تأملاتی بر نقش اسم اعظم، مشهور به نقش شرف شمس ( بخش چهارم)

در فرمایش‌های بزرگان دین اعلی الله مقامهم، بواطنی برای این نقش ذکر شده است. در کتاب جُنگ شیخ مرحوم اعلی الله مقامه اشاراتی به این مسئله شده است. سید مرحوم،‌سید کاظم رشتی اعلی الله مقامه نیز در شرح الخطبة الطتنجیة و رساله أسرار العبادات، اسراری را بیان فرموده‌اند. همچنین فرمایش کوتاهی از آقای مرحوم کرمانی اع در دست است که تفسیر این نقش را بیان فرموده‌اند که این‌گونه آغاز می‌شود: «اما بعد جواب ما سألت من سر نقش الخاتم المعروف المنسوب الی الحجة علیه‌السلام… .» در این بخش، با توجه به یکی از تحقیقات مکتبی، این نوشتار را خاتمه می‌دهیم. در یکی از کتاب های مکتبی به مناسبت عبارات شیخ مرحوم اعلی الله مقامه در رساله رشتیه (جوامع الكلم ج 1 ص 103) پس از نقلِ نقشِ اسم اعظم (مشهور به نقش شرف شمس) می‌فرمایند:

اين رمز مشهور است به نقش اسم اعظم كه علماي علم حروف همه اتفاق دارند بر اين كه اين نقش در ميان نقوش مقدسه، اعظم آنها به شمار مي‏ رود و براي آن خواص و آثار عجيبي ذكر كرده‏اند. دستور تنظيم اين نقش مقدس منسوب است به اميرالمؤمنين علیه‌السلام و به نقل شيخ مرحوم اعلي اللّه مقامه از پدرش زين الدين رحمة اللّه عليه از شخصي كه براي ايشان نقل نموده در ضمن داستاني كه بعد آن را ذكر خواهيم كرد ان شاء اللّه، دستور تنظيم آن و بعضي از خواص آن را امام عصر علیه‌السلام بيان فرموده ‏اند. در اين نقش شريف ظهور و تجلّي الهي در تعينات مقدسه حقيقت محمديه به تعينات چهارده ‏گانه به رمز درآمده است كه هر تعيني به شكل و هيئت مناسب آن در اين نقش مقدس ظاهر گرديده است و بنابر آنچه از بزرگان در دست است به توضيح اجمالي اين نقش اشاره مي‏ كنيم:

ستاره، اشاره است به مقام و تعين مصطفويت آن حقيقت مقدسه كه در رسول ‏اللّه صلی الله علیه و آله ظاهر است و با وجود اين كه يكي است اما مظهر مقامات خمسه توحيد است.

سه الف اشاره به سه امام: حضرت علي و حضرت حسن و حضرت حسين علیهم السلام است كه به ترتيب بر يكديگر فضيلت داشته و رتبه هرسه بعد از رتبه رسول‏ اللّه صلی الله علیه و آله است. و اين سه الف كه به ترتيب الف لينه و الف قائمه و الف منبسطه ناميده مي‏ شوند رمز تعينات و شؤونات ولايتي اين سه امام مي‏ باشد و رمزی كه روي سه الف كشيده شده اشاره است به مقام فاطمه زهرا علیهاالسلام كه حكم وعاء و ظرف و مقام قشر و ظاهر دارد نسبت به آن سه معصوم علیهم‌ السلام و وجوه ديگري هم در اين قسمت بيان شده است.

ميم كه هم توپر و هم ناتمام است، اشاره به مقام حضرت سجاد علیه‌السلام است كه موقعيت آن حضرت در تقيه و انزوا و مظلوميت و خضوع و انكسار، به اين رمز بيان گرديده است.

نردبان اشاره است به امام باقر و امام صادق علیهما السلام و بيان موقعيت آن دو بزرگوار كه به حسب اقتضاي زمان شيعه توانست به تعاليم عاليه آن دو امام معصوم طريق عبوديت و سلوك الي اللّه را طي نموده و با معارف الهيه و احكام دين و شريعت و آداب طريقت آشنا شود و از اين رو مذهب شيعه، مذهب جعفري ناميده شد. این نردبان طبق نظر صحیح دو پله دارد که آنچه مشهور شده، سه پله است و بعضی مواضع مشاهده شد که چهار پله می کشند!

