خلاصه ای از کتاب مبارک کفایة المسائل بخش دوم – چاپ

خلاصه‌اي از:

 

كتاب الحج و العمرة
  كتاب المزار
كتاب الخمس و الانفال
  كتاب  الزكوة  و الصدقات
كتاب  المكاسب و المتاجر
  كتاب الدين
كتاب الرهن
  كتاب الشرکة
كتاب المضاربة

  كتاب الاجارة
كتاب الجعالة
  كتاب الودیعة
كتاب الصلح
  كتاب  الصيد و الذبايح

كتاب المطاعم و المشارب

 

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 2 *»

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

 

 

كتاب الحج و العمرة

 

 

كتاب مبارك كفاﻳ[ المسائل

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 3 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الحج

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي محمّد و آله و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين.

 

احكام حجّ تمتّع

 

مقدمه‏ي اول

حجة الاسلام و احكام آن

1 ـ حج، در تمام عمر بر هر مكلف كه عاقل، بالغ، آزاد و مستطيع باشد يك مرتبه واجب است.

2 ـ حرام است ترك حج در صورت استطاعت.

3 ـ حرام است تأخير انداختن حج.

4ـ حرام است مانع شدن از رفتن حج، اگر حج واجب باشد.

5ـ جايز نيست از براي فرزند كه حج مستحبي بجاآورد مگر به اذن پدر و مادر و همچنين از براي زن بدون اذن شوهر خود.

6ـ كسي كه به خدمتگزاري حج كند، و يا غيري مخارج او

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 4 *»

را بدهد. حج او صحيح است و اگر به مشقت و گدايي حج رفت از او پذيرفته نيست.

مقدمه‏ي دوم

حج مستحب و احكام آن

مستحب است:

1 ـ حج رفتن براي مرحله دوم و سوم.

2 ـ مداومت‌كردن به رفتن حج، (سه سال متوالي)

3 ـ هر سال به حج رفتن، اگرچه به قناعت بسيار باشد.

4 ـ رفتن حج اگرچه به قرض كردن باشد.

5 ـ تجّار قدري از سود را براي مخارج حج ذخيره كنند.

6 ـ نيّت برگشتن به حج در هر حجي.

مقدمه سوم

شرايط حجةالاسلام و احكام آن‏ها

شرط است در واجب شدن حج:

1ـ بلوغ

2ـ عقل

3ـ آزاد بودن

4ـ صحّت بدن

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 5 *»

5ـ توانايي رفتن

6ـ توان مالي از براي مخارج سفرـ استطاعت در توان مالي اين است كه شخص مكلف مخارج رفتن و برگشتن و مخارج كساني كه واجب‏النفقه او هستند را داشته باشد، و همچنين راه درآمدي به قدر كفايت مخارج خود در مراجعت داشته باشد ـ.

7ـ ختنه شده بودن حاج.

تذكر:

ـ اذن شوهر در واجب‌شدن حج بر زن، شرط نيست.

ـ اراده‏ي تزويج و زن گرفتن مانع حج نيست و هرگاه كسي تزويج را مقدّم داشت و بعد نتوانست به حج برود، حج بر او واجب شده پيش از تزويج و واجب است بر او كه به هر مشقتي باشد به حج رود.

اقسام حج و فضيلت و وقت هريك

حج بر سه قِسم است:

1ـ حج اِفراد ( اِفراد يعني تنها بودن و اين نام از جهت آن است كه قرباني در اين حج انجام نمي‌شود).

2ـ حج قِران (قِران يعني همراه شده و اين نام از جهت آن است كه قرباني را از ميقات همراه خود مي‌آورند).

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 6 *»

3ـ حج تمتع (تمتع يعني لذت بردن و بهره‏مند شدن از نعمت‏ها. و سبب اين نام گذاري آن است كه حاج بعد از عمره از احرام خارج مي‏شود و تا روز ترويه آنچه بر او حرام بوده حلال مي شود، و از لذت‏هاي حلال متمتع و بهره‏مند مي‏گردد). و حج تمتع به اين طور است كه شخص در ماه شوال يا ماه ذيقعده يا ماه ذيحجه در يكي از مواقيت محرم مي‏شود به قصد عمره‏ و بعد از احرام مي‏رود به مكه‏ي معظّمه پس با انجام طواف و سعي بين صفا و مروه عمره‌ي او تمام مي‌شود و از احرام خارج مي‏شود و اين عمره احتياج به طواف نساء ندارد پس در مكه مي‏ماند تا روز ترويه (هشتم ذيحجه) و از روز ترويه اعمال حج از مسجد الحرام شروع مي‌شود كه هر يك در محل خود ذكر خواهد شد ان‌شاء الله.

4ـ حج افراد و قران را اهل مكه و كسانيكه در حوالي مكه بسر مي‌برند بايد بجا آورند. اما براي غير اهل مكه حج تمتع قرار داده شده است.

5ـ حج تمتع افضل است از حج قران، و حج قران افضل است از حج افراد.

6ـ عمره‏ي حج تمتع بايد در ماه‏هاي حج (شوال ـ ذيقعده ـ ذيحجه) واقع شود. و هر عمره‏اي كه در غير اين سه ماه واقع شود، عمره‏ي مفرده است.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 7 *»

حجّ تمتّع

 

مطلب اول

احكام عمره‏ي تمتع

ميقات و احكام آن

1 ـ ميقات موضعي است كه در آنجا محرم مي‏شوند و محرم شدن قبل از آن موضع و بعد از آن باطل است مگر در بعضي موارد.

2 ـ ميقات اهل مدينه‏ي طيّبه «ذوالحُلَيفة» است، كه مسجد شجره باشد.

واجبات احرام:

1ـ نيت احرام عمره يا حج. (هدف فقط اطاعت فرمان شارع باشد)

2ـ محرم شدن در ميقات براي حج و عمره واجب و اگر مستحب باشد شرط صحت آن است.

3ـ دو جامه‏ي احرام از براي مردان واجب است ـ لنگ و رداء كه بر دوش اندازد ـ و اگر مستحب باشد شرط صحت آن است.

4ـ احرام منعقد مي‏شود به قصد قربة الي‏اللّه، و گفتن تلبيه از براي عمره.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 8 *»

5ـ چهار تلبيه: لبيك، اللهم لبيك، لبيك، لا شريك لك لبيك. ان الحمد و النعمة و الملك لك لا شريك لك ـ گفتن تلبيه مثل تكبيره الاحرام نماز است يعني همان‌طور كه نماز با گفتن تكبيرة‌الاحرام منعقد مي‌شود، احرام هم با گفتن تلبيه منعقد مي‌گردد.

مستحبات احرام

1ـ نظافت كردن (ناخن گرفتن و شارب زدن و زايل كردن موي زير بغل و موي ظهار)

2ـ مستحب است وافر كردن موي سر و ريش از دهم شوال و از اول ذيقعده به بعد بيشتر تأكيد شده است.

3 ـ مستحب است غسل احرام، پيش از احرام.

4ـ اعاده غسل اگر قبل از احرام، غسل باطل شود.

5ـ بعد از نمازهاي فريضه محرم شوند، خصوصاً نماز ظهر.

6 ـ پيش از احرام شش ركعت نماز نافله بجاآورند از براي احرام.

7 ـ اعاده احرام اگر بدون غسل محرم شده.

8ـ شرط كردن با خداي خود كه اگر مانعي روي داد بر من حلال شود آنچه كه بر من حرام شده.

9ـ جامه‏ي احرام از پنبه باشد.

10ـ تكرار كردن تلبيه از براي محرم و بلند گفتن آن از براي

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 9 *»

مردان در هر وقتي. و واجب است بر زنان كه آهسته بگويند.

11ـ جامه‌ي احرام سفيد باشد و جايز است كه سبز باشد

12ـ هفتاد مرتبه گفتن تلبيه.

جايز نيست:

1ـ جامه‏ي احرام مردان حرير محض باشد و از براي زنان مكروه است.

2ـ محرم شدن مردان در جامه دوخته.

3ـ گره زدن اطراف جامه احرام از براي مردان.

4ـ مكروه است كه محرم جامه‏ي احرام خود را بفروشد.

5ـ مكروه است كه زن‏ها در حال احرام جامه‏اي كه به زعفران و وَرِس([1]) رنگ شده بپوشند هرگاه بوي زعفران و ورس در آن نباشد. وگرنه جايز نيست پوشيدن آن.

احكام متفرقه احرام

1ـ طهارت شرط نيست در گفتن تلبيه. پس در حال جنابت هم گفتن تلبيه جايز است.

2ـ هنگامي كه عمارات مكه‏ي معظّمه  نمايان شد كسيكه

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 10 *»

براي عمره محرم شده تلبيه را قطع كند، پس هر قدر بتواند تكبير و تهليل و تحميد و ثناي الهي بگويد.

3ـ محرم در حال احرام در جواب كسي نبايد لبيك بگويد.

4ـ محرم در شب مي‏تواند در ماشين‏هاي سقف‏دار سوار شود.

5 ـ مرد محرم از زير پل‏ها و تونل‏ها و در سايه‏ي آن‏ها چه پياده و چه سواره (بر وسيله‏هاي بي‏سقف) مي‌تواند عبور كند.

6ـ زن‏ محرم در همه حال در زير سايه‌بان و يا در وسيله‏هاي سواري سقف‏دار مي‌تواند سوار شود.

7ـ محرم در مكه‏ي معظّمه از منزل خود در روز مي‏تواند در سواري‏هاي سقف‏دار سوار شود

8ـ در حال احرام از استفاده كردن از صابون‏ها و شامپوهاي معطّر بايد خودداري كرد

9ـ سوگند خوردن به غير اللّه در حال احرام اشكالي ندارد.

10ـ استعمال پماد براي موضع عرق‏سوز شده در بدن در حال احرام اشكالي ندارد ولي اگر بوي خوش دارد از استشمام بوي آن بهتر است خودداري شود (از راه بيني تنفس نشود).

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 11 *»

مطلب دوم

كارهايي كه مُحرم بايد از انجام آن‏ها خودداري كند

اول: صيد و احكام آن

 

حرام است بر جميع مكلفين:

1ـ صيد كردن در حرم (چهار فرسخ در چهار فرسخ است از جميع جوانب مكه‏ي معظّمه).

2ـ خوردن صيد حرم اگرچه آن صيد را غير محرم در خارج از حرم ذبح كرده باشد.

3ـ صيد كردن كبوتران حرم اگرچه در خارج حرم باشند.

4ـ خوردن تخم مرغي كه صيد آن حرام است

5ـ خوردن جوجه‏هاي مرغي كه صيد آن حرام است.

حرام است بر محرم:

1ـ صيد كردن از صيدهاي بياباني اگرچه در حرم نباشد.

2ـ نشان دادن صيد كه ديگري آن را صيد كند

3ـ دري را بر روي صيد بستن

4ـ آزار و اذيت صيد كردن

5ـ فرار دادن صيد

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 12 *»

6ـ سربريدن صيد

7ـ خوردن گوشت صيد اگر چه غير محرم شكار كرده باشد.

8ـ صيد ملخ و خوردن آن

9ـ گرفتن و از حرم بيرون‌بردن مرغ‏هايي كه در هوا مي‏پرند. ولي مثل مرغ‏هاي خانگي جايز است.

احكام:

1ـ هرگاه صيد بياباني را در حرم ذبح كنند آن صيد ميته است.

2ـ هرگاه محرم در حرم صيدي را ذبح كرد بايد آن صيد را دفن كند و جايز نيست كه آن را بر روي زمين بيندازد.

3 ـ جايز است كشتن مرغان شكاري در حرم هرگاه بخواهند كبوتران حرم را شكار كنند.

4 ـ مرغ‏هايي كه در هوا نمي‏پرند مثل مرغ‏هاي خانگي، صيد و كشتن آن در حرم جايز است.

5ـ هرگاه ملخ بسيار باشند به طوري كه نتوان از آن‏ها كناره كرد. پس اگر پايمال و كشته شدند چيزي بر محرم نيست.

6ـ حلال است بر محرم صيد كردن و خوردن حيوان‏هاي آبي دريايي كه حلال باشند مثل ماهي پولك دار.

7 ـ هر مرغي كه در دريا تخم بگذارد و در دريا جوجه كند

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 13 *»

دريايي است و حلال است بر محرم صيد آن و خوردن آن. و هر مرغي كه در بيابان تخم گذارد و جوجه كند برّي است و حرام است بر محرم صيد آن و خوردن آن.

8 ـ هر حيواني كه هم در دريا زيست مي‏كند و هم در خشكي، جايز نيست از براي محرم صيد آن و خوردن آن.

9 ـ جايز نيست از براي محرم كشتن شپش؛ و هرگاه شپش او را اذيت كند او را جابجا كند، و هرگاه او را زياده آزار رساند آن را بيندازد و نكشد.

دوم: استعمال بوي خوش و احكام آن

حرام است براي محرم:

1ـ استعمال مِشك و عنبر و زعفران و وَرس در جامه و بدن.

2ـ خوشبو كردن طعام را به اين چهار.

3ـ استعمال عود در جامه و بدن.

4ـ استعمال زعفران، خواه در طعام باشد يا جامه‏ را با آن رنگ كرده باشند.

5ـ خضاب كردن و سرمه كشيدن از براي زينت.

6ـ نظر كردن در آينه از براي زينت؛ در اشياء شفاف مي‌شود نگاه كرد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 14 *»

مكروه است براي محرم :

1ـ استعمال ساير چيزهاي خوشبو

2ـ گرفتن بيني از هر بوي بدي.

3ـ بوييدن گل‏هاي خوشبو و رياحين

4ـ شستن دست با صابون معطر

ساير احكام:

1ـ جايز است بوييدن چيزهاي معطّر و در بيني كردن آن‏ها در وقت ضرورت و رفع ناخوشي.

2ـ جايز است بوييدن عطر كعبه در حال احرام اگرچه زعفران مخلوط به آن باشد.

3ـ جايز است شستن جامه از چيزهاي خوشبو در حال احرام اگرچه دست به آن‏ها برسد.

4ـ جايز است خوردن ترنج و سيب و ساير ميوه‏هاي خوشبو در حال احرام.

5ـ هر گاه كسي در حال احرام فوت شد كافور و چيزهاي خوشبو را نزديك او نبايد ببرند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 15 *»

سوم: زينت كردن و احكام آن

جايز نيست:

1ـ خضاب كردن از براي زينت.

2ـ سرمه كشيدن از براي زينت.

3ـ نظر كردن در آينه از براي زينت.

چهارم: پوشش و احكام آن

جايز نيست در حال احرام:

1ـ پوشانيدن سر و پشت پا از براي مرد.

2ـ نقاب انداختن از براي زن.

3ـ پوشيدن قبا و پيراهن و زيرجامه از براي مرد.

4ـ پوشيدن كفشي كه پشت پا را بپوشاند.

5ـ گره زدن جامه‏ي احرام.

6ـ به دست كردن انگشتر به قصد زينت.

7ـ زيور به‌خود بستن زنان در حال احرام از براي زينت.

8ـ نقاب انداختن زن.

9ـ فرو بردن سر در زير آب چه از براي غسل يا حاجت ديگر.

10ـ در زير سايه‏بان قرارگرفتن در حال سير كردن

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 16 *»

مستحب است:

1ـ جامه‌ي احرام سفيد باشد.

مكروه است:

1 ـ محرم شدن در جامه چركين.

2ـ شستن جامه احرام قبل از تمام شدن اعمال اگر چه چركين شود. اما اگر نجس شد آن را بشويند و بپوشند.

3ـ براي زنان پوشانيدن تمام صورت

ساير احكام :

1ـ جايز است در حال احرام بستن همياني و كمربندي كه نفقه‏ي خود را در آن قرار دهند.

2ـ جايز است انگشتر بدست كردن در حال احرام به قصد فضيلت نه به قصد زينت.

3ـ جايز است از براي محرم كه در وقت خواب و غيره صورت خود را از گرد و غبار و مگس بپوشاند.

4ـ جايز است در حال احرام بستن سر به دستمالي در وقت سردرد.

5ـ جايز است در حال احرام كه بند مشك و خيك آب را بسر بيندازند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 17 *»

6ـ جايز است از براي او در سايه بودن در وقتي كه به منزل مي‏رسد و در جايي منزل مي‏كند.

7ـ جايز است از براي محرم كه بپوشاند بعضي از اعضاي بدن خود را از آفتاب به بعض اعضاي خود ولكن با جامه نپوشاند.

8ـ سايه انداختن ميله‏ها و يا چوب‏هاي وسيله سواري در حال سواري بر بعضي از اعضاي محرم اشكالي ندارد.

9ـ جايز است كه مريض سايه‏باني از براي خود قرار دهد.

10ـ جايز است از براي محرم كه در سايه‏ي محمل راه رود ولكن سايه‏باني از براي خود قرار ندهد مانند چترهاي معروف.

11ـ جايز است كه در حال احرام آب را بر سر بريزند

پنجم: مجروح كردن بدن و احكام آن

1ـ جايز نيست مجروح كردن بدن در حال احرام مگر در وقت ضرورت.

جايز است در حال احرام:

1ـ در وقت ضرورت حجامت كردن و كم‏كردن خون ولكن موي موضع حجامت را نتراشد و قطع ‏نكند.

2ـ گشودن سر دُمَل و فشردن آن.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 18 *»

3ـ بستن دمل و جراحات.

4ـ خارا نيدن بدن بملايمت كه مويي كنده نشود و خراشي در بدن واقع نشود و شپشي كشته نشود.

5ـ مسواك كردن و بايد سعي كرد كه از لثه خون بيرون نيايد.

6ـ خلال كردن.

7ـ كندن دندان در وقت ضرورت اگرچه خون بيايد.

ششم و هفتم و هشتم و نهم:

كم كردن مو و دروغ گفتن و قسم خوردن و كندن گياه

جايز نيست در حال احرام:

1ـ ناخن گرفتن مگر اينكه اذيت كند.

2ـ تراشيدن و كندن و چيدن موي سر و بدن.

3ـ دروغ گفتن، خصوص دروغ بر خدا و رسول و ائمه‏ي هدي‏:.

4ـ سه مرتبه گفتن «لا واللّه» در نفي و «بَلي واللّه» در اثبات اگر قسم راست باشد.

5ـ يك مرتبه گفتن «لا واللّه» در نفي و «بَلي واللّه» در اثبات اگر قسم دروغ باشد.

6ـ براي احترام و اطمينان برادر مؤمن گفتن «واللّه چنين خواهم كرد» و يا «واللّه چنين نخواهم كرد». @(در صفحه 496 كفايه

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 19 *»

حكم به جواز اين مسأله فرموده‌اند)

7ـ كندن گياه و شكستن درخت در حرم اما در غير حرم جايز است.

مطلب سوم

آداب ورود به حرم

1ـ مستحب است كه هنگام ورود به حرم شخص محرم پياده شود اگر سواره است و غسل كند و نعلين خود را به دست‏هاي خود بگيرد و ساعتي با پاي برهنه در حرم راه رود.

2ـ كسي كه داخل حرم شده ايمن است و جايز نيست آزار و اذيت او.

3ـ جايز نيست در حرم مطالبه‏ي طلب از مديون كردن، بلكه او را نترسانند تا آنكه از حرم بيرون رود.

4ـ مكروه است خواندن اشعار در حرم اگرچه حق باشد.

5ـ مكروه است بيرون رفتن از حرم پيش از اداي نماز ظهر.

6ـ كسي كه در حرم دفن شود ايمن است از خوف‏ها و فزع روز قيامت اگرچه گناهكار باشد.

7ـ كسي كه در حرم قتل كرد يا دزدي كرد حدود الهي را بر او جاري مي‏كنند چرا كه او حرمت حرم را رعايت نكرده است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 20 *»

مطلب چهارم

آداب ورود به مكه‏ي معظّمه

مستحب است:

1ـ غسل كردن از براي وارد شدن در مكه‏ي معظمه

2ـ احترام مكه‏ي معظمه چرا كه آن حبيب خدا است.

3ـ تسبيح و قرائت قرآن و روزه گرفتن در مكه‏ي معظمه و ثواب آن مضاعف مي‏شود.

4ـ وارد مكه معظمه شدن با خضوع و خشوع و سكينه و وقار با لباس‏هاي كهنه.

5ـ داخل شدن به مسجد الحرام از باب بني‏شيبه.

6ـ مسواك كردن از براي نزديك شدن به خانه‏ي كعبه.

7ـ بسيار نماز كردن در مسجدالحرام.

8ـ وارد شده به مكه پيش از وقت حج.

9ـ متعلق شدن به جامه‏ي كعبه و گرفتن آن و دعا كردن.

10ـ نظر كردن به خانه‏ي كعبه چرا كه كفاره گناهان است.

11ـ آشاميدن آب زمزم چرا كه آن را از براي هر قصدي كه بياشامند همان اثر را مي‏كند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 21 *»

مراتب فضيلت مكانها در مسجد الحرام

اول: حطيم (مابين باب و حجرالاسود) ـ بعد از كربلا افضل مواضع روي زمين است.

دوم: حِجر اسماعيل7  خصوص در زير ناودان.

سوم: مابين ركن شامي و باب.

چهارم: خلف مقام ابراهيم7.

(در هريك از اين مواضع هرجا كه نزديكتر به خانه‏ي كعبه باشد افضل است)

ساير احكام:

1ـ واجب است احترام خانه‏ي كعبه و مسجدالحرام. و جايز نيست كه خاك و سنگريزه‏ي آن را بيرون برند و هرگاه بيرون بردند واجب است كه برگردانند.

2ـ كسي كه در مسجدالحرام احداث حدثي كرد سر او را بايد كوبيد به ضرب شديدي و هرگاه در خانه‏ي كعبه چنين كاري را كرد بايد او را كشت.

3ـ مكروه است نشستن در مسجدالحرام مقابل خانه‏ي كعبه به اين‏طور كه زانوها را بلند كنند و ساق‏هاي پاها را به ران‏ها بچسبانند و با دست‏ها آن‏ها را نگاه دارند.

4ـ جايز است تبرّك جستن به پوشش كعبه و جامه‏ي آن، و

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 22 *»

گرفتن قطعات آن از خدمه‏ي آن و منتفع شدن از آن‏ها. ولكن ميّت را به آن كفن نبايد كرد.

مطلب پنجم

طواف و احكام آن

1ـ طواف عبارت است از دور زدن به دور خانه‏ي كعبه هفت دور، كه ابتداي هر دوري از حجرالاسود و مقابل آن باشد، و ختم هر دوري هم به آن و مقابل آن باشد.

2ـ طواف سه قسم است: طواف حج ـ طواف عمره ـ طواف نساء. در هر طوافي بايد خانه‏ي كعبه به سمت چپ طواف كننده باشد.

3ـ در هر حجي و عمره‏اي طواف نساء هست، مگر در عمره‌ي تمتع كه بعد از طواف و سعي و تقصير، نياز به طواف نساء نيست.

4ـ طواف نساء واجب است بر جميع حج كنندگان از مرد و زن و پير و جوان و خواجه.

واجب است:

1ـ نيّت تقرّب و بدون نيت تقرب، طواف باطل است.

2ـ محل طواف از جميع جوانب، در مقدار فاصلهِ‌ي مقام

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 23 *»

ابراهيم7 باشد تا خانه‌ي كعبه و الا طواف باطل است

3ـ طواف‏ به دور خانه‏ي كعبه و حِجْر اسماعيل7 باشد. پس اگر طواف از داخل حجر يا روي ديوار آن انجام شد طواف باطل است

4ـ مرد ختنه شده باشد. و الا طواف او باطل است.

5ـ وضو از براي طواف واجب، و اگر فراموش كنند بايد اعاده كنند.

ساير احكام:

1ـ جايز نيست طواف كردن در حال جنابت و حيض و نفاس.

2ـ جايز نيست كه برهنه و عريان طواف كنند.

3ـ وضو از براي طوافِ مستحب، مستحب است و شرط صحّت آن نيست.

4ـ مستحب است سيصد و شصت طواف به عدد ايام سال.

5ـ اگر در بين طواف واجب حدثي صادر شود بايد وضو بسازد. پس اگر بعد از تجاوز از نصف، حدث از او صادر شده مثل آنكه بعد از دور چهارم صادر شده، سه دور ديگر طواف مي‏كند، و اگر پيش از تجاوز نصف، حدث از او صادر شده مثل

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 24 *»

آنكه بعد از دور سوم صادر شده طواف را از سر بايد بگيرد و هفت دور طواف كند.

6ـ كسي كه در بين طواف بيني او بخون بيفتد، يا در لباس خود خوني ببيند، همان موضع را نشان مي‏كند و مي‏رود و بيني يا لباس خود را مي‏شويد و برمي‏گردد و از همان موضعي كه از طواف بيرون رفته شروع در طواف مي‏كند و طواف خود را به انجام مي‏رساند، اگرچه سابقا كمتر از نصف طواف كرده باشد.

7ـ طواف‏هاي مستحبي حد و حصر ندارد و هر قدر بخواهند طواف كنند از براي خود و از براي ائمه‏ي طاهرين‏: و ساير مؤمنين و مؤمنات مستحب است.

8ـ طواف را باطل نمي‏كند سخن گفتن يا آب آشاميدن در بين آن، اگرچه در بعضي از حالات مكروه باشد.

9ـ اگر سمت چپ در مقداري از طواف در اثر فشار جمعيّت از كعبه منحرف شود بطوري كه در آن مقدار رو و يا پشت به طرف كعبه شده باشد، اگر ميسّر است بايد برگردد و آن مقدار از طواف را بطور صحيح انجام دهد و اگر ميسّر نباشد آن شوط را بدون نيّتِ طواف به آخر مي‏رساند. و اگر طواف از نصف گذشته باقي شوط‌ها را تمام مي‏كند و اگر كمتر از نصف

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 25 *»

باشد، اعاده مي‏نمايد.

10ـ اگر در هنگام طواف، نماز جماعت برگزار شود كه مانع از طواف باشد، بايد طواف را قطع كرد و اگر مدت طولاني شد و طواف از نصف گذشته، باقي شوط‌ها را انجام مي‏دهد و اگر از نصف نگذشته اعاده مي‏نمايد.

11ـ در طواف واجب نبايد براي استلام حَجَر معطّل شد تا طواف از صورت پي در پي بودن خارج نشود، و اشاره هم كفايت مي‏كند.

12ـ در حال طواف كسي كه براي استلام حجر و امثال آن رو به كعبه كند بايد برگردد به همان جايي كه منحرف گرديده و طواف خود را ادامه دهد.

13 ـ تا جايي كه ممكن است براي استلام و يا بوسيدن حجر نبايد باعث زحمت و يا اذيت ديگران شد.

14ـ كسي كه از احكام و مسائل حجّ آگاه است و در هنگام انجام مناسك غافل نبوده اگر در حال طواف در صحّت شوط سابق خود شك نمايد، به آن شك اعتنا نكند و طواف خود را ادامه دهد.

15 ـ كسي كه مسائل حجّ را مي‏داند و در هنگام انجام

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 26 *»

مناسك نوعاً غافل نبوده اگر بعد از تمام شدن طواف و خارج شدن از مطاف در صحّت طواف خود شك كند، به آن شكّ اعتنا نكند.

16 ـ كسي كه بعد از تقصير متوجه شود كه طوافش باطل بوده، طواف و نماز آن را اعاده مي‏كند و احتياطاً سعي را هم اعاده مي‏نمايد و تقصير ديگر بر او نيست.

17 ـ كسي كه در حال طواف متوجه شود كه بدنش و يا جامه‏اش نجس شده، طواف را قطع مي‏كند و مي‏رود بدن و يا جامه‏ي خود را تطهير كرده و برمي‏گردد. پس اگر طواف از نصف گذشته باشد، آن را تمام مي‏كند وگرنه از ابتدا شروع مي‏كند. و اگر يقين كند كه اين نجاست در بدن يا در لباس از شوط‌هاي پيش بوده، بعد از تطهير، طواف را تمام مي‏كند و نماز طواف را مي‏خواند و به قصد مافِي‏الذمّه طواف ديگري (هفت شوط) انجام مي‏دهد و به همان قصد نماز طواف مي‏خواند.

18 ـ اگر طواف‌كننده را در حال طواف براي نظافت از حدّ مطاف، خارج كردند، بعد از رفع مانع از همان جايي كه از حدّ خارج شده طواف را ادامه مي‏دهد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 27 *»

مطلب ششم

نماز طواف و احكام آن

1ـ بعد از هر طوافي خواه واجب باشد يا مستحب بايد دو ركعت نماز طواف بجا آورد. ولي نماز طواف واجب، واجب است.

2ـ نماز طواف را بعد از هر طوافي بايد بجاآورند و سپس به طواف ديگر مشغول شوند.

3ـ نماز طواف واجب، واجب است.

4ـ وقت نماز طواف بعد از طواف است.

5ـ مكان نماز طواف حج و عمره در پشت مقام ابراهيم7 است.  و اگر در غير مقام بجاآورد، آن را در پشت مقام اعاده كند.

6ـ نماز طواف نساء و نماز هر طواف مستحبي را در هر مكاني از مسجد‌الحرام بجاآورند جايز است.

7ـ نماز طواف مستحبي را در هر جاي مكه مي‌توان بجاآورد.

8ـ نماز طواف واجبي را نشسته نمي‏توان كرد به جهت خستگي.

