اگر ایمان انسان را به یک درخت یا یک ساختمان تشبیه کنیم، این ساختمان در بزنگاهها و بعضی زلزلهها (فتنهها) محک میخورد و نیاز میشود که بعضی نازککاریها و ظرایفِ ساختمانسازی بر روی آن اِعمال شود: اگر گوشهای ساخته نشده و مغفول مانده، در این بزنگاه ساخته شود و اگر گوشهای خراب شده، تعمیر گردد و اگر زاویهای نازیباست، زیبا شود. یکی از بزنگاهها، این بیماریِ مُسری فراگیر است که پرسشهایی عقیدتی را به دنبال داشته است. مطرحکردن شبهه و یافتن پاسخ، بجاست؛ چراکه باعث ریشهکن شدن شبهه است. اما چه خوب است که قبل از بزنگاهها و برخورد با هزارتوها، ساختمان ایمانی یا ریشههای درختِ ایمان تقویت شده باشد تا به تعبیر روایت همچون عالمی باشیم که با برخود با فتنه «فیخرج منها بعلمه» و نباشیم همچون جاهلی که فتنه او را ریشهکَن کند (فتَنسفَه نسفاً.)
اینک به چند پرسش اشاره میکنیم: مگر برگزاری مجلس ذکر فضیلت و اجتماع اهل ایمان محل نزول ملائکه نیست؟ مگر مُهر نماز متبرک نیست؟ مگر مصافحه باعث برکت نیست؟ مگر چایِ مجلس سیدالشهداء شِفاء نیست؟ مگر حرمهای معصومین پاکیزه و مطهر و شفابخش نیست؟ چرا به علت بیماریِ مُسری این امور شرعی تعطیل شده است؟
پاسخ در ضمن چند بخش:
- در نصوص دینی ما هرگز نیامده است که مؤمنان مریض نمیشوند و گرفتاری نمیبینند. بلکه فراوان آمده که مؤمنان مبتلی میشوند.
- هر پدیدهای در این عالَم سببی دارد. ابی الله ان یُجری الامور الا باسبابها. خود را از بلندی انداختن، آسیبدیدن نتیجه آن است و دست در آتش کردن ، سوختن دست نتیجه آن است و… .
و به طور طبیعی، هر کنشی واکنشی دارد. یعنی کارد به دست کشیدن، واکنش طبیعی آن بریده شدن است. موارد خاصی است که خدا تأثیرگذاریِ علت را منع کرده است. مثل آتش ابراهیم که نسوزاند یا کاردی که گردن اسماعیل را نبرید. از این رو سلسله اسباب و مسببات و علت و معلول، در عالم امری طبیعی است.
- معصومین ما علیهمالسلام نیز به علت ظاهرِ بشریت، معمولاً اقتضاءات بشریت را میپذیرفتند. یعنی در برابر آسیبها، به طور طبیعیِ بشری رفتار میکردند. سمّ در بدنشان تأثیر میکرد، شمشیر تأثیر میکرد، (آنجایی هم که تأثیر نمیکردند، برای اظهار قدرت الهی بود و اظهار معجزه) حتی خانه خدا در جریان سیل امنهشل خراب شد.
- فرمودهاند عُمر زائر امام حسین علیهالسلام طولانی میشود؛ اما ممکن است که زائرین در راه رفت یا برگشت و هنگام مراجعت از دنیا بروند. این، به علت آن است که موانعی مانع شده است این اثرِ وضعی متحقق شود. شبیه این مسئله، استفاده از مُهرهای مشترک یا لیوانهای چای مشترک است.
