مواعظ در اسرار شهادت محرم الحرام 1301
از افاضات عالم رباني و حكيم صمداني
مرحوم آقاي حاج محمد باقر شريف طباطبائي
اعلي الله مقامه
بسمه تعالى
نظر به اينکه اين مواعظ شريفه جديد که به دست آمده نسخهاش منحصر به فرد بود و داراى افتادگى و برخى کلمات و جملات نامفهوم بود، به ناچار همانگونه تکثير گرديد و فقط در موارد لزوم براى ربط جملات از کلماتى نظير «است، که، از»
و کلمات داخل [] استفاده گرديد. «ناشر»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی اجل رزیتنا و اعظم مصیبتنا بمصیبة سبط الرسول و قرة عین البتول ابن خاتم الانبیاء و ابن سيد الاوصیاء فلذة کبد الزهراء سیدالشهداء باکی العینین مجروح الودجین مولانا الغریب المظلوم و سیدنا المعصوم ابیعبدالله الحسین صلوات الله و سلامه علیه و علی جده و ابیه و امه و اخیه و الائمة من بنیه و الشهداء بین یدیه و شیعته و موالیه و لعنة الله علی اعدائهم و ظالمیهم و غاصبی حقوقهم و قاتلیهم و سالبیهم و ناصبی شیعتهم و منکری فضائلهم و الساعین فی اطفاء نورهم من الاولین و الآخرین الی یوم الدین ابد الآبدین و دهر الداهرین.
و بعد اینها کلماتی است در اسرار شهادت حضرت سید مظلومان و سرور شهیدان مولانا الغریب جناب ابیعبدالله الحسین روحی و روح العالمین لموالیه الفداء و صلوات الله و سلامه علیه که در سنه هزار و سیصد و یک هجری سرکار ملاذ الانام ملجأ اهل الاسلام باقر علوم آلمحمد صلوات الله علیهم آقای حاج میرزا محمدباقر روحی فداه در دولتسرای خود در دهه اول محرم همین سنه روضهخوانی میفرمودند و خود ایشان بنای ذکر مصیبت و بیان اسرار شهادت سید مظلومان؟س؟ گذارده بودند و این روسیاه با عدم قابلیت در پای منبر به قدر مقدور در ضبط آنها کوشیده که هدیهای باشد برای دوستان و موالیان سرور مظلومان، امید که اخوان در وقت خواندن و متذکر شدن این روسیاه را از دعای خیر فراموش نفرمایند و از خداوند کریم مسألت مینمایم که توفیق تدبر و تفکر را در این کلمات به همه دوستان کرامت فرماید که با دقت نظر هرچه تمامتر در آنها تفکر نموده و مقصود را به همه بفهماند و در دل همه نقش فرماید و آن یقینی را که «اقل ما قسّم بین العباد» است به همه روزی نماید آمین یا رب العالمین و لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و آن مشتمل است بر ده مجلس:
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 3 *»
مـوعظه اول
(جمعه / غره محرمالحرام 1301)
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 4 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین
و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم
و منکرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.
خداوند عالم در کتاب مستطاب خود مىفرماید:
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.
ترجمه فارسی این آیه را هر قدر میشود عرض میکنم تا کسانی هم که عربی نمیدانند ملتفت شوند انشاءالله.
پس خداوند عالم فرموده است که خدا خریده است از مؤمنان جانهای ایشان را و مالهای ایشان را بأن لهم الجنة پس خدا خریده است از جمیع مؤمنان جانهای ایشان را و مالهای ایشان را و به عوض این جان و مال، بهشت خود را قرار داده پس خداوند عالم که این معامله را کرده نشانی و نمونه آن جماعت را که این معامله را با خدا کردند بیان فرمود و آنها جماعتی هستند که اگرچه پیش از اینها فروختند جانشان را و مالشان را ولکن علامتشان این است که بعد از قرآن و بعد از نزول این آیه جنگ میکنند در راه خدا و جمعی را میکشند در راه خدا و بعد جان و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 5 *»
مالشان را در راه خدا میدهند، علامت آن جماعت هم این است چنانچه میبینی صریح است که میفرماید این معامله را پیشترها کردهاند اما علامتشان این است که بعد از نزول این آیه جنگ میکنند در راه خدا و میکشند جمعی را در راه خدا و بعد کشته میشوند در راه خدا و میفرماید که این معامله و این عهدی را که خدا کرده یا معاملهای را که خدا نموده نه کسی چنین خیال کند که این معامله را خداوند عالم همین در قرآن قرار داده پس میفرماید این معامله را چنانچه در قرآن میبینید هست این را در تورات هم برای موسی قرار داده بودند برای او گفته بودند در انجیل هم برای عیسی گفته بودند و این قراری است که خدا برای همه پیغمبران قرار داده و اگرچه به تفصیل هم همه پیغمبران را در آیه به طور ظاهر نفرموده لکن وقتی عرض میکنم ملتفت خواهید شد که خدا این قرار را برای تمام خلق قرار داده جمیع مردم مالشان را و جانشان را باید مال خدا بدانند و این را مردم تا اعتقاد نکنند که مالشان مال خدا است مال خودشان نیست و تا اعتقاد نکنند که جانشان مال خدا است مال خودشان نیست ایمان به خدا ندارند و مؤمن باید اعتقادش اینجور باشد. واقعاً اگر کسی اینجور نباشد ایمان به خدا نیاورده اگر کسی اعتقادش این نباشد خدا او را نجات نمیدهد، او را به بهشت نمیبرد.
ملتفت باشید انشاءالله معنی آیه را که خورده خورده بیان میکنم متذکر میشوید. خداوند عالم چون روز اول خواست مؤمنان را نجات بدهد و ببرد به بهشت و از عذابها خلاص کند و تمام این مؤمنین به
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 6 *»
جهت ضعفی که داشتند نمیتوانستند جانشان را بدهند در راه خدا مالشان را بدهند در راه خدا و راضی هم باشند. به شرطی که انشاءالله خوب دل بدهید دیگر اینجور حرفها مخصوص اینجور مجلسها است این پیش پا افتاده. عرض میکنم نباشد قاعده شما محض همین که رسم شده که روضهخوانی بخواند و جمع شویم و گریهای هم بکنیم گریهمان نیاید تباکی کنیم قاعده شما اینجور نباشد.
ملتفت باشید انشاءالله خدا تمام پیغمبران را برای نجات خلق فرستاده و خدا تمام شرایع را از برای نجات خلق قرار داده پس این امر امری است که خدا نهایت اعتناء را به آن کرده. ملتفت باشید انشاءالله و تا کسی ملتفت نباشد، به طور عادت و رسم، ایمان در دل حاصل نمیشود. ملتفت باشید پس در همه کارهاتان بناتان این نباشد که چون رسم چنین است ما چنین میکنیم، بناتان این باشد که خدا چون چنین قرار داده ما چنین میکنیم، چون خدا امر کرده چنین کنید ما چنین میکنیم.
پس ملتفت این معنی باشید که مؤمنان جميعشان نیستند اینجور مردم که جانشان را در راه خدا بدهند مالشان را در راه خدا بدهند و راضی هم باشند. از شما هر یکی در نفس خود فکر کنید این را مییابید که هیچکس راضی نمیشود صدمهای به او برسد، راضی نمیشود ناخوش بشود. کسی ناخوش بشود و زحمتی به او برسد و راضی هم باشد این در قوه کسی نیست که جمیع مالش را بدهد در راه خدا راضی هم باشد میل
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 7 *»
هم داشته باشد، دل را نمیشود راضی کرد. پیش چشمتان است یک دینار از کسی پیش کسی بماند هزار مرافعه میکنند و بدانید این را که معاملهاى که رضا توش نباشد خدا آن معامله را چنانچه در ظاهر میبینید قرار داده؛ ـــ و متذکر باشید در هر معاملهای که رضای طرفین، فروشنده و خریدار در آن نباشد آن معامله صحیح نیست ــ در تمام دینها از مسلمان و یهود و نصاری، تمام دینها میگویند این معامله باطل است واقعاً هم باطل است هر عقدی هر شرطی هر معاملهای که طرفین راضی نباشند جمیع علمای جمیع اهل ادیان بلکه عوامشان همه میگویند این معامله باطل است و همه میگویند هر معاملهای که رضای طرفین هست آن معامله صحیح است و خدا قرار داده در معاملهاى که کسی راضی نباشد در دلش و کراهت داشته باشد با او بکند قبول نمیکند خدا هم که بینیاز است و غنی، این معامله را از او قبول نمیکند قرار نداده به زور به کله کسی بزنند که چیزی در راه خدا بدهد چیز ی از او بگیرند خدا چنین معامله نمیکند. پس رضای طرفین را در هر معامله ظاهری و باطنی خدا قرار داده صحت معامله به رضای طرفین است از همین است که همان روز ازل که خداوند عالم میخواست چنین معاملهای بکند در آن عالم پیش گفت هرکس اقرار نکند جانش مال من است مایملک خود را اقرار نکند که مال من است، چنین کسی ایمان به من ندارد و کسی که ایمان به من ندارد معلوم است که کافر است باید به جهنمش برد و عذابش کرد و خدا خواسته بود مؤمنان را نجات بدهد و این عرضه هم که بر ایشان شد
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 8 *»
انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً. پس این امانت و دین و ایمان را خداوند عالم عرضه کرد بر آسمانها به زمینها به کوهها بر جمیع مخلوقات عرضه کرد و چون چنین چیزی را در قوه نداشتند قبول کنند حتی پیغمبران قوه نداشتند عرض کردند که خدایا اگرچه میدانیم همینطور هم هست و ما میدانیم تو ما را خلق کردهای اما ما همینطور صدمه بر ما وارد بیاید، ما در دلمان هیچ کراهت نداشته باشیم آن را در قوه خود نمیبینیم این بود که نکردند این معامله را جمیع پیغمبران عرض کردند که خدایا اگرچه ما میدانیم آنچه داریم و متعلق به ما است تویی مالکش ایمان به این داریم، اما اینها را از ما پس بگیرند و ما هیچ باکمان نباشد راضی هم باشیم، چنین چیزی را در قوه خود نمیبینیم این کار از ما نمیآید. این بود که گفتند ما چنین کسانی نیستیم که جانمان را و مالمان را آنچه تو به ما دادهای همه را بدهیم در راه تو و باکمان نباشد ما نمیتوانیم چنین معامله کنیم؛ از این جهت بود این معامله مخصوص به محمد و آلمحمد شد صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین و ایشان در آن عرصه قدم پیش گذاردند و عرض کردند خداوندا چون ما میدانیم تو میخواهی و میل تو این است و اراده تو چنین است که مؤمنان را نجات بدهی و ما میدانیم مؤمنین این قوه را ندارند که جانشان را و مالشان را و زن و بچهشان را در راه تو بدهند در قوه ندارند چنین معاملهای کنند ما هم میدانیم تو میخواهی نجاتشان بدهی و تا چنین معاملهای هم نکنند قرار
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 9 *»
دادهای نجاتشان ندهی حالا که اراده تو چنین است ماها جان خود را میدهیم برای اینکه تو جان آن مؤمنین را نجات دهی، ماها مال خود را میدهیم که مال آنها محفوظ بماند و هکذا هرچه داريم مىدهيم و به اين معامله راضی هم هستيم. و عرض مىکنم اين چيز مخصوص اسلام هم نيست در ساير دينها هم هست و انشاءالله به تدريج هر قدر مقدر شد از کتابهاى ديگر هم که ديدهام عرض مىکنم. از اينجهت ايشان جان خود را دادند در راه خدا و راضى بودند به اين معامله همچنين مال خود را دادند در راه خدا و راضى بودند به اين معامله زنهاى خود را به اسيرى دادند و راضى هم شدند.
پس ملتفت باشيد انشاءالله اين قرعه را در معامله براى ائمه طاهرين وقتى انداختند به اسم حضرت سيدالشهداء بيرون آمد به جهت حکمتهاى چندى که باز بايد به تفاصيل عرض کنم اگرچه پيغمبر هم میتوانست اين کار را بکند ديگر چه شد که نکرد بايد عرض کنم به همينطور حضرت امير مىتوانست اين کار را بکند ساير ائمه مىتوانستند و نکردند براى اين حکمتها است که بايد عرض کنم انشاءالله. خلاصه اين بزرگواران ميان خود نشستند فکر کردند شورىٰ کردند مصلحت را در آن ديدند که بهتر اين است که اين قرعه را به اسم حضرت سيدالشهداء صلوات الله عليه بزنيم؛ چرا که اين را ملتفت شده بودند که در ميان خود او را انتخاب کرده بودند و کأنه اگر ملتفت باشى آن جناب را، آن جناب کأنه سلاله بود و خلاصه بود در ميان ائمه طاهرين؟سهم؟ که آن متاع بهتر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 10 *»
خود را خواستند در راه خدا بدهند و آن جانى که شيرينتر از همه جانهاشان بود خواستند در راه خدا بدهند و آن مالی که عزيزتر بود خواستند در راه خدا بدهند از اينجهت قرعه به اسم او بيرون آمد. ملتفت باشيد و وقتی فکر کنيد انشاءالله خوب خواهيد فهميد ببينيد در اخبار در همين مقامهايى که مفاخرت مىکردند و روضهخوانها احاديثش را خواندهاند و شنيدهايد در آنها اسرارى است. ملتفت باشيد دأب ايشان نيست فخريه به يکديگر بکنند پس آنها را مىگويند شما متذکر باشيد. پس ببينيد که پيغمبر؟ص؟ اگرچه خلاصه موجودات است اگرچه افضل موجودات است و استاد است در هر کاری، در ملک خدا بزرگتر از پیغمبر خدا خلق نکرده و اگر فکر کنید میدانید بعد از این هم خلق نخواهد کرد لکن فکر کنید ببینید که حضرت پیغمبر مثل حضرت امام حسین پدری ندارد پیغمبر مثل امام حسین جدی ندارد چرا که پیغمبر است جد امام حسین و پیغمبر خودش چنین جدی ندارد پیغمبر مثل پدر امام حسین پدری ندارد آباء پیغمبر هیچکدام به تشخص حضرت امیر نبودند و همچنین مادری دارد مثل فاطمه زهرا؟سها؟ و چنین مادری را پیغمبر ندارد و چنین مادر به این تشخص را حضرت امیر ندارد و همچنین برادری دارد مثل امام حسن که چنین برادری را حضرت امیر ندارد و چنین برادری را حضرت پیغمبر ندارد. انشاءالله فکر کنید همچنین حضرت سیدالشهداء اولادی دارد مثل ائمه طاهرین، چنین اولادی را حضرت امام حسن ندارد انشاءالله ملتفت باشید اگرچه هرچه حضرت امام حسین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 11 *»
دارد حضرت امام حسن همه را دارد و جدش و مادرش و پدرش را همه را دارد اما اولادی مثل اولاد حضرت سیدالشهداء؟سهم؟ برای امام حسن نیست. پس ببینید کأنه خلاصه ملک خدا و آن چیز نفیسی که در ملک خدا دیگر از او نجیبتر و کاملتر نیست جمیع اطرافش کمال جمیع اطرافش نجابت است پس خواست پیغمبر؟ص؟ این معامله کرده شود و این معامله را بدانید معامله پیغمبر است اما والله حضرت سیدالشهداء را از جان خودش بیشتر دوست میداشت از اینجهت آنی را که بیشتر دوست میداشت در راه خدا داد همچنین حضرت امیر سیدالشهداء را والله از جان خودش دوستتر میداشت حدیثهای ظاهر هم به همینجورها که عرض میکنم هست. پس خواستند از جان خود عزیزتری را در راه خدا داده باشند و این است رسم مردمان بردبار این است رسم بزرگان این است رسم پیغمبران رسم هر عاقل هوشیار که چیزی را بخواهند از برای بزرگی ببرند چیز منتخبی چیز نایابی که کمیاب باشد پیدا میکنند میبرند برای پادشاهان برای بزرگان پیغمبر هم خواست چیز نایابی را در راه خدا داده باشد پس والله جفت ندارد حضرت سیدالشهداء و مثل و مانند ندارد همچو صاحب کمالی که جمیع اطرافش کمال باشد و هیچ نقصی از هیچ راه برای او نباشد خود پیغمبر اینجور صاحب کمال نیست اگرچه آباء و اجداد پیغمبر؟ص؟ متشخص بودند لکن به تشخص آباء امام حسین و جد امام حسین نبودند ملتفت باشید انشاءالله که چرا قرعه به اسم او درآمد و به اسم دیگری درنیامد.
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 12 *»
پس اگر پیغمبر؟ص؟ اینجور معامله را بر نفس نفیس خود قرار میداد و خودش مبدء بود و اول کسی بود که ادعای نبوت کرد اگر خودش این معامله را میکرد و خودش را میکشتند و اموالش را میبردند و بچههاش را اسیر میکردند دیگر اسمی و رسمی از نبوت او در دنیا باقی نمیماند. ملتفت باشید این را که چرا این کار را پیغمبر خودش نکرد حکمتهای بسیار دارد به تفصیلهایی که زیاد باید گفت و تفصیل دارد و همه مطالب را در یک مجلس نمیتوان گفت کسی از آن تفصیلات بخواهد بگوید تمام نمیشود پس پیغمبر؟ص؟ این کار را خودش نکرد به جهتی که میخواست نبوت او منتشر شود در عالم و تا روز قیامت نبوت او منقطع نشود خودش اگر این کار را میکرد و او را میکشتند و زنهاش را اسیر میکردند، دیگر اسمی از نبوت او نمیماند نهایت اسمی هم میماند همین بود که یک کسی آمد ادعای نبوت کرد و او را گرفتند و کشتند تمام شد و رفت لکن پیغمبر بود و پیغمبر آخرالزمان بود و دینش تا روز قیامت باید باشد این نمیشد.
و همچنین حضرت امیر چنین کاری را نکرد برای اینکه امر باز زیاد انتشار نیافته بود. نبودند در دور و بر حضرت امیر جمعیتی که کاری پیش ببرند و امری را صورت بدهند که تا قیامت بماند حکایتش و در هر زمانی گفته شود. پس حضرت امیر هم اگر این کار را میکرد باز امر نبوت منتشر نمیشد باز به جهتی که زمان حضرت امیر خیلی نزدیک بود به زمان حضرت پیغمبر؟ص؟ . و یکی دیگر آنقدر جماعتی که باید این کار را
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 13 *»
بکنند هنوز آن وقت برای حضرت امیر نبود و خیلی از مردم ملامت میکردند حضرت امیر را که چرا در خانه نشستی تا منافقین آمدند و حقت را غصب کردند و تو را کشیدند و بردند در مسجد و نفس هم نکشیدی حضرت امیر میفرمود چه کنم نداشتم معین و یاوری و میفرمودند من هفت نفر اگر داشتم حرام بود بر من خانه بنشینم و نفس نکشم این بود که رفتند هفت نفر بیايند سه نفرش آمدند باقی دیگر نیامدند.
و باز انشاءالله ملتفت باشید و سرّ کار پیغمبران را به دست بیارید از روی شعور و فکر دین خود را محکم بگیرید انشاءالله همین که از روی بصیرت و فکر شد ایمان در قلبتان نوشته خواهد شد و کسی که ایمان در قلبش نوشته شد خدا لامحاله او را نجات خواهد داد و ایمان مادامی که در قلب نوشته نشده یعنی نمیدانی راه حقیقت این را نمیفهمی لفظی میگویی و لو حق باشد همین که در قلب نوشته نشده تا روی زمین هستی و میان مسلمانان راه میروی مسلمانت میگویند وقتی میروی از اینجا آنجا هیچ دست آدم نیست. پس ملتفت این معنی باشید که این کلمات اسلامی را هر که بگوید حرف راستی زده است لکن نه حرف راستی هر کس زد نجاتدهنده او است لکن حرف راستی که انسان میفهمد و عقد قلب انسان بر آن میشود آن است نجاتدهنده انسان و ملتفت این معنی باشید که خداوند گفت به پیغمبر قالت الاعراب آمنا جمع کثیری آمدند پیش پیغمبر که تو گفتی نماز کن ما نماز کردیم گفتی روزه بگیر ما گرفتیم گفتی حج کن ما کردیم گفتی خمس بدهید زکات
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 14 *»
بدهید هرچه به ما گفتی ما اطاعت کردیم پس قالت الاعراب آمنا اعراب گفتند ایمان آوردیم ایمان ظاهری هم آورده بودند و الا کاری نداشتند بیایند خدمت پیغمبر پس اقرار داشتند پیغمبر بر حق است نماز و روزه و خمس و زکات و حج و هرچه را که بگوید باید اطاعت کرد و آمدند خدمت پیغمبر و عرض کردند آمنا ایمان آوردیم ما. آیه نازل شد فرمودند به اینها بگو لمتؤمنوا ایمان نیاوردهاید و میخواستند مغرور نشوند مردم.
و خوب متذکر باشید که مردم از اینجور چیزها خیلی غافلند. شما بر خلاف مردم کارتان از روی بصیرت و فکر و شعور باشد پس اینها مغرور بودند که ایمان آوردیم گفتند رسولی، از جانب خدا آمدهای و ایمان آوردیم به او چرا که او گفت نماز کنید ما قبول کردیم گفت روزه بگیرید ما قبول کردیم هرچه گفت قبول کردیم دیگر نمیفهمیدند ایمان نیاوردهاند و خدا میدانست که این خیالی که کرده بودند از روی غرور بود و خداوند تمام پیغمبران را برای نجات آفریده بود، راضی نشده لفظ راستی بگویند و معنیش را نفهمند پس چون خودشان مغرور بودند که ایمان دارند و نجات دارند و در واقع اشتباهی کرده بودند خداوند آیه نازل کرد که به ایشان بگو و حالیشان کن که بدانید چیزی ندارید قل لمتؤمنوا ایمان هنوز نیاوردهاید لکن قولوا اسلمنا بگویید اسلام آوردهایم راست گفتهاید نماز کردهایم روزه گرفتهایم حج کردهایم راست گفتهاید اما میگویید ایمان آوردهایم و لمّایدخل الایمان فی قلوبکم هنوز ایمان داخل دلهای شما نشده هنوز که نفهمیدهاید من برای چه آمدهام و تا کسی ایمان عقد قلبش نشود و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 15 *»
ایمان داخل قلبش نشود کسانی که اینطور نیستند از حرفهای آن طرف هیچ ندارند پس قل لمتؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا و لمّایدخل الایمان فی قلوبکم.
پس خوب ملتفت باشید انشاءالله پس جمیع پیغمبران آمدند ایمان را در قلب مردم نقش کنند و کفایت نکردهاند به امر ظاهر و این را کم ملتفتند مردم خیال میکنند پیغمبران را هم مثل سلاطین که میآیند در دنیا ادعای ریاست میکنند زور دارند میخواهند مردم اطاعت ایشان کنند همین که اطاعت کردند دیگر همینقدر کسی یاغی سلطان نباشد در دل هر مذهبی میخواهد داشته باشد یهودیها هم رعیت سلطان باشند سلطان نمیگذارد کسی اذیتشان کند نصاری اگر رعیت سلطان باشند نمیگذارد کسی اذیتشان کند هر کس هر مذهبی که داشته باشد، همینقدر که به مقتضای رعیتی خودت رفتار کردی و سر به کار و بار خود بردی پادشاه دیگر کاریت ندارد راضی است از تو. ملتفت باشید پیغمبران برای این مبعوث نشدهاند که مملکتگیری و سلطنت و بزرگی ظاهری داشته باشند ارسال رسل برای این است لیعلّمهم الکتاب و الحکمة آمدهاند کتاب و حکمت درس بدهند و آمدهاند ایمان در دل مردم نقش کنند چرا که میدانند کسی که ایمان در دلش نقش نشده نجات براش نیست و از برای نجات که آمدهاند پس از برای نقشکردن ایمان در قلب آمدهاند برای ثبتکردن ایمان در قلب آمدهاند پس آمدهاند ایمان را در دل مردم نقش کنند و ثبت کنند ایمان وقتی نقش شد در دلی اگر جمیع خلق جمع شوند وسوسه کنند جمیع را جواب میگوید و ایمان آن یقینی است
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 16 *»
که در دل انسان حاصل میشود یقین همین که در دل حاصل شد اگر شیطان با جمیع لشکرش بخواهند وسوسه کنند در قلب او و آن یقین را بردارند زورشان نمیرسد این است که مأیوس میشود از انسان.
ملتفت باشید انشاءالله یقین آن چیزی است که انسان احتمال خلاف آن را ندهد پس ایمان آن یقینی است که باید در دل حاصل شود به طوری که اگر جمیع شیاطین بخواهند آن ایمان را پس بگیرند و هی وسوسه کنند هی شبهه کنند هی عدیله بیاید و وسوسه کند زورشان نرسد آن ایمانی را که شیطان میتواند پس بگیرد معلوم است آن نقش توی قلب نیست. ملتفت باشید انشاءالله و اغلب مردم اینطورها هستند شماها زور بزنید اینطورها نباشید. عرض میکنم اغلب مردمی را که میبینید خیال میکنند مؤمنند خیال میکنند مسلمند نماز هم که میکنند روزه هم که میگیرند حج هم که میروند خمس و زکات را هم خاکی به سرش میکنند حالا خیال میکنند مؤمن شدهاند لکن بدانید ایمان آن یقینی است که در دل حاصل میشود و یقین یک چیزی است که همین که در دل حاصل شد دیگر هیچ شیطانی زورش نمیرسد آن را بردارد برود نمیتواند پس بگیرد آن را.
پس بدانید انشاءالله که آنچه ارسال رسل برای آن شده و آنچه پیغمبران مبعوث شدهاند برای آن؛ برای این مبعوث شدهاند که مردم یقین کنند که اینها از جانب خدا آمدهاند و یقین کنند به نجات خود و یقین کنند به هلاکت مخالف خود و یقین کنند که هر که پیغمبرشان را قبول
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 17 *»
ندارد آنها که قبول ندارند کافرند پس از برای یقین تمام پیغمبران مبعوث شدهاند و پیغمبران تماماً آمدهاند نجات بدهند مردم را و نجاتی نیست مگر در یقین این است که من اصرارم انشاءالله برای این مطلب است شما درسی که میآیید مثل مردم نباشید که خیال کنند درسی میگویند برویم ببینیم چه میگویند و از اتفاق موعظهایست حرف عامی است.
فکر کنید انشاءالله بابصیرت باشید سعی کنید مراد پیغمبر خدا در شما حاصل شود مباشید مثل کسانی که به عادت مسجد میروند به عادت نماز میکنند توی سنیها هم که بروی این نماز را میکنند این روزه را میگیرند این گریههای نصف شب را میکنند آنها هم مکه میروند آنها هم خمس میدهند زکات میدهند حالا خیال کنی آنها اهل نجاتند اگر همچو خیال بکنی بدان هنوز خودت مسلمان نشدهای خودت مؤمن نیستی فکر کنید انشاءالله.
پس بدانید ایمان محض مخصوص شیعه اثناعشری است پس هرکس که شیعه اثناعشری نیست اعتقاد این جماعت اثناعشری این است که کافر است اگرچه به حسب حکم ظاهر شرع نجس ندانند او را، سنیها را اگرچه ظاهراً نجس ندانیم لکن جاشان را بدانید پایینتر است از کفار چرا که آنها منافقینند و ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار و همه زحمات پیغمبران و همه ارسال رسل و همه این زحمتهایی که حضرت سیدالشهداء کشید و میخواهم عرض کنم مؤمنین میکشند همه برای این است که تو یقین پیدا کنی و این پیغمبران برای این یقین آمدهاند و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 18 *»
یقین آن است که پیش مؤمنین میآید پیش کفار هیچ نیست کفار یقین ندارند حتی آنکه آنچه میگویند اهل باطل دلیلها و برهانهاش را والله راه نمیبرند دلیل و برهان نیست مگر پیش اهل حق چرا که علم البته پیش عالم بههم میرسد معلوم است اسباب نجاری پیش نجار بههم میرسد اسباب بقالی پیش بقال و هکذا پس ایمان پیش غیر اهل ایمان البته یافت نخواهد شد راهش را هم راه نمیبرند اگر راهش را بخواهند بدانند باید بیایند درس بخوانند یاد بگیرند.
باری پس ملتفت باشید تمام پیغمبران از برای نجات آمدهاند و نجات برای کسی حاصل نمیشود مگر برای کسی که جانش را و مالش را در راه خدا بدهد دیگر کسی که مسلمان باشد نمیتواند این حرفها را وا زند چرا که صریح آیه قرآن است که فرموده ان الله اشتری من المؤمنین خدا خریده است از تمام مؤمنین نگفته از بعضی مؤمنین خدا خریده همه امت میآمدند بیعت میکردند با پیغمبر، پیغمبر بیعت از مردم میگرفت و این بیعت از ماده بیع و شراء است وقتی [بيعت] میکردند دست به دست میدادند پس این عهدی بود میکردند که جانشان و مالشان را و همه چیزهاشان را در راه خدا بدهند بروند کشته شوند در راه خدا مبایعه میکردند ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله این مبایعه معنیش این بود که عهدی میکردند که اگر پیغمبر گفت مالی باید خرج کرد یا باید رفت جنگ کرد کشته شد آن مال را خرج کنند و بروند کشته شوند خلاصهاش این بود که میفروختند جان و مال خود را به پیغمبر از پیغمبر هم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 19 *»
میخریدند بهشت را دست به دست پیغمبر میدادند و بیعت میکردند چرا که دست پیغمبر دست خدا بود ظاهر شده در میان مردم ید الله فوق ایدیهم پس خدا که دست خود را دراز میکند و با مردم بیع و شراء میکند؛ و قاعدهشان چنین بود که در وقت بیع و شراء دست به دست یکدیگر میدادهاند پیشترها این قاعدهشان بوده حالا هم شاید بعضی از جاها معامله که میکنند دست به دست یکدیگر بدهند. پس خدا دست خود را دراز کرده که با او بیعت کنند و هر کس با دست خدا بیعت کرد و دست خدا روی دست او آمد ید الله فوق ایدیهم و همچنین زبان پیغمبر زبان خدا است آیا نمیبینی کلام خدا از زبان پیغمبر بیرون آمده باز کسی که به این پیغمبر ایمان آورده باشد و اسم خود را مسلمان گذارده باشد بگوید این قرآن حدیث پیغمبر است دخلی به خدا ندارد کافر میشود پس قرآن کلام خدا است و این قرآن از زبان پیغمبر؟ص؟ بیرون آمده و خود این پیغمبر گفته توی این قرآن یا بگو خود خدا گفته توی این قرآن که انه لقول رسول کریم این قرآن هرآینه قول رسول کریم است پس این قرآن قول پیغمبر است و قول پیغمبر قول خودش نیست قول خدا است خدا که میخواهد صداش را به گوش مردم برساند به چیزی میگوید صدا بکن او هم صدا میکند دیگر خدا است این خدا گاهی صداش را از نخل طور بیرون میآرد به گوش موسی میرساند گاهی از دهان موسی این خدا بیرون میآرد گاهی هاتفی صدا میکند ملکی است صدا میکند همان گفته میشود صدای خدا است جبرئیل میآید قرآن میخواند برای پیغمبر وقتی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 20 *»
خواند کلامش کلام خدا میشود پیغمبر کلام خدا را از دهان جبرئیل میشنود همینطور پیغمبر برای شما قرآن میخواند خدا برای شما خوانده پس مبایعه با پیغمبر هم مبایعه با خدا است ایمان به پیغمبر هم ایمان به خدا است شناختن پیغمبر شناختن خدا است حالا تا نشناسی پیغمبر را خدا را نشناختهای. خوب متذکر باشید فکر کنید که چرا قول پیغمبر شده قول خدا چرا مبایعه با پیغمبر شده مبایعه با خدا این آیه ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله آیه قرآن است قرآن را لفظش را که سنیها هم میخوانند نصاری هم ملا باشند میخوانند یهودیها هم ملا باشند قرآن را میتوانند بخوانند.
پس ملتفت باشید انشاءالله که خدا نسبتی دارد به پیغمبر که آن نسبت را به دیگری ندارد. فکر کنید عرض میکنم تا اینجور چیزها را ندانی ایمان والله در دلت نقش نیست رسولاللهی که سنیها میگویند با رسولاللهی که تو میگویی تفاوت دارد محمد بن عبداللّهی که آنها میگویند غیر از آنی است که اهل حق میگویند. پس بدانید که محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم یک نسبتی دارند به خدا که دیگران ندارند و والله باید شناخت ایشان را و انشاءالله متذکر باشید و این حرفها را سخنهای پستایی نگیرید و از دل خود خبر شوید فکر کنید ببینید واقعاً فکر کن ببین ایمان داری یا نه به اسلام تنها اکتفاء مکن به اسلام تنها نجات برای انسان حاصل نمیشود. حضرت سجاد در دعای ابوحمزه که در سحرهای ماه مبارک میخواندند عرض میکند که خدایا بعضی از
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 21 *»
مردم ایمان آوردند به زبانهای خود لیحقنوا به دماءهم برای اینکه مردم دیگر خونشان را نریزند مردم دیگر مالشان را نبرند مالشان مال خودشان باشد خواستند ایمن باشند از مردم گفتند ما ایمان آوردیم برای اینکه خونشان ریخته نشود لکن مؤمن ایمان میآرد برای خدا اگرچه خونش هم ریخته شود اگرچه جانش باید برود باز ایمان میآرد به خدا اگرچه زنش را اسیر کنند باز ایمان میآرد اگرچه مالش را ببرند باز ایمان میآرد به خدا پس ایمان را خدا از برای مؤمنان خواسته و هر کس بشناسد ائمه طاهرین را؟سهم؟ این را بدانید و یقین کنید که هر کس شناخت ایشان را میتواند بشناسد خدا را و والله هر کس ایشان را به نورانیت شناخت خدا را شناخته و هر کس ایشان را نشناخت خدا را نشناخت اگرچه اسم خدا ببرد. و این مطلب توی زیارتها توی دعاها بسیار است نه یک جا نه دو جا نه سه جا نه صد جا دین و مذهبتان این است که کسی که اطاعت پیغمبر نکرد اطاعت خدا نکرده کسی که قول پیغمبر را قول خدا ندانست ایمان به خدا نیاورده کافر به خدا شده خدا را نشناخته همچنین من اراد الله بدأ بکم و من وحّده قبل عنکم هر کس خواست اراده کند خدا را و برود رو به خدا ابتداء به شما میکند و میرود رو به خدا به جهتی که راه به سوی خدا شما هستید و از راه خدا باید پیش خدا رفت آیا میشود به شهری رفت و از راهش نرفت و ایشانند راه به سوی خدا ایشانند که هر کس از راه ایشان آن جوری که فرمایش کردهاند رفت میرود تا به خدا میرسد و هر کس از راه ایشان تخلف کرد اگرچه اسمی از خدا ببرد که خدا را نمیشناسد
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 22 *»
همانطوری که یهودیها اسم از خدا میبرند میگویند خدا عالم است قادر است حکیم است همین اسمهایی که تو برای خدا میگویی به نصاری هم بگویی خدا این اسمها را دارد همه نصاری میگویند راست است خدا قادر است خدا عالم است خدا حکیم است خدا خلف وعده نمیکند خدا دین میخواهد خدا رؤف است خدا رحیم است اهل هر دینی این را میگویند و حال آنکه هر کس پیغمبر را به پیغمبری نشناسد خدا را نشناخته و هر کس والله امیرالمؤمنین را و اولاد امیرالمؤمنین را به نورانیت نشناخته خدا را نشناخته این است که در زیارتشان میخوانی السلام علی من عرفهم فقد عرف الله و من جهلهم فقد جهل الله متذکر باشید انشاءالله در زیارت جامعه صغیره و آن زیارت جامعه صغیره اعتبارش پیش همه علماء از زیارت جامعه کبیره معروف خیلی بیشتر است و این زیارت جامعه صغیره از زیاراتی است که رواتش از این روات خیلی محکمترند کأنه محل اتفاق کل علماى شیعه است این زیارت که از امام است و همین فقره در آن زیارت جامعه صغیره است که خطاب میکند به جمیع ائمه که السلام علی من عرفهم فقد عرف الله و من جهلهم فقد جهل الله سلام بر آن جماعتی که هر کس ایشان را شناخت خدا را شناخت هر کس جاهل به ایشان شد جاهل به خدا شد حالا یکخورده دلم میخواهد فکر کنید. خوب، ایشان را بشناسیم یعنی چه؟ چه جور ایشان را بشناسیم؟ خوب فکر کنید از شما سؤال میکنم آیا سنیها نمیدانند امام حسین پسر حضرت امیر است و حضرت امیر پسر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 23 *»
ابوطالب است و داماد پیغمبر است و شوهر حضرت فاطمه حضرت امیر است و پدر حسنین است اینها را که همه سنیها قائلند. ملتفت باشید انشاءالله دقت کنید همچنین فکر کنید اینی که حضرت امیر مرد شجاعی بود آیا یهودیها انکار دارند آیا سنیها انکار دارند فکر کنید شجاعت حضرت امیر را شجاعت امام حسین را هیچکس انکار نداشت هیچکس میگوید حضرت امیر شجاعت نداشت؟! حتی هیچکس نمیگوید از یهودیها آنها هم میگویند شجاعت داشت اهل تاریخ همه میدانند و مینویسند ایشان شجاعت داشتند همچنین آیا این مخفی است که اینها مردمان عالمی بودند شبهه نیست در این حتی یهود و نصاری و اهل تاریخ خصوص سنی که هیچ شبهه نداشتند در علمشان همه نوشتهاند که ایشان علماء بودند حکماء بودند عالم به علم قرآن بودند احادیثش را همه روایت کردهاند خصوص سنیها که هر حدیثی که شیعه روایت میکند به آنقدر یا بیشتر در همان باب سنی روایت میکند سیدهاشم آن وقتها کتاب نوشته احادیث را جمع کرده در کتاب «غایةالمرام» همه آن احادیث هست فارسیش هم کردهاند چاپ هم شده بردار ببین هر فضیلتی را که شیعه ذکر کرده و حدیثهای آن را نوشته شیعه روایت کردهاند بیشتر نوشته نشده از سنیها و آنچه سنیها روایت کردهاند کمتر از آنچه شیعه روایت کردهاند نشده. پس سنیها اقرار دارند به آنها که نوشتهاند.
پس معرفت ایشان به نورانیت را باید پیدا کرد و ایشانند والله نور خدا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 24 *»
پس ایشان مردمانی هستند سخاوت دارند همه کس میداند ایشان علماء هستند همه کس میداند ایشان مردمان زاهدی هستند زهد حضرت امیر را کفار والله میدیدند قبائی بپوشند صد جای آن وصله داشته باشد وصله قباء از لیف خرما باشد میدیدند مردم اینها را بیل برمیداشتند میرفتند آبیاری برای نخیل یهودی میکردند باغ یهودی را آب میدادند همه کس این را میدید زهدش از بس واضح بود یهودی نمیتواند بگوید زاهد نبود نمازی که میکرد روزهاى که میگرفت همه کس میدید مردی است سخی و انفاق در راه خدا میکند این را آنها هم میدیدند.
پس بدانید انشاءالله فکر کنید در طلبش باشید دیگر اگر کسی میداند مفت او اگر کسی نمیداند میگویم یاد بگیرد. پس معرفت پیغمبر یعنی بدانی رسالت او از جانب خدا است این معنیش چه چیز است معرفت امیرالمؤمنین یعنی بدانی امیرالمؤمنین ولی خدا است یعنی چه پس معرفت ایشان والله معرفت نورانیت ایشان است همانجوری که خدا در قرآنش گفته میفرماید الله نور السموات و الارض خدا است نور آسمان و زمین مثل نوره کمشکوة میفرماید مثل آن نور یعنی طور و طرز آن نور که باید یاد بگیری از خدا صفت آن نور طور و طرز آن نور کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کأنها کوکب دری تا آن آخر آیه باز گفته رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله یعنی چون مثل نور خدا را به لفظ عمارت و چراغ و مردنگی گفتیم و بعد از آنکه به اینجور چیزها مثل زدیم از برای اینکه اگر کسی خیال کند جور همین چراغها و مردنگیها گفتیم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 25 *»
آنها که گفتیم خانههایی هستند که ذکر خدا در آن خانهها میشود در آن آیه بعد اشاره میفرماید اینها رجالی هستند معصومند و مطهرند باز از برای اینکه مبادا کسی خیال کند آن خانهها را مثل خانههای خشت و گلی در ظاهرشان نیست مگر ذکر خدا در باطنشان نیست مگر ذکر خدا لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله اگر در بازار راه میروند هیچ در بازار راه نمیروند پیش خدا راه میروند اگر تجارتی میکنند با خدا میکنند رو به هرجا بروند رو به خدا رفتهاند معصومند ظاهرشان همهاش ظاهر خدا است باطنشان همهاش باطن خدا است از این است که دستشان شده دست خدا به هر کس دست دادند خدا دست داده این است که مبایعه ایشان شده مبایعه خدا امرشان شده امر خدا حکمشان شده حکم خدا هر کس اطاعت امر و حکم ایشان کند اطاعت امر و حکم خدا کرده پس آن نسبت را فکر کنید یاد بگیرید. پس ایشانند، حقیقت ایشان آن چیزی است؛ ـــ باز اگرچه از وضع مجلس بیرون میروم اشاره میکنم و میگذرم ـــ هر چیزی را بخواهی بشناسی به قول ملاها یعنی به زبان عالمانه اگرچه وقتی من عامیانه عرض میکنم همه انشاءالله ملتفت خواهید شد. به زبان عالمانه هر چیزی مابهالاشتراکی دارد و مابهالامتیازی دارد و هر چیزی به مابهالامتیاز خودش از غیر خودش جدا میشود همین را که خوب عامیانهاش میکنی این میشود زبان لریش این است که هر چیزی به خودی خودش از چیزی دیگر جدا شده مثل اینکه این در از آن در جدا شده به جهت آنکه پهنای آن کمتر است پهنای این بیشتر است هر چیزی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 26 *»
به خودی خودش جدا است از غیر آن چیز.