9ـ در نماز طواف واجب هر مقدار كه ميسّر است قرائت را بايد صحيح انجام داد، با جماعت خواندن و يا نايب گرفتن لازم

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 28 *»

نيست.

10ـ پشت مقام، شامل دو سمت راست و چپ آن هم مي‏شود.

11ـ پشت مقام، نزديك و دورِ آن را شامل است.

12ـ تأخير نماز طواف بعد از طواف سبب بطلان طواف نمي‏شود.

 مستحب است:

1ـ بوسيدن حجرالاسود و ماليدن دست بر آن، و شكم را به ركن حجر چسبانيدن، و طرف صورت را بر آن گذاردن.

2ـ هنگامي كه نزديك به حجر مي‌شود دست‏ها را به دعا بردارد. و حمد و ثناي الهي را بجاآورد و صلوات بر محمّد و آل‏محمّد9 بفرستد و از خداوند جلّ شأنه قبول كردن حج خود را بخواهد. پس دست بمالد به حجرالاسود و ببوسد آن را و اگر نتواند ببوسد به دست ماليدن اكتفا كند و اگر نتواند از كثرت جمعيت مردم دست بمالد، اشاره كند به‌سوي آن. و در هر حال دعاي مأثوره را در نزد حجرالاسود بخواند خواه از دور يا از نزديك.

3ـ دست ماليدن به هر چهار ركن، بخصوص ركن يماني و حجر.

4ـ در حال طواف بگويد كه اللّهمّ انّ عملي ضعيف فضاعفه لي.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 29 *»

5ـ چون در طواف، مقابلِ درِ خانه‏ي كعبه رسد دعاهايي كه وارد شده بخواند.

6ـ در حال طواف ميانه راه روند، نه بسيار تُند راه روند و نه بسيار كُند.

7ـ براي مؤمن كه سيصد و شصت طواف كند به عدد ايام سال، كه هر طوافي هفت دور باشد. و هرگاه نتواند، سيصد و شصت دور طواف كند كه پنجاه و يك طواف و سه دور شود؛ پس چهار دور ديگر به آن بيفزايد تا يك طواف تمام شود. و هرگاه نتواند هر قدر بتواند طواف كند.

8ـ طواف در دهه‏ي اول ماه ذيحجه.

9ـ آشاميدن آب زمزم بعد از طوافِ واجبي پيش از رفتن به صفا از براي سعي. و دعايي كه وارد شده بخوانند

10ـ حفظ كردن متاعِ برادر مؤمن، تا او برود و طواف كند. و از براي حفظ كننده‌ي متاع، اجر عظيمي است.

11ـ رسول خدا9 در شبانه‏روزي ده طواف مي‏كردند. سه طواف در اول شب، و سه طواف در آخر شب، و دو طواف بعد از صبح، و دو طواف بعد از ظهر. و تأسّي كردن به رسول خدا9 مستحب است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 30 *»

احكام :

1ـ طواف كردن، پيش از طواف حج افضل است از طواف كردن بعد از آن، به هفتاد مرتبه.

2ـ مكروه است در حال طواف تكلّم كردن مگر به قرائت قرآن و دعا خواندن، و قرائت افضل است از دعا.

3ـ بوسيدن حجرالاسود و استلام و دست ماليدن به آن از براي زن‏ها تأكيدي ندارد.

مطلب هفتم

سعي و احكام آن

1ـ از جمله‏ي واجبات حج و عمره، سعي كردن در ميان صفا و مروه است.

2ـ سعي در ميان صفا و مروه هفت مرتبه است به اين‏طور كه از صفا به مروه رفتن يك شوط است و از مروه برگشتن به صفا دو شوط است، تا آنكه شوط هفتم تمام شود به رسيدن به مروه. پس ابتداي رفتن از صفا بايد باشد و ختم آن به مروه بايد باشد.

3ـ واجب است كه ابتدا در سعي، از صفا به مروه باشد.

4ـ جايز است سواره سعي كردن و لكن پياده افضل است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 31 *»

5ـ هرگاه بعد از طواف خسته باشند يا هوا گرم باشد جايز است كه صبر كنند تا رفع خستگي شود و هوا سرد شود اگرچه شب باشد. پس در شب سعي كنند و از روي عمد سعي را به تأخير نيندازند تا روزي ديگر.

6ـ مستحب است از براي مردان كه هَروَلَه كنند در ميان دو مناره، و هروله از براي زنان نيست.

7ـ مستحب است كه سعي را با طهارت بجاآورند.

8ـ شرط نيست در سعي كردن طهارت. پس بدون وضو يا در حال جنابت جايز است سعي كردن.

9ـ زن در حال حيض مي‏تواند سعي كند و افضل آن است كه بعد از پاك شدن با طهارت سعي كند.

10ـ هرگاه در اثناي سعي كردن حدث صادر شود، سعي را باطل نمي‏كند و سعي را تمام كنند.

11ـ كسي كه فراموش كند سعي را، بايد سعي را بجاآورد اگرچه از مكه‏ي معظمه بيرون رفته باشد، پس بايد برگردد و سعي كند. و هرگاه برگشته است به وطن خود نايبي بايد معيّن كند كه سعي را از جانب او بجاآورد.

12ـ سزاوار است كه با سكينه و وقار و تذكر به خدا و

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 32 *»

رسول‏9 سعي كند.

13ـ بعد از تقصير اگر معلوم شد كه سعي باطل بوده و بايد اعاده شود، تقصير اعاده ندارد.

14ـ اگر در هنگام سعي براي استراحت و يا آب خوردن از محلّ سعي خارج شد، بايد از همان جايي كه سعي را قطع كرده، ادامه دهد.

15ـ اگر كسي فراموش كرد كه در محلّ هروله، هروله نمايد بايد برگردد براي هروله نمودن و اگر چندان دور نشده و زحمت براي ديگران نمي‏شود عقب عقب برگردد به محل هروله، و هروله كند.

مطلب هشتم

تقصير (كوتاه كردن) و احكام آن

1ـ تقصير چيدن قدري از موي اطراف سر و ريش است، بعد از سعي كردن.

2ـ واجب است تقصير كردن بعد از سعي در عمره‏ي تمتع.

3ـ جايز است چيدن موي سر و ريش به هر آلتي مانند مقراض يا غير آن، حتي آنكه جايز است چيدن با دندان.

4ـ كفايت مي‏كند در تقصير مسمّاي آن، و لازم نيست چيدن موهاي زياد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 33 *»

زن تقصير مي‏كند از براي عمره‏ي خود و مي‏چيند از موي سر خود به قدر يك بند انگشت.

5ـ كسي كه در عمره‏ي تمتّع تقصير مي‏كند و از اطراف سر و ريش و شارب خود مي‌چيند و ناخن‏هاي خود را مي‌گيرد، بايد چيزي از آن‏ها را از براي تقصير حج خود باقي گذارد.

6ـ بعد از تقصير در عمره تمتع حلال مي‏شود بر معتمر آنچه را كه در احرام بر خود حرام كرده بود، حتي مباشرت با زن؛ و عمره‏ي او بانجام رسيده و تمام است.

7ـ در عمره‏ي تمتع سر تراشيدن واجب نيست.

8ـ كسي كه در عمره‏ي تمتع بعد از سعي تقصير كرد، پس اگر كمتر از سي روز باقي مانده سر خود را نتراشد، از براي آنكه موي سر او فراوان شود از براي احرام حج و تراشيدن در روز عيد.

9ـ كسي كه در عمره‏ي مفرده است مستحب است كه سر تراشيدن را اختيار كند.

10ـ جايز نيست از براي كسي كه عمره‏ي تمتع بجاآورده كه از مكه‏ي معظمه بيرون رود تا آنكه حج خود را بانجام رساند مگر آنكه وقت وسعت داشته باشد و بداند كه تا وقت حج كردن

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 34 *»

برمي‏گردد، پس در اين صورت هرگاه در همان ماهي كه بيرون مي‏رود برمي‏گردد پس بدون احرام مي‏رود و برمي‏گردد تا آنكه در وقت حج محرم شود، و اگر مي‏داند كه در همان ماهي كه بيرون مي‏رود برنمي‏گردد و در ماهي ديگر برخواهد گشت، پس در مكه‏ي معظمه محرم مي‏شود از براي حج و با حال احرام بيرون مي‏رود و با حال احرام برمي‏گردد و داخل مي‏شود. و بايد بر حال احرام باقي باشد تا وقت حج و حج را با احرام بانجام رساند.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 35 *»

بخش دوم

حج تمتّع و احكام آن

 

مطلب اول

احرام حج و احكام آن

1ـ واجب است احرام از براي حج تمتع چنانكه واجب بود از براي عمره‏ي آن.

2ـ مستحب است كه در روز ترويه غسل كنند از براي احرام و جامه‏هاي احرام را بپوشند و با پاي برهنه بروند به مسجدالحرام با سكينه و وقار و دو ركعت نماز در مقام ابراهيم يا در حجر اسماعيل8 بجاآورند پس بنشينند تا وقت ظهر و نماز ظهر را بجاآورند پس محرم شوند، و آهسته تلبيه بگويند. و مستحب است كه شب عرفه در مني باشند.

3ـ در حال اختيار پيش از طلوع آفتاب در روز عرفه از وادي محسّر كه موضعي است معروف نگذرند.

مطلب دوم

وقوف در عرفات و احكام آن

1ـ واجب است وقوف در عرفات بعد از زوال آفتاب تا

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 36 *»

غروب آفتاب در روز عرفه. و كسي كه از روي تعمّد ترك كند وقوف در عرفات را حج او باطل است.

2ـ مستحب است در عرفات نرسيده به موقف منزل كردن تا ظهر پس چون ظهر شد بايد ترك كرد تلبيه را. و مستحب است غسل، و نماز ظهر و عصر را به يك اذان و دو اقامه بجاآورند، و بعد از آن بروند به موقف و مشغول شوند به خواندن دعاهاي وارده.

3ـ مستحب است كه در سمت چپ در دامنه‏ي كوه وقوف انجام شود.

4ـ مستحب است بعد از اداي نماز ظهر و عصر در اول وقت، مشغول‌شدن به ذكر و دعا و استغفار تا غروب آفتاب.

5ـ مستحب است غسل از براي وقوف و باطهارت بودن در حال وقوف.

6ـ  كسي كه هيچ يك از وقوف اختياري و اضطراري عرفات و مشعرالحرام را درنيافت حج او باطل است و بايد در سال آينده حج بجاآورد هرگاه حج واجبي بر ذمه‏ي او است.

7ـ اول وقت كوچ كردن از عرفات بسوي مشعرالحرام، غروب آفتاب روز عرفه و زايل شدن حمره‏ي مشرقيه است.

8ـ كسي كه از روي جهل و ناداني پيش از غروب آفتاب از

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 37 *»

عرفات به‌سوي مني رفت چيزي بر او نيست. و كسي كه دانسته تعمّد كرد به رفتن پيش از غروب آفتاب، پس واجب است بر او كه شتري را نحر كند در روز عيد از براي كفاره‏ي عمل خود و هرگاه نتواند بايد در عوض آن هجده روز روزه بگيرد چه در مكه‏ي معظمه و چه در بين راه در مراجعت يا در وطن خود.

مطلب سوم

وقوف در مشعرالحرام و احكام آن

1 ـ توقف كردن در مشعرالحرام در شب عيد و صبح آن واجبي است از واجبات حج.

2 ـ كسي كه ترك كند توقف كردن در مشعر الحرام را از روي تعمّد و دانايي حج او باطل است.

3 ـ مستحب است كه نماز مغرب را بتأخير اندازند در شب عيد تا آنكه وارد شوند به مشعرالحرام اگرچه ثلث شب بگذرد پس در مشعر نماز مغرب و عشا را بجاآورند به يك اذان و دو اقامه و نافله‏ي مغرب را در ميان دو نماز بجانياورند.

4 ـ مستحب است خواندن دعاي مأثور در شب عيد در مشعرالحرام و مستحب است در شب عيد در مشعر بيدار بودن و تمام شب عيد را احيا داشتن.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 38 *»

5 ـ مستحب است كساني كه نوبت اول حج ايشان است قدري راه بروند در مشعر و پاي خود را به آن زمين بزنند.

6 ـ مستحب است در «مَأزمَين» كه دو كوه معروفي است فرود آمدن و بول كردن، زيرا در آنجاها بت مي‏پرستيدند، و «هُبَل» را كه يكي از بت‏هاي آن‏ها بود از سنگ آن كوه تراشيده بودند.

7ـ كسي كه در مراجعت از عرفات توقف نكند در مشعرالحرام از روي تعمّد و استخفاف، واجب است بر او كه شتري نحر كند از براي كفاره‏ي اين عمل، و بايد پيش از ظهر روز عيد به مشعر برگردد و وقوف بجاآورد و اگر برنگشت و در آنجا وقوف بجانياورد، حج او باطل است.

8 ـ اگر نزديك طلوع آفتاب از مشعرالحرام كوچ كند، پيش از طلوع آفتاب از وادي محسّر نگذرد. و در وادي محسّر بايد بسرعت راه رود مانند دويدن، به قدر صد قدم يا صد ذراع.

9 ـ كسي كه ترك كند سرعت رفتن را در وادي محسّر تا آنكه وارد مكه‏ي معظمه شود، بايد برگردد به آن وادي و سرعت را بجاآورد.

10 ـ واجب است برچيدن ريگ‏هايي چند از براي انداختن جمرات ثلث از حرم، و بهتر موضعي از براي برچيدن سنگ‏ريزه‏ها

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 39 *»

مشعرالحرام است.

11 ـ جايز نيست برچيدن سنگريزه از مسجدالحرام و مسجد خيف و از سنگ‏ريزه‏هايي كه به جمرات انداخته‏اند و از سنگريزه‏هاي خارج حرم.

12 ـ هر سنگ‏ريزه به قدر بند انگشتي بايد باشد.

13ـ مستحب است كه سنگ‏ريزه‏ها سرمه رنگ و نقطه‏دار باشد از رنگ‏هاي ديگر، و مكروه است كه سياه و سفيد و سرخ باشد.

مطلب چهارم

 رمي جمرات و احكام آن

1 ـ انداختن سنگ‏ريزه‏ها به جمرات واجبي است از واجبات حج.

2 ـ كسي كه ترك كند رمي جمرات را از روي عمد و تذكّر تا آنكه ايام تشريق بگذرد، حلال نيست از براي او مباشرت با زن و صحيح نيست حج و بايد در سال آينده حج كند.

3ـ روزهايي كه بايد رمي جمرات كرد چهار روز است كه روز اول آن‏ها روز عيد است. و سه روز ديگر بعد از آن، كه ايام تشريق است.

4ـ در روز عيد رمي جمره‏ي عقبه واجب است و بس. و در سه روز ديگر رمي هر سه جمرات واجب است، هرگاه تا روز

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 40 *»

سيزدهم در مني بمانند.

5ـ به هر جمره در هر مرتبه، هفت سنگريزه بايد زد.

6ـ رمي جمره‏ي عقبه در روز عيد پيش از قرباني كردن است، و قرباني كردن پيش از تراشيدن سر است.

7ـ كسي كه از روي جهل و ناداني يا از روي فراموشي پيش از قرباني سرتراشيد، يا پيش از رمي جمره قرباني كرد، كفاره و اعاده بر او نيست.

8ـ در ايام تشريق به ترتيب بايد رمي جمرات كرد، ـ اول رمي جمره‏ي اُوليå و بعد جمره‏ي وُسطيå و بعد جمره‏ي عقبه.

9ـ كسي كه سنگريزه را انداخت و به جمرات نرسيد بايد سنگريزه‏ي ديگر بيندازد تا آنكه هفت سنگريزه به جمرات برسد.

10ـ رمي جمرات را در روز بايد كرد در حال اختيار.

11ـ در رمي جمره‏ي عقبه پشت به قبله و رو به جمره بايد ايستاد در ميان رودخانه و رمي كرد نه از بالاي آن.

12ـ در وقت انداختن سنگريزه به جمره‏ي اولي و جمره‏ي ثانيه طوري بايد ايستاد كه رو به قبله و جمره هر دو باشد.

13ـ مريض و كسي كه نمي‏تواند رمي كند شخص ديگري از جانب او رمي كند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 41 *»

14ـ مستحب است وضو ساختن از براي رمي جمرات.

15ـ مستحب است سنگريزه‏ها را در دست چپ نگاه داشتن و با دست راست انداختن.

16ـ مستحب است كه سنگريزه‏ها را در باطن ابهام بگذارند و با ناخن سبابه آن را بيندازند.

17ـ مستحب است پياده رفتن نزد جمرات.

18ـ مستحب است بقدر ده ذراع يا پانزده ذراع دور ايستادن از جمره و سنگريزه را انداختن.

19ـ مستحب است در ميان رودخانه رو به قبله بايستند و دعاي مأثور را بخوانند، و بعد از آن مشغول به انداختن سنگريزه شوند.

20ـ مستحب است در وقت انداختن هر سنگريزه تكبير گفتن.

21ـ مستحب است بعد از انداختن سنگريزه‏ها در جمره‏ي اوليå و جمره‏ي وسطيå قدري توقف كردن و دعاي مأثور خواندن، اما در جمره‏ي عقبه بعد از انداختن سنگريزه‏ها توقف نبايد كرد

مطلب پنجم

قرباني و احكام آن

1ـ قرباني كردن واجب است و اگرنداشته باشد بايد در عوض آن، سه روز در حج و هفت روز بعد از مراجعت روزه بگيرد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 42 *»

2ـ بهترين قرباني شتر است، و بعد از آن گاو و آخر آن گوسفند است.

3ـ  شتر و گاو و گوسفند بايد اهلي باشند نه كوهي و بياباني.

4ـ كفايت مي‏كند در قرباني، شتري كه داخل سال شش شده و گاو به هر سني كه باشد و بزينه گوسفندي كه داخل سال دويم شده باشد و ميشينه‏ي گوسفندي كه داخل سال دويم نشده باشد.

5ـ مستحب است كه حيواناتِ فربهِ بي‏عيب را قرباني كنند.

6ـ مستحب است كه گوسفند: نر، شاخ‏دار، سياه‏رنگ، گشاد چشم، بزرگ گوش و فربه باشد.

7ـ مكروه است كه حيوان قرباني معيوب باشد، و يا پيري باشد لاغر و ضعيف.

8ـ در قرباني واجب هر قدر بي‏عيب‏تر باشد افضل است. و در قرباني مستحب آنقدر تأكيد نشده.

9ـ مكروه است زياد سعي‌كردن در ارزان خريدن قرباني.

10ـ مستحب است كه صاحب قرباني، خود قرباني خود را بكشد. و جايز است كه غيري از جانب او بكشد و مستحب است كه دست خود را بر روي دست ذبح كننده گذارد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 43 *»

11ـ مستحب است كه ذبح كننده در وقت ذبح كردن از براي غير اسم صاحب قرباني را ببرد، و بگويد از براي فلان ذبح مي‏كنم. و هرگاه اشتباه كرد در اسم او و اسم غير او را ذكر كرد، يا فراموش كرد اسم او را، كفايت مي‏كند نيّت او.

12ـ شرايط ذبح و نحر مثل بسم الله گفتن و رو به قبله بودن و ساير آن‌ها در قرباني هم شرط است.

13ـ روزهاي قرباني كردن در مني چهار روز است از روز عيد تا سيزدهم و در ساير شهرها سه روز است از روز عيد تا دوازدهم.

14ـ مكان ذبح و نحر از براي حج، مني است.

15ـ مكان ذبح و نحر از براي عمره‏ي مفرده مكه‏ي معظمه است

16ـ حيواني را كه بايد از براي كفاره ذبح يا نحر كرد، پس هرگاه كفاره از براي احرام حج است محل آن مني است. و هرگاه كفاره از براي احرام عمره است محل كشتن آن مكه‏ي معظمه است.

17ـ حيواني را كه از براي كفاره‏ي عمره بايد كشت هرگاه در مكه‏ي معظمه نكشتند و تأخير انداختند بايد در مني بكشند. و

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 44 *»

تعجيل كردن و در مكه معظمه كشتن افضل است.

18ـ واجب است بر كسي كه حج تمتع بجاآورده كه قدري از گوشت قرباني خود بخورد و باقي را قسمت كند.

19ـ جايز نيست از براي صاحب قرباني كه گوشت آن را از مني بيرون برد و لكن تا وقتي كه در مني باشد مي‏تواند از آن گوشت بخورد و بخوراند.

20ـ جايز است از براي فقرا كه گوشت‏هاي قرباني را بعد از ايام تشريق از مني بيرون برند و از براي خود ذخيره كنند.

21ـ جايز است كه گوشت‏هاي قرباني را بخرند از فقرا و از مني بيرون برند و قوت خود قرار دهند.

22ـ كسي كه پول قرباني را ندارد پس سه روز متوالي روزه مي‏گيرد در هفتم و هشتم ذيحجه و روز عرفه، و هفت روز متوالي بعد از مراجعت از مكه‏ي معظمه در وطن خود روزه مي‏گيرد در عوض قرباني.

تذكر: قرباني مستحب:

1ـ قرباني كردن مستحب مؤكّد است ازبراي مرد و زن و حاج و غير حاج.

2ـ مستحب است قرباني كردن از براي خود و از براي اهل

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 45 *»

و عيال و اولاد خود.

3ـ قرباني نيست از براي طفلي كه در شكم است.

4ـ كسي كه نادار است معذور است و جايز است كه قرباني نكند، ولكن اگر مي‏تواند قرض كند، مستحب است قرض كردن و قرباني كردن.

5 ـ مستحب است بسيار قرباني كردن.

6ـ مستحب است كه ابتدا كنند به قرباني كردن از براي رسول خدا9 و بعد از آن قرباني كنند از براي خود.

7ـ مستحب است كه گوسفند فربه شاخ‏دار بي‏عيب را قرباني كنند.

8 ـ قرباني از براي اين است كه فقرا در دنيا گوشتي بخورند، پس قدري را صاحبان آن بخورند و باقي را به همسايگان فقير قسمت كنند.

9ـ مستحب است خواندن دعاء مأثور در وقت قرباني كردن.

مطلب ششم

سر تراشيدن و احكام آن

1ـ واجب است سرتراشيدن يا تقصير كردن بعد از هدي بر همه‏ي حاجيان ـ چه حج ايشان حج تمتع باشد يا حج قِران يا

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 46 *»

حج افراد باشد ـ و مستحب است كساني كه عمره‏ي مفرده بجاآورده باشند بعد از طواف و سعي، كه سرتراشيدن را اختيار كنند.

2 ـ مستحب مؤكّد است از براي كسي كه نوبت اول حج او است كه اختيار كند سرتراشيدن را اگرچه سر او جوشيده باشد از آفتاب. ولكن كسي كه مكرر حج كرده مختار است در سرتراشيدن و تقصيركردن.

3ـ كسي كه پيش از قرباني كردن سر خود را تراشيد مستحب است كه بعد از قرباني كردن تيغ را بر سر او بكشند.

4ـ مستحب است رو به قبله نشستن در حال تراشيدن سر، و ابتدا كردن به تراشيدن موي پيش سر، و تراشيدن موهاي مقابل گوش‏ها، و خواندن دعاهايي كه وارد شده، و دفن كردن موي سر در مني در آن خيمه‏اي كه منزل كرده است.

5ـ كسي كه در روز عيد سر تراشيد حلال مي‏شود از براي او آنچه حرام بود بر محرم مگر مباشرت با زن تا وقتي كه طواف نساء را بجاآورد و مباشرت زن بر او حلال شود.

6ـ مستحب است كه بعد از تراشيدن سر شبيه به محرمين باشند تا آنكه طواف و سعي كنند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 47 *»

7ـ واجب است بر زن‏هاي حج كننده تقصير، و تراشيدن سر مخصوص مردها است.

مطلب هفتم

زيارت كعبه و احكام آن

1ـ در روز عيد بعد از اعمال مني واجب است زيارت كردن كعبه يعني طواف كردن.

2ـ مستحب است بعد از اعمال مني غسل كنند و در همان روز عيد طواف خانه خدا را بجا آورند بخصوس اگر حج او حج تمتع باشد.

3ـ مستحب است غسل كردن از براي داخل شدن به مكه. و اگر پيش از دخول مكه حدثي صادر شود اعاده‌ي غسل مستحب است.

4ـ واجب است بعد از سعي، طواف نساء، و دو ركعت نماز طواف در پشت مقام ابراهيم7.([2]) و بعد از آن حج به‌انجام مي‏رسد و حلال مي‏شود بر حج كننده آنچه در حال احرام بر او حرام بود حتي مباشرت زن،  و مرد و زن در اين احكام شريكند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 48 *»

مطلب هشتم

برگشتن به مني و احكام آن

1ـ واجب است كه حاجيان در شب يازدهم و دوازدهم در مني باشند. و اگر تا غروب آفتاب دوازدهم در مني باشند شب سيزدهم را هم بايد در آنجا بمانند.

2ـ در روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم جايز است كه بروند به مكه و زيارت كنند خانه را، ولكن در شب اين روزها بايد در مني باشند. و در روزها هم توقف كردن در مني افضل است.

3ـ كسي كه در روز آمد به مكه و طواف كرد و در آخر روز خواب بر او غلبه كرد و در مكه خوابيد تا صبح روز ديگر، بايد گوسفندي از براي كفاره ذبح كند و بايد توبه كند و بعد از آن در شب اين روزها در مكه نماند.

4ـ كسي كه پيش از غروب آفتاب يا در اول شب از مني بيرون آمد از براي زيارت خانه‏ي كعبه، بايد كه برگردد به مني و صبح نكند مگر در مني يا در بيرون مكه. پس هرگاه صبح كند به مكه، بايد گوسفندي از براي كفاره ذبح كند.

5 ـ كسي كه در يكي از اين شب‏ها در مكه ماند و در تمام شب

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 49 *»

به عبادت مشغول بود و بخواب نرفت، كفاره بر او واجب نيست.

6ـ مستحب است كه بيرون نيايند از مني تا صبح روشن شود.

7ـ كسي كه در نصف شب از مني بيرون آمد باكي نيست كه صبح كند در غير مني ولكن در مكه نباشد.

8ـ در روز دوازدهم و در روز سيزدهم جايز است كه از مني كوچ كنند ولكن هرگاه در روز دوازدهم بخواهند كوچ كنند بعد از ظهر بايد كوچ كنند، و هرگاه در روز سيزدهم كوچ كنند مختارند كه پيش از ظهر يا بعد از ظهر كوچ كنند.

9ـ در روز دوازدهم به طور كراهت مي‏توان از مني كوچ كرد پس چون آفتاب بالا آمد رمي جمرات مي‏كنند و كوچ مي‏كنند.

10ـ مستحب است طواف وداع هفت شوط بعد از اعمال حج و هنگام بيرون آمدن از مكه‏ي معظمه و مستحب است در هر شوطي استلام حجرالاسود و ركن يماني و خواندن دعاهايي كه در مستجار و غير آن وارد شده، و بعد از طواف دو ركعت نماز طواف، و رفتن نزد چاه زمزم و آشاميدن آب زمزم، و هنگام بيرون رفتن از مسجدالحرام در درب مسجد بخاك افتادن و سجده كردن، و خواندن دعاهايي كه وارد شده و هرگاه مانعي روي دهد يا فراموش شود و طواف وداع انجام نشود اشكالي نخواهد داشت.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 50 *»

«عمره مفرده»

1ـ عمره فريضه‏اي است از فرايض الهي مانند حج كه در اصل شرع در عمر يك مرتبه واجب است با شرايط استطاعت.

2ـ عمره‏ي تمتع پيش از حج تمتع است.

3ـ كسي كه در ماه‏هاي حج در يكي از مواقيت محرم شده از براي عمره‏ي تمتع بعد از اداي آن حج تمتع بايد بجاآورد، اگرچه دو ماه به زمان حج مانده باشد. پس بعد از اداي عمره در مكه‏ي معظمه بايد بماند تا روز هشتم ذيحجه كه حج تمتع بجاآورد.

4ـ عمره‏ي حج افراد و حج قران بايد در ذيحجه باشد ولكن در ايام تشريق نمي‏توان بجاآورد، پس بعد از ايام تشريق در يكي از مواقيت بايد محرم شد و آن را بجاآورد

5 ـ عمره‏ي مفرده عبارت است: ـ احرام از ميقات ـ طواف ـ نماز طواف ـ سعي بين صفا و مروه ـ حلق يا تقصير ـ طواف نساء ـ نماز طواف نساء.

6ـ مستحب است كه عمره‏ي مفرده را مكرر بجاآورند.

7ـ از براي هر ماهي از ماه‏هاي دوازده‏گانه عمره‏ي مفرده‌ي مستحبي هست.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 51 *»

8ـ در هر ماهي دو عمره‏ي مفرده مي‏توان بجاآورد كه ده روز ميان دو عمره فاصله باشد.

9ـ عمره‏ي مفرده در ماه رجب افضل است از عمره‏ي ساير ماه‏ها، حتي آنكه افضل است از عمره‏ي ماه مبارك رمضان.