پس از آن، چهار رمز اشاره به مقامات و شؤونات چهار امام است: حضرت كاظم و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادي علیهم السلام و اين كه حكم ايشان يكي است و موقعيت ولايتي و امامت ايشان يكسان است و از اين جهت روز چهارشنبه هم به اين چهار امام معصوم تعلق دارد و در آن روز به زيارت مشتركي زيارت مي‏شوند.

پس از آن اشاره به مقام و منزلت حضرت عسكري علیه‌ السلام است كه از صلب مطهر او ظاهر گرديد امامي كه خداوند به وسيله او مؤمنان را جمع مي‏فرمايد و اهل حق را مجتمع مي‏سازد. و روز پنجشنبه به حضرت عسكري علیه‌ السلام تعلق دارد و روزيست كه مبدأ ظهور اجتماع و روز اتصال است روزي است كه در عصر آن روز از بهشت حوريه براي شيث هبة اللّه به زمين فرود آمد.

و اما واو منكس اشاره است به وجود مقدس حضرت مهدي صلوات اللّه عليه. و روز آن حضرت روز جمعه است كه ششمين روز از روزهاي هفته است. و اين حرف با اين هيئت از جهات مختلف رمز بيانگر موقعيت ولايتي و شؤونات امامت آن حضرت است مانند آن كه واو مقام ظهور همه تفاصيل و جهات هاء است و از اين رو ظهور همه شؤونات ولايتي ائمه علیهم السلام به وسيله او و در زمان ظهور او خواهد بود و تأويل ليظهره علي الدين كلّه و لو كره الكافرون يا و لو كره المشركون به وسيله او و در زمان او ظاهر مي‏گردد.

و اما تنكيس و برگشت واو از آخر به اول، بيان عود و رجعت حضرت بعد از اختفاء و ظهور او بعد از غيبت او است. و برآورده شدن آرزوي ديرينه سيزده معصوم كلي علیهم السلام و پيروان آن بزرگواران كه همه چشم به راه ظهور او و ظاهر شدن شؤونات الهي از مقام ولايتي او بودند. و نيز رسيدن وعده الهي را كه به همه انبيا و امتهاي ايشان و پيامبر گرامي اسلام و امت آن حضرت داده شده است: وعد اللّه الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً يعبدونني لايشركون بي شيئاً.

و مطابق دستوري كه از اميرالمؤمنين علیه السلام در تنظيم اين نقش شريف رسيده، در آخر اين نقش رمز اول تكرار شده كه اشاره به اين است كه بعد از دوره ظهور امام علیه السلام دوره رجعت رسول اللّه و ائمه علیهم السلام خواهد بود. و ديگر اين كه اين تعينات و شؤونات كه در اين نقش بيان شده همه ظهورات و تعينات همان حقيقت كليه الهيه است كه از اين مطلب خود چنين تعبير آورده‏ اند: اوّلنا محمد آخرنا محمد اوسطنا محمد كلّنا محمد صلي اللّه عليهم اجمعين.

و در اين كه اين بزرگواران اسماء الهي هستند ترديدي نيست و اين مطلب هم در حكمت الهيه شيعه ثابت شده و سرّ آن هم باز در مكتب شيخ احمد احسائي اعلي اللّه مقامه توسط بزرگان اين مكتب به طور كامل بيان شده است و در روايات هم خود امامان: تصريح فرموده ‏اند. و به مقداري كه در اين نقش شريف تجلي فرموده ‏اند و اين نقش از مقامات و شؤونات ايشان حكايت دارد آثار و خواص بر اين نقش مترتب است و از بركات مشايخ عظام اعلي اللّه مقامهم اهل ايمان از اين نقش بهره‏ها برده ‏اند و خيرات و بركات به واسطه همراه داشتن اين نقش شريف نصيب و شامل ايشان بوده و خواهد بود.

همچنین در کتاب صحیفة الابرار به نقل از سید مرحوم اعلی الله مقامه، جریانی را از شیخ مرحوم رفع الله شأنه نقل می‌ کند که عین عبارات و ترجمه را ذکر می‌کنیم.

