اسعد الله ایامک یا بقیة الله فی ذکری سنویة لمیلادک المیمون

نشانه هایی از بی نشان
در زندگی و آثار شیخِ فؤاد نشان (اع)

السلام علی مهدی الامم و جامع الکلم السلام علی خلف السلف و صاحب الشرف السلام علی حجة المعبود و کلمة المحمود السلام علی معز الاولیاء و مذل الاعداء السلام علی وارث الانبیاء و خاتم الاوصیاء السلام علیه و علی آبائه الطاهرین و رحمة الله و برکاته.

نیمه شعبان مناسب شد تا به موضوعی اساسی بپردازیم. ارتباط بی نظیر شیخ اوحد اعلی الله مقامه و در پی آن مکتب استبصار با امام زمان عجل الله فرجه الشریف موضوعی دقیق، شریف و بسیار حیاتی در زندگی عقیدتی شخص مستبصر است.

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَمِىَّ رَسُولِ اللّهِ الأَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِىَّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُودَعَ اَسْرارِ السَّادَةِ الْمَيامينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللّهِ مِنَ الْبَرَرَةِ الْماضينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِىَّ اَوْلِياءِ اللّهِ اَجْمَعينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اَنْوارِ اللّهِ الْمُضيئينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْقَرْيَةُ الظاهِرَةُ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ.

*    هنوز حیران است. انگار در فضایی خارج از دنیا زندگی می کند. شگفتی دیدار با حجت حق صاحب الزمان او را از خود بی خود کرده است. ارتباط شیخ اوحد اعلی الله مقامه با امام زمان از همان اوان زندگی شروع شد. در زمان حیات خود شاید اولین ارتباط ها، خواب های آن بزرگوار باشد. این خواب ها، گونه ای از نشانه های امام زمان در زندگی شیخ مرحوم است. و می دانیم که این گونه خواب ها رؤیای صادقه است و شیطان هرگز به صورت ائمه علیهم السلام ظاهر نمی شود. به ویژه خواب شخصی همچون شیخ اوحد اعلی الله مقامه که از جایگاه خاصی برخوردار است. در تاریخی که از زندگانی ایشان به قلم خود ایشان موجود است، شاهد خواب هایی هستیم که آن بزرگوار خدمت حضرت مهدی علیه السلام رسیده و عرض ادب کرده اند. و شگفت آنجاست که آنچه در خواب می دیدند، به کاملترین شکل آن بود و به جواب مسئله ها و خواسته های خود می رسیدند.[۱]  در تاریخ، فقط چند خواب مختصر ذکر شده است که در آنها خدمت امام زمان رسیده اند. ممکن است آن بزرگوار پس از نگاشتن زندگی نامه ی خود باز هم خواب هایی دیده باشند ولی ذکر نشده است. آقای مرحوم اعلی الله مقامه پس از ذکر خواب های شیخ اوحد مرقوم می فرمایند: و اذ قد اتینا علی ما وصل الینا من بعض ما حدث به فی منامه.[۲] و در میان خواب هایی که ذکر فرموده اند، خواب مفصلی درباره ی دیدار با امام زمان نقل نفرموده اند. ولی در دو جا تصریح رسیدن خدمت حضرت در خواب شده است. مورد اول جایی است که شیخ می فرماید: … رأیت بعد ذلک ما لم یره غیری من جمیع الائمة و الحمد لله رب العالمین.[۳] (یعنی پس از آن اموری از همه ی ائمه در خواب دیدم که احدی غیر از من ندیده است). و از جمله ی ائمه امام زمان هستند. و بی شک امور شگفت آوری را ملاحظه فرموده اند ولی نخواسته اند ذکر فرمایند. و در جای دیگر می فرماید: و قد ذکر لی اخی الشیخ صالح ان اذا رأیت القائم علیه السلام فاسئله لی الدعاء، فرأیت القائم علیه السلام عجل الله فرجه و قلت له یا سیدی …. تا آخر خواب.[۴] در هر صورت، اولین گونه از نشانه های امام زمان در زندگی شیخ اوحد، خواب های آن بزرگوار است:

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو *** جهان بس فتنه خواهد دید ز آن چشم و از آن ابرو

غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی *** نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حُسنی *** که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو

*    نشانه های حضرت مهدی عجل الله فرجه در زندگی شیخ اوحد، در این خواب های نورانی و معنوی خلاصه نمی شود. گونه ی دیگری از نشانه ها،  کتاب های آن جناب است. کتاب های آن بزرگوار مشحون به فضائل و مناقب ائمه علیهم السلام است. کتاب های گرانسنگی همچون شرح الزیارة الجامعة الکبیرة و دو جلد جوامع الکلم که جمع آوری رساله های آن بزرگوار است، همه و همه گویای علاقه و ارتباط و توجه به ائمه علیهم السلام است. اما برخی از کتاب ها و جواب های آن بزرگوار  به ویژه درباره ی  حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف نوشته شده است.

یکی از این رساله ها، رساله ی عصمت و رجعت است که در جواب شاهزاده محمد علی میرزا نوشته شده. رساله ی دیگری در خصوص تولد و ظهور حضرت مهدی به خواهش شیخ موسی بن محمد صائغ نگاشته اند.رساله ی مستقل دیگری در امر رجعت مرقوم فرموده اند. در رساله ی قطیفیه، پرسش هایی از امر حضرت مهدی را جواب فرموده اند از جمله: معنی لیلة القدر و نزول ملائکه در آن شب بر امام علیه السلام، افضلیت امام زمان عجل الله فرجه از بعضی اجداد طاهرین خود، فرق میان رجعت و ظهور و اجسام دنیویه و اخرویه. در رساله ی دیگری به همین نام از معنی حدیث لابد لصاحب هذا الامر من غیبة و لابد له من غیبته… پرسش شده و جواب مرقوم فرموده اند. در رساله ی دیگری جواب این پرسش را فرموده اند که: چرا تا زمین پر از ظلم نشود امام نباید ظاهر شود.[۵] و اشاره ها و کنایه ها و تصریح های گوناگون و متنوعی که به طور غیر مستقل و غیر مدون، در رساله های مختلف به امر امام زمان عجل الله فرجه بیان فرموده اند. در میان تمام کتاب های آن بزرگوار، کشکول جایگاه ویژه ای دارد. کشکولی که بی اغراق شگفت انگیز و قابل توجه است.

در میان موضوع های گوناگونی که در کشکول آن بزرگوار به چشم می خورد، بخش نهایی آن، ویژه ی ذکر فضائل و جایگاه حضرت ولی عصر عجل الله فرجه و ذکر فضائل آن جناب است. گذشته از قسمت پایانی کشکول، در جای جای کشکول (در ابتدا و وسط)، سر نخی از فضائل و مناقب ویژه ی امام زمان به چشم می خورد. بیش از ده ها مورد عنوان درباره ی آن حضرت در کشکول ذکر کرده اند. برخی از عناوین از این قرارند: الکوفة و امام العصر، نساء مع امام العصر، اعطی اصحاب الامام علیه السلام قوة اربعین، ینزل فی سبع قباب من نور، الامام علیه السلام فی النجف، تاسعهم قائمهم افضلهم، عجل الله فرجه. و قسمت اخیر کتاب هم – چنان که ذکر  شد – مشحون به فضائل و تاریخ آن جناب است.[۶] و چه سزاوار است که خواندن و استفاده نمودن از کتاب های ایشان و دیگر کتاب های مکتب را در برنامه ی زندگی خود قرار داده تا هم خود استفاده کرده و هم شاید قدردانی از وجود این کتاب ها به عمل آمده باشد:          شیعه بود و حکمت یونانیان *** بی خبر از حکمت قرآنیان

پیرو اهل تسنن در علوم *** تابع افکار ایشان در رسوم

آمد او شد افتخار شیعیان *** رهنما و رهبر مستضعفان

لُبّ دین شد از علومش منتشر *** رفع هر عذری شد از هر معتذر

*    گونه ی دیگری هم از نشانه های وجود صاحب الامر در زندگی و آثار شیخ مرحوم وجود دارد. گونه ای که سبب سرفرازی ایشان در جهان اسلام و تشیع شده است.  نظریه ی شگرف آن بزرگوار در مسئله ی غیبت امام علیه السلام، ایشان را سرفراز کرده است.