10ـ كسي كه در يك شبانه‏روز باقيمانده از ماه رجب محرم شد از براي عمره، عمره‏ي او عمره‏ي رجبيه است و فضيلت آن را دريافته اگرچه در ماه شعبان آن را بانجام رساند.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 52 *»

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

 

 

كتاب المزار

 

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 53 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب المزار

 

فصل  اول

زيارت معصومين: و فضيلت آن

ـ تمام حج لقاء امام7 است.

ـ زيارت هر يك از ائمه‏ي طاهرين: در حال ممات مثل زيارت ايشان است در حال حيات.

ـ براي هر امامي7 عهدي بر گردن شيعيان است و از تمام وفا نمودن به عهد ايشان زيارت قبرهاي ايشان است.

ـ ترك زيارت هر يك از ايشان از روي اختيار جفای بر ايشان است و جفاي بر ايشان جايز نيست.

ـ زيارت ايشان: زيارت خداي عز و جل است، چنانكه اطاعت ايشان اطاعت او و متابعت ايشان متابعت او و بيعت با ايشان بيعت با او و محبت ايشان محبت او ست و منزل ايشان بلندترين منزل‏ها است، و درجه‏اي بالاتر از درجه‏ي ايشان خلق نشده و نخواهد شد، و آن درجه زيارتگاه خداست و خدا را بايد

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 54 *»

در دنيا و آخرت در آن جا زيارت كرد.

ـ زيارت هر يك از ائمه‏ي طاهرين: مانند زيارت رسول خداست‏9 و زيارت ايشان9 زيارت خداي عز و جل است.

ـ زيارت ايشان : از دور و نزديك جايز است، و صدای زائر را نزد قبر مي‏شنوند و از دور به ايشان مي‏رسد.

ـ زيارت كننده‏ي خود را مي‏بينند و جواب سلام او را مي‏دهند، و شهادت دادن به اين مطلب يكي از اعتقادات شيعه‏ي اثني‏عشري است. اشهد انك تشهد مقامي و تسمع كلامي و تردّ سلامي.

ـ زيارت كننده‌ي خود را از مهالك نجات مي‏دهند، و گناهانش را شفاعت مي‏كنند و او را به بهشت مي‏برند.

ـ زيارت ايشان از حج و عمره افضل است اگر چه به جاي حج و عمره‏ي واجب محسوب نشود.

ـ در بعضي حالات ثواب هر قدمي در زيارت ايشان برابر با حجي است. و در بعضي حالات ثواب هر قدم برداشتني در زيارت ايشان: برابر با ثواب حجي و ثواب هر قدم گذاردني برابر با ثواب عمره‏اي است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 55 *»

فصل دوم

زيارت پيغمبر9

ـ واجب است زيارت رسول خدا9 در مدينه‏ي منوره در هر سال به طور كفايت. و هرگاه مردم در ترك زيارت اتفاق كنند، والي بايد آن‏ها را به اجبار وادار به زيارت کند. مانند ترك حج كه وظيفه حاكم چنين است.

ـ حرم مدينه‏ي منوره چهار فرسخ در چهار فرسخ است مانند حرم مكه.

ـ حرام است كندن گياهان حرم مدينه و قطع نمودن درختان آن،

ـ حرام است صيد حيواناتي كه ميان دو كوه مغرب و مشرق شهر مدينه مي‌باشند.

ـ خوردن صيد حرم مدينه‏ي منوره حرام نيست مثل صيد حرم مكه‏ي معظمه.

ـ مستحب است غسل براي ورود به مدينه‏ي منوره، پيش از ورود يا حين ورود.

ـ مستحب است غسل براي زيارت رسول خدا9.

ـ كيفيت زيارت آن حضرت ‏9 اين است كه بعد از خواندن دعاي اذن دخول، داخل مسجد شوند و در نزد ستون

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 56 *»

چهارم كه بالاي سر مبارك است بر آن حضرت ‏9 سلام كنند. سپس رو به قبله بايستند كه سمت چپ به ستون و سمت راست به سمت منبر باشد و بگويند:

 اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ. . . . . . . . . . . . . .

ـ مستحب است كه چون از زيارت رسول ‏الله ‏9 و دعا فارغ شدند نزد منبر آن حضرت بروند و آن را مسح كنند و هم‌چنين انارهاي منبر را مسح كنند و هم‌چنين چشم‏ها و صورت خود را به آن‏ها مسح كنند چرا كه شفاي درد چشم در آن‌ها است.

ـ مستحب است كه بعد از فراغ از زيارت به روضه بروند و حد روضه از منبر تا چهار ستون است كه قطعه‏اي از قطعات بهشت است كه در ميان خانه‏ي پيغمبر و منبر او9 واقع شده است.

ـ مستحب است در مقام پيغمبر9 ـ كه مكان معروفي نزديك منبر است ـ  نماز و دعا خواندن و حاجات خود را از خدا طلب نمودن.

ـ مستحب است دعا خواندن در مقام جبرئيل7 رو به قبله و آن مقامي معروف در زير ناودان است كه جبرئيل7 مي‏ايستاد و از پيغمبر9 اجازه مي‏گرفت و بعد از اجازه داخل مي‏شد. و

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 57 *»

دعايي كه وارد شده اين است:  اَي جَوادُ اَي كَريمُ اَي قَريبُ اَي بَعيدُ اَسْأَلُكَ اَنْ تُصَلِّي عَلي مُحَمَّدٍ وَ ٰالِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَرُدَّ عَلَيَّ نِعْمَتَكَ. و هرگاه زني در آن مقام دعا كند كه جريان خون از او رفع شود، رفع خواهد شد.

ـ قبر حضرت فاطمه‏ي زهرا عليها و علي ابيها و بعلها و بنيها السلام در خانه‏ي خودشان است. و چون بني‏اميه مسجد را وسعت دادند، خانه‏ي ايشان در مسجد واقع شد و در نزديكي باب جبرئيل واقع است. و حضرت امير صلوات‏ الله عليه آن را مخفي داشتند كه مبادا منافقين آن را نبش كنند و بر آن حضرت نماز بخوانند. و به موجب وصيت خودشان راضي نبودند كه منافقين بر ايشان نماز بخوانند. و زيارت آن حضرت اين است كه بگويند:

يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذي خَلَقَكِ قَبْلَ اَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً وَ زَعَمْنا اَنّا لَكِ اَوْلِياءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لِكُلِّ ما اَتانا بِه اَبُوكِ9 وَ اَتي بِه وَصِيُّهُ فَاِنّا نَسْأَلُكِ اِنْ كُنّا صَدَّقْناكِ اِلّا اَلْحَقْتِنا بِتَصديقِنا لَهُما لِنُبَشِّرَ اَنْفُسَنا بِاَنّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ.

ـ قبور ائمه‏ي بقيع : حضرت امام حسن مجتبي و امام علي بن الحسين و امام محمد باقر و امام جعفر صادق: در مدينه‏ي طيبه در قبرستان بقيع معروف است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 58 *»

ـ مستحب است غسل نمودن براي زيارت ايشان :

ـ زيارت ايشان: اين است كه بگويند:

 اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَئِمَّةَ الْهُدي اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَهْلَ التَّقْوي اَلسَّلامُ عَلَيْكُمُ الْحُجَجَ عَلي اَهْلِ الدنيا . . . . . .  و هر يك از زيارات جامعه را براي ايشان مي‏توان خواند.

ـ مستحب است رفتن به مشاهدي كه در حوالي مدينه‏ي طيبه است. پس ابتدا به مسجد قبا نمايند و در آن جا نماز بسيار به جا آورند به جهت آن كه آن اول مسجدي است كه رسول خدا9 در آن نماز خوانده اند. سپس به مشربه‏ي ام ‏ابراهيم7 بروند و در آن نماز به جا آورند به جهت آن كه آن جا مسكن رسول خدا9 و مصلاي آن حضرت بوده، سپس به مسجد فضيح بروند([3]) و نماز به جا آورند چرا كه رسول خدا9 در آن نماز خوانده اند، سپس به جانب اُحُد بروند و در مسجدي كه در آنجا  است نماز بخوانند سپس نزد قبر حمزة بن عبدالمطلب بروند و او را زيارت كنند و بر او سلام نمايند ، سپس نزد قبرهاي ساير شهداي اُحُد بروند و ايشان را زيارت كنند و بگويند:  اَلسَّلامُ

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 59 *»

عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ الدِّيارِ اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ وَ اِنّا بِكُمْ لاحِقُونَ  سپس به مسجدي كه در مكان وسيعي در دست راست واقع است بروند و در آن جا نماز بخوانند سپس برگردند نزد قبرهاي شهدا و نمازهاي واجب را در آن جا به جا آورند، پس به مسجد احزاب بروند و در آن جا براي رفع هموم و غموم خود نماز و دعا بخوانند چرا كه رسول خدا9 در جنگ احزاب براي رفع هموم و غموم خود و اصحاب خود در آن مسجد دعا كردند.

ـ مستحب است نماز خواندن در مسجد غدير خم.

ـ در برگشتن از مكه معظمه به مدينه‏ي مشرفه، مستحب است که در مُعَرَّس([4]) نبي ‏9  فرود آيند و استراحت نمايند و به پشت بخوابند. و اگر وقت نماز واجب باشد مستحب است نماز را در آن جا به جا آورند. و هرگاه از آن جا بدون فرود آمدن و استراحت كردن گذشتند، مستحب است كه برگردند و در آن جا فرود آيند و استراحت نمايند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 60 *»

فصل سوم

فضيلت نجف اشرف

1ـ اول بقعه‏اي كه خداوند عالم جل شأنه در آن بقعه پرستيده شد نجف اشرف بود كه چون به ملائكه امر كرد كه براي آدم علي نبينا و آله و عليه السلام سجده كنند جميع ايشان در آن مكان شريف سجده كردند و خدا را پرستيدند.

2ـ مسكن جميع پيغمبران: نجف اشرف است.

3ـ در شرق و غرب عالم مؤمني نمي‏ميرد مگر آن كه روح او را به وادي ‏السلام مي‏برند و در آنجا حلقه حلقه مي‏نشينند و با يك ديگر تكلم مي‏كنند و مونس يك ديگرند. و جنت عدن در آن جا واقع است.

4ـ قبر آدم و نوح و هود و صالح و سيصد و هفتاد نبي و ششصد وصي: در آنجا واقع است.

5ـ از خاصيت خاك پاك آن جا اين است كه مدفون در آن، عذاب قبر و حساب منكر و نكير برايش نيست.

ثواب زيارت قبر آن حضرت7

1 ـ ثواب صدهزار شهيد.

2 ـ گناهان گذشته‏ و آينده‏ي او را مي‏آمرزند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 61 *»

3 ـ با گروهي مبعوث مي‏شود كه از بلاها و عذاب‏ها ايمنند.

4 ـ حساب او به آساني انجام مي‏شود.

5 ـ در وقت رفتن، ملائكه از او استقبال و در برگشتن تا منزلش مشايعتش مي‏كنند.

6 ـ هروقت مريض شود به عيادتش مي‏روند.

7 ـ هر وقت بميرد تا قبرش با استغفار تشييع جنازه‏اش مي‏كنند.

8 ـ در هر قدمي ثواب يك حج مقبول و يك عمره‏ي مقبوله دارد.

9 ـ حرام است آتش جهنم بر قدمي كه در زيارت او غبار گرفته، خواه پياده رفته باشد يا سواره.

10 ـ در رفتن و برگشتن در هر قدمي ثواب دو حج مقبول و دو عمره‏ي مقبوله است.

11 ـ درهاي آسمان گشوده مي‏شود براي استجابت دعاي او.

12 ـ عارف به حق اميرالمؤمنين7 كسي است كه اعتقادش اين باشد كه هيچ وثوق و اعتمادي به اعمال پاكيزه و عبادات نيست از براي هيچ مخلوقي مگر به قبول كردن فضايل او از حاملين فضايلش.

13 ـ نزد قبر اميرالمؤمنين7 زيارت حضرت سيدالشهدا7 را بايد نمود چرا كه سر آن سرور را بعضي از دوستان بردند و نزد

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 62 *»

قبر اميرالمؤمنين7 دفن كردند.

14 ـ زيارت حضرت آدم و نوح و هود و صالح علي نبينا و آله و عليهم‏ السلام را نزد قبر اميرالمؤمنين7 بايد نمود چرا كه آن بزرگواران در قبر ايشان مدفون شدند.

15ـ زيارت رسول خدا و ائمه‏ي هدي و جميع انبيا و مرسلين و اوصياي مكرمين و سلام بر جميع ملائكه‏ي مقربين و غير مقربين و طلب رحمت براي جميع مؤمنين و مؤمنات و مسلمين و مسلمات در نزد قبر آن بزرگوار صلوات ‏الله و سلامه عليه و عليهم اجمعين بايد نمود.

16ـ زيارت آن بزرگوار صلوات ‏الله و سلامه عليه را از نزديك و دور در هر زمان و مكان مي‏توان انجام داد مثل زيارت رسول خدا9 و ساير ائمه‏ي هدي:.

فضيلت عيد غدير:

1ـ در آسمان‏ها مشهورتر است تا در زمين.

2ـ گناهان شصت سال از جميع مؤمنين و مؤمنات و مسلمين و مسلمات ‏آمرزيده مي‌شود.

3ـ از آتش جهنم آزاد مي‏شوند دو برابر آن چه از آتش جهنم در ماه رمضان و در شب قدر و در شب عيد فطر آزاد مي‏شوند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 63 *»

4ـ يك درهم تصدق دادن در آن روز مقابل است با تصدق هزار درهم در ساير روزها.

5 ـ مستحب است زيارت امير المومنين7 در آن روز.

آداب زائر در رفتن به حرم مطهر

1 ـ وضو گرفتن.

2 ـ غسل كردن.

3 ـ با پاي برهنه رفتن به حرم.

4 ـ با سكينه و وقار و سر به زير افتاده.

5 ـ تسبيح و تهليل و تقديس الهي گويان در حال رفتن.

6 ـ زيارت آن بزرگوار و ساير ائمه‏ي اطهار: به اين طور وارد شده:

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يااَمينَ اللَّهِ في اَرْضِه وَ حُجَّتَهُ عَلي عِبادِه . . . . . حضرت باقر7 فرمودند كه احدي از شيعيان ما اين زيارت را نزد قبر اميرالمؤمنين7 يا نزد قبر هر يك از ائمه: نمي‏گويد مگر آن كه در دَرَجي([5]) از نور نوشته مي‏شود و به مهر محمد9 مهر مي‏شود تا آن كه به حضرت قائم‏7 تسليم شود و به

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 64 *»

صاحبش با بشارت و تحيت و كرامت ان‌شاء الله ‏برسد.

7 ـ حرم آن بزرگوار7 چهار فرسخ در چهار فرسخ است مثل حرم مكه و مدينه.

8 ـ مسافرين در حرم آن بزرگوار7 و حرم سيد الشهدا7 در قصر و اتمام نماز ـ بدون قصد اقامت ـ مخيرند مثل حرم مكه و مدينه.

9 ـ  در حرم‏هاي چهارگانه اتمام افضل از قصر است.

كوفه و مسجد كوفه

1 ـ در مسجد كوفه جميع پيغمبران : نماز خوانده‏اند و آن مسجد آدم و نوح علي نبينا و آله و عليهما السلام بوده و حضرت پيغمبر9 درشب معراج در آن به امر الهي نماز خوانده‏اند.

2 ـ خانه‏ي نوح علي نبينا و آله و7 در كوفه بوده و مسجد كوفه مصلاي او بوده و آن مسجد افضل از بيت ‏المقدس است.

3 ـ نماز فريضه در آن برابر است با حجي كه با رسول خدا9 به جا آمده باشد. و نماز نافله در آن برابر است با عمره‏اي كه با رسول خدا9 به جا آمده باشد.

4 ـ يك نماز فريضه در مسجد كوفه برابر با هزار نماز و يک

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 65 *»

نماز نافله برابر با پانصد نماز نافله است و نشستن در آن بدون ذكر و تلاوتي عبادت است چه جاي آن كه با تلاوت و ذكري باشد.

5 ـ هرگاه مردم فضيلت مسجد كوفه را مي‏دانستند هر آينه براي خود زاد و راحله مهيا مي‏كردند و از مكان‏هاي دور سفر کرده به آن مكان شريف مي‏رفتند و فيض‏ياب مي‏شدند.

مسجد سهله

1 ـ خانه‏ي ادريس علي نبينا و آله و7 بوده كه در آن جا نماز مي‏خوانده.

2 ـ پيغمبري از پيغمبران خدا مبعوث نشده مگر آنكه در آن مسجد نماز خوانده.

3 ـ حضرت قائم عجل الله فرجه با اهل و عيال خود در آن مسجد نزول خواهند فرمود.

4 ـ كسي كه در آن مسجد به عبادت بپردازد، خداوند عالم جل شأنه در قيامت او را بالا برد تا به درجه‏ي ادريس رساند.

دعاي مؤمن در آن مستجاب شود.

5 ـ مكروهات دنيا و شرور اعدا از او دفع گردد.

6 ـ كسي كه در آن جا منزل نمايد مثل كسي است كه در خيمه‏ي رسول خدا9 منزل كرده باشد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 66 *»

فصل چهارم

فضيلت كربلا و زيارت حضرت سيدالشهدا

عليه آلاف الصلوة و السلام و الثنا

1ـ خداوند عالم جل شأنه كربلاي معلي را حرم خود قرار داده پيش از آن كه مكه‏ي معظمه را حرم خود قرار دهد و قبل از آن كه مكه و ساير خلق را خلق كند به بيست و چهار هزار سال.

2ـ زمين كربلا بهترين زمين‏هاي بهشت و بهترين منزل و بهترين مسكن ها در بهشت است كه اولياي خدا در آن جا قرار مي‏گيرند.

3ـ ملائكه كربلا را زيارت مي‏كردند هزار سال قبل از آن كه حضرت سيد الشهدا7 در آن دفن شود.

4ـ كربلا حرم حضرت سيد الشهدا7 است حد حرم حضرت سيد الشهدا7 از هر جانب از قبر مقدس تا پنج فرسخ است.

5 ـ در هر يك از اين حرم‏هاي چهارگانه براي مسافرين جايز است كه بدون قصد اقامت نماز را تمام بخوانند. و روزه بگيرند. و اتمام افضل از قصر است.

6 ـ خوردن هر خاكي حرام است مگر خوردن تربت سيد الشهدا7 به قصد شفا به قدر نخودي.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 67 *»

7ـ تربت مقدسه را براي حفظ و شفا از تمام حرم مقدس مي‏توان برداشت ولی هر چه به قبر مقدس نزديكتر باشد اثر آن بيش تر و هر چه دور باشد اثر آن كمتر است.

8 ـ طفلي كه متولد مي‏شود اگر با تربت او را تحنيك([6]) كنند، موجب امان خواهد بود.

9 ـ هرگاه احترام تربت را به طوري كه فرموده‏اند به جا نياورند و آن را در خورجين و امثال آن بريزند يا آن را در پارچه‏ي چركيني بگذارند و آن را چركين نمايند، اثر آن كم مي‏شود.

10ـ كسي كه با تسبيحي كه از تربت ساخته شده ذكري و استغفاري نمايد و آن را بگرداند، هر ذكري هفتاد ذكر و هر استغفاري هفتاد استغفار خواهد بود. و هركس آن را بگرداند و ذكر را فراموش نمايد آن تسبيح براي او ذكر كند و كسي كه با آن ذكر گويد چهل حسنه براي او نوشته شود و كسي كه بدون ذكر آن را بگرداند بيست حسنه براي او نوشته شود و كسي كه سبحان ‏الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله ‏اكبر را با هر دانه‏ي آن بگويد

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 68 *»

خداوند جل شأنه در نامه‏ي عمل او شش‏هزار حسنه بنويسد و از آن شش‏هزار سيئه محو كند و براي او شش‏هزار درجه بلند نمايد و براي او شفاعت را براي شش‏هزار نفر قرار دهد.

11 ـ مؤمن از پنچ چيز خالي نيست: مسواك و شانه و سجاده و تسبيحي از تربت سيد الشهدا7 كه سي و چهار دانه باشد و انگشتر عقيق.

12 ـ سجود بر تربت سيد الشهدا7 جميع حجاب‏ها را پاره مي‏كند و مي‏درد و به خداوند جل شأنه مي‏رسد.

ثواب زيارت آن حضرت:

1 ـ گناهان از او محو مي‏شود.

2 ـ با محمد و آل او9 محشور مي‏شود.

3 ـ روز قيامت در زير سايه لواي حمد كه در دست حضرت اميرالمؤمنين عليه صلوات‏ المصلين است خواهد بود.

4 ـ با ايشان بر سر خوان نعمت‏هاي الهي متنعم خواهد بود.

5 ـ در نامه‏ي عمل او در هر برداشتن قدمي ثواب حجي مقبول و در هر گذاشتن قدمی ثواب عمره‏اي مقبوله نوشته مي‏شود.

6 ـ گناهاني كه پيش از زيارت كرده و گناهاني كه بعد از آن مي‏كند جميعا آمرزيده است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 69 *»

7 ـ از فزع و خوف روز قيامت و عذاب جهنم ايمن خواهد بود.

8 ـ از حاجات دنيا و آخرت سؤال نمي‏كند مگر آنكه خداوند جل شأنه او را اجابت مي‏كند.

9 ـ هر درهمي كه در زيارت آن بزرگوار7 صرف مي‏شود مقابل است با ده هزار درهم كه در ساير خيرات صرف شود و اضعاف آن را خداوند جل شأنه در دنيا عوض مي‏دهد.

10 ـ بلاها را از جان و مال او رفع مي‏كند.

11 ـ هر قدمي كه مي‏گذارد (سواره يا پياده) حسنه‏اي در نامه‏ي عمل او نوشته مي‏شود، و هر قدمي كه برمي‏دارد سيئه‏اي از او محو مي‏گردد.

12 ـ ثواب هزار حج مقبول و ثواب هزار عمره‏ي مقبوله.

13 ـ اگر شقي باشد در نامه‏ي عمل او سعيد نوشته شود.

14 ـ هميشه در رحمت الهي فرو رود.

15 ـ ثواب هزار بنده آزاد كردن دارد.

16ـ در نامه‏ي عمل او مي‏نويسند: هزار اسب سوارشده و در راه خداي تعالي جهاد كرده.

17 ـ نامه‏ي عمل او را به دست راست او مي‏دهند.

18 ـ در تحت لواي آن بزرگوار7 خواهد بود تا آن كه او

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 70 *»

را به بهشت برد.

19 ـ در درجه‏ي خود او را ساكن كند.

20 ـ خداوند جل شأنه با ملائكه و حاملين عرش خود به زوار قبر مقدس آن بزرگوار7 مباهات مي‏كند.

21 ـ خداوند مي‌فرمايد ايشان محبوب منند به جهت آن كه ايشان مرا دوست مي‏دارند به دوستي حسين7.

ثواب كسي كه ديگري را روانه كند

و مخارج سفر زيارت او را بدهد:

1ـ به عوض هر درهمي به بزرگي كوه احد او را ثواب دهند.

2ـ در دنيا به اضعاف آن چه داده خداوند جل شأنه به او عوض دهد.

تذكر:

1ـ اگر كسي هزار مرتبه حج برود و زيارت حضرت سيد الشهدا7 را ترك كرده باشد، حقي از حقوق رسول خدا9 را ترك كرده و عاق ايشان است.

2ـ در حديثي فرمودند زيارت او بر مردان و زنان واجب است.

3ـ سزاوار نيست ترك زيارت آن بزرگوار7 بيش از چهار سال.

4ـ كسي كه بدون عذري زيارت آن بزرگوار7 را بيش از

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 71 *»

سه سال ترك كند، عاق رسول خدا9 است.

5ـ جايز است زيارت آن بزرگوار7 در حال خوف و موجب ايمني از خوف فزع اكبر است.

6ـ حضرت سيد الشهدا7 مي‌فرمايند اگر زيارت كننده‏ي من مي‏دانست آن چيزهايي را كه خداي تعالي براي او مهيا كرده هرآينه شادي او از غم و اندوهش بيشتر بود. و زيارت كننده‏ي او به سوي اهل خود برمي‏گردد و حال آن كه هيچ گناهي براي او باقي نمانده مگر آن كه آمرزيده شده است.

7ـ خداوند جل شأنه هفتاد هزار فرشته را با موهاي پريشان غبارآلود موكل كرده است كه بر آن بزرگوار7 صلوات مي‏فرستند از روزي كه شهيد شده الي ماشاءالله و براي كسي كه او را زيارت نمايد دعا مي‏كنند.

8ـ زيارت آن بزرگوار از دور و نزديك جايز است.

9ـ خداوند عالم جل شأنه آن بزرگوار7 را در هر جمعه با ملائكه‏ي مقربين و با سيد المرسلين ‏9 و با جميع انبيا و مرسلين و اوصياي مكرمين: زيارت مي‏كند. پس هركس او را در روز جمعه زيارت نمايد ، زيارت خداي تعالي را دريافته، چرا كه او در روز جمعه با ملائكه و جميع پيغمبران و اوصياي ايشان حاضرند

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 72 *»

براي زيارت آن بزرگوار7.

10ـ بعد از زيارت هر يك از ائمه: نماز زيارت هشت ركعت و شش ركعت و چهار ركعت و دو ركعت است. و دو ركعت اقل آن‏ها و افضل، اكثر آن‏ها است.

11ـ كسي كه آن بزرگوار7 را در روز عاشورا زيارت كند چه در كربلاي معلي و چه در ساير بلاد در صحرا يا در بالاي بام، و به جهت مصيبتي كه بر آن بزرگوار7 وارد شده گريه و زاري نمايد ، براي او ثواب دو هزار هزار حج و دو هزار هزار عمره و دو هزار هزار جهاد در راه خداست كه همه‏ي آن حج‏ها و عمره‏ها و جهادها به همراهي رسول خدا9 و ائمه‏ي هدي: باشد و حضرت امام محمد باقر7 ضامن شده اند كه جميع اين ثواب‏ها براي زيارت كننده باشد.

فصل پنجم

فضيلت زيارت حضرت

موسي بن جعفر و محمد بن علي‏: در بغداد «كاظمين»

1ـ كسي كه قبر موسي بن جعفر7 را در بغداد زيارت کند مثل كسي است كه قبر رسول خدا9 و قبر اميرالمؤمنين صلوات الله عليه را زيارت نمايد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 73 *»

2ـ كسي كه قبر موسي بن جعفر7 را در بغداد زيارت کند مثل كسي است كه قبر حضرت سيد الشهدا7 را در كربلاي معلي زيارت نمايد.

3ـ ثواب زيارت كننده‏ي قبر مقدس آن بزرگوار7 در بغداد بهشت جاويد است.

4ـ چون خواهي قبر حضرت كاظم و حضرت جواد8 را زيارت كني غسل كن و پاكيزه‏ترين جامه‏ي خود را بپوش و زيارت نما.

5ـ بهترين زيارت‏ها براي هر يك از ائمه‏ي طاهرين: زيارت جامعه است.

فصل ششم

فضيلت زائر حضرت رضا7

1ـ مثل كسي است كه رسول خدا9 را زيارت نمايد.

2ـ اگر مكروبي باشد خداوند كرب او را رفع مي‏كند و گناهان او را مي‌آمرزد.

3ـ بهشت بر او واجب و حتم مي‏شود و جسد او بر آتش جهنم حرام مي‏گردد.

4ـ خداوند گناهان گذشته‏ي او و گناهان آينده‏ي او را

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 74 *»

مي‏آمرزد. اگرچه آن گناهان، گناهان كبيره باشد. و اگرچه آن گناهان به قدر گناهان جن و انس باشد، و اگرچه آن گناهان در بسياري به عدد ستاره‏هاي آسمان و برگ‏هاي درختان باشد.

5ـ آن حضرت هول‏ها و ترس‏هاي او را در سه موضع رفع مي‏كند و آن سه موطن: 1 ـ موطني است كه نامه‏هاي اعمال خلايق در راست و چپ ايشان مي‏پرد 2 ـ  نزد پل صراط 3 ـ نزد ميزان كه اعمال خلايق را مي‏سنجند.

6 ـ كسي كه به حق آن بزرگوار7 عارف باشد و او را زيارت نمايد براي او ثواب هزار هزار حج مقبول است.

7ـ  كسي كه براي زيارت آن بزرگوار7 غسل كند و با غسل او را زيارت نمايد ، از گناهان خود بيرون مي‏رود مثل روزي كه از مادر متولد شده بود.

8ـ  كسي كه به سوي خداوند عالم جل شأنه حاجتي داشته باشد و با غسل آن بزرگوار7 را زيارت نمايد و در نزد سر آن بزرگوار دو ركعت نماز به جا آورد و در قنوت نماز ، حاجات خود را طلب كند خداوند عالم جل شأنه دعاي او را استجابت نمايد و حاجات او را برآورد ـ مادام كه دعاي او خلاف شرع نباشد ـ و او را از آتش جهنم آزاد كند و به بهشت برد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 75 *»

فصل هفتم

زيارت عسكرييَن و حضرت بقيةالله:

ـ زيارت جامعه‏ي معروفه بهترين زيارت است.

ـ در مسجدي كه در جنب سرداب است بايد نماز بسيار به جا آورد و دعا خواند و حاجات خود را از خدا طلب كرد، چرا كه حضرت امام علي‏ النقي و حضرت امام حسن عسكري8 در آن مسجد نماز مي‏خواندند.