شکی در شفاءبخش بودن تربت حسینی نیست. مرحوم آقای کرمانی اع در دقایق العلاج، یکی از دواها را تربت معرفی کرده و میفرمایند:
حرف التاء : تربة الحسين عليه السلام هی شفاء من كل داء و امان من كل خوف و هی من الادوية المفردة و التربة الحمراء التی عند الراس شفاء من كل داء الا السام ما ياخذها احد و هو يری ان الله ينفعه بها الا نفعه بها و هی الدواء الاكبر و هی لما اخذت له و لها دعاء فمن تناولها و لميدع به لميكد ينتفع بها فتقبلها اول كل شئ و تضعها علی عينيك و تقول عند تناولك اللهم انی اسالك بحق الملك الذی قبضها و اسالك بحق النبی الذی خزنها و اسالك بحق الوصی الذي حل فيها ان تصلی علی محمد و آلمحمد و ان تجعلها لی شفاء من كل داء و امانا من كل خوف و حفظا من كل سوء فاذا قلت ذلك فاشددها فی شئ و اقرء عليها انا انزلناه و هی ختمها و انما يفسدها ما يخالطها من اوعيتها و قلة اليقين لمن يعالج بها.
تأثیرگذاری تربت شروطی دارد که در این عبارات اشاره فرمودهاند: خواندن دعاء مخصوص، مهر و موم کردنِ تربت (برای خروج از حرم حسینی)، عدم مخالطه با چیزهای دیگر، یقین به تأثیرگذاری آن. نقض هر یک از شرایط فوق، از اثرگذاری تربت میکاهد.
شرط دیگر هم این است که موانعِ ظاهری در کار نباشد. اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته باشد که امراضِ ظاهری تأثیر کند، در بدن امام معصوم هم اثر میکند و زهر ایشان را شهید میکند. در بدنِ شیعیان و محبان ایشان هم اثر میکند. درست است که چای منسوب به سیدالشهداء شفاء است و مجالس ذکر فضیلت محل فرود ملائکه است؛ اما وقتی مشیت الهی بر این قرار گرفت که مرض مُسری و بیماریِ ظاهری شایع گردد، طبیتعاً مانعِ اثرگذاریِ ظاهری خواهد شد؛ چراکه این اثرگذاریِ بیماری نیز به مشیت الهی است و دستور است که «و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکة» یعنی با دستان خود، خود را به هلاکت نیندازید.
اما آنچه دستور رسیده بعد از سجده شکر، این است که دست را در محل سجود خود گذاشته و بگو: بسم الله و بالله محمد رسول الله [علی ولی الله] صلی الله علیه و آله اشفنی یا شافی لا شفاء الا شفاءک شفاءً لایغادر سقماً شفاءً من کل داء و سقم.
دستور گذاردن دست بر محل سجده است؛ نه بهخصوص مُهر (اذا صليت فضع يدک موضع سجودك ثم قل بسم الله…) و چون ما مُهر را به عنوان اینکه افضل ما یُسجدعلیه استفاده میکنیم، دست بر آن میگذاریم. اگر کسی مُهر نداشت، دست را بر سنگ یا زمین یعنی محل سجده میگذارد.
- حرمهای مطهر، محلّ نزول ملائکه است و محل شفاءیافتن مریضهاست. در عین حال میپرسیم: اگر این حرمهای مطهر توسط کودکی خردسال نجس شد، آیا میتوانیم بگوییم که محل نزول ملائکه است و شفاءبخش است و نیازی به شستوشو نیست؟ اگر زبالهای در آنجا افتاد، میتوانیم چنین بگوییم؟ قطعاً پاسخ این است که: در عین حرم مطهر بودن و شفاءبخش بودن، اما وظیفه شرعی است که حرم مطهر تنظیف شود و نجاست برطرف گردد.
در جریان بیماریِ مُسری نیز چنین است: این ویروس، همچون زبالهای و نجاستی است که باید حرم مطهر را از آن پاکسازی کرد. در ایام بیماریِ مُسری، حضور افراد باعث آلودهشدنِ حرم مطهر و دیگر زائران میگردد. همان پاسخی که برای زدودن زباله و نجاست از حرم همه میدانند و عمل میکنند، در این جریان نیز باید جاری کرد.