«حدّثنا ابي رحمه اللّه عن شيخه السند شيخ المتألهين الشيخ احمد بن زين الدين الاحسائي قدس اللّه روحه عن ابيه المقدس زين الدين بن ابراهيم عمن رواه ان الحجة صلوات اللّه عليه اتي الي رجل يحيك برداً فقعد عنده و استند الي نورد الحائك فقال له زوّجني ابنتك فقال انّي لااعرفك من اي الناس انت؟ فمن انت؟ قال لاتسألني ان احببت ان‏ تزوجني فافعل فقال استشير امّها فقام و دخل بيته ليستشير زوجته فخرج و لم‏ ير الشخص و نظر الي البرد فاذا هو قد تمت حياكته و نظر الي النورد فاذا هو قد اخضرّ و اورق موضع استناده و اذا هو مكتوب عليه هذه الابيات:

أيا سائلي عن مبدء اسمي و منسبي   سانبئك عن لفظي و حسن تكلّمي
انا ابن مني و المشعرين و زمزم   و مكّة و البيت العتيق المعظّم
انا جدي الهادي النبي و ابي علي   ولايته فرض علي كل مسلم
و امّي البتول المستضاء بنورها   اذا ما نسبناها عديلة مريم
و سبطا رسول اللّه عمي و والدي   و بعدهما الاطهار تسعة انجم
ائمة هذا الخلق بعد نبيّهم   فان كنت لاتعلم بذلك فاعلم
و من يتمسّك بحبل ولاية (ولايتهم ظ)   يفز بهم يوم المعاد و ينعم
انا العلوي الهاشمي الذي ارتمي   به الخوف و الايام بالمرء ترتمي
و ضاقت بي الارض و الفضا برحبها   و لم‏استطع نيل السماء بسلّم
و بيّن لي الارض التي انا كاتب   عليها بخطي فاقر ما شئت و افهم
ثلاث عصي صفّفت بعد خاتم   علي رأسها مثل السنان المقوم
و ميم طميس ابتر ثم سلّم   كهيأة سلاّم و ليس بسلّم
و اربعة مثل الانامل صفّفت   تشير الي الخيرات من كل مغنم
و هاء شقيق ثمّ واو منكّس   كانبوب حجّام و ليس بمحجم
خطوط علي الاعراف لاح رسومها   عليها براهين من النور فاعلم
فعدتها من بعد عشر ثلاثة   فلاتك في احصائها ذا توهم
عليها من النور الالهي جلالة   الي كل انسي فصيح و اعجمي
فمن احرف التورية فيهن اربع   و اربع من انجيل عيسي بن مريم
و خمس من القرآن و هي تمامها   فاصغ الي الاسم العظيم المعظم
فيا حامل الاسم الذي جلّ قدره   توقّ به كل المكاره تسلم
فلا حيّة تدنو و لا عقرباً تري   و لا اسد يأتي اليك يهمهم
و لاتخش من رمح و لا ضرب خنجر   و لا تخش دبّوساً و لا رمي اسهم
هم الطور و الشوري هم الحج و النساء   هم الشجر الطوبي لدي المتفهم
و صلّ علي المختار من آل هاشم   و عترته يا ذا الجلال و سلّم

قال الشيخ قدس اللّه روحه قال والدي تغمده اللّه برحمته و نقل انّه لمّا اتي الرجل الحائك و نظر الي دكانه فاذا هو قد انشق لانه علیه‌ السلام نزل فيه و غاب و انّه هو السرداب الموجود في سرّ من‏ رأي الي الان يزار علیه‌ السلام فيه» (صحيفة الابرار ج 2 ص 329)

(حديث كرد مرا پدرم خدا او را رحمت كند از استادش كه مورد اعتماد و اطمينان او بوده بزرگ حكماي الهي شيخ احمد فرزند زين الدين احسائي خدا بر پاكيزگي جانش افزايد از پدر مقدسش، زين الدين فرزند ابراهيم از كسي كه براي او نقل نمود اين كه: حجّت صلوات اللّه عليه نزد مردي آمد كه برد (قطيفه ـ حوله) مي‏بافت. پس نزد او نشست و به نورد (چوب دستگاه بافندگي) آن بافنده تكيه داده و فرمود: دخترت را تزويج من كن. آن مرد گفت: من شما را نمي‏شناسم كه از كدام مردم هستيد. شما كيستيد؟ فرمود: پرسش نكن، اگر دوست داري كه دخترت را تزويج من كني بكن. مرد گفت: با مادرش مشورت كنم.