ـ زيارت حضرت بقيةالله عجل الله فرجه و سهل مخرجه را در سرداب مقدس بايد خواند.

ـ هر مؤمني كه چهل روز در هر صبح دعاي عهد را بخواند از ياوران حضرت قائم7 خواهد بود. و به او در مقابل هر كلمه‏اي از كلمات دعاي عهد ، هزار حسنه عطا كند و هزار سيئه محو كند.

ـ هر روز بعد از نماز صبح حضرت بقية الله في الارض را به اين ‏طور زيارت كنند:

اَللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاي صاحِبَ الزَّمان‌ِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ . . . . . .

ـ هركس حضرت فاطمه3 را در هر مكاني كه باشد به اين

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 76 *»

زيارت، زيارت نمايد خداوند عالم جل شأنه گناهان او را بيامرزد و او را به بهشت برد و زيارت اين است:

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا والِدَةَ الْجُحَجِ عَلَي النّاسِ اَجْمَعينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَمْنُوعَةُ حَقُّها اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي اَمَتِكَ وَ ابْنَةِ نَبِيِّكَ زَوْجَةِ وَصِي نَبِيِّكَ صَلوةً تُزْلِفُها فَوْقَ زُلْفي عِبادِكَ الْمُكَرَّمينَ.

ـ هركس حضرت سيد الشهدا7 را در هر جايي كه باشد زيارت كند به اين ‏طور كه بر بامي بالا رود و به راست و چپ خود ملتفت شود و سر خود را به سوي آسمان بالا كند و روي خود را به سوي قبر آن حضرت نمايد و بگويد: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ براي او ثواب حجي و عمره‏اي نوشته مي‏شود.

ـ كسي كه قادر نيست به زيارت ايشان : برود، در روز جمعه غسل نمايد يا وضو بسازد و بر بامي بالا رود و دو ركعت نماز بخواند و به سوي قبر هريك از ائمه‏ي طاهرين: متوجه شود و سلام گويد مثل اين است كه ايشان را در حال حيات زيارت كرده باشد، و به ديدن ايشان: رفته باشد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 77 *»

فصل هشتم

زيارت انبيا و مرسلين و ملائكه مقربين

و مؤمنين و مؤمنات و مسلمين و مسلمات

ـ صلوات و سلام بر جميع انبيا و مرسلين : و بر ملائكه‏ي مقربين و غير مقربين موجب تقرب به خداوند عالم جل شأنه و استجابت دعوات و موفق شدن بر خيرات است.

ـ سلام بر مؤمنين و مؤمنات و طلب رحمت و مغفرت براي ايشان كفاره‏ي گناهان و موجب استجابت دعوات و رضاي الهي است.

ـ كسي كه در هر روزي بيست و پنج مرتبه بگويد اَللَّهُمَ اغْفِرْ للمؤمنين و المؤمنات به شفاعت ايشان از آتش جهنم نجات يابد اگرچه مستحق عذاب باشد.

ـ كسي كه فاطمه دختر موسي بن جعفر8 را در قم زيارت نمايد ، بهشت براي او واجب شود.

ـ كسي كه برادر مؤمن خود را محضا لله زيارت نمايد براي ثوابي كه خدا در زيارت او قرار داده، خداوند هفتاد هزار ملَك را بر او در رفتن و برگشتن به منزلش موكل كند، و او را ندا كنند كه آگاه باش كه از گناهان خود پاكيزه شدي و گوارا باد تو را بهشت، جايگاه خود را در بهشت آماده كردي.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 78 *»

ـ كسي كه محضا لله به زيارت برادر مؤمن خود برود ثواب صد هزار بنده آزاد كردن در هر قدمي براي او بنويسند. پس در قدم اول ثواب صد هزار بنده آزاد كردن بنويسند و در قدم دوم ثواب صد هزار بنده آزاد كردن ديگر و همچنين در هر قدمي. و همچنين در هر قدمي صد هزار مرتبه درجات او را بلند مي‏كنند و همچنين در هر قدمي صد هزار گناه او را محو مي‏نمايند.

ـ هرگاه سه نفر از مؤمنين به ديدن برادر مؤمن خود بروند كه از شر او ايمن باشند و از فساد و فتنه‏ي او نترسند، يعني كه شرارت و فساد و فتنه در او نباشد و به ايمان او اميدوار باشند، پس اگر خداي خود را بخوانند ايشان را اجابت كند، و اگر از او سؤال كنند به ايشان عطا كند، و اگر طلب زيادتي نعمت كنند براي ايشان زياد كند، و اگر ساكت شوند و سؤالي نكنند به انعام به ايشان ابتدا كند.

فصل نهم

زيارت اهل قبور

ـ بايد قبور اهل ايمان و اسلام را زيارت کرد چرا كه ايشان فرحناك و مسرور مي‏شوند كه مؤمني به زيارت ايشان آمده است.

ـ كسي كه قبر برادر مؤمن خود را زيارت كند پس بنشيند نزد

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 79 *»

قبر او رو به قبله و دست خود را بر روي قبر او گذارد و هفت مرتبه سوره‏ي انا انزلناه بخواند از فزع روز قيامت ايمن شود و خدا او و صاحب قبر را بيامرزد.

ـ كسي كه آية الكرسي را بخواند و ثواب آن را براي اهل قبور اهل ايمان هديه كند، خداوند جل شأنه به عدد هر حرفي از حروف آيه‏ي شريفه ملكي از ملائكه را قرار مي‏دهد كه خدا را تا روز قيامت تسبيح كنند و ثواب تسبيح ايشان در نامه‏ي اعمال آن شخص نوشته شود.

ـ كسي كه حاجتي داشته باشد نزد قبر پدر خود يا نزد قبر مادر خود برود و از خداوند جل شأنه براي ايشان طلب رحمت و مغفرت كند و بعد از آن حاجت خود را از خدا طلب كند تا برآورده شود.

ـ مستحب است سلام كردن بر اهل قبور اهل ايمان به اين‏طور : السلام عليكم يا اهلَ القبور سه مرتبه و بعد رحمكم الله سه مرتبه.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 80 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

 

كتاب الخمس و الانفال

 

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 81 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الخمس

 

واجب است خمس در:

1 ـ معدن طلا و نقره.

2 ـ معدن فلزات.

3ـ معدن نمك و گوگرد.

4ـ معدن نفت.

5ـ معدن سنگ‏هاي عمارات و غيره.

6ـ معدن جواهري كه نگين مي‏كنند و مانند آنها.

7ـ گنج‏ها هرگاه صاحب آن‏ها معلوم نشود.

8ـ در آنچه از دريا بيرون مي‏آورند مانند مرواريد و عنبر و ماهي و آنچه از شكم آن بيرون آيد و قيمتي داشته باشد.

9ـ مالي كه اغماض كرده‏اند در تحصيل آن، و حلال و حرام درهم داخل است و صاحب مال حرام هم معلوم نيست كه كيست.

10ـ در هرچيزي كه از مخارج سال زياد آيد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 82 *»

مخارج:

1ـ خرج خود شخص و عيال او.

2ـ خرج مهماني‏ها و سفرها.

احكام خمس

1 ـ جايز نيست تصرّف كردن در مالي كه خمس در آن مي‏باشد، و از آن بيرون نرفته.

2ـ مال‏هايي كه خمس دارد، بيش از يك دفعه خمس به آن‏ها تعلق نمي‏گيرد.

3ـ هرگاه چيزهايي كه خمس به آن تعلق گرفته بفروشند، خمس را فروشنده بايد بدهد نه خريدار.

4ـ هر مالي كه خمس به آن‏ها تعلق مي‏گيرد مخارج آن‏ها بايد موضوع شود حتي آنچه كه دولت به نام عوارض يا ماليات مي‌گيرد. پس بعد از كم كردن مخارج هرچه باقي بماند از همان باقيمانده بايد خمس داد.

مصارف خمس

1ـ اولاده هاشم علي نبيّنا و آله و علي آبائه السلام كه از طرف پدر به او منتهي شوند.

2ـ سه سهم آن كه نصف آن باشد مال امام7 است و سه

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 83 *»

سهم ديگرمال:

الف: يتيمان بني‏هاشم.

ب: فقراي ايشان.

ج: ابناء سبيل از ايشان است.

تذكر:

در يتيم و فقير بني هاشم احتياج و فقر شرط است، و در ابن‏سبيل در حين سفر، فقر شرط است اگرچه در وطن فقير نباشد.

شرط است ايمان در بني‏هاشم، يعني كسي كه اهل خمس است بايد شيعه اثني‏عشري باشد و منكر هيچ‏يك از ضروريات اسلام و ايمان نباشد.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 84 *»

انفال([7])

1ـ نصف خمس مال امام 7 است.

2ـ آنچه از مخارج سال زياد آيد، خمس آن مال امام7 است.

3ـ هرچه را كه امام7 از غنيمت انتخاب كند از براي خود، مخصوص او است.

4ـ هر زميني و يا غنيمتي كه بدون جنگ از كفار به تصرف مسلمين درآمده مخصوص امام7 است.

5ـ هر زمين مواتي كه قابل احيا باشد مخصوص امام7 است.([8])

6ـ جميع معادن مخصوص امام7 است.

7 ـ رؤس جبال و بطون اوديه([9]) و نيزارها مخصوص امام7 است.

8 ـ صفاياي ملوك و جواهر و چيزهاي قطعه‏اي كه در خزاين ايشان است هرگاه غصب نكرده باشند مخصوص امام7 است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 85 *»

9ـ ميراث كسي كه وارث نداشته باشد مخصوص امام7 است.

10 ـ هر بلد و دياري كه اهل آن هلاك شده‏اند، يا جلاي وطن كرده آواره شده‏اند مال امام7 است.

11ـ گنج‏هاي زمين و دفينه‏هاي آن مال امام7 است.

12 ـ رودخانه‏هاي بزرگ و آنچه در آن‏ها است مخصوص امام7 است و آن‏ها سيحان([10]) و جيحان([11]) و خشوع و مهران([12]) و رود نيل([13]) و دجله و فرات مي‏باشد.

13ـ درياها و درياهاي محيط (اقيانوس‌ها) و آنچه در آن‏ها است مال امام7 است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 86 *»

احكام انفال

1ـ حرام است تصرّف كردن در مال امام7 بدون اذن او. و چگونه چنين نباشد و حال اينكه تصرف در مال هركسي بدون اذن او حرام است.

2 ـ حرام است بر كفار و منافقين و نواصب، انفال و مال امام7.

3ـ حضرت اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه زهرا8 و يازده فرزند طيبين طاهرين ايشان صلوات‏اللّه عليهم اجمعين حلال كرده‏اند براي دوستان و شيعيان خود كه از مال في‏ء و انفال ايشان بخورند و بياشامند و خرج كنند بدون اسراف در هر امر مشروعي.

4ـ ائمه هدي‏: حلال كرده‏اند بر پدران و مادران دوستان خود مال خود را از براي آنكه دوستان ايشان طيّب و طاهر متولد شوند، و از لقمه حرام نطفه ايشان منعقد نگردد.

5 ـ از معادن و درياها و آب‏ها و نيزارها و امثال آن آنچه به تصرف يكي از دوستان ايشان : آمد، چهار سهم را بر او حلال كرده‏اند و حكم يك سهم ديگر كه خمس آن باشد در مطلب اول گذشت.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 87 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

 

كتاب الزكوة و الصدقات

 

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 88 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الزكو\

حكم زكوة و شرايط آن:

1 ـ زكوة واجب است و منكر وجوب آن  كافر است

2 ـ ضايع نمي‏شود مالي مگر به جهت آنكه زكوة آن مال داده نشده.

3 ـ واجب است زكوة دادن بر هر آزاد بالغ عاقلي كه مال او به حد نصاب([14]) رسيده باشد. 

4 ـ شرط است در وجوب زكوة دادن، امكان تصرف در مال.

5 ـ مالي كه زكوة دارد اگر در نزد كسي يك سال بماند اگر چه قرض باشد زكوة آن مال را بايد بدهد.

كساني كه زكوة در مال ايشان واجب نيست

1 ـ زكوتي واجب نيست در مال يتيم.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 89 *»

2 ـ زكوتي واجب نيست در مال مجنون.

مال‏هايي كه زكوة در آن‏ها واجب است يا مستحب

1ـ  مال‏هايي كه زكوة دادن آن‏ها واجب است نُه چيز است:

شتر ـ گاو ـ گوسفند ـ طلا ـ نقره ـ گندم ـ جو ـ خرما ـ مويز.

2 ـ مستحب است كه زكوة هر چيزي كه از زمين مي‏رويد بدهند مثل برنج و ذرت و عدس و نخود و ميوه‏ها.

3 ـ زكوة زيور و اثاث البيت عاريه دادن آن‏ها است، اگر آن‏ها را فاسد نكنند.

تذكر:

ـ جايز است كه قيمت مال زكوة را از غير جنس زكوة بدهند.

زكوة «شتر، گاو، گوسفند»

ـ  شرط است در شتر، گاو، گوسفند:

الف ـ در تمام سال در بيابان بچرند و علف دستي نخورند.

ب ـ يكسال مال در نزد مالك باشد، يعني چون ماه دوازدهم حلول كرد بايد زكوة را داد. و هرگاه حيوان زاييد بايد يك سال بر آن بگذرد از روزي كه زاييده شده.

ـ  گاوهاي معروف و گاوميش در زكوة تفاوتي ندارد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 90 *»

ـ گوسفندي را كه بايد از براي زكوة داد بايد يك سال تمام داشته باشد هرگاه ميشينه است، و پا به دو سال گذارده باشد هرگاه بزينه است.

ـ گوسفند پير و معيوب را در شماره‏ي نصاب بشمارند ولكن از براي زكوة دادن، ندهند.

ـ مالي كه حلول سال بر آن شد و هنوز زكوة آن اخراج نشده و تلف شد و مالك تفريطي و تقصيري در آن نكرده، زكوتي بر ذمه‏ي او نيست.

زكوة «طلا و نقره»

ـ  شرط است در تعلق گرفتن زكوة به طلا و نقره اينكه:

الف ـ مسكوك به سكه‏ي رايج باشد.

ب ـ به حد نصاب رسيده باشد.

ج ـ در نزد مالك يك سال تمام باقي مانده باشد.

د ـ در مدت سال عوض و بدل نشده باشد.

پس در هر سال زكوة به آن‏ها تعلق مي‏گيرد، مادام كه به حد نصاب باشد.

زكوة «گندم و جو و مويز و خرما»

ـ  زكوة دادن واجب مي‏شود بر كسي كه زراعت و ثمر را

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 91 *»

مالك باشد، پيش از آنكه صدق اسم گندم و جو و مويز و خرما بر آن‏ها شود، اگرچه به اجاره و مزارعه و مساقات و آب دادن به زراعات و باغات مالك شده باشد.

ـ هريك از اين اجناس چهارگانه را كه بخرند يا مالك شوند بعد از آنكه مال غيري بوده، زكوتي به آن‏ها تعلق نمي‏گيرد اگرچه به حد نصاب باشد.

ـ كسي كه مالك شود زراعتي را بعد از آنكه در ملك غير دانه‏ي آن بسته شده پيش از آنكه حصاد كنند. يا اينكه مالك شود خرما و مويز را بعد از آنكه در ملك غير خرما و مويز شده، زكوتي بر او واجب نيست. و زكوة دادن بر مالك اول واجب است.

ـ وقت واجب شدن زكوة در اين اجناس چهارگانه وقتي است كه اسم گندم و جو و خرما و مويز به طور حقيقت بر آن‏ها راست باشد.

ـ هريك از اين اجناس چهارگانه كه به آب جاري و آب باران سقي شوند ده يك زكوة آن‏ها است. و هريك كه با دلو و ريسمان سقي شوند بيست يك زكوة آن‏ها است.

ـ هرگاه اين اجناس چهارگانه گاهي به آب جاري و آب

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 92 *»

آسمان سقي شوند و گاهي با دلو و ريسمان سقي شوند، پس هرگاه سقي‌ها به طور تساوي باشد، نصف محصول را ده يك بايد زكوة داد و نصف را بيست يك.

ـ هرگاه اين اجناس چهارگانه با دلو و ريسمان سقي شوند و به حسب اتفاق يك دفعه يا دو دفعه از آب جاري يا آب آسمان سقي شوند، بيست يك زكوة آن است، مثل آنكه تمام سقي‏ها با دلو و ريسمان باشد.

ـ مخارج اين اجناس چهارگانه از اجرت عمله و اكره و اجرت حفظ كنندگان و ماليات دولت جميعاً از ميانه برداشته مي‏شود، پس هرقدر كه باقي ماند اگر به حد نصاب رسيده زكوة آن را بايد داد.

ـ هريك از مالك‏ها و زارع‏ها در سهم خود بايد نصاب را اعتبار كنند. پس سهم هريك كه به حد نصاب رسيده بايد زكوة بدهد، و الّا زكوة واجبي نبايد بدهد. اگرچه مجموعه‏ي سهم‏ها با هم به حد نصاب رسيده باشد.

ـ جايز نيست كه از جنس بد زكوة جنس خوب را بدهند.

ـ در اين اجناس چهارگانه يك دفعه بايد زكوة داد و در سال‏هاي بعد اگرچه باقيمانده به اضعاف نصاب باشد زكوة ندارد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 93 *»

به خلاف طلا و نقره‏ي مسكوك و حيوانات.

مصارف زكوة

1 ـ فقرا.

2 ـ مساكين.

3ـ كساني كه كفارات و ديوني به گردن ايشان است و عاجزند از پرداخت آن و  در مخارج خود هم اسراف نكرده‏اند.

4 ـ كساني كه در بين سفر بي‏چيز شده‏اند اگرچه در وطن خود دارا باشند.

(مسكين گداي سائل به كف است و فقير كسي است كه مخارج ساليانه‏ي خود را ندارد اگر چه خانه و حيوان سواري و جاريه و خادم داشته باشد).

5 ـ جايز نيست از براي كسي كه بايد زكوة بدهد كه زكوة را به واجب‏النفقه‏ي خود بدهد.

(واجب‏النفقه‏ي شخص: پدر و مادر ـ اجداد ـ اولاد ـ اولاد اولاد ـ  زن و بندگان زرخريداند.)

6 ـ حلال نيست زكوة واجبي از براي بني‏هاشم، مگر آنكه دهنده‏ي زكوة هم از بني‏هاشم باشد.

7 ـ صدقات مستحبي حلال است بر بني‏هاشم اگرچه از غير بني‏هاشم باشد.

8 ـ زكوة واجب بني‏هاشم حلال است از براي فقرا و

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 94 *»

مساكين بني‏هاشم و فقراي غير بني‏هاشم.

9 ـ كساني كه از طرف مادر منتسب به هاشمند و از طرف پدر از غير بني‏هاشمند، هرگاه فقير باشند حلال است از براي ايشان زكوة واجبي و از اهل خمس نيستند.

10 ـ امر كرده‏اند شيعيان خود را كه زكوة را به غير شيعه‏ي اثني‏عشري ندهند.

11 ـ زكوة را به هر شيعه‏ي اثني‏عشري فقير مي‏توان داد، اگرچه فاسق باشد.

12 ـ زكوة را به شارب‏الخمر نبايد داد.

تذكر:

ـ امام7 به هر طوري كه مي‏خواهد زكوة را به مصارف مي‏رساند.

ترتيب اولويت اهل زكوة:

الف ـ اهل فضل و عقل.

ب ـ خويشان و اقارب.

ج ـ بيگانگان.

احكام:

1 ـ مستحق زكوة هرگاه زكوة را نگيرد مثل مانع زكوة است

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 95 *»

كه زكوة دادن بر او واجب است و نمي‏دهد، يعني گناه آن‏ها مساوي است.

2 ـ هرگاه زكوة را جدا نكنند بعد از آنكه وقت دادن آن رسيده و مجموع مال تلف شد و صاحب مال قصد دادن زكوة را داشته و تفريطي و تقصيري در تلف شدن مال نكرده، ذمه‏ي او از زكوة بري‏ء است و واجب نيست كه زكوة بدهد.

3 ـ هرگاه شخصي مالي دارد يا كسبي دارد كه كفايت عيال او را نكند، زكوة را از براي عيال خود مي‏گيرد و مكروه است كه خودش از مال زكوة صرف كند.

4 ـ كسي كه چيزي دارد كه كفايت او را بكند و ديني هم به گردن او است، دين خود را بايد بدهد، پس هرگاه محتاج شد زكوة بگيرد.

5 ـ كسي كه از روي بصيرت با دليل و برهان ايمان دارد و دوست دوستان خدا و ائمه‏ي هدي‏: است و دشمن دشمنان خدا و ائمه‏ي هدي‏: است، او نزديكتر است به مؤمني ديگر از پدر و مادر، و او از آل‏محمّد: است و سزاوار نيست كه اوساخ و چرك مال را به او دهند. و زكوة معروف از اوساخ است و سزاوار است كه رفع حاجات او را به غير از مال زكوة بكنند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 96 *»

6 ـ خداوند عالم جلّ شأنه حقوقي چند را در اموال اغنيا فرض كرده غير از زكوة معروف و آيه‏ي شريفه‏ي وَ في اَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسائِلِ وَ الْمَحْرُومِ در غير زكوة معروفه است و آيه‏ي شريفه‏ي وَ اَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً در غير زكوة معروفه است و آيه‏ي شريفه‏ي يُنْفِقُونَ مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِيَةً در غير زكوة معروفه است و آيه‏ي شريفه‏ي وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ در غير زكوة معروفه است و آيه‏ي شريفه‏ي وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّه مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ اَسيراً در غير زكوة معروفه است و آيه‏ي شريفه‏ي اَلَّذينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرّاً وَ عَلانِيَةً در غير زكوة معروفه است.

7ـ هرچه را خداوند عالم جلّ شأنه واجب قرار داده آن را آشكار بجاآوردن افضل است، و هرچه را مستحب قرار داده در پنهاني بجاآوردن افضل است.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 97 *»

زكوة فطر

 

كساني كه فطره بر ايشان واجب است يا واجب نيست

1 ـ  زكوة فطر واجبي است از واجبات اسلام بر هر ملكف مسلماني كه دارا باشد.

2 ـ  كسي كه خوردن زكوة و صرف كردن آن بر او حلال باشد، فطره دادن بر او واجب نيست.

3 ـ فطره بر يتيم واجب نيست اگرچه مالدار باشد.

4 ـ  واجب است بر شخص مسلم مالدار كه فطره‏ي خود و عيال خود را بدهد. از براي هر سري فطره‏اي اگرچه طفلي در شكم باشد.

تذكر: مهمان عيال ميزبان نيست، و فطره‏ي او با خود اوست.

جنس فطره و مقدار آن و وقت وجوب آن

1ـ  جنس فطره از قوت غالب در بلد بايد باشد.

2ـ  جايز است قيمت قوت غالب را از ساير چيزها بدهند.

3 ـ  بهتر چيزي كه فطره از آن بدهند خرما است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 98 *»

4 ـ  مقدار فطره از هر نفري يك صاع([15]) است.

5ـ  اول وقت واجب شدن فطره و بيرون كردن آن شب اول ماه شوال است، و آخر وقت بيرون كردن فطره پيش از نماز عيد است.

6ـ فطره را از اول ماه رمضان تا آخر آن مي‏توان داد.

مصارف فطره

1ـ مصارف فطره به مانند مصارف زكات است كه در سابق گذشت.

2ـ فطره‏ي غير بني‏هاشم بر فقراي بني‏هاشم روا نيست.

3ـ كمتر از يك صاع فطره به يك فقير نبايد داد و بيشتر مي‌توان داد.

4ـ سزاوار است كه فطره را به فقراي با تقوي بدهند.

احكام سؤال

1 ـ جايز نيست سؤال كردن بدون احتياج.

2 ـ جايز است سؤال كردن در حال احتياج.

3 ـ حاجت‏هاي مؤمن امانت‏هاي خدا است در نزد او، پس كسي كه كتمان كند حاجت‏هاي خود را از خلق، خداوند عالم در

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 99 *»

نامه‏ي عمل او ثبت كند عبادت را، و او را عزيز كند و كسي كه كتمان نكند و سؤال از خلق كند ذليل و خوار شود عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَ ذَلَّ مَنْ طَمَعَ.

4ـ جمعي از انصار به خدمت رسول خدا9 عرض كردند كه از براي ما حاجتي است بسوي تو. فرمودند بگوييد حاجت خود را. عرض كردند كه آيا مي‏شود كه ضامن شوي از براي ما بهشت را؟ قدري تأمّل فرمودند، پس فرمودند اين كار را مي‏كنم به شرط آنكه شما چيزي از كسي سؤال نكنيد. پس آن جماعت اگر تازيانه‏ي آن‏ها از دستشان مي‏افتاد پياده مي‏شدند و برمي‏داشتند و به كسي نمي‏گفتند كه تازيانه را بردار و بده، و هرگاه كسي بر لب آبي نشسته بود و ايشان تشنه بودند، به او نمي‏گفتند به ما آب بده و خود برمي‏خاستند و بر لب آب مي‏آمدند و رفع حاجت خود را مي‏كردند.

5 ـ  مكروه است سؤال كردن در مجالس چرا كه سبب بخيل شدن مردم مي‏شود.

6 ـ كسي كه اميد به خلق دارد خداوند عالم قسم ياد كرده كه او را نااميد كند.

7ـ كسي كه سؤال كرد و به او دادند بايد خدا را نافع داند، و اگر ندادند بايد او را مانع داند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 100 *»

تأثير تصدّق دادن:

1 ـ رفع مي‏كند فقر را.

2 ـ زياد مي‏كند عمر را.

3 ـ دفع مي‏كند مردن بد را.

ثواب صدقه:

1 ـ در مقابل يك صدقه ده برابر مي‏دهند ـ بسا آن‏كه صد هزار مقابل بدهند ـ بسا آنكه به يك صدقه دادن خداوند عالم جلّ شأنه ميسر كند از براي شخصي كه صدقه داده هر خيري را كه از خدا بخواهد.

2ـ  تصدّق دادن مانع مي‏شود آتش جهنم را اگرچه نصف خرمايي باشد چرا كه خداوند عالم جلّ شأنه تربيت مي‏كند صدقه را تا نمو كند و بزرگ شود و بزرگتر از كوهي عظيم؛ مانند آنكه مردم تربيت مي‏كنند كره اسب و كره شتر را تا آنكه اسب و شتر شوند.

تذكر:

ـ مستحب است تصدق كردن اگرچه به قرض كردن باشد.

ـ هرگاه كسي چيزي نداشته باشد كه تصدّق كند مستحب است كه تصدق كند به جاه([16]) خود.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 101 *»

صدقه‌ي زبان

1 ـ  بهترين صدقه‏ها صدقه‏ي زبان است.

2 ـ شفاعت كنند.

3 ـ اسيري را خلاص كنند.

4 ـ خوني را حفظ كنند.

5 ـ معروفي را از براي برادر مؤمن خود جاري كنند.

6 ـ مكروهي را از او دفع كنند.

متفرقه

1ـ  صدقه‏ي عقل آن است كه چون برادر مؤمن در امري با او مشورت كند، خير او را به او تعليم كند.

2ـ صدقه‏ي علم آن است كه به جاهل تعليم كند آن را. و عالمي كه مردم منتفع شوند از علم او بهتر است از هزار عابد.

3ـ  امر به معروف و نهي از منكر صدقه است در جايي كه بشنوند و قبول كنند، و بتوان آن را بدون فساد و فتنه جاري كرد.

4ـ مستحب است تصدق دادن در حال مرض، چرا كه تصدق رفع مي‏كند مرض را و دفع مي‏كند بلا را، و مستحب است كه مريض بدست خود تصدق كند و از سائل التماس دعا كند.

5ـ  مستحب است كه تصدق دهند از براي فرزند، و

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 102 *»

مستحب است كه صدقه را به خود فرزند دهند كه او به فقير دهد.

6ـ مستحب است اعانت كردن بر تصدق دادن. چرا كه هرگاه صدقه دست بدست به فقير برسد، اگرچه بواسطه‏ي چهل هزار نفر باشد، جميع آن‏ها به ثواب آن مي‏رسند و از براي جميع آن‏ها اثر خود را مي‏كند بدون آنكه اثر و ثواب آن از احدي از ايشان كم شود.

7ـ كسي كه تصدق كند در هر صباحي نحوست آن روز از او زايل شود، و كسي كه تصدق دهد در اول شب نحوست آن شب از او زايل شود.

8 ـ صدقه رفع مي‏كند هر بلايي را كه از آن بترسند.

9 ـ اثر و ثواب تصدق در روز جمعه به اضعاف مضاعف بيشتر ساير روزها است.

اوقات بخصوص براي صدقه

1 ـ روز عرفه.

2 ـ روز عيد قربان.

3 ـ عيد ماه رمضان.

4 ـ شب‏هاي قدر.

5 ـ شب و روز جمعه.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 103 *»

6 ـ روز عيد غدير صدهزار برابر است.

ترتيب اولويت افراد در صدقات مستحبي

1 ـ مؤمن.

2 ـ خويشان

3 ـ  بيگانگان.

متفرقه

1ـ شيعيان كساني هستند كه غني ايشان رحم كند بر فقيرشان، و چشم بپوشند از بدرفتاري يكديگر.