- تعطیلکردن مجالس فیزیکیِ اهل ایمان در این شرایط، محرومکردن آنان نیست؛ بلکه این تعطیلی، به منظور حفاظت اهل ایمان و محبین و شیعیان است. از این جهت تصمیمی عقلانی و شرعی است. اگرچه مدتی از دیدار یکدیگر محرومند؛ ولی تلاشی است برای حفاظت و سلامتی ایشان.
- همه اینها اقتضاءبیماری عمومی است و شرایط بیماری عمومی سختتر و متفاوت از بیماری شخصی است. چگونه اگر شخصی زکام باشد، جلو دهان خود را میگیرد و مصافحه نمیکند و به برادر خود میگوید: ممکن است به شما سرایت کند، در این بیماری عمومی قطعاً باید چنین رفتاری داشت. از این رو در این بیماریهای فراگیر، شرایط و وظایف و تکالیف با بیماریهای شخصی متفاوت است. در زمان بزرگان اع نیز سابقه داشته و در تاریخ ثبت شده که علماء درسهای خود را تعطیل میکردند و سفرهای زیارتی انجام نمیشد.
- اینگونه بیماری در آخرالزمان شایع شده است. مرحوم آقای کرمانی اع درباره وبا که بیماری مُسری و عمومی بوده، میفرماید: في الوباء المعروف في هذه الاعصار و هو هيضة تحدث في العامة من انظار فلكية و حصول سمية في الماء او الهواء… فاني رايت في بعض السنين في كرمان وباءا عاما… و ليس معنونا في كتب القدماء و كانه لميكن شايعا في تلك الاعصار و قد ضرب الله العباد به في هذه الاعصار لكثرة الاشرار نعوذ بالله من غضبه و هو شر من ساير الاوباء. و همچنین در رسالهای آن را از علائم ظهور بر میشمرند و میفرمایند:
کذلک من العلامات الخاصة الموت الابيض و الاحمر الذي شاع في العالم اما الموت الابيض فهو الطاعون و الوباء الشايع في العالم منذ ثلثين سنة و اکثر و کأن الوباء لايرتفع عن البلاد و الموت الاحمر القتل.
- بهخصوص دستورهابی برای بهداشت فردی و جمعی رسیده است و ائمه علیهمالسلام به این مسائل توجه داشتهاند. درباره بعضی مریضیهای مُسری فرمودهاند که از آن شخص مریض فرار کن همچون فرار تو از اسَد. یا میفرمایند ثلاثة لیس لها اشتراک، المشط و المندیل و السواک. یعنی سه چیز جزء وسایل شخصی است و نباید در آن مشترک بود: شانه، حوله و مسواک.( البته محصور در این سه نیست؛ اما در این حدیث سه مورد بیان شده.) منظور اینکه اینگونه دستورهای پیشگیرانه بیان شده است و همچنین بعضی نقلهای تاریخی از انتقال همسرانِ ائمه علیهمالسلام به موضعی دور از بیماریِ مُسری گزارش شده است.
- بار دیگر تکالیفی که در این برهه بر عهده ماست، یادآوری میشود: توکل بر خداوند متعال و خدا را کارکُن در عالم دانستن و توجه به سبب اعظم اعظم اعظم وجود مبارک امام زمان عجل الله فرجه، جدّی گرفتن دستورهای بهداشتیِ فردی و جمعی، خواندن دعاها و حرزها و حجابهایی که رسیده است؛ بهویژه فرمایشهای حضرت امیر علیهالسلام بعد از خطبه طتنجیه، اشتغال به آنچه برای آن آفریده شدهایم و هدر نکردن اوقات و فراغتها با بطالت و آنچه شایسته اهل ایمان نیست.
خلاصهای از سخنرانی آنلاین شب 18 رجبالمرجب 1441 که به درخواست دوستان تنظیم گردید.