آن بزرگوار مسئله ی عالم هورقلیا را مطرح فرموده و تحقیقی متین و مبرم ارائه می فرمایند. خلاصه و فشرده ی نظریه ی ایشان چنین است:

امام عصر عجل الله فرجه الشریف در عالم هورقلیا هستند. عالم هورقلیا چیست؟ عالم هورقلیا لطیف همین عالم است. زمین و آسمانش در همین عالم است ولی لطافت زمینش، بیشتر از پشت این آسمان ها است. فارسی هورقلیا مُلک دیگر است و حکما آن را اقلیم هشتم گفته اند.[۷] آن بزرگوار علیه السلام در آن عالم هستند و البته در این عالم نیز ظاهر می شوند. مثال محسوس كه مى‏تواند اين مطلب را كاملاً حسى كند اين است كه اگر انسان درمنطقه استوايى زندگى كند، بدنش به حكم قانون انطباق با محيط كه از خصيصه‏هاى حيوانيت است با شرايط آن محيط منطبق مى‏گردد و طور و طرز پوشش و خانه و مسكن و خوراكى و آشاميدنى او مطابق اهل آنجا مى‏شود و از نظام و احكام حاكم در آنجا تبعيت مى‏كند و حتى به تدريج روحيات و خلقيات نفسانى او هم با روحيات و خلقيات اهل آن منطقه مشابه مى‏شود. و اگر در منطقه سردسير برود، بدنش تابع احكام و نظام آن منطقه شده و همچنين صفات غريزى او هم با صفات اهل آن منطقه انطباق مى‏يابد. بدن امام  عليه‏السلام هم در داشتن هريك از حالات نامبرده اين چنين است. اگر ديده شود مى‏گوييم بدن عنصرى و دنيوى دارد و داراى حيات ظاهرى دنيوى است، و اگر ديده نشود مى‏گوييم بدن و جسم عنصرى را خلع كرده و كنار گذارده (مثل آن كه ما در منطقه گرمسير، عباى زمستانى و لباس پشمى را كنار مى‏گذاريم) و داراى بدن هورقليائى است و نيز ممكن است كه حتى بدن هورقليائى را هم خلع فرمايد و داراى بدن آخرتى باشد به طورى كه اهل عالم هورقليا هم او را نبينند و از نظر آنها هم غايب باشد. عبارتى از شيخ مرحوم اعلى اللّه مقامه در دست است که می فرمایند «فلمّا فرّ من هذه المسماة بالدنيا انتقل الى الاولى». (يعنى امام  عليه‏السلام چون از اين عالم كه دنيا ناميده مى‏شود فرار فرمود،[۸] به عالمى كه آن اولى است انتقال يافت). و مراد ايشان از اولى، همان مرتبه دوم از مراتب تكاملى جسم است. و گويا همين عبارت است كه بعضى آن را دستاويز خويش قرار داده و بر شيخ مرحوم اعتراض نموده كه امامى كه بترسد و فرار كند و در عالم هورقليا باشد بدرد ما نمى‏خورد. اما اين كه امام  عليه‏السلام خائف و ترسان هستند از آشكار شدن و شناخته شدن نزد دشمنان و حتى بيشتر اين مردمى كه ادعاى دوستى حضرت را دارند، امرى است معلوم  و در زيارت آن حضرت از صفاتى كه ذكر شده الخائف است. و اين خوف در انبياى گذشته هم بوده. درباره موسى  عليه‏السلام مى‏فرمايد: فخرج منها خائفاً يترقّب قال ربّ نجّنى من القوم الظالمين. و در ائمه  عليهم‏السلام هم بوده: حضرت حسين عليه‏السلام از مدينه خارج شدند در حالى كه خائف بودند. و اما اين كه فرار كرد، فرار حضرت هم مانند فرار كردن حضرت رسول  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از مكه به مدينه و مانند فرار كردن موسى  عليه‏السلام از مصر به مدين بود. و اين كه گفته امامى كه در عالم هورقليا باشد بدرد ما نمى‏خورد، در جواب باید گفت: امام  عليه‏السلام متصرف است در ملك خدا و صاحب ولايت كليه است و جميع امور خلق به دست باكفايت ولايتى او است. زيرا او است عين اللّه الناظرة (چشم بيناى خدا) و اذن اللّه الواعية (گوش شنواى خدا) و يد اللّه الباسطة بالنعم (دست بخشنده خدا). ظهور و غيبت براى تصرف و تدبير امام فرق نمى‏كند. همان طورى كه در حال ظهور متصرف است همان‏طور در حال غيبت متصرف است و ديدن خلق او را و يا نديدن خلق او را، در امر تصرف و تدبير و تربيت و تعليم و هدايت و توجه او فرق نمى‏كند. نه ظهور، بر قدرت و تسلط او مى‏افزايد و نه غيبت از تسلط و قدرت و نفوذ آن بزرگوار مى‏كاهد. در مدينه باشد يا نباشد ربطى به تصرف و شئونات ولايتى او ندارد. اكنون هم كه در غيبت بسر مى‏برد، بدون اذن خاص او و تصرف و تدبير خاص او برگى از درختى به زمين نمى‏افتد و پر كاهى بدون اذن خاص و توجه و تعمد خاص او حركت نمى‏كند.[۹]