پس ملتفت باشید انشاءالله ائمه را اگر بخواهی بشناسی نمونه به دستت بدهم وقتی خدا خواسته باشد بشناسی او را و خدا خواسته و تو نمیروی تقصیر خودت است خدا صد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاده صد و بیست و چهار هزار وصی پیغمبر پشت سر آنها فرستاده که اینها را تعلیم کنند حالا بگویم خدا نخواسته دروغ گفتهام حالا که فرستاده و رسانده هر کس نگرفت بداند پا به بخت خود زده خودش بداند زده. انشاءالله ملتفت باشید عرض میکنم هر چیزی به خودی خودش خودش است نه به چیزی که در دیگران هم آن چیز هست تخم مرغی را هم بخواهی مشخص کنی به وزن خودش به هیئت خودش آن را مشخص میکنی پس مابهالاشتراک امتیاز نمیدهد چیزها را، همینقدر که بدانی ایشان مخلوق خدا هستند من هم مخلوق خدا هستم جماد هم مخلوق خدا است این مابهالاشتراک است و این مابهالاشتراک تمیز نمیدهد مابین چیزها پس ایشان را باید شناخت و به مابهالاشتراک شناخته نمیشوند بله ایشان مردمانی بودند و مردم دیگر هم مردمانی بودند ایشان میخوردند میآشامیدند مردم دیگر هم میخوردند و میآشامیدند زور داشتند مردمان دیگر هم پهلوان بودند زور داشتند ایشان مردم سخیی بودند این نقلی نیست در میان مردمان دیگر هم مردمان سخی پیدا میشود ایشان علماء بودند در میان مردم دیگر هم علماء بسیارند حکماء بسیارند پس ایشان را باید شناخت و خدا را باید شناخت و تا ایشان را
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 27 *»
نشناسی خدا را نمیشناسی و تا مادامی که اینهایی را که عرض میکنم اینها را خیال کنی سرسری است بدان خدا را نشناختهای و مغرور مباش که خدا میشناسم آرام مخواب در رختخواب خود و برو تحصیل کن معرفت را و خدا را بشناس و بدان که خدا ابا کرده است که جاری کند اشیاء را مگر به اسباب آن و اسباب شناختن خود را قرار داده محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم والله آدم دعوت کرد که بشناسند محمد و آلمحمد را؟سهم؟ و خودش توبهاش قبول شد به متوسل شدن به اسماء این بزرگواران چه مضایقه منتشر نبود و این امر را به همه اولاد خود نگفته باشد، مثلاً به قابیل نگفته باشند چه مضایقه چرا که اگر هم میگفتند قبول نمیکرد این امر را، همچنین نوح متوسل به ایشان شد و آنهایی که گوش به حرف او میدادند این حرف را برای آنها میگفت و والله نوح خودش میشناخت محمد و آلمحمد را که از آن راه مىرفت به خدا میرسید و خدا را میشناخت و نمیشود به خدا رسید و نمیتوانی خدا را بشناسی مگر به واسطه محمد و آلمحمد همینطور چون ابراهیم میشناخت ایشان را از این جهت خدای خود را میشناخت والله موسی چون میشناخت ایشان را خدای خود را میشناخت خیال نکنی موسی خودش پیغمبر بود و خدا را میشناخت چنین نیست والله، بلکه عرض میکنم بدان والله اگر ایشان را نمیشناخت خدا را نمیشناخت حضرت امام حسن عسکری صلوات الله علیه میفرماید ما چون دیدیم موسی را مرد وفا کننده به عهد چون دیدیم قابل این هست که رسولش کنیم از
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 28 *»
اینجهت خلعت رسالت براش فرستادیم پس مبادا جبرئیل را آنها فرستاده باشند جمیع ملائکه را که خدا خلق کرده قدم از قدم برنمیدارند مگر به امر ائمه شما پس پیش پیغمبرها آنها میفرستند قاصدها را، خدا هم نیستند بنده خدا هستند نهایت بنده مقرب خدایند سرهنگند سردارند ایشانند سرکردههای ملک خدا تمام لشکر خدا ابواب جمع ایشان است پس ایشان امر میکنند نهی میکنند پیغمبران را میفرستند میفرماید حضرت عسکری ان الکلیم لمّاعهدنا منه الوفاء البسناه حلة الاصطفاء چون دیدیم و شناختیم او را قابل است برای پیغمبری و مرد باوفائی است خلعت رسالت را براش فرستادیم جبرئیل را میگویند برو خبر ببر براش که چنین کند و چنان کند به همینطور عیسی چون میشناخت ایشان را خدای خود را میشناخت به همینطور والله جمیع خلق به واسطه ایشان خدا را شناختهاند واسطهاى که خدا قرار داده میان خود و جمیع خلق ایشانند از پیش خدا که میآیی رو به خلق و پایین میآیی آن طبقهاى که متصل است به خدا یک طبقه بیشتر نیست. فکر کنید انشاءالله نور هر چراغی طبقه به طبقه از چراغ دور میشود تا آن آخر نورها آن طبقهاى که متصل به شعله است یک دایره است دور شعله که به شعله چسبیده نور متصل به آفتاب یک دایره است دور آفتاب و هکذا نور متصل به هر منیری و والله ایشانند نور خدا بلا واسطه بعد نور ایشان که منتشر شده پایینها آمده به اهل درجات پایین رسیده مثل نور آفتاب که با وجودش روشن کرده است جمیع عالم را و ایشانند والله آفتاب عالمتاب
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 29 *»
و عرض میکنم که این آفتابهایی که خدا در قرآن قسم به آنها خورده
و الشمس و ضحیٰها همین آفتاب است خدا قسم به پیغمبرش خورده اسم او را آفتاب گذارده و بر فرضی که کسی بگوید به همین آفتاب هم قسم خورده وقتی جایز باشد به همین آفتاب ظاهر قسم بخورد البته و الشمس را برای پیغمبر معنیکردن سزاوارتر است و به پیغمبر بهتر میتوان قسم خورد این است که خدا قسم میخورد و الشمس و ضحیٰها و القمر اذا تلیها قسم به پیغمبر خورده و نور او و به امیرالمؤمنین قسم خورده وقتی بعد از پیغمبر میآید جانشین او میشود و قمر حضرت امیر است و بر فرضی که به همین قمر هم قسم خورده باشد وقتی جایز باشد به همین قمر قسم بخورد البته حضرت امیر از این قمر بهتر است و به او بهتر میتوان قسم خورد والله اگر آفتاب وجود پیغمبر نبود والله هیچ آفتاب نبود والله هیچ جنبندهای نبود والله لولاک لماخلقت الافلاک یعنی میفرماید ای محمد اگر تو نبودی نه آسمانی خلق میکردم و اگر آسمان نبود زمینی نبود هیچ جنبندهای نبود پس اگر ایشان نبودند هیچ چیز نبود نه دنیایی بود نه آخرتی نه جنتی نه ناری نه خوبی و نه بدی هیچ نبود.
پس ملتفت باشید انشاءالله ایشان را باید به نورانیت شناخت و اگر کسی ایشان را به نورانیت شناخت آن وقت شناخته ایشان را آن وقت اشهد ان علیاً ولی الله را درست گفته و الا سنیها هم میشناختند که حضرت امیر پسر ابوطالب است خود حضرت امیر به آدمی مثل سلمان و مثل ابوذر به آن بزرگی میگوید یا سلمان و یا جندب ای سلمان و ای اباذر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 30 *»
بدانید ان معرفتی بالنورانیة هی معرفة الله عزوجل و معرفة الله عزوجل معرفتی معرفت خدا یعنی معرفت من و معرفت من یعنی معرفت خدای عزوجل. پس بدانید آنی را که همه میشناختند معرفت ایشان نیست مابهالاشتراک را بیندازید کنار ایشان میخوردند میآشامیدند عالم بودند زاهد بودند زور خیلی داشتند اینها چه چیز است؟! اینها معرفت ایشان نیست ایشانند نور بلافصل خدا ایشانند خلیفه بلافصل خدا چنانکه حضرت امیر خلیفه بلافصل پیغمبر است و چون خلیفه بلافصل پیغمبر است خلیفه بلافصل خدا است چرا که نور خدا پیغمبر است اسم خدا پیغمبر است پس خلیفه بلافصل خدا یعنی خلیفه بلافصل پیغمبر پس ایشانند نزدیکتر خلق به خدا. خدا نوری خلق نکرده چیزی خلق نکرده نزدیکتر از ایشان به خدا به اینطور میشناساند خود را که ایشان را قرار داده بشناسند اگر کسی ایشان را شناخت او را شناخته فکر کنید معنی اینها را ملتفت باشید نه لفظهاش را لفظهاش را سنیها هم روایت کردهاند و نوشتهاند.
پس ملتفت باشید انشاءالله نور را خدا نمونه کرده و میفرماید خود همین خدا سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق آیات خود را در آفاق و در انفس به مردم نموده و باید شما اعتقاد کنید که خدا نموده است آیات خود را به شما در آفاق و انفس هر کس از پیَش نمیرود تقصیر خودش است خدا مقصر نیست خدا که تقصیر در کار خودش نمیکند ارسال رسل خواسته کرده انزال کتب خواسته کرده دین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 31 *»
خواسته قرار داده حالا کسی بگوید پیدا نیست دینش، او نموده رسانده و جاش را هم نموده تو هم جاش را خوب راه میبری برو چنگ بزن بگیر خدا یقیناً در کار خود مسامحه نکرده و نمیکند هرچه را پیش تو نیاورده تکلیف تو نیست از تو نخواسته پس آنچه را خدا خواسته آن را به مردم رسانده و مردم خبر دارند از آن دیگر حالا از پیَش نمیروند تقصیر خودشان است از ایشان انتقام هم خواهد کشید میگوید من آوردم پیش چشمت پیش بینیت آوردم نگاهش نکردی.
پس بدانید معرفت نورانیت را هم او نشان میدهد تعلیم خلق میکند اگر تو نخواهی خودت یاد بگیری گوش ندهی که یاد بگیری او تعلیم کرده تقصیر نکرده میفرماید سنریهم یعنی مینمایانیم به ایشان آیات خود را هم در آفاق هم در انفس. میگوید به یک جایی نگاه میکنی یک چیزی میبینی هم در آفاق هم در نفس خودت یک چیزی میبینی هست از پیَش نمیروی و نه همین حالا چنین است همیشه چنین بوده از زمان آدم تا خاتم تا ظهور دولت حق همیشه باطل غلبه داشته حق همیشه مغلوب و مظلوم و مقهور بوده. ملتفت باشید انشاءالله، پس خدا کار خود را یقیناً مسامحه نکرده پیغمبرهای او یقیناً مسامحه نکردهاند ائمه طاهرین مسامحه نکردهاند تبلیغ کردهاند چنانکه میخوانی بینتم فرائضه و اقمتم حدوده و نشرتم شرایع احکامه و سننتم سنّـته و صرتم فی ذلک منه الی الرضا تا آخر و میخواهم عرض کنم که بر فرضی که این لفظها را هم نداشتید میبایست اعتقادتان این باشد که ائمه شما معصومند مطهرند
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 32 *»
وقتی که مأمورند که امر خدا را به خلق برسانند حکماً میرسانند آنچه خدا به ایشان پيغام داده بروید برای مردم بگویید میروند میگویند و اگر تکلیف مردم را برای مردم نعوذبالله نگویند پس از جانب خدا مأمور نیستند پس امام نیستند پس حجت خدا نیستند پس باید اعتقاد شما این باشد که ایشان چون معصومند و مطهرند و مأمورند که امر خدا را برسانند البته میرسانند این مطلب را باید یقین داشته باشید و واقعاً عقد قلب خودتان کنید و بدانید ایشان دعوت کردهاند حلال خدا را گفتهاند حرام خدا را گفتهاند تمام امر دین را از اصول دین و فروع دین گفتهاند هیچ چیزی را محل شکی و شبههای قرار ندادهاند تمام امر دین را بیان کردهاند خدا برای آنها بیان کرده برای آن جماعتی که بیان نشده آنها را خدا امام مردم قرار نداده چرا که آنها خودشان راه نمیبرند چطور به مردم یاد میدهند کور عصاکش کوران نمیتواند بشود جاهل را معلم جهال نمیکند خدا پیغمبر جاهل امام جاهل امام مقصر امامی که امر خدا را نرساند امام نیست و تقصیر امام قهقری برمیگردد میرود تقصیر خدا میشود که ای خدا اگر میشناختی این را که این نمیرساند امر تو را چرا او را فرستادی و پیغام خود را به او دادی پس الله اعلم حیث یجعل رسالته پس خدا [مىداند که] جبرئیل پیغامش را به سر میرساند پیغام را به او میدهد که بیارد پیش پیغمبر و خدا میداند این پیغمبر هرچه جبرئیل برای او بیاورد او میرساند به مردم جبرئیل را پیش پیغمبر میفرستد خدا میداند پیغمبر سرّهاش را هرجا صلاح میداند میگذارد سرّهاش را پیش
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 33 *»
حضرت امیر میگذارد میداند او معصوم است و مطهر است میداند اگر این معصوم نباشد او نمیتواند حامل اسرار خدا باشد کسی که او معصوم نیست چطور میتواند اراده خدا را برساند اگر چنین شد باز این نقص برمیگردد پیش خدا که تو چرا همچو کسی را پیش ما آوردی که نتواند حافظ سرّهای تو باشد. انشاءالله فکر کنید ببینید کسی خدا را نشناخت نفس خدا را میتواند بشناسد امام خود را میتواند بشناسد تا خدا را نشناسد نفس الله را نمیتواند بشناسد این است که در دعای معروف از خود پیغمبر؟ص؟ که فرمودهاند وقتی زمان غیبت شد این دعا را بخوانید و عرض میکنم شما هم بخوانید و توش هم فکر کنید اللهم عرّفنی نفسک فانک ان لمتعرّفنی نفسک لماعرف نبیّک خدایا بشناسان به من خودت را معلوم است میدانی خدایی داری با او حرف میزنی میگویی خدایا بشناسان به من خودت را که اگر نشناسانی به من خودت را پیغمبرت را نمیشناسم اللهم عرّفنی رسولک فانک ان لمتعرّفنی رسولک لماعرف حجّتک خدایا به من بشناسان پیغمبر خودت را که اگر پیغمبر خودت را به من نشناسانی ولیّ تو را نمیشناسم امام را نمیشناسم اللهم عرّفنی حجّتک فانک ان لمتعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی آخر من باید دینی داشته باشم و آن دینی که حجت تو برای من نگوید آن دین نیست من که حجت تو را نشناسم چطور دین تو را از او یاد بگیرم پس حجت خودت را به من بشناسان که اگر به من نشناسانی حجت خود را از دینم گمراه میشوم و چون خواستهاى من دین داشته باشم پس حجت تو را باید
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 34 *»
بشناسم پیغمبر خودت را به من بشناسان که اگر تو خودت را به من نشناسانی من حجت تو را نمیشناسم و چون من تو را باید بشناسم پس خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی من پیغمبرت را نمیشناسم پس معرفت خدا همان معرفت رسول خدا است مثل اطاعتش که اطاعت خدا بود کلامش کلام خدا بود هر کس رسول خدا را شناخت خدا را میشناسد هر کس نشناخت رسول خدا را خدا را نمیشناسد. پس یهودی نمیشناسد خدا را نصاری نمیشناسد خدا را و همچنین والله معرفت رسول معرفت امیرالمؤمنین است معرفت امام حسن است معرفت امام حسین است معرفت دوازده امام است
هر کس ایشان را نشناخت پیغمبر را نشناخته هر کس پیغمبر را شناخت ایشان را میشناسد هر کس ایشان را شناخت دین دارد مذهب دارد
هر کس ایشان را نشناخت دین ندارد مذهب ندارد و لو نماز بکند روزه بگیرد خمس بدهد زکات بدهد که دین ندارد.
و صلّى الله على محمّد و آله الطاهرین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 35 *»
مـوعظه دوم
(شنبه / دوم محرمالحرام 1301)
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 36 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین
و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم
و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.
خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مىفرماید:
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.
ترجمه فارسی این آیه را عرض کنم یک قدری تا آن کسانی هم که عربی نمیدانند انشاءالله ملتفت باشند که خدا فرموده است خدا خریده است از جمیع مؤمنین جانهای ایشان را و مالهای ایشان را و در عوض این جان و مال بهشت خود را قرار داده و علامت آن کسانی که این معامله را کردند پیش از اینها؛ دیگر آنهایی که یکخورده عربی راه میبرند میدانند که میگویند خداوند عالم در زمانهای پیش این معامله را با مؤمنان کرده و خریده است پیش از این جانشان را و مالشان را و کسانی که این معامله را کردند علامتی دارند علامتش این است که بعد از این جنگ میکنند در راه خدا یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون پس اصل آن پیش شده و پیش از این دنیا این معامله شده لکن کسانی که
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 37 *»
این معامله را کردند بعد از قرآن و بعد از نزول این آیه شریفه جنگ میکنند بعد از این در راه خدا و جمعی را میکشند در راه خدا و بعد کشته میشوند در راه خدا جان و مال خود را در راه خدا میدهند. و این معامله را که خدا پیش کرده و بعد به عمل خواهد آمد این امر امری نیست که خیال کنی در قرآن تنها خدا قرار گذارده پیش از این هم از برای هر نبیی هر ولیی این عهد را کرده بود این قرار را داده بود از اینجهت فرمود وعداً علیه حقا یعنی این وعده که همان معامله باشد این وعدهایست که حق است بر خدا که وفا کند و اینجور لفظ را که میگویند کسی که یکخورده باز سررشته از عربی دارد این نکته را هم ملتفت میشود و حالا که عرض میکنم عجمها و فارسیزبانها هم میفهمند میفرماید وعداً علیه حقاً فی التوریة و الانجیل و القرآن میفرماید این عهدی است که خدا کرده است و حق است بر او. این علیه که میفرماید صیغه این معامله است خدا خوانده هر چیزی صیغهای دارد عقدی دارد تا کسی آن صیغه و عقد را جاری نکند معامله صحیح نیست باید صیغهاش را جاری کرد مثل اینکه کسی اگر نذری کند میگوید لله علىّ حقاً این صیغه نذر است هر کس این را خواند آن براش واجب میشود هر کس گفت لله علیّ عهداً هکذا آن کار بر او واجب میشود حالا خدا به جهت تأکید امر، صیغهاش را هم خوانده میگوید وعداً علیه حقاً نه همین در قرآن وعده کرده فی التوریة و الانجیل و القرآن و باقی کتب پس این صیغه را آن روز خوانده و در تورات و انجیل و قرآن بلکه در جمیع کتابهای آسمانی این خبر را داده که این صیغه را
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 38 *»
خوانده و این عهد را کرده و بر خدا است وفا کند و دیگر خودش دلیل و برهان اقامه میکند برای این مطلب و میفرماید و من اوفی بعهده من الله کیست وفاکنندهتر به عهد خودش از خدا.
انشاءالله فکر کنید اصرارهای من همیشه این است که فکر کنید تا از روی فکر دین داشته باشید و فکر کنید تا از روی فکر انشاءالله عبادت کنید از روی فکر انشاءالله گریه کنید چنانکه حضرت امیر فرمایش میفرمایند هیچ خیری نیست در هیچ عبادتی در هیچ نمازی در هیچ روزهای در هیچ عبادتی خیری نیست مگر آن را از روی شعور بکنی حالا از آن جمله است همین عزاداریها لاعن شعور هی باید گریه کنیم و نفهمیم سرّش را گریه کردهایم خیری هم درش نیست. لکن هر عملی که فکر در آن است که از روی بصیرت است و فکر کرده میشود خیر در آن فکر است که آن فکر مانند روحی میشود در تن اعمال و عملها را زنده میکند. پس عملی که فکر در آن نیست عملی است بیروح مثل مرده بیجان کاری از او نمیآید نمیتواند ببیند نمیتواند بگوید نمیتواند بشنود ملتفت باشید مرده که جان ندارد ثمرش همین است که گند کند و آخر هم نباشد و والله عملی هم که در آن فکر نیست ثمرش کبر است من اینهمه نماز کردم اینهمه گریه کردم ثمرش عُجب است من همچو عبادت کردم ثمر عمل بیفکر ریا است سمعه است این کار را بکنم برای اینکه مردم ببینند ما خوب آدمی هستیم مهمانمان بکنند عزتمان بکنند یا بشنوند ما آدم خوبی هستیم چیزیمان بدهند و اینها همهاش کفر است همهاش شرک
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 39 *»
است. ملتفت باشید انسان زحمت کشیده نماز کرده روزه گرفته عبادت کرده وقتی پای حساب میآییم یکیش از راه کبر بوده از روی عجب بوده از روی ریا بوده از روی سمعه بوده ثمرش اینها است به جهتی که فکر توش نیست لکن وقتی فکر آمد انسان بداند عملی را برای خدا کند وحده لاشریک له چرا که انسان عاقل میفهمد. ملتفت باشید انشاءالله انسان عاقل میفهمد اگر باید کار را یک جایی نمود چرا به خدا ننماییم آن کار را که میتواند جزای خیر بدهد چرا از برای بندگانی بکنیم که خیالشان عقلشان شعورشان دادشان ستادشان هیچ به دست خودشان نیست. ملتفت باشید انشاءالله پس اگر کسی هم بخواهد عملش را بنمایاند یا بخواهد گوشزد کسی کند کیست بهتر از خدا که عمل را گوشزد او بکنی کیست بهتر از خدا که عمل را برای او حاضر کنیم که او ببیند ما عملی خوب کردهایم چرا که او است که میتواند خیر را برساند و تا او نخواهد هیچکس نمیتواند هیچ خیری به کسی برساند. ملتفت باشید انشاءالله پس از همین راهها است که فرمایش کرده خدا و من اوفی بعهده من الله چرا که هر یک از بندگان اگر عهدی کنند قسمی بخورند نذری کنند هر عهدی را به هر مجلسی که بخواهند بکنند و ببندند تا خدا نخواهد نمیتوانند آن عهد را بهجا بیاورند پس اینها اگر عهدی شرطی صیغهاى قسمی کسی بخواهد بخورد موقوف است به اینکه اگر خدا بخواهد ما میکنیم و اگر او نخواهد ما نمیتوانیم بکنیم به خلاف عهد خدا که دل باید بست به آن خدا؛ توکل باید کرد به خدا همین که عهد کرد عمل آوردن آن عهد موقوف
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 40 *»
نیست به خواهش کسی به مشیت کسی. دیگر خدا نمیگوید ان شاء الخلق افعل کذا و کذا خلق همهشان باید بگویند انشاءالله، صانع اگر بخواهد لاحول و لا قوة الا بالله این است که میفرماید کیست وفاکنندهتر به عهد خود و حال آنکه آن عهدی را که کرده بهجا میآورد و خواست هیچکس جلو عهد خدا را نمیتواند بگیرد و هیچیک از مخلوقات مانع کار او نمیتوانند بشوند و کاری که خواسته است البته میکند پس خوشا به حال کسانی که این عهد را با خدا بستند پس خطاب میکند به آن جماعت که فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به خوشا به حال شما که این بیعت را کردید این مبایعه را کردید و این عهد را با خدا بستید که بهشت خدا را گرفتید و جان و مال خود را در راه خدا دادید. این بود ترجمه فارسی این آیه حالا دیگر آنهایی هم که عربی نمیدانند ملتفت هستند.
پس از این آیه شریفه معلوم میشود که این آیه در حکایت حضرت سیدالشهداء است صلوات الله و سلامه علیه و شأن نزول این آیه در خصوص آن حضرت است. ملتفت باشید انشاءالله و ببینید این عزاداری حضرت سیدالشهداء چقدر امر عظیمی بوده است و مردم خبر ندارند از آن غافلند اغلبی از مردم چنین گمان میکنند که این کاری بود اتفاق افتاد حضرت سیدالشهداء رفت به مکه از آنجا آمد به کوفه و جنگی اتفاق افتاد میان او و قشون یزید زورش نرسید کشته شد و ملتفت نیستند حتی بسیار بسیاری از خیلی از مردمانی که ظاهرشان خیلی باد دارد ملتفت نشدهاند کلامشان را عرض میکنم تا ملتفت باشی.
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 41 *»
بعضی از ملاها یعنی از آن ملاهای پیش دیگر نمیدانم سنی بودهاند مُنی بودهاند چه بودهاند بعضی از ملاها شبهه کردهاند که سیدالشهداء آیا گمان هم نداشت که کربلا میرود میکشندش گیرم علم نداشت اگر گمان داشت که میرود کشته میشود پس خودش باعث خون خودش شده خداوند عالم فرموده لاتلقوا بایدیکم الی التهلکة خودتان خودتان را به دست خودتان به مهلکه نیندازید حالا میگویند حضرت سیدالشهداء که خودش آمد به کربلا و خودش این جنگها را کرد و کشته شد پس خودش را به مهلکه انداخت این چطور میشود این شبهه را کردهاند یک آخوند عمامه گندهتری جوابی مقابل این گفته است یک آخوندی اینجور شبهه کرده است و یک آخوندی دیگر مثل خودش جوابش را گفته جوابش را اینطور نوشته است که حضرت سیدالشهداء گمانش این بود که فتح میکند چرا که عریضهجات بسیاری به قدر یک خورجین از کوفه برای او نوشته بودند که بیا به سوی ما واقعاً یک خورجین پر از کاغذ شده بود که همه را اهل کوفه نوشته بودند برای آن حضرت که ما رئیسی نداریم ما امامی نداریم ما که اهل کوفه هستیم امامی غیر از شما نمیشناسیم و این شهر کوفه شهری بود که منزل حضرت امیر بود صلوات الله و سلامه علیه آن ریاست خوردهاى که داشتند همهاش در این کوفه بود و در پیشْ مردم این کوفه مسلماً شیعه بودند به طوری که [در] ظاهر حضرت امیر گاهی که شکایت میکند از روزگار میفرمودند این چه خلافتی است که من دارم این چه ریاستی است که من دارم من که هیچجا را مالک نیستم مگر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 42 *»
همین کوفه را هی دروازهاش را میبندم هی دروازهاش را وامیکنم دیگر باقی جاها در تصرف دیگران است اهل کوفه هم همه رعیت آن حضرت بودند اینها هم معروف بودند که از شیعیان حضرت امیرند از این بود که اهل کوفه کاغذها نوشتند به حضرت سیدالشهداء و جمع شده بود تا آنکه به قدری که یک خورجین پر بشود شده بود همهشان هم نوشته بودند بیا به جانب ما باغهای ما سبز شده هوای اینجا چقدر خوب است دخلی به هوای مکه و مدینه ندارد مکه و مدینه هواش ناسازگار است برای شما، شماها عادت کردهاید به هوای کوفه در مکه و مدینه نمیتوانید به سر ببرید بهتر آن است که به کلی صرف نظر از آنجاها بکنید باغهای ما سبز شده ماها منتظر قدوم شریف شما هستیم بیایید به جانب ما که
ما منتظریم.
خلاصه پس نوشته است آن آخوند در جواب آن آخوندی که شبهه کرده که چون این عریضهها خدمت حضرت رسید حضرت باورشان شد و چنین گمان کردند که البته اینها کمکشان خواهند کرد دیگر نمیدانم که این آخوندی که اینطور جواب نوشته چه خیالی کرده و اینطور نوشته مگر ندیده بودند در کتابها که همین کوفیان وفا نکردند به برادرش حضرت امام حسن، وفا نکردند به پدرش حضرت امیر و آنها را کشتند. خلاصه این شخص نوشته است که چون گمانش چنین بود فتح میکند سلطان میشود آمد تا وقتی بنای جنگ شد باز خیال میکرد فتح میکند باز خیال میکرد سلطان میشود و پیش میبرد لکن وقتی جنگ درگرفت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 43 *»
و احاطهاش کردند دیگر آن وقت کار از دستش بیرون رفت و ناچار کشته شد پس خودش خودش را به مهلکه نینداخته به جهتی که گمانش فتح بود.
شما انشاءالله ملتفت باشید و فکر کنید ببینید امری را که خداوند عالم پیش از وقوعش چندین دفعه به پیغمبر وحی کرده است و صریحاً در قرآن وحی کرده و پیغمبر آنهمه خبر داده دیگر اگر کسی هم بگوید حدیثها حدیث است و مظنه است هیچکس هست که بگوید آیه قرآن آیه قرآن نیست آیه قرآن که یقیناً صحیح الصدور است و یقیناً کلام خدا بیمعنی نیست و این کلامی که فرموده ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة این آیه البته معنی دارد و ماضیش ماضی است و مضارعش مضارع است آیه مصداق دارد پس این معامله را در عالم ذر خداوند عالم کرده بود و این بیع و شراء را نموده بود و در عالم ذر فرمایش کرده بود کیست که بفروشد به خدا جان خودش را و مال خودش را جان و مالش را به خدا بفروشد و بهشت را در عوض بگیرد برای چه ملتفت باشید انشاءالله باز جان را بدهند و مال را بدهند و بهشت را بخرند برای خودشان یا از برای کسانی که خودشان نمیتوانند بخرند و خودشان نمیتوانند مالک جنت شوند و این معنی را خیلی از مردم غافلند. پس بدانید والله این جان و این مال را حضرت سیدالشهداء از برای خودش نداده. ملتفت باشید انشاءالله چرا که تویی که شیعه هستی الحمدلله میدانی که حضرت سیدالشهداء معصوم بود و مطهر و هیچ
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 44 *»
گناهی از او سر نزده بود که به جهت آن گناهش باید این بلا بر سر او بیاید که مکافات عملش این باشد که خودش را بکشند اهلبیتش را اسیر کنند. ملتفت باشید انشاءالله حتی میخواهم عرض کنم اگر قدری فکر کنید میدانید سنیها هم همچو اعتقادی درباره حضرت امام حسین ندارند. تمام این بلاهایی که بر سر او آمد برای این بود که میخواست نجات بدهد خلق اولین و آخرین را و میخواست تمام مؤمنین که خدا تقدیر کرده بود مؤمن باشند و خودشان به اصطلاح گلیم خود را نمیتوانستند از آب بکشند و عمل خودشان کفایت خودشان را نمیکرد پس ایشان پا به میان گذاردند و عملی کردند که کفایت کند جمیع مؤمنین را. کسی غیر از این خیال کند نفهمیده مگر غافل باشد کسی فکر کند که چطور شد این امر واقع شد انشاءالله تو فکر کن دقت کن بلکه بیابی.
اول فکر کنید انشاءالله چرا کسی که معصوم است و مطهر و هرگز خلاف اراده خدا از او سر نزده معصوم است ــ چنانکه اعتقاد شماها است ـــ چنین شخص معصومی چرا باید به این بلاها گرفتار شود؟ خودت فکر کن انشاءالله این خدا خدایی است که هیچ ظلمی در کارش نیست آیا کسی بندگی خدا را بکند این را باید بزنندش که چرا بندگی خدا کردی؟!
ملتفت باشید انشاءالله فکر کنید از روی شعور، چرت مزنید به فکر بیفتید. خدا چون چنین قرار داده من یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره خدا که چنین گفته مقتضای عدالت خدا این است که
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 45 *»
ظالم نیست هر کس یک مثقالی به قدر اندازه خردلی خیری از او سر بزند البته ثواب همان اندازه را به او میدهند همچنین هر کس یک مثقال به قدر اندازه خردلی شر از او سر بزند البته عذاب همان اندازه را به او میدهند حالا ملتفت باشید ببینید مقتضای عدل خدا این نیست که کسی که معصوم و مطهر است و از ابتدای عمرش تا آخر یک سر مویی خلاف مشیت خدا از او سر نزده چرا باید او را بکشند چرا باید اولاد او را در حضور او بکشند چرا باید به آن خفت و خواری عیالش را اسیر کنند فکر کنید انشاءالله بدانید والله از روی بصیرت تمام این قصههایی که هست باید به سر مخلوقاتی بیاید که گناهکارند و معصوم و مطهر نیستند. پس بدانید که سیدالشهداء صلوات الله علیه والله فدای شما شد این است که میفرماید که و فدیناه بذبح عظیم میفرماید ما اسماعیل را فدا دادیم به ذبح عظیمی به سَربُرى بسیار بزرگی و عرض میکنم والله این نشده مگر برای اینکه چون باید تمام گناهکاران را کشت و باید تمام گناهکاران این خفت و این ذلت و این اسیری و این تشنگی و این گرسنگی و این بلاها باید برای آنها باشد لکن حضرت سیدالشهداء آمد و راستی راستی این را به جان خود خرید که آنها نجات بیابند. دیگر معامله هم که ریشخندی باشد خدا ریشخند برنمیدارد تا معامله را آن کسی که یک طرف معامله است راضی نباشد و کراهتی داشته باشد میل نداشته باشد به زور به گردنش بگذارد که این معامله را بکن خدا هرگز همچو معامله نمیکند قرار داده در جمیع معاملات بایع باید راضی باشد به فروختن، مشتری باید
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 46 *»
راضی باشد به خریدن اگر شایبه اکراهی اجباری در معامله باشد همه علماء میگویند باطل است همه اهل ادیان از یهود و نصاری تمام دینها میگویند معاملهای که شایبه اکراه شایبه اجبار در آن برود آن معامله باطل است.
پس ببینید که به چه شوق و ذوق از روی اشد رضا و از روی رغبت هرچه تمامتر حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه به گردن خود گرفت تمام معصیت معصیتکاران را و خود را به فدای آنها کرد پس خود آن بزرگوار را انشاءالله از روی بصیرت فکر کنید و از روی بصیرت گریه کنید از روی بصیرت باید دل بدهید ببینید ما با این عنق منکسرمان کارهایی که ما دلمان میخواهد میکنیم اخلاصهای زبانی که میخواهیم تحویل یکدیگر کنیم میکنیم اعتناء نکرده به اینها او از آن بزرگی که داشته روی خود نیاورده بلکه گناه تمام گناهکاران را به گردن خود گرفت همه را به پای خود نوشت به همینطوری که میبینید در دعاهایی که از ائمه طاهرین رسیده معاصی را نسبت به خود دادهاند بابصیرت باشید فکر کنید در توی دعاهاش هی میبینی هی گریه میکند که خدایا من تو را معصیت کردم حضرت سجاد دعا که میکند در دعای خود عرض مىکند که خداوندا من معصیت کردم تو را با چشم خودم خداوندا من معصیت کردم تو را با گوش خودم معصیت کردم تو را با زبان خودم حتی اینکه عرض میکند خداوندا معصیت کردم با فرج خودم. فکر کنید انشاءالله تو یکخورده فکر کن یکخورده که انسان فکر کرد آن وقت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 47 *»
انسان یقین میکند که این معصیتهایی که فرمایش کردهاند نسبت به خودشان واقع نشده هیچ سنی نمیتواند بگوید امام زینالعابدین نعوذبالله زنا کرده حتی میخواهم عرض کنم هیچ ناصبی بلکه هیچ یهودی هیچ نصرانی هیچ مذهبی ملتی نگفته مثل حضرت سجاد نعوذبالله زنا کرده و استغفاری که میکند از آن جهت است هیچ یهودی چنین حرفی نزده هیچ ناصبی چنین حرفی نزده تو که شیعهای که پیش پات افتاده که آن بزرگوار معصوم است و مطهر است همه ائمه را معصوم میدانی حالا دیگر اینجور دعاها را معنیش را ملتفت باش معنیش این است که چون ماها به نامحرم نگاه میکنیم با چشم معصیت میکنیم خدا را، او میگوید من با چشم خودم معصیت کردم چون گوش ماها غیبت شنیده او غیبت نشنیده با گوشش هیچ معصیتی نکرده لکن ما چون با گوش خودمان غیبت شنیدهایم او میگوید معصیت کردم تو را با گوش خود چون من با زبان خودم فحش دادهام او میگوید معصیت کردم تو را با زبان خود تو با فرج خودت زنا کردی و او میگوید من با فرج خود معصیت کردم تو را خدایا تو مرا بیامرز. پس از این جهت انشاءالله ملتفت باشید همینکه تو اعتقاد داری که او امامی بود معصوم و مطهر و پیشوای تو است ملتفت باشید و اینهایی که عرض میکنم حدیث خاص دارد و پیغمبر؟ص؟ میفرماید هر کس ایمان نداشته باشد به شفاعت من این از امت من نیست دیگر یهودی است نصاری است هرچه میخواهد باشد و شفاعت پیغمبر را فکر کنید ببینید پیغمبر فرمود شفاعتی لاهل الکبائر من امتی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 48 *»
شفاعت من برای کسی است که گناهان کبیره داشته باشد مثلاً کسی را کسی کشته باشد یا مال کسی را کسی خورده باشد از این گناهان کبیره کرده باشد میفرماید شفاعت من برای همان کبیرههایی است که از امت من صادر میشود و این حدیث حدیثی است که نه من تنها بگویم نه شیعه تنها گفتهاند تمام سنی و تمام شیعه روایت میکنند.
پس ملتفت باشید شفاعت پیغمبر لاهل الکبائر من امت پیغمبر است؟ص؟ و گناه تمام امت را والله پیغمبر به پای خود گرفته علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم آیه قرآن است یعنی آنچه را که شما کردهاید علیه یعنی به گردن پیغمبر است بر او وارد ساخته او هم به گردن خود گرفته و او به مؤمنین رؤف و رحیم است.
حالا ملتفت باشید که گناهان امت را پیغمبر همینطور به پای خود میگیرد به اینطور که چون پیغمبر حضرت سیدالشهداء را صلوات الله علیه از جان خود بیشتر دوست میداشت او را داد در راه امت که شفاعت کند آنها را همچنین حضرت امیر صلوات الله علیه حضرت سیدالشهداء را از جان خود بیشتر دوست میداشت چنانکه فاطمه زهرا او را از جان خود دوستتر میداشت و معذلک برای شفاعت امت به این کار راضی شدند این بود که وقتی سیدالشهداء تولد کرد جبرئیل با چندین هزار هزار ملک نازل شدند بر زمین برای تهنیت رسول خدا آنقدر ملک آمدند که هرگز روی زمین آنقدر ملک نیامده بود عددش را خدا میداند و هرگز آنقدر ملک نیامده بود آن وقتی که سیدالشهداء تولد کرد جبرئیل ندا داد
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 49 *»
در جمیع آسمانها که من میروم به تهنیت پیغمبر آخرالزمان و خدا حکم کرده که جمعیتی همراه بیایند به تهنیت ای ملائکه همراه من باشید و بیایید برویم و با جمعیتی فرود آمدند به طوری جمعیت ملائکه بر زمین آمد که بعضی از ملائک که در جزایر گرفتار بودند و خبر از جایی نداشتند وقتی آن جمعیت را دیدند گمان کردند که قیامت برپا شده گفتند چه خبر است این های و هوی و این جمعیت با این تفصیل ملائکه نازل میشوند یکی از ملائکه که صلصائیل نام داشت در جزیرهای از جزایر افتاده بود یک وقتی خطائی از او سر زده بود بالهاش را شکسته بودند او را در آن جزیره انداخته بودند این جمعیت را دید از جبرئیل پرسید چه خبر است کجا میروند این جماعت آیا قیامت برپا شده؟ جبرئیل گفت نه قیامت برپا نشده لکن خداوند یک ولدی به پیغمبر آخرالزمان عطا کرده که بهترین اولادها است برای بهترین مردم ما میرویم به تهنیت پیغمبر آخرالزمان. عرض کرد تو که میروى آنجا عرض کن حاجت مرا چرا که من میدانم این را که این پیغمبر است شفیع تمام گناهکاران عرض کن که تو به واسطه برکت این مولودی که خدا به تو داده است از تصدق سر او از خدا بخواه از گناهان من درگذرد مرا نجات بدهد. جبرئیل وقتی آمد خدمت حضرت رسول؟ص؟ پیغام او را به سر رساند عرض کرد ملکی را دیدم چندین سال است به واسطه خطائی که از او سر زده در فلان جزایر افتاده آن وقتی که ما آمدیم ما را دید التماس کرد که تو را شفیع کنم پیش خدا که خدا از سر تقصیرش درگذرد حالا اگر شفاعتش میکنی بکن و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 50 *»
پیغمبر خدا؟ص؟ فرمودند بیارید قنداقه نور دیدهام حسین را آوردند قنداقه را آن قنداقه را به دست گرفت پیغمبر و دست به دعا برداشت که خداوندا به کرامتی که به این حسین دادهای به تقربی که به حسین دادهای از گناهان این درگذر و درگذشت از تصدق سر حضرت سیدالشهداء آن ملک الآن فخر میکند به جمیع ملائکه آسمانها و در همه مواقع در دنیا و آخرت فخر میکند به کل ملائکه، فخر میکند که منم آزادکرده حسین حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه.
خلاصه این را میخواهم عرض کنم که در آن بینی که جبرئیل آمدند خدمت حضرت رسول با آن جمعیت ملائکه که هرگز پیغمبر آنقدر جمعیت ندیده بود دید که جبرئیل در این ضمنها اشکش سرازیر است تهنیت میگوید گریه هم میکند پیغمبر خدا تعجب کرد گفت تو با اینهمه جمعیت از ملائکه آمدهای به تهنیت من به چشمروشنی من که خدا فرزندی به من عطا کرده نمیفهمم دیگر این گریه تو برای چیست؟ عرض کرد سرّی در این کار هست اگرچه من به خوشحالی آمدهام و به چشمروشنی تو آمدهام اما سرّی هست که نمیتوانم خودداری کنم به جهت سرّی که میدانم نمیتوانم خود را نگه دارم و آن بشاشت به جزع مبدل میشود و حزن و اندوه بیاختیار میآید و سرازیر میکند و اشک مرا جاری میکند پیغمبر مضطرب شدند که آن سرّ چه سرّی است؟ عرض کرد همین عزیزی که میبینی به این عزت است همین را امت تو شهید میکنند با ظلم با ستم. این بود که حضرت پیغمبر؟ص؟ فرمود پس من
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 51 *»
چنین فرزندی را چه میکنم؟ عرض کرد جبرئیل یا رسول الله خدا سلامت میرساند و میگوید من عهد کردم تو هرچه از من بخواهی اجابت کنم. و انشاءالله شما میدانید دعای پیغمبر مستجاب است هر که گمان بکند که پیغمبر دعائی میکند و خدا ردّ میکند چنین کسی کافر است هر خری هست خوبست. شما که میدانید دعای او مستجاب است. خلاصه جبرئیل عرض کرد یا رسولالله اگرچه تقدیر چنین شده که این فرزند کشته شود و میشود لکن این را هم میگویم دعای تو مستجاب است اگر نمیخواهی دعائی کن که خدا بلا را بگرداند لکن اگر دعا کردی و بلا گشت دیگر آن وقت خودت دانی و امت گناهکار این را بدان
امت تو گناهکارند.
و عرض کردهام تمام کسانی که غیر از پیغمبر و آلپیغمبرند هر یک منقصتی دارند و یک کاری و لو خلاف اولیٰ باشد از ایشان سر زده والله تمام پیغمبران به واسطه محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم و به تمسک به ذیل دامن ایشان خود را نجات دادهاند. آدم وقتی معصیت کرد جبرئیل نازل شد و عرض کرد میخواهی خدا توبه تو را قبول کند نگاه کن به ساق عرش ببین انوار خمسه آلعبا را، نگاه کن انوار پنجتن را ببین و جبرئیل تعلیم آدم کرد که خدا را قسم ده به حق این پنجتن آدم هم خدا را قسم داد به پنجتن آلعبا تا خداوند از سر تقصیرش گذشت. پس پیغمبران هم آن نقصانی که داشتند کارشان به انجام نرسید مگر به این واسطه که متمسک به آلمحمد شدند صلوات الله علیهم پس ایشان به جهت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 52 *»
خلاصی تمام گناهکاران آمدهاند و الا کاری نداشتند در این دنیا، در دور عرش خدا طائف بودند و والله پیش از عرش خدا بودند پیش از عرش و به همراه عرش خدا بودند در زیارتشان میخوانی مُحدِقین به عرش بودید فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه در آن فقره زیارت است. اینها را وقتی میخوانید ملتفت باشید اشاره به کجا میکنید که ای ائمه من شما در عرش خدا بودید و خدا منت بر ماها نازل کرد شما را نازل کرد فرو فرستاد میان ما برای اینکه ما شما را بشناسیم و اخلاص به شما داشته باشیم کفارة لذنوبنا که شما کفاره گناه ما باشید به همینطور باقی زیارت را خودتان انشاءالله ملتفت هستید زیارت جامعه است و بیشتر از شماها خواندهاید.
باری پس وقتی جبرئیل عرض کرد خدمت پیغمبر که دعا کن بلا را خدا از این فرزند تو بگرداند خدا مستجاب میکند لکن بدان گناهکاران امت هستند و آنها باید عذاب بکشند گفت اگر چنین است حالا دیگر راضی هستم پس پیغمبر هم به اشدّ رضا و رغبت تمام راضی شد به این معامله. باز به همین ترتیب همین قصه را به حضرت امیر عرضه کردند حضرت امیر فرمودند من همچو اولادی را نمیخواهم همین که گفتند شیعیانت را شفاعت میکنند به این واسطه حالا آیا راضی شدی؟ گفت حالا دیگر راضی شدم. باز همین قصه را به حضرت فاطمه که خبر دادند حضرت فاطمه زاریها کرد گریهها کرد نالهها کرد گفت من چنین فرزندی را نمیخواهم میخواهم چه کنم وقتی به او گفتند که آیا نمیخواهی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 53 *»
پدرت شفیع روز قیامت باشد و خود حضرت فاطمه هم بدانید شفیعه گناهکاران است به این واسطه، به او گفتند یا فاطمه آیا نمیخواهی پدرت شفاعت کند جمیع گناهکاران امت را در روز قیامت آیا نمیخواهی شوهرت ساقی حوض کوثر باشد آیا نمیخواهی خودت شفاعت کنی جمیع زنان امت را؟ بعد از شنیدن اینجور خبرها حضرت فاطمه هم راضی شدند.
خلاصه ملتفت باشید انشاءالله که این امر امری است مقدر شده پیش از خلقت شما بلکه مقدر شده بود پیش از خلقت آسمان و زمین پیش از خلقت جمیع خلق چاره کار جمیع خلق را کرده بودند پس در عالم ذر این معامله را کردهاند با سیدالشهداء و به اشدّ رضا و رغبت تمام سیدالشهداء این امر را به گردن خود گرفت به جهت خلاصی تمام گناهکاران که خود را نمیتوانستند نجات بدهند و والله تمام گناهکاران محتاجند به او.
و باز حدیث خاصی عرض کنم تا انشاءالله بابصیرت باشید و بدانید که چه امر عظیمی است و نیست معروف در میان مردم لکن در میان شما معروف باشد در میان مردم معروف این است که تعزیهداری امر مستحبی است ثواب به آدم میدهند دیگر بخصوصه برویم چایی هم بخوریم ضرری ندارد. شما بدانید انشاءالله والله ثوابش از نماز بیشتر است از روزه بیشتر است ثوابش از حج بیشتر است از خمس بیشتر است از زکات بیشتر است این تعزیهداری اگر هست آن نماز به کار میآید آن روزهها آن
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 54 *»
حجها آن خمسها آن زکاتها به کار میآید این نباشد والله آنها هیچ مصرف ندارد هرچه بکنیم از جیبمان رفته والله اعظم عبادات همین تعزیه سیدالشهداء است. ملتفت این معنی باشید و دقت کنید این است که میفرماید اگر کسی به عدد ریگ بیابانها گناه داشته باشد گناه هم که دارد همان گناهانی که خود پیغمبر فرموده شفاعتی لاهل الکبائر من امتی اگر آن گناهان کبیره به قدر کف دریاها باشد به قدر ریگ بیابانها باشد به عدد ستاره آسمانها باشد به وزن سنگینی زمین و آسمانها باشد میفرماید اگر همچو کسی باشد که این گناهان بزرگ را کرده باشد میفرماید اگر به قدر بال مگسی اشک در این تعزیهداری از چشمش بیرون آید خدا تمام گناهانش را میبخشد ببینید چه امر بزرگی است این امر تعزیهداری حضرت سیدالشهداء. پس از جمیع واجبات کأنه واجبتر است ملتفت باشید انشاءالله درست دقت کنید اگر کسی قصه حضرت سیدالشهداء را براش بگویند و او دلش نسوزد آیا این مؤمن است؟! لامحاله مؤمن دلش میسوزد و همین که دل سوخت آیا دلش گرم نمیشود البته گرم میشود گرم که شد آیا شعلهاش بالا نمیآید البته بالا میآید بالا که آمد چشم مثل پیه است حرارت که به آن رسید آب میشود و سرازیر میگردد اشک میشود و جاری میشود باز علامت مؤمن را فرمایش فرمودهاند این است که وقتی متذکر حضرت سیدالشهداء شد لامحاله گریان میشود و نمیشود گریان نشود بیاختیار است و این امری است طبیعی که دوست اندوه دوست را نمیتواند بشنود لامحاله در حزن
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 55 *»
او محزون میشود و در غم او غمگین میشود و در صدمه دوست البته صدمه خواهد خورد.
پس خداوند عالم چنین مقدر کرده که اگر کسی در تمام عمر معصیت کند و ببینید چه ثواب هنیء اهنائی است چنان ثوابی است که اگر مردم بدانند ثواب گریستن بر سیدالشهداء را خدا میداند که خوشحالیشان بیشتر از حزنشان خواهد شد ولکن شما انشاءالله میدانید که حزن نمیشود از دل دوست بیرون رود. فکر کنید اینکه صدمهای نبود که انسان به خوشحالی اینکه ثواب به ما میدهند غصه بخورد و محزون شود عرض میکنم والله مقتضای دوستی این است که همین که متذکر ظلمی ستمی تشنگی گرسنگی شد تا متذکر اینجور چیزها شدیم باید جگرمان آتش بگیرد و میگیرد والله کسی که بشنود باکش نباشد البته مؤمن نیست البته کافر است والله به جهنم خواهد رفت مثل باقی کفار. این است که این مصیبت را خداوند عالم از روی حکمت بالغه وارد آورده.
انشاءالله یکقدری ملتفت باش و غافل مباش فکر کن قدری دقت کن و میخواهم بگویم خیلی از مسألهها و مطلبها هست مردم اگر غافل نباشند و فکر کنند متحیر میشوند. خوب خدا که اصرار دارد که گناهکاران را نجات بدهد به پیغمبرش هم گفته که استغفار کن برای امت خود و میکند به ائمه گفته استغفار کنند برای دوستان خود و میکنند به ملائکه گفته استغفار کنند و میکنند یستغفرون لمن فی الارض ببینید خدا که میخواهد از سر تقصیر دوست امیرالمؤمنین بگذرد
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 56 *»
چه میکند همه خلقش را وامیدارد که استغفار کنند برای او همه مؤمنین هم که استغفار میکنند برای همه مؤمنین خوب اینها که هست دیگر این مصیبت را بر سر سیدالشهداء وارد نیارند به همانجور چیزها از تقصیر گناهکاران درگذرد. سرّ این امر را عرض کنم و این سرّها را بدانید باقی مردم خبر ندارند راه نمیبرند. سرّ این امر را انشاءالله فکر کن تو به دست بیار سر این امر را. این است که خداوند عالم چنین مقدر کرده بود که هر کس عمل نکند چیزی ندهد به او چشم به تو داده گفته رنگ ببین تا من رنگ به تو بدهم دیگر تو بگویی من نگاه نمیکنم و همینطور با نگاه نکردن، من رنگ را ببینم تمنای بیجا است همچنین گوش داده خدا برای صداشنیدن گفته میخواهی صدا بشنوی گوش بده تا صدا داشته باشی دیگر من گوش نمیدهم و صداها را خدا به من بشنواند تمنای بیجا است لیس للانسان الا ما سعی و ان سعیه سوف یری انسان هر عملی کرده به او میدهند ان احسنتم احسنتم لانفسکم کار خوب میکنی برای خودت میکنی بد میکنی مال بد بیخ ریش خود است خوب میکنی مال خودت است.
انشاءالله اگر ملتفت باشی چه عرض میکنم میدانی تا تو نبینی ندیدهای اگرچه تمام خلق چشم وا کنند و ببینند تو ندیدهای خودت باید چشم وا کنی و ببینی تا دیده باشی تمام خلق همه گوش بدهند و صداها را بشنوند تو اگر خودت نشنوی از صدا خبر نداری اگرچه تمام خلق گوش به آن صدا بدهند و بشنوند دیگر من گوش نمیدهم و همینطور خدا صدا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 57 *»
به من بشنواند این حرف بیمعنی است و محال هم هست و خدا نمیکند امر محال را من غذا نمیخورم و خدا به من بخوراند محال است خدا غذا خلق کرده به تو دست داده چشم داده هوش داده قوت و قدرت داده غذا را آورده پیش تو بردار بخور دیگر حالا من از این راه نمیخواهم بخورم هرچه توی دستم بگذارم هیچ دستم شیرین نمیشود هیچ نمیشود من خورده باشم باقی مردم وکالةً بخورند از عوض من باز من نخوردهام آنها میخورند برای خودشان خوردهاند تو شکمت سیر نمیشود همه آب بخورند خودشان سیراب میشوند تو سیراب نمیشوی به همینطور بهشت را باید رفت خودت باید بروی مردم دیگر بروند تو نرفتهای. خلاصه خدا قرار داده عمل را خود شخص بکند تا داشته باشد.
حالا خوب ملتفت باشید انشاءالله تمامش را هم حالا نمیشود گفت طول کشیده مجلس و هم من خستهام هم شما خسته شدهاید هر قدری میشود اشاره عرض میکنم.
پس خداوند عالم چون چنین قرار داده که تا کسی نکند کاری را نداشته باشد تا کسی نکارد تخمی را درو نمیکند پس خوردنیها خلق کرده میخواهی بچشی بسم الله زبان داری بخور تا خورده باشی آب بخور تا سیراب شده باشی تو عمل بکن تا کرده باشی تو نماز کن تا نماز کرده باشی تو روزه بگیر تا روزه گرفته باشی اینکه نمیشود که مردم دیگر بکنند که من کرده باشم این نمیشود محال است عمل کسی عمل کسی دیگر نخواهد شد چون چنین قرار داده بود تدبیری خواست بکند که جمیع
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 58 *»
مؤمنینی که هستند از آدم تا قیام قیامت تمام مؤمنین را جوری خلقشان کرده است که همه اخلاص به حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه داشته باشند و ببینید که یک محبت خاصی از حضرت سیدالشهداء در دل مردم هست که آنجور محبت را نسبت به حضرت پیغمبر؟ص؟ ندارند به حضرت امیر هم ندارند با وجودی که پیغمبر؟ص؟ خیلی بزرگ است خدا پیغمبر را استاد قرار داده این شاگرد او است معذلک آن جوری که انسان متذکر حضرت سیدالشهداء میشود و مجذوب میشود دلش به جانب آن حضرت آنجور دلشان را نمیاندازند پیش پیغمبر همچنین آنقدر حضرت امیر را دوست نمیدارند آنقدر حضرت فاطمه را دوست نمیدارند آنقدر امام حسن را دوست نمیدارند.
فکر کنید انشاءالله سرّش را به دست بیارید. سرّش این است که دوست همین که گرفتار شد به بلائی محبوبتر میشود فکر کنید انشاءالله ببین اگر فرزندی داشته باشی هیچ ناخوشی نداشته باشد صحیح باشد تو چندان احساس محبت نمیکنی از او که به هیجان بیایی در محبت او لکن این فرزند تو سرش درد بگیرد گرسنه شود تشنه شود یکجاییش درد بگیرد به یک بلائی مبتلا شود صدمه به او برسد آتش میگیری محبت به هیجان میآید.
پس فکر کنید انشاءالله اینهمه بلا را بر سر او آوردند تا اینکه او را محبوب کل مؤمنین کردند آنقدر بلا بر سر او وارد آوردند که بر سر هیچکس وارد نشد از اینجهت هیچکس آنقدر محبوب نیست که سیدالشهداء
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 59 *»
محبوب است پس والله علامت ایمان مؤمن این است که سیدالشهداء را از جمیع مخلوقات دوستتر بداری و میداری اگر ایمان داری و این به جهت این است که جمیع خلقی که هستند اینهمه بلا بر آنها وارد نیامد و بر او وارد آمد دیگر بلا که بر دوست وارد میآید دوست را به هیجان میآرد میبینی انسان از بچهاش اگرچه خوشی ندید و بسا از او راضی نیست لکن تا ناخوش میشود محبت به هیجان میآید هی طبیب بیاید هی دوا بیارید هی صدقه بدهید هی در صدد برآیید مادر یک طرف پدر یک طرف و حال آنکه بچه ما به جهت ما سرش درد نیامده اینطور محبت ما به هیجان میآید. و اما حضرت سیدالشهداء سرش درد بگیرد به جهتی که ما باید سرمان درد نیاید، جمیع ذلتهایی که بر سر او آمده همه باید بر سر ما بیاید، آیا همچو کسی محبوب نمیشود؟! پس این است که حضرت سیدالشهداء والله محبوبترین کسانی است که در ملک خدایند. به حضرت آدم وقتی نمودند اسماء پنجتن آلعبا را و تعلیم کرد جبرئیل به حضرت آدم که بگو یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی و یا فاطر بحق فاطمة و یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان از سر تقصیرات من درگذر و حضرت آدم خدا را بنا کرد قسم دادن به این اسمها اسم حضرت پیغمبر را که میبُرد هیچ گریه نمیکرد اسم حضرت امیر را که میبرد هیچ گریه نمیکرد اسم حضرت فاطمه را میبرد گریه نمیکرد اسم امام حسن را که میبرد گریه نمیکرد هر کدام از این چهار اسم را ذکر میکرد هیچ غم و غصهاى عارض او نمیشد اما همینکه ذکر اسم حسین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 60 *»
را میکرد بیاختیار دلش میسوخت گریه میکرد اشکش میریخت یکوقتی پرسید از خداوند عالم ـــ عرض میکنم همینجور زکریا پرسید از خدا، خیلی از پیغمبرها همینطور پرسیدند خلاصه پرسید از خدا ـــ که این چه سرّی است در آن اسم که در نزد ذکر آن دلم بیاختیار میشکند اشکم بیاختیار جاری میشود خدا در جواب او فرمود چون او را برای نجات خلق آفریدهام محبوب خلق قرار دادهام اسباب محبوببودنش این است که مظلوم مقهور تشنه گرسنه بیکس تنها غریب وحید میماند و الا خود او از برای خودش بهشت بخواهد بهشت برای او بود نماز کرده بود زکات داده بود اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و اطعت الله و رسوله حتی اتیٰک الیقین خودش هیچ معصیتی نکرده بود که این بلاها بر او وارد آید که گناهانش آمرزیده شود او معصوم است گناهی ندارد.
پس این بلاها را عمداً به جان خود خرید برای کفاره گناه جمیع گناهکاران همچنین حضرت پیغمبر عمداً تمکین کرد حضرت امیر عمداً تمکين کرد همچنین حضرت فاطمه عمداً تمکین کرد حضرت امام حسن عمداً تمکین کرد سایر ائمه؟عهم؟ عمداً تمکین کردهاند که گناهکاران نجات بیابند به واسطه این بزرگوار.
و صلّى الله على محمّد و آله الطاهرین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 61 *»
مـوعظه سوم
(یکشنبه / سوم محرمالحرام 1301)
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 62 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین
و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم
و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.
خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مىفرماید:
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.
ترجمه فارسی این آیه شریفه این است که خداوند عالم میفرماید که خدا خریده است از مؤمنان جانهای ایشان را و مالهای ایشان را بأن لهم الجنة خدا خریده است از مؤمنان جانشان را و مالشان را و در عوض این جان و مال و ثمن این جان و مال بهشت خود را قرار داده و وعده فرموده و آن مؤمنانی که جان و مالشان را فروختهاند به خدا و خریدند بهشت را از خدا علامتی دارند علامتشان این است ـــ و انشاءالله خوب ملتفت باشید علامتشان این است ـــ که بعد از اسلام و بعد از نزول این قرآن و بعد از همین آیه بعد از این جنگ میفرماید، جنگ میکنند در راه خدا و نفرموده جنگ کردند پس خدا در روز الست خرید از مؤمنان جان و مالشان را و بهشت را در عوض به آنها داد. اما علامت کسانی که این
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 63 *»
معامله را کردند این است که بعد از قرآن و بعد از نزول این آیه جنگ میکنند در راه خدا و جمعی را میکشند در راه خدا و بعد از آن کشته میشوند و اموالشان به غارت میرود در راه خدا. و شما میدانید انشاءالله و کسی که فکر کند میفهمد که بعد از اسلام کسی جنگ نکرد اینطوری که خدا در قرآن گفته که امامی سرکردهای از اسلام جنگ کند و در آن جنگ بکشد جمعی را و خودش در آن جنگ کشته شود همچو چیزی اتفاق نیفتاده مگر حضرت سیدالشهداء که بعد از نزول این آیه از این قرآن جنگ کردند در راه خدا، جمعی را به درک اسفل فرستادند و بعد کشته شدند و بعد اموالشان به غارت رفت بر فرضی که حدیث بخصوصی هم نباشد که این آیه مال کیست آدم میفهمد مال حضرت سیدالشهداء است و حال آنکه تمام مفسران حتی سنیها تصریح کردهاند که این آیه درباره تمام مؤمنان نیست آیا همه مؤمنین جنگ کردند در راه خدا از آدم تا خاتم آیا جمیع مؤمنین کشتند در راه خدا آیا جمیع مؤمنان کشته شدند در راه خدا جمیع مؤمنان کشته نشدهاند در راه خدا همه مفسرین گفتند این آیه مخصوص جماعتی است و جمیع علمای شیعه گفتهاند این آیه مخصوص معصومین است؟سهم؟ چرا که بعد از این آیه که خواندم آیه دیگرش این است که التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله اینها همه صفات معصوم است. پس بدانید این واقعه کربلا از جمله چیزهایی که اتفاق افتاده باشد در دنیا نیست و این واقعه را خداوند عالم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 64 *»
اعتناء کرده واقعهایست که در روز الست خدا این عهد را با حضرت سیدالشهداء بسته بود و در آن روز عرضه کرده بود بر جمیع مردم چنانچه باز در همین قرآن است یعنی از تفسیرهای آیه این است که عرض میکنم میفرماید در همین قرآن که انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً یعنی ما عرضه کردیم ولایت را و سلطنت را عرضه کردیم ولایت را عرضه کردیم بر جمیع آسمانها و زمینها و کوهها و همه ترسیدند و ابا کردند دیدند از عهده برنمیآیند ترسیدند دیدند نمیتوانند قبول کنند و حمل کرد آن سلطنت و ولایت را انسان و آن انسان بسیار مظلوم است و بسیار مجهولالقدر است.
پس ملتفت باشید انشاءالله از روی بصیرت به طورهایی که مکرر اشاره کردهام و به دقت هرچه تمامتر فکر کنید. هر کسی که در ملک خدا صدمه به او میرسد لامحاله عملی از او صادر شده که مستوجب آن بوده که اگر صدمه به کسی رسید و او مستوجب نباشد و عمل بدی نکرده باشد صدمه بیجا به کسی رسید این حکم است از جانب خدا و حتم است ملتفت باشید انشاءالله پس هر کسی در ملک خدا که یک عمل بدی میکند خدا به جهت عقوبت آن عمل بد یک عذابی بر او وارد میآرد. فکر کنید انشاءالله چه در دنیا و چه در آخرت هر کس خوب میکند خوب میبیند لامحاله هر کس بد میکند بد میبیند لامحاله من یعمل مثقال ذرة خیراً یره من یعمل مثقال ذرة شراً یره خدا اینجور قرار داده کسی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 65 *»
تقصیری نکرده باشد ولکن خدا توی کلهاش بزند خدا نمیکند همچو کاری این کار ظالمین و جابرین است و تو میدانی که خدا چون عادل است و هیچ ظلمی و ستمی نمیکند و علاوه بر اینی که عادل است انشاءالله خوب دقت کنید خودتان به فکر بیفتید و من سر کلاف را به دستتان میدهم که بفهمید دیگر خودتان انشاءالله فکر کنید و تتمه کلاف را بپیچید تا آخر و نتیجه را بگیرید. ملتفت باشید علاوه بر اینکه خدا عادل است سهل است آیا نه این است که خدا رؤف هم هست رحیم هم هست. حالا کسی که رؤف و رحیم هم هست و اینها را هر یکیش را فکر کنید در همه دینها میبینید همینطور میگویند کسی عقیدهاش نباشد که خدا رؤف است و رحیم است کافر است یهودیها هم راهش نمیدهند میان خودشان گبرها هم بیرونش میکنند از دسته خودشان چنانکه نصاری بیرون میکنند چنین کسی را از میان خود راه نمیدهند او را در میان خود اهل اسلام بیرون میکنند او را از میان خود بلکه دقت کنید انشاءالله و فکر کنید و ببینید که در اغلب دعاها بلکه رؤف نمیگویی و رحیم نمیگویی بلکه میگویی خدا ارحم الراحمین است و اکرم الاکرمین است خدا ترحم میکند و از جمیع رحمکنندگان او رحمکنندهتر است. ملتفت باشید یکخورده دقت کنید فکر خود را به کار ببرید فکر کنید ببینید پدر رؤف است و رحیم نسبت به اولاد خودش حالا ببین آن خدایی که چنین پدری خلق میکند که هی شب و روز در فکر است و ببینید اغلب طبیعت پدرها این است و اغلب طبیعت مادرها
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 66 *»
این است که رأفتشان و رحمتشان بر اولادشان به جهت مزد هم نیست مگر دیگر پدری و مادری خیلی لئیم پیدا شود در دنیا که به جهت یک وقتی که مزدی از اولاد خود ببیند. پس پدر و مادر رحم میکنند بر اولاد خودشان و عوض نمیخواهند و هیچ به یاد عوض نمیآیند ببین طفل تا صداش بلند میشود میبینی دل مادر مثل خوشه انگور میلرزد میدود دیگر هیچ فکر نمیکند که من این طفل را متوجه بشوم برای اینکه بزرگ بشود نان به من بدهد همینطور بیاختیار است در محبت اولاد خودش.
پس فکر کنید انشاءالله و دقت کنید ببینید آن کسی که چنین پدری خلق میکند و چنین مادری خلق میکند و اغلب پدرها و مادرها نسبت به اولاد خودشان حالتشان این است شب و روز همّشان در این است که کاری کنند که اولادشان به رفاه باشند و خوشحالیشان در همین است هی کسبها میکنند هی کارها میکنند زحمتها میکشند که ما اولاد داریم کاری کنیم اولادمان به زحمت نباشند و خودشان را به فدای اولادشان میکنند و به زحمت اولادشان راضی نمیشوند زحمتها را خودشان به دوش خود میکنند که اولادشان رفاه باشد و سالم در رود.
پس ملتفت باشید انشاءالله و فکر کنید هیچ اغراق نمیخواهم عرض کنم خودتان که فکر میکنید تصدیقم میکنید خدا ارحم الراحمین است و والله خدا رحمش از رحم این پدر هزار هزار مرتبه بیشتر است از رحم این مادر والله رحمت خدا هزار هزار مقابل بیشتر است و بیش از این لفظ ندارم که عرض کنم که میگویم هزار هزار مرتبه بیشتر از آن مادری
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 67 *»
است که تا شنید بچهاش گریه میکند از جای خود میجهد و میخواهد خودش را بکشد باز اینها را که عرض میکنم باز حدیث خاص دارد اگرچه شما احتیاج ندارید به حدیث خاص لکن باز عرض میکنم میفرمایند از برای خداوند هفتاد جزء رحمت است و از جمله هفتاد جزء رحمی که از برای خدا است یک قسمت از هفتاد قسمت رحمتی که خودش دارد پیش خودش و معامله میکند با همان با تمام مؤمنین و حالا که عرض میکنم بسا ملتفتش بشوی در حدیث میفرمایند از برای خدا هفتاد جزء رحمت است یک قسمت از آن را تقسیم کرده به تمام این پدرها و به تمام این مادرها از اول آدم تا روز قیامت به برادرها به این خواهرها به این خویشها به این رفیقها به این دوستهایی که هستند یک قسمتش قسمت شده به جمیع اینهایی که دوست میدارند کسی را یک قسمت به تمام خلق قسمت شده حالا اینقدر دوست میدارند یکدیگر را حالا این یک جزء را به همه تقسیم کرده و میفرمایند خداوند با همه این هفتاد مرتبه مرحمت معامله میکند با مؤمنان.
ملتفت باشید انشاءالله خداوند چون ارحم الراحمین بوده همینجوری که عرض میکنم ملتفت باش و فراموش مکن هر که را که تو دوست میداری دقت کن که تقلید نباشد خودتان بفهمید هر کس هر که را دوست میدارد دلش میخواهد دوستش در رفاه باشد تعجب این است که مزد نمیخواهد طبیعت محبت این است که مزد طلب نمیکند از محبوب، نمیگوید بروم خدمت محبوب را بکنم که محبوب نان به من
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 68 *»
بدهد یا تعارف به من بکند انشاءالله ملتفت باشید ببینید اینها که میروند جایی که تعارفشان کنند اینها محبوبشان بالا نشستن است نه صاحب مجلس چنانکه آنی که میرود فلانجا که چای بخورد این محبوبش چای است نه صاحب مجلس کسی که کسی را دوست بدارد میرود منزلش خدمتش برسد چایی هست میخورد نیست نمیخورد بلکه اگر چایی را خودش باید مایه بگذارد میگذارد همچنین هر پسری نسبت به پدری هر پدری نسبت به پسری هر دوستی نسبت به دوستی طبیعت محبت حتی محبتهای مجازی که در میان مردم پیدا میشود مردی زنی را دوست میدارد هرچه خدمت میکند باز بیشتر میل میکند خدمت کند میخواهد او خوشحال باشد طبیعت محبت آن جوری است که میخواهد خدمت کند محبوب خود را اگرچه محبوبش نفهمد یعنی اگر نفهمد هم پر در بندش نیست دیگر مزد طلب نمیکند از طبع محبت نیست طلب مزد کردن و خواهش مزد نمودن، امید مزد داشتن، هیچ به یادش نمیآید مزد از اینجهت است که باز میفرمایند عبادت چند جور است عبادت احرار و عبادت کسانی که مردمان بزرگند و عبادت کسانی که غلام و کنیزند و عبادت مردمان رذل و پست. میفرمایند بندگی و عبادتی که غلام و کنیز دارند میکنند اینها از ترس آقایانشان عبادت میکنند محبت به آقایان ندارند بلکه از ترس عبادت میکنند و مردم دیگر از راه طمع خدمت میکنند عمله است از صبح تا شام گل میکشد و از نردبان بالا میرود که شام دو قرانش بدهند مثلاً پس
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 69 *»
بعضی مردم از راه طمع عبادت میکنند بعضی از راه خوف عبادت میکنند، خدا را میپرستد که مبادا توی کلهاش بزند پس عبادت میکنند خدا را از ترس اما عبادت احرار و عبادت بزرگان و عبادت آنهایی که رذل و نانجیب نیستند و جاهل نیستند عبادت میکنند خدا را به جهتی که خدا خداشان است خالقشان است صاحبشان است البته خدا باید خدا باشد البته بنده باید بنده باشد خدا هرچه فرمود بنده باید چشمش کور شود و عمل کند.
پس ملتفت این معنی باشید و عمل را اینجور کنید سر کلاف که به دستتان آمد انشاءالله دیگر خودتان مییابید مطلب را دیگر احتیاج ندارید کسی درستان بدهد. ملتفت باشید کسی که طبیعتش مثل طبیعت آن عرب است آن عربی که گفت:
احبّ ابامروان من اجل تمره | و لو لمیکن تمر له مااُحبّه |
من ابامروان را دوست میدارم به جهتی که خرما دارد و خرما به ما میدهد اگر خرما به ما ندهد ما چرا باید ابامروان را دوست داشته باشیم حالا آن ابامروان اگر مرد عاقلی باشد میداند آنی که آمده برای خرما آن دوست خودش نیست داد میزند شاعر و خودش میگوید که من ابامروان را به جهت خرماش دوست میدارم پس در واقع هر کس خرما دوست میدارد مقصودش خرما است محبوبش خرما است نه محبوش صاحب خرما و صاحب خرما را هم دوست میدارد از برای اینکه خرما دارد آنجایی که خرما انبار است آن انبارش را هم ما دوست میداریم پس محبوب ما آن
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 70 *»
انبار است. پس اینجور بندگی را بدانید و ملتفت باشید انشاءالله عبادتی است از روی طمع و همچنین از آنطرف عبادتی که از روی ترس باشد مثل غلام و کنیز میترسیدند از آقا دیدند آقا میزند میبندد نان نمیدهد داغ میکند درفش میکند از ترس عبادت میکنند اگر نترسند از این چیزها خدمت آقا را نمیکنند، پس باز مقصودشان بدن خودشان است. فکر کنید و درست دقت کنید انشاءالله پس هر کس به جهت خرما میرود در خانه خدا مقصودش خرما است محبوبش خرما است نه خدا باز خرما را چون میخواهد بخورد پس مقصودش خودش است محبوبش خودش است و دوست میدارد خرما را برای اینکه دهان خودش شیرین بشود پس بدن خودش را میخواهد. پس کسی که عبادت کند خدا را از ترس خدا مثل غلام و کنیز است که از ترس، خدمت آقا را میکنند نه به جهت این خدمت آقا را میکنند که آقا آقاشان است اینها هم در واقع خدمت را برای خودشان میکنند میترسند چماق بخورند چوب بخورند خدمت میکنند. پس هر کس از راه ترس بندگی میکند و عبادت میکند خدا را، خودش را پرستیده نه خدا را و هر کس بندگی خدا را از راه طمع میکند که خدا نانمان بدهد پولمان بدهد دولتمان بدهد عزتمان بدهد جاهمان بدهد جلالمان بدهد هر کس از راه طمع عبادت کند خدا را خدا را عبادت نکرده خیالات خودش را پرستیده بندگی آنها را کرده چون عبادت نفع به بدن خودش داشته پس خودپرستی کرده خودپسندی کرده خودش را پرستیده نه خدا را و هر کس از راه ترس
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 71 *»
عبادت میکند خدا را و انشاءالله دقت کنید در اینها و ملتفت باشید و کم پیدا میشود کسی که از راه ترس هم عبادت کند کم است کسی که از خدا بترسد و از ترس خدا بندگی خدا کند دیگر خدا است و علاج این دردها را کرده و ما خبر نداریم. فکر کنید ببینید از صد هزار یک این مردم یکی پیدا میشود که از خدا میترسد میخواهد کاری کند که خدا عذابش نکند از میانه صد هزار یکی پیدا میشود از خدا بترسد حالا آن یک نفری که از خدا بترسد و از ترس، خدا را عبادت کند آن وقت هم او خودش را پرستیده باقی دیگر که هیچ چه عرض کنم. همچنین باز عرض میکنم صد هزار یک مردم هستند از راه طمع خدا را عبادت میکنند از صد هزار نفر یک نفر پیدا میشود که زکات بدهد برای اینکه دولتش زیادتر شود زراعتش برکت کند تجارتش برکت کند از صد هزار نفر یکی پیدا میشود که اینجور عبادت کند آن هم عبادتش شرک است و کفر است خودپرستی است ملتفت باشید انشاءالله و این خدا ارسال رسل نکرده از برای اینکه مردم خودپرست باشند ارسال رسل نکرده که مردم مشرک به او باشند و از برای خودشان عبادت کنند. پس باید عبادت خدا را کرد به جهتی که خدا خدا است خدمت او را باید کرد به جهتی که آقا است به جهتی که او مالک ما است و ما مملوکیم از برای او و به مقتضای مملوکیت و نوکری باید او را بپرستیم این است که صریحاً فرموده که الا لله الدین الخالص صریح آیه قرآن است باید عمل از برای خدا باشد به جهت ریا عمل کنی این خدا میگوید برای من عمل
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 72 *»
نکردهای برای این کردی که مردم ببینند و دیدند حالا که دیدند اگر میتوانند خیری به تو برسانند برسانند.
و عرض میکنم در خصوص ریا و سمعه حدیثهای خاص وارد شده ملتفت باشید کسی که به جهت ریا عمل میکند عبادت میکند که مردم ببینند کرد و مردم دیدند بسیار خوب به مقصودش رسید و مردم دیدند حالا این مردم میتوانند خیر او را پیشش بیارند بیارند مردم میتوانند تمام شرور را دور کنند دور کنند و البته نمیتوانند و خیلی سرزنش میکند خدا اینجور مردم را که تو که عمل میکنی برای من بکن تو که میخواهی به کسی بنمایی که مردم ببینند من هم که میبینم تو که میخواستی که عمل تو را مردم بدانند که در چشم ببینند و بفهمند گو چشم من ببیند که همه کار میتوانم بکنم و میتوانم خیر تو را پیش بیارم و به تو برسانم و میتوانم شرور را از تو دور کنم تو میخواهی ریا کنی و بنمایانی بیا به من بنمایان چرا به چشمهای دیگران مینمایانی به جهت سمعه کار میکنی بیا به گوش من بزن و برسان مناجات با من بکن آخر من هم میشنوم بیا به من بگو سخنهای خودت را مناجات با من کن
درد دلهات را با من بگو عمل میکنی که فلان گوش بشنود بگویند تو مرد مقدسی هستی دولتت را زیاد کند عزتت را زیاد کند عمل را بیا برای من بکن چرا که من میتوانم همه این کارها را بکنم فکر کنید که تقلید نباشد و بفهمی. عرض میکنم این را بدانید و پنبه از گوشتان بیرون آرید که هر چیزی را که نفهمیدهای اسمش اسلام است ایمان نیست ایمان آن است
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 73 *»
که معنی عبادت را فهمیده باشی و مکرر خواندهام این آیه را که قالت الاعراب آمنا جمع کثیری آمدند خدمت پیغمبر عرض کردند ما تو را قبول داریم به پیغمبری تو نماز گفتهای میکنیم گفتهای روزه بگیر گرفتهایم گفتهای حج کنید کردهایم خمس بدهید دادهایم زکات بدهید دادهایم آیه نازل شد که به اینها بگو قل لمتؤمنوا شما ایمان نیاوردهاید لکن قولوا اسلمنا بگویید اسلام آوردهایم بگویید این حرفهایی که تو زدی همه را قبول داریم این اسلام است و لمّایدخل الایمان فی قلوبکم هنوز دلهای شما خبر ندارد از ایمان زبانتان تقلیداً حرفها را میزند بدنتان به تقلید میکند اینها را برای اینکه مردم ببینند دیدند من خم میشوم و راست میشوم. برای این بود مردم بشنوند مردم شنیدند زبانت هم یاد گرفت و سوره حمد را حفظ کردی سوره قل هو الله را حفظ کردی همهاش تقلید بود پیغمبر تمام قرآن را خواند ما هم میخوانیم این تقلید است ایمان داخل دلهاتان نشده پس ایمان کسی دارد که تلاوت کند قرآن را حق تلاوت. ملتفت باشید انشاءالله و کسی که معنیش را راه نمیبرد و میخواند حق تلاوت نکرده، آن که نماز میکند معنی نماز را راه نمیبرد ملتفت نیست کجا ایستاده با کی حرف میزند رو به قبله میکند اما دلش توی تجارتش است توی کسبش است در فکر بدنش است این نماز نماز نیست. بینی و بین الله همچو نمازی را به خودت بدهند وامیزنی این نماز را.
پس دقت کنید انشاءالله میفرماید الا لله الدین الخالص میفرماید از برای خداست دین خالص. دین خالص آن است که از روی ریا نباشد از
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 74 *»
روی سمعه نباشد برای این نباشد که مردم بدانند من مؤمنم من مؤمن باشم مردم میخواهند بدانند میخواهند ندانند. ملتفت باشید یک وقتی جمع کثیری آمدند خدمت حضرت باقر و شکایت بسیاری کردند از دست جابر جعفی و این جابر جعفی مرد بزرگی بود اینها آمدند خدمت حضرت باقر و هی مذمت کردند که این همچو میکند همچو میکند شکایت زیادی کردند واز قضاء اینها وقتی آمدند در خانه حضرت این جابر خدمت حضرت بود. فرمودند برو توی پستو و از پستو بیرون میا جابر هم رفت توی پستو و اینها بنای شکایت را گذاردند هرچه شکایت کردند جابر شنید همه آنها را. آنها هم درد دلهاشان را کردند و او سکوت کرد آنها که رفتند آمد بیرون بنا کرد گریه و زاری کردن مضطرب شده بود و میلرزید در حضور حضرت. حضرت فرمودند تو را چه میشود چرا میلرزی؟ چرا میترسی؟ عرض کرد چرا نلرزم و چرا نترسم و حال آنکه جمعی از شیعیان تو و دوستان تو اینجور چیزها درباره من میگویند خدمت شما و این همه را گفتند و هیچ شما هم منعشان نکردید به اینجهت خیال میکنم که شما بیالتفات به من شدهاید. فرمودند هیچ غصه مخور هیچ مضطرب مباش ببین اگر تو یک جوهری داشته باشی مثل الماسی یاقوتی اگر تو جوهر پرقیمتی داشته باشی و بدانی آن جوهر را داری و مردم تمام خلق جمع شوند و همه بگویند این یاقوت نیست این سفال است چون تو خودت خاطرجمع هستی که این یاقوت است به گفتن مردم که شیشه و خزف است آن جوهر خزف نخواهد شد و فرمودند که اگر تو خزفی داشته
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 75 *»
باشی کوزه شکستهای داشته باشی و مردم به تمام جمع شوند بگویند این الماس است به گفتن مردم آن خزف الماس نخواهد شد.
پس بدانید کسی که ایمان دارد به خدا ایمان نمیآرد برای اینکه مردم بشنوند مردم بدانند مردم میخواهند بدانند میخواهند ندانند و کسی که ایمان نداشته باشد اگر همه مردم جمع شوند پشت سر هم نماز کنند و همه هم آقا آقا کنند باز بیایمان است و تا میمیرد به درک اسفل وارد میشود و هیچ کسی از خلق نمیتوانند چاره کنند. پس خدا ایمانی که به جهت ریا است البته قبول نمیکند خود تو هم نوکری داشته باشی که به جهت ریا خدمت تو را بکند توی دلت البته او را دوست نمیداری که تو برای نان میکنی برای طمع میکنی خدمت مرا نکردهاى. پس خدا دینی را که از روی ریا است قبول نمیکند دینی که از روی سمعه است قبول نمیکند و این ریا و سمعه را خودش اسم گذارده شرک و کفر به همینطور دینی که از روی ترس باشد خدا قبول نمیکند دینی که از روی طمع باشد خدا قبول نمیکند و طمع نیست مگر اینکه چیزی بدهند به آدم آن چیز اگر خوردنی است بخوریم که جزء بدن خودمان بشود پوشیدنی است بدن خود را بپوشیم باز ذائقه خود را دوست داشته باز بدن خود را دوست داشته خودپرستی کرده و خدا ارسال رسل کرده و انزال کتب کرده برای اینکه مردم دین یاد بگیرند و دین خالص را بیاموزند حالا چاره این مردم چیست که بتوانند دین خالص داشته باشند.
دقت کنید اگر هزار من بگویم ریا بد چیزی است ریاکار ریاش را نکند
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 76 *»
باز ریاش را میکند یکپاره جاهایی که بیادبی نباشد بگویم فکر کن خودت میدانی در وقت نماز و در وقت حاضرشدن به حضور خدا و با خدا سخن گفتن که بگویی بسم الله الرحمن الرحیم بگویی الحمدلله رب العالمین بگویی الرحمن الرحیم هیچ اینها یادت نباشد خیالاتت از این طرف و آن طرف نرود ببین برای خود سراغ داری. انشاءالله ملتفت باشید حالا دیگر خودمانیم و مجلسی است که همه همدوشیم همه از خود خبر داریم اینهایی که عرض میکنم مذمت کسی بخصوص نیست که برنجد تعریف خودمان است میکنیم از اول نماز تا آخر نماز هی فکر میکنیم و مشغولیم کارمان دزدی است فکر دزدی خودمانیم تجارت است فکر تجارت خود هستیم جایی میخواهیم برویم به خیال آنجا رفتن هستیم از اولی که تکبیرةالاحرام میگویی هی رکوع میکنی هی سجود میکنی این بدن بیچاره نماز میکند لکن خیالات متفرق است و هرجا میخواهد سیر میکند در حدیثی است که فرمودند در بین نماز باید ملتفت باشی به خدا و با کسی دیگر تکلم نکنی، به هیچ جای دیگر آن وقت ملتفت نباشی میفرمایند آیا نمیترسی با این نمازی که ملتفتی به جای دیگر خدا تو را محشور کند با این نماز و اگر با این نماز محشورت کرد به صورت الاغ بیرونت میآرد بخصوص فرمودند آیا نمیترسد خدا او را به صورت خر کند چرا که خر است چشمش را وامیکند نگاه میکند مثل انسان اما عقل ندارد گوشش صدایی میشنود اما عقل ندارد توجه به خدا ندارد همان دهنش طعم کاه میفهمد دیگر معنی توجهی نمیفهمد پس کسی که نماز
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 77 *»
میکند توجه به خدا ندارد صورتش در آن وقت صورت خر است. روز قیامت که او را میآرند خری را میآرند محشور میکنند تارکالصلوة محشورش میکنند.
باز فکر کنید دقت کنید انشاءالله بیتقلید که خودتان از روی بصیرت بفهمید. باز کسی نماز نکند و عملی را نماز اسم نگذارد حالا تارکالصلوة اسمش هست و لو اینکه خدا عذابش میکند، اینها همه راست است، اما یک عملی را اسمش را نماز نگذارده به دروغ از اصل نماز نکرده. میخواهم عرض کنم باز آن هیچ نماز نکردن بهتر است اسمش تارکالصلوة است دیگر در حضور خدا بایستی و بنا کنی به رقاصیکردن گاهی پشتت را به خدا کنی گاهی روت را گاهی با بچهها بازی کنی گاهی به خیال تجارت گاهی به خیال زراعت به خیال گاو به خیال خر به خیال اسب در حضور خدا به این خیالات داری رقاصی میکنی و کسی که در خیالاتت نیست بینک و بین الله اگر انصاف بدهی میبینی همان خدا یادت نیست، از اولی که تکبیرةالاحرام گفتی تا السلام علیکم کسی که یادت نبود خدا و پیر و پیغمبر بود دیگر هر معاملهای هر صلحی هر جنگی هر دزدی هر فسقی هر فجوری که میخواستی در این نماز میکردی و اینجور مردم را بدانید موعظه نفعی به حالشان نمیبخشد هزار موعظهکنها موعظه کنند هزار من بگویم توجه کن به خدا یا خیر خودت هم دلت بخواهد توجه کنی و حضور قلب داشته باشی فرض کن خودت مرد مقدسی هم شدی و خودت به فکر افتادی و فهمیدی که اینجور نماز
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 78 *»
بیمعنی است که در حضور خدا داری، توی دلت خیالات پر و پوچ قبیح است استهزای به خدا و رسول است و چنین نمازی را اگر کردی هی باید استغفار کنی از این نماز در بین هر سجده باید استغفار کنی سر از سجده که برمیداری باید استغفار کنی برای همین است واقعاً اگر متذکر باشی و به همین نیت استغفار کنی و سر از سجده که برمیداری بگویی استغفر الله از این سجده که کردم که سجده نبود به همینطور تمام نماز را تا السلام علیکم اگر گفتی استغفر الله و اتوب الیه که من این را نماز اسم گذاردم به شرطی که از استغفارت هم استغفار کنی آن وقت باز طوری است. پس عرض میکنم میان مردم از هزار یکی را بخواهی سراغ کنی که نماز درستی بتواند به کمر خود بزند نمییابی همه مردم گرفتارند از میان صد هزار هزار اگر یک کسی به فکر بیفتد. میخواهی توجه داشته باشی و قلبت با خدا باشد با خدا حرف بزنی حواست را جمع میکنی یکدفعه میبینی که از دستت کَند و رفت جایی دیگر. مثل همین حکایت یکی از علمای شیعه علمای بسیار بزرگ یک وقتی به فکر افتاد با خود گفت یک عمر نماز کردی و یک نمازی نکردی و نمازی که عمود دین است که اذا قبلت قبل ماسواها و اذا ردّت ردّ ماسواها نماز به منزله عمود خیمه دین است و خیمه را آن تیر بر سر پا دارد عمود آن چوبی است که در وسط خیمه است طنابها آن اطراف را دارند و واقعاً آن عمود است که خیمه را برپا دارد اگر عمود خیمه افتاد آن ریسمانها بیمصرف است نماز اگر قبول شد روزه هم قبول میشود حج هم قبول میشود زکات هم قبول میشود
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 79 *»
جمیع خیرها قبول میشود تیر را کشیدی از زیر این خیمه بر فرضی هم که روزه گرفته باشی قبول نمیکنند زکاتی داده باشی قبول نمیکنند پس نماز عمود دین است ان قبلت قبل ماسواها و ان ردّت اگر مردود شد جمیع اعمال مردود میشود. آن شخص عاقل متقی پرهیزکاری که عرض کردم به فکر این افتاد که همچو نمازی که عمود دین است و همه عملهامان به این بسته از اول عمر تا حالا دو رکعت نماز به خود سراغ نداریم این فکر را که کرد مضطرب شد و آن شخص در نجف اشرف منزلش بود هرچه خواست دو رکعت نماز با حضور قلب در حرم محترم یا در جای دیگر بکند دید نمیشود به جهت آنکه از اطراف هی برو از این طرف هی برو از آن طرف چشمش به این و آن میافتد حواسش پریشان میشود با خود گفت حالا که فصل فصلی است که زواری زیاد نیست شاید ما رفتیم به مسجد کوفه جای خلوتی پیدا بشود نه صدایی باشد نه ندائی نه آمد و شدی آنجا هم مکان شریفی است انبیاء و اولیاء در آنجا نماز کردهاند میشود آنجا گوشهای بیصدا و ندا پیدا کرد بلکه ما دو رکعت نماز با توجه و حضور قلب بکنیم که دیگر خیال ما جای دیگر نرود. خودش نقل میکند و در کتابش نوشته است میگوید همچو جای خلوتی رفتم در مسجد کوفه پیدا کردم و خوب حواس خود را جمع کردم و ایستادم گفتم الله اکبر تا الله اکبر گفتم چشمم افتاد به منار مسجد به خیال این افتادم که این منار چند تا آجر برده است چقدر گچ ضرور دارد چطور ساختهاند این منار را به فکر این منار ساختن بود تا اینکه نماز تمام شد گفت السلام
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 80 *»
علیکم و رحمة الله و برکاته آن وقت یادش آمد که آمده بود دو رکعت نماز با توجه بکند و همهاش در منار ساختن بود دست به ریش خود گرفت که تف به این ریش دید از اول که تکبیرةالاحرام گفت تا السلام علیکم همهاش در فکر ساختن منار بوده، با خود گفت معلوم است آمده بودی
منارسازی نیامده بودی نماز کنی و واقعاً نمیشود حالا این شخص عالم متقی پرهیزکار انصاف داد تو هم انصاف بدهی میدانی نمیشود، خلق را خدا اینجور صنعتشان کرده که نمیتواند. ببین یک نماز در تمام عمر که تمامش با توجه باشد بخواهی بکنی در قوهات نیست و حال آنکه میبینی از هزار هزار نفر یک نفر اگر میخواهد نماز درستی بکند اگر از هزار هزار نفر یک نفر بخواهد باقی دیگر نماز نمیکنند و نمیخواهند بکنند میبینی فصولش را درست راه نمیبرند حمدش را درست راه نمیبرند قرائتش را نمیدانند سر و دست و پاش را میشکنند یک رکوع درستی در نمازشان نیست میبینی تا راست شده خم میشود تا خم شده راست میشود مثل کلاغ چنانکه پیغمبر دیدند وقتی عمر نماز میکرد و سر به زمین میزد فرمودند نقر کنقر الغراب همینطوری که کلاغ متعارف است سر بر زمین میزند سر میزند بر زمین اینها اگر اینجور محشور شوند از امت من محشور نمیشوند پس این خلق را هم میبینی اینطور است کارهاشان. دقت کنید باشعور و ادراک باشید انشاءالله، مکرر عرض کردهام پستاتان را اینجور قرار بدهید یاد بگیرید.
باز یکی از بزرگان یک وقتی نصیحت میفرمودند قاعدهتان اینجور
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 81 *»
باشد که یاد بگیرید مثل اینکه اگر روضهخوانی رفت روضه بخواند مردم قاعدهشان این است بروند گریه کنند بناشان نیست بروند یاد بگیرند از این است که روضهخوانها یک عمر براشان روضه خواندهاند و همه شنیدهاند حالا به یک کدام بگویی که تو یک عمری روضه شنیدهای بیا روضه علیاکبر را مثلاً بخوان در قوهاش نیست و نمیتواند هیچکدام نمیتوانند به جهتی که قصدشان یادگرفتن روضه نیست قصدشان گریهکردن است به هر یک بگویی روضه بخوان میگوید من روضهخوان نیستم از روضهخوانی سررشته ندارم من نمیتوانم بخوانم واقعاً هم نمیشود خواند. میفرمود یک بچه روضهخوان که قصدش و نیتش این است که روضه یاد گیرد یک مجلس که روضه گوش میکند همان مجلس اول یک روضه را اگر تمامش را یاد نگیرد اقلاً یک چیزیش را یاد میگیرد. حالا به همان مثال عرض میکنم شما هم پستاتان این نباشد که من اینجا نشستهام حرف میزنم شما میشنوید به این پستا یک عمر هم بشنويد باز یاد نمیگیريد اما اگر دل بدهی به قصد یادگرفتن اقلاً ثلثش را ربعش را دهیکش را یاد میگیری دهیکیش را که یاد گرفتی ده مجلس که تمام شد یک مجلس یاد گرفتهای و میدانی این یک مجلس را.
پس ملتفت باشید انشاءالله پس عرض میکنم این مردمی که میبینید که هیچ در فکر نماز و روزه و عبادات نیستند بیشتر که در فکر نیستند آنهایی هم که به فکر میافتند چه خاکی بر سرشان کنند درست باشد، گیرم عالم متقی پرهیزکاری پیدا شود مثل آن شخصی که عرض
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 82 *»
کردم رفت بکند دید نشد به قول خودش مناری ساخت و چون چنین است پس این خلق کفاره میخواهند چارهشان همین است یا یک کسی دیگر را وادارد کاری کند که به واسطه کار او اینها بیاختیار دین خالصی پیدا کنند پس اینها کفاره میخواهند این نمازهای سر و دست شکسته را مثل تکه تکههای چوبی که بدهند به دست کسی به دست نجاری که سررشته از نجاری ندارد اگرچه این چوبها را میبیند بریدهاند و لو درست نبریدهاند میبیند بعضی کوتاه است بعضی بلند است میگوید اینها به کار کسی نمیآید لکن همین چوبها را بدهند به دست نجار صاحب وقوف استاد به کارش میتواند بیندازد هر تکه را به جای خودش میاندازد پس والله این نمازهای دست و پا شکسته را هم چاره خواستهاند بکنند خدا هم میدانست نمیتوانی عمل خالص بکنی میخواست وادارد تو را به عمل، چارهاش را میدانست که چاره این این نیست که هی موعظه کنند که نمازها را با توجه بکن به جهت آنکه هی موعظه کردند و ما هم فهمیدیم راست میگویند لکن نمیتوانیم هزار دفعه هم موعظه کنند باز هرچه میرویم فکر را جمع کنیم میبینیم فکر میرود جای دیگر مالکش نیستیم چه خاکی سرمان کنیم. پس آن خدای ارحمالراحمین که از همه پدرها والله مهربانتر است از خودمان ما را دوستتر میدارد آنقدری که ما خود را دوست میداریم با عنق منکسری که داریم این خدا خیلی بیشتر ما را دوست میدارد. فکر کنید انشاءالله این خدا اگر هیچ اعتناء به این خلق نداشت خیال کنی او را مثل سلطان مقتدری که خیلی متکبر باشد
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 83 *»
میگویی این پادشاه چه اعتنائی به آن فقیر دارد چه اعتنائی به آن غلام دارد چه اعتنائی به آن سگ و تازی دارد نه خدای تو چنین نیست خیلی با تو مهربان است دلیل رأفت و رحمت او دلیل ارحمالراحمین بودن او و دلیل اینکه تو را دوست میدارد و از پدرت بیشتر دوستت میدارد والله از مادرت بیشتر دوستت میدارد والله از هر دوستی که خیال کنی نسبت به دوست خود هر عاشقی نسبت به معشوقی خیال کن لیلی و مجنونی فرض کن چقدر دوست میدارند هم را عرض میکنم والله خدا از مجنون بیشتر لیلی را دوست میدارد از خود مجنون مجنون را دوستتر میدارد ما را والله از خودمان بهتر دوست میدارد دوست همیشه میخواهد دوستش در نعمت باشد در راحت باشد تو خودت را دوست میداری تو خودت میخواهی خودت در راحت باشی در نعمت باشی خدا بیشتر میخواهد، خیلی از مردم ملتفت نیستند خیال میکنند خودشان فکر خودشان هستند پولی پیدا کنند عزت داشته باشند نوکر داشته باشند بدان خدا والله بیشتر میخواهد تو خدم داشته باشی حشم داشته باشی در بهشت وعده میکند که هر یکی را چندین غلام میدهم چندین حور میدهم چندین غلمان میدهم، اینها همه برای این است که تو خوش بگذرانی آنجا. پس خدای احکم الحاکمین خواست تدبیری کند و کرده و به عوض اینکه ما گناهکاریم سهل است طاعتهای ما گناه است فکر کن انشاءالله و اقرار کن که طاعتهای ما همه گناه است و زورت نیاورد حضرت سیدالشهداء در وقتی که مناجات میگوید الهی من کانت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 84 *»
محاسنه مساوی فکیف لاتکون مساویه مساوی خداوندا کسی که طاعتهاش معصیت است چگونه معصیتهاش معصیت نباشد، پس زورت نیاورد که خیال کنی ما نماز میکنیم یا روزه میگیریم خیر اینها عبادت نیست معصیت است پس نمازهامان مثل فسق و فجورهامان است زکاتدادن ما همهاش ریا و سمعه و شر، دیگر ندادنش که پناه بر خدا نماز کردنش پناه بر خدا نماز نکردنش بیشتر پناه بر خدا.
پس این خلقی که اینجور بودند و خدای ارحم الراحمین از پدر مهربانتر است از مادر مهربانتر است آن دوست خودش را که حضرت سیدالشهداء بود و والله حضرت سیدالشهداء را از جمیع خلق بیش از شما دوستش میدارد پس همینطور که شما گریه میکنید به جهتی که دوستش میدارید خدا خیلی از شما بیشتر او را دوست میدارد بر او گریه میکند والله چون شما را دوست میداشت این کار را کرد و ببینید چقدر دوست میدارد شما را که چه آدمی را به بلا انداخت به عوض تو. حالا فکر کنید که این حضرت سیدالشهداء آیا نماز نکرده بود که این بلاها بر سرش باید بیاید آیا روزه نگرفته بود آیا گناهی کرده بود آیا حقی را کتمان کرده بود نه بلکه معصوم بود مطهر بود و یک سر مویی خلاف آنچه خدا از او خواسته بود از او صادر نشده بود. خوب حالا که اینطور بود فکر کنید پس چرا باید به همه این بلاها گرفتار بشود و ببینید خدا چقدر رحم کرده است به مردم که چنین وجودی را میگوید باید از روی اشد رضا و رغبت کشته شوی و راضی باشی کفاره گناهان شیعیان خود بشوی و میگوید سمعاً و طاعةً.
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 85 *»
پس ان الله اشتریٰ من المؤمنین انفسهم جمیع جانهای اهل کربلا را همان روز خرید جمیع مالشان را همان روز خرید. انشاءالله دقت کنید ببینید چه خرید و فروشی کردند. فکر کنید که آیا همین یک جان در راه او دادند نه همه آن جوانان جان در راه او دادند. شما انشاءالله فکر کنید ببینید آنها آیا معصیتی کرده بودند هرچه فکر کنی میبینی انسان به جز حیرت بر حیرتش بیفزاید دیگر چیزی نمیفهمد. خوب گیرم حضرت سیدالشهداء را به جهت اینکه تمکین یزید پدرسوخته ملعون حرامزاده را نکرده بود کشتند جوانهاش را به جهت اینکه کمکش کرده بودند کشتند بگویید ببینم این طفلهای شیرخوار که گناهی نکرده بودند بچهها چه ادعای ریاستی داشتند دخترها چه ادعائی داشتند بچههای کوچک بچههای شیرخواری را که کشتند آنهایی را که کشتند و اسمشان را میبرند که معروفند لکن چه بسیار اطفال که از گرسنگی مردند چه بسیار اطفال از تشنگی مردند چه در توی صحرای کربلا چه در بین راهی که میبردند آنها را به شام، سوقات میبردند به شام اینها که تشنه میشدند فکر کنید آیا این کفار بیرحم آب به بچهها میدهند آیا این کفاری که سیدالشهداء را کشتند اینها نان به بچهها میدادند. پس صغیرهم یمیته العطش خدا به موسی خبر داد که بچههاشان از تشنگی میمیرند
و کبیرهم جلده منکمش بزرگهاشان از تابش آفتاب پوستهای روشان پوستهای بدنشان سوخته میشود و درهم کشیده میشود مثل پوست روی آتش که از حرارت آتش جمع میشود و درهم کشیده میشود.
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 86 *»
باری دقت کنید فکر کنید شعور به کار ببرید ببینید این امر یک امر عظیم عظیمی بود که والله اگر چنین امری مقدر نشده بود و سیدالشهداء شهید نشده بود بر فرضی که ایمان به پیغمبر میآوردی بر فرضی که تصدیقش میکردی باز یک نماز نداشتی که آن را ببری به خرج بدهی باز یک روزهای نداشتی ببری به خرج بدهی لکن این معامله است والله که بیریا به عمل میآید دل که سوخت اشک میریزد. فکر کنید ببینید آیا میشود که کسی باشد بیاید از ظلمهایی که بر ایشان وارد آمده دلش نسوزد و اگر اتفاق یک حرامزاده ملحدی پیدا شد و دلش نسوخت چنین کسی کافر است و اغلب مردم والله نجات مییابند از بچهها از بزرگها از ضعفاء از اینهایی که نمازهای دست و پا شکسته دارند از آنهایی که اعمال ناشایسته دارند به همین واسطه، والله کفاره است قتل سیدالشهداء از برای نقصان اعمال و عباداتی که ناقص است کفاره است از برای گناهانی که عمداً کردهاند.
ملتفت باشید انشاءالله پس خداوند خواست شفیعی از برای خلق بیافریند چون ارحمالراحمین بود اکرمالاکرمین بود و چون میخواست نجات بدهد جمعی را از آتش جهنم چنین کسی را خلق کرد و او را شفیع آنها قرار داد و هیچکس دیگر نمیتواند شفاعت کند آنها را این است که در حدیث میفرمایند و بسا شنیده باشید حدیثش را که امت مرحومه در روز قیامت میایستند به هزار صف و تمام خلق را در قیامت حاضر میکنند دیگر سر صفها کجا رفته یک سرش مشرق است یک سرش مغرب است
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 87 *»
خیلی قیامت وسعتش بیش از این دنیا است در قیامت هزار صف میایستند این هزار صف تمامشان داد میزنند آنقدر از گرما عرق کردهاند که عرق آمده تا دم دهانشان و در عرق خود غرق شدهاند و صداها بلند است در میانه آن هزار صف و تمام مردم میگویند وانفسی وانفسی حتی پیغمبران حتی آدم حتی نوح همه از گرما همه از تشنگی شکایت دارند جمیعاً وانفسی میگویند و داد میزنند که خدایا ما همچو نباشیم باقی خود میدانند همه وانفسی میگویند به غیر از پیغمبر آخرالزمان؟ص؟ که واامّتی واامّتی میگویند و میفرمایند در آن حدیث که این صفها که هزار صف باشند نهصد و نود و نه صف را حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه به تنهایی شفاعت میکند و راهش را هم اگر فکر کنی به دستت میآید نهصد و نود و نه صف را حضرت سیدالشهداء به تنهایی شفاعت میکند یک صف باقی میماند آن صفی هم که باقی میماند آن یک صف هم بی او نمیشود نجات بیابند به جهتی که عمل خالص همانی است که پیش او است آن وقت حضرت پیغمبر و حضرت امیر و حضرت فاطمه و باقی ائمه جمع میشوند برای شفاعت آن یک صف و باز حضرت سیدالشهداء توی آنها هست و با هم شفاعت میکنند آنها را که اگر سیدالشهداء توش نبود نمیشد شفاعت کنند چرا؟ به جهت آنکه تا عملی خالص نشود از انسان نمیشود مفت مفت نجات بدهند عمل خالصی باید مردم داشته باشند عمل این مردم این نماز نمیشود آنجوری که خدا گفته نماز کنند آن روزه نمیشود آن خمس نمیشود آن
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 88 *»
زکات نمیشود اولاً که نمیشود آنجور عمل کنند آنهایی هم که میگویند آیا از روی رضا و رغبت باشد یا نباشد و تا معامله از روی رضا نباشد آن معامله باطل است چنانکه در قبالهها دیدهاید مینویسند از روی اشد رضا و رغبت بدون اکراه و اجبار. کسی که زکات میدهد و کراهت دارد یعنی اگر خدا واجب نکرده بود خوشحالتر بودی پس اگر زکات میدهی و قدری کراهت داری بدان خدا قبول نمیکند والله مگر بچسبانی اکسیر را به آن تا خالصش کند. پس تمام شرایع پیغمبر را به طور خلوص مردم و لو علماء باشند و لو حکماء باشند آن جوری که خدا خواسته نمیتوانند به عمل آورند انشاءالله فکر کنید تدبیر خدایی را که دلت را میل میدهد و محب حضرت سیدالشهداء میکند که بیاختیاری در محبت آن حضرت فرض کنید نگفته بودند گریهکردن بر سیدالشهداء ثواب دارد فرض کنید نگفته بودند وقتی قصه سیدالشهداء را میگویند کسی اندوهگین شد خداوند میآمرزد گناهان او را همینطور است والله میفرمایند نفس کشیدن برای مظلومی ما تسبیح خداست تسبیحی است که والله رد ندارد آن تسبیحاتی که همین سبحان الله سبحان الله گفتن است این سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر ریا دارد سمعه دارد ناقص است لکن سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبری که هیچ ریا ندارد سمعه ندارد شرک ندارد دین خالصی است که هیچ داخل ندارد چه چیز است همین نفسی است که میکشی در حزن آنها همان سبحان الله گفتنی است که دین خالص است به جهت آنکه حزن
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 89 *»
در دل است و ریابردار نیست سمعهبردار نیست.
پس عرض میکنم بر فرضی هم که ثوابی براش مقرر هم نکنند معلوم است دوست وقتی میشنود مصیبتی بر سر دوستش آمده البته محزون میشود دلش آتش میگیرد و قلب که آتش گرفت حرارت لامحاله سرابالا میآید از دل حرارت بالا که آمد در سر پیچیده شعلهاش به چشم میرسد وقتی حرارت غلبه کرد بر چشم و خداوند چشم را از پیه خلق کرده آتش زیر پیه که میرسد پیه را آب میکند پیه آب میشود اشک میشود و میآید پایین منظور این است که دوست از مصیبت دوست محزون میشود و گریه میکند اگرچه به او نگویند گریه کن یا بگویند گریه مکن فکر کن اگر طفلت مرده باشد به تو نگفتهاند گریه کن که ثواب دارد و معذلک گریه میکنی پدرت اگر مرده باشد گریه بکنی بر او ثواب ندارد سهل است بعضی جاها عقاب هم دارد بسا بگویند گریه مکن که آخرت را ضایع میکند معذلک اعتناء نمیکنی و بنا میکنی گریه کردن به جهت محبتی که داری.
ملتفت باشید انشاءالله والله طبیعت دوستان سیدالشهداء این است که بر فرضی که اگر کسی گفته بود که گریه بر سیدالشهداء اگر کسی کرد عذاب میکنند آدم را باز هم دوستان والله گریه میکردند بر سیدالشهداء چه جای اینکه والله ثواب میدهند چه جای اینکه گناه داشته باشد بلکه ظاهراً و باطناً گناه به واسطه گریه بر سیدالشهداء آمرزیده میشود تمام اینها را کفاره داده خداوند عالم به واسطه وجود حضرت سیدالشهداء
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 90 *»
صلوات الله علیه میفرمایند اگر به قدر بال مگسی اشک در این مصیبت بیرون آید بلکه بیرون هم نیاید توی مژههاش اشک بگردد همینقدر گریه اگر کرد تمام گناههاش را خدا میآمرزد که اگر این عقیدهتان نباشد من از آن طرفش میترسم. اگر از سیدالشهداء خاطرجمع نباشی چه داری اگر سیدالشهداء شفیع نیست دیگر کی شفیع است دیگر چه خاک بر سرت میکنی اگر پیغمبر نباید شفیع باشد آیا خودت گلیم خودت را میتوانی از آب بکشی اگر میتوانستی پیغمبر را هم نمیفرستادند زحمتش نمیدادند هیچ احتیاج نبود بیاید پیش تو، تو را دعوت کند. پس خدا کفاره قرار داده از برای معصیت معصیتکاران به شرطی که این اعتقاد را داشته باشند اعتقاد را خدا خواسته بلی عمل ناقص باشد همینجور کارها بر سرش میآرند فلان روزه را گرفتیم اتفاق طوری شد فرمودهاند برو کفاره بده مسکین طعام بده اتفاق قسمی خوردی و خلافش را کردی فرمودهاند برو کفاره بده یا نمازمان توجه درست نداشت فرمودهاند هشت رکعت دیگر هم نافله کن که آنها کفاره این بشود منظور اینکه عملی که ناقص شد عمل ناقص را میتوان جبر کسر کرد اما اعتقاد اگر ضایع شد دیگر همه چیز ضایع است. پس عقیدهتان را انشاءالله درست کنید ملتفت باشید بدانید که پیغمبر را خدا قرار داده برای نجات شما خدا میخواست شما را نجات بدهد این است که فرمود شفاعتی لاهل الکبائر من امتی و این حدیث را همه سنیها و شیعهها روایت کردهاند به طوری که کأنه به حد ضرورت رسیده که فرمودند شفاعتی لاهل الکبائر من امتی شفاعت من
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 91 *»
مخصوص کسانی است که گناهان بزرگ کردهاند. ببینید آیا شفاعتش برای حضرت سجاد است او خودش معصوم است مطهر است برای حضرت امیر است او خودش معصوم است و مطهر پس شفاعت را قرار داده برای گناهکاران امت به شرطی که گناهکار باشند لکن عقیدهشان درست باشد آنها که عقیدهشان درست باشد آنها نجات مییابند آن کسانی که عقیدهشان درست نباشد نجات توش نیست. آیا نمیبینی که گبرها را نجات نمیدهند به جهتی که اعتقاد ندارند نصاری را نجات نمیدهند به جهتی که اعتقاد ندارند یهود را نجات نمیدهند به جهتی که اعتقاد توش نیست.
و صلّى الله على محمّد و آله الطاهرین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 92 *»
مـوعظه چهارم
(دوشنبه / چهارم محرمالحرام 1301)
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 93 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین
و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم
و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.
خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مىفرماید:
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.
ترجمه فارسی این آیه شریفه این است که خداوند عالم فرموده که خدا خریده است از مؤمنان جانهای ایشان را و مالهای ایشان را و در عوض این جان و مال قرار داده بهشت خود را و بهشت خود را وعده فرموده و عهد کرده بهشت خود را به آن جماعت و علامت آن کسانی که این معامله را کردهاند با خدا و خدا این عهد را با ایشان کرده که بهشت را به ایشان تسلیم کند علامت این جماعت این است که بعد از نزول قرآن و بعد از نزول این آیه جنگ میکنند در راه خدا و جمعی را میکشند در راه خدا و بعد جان و مالشان را تسلیم میکنند و خدا است خبر داده دیگر خبر خدا که نمیشود دروغ باشد. ملتفت باشید و میفرماید این معامله و این عهد چنانچه میبینی در قرآن آیه نازل شده بدانید این عهد را خدا در
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 94 *»
تورات هم گفته بود در انجیل هم گفته بود بلکه چون تورات و انجیل معروف است میان مردم و آن صحف آدم و کتابهای ابراهیم معروف نیست و معروف همین تورات و انجیل است خدا اسم آن دو را برده لکن بدانید این عهد را برای تمام پیغمبران گفته بود و پیغمبران برای امتی که امت اجابت بودند گفته بودند و تمام آنها میدانستند که کسانی چند هستند بعد میآیند که جان و مال خود را به خدا میفروشند و بهشت را از خدا میخرند پس کسانی که این معامله را کردند تمام بهشت مال ایشان است. دیگر هر کس تاریخی حدیثی دیده قصهای شنیده از زمان آدم تا زمان پیغمبر میداند هیچ پیغمبری دعوا نکرد که در آن جمعی را بکشد بعد در آن دعوا کشته شود و جمیع اموالش به غارت برود اتفاق نیفتاد و جاش همان جای امام حسین است که این کار را کرد پس او بود که در عالم ذر و روز الست عرضه شد به جمیع پیغمبران که کیست بیاید پا در میان بگذارد و جمیع مؤمنینی که من خلق میکنم جمیع لامحاله یک گناهی دارند دیگر یکی صد تا دارد یکی هزار تا دارد یکی بیشتر اینها گناهکارند و خودشان گلیم خود را به اصطلاح از آب نمیتوانند بکشند و خودشان به عمل ناقص خودشان نمیتوانند تلافی گناه خود را بکنند پس کیست که خودش تقصیری نکرده باشد و خودش را همینطور در راه خدا بدهد بکشند هیچکس هم از او طلبی ندارد ملتفت باشید پس کیست در میان شما کسی که به اصطلاح مجاناً بیاید و خود را کفاره جمیع گناهکاران قرار بدهد و جان خود را در راه آن گناهکاران بدهد اگرچه
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 95 *»
خودش احتیاج نداشته باشد؟ و حدیث خاص است که در آن عرضه تمام پیغمبران عرض کردند ما در قوهمان نیست پس جمیع پیغمبران عجز خود را اظهار کردند که ماها خودمان در صورتی که احتیاج به کاری نداشته باشیم همینطور مفت مفت جان خود را در راه کسانی که گناهکارند ما بیاییم جان و مال خود را در راه خدا بدهیم و معذلک میدانیم تو در معاملات همچو قرار دادهای و راضی هم باشند و کراهت هم نداشته باشند شایبه اکراه و اجباری در معاملات نباشد شرط معامله این است که شایبه اکراه و اجباری در آن نرود یا بر فرضی کاری را بگویند راضی باش و بگوییم راضی هستیم از روی تکلف است اما در دلمان هم راضی هستیم نه ما نمیتوانیم از عهده برآییم این بود که حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه پا در میان گذارد و گفت خداوندا چون میدانم اراده تو این و رضای تو چنین است تو خوش داری کفاره گناه جمیع گناهکاران بشود مرا همین بس که تو دوست میداری که من جان و مال خود را فدای گناهکاران کنم از روی اشد رضا و رغبت تمام به جهتی که تو میل داری و میخواهی این کار بشود من این کار را میکنم و باز هیچ عجب ندانید و فکر کنید انشاءالله چقدر از واعظها و روضهخوانها شنیدهاید که در روز قیامت جمیع خلق وانفسی میگویند حتی پیغمبران که مطهرند و معصومند اما باز وانفسیشان را میگویند به غیر از پیغمبر ما؟ص؟ که در آن روز داد میکند که واامّتی دیگر هیچکس واامّتی نمیگوید آنجا. آنجا پیغمبر است واامّتی میگوید و بس و بعد از آنی که شفاعت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 96 *»
میکند پیغمبر و واامّتی او را خدا قبول میکند آن وقت پیغمبران جرأت میکنند و آن وقت از تصدق سر پیغمبر آنها هم شفاعتی از امتشان بعد میکنند پس آن جناب است که باعث شفاعت پیغمبر شده؟ص؟.
باز از روی آن حدیث عرض میکنم دقت کنید انشاءالله بسا جاهلی خیال کند اینطور که پیغمبر که شفیع گناهکاران هست دیگر حضرت سیدالشهداء آمده این کار را کرده یعنی چه؟ ملتفت باشید انشاءالله پیغمبر شفاعت میکند و فرموده شفاعتی لاهل الکبائر من امتی بدانید هر گناهکاری را پیغمبر شفاعت میکند یقیناً ملتفت باشید و باز فرمودند بخصوص در حدیثی که هر کس ایمان نیاورد به اینکه من شفیع کل گناهکاران هستم اصلش مؤمن نیست و به من ایمان نیاورده اگرچه ظاهراً بگوید اشهد ان محمداً رسول الله پس ایمان به اینکه حضرت پیغمبر شفیع کل گناهکاران است مثل نبوت او است همینطور که یقین داری او رسول خدا است باید یقین کنی که او شفیع کل است و تمام اهل روزگار و تمام خلقی که خدا خلق کرده است بدانید تمامشان امت این پیغمبرند؟ص؟ پس تمام گناهکارانی که در روی زمین هست و در عالم هست باید این پیغمبر شفاعت کند. ملتفت باشید انشاءالله به دلیل اینکه خداوند عالم صریحاً فرمایش میفرماید که تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً مبارک است آن خدایی که نازل کرده بر بنده خود محمد بن عبدالله؟ص؟ کتاب را تا که او نذیر باشد برای عالمین، کدام عالمین؟ دقت کن انشاءالله و فکر کن همان عالمینی که میخوانی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 97 *»
در هر نمازی الحمدلله رب العالمین آن عالمینی که خدا است خالق آن عالمها و پرورنده آن عالمها هر جا خدا خدا است پیغمبر آنجا پیغمبر شما است؟ص؟ خلق نمیشود پیغمبر نداشته باشد پیغمبران دیگر بیواسطه محمد؟ص؟ نمیتوانند از خدا چیزی بگیرند چنانکه باز به اشاره عرض میکنم حضرت امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرمایش کردند ان الکلیم لماعهدنا منه الوفاء البسناه حلة الاصطفاء چون ما دیدیم موسی مردی است میتواند پیغمبری کند و میتواند عهد را بهجا بیاورد چون چنین شناختیمش خلعت نبوت را به او پوشانیدیم و نبیش کردیم. ملتفت باشید و ملتفت باشید این را که همین امیرالمؤمنین شما است که میگوید انا مرسل الرسل انا منزل الکتب منم که رسولان را فرستادهام بهسوی مخلوقات و منم که کتابها را نازل کردهام کتابها را جبرئیل میآورد اما ایشان به او میدادند و برمیداشت میآورد هیچ ملکی از ملائکه قدم از قدم برنمیدارد مگر به اذن خاصی که کجا برویم چه بکنیم ایشان پادشاهند تمام خلق رعیت ایشانند جمیع مخلوقاتی که هستند جمیعاً رعیتند و رعیت بیپادشاه خدا نیافریده ظاهراً میبینید رعیت بیسلطان کارشان نمیگذرد نظم ندارد نسق ندارد وقتی سلطانی هست هر کس میخواهد به هر کس ظلم کند از سلطان میترسد آن وقت رعیت هم رعیتی خود را میکند سلطان هم سلطانی خود را میکند و در ملک خدا سلطان به حقی و شاهنشاه بر حقی نیست مگر پیغمبر آخرالزمان؟ص؟ او است که اول موجودات است او است که اول مخلوقات است آن است
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 98 *»
که شاهنشاه جمیع ملک خدا است پس او است شفیع جمیع گناهکاران. و از جمله اسباب شفاعت پیغمبر؟ص؟ وجود مبارک حضرت سیدالشهداء است و او است که باعث شده که او میتواند شفاعت کل مخلوقات را بکند. باز این را از خودم عرض نمیکنم و انشاءالله هرچه بگویم سعی میکنم از خود نگویم از کتاب بگویم از سنت بگویم. وقتی جبرئیل نازل شد برای تهنیت حضرت رسول خدا در ولادت حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه گفت مقدر شده ولدی از شکم فاطمه و صلب حضرت امیر خدا به تو عطا کند و بنا کرد جبرئیل به تهنیت و هی تهنیت کرد و چشمروشنی میداد که این چنین است و چنان است و فضائل حضرت را عرض میکرد در این ضمنهایی که هی چشمروشنی میگفت و هی تعریف کمالات سیدالشهداء را میکرد ضمناً پیغمبر نگاه کرد توی چشمهای جبرئیل دید جبرئیل اشک میریزد هی تعریف میکند از آن مولود و هی گریه میکند پیغمبر خدا متحیر شد گفت نمیدانم چه سرّی داری که آن را بروز نمیدهی هی چشمروشنی میگویی اما نگاه به رخسارهات که میکنم در رخسارهات آثار حزن را مشاهده میکنم میبینم گریه میکنی این چه سرّی است؟ جبرئیل گفت بله سرّی در این هست و آن سرّ این است که با جمیع آنچه گفتم با جمیع این اوصاف این امت بیمروت تو جمع میشوند او را بیتقصیر بیگناه در صحرای کربلا شهید میکنند و عیال او را اسیر میکنند خودش را با لب تشنه او را میکشند از جفا سرش را میبرند بنا کرد روضهخوانی برای پیغمبر کردن و هی پیغمبر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 99 *»
گریه میکند و جبرئیل میگوید و چون جبرئیل دید پیغمبر بسیار متغیر شد از این خبر عرض کرد یا رسول الله اگر میخواهی دعا کن خدا این بلا را بگرداند از او و طوری کند که نتوانند این ظلم را بکنند فرمودند چون شفاعت امت را میخواهم بکنم من راضی هستم و دعا نمیکنم و نکردند و این خبر را به تفصیل فرمایش کردند به حضرت امیر که خدا مقدر کرده چنین ولدی با جمالی با کمالی به تو بدهد همانطورها که بود تفصیلش را نمیتوانم حالا بگویم هیچکس نمیتواند بگوید و چنین فرزندی را آن آخر کار امت من او را میکشند به چه صدمهها و چه جورها حضرت امیر عرض کردند همچو ولدی به کار من نمیآید من نمیخواهم چنین فرزندی را باز پیغمبر فرمود سرّی در این هست نه این است که او شهید میشود و خونش به هدر میرود و ثمری ندارد در ملک لکن امت من از اولی که خدا خلق را خلق کرده است تا روز قیامت همه امت منند و گناهکارند گناهکاران بیش از ثوابکارانند و این گناهکاران را خدا میخواهد نجات بدهد و میخواهد کفاره براشان قرار بدهد از همین جهت مقدر کرده او کشته شود تا کفاره جمیع شیعیان تو و تمام امت من شود حالا اگر تو هم راضی نیستی برو دعا کن بلا را بگرداند حضرت امیر هم راضی شد همینجور واقعه را به همین تفصیل به حضرت فاطمه فرمایش کردند حضرت فاطمه بنا کرد به گریهکردن و زاری و ناله و آه و فریاد که من چنین اولادی نمیخواهم و برای او هم باز به همینجور سخنها را فرمایش کردند که آیا نمیخواهی پدر تو شفیع کل گناهکاران
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 100 *»
باشد آیا نمیخواهی شوهر تو ساقی حوض کوثر باشد آیا نمیخواهی
تو خودت شفاعت کنی جمیع زنان امت را آنوقت حضرت فاطمه
راضی شدند.
ملتفت باشید انشاءالله فکر کنید از روی بصیرت هیچ تعجب مکن یکنفر چطور میتواند کفاره کل بشود چطور میشود یک نفر را بکشند و این کفاره جمیع گناهکارانی [بشود] که از اول آدم تا خاتم تا روز قیامت میآیند بلکه این گناهکارانی که شما خیال میکنید همین انسان گناهکار است عرض میکنم جمعیت جن بیش از جمعیت انس است جمعیتشان جمعیت جن خیلی زیادتر است از جمعیت انس و در میان آنها گناهکار خیلی است گناهکار میانه آنها خیلی بیشتر است آنها خرابکارترند از انسانها و والله عرض میکنم در میان ملائکه گناهکار خیلی بودند چندتاش را همین سیدالشهداء در قصه تولد آن حضرت هست که نجات دادند. پس ملتفت باشید انشاءالله سرّ این مطلب از روی بصیرت به دستتان بیاید مباشید مثل یکپاره نواصب. ملتفت باشید انشاءالله یکپاره نواصب یکپاره سنیها یکپاره نامربوطها گفتهاند میگویند خدا قرار داده هر که هر کس را بکشد او را پس بکشند کسی کسی را کشته باشد و دو نفر را سه نفر را به عوض او پس بکشی جایز نیست. شما ملتفت باشید انشاءالله و بدانید این امر همه جا جاری نیست نه هر کشتنی مقابل یک کشتن واقع میشود انشاءالله فکر کن تا از روی بصیرت خوب بفهمی.
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 101 *»
پس عرض میکنم هر مخلوقی از مخلوقات که نزدیکتر است به خدا و مقربتر است به سوی خدا او عزیزتر است و گرامیتر است در این شکی و شبههای ندارید پس از این جهت است مثلاً اگر تو ناخوش بشوی یا ناخوشی داشته باشی صد هزار گوسفند بکشی فدا که چاق شوی عیب ندارد با وجودی که آنها هم مخلوق خدایند و جان دارند اما وقتی امر دایر شد میان جان یک انسان و جان صد هزار شتر البته آن صد هزار شتر را نحر میکند و میکشد تا اینکه جان آن یک نفر سلامت باشد و در همه دینها این بوده است هر پیغمبرى که ناخوشی داشت میخواست چاق شود ده شتر صد شتر دویست شتر فدا میکرد و همینجور است که در صورتی که شما یک نفر انسان پیش خداوند عزیزتر است از صد هزار هزار شتر از صد هزار هزار گوسفند از صد هزار هزار فیل بلکه عرض میکنم جمیع روی زمین را تو خیال کن همه شتر باشند و گوسفند باشند و یک انسان باشد توی دنیا یک حضرت آدمی باشد و غیر از او آدمی نباشد و امر دایر شود که حضرت آدم را سر ببرند یا همه آن شترها و گوسفندها را سر ببرند آنها همه را خدا سر میبرد تا جان حضرت آدم سلامت بماند.
ملتفت باشید انشاءالله این نمونه باشد برای شما که بدانید وجود امام؟ع؟ مانند وجود همان انسانی است که مثل حضرت آدم مَثَل عرض کردم و وجود ما مثل وجود گوسفندهایی است که صد هزار تاشان را فدای انسان میتوان کرد بلکه به همین لفظ هم فرمایش فرمودهاند امام شبان گوسفندان است و شیعیان گوسفندان امامند و این شبان باید گوسفندان
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 102 *»
را بچراند آب بدهد علف بدهد از سرما و گرما آنها را حفظشان کند از دست دشمنان نگاهداریشان کند راعیکم الذی استرعاه الله امر غنمه هو اعلم بمصالح غنمه ان شاء فرّق بینها لتسلم و ان شاء جمع بینها لتسلم میخواهد جمعشان میکند، اگر صلاح در جمعشدن دید جمعشان میکند تا سالم بمانند میخواهد متفرقشان میکند تا سالم بمانند گاهی میبردشان بیرون تا در شهر نباشند و محفوظ بمانند گاهی میآردشان در شهر تا از شر درندگان و گرگان محفوظ باشند هرچه صلاح کارشان است میکند گوسفندان صلاح کار خود را نمیدانند عقلشان به کار خودشان نمیرسد و والله چنانکه گوسفندان خودشان عقلشان به کار خودشان نمیرسد و خودشان خیر و شر خود را نمیدانند شبان باید ببرد آنها را به جایی که علفزار است شبان باید ببرد آنها را به جایی که گرگ نیست به جایی که درنده نیست به جایی که سیل نمیآید به جایی که سرما نمیزند به جایی که گرما نمیزند گوسفندها خودشان عقلشان نمیرسد به کدام سمت بروند مصلحتشان است به کدام سمت مصلحتشان نیست بسا از آنجایی که راه میروند هوا گرم است چهار قدم آن طرفتر اگر بروند سرد باشد و هوا خوش باشد و نمیدانند بسا از آنجا چهار قدم بروند رودخانه باشد سیل آنها را ببرد و نمیدانند، گرگها را نمیدانند در کجاها کمین کردهاند که آنجا نروند.
پس ملتفت باشید امامتان را انشاءالله بشناسید و بدانید شبان شما او است امام زمان شما عجل الله فرجه فرمایش میفرمایند انا غیر مهملین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 103 *»
لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم گمان مکنید که من از مراعات شما مسامحه میکنم و مراعات شما را نمیکنم یا چنین گمان نکنید که من خبر از کار و بار شما ندارم و شما را فراموش کردهام حفظ نمیکنم شما را اگر چنین باشد که من مسامحه کنم در مراعات شما یا بلائی که رو به شما میآید رفعش را نکنم لولا ذلک لاصطلمتکم اللأواء و احاطت بکم الاعداء اگرنه این بود بلاها شما را فروگرفته بود و دشمنان شما را از روی زمین برمیانداختند آخر اینهمه کفاری که هستند همه دشمن مؤمنینند مؤمنین اگر صاحب نداشته باشند شبان نداشته باشند آقا نداشته باشند گوسفند خودش کفایت خودش را نمیتواند بکند تو انشاءالله سعی کن گوسفند آن گله باشی اگر از گوسفندان آن گله شدی دیگر برو به پشت بخواب گوسفند هرجا باید برود او میبرد هرجا باید بیارد میآرد او میداند چه کند خیرات را پیش میآرد شرور را دور میکند و نعوذبالله از آن گله اگر بیرون رفتی دیگر این شبان تو نیست او که شبان تو نباشد شبان دیگری هم که خدا خلق نکرده به هر درکی بروی در هر وادی هلاک شوی خدا باکش نیست. بدانید انشاءالله و فراموش نکنید که هیچ بلائی هیچ مصیبتی بدتر از مصیبت بیدینی خدا خلق نکرده. در خیلی از دعاها هست که عرض میکنی خدایا هر بلائی اگرچه من طاقت نداشته باشم بر سر من بیاوری سهل است اگرچه طاقت ندارم و دعا میکنم که آن را پیش میار لکن باز سهل است لکن دین مرا حفظ کن که دیگر آن بلائی است که طاقت آن را ندارم آنها را هم طاقت ندارم فقر نمیخواهم ناخوشی نمیخواهم ذلت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 104 *»
نمیخواهم بلاها همه بد است و همه را باید از خدا خواست نباشد معلوم است فقر خیلی چیز بدی است نزدیک به این است که روسیاهی دنیا و آخرت در آن باشد احتیاج خیلی بدچیزی است ناخوشی خیلی بدچیزی است لکن همه اینها را که پیش بیدینی میگذاری سهل است به جهت آنکه هر بلائی باشد اولش این دنیا است آخرش وقتی است که جان از بدن بیرون میرود هر پیسی باشد واقعاً انسان پیس هم شده باشد باز سهل است لکن بیدینی چنان بلائی است که تمام عذابهای این دنیا بهشتش است این صدماتی که در دنیا هست که همه برای کافر هست و برای مؤمن و واقعاً همچه جا هست عرض میکنم همینجور صدماتی را که شما دارید در هر دولتی بروید هست همه جا وبا هست همه جا ناخوشی هست در هر دولتی فقیر دارند ناخوش دارند محتاج دارند ذلیل دارند لکن چنین بلاهای دنیا نسبت به بلائی که در قبر به سر کفار میآید این بهشت آنها است آرزو میکند که ما کاش بودیم در دنیا آن بلاها گوارا بود برای ما دیگر وقتی میروند به عالم برزخ میگویند قبر خوب جایی بود کاش ما آنجا بودیم و آن عذاب قبر نسبت به عذاب آنجا راحت است و بهشت است. باز همینطور میروند نعوذبالله تا روز قیامت به آن جهنم اصلی آنجا آرزو میکنند که کاش ما را در دنیا هی عذاب میکردند هی چوبمان میزدند هی داغمان میکردند و اینجامان نمیآوردند. ملتفت باشید انشاءالله پس از برای کفار این دنیا بهشت است همینطور عذاب قبر نسبت به عالم برزخ بهشتشان است همینطور عذاب برزخ نسبت به
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 105 *»
جهنم اصلی که خواهند رفت بهشتشان خواهد بود چنانکه در این دنیا مؤمن سرش درد میگیرد جهنم است این برای مؤمن، ناخوش میشود این جهنم است برای مؤمن و هکذا.
خلاصه ملتفت اصل مقصود باشید؛ مقصود این است که این مردم به جای گوسفندانند و از برای این گوسفندان خدا شبان قرار داده همین گوسفندهای ظاهری شبان ظاهری ضرور دارند همین انسانهای ظاهری سلطان ظاهر دارند این انسانها نمیشود بیسلطنت سلطانی خودشان از عهده کار خودشان برآیند همینطور که در ظاهر پادشاه داریم در عالم ایمان هم پادشاهی داریم که جمیع کارهای ما جمیع نظمها و نسقهای ما همه با ایشان است پس ایشانند راعی ما ایشانند والله کافی ما ایشانند والله که جمیع آنچه محتاج هستیم باید ایشان به ما بدهند چنانکه در ظاهر تا پیغمبر نیاید مسائل برای ما نگوید ما چه میدانیم که رضای خدا چیست غضب خدا کدام است. پس ملتفت باشید انشاءالله ایشانند واسطه جمیع فیضهایی که باید به ما برسد و آن فیضی که خدا خواسته دایم باشد برای ما نجات است مؤمنان را خدا میخواهد نجاتشان از جهنم بدهد و چون خواسته نجاتشان بدهد و ایشان خودشان کافی کار خود نیستند خودشان نمیتوانند کفاره برای گناه خود واقع شوند گیرم بشوند عرض میکنم گوسفندی را عوض گوسفندی بکشند این گوسفند مثل آن گوسفند است ترجیح ندارد بر او دیگر کاری کنیم که جمیع گله محفوظ باشند این کار کار بزرگی است پس فراموش نکنید اصل مطلب را و در این
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 106 *»
سخنهای پریشان که من هی شاخ به شاخ میپرم شما پریشان نشوید ببینید چه عرض میکنم. عرض میکنم وجود امام؟ع؟ نسبت به شما مثل انسان است و سایر حیوانات و او صاحب شما است و مالک شما است و شما والله غلامان و کنیزان و مملوکان او هستید اگر هم نیستی هیچ نقلی نیست از جلال او هیچ نمیکاهد از بزرگی او کم نمیشود هر کس هم هست باشد به جهنم به درک اسفل هر کس خود را غلام محمد و آلمحمد؟عهم؟ دانست که راستی راستی خود را غلام ایشان بداند نه ریشخند کند خود را، بندگی خدا کرده است و هر زنی که خود را کنیز محمد و آلمحمد؟عهم؟ دانست و هزار مرتبه از این کنیزهای ظاهری پستتر دانست بندگی خدا کرده ملتفت باشید انشاءالله این غلامان و کنیزان ظاهری آقایانی که دارند این آقایان واسطه خلقت آنها نیستند واسطه رزق آنها نیستند واسطه هدایت آنها نیستند چهل پنجاه تومان دادهاند به یک کسی دست بنده خدا را گرفته اسمش را گذارده بنده من و تو میدانی انشاءالله و اگر نمیدانی یاد بگیر دلگیر مباش بدان آلمحمدند صلوات الله علیهم والله واسطه خلقت خلق والله اگر ایشان نبودند زمین و آسمان نبود و تو هم نبودی و در اینها اگر یکخورده فکر کنی انشاءالله خیلی آسان میشود اقرار به فضائل. همین پدر و مادرهای ظاهری اگر نباشند ولدی متولد نمیشود ولد باید از پدر و مادر متولد شود پس این پدر ظاهری و این مادر ظاهری واسطه خلقت انسانند و چون این پدر و مادر ظاهری اختیار این بچه در دست پدر و مادر است و ولی او است و فرموده
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 107 *»
انت و مالک لابیک تو خودت مملوک پدرتی نوکر پدرتی غلام پدرتی مالت مال خودت نیست مال پدرت است رفته باشی تجارت کرده باشی پدرت بگوید خرج مکن نمیتوانی بگویی خودم میدانم میخواهم خرج کنم اگر خرج خودت بکنی عاق میشوی خودت و مالت مال پدرت میباشد اگر خواست چیزی به تو واگذارد میگذارد ولی تو است آقای تو است.
ملتفت باشید انشاءالله و والله اگر محمد و آلمحمد نبودند دیگر این کلمهاش خیلی معروف است دیگر فضائل اینقدرها گفته شده در میان مردم که کسی گیر نمیکند در گفتن فضائل. این کلمه در میانه شیعه و سنی منتشر است که در حدیث قدسی خدا فرموده است لولاک لماخلقت الافلاک اگر تو نبودی من آسمانها را خلق نمیکردم و اگر آسمانها نبود آفتاب و ماه و ستارگان نبودند اگر اینها نبودند آب نبود زمین نبود هوا نبود آتش نبود به جهت آنکه اینها وقتی هستند آسمان آسمان باشد زمین زمین باشد ستاره ستاره باشد گیاهها برویند حیوانها زنده بمانند انسانها باشند و هکذا به همین نسق فکر کنید انشاءالله پس بدانید والله محمد و آلمحمد بدون اغراق بدانید واسطه خلقت شما هستند اگر ایشان نبودند هیچ چیز در ملک خدا نبود و چگونه نه و در صفت پیغمبر فرمایش میکند حضرت امیر صلوات الله علیه این پیغمبر آن کسی است که خدا او را واداشت در مقام خود اقامه مقامه فی سایر عوالمه فی الاداء اذ کان لاتدرکه الابصار و لاتحویه خواطر الافکار و لاتمثله غوامض الظنون فی الاسرار میفرماید چون خدا از معاشرت خلق بالاتر است و چون چشم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 108 *»
خلق نمیتوانست ادراک کند چنانکه عقل مردم نمیتوانست ادراک کند چون چنین بود واداشت به جایی که میخواست بایستد آنجا که را واداشت؟ پیغمبر آخرالزمان را؟ص؟ اقامه مقامه فی سایر عوالمه برای چه کار واداشت؟ برای اینکه هرچه میخواست به هرکه بدهد آن را به دست او بدهد که او برساند واداشت او را در جای خود از برای ادای آنچه میخواهد به خلق بدهد. پس ایشانند والله واسطه خلقت شما اگرچه خالق نیستند همینطوری که پدر و مادر تو تو را خلق نکردهاند ولى اگر نبودند تو هم نبودی آنها خالق تو نیستند لکن واسطه خلقت تو هستند. پس محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم خدا نیستند اما بخواهی بگویی از خدا جدا هستند خدا در قرآن میفرماید آنهایی که میخواهند تفریق بیندازند میان خدا و رسل خدا آنها کفارند پس ما علی را خدا نمیدانیم محمد را خدا نمیدانیم لکن والله ایشان را از خدا هم جدا نمیدانیم ایشانند قدرت خدا ایشانند حکمت خدا هرچه دلت بخواهد و نخواهد آن را خدا به ایشان داده. پس ایشان چون مقربان درگاه خدایند و خلق همه رعیت ایشان و همه غلامانشان و کنیزانشان و گوسفندانشان حالا آقا بخواهد ده تا غلامش را بفروشد میتواند این است که این غلامان و کنیزان والله هیچ اختیار ندارند چنانکه غلامهای ظاهری و کنیزان ظاهری خدمت آقاشان را باید بکنند اما وقت نماز اگر آقا بگوید به او بیا خدمت مرا بکن غلام میگوید من خدا هم دارم باید بروم خدمت خدای خود را بکنم لکن این آقایی که من عرض میکنم اگر بین نماز باشی و آنها صدات بزنند باید
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 109 *»
نماز را ببُری بروی خدمت ایشان را انجام دهی نمیشود بگویی حالا من نماز میکنم اگر بگویی هنوز شیعه نشدهای آقا نشناختهای. پس این آقایان آنچنان آقایانی هستند که از برای تو هیچ اختیاری باقی نگذاشتهاند هیچ چیز ما کان لهم الخیرة من امرهم و اگر هنوز همچو نشدهای حالا که یاد میگیری بگو اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمداً رسول الله اشهد ان علیاً امیرالمؤمنین ولی الله در هر نمازی میشود مسلمان شد اقرار به یگانگی خدا و رسالت رسول و ولایت اوصیای رسول کرد. پس بدانید تمام اختیار تمام امت با پیغمبر است؟ص؟ میفرماید ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله امراً انیکون لهم الخیرة من امرهم پس اگر پیغمبر امری کرده عذر بخواهی بیاوری میگویند عذر چه چیز است عذر نمیتوانی بیاری اگر گفت بیا باید بدوی بروی در هر حالتی که هستی اطاعت امر پیغمبر واجب است و از هر واجبی واجبتر است. آدم نباید مثل ابنملجم باشد که وقتی امیرالمؤمنین را ضربت میزند و میرود تمام مردم از ندای جبرئیل که به گوششان رسید که امیرالمؤمنین کشته شد رو به مسجد میدوند و اما این ملعون برمیگردد به او میگویند کجا میروی؟ میگوید شغل دارم من امر ضروری دارم. گفتند ای خبیث ای ملعون کدام امر ضرورتر از اینکه امیرالمؤمنین شهید شده است؟ چه امر لازمتر از این؟ بلکه تو خودت مرتکب این امر شنیع شدهای و گرفتندش و بردندش معلوم شد که خودش این عمل را مرتکب شده. خلاصه ملتفت باشید پس تا امری ضرورتر از امر پیغمبر نداری اعتقاد به پیغمبری
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 110 *»
دار. ملتفت باشید انشاءالله باید اعتقادی شماها این باشد که همینجور که میگویی و اعتقاد میکنی که اشهد ان محمداً رسول الله همینجور اعتقاد کنی که پیغمبر صاحب اختیار من است یعنی مالک من است یعنی من هیچ اختیار هیچ چیزم را ندارم مملوک او هستم خودم هم مال او هستم در عالم خلقت واسطه خلق من او است واسطه رزق من او است واسطه هدایت من او است این عقیدهها را هر که ندارد باید تحصیل کند تا زنده است در هر نمازی در هر اذانی در هر تشهدی در هر اقامهای در هر تعقیبی باید اقرار کنی به عبودیت خود و به اینکه بنده ایشان هستی. در دعای اذن دخول حرم حضرت سیدالشهداء بر در حرمشان میخوانی عبدک و ابن عبدیک المقر بالرقّ و التارک للخلاف علیکم ای مولای من من بنده تو هستم و پسر دو بنده تو هستم مقرّ به رقّیت خود برای شما هستم اقرار دارم که بنده رق شما بنده زرخرید شمایم و بدان اگر این را اقرار نکنی هنوز مسلمان نیستی. ملتفت باشید چه عرض میکنم حالا اسم مردم مسلمان شده کار ندارم بله اسم سنیها هم مسلمان است باشد تو فکر خودت باش کاری بکن که وقتی میمیری آنجا هم مسلمان باشی.
باری دقت کنید انشاءالله پیغمبر است مالک ملک و شاهنشاه تمام عالمهایی که خدا خدای آنها است و خداوند عالم تمام مملکت خود را به تیول آن حضرت داده است و نقلی نیست هیچ خدا از خدایی نمیافتد که چیزی را به تیول کسی بدهد سلطان از سلطنت خود نمیافتد که خالصهای را به کسی ببخشد بخشیده است و باز هم سلطان است
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 111 *»
پس تمام مملکت خدا چون به واسطه وجود مبارک محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم اجمعین خلق شدهاند از این جهت هم به تیول به محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم داده. پس چون ایشانند آقایان خلق حقیقتاً حالا بینی و بین الله چه کسی پا به میان بگذارد کفاره ایشان بشود غیر از آن بزرگواران. حالا آن نسبت را فراموش نکنید انشاءالله یک نفر از ایشان تمام خلق با آن یک نفر برابری نمیتواند بکند همه را باید فدا کرد که آن یک نفر محفوظ بماند به حسب ظاهر هم فکر کن ببین اگر جایی دشمنان بسیاری جمع شده باشند بخواهند پیغمبری را بکشند مثلاً پیغمبر شما را بکشند امام شما را بکشند مثلاً جنگی باشد و صد هزار هزار جمعیت همراه امام به جنگ رفته باشند فکر کن ببین آیا نه این است که اینها همه مأمورند جنگ کنند پس باید جنگ کنید تا همه کشته شوید و جان او سلامت بماند. آیا نه این است که النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم پیغمبر از خود مؤمنین به خود مؤمنین اولی است و سزاوارتر است این پیغمبر اولی است به مؤمنین از خود مؤمنین فرضاً اگر پیغمبر گرسنه باشد و تو هم گرسنه باشی و تو نان داشته باشی آن نان را باید بدهی به پیغمبر بخورد اگرچه خودت گرسنه باشی از گرسنگی میمیری به فدای پیغمبر و اگر این اعتقاد را نداشته باشی بدان امت پیغمبر نیستی و جانت فارغ. فرض کن یک جرعه آب داشته باشی و پیغمبر تشنه باشد تو آن یک جرعه آب را باید بدهی پیغمبر بخورد جانش به سلامت در برود اگرچه خودت از تشنگی هم بمیری اگر هم مردی تو به فدای پیغمبر به قربان
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 112 *»
پیغمبر او جانش به سلامت در رفته خوب است این دین خدا است که اعتقادت این باشد که هرچه را پیغمبر ضرور دارد تو هم باید بدهی به پیغمبر در هر حال باید او را پیش انداخت در هر چیز و پیغمبر همینجور فرمایش فرمودند. در تلو همینجور آیات است که میفرماید هر کس مرا از خودش دوستتر ندارد امت من نیست و میفرماید هر کس اولاد مرا از اولاد خودش دوستتر ندارد از امت من نیست و هر که مال مرا از مال خودش دوستتر ندارد امت من نیست. ملتفت باشید اعتقاداتتان را درست کنید و اگر این اعتقاد را نداری بدان همانطوری است که گفته راست گفته امت او نیستی هیچ مغرور مشو که نمازی میکنم اذانی میگویم اگر اعتقاد داری که او اولی است به تو از خود تو امت او هستی بگو صد هزار جان به فدای او اگر او سرش درد بگیرد لایق نیست، تو سرت درد نگیرد و او سرش درد بگیرد باید راضی باشی که تو خودت سرت درد بگیرد و او سلامت باشد مثل اینکه هزار گوسفند کشته شود که یک انسان سلامت باشد جا دارد لایق نیست که انسانی سرش درد بکند و گوسفند کشته نشود برای خلاصی انسان. همچنین او هم سرش درد کند و باید جوری شود که هزار نفر از ماها هم بمیرند فدای او تصدق سر او اگر اعتقادت این نیست بدان امت او نیستی. و عرض میکنم شما انشاءالله مترسید که آنها آقایان شما باشند دیگر آنها از این آقایان نیستند که تا اقرار کردی به غلامی ایشان که گفتی من غلام تواَم جلدی بفروشندت میخواهم عرض کنم ایشان والله آمدهاند برای نجات تو منت گذاردهاند بر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 113 *»
تو که قبول کردهاند تو غلام ایشان باشی نیامدهاند پول بگیرند از ما اگر ایشان غلام بخواهند و تو را ببرند غلام ایشان کنند این برای تو خوب است جلال تو زیاد میشود اگر تو بگویی من غلام پادشاهم بر جلال پادشاه نمیافزاید بلکه فخر تو است که غلام پادشاه باشی. همینطور عرض میکنم والله فخر ما این است که بنده ایشان باشیم ما مالک هیچ نیستیم ما هرچه داریم آقا به ما داده آقا فخر نمیکند که من نوکر دارم این نوکرهای گردنشکسته عاصی را میخواهند چه کنند. پس خدا منت گذارده بر ما که ایشان را نازل کرد از عرش که بالاترین جمیع جاهای ملک است جعلکم محدقین بعرشه حتی منّ علینا بکم فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه ای آقایان من جای شما در عرش بود خدا شما را نازل کرده که هادی ما باشید والله جمیع آنچه میطلبی و خواستهای و میخواهی از خدا ایشانند آن خزینه دولت خدا خزانه علم خدا خزانه فیض خدا والله آمدهاند که بدهند آنچه را که احتیاج داریم و محتاج به آن هستیم. عرض میکنم بر فرضی که لئیم هم باشند طمع داشته باشند جاش را میدانند کجا است دیگر مترس از این که تا گفتی من غلام تواَم بفروشندت بگویی مالم مال خودم است آقا طبعش این است که به غلام خود بدهد آنچه را که محتاج است تو خاطرت جمع باشد تو غلام اویی و نمیدانی و آن زن کنیز او است نمیداند، تو نان میخواهی لباس میخواهی به هرچه احتیاج داری آقا باید به تو بدهد تو اقرار بکنی او میدهد و چیزی هم از تو نمیخواهد پس عقیده خود را درست کن پس تو
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 114 *»
خودت غلامی برای ایشان و زنت کنیز ایشان است و بدان آنچه میخوری مال ایشان است. باز حدیثهای خاص هست به این مضمون که عرض میکنم میفرمایند هرکس نعمتی به او برسد چیزی خدا به او بدهد غذائی لباسی نعمتی صحتی عزتی بزرگی هر نعمتی به او برسد و بگوید اللهم ان هذا منک و من محمد و آلمحمد صلواتک علیهم شکر آن نعمت را به عمل آورده خدا اینهمه نعمت به تو داده برو توش بخواب و بِغَلْطْ همینقدر بدان نعمت که را میخوری بدان مال که را میخوری و آقایانتان را بشناسید و بدانید و لئامت طبع مانعتان نشود که به جهنمت میبرد و هیچکس از شما نمیخواهد چیزی بگیرد.
پس بدانید ایشانند والله مالک این ملک و این ملک است مملوک ایشان و اگر تمام ملک مالک از دستش در رود و جان مالک سلامت باشد جانش عزیزتر است از تمام مملکت همینقدر شبان عالم به سلامت باشد تمام گوسفندان عالم تلف میشوند بشوند جان شبان سلامت باشد جان او عزیزتر است از جان همه گوسفندان. به همین قاعده بدان هر یک از ائمه طاهرین همین حالت را دارند نسبت به ماها که هر یک از ایشان آقایان ما هستند و ایشان را باید مالک خود [بدانيم] و ما مملوک باشیم و عرض میکنم که اگر این اعتقادت نیست باز تا زندهای برو اعتقادت را درست کن که مبادا بمیری و جزو منیها جزو سنیها بشوی باید اعتقادت این باشد که هر یک از ائمه بهترند از آدم از نوح از ابراهیم از موسی از عیسی از جمیع پیغمبران از جمیع مؤمنین از روحالقدس از
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 115 *»
جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از عزرائیل از جمیع ملائکه از جمیع آنچه خدا خلق کرده است اینها بهترند و در درگاه خدا مقربترند. پس بدانید اگر یک صدمه به آنها برسد میتواند کفاره گناه جمیع خلق بشود از آن راه این را عرض کردم هم ذکر فضائل است میفرمایند هر زبانی ذکر فضائل امیرالمؤمنین را بکند والله آتش جهنم نخواهد دید هر گوشی بشنود فضائل امیرالمؤمنین را آتش جهنم نخواهد دید پس هم فضیلتی است شنیدهای هم آقای خود را شناختهای. پس اگر نباشد یک نفری که کفاره شود برای جمع کثیری از گناهکاران، گناهکاران کفاره ندارند و واقعاً یک نفر کفاره گناه جمیع گناهکاران میشود. چگونه نه، دیگر فکر کنید در دین و مذهبتان ببینید حضرت امیر یک شمشیر میزند عمرو بن عبدود را میکشد میفرماید یک ضربت شمشیری که به کار برد بهتر است از عبادت ثقلین. ملتفت باشید حضرت امیر یک شمشیر بیشتر به کار نبرده یک آن هم بیشتر طول نکشیده یک زحمت بیشتر نکشیده اما چون او کشیده چون حضرت امیر کرده از عبادت ثقلین بهتر است کسی دیگر کرده بود این همه ثواب نداشت چون حضرت امیر کرده است این کار را همین یک ضربتش بهتر است از عبادت تمام جن که عددشان بیش از عدد انس است، بهتر است از عبادت جمیع انس از پیغمبرهاشان گرفته تا امتهاشان. ملتفت باشید انشاءالله هر عبادتی هر پیغمبری کرده هر عبادتی امت هر پیغمبری کرده همه آن عبادتها را روی هم بریزند باز به قدر آن یک ضربتی که حضرت امیر بر عمرو بن عبدود زد نمیشود. پس
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 116 *»
بدانید ثواب المهایی که به ایشان میرسد بیحساب است کسی نمیتواند حسابش را نگاه دارد.
پس حالا دیگر انشاءالله ملتفت باشید این صدماتی که بر این بزرگواران وارد آمد به جهت خودشان نبود بلکه یکخورده فکر کنید دقت کنید شعور به کار ببرید چه بسیار از احمقهای دنیا خیال میکنند که اگر امام حسین مثل امام حسن کرده بود و این بلاها بر او وارد نیامده بود چه عیب داشت و به جهت آنکه صلح نکرده بود این بلاها بر او وارد آمده. ملتفت باشید انشاءالله فکر کنید ببینید سیدالشهداء گیرم که این صلح را نکرده و این بلاها بر او وارد آمد آخر خودش را بکشند دیگر عیالش را چرا اسیر کردند گیرم جوانهاش کمکش کرده بودند باید کشته شوند دیگر زنهاش را برای چه اسیر میکنند یا کسی بگوید زنهاشان بزرگ بودند بچهها چه تقصیر داشتند بچهها را بعضیشان را کشتند دیگر چرا باید بعضی از تشنگی بمیرند چرا باید بعضی از گرسنگی بمیرند. فکر کنید انشاءالله عرض میکنم والله اینها عهدی بود از جانب خدا که در عالم ذر کرده بود اینها را تمامش را به جان خود خرید جمیع گناهکاران را میخواست نجات بدهد حالا آیا کفاره نمیخواهند؟ با خدای خود عهدی بسته بود در روز الست که خودش و جانش و مالش را و آنچه متعلق به او است همه را در راه خدا بدهد از روی اشد رضا و رغبت و اگر این کار نشده بود این گناههای ما به گردن خود ما بود. یکخورده فکر کنید اعتقادتان را درست کنید و بدان اگر اعتقاد نداشته باشی که او
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 117 *»
معصوم بود شیعه نشدهاید سنی که نیستی الحمدلله شیعه اثناعشری هستی اگر خیال کنی که یک سر مویی گناه داشت کافر میشوی و مخلد میشوی در آتش جهنم حالا که او معصوم است و بیگناه و باید اعتقادت این باشد پس او که یک سر مویی خلاف رضای خدا نکرده بود حالا که یک سر مویی خلاف رضای خدا نکرده بود فکر کن ببین پس اینهمه بلا چرا به او رسیده آیا بیجا و ولکی این بلاها به او رسیده خدای عادل رؤف رحیم که میبیند سیدالشهداء را قدرت هم که دارد میتواند رفع بلا از او بکند خدایی که عادل است خدایی که ارحم الراحمین است خدایی که رحم او از همه کس بیشتر است خدایی که به تو رحم میکند و هی میدهد به هر که بخواهد آیا این خدا رحم به بچههای سیدالشهداء نمیکند آیا این خدا رحم به بچههای حضرت امیرالمؤمنین نمیکند والله رحم میکند. دقت کنید انشاءالله پس خدایی است والله ارحم الراحمین لکن دید گناهکاران بسیارند و گناه آنها زیاد است خواست کفاره بدهد کفارهای بهتر از سیدالشهداء نداشت و بهتر از اولاد سیدالشهداء کی بود که کفاره گناهکاران شود.
ملتفت باشید انشاءالله و فکر کنید پس آن نخبه ملک خود را برانگیخت که این امر را از روی رضا و رغبت هرچه تمامتر قبول کرد. اینها را تمکین کرد خدا هم منع نکرد. گیرم کسی ناصبی شد و یکپاره حرفها زد. ملتفت باشید انشاءالله و جوابش را داشته باشید.
اولاً بدانید که امام حسین یکجور آدمی است که از آنجور آدمها
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 118 *»
است که آنچه از خدا طلب کند خدا به ایشان میدهد بخواهند نفرین کنند صد هزار نفر از دشمنان را به یک چشم بههم زدن هلاک کنند میتوانند البته دعاشان مستجاب است و البته دعاشان را خدا مستجاب میکند. دیگر فکر کنید، بعد از این دعا، والله شجاعتی دارند که یک نفر امام یا یک نفر پیغمبر با صد هزار نفر یا بیشتر با جمیع بنیآدم اگر جنگ کند با همه آنها این غالب میشود بر جمیع آنها. زردشت یکی از کسانی است که هنوز بعضی از مردم پیغمبرش میدانند اگر پیغمبر هم نبوده میگویند شخص بزرگی است اگرچه ما پیغمبرش میدانیم. گشتاسب از او تمنا کرد که به من عنایت کنی چند چیز را یکی آنکه ملک روی زمین را پادشاهی دنیا را یکی اینکه هر حربهای بر من بزنند کارگر نشود یکی اینکه من همیشه زنده باشم یکی هم علم بود. گفت هر چهار را به یک نفر دادن مأمور نیستم هر کدام را به کسی میدهم اما ملکش مال تو است اما آنکه هر حربهای به او کار نکند مال اسفندیار است این اسفندیار هر نیزهای و شمشیری کاردی تیری به او میزدند کارگر نمیشد. ملتفت باشید چه عرض میکنم زردشت از پیغمبران خیلی بزرگ هم نبود و به غیری همچو چیزی میدهد که هیچ حربهای بر او کار نکند واقعاً تصرفی کرده بود که هیچ شمشیری هیچ نیزهای هیچ تیری هیچ گلولهای هیچ حربهای بر او کار نمیکرد به غیری همچو چیزی داد حالا دیگر اگر خودش رأیش قرار میگرفت که جنگ کند توی مردم میآمد و هرچه شمشیر و کارد و نیزه بود بر او میزدند کارگر نمیشد. حالا به همینطور سیدالشهداء و ائمه
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 119 *»
طاهرین تمام اینها را میتوانستند بکنند چه به دعا چه به زور ظاهری و اسباب ظاهری یک بار میبینی اسم اعظمی خواند و بر تمام خلق غالب شد میتوانست همچو کاری بکند لکن عمداً نمیکرد این کار را تا جمیع آن بلاها را بر سرش بیارند و این مصیبتها بر او وارد بیاید تا اینکه تو بشنوی و دلت بسوزد و کفاره گناهان تو بشود پس باید به گوش تو بخورد و دلت بسوزد و خودت کاری کرده باشی و اینی که کاری میکنند به گوش مردم بیاید و آن وقت غصه بخورند و گریه کنند به جهتی است که این قرارداد خدا است که تا کسی خودش کاری نکند چیزی به او نمیدهند میخواهی ببینی چیزی را چشمت را واکن ببین. مردم دیگر ببینند تو ندیدهای تو گرسنه باشی بخور تا سیر شوی باقی مردم دیگر هرچه بخورند تو سیر نمیشوی آنها هرچه میخورند تو شکمت سیر نشده پس تا نخوری نخوردهای تا آب نخوری رفع تشنگی تو نشده تا غذا نخوری رفع گرسنگی تو نمیشود تا نگاه نکنی ندیدهای تا نشنوی نشنیدهای هر که هم بشنود خودش شنیده دخلی به تو ندارد از اینجهت خداوند فرمایش کرده که لیس للانسان الا ما سعی انسان هرچه سعی میکند دارد، سعی نکرده تخم نکشته بخواهی بدروی محال است نمیشود درو کرد، محال است خدا ذائقه خلق نکرده و به تو چیزی بخوراند خوب دقت کنید ببینید اگر ذائقه نداشتید شکم تو را میشکافتند پر از غذا میکردند باز تو غذا نخورده بودی همینقدر میفهمیدی چیز سنگینی اینجا گذارده به همینطور اگر شامه تو را خدا ضایع کند و هزار مشک و عنبر بیارند پیش تو بو به تو
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 120 *»
ندادهاند بو را وقتی به تو میدهند که تو شامه داشته باشی و خودت بو بشنوی غذا را وقتی به تو دادهاند که خودت بخوری و همچنین تو لامسه نداشته باشی و هزار هوا گرم باشد یا سرد هیچ نمیفهمی و به تو ندادهاند سرما را یا گرما را مثل اینکه فالج باشی هرچه هوا سرد باشد سرما نمیفهمی سرما به تو ندادهاند گرما به همینطور پس هر کاری را نکنی تو نکردهای هست در ملک خدا خیلی چیزها تاجرها چیزهای بسیار دارند من اینجا نشستهام چیز ی ندارم مال من نیست پس تا نکنی کاری را نداری آن کار را. حالا یک کار خالصی را خواستهاند خدا تدبیر کرده برای گناهکاران و به ایشان گفته بود نماز کنید و اینها آمدهاند گفتهاند و هی نصیحت کردهاند و گفتهاند که هر کس یک رکعت نماز را ترک کند خدا چنین و چنان عذابش میکند به جهنمش میبرد معذلک یکپارهای که نماز نمیکنند اینهمه اصرار دارند زکات بدهید معذلک یک دینار زکات نمیدهند اینهمه میگویند خمس بدهید ترس است به پای مردم گذاشتند که خداوند عذاب میکند معذلک نمیدهند خمس آلمحمد را نمیدهند اینهمه نصیحت میکنند و میگویند و میترسانند باز میبینی از دلش برنمیآید با آنهمه اصرارها که کردند باز نمیدهد و به همینطور باز ببین انبیاء و اوصیاء انبیاء و چقدر از علماء که هی اصرار میکنند نماز کنید و باز میبینی که نماز نمیکنند و هی اصرار کردند و اصرار میکنند نماز را با توجه کنید اولاً که در بند نیست بعد از این اتفاقاً در میانه صد نفر یکی دویی در بند باشند بر فرضی که در بند باشی تا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 121 *»
میروی نماز کنی میبینی خیالت میرود جایی دیگر و هی خیالات میرود اینطرف و آنطرف تا آن آخر کار که میگویی السلام علیکم و رحمة الله و برکاته حالا چه کند خدا با این خلق. ملتفت باشید والله هیچ عمل بیریا بیسمعه بیتکلف در ملک خدا خلق نکرده مگر به همین محبت و همین عداوتی که با دشمنان دین داری این است که عرض کردهام گریه بر سیدالشهداء عبادتی است که نه ریا توش است نه سمعه توش است نه نقصان دارد نه به طور تکلف به خود باید بست زور نباید زد لامحاله دوست که به فکر صدمه دوست میافتد دوست هر که میخواهد باشد همین که میبیند او سرش درد میگیرد این متألم میشود میشنود او در بلائی افتاده این متألم میشود. از الم دوست لامحاله الم به او میرسد همین که به خاطر او المی رسید محزون میشود و والله قسم میخورم به جرأت که هر دلی که محزون شد به جهت سیدالشهداء والله اهل بهشت است اگر صد هزار هزار گناه داشته باشد دیگر اگر شیعهای و اعتقاد داری والله اهل بهشت خواهی بود اگرچه صد هزار هزار معصیت کرده باشی دیگر اگر حزن زیاد شد و اشک شد و دیگر اگر سرازیر هم شد و جاری شد دیگر اگر هر روز و هر شب گریه کنی البته خدا تو را میآمرزد. پس شک مکنید که ایشان برای نجات خلق آمدهاند و خدا منت گذارده بر مؤمنان ایشان را فرستاده والله هیچکس نجات نیافت مگر محزون شد در مصیبت سیدالشهداء. آدم و حوا را وقتی از بهشت بیرون کردند در روی زمین میگشتند همدیگر را پیدا نمیکردند و هی دوید آدم و هی دوید حوا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 122 *»
و اینها هم را پیدا نمیکردند تا جبرئیل ترحم کرد و گفت بیا به ساق عرش نگاه کن بیا تعلیمت کنم که چه کار کن این اسمها را که نوشتهاند به ساق عرش بخوان این است که در تفسیر آیه فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه میفرمایند وحی شد به آدم که به ساق عرش نگاه کن به آن کلمات نگاه کن ببین نگاه کرد دید نوشته محمد علی فاطمه حسن حسین. حضرت آدم خدا را به آن اسمها میخواند و به آن اسم پنجمی که میرسید بیاختیار خاضع میشد خاشع میشد اشکش جاری میشد عرض کرد خداوندا آن پنجمی چه جور اسمی است که تا من توجه به آن اسم میکنم بیاختیار دلم میشکند اشکم جاری میشود؟ جبرئیل عرض کرد ای آدم اینها همه از اولاد تواَند این حسینی که فرزند تو است کشته میشود در حالتی که تشنه است یکه و تنها است غریب است یار و یاوری ندارد کاش میبودی و میدیدی که چه مصیبتها بر سر او وارد میآورند ای آدم دور آن را میگیرند با لب تشنه با شکم گرسنه او را میکشند و او هی میگوید وای از تشنگی وای از بیکسی آنقدر تشنگی بر او غلبه میکند که هوا را مثل شب تار میبیند مثل دودی پیش چشمش را میگیرد که هرچه میخواهد آسمان را نگاه کند آسمان مثل دودی به چشمش سیاه مینماید کاش ای آدم میبودی و میدیدی تا آخر سرش را از قفا از بدن جدا میکنند مثل اینکه سر گوسفند را جدا میکنند و بر سر نیزه بلند میکنند و در شهرها با زنها آنها را میگردانند و جبرئیل و آدم گریستند مثل [زن] فرزندمرده. آدم گریست و همان وقت که گریه کرد خدا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 123 *»
توبهاش را قبول کرد قدمی برداشت به حوا رسید از عرفات و والله که هر پیغمبری هرجا گیر کرد گریه کرد بر حضرت سیدالشهداء و نجات یافت این عهد در توی تورات بود توی انجیل بود همه پیغمبران به آن امتهایی که داشتند و میدانستند که از ایشان میشنوند این امر را گفتهاند و به آنها خبر دادهاند و آنها هم خدا را به ایشان خواندهاند و خدا هم ایشان را
نجات داد.
و صلّى الله على محمّد و آله الطاهرین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 124 *»
مـوعظه پنجم
(سهشنبه / پنجم محرمالحرام 1301)
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 125 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین
و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم
و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.
خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مىفرماید:
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.
ترجمه فارسی این آیه شریفه را عرض کنم تا انشاءالله آنهایی هم که عربی نمیدانند مطلب را بدانند انشاءالله. خداوند عالم فرموده که خدا خریده است از مؤمنان جانهای ایشان را و مالهای ایشان را و در عوض این خرید بهشت خود را قرار داده اینها فروختهاند ثمنش را خدا بهشت خود قرار داده و بهشت خود را وعده کرده به آن جماعتی که جان و مال خود را فروختهاند به خدا و علامت این جماعت که پیش از اینها این معامله را کردهاند این است که بعد از نزول قرآن و آمدن پیغمبر جنگ میکنند در راه خدا دیگر آنهایی که عربی خواندهاند این را میدانند اولاً خدا میفرماید ان الله اشتری به صیغه ماضی یعنی پیش از این خدا خرید از مؤمنان جانهای ایشان را و مالهای ایشان را بعد علامت آنها را بیان
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 126 *»
میکند میفرماید یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون پس معلوم است بعد از نزول قرآن است. پس میفرماید بعد از این جنگ میکنند در راه خدا و جمعی را میکشند در راه خدا و بعد آن جان و مالشان را تسلیم خواهند کرد و این حکایت را ـــ حکایت این وعده را ـــ نه مخصوص قرآن خیال کنید وعداً علیه حقاً یعنی این وعده حق است دیگر در قرآن هست همچو چیزها علماء ملتفتند بیع را خدا بیعش میگوید عهدش میگوید وعدش میگوید همه یک چیز است این عهدی که شد در الست وعدهایست بر خدا حتم میبینید صیغههای عهدی را که خدا قرار داده شماها هم بکنید نذری بخواهید بکنید «لله علیّ هکذا» همینطور خدا صیغه عهد میخواند میفرماید وعداً علیه این حکایتی که گذشت وعدی است و حتمی است بر خدا این وعدی است که نه در قرآن تنها این عهد شده بلکه در تورات در انجیل و همه کتابهای آسمانی این عهد را به پیغمبران گفتهاند و سبب این کار این بود که مردمانی که خدا آنها را آفریده بود جمیعشان به اصطلاح گلیم خود را نمیتوانستند از آب بکشند کمک و معین و یاور میخواستند چنانکه در ظاهر میبینی مردم اگر پیغمبران نیامده بودند میان مردم مردم نه حلالی میدانستند نه حرامی میدانستند نه دینی نه مذهبی میدانستند پیغمبران آمدند و خلقی که جاهل بودند تعلیمشان کردند این کمکی است که خدا میکند میفرستد معلمانی چند را که تعلیم میکنند.
پس انشاءالله فکر کنید آن کسی که فروخت جانش را و مالش را به
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 127 *»
خدا در روز ازل و این علامت را بهجا آورد که بعد از نزول قرآن در راه خدا جنگ کرد و جمعی را کشت بعد از آن کشته شد و مال و اموالش به باد رفت دیگر فکر کنید انشاءالله در هیچ قصهای در هیچ تاریخی از زمان آدم تا زمان حضرت سیدالشهداء هیچ پیغمبری هیچ وصی پیغمبری همچو جنگی براش اتفاق نیفتاده که پیغمبری یا وصی پیغمبری جنگ بکند و در آن جنگ جمعی را بکشد و در آن جنگ خودش کشته شود بعد اموالش را به غارت ببرند زنهاش را اسیر کنند و این کارهایی که شنیدهاید بکنند همچو جنگی برای هیچ پیغمبری اتفاق نیفتاده مگر حضرت سیدالشهداء که همچو کاری کرد پس این آیه مخصوص حضرت سیدالشهداء است صلوات الله و سلامه علیه و مثل [آنکه] پیغمبران آمدند تعلیم مردم کنند حلال و حرام و دین و مذهب را حضرت سیدالشهداء هم آمده تعلیم کند بندگی را پس دین و ایمان در واقع نیست مگر حرفی که معنی داشته باشد حرفهای بیمعنی بیپستا را خدا قبول نمیکند. ملتفت باشید انشاءالله پس باید شخص مؤمن بداند خودش مالک خود نیست مالک جان خود نیست چنانکه مالک جان خود نیست مالک مال خود نیست مالک آنچه متعلق به خودش است نیست مالک تمام اینها خدایی است که اینها را خلق کرده و میبینید هیچ پیغمبری اینجور تعلیم نکرده امت را که خودش را در راه خدا بدهد که تعلیم کند به مردم که اینطور باید خود را در راه خدا داد مالش را در راه خدا بدهد که اینطور باید مال در راه خدا داد. به حسب ظاهر هم جمیع
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 128 *»
علماء میگویند حجتهای خدا که مأمورند دین خدا را برسانند رساندن آنها سهجور است فقهاء همه نوشتهاند که حجت خدا سه جور قائم میشود به مردم یکی آنکه آنی که حجت است بگوید که خدا چنین و چنان گفته یکی این است کاری بکند که مردم ببینند و یاد بگیرند پیغمبر برمیخاست نماز میکرد و میفرمود همینطوری که میبینید من نماز میکنم شما نماز کنید خودش که میکند مردم یاد میگیرند یکی اینکه کسی کاری کند و حجت سکوت کند و نهی نکند همه فقهاء میگویند سه چیز است حجت یکی قول معصوم یکی فعل معصوم یکی تقریر معصوم معنی تقریر این است که کسی در حضور معصوم کاری کند و معصوم نگوید چرا این کار را کردی معلوم است که تقریر کرده همین که نگفت معلوم است تقریر کرده چرا که مأمور است از جانب خدا که اگر کسی در حضور او کاری کرد و معصوم نگفت چرا این کار را کردی معلوم است که تقریر کرده و راضی بوده.
باری منظور این است که حضرت سیدالشهداء آمده است بندگی را تعلیم مردم کند ملتفت باشید میخواهم عرض کنم کأنه از زمان آدم تا زمان پیغمبر تا پیش از حکایت کربلا کأنه مردم درست رسم بندگی را نمیدانستند پس او آمد به این کار خودش تعلیم کرد به مردم که دین خدا را باید گرفت اگرچه از سر جان باید گذشت، دین خدا را باید گرفت اگرچه از سر فرزندی مثل علیاکبر باید گذشت، دین خدا را نباید از دست داد اگرچه مثل عباسی از دست آدم برود، دین خدا را نباید از دست داد اگرچه
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 129 *»
زن انسان را به اسیری ببرند اگرچه خواهرش را اسیر کنند بچهاش را اسیر کنند اگرچه بچه شیریش را بکشند اگرچه تشنگی باید بخورد گرسنگی باید بخورد از سر همه باید گذشت از سر دین نباید گذشت. وقتی اندکی فکر کنید و باشعور باشید یعنی شعورتان را به کار ببرید مییابید که تمام ارسال رسل و آنچه مقصود خدا بوده از فرستادن پیغمبران همه همین بوده که شما دین و مذهب یاد بگیرید اگر نمیخواست شما دین و مذهب یاد بگیرید رسولان خدا پیش خدا بودند هیچ نمیآمدند در میان مردم مردم برای خود راه میرفتند مردم دنیاداری را خوب راه میبردند که خوب بخورند و خوب بپوشند حفظ کنند مال خود را جان خود را اینها دیگر تعلیم نمیخواهد اتفاق بعضی هم اگر به بعضی تعدی کردند این رسولی ضرور ندارد اتفاق بعضی به بعضی ظلم بکنند پیغمبری لازم نیست بیاید آخر در هر زمانی رئیسی پادشاهی بزرگی بوده است که اگر بعضی به بعضی ظلم میکردهاند و ظلم را میکردهاند بعضی که با بعضی جنگ داشتهاند آنها را صلح میداده یا انتقام میکشیده نظم و نسقی در میان مردم میداده همین حالا هم این نظمی که در میان عباد و بلاد بر پا است از نظم همین سلاطین است هر که هست نظم و نسقی دارد هیچ هم نمیگویند ما از جانب خدا آمدهایم و از جانب خدا پیغام آوردهایم نظم مملکت خود را هر طور هست میدهند. ملتفت باشید انشاءالله و بدانید پیغمبران نیامدهاند نظم دنیا بدهند آمدهاند دین خدا را تعلیم مردم کنند دین و مذهب آمدهاند تعلیم کنند به مردم و همین لفظ تنها را اگر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 130 *»
میگفتند و میرفتند مردم درست باورشان نمیشد و والله این دین از زمان آدم تا زمان خاتم تمام نبود دیگر حالا سرّ یکپاره آیهها را برمیخورید انشاءالله که چطور شد وقتی پیغمبر حضرت امیر را منصوب به خلافت کرد آن وقت این آیه آمد که الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی امروز تمام کردم بر شما نعمت خود را یعنی پیشترها تمام نبود امروز کامل کردم یعنی پیش کامل نبوده و وقتی تعمق کنی خواهی یافت که پیش از قصه حضرت سیدالشهداء هنوز مردم نوکری راه نمیبردند درست نوکری کنند در قوهشان نبود. پس حضرت سیدالشهداء آمد که بندگی را بیاموزاند به مردم دیگر بعد از آموختن و بندگی نکردن دیگر خیلی کار صعب میشود مگر باز دیگر خودشان چاره بکنند چنانکه چاره کردند. پس آمد تعلیم کند بندگی خدا را و باید ایستاد در امر دین و مذهب اگرچه منحصر باشد به یک شخص که در راه دین باید ایستاد اگرچه باید جان داد اگرچه باید مال داد اگرچه باید عرض و ناموس داد حالا اینها را چرا میکند حضرت سیدالشهداء همه اینها از برای این است که دین را برساند به مردم و اگر آنجور کارها را نمیکرد و ملتفت باشی که حضرت امیر کرد و ملتفت باشی آنجور کارهای حضرت امام حسن را، حضرت سیدالشهداء هم اگر به آن پستا راه میرفتند والله امروز اسمی از اسلام به گوشت نمیخورد غصب خلافت شد و حضرت امیر ریسمان را سست کرد و گرفتند و کشیدند و بردندش به مسجد و صلح کرد با آنها و پشت سرشان نماز کرد همینطور حضرت امام حسن صلح کرد با معاویه و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 131 *»
همچنین باقی ائمه هم در عهد آنها هم بنیامیه همه سلطان بودند و رئیس همه هم اسمهاشان خلیفه رسول خدا بود بنیعباس همه آن وقت رؤساء بودند خلفای رسولالله به آنها میگفتند مردم یا امیرالمؤمنین به ایشان خطاب میکردند اگر به اینجور بود به این رسم و راهی که بنیعباس راه رفتند و بنیامیه به آن رسم و راه راه رفتند این راه و رسم راه و رسم این سلاطینی است که حالا سلطنت میکنند بلکه ظلمشان بیش از این سلاطین بود اگر به اینجور پستاها آمده بود تا حالا همینطوری که بعضی از ملحدین خیال کردهاند حالا هم میگویند که محمد مردی بود حکیم آمد سلطان شد و اتفاق طالعش گفت پیش برد و مسخر کرد خیلی جاها را ملتفت باشید اگر به این پستا امر آمده بود تا حالا دیگر ما نمیدانستیم پیغمبر پیغمبر بوده خیال میکردیم سلطانی بود آمد چند روزی سلطنت کرد و رفت بعدش هم ابابکر بوده بعدش هم عمر بوده بعد عثمان بعد علی بن ابیطالب هم سلطانی بوده دیگر اطاعت سلطان واجب نیست اگر اینطور شده بود دینی نمیماند برای کسی مذهبی نمیماند برای کسی از این جهت حضرت سیدالشهداء ایستاد در راه خدا و صلح نکرد با آنها تا اینکه اولاً مردم بدانند امر پیغمبر امر پیغمبری بود نه امر سلطنت دنیایی و بدانند امر حضرت امیر امر خدایی بود نه امر سلطنت دنیایی پس اولاً ابلاغ حجت را و رسانیدن دین خدا را همان حضرت بهپا داشته و ملتفت باش که در زیارت آن جناب میخوانی اشهد انک قد اقمت الصلوة شهادت میدهم تو نماز را بهپا داشتی اگر این کار را
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 132 *»
نمیکردی نمازی بهپا نشده بود اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و هکذا جمیع دین را حضرت سیدالشهداء به همین معامله رساند دست به دست و تا قیامت به واسطه او میرسد پس اولاً رسانیده و مبلغ از جانب پیغمبر حضرت سیدالشهداء است از این جهت او را ابوعبدالله میگویی و عبدالله اسم پیغمبر است؟ص؟ به دلیل قرآن که فرموده تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا مبارک است خدایی که قرآن را نازل کرد بر عبد خود بر بنده خود محمد بن عبدالله؟ص؟ تا بر جمیع عالمین نذیر و پیغمبر باشد پس پیغمبر عبدالله است و حضرت سیدالشهداء پدر عبدالله است و این پدر آمده است که صدای آن عبدالله را به مردم برساند و آمد و رساند دیگر تفصیلش را نمیتوانم یک روز عرض کنم اینها نمونه است و سر کلاف سر ریسمان که دست آمد تو بگیر و تا آخر برو تمام تفصیل را نمیشود همه را گفت این است که به اشاره میگذرانم.
و سرّ دیگر این است که این مردم کفایت کار خودشان را نمیتوانستند بکنند خودشان به عمل خودشان مستوجب بهشت والله نمیتوانستند بشوند به این نمازهای سر و دست و پا شکسته به این روزهها به این عملهای ناقص ضایع انسان به بهشت نمیرود همهاش استهزاء و ریشخند است در حقیقت نماز آن است که پیغمبر آورده نمازی که او آورده آن است که میفرماید الصلوة معراج المؤمن نمازی است که میفرماید الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر نماز انسان را از معصیت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 133 *»
باز میدارد در واقع اگر کسی نماز کند دیگر بعدش عصیان نمیکند کسی نماز کند ملکوت آسمان را مشاهده میکند همانطوری که پیغمبر که معراج کرد ملکوت آسمان را مشاهده کرد آن کسی هم که نماز کرد در بین نماز خیلی چیزها آیات عجیب غریب مشاهده خواهد کرد اما این نمازها چیزی است بعینه مثل این نمازهایی که تعلیم بچههاتان میکنید که همین که دست و روش را میشوید و سری به زمین میزند میگویی بارک الله و تعریفش را میکنی نمازهای ما بازی بچهها است به این نمازها که از اول تکبیرةالاحرام تا سلامش هیچ یاد خدا نیستید چیزی که توش نیست خدا است هر چیزی را فراموش کردهایم آن وقت وقت یاد آمدنمان است و تعجب است والله و والله این نماز چون عبادتی است بسیار بزرگ شیطان همت خودش را گماشته که نگذارد مردم نماز کنند در هیچ عبادتی شیطان اینقدر پاپی نیست که پاپی نماز است مردم روزه میگیرند پُر وسوسه زیاد براشان نمیآید خمس میدهند زکات میدهند دعا میخوانند در این عبادات پر خیال ایشان متفرق نمیشود لکن تعجب است که وقت نماز هیچ به یاد نماز نیستند خاصیت این نماز این شده که تا تکبیرةالاحرام گفت هرچه یادت رفته آن وقت یادت میآید هر وسوسه داری آن وقت میکنی. ملتفت باشید همه از این است که چون امری است بسیار بزرگ و عمودی است از دین خدا مثل تیر زیر خیمه که تا تیر هست چادر برپا است تیر که کشیده شد هزار ریسمان محکم باشد باز خیمه برپا نیست پس این نماز که عمود دین مردم است مردم را ببینید
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 134 *»
این را به چه خرابی و ضایعی میکنند اگر بکنند و به این عملهای بازیچه انسان به بهشت نمیرود و خدا دینی خواسته دین یقینی و والله اینها بازیچه نیست که عرض میکنم بازی نکنی با اینها که اگر بازی میکنی با این حرفها پناه بر خدا.
پس بدانید که الا لله الدین الخالص خدا قبول نمیکند دینی را مگر دینی را که خالص باشد حتی اینکه حال که در راهش آمدی حالا عرض میکنم و تو هم گوش بده که چه میگویم میگویم دین خالص خواسته حتی اینکه چنان دینی خواسته از تو که اگر از روی ترس دین داشته باشی میگوید نمیخواهم این دینت لایق ریش خودت است لا اکراه فی الدین پس خدا نمیخواهد دینی که به زور باشد و همچنین دینی که از روی طمع باشد و شما ببینید اولاً در این خلق فکر کنید ببینید کسانی که دین ندارند کرور اندر کرورند آن وقت از هر هزاری از هر هزار هزار از هر صد هزاری یکی که بههم رسید این از ترس خدا دین دارد از طمعی که از خدا دارد که به بهشتش ببرد دین دارد از جهنم خدا میترسد، میترسد خدا به جهنمش ببرد دین تحصیل میکند طمع بهشت خدا را دارد دین تحصیل میکند خیلی مرد مقدس خوبی باشد اینجور است. من عرض میکنم شما ملتفت باشید خدا هیچ اینها را دین خود قرار نداده عبادت از روی ترس عبادت نفس خود است نه عبادت خدا من فلان را خدمت میکنم که اگر نکنم مرا میزند من میخواهم بدن خودم سالم باشد این دخلی به عبادت خدا ندارد. پس چون خود را دوست میدارم اطاعت کردهام کسی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 135 *»
را برای اینکه توی سرم نزند پس خودم را پرستیدهام همچنین کسی را که تملق و تعارف و خضوع میکنم برای اینکه پولم میدهد نانم میدهد باز خودم را دوست داشتهام نه او را اگر پولم نمیداد و نانم نمیداد مثل سایر مردم که تملقشان را نمیگویم و خضوع و خشوعشان را نمیکنم، چنانکه آن شخص عرب گفت:
احبّ ابامروان من اجل تمره | و لو لمیکن تمر له مااُحبّه |
من ابامروان را به جهت خرماش دوستش میدارم اگر خرما به من ندهد او هم مثل سایر مردم چرا باید دوستش داشت. ملتفت باشید انشاءالله پس آن کسی که خرما دوست میدارد خرما اسمش مگذار تو اسمش را قند بگذار چای اسمش را بگذار دولت اسمش بگذار عزت اسمش بگذار بهشت اسمش بگذار و هکذا کسی که غیر از خدا از خدا تمنایی کند ایمان آوردهای که خدا علمت بدهد اگر خدا علمت نمیداد ایمان نمیآوردی ایمان آورده که خدا علمش بدهد که اگر به او نمیداد خداپرست نمیشد الآن هم خداپرست نیست خودپرست است همچنین آن کسی که میترسد که مبادا خدا مالش را بگیرد عزتش را بگیرد ناخوشی براش نیارد مالش را کم نکند فرزندش را نمیراند و هکذا اوضاع دنیاش را یا آخرتش را خراب کند فرق نمیکند که به غیر از خدا که تمنا داری غیر خدا است اوضاع دنیایی این نان و این لباس این صحت و این عزت است وقتی اینها امر آخرت است اسمش میشود بهشت و آن طرف مقابلش اسمش جهنم میشود در این دنیا آتش دنیا را میترسم به
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 136 *»
خانهمان بزنند پس از ترس تملق حکام و سلاطین را میکنم که آتش به خانهام نزنند به جهتی که خودم را دوست میدارم همچنین آن کسی که از ترس اینکه مبادا به جهنم برود خدا را میپرستد خود را دوست داشته این خداترس نیست. پس عرض میکنم که عبرت بگیرید و مترسید انشاءالله کارهاتان را ساختهاند خدا است احکمالحاکمین و تدبیرها کرده و کارهاتان را ساخته و پیغمبر فرستاده پیغمبر است رحمة للعالمین و ارحم از هر پدر مهربانی و مادر مهربانی امامها هزار هزار مرتبه از پدر و مادر مهربان مهربانتر هستند لکن دین و مذهب یاد بگیرید پس هر کاری که از راه ترس کرده شود دین خالص نیست برای خدا از راه طمع کرده شود آن هم دین خالص نیست همچو کسی هم البته خداپرستی نکرده ملتفت باشید پس آن دین خالص خدا آن دینی است که خدا را بپرستی و طمع نداشته باشی و نترسی از اینکه عذابت میکند اینها است که حضرت امیر فرمایش میفرمایند عرض میکند خداوندا تو را میپرستم نه به جهت این است که میترسم مرا به جهنم ببری نه به جهت این است که طمع دارم مرا به بهشت ببری که اگر مرا به جهنم هم میبردی باز تو را میپرستیدم میدانم من مخلوقم تو خدای منی تو صاحب اختیار منی در جهنم هم بودم میدانستم این را پس من در جهنم هم تو را میپرستم اگر مرا ببری چنانچه در بهشت تو را میپرستم. پس دین خالص برای خدا آن است که تو خدا را بخواهی نه غیر خدا را. انشاءالله فکر کنید، میبینی هرچه را دوست داری ـــ ملتفت باشید انشاءالله ــ تو هر کس را که دوست
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 137 *»
میداری و خدمت میکنی دوست خود را هیچ به یادت نمیآید به خاطرت خطور هم نمیکند که من بروم آب و جارو کنم که او نانم بدهد این کار نوکرهای ایشان است کار محب نیست این کار. کسی اگر کسی را دوست داشت علامت دوستی او این است علامت هر چیزی را که دوست میداری عرض میکنم و خودت تصدیق میکنی هر کس را که دوست میداری علامتی دارد طبیعت محبت آن طبیعتی است که مادر بچه خود را دوست میدارد همین که میداند جاییش درد میکند بیاختیار میدود بر سر بچهاش همین که میبیند گریه میکند بیاختیار است میخواهد کاری کند بچهاش را ساکت کند دیگر نمیآید بچهاش را ساکن کند دردسرش را علاج کند رفع گندهاش را متحمل شود نجاستهاش را بشوید برای اینکه این بچه چیزی به ما بدهد یا برای اینکه بفهمد این خدمتها را برای او کردهام میداند که او نمیفهمد اگر هم بزرگ بشود و بفهمد چیزی به آنها نمیدهد بلکه صدمهشان هم میزند غالباً هم این است که کم اتفاق میافتد که بچهها که بزرگ میشوند صدمه نزنند به پدر و مادر کتک نزنند خیلی مردمان معقولی باشند پدر را نزنند معذلک این پدر چون آن فرزند را دوست میدارد البته راضی نیست که سرش درد بگیرد راضی نیست به بلائی گرفتار شود بچه که مادرش را میزند بسا مادر عاقّش هم میکند. باز ملتفت باشید خیلی پدر و مادرها نفهمیده میگویند فلان فرزند را عاقّش کردم اگرچه اینها دخلی به مطلب ندارد لکن آمد و عرض میکنم خیلی از پدرها خیلی از مادرها بچههاشان
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 138 *»
را عاقّ میکنند همین که میرنجند از اولادشان میگویند عاقّ هستی لکن همینها که عاق میکنند ملتفت نیستند که عاقی که کردند روز قیامت چه بر سر بچهها میآید اگر ملتفت باشند عاق نمیکنند. همین قضیه اتفاق افتاد در زمان حضرت پیغمبر؟ص؟ کسی از اصحاب بود مرد خوبی هم بود لکن کجخلق بود وقتی مُرد حضرت سر جنازهاش رفتند بعضی گفتند به پیغمبر این چطور آدمی بود پیغمبر بنا کردند تعریفکردن از او بعضی عرض کردند قدری کجخلق بود و قدری با مادرش کجخلقی میکرد. فرمودند یعنی چه مادرش را بیاورید مادرش را که آوردند جستجو کردند دیدند از او راضی نیست. فرمودند از بچهات راضی نیستی؟ گفت خیر. فرمودند من اگر میدانستم تو از او راضی نیستی هیچ از این تکریمات را نمیکردم برای او. فرمودند بروید چوب بیاورید آتش بزنید خرمن آتشی درست کنید عرض کردند چه میخواهی بکنی یا رسولالله؟ فرمودند میخواهم او را بسوزانم آن زن عرض کرد چطور من راضی میشوم که بچه مرا بسوزانی فرمودند این مرده است و جان ندارد و نمیفهمد که او را سوزانیدند و با این حال تو راضی نمیشوی او را به آتش دنیا بسوزانند و این فردا توی قبر توی برزخ توی جهنم اینجاها زنده است و آنجاها زنده زنده توی آتش او را میاندازند و آتشش میزنند و عذابش میکنند تو راضی نیستی به این آتش دنیا او را بسوزانند چطور عاقش میکنی که او را به آتش جهنم بسوزانند پس حالا که اینطور است و به این آتش دنیایی راضی نیستی که او بسوزد معلوم است که به آتش آخرت هم راضی نیستی پس
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 139 *»
حلالش کن آن وقت حلالش کرد.
پس ملتفت باشید انشاءالله اغلبی که عاقّ میکنند اولاد خود را ملتفت نیستند عذاب آنجا را که چقدر سخت است و الا همین بچههاشان تو همین دنیا فحش به پدر و مادرهاشان میدهند معذلک همین بچهها وقتی ناخوش میشوند پدر و مادر گریه میکنند وقتی گرسنه میشوند در طلب رفاهبودن و آسودگی بچهشان بیاختیارند در وقت ناخوشی بچهشان راضی هستند هرچه مال دارند تصدق بدهند و آنچه را دارند میدهند که بچهشان چاق شود.
پس عرض میکنم دقت کنید انشاءالله اگرچه متفرقه به نظر میآید لکن شما ملتفت باشید اقتضای محبت این است انسان خدمت میکند محبوب خودش را اگرچه بداند براش ثمری ندارد مثل اغلب بچهها که برای اغلب پدر و مادرها ثمر ندارند معذلک دوستش میدارند خود را به مهلکه میاندازند برای او و دوست داشته این را لباس خوب براش درست میکند محب خدمت میکند محبوب خود را حالا ثمر ندارد سهل است گاهی محبوب اذیت محب هم میکند با وجود این دست از خدمتش برنمیدارد طبع محبت اینجور است این است که بعضی از کسانی که قدری هوش داشتهاند کسانی که فی الجمله هوشی بر سرشان بوده میگویند هوای انسانی چنان اطاعت کرده شده که هرگز خدا آنجور عبادت نشده تو ببین هرچه میکنی برای هوای خود میکنی دیگر هواهای مردم هم مختلف است یکی برای زنش خدمت میکند یکی برای
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 140 *»
بچهاش یکی برای حیوانش هر که هر کار میکند برای هواش میکند آن هوىٰ را برای کی میکند برای خودش آن محبوب را که آن هوىٰ باشد برای خودش دوست میداری دیگر باقی زحمات و کارها را همه را برای آن هویٰ میکند و اینها را باید یاد بگیری و اینجور باشی خدا را دوست بداری همه را برای او دوست بداری و او را برای هیچ چیز دوست نداری برای خودش دوستش بداری نه بترسی که عذابت بکند ملتفت باش نمیگویم مترس از خدا بترس اما از ترس عبادتش مکن همچنین نمیگویم از خدا طمع نداشته باش بلکه همه طمعها را باید از او داشته باشی همه ترسها را باید از او داشته باشی لکن به جهت ترس خدا خداپرست مشو به جهتی که نعمتت میدهد خداپرست مشو خودش را برای خودش بخواه دیگر اگر طمع داری سر جاش طمع داشته باش میترسی هم سر جاش.
خلاصه بعد از آنی که طبع محبت به دستت آمد طبع محبت طبعی است که همان محبوب خود را دوست داشته باشد و باقی چیزها تمام جهات خدمت محبوب است چون میبیند محبوب خوشش میآید آن کار را میکند چنانکه همه مردم هواشان را دارند دوست میدارند و این هوىٰ را از دست نمیدهند باقی زحماتشان همه برای همین است پس محبوب طبعش همین است که برای محب کار میکند پدرها خود را به مهلکه میاندازند برای پسرها و برعکس پس چه بسیار دوستی که اگر دوستش جایی گیر کرد البته جانش را به فدای دوست میکند آیا نمیبینی برادر تعصب از برادر میکشد بالای او جنگ میکند زخم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 141 *»
میخورد بالای او کشته میشود پس طبع محبت طبعی است که انسان از سر جان و مال خودش میگذرد در راه محبوب و انشاءالله حالا ملتفت باشید که والله ائمه طاهرین دوست میدارند شیعیان خودشان را از جمیع چیزها بیشتر دوست میدارند پس چون شیعیان خود را دوست میداشتند و والله چون خدا شیعیان امیرالمؤمنین را دوست میداشت همچو آقایی براشان درست کرد و همچو رأفتی از آنها در دل آن آقایان انداخت پس چون ائمه طاهرین دوست میدارند شیعیان خود را هیچچیز پیششان دوستتر از دوست خودشان نیست دولتی ثروتی عزتی بهشت حور قصور انهار اشجار هرچه میخواهند همه را برای دوستانشان میخواهند بهشت درست کردهاند برای دوستانشان اگر عبادتی کردهاند و خدا ثوابی به ایشان بدهد آن را برای دوستانشان میخواهند و هیچ چیز محبوبتر نیست در نزد ایشان از دوستانشان و دوستانشان را از جمیع چیزها دوستتر میدارند حتی والله نثار کردند جان شیرین خودشان را که نجات بدهند اینها را والله از سر خود گذشتند که دوستانشان را نجات بدهند چرا که دوستانشان بیاختیارند در نزد شنیدن مصیبتهای ایشان پس مأیوس مباشید عرض کردم کارتان را ساختهاند پس حمد کنید خدا را که حلالزادهاید و خدا حفظ کرده پدر و مادر شما را که شما حلالزاده شدهاید و حلالزاده تمامشان دوست محمد و آلمحمد میشوند همین که دوست میشنود مصیبتی به دوست رسیده آیا ممکن است دوست بشنود مصیبت دوست را و محزون نشود داخل محالات است. شما را دوست اینها کردهاند اینها
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 142 *»
را دوست شما کردهاند آنها چون معصوم بودند کریم بودند سخی بودند بغضى در ایشان نبود از شما و دوست میداشتند شماها را به این جهت جانشان را مالشان را دادند عرضشان و ناموسشان را دادند به جهت شما اما شما لئیمید شما ناقصید شما کامل نیستید شما چون چنینید اکتفاء به همین کردند که همین که دلت میسوزد بر ایشان بس است همین که به یاد ایشان گفتی یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً کاش من بودم آن روز من هم این خون گندیده خود را در راه او میریختم یک کمکی میکردم جارویی میکشیدم آبی میپاشیدم کسی تمنا کند بعینه مثل همانهایی است والله که همان روز بوده و جانش را فدا کرده و با آنها محشور خواهد شد و قسم میخورم و به این قسم نمیترسم که خدا مرا عذاب کند والله کسی که محزون میشود در مصیبت سیدالشهداء مثل همان کسانی است که در رکاب او کشته شدهاند کسی که این را میگوید که یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً والله مثل کسانی است که در خون خود غلطیده و داخل شهداء محشور میشود این است که میفرماید هر که بخواهد ثواب شهدای کربلا را به او بدهند بگوید یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً حالا کشته نشدی و اتفاق نیفتاد لکن اگر آن روز بودم معلوم است خودداری نمیکردم دوست ممکن نیست خودداری کند خصوص وقتی آقا و مولا و بزرگ خود را در مهلکه ببیند خصوص که بداند آن آقایان خود را به مهلکه انداخته برای این نوکر گردنشکسته این را نجات بدهند و گرنه آقای ما چه گناه کرده که باید اینهمه تشنگی بکشد
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 143 *»
مگر آقای ما چه گناهی کرده بود که باید اطفالش گرسنه بمانند و مردم نان و خرما به دستشان بدهند. پس بدانید اینها بچههاشان گرسنگی خوردند برای اینکه بچههای شما محفوظ بمانند از گرسنگی خوردن. شما یکخورده دقت کنید فکر کنید امام معصوم مطهر بیگناه چه باعث شده اینهمه صدمه بر او وارد آید فرضاً خیال کنی عاجز بود زورش نمیرسید چرا باید خدا کمکش نکند خدا که عاجز نبود ملائکه را بفرستد و نگذارد که او را اذیت کنند. پس والله تعمد کرد خدا که این بلاها بر چنین کسی وارد بیاید و خودش والله از روی اشد رضا و رغبت خود را نثار شیعیان خود کرد فدای دوستان خود کرد کرم این است والله بزرگی این است که جان خود را نثار کند کسانی که هستند هیچ هم معصوم نیستند اگرچه بنده هستند لکن غلامی هستند گریزپا لکن طبع محبت طبعی است که اگر ببیند غلامش گریخته دایم در فکر این است که او را بیارد که به راحت باشد و دایم به فکر این است که آیا توی خانهاش اسباب و آلات زندگی دارد آیا آب دارد بخورد آیا نان دارد بخورد میخواهد هر طور باشد پس بیاردش که نعمتش بدهد پس چون مردم غلامان و کنیزان ایشانند این است که خدا از ایشان مؤاخذه میکند پس چون مردم غلامان و کنیزان ایشانند اگر این اعتقاد را کسی نداشته باشد مخلد در جهنم است از این جهت است که صدماتی که باید بر آنها وارد بیاید و آنها ببینند بر ایشان وارد نمیآرند بلکه بر آقایانشان وارد میآورند تو ببین اگر کسی غلامی داشته باشد و این غلامش کسی را بزند انتقام از غلام نمیکشند انتقامش را از
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 144 *»
آقاش میکشند در همه شهرها قاعده این است که اگر غلامی کسی را بکشد دیه را از آقا میگیرند نه از غلام و این حکمی است از جانب خدا که جریره و جرم غلامان و کنیزان را باید از آقا مؤاخذه کنند و باید اینطور کنند و میکنند غالباً شما حالا قدری گریزپا نیستید کمتر گناه دارید کمتر مؤاخذه میکنند پس مؤاخذه میکنند جمیع گناهان را خدا نوشته به پای پیغمبر آخرالزمان که تو اینهمه گناه را کردهای علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم و شفاعتی لاهل الکبائر من امتی باز مقتضای دوستی شما این نیست دقت کن باز مقتضای دوستی این نیست که تو گناه کنی و از پیغمبر انتقام بکشند پس گناهان تماماً به پای پیغمبر اول نوشته شده و آمرزیده شده این است که میفرماید انا فتحنا لک فتحاً مبیناً لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر والله فتح مبین فتح مکه نیست آن فتحی که جمیع گناهکاران گذشته و آینده از زمان آدم تا روز قیامت را خدا وعده کرده از سر تقصیرشان به واسطه آن فتح بگذرد فتح مکه اینقدرها قابل نیست. ملتفت باشید باز این سوره منسوب به آن حضرت است والله حضرت سیدالشهداء این سوره را حرز بازوی خود میکردند خلاصه این فتح مبین که در این سوره خدا خبر داده والله قتل حضرت سیدالشهداء است چون این را مقدر کرد و میدانست این خواهد آمد و آنچه گناه بود پیش سیدالشهداء همه را کفاره داد و خدا آنها را آمرزید و آنچه گناه میکنند امت بعد از این تا روز قیامت اگرچه گناهان بزرگ بزرگ باشد تمام گناهان شیعیان را والله میآمرزند یعنی گناهان شیعیان
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 145 *»
امیرالمؤمنین را و الا هر کس شیعه امیرالمؤمنین نیست چه زمانهای گذشته و چه زمانهای آینده البته مخلد در آتش جهنم خواهد بود لکن دوست حضرت امیرالمؤمنین آنچه گذشتهاند و خوبان بودهاند والله شیعیان حضرت امیرالمؤمنین بودهاند والله آدم دوست حضرت امیرالمؤمنین بود نوح دوست حضرت امیرالمؤمنین بود ابراهیم دوست حضرت امیرالمؤمنین بود موسی عیسی همه پیغمبران خوبان هرچه بودهاند همه دوست محمد و آلمحمد بودهاند. پس بدانید والله نجاتی نیست برای احدی مگر به واسطه حضرت سیدالشهداء والله همان پیغمبران گذشته که بودند همه محتاج بودند به شفاعت محمد و آلمحمد و این قضیه باید بشود اگرچه بعد شد لکن خبرش را پیشاپیش دادهاند آنها پیش از این واقعه خبرش را داشتند و نشستند گریهها کردند و نفرینها به قاتلش کردند و از بلیه نجات یافتند این است که یکی از حواریین عیسی که یوحنا است اسمش یحیی است آنها یوحناش میگویند به همان زبان از حواریین بزرگ حضرت عیسی است و مکاشفاتی دارد که از آن وقتی که این مکاشفه اتفاق افتاده تا آخر دنیا اشاره میکند که در هر زمانی چه میشود هر وقت هر سلطانی میآید خبری میدهد نوعاً خلاصه خبر از آیندهها میدهد و از جمله خبرهایی که از مکاشفاتش میدهد این است که میگوید دیدم در مکاشفه خود که خداوندگار بر روی تخت نشسته بود و آوردند در خدمت خداوندگار بره سربریدهای را و ملتفت باشید که نصاری همین بره سربریده را سخت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 146 *»
گرفتهاند و خیلی هم سخت گرفتهاند نصاری و به همین احتجاج میکنند و میگویند تمام نصاری که خدا عیسی را فرستاد که مردم نجات یابند و عیسی را فرستاد که او را به دار زنند تا کفاره گناه مردم بشود اگر نکشته بودند عیسی را مردم کفاره گناه نداشتند پس این عیسی کفاره گناه آدم است کفاره گناه نوح است کفاره گناه ابراهیم و موسی، کفاره گناه از آنچه گذشتهاند از پیغمبران و امت آن پیغمبران و از آنچه میآیند از امتها تا قیامت. خلاصه نصاری میگویند اینها همه گناهکارانند حتی پیغمبران را هم میگویند گناهکارند از آدم تا قیامت تمام خلق گناهکارند و گناهکار خودش چاره کار خودش را نمیتواند بکند و کفارهشان عیسی شده میگویند چون آمد او و خواست کفاره گناهان شده باشد پس خدا برد و او را به دارش کشیدند و این کفاره جمیع انبیاء و اولیاء و امتهاشان شد دلیلشان هم این است که یوحنا در مکاشفه دید بره سربریده را آوردند در پیش خداوندگار و در همین مکاشفات تصریح هست که میگوید این بره سربریده را گفت دیدم آوردند در پیش خداوند عیسی را که میگویند به دار زدند و شما میدانید که عیسی را به دارش هم نکشیدند و هیچ نکشتند ماقتلوه و ماصلبوه ولکن شبه لهم آن کسی که سعایت کرد درباره عیسی بردند او را به دار زدند خدا صورت او را جوری خلق کرد که خیال کردند عیسی است همان را گرفتند به دارش کشیدند و واقعش این نیست که دیدند اما آنچه دیدند چه یهود چه نصاری آن صورت عیسی بود خود عیسی نبود در دار چهارمیخهای چند به اطراف
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 147 *»
زده بودند و او را به آن چهارمیخها کشیده بودند تا وقتی که خواستند از حیات او چیزی معلوم کنند قدری اسفند توی سرکه ریختند پیش دماغش آوردند بوی سرکه و اسفند که به دماغش رسید مُرد بعد از سه روز زنده شد و این اعتقاد آنها است دیگر به اعتقاد ما که همان یهودی بود که او را کشتند به اعتقاد نصاری عیسی بود. خلاصه هرچه باشد هر کدام باشد که سرش را نبریدند و این در مکاشفه میگوید بره سربریدهای را دیدم و میگوید حکم از خداوندگار رسید به آن بره سربریده که تو حکم کن بر هر جا و هر کس و آن سر بریده حکم میکرد بر جمیع مخلوقات بعضی را میگرفتند و میبردند به حکم او به جهنم بعضی را میگرفتند میبردند به بهشت باز میگوید جماعتی را دیدم که عددشان را غیر از خدا کسی نمیدانست و آن جماعت همه در خون این بره سربریده غلطیده بودند لباسهاشان در خون بره کشیده شده بود و میگوید بعد دیدم که آن لباسهای خونآلوده همه سفید [شد] و جمیع اینها را خداوند به برکت آن خون نجات داد من چون دیدم این بره سربریده به این جلالت قدر است که هرکس نجات یافته توی این خون غلطیده است و از برکت خون این بره سربریده نجات یافته و هر کس هلاک شده است ایمان به آن بره سربریده ندارد میگوید این را که دیدم من بیطاقت شدم بیاختیار رفتم پیش آن بره سجده کنم او از دل من خبردار شد که من گمان کردهام او خدا است و برای او سجده میکنم به من گفت که سجده به من مکن سجده باید برای خدای وحده لاشریک له باشد و بس، از برای او سجده باید کرد من کسی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 148 *»
هستم که من هم اقرار دارم که عیسی بر حق بوده و تصدیق عیسی را دارم مثل همینطور که تویی که یوحنایی اقرار داری که عیسی پیغمبر خدا است من هم اقرار دارم. ملتفت باشید انشاءالله یعنی آن نکات مکاشفه را ملتفت باشید نصاری که میگویند بره یعنی آن کسی که کفاره گناهان مردم شود و شما ملتفت باشید عیسی را که سرش را نبریدند که او کفاره باشد پس بره سربریده معنی ندارد عیسی باشد. بعد خود این یوحنا میگوید رفتم پیش بره سربریده و دیدم خلایق بسیاری که به واسطه او نجات مییابند نجات همه توی دست او است و خون او است که رنگین کرده مردم را و آنها را نجات داده و آنها که هلاک میشوند اعراض از این کردهاند و او به من گفت که سجده به من مکن من خدا نیستم من از آن جمله جماعتی هستم که اقرار دارم به پیغمبران چنانکه تو اقرار داری اقرار دارم به عیسی و پیغمبری او چنانکه تو اقرار داری به عیسی و پیغمبری او پس خود آن بره گفته که من عیسی نیستم و دیگر نصاری نمیتوانند احتجاج کنند به این. پس والله آن سر بریده که یوحنا در مکاشفه خود دیده همان حضرت سیدالشهداء است صلوات الله و سلامه علیه و والله جمیع آنها که نجات یافتهاند و مییابند برای این است که در رکاب او شهید شوند دیگر یا همان روز آنجا کشته شدهاند و در خون خود غلطیدهاند یا نیت این را داشتهاند که اگر آن روز بودیم ما هم میرفتیم و کشته میشدیم و در خون خود میغلطیدیم.
و عرض میکنم انشاءالله ملتفت باشید که عمل انسان تمامش آن
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 149 *»
قصد است و نیت؛ انسان که نیت نماز میکند بدنش را وامیدارد به نماز اصلش عمل انسان نیت است از این جهت است که میفرمایند نیة المؤمن خیر من عمله انما الاعمال بالنیات پس اصل عمل و روح عمل نیت است. انشاءالله ملتفت این بیانات باشید که خیلی چیزها توش خوابیده است. پس میفرمایند اگر کسی در مشرق کشته شود کسی در مغرب باشد و آن شخص مغربی را بکشند و آن که در مشرق است در دلش و نیتش راضی است به کشتن او این در روز قیامت قاتل او است و حکم حق این است که او را میگیرند پس میکشند. همچنین هر ظلمی هر ستمی به هر کسی بشود هر که راضی باشد به آن ظلم و ستم خودش هم ظالم خواهد بود و وقتی که باید مؤاخذه کرد از این هم باید مؤاخذه کرد همینجوری که انشاءالله وقتی امام عصر ظاهر میشود و وقتی امام عصر ظاهر شد به اسم خونخواهی حسین برمیخیزد. راوی عرض میکند آنهایی که آن کارها را کردند به درک واصل شدند و دیگر در دنیا نیستند جماعتی دیگر چه کار دارند کاری که نکردهاند حضرت چطور خونخواهی سیدالشهداء را میکند؟ در جواب میفرمایند هر کس راضی است به قتل حسین که به ظلم و ستم او را کشتند او خودش حسین را کشته و قاتل حسین است خودش ظالم است و ظلم کرده. ملتفت باشید این است که در زیارت سیدالشهداء میخوانی لعن الله امة قتلتک و لعن الله امة ظلمتک و لعن الله امة سمعت بذلک فرضیت به هر کس راضی باشد این هم بعینه مثل آنها است که آن کارها را کردند هر کس شنید و راضی شد مثل این است که
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 150 *»
خودش کشته و بسته و ظلم کرده پس انتقام را از او هم میکشند ملتفت باشید مثلهایی که عرض میکنم در عالم حقیقت جاری میشود حالا چون دولت دولت باطل است و حالا صرف مال حق نیست که جاری کنند احکام را آن طوری که باید باشد وقتی امام ظاهر شد یک نفر را اگر جایی کشته باشند و این مظلوم کشته شده باشد و هزار نفر راضی باشند حضرت هزار نفر را میکشند و همینجور کارها خواهد شد انشاءالله ملتفت باشید به چشمروشنی شماها عرض میکنم اگر شما را هم کسی ظلم کرده باشد ستم کرده باشد اذیتی به شما کرده باشد در عصر خود شما اگر کسی یک نفر از شما را کشته باشد و به مظلومیت کشته باشد و هزار نفر راضی شده باشند به کشتن آن یک نفر آن روز حضرت که میآیند میفرمایند او را میگیرند و میکشند. پس آن روز جاری میکنند حضرت این احکام را و نمیترسند آن روز و اصل این قضیه محل اتفاق است که حضرت قائم به خونخواهی حضرت امام حسین بر میخیزد و هر کس راضی باشد قاتل اسمش میشود ظالم اسمش میشود او را میگیرند پس میکشند. همینجوری که اگر شمر دست تو بیفتد با خود فکر کن ببین چه کارش میکنی هزار پیسی به سرش میآری پدرش را درمیآری به همینطور به کشته شدن حضرت هر کس راضی است همانطور پدرش را درمیآرند به همینطور از آن طرف هم هر کس در نیتش هست که بجنگد با دشمنان حالا هم جنگیده هر کس نیتش باشد که اگر من هم آن روز بودم آنجا نمیرفتم بایستم تماشا کنم لامحاله من هم میرفتم آنجا هر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 151 *»
جوری بود آنجا سنگی بزنم چوبی بزنم چاقویی بزنم عرض میکنم والله در شهدای کربلا محسوب است. پس عرض میکنم والله هر کس آرزوی این را داشته باشد در دل خود ببیند که آنجا خودداری نمیتوانست بکند اگر چنین حالتی داری والله از شهدای کربلا هستی و در خون خود غلطیدهای پس جمیع مؤمنین توی خون حضرت سیدالشهداء غلطیدهاند و مکاشفه یوحنا درست مکاشفهاى بوده یوحنا مرد بزرگی بوده در مکاشفه درست دیده پس جمیع مردم چون توی خون او غلطیدهاند محشور میشوند شهید. ملتفت باشید که این خون چه جور خونی است همانقدری که مخلوط خاک کربلا شده این تربت شده، اکسیری شده که شفاء شده از برای هر ناخوشی و باید اعتقادتان باشد دیگر وقتی احمقی اعتقاد نداشته باشد کار ندارم شما باید اعتقاد داشته باشید والله همین تربت سیدالشهداء شفاء است از هر دردی صحت است از هر ناخوشی امان است از هر خوفی نجات است از هر معصیتی این تربت را والله لمس میکنی آنجایی که دردی داشته باشی چاق میشوی دست به تربت بزنی و دستت را روی آن عضوی که درد میکند بمالی والله چاق میشود دیگر یک کسی این کار را کرد و اثر نکرد به جهت بیاعتقادی و بیاعتنائی بوده است.
جابر عرض میکند خدمت امام؟ع؟ که من مدتی است پاهایم درد میکند دواهای مختلف استعمال کردم و چاق نشدهام میفرماید حضرت که تربت چرا نخوردی. عرض میکند مکرر خوردم و شفاء نیافتم حضرت کجخلق شدند که برای هر مرضی که تربت خورده [شود] آن
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 152 *»
مرض چاق میشود و علاج خواهد شد البته برای مرضی که روی داد تربتش میدهند میخورد و چاق میشود معلوم است که به طوری که باید بخوری نخوردهای معلوم است البته یکخورده بیاعتنائی که میکنی آنها هم ـــ عرض میکنم ـــ بیاعتناء مىشوند بلکه بسا به عکس ضرر هم میکنند و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لایزید الظالمین الا خسارا چه بسیار کسان که تربت را به طور بیاعتنائی خوردند و هلاکشان کرد تا از گلوشان پایین رفت آتششان میزند باب باطنه فیه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب پس این تربت شفاء است برای مؤمنین و همین تربت زقوم است برای کفار و کسانی که ایمان به این ندارند این است که این خاک اکسیر شده و شفاء شده برای هر ناخوشی و این مخصوص همین تربت حضرت سیدالشهداء است صلوات الله و سلامه علیه. ملتفت باشید تمام خاکها را فکر کنید حتی خاک قبر حضرت پیغمبر؛ و حضرت پیغمبر خیلی متشخصتر است از سیدالشهداء حضرت امیر خیلی متشخصتر است از سیدالشهداء و خاک قبر آنها را نمیشود خورد حرام است خوردنش خاک قبور ائمه همینطور هر خاکی را حرام کرده لکن خاک قبر این بزرگوار را حلال کرده است لکن به اندازهای که شربش است و یک نخود شربش بیشتر نیست به آن اندازه کسی بخورد والله ناخوشیهای بیرون و اندرون را شفاء میدهد و علاج میکند.
خداوند عالم به جهت این شهادت سیدالشهداء چند چیز وعده کرده به آن حضرت عطا کند یکی اینکه جعل الشفاء فی تربته والله تمام
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 153 *»
دواهایی که مردم مصرف میرسانند باید این اعتقاد تو باشد دیگر آن فرنگی اعتقاد ندارد به درک اسفل این اعتقاد را آن سُنّی و آن مُنّی ندارد نداشته باشد والله هیچ شفائی نیست مگر در تربت آن حضرت جعل الشفاء فی تربته تمام شفاء را خدا توی تربت سیدالشهداء قرار داده باد آمده غبارها از صحرای کربلا آورده متفرق کرده به زمینهای دیگر پاشیده توی هر گیاهی هر میوهای رفته آن گیاه را میخورند و شفاء مییابند خود تربت مثل اکسیری است که یک نخودی از آن شفای همه دردها است و شفاء است و خدا جمیع شفائی که خلق کرده در این تربت قرار داده حتی اینکه میفرماید و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و این قرآن تا تربت توش نباشد خود قرآن توش شفاء نیست لکن قرآن را با مرکب نوشتهاند، با آن زاج و مازویی که مرکب ساختهاند غباری از خاک کربلا باد آورده بر روی آن ریخته آن تربت بوده که این مرکب را درست کردهاند حالا قرآن نوشتهاند و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین پس حالا قرآن شفاء است از هر دردی آن هم لامحاله از آن خاک داخل دارد این است که حلال کردهاند تربت سیدالشهداء را و در عالم هیچ خاکی حلال نیست مگر اینکه نسبت به او داده شود آن وقت حلال میشود.
همچنین به جهت همین شهادت تمام دعاهایی که مستجاب میشود خدا در تحت قبه آن حضرت قرار داده چشم ظاهربین تحت قبه را خیال میکنند همین قبه خشت و گلی است شما بدانید قبه حضرت سیدالشهداء قبه خضوع است قبه خشوع است تو هم همشکل او بشو
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 154 *»
و خاضع و خاشع شو یعنی کاری کن خود را به صورت او در بیار دعات مستجاب میشود پس در تحت قبه او دعا مستجاب شده هرجا دعا مستجاب شده هر عبادتی قبولشده دعائی است مستجاب. و عرض میکنم والله به جهت خضوعی که پیغمبران کردند برای حضرت سیدالشهداء نمازهاشان و دعاهاشان قبول شد هر مؤمنی که نمازی میکند و قبول میشود دعائی میکند و اجابت میشود تمامش به واسطه اخلاصش است به سیدالشهداء صلوات الله علیه.
پس او است که در روز قیامت تمام خلق از جن و انس و ملک تماماً جمع میشوند و در روز قیامت و هزار صف میبندند امت مرحومه. دیگر سرهای این صفها کجا است خدا میداند و این هزار صف نهصد و نود و نه صف از این صفها را حضرت سیدالشهداء به تنهایی شفاعت میکند و یک صف دیگر باقی میماند که آنها خیلی کارشان مغشوش است و آن صف را حضرت پیغمبر و حضرت امیر و حضرت فاطمه و حضرت امام حسن و سایر ائمه باز به شراکت امام حسین شفاعت میکنند تا پای امام حسین را میان نیارند شفاعت نمیکنند پای امام حسین را میآرند در میان و همه با هم شفاعت میکنند آن یک صف را و همه را نجات میدهند و آن وقت مصداق این آیه ظاهر میشود که پیغمبر است شفیع کل خلق جمیع خلق شفاعت ضرور دارند و شفیعشان پیغمبر است و کفار شفیع حمیم ندارند و کسی که ایمان به شفاعت ندارد و خیال کند غیر از پیغمبر آخرالزمان و حضرت امیر و حضرت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 155 *»
فاطمه و امام حسن و امام حسین و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم غیر از اینها کسی کار مردم را درست میکند ایمان به ایشان ندارد چرا که ایمان به شفاعت ایشان ندارد و چون ندارد به جهنم خواهد رفت پس تمام شفاعت مال پیغمبر است شفیع کل او است و والله در روز قیامت تمام پیغمبران بزرگ بزرگ در آن روز داد میکنند وانفسی وانفسی مردم دیگر که جای خود دارد تمام پیغمبران بزرگ به غیر از یک نفر که پیغمبر آخرالزمان است که او دارد واامتی و واشیعتی میگوید تماماً وانفسی میگویند و او است که شفاعت میکند کل مؤمنین را و نجات میدهد همه را.
و صلّى الله على محمّد و آله الطاهرین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 156 *»
مـوعظه ششم
(چهارشنبه / ششم محرمالحرام 1301)
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 157 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین
و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم
و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.
خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مىفرماید:
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.
ترجمه فارسی این آیه شریفه این است که خدا خبر داده و فرموده معاملهای را که کرده پیش از اینها میفرماید که خدا خریده است از مؤمنان جانهای ایشان را و مالهاى ايشان را و در عوض این جان و مال بهشت خود را قرار داده و وعده فرموده است و آن جماعتی را که این معامله را با آنها کرده نشان داده و تعلیم فرموده که آنها کسانی هستند که اگرچه پیش از اینها در عالم الست کردند اما علامتشان که مردم بشناسند آنها را علامتشان این است که آنها کسانی هستند که این معامله را کردند بعد از نزول قرآن و بعد از نزول این آیه جنگ میکنند بعد از نزول این قرآن و میکشند جمعی را در راه خدا و بعد کشته میشوند در راه خدا و تسلیم میکنند جانشان را و بعد اموال و اسبابشان به غارت میرود آن وقت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 158 *»
تسلیم میکنند و این وعده نه همین در قرآن است و بس بلکه این وعده در تورات و در انجیل و در همه کتابهای آسمانی به همه پیغمبران این را گفته بودم و چون خدا میدانست آنها وعده خدا را وفا میکنند و معصومند و مطهر و خلاف نمیکنند چشمروشنی داد به آن جماعت و فرمود فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم پس بشارت باد و چشم شما روشن باد به این معامله که کردید و بهشت را خریدید.
ملتفت باشید انشاءالله به اندک فکر و تدبر و تأملی میدانید که هیچ پیغمبری هیچ وصی پیغمبری جنگ نکرده است؛ اینهایی که تاریخ دیدهاند احادیث دیدهاند در هیچ تاریخی نیست که هیچ پیغمبری و هیچ وصی پیغمبری جنگ بکند در راه خدا و در آن جنگ بکشد جمعی را و در آن جنگ کشته شود بعد اموال و اسبابش به غارت برود هیچ همچو چیزی اتفاق نیفتاده مگر اینکه حضرت سیدالشهداء؟س؟ جنگ کرد بعد از نزول این آیه در راه خدا و جمعی را کشت در راه خدا و بعد جانهاشان را تسلیم کردند و مالهاشان را تسلیم کردند و من خواستم انشاءالله سرّ این امر را عرض کنم به طوری که بفهمید و اعتقاد کنید و همچو گمان نکنید که اتفاق افتاد نزاعی میانه حضرت سیدالشهداء و یزید مثل آن اتفاقهايی که در دنیا اتفاق میافتد یک کسی غالب میشود یک کسی مغلوب یکی ظالم است و یکی مظلوم شما بدانید همچو نیست. این سرّی است از خدا پیش از خلقت آسمانها و زمینها و پیش از خلقت آدم و اولاد او این معامله را با سیدالشهداء کرده بودند. قدری دقت کنید تا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 159 *»
بابصیرت باشید انشاءالله و همین که دقت نکنید و سرّ امر به دست نباشد و شیطان براتان وسوسهها بیارد فکر کنید خوب امام حسین که حق بود از جانب خدا بود و دعوت از جانب خدا میکرد چرا باید اینهمه مغلوب و مظلوم و مقهور واقع شود چرا باید اینهمه صدمه بر او وارد آید و پیشترها مردم اینجور سؤالات کردند و جوابها از ائمه طاهرین شنیدند.
حالا شما ملتفت باشید انشاءالله، پس بدانید اولاً خدایی که داریم خدایی است عادل که هیچ ظلم نمیکند احدی را و کسی که تقصیری نداشته باشد بیتقصیر او را گرسنه کند تشنه کند و هلاکش کند، نمیکند این خدای عادل و اگر کسی بگوید خدا که نکرده مردم کردهاند باز میشود گفت که خدای قادر چرا مهلت داد جمعی را که بتوانند همچو ستمی را وارد آورند پس خداوند عالم بدانید هیچ صدمهاى را هیچ بلائی را به هیچ کس وارد نمیآورد مگر اینکه مستحق باشد. ملتفت باشید و بعد از آنی که این مطلب را درست دانستید و فکر کردید انشاءالله اگر فکر کردی خدا را متهم نمیکنی که ظالم است هیچ ظلم در آن نیست جزء دین و مذهبتان است سعی کنید یاد بگیرید اگر میدانی بهتر، نمیدانی سعی کن یاد بگیر. خدا عادل است و ظالم نیست سهل است رؤف و رحیم هم هست رحیم است سهل است خدا والله ارحم الراحمین است و خدا ارأف رؤفین است انشاءالله فکر کنید و خدا از هر پدر مهربانی مهربانتر است به مؤمنین و از هر مادر مهربانی مهربانتر است به مؤمنین و از هرچه تو خیال کنی از هر که تو در خیال خود خیال کنی که خیلی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 160 *»
مهربان است یک کسی خیلی ترحم به کسی میکند پدری مادری دوستی رفیقی عاشقی معشوقی هر که را میخواهی خیال کن که ترحم میکند خدا است ارحم الراحمین و خدا رحمش از او بیشتر است. ملتفت باشید انشاءالله و اگر این را اعتقاد ندارید اگر این اعتقادت نیست بدان در میان مسلمانها جات نیست یعنی آنجایی که پای حساب میآرند به گردنش میگذارند و بیرونش میکنند حالا در این دنیا به تقلب راه میروند و کسی کارشان ندارد بله؛ خدا را ارحم الراحمین ندانی توی یهودیها هم بروی بیرونت میکنند خدا را ارحم الراحمین ندانی توی نصاری هم بروی بیرونت میکنند توی گبرها هم بروی بیرونت میکنند پس خدا است ارحم الراحمین و ترحم او از جمیع رحمکنندگان بیشتر است حالا آیا رحم میکند در جای ترحم یا به همه جا و به همه کس مثل زنهای بیعقل که به همه کس ترحم میکنند. فکر کنید انشاءالله مردم چون درست فکر نمیکنند و میبینند گاهی گرسنه میشوند گاهی تشنه میشوند و میروند التماس میکنند پیش خدا و کسی به دادشان نمیرسد آن وقت میگویند چطور خدا ارحم الراحمین است که ما چیزی را میخواهیم به ما نمیدهد از روی بصیرت فکر کنید خدا است ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمة و همینطوری که در موضع عفو و رحمت ارحم الراحمین است در موضع نکال و نقمت اشد المعاقبین است انتقام الهی و سخط خدایی را میخواهی ببینی سخط فلان پادشاه را که خیلی خیال میکنی ظلم کرده خدا از آن سختتر است در موضعی که باید انتقام بکشد
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 161 *»
سختترین انتقامکشندهها است. فکر کنید انشاءالله اگر بخواهی بدانی سختی او را آیا نمیبینی کفار را میبرد به جهنم و اینها در دنیا ده سالی بیست سالی صد سالی هزار سالی دیگر بیشتر عمر نکردهاند در این مدت کفر ورزیدهاند دیگر خواه کسی یک آن کفر ورزیده باشد و برود به جهنم خواه هزار سال کفر ورزیده باشد مثل ضحاک که هزار سال عمر کرد و کافر بود که او را میبرد به جهنم دیگر فرق نمیکند خواه یک آن باشد یا مدت عمر که او را مخلد در جهنم میکند و عذاب میکند او را و انقطاع براش نیست و همیشه در جهنم هست و همیشه عذاب میکند او را بسا یک کلمه کفر گفته و یک آن کفر گفته و همان ساعت هم به درک واصل شده این را میبرند در جهنم و عذابش میکنند الی ابد الابد. پس خداوند عالم در مقام انتقام سختترین انتقامکشندگان است و اشد المعاقبین است فی موضع النکال و النقمة همچنین است در طرف مقابل والله ارحم الراحمین است فی موضع العفو و الرحمة. پس گاهی که میبینی جایی او سختی کرد مگو رحم ندارد جایی اگر رحم کرد مگو انتقام ندارد هم ارحم الراحمین است هم اشد المعاقبین است. پس خدا است ارحم الراحمین لکن فی موضع العفو و الرحمة کار را به جاش میکند خدا کار را بیجا نمیکند مردم جاهل احمق سفیه خلقی که عقلشان نمیرسد بسا رحمی در مقام انتقام میکنند بسا انتقام میکشند از کسی که نباید انتقام کشید سببش این است که عقلشان نمیرسد جاهلند حکیم نیستند یا عقلشان نمیرسد یا نمیتوانند لکن خدایی که اقدر القادرین است و اعلم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 162 *»
العالمین است و احکم الحاکمین است این خدا ارحم الراحمین است فی موضع العفو و الرحمة و اشد المعاقبین است فی موضع النکال و النقمة هر چیزی را به جای خودش میکند مانعی هم ندارد چون مانع ندارد میکند. پس عرض میکنم این خدایی که ارحم الراحمین است در مقامی که مقام ترحم هست هیچ انتقام آنجاها نمیآرد در کار، کار از دستش درنمیرود نمیشود جایی بلائی وارد آورد و خودش خبر نداشته باشد که وارد آورده صدمه بر کسی وارد شود کسی ناخوش [شود] و او خبر نداشته باشد چنین چیزی نیست و لا حول و لا قوة الا بالله حکماً هرچه خدا میخواهد میشود.
پس ملتفت باشید انشاءالله نسبت به حضرت سیدالشهداء که اینهمه بلا بر او وارد آوردند کسی بنای فکر را بگذارد و در حالات مردم فکر کند در تاریخها نگاه کند و بگردد میبیند که هیچ مظلومی خدا خلق نکرده و بعد از این خلق نخواهد کرد که بیش از آنچه ظلم به حضرت سیدالشهداء شده به او شده باشد هیچ مظلومی را به اینطور پامال نکردهاند شوخی نیست جان خودش و جان جمیع جوانانی که به آنطور که شنیدهای صاحب آن صفات و حُسْنها بودند آن زنهایی که چقدر معظّم بودند و چقدر مکرّم بودند ظاهراً اینها شاهزاده هم بودند حضرت امیر ظاهراً هم سلطان ظاهری بودند و در همین کوفه خراب سلطنت میکردند همین زینب و امکلثوم اینها شاهزادهها بودند اینها خانمهای مردم بودند مکرّم بودند معظّم بودند مردم در حضور ایشان بیاذن ایشان
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 163 *»
نمینشستند همه کس را بار نمیدادند به حضور آنها، مردمان خیلی متشخص را اذنشان میدادند میتوانستند حاضر شوند خدمت ایشان تا اذن نمیدادند حاضر نمیتوانستند بشوند. حالا نسبت به چنین کسان ببینید باید چه پیسیها بر سرشان بیاید چه بلاها و چه ذلتها بر ایشان وارد شود حالا چرا باید اینها وارد شود و حال آنکه میدانید گناهی نکرده بودند و فکر کنید غافل نباشید اگر کسی شک داشته باشد که امام حسین گناهی از او سر زده میگویم آیا کدام گناه از او سر زده که مستوجب اینهمه بلا شده فکر کنید ببینید آیا گناه بیش از گناه ضحاک ماردوش شده که سر هم هی ظلم کند و ستم کند و هی مردم را بکشد هزار سال هم طول بکشد سلطنتش و به هیچ این بلاها گرفتار نشد کافر هم بود و اینهمه ظلم هم کرد با وجودی که آنقدر ظالم بود اینهمه بلا بر سرش نیامد. ملتفت باش انشاءالله و عرض میکنم تو اگر شیعهای و دین داری البته میدانی که حضرت سیدالشهداء معصوم بود و مطهر و هیچ یک سر مویی خلاف نکرده بود و اگر همچو اعتقادی نداری بدان کافری و مخلد در جهنم حالا یک سنی یهودی نصرانی خیال کند سیدالشهداء گناهی کرده بود خیال بکند به او کاری ندارم تو خودت فکر کن انشاءالله. پس حضرت سیدالشهداء که یقیناً معصوم بود مطهر بود حالا فکر کن انشاءالله پس این خدایی که رؤف است این خدایی که رحیم است ترحم بر او نکرد آیا حضرت سیدالشهداء موضع رحم نیست و در موضع رحم خدا به او رحم نکرده آیا خدا ارحم الراحمین نیست در موضع عفو و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 164 *»
رحمت. ملتفت باشید انشاءالله پس این خدایی که در موضع عفو و رحمت ارحم الراحمین است و سیدالشهداء هم که یقیناً موضع عفو و رحمت بود اگر او نباشد کیست دیگر موضع عفو و رحمت آیا پیغمبران و اوصیای پیغمبران موضع عفو و رحمت خدا نباشند امامان موضع عفو و رحمت خدا نباشند پس خدا موضع عفو و رحمت خلق نکرده از روز اول. ملتفت باشید انشاءالله پس یقیناً حضرت سیدالشهداء معصوم بود و مطهر و این جزء ایمانت است و اگر توی دلت ایمان نداشته باشی به این و به زبان چیز ظاهری بگویی در قبر در برزخ در قیامت داخل عرصه کفار محشوری آن آخر هم به جهنمت میبرند به همان جهنمی که کفار را میبرند تو را میبرند. انشاءالله ملتفت باش پس واجب است و حتم و لازم که بدانی او معصوم بوده او مطهر بوده حالا که چنین است پس موضع عفو و رحمت خدا البته هست و کیست که اولیٰ باشد از او به اینکه موضع عفو و رحمت باشد حالا فکر کن که پس چه شد موضع عفو و رحمت به ظاهر اینهمه بلاها بر سرش وارد آید اینها که بر سرش آمد یقیناً معصوم هم که بود یقیناً، موضع رحمت هم که بود یقیناً، حالا فکر کنید که پس چرا چنین شد حالا دیگر دقت کنید.
پس عرض میکنم این هست در مسائل دین ما که خداوند عالم قرار داده در عالم ظاهر و در عالم باطن چنین قرار داده که هرگاه غلام کسی هر غلام زرخریدی اگر جرمی و جنایتی بکند به کسی میآیند ریش آقاش را میگیرند. ملتفت باشید انشاءالله از روی بصیرت خدا در شرع ظاهرش
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 165 *»
در شرع باطنش چه در قیامت چه در اینجا چنین قرار داده که هرگاه غلامان و کنیزان آقایی جرمی جنایتی کرده باشند چیزی از کسی گرفته باشند کسی را بزنند چنین در شرع قرار داده که مردم میآیند ریش آقاش را میگیرند و جرم و دیه را از آقا میگیرند حتی اگر غلام کسی کسی را بکشد آن غلام را نمیگیرند پس بکشند. غلام نهایت قیمتش بیست تومان سی تومان است و اگر باید دیه گرفت هزار تومان دیه میگیرند و خود این غلام اینقدر قیمت ندارد پس میآیند ریش آقاش را میگیرند و این باز امری است که نمونه است والله برای اینکه فکر کنید این غلامان و اين کنیزان ظاهری دیهای که دارند جرم و جنایتی که دارند با آقاشان است نه با خود آن غلام و کنیز و اینها را والله خدا نمونه قرار داده برای شماها که واقعاً غلامان ایشانید و واقعاً زنها کنیزان ایشان و باز هر کس این اعتقاد را نداشته باشد ایمان ندارد دیگر ظاهراً نماز میکند سنیها هم نماز میکنند توی یهودیها هم که بروی آنها هم به طور خودشان نمازی میکنند نصاری به طور خاص عبادتی دارند میکنند گبرها نمازی دارند میکنند هیچکدام هم ایمان ندارند باید عقیده تو این باشد که غلامی مثل غلام زرخرید و زرخریدتر از اینها این غلامان زرخرید که هستند زر را میدهند به کسی و دست بنده خدایی را میگیرند میبرند میگویند این مملوک ما است مثل اینکه حیوان میخری حتی در آن چیزهایی که در بیع حیوانات شرط دانستهاند مثلاً تا سه روز فسخ را اختیار دارد بعضی احکام حیوان را بر زرخرید جاری میکنند. ملتفت باشید انشاءالله و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 166 *»
شماها بدانید والله غلامان زرخریديد از برای ایشان اما زرش را هم باز خودشان دادهاند هرچه هست از خودشان است چرا که ایشانند واسطه خلقت شما ایشانند واسطه رزق شما ایشانند واسطه جمیع فیضها آنچه باید به تو برسد به واسطه ایشان باید به تو برسانند آیا نمیبینی فرموده لولاک لماخلقت الافلاک اگر تو نبودی آسمانها را خلق نمیکردم و همین آسمانها واسطه فیض هستند کسی کاری به کسی نداشته باشد هرچه میخواهد واسطه باشد نقلی نیست لکن تعریف امیرالمؤمنین که شد دیگر آن وقت بنده غالی میشوم پس آسمانها واسطه فیضند اگر این آسمانها نبود هیچ گندم و جو بود که کسی بخورد؟ اگر آسمانها نبود آیا آبی بود کسی بیاشامد آیا هیچکس بود آبی بیاشامد چیزی بخورد لباسی بپوشد؟ هیچ اینها نبود پس این آسمان که هست این زمین که هست این آسمان گردش میکند بر گرد زمین آبها هست گیاهها هست گندم هست حبوب هست آنوقت یکپاره را مىخوری یکپاره را میپوشی یکپاره را میآشامی پس همه این آسمان و زمین واسطه رزق تو هستند واسطه خلقت تو هم هستند اگر اینها نبودند تو نبودی اگر واسطه رزقت نبودند گندم نبود جو نبود برنج نبود اینها نبود که تو اینها را رزق خود کنی و بخوری و ملتفت باشید اینها را عمداً عرض میکنم که ملایم شوید و آن اصلکاری را یاد بگیرید پس این آفتاب و این ماه و این اوضاع و این گردش افلاک و این تابستان و زمستان اینها تمامش واسطه رزق شما هستند واسطه خلقت شما هستند همینها واسطه صحت شما هستند
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 167 *»
واسطه ناخوشی شما هستند پس ببینید همین زمین و همین آسمان ظاهری واسطه خلقند واسطه رزقند واسطه موتند واسطه حیاتند و هیچ خدا هم نیستند هیچ غلوی هم نشده و میفهمی انشاءالله این زمین و آسمان واسطه تمام فیضهایی که باید به ما برسد واسطه تمام خوشحالیها و بیدماغیها که بايد بر سر ما بیاید [هستند] اگر اینها نبودند هیچ اینها بر سر ما نمیآمد معذلک آسمان خدا نیست زمین خدا نیست آفتاب خدا نیست ماه خدا نیست ستاره خدا نیست آب خدا نیست تشنه میشوی آب میخوری رفع حاجت تو شده پس آب واسطه رفع عطش بود آب هم خدا نیست گرسنه میشوی غذا میخوری و هیچ غذا خدا نیست وقتی ناخوش میشوی میروی دوا میخوری دوا رفع ناخوشی تو را میکند این دوا واسطه برای رفع ناخوشی هست اما هیچ خدا نیست واسطه هم باشد عیبی ندارد هیچ کفر نیست شرک نیست.
حالا ملتفت باشید انشاءالله همینطور عرض میکنم اگر ائمه طاهرین نبودند والله زمینی نبود والله آسمانی نبود آن حرف معروف و حدیث معروف را همهتان شنیدهاید که لولاک لماخلقت الافلاک یا رسولالله اگر تو نبودی من افلاک را خلق نمیکردم چرا که اگر آسمان نبود زمین کجا بود عناصر کجا بود پس ایشانند والله واسطگان خلقت شما واسطگان حیات شما واسطگان رزق شما واسطگان موت شما چرا که هیچ فیضی از جانب خدا به هیچ مخلوقی از مخلوقات نمیرسد مگر به واسطه ایشان و تعجب کن که همین مطلب را خدا هم فرموده و ملتفت باشید حدیث نمیخوانم که
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 168 *»
آخوند پوزویی بگوید یا بتواند بگوید که شاید حدیث صحیح نباشد قرآن میخوانم و قرآن که تا کسی وابزند کافر بشود ظاهراً و باطناً.
پس عرض میکنم خدا فرمایش میفرماید انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون امر ما چون اراده کند کاری را بکند آن امر ما چون اراده کاری کند و میفرماید امر ما و عرض میکنم که امر خدا مشیت خدا است قدرت خدا است و امر خدا غیر از خدا است چنانکه امر تو و کار تو هم غیر خود تو است قدرت هر قادری کار او است و کار هر کسی غیر از ذات او است همچنین قدرت خدا غیر از ذات خدا است و غیر از ذات خدا آنچه هست به مشیت خدا آفریده شده به امر خدا آفریده شده و این امر امر عرضی نیست. ملتفت باشید دقت کنید انشاءالله خدا خودش دستورالعمل خواسته بدهد که اینطور فرموده میفرماید امر ما وقتی اراده میکند کاری بکند میگوید به او بشو آن هم میشود پس امر خدا حرف هم میزند پس امر خدا اراده هم میکند و این امر را امرهای بیمعنی بیمغز خیالش مکن پس امر خدایی اراده هم میکند امر خدایی مشیت دارد امر خدایی علم دارد امر خدا حکمت دارد. و چون تو انشاءالله شیعهای میدانی برای خدا بندهای مقربتر از محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم نیست و بندهای مقربتر از ایشان نیافریده هنوز که نیافریده و اگر فکر کنی انشاءالله بعد از این هم میدانی که نخواهد آفرید و ایشانند اول ما خلق الله ایشانند امر خدا ایشانند علم خدا ایشانند حکمت خدا ایشانند آن امری که اذا اراد شیئاً، میگویند کن، بشو و میشود و خدایی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 169 *»
که چنین چیزی را خلق کرده خودش کنار ننشسته که همه را این امر بکند و خودش نکند. ملتفت باشید انشاء الله از روی بصیرت دین و مذهبتان را فکر کنید فکر کن تو هم هر کاری که میکنی با قدرت خود میکنی و حالا که با قدرت خود میکنی خودت نمیروی گوشهای بنشینی آن وقت بگویی قدرتت را که تو برو چنین و چنان کن هیچ معقول نیست اگر قدرتت کنده شود از تو، نیست میشود همینطور ایشان هم اگر از خدا جدا بشوند نیست و نابود میشوند ایشانند که به خدا متصلند و هیچ از خدا منفصل نیستند و انشاءالله حالا دیگر معنی آن شعر را بفهم که میخوانند و خودشان نمیفهمند تو بفهم انشاءالله همه درویشها میگویند و الحمدلله که میگویند: ما علی را خدا نمیدانیم اما از خدا هم جدا نمیدانیم علی را. ملتفت باشید انشاءالله پس ایشان خدا نیستند اما امر خدا هستند و امری هستند که اراده میکنند هر چه را میخواهند و به محضی که میگویند کن او یکون میشود. پس امامان شما چنین امامانی هستند که واسطه خلقت تمام مخلوقاتند واسطه رزق تمام مرزوقاتند واسطه حیات تمام زندگانند واسطه موت تمام مردگانند پس ایشانند آن حولی که از برای خدا است که لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و این علی عظیم همان علی عظیم خودمان است دیگر هیچکس دیگر نیست هیچ از پیَش مگردید تمام امر در نزد ایشان است این است که خدا فرموده انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون میفرماید ولی شما خدا است ولی شما
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 170 *»
کیست؟ خدا. خدا چطور ولی شما است یعنی شما را ساخته اگر او نبود شما نبودید آیا شما غلامان و کنیزان خدا هم نمیخواهید باشید استکبار از این دارید؟ پس مردم همه غلامان و کنیزان خدایند و خدا آقای کل خلق است و ولی کل خلق است و انما ولیکم الله اولاً، بعد از آن کیست آقای کل خلق؟ رسول خدا خاتم پیغمبران آقای کل خلق پیغمبر است و جمیع مردم یا کنیزانند یا غلامان پیغمبر و بعد از آن بزرگوار قائممقام رسول خدا کیست آنهایی که میگویی خلفای رسول خدا آنهایند آقایان شما پس بدانید که آقایان شما کیانند آقایان شما سه طبقهاند یک طبقه خدا است وحده لا شریک له و قائم مقام او در ادای آنچه میخواهد رسول خدا است؟ص؟ و حال آنکه رسول خدا خلیفه بلافصل او است آن فصلی که هیچ نمیشود فصلش کرد اگر رسول خدا را از خدا فصل کنی چه میماند؟ هیچ، کلوخی میماند. ملتفت باشید انشاءالله رسول خدا خدا ارسالش کرده به همین نظرهای ظاهری فکر کن ببین حاکمی که از جانب سلطان است چه کاره است حاکم کسی است که سلطان او را فرستاده باشد اگر از فرمان پادشاهی نگوید آن وقت چهکاره است هیچ کاره آن وقت او هم فعلهایست مثل تو کاری از او نمیآید دیگر حاکم نیست. آن فرمان که همراهش هست و میآید حالا دیگر هر کاری که سلطان بنا است بکند او میکند و کار این کار سلطان است امرش امر سلطان است نهیش نهی سلطان است و باز این محض مثل بود که عرض کردم آنجا هیچ فصلی معقول نیست و متصور نیست. از مثل اولی هیچ فراموش
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 171 *»
مکن ببین قدرت تو به تو چسبیده و هیچ از تو جدا نمیشود تا بخواهی واش کنی به کلی نیست میشود چیزی نمیماند و عرض میکنم انشاءالله و بدانید که ایشان والله قدرت خدایند بخواهی ایشان را بگسلانی از خدا به کلی نیست میشوند و نابود و اگر ایشان نیست و نابود شدند افلاک نیست و نابود میشوند و اگر افلاک نیست و نابود شدند زمین نیست و نابود میشود اینها که نباشند دیگر تمام خلق فانی میشوند.
باری پس ملتفت باشید انشاءالله که ایشانند امر خدا و امر خدایی به خدا متصل است و این امر خدا شعور دارد ادراک دارد میگوید حکم میکند و این امر از برای خدا است لله الخلق و الامر پس از برای خدا هستند و امرشان امر خدا است حکمشان حکم خدا است اطاعتشان اطاعت خدا است حتی اینکه اگر کسی ایشان را به اینطورهایی که گفتم شناخت خدا را شناخته و اگر ایشان را نشناخت والله خاء و دالی هم اگر بگوید که باز هیچ خدا ندارد. در زیارت جامعه صغیره که در میانه زیارتها معتبر است و خیلی معتبرتر است از زیارت جامعه کبیره و بروید بپرسید از همه علماء همه میگویند زیارت جامعه صغیره از زیارت جامعه کبیره خیلی معتبرتر است و میفرماید در آن زیارت السلام علی من عرفهم فقد عرف الله و من جهلهم فقد جهل الله سلام من بر آن کسانی که هر کس ایشان را شناخت خدای خود را شناخت و هر کس ایشان را نشناخت خدای خود را نشناخت. حالا فکر کنید انشاءالله پس ایشانند خلفای خدا حالا این کلمه خلیفه عربی است تو فارسیش کن تا خوب
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 172 *»
بیابی خلیفه یعنی جانشین، قائم مقام عربی است تو فارسیش کن یعنی آن کسی که به جای او ایستاده حالا ملتفت باشید پس ایشانند قائمان مقام خدا در اداء و ایشانند خلیفگان و جانشینان خدا پس از این است که قول ایشان شده قول خدا فعل ایشان شده فعل خدا ایمان به ایشان شده ایمان به خدا محبت به ایشان شده محبت خدا عداوت به ایشان شده عداوت به خدا اراده ایشان شده اراده خدا من اراد الله بدأ بکم و من وحّده قبل عنکم و من قصده توجه بکم هر کس در ملک خدا اراده خدا را راستی راستی کرده آمده پیش ایشان دیگر راهی دیگر ندارد خدا پس ایشان راهاللهاند و سبیلاللهاند پس من اراد الله بدأ بکم هر پیغمبری از پیغمبران میرود وحی خدا را تلقی کند تا خدمت ایشان نرسد وحی خدا به او نمیرسد و من وحّده قبل عنکم هر کس خدا را یکی دانسته از اینها دانسته پس مردم توحید خدا را کردند از ایشان قبول کردند و من قصده توجه بکم پس بخواهد قصد خدا کند باید اینها را مقدم بدارد باز در زیارت جامعه میخوانی مقدمکم بین یدی طلبتی و حوائجی و ارادتی فی کل احوالی
و میخوانی ای امامان من من شما را مقدم میدارم در هر مطلبی در هر حاجتی در هر دعائی که میکنم در هر نمازی که میکنم در جمیع احوال در جمیع امور شما را پیش میاندازم خودم پشت سر ایشان میافتم و از این جهت است که ایشان امامند امام خلایقند پس ایشانند آقایان شما ملتفت باشید انشاءالله آقا همینطوری که خدا گفته آقا است. اولْ آقای خلق و مولای خلق، خدا است وحده لا شریک له بعد قائممقام آن خدا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 173 *»
رسول خدا است؟ص؟ و او آقا است بر شما و شمایید غلامان و کنیزان او و جرم و جریره شما بر آقای شما است ـــ در احکام ظاهرش خیلی نمونه دارد همهاش را در یک مجلس نمیتوان گفت ـــ دیگر بعد از پیغمبر آقایان شما ائمه طاهرینند سلام الله علیهم اجمعین و ایشانند واسطه خلق شما واسطه رزق شما ایشانند اولای بر شما از خود شما النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و ازواجه امهاتهم و اولواالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله من المؤمنین و المهاجرین پس همین جوری که خدا اولی است به خود شما از خود شما همینجور رسول خدا اولی است به شما از خود شما همینجور امیرالمؤمنین اولی است به شما از خود شما و همینجوری که رسول خدا اولی است و امیرالمؤمنین اولی است باقی ائمه اولی هستند و ایشانند اولی به تصرف در شما پس شما والله مولای ایشانید ملتفت باشید چه عرض میکنم هم آقا را مولی میگویند در عربی هم غلام را هم هر کس هر که را دوست میدارد و این دوست او است میگوید این مولای او است پس شما مولای ایشانید یعنی غلام ایشانید ایشان هم مولای شما هستند یعنی آقای شمایند. و عرض میکنم باز این منظور نیست چرا که نه این است که مولی در همه جا به معنی دوستی باید معنی شود مولی به معنی اولیٰ به تصرف پس اول خدا مولا است یعنی خدا خدا است و ماسوای خدا خلق خدایند خلقشان میکند رزقشان میدهد هرچه او بخواهد میکنند هرچه او نخواهد نمیتوانند بکنند لا حول و لا قوة الا بالله این است که خدا آقا شده همینطور رسول خدا چون خلیفه خدا است هر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 174 *»
کاری که خدا میکند باید او بکند و او میکند و او آقا است و اولی به تصرف بعد ائمه طاهرینند اولی به تصرف و چون شما خدا را نمیدیدید واسطه ضرور داشتيد شما اگر خودتان خدابین بودید و ارادات خدا را میتوانستید مطلع شوید خودتان پیغمبر بودید و دیگر پیغمبر ضرور نداشتید. و عرض میکنم تمام خلق واسطه ضرور دارند حتی پیغمبران باز احتیاج دارند به وساطت ایشان و بدانید که ایشان واسطه کبرای خدایند پس تمام خلق همین که با خدا کاری دارند با ایشان کاری باید داشته باشند مگر کسی با خدا کاری نداشته باشد و هیچ مخلوقی نیست که با خدا کار نداشته باشد. پس ایشانند آقایان شما و جمیع مردم غلام و کنیز ایشان هستند یا بگو رعیت ایشان و بعضی جاها به گوسفند تعبیر میآورند میفرمایند راعیکم الذی استرعاه الله امر غنمه هو اعلم بمصالح غنمه ان شاء فرّق بینها لتسلم و ان شاء جمع بینها لتسلم آن امامی را که خدا شبان گوسفندان قرار داده است او بهتر میداند مصلحت گوسفندان را میخواهد جمع میکند آنها را به جهت مصلحت تا سالم بمانند میخواهد جدایی میاندازد میانه آنها باز به جهت آنکه سالم بمانند شبان هرجا صلاح میداند گوسفندانش را میبرد هرجا مصلحت میداند میچراند میخواهد دو دسته میکند میخواهد یک دسته میکند میخواهد شب میچراند آنها را میخواهد روز میچراند آنها را گوسفند چه میداند مصلحتش چیست ضررش در چه چیز است نفعش در چه چیز است این خلق را مثل گوسفندان امام بدان که بعضی جاها اینجور تعبیر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 175 *»
آوردهاند به جهتی که گوسفندان مملوکند انسانیت مالک است. پس بدانید که شمایید غلامان و کنیزان ایشان و ایشانند آقایان واقعی حقیقی شما چنانکه صریحاً فرمودهاند و در دعای اذن دخول در حرم ایشان باید بخوانی عبدک و ابن عبدیک المقرّ بالرقّ و التارک للخلاف علیکم و این دعای اذن دخول حرم سیدالشهداء است صلوات الله علیه و دیگر آنجا تعارف و ریشخند برنمیدارد کسی که ریخشند هیچ برنمیدارد اول خدا است که به کله آدم میزند و تعارف دروغی را قبول نمیکند بعد رسول خدا است بعد ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اینها تعارف دروغی به خرجشان نمیرود هیچ قبول نمیکنند و در حقیقت تعارف دروغ نفاق است و خدا از نفاق خیلی بدش میآید نمیبینید اینهمه آیات در مذمت منافقین فرموده به طوری که اگر جمع کنی آیاتی را که درباره منافقین نازل شده با آیاتی که درباره کفار است بسا آنکه ده مقابل آیات منافقین بیشتر است از آیاتی که برای کفار است و آنها همه پیغمبر را رسول خدا میگفتند و صدمهشان همه همین بود که ریشخند میخواستند بکنند به دروغ تعارفی میکردند پس تعارف دروغی نباید کرد و واقعاً راستی راستی بر در حرم ایشان باید بگویی من بنده تواَم پسر دو بنده تواَم اقرار به غلامی تو دارم. دیگر ملتفت باشید باز چون آقایان آقایان واقعی هستند پس اگر ما حالا جرمی داریم جریرهاى داریم گناهی که ما داریم خدا به پای ایشان گذاشته همینجوری که قرار داده غلامان ظاهری حالا که خلاف میکنند خدا چنین حکم کرده که ریش آن آقا را میگیرند به
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 176 *»
پای او میگذارند و میگویند که غلامت رفته و فلان کار را کرده پس گناهان شما را هم خدا به پای پیغمبرْ اول گذاشته بعد به پای حضرت امیر گذاشته او به پای امام حسن گذاشته او به پای امام حسین گذاشته و گناهانی که شیعیان میکنند مستوجب عذابند و ایشان خودشان مطهر بودند و معصومند این عذابها را به جان خود خریدند برای نجات غلامان و کنیزانشان و الا خودشان مستحق این صدمهها نبودهاند.
باز خیال نکنید که عمل که بیاجر نمیشود اگر همچو شهادتی قبول نمیکرد شاید درجهاش پستتر بود شهادت را قبول کرد درجهاش بالا رفت. نه والله ایشان چون معصومند و مطهر و هرگز خلاف قول خدا نمیکنند؛ باز به دلیلی که خود خدا گفته و این آیه که گفته آخر یک طایفهای که هستند که خدا در حق ایشان این را گفته کی از ایشان بهتر است طایفهای هستند که خدا این تعریف را برای ایشان کرده که عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون عبادی هستند که مکرمند پیش خدا معظمند مکرمند و هیچ سبقت نمیگیرند بر خدا هیچ قولی را و هیچ فعلی را مگر آنکه خدا میگوید، بگویید میگویند بکنید میکنند خدا چیزی به آنها بگوید دست از پا خطا نمیکنند چنین کسان نیستند آنجور که اگر فلان کار را نکنند درجهشان کم بشود درجهشان کم است کدام است؟
نمونهاش را عرض کنم در همان اوقاتی که حضرت سیدالشهداء گرم جنگ بودند و میزدند و میکشتند و میریختند دیگر چه عرض کنم مثل چه مثل ندارد مثل همان قدرت خدایی خلاصه به آنطور مشغول جنگ
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 177 *»
بودند که در آن بین از آسمان رقعهای به زمین آمد بر روی زین افتاد در آن رقعه نوشته بود که اگر تو میخواهی با قدرتی که خدا به تو داده جنگ کنی که هیچ چیز طاقت نمیآرند زمین و آسمان و هرچه من خلق کردهام که تاب قوت و قدرت تو را نمیآرند و اینها تاب قوت و قدرت تو را نمیتوانند بیارند اگر میل نداری کشته شوی کشته مشو اینجور که جنگ میکنی که کسی نمیتواند تو را بکشد اگر میل نداری کشته شوی هیچ جنگ مکن ما از آن درجهاى که برای تو قرار دادهایم یک سر مویی کم نمیکنیم خیال نکند کسی که اگر تو کشته نشوی مثلاً اطاق خیلی خوبی که بنا هست داشته باشی آنوقت آن را نداری نه خیر نوشته بود از آن درجهای که داری در نزد ما یک سر مویی کم نمیشود همانطوری که هستی هیچ کم نمیشود دلت نمیخواهد کشته بشوی مشو. این بود که بعد از آنی که این رقعه به حضرت رسید آنوقت ذوالفقار را به غلاف کردند و آرامی گرفتند و پیش از آمدن این رقعه چنان میتاخت مثل برق که آن تیرها را که میانداختند تیر نمیخورد به حضرت. ملتفت باشید انشاءالله کارهای ایشان را، کارهای انسانی را فرمودهاند قیاس به ما نکنید. خلاصه وقتی این رقعه را خواند که اگر نمیخواهی کشته شوی مشو ما حتم نکردیم که تو کشته شوی لکن اگر نمیخواهی کشته شوی بدان آنهایی که باید به جهنم بروند خواهند رفت یعنی تو را گفتم کشته بشو نه برای خودت گفتم کشته شوی برای شیعیان خودت حالا خودت را دوست میداری بدار ما هم دوست میداریم تو را مقرب درگاه ما هستی لکن بدان گناهکاران به جهنم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 178 *»
خواهند رفت رقعه را بالا انداخت و گفت که خداوندا من میبینم که تو میل داری مردم را نجات بدهی و در کشته شدن من قرار دادهای نجات آنها را پس من هم راضی هستم.
و انشاءالله ملتفت باشید عرض میکنم که آن بزرگوار میخواست بگوید که ای خدای من که من بعد از کشته شدن علی اکبر و عباس و کشته شدن تمام یاران من و عزیزان من، من دیگر عمر این دنیا را چه میکنم که بخواهم زنده باشم، بعد از علی اکبر زندگی برای چه خوب است چنانکه گفت در وقتی که در بالین علی اکبر آمد و نگاه کرد بر قد و بالای علی اکبر و به حیرت نگاه کرد و فرمود یا علیّ علی الدنیا بعدک العفا بعد از تو خاک بر سر دنیا و زندگانی دنیا خاک بر سر دنیا که مثل تو جوانی [برود] و مثل من پیری بمانم این زندگی را نمیخواهم پس خودش نمیخواست بماند این بود که ذوالفقار را در غلاف کردند و قدری آرام گرفتند و خواست نفسی بکشد که رفع خستگی از اسبش و از خودش بشود آرام که گرفت به یک مرتبه تیر آمد و سنگ و بر پیشانیش خورد باز آرام گرفته بود که خون جاری شد بر روی مبارکشان و مانع بود از نگاه کردن چشمهاشان پر از خون شد نمیشد نگاه کند دست آوردند دامن پیراهن را از زیر زره بیرون آوردند که خون پیشانی را پاک کنند و باز آرام داشتند دامن پیراهن را تا بالا آوردند آن وقت تیر سه شعبه زهرآلودی را بر قلب مبارکش چنان زدند که از جلو نشد که بکشند چنان نشسته بود که از عقب کشیدند آن تیر را از این سمت هرچه خواستند بکشند نشد، آن تیر را از عقب کشیدند.
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 179 *»
و همه این بلاها را ملتفت باشید از روی بصیرت والله تمام این بلاها باید بر سر تمام گناهکاران بیاید نه بر سر او لکن عرض کردم دیروز و حالا یادتان میآرم عرض کردم دوست جان خود را به فدای دوست میکند طبع محبت این است پدری اگر پسرش را دوست دارد پسری اگر پدرش را دوست دارد هر کس کسی را دوست دارد مادر بچهاش را دوست میدارد میخواهد جانش را قربان بچهاش کند غذائی باشد میخواهد او بخورد اگر گرمایی باشد سرمایی باشد خودش را به آن صدمه میاندازد که آن بچه محفوظ بماند از آن سرما و گرما. دیگر حالا خستهام زیاد نمیتوانم عرض کنم مختصر اینکه طبع محبت اینجور است که دوست خود را به فدای دوست میکند. شما ببینید هیچ حیوانی ضعیفتر از این مرغهای خانگی نیست خیلی ضعیف است آنقدر ضعیف است که به یک کیشی از جا درمیرود و این مرغ به این ضعف وقتی جوجه میگذارد از بابی که جوجهاش را دوست میدارد ببینید چقدر شجاع میشود خودش را بسا به دهن شیر میاندازد رو به سگ میرود که بچهاش را حفظ کند خودش را به مهلکه میاندازد طبع محبت طورش و طرزش این است که هیچ نگاه نمیکند که من متشخصترم از او، او پسر من است از من پستتر است هیچ مرغ نمیگوید من مادرم و متشخصترم از جوجه خود طبع محبت جوری است که خود را قربان میکند که دوستش محفوظ بماند. شما هم باید محبت داشته باشید و همینطور والله باید باشيد فکر کن در صحرای کربلا اگر بودی ببین آیا میشد خودداری کنی آیا مضایقه از
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 180 *»
جان خود میکردی مؤمن نمیتواند مضایقه کند مگر سنی باشد ناصب باشد کافر باشد سنگدل باشد ایمان نداشته باشد مؤمن آیا میشود بگریزد حاشا محال است پس طبع محبت اختیار میکند محبوب را بر اینکه خود را به کشتن بدهد و بدانید والله شماها را یعنی شیعیان را ائمه طاهرین از جمیع مخلوقاتی که خدا خلق کرده دوستتر میدارند خیلی دوست میدارند ماها را و ماها هم ایشان را دوست میداریم اما ما معصوم که نیستیم مطهر که نیستیم کامل که نیستیم که به مقتضای دوستی خود عمل کنیم ماها غفلت داریم گاهی نمیدانیم لکن ایشان به علم الهی عالمند که جهلی در ایشان نیست ایشان به قدرت الهی قادرند که هیچ عجزی برای ایشان نیست ایشان به حکمت الهی حکیمند که هیچ سفاهتی برای ایشان نیست پس ایشان به مقتضای آقایی خوب رفتار میکنند اگرچه ما به مقتضای نوکری خود عمل نکنیم پدری اگر پسری داشته باشد نافرمانی او را بکند باز به هلاکت او ذلت او خواری او راضی نیست غلامی از کسی اگر کار بدی بکند و او را بگیرند ببرند حبس کنند آقایش راضی نمیشود میرود او را خلاص میکند.
پس عرض میکنم معصیت شماها سبب خواری ائمه طاهرین سبب ذلتهای ایشان میشود این است والله در صدد رفعش برمیآمدند در صدد رفعش که راستی راستی برآمدند راستی راستی باید جان داد راستی راستی باید مال داد تعارفات ظاهری نمیخواستند بکنند جمیع نقصها را میخواستند از شیعیانشان دور کنند جمیع عیبها را از آنها رفع کنند
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 181 *»
این بود که همه را به گردن خود گذاردند و تقصیر خود نامیدند آن خدایی که رحمش از آنها هم بیشتر است ارحم الراحمین است گناهان شما را به پای آنها قرار داد و از ایشان انتقامش را کشیده که تو در رفاه باشی این است که فرموده انا فتحنا لک فتحاً مبیناً لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر و یتمّ نعمته علیک و یهدیک صراطاً مستقیماً پس گناهان گذشته جمیع کسانی که دوست ائمه طاهرینند اقرار به غلامی ایشان دارند و همچنین گناهان آینده کسانی را که اقرار به غلامی ایشان دارند جمیع گناهان گذشتهشان و جمیع گناهان آیندهشان را خدا آمرزیده پس پیش از آنکه گناه بکنی خدا گناه تو را آمرزیده همینقدری که تو اقرار داری راستی راستی خود را غلام ایشان و مملوک ایشان بدانی و ایشان را مولای خود و مالک خود بدانی همین که خود را به ایشان بستی دیگر در بست خدا واقع شدهای انشاءالله دیگر آن گناهی را که بعد نمیدانی و میکنی حالا خدا پیش پیش آمرزیده گناهان گذشته را خدا آمرزیده گناهان آینده را آمرزیده والله فتح مبین همین فتح صحرای کربلا است همین مغلوب شدن والله غالب شدن است مغلوب نشده در واقع او کار خودش را کرد و کارش همین بود که این حکایت بسیار بزرگ بیاید در دنیا تا روز قیامت بماند و تا اینجور نمیکردند این آوازه نمیماند در دنیا، غصب خلافت شده بود و به طور سلطانهای ظاهری سلطنت میکردند هر کس هم بعد میآمد او هم سلطنت میکرد مردم میگفتند سلطانی بوده دیگر اسمی از پیغمبر و دین پیغمبر در میان نمیماند. ملتفت باشید اگر آنجور بود دین خدا از
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 182 *»
میان میرفت لکن این امر را که به عمل آورد سیدالشهداء دین خدا را رساند تبلیغ رسالت پیغمبر خدا را کرد؟ص؟ پس ایشانند که دین خدا را به مردم میرسانند و هر کس قبول کرد متعهد شدهاند که از سر تقصیرهاش درگذرند از اینجهت هر کس در مصیبت سیدالشهداء گریه کند و به قدر بال مگسی اشک از چشمش بیرون آید بیاید توی مژه توی چشمش اشک بگردد خدا میآمرزد جمیع گناهان او را. در حدیثی دیگر میفرمایند پیش از آنکه اشک تو جاری شود گناه تو را میآمرزد و تو اگر بدانی حقیقت گریه را میدانی پیش از بیرون آمدن اشک، گریه کردهای و خدا تو را خواهد آمرزید اصل گریه همان حزنی است که در دل بههم میرسد دوست همین که میشنود مصیبت دوست خود را لامحاله محزون میشود اگرچه ظاهراً اشکی از چشم نریزد و حزن لامحاله دارد دیگر اگر حزن شعله کشید و شدت کرد بالا میآید اشک هم میشود و میریزد حالا کسی ظاهراً هم گریه نکند نقلی نیست و الا دوست ایشان بشنود صدمه به دوستش رسیده محال است محزون نشود و همین که محزون شد گریسته است. و عرض میکنم والله نفس کشیدن در حزن ایشان والله تسبیح خدا است والله تهلیل خدا است ایمان به خدا است والله سزايش همان جنت است که وعده کرده این است که ایشانند شفیع کل گناهکاران، پیغمبر است شفیع کل گناهکاران و گناهکاران را اگر به صدمه خود برسانند که دیگر شفاعت معنی ندارد فرضاً کسی مستوجب صد تازیانه باشد که به او بزنند اگر صد تازیانه را به او بزنند که بعد از زدن کسی بیاید شفاعتش را بکند معنی ندارد.
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 183 *»
حالا فکر کن در خودت ببین که لامحاله به واسطه آن گناهها که کردهای مستوجب عذاب میشوی پیغمبر میفرماید شفاعتی لاهل الکبائر من امتی حدیث است که شیعه و سنی روایت کردهاند و هیچکدام نمیتوانند وازنند هر کس وازد کافر میشود و لو اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمداً رسول الله بگوید فرمودند هر کس ایمان به شفاعت من ندارد امت من نیست پس ایشانند شفیع کل گناهکاران. معنی شفاعت را بدانید که ريشخند نیست که بیا چوبت را بخور آن وقت وِلَت میکنم منت خشکهای دوش پیغمبر بگذارند که گناهان گذشته امتت را آمرزیدم اگر آمرزیده که دیگر نباید کتکشان بزند. والله هر کس گریه کند بر سیدالشهداء دیگر گناهی برای او نمیماند و این جزء اعتقادت باید باشد و اینجور عقاید هست که باید بدانی هر کس برای ایشان گریست گناهانش آمرزیده است والله هیچ صدمه برای او نیست.
باز ملتفت باشید انشاءالله که چه عرض میکنم کسی نگوید چطور همچو چیزی میشود، آیه خواندم از پیش خودم نگفتم خدا میفرماید انا فتحنا لک فتحاً مبیناً لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر و ببینید میفرماید لک الله یعنی برای خاطر تو آمرزیدم ملتفت باشید اینجا است که سکته است که میفرماید لیغفر لک الله یعنی برای خاطر تو آمرزیدم نمیگوید تو را آمرزیدم یعنی خودت ذنب نکردهای گناهان امتت را برای خاطر تو آمرزیدم. و ملتفت باشید که صریح قرآن است که پیغمبر هیچ گناه ندارد میفرماید ماینطق عن الهویٰ ان هو الا وحی یوحی یعنی این
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 184 *»
پیغمبر هرگز نطق نکرده به هوای خود نطق نمیکند به هوای خود میفرماید و النجم اذا هویٰ به نجم قسم یعنی به سر خودش قسم به سر همان پیغمبر قسم که این پیغمبر هرگز در گذشتهها هیچ بار گمراه نبوده و هیچ بار معصیت خدا نکرده و بعد از این هم در آیندهها هیچ بار این پیغمبر ماینطق عن الهویٰ از روی هویٰ تکلم نخواهد کرد عباد مکرمون لایسبقونه بالقول پس این پیغمبر که به نص قرآن گناه ندارد یقیناً پس ما تقدم من ذنبک و ما تأخر یعنی به جهت خاطر تو آن گناهان گذشتهها را آمرزیدهام و آن گناهان آیندهها را آمرزیدم پس این گناهان به واسطه سیدالشهداء آمرزیده شده و بدانید عمل چون عمل شخص بزرگی است مقدارش پیش خدا خیلی بزرگ است. آنهایی که سالوس هستند میگویند کسی گناه کرد و استغفار کرد خدا از سرش گذشته و باز خوب است اینقدر هم اقرار دارند پس اگر کسی هر فسقی فجوری کند استغفار کند همین که توبه کرد و استغفار کرد پشیمان که شد خدا میآمرزد بعد از توبه دیگر گناهکار نیست و حالا دیگر پشت سرش نماز هم میشود کرد حالا دیگر عادل است پشت سرش میشود نماز کرد شهادتش را میباید قبول کرد. ملتفت باشید و باز این توبه عمل خود شخص است اما این کاری که سیدالشهداء کرد برای ما کرده ما خودمان نکردهایم که ناقص باشد، او همانطوری که خدا خواسته و رضای او بوده کرده هیچ منقصت در آن نگذارده.
فکر کنید ببینید ظلمی نماند که به او نشود از جمیع جهات هی فکر کنید و هی ظلمها را خیال کنید میبینید نماند صدمهای که به ایشان
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 185 *»
نزنند آخر صدمه کدام است اگر بد باید گفت که بد گفتند بدی باید کرد بدی کردند آب باید ندهند که ندادند نان باید ندهند ندادند به ذلت و خواری باید بست و گرفت و کشت به ذلت و خواری بستند گرفتند و کشتند نعوذبالله اگر باید سر برید که بریدند مگر سرش را مثل سر گوسفند بریدند نه والله کی مثل سر گوسفند بریدند آخر این چه ظلمی بود که کسی را سرش را از پشت سر جدا کنند که اين بیشتر زنده باشد و بیشتر صدمه بخورد و جانش دیرتر از بدن بیرون رود با آن کاردی که چه عرض کنم دیگر یا کُند بود کاردش یا کاردش حیاء میکرد و آن کارد حیاء میکرد واقعاً مثل همان کاردی را که ابراهیم آورد که سر اسماعیل را ببرد و حضرت ابراهیم پیغمبر خدا بود معصوم بود مطهر بود و این کار را به امر خدا میکرد وقتی خواست سر اسماعیل را ببرد کارد نمیبرید حیاء میکرد نمیبرید گلوی اسماعیل را. عرض میکنم همینطور شمشیر این حرامزاده هم نمیبرید و از حضرت حیاء میکرد و نمیبرید گلوی حضرت را این بود که آخر هم نتوانست ببرد و صدمه دیگر وارد آورد که به آن حضرت زیادتر صدمه وارد آورد کاردش را بلند میکرد و میزد به طوری که قصابها وقتی که گوشت را شقه میکنند سر حضرت را جدا کرد و سر هیچ انسانی را و هیچ مظلومی را هیچجا به اینطور از بدن جدا نکردند.
و صلّى الله على محمّد و آله الطاهرین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 186 *»
مـوعظه هفتم
(پنجشنبه / هفتم محرمالحرام 1301)
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 187 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین
و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم
و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.
خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مىفرماید:
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.
ترجمه فارسی این آیه شریفه این است که خداوند عالم فرموده که خدا خریده است پیش از اینها از مؤمنان جانهای ایشان را و مالهای ایشان را و به عوض این جان و مال عهد کرده و وعده فرموده است بهشت خود را. و علامت این جماعتی که فروختند به خدا جان و مال خود را علامتش این است که در آخرالزمان بعد از نزول قرآن و بعد از نزول این آیه شریفه جنگ میکنند در راه خدا بعد از این و جمعی را میکشند و بعد تسلیم میکنند جان و مال خود را و به آن وعده وفا میکنند و این وعده که خدا کرده و عهدی که با مؤمنین بسته نه مخصوص است که در قرآن فرمایش کرده باشند این وعدهایست واجب وعدهایست حتم بر خداوند عالم وعداً علیه حقاً خداوند عالم حتم کرده بر خود چه در تورات و چه در انجیل و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 188 *»
چه در قرآن این عهد را حتم کرده بر خود که بهشت را به آن جماعت بدهد و آن جماعت مالک بهشت بشوند و کیست وفا کنندهتر به عهد خودش از خدا چرا که هر وفا کننده به عهدی تا خدا نخواهد نتواند به عهد خود وفا کند اما خدا عهدی که کرد دیگر بسته به خواهش کسی دیگر نیست و جمیع خلق جمیع کارهاشان جمیع علومشان بسته است به خواهش خدا اگر او بخواهد میتوانند بکنند کاری را میتوانند بدانند نخواهد نمیتوانند این است که وفا کنندهتری از خداوند معقول نیست پس چون میدانست آن جماعت به عهد خود وفا خواهند کرد و خودش هم که معلو م است به عهد خود وفا میکند حال خطاب میکند به آن جماعت که فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم پس بشارت باد شما را به آن عهدی که بستهاید با خدا و عهدی که خدا بسته است با شما و شما مالک آن بهشت خواهید بود. و انشاءالله ملتفت باشید بعضی احادیث خاص هم به این معنیها وارد شده چنانچه در حدیث بخصوص فرمایش میکنند تفصیل دارد جاییش که شاهد است عرض میکنم.
پس عرض میکنم آنقدر نور برای حضرت امام حسن هست که این آفتابی که شما میبینید خلق شده، از نور آن جناب خلق شده و در آن حدیث قسم میخورد والله نور خود امام حسن خیلی نورانیتر است از نور آن آفتاب و دقت کنید ببینید نور این آفتاب چه کارها از او میآید و همین نه این است که روشن میکند این آفتاب عالم را بلکه این روشن کردن این روشنایی یکی از تأثیرات آفتاب است حالا کارش نه همین روشنکردن
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 189 *»
است و بس کار دیگرش هم این است که گرم میکند عالم را کار دیگرش اینکه بههم میچسباند چیزها را و جمادات را میسازد مثل اینکه تو با دست خود گل درست میکنی و خشت میزنی و طبخ میکنی آجر میشود آفتاب همینطور جمادها را ساخته پس خدا جمیع جمادات را به واسطه اين آفتاب ساخته و هیچ شرک و کفری هم نیست آجرها را آفتاب بسازد هیچ کفر و شرک نیست ذات خداوند عالم آتش نیست جایی را بسوزاند آب نیست ذات خداوند عالم جایی را تر کند همینجور انشاءالله فکر کنید ذات خداوند عالم مثل آفتاب نیست جایی را گرم کند یا سرد کند لکن ابی الله انیجری الاشیاء الا باسبابها ابا کرده است خدا جاری کند اشیاء را مگر به اسباب آنها پس اسباب هر ولدی والدین او است اسباب او هم والدین بالاتری دارد اسباب گرم کردن عالم آفتاب است و جمادات را خداوند عالم به واسطه آفتاب میسازد و جمیع گیاهها را خداوند عالم به واسطه آفتاب میرویاند پیش چشمتان است چهار پنج ذرع پایین میآید میبینی گیاهها خشک میشوند و زمستان میشود چهار ذرع بالا میآید و تابستان میشود گیاهها را خداوند عالم به واسطه آفتاب میرویاند و همچنین اگر این آفتاب نتابد و گیاهها نباشند حیوانات از کجا به عمل خواهند آمد. ملتفت باشید ببینید آیا میشود حیوان گیاهی نخورد و حیوان باشد پس اگر آفتاب نبود و گیاهها را خدا به واسطه آفتاب نیافریده بود گیاه نبود رزق حیوانات از کجا بود پس به واسطه آفتاب است حیوانات زندهاند و همچنین، طول زیاد ندهم ملتفت باشید باز اگر این
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 190 *»
حیوان و آن گیاه نبود انسان چه باید بخورد باز رزق انسان یا گوشت حیوان است یا حبوب است مثل گندم و جو و برنج یا سبزیها است و میوهها است اگر این گیاهها و حیوانها نبودند انسانی نبود نطفهاش هم درست نمیشد پس باز به واسطه این آفتاب خدا خلق میکند، جمادات را خلق کرده است نباتات را خلق کرده است حیوانات را خلق کرده است انسانها را خلق کرده و از نور امام حسن این آفتاب را خلق کرده و اینها مجملاتش بود که عرض کردم تفصیلش زیاده از اینها است.
پس عرض میکنم والله قدرت حضرت امام حسن هزار هزار مرتبه از قدرت این آفتاب بیشتر است و امام قسم میخورد که نور امام حسن بهتر است از آفتاب و نور آفتاب و باز در همین حدیث فرمایش میکند تمام بهشت و تمام حورالعین را خداوند عالم از نور حضرت سیدالشهداء آفرید و در همین حدیث قسم میخورد امام که والله حسین بهتر است از تمام بهشت و تمام حورالعین و همینطور هم هست چنانکه حدیث دارد که دوستان چندی دارد حضرت امام حسین که وقتی به دیدن او میروند هی حورالعین سر میکشند از قصور خود و انتظار میکشند که بیایند پیش آنها و قاصد میفرستند که تا کی انتظار شما را بکشیم انتظار کشیدیم تا دنیا گذشت انتظار کشیدیم تا رجعت شد انتظار کشیدیم تا برزخ برپا شد تا حالا هم انتظار کشیدهایم شما پیش امامتان نشستهاید و نمیآیید پیش ما. خلاصه بعضی هستند که اینجورند به لقای حضرت مشغولند یکپاره هستند اینطورند مقصود این بود که تمام بهشت از نور حضرت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 191 *»
امام حسین ساخته شده مثل همینجوری که جمادات از نور آفتاب ساخته شدهاند و گیاهها از نور آفتاب ساخته شده حیوانات از نور آفتاب ساخته شده مثل اینکه انسانها از نور آفتاب ساخته شده این آفتاب اگر نبود هیچ اینها نبودند همینجور والله تمام بهشت از نور حضرت سیدالشهداء ساخته شده و تمام حورالعین و اوضاع بهشتی که شنیدهای و نشنیدهای و آنچه را خیال کردهای ـــ و کجا میتوانی خیال کنی تا نروی و نبینی و نچشی تا نخوری ندانی ـــ بدان آن اوضاع تمامش مال سیدالشهداء است و از فعل او و نور او ساخته شده و به همان معامله که در الست کرد همان روز ساختند و همان [روز ] تحویل او کردند خدا میدانست او این کار را خواهد کرد. و اگر دقت کنید میدانید اصل عمل انسانی آن نیت است و قصد. میفرماید در حدیث بخصوصی که سؤال میکنند از امام؟ع؟ که مؤمنین در دنیا زیست میکنند مدت کمی چه باعث شده الی ابد الابد بدون انقطاع باید در بهشت همیشه آنجا حظ کنند و عمرهاشان معین است آنجا الی ابد الابد باید حظ کنند چرا و همچنین عرض میکند کفار در دنیا زیست میکنند ده سالی صد سالی عمر معینی میکنند چرا باید ابد الابد معذب باشند و این ظلم است چرا باید الی ابد الابد عذابشان کند در جواب میفرماید بنیاتهم خلّدوا چون از قصد مؤمنین این است که هرچه زنده باشند و هرجا باشند اقرار کنند خدا خدا است اقرار کنند رسول خدا رسول خدا است حلال حلال است حرام حرام است و هکذا چون در نیتشان این است همیشه اطاعت کنند همیشه
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 192 *»
اطاعت کردهاند و این روشنی چشم است برای مؤمنین و اهل حق. پس والله هر کس هر نیت خیری که بکند بداند آنجا آماده دارد و براش مهیا است مگر نیت دروغی که ریشخند باشد آن که در واقع نیت نیست و الا نیت عملی را کسی داشته باشد کسی خیلی آرزو داشته باشد مکه برود بسا پول گیرش نیاید و نرود وقتی رفت از اینجا به آنجا حاجی است کسی آرزو داشته باشد که صحتی داشته باشد که هی نماز کند، آنجا هی نماز کرده است چنانکه باز به همین مضمونها حدیث وارد شده که مؤمن وقتی ناخوش میشود و نمیتواند نماز کند بلکه بسا ناخوشی است که نمیتواند وضو بگیرد بلکه بسا از شدت ناخوشی غش کرده است و نمیتواند نماز کند مؤمن هر عملی را که در حالت صحت میکند در حال ناخوشی او پای او مینویسند. کفار هر معصیتی را در حال صحت میکنند وقتی هم ناخوش باشند پاشان مینویسند ناخوش باشد نتواند شراب بخورد نتواند زنا کند نتواند لواط کند ناخوش است نمیتواند آن کفرها را بورزد وقتی مُرد تمام آن کفرها را پاش مینویسند پس در واقع همه ثوابها را والله برای نیت خیر میدهند و همه عذابها را از برای نیت شر میکنند اما نیت خیری که راست است اگر انسان مانعی ندارد آن کار را خواهد کرد مگر بالطبع نیت شر هم طوری است که اگر مانعی نداشته باشد میکند حالا که چنین است او را به آن عذاب میکنند.
مثلش را عرض کنم که شما ملتفتش باشید چرا که خیلی از آخوندها بر این حرف خدشه میگیرند لانسلّم میگویند بسا کسی خیال کند عملِ
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 193 *»
کرده نشده را چرا خدا عذاب کند ظلم میشود عذاب برای کار نکرده ملتفت باشید انشاءالله چه بسیار مستوره در خانه از بیچادری در خانه مانده اگر چادر داشت میآمد بیرون و میگشت و رفیق برای خود پیدا میکرد پس نه هر کسی که از بیآلتی افسرده است مرد خوبی است فکر کن ببین تو اگر بشناسی کسی را شخص دزدی را دزد بدانی او را بگیری کندش کنی و یک گوشه افتاده باشد و نتواند دزدی کند نه این است که این دزد نیست الآن دزد است تو دست و پاش را بستهای که دزدی نمیکند دست و پاش را وا کن ببین چطور دزد بیبدلی است به همینطور هر کافری که نتواند فسق و فجوری کند بستهاندش اوضاع عالم جوری شده که نمیتواند کفرهاش را فسق و فجورهاش را به کار برد اگر ولش کنند میکند آن کارها را. پس والله نیت مؤمنان بهتر است از اعمالشان و اعمالشان هر قدر زیاد باشد اندازه دارد آخر در شبانهروزی سر هم نماز کند کسی دقیقهای یک رکعت نماز کند باز اندازه دارد لکن نیت خیر اندازه ندارد قصد اندازه ندارد والله ثوابی هم که خدا میدهد اندازه ندارد به همینجور نیت شر اندازه ندارد به همین جهت خدا بیاندازه عذابشان میکند دیگر حالا مختصرش میکنم.
پس ملتفت باشید انشاءالله چون از نیت آن جماعتی که این معامله را با خدا کردند این بود که این معامله را بکنند و دلیلش همین که وقتش که شد کردند این جماعت آن جماعتی هستند که خدا تعریفشان را میکند ملتفت باشید که بعضی خدشهها در بیان نیاید ملتفت باشید
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 194 *»
این مؤمنین که خدا خریده از آنها جان و مالشان را جماعتی هستند که متشخصترند از جمیع پیغمبران بازیچه نیست که هر مؤمنی بتواند این ادعا را بکند یا اتفاق خیال کند فلان سلطان با فلان سلطان جنگید یک سلطان مغلوب شد آن سلطان خانهاش و اهلش باز بر سر جای خود هست. دقت کنید کاری به فساق و فجار ندارم امر امر خدایی است و خدا خریده است از جمعی به رضا و رغبت و میل هرچه تمامتر، جانشان را و مالشان را برای کاری دادند، اینکه مردم چون ناقصند و معصیتکار و ایمان به خدا و رسول هم دارند و خدا هم میخواست که یک کفارهای در ملک خودش از برای اینها قرار بدهد تا اینکه کفاره این گناهها که از این گناهکاران سر میزند بشود پس از اینجهت بود که این معامله را کرد با این جماعت پس این معامله را عرضه کردند بر آسمانها و زمینها انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً پس عرضه کردند این ولایت را این سلطنت را و چون خدا وعده کرده بود که هر کس این معامله را با او بکند هیچ دعائی مستجاب نشود در عالم مگر به واسطه او و هیچ شفائی نباشد در هیچ جای عالم از هیچ دردی مگر به واسطه آن خاکی که اخذ کرده میشود از قبر او و هیچ اهل حقی نباشد مگر از ذریه او این است که اینها را وعده کردند که بدهند به آن کسی که این کار را بکند و دیدند جمیع موجودات که این فعل در قوهشان نیست حتی زمینها آسمانها پس این بود اینها را وعده کردند به سیدالشهداء بدهند این است که تمام
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 195 *»
ائمه از ذریه حضرت سیدالشهداء هستند و تمام شفاء در تربت سیدالشهداء است و تمام دعاها در تحت قبه او مستجاب است پس حالا ببینید که چه کسی باید بکند این معامله را. فلان پادشاه با فلان پادشاه جنگ کرده مثل این است که دو تا مورچه با هم جنگ کنند دو تا سگ با هم جنگ کردند چه بسیار دزدها بر سر قافله میریزند و جمعی را میکشند بسیار اتفاق میافتد اینجور چیزها هیچ اعتناء ندارد خدا اسمش را ببرد. پس چون خداوند عالم در همان عالم اول که خلق کرد محمد و آلمحمد را صلوات الله علیهم و مقربان درگاه خود را آنوقت خطاب کرد به همه آنها انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال
و مراد از آسمانها آسمان فواعل است و مراد از زمینها زمینهای قوابل است انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض یعنی در آن عالم، به آنهایی که کارکن بودند و به آنهایی که قوابل بودند و به آنهایی که رتبهشان بلند بود مثل کوهها که شما این کار را میتوانید بکنید گفتند نه ما این معامله را نمیتوانیم بکنیم و نمیتوانستند از روی دل راضی باشند و عرض کردم که شرط معامله را همهجا به یک نسق قرار داده ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت آنها ترسیدند و اگر کسی معامله کند و اکراه داشته باشد آن معامله باطل است. پس دیدند پیغمبران این کار را میتوانند بکنند که خود را به کشتن بدهند و میدهند مثل اینکه به فرمان خدا جهاد میرفتند و کشته میشدند و آرزو نداشتند هم که کشته شوند با هزار گریه و زاری کشته میشوند راضی هم نیستند. ملتفت باشید انشاءالله چون در دل
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 196 *»
نمیتوانستند راضی شوند به این جهت پیغمبران قبول نکردند باز نه این بود که خواستند سرپیچی کنند از فرمان خدا بلکه همه پیغمبران مطیع و منقاد خدایند هرچه خدا بگوید بروید بکنید آنها مطیع فرمانند اما در دل خودشان هم راضی باشند دیگر انسان مالک دل خود نیست نمیتواند راضی باشد. پس از اینجهت بود که همه ابا کردند آن بزرگان و آن کوچکان و آن کوهها و عرض کردند خدایا ما در قوهمان نیست که این معامله را بکنیم و در دل خود راضی هم باشیم پس این بود که در آن میانه برخاست حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه و عرض کرد خداوندا چون من میدانم تو ارحم الراحمینی و میدانم اراده داری که نجات دهی گناهکاران را و چون چنین تقدیر کردهای که تا عملی از کسی صادر نشود نجات ندهی اینها را ـــ دلم میخواهد گوش بدهی و یاد بگیری که اگر یاد نگیری مثل سایر مردم متحیر میمانی ـــ و عرض میکنم که محال است کسی خودش عمل نکند و یک چیزی به او بدهند ببین کسی خودش چشمش را باز نکند و رنگی نبیند خدا به او رنگ ننموده اگر چشمش را باز کرد و رنگ را دید خدا هم رنگ را به او نموده کسی تا حلوا را نچشد و نخورد خدا حلوا به او نخورانده خدا حلوا توی دست کسی بگذارد هیچ دست نفهمید که تریاک بود تلخ بود، شیره بود شیرین بود فرق نمیکند چه سنگی بگذاری چه حلوا بگذاری. دقت کنید از روی شعور که این مسأله مسأله خیلی بزرگی است لکن من مطلبش را به زبان لری و به زبان کردی و به زبان فارسی عرض میکنم اگر گوش بدهی طوری بفهمی که ملاها هم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 197 *»
عاجز باشند آنجور بفهمند.
دقت کنید انشاءالله مملکتهای دنیایی را اهل دنیا خیال میکنند مالکند لکن دروغ است این سراب است بگویی فلان مزرعه مال من است و من خبر ندارم کی توش منزل کرده مملوک من نیست. من، مملوکم، آنچه را دیدهام دیگر هیچکس هم نمیتواند ببرد نمیتواند عمل مرا از دست من بگیرد و من چشیدهام آنچه را که چشیدهام این پیش خودم است و مال خودم است هیچ شیطانی حتی آن شیطان بزرگ نمیتواند این را از من بگیرد پس آن گرمی را که تو با لامسه خود نفهمیدهای به تو ندادهاند دنیا گرم است به تو چه تو همین گرمی را که با دست خود میفهمی این را داری این را هیچکس نمیتواند از تو بگیرد آن سردی را که با لامسه خود نفهمیدهای به تو ندادهاند دنیا سرد است به تو چه تو همین سردی را که فهمیدهای داری و والله ایمان همینجور چیزی است اولئک الذین کتب فی قلوبهم الایمان ایمان آن است که در دل نوشته شود ایمان اگر در دل نقش شد هیچ عدیلهای هیