افهَم، تَأَمَّل وَ تَدَبَّر!

اهل مطالعه می‌دانند تعبیرات کتب علماء همچون «تأمل، تدبر و اِفهم» حاویِ پیامی ظریف است. اندیشه و قلمِ هر عالمی که سخته‌تر و پخته‌تر باشد، تأمل بر «تَأَمَّل» را بیشتر می‌کند!

در کتاب‌ها و رساله‌های بزرگان دین اعلی الله‌ مقامهم نیز نظیر این تعبیرها هست. عالم ربانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی رفع الله شأنه در کتب تخصصی همچون شرح‌المشاعر به‌طور مکرر از «فتأمل و تدبر» و… استفاده فرموده‌اند. کتب دیگر بزرگان نیز چنین است.

در مواضعی توصیفاتی بیان کرده‌اند که اهمیتِ درنگ بر «افهم» و «تأمل» پررنگ‌تر می‌شود. برای نمونه می‌فرمایند: «فافهم فقد اسقیتک ماءً غدقاً» این توضیح اهمیت «افهم» را نشان می‌دهد.

در بعضی رساله‌ها، «فتأمل جیداً» یا «فتأمل جداً» مرقوم کرده‌اند که باز هم تأکید این درنگ را می‌رساند. اگرچه برخی اشاره کرده‌اند که با قید «جیداً» اشاره به چیزی نیست:
«تأمل: فعلُ امر یرد فی کتب الامامیة نهایة کل تدقیق فی المطلب و یریدون به علی المشهور الاشارةً الی ایراد فی المطلب. و اما اذا قُرن بلفظ «جیداً» فلیس فیه اشارة الی شیء» (معجم مصطلح الاصول، ص۶۴).

در کتاب‌های فارسی بزرگان نیز واژه «بفهم» و «تأمل کن» و امثال این دو به کار رفته و در مواضعی با جمله‌های مشابه تأکید شده است: «بفهم که چه می‌‏گویم و هوش خود را جمع کن».

این موضوع در چهار جلد کتاب ارشادالعوام بسیار پررنگ است. از واژه‏ «بفهم» در جلد اول ۶٠ بار و در جلد دوم ۶٧ بار و در جلد سوم ۵٣ بار و در جلد چهارم ۴۵ مرتبه استفاده فرموده‌‏اند.
در چهار جلد ٢٢۵ مرتبه از این واژه به عنوان توجه‌دادن و تنبیه و تذکر استفاده فرموده‌‏اند. این تأکیدها، جایگاه ویژه مطالب و عظمت این کتاب را در نظر مصنف آن روشن می‌‏کند.

این‌گونه کلمات و تعبیرات که در فرمایش‌های بزرگان است، در مواضعی برای اشاره به نکات و مطالبی است (به‌ویژه در کتب تخصصی) و در مواضعی برای تأکید بر اهمیت مطلب است.

در اوساط علمیه، کتاب‌هایی که در حوزه فقه و اصول نگاشته شده، از این جنبه مورد توجه بوده است و برخی میان تعبیراتِ مختلفِ این کتاب‌ها، تمایز هم قائل شده‌اند.

برای مثال در صفحه اول از نسخه خطی شرح دیباجة المصباح که در کتابخانه شهیدعلی در ترکیه نگهداری می‌شود (به‌شماره ٢٢٣٢۶) آمده است:

«تأمّلْ: تَدبَّرْ تَفكّرْ، فتأمّلْ: إشارةٌ إلى ضعفِ الجوابِ، و تأمّلْ: إشارةٌ إلى قوّةِ الجوابِ، فليتأمّلْ: إشارةٌ إلى ما فيه بحثٌ.»

در نسخه خطی دیگری آمده است:
«تامَّل: إشارة الی جوابٍ خفیّ، فتَامَّل: إشارة الی الجواب الاخفی، فلیَتامَّل: إشارة الی جواب زیادة الخفاء.»

تعبیر نخست، اشارتی است که جواب در متن پنهان است، دوم جواب با خفاء زیاد در متن موجود است و تأملی به‌سزا می‌طلبد، سوم اشاره به جوابی که خفایش بسیار زیاد است و تأمل بیشتری می‌طلبد.

شایان ذکر است که شاید در بعضی متون این تدقیقات به‌این‌گونه در نظر مؤلف بوده است؛ اما طبق نظر برخی از اهل فن، قریب به اتفاق مؤلفان ملزم به اجراء چنین قرارداد نانوشته‌ای نبوده‌اند. اگرچه شکی در دقت علماء نیست.

درباره لفظ «بدان» و «بدان‌که»‌ در فارسی و «اعلم» و «فاعلم» در زبان عربی هم برخی تأملاتی ارائه کرده‌اند. در حاشیه جونگی آمده است:

«إن القوم إذا اعتنوا بأمر و اهتموا بشأنه یقدمون قبل الشروع فیه کلمة «اعلم» تنبیهاً للسامع علی أن ما یلقی إلیه من القول کلام یلزم حفظه و یجب ضبطه فیتنبه السامع له و یصغی الیه و یحضر قلبه و فهمه علیه و یقبل علیه بکلیته فلا یضیع الکلام و فی معناه حرف التنبیه.»

و درباره «فاعلم» آمده است:

«فإذا ازداد الإعتناء یؤخرون و یضمون إلیه الفاء تقریراً أو تثبیتاً یعنی اذا تقرر هذا و وجب علیک علمه «فاعلم» ذلک و لیکن علی بال منک أو فتأمل أو إعرفه فانه دقیق.»
(نسخه خطی کتابخانه مجلس، شماره ٣۴١، فریم٣۵)
ابوالبقاء کفوی نیز در کتاب الکلیات به تفاوت تدبر، فتدبر، تأمل، فتأمل و فلیتأمل اشاره کرده است (الکلیات، ط مؤسسة الرسالة، بیروت، ص٢٨٧)

در کلمات بزرگان دین، برای اشاره به درنگ و تأمل و دست‌یازیدن به نکات مطلب، لزوماً از «افهم» و امثال آن استفاده نشده. بلکه در مواضعی صریحاً فرموده‌اند در مطلبی که گذشت مباحث و نکات و ظرایفی است که با دقت و فهم به دست می‌آید. برای مثال در کتاب ارشادالعوام می‌فرمایند:

«این مقدمه‌‏ای بود که بابی است در علم و از این باب مسئله‌‏های بسیار حل می‏‌شود اگر درست بفهمی که چه گفتم.»

در کتاب‌های عربی بزرگان نیز به‌طور مکرر این‌گونه توصیفات مطرح است:
« فها انا ذاکر لک هذه المسألة علی ما یقتضیه الحال علی غایة الاجمال بتوفیق الله المتعال فاعرف قدرها و اغل مهرها… .»
و در موضعی دیگر:
«فافهم فان هنا تفصیل یعرف بالاشارة».

چند روزی است کتابی در نجف اشرف منتشر شده است با نام «ایضاحُ تأملاتِ فرائد الاصول وَ إفهم». مؤلف در این کتاب بر تعبیرات شیخ انصاری در فرائد تأمل کرده و وجوهِ استفاده از «فتأمل» و «افهم» و امثال این دو را بیان کرده است.

البته فقط این‌گونه کلمات را بررسی نکرده و به بیان وجهِ کلمه «التدبر»، وجه «الاشکال»، وجه «البُعد»، وجه «الخفاء»، وجه «الضعف» و وجه «القوة» نیز اشاره کرده است.

با وجود این، از باب «المعنی فی قلب الشاعر» در پایان هر توضیحی نگاشته است: «و الشیخ الأعظم [حسب تعبیر المؤلف] أعلم بمراده».

این کتابِ تازه منتشر شده، تلاشی در این زمینه است. و ما می‌دانیم بزرگان دین اعلی الله مقامهم که از علماء تراز اول و شهیر فرقه ناجیه اثنی‌عشریه هستند، کلمات و تعبیراتشان مطابق حکمت و صواب است و «افهم» و «تأمل» در رساله‌های ایشان در مواضعی ناظر به تأکید مطلب و بیان اهمیت آن و در مواضعی مُشعر به مطالب و فوائدی است که در رساله‌های تخصصی ایشان بیشتر جلوه‌گری دارد. اَعلَی اللهُ دَرَجاتِهم وَ نَفعَنا بِعلومِهم.

١١ شعبان‌المعظم ١۴۴٢

?تصویر پیوست: دست‌خط عالم ربانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی اشادَ اللهُ شأنَه