این خلاصه ی نظریه ی شگفت انگیز آن بزرگوار در امر غیبت امام زمان بود. جالب آنجاست که همین نظریه غوغا به پا کرده است و برخی نفهمیده انکار کرده اند. کار را به جایی کشانیدند که آقای مرحوم اعلی الله مقامه در آخرین موعظه خود در یزد، به این مهم نیز اشاره فرموده و لبّ مطلب و حقیقت را بیان فرمودند و در آخر فرمودند: حالا بعد از این همه داستان ها این نسبت را بدهند که اینها می گویند امام زمان صلوات الله علیه مرده است، خیلی بی مزه است.[۱۰]

*    باری، گونه ای دیگر از نشانه ی آن بی نشان در زندگی شیخ مرحوم، نظریه ی والای آن جناب است. اما گذشته از تمام این ها، نشانه و ارتباط  دیگری نیز وجود دارد. نشانه ای عجیب که بیانگر فضائل بیشمار شیخ مرحوم اعلی الله مقامه است. این نشانه را خود آن جناب چنین می سراید:

   فان لم اکن اشف الغلیل فانّنی *** اُرَجّی نشوراً فیهم من مرجّمِ

اذا قام ذو السلطان والی دمائهم *** بخافقة جالٍ بکلّ مسوَم ِ

هناک ابن زین الدین احمدُ یرتجی *** دِراکاً یُری فی المقدمین تقدّمی

یعنی هنگام ظهور مهدی آل محمد علیهم السلام، پسر زین الدین احسائی در صف پیشین لشگر حضرت برای دادخواهی از خون آل محمد دیده می شود. اللهم ارزقنا رؤیته فی ذلک الیوم

می شود روزی ملائک صف زنان *** نغمه خوان آیند فرود از آسمان

گِرد شه پرچم همه افراشته *** غم ز دل های همه برداشته

پیش رویش پرچم نصرُ اللَّهی *** بر همه دارد ز حق فرماندهی

در صف پیشین همه از زبدگان *** همچو شیخ اوحد آن فخر زمان

همچو شیخ اوحد آن فخر زمان

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

  15 شعبان المعظم 1430 (مرداد ماه 1388)

 

[۱]  زندگی نامه به قلم خودشان و: تأویل الاحادیث، ص 121

[۲] تأویل الاحادیث، ص 125

[۳]   همان، ص 121

[۴]   زندگی نامه به قلم خودشان

[۵]  ر.ک: فهرست کتب شیخ اوحد (اع).

[۶]  عناوین مطالب، با توجه به حدیث و یا فرمایش شیخ اوحد انتخاب شده و خود آن بزرگوار عنوانی ذکر نفرموده اند.

[۷]   جمله های اخیر از: ارشاد العوام ج 2 ص 218 است.

 [۸] ــ زيرا در حديث رسيده كه امام  عليه‏السلام چون بر جان خود     ترسيد، يعنى اگر غايب نمى‏شد او را مى‏كشتند و نظام هستى از هم مى‏پاشيد از اين جهت غايب گرديد.

 [۹]   خلاصه ی نظریه ی آن بزرگوار، از کتاب کاوشی در غیبت  نگاشته ی استاد معظم – حفظه الله – استفاده شده است. برای توضیح و تشریح بیشتر به کتاب نامبرده مراجعه نمایید.

  [۱۰]  پاسخ پاره ای از تهمت ها به مکتب شیخیه (آخرین موعظه یزد)، ص 42