2ـ مكروه است رد كردن سائل اول و دويم و سيّم.

3ـ  هرگاه چيزي به فقيري دهند و فقير نگيرد و چيز ديگر خواهد جايز است كه رد كنند او را و چيزي به او ندهند.

مستحب است:

1ـ التماس دعا كنند از فقير وقتي كه چيزي مي‏دهند، چرا كه دعاي او در حقِ دهنده مستجاب است، و در حق خود او مستجاب نيست.

2ـ چون دانستند كه كسي محتاج است پيش از سؤال رفع احتياج او را بكنند و آبروي او را نريزند.

3ـ  هرگاه چيزي را ببرند كه به فقير بدهند و فقير رفته باشد،

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 104 *»

آن چيز را نگاه دارند تا به سائلي ديگر دهند.

4ـ تصدق كردن بر حيوانات و وحوش و طيور حتي حيواناتي كه در آب‏ها و درياها هستند.

5ـ مواسات كردن.

6ـ وسعت دادن به عيال خود به قدر امكان. و اولْ وسعت به ايشان دهند و بعد از آن، وسعت به عيال ديگران.

ثواب خدمت به مؤمنين

1ـ كسي كه تشنه‏اي را آب دهد در جايي كه آب يافت شود ثواب او مقابل است با ثواب كسي كه بنده‏اي آزاد كند، و كسي كه تشنه‏اي را آب دهد در جايي كه آب ناياب است، احياي او را كرده و ثواب كسي كه احياي يك نفس كند، مقابل است با ثواب كسي كه جميع نفوس را احيا كرده باشد.

2ـ كسي كه اطعام كند مؤمني را خداوند از ميوه‏هاي بهشت به او بخوراند.

3ـ كسي كه مؤمني را سيراب كند خداوند از رحيق مختوم او را سيراب كند.

4ـ كسي كه مؤمني را بپوشاند خداوند از جامه‏هاي سبز بهشتي او را بپوشاند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 105 *»

5ـ كسي كه نتواند زيارت كند ائمه‏ي اطهار: را زيارت كند صالحين از دوستان ايشان را كه ثواب زيارت ايشان: از براي او نوشته مي‏شود، و كسي كه نتواند هديه و صله از براي ائمه‏ي اطهار: ببرد هديه بدهد به فقراي دوستان ايشان كه ثواب هديه ايشان: از براي او نوشته مي‏شود.

جايز نيست:

1ـ تصدق دادن و احسان كردن و آب دادن به ناصبيان و دشمنان دوستان ائمه‏ي طاهرين‏: اگرچه آن‏ها از خويشان انسان باشند.

2 ـ منّت گذاردن يا سرزنش كردن بر فقرا و اذيت كردن. چرا كه خداوند مي‏فرمايد: قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها اَذَي . . . وَ لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الاَْذي.

3 ـ پس گرفتن چيزي كه به فقيري داده شده.

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 106 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

 

 

كتاب المكاسب و المتاجر

 

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 107 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب المكاسب و المتاجر

 

مقدمه

در نوع امور مكاسب است

واجبات كسب حلال:

1ـ واجب است تحصيل رزق حلال از براي نفقه و كسوه‏ي عيال اگر شخص مالي نداشته باشد.

2ـ واجب است شخص كاسب و تاجر مسائل حلال و حرام كار خود را تحصيل كند و بعد مشغول به كار خود شود.

3ـ واجب است اجتناب كردن و دوري كردن از شغل‏هاي حرام.

4ـ واجب است در تحصيل رزق همين كه شخص خود را مهيّا كند از براي كاري كه مي‏تواند بكند اگر چه به جاروب كردن محل كسب و آب پاشيدن و بساط انداختن و گشودن درب دكان و گذاردن ترازوي خود و امثال آن باشد. و تقديرات امور به دست قدرت الهي است نه به دست خلق.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 108 *»

آنچه جايز نيست:

1 ـ جايز نيست ترك تحصيل رزق حلال به جهت تحصيل آخرت و مشغول به عبادت شدن، چرا كه عبادت را بدون رزق حلال نمي‏توان بجاآورد. چنانكه جايز نيست ترك عبادت و تحصيل آخرت به جهت مشغله به امور دنيويه. پس عبادات را در اوقات معيّنه بايد بجاآورد و بعد مشغول به كار شد، و همان كار هم عبادت خواهد بود، نهايت قسمي ديگر است.

2ـ جايز نيست مشغول شدن به كارهاي حرام مثل دزدي و نوكري دزدها و ظالمين.

3ـ جايز نيست خوردن و آشاميدن و پوشيدن و مسكن كردنِ مال غير بدون رضا و اذن او.

4ـ جايز نيست انفاق كردن و خرج كردن مال حرام اگرچه به مهماني كردن و مسجد ساختن باشد.

5ـ جايز نيست انفاق كردن به حدي كه خود شخص محتاج به سؤال شود.

6ـ جايز نيست تلف كردن و ضايع و فاسد كردن مال.

7ـ حرام است اسراف كردن.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 109 *»

تذكر:

عبادت هفتاد قسم است، و بهتر آن‏ها تحصيل رزق حلال است.

هدف از تحصيل رزق:

1 ـ آبروي خود را حفظ كند.

2 ـ دَين خود را ادا كند.

3 ـ صله‏ي رحم كند.

4 ـ در راه خدا صرف كند.

آنچه در تحصيل رزق سزاوار است:

1 ـ  اقتصاد و ميانه‏روي در تحصيل رزق كه مانند حريصان در جمع دنيا نباشد، و مانند بيكارانِ بيعار هم نباشد.

2ـ صبح از پي تحصيل رزق بروند، و بسرعت بروند به محل كسب خود.

3 ـ تجربه كنند كارها را، پس در هر كاري كه نفعي در آن حاصل شد از پي همان كار بروند.

4 ـ نوشتن و شاهد گرفتن در معاملاتي كه دست بدست نيست و مدتي و شرطي در آن‏ها هست.

5 ـ اظهار غِني كردن اگرچه به قرض كردن باشد.

6 ـ پوشانيدن امر معيشت، اگر مال بسيار نباشد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 110 *»

7 ـ طلب حوائج را در روز كنند چرا كه خدا حيا را در چشم‏ها قرار داده.

8 ـ مرد و زن هر دو در امر خانه خدمت كنند.

9 ـ براي طلب رزق و وسعت آن دعا كردن.

تذكر: 

1ـ اشخاص خوش صورت و خوش خلق، كارها را زودتر انجام مي‏دهند.

2ـ حفظ كردن مال و اصلاح كردن آن از عقل است.

3ـ قوت سال را مهيّا كردن از عمل بزرگان دين است.

4ـ رفتن به جائي از راهي و برگشتن از راهي ديگر، رساننده‏تر است به حاجت.

مكروه است در تحصيل رزق:

1 ـ ترك طلب رزق حلال و كسالت كردن و بيكار گشتن و ملول شدن از كار كردن.

2 ـ به آرزوها دل بستن، و اشرف غني ترك آرزوها است.

3 ـ معامله كردن با كساني كه نوكيسه‏اند، و با كساني كه به ناخوشي‏هاي بد گرفتارند، و با كُردها.

4 ـ معاشرت كردن با مردمان پست، كه باكي ندارند از بد

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 111 *»

گفتن و بد شنيدن، و با كساني كه از احسان شاد نمي‏شوند و از بدي ملول نمي‏شوند، و با كساني كه نوازنده و رقاصند.

5 ـ كمك خواستن از مجوس، اگرچه گرفتن دست و پاي گوسفند باشد براي ذبح.

6 ـ كم شمردن رزقِ كم، چرا كه موجب محروم شدن از بسيار مي‏شود.

7ـ مكروه است در معاملات از منفعتِ كم شكايت نمودن.

تذكر: بركتي نيست در معامله كردن با كسي كه دنيا به او پشت كرده.

چيزهايي كه باعث غنا مي‏شود:

1ـ جمع كردن در ميان دو نماز.

2ـ تعقيب خواندن بعد از نماز صبح و نماز عصر يك ساعت.

3 ـ صله‏ي رحم.

4 ـ جاروب كردن درب خانه و اطراف آن.

5 ـ مواسات كردن با برادران مؤمن.

6 ـ صبح زود به طلب رزق رفتن.

7 ـ استغفار كردن.

8 ـ امانت بكار بردن.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 112 *»

9 ـ قول حق گفتن.

10 ـ شكر منعم بجاآوردن.

11 ـ قسم دروغ نخوردن.

12 ـ دست شستن پيش از غذا خوردن.

13ـ خوردن خورده‏هاي غذا كه از خوان و سفره بيرون ريخته.

14 ـ تسبيح كردن در هر روز سي مرتبه.

15 ـ مهماني كردن.

16 ـ ميانه روي كردن در خرج كردن.

17 ـ پيش از غروب آفتاب چراغ روشن كردن.

18 ـ  خانه و اطاق را جاروب كردن.

19 ـ ظروف غذا را شستن.

20 ـ سلام كردن به اهل خانه در وقت داخل شدن، و اگر كسي در خانه نباشد بگويد «السلام علينا من ربّنا» يا بگويد «السلام عليكم يا اهل بيت النبوة».

21 ـ قل هو اللّه احد خواندن در وقت دخول به منزل.

22 ـ  برگشتن از غير راهِ رفتن.

 چيزهايي كه باعث فقر مي‏شود:

1ـ تار عنكبوت را باقي گذاردن در خانه و اطاق.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 113 *»

2ـ بول كردن در حمام.

3ـ غذا خوردن در حال جنابت.

4ـ خلال كردن با خلال چوب گز.

5 ـ ايستاده شانه كردن مو.

6 ـ خاكروبه را در خانه و اطاق باقي گذاردن.

7 ـ قسم دروغ ياد كردن.

8 ـ زنا كردن.

9ـ اظهار حرص كردن.

10ـ خواب كردن در ميان نماز مغرب و عشا و خوابيدن پيش از طلوع آفتاب و بعد از طلوع فجر.

11 ـ عادت كردن به دروغ گفتن.

12 ـ گوش دادن به موسيقي.

13 ـ رد كردن مرد سائل در شب.

14 ـ ميانه‏روي نكردن در خرج.

15 ـ قطع صله‏ي رحم كردن.

16 ـ فحش دادن به برادر مسلم.

17 ـ زياد خوابيدن، و كسالت كردن، و از پي كسب نرفتن.

18 ـ اسراف كردن.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 114 *»

مطلب اول

در آداب تجارت است

 واجب است در معاملات:

1 ـ دانستن احكام تجارت پيش از مشغول شدن و الّا گرفتار ربا مي‏شود.

2 ـ راست گفتن و ترك دروغ.

3 ـ تمام دادن و تمام گرفتن

4 ـ قصد تمام دادن و تمام گرفتن.

 حرام است در معاملات:

1ـ ربا، و حرمت آن شديدتر است از هفتاد زنا با محارم در بيت‏اللّه الحرام.

2 ـ دروغ گفتن.

3 ـ خدعه و حيله كردن، خصوص با مسلمي كه اعتماد داشته كه با او خدعه نمي‏كنند.

4 ـ مغبون كردن مسلمين. (مغبون: فريب خورده در معاملات)

5 ـ ضرر رسانيدن به مسلمين.

6 ـ تطفيف، يعني در گرفتن تمام گرفتن و در دادن كم دادن.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 115 *»

7 ـ مغشوش كردن متاع‏ها، مثل آب ريختن در شير، و مخلوط كردن جنس بد به جنس خوب و خوب تحويل دادن، و آب زدن به خرما و ساير ميوه‏جات از براي اينكه مردم خيال كنند تازه است.

8 ـ خيانت كردن در اموال مسلمين.

9 ـ بعد از معامله بطور نزاع چيزي كم كنند يا چيزي زياد كنند.

10ـ بعد از تمام شدن معامله فرد سوم بين بايع و مشتري شوند و بگويند من به قيمت زيادتر مي‏خرم. مگر آنكه بايع راضي نشده باشد و بگويد هركس بيشتر خريد به او مي‏دهم.

11ـ كسي بگويد كه به قيمت زيادتر مي‏خرم و مقصودش خريدن نباشد بلكه مقصودش اين باشد كه غيري به قيمت زياد بخرد.

12ـ عيب متاع را بپوشانند و تدليس كنند و فريب دهند. (تدليس: پنهان كردن عيب متاع از مشتري).

13 ـ وعده كردن كه فردا و پس‏فردا في‏المثل چنين خواهم كرد، و وفا به وعده‏ي خود نكنند، مگر آنكه بگويند اگر خدا خواست چنين خواهم كرد.

متفرقه:

1ـ هرگاه كسي وعده‏ي احسان به كسي كند. حرام است بر

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 116 *»

او كه منفعت از او بگيرد مگر آنكه معلوم باشد كه وعده‏ي احسان، منفعت نگرفتن نيست نهايت كمتر منفعت گرفتن است، پس بايد وفا كند به وعده‏ي خود.

2ـ رزق اهل معامله در خريد و فروش است. و سزاوار نيست كه در وقتي كه چيزي گران است نخرند و در وقتي كه چيزي ارزان است نفروشند.

3ـ كسي كه امر كند غيري را كه چيزي از براي او بخرد، و در نزد آن غير آن چيز يافت شود، اگرچه بهتر باشد از چيزي كه در بازار است، بايد از غيري بخرد و از متاع خود به او ندهد، چرا كه محل تهمت است. مگر آنكه بداند كه او را متهم نخواهند كرد.

4ـ كسي كه امر كند غيري را كه چيزي از براي او بفروشد جايز نيست كه آن غير از براي خود بخرد و بايد آن را به غيري بفروشد، اگرچه به قيمت كمتر بخرد چرا كه محل تهمت است. مگر آنكه ايمن از تهمت باشد.

سزاوار است در معاملات:

1 ـ حسن خلق و حلم.

2 ـ شاهد گرفتن و سند نوشتن، مگر در معاملات دست بدست.

3 ـ صدقه دادن از براي حفظ مال‏التجاره و تلف نشدن آن.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 117 *»

4 ـ فسخ نمودن هرگاه يكي از بايع يا مشتري بعد از معامله نادم شدند. (فسخ كردن بيع: پس خواندن و برهم زدن معامله).

5 ـ بر يك نسق معامله كردن با همه‏ي مردم.

6 ـ سعي كنند در ارزان خريدن و گران فروختن. مگر در خريدن قرباني و كفن و كرايه‏ي سفر مكه و اسباب آن سفر.

7 ـ خريد و فروش متاع‏هاي خوب نه متاع‏هاي بد.

 مستحب است در معاملات:

1 ـ دعا كردن پيش از معامله.

2 ـ استخاره كردن پيش از معامله از براي آن.

مكروه است در معاملات:

1 ـ قسم خوردن.

2ـ مدح كردن متاع در وقت فروختن و مذمّت كردن آن در وقت خريدن.

3 ـ در سايه و جاهائي كه روشني كم است تجارت كنند كه عيب متاع معلوم نشود اگر احتمال عيب پوشي برود، و الا حرام است اگر به همين منظور باشد.

4 ـ معامله كردن اهل شهر از براي افراد غريب، مگر آنكه غريب مشورت كند پس نبايد خيانت كرد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 118 *»

5 ـ مشغول معامله شدن در ميان طلوع صبح تا طلوع آفتاب.

6 ـ پيش از همه‏ي مردم داخل بازار شدن و بعد از همه بيرون آمدن.

7 ـ رفتن به جايي براي تجارت كه نقصي از براي نماز پيدا شود.

8 ـ ترك نمودن تجارت اگر چه تاجر محتاج نباشد. چون ترك تجارت عقل را ناقص مي‏كند.

9 ـ سفر دريا براي تجارت.

11ـ هم عهد شدن تجار كه نفروشند مگر به منفعتي مقابل سرمايه ولكن اگر بحسب اتفاق ده برابر يا زيادتر فروختند كراهتي ندارد.

تذكر:

1ـ نُه عُشر رزق‏ها در تجارت است. و يك عُشر آن‏ها در گوسفند است.

2ـ بركت در تجارت به سهل‏البيع بودن و به ملايمت گرفتن و به ملايمت دادن است نه در سختي.

3ـ خدا ابا كرده است كه مكه‏ي معظّمه محل تجارت باشد از براي مؤمنين.

4ـ از سعادت شخص است كه محل تجارت او در شهر خودش باشد و با صالحين معاشرت و معامله كند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 119 *»

مطلب دوم

در چيزهايي است كه معامله به آن‏ها جايز است يا جايز نيست

مقدمه

در نوع معامله است

ـ  ولي آل ‏محمّد9 نيست كسي كه مال مؤمني را بدون اذن و رضاي او بخورد.

ـ  اثر كسب مال حرام در اولاده‏ي شخص ظاهر مي‏شود.

ـ بازار مسلمين، بازار وسيعي است الحمدللّه و متاع‏هاي آن پاك و حلال و طيّب است اگرچه از كفّار خريده شود، و اگرچه معلوم باشد كه عامل آن متاع‏ها كفّار بوده‏اند. مانند قند و نبات و شكر و مانند پوشاكي كه از بلاد كفر مي‏آورند و عامل آن‏ها معلوم است كه كفّارند. پس اجتناب از آن‏ها بجز وسواس چيزي ديگر نيست و وسواس از عمل خنّاس (شيطان) است و حرام است.

ـ هر متاعي را كه از مسلم اخذ كني حلال و پاك و طيّب است اگرچه در بازار مسلمين نباشد، و اگرچه آن مسلم مسائل حلال و حرام و پاك و نجس را نداند. مانند اهل باديه و بيابان نشينان كه مسائل خود را نمي‏دانند و عاملين ماست و شير و پنير و روغن و كشك و قارا هستند. مگر آنكه فروشنده خبر دهد از

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 120 *»

حرمت و نجاست آن‏ها.

ـ بازار كفار در شهرهاي ايشان بازار تنگي است از براي مسلمِ متديّن و در آن بازارها بغير حبوب و چيزهائي كه به رطوبت ملاقات نكرده‏اند نمي‏توان خريد، و وجود مسلم عاصي از براي متدينين غنيمتي است كه بروند و بخرند و حمل به شهرهاي مسلمين كنند و وسعتي از براي متدينين حاصل شود. و وِزرش به گردن تجّارِ فجّار باشد.

ـ هرگاه بعين مال حرام خريدي شود آن خريداري شده حلال نيست و هرگاه چيزي خريده شود نسيه و بعد مال حرامي را بعوض آن بدهند، آن خريده شده حلال است و لكن براءت ذمه حاصل نشود مگر به عوضي حلال.

فصل اول

چيزهايي كه كسب، به آن‏ها حرام است مگر در بعضي صورتها

1ـ جايز نيست فروختن ميته به مسلماني كه نداند آن مردار است. مگر آنكه بخرد از براي آنكه به سگ خود بدهد يا آنكه مشتري مسلمان نباشد و ميته را حلال داند.

2ـ جايز نيست خريد و فروش شراب از براي مسلمين، مگر از براي اين بخرند كه آن را اصلاح كنند تا سركه شود.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 121 *»

3 ـ جايز نيست فروختن هر نوع مست كننده‏اي به شخص مسلمان از براي خوردن.

4 ـ جايز نيست خريد و فروش سگ‏هاي بي‏فايده. اما سگ‏هاي شكاري و سگ‏هاي پاسبانِ خانه و بوستان و گله جايز است خريد و فروش آن‏ها.

5 ـ جايز نيست خريد و فروش بوزينه و ميمون بر مسلم از براي بازي. مگر آنكه منفعتي در بعض اعضاي آن يافت شود كه دخلي به اكل و شرب نداشته باشد.

6 ـ جايز نيست خريد و فروش مارماهي و هر ماهي بي‏فلس، مگر آنكه از براي خوردن نباشد.

7 ـ جايز نيست فروختن چوب و امثال آن از براي ساختن اسباب بازي. اما فروش آن‏ها نه از براي اسباب بازي‏ها جايز است.

8 ـ جايز نيست خريد و فروش مصحف، مگر خريد و فروش كاغذ آن و ساير چيزهائي كه دخلي به اصل آن ندارد.

9 ـ جايز نيست خريد و فروش تربت سيدالشهدا7.

10ـ جايز است فروختن انگور به كسي كه مي‏داني كه از براي خمر مي‏خرد و گناه او بر خود او است و دخلي به بايع

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 122 *»

ندارد. مگر آنكه از براي همين بفروشد كه خمر از آن بعمل آيد.

11ـ جايز است فروختن خوك به نصاري.

احتكار

1ـ حرام است احتكار، يعني گندم و جو و روغن و زيت و خرما و مويز را حبس كنند و نفروشند از براي آنكه قيمت آن‏ها بالا رود يا ضرري به مسلماني برسد.

2ـ حدّ احتكار حرام در وقت تنگي تا سه روز است، و در غير تنگي تا چهل روز.

3ـ فرقي نيست در حرمت احتكار كه جنس‏هاي مذكوره از زراعت خود شخص باشد يا آنكه بخرد و حبس كند.

4ـ محتكر را مي‏دارند بر اينكه جنس خود را بفروشد، اما قيمت را نبايد معيّن كرد از براي جنس او و به هر قيمتي كه مي‏خواهد بفروشد مگر آنكه اجحاف كند در قيمت، پس او را از اجحاف بايد منع كرد.

5 ـ احتكار حرام در صورتي است كه مردم محتاج باشند اما در صورتي كه اجناس در جائي ديگر باشد كه مردم آن را بخرند، حرمتي در حبس اجناس نيست.

6ـ هرچه را كه مؤمني به آن محتاج باشد غير از اجناس

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 123 *»

مذكوره و خود شخص محتاج به آن چيز نباشد حرام است حبس آن به جهت اضرار به مؤمن.

فصل دوم

مكروهات بيع:

ـ جايز است فروختن گربه و سگ شكاري و مرغ شكاري با كراهت.

ـ جايز است فروختن پوست‌هاي حيوانات درنده و پوست‌هاي مردار و پوست‌هاي خر و قاطر و اسب با كراهت.

ـ جايز است فروختن استخوان فيل بلكه ساير استخوان حيوانات از براي فوايدي كه در آن‏ها هست با كراهت.

مطلب سوم

در كساني است كه خريد و فروش ايشان جايز است يا جايز نيست

و كيفيت خريد و فروش است و در آن دو فصل است

فصل اول

كساني كه خريد و فروش ايشان جايز است يا جايز نيست

1ـ جايز است خريد و فروش هر بالغ عاقلي.

2ـ جايز نيست خريد و فروش اطفال بي‏تميز و مجانين و سفهاء.

3ـ جايز است خريد و فروش اطفال و سفهاء به اذن ولي

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 124 *»

ايشان و به اذن وصي و قيّم و حاكم شرع و به اذن عدول مؤمنين.

4ـ جايز است خريد و فروش ولي و وصي و حاكم شرع و قيّم شرعي و عدول مؤمنين از براي اطفال و مجانين و سفهاء.

5ـ ولي، مقدّم است در خريد و فروش از براي اطفال و مجانين و سفهاء و بعد از آن وصي، مقدّم است و بعد از آن حاكم شرع و قيّم از جانب او و بعد از ايشان عدول مؤمنين.

6ـ ولي اطفال و مجانين و سفهاء، پدر ايشان و جدّ پدري ايشان و پدر جد ايشان است و همچنين اجداد پدري هرقدر بالا بروند همه ولي هستند و هر بالاتري مقدم است ولايت او تا برسد به پدر.

7ـ جايز است از براي حاكم شرع كه بفروشد مال مديوني را كه مماطله و مسامحه مي‏كند در اداي دين خود و به طلبكارهاي او بدهد اگرچه او راضي نباشد.

8ـ هرگاه يكي از اولياي مذكوره خريد و فروشي كردند و بعد اطفال بالغ شدند و مجانين و سفها عاقل شدند، نمي‏توانند نقض كنند امري را كه آن‏ها كرده‏اند.

9ـ جايز نيست خريد و فروش از براي كسي مگر به اذن او يا رضاي او.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 125 *»

10ـ هرگاه كسي چيزي خريد از غير مالك، پس اگر مالك امضاي آن را كرد صحيح است و اگر امضا نكرد آن خريد فاسد است.

فصل دوم

كيفيت خريد و فروش

1ـ شرط صحيح بودن خريد و فروش، رضاي فروشنده و خريدار است.

2ـ هرگاه يكي از فروشنده يا خريدار راضي نباشند، معامله‏ي ايشان فاسد و باطل است.

3ـ شرط صحيح بودن خريد و فروش تعيين كردن ثمن و مثمن است بحسب كيل و وزن و عدد و ذرع و مساحت، هريك در محل خود بطوري كه جهالتي در ميان نماند.

4ـ هرگاه خانه يا باغي يا لباس دوخته‏اي و امثال آن‏ها را بفروشند و بخرند و ذرع و مساحت آن‏ها را ندانند معامله صحيح است و مشاهده كفايت مي‏كند كه حدود آن‏ها را ببينند.

5ـ كيل و وزن و ذرع مجهولي كفايت نمي‏كند، بلكه بايد معيّن باشد كه في‏المثل كيل چند من است؛ و ذرع به چه بلندي است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 126 *»

6ـ تفاوت‌هاي جزئي كه متعارف است كه قدر كمي زياد شود يا كم شود، موجب بطلان بيع و شري نيست و لكن اگر غلطي در شماره‏ي كيل‏ها و وزن‏ها و ذرع‏ها حاصل شده بايد تدارك شود.

7ـ هرگاه فروشنده بگويد كه من سنجيده‏ام يا ذرع كرده‏ام جنس خود را جايز است از براي مشتري تصديق او ولكن اگر مشتري بخواهد بفروشد متاع خود را بايد بسنجد و ذرع كند از براي مشتري دوم.

8ـ هرگاه بخرند جنسي را و بكشند آن را با ظرف آن مثل روغن و شيره را با خيك و بعد با رضاي طرفين قدري را كم كنند جايز است اگرچه آن ظرف را نكشند.

9ـ جايز است خريد و فروش ميوه‏جات بر درخت به تخمين.

10ـ جايز است خريد و فروش يونجه و شبدر و حنا و امثال آن‏ها، و برگ درخت يك چين و دوچين بدون كشيدن، و همچنين ساير علف‏ها.

11ـ كسي كه بفروشد زميني را و حدود آن را معيّن كند، پس هرچه در آن زمين واقع شده از درخت و زراعت و عمارت،

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 127 *»

تمام داخل در بيع است مگر آنكه چيزي را استثنا كرده باشد.

12ـ جايز است خريد و فروش خاك و سنگ معدن‏ها.

13ـ جايز است خريد و فروش گياه زميني را كه كسي مالك آن باشد ولكن چراگاه‏هائي كه كسي مالك زمين آن‏ها نيست، خريد و فروش آن‏ها جايز نيست و همه‏ي مسلمين در آن‏ها شريكند.

14ـ كسي كه از انبار معيّني مقدار معيّني را بخرد و آتش در آن انبار افتد و بسوزاند آنچه در آن است مگر همان مقدار معيّني كه خريده بود، پس همان مقدار مال مشتري است.

15ـ جايز است چشيدن چيزي را كه مي‌خواهند بخرند.

مطلب چهارم

صيغه‏ي بيع و شرا

1ـ صيغه‏ي بيع و شري به هر زباني جايز است و لازم نيست كه به زبان عربي جاري شود.

2ـ صيغه‏ي فروش اين است كه فروشنده بگويد فروختم به تو اين چيز معيّن را به اين قيمت، و صيغه‏ي خريد اين است كه خريدار بگويد خريدم اين چيز معيّن را به همين قيمت معيّن.

3ـ چيزي را كه به صيغه‏ي خريد و فروش معامله كردند

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 128 *»

نمي‏توان فسخ كرد مگر به رضاي طرفين مگر در بعض موارد كه ذكر خواهد شد ان شاء الله.

4ـ خريد و فروش‏هاي متعارف كه چيزي مي‏دهند و چيزي مي‏خرند بدون اجراي صيغه، حلال است چرا كه طرفين راضي‏اند. ولكن هريك از طرفين مي‏توانند رد كنند چيزي را كه گرفته‏اند و مال خود را بگيرند مادام كه فاسد و ضايع نشده باشد.

مطلب پنجم

خيارات فسخ

1ـ در صورتي كه صيغه‏ي بيع و شري جاري شده باشد ولكن فروشنده و خريدار متفرّق نشده‏اند، هريك مي‏توانند كه فسخ كنند معامله را.

2ـ هرگاه يكي از طرفين از مجلس حركت كند چند قدمي برود و برگرددخيار مجلس برطرف شود. و هيچ‏يك نمي‏توانند فسخ معامله را بكنند مگر به رضاي ديگري.

3ـ در بيع حيوان سه روز اختيار فسخ از براي هر يك از فروشنده و خريدار هست، مادام كه تصرّفي كه در جاي خود ذكرشده در آن حيوان نشده باشد.

4ـ هرگاه كسي چيزي را بخرد كه اگر آن چيز بماند تا شب

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 129 *»

ضايع و فاسد شود مثل سبزي‏ها و ميوه‏ها و مثل خربوزه و هندوانه، پس هرگاه تا شب ثمن را آورد آن چيز مال او است و هرگاه نياورد فروشنده اختيار فسخ دارد كه فسخ كند و مال خود را به غيري بفروشد.