پس برخاست و داخل خانه ‏اش شد تا با همسرش مشورت كند. پس برگشت و آن شخص را نديد و به برد نگاه كرد و ديد كه بافتن آن تمام شده و نگاه به نورد كرد ديد همان جايي كه آن شخص تكيه فرموده بود سبز شده و برگ از آن روييده و اين اشعار بر آن نوشته شده است:

اي سؤال‏ كننده از مبدء اسم من و نسب من، به اين زودي خبر مي‏دهم تو را از كلام و خوبي سخنم. منم فرزند منی و دو مشعر (عرفات ـ مشعر) و زمزم و مكه و خانه عتيق باعظمت خدا. جدّ من پيغمبر هدايت‏ كننده است و پدرم علي است كه ولايت او بر هر مسلماني واجب و لازم گرديده و مادرم بتول است كه از نور او همه‏چيز روشن گرديده و در هنگامي كه او را توصيف نماييم نظير مريم است. و دو سبط رسول اللّه عمو و پدر من مي‏ باشند. و بعد از آن دو، نه ستاره درخشان كه پاكيزگان هستند. ايشان پيشوايان اين خلق بعد از پيامبرشان بوده‏اند. اگر تو نمي‏داني اين را پس بدان.

و كسي كه به ريسمان ولايت ايشان چنگ زند در روز بازگشت به وسيله ايشان رستگار گرديده و در نعمت بسر خواهد برد. من هستم علوي، هاشمي آن كسي كه ترس او را از ميان مردم خارج نموده و روزگار كارش اين چنين است كه مردان شايسته الهي را از ميان مردم خارج مي‏كند. و زمين و فضا با همه اين فراخيش بر من تنگ گرديده و نمي‏توانم با نردباني هم به آسمان بالا روم. و اين زميني كه من روي آن اين اشعار را نوشتم به خط خودم از ملك من بدان و اگر خواهي به آن اقرار كن و بفهم).

بعد امام علیه‌السلام دستور نوشتن و ترسيم نقش مقدس اسم اعظم را كه در گذشته به آن اشاره نموديم و يك توضيح اجمالي از رموز آن بيان داشتيم ذكر مي‏فرمايد و بعد فشرده ‏اي از آثار اين نقش مقدس بيان مي‏ فرمايد كه: (اي كسي كه اين اسم ارزنده و باارزش را همراه خود داري به وسيله آن از همه ناپسندي ها خود را نگاه دار كه از آنها سالم خواهي ماند، پس نه مار نزديك تو خواهد شد و نه عقربي خواهي ديد. و نه شيري غرش‏كنان به تو نزديك شود. و نترس از نيزه و نه از ضرب شمشير و نهراس از گرز و نه از انداختن تيرها).

آنگاه امام علیه‌السلام دوباره مي‏پردازند به ذكر فضائل آن كساني كه اين رموز مقدسه به آنها اشاره دارد: (ايشانند سوره‏ هاي طور و شوري و حج و نساء. ايشانند درخت طوبي در نزد كسي كه فهم و فراست دارد. و صلوات فرست بر برگزيده از خاندان هاشم و عترت او اي خداي صاحب جلال و درود بفرست.

فرمود شيخ (خدا بر پاكيزگي جانش افزايد) كه پدرم (خدا او را به رحمتش فرو گيرد) گفت و نقل شده كه همين كه آن مرد بافنده آمد و به دكان خود نگاه كرد ديد كه زمين شكاف يافته است زيرا آن حضرت علیه‌ السلام در آن شكاف فرود آمده و غايب گرديده است و آن محل همان سردابي است كه در سرّمن‏رأي (سامراء) تاكنون موجود است و در آنجا حضرت علیه‌ السلام زيارت مي‏شود).

سيد اجل اعلي اللّه مقامه مي‏فرمايند: «و قد وجدت اشعاراً منسوبة الي اميرالمؤمنين علیه‌السلام في بيان هذا الاسم علي الترتيب المذكور في هذه الابيات الشريفة لكن فيها زيادة قوله علیه‌السلام:

و آخرهم مثل الاوائل خاتم   خماسي اركان علي السرّ احتوت
فهذا هو اسم اللّه جلّ‏جلاله   و اسماؤه عند البرية قدسمت

الی ان قال في آخره:

مقال علي ابن عم محمد   و سرّ علوم في الخلايق جمعت
و صلّ الهي كل يوم و ساعة   علي المصطفي المختار ما نسمة سمت»([1]   )

(و يافتم اشعاري كه به اميرالمؤمنين علیه‌السلام نسبت داشت در بيان اين اسم مطابق ترتيبي كه در اين ابيات شريفه است ولي در آن اشعار اضافه‏اي داشت . . . تا آخر فرمايش).

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

رجب المرجب 1435

اردیبهشت 1395

—–

([1]) مجموعة الرسائل سيد مرحوم اع ج 1 ص 193