محرم و دو واقعیت تلخ امروز جامعه تشیع

یک. استقبال «حزن» محرّم همراه «حزن» فوتبال

چهارشنبه، 24آبان، ازبکستان از سد ایران گذشت و با تک‌گل فلان به پیروزی رسید. هواداران که هرگز گمان نمی‌کردند در «آزادی» باخت را تجربه کنند، محزون و مغموم شدند و حتی در حجاز هم این غم در چهره‌شان نمودار شد. آنچه خود دیدم و شنیدم این است که می‌گفتند: امشب فوتبال است و برای همین نمی‌توانم در جلسه «محفل انس با قرآن» حاضر شوم؛ یا: امشب فوتبال است، شما به زیارت بروید آخر شب خواهم آمد؛ یا: حیف که در «آزادی» نیستم؛ یا: گزارشگر چه کسی خواهد بود؛ یا: من به مجلس عزا نمی‌آیم، دعاگو باشید و… . واکنش‌هایی هم پس از برگزاری مسابقه مشاهده کردم؛ اگرچه کسی را ندیدم که مانند هواداران دوآتشه های‌های گریه کند و زانوی غم بغل بگیرد؛ ولی بی‌روح شدن حرکت‌ها و گرفتگی چهره‌ها خبر از سر درون می‌داد و نقل به مضمون قول یکی از خبرنگاران و روزنامه‌نویسان فوتبال: «با این باخت‌ها یأس و ناامیدی و… زیر پوست جامعه تزریق می‌شود.»

طبق تقویم عربستان یک روز به محرم باقی مانده بود و همان شب و شب بعد مجلس عزایی در هتل‌ها برپا شد. هواداران حزن این باخت را با خود به محرم رسانیدند و امیدوارم برخی زیر بیرق‌ها در اندیشه فوتبال ایران‌ازبکستان سینه نزده باشند. می‌شود تصور کرد که سینه‌ زده‌اند؟ یا این اشتباهی از طرف من است؟ شاید تقدیر بود که این هواداران از نظر روحی آماده شوند؛ یعنی روح آنها افسرده شود و غم و مصیبتی بر ایشان وارد شود تا مقدمه شود برای محرم. آیا می‌توانیم بگوییم اگر تیم آنها پیروز میدان بود فکرشان آسوده‌تر بود و در نتیجه راحت‌تر به محرّم می‌پرداختند؟ یا شاید برعکس: اگر پیروز مسابقه بودند تجمع حواسی برای عزاداری نداشتند و زیر کامشان شیرین بود از بردشان؟ آیا می‌توان برای این باخت و این حزن دلیلی شرعی یافت؟! مثلا حدیثی از امام‌رضا علیه‌السلام که به پسر شبیب فرمودند: ای پسر شبیب، اگر گریان شدی بر حسین گریه کن. یا حدیثی دیگر به این مضمون که شخصی سؤال می‌کند آیا می‌توان محزون‌شدن در حزن از دست رفتگانمان را مقدمه‌ای برای محزون‌شدن در حزن حسین علیه‌السلام قرار دهیم و امام علیه‌السلام اجازه می‌فرمایند؟ آیا این «قیاس» نخواهد بود که حزن در فوتبال را مانند حزن در فوت نزدیکان دانست؟ و آیا حزن در فوتبال از نظر دنیایی و آخرتی پشیزی ارزش دارد که مقدمه‌ای برای حزن محرّم باشد؟ و از همه مهم‌تر: این کدامین جامعه است که پوستش به این نازکی است که باخت فوتبال به زیر پوستش نفوذ می‌کند؟ یا کدامین مردم‌اند که سیستم ایمنی بدنشان هیچ مقاومتی نشان نداده و بیماری ناامیدی و ناراحتی را دفع نمی‌کند؟ آیا خبرنگار فوتبال درباره جامعه تشیع سخن می‌گفت یا جامعه‌ای دیگر؟ آیا قیاس به نفْس می‌کرد یا استنباط خودش بود یا آمار چنین نشان می‌دهد؟ اگر زخم فوتبال چنین کاری است زخم مشکلات دیگر چه خواهد کرد؟ آیا اینها همه خواب است یا واقعیت تلخ امروز جامعه تشیع…؟

دو. تصویر ذهنی از محرم

یک سرگرمی‌ است که در آن از مخاطب می‌خواهند نخستین چیزی که با شنیدن واژه‌ها به ذهنش می‌آید به زبان آورد. در این سرگرمی که جزو Say Say Games  است، مثلاً می‌گویند: خدا، و مخاطب باید طبق قاعده عمل کند و باز کلمه‌ای دیگر و پاسخ مخاطب و… . صرف نظر از سرگرمی‌بودن این برنامه، اگر به ما بگویند یا ما از خود بپرسیم: محرّم؟ نخستین چیزی که به ذهنمان خطور می‌کند چیست؟ ممکن است این نکته ساده یا پیش پا افتاده به نظر برسد؛ ولی این مطلب، یکی از مرزهای جدایی شخص مستبصر از غیر مستبصر است. این چه تعبیری است که نویسندگان امروز می‌نویسند: هر کس با خاطره‌ای محرم را شروع می‌کند؛ یا: با آمدن محرم کودکی خود را به یاد می‌آوریم و جمله‌ها و گفتارهایی از این دست. بعضی در برخورد با محرم از خودشان آغاز می‌کنند و به حسین علیه‌السلام می‌رسند: «بچه بودم که مادرم حرز تو گردنم میکرد/وقتی محرم میومد پیرهن سیاه تنم میکرد.» و… . خیلی خوب است به یاد کودکی‌بودن و عبرت‌گرفتن و تجربه‌کردن و بوی مخلوط اسپند و نذری را به یاد آوردن؛ ولی خیلی کودکانه است محرم را این‌گونه آغازیدن. محرم…؟ پاسخ مخاطب چیست؟ پاسخ شخص مستبصر چیست؟ کدامین عظمت حسین و کربلا و محرم و عاشورا به خاطرش خواهد آمد؟ و چه فشاری بر قلب خود حس خواهد کرد… تصویر ذهنی او از محرم، خودِ محرم است و دردها و رنج‌های آن و حسین… صاحب همه این مصائب؛ اگرچه ممکن است میان این الم‌ها به یکی آشناتر باشد و نزدیک‌تر… و خدا نکند در اندیشه‌ها محرم با نوستالوژی آغاز شود و ادامه یابد و خدا نکند با گفتن محرم چیزی خارج از محرم به ذهن‌ها تبادر کند و خدا نکند این طرز تفکر را پدربزرگ‌ها و پدرها به فرزندها و نوه‌ها و نتیجه‌ها و ندیده‌ها منتقل کنند. و خدا کند اینها همه خواب باشد؛ نه واقعیت تلخ امروز جامعه تشیع… .