5ـ هرگاه كسي چيزي را بخرد و ثمن را ندهد و آن چيز را نزد فروشنده بگذارد، پس هرگاه تا سه روز ثمن را نياورد فروشنده اختيار فسخ دارد.

6ـ هرگاه چيزي رابخرد و فروشنده آن چيز را به تصرف او ندهد، پس آن چيز را بدزدند، ضرري به فروشنده رسيده. و هرگاه فروشنده آن چيز را به تصرف خريدار داد و دزديدند، ضرر به خريدار رسيده وثمن را بايد بدهد به فروشنده.

7ـ هرگاه كسي چيزي را بفروشد و ثمن را بگيرد بشرط آنكه اگر تا مدت معيّن ثمن را رد كند آن چيز مال خودش باشد، جايز است. پس اگر ثمن را تا آن مدت معيّن رد كرد، چيزي را كه فروخته مال خود اوست و هرگاه ثمن را تا آن مدت معيّن رد نكرد آن مال، مال مشتري مي‏شود.

8ـ منافع چيزي را كه به بيع شرط خريده‏اند در مدت معيّن مال مشتري است و هرگاه آن چيز تلف شد، ضرري به مشتري رسيده.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 130 *»

9ـ هر شرطي كه مخالف كتاب خدا نباشد جايز است كه فروشنده و يا خريدار ـ‌ هريك از براي هريك يا از براي هر دو ـ قرار دهند و هر شرطي كه مخالف كتاب خدا باشد آن شرط جايز نيست. پس هرگاه كسي حيواني را بفروشد بشرط آنكه آن را به غيري نفروشد و نبخشد جايز است و هرگاه به اين شرط بفروشد كه اگر مشتري فوت شد آن را ورثه به ارث نبرند، چنين شرطي جايز نيست.

10ـ كسي كه زميني يا خانه يا باغي و امثال اين‏ها را نديده بخرد، پس بعد از آنكه خريد ببيند آن‏ها را، اختيار فسخ از براي او هست پس اگر نخواست آن‏ها را مي‏تواند فسخ كند.

11ـ كسي كه خريد سهم مشاعي را كه بايد با قرعه معيّن شود پس بعد از قرعه انداختن و معيّن شدن آن سهم، اختيار فسخ از براي او هست.

12ـ كسي كه خريد چيزي را و بعد از آن عيبي در آن چيز ظاهر شد، يا عيبي در بعض آن چيز ظاهر شد، مشتري مختار است كه آن معامله را فسخ كند و ثمني را كه داده پس بگيرد يا آنكه به اندازه‏ي آن عيب، ثمن را پس بگيرد و معامله را فسخ نكند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 131 *»

13ـ كسي كه خريد چيزي را و در آن تصرف كرد و تغييري در آن پيدا شد و بعد معلوم شد كه آن چيز معيوب بوده، به اندازه‏ي آن عيب چيزي مي‏گيرد و معامله را نمي‏تواند فسخ كند مگر در بعض صور چنانكه خواهد آمد ان شاءاللّه تعالي.

14ـ كسي كه خريد خرما يا روغن يا زيت و امثال آن‏ها را و بعد معلوم شد كه زير آن، خرماي بد بوده و ته روغن و زيت، دُردي زياد از حد متعارف بوده، پس اگر مشتري علم به آن‏ها نداشته در وقت خريدن، مختار است در فسخ كردن يا گرفتن تفاوت.

15ـ هرگاه فروشنده فروخت متاع خود را بكل عيب و مشتري به اين‏طور خريد، اختيار فسخي از براي مشتري باقي نخواهد ماند اگرچه عيب مخفي باشد و بعد ظاهر شود.

16ـ هرگاه خيارات فسخ را در وقت معامله ساقط كنند جايز است و بعد از اسقاط آن‏ها اختياري در فسخ معامله باقي نخواهد ماند.

مطلب ششم

بيع مرابحه و مساومه (مجاذبه) و احكام آن‏ها

1ـ بيع مرابحه آن است كه فروشنده بگويد كه اين چيز را به قيمتي كه خريده‏ام به تو فروختم به زيادتي معيّني مثل ده يك و ده

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 132 *»

دو و مشتري قبول كند. و بيع مساومه آن است كه فروشنده و خريدار گفتگو كنند تا به قيمت معيّني راضي شوند و هر دو قسم جايز است.

2ـ بيع مساومه افضل و بهتر است از بيع مرابحه.

3ـ كسي كه مي‏خواهد چيزي را بفروشد كه آن چيز را ندارد و مي‏خواهد آن را بخرد و بدهد، آن چيز را به بيع مساومه بايد بفروشد و جايز نيست كه به بيع مرابحه آن را بفروشد.

4ـ جايز نيست خريد و فروش به دو شرط به اين‏طور كه صيغه را به اين‏طور جاري كنند كه فروختم اين چيز را به نقد به فلان قيمت و به موعد به قيمتي زياده.

5 ـ خريد و فروش دين به دين جايز نيست، مثل آنكه كسي از زيد طلبي دارد و كسي ديگر از عمرو طلبي دارد، پس دين زيد را به دين عمرو نمي‏توان فروخت.

(توضيح: مثلا شخصي از زيد ده كيلو خرما طلب دارد كه سه ماه بعد پرداخت كند و علي از عمرو چهار كيلو بادام طلب دارد كه چهار ماه بعد پرداخت كند. پس نفر اول به نفر دوم بگويد من چهار كيلو بادامي كه از عمرو طلب داري به ده كيلو خرمايي كه از زيد طلب دارم از تو مي‏خرم و نفر دوم هم قبول كند.)

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 133 *»

6ـ دين را به نقد مي‏توان فروخت.

7ـ لازم نيست كه چيزي را كه مي‏فروشند موجود باشد در نزد فروشنده بلكه مي‏تواند بفروشد جنس معيّني را به مقدار معيّني به ثمن معيّني و بعد از آن خود برود و بخرد آن جنس را و تسليم كند.

8ـ جنسي را كه مي‏خواهند بفروشند در حال حاضر بايد موجود باشد. پس اگر موجود نباشد بايد سلف بفروشند و بيان كنند كه در فصل آن تسليم كنند نه در حال.

(سلف: يعني خريدار پول را مي‌دهد و جنس را در موعد معين از فروشنده تحويل مي‌گيرد.)

9ـ هرگاه كسي به كسي بگويد چيزي را از براي من بخر به نقد و من زياده از آنچه خريده‏اي به تو مي‏دهم بعد از مدت معينه، جايز نيست كه زياده از آنچه خريده از او بگيرد چرا كه آن زياده ربا است. ولكن اگر خريدار آن چيز را از براي خود بخرد به نقد و بفروشد آن را به نسيه به قيمت بيشترجايز است.

10ـ هرگاه دو نفر معامله بكنند در اجناس ربوي (مكيل و موزون) و بعد از معامله اقاله كنند ـ يعني به رضاي هر دو معامله را فسخ كنند ـ نبايد كه از اجناس ربوي كم كنند يا زياد كنند چرا

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 134 *»

كه ربا خواهد شد.

11ـ هرگاه كسي به كسي بگويد كه چيزي از براي من بخر به قيمت معيّني و او خريد به همان قيمت و ثمن آن را از خود داد، نمي‏تواند كه بيش از ثمني كه داده مطالبه كند ولكن اگر از براي خود بخرد آن چيز را جايز است كه به هر قيمتي كه بخواهد آن را به آن شخص بفروشد ولكن مكروه است كه زياده از آنچه خريده به او بفروشد.

12ـ هرگاه پيش از موعدِ معامله طلب را بدهند جايز است كه چيزي از ثمن را كمتر بدهند چرا كه در مقابل باقي مانده‏ي مدت خواهد بود و ربا لازم نيايد.

13ـ جايز است كه چيزي را به اضعاف قيمت عادله‏ي آن گرانتر بفروشند به رضاي مشتري و دانستن او كه قيمت آن از قيمت عادله زيادتر است.

14ـ جايز است كه قرضي به كسي بدهند و بعد از آن متاعي را به او بفروشند به قيمت اعلي بشرط آنكه در ضمن قرض شرط نكنند كه اين قرض را مي‏دهم بشرط آنكه متاع را به قيمت اعلي بخري.

15ـ جايز است از براي دلال كه از براي خود حق‏السعي قرار دهد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 135 *»

16ـ مكروه است از براي دلال كه از براي صاحبان اموال ضامن شود.

17ـ هرگاه دلال چيزهاي مختلف را از اشخاص عديده بخواهد بفروشد و بعضي از اجناس بهتر باشد و بعضي پست‏تر، جايز نيست كه آن‏ها را به يك صيغه به يك نفر بفروشد بلكه بايد جنس خوب را به قيمت اعلي و جنس بد را به قيمت ادني جدا جدا بفروشد، چرا كه همه را با هم فروختن سبب ضرر بعضي از صاحبان اموال است. چرا كه جنس اعلي را به تنهائي بيشتر مي‏خرند و به انضمام آن به جنس ادني بسا آنكه خوبي آن منجبر كرده (جبران كرده) بدي جنس ادني را.

مطلب هفتم

بيع نسيه و بيع سلف

1ـ مدت بيع نسيه و سلف بايد معيّن باشد مثل يك ماه و يك سال و امثال آن، نه غير معيّن مثل آمدن حاج و وقت حصاد (درو)، چرا كه آمدن حاج و وقت حصاد پيش و پس مي‏افتد.

2ـ مكروه است كه مدت را بيش از سه سال قرار دهند.

3ـ چيزي را كه به سلف مي‏فروشند بايد وصف كرد كه جهالتي در آن باقي نماند مثل طول و عرض اجناس و سن حيوان

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 136 *»

و وزن و كيل چيزهايي كه سنجيده مي‏شود و صنف آن‏ها، به طوري كه در عُرف  معلوم باشد.

3ـ لازم نيست كه فروشنده مالك باشد چيزي را كه مي‏فروشد بلكه در وقت تحويل دادن مي‏تواند بخرد و تحويل دهد.

4ـ كسي كه فروخت جنس جاي معيني را (مثل برنج مازندران) پس اگر آن جنس بعمل آمد كه مي‏برد و اگر آن جنس از آن جاي معين بعمل نيامد، ديني بر ذمه‏ي فروشنده خواهد بود و اگر آن جنس را از جاي معيّني قرار نداده پس از هرجا كه مي‏خواهد مي‏دهد.

5ـ كسي كه جنس معيّني بر ذمه‏ي اوست و در رأس موعد جنس بهتر يا جنس پست‏تر بدهد به رضاي طرفين، جايز است .

مطلب نهم

خريد و فروش زراعت‏ها و ميوه‏جات

1ـ جايز است خريد و فروش زراعت‏ها و درخت ها.

2ـ جايز نيست خريد و فروش حبوب پيش از آنكه دانه‏ها بسته شود مگر آنكه حبوب را بانضمام گياه آن‏ها بفروشند، پس پيش از انعقاد مي‏توان خريد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 137 *»

3ـ جايز است خريد و فروش شبدر و يونجه و حنا و امثال آن‏ها و برگ درختان يك چين و دوچين و بيشتر، بشرط آنكه چين اول موجود باشد در حين معامله.

4ـ كسي كه خريد درختي را از براي انداختن و رفت و نيامد تا وقتي كه درخت ثمر كرد، آن ثمر مال مشتري است و اگر كسي آب داده آن درخت را به اذن مالك، اجرت خود را مي‏گيرد.

5ـ كسي كه ثمر درختي را خريد بانضمام خود درخت، معامله‏ي او صحيح است اگرچه در وقت خريدن ثمري در درخت موجود نباشد.

6ـ كسي كه نخلي را فروخت كه خود گَرد زده، خرماي آن درخت مال فروشنده است مگر آنكه شرط كند كه مال مشتري باشد.

7ـ جايز نيست خريد و فروش ثمرهاي درختان پيش از آنكه موجود شده‏باشند مگر بانضمام چيز موجودي به آن‏ها مثل برگ درخت يا يونجه و علفي ديگر.

8 ـ چون ثمرهاي درختان از گل بيرون آمد و درشت شد جايز است خريد و فروش آن‏ها در يك سال و سالهاي آينده.

9ـ مكروه است خريد و فروش ثمرهاي درختان پيش از آنكه

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 138 *»

به حد خوردن برسد در يك سال اما اگر بيشتر از يك سال معامله كنند كراهتي ندارد.

10ـ كسي كه خريد ثمري را و ثمن آن را نداده و ثمر را به تصرف خود نگرفته، مي‏تواند كه آن ثمر را به غيري بفروشد به منفعت معيّني.

11ـ هرگاه زراعتي را بفروشند جايزنيست كه ثمن آن را از عين زرعِ فروخته قرار دهند چرا كه ثمن و مُثمَن بايد دو چيز باشند نه يك چيز.

12ـ هرگاه بفروشند خرما يا ساير ثمرهاي درختان را بر درختان، نبايد ثمن آن‏ها را از عين ثمرهائي كه بر درختان است قرار دهند چرا كه ثمن و مثمن بايد دو چيز باشند نه يك چيز.

13ـ جايز نيست كه رطب را به خرما و انگور را به مويز بفروشند چرا كه رطب و انگور چون خشك شد كسر مي‏كند و كم مي‏شود و ربا لازم مي‏آيد و همچنين است ساير ميوه‏جات‏تر و خشك كه به كيل و وزن معامله مي‏شود.

مطلب دهم

خريد و فروش طلا و نقره و احكام آن‌ها

1ـ شرط است در خريد و فروش طلا و نقره، به طلا و نقره.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 139 *»

كه فروشنده و خريدار چون صيغه خواندند مفارقت از هم نكنند تا آنكه آنچه بايد بدهند و بگيرند، بدهند و بگيرند. و هرگاه مفارقت كردند پيش از دادن و گرفتن، بيع ايشان باطل است.

2ـ طلا را به طلا و نقره را به نقره مي‏توان فروخت بدون زياد و كم در وزن.

3ـ طلا را به نقره و نقره را به طلا مي‏توان فروخت اگرچه زياد و كم باشند مثل يك مثقال طلا را به ده مثقال نقره بفروشند.

4ـ خاك معدن و سنگ معدن را به غير جنس معدن بايد خريد، پس معدن طلا را به غير طلا  بايد خريد و همچنين تمام معادن را چرا كه زياد و كمي ثمن و مثمن ربا است.

5ـ خاك دكان زرگري كه سحاله‏ي طلا و نقره و آهن و غيرها در آن است، آن را بفروشند به طعامي و تصدّق كنند آن را كه ثواب آن عايد صاحبان آن‏ها شود.

6ـ جايز است كه مديون دين خود را از ريال و اشرفي بهتر از آنچه گرفته بدهد اگرچه وزن و عدد آن‏ها بيشتر باشد از وزن و عدد آنچه را كه گرفته چرا كه بسا آنكه قيمت طلا و نقره تغيير كند ولكن در ضمن معامله جايز نيست كه شرط كنند كه در وقت اداي دين بيشتر و بهتر بدهند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 140 *»

7ـ جايز است كه بقرض بدهند طلا و نقره را و بعد از مدتي يا در بلدي ديگر مطالبه نمايند.

مطلب يازدهم

ربا و احكام آن

1ـ حرام است ربا به حرمت شديدي حتي آنكه هر درهمي از آن شديدتر است در نزد خداي عزّ و جلّ از هفتاد زنا كه كل آن‏ها با محارم شخص باشد نعوذ باللّه.

2ـ لعنت كرده رسول خدا9 ربا را و خورنده‏ي ربا را و فروشنده و خريدار و نويسنده و دو شاهد آن را و همه در عذاب مساوي هستند.

3ـ كسي كه از روي غفلت ربايي گرفت و بعد متذكر شد و توبه كرد واجب است بر او كه عين ربا را يا مثل آن را يا قيمت آن را به صاحب آن برساند و اگر صاحبان آن را نشناسد بايد آن را تصدق كند و هرگاه مخلوط شده به ساير اموال او و نمي‏داند قدر آن را بايد خمس اموال خود را بدهد و مابقي اموال او بر او حلال شود.

4ـ در ميان پدر و فرزند و زن و شوهر و مالك و مملوك زرخريد ربائي نيست.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 141 *»

5 ـ شخص مسلم از كفار حربي و يهود و نصاري و مجوس و نواصب ربا مي‏تواند بگيرد.

6ـ ربا و احكام آن مخصوص است به چيزهائي كه آن‏ها را به كيل و وزن معامله مي‏كنند مثل گندم و جو و ساير اجناس مكيل موزون.

7ـ ربايي نيست در چيزهائي كه آن‏ها را به عدد و ذرع معامله مي‏كنند مثل گردو و تخم مرغ و كرباس و امثال آنها.

8ـ چيزي را كه به كيل و وزن معامله مي‏كنند مثل گندم و جو و برنج و امثال آن‏ها خوب و بد آن‏ها را مثل به مثل مي‏توان معامله كرد و زياده از مثل، ربا است. مثل آنكه يك من گندم را مي‏توان فروخت به يك من گندم، و يك من برنج را مي‏توان فروخت به يك من برنج. اما اگر يك من را بفروشند به يك من و نيم ربا مي‏شود و حرام است، اگرچه گندم و برنج خوب قيمت آن‏ها يك برابر و نيم گندم و برنج بد باشد.

9ـ گندم و جو در حكم ربا يك جنس محسوب مي‏شوند و در زكوة دو جنسند. پس هرگاه يك من گندم را بفروشند به يك من و نيم جو ربا مي‏شود و حرام است اگرچه قيمت گندم يك برابر و نيم قيمت جو باشد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 142 *»

10ـ گندم و آرد گندم از يك جنسند و همچنين هر دانه و آرد آن از يك جنسند، پس هرگاه يك من و نيم دانه را معاوضه كنند به يك من از آرد ربا مي‏شود و حرام است اگرچه قيمت آرد يك برابر و نيم قيمت دانه باشد.

11ـ روغن كنجد و كنجد از يك جنسند و همچنين هر دانه و روغن آن از يك جنسند و انگور وشيره‏ي انگور از يك جنسند. پس هرگاه يك من روغن دانه را معاوضه كنند با ده من از دانه‏ي آن ربا مي‏شود و هرگاه يك من شيره‏ي انگور را معاوضه كنند با ده من انگور في‏المثل ربا مي‏شود و حرام است اگرچه قيمت روغن هر دانه ده برابر قيمت آن دانه باشد و قيمت يك من شيره مقابل قيمت ده من انگور باشد.

12ـ هرگاه چيزي را كه به كيل و وزن معامله مي‏كنند از دو جنس باشند مثل گندم و برنج، زيادتي در آن‏ها ربا نيست. پس مي‏توان دو من گندم را با يك من برنج معامله كرد و همچنين است حكم در ساير اجناس مختلفه‏ي مكيله‏ي موزونه.

13ـ جايز است كه ده گردو را معاوضه كرد به بيست گردو و همچنين يك تخم مرغ را به دو تخم مرغ و زيادتي در آن‏ها ربا نيست اگرچه در بعضي از بلاد گردو و تخم مرغ را بكشند و

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 143 *»

بفروشند چرا كه اصل معامله گردو و تخم مرغ بر شماره است نه به سنجيدن.

14ـ ناني را كه به قرض مي‏دهند جايز است كه بزرگتر يا كوچكتر پس بگيرند چرا كه متعارف شماره‏ي نان است در قرض كردن آن.

15ـ هرگاه نان را به وزن به قرض دهند جايز نيست كه بيشتر يا كمتر پس بگيرند و زيادتي و كم آن ربا است و حرام است مگر آنكه نان‏ها از جنسهاي مختلف باشند مثل نان گندم و نان ارزن و ذرت.

16ـ حيوان حلال گوشت را با گوشت مي‏توان معامله كرد و زيادتي و كمي ربا نمي‏شود چرا كه حيوان را به وزن نمي‏فروشند اگرچه گاهي آن را بكشند.

17ـ پنبه و كتان و ابريشم را با بافته‏ي آن‏ها مي‏توان معاوضه كرد چرا كه بافته‏ي آن ها را به ذرع مي‏فروشند نه به وزن و همچنين است حكم پشم و مو و كرك و ريسمان تابيده‏ي از آن‏ها، چرا كه بافته‏ي آن‏ها را به ذرع مي‏فروشند و ربائي در زيادتي و كمي آن‏ها نيست.

18ـ هر جنس مكيل و موزوني را به غير جنس خود معامله

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 144 *»

كنند خلاصي از ربا حاصل مي‏شود و زيادتي و كمي موجب ربا نمي‏شود. مثل آنكه طلا را به نقره بفروشند و مس را به طلا و نقره بفروشند و همچنين ساير اجناس مكيله و موزونه را به غير جنس خود بفروشند مگر گندم و جو كه در حكم ربا از يك جنسند و در بعضي از بلاد جو را زراعت مي‏كنند و گندم مي‏رويد.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 145 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

كتاب الدين

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 146 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الدين

 

ـ دَين بار گراني است كه در روز ذلّتي است در ميان خلق، و در شب براي مديون همّ و غمّي است. و اداي آن را بايد بكند چه در دنيا باشد و چه در آخرت. حتي آنكه هركس به ظلم كشته شود جميع گناهان او آمرزيده مي‌شود مگر گناه ديني كه بر ذمه‏ي او است كه در آخرت از او مطالبه مي‏كنند. پس تا ممكن باشد نبايد قرض كرد.

ـ قرض نبايد كرد مگر آنكه از براي اداي آن راهي باشد اگرچه بايد گدائي كرد و لقمه لقمه نان و دانه دانه خرما جمع كنند و اداي دين كنند.

ـ واجب است كه مديون نيّت اداي دين خود را داشته باشد، و كسي كه قصد اداي دين خود را ندارد دزدي است از دزدها.

ـ كسي كه بتواند دين خود را ادا كند و مسامحه كند در اداي آن، در هر روزي كه مسامحه كرد گناه عَشّاري را بر او مي‏نويسند. و عشار كسي است كه از جانب ظالم عُشر (يك دهم) مال مردم را

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 147 *»

به ظلم از مردم مي‏گيرد.

ـ جايز است قرض كردن در وقت احتياج و خاصيت آن اين است كه انسان طغيان نكند.

ـ قرض كردن بابي است از ابواب رزق و كسي كه راه چاره‏اي به غير از قرض كردن نداشته باشد قرض كند به اميد خدا و رسول او9 كه ايشان اداي دين او را مي‏كنند.

ـ جايزا ست قرض كردن از براي حج رفتن، و از براي زن گرفتن، و از براي تصدّق كردن.

ـ قرض دادن به مؤمن افضل است از تصدّق كردن، چرا كه ثواب صدقه ده برابر است و ثواب قرض دادن هجده برابر است.

ـ كسي كه دَيني دارد و چيزي هم دارد كه به آن گذران مي‏كند. مستحب است از براي او كه اداي دين خود را به آن كند و از براي گذران خود صدقه و زكوة بگيرد.

ـ مديوني كه ندارد چيزي كه دين خود را ادا كند مگر بقدر گذران خود. واجب است كه طلبكار او را مهلت دهد تا وقتي كه بتواند بدهد، و هرگاه او را بري‏ء الذمه كند و بر او تصدق كند بهتر است.

ـ خانه‏اي كه محل سكناي مديون است و بنده‏اي كه خادم اوست و لباسي كه در او نماز مي‏كند و در ميان مردم با آن راه

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 148 *»

مي‏رود و لباس كساني كه واجب‏ النفقه‏ي او هستند نبايد در ازاي دين او برود، مگر آنكه زياده از احتياج خود داشته باشد.

ـ سزاوار است كه مديون طلبكار را از خود راضي كند به دادن چيزي از طلب او، و يا به زبان معذرت و ملايمت.

ـ مكروه است از براي طلبكار سخت گرفتن بر مديون، و طريق مطالبه اين است كه بروند در نزد مديون و بنشينند و نشستن را طول دهند.

ـ كسي كه فوت شد آنچه طلبكار است اگرچه مدتي داشته باشد ورثه‏ي او مطالبه‏ي آن را مي‏توانند بكنند و آنچه مديون است اگرچه مدتي داشته باشد طلبكارهاي او مي‏توانند از ورثه‏ي او مطالبه كنند و نبايد انتظار بكشند كه موعد بسر برسد.

ـ كسي كه فوت شد كفن او را اول از مال او بايد داد و بعد از آن دين او را بايد داد و بعد از اداي دين او، وصيت او را بايد جاري كرد و بعد از اجراي وصيت، ورثه‏ي او هريك سهم خود را مي‏برند و پيش از اداي دين او نمي‏توانند چيزي ببرند مگر آنكه ضامن شوند كه اداي دين او را بكنند.

ـ هرگاه مديوني فوت شود و كسي ضامن شود از براي صاحبان طلب كه من اداي دين او را مي‏كنم و ايشان قبول كنند،

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 149 *»

ميّت بري‏ءالذمه مي‏شود.

ـ هرگاه كسي چيزي از كسي طلب داشته باشد و او جنس بهتري از جنسي كه طلب دارد به او بدهد يا جنس پست‏تري به او بدهد و او راضي شود، جايز است. در صورتي كه شرط نكرده باشند در وقت قرض دادن كه جنس بهتر يا پست‏تر بدهد.

ـ هرگاه كسي ناني چند يا گردوئي يا تخم مرغي چند و همچنين هر چيزي را كه به شماره قرض مي‏كنند قرض كند و كوچكتر يا بزرگتر رد كند جايز است در صورت رضايت طرفين.

ـ هرگاه كسي از كسي طلبي داشته باشد و موعدي از براي طلب باشد و بگويد كه فلان‏قدر از طلب مرا در حال بده و باقي آن را وامي‏گذارم، يا بگويد بعضي از طلب را حالا بده و از براي باقي‏مانده‏ي طلب مدت را زياد مي‏كنم جايز است مادام كه چيزي بر طلب خود نيفزايد.

ـ كسي كه مديون است به شخصي كه غايب شده واجب است بر او كه قصد اداي آن را داشته باشد و تفحّص كند از او و طلب او را بدهد. و هرگاه تفحّص كرد و او را نيافت و مأيوس شد از يافتن او، بايد وصيت كند كه هر وقت يافت شد طلب او را بدهند. و هرگاه چنين اتفاق افتاد كه او را نشناسند و كسي يافت

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 150 *»

شد كه مطالبه كرد مي‏تواند به او بدهد، و هرگاه كسي يافت نشد كه مطالبه كند مي‏تواند كه آن مال را از براي صاحب مال تصدّق كند و مي‏تواند كه آن مال را داخل مال خود كند و در آن تصرّف كند و خورده خورده به دفعاتي چند از براي صاحب آن تصدّق كند تا آنكه تمام آنچه مديون است تصدّق شود.

ـ هرگاه مديوني را بكشند كه چيزي نداشته باشد، از ديه‏ي قتل او بايد دين او را ادا كرد. و هرگاه ورثه‏ي او از سر خون او بگذرند و كشنده‏ي او را عفو كنند، يا كشنده‏ي او را بخواهند بكشند و ديه قبول نكنند، بايد ضامن شوند در نزد طلبكارهاي او كه دين او را بدهند.

ـ هرگاه پدر، مديون باشد مي‏تواند كه از مال اولاد خود دين خود را ادا كند. و اگر مديون بميرد و تركه‏اي نداشته باشد مستحب است كه ولد او دين او را از مال خود ادا كند.

ـ مستحب است حلال كردن ميّتي كه مديون باشد، و خداوند جلّ شأنه ده برابر آن خواهد داد.

ـ هرگاه در خارج حرم قرض داده باشند مطالبه‏ي آن در حرم جايز نيست و هرگاه در حرم قرض كرده باشند جايز است مطالبه‏ي آن در حرم.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 151 *»

ـ هرگاه مديوني زياده از آنچه بايد بدهد چيزي دارد واجب است بر او كه دين خود را بدهد اگرچه مطالبه نكنند، و هرگاه به تأخير انداخت بايد به رضا و اذن طلبكار باشد، و هرگاه كمتر از دين خود يا مساوي آن چيزي داشته باشد جايز است كه به رضاي طلبكار و اذن او چيزي به او بدهد و باقي را به تأخير اندازد و حلال است بر او كه به قدر معيشت خود از مال خود بخورد و خرج كند. و مقصود از مفلس كسي است كه امر معيشت بر او تنگ باشد نه آنكه هيچ نداشته باشد و خانه و خادمي نداشته باشد و سائل بكف باشد.

ـ جايز نيست قرض دادن به شرط زياده از آنچه داده بگيرد و آن زياده ربا است و گرفتن و دادن آن حرام است.

ـ هرگاه كسي طلبي از كسي داشته باشد و نتواند طلب خود را بگيرد و مالي از مديون بدست او افتد، مي‏تواند كه تقاص كند و از بابت طلب خود محسوب دارد، اگرچه مديون انكار طلب او را داشته باشد و قسم ياد كند در نزد او كه مديون تو نيستم. اما اگر بمرافعه رفتند در نزد حاكم شرع و بعد از انكار او را قسم داد، نمي‏تواند از او تقاص كند اگرچه در آخرت طلبكار است و اگر بخواهد مطالبه كند مي‏كند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 152 *»

ـ مكروه است كه طلبكار وارد بر مديون خود شود، و هرگاه وارد شد بر او مكروه است كه مهمان او شود، و هرگاه مهمان شد مكروه است كه بيش از سه روز مهمان باشد.

