بصیرت ….

 


تاريخ ولادت حضرت على عليه السلام


 همه‏ى ما كم و بيش از كيفيت تولّد مولى الموحّدين اميرالمؤمنين »عليه صلوة المصلّين« آگاه هستيم. امّا آنچه لازم است از آن با اطّلاع شويم، تاريخ ولادت آن حضرت است.


 در بين مردم، تاريخ ولادت آن بزرگوار، سيزدهم رجب مشهور است و اعتقادِ ما، پنجم ذى‏حجه مى‏باشد. در ابتدا بايد دانست سَنَدى براى تاريخ ولادت اميرالمؤمنين عليه السلام از »امام معصومى« در دست نيست. و سيزدهم رجب كه در ميان مردم مشهور است، جزو آن دسته از سخنانى است كه حضرت مهدى عجّل اللّه فرجه در مورد آنها فرمودند رُبَّ مشهور لااصل له (چه بسا مشهورى كه ريشه و اصلى برايش نيست).


 

ما با مراجعه به كُتب بزرگان شيعه، دليلى دالّ بر اين كه حضرت در سيزده رجب ولادت يافته‏اند، نمى‏توانيم پيدا كنيم؛ زيرا در هيچ كتابى ادلّه‏ى قابل قبولى ارائه نشده است. مرحوم مجلسى در بحارالانوار ولادت حضرت را ماه شعبان مى‏داند و مرحوم سپهر در ناسخ‏التواريخ نيز معتقد به اين مطلب است كه ولادت حضرت در هفتم شعبان بوده با اين تفاوت كه مى‏گويد در زمان جاهليّت، به ماه شعبان، ذى‏حجّه مى‏گفتند. در هرصورت، سيزده رجب قولى است مشهور و سندى براى آن در دست نيست.

 دلايل ما بر ولادت حضرت امير در پنجم ذى‏حجه:


 1- اوّل دليل آن است كه: در دعاى مأثور از ناحيه‏ى مقدّسه كه در هرروز ماه رجب خوانده مى‏شود، نامى از سيزده رجب و مولودى به نام على بن ابيطالب برده نشده است بلكه فرموده است: اللّهم انّى اسئلك بالمولودين فى رجب محمّد بن علىٍ الثانى و ابنه على بن محمّدٍ المنتجب . . .


 دو مولود در رجب يكى امام جواد و ديگرى امام هادى مى‏باشند و اگر على بن ابيطالب هم در رجب ولادت يافته بودند، سزاوار بود در اين دعا اسم آن بزرگوار هم برده شود. و شايد صدور اين دعا در رجب، براى تكذيب اين قول مشهور است.


 2- دليل ديگر آن‏كه: از عالم ربّانى مرحوم »حاج محمّد باقر شريف طباطبايى اعلى اللّه مقامه« درباره‏ى روز ولادت اميرالمؤمنين عباراتى در دست است و در كتاب مبارك حديقةالاخوان به وسيله »مرحوم سيّد هاشم لاهيجانى« جمع‏آورى گرديده و ما در اين قسمت به نمونه‏اى اكتفا مى‏كنيم:


 روز بعدش كه روز ترويه بود بيرون تشريف آوردند بعد از نشستن فرمودند خيلى اخبار هست كه همين ماه حضرت امير عليه السلام متولد شده‏اند اخبار به اين‏طور خيلى هست، حاج ميرزا على محمد عرض كرد خيلى اخبارش هم معتبر است، فرمودند بلى معتبر است، عرض كرد ولادتشان در همين روز بوده، فرمودند بلى بعد فرمودند بعد از تولد دادند به حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و حضرت زبانشان را در دهانش گذاشتند و شيرش دادند مادرش گفت »روّاه« ترويه‏اش ناميدند. روز ديگر كه حضرت امير عليه السلام را مادرش خواست بياورد خدمت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله كه شيرش بدهد، نياورده از دور كه پيغمبر را ديد خنديد، مادرش به همراهانش گفت »واللّه عرفه« عرفه‏اش گفتند، روز سوم هم اين ابوطالب قربانى زيادى كرد و وليمه‏ى خيلى مفصلى داد كه خيلى عُظم كرد در نظرها، اين است كه بايد قربانى بكنند«.


 3- آن بزرگوار  اعلى اللّه مقامه در كتاب مبارك بشارات بخشى را به عنوان ملحقات قرار داده‏اند و دو روايت نقل مى‏فرمايند از روايات وارده درباره‏ى ولادت حضرت اميرالمؤمنين كه در اين قسمت، به يكى از آن دو اشاره مى‏كنيم:


 بشارات:


 . . . از حضرت ابى‏عبداللّه جعفر بن محمد عليهماالسلام از آباى كرام خود عليهم السلام كه فرمودند: عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن قعنب نشسته بودند در ميان طايفه‏اى از بنى‏هاشم و طايفه‏اى از عبدالعزى در مقابل خانه‏ى خدا كعبه‏ى معظمه. ناگاه آمد فاطمه بنت اسد بن هاشم مادر اميرالمؤمنين عليه السلام در سَرِ نُهْ ماه تمام كه از حمل او گذشته بود و به تحقيق كه درد زايمان او را گرفته بود پس نظر كرد به سوى آسمان و گفت اى پروردگار من به درستى كه من مؤمنه هستم به تو و به آن‏چه بياورد از جانب تو رسول تو و به كُلّ پيغمبرى از پيغمبران تو و به كل كتابى كه تو آن را نازل كرده‏اى و به درستى كه من مصدقه هستم به كلام جدم ابراهيم خليل و به درستى كه او بنا كرد خانه قديم تو را. پس سؤال مى‏كنم تو را به حق اين خانه و به حق آن كسى كه آن را بنا كرد و به حق اين فرزندى كه در شكم دارم كه با من سخن مى‏گويد و انس مى‏دهد مرا به حديث خود و من يقين دارم كه او يكى از آيات تو است و يكى از دلالات تو است مگر آن‏كه آسان كنى بر من زاييدن را.


 عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن قعنب گفتند كه چون تكلم كرد فاطمه بنت اسد و خواند اين دعا را ديديم كه خانه‏ى كعبه از پشت شكافته شد و فاطمه داخل  شد و غايب شد از ديده‏هاى ما . . . سه روز گذشت همان موضعى كه از پشت خانه گشوده شده بود باز گشوده شد پس بيرون آمد فاطمه و على بر روى دو دست او بود . . . . . پس چون روز دوم داخل شد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله  بر فاطمه صلوات اللّه عليها پس چون حضرت امير  ديد آن حضرت را سلام كرد بر آن حضرت و خنديد و اشاره كرد كه مرا بگير و سيراب كن از آن‏چه در روز گذشته دادى. پس برداشت او را رسول خدا صلى اللّه عليه و آله پس فاطمه گفت عرفه و رب العكبة پس به جهت قول فاطمه آن روز را عرفه گفتند يعنى اميرالمؤمنين شناخت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را.


 پس چون روز سوم شد و آن روز دهم ذى‏حجه بود ابوطالب اذن عامى به مردم داد و فرمود همه حاضر شويد به وليمه فرزند من على و نحر كرد سيصد شتر و ذبح كرد هزار گاو و گوسفند و آماد كرد وليمه‏ى عظيمه‏اى و گفت


 اى معاشر ناس آگاه باشيد هركس بخواهد طعام وليمه فرزندم على را پس بيايد و طواف كند خانه‏ى كعبه را سبعاً سبعاً يعنى هفت دو هفت دور و بعد داخل شويد و سلام كنيد بر فرزندم على. پس به درستى كه خدا او را شرف داده. و به جهت فعل ابوطالب شريف شد روز نحر.


 پس معلوم شد كه حضرت امير عليه السلام در پنجم ذى‏حجه چشم به جهان گشودند به دليل دعاى ماه رجب و روايات و سخنانى كه از ائمه و بزرگان در دست است. و قول سيزده رجب باطل است؛ به دليل آن‏كه هيچ سندى براى اثبات اين مطلب وجود ندارد و قول مشهورى است و رُبّ مشهور لااصل له (چه بسا مشهورى كه ريشه و اصلى برايش نيست).


نکته ها:


نکته 1:در حدیث است:


الیوم الثالث عشر: انه یوم نحس فاتق فیه المنازعة و الحکومة و لقاء السلطان و کل امر ولاتدهن فیه رأسا و لاتحلق فیه شعرا و من ضل فیه او هرب سلم و من مرض فیه  اجهد و المولود فیه ذکر انه لایعیش. یوم نحس فاتقوا فیه جمیع الاعمال (فصل الخطاب).


 


نکته 2: مرحوم آقای حاج محمد کریم کرمانی اعلی الله مقاه در (احسن التقویم) در جدول اختیارات ایام الاسبوع می فرمایند:


یج (رمز است برای روز سیزده به حساب ابجد): نحس است برای همه ی کارها در هر ماه خاصه در رجب   (!!؟)


نکته 3: در بیشتر کتاب های تاریخ، نوشته شده است: مشهور این است که ولادت علی بن ابیطالب در روز سیزده رجب واقع شده است.


 نکته 4:  چنانچه شخصی دلیل متقن و مستدلی در دست دارد مبنی بر این که ولادت حضرت امیرالمؤمنین علیه صلوات المصلین در روز سیزده رجب است ارائه دهد…  


(!!!؟)