ـ مكروه است كه طلبكار هديه‏ي مديون خود راقبول كند، و هرگاه قبول كرد هديه‏ي او را مستحب است كه از بابت طلب خود حساب كند.

ـ جايز است كه طلبكار از مديون خود منتفع شود به رضاي مديون و مديون احساني به طلبكار خود كند بشرط آنكه در وقت معامله شرط نكنند انتفاع را، و هرگاه شرط انتفاع كنند جايز نيست.

ـ قرض عقد لازمي است و جايز است كه مدتي از براي اداي آن قرار دهند و پيش از موعد نبايد مطالبه كرد.

ـ كسي كه چيزي قرض مي‏كند مالك آن چيز مي‏شود و انواع تصرّفات در آن مي‏تواند كرد مثل ساير اموال او.

ـ هرگاه چند نفر شريك، طلب داشته باشند از چند نفري و قسمت كنند طلبي را كه دارند و بعضي قسمت خود را وصول كند و قسمت بعضي وصول نشود به جهت افلاس و امثال آن، ساير شركا بايد از آنچه وصول كرده‏اند سهمي به آن كس كه نتوانسته وصول كند بدهند. تا آنكه همه‏ي شركا در نفع و ضرر

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 153 *»

شريك باشند به طوري كه در شراكت قرار داده‏اند.

ـ هرگاه كسي از كسي طلبي داشته باشد ( مثلا ده كيلو گندم برابر 5000 تومان) و شخصي ديگر طلب او را از طلبكار بخرد به متاعي از جنس غير طلب (مثلا به سه كيلو ارزن برابر 1500 تومان) به طوري كه ربائي لازم نيايد و بيع صحيح باشد، پس برود نزد مديون و از او مطالبه كند طلب را، مديون بايد متاع او را (سه كيلو ارزن) يا قيمت متاع او را (1500 تومان) به او بدهد. و باقي طلب بر او حلال است.

ـ هرگاه مديوني رهني و گروي دارد در نزد طلبكار، مي‏تواند كه ندهد طلب او را تا گرو خود را از او بگيرد.

ـ مكروه است كه منع كنند از قرض دادنِ نان و خمير و نمك.

ـ هرگاه مؤمني ناچار شد از قرض كردن و كسي بتواند به قرض او بدهد به طوري كه ضرري به او نرسد، واجب است بر او كه به قرض بدهد.

ـ هرگاه كسي چيزي خريد و كسي ديگر ضامن ثمن آن شد و خريدار ثمن را به ضامن داد، ضامن مختار است كه همان را به فروشنده بدهد يا چيزي ديگر به او بدهد و از ضمانت بيرون آيد.

ـ مستحب است كه در ديون و ساير معاملات شهود قرار دهند.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 154 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

كتاب الرهن

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 155 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الرهن

 

ـ جايز است كه از مديون رهن و گرو بگيرند.

ـ شرط نيست كه قيمت چيزي را كه به گرو مي‏گذارند به اندازه‏ي دين باشد بلكه هرگاه قيمت آن كمتر از دين يا بيشتر يا مساوي باشد جايز است.

ـ سزاوار نيست كه از مؤمن رهن بگيرند. اگرچه جايز باشد. حتي آنكه از حضرت صادق‏7 گرو خواستند و يك موي از ريش مبارك را به گرو دادند و در وقت اداي دين پس گرفتند.

ـ رهن بايد در دست طلبكار باشد و جايز است كه مديون عاريه كند آن را از طلبكار و برگرداند بسوي او.

ـ مال غير را نمي‏توان به رهن گذارد مگر به اذن او.

ـ هرگاه كسي مال غير را بي‏اذن او به رهن گذارند، صاحبش مي‏تواند كه آن را پس بگيرد و واجب است كه آن را پس بدهند.

ـ جايز نيست كه طلبكار رهن را بفروشد بي اذن مديون.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 156 *»

ـ كسي كه رهني گذارد و غايب شد جايز نيست كه آن را بفروشند تا آنكه بيايد و هرگاه از آمدن او مأيوس شدند جايز است كه طلبكار آن را بفروشد پس اگر قيمت آن مساوي طلب او يا كمتر باشد اخذ مي‏كند آن را و هرگاه بيشتر از طلب او باشد آن زيادي را بايد نگاه دارد تا آنكه صاحبش بيايد وبه او بدهد.

ـ كسي كه فوت شود و گروهائي چند در ميان تركه‏ي او باشد و معلوم نباشد كه گروها از كيست و به چند گرو بوده، آن گروها مانند ساير تركه‏ي او است.

ـ هرگاه چيزي كه گرو گذاردند تلف شود بدون تفريط مرتهِن(رهن گيرنده)، ضرري است كه به مديون رسيده و طلبكار طلب خود را مي‏گيرد مگر آنكه تقصيري و تفريطي در حفظ آن كرده باشد، پس قيمت آن را از بابت طلب خود بايد حساب كند پس اگر قيمت آن كمتر از طلب اوست باقي طلب را مطالبه مي‏كند و اگر قيمت آن بيشتر از طلب او است زيادي را بايد به مديون بدهد.

ـ هرگاه قدري از چيزي كه به گرو گذارده‏اند تلف شود، همان باقي‌مانده گرو است از براي طلب.

ـ مرتهِن مي‏تواند كه بخرد از راهن (رهن گذارنده) مرهون را.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 157 *»

ـ هرگاه مرهون در نزد مرتهِن تلف شود به تقصيري و تفريطي از جانب او ، ضامن اعلي قيمت مرهون است

ـ هرگاه در ميان راهن و مرتهن اختلاف شود در تفريط مرتهن و شاهدي هم در ميان نباشد، پس مرتهن اگر قسم ياد كند كه تفريط نكرده. قول را بايد گرفت.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 158 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

كتاب الشرکة

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 159 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الشرکة

 

ـ شركت يا قهراً حاصل مي‏شود مثل شراكت وُرّاث در ارث، يا به اختيار قرار مي‏دهند مثل شركت در تجارت.

ـ شركت در تجارت حاصل مي‏شود به عقد و ممزوج كردن مال‏ شراكت به طوري كه مجموع مال‏ شراكت مشاع باشد در ميان شركاء، و به عقد محض بدون ممزوج كردن مال، شراكت حاصل نشود.

ـ عقد شراكت عقد جايز است نه لازم. يعني هريك از شركا هر وقت كه نخواهند شراكت كنند سهم شراكت خود را مي‌گيرد، مگر در صورتي كه ضرري به ساير شركا وارد آيد، پس اضرار به مؤمن جايز نيست.

ـ شراكت حاصل مي‏شود در عين مال مثل ارث و مال‏ شراكت، و در منفعت مثل شراكت در اجاره‏ي چيزي

ـ هرگاه مال‏ شراكت ممزوج نشود كه مشاع شود ولكن

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 160 *»

چيزي را بخرند به آن، شراكت در آن چيز حاصل شود.

ـ جايز نيست تصرف كردن در مال مشترك از براي شركا مگر به اذن همه.

ـ هرگاه بعضي از شركا تصرف كردند در مال مشترك بدون اذن بعضي و آن چيز تلف شد، متصرفين ضامنند و بايد مثل يا قيمت آن را به قدر سهم ساير شركا به ايشان بدهند.

ـ هرگاه به مال مشترك تجارت كردند و نفعي حاصل شد يا ضرري وارد آمد، هريك از شركا در نفع و ضرر به قدر سهم خود شريكند.

ـ جايز است كه در شراكت شرط كنند كه بعضي بيشتر از سهم خود منفعت ببرند.

ـ هرگاه كسي شراكت كند با كسي در چيزي در منفعت آن چيز نه در ضرر آن به رضاي طرفين جايز است.

ـ مسلمانان شريكند در آب و آتش و نمك و علف بيابان مادام كه احدي از مسلمين حيازت([17]) نكرده باشد آن‏ها را از براي خود.

ـ سزاوار است كه شراكت كنند با كسي كه اقبال كرده به او

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 161 *»

رزق و تنگي در كار او نيست.

ـ هريك از شركا كه بخواهند قسمت كنند مال‏الشراكه را واجب است بر سايرين كه تمكين كنند و تقسيم كنند مگر در صورتي كه ضرري از براي ايشان حاصل شود در تقسيم. و جايز نيست از براي احدي از شركا ضرر رسانيدن به شركا خود.

ـ واجب است كه به طوري قسمت كنند كه هريك از شركا به حق خود برسد اگر ممكن باشد.

ـ هرگاه تقسيم كردند و هريك از شركا راضي به قسمت خود شدند اگرچه به طور تعادل قسمت نشده باشد، همان رضاي ايشان كفايت مي‏كند و احتياج به قرعه نيست.

ـ هرگاه تقسيم كردند و اختلاف و نزاع واقع شد در ميان شركاء، بايد قرعه انداخت از براي تعيين سهم هريك و طور قرعه اين است كه هريك از اسمهاي شريك‏ها را بر روي كاغذي مي‏نويسند و رقعه‏ها را مي‏دهند به كسي كه نخواند و نداند كه اسم كدام بر روي كدام رقعه نوشته شده، پس هر رقعه را بر روي هر قسمتي گذارد آن قسمت مال صاحب آن اسمي است كه در رقعه نوشته شده و امر قرعه انداختن امر معروفي است در ميان مردم و به طورهاي مختلف مي‏اندازند و همه جايز است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 162 *»

ـ هرگاه از براي شركا اموال مشتركي باشد بعضي عين و بعضي دين، پس عين را تقسيم كنند و دين را هريك از شركا سهمي خود را حواله كند به بعضي ديگر و بعضي وصول كنند و بعضي وصول نكنند، پس آنچه وصول شده در ميانه است و آنچه ضرر رسيده در ميانه است و ضرر مخصوص آن شريكي نيست كه نتوانسته وصول كند.

ـ جايز است از براي يك فرد از شركاء كه رأس‏المال خود را بردارد و ترك شراكت كند و نفع و ضرر را واگذارد به ساير شركا از روي رضاي همه.

ـ هرگاه جمعي شريك باشند در چيزي و سهمي هريك را به طور تحقيق نتوان معين كرد و بخواهند قسمت كنند آن را، راهي به غير از مصالحه كردن و راضي شدن از يكديگر از براي ايشان نيست.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 163 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

كتاب المضاربة

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 164 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب المضاربة

 

ـ مضاربه عقدي است جايز و هر وقت مالك بخواهد مال خود را از مضارب بگيرد، مي‏گيرد.

ـ مقصود از مضاربه اين است كه شخصي سرمايه‏اي به كسي بدهد كه آن كس با آن مال تجارت كند. و منفعت تجارت مشترك باشد در ميان مالك و مضارب به طوري كه قرار داده‏اند و هرگاه از مال مالك چيزي تلف شد و ضرري حاصل شد مخصوص مالك باشد و دخلي به مضارب نداشته باشد.

ـ جايز است از براي مالك كه شرط كند با مضارب كه معامله‏ي خاصه‏اي را بكند، يا در وقت مخصوصي يا در مكان و بلد مخصوصي تجارت كند. پس هرگاه مضارب تخلف كرد و چيزي از مال مالك تلف شد، او ضامن است.

ـ هرگاه مضارب در اجناس و امتعه‏ي مختنلفه تجارت كرد و در بعضي منفعتي حاصل شد و در بعضي ضرري حاصل شد،

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 165 *»

آن ضرر را از رأس‏المال كم نبايد كرد چرا كه منفعت آن بعض محافظ رأس‏المال است.

ـ جايز است كه مضارب بيشتر از سهمي كه قرار داده‏اند از براي مالك به مالك دهد از براي آنكه مالك مال خود را از دست او نگيرد.

ـ جايز نيست از براي مضارب كه مال‏المضاربه را به غيري به مضاربه دهد كمتر از آنچه با مالك قرار داده مثل آنكه قرار داده كه نصف منفعت را به او دهد و قرار دهد با آن غير كه ربع منفعت از او باشد.

ـ هرگاه مضارب امين باشد و تفريطي و تقصيري در حفظ مال‏المضاربه نكند و آن مال تلف شود يا دزد آن را ببرد، او ضامن نيست و هرگاه تفريط كند ضامن است.

ـ هرگاه مالك با مضارب قرار دهد كه ضامن باشد در تلف مال او، تمام منفعت مال آن شخص خواهد شد و از براي مالك سهمي نيست چرا كه در چنين صورتي مال خود را به قرض او داده و زيادتي در قرض، ربا است.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 166 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

كتاب الاجارة

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 167 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الاجارة

 

ـ اجاره تمليك منفعتي است معيّن به عوض معيّني.

ـ اجاره عقدي است لازم كه منفسخ نشود مگر به اقاله‏ي موجر و مستأجر مگر در بعض صور.

ـ در بطلان اجاره به موت موجر و مستأجر سه قول است: و قول صحيح اين است كه اجاره به موت هيچ‏يك باطل نيست.

ـ هرگاه مدتي معين از براي اجاره باشد و در ضمن‏ عقد شرط شده باشد كه مال الاجاره را بتدريج بدهند در ظرف مدت اجاره، پس هرگاه موجر فوت شود ورثه‏ي او استيفاي اجرت را مي‏كنند و هرگاه مستأجر فوت شد ورثه‏ي او منفعت عين را مي‏برند تا مدت اجاره منقضي شود.

ـ هرگاه مشتري مي‏داند كه ملك در اجاره است و مي‏خرد آن را، بايد صبر كند تا مدت اجاره منقضي شود و هرگاه نمي‏داند كه ملك در اجاره است و مي‏خرد و بعد از آن مي‏فهمد، مختار است كه فسخ كند بيع را يا صبر كند تا اجاره منقضي شود.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 168 *»

ـ هرگاه چيزي را كه اجاره كرده‏اند تلف شود يا خراب شود به طوري كه بزودي قابل تعمير نباشد، اجاره باطل مي‏شود.

ـ مكروه است كه اجير را به كاري وادارند پيش از آنكه اجرت او را معين كنند.

ـ جايز نيست سُخره‏ي مسلم، يعني او را به كاري بدارند بي‏اجرت.

ـ مستأجر ضامن اجرت اجير است مگر آنكه قرار داده باشند كه اجرت اجير را بدست غيري بسپارند به جهت اطمينان طرفين، پس اجير از آن غير بايد مطالبه كند.

ـ اجرت اجير را بايد داد بعد از تمام شدن كارش، پيش از آنكه عرق او بخشكد.

ـ حرام است كه منع كنند از اجير اجرت او را.

ـ جايز نيست اجرت گرفتن از براي اذان گفتن.

ـ جايز نيست اجرت گرفتن از براي نماز جماعت بجاآوردن.

ـ جايز نيست اجرت گرفتن از براي تعليم كردن مسائل شرعيه و جاري كردن احكام شرعيه.

ـ كسي كه نذر كرده كه روزه بگيرد و عاجز شود از روزه

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 169 *»

گرفتن، مي‏دهد به غيري از هر روزي دو مد از طعام، يا به قدري كه آن غير راضي شود كه او از عوض او روزه بگيرد.

ـ جايز است اجرت گرفتن از براي رفتن به حج از جانب غير و نيابت از او و از براي رفتن به زيارت قبور مقدسه‏ي ائمه‏ي طاهرين: به نيابت غير.

ـ جايز است اجرت گرفتن از براي نماز خواندن و روزه گرفتن و به حج رفتن و ساير عبادات بجاآوردن از براي ميّت مؤمن.

ـ جايز است اجرت گرفتن از براي تعليم قرآن و ساير كتب.

ـ جايز است اجرت گرفتن از براي نوشتن قرآن و ساير كتب احاديث.

ـ جايز است اجرت گرفتن سمسار از براي آنكه روز به روز خريد كند يا بفروشد از براي غير.

ـ كسي كه اجير شد از براي شخصي به اجرت معين و كسي ديگر بخواهد او را اجير كند به اجرت زيادتري، نمي‏تواند فسخ كند اجاره‏ي اولي را و بايد وفا كند از براي شخص اول.

ـ كسي كه اجير گذارد فرزند خود را نزد شخصي به اجرت معيني و كسي ديگر خواست اجير كند او را به اجرت زيادتري، نمي‏تواند فسخ اجاره‏ي اولي را بكند و بايد وفا كند از براي شخص اول.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 170 *»

ـ كسي كه حيواني را كرايه كند تا جاي معيني و حيوان در بين راه بماند و عاجز شود از رفتار، اجرت آن قدري را كه رفته بايد داد.

ـ كسي كه اجير شد از براي شخصي جايز نيست كه كاري از براي ديگري بكند مگر به اذن او.

ـ كسي كه اجاره كرده باشد خانه يا آسيائي يا چيزي ديگر را به اجرت معيّني نمي‏تواند آن را به كسي ديگر اجاره دهد به اجرتي زيادتر از اجرتي كه خود قرار داده، مگر آنكه چيزي در اصلاح آن خرج كرده باشد و كاري كرده باشد كه مستحق اجرت زيادتر شده باشد.

ـ جايز است كه مستأجر غيري را شريك خود گرداند به اذن مالك.

ـ جايز نيست اجير كردن مرضعه بدون اذن شوهر او.

ـ كسي كه در زميني كه اجاره كرده عمارتي كرد، پس اگر به اذن مالك عمارت كرده مخارج خود را از مالك مي‏گيرد و عمارت را به او وامي‏گذارد و اگر عمارت را بدون اذن مالك كرده، بعد از انقضاي مدت اجاره مي‏تواند كه عمارت خود را خراب كند و مال خود را ضبط كند و زمين را مثل وقتي كه اجاره كرده به مالك واگذارد.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 171 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

كتاب الجعالة

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 172 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الجعالة

 

ـ جعاله امري است جايز و مقصود اين است كه شخص عاقل مكلف اجرتي قرار دهد از براي شخصي كه كار حلالي از براي او بكند، مثل آنكه بگويد هركس مملوك گريخته يا حيوان گريخته‏ي مرا بياورد نصف آن را به او مي‏دهم، يا بگويد چيز معيني به او مي‏دهم. پس هركس عمل كرد به مقتضاي قول او بايد وفا كند و چيزي را كه گفته به او بدهد.

ـ آن كسي كه قرار مي‏دهد جُعل([18]) را بايد شخص مكلف عاقل باشد اما آن كسي كه كار مي‏كند كه اجرت را بگيرد شرط نيست كه بالغ عاقل باشد. پس هرگاه جاعل بگويد هركس فلان كار را كرد فلان اجرت را به او مي‏دهم، هركس آن كار را كرد مستحق آن اجرت مي‏شود اگرچه طفل باشد يا سفيه باشد، و

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 173 *»

هرگاه به شخص معيني گفت همان شخص مستحق مي‏شود اگرچه طفل باشد يا سفيه باشد.

ـ جايز نيست اجرت قرار دادن از براي خوردن، مثل آنكه بگويند هركس فلان‏قدر يا فلان چيز از غذا را خورد از براي او است فلان چيز.

ـ جايز است اجرت قرار دادن از براي آنكه تعليم كنند عملي يا علمي را، غير علم فقه.

ـ جايز است اجرت قرار دادن از براي طبيب كه معالجه كند.

ـ جايز است كه چيزي بدهند به كسي كه از محل سكونت خود منتقل شود كه شخصي ديگر در آنجا ساكن شود.

ـ جايز است اجرت قرار دادن از براي مسابقه به طوري كه خواهد آمد.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 174 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

كتاب الودیعة

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 175 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الودیعة

 

ـ وديعه عقد لازم نيست پس هركس چيزي را به كسي سپرد هروقت بخواهد مي‏گيرد و همچنين كسي كه در نزد او سپرده شده هر وقت بخواهد پس مي‏دهد.

ـ واجب است اداي امانت بسوي صاحب آن هر وقت طلب كرد آن را.

ـ حرام است خيانت كردن در امانت.

ـ واجب است كه حفظ كنند امانت را و تفريط و تقصيري نكنند كه آن تلف شود.

ـ كسي كه امانت را به او مي‏سپارند امين است و هرگاه آن چيز تلف شد او را متهم نبايد كرد؛ و او ضامن نيست مگر آنكه خيانت او ظاهر شود پس او ضامن است و بايد از عهده برآيد.

ـ هرگاه كسي كه امانت را به او مي‏سپارند ضامن شود كه اگر تلف شد از عهده برآيد؛ پس اگر تلف شد ضامن است و بايد

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 176 *»

از عهده برآيد.

ـ مادام كه خيانت كسي كه امانت را به او سپرده‏اند ظاهر نشود بايد تصديق كرد قول او را اگر گفت تلف شد؛ و قَسَمي بر او وارد نيايد.

ـ هرگاه كسي كه امانت در نزد او سپرده شد به جهت اصلاح امانت، كاري كرد و بحسب اتفاق آن مال تلف شد، او ضامن نيست چرا كه مقصود او اصلاح بوده.

ـ هر امانتي كه تلف شود به تفريط و تقصيري از جانب آن كه در دست او است، او ضامن است و بايد از عهده برآيد.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 177 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

كتاب الصلح

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 178 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الصلح

 

ـ صلح عقد لازم است و بعد از وقوع آن هيچ‏يك از طرفين نمي‏توانند فسخ كنند مگر به رضاي ديگري يا شرط اختيار فسخ.

ـ هرگاه ديني و حقي از كسي بر ذمه‏ي كسي باشد و مقدار آن‏ معلوم نباشد جايز است كه آن را مصالحه كنند به چيز معيني.

ـ هرگاه دين معيني و حق معلومي از كسي بر ذمه‏ي كسي باشد؛ جايز است كه آن را مصالحه كنند به چيز معيني كمتر از آن دين معين.

ـ هرگاه كسي سه قرص نان داشته باشد و كسي ديگر دو قرص و شخصي وارد شود بر ايشان و هر سه نفر با هم بخورند پنج قرص نان را و آن شخص پنج درهم في‏المثل به آن دونفر بدهد، چهار درهم مال صاحب سه قرص است و يك درهم مال صاحب دو قرص، چرا كه هريك ثلث پنج قرص را خورده‏اند.

ـ حقوقي را كه خداوند جل شأنه قرار داده از براي عباد و

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 179 *»

اختيار ازاله‏ي آن حقوق را به عباد وانگذارده، مصالحه‏ي آن حقوق را عباد نمي‏توانند بكنند مثل ابوّت و بنوّت و زوجيت و حق‏الرجوع و امثال آن‏ها و معني ندارد در شرع انور زوال آن‏ها و انتقال به غير.

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 180 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

كتاب الصيد و الذبايح

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 181 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب الصيد و الذبايح

 

مواقع جواز صيد و عدم آن

1ـ جايز نيست صيد حرم و تفصيل آن در كتاب حج گذشت.

2ـ جايز نيست صيد كردن، محض لهو و لعب چرا كه سبب قساوت قلب و نفاق مي‏شود.

3ـ جايز است صيد كردن از براي قوت خود و عيال خود، يا از براي احتياج مسلمي به آن از براي دوا و غذا، يا از براي كسب كه آن را بفروشند و منفعت برند.

4ـ هرگاه كسي محض لهو و لعب صيد كرد صيد او حرام نيست اگرچه عمل او حرام است.

حيواني كه مي‏توان با آن صيد كرد

1ـ هر حيواني كه صيدي كند و آن را نكشد و مسلمي برسد و آن صيد را ذبح كند، آن صيد حلال است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 182 *»

2ـ با هيچ حيواني نمي‏توان صيد كرد مگر با كلب معلَّم و آن سگي است كه صيد كردن را به او آموخته‏اند.

شرايط حلال بودن صيد سگ شكاري

1 ـ رها كننده‏ي سگ شكاري بايد مسلمان باشد.

2 ـ رها كننده‏ي سگ بايد بسم الله بگويد نه غير او مگر اينكه فراموش كند.

3 ـ اگر وقت رسيدن به شكار زنده باشد چنانچه مهلت باشد بايد آن را شخص مسلمان ذبح كند.

4 ـ غير سگ شكاري در بين سگها نباشد يا اگر هست مشخص باشد كه او شكار را نكشته.

5 ـ سگ شكاري بايد در حضور خود صياد شكار كند و اگر از ديده پنهان شد شكار او حرام است.

احكام شكار با اسلحه و صيد ماهي

1ـ جايز است شكار كردن با هر سلاحي مثل تير كمان و شمشير و نيزه و امثال آنها.

2ـ هرگاه در وقت تيرانداختن به شكار بسم‏اللّه بگويند و تير به شكار رسد و آن را بكشد آن شكار حلال شود.

3ـ حكم جميع اسلحه حكم تير و كمان است، پس اگر در

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 183 *»

وقت شمشير زدن به شكار و امثال آن بسم‏اللّه بگويند و شكار كشته شود، آن شكار حلال است.

4ـ هرگاه در وقت تيرانداختن و شمشير زدن و امثال آن از روي عمد بسم‏اللّه نگويند و شكار كشته شود حرام است ولكن اگر شكار زنده بماند و آن را ذبح كنند حلال شود.

5ـ حلال نيست شكار اگر به سنگ كشته شود و همچنين است هرگاه به فلاخن و گلوله كشته شود ولكن اگر بعد از سنگ زدن و فلاخن انداختن و امثال آن‏ها شكار زنده بماند و آن را ذبح كنند حلال شود.

6ـ هرگاه بعد از سلاح بكاربردن، شكار از ديده پنهان شود و چون آن را بيابند مرده باشد، پس اگر مي‏دانند كه به ضرب سلاح كشته شده حلال است و اگر نميدانند كه آيا به سبب ضرب سلاح كشته شده يا به سببي ديگر حرام است.

7ـ هرگاه شكاري را به تيري بزنند و شكار از كوهي و جاي بلندي بيفتد و بميرد، پس اگر تير كارگر بوده كه و آن را كشته حلال است و اگر از صدمه‏ي افتادن مرده حلال نيست.

8 ـ هرگاه شكار بعد از تيرخوردن در آب افتد اگر سر آن بزير آب رود و بميرد حرام است و اگر سر آن از آب بيرون است

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 184 *»

حلال است.

9ـ حلال شدن ماهي و ملخ اين است كه ماهي را زنده از آب بيرون آورند و ملخ را زنده بگيرند، پس آن‏ها حلالند اگرچه بسم‏اللّه نگفته باشند ولكن اگر ماهي در آب بميرد و ملخ در هوا مرده باشد حرامند.

احكام شكار

1ـ كسي كه شكاري كرد مالك آن مي‏شود.

2ـ كسي كه در آبادي پرنده‏اي را صيد كند و صاحب آن پرنده معلوم باشد؛ يا كسي ادعا كند كه مال او است و متهم به دروغ گفتن نباشد، بايد آن صيد را به صاحب آن داد.

3ـ هرگاه يكي از حيوانات اهلي اطاعت نكند و فراري شود، مي‏توان آن را مثل حيوانات وحشي شكار كرد و اگر به صدمه‏ي آلت شكار مرد، حلال است مثل شكار وحشي.

4ـ هرگاه كسي تيري انداخت به آشيانه‏ي مرغي و آن مرغ و جوجه‏هاي آن را كشت، آن مرغ حلال است و جوجه‏هاي كشته شده حرامند چرا كه جوجه مرغ‏ها شكار نيستند و احكام شكار بر آن‏ها جاري نيست و تا ذبح نشوند حلال نشوند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 185 *»

حيواناتي كه امر به كشتن آن‌ها شده

1ـ هر حيواني كه اراده‏ي اذيت انسان كند پيش از آنكه اذيت كند بايد آن را كشت.

2ـ مار و عقرب بلكه هر حيوان گزنده را بايد كشت.

3ـ سگ گيرنده را بايد كشت.

4ـ كيك و شپش و پشه را مي‏توان كشت اگرچه در حال احرام باشند.

5ـ جايز است كشتن كلاغ.

6ـ چلپاسه از مسوخات است و هركس آن را كشت مستحب است كه غسل كند.

(زيرا از نواصب است و اين غسل از جهت شكر توفيق بر كشتن او است)

7ـ مارهايي كه در ميان راه‏ها و بيابان يافت شوند بايد كشت.

حيواناتي كه نهي از كشتن آن‌ها شده

1ـ مكروه است كشتن مارهاي خانگي پيش از آنكه چهار مرتبه خود را نشان دهند و در مرتبه چهارم آن‏ها را بايد كشت.

2ـ سگ شكاري و سگ گله و سگ پاسبان و بازهاي شكاري را نبايد كشت و كسي كه آن‏ها را كشت بايد از غرامت آن‏ها برآيد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 186 *»

3ـ مكروه است كشتن مورچه مگر آنكه اذيت كنند.

4ـ گربه را نبايد كشت.

5 ـ مارهاي سياه را نبايد كشت.

قصابي و شرايط قصاب

1ـ مكروه است قصابي، چرا كه قساوت مي‏آورد و رحم را از دل مي‏برد.

2ـ ذبح كننده و نحر كننده بايد مسلمان باشند تا حلال شود ذبيحه. و ذبيحه‏ي كفار و نواصب حرام است.

3ـ قصاب‌هاي مسلمان امينند در كار خود و نبايد تفحص كرد كه آيا بسم الله گفته‏اند يا نه، يا رو به قبله سربريده‏اند يا نه؟.

4ـ زن‏هاي مسلمانان و اطفال غير بالغ از ايشان اگر بتوانند ذبح كنند و تسميه (بسم الله) بگويند و رو به قبله ذبح كنند و بدانند كه چه موضع را ببرند، حلال است ذبيحه‏ي ايشان.

5ـ حلال است ذبيحه‏ي جنب و ذبيحه‏ي خواجگان و ذبيحه‏ي اغلف كه ختنه نكرده باشد و ذبيحه‏ي كوري كه قبله را بداند و رو به قبله ذبح كند.

6ـ حلال نيست ذبيحه‏ي غلوكنندگان و جبريان و كساني كه همه چيز را خدا مي‏دانند، يا يكي از مخلوقات را خدا مي‏دانند، يا

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 187 *»

يكي از ضروريات اسلام يا ضروريات ايمان را انكار كنند چرا كه همه‏ي اين‏ها داخل كفارند.

اموري كه سبب حليت حيوانات حلال گوشت مي‏شود

1ـ اقسام اموري كه سبب حليت مي‏شود ذبح و نحر و اخذ است. اما ذبح از براي گاو و گوسفند است و مرغ، اما نحر مخصوص شتر است و بس، اما اخذ از براي ماهي و ملخ است.

2ـ هرگاه حلقوم كه راه نفس است و مري  كه ممر غذا است و دو رگ بزرگ كه در دو طرف حلق است بريده شد با شرايطي كه دارد، حيوان مذبوح حلال مي‏شود.

3ـ هرگاه كاردي يا نيزه‏اي را در گودكي سينه‏ي شتر فروكنند و بكِشند به طوري كه خون شتر از منحر بيرون آيد با شرايطي كه دارد، شتر منحور حلال مي‏شود.

4ـ هرگاه گاو و گوسفند و امثال آن‏ها را نحر كنند و در گودي سينه‏ي آن‏سلاحي را فروكنند تا كشته شوند، يا حلقوم شتر را با سه رگ ديگر مانند گاو و گوسفند ببرند تا كشته شود حرام مي‏شوند.

5ـ هرگاه حيوان مذبوح و منحور حامله باشند و بچه‏ي آن‏ها تام‏الخلقه باشد و مو و پشم و كورك بيرون آورده تام‏الخلقه است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 188 *»

پس اگر به كشته شدن مادر كشته شده حلال است و اگر هنوز زنده است و از گاو و گوسفند و امثال آن‏ها است بايد آن را ذبح كرد. و اگر كره‏ي شتر است بايد آن را نحر كرد. و اگر بعد از زنده بودن مرد و مذبوح و منحور نشد حرام است.

6ـ حلال شدن ماهي آن است كه آن را زنده از آب بيرون آورند كه در خشكي بميرد.

7ـ حلال شدن ملخ، گرفتن آن است در زندگي.

8ـ هرگاه ماهي يا ملخي مرده را در مكاني يافتند حلال نيست خوردن آن‌ها.

كيفيت ذبح و نحر و اخذ و شرايط آنها

1ـ حيواني را كه مي‏خواهند ذبح يا نحر كنند بايد رو به قبله باشد و بسم‏اللّه بگويند و ذبح يا نحر كنند.

2ـ هرگاه مسلم جاهل باشد و نداند كه رو به قبله بايد كشت، يا فراموش كند، يا گمان كند قبله را به سمتي و بعد خطاي خود را بفهمد و ذبح كند يا نحر كند، مذبوح و منحور حلال است.

3ـ هرگاه مسلم جاهل باشد و نداند كه در وقت ذبح و نحر بسم‏اللّه بايد گفت، يا فراموش كند و بسم‏اللّه نگفته ذبح و نحر

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 189 *»

كند، مذبوح و منحور او حلال است.

4ـ كسي كه فراموش كند تسميه را چون به يادش آيد بگويد: بسم‏اللّه من اوّله الي آخره.

5ـ كسي كه بداند كه رو به قبله كشتن و بسم‏اللّه گفتن در حلال شدن مذبوح و منحور واجب است، و تعمد كند و رو به قبله نكند آن‏ها را، يا تعمد كند و بسم‏اللّه نگويد، مذبوح و منحور او حرام است.

6ـ كسي كه سبحان‏اللّه يا الحمدللّه يا اللّه‏اكبر بگويد در وقت ذبح و نحر كفايت مي‏كند در حليت مذبوح و منحور او، و صلوات بر محمّد و آل او هم ذكر خدا است.

7ـ جايز نيست ذبح كردن و نحر كردن با غير آلت آهني در جايي كه آلت آهني يافت مي‏شود.

8ـ در وقت ضرورت مثل آنكه تا بروند و آلتي آهني بدست آورند حيوان بميرد، يا بحسب اتفاق در مكاني آلتي آهني يافت نشود، با هر آلتي باشد مي‏توان ذبح كرد اگرچه با استخواني يا سنگي تيز باشد.

9ـ از قفا نبايد سر بريد و نبايد آلت را فروبرند در زير گلوي حيوان و سرابالا ببرند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 190 *»

10ـ سزاوار نيست كه سر حيوان را از بدن جدا كنند پيش از آنكه بميرد و سزاوار نيست كه مغز حرام را قطع كنند پيش از آنكه بميرد.

11ـ چون مرغ را ذبح كنند بايد آن را رها كرد تا بميرد، و چون گوسفند را ذبح كنند بايد موي و پشم آن را بدست گرفت تا نگريزد و دست و پاي او را بايد رها كرد، و چون گاو را ذبح كنند بايد دست و پاي آن را بست، و چون شتر را بخواهند نحر كنند مي‏شود كه دست چپ آن را عقال كنند و شخص به طرف راست آن بايستد و تسميه بگويد و آن را ايستاده نحر كند رو به قبله و مي‏شود كه آن را رو به قبله بخوابانند و دو دست آن را عقال كنند و پاهاي آن را رها كنند و آن را نحر كنند.

12ـ حيواني را كه ذبح و نحر مي‏كنند بايد زنده باشد و به واسطه‏ي ذبح و نحر بميرد و علامت آن اين است كه خون معتادي از آن بيرون آيد و دستي و پائي بجنباند و گوشي و چشمي را حركت دهد.

13ـ هرگاه حيواني را ذبح و نحر كنند و حركت كند و از مكان مرتفعي خود را بيندازد، يا خود را در گودالي و چاهي اندازد، يا در آتش اندازد و بميرد حلال است اگر به طور متعارف ذبح و نحر شده باشد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 191 *»

14ـ جايز نيست كه مذبوح و منحور را پيش از مردن پوست بكنند و اگر پيش از مردن پوست آن را بكنند حرام است خوردن آن.

15ـ مكروه است كه در روز جمعه پيش از نماز ظهر ذبح كنند و در شب پيش از صبح، مگر ضرورتي باشد.

16ـ گوسفندي را كه در خانه پروار كرده‏اند ذبح آن مكروه است.

17ـ مكروه است كه گوسفند را برابر گوسفندي و شتري را برابر شتري ذبح و نحر كنند.

18ـ جايز است كه ماهي و ملخ را از آب و هوا بگيرند بدون تسميه.

19ـ هرگاه ماهي و ملخ را كافري بگيرد و بدست مسلمي دهد و در نزد مسلم بميرد حلال است.

20ـ هرگاه مسلمي ماهي را از آب بگيرد و ماهي مضطرب شده خود را از دست او رها كرده در آب افتد و بميرد حرام است.

21ـ هرگاه در مكاني آب از روي ماهي برود و ماهي بميرد حرام است.

22ـ ماهي كه در روي آب افتاده و مرده و شكم آن بالا است حرام است.

23ـ هرگاه دام ماهي را بيندازند و ماهي در دام بميرد حلال

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 192 *»

است با كراهت.

24ـ هرگاه در شكم ماهيِ صيد شده ماهي ديگر باشد و فلس داشته باشد حلال است با كراهت.

25ـ حيوانات حرام گوشت ـ غير از سگ و خوك ـ هرگاه ذبح كنند آن‏ها را، پوست و گوشت آن‏ها پاك است اگرچه خوردن آن‌ها حرام باشد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 193 *»

 

 

 

خلاصه‌اي از

 

 

 

كتاب المطاعم و المشارب

 

كتاب مبارك كفایة المسائل

 

 

 

 

 

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 194 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

 

كتاب المطاعم و المشارب

 

مطلب اول

مطاعم و امور مربوط  به آن

فصل اول

ميته و حيوانات حرام گوشت و امور مربوط به آن

حرام است خوردن:

1ـ ميته.

2ـ حيواني را كه كفار ذبح ‏كنند

3ـ حيواناتي كه مسخ شده‏اند مانند: (سگ و خوك و ميمون و موش و سوسمار و روباه و مارماهي و فيل و خرس و گرگ و عقرب و عنكبوت و طاوس و وزغ و شب‏پره و زنبور و پشه و كنه).

4ـ هر حيوان درنده‌اي كه صاحب دندان نيش و چنگال باشد.

5ـ  حشرات.

6ـ هر مرغي كه چينه‏دان يا سنگدان يا سيخ پشت پا ندارد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 195 *»

7ـ هر ماهي كه فلوس ندارند مثل مارماهي.

8 ـ هر تخمي كه سر و ته آن مثل هم است معلوم مي‏شود كه از مرغ حرام گوشت است.

9ـ هر ماهي كه سر و ته آن مساوي است حرام است.

10ـ هر حيوان دريايي كه مثل آن در خشكي حرام است.

11ـ هر حيوان حلال گوشتي كه خوراك آن دائماً نجاست باشد.

12ـ ماهي اگر در آب بميرد.

13ـ عضو حيوان حلال گوشت كه در حال زندگي از آن جدا كنند.

از حيوان حلال گوشت حرام است:

1ـ خون 2ـ طِحال([19]) 3ـ ذَكَر 4ـ خايه 5ـ روث([20]) 6 ـ بول‏دان 7 ـ زهره 8ـ بچه‏دان 9 ـ فرج 10ـ مغز حرام.

10ـ دو پي زرد رنگ كه از پشت سر روئيده و دنباله آن تا بسياري از دو طرف فقرات را گرفته.

11ـ غددي كه غالباً مانند گلوله گردي است.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 196 *»

12ـ مهره‏اي كه مانند نصف نخود است در مغز سر آن‌ها و رنگ آن قدري كدورت دارد.

13ـ چيزهاي متصل به دست و پاي آنها كه اندرون سم آنها داخل شده.

14ـ  حدقه‌ي چشم آن‌ها.

از حيوان حلال گوشت مكروه است:

1 ـ دو گوشي كه در دو طرف قلب آن‌ها است و پوست آن‌ها.

2 ـ قلوه‌ي آن‌ها چرا كه ممر بول است.

فصل دوم

حيوانات حلال گوشت و امور مربوط به آن

حيوانات حلال گوشت عبارتند از:

1 ـ گوسفندان اهلي و وحشي از ميشينه و بزينه.

2 ـ گاوهاي اهلي و وحشي.

3 ـ شتر از هر نوع.

4 ـ هر مرغي كه يكي از سنگدان و چينه‏دان و سيخ پشت پا را دارا باشد.

5 ـ هر مرغي كه دف آن‌ها بيش از صف آن‌ها باشد.

6 ـ هر ماهي كه قشور و فلوس دارد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 197 *»

7 ـ هر حيوان دريايي كه هم جنس آن در خشكي حلال است.

8 ـ اسب و قاطر و الاغ اهلي، باكراهت، و وحشي آن‌ها كراهتش كمتر است.

فصل سوم

چيزهايي كه حرام است

حرام است خوردن:

1 ـ گِل و خاك و كلوخ مانند گوشت خنزير.

2 ـ هر چيز نجسي.

3 ـ هر زهري و سمي به قدري كه ضرر به بدن برساند

4 ـ تربت سيد الشهداء7 بيش از يك نخود.

فصل چهارم

ساير چيزهاي متفرقه

حرام است:

1 ـ خوردن طعام و غذاهاي كفار كه با رطوبت به آن ملاقات كرده باشند.

2 ـ غذا خوردن با كفار از يك ظرف كه با رطوبت آن غذا را ملاقات كنند.

3 ـ غذا خوردن از خوان طعام و سفره‏اي كه بر آن شراب

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 198 *»

مست كننده مي‏آشامند.

4 ـ خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره.

تذكر:

هر چيزي را كه حرام كرده‏اند، در وقت ضرورت حلال كرده‏اند.

جايز است:

1 ـ خريدن حبوب و ميوه‏ها از كفار اگر با رطوبت با آن‌ها ملاقات نكرده باشند و الا بايد آن‌ها را شست.

2 ـ خوردن و استعمال چيزهايي كه در بازار مسلمين معامله مي‏كنند مثل شكر و قند و نبات و ساير چيزها  اگرچه معلوم باشد كه كفار در بلاد خود با رطوبت به آن‌ها ملاقات مي‏كنند.

3 ـ خوردن سؤر گربه و باقي‏مانده‌ي آن ، بلكه مستحب است خوردن آن.

4 ـ خوردن ميوه از باغي كه ديوار ندارد بدون اذن صاحب آن ولي چيزي را ضايع نكند و با خود نبرد و اگر در و ديوار دارد جايز نيست.

تذكر: هرگاه فضله‌ي موش يا ساير نجاسات در ميان حبوب و آرد يافت شد، آن فضله را با آن‌چه به آن چسبيده بايد برداشت

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 199 *»

و باقي حلال و پاك است.

فصل پنجم

اموري كه متعلق به خوردن است

مستحب است:

1 ـ چون آروغ بزنند بگويند الحمدلله.

2 ـ چون خدا وسعت داد به عيال خود وسعت دهند.

3 ـ در وقت نماز ، نماز را بر غذا خوردن مقدم بدارند مگر آنكه گرسنگي مانع از توجه به خدا باشد ، يا جمعي منتظر باشند.

سزاوار است:

1 ـ غذا را به اندازه بخورند. ـ ثلث شكم براي غذا ـ ثلث آن براي آب ـ ثلث آن براي نفس كشيدن.

2 ـ در حال سيري غذا نخورندچرا كه مورث پيسي مي‏شود.

3 ـ صبح و شام غذا بخورند و در ميان اين دو غذا نخورند.

4 ـ صبح زود غذا بخورند و در اول شب غذا بخورند چرا كه غذاي پيغمبران در اول شب بود.

5 ـ در حال پيري با شكم گرسنه در شب نخوابند.

6 ـ براي مؤمن كه با شكم گرسنه از خانه بيرون نرود به خصوص اگر براي كاري بيرون مي‏رود، چرا كه باعث عزت او

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 200 *»

خواهد بود و به كار خود بهتر مي‏رسد.

7 ـ تواضع براي طعام ، يعني هرچه حاضر است بخورند و ترك آن را نكنند براي آن‌كه غذاي لذيذتري را مهيا كنند.

سزاوارنيست:

1 ـ خوردن گوشت خام.

2 ـ ترك طعام شب  چرا كه بدن را خراب مي‏كند. و زودپيري مي‏آورد به خصوص در شب شنبه و در شب يكشنبه.

3 ـ خوردن در حال جنابت، ـ سبب فقر و پيسي مي‌شود ـ مگر آنكه دست و رو و دهان را بشويند و بعد از آن چيزي بخورند.

4 ـ مذمت هيچ غذايي، پس اگر شخص ميل به غذايي دارد مي‌خورد و اگر ميل ندارد نخورد.

تذكر:

1 ـ كفران نعمت الهي است كه بگويند فلان غذا را خوردم و ضرر به من رسانيد.

2 ـ مكروه است كه رو به آسمان آروغ بزنند.

3 ـ مؤمن به ميل عيال خود غذا مي‏خورد و ملاحظه حال ايشان را مي‏كند و منافق به ميل خود غذا مي‏خورد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 201 *»

فصل ششم

آداب غذا خوردن

چهار چيز در غذا خوردن فرض است:

1 ـ دانستن اين‌كه آن‌چه را كه مي‏خورند حلال است از هر جهت و حرام نيست از هيچ راه،

2 ـ راضي بودن به غذايي كه حاضر است.

3 ـ بسم‏الله گفتن براي شروع در غذا.

4 ـ شكر و حمد خدا نمودن در آخر آن.

چهار چيز مستحب است:

1 ـ پيش از شروع در خوردن دست را بشويند.

2 ـ بر روي پاي چپ بنشينند.

3 ـ با سه انگشت لقمه را بردارند نه با دو انگشت.

4 ـ انگشتان را بليسند.

چهار چيز ادب است در غذا خوردن:

1 ـ لقمه را از پيش خود بردارند.

2 ـ لقمه را كوچك بردارند

3 ـ لقمه را خوب در دهان بجوند و فرودهند

4 ـ در بين غذا خوردن نگاه نكنند به روي كساني كه با

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 202 *»

شخص غذا مي‏خورند.

مستحب است:

1 ـ براي شروع به غذا دستها را بشويند و با دستمال خشك نكنند و بعد از غذا دستها را بشويند و با دستمال پاك كنند.

2 ـ چون بعد از غذا دست را شستند پيش از خشك كردن سه دفعه به ابروها بكشند و بگويند الحمدلله المحسن المفضل المجمل.

3 ـ سبزي در ميان سفره باشد چرا كه شيطان را دور مي‏كند.

4 ـ هنگام شروع به غذا خوردن بگويند: بسم‏الله و الحمدلله رب العالمين و چون فارغ شوند بگويند: اللهم انَّ هذا مِنك و مِن محمّد و آل‏محمّد9.

5 ـ در اول بسم‏الله بگويند و در آخر الحمدلله و آن‌ها را بلند بگويند.

6 ـ براي هر لقمه‏اي بسم‏الله بگويند و براي هر رنگ غذايي بسم‏الله بگويند چرا كه تخمه را منع مي‏كند.

7 ـ اعاده‌كردن بسم‌الله اگر در بين غذا خوردن سخن گفتند.

8 ـ افتتاح به نمك و اختتام به آن. و افتتاح به نمك و اختتام به سركه.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 203 *»

9 ـ مهماني كردن و مؤمني را سير نمودن و آن بهتر است از بنده آزاد كردن اگرچه آن مؤمن فقير و محتاج نباشد.

مكروه است:

1 ـ در وقت غذا خوردن تكيه به چيزي كنند و مربع بنشينند و پاها را بر روي يكديگر اندازند.

2 ـ غذا خوردن با دست چپ مگر در حال ضرورت.

3 ـ غذا خوردن با هر دو دست.

4 ـ خوردن در حال راه رفتن مگر در حال ضرورت.

5 ـ خوردن با دو انگشت بلكه با سه انگشت يا بيشتر بايد لقمه را برداشت.

6 ـ نان را با كارد ببرند مگر ادامي([21]) با آن نباشد.

7 ـ پايمال كردن گندم.

8 ـ چيزي از طعام به دست چسبيده باشد و به دستمال بمالند.

سزاوار است:

1 ـ در وقت غذا خوردن كفشها را از پا بيرون كنند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 204 *»

2 ـ در ابتدا شروع كنند به خوردن نان تنها.

3 ـ نان‌ها را كوچك بپزند كه بركت در آن است.

4 ـ صبر كنند تا غذاي داغ و بسيار گرم از شدت گرمي بيفتد و در غذايي كه داغ نياشد بركت است

5 ـ براي اطفال دميدن در لقمه تا از شدت گرمي بيفتد

6 ـ در طعام و آب ندمند تا آن‌كه خود از شدت گرمي بيفتد.

7 ـ مدت خوردن غذا طولاني باشد و به تأنّي غذا بخورند.

8 ـ در آخر غذا انگشتان و ظرف طعام را بليسند و اگر مقدارقابل اعتنا باقي مانده بايد براي غيري گذارد.

9 ـ بعد از غذا خوردن به پشت بخوابند و پاي راست را بر روي پاي چپ بگذارند.

10 ـ بعد از غذا خلال كنند و آن‌چه از ميان دندان‌ها بيرون آيد به دور اندازند.

11 ـ هرگاه تكه ناني در جايي افتاده باشد بردارند و بخورند. كه براي مؤمن سبب دخول بهشت خواهد بود.

جايز نيست:

1 ـ پا بر روي نان گذارند و آن را پايمال كنند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 205 *»

سزاوار نيست:

1 ـ نان را به زير ظروف طعام گذارند.

2 ـ استخواني كه در ميان غذا است آن‌چه به آن چسبيده بخورند و بايد چيزي بر آن باقي گذارد كه آن قسمت جن است. و اگر تمام آن‌چه به آن چسبيده بخورد ضرر به او  خواهد رسيد.

3 ـ ميوه را پيش از آن‌كه تمام آن را بخورند به دور اندازند

4 ـ يك نفر از همه ميوه‏هاي رنگ‌ رنگ كه براي جمعي حاضر كرده‏اند، بخورد مگر به اذن باقي جمعيت.

واجب است:

1 ـ سير نمودن مؤمن هرگاه گرسنه باشد و چيزي نداشته باشد كه خود را سير نمايد.

حرام است:

1 ـ سير كردن كافر و منافق. و كسي كه آن‏ها را سير كند به عوض آن شكم او را پر از آتش جهنم مي‏كنند مگر در حال تقيه و ضرورت.

2 ـ آب دادن به ناصب اهل بيت اگرچه از تشنگي بميرد و به درك اسفل وارد شود. (ناصب كسي است كه با شيعيان اهل بيت: دشمني مي‏كند به جهت تشيع ايشان).

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 206 *»

تذكر:

1 ـ كسي كه در منزل خود غذا مي‏خورد آن‌چه از غذا در اطراف مي‏ريزد بايد بخورد كه آنها مهور حورالعين است و اگر در صحرا و بيابان غذا مي‏خورد آن‌چه مي‏ريزد نبايد برچيد تا براي طيور و سباع باقي بماند.

2 ـ شستن دست پيش از غذا خوردن فقر را زايل مي‏كند. و بعد از غذا خوردن، همّ و غمّ را زايل مي‏كند و هر دو با هم ، يعني دست شستن پيش از غذا و دست شستن بعد از غذا عمر را طولاني مي‏كند.

3 ـ هرگاه بسم‏الله در اول غذا فراموش شود، هر وقت متذكر شوند بگويند: بسم‏الله علي اوله و آخره.

4 ـ راه رفتن بر روي سفره كفران نعمت است.

5 ـ بعد از غذا خوردن دست را بايد به قدري بشويند كه بوي غذا در آن نماند و دست و دهان اطفال را بايد شست كه بوي غذا در آن نماند كه شياطين به آن بوها تعلق مي‏گيرند و اذيت مي‏كنند.

6 ـ دستمالي را كه دست به آن پاك كرده‏اند در منزل خود نبايد انداخت چرا كه شياطين به آن تعلق مي‏گيرند و اذيت مي‏كنند.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 207 *»

7 ـ مؤمن رزق خود را و بركت را براي صاحب‌خانه به همراه خود مي‏آورد و بلاهاي اهل خانه را به همراه خود از خانه بيرون مي‏برد.

8 ـ ثواب مهمان كردنِ مؤمني بيشتر است از ثواب بنده آزاد كردن از اولاد اسماعيل و از ثواب هزار بنده آزاد كردن.

9 ـ هرگاه سگي و خوكي و يا حيوان درنده‌اي و يا يهودي تشنه باشند ، جايز است آب دادن به آن‌ها.

مطلب دوم

اشربه و امور مربوط به آن

احكام آبها

1ـ آبِ جميع ميوه‏ها پاك و حلال است خواه بجوشانند آن‌ها را يا نجوشانند، مگر آب انگور.

2ـ آب انگور مادام كه نجوشيده و آتش به آن نرسيده حلال است.

3ـ آب انگور چون به آتش به جوش آمد حرام مي‏شود تا آن‌كه دوثلث آن به جوشيدن برود آن وقت حلال مي‏شود.

4ـ آب انگور چون به جوش آمد و دو ثلث آن تمام نشد اگرچه حرام است ولي نجس نيست.

5ـ آب انگور و آب ساير چيزها مثل خرما و مويز و گندم و

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 208 *»

جو چون شراب مست‌كننده شد حرام و نجس است.

6ـ هرگاه شراب مسكر _ خودش يا با تدبيري _ سركه شد پاك و حلال مي‌شود.

7ـ هرگاه آبي يا سركه‌اي يا غير اينها از ساير چيزها آن‏قدر داخل شراب مسكر كنند كه سُكر آن زايل شود، نجاست و حرمت آن باقي خواهد بود و اين امر غير آن است كه منقلب شود و سركه گردد.

8 ـ هر چيزي كه زيادِ آن مستي و سكر آورد كمِ آن و قطره‏اي از آن هم حرام و نجس است اگرچه آن قطره سكر و مستي نياورد.

9ـ آب جميع ميوه‏ها و ساير آب‌هاي مضاف چون نجاستي به آن‌ها رسيد و مخلوط به آن‌ها شد اگرچه كم باشد و اگرچه آب مضاف بسيار باشد ، نجس و حرام مي‏شود.

10ـ روغن و ساير چيزهاي روان هرگاه نجاستي به آن‌ها رسيد اگر چه خوردن آن حرام است اما براي چراغ و امثال آن مي‌توان به مصرف رسانيد.

11ـ شير هر حيوان حلال گوشتي حلال است اگرچه حيوان آن مرده باشد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 209 *»

12ـ بول هر حيوان حلال گوشتي پاك و حلال است.

13ـ شير هر حيوان حرام گوشتي حرام است.

14ـ بول هر حيوان حرام گوشتي نجس و حرام است.

15ـ  آب قنوات و ساير مجاري آب، شرب و وضو و غسل و شستن چيزي در آنها حلال است اگرچه غيري مالك مجاري آن‏ها باشد.

16ـ هرگاه كسي آب مباحي را در ظرفي يا حوضي و امثال آن حيازت و حبس كرد مالك آن مي‏شود و بدون اذن او نمي‏توان استعمال كرد.

تذكر:

1ـ خرما و مويز و كشمش و آلو و امثال آنها به جهت جوشيدن حرام يا نجس نمي‌شود.

2ـ كسي كه مسكري را حلال داند و بخورد يا نخورد كافر است و مخلد در آتش جهنم ، و كسي كه آن را حرام داند و بخورد در آتش جهنم معذّب است و كسي كه نخورد آن را اگرچه به جهت حفظ آبرو و اعتبار خود باشد نه به جهت خوف الهي ، خداوند به او از رحيق مختومي كه در بهشت است بياشاماند به شرط آنكه كافر نباشد.

 

 

«* خلاصه‌اي از كتاب مبارك كفايةالمسائل بخش دوم صفحه 210 *»

3ـ كسي كه مسكري را بخورد تا چهل روز دعاي او و نماز او مقبول نيست.

4ـ جايز نيست مداواي به مسكر اگرچه طبيب حاذقي حكم كند.

 

 

 

فهرست كتاب

كتاب الحج و العمرة . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب المزار. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب الخمس و الانفال. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب الزكوة و الصدقات. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب المكاسب و المتاجر. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب الدين. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب الرهن. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب الشركة. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب المضاربة. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب الاجارة. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب الجعالة. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب الوديعة. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب الصلح. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب الصيد و الذبايح. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

كتاب المطاعم و المشارب. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

([1]) وَرس يا اسپرك = گياهي كه در يمن مي‏رويد و زرد رنگ است و پوشيدن جامه‌اي كه به آن رنگ شود سبب قوّت بسيار شود. فرهنگ دهخدا

([2]) اگر در پشت مقام ازدحام باشد، نماز طواف نساء را در هر جاي مسجدالحرام مي‌توان بجاآورد.

(1) مسجدي كه در آن جا معجزه رد الشمس واقع شده و حكايت آن معروف است.

(2) مُعَرَّس : محل فرود آمدن مسافران در آخر شب براي استراحت.

(1) دَرَج : طومار نامه – كاغذي كه در آن چيزي ثبت كنند.

(1) حَنَك: سطح بالاي دهان از اندرون. تحنيك كودك: كام كودك را با انگشت افشردن كه برتر شود.

([7]) انفال: «يعني چيزهايي كه مخصوص به امام7 است».

([8]) زمين موات زمين بي‏مالك و بدون سود. ـ فرهنگ دهخدا

([9]) اوديه جمع وادي: گشادگي ميان دو كوه. زمين هموار و كم درخت جاي گذشتن سيل.

([10]) سيحون: رودي است در آسياي مركزي به طول 2700 كيلومتر كه از مرتفعات شرقي نجد ايران سرچشمه گرفته و در درياي آرال (درياي خوارزم) مي‏ريزد.

([11]) جيحان: نهري است ميان شام و روم كه از بلاد روم شروع مي‏شود و به درياي شام مي‏ريزد.

([12]) مهران: رودي است در سمت مشرق سند و مغرب هند و مبدء آن از هند است و به سند مي‏گذرد و به درياي فارس مي‏ريزد.

([13]) نيل: رودي است در مصر كه طولاني‏ترين رود دنيا است و تنها رودي است كه از جنوب به شمال جريان دارد.

([14]) حد نصاب: آن قدر از مال كه زكات بر آن واجب گردد. دهخدا

([15]) يك صاع: يك من = سه كيلو.

([16]) جاه: مقام، مكان، منزلت.

([17]) حيازت كردن: گردا گرد زميني را بالا آوردن و يا ديوار كشيدن.

([18]) دستمزد.

([19]) عضوي است نرم و شل و كبود رنگ كه در طرف چپ زير قلب واقع است ـ دهخدا

([20]) سرگين سُم داران ـ دهخدا

([21]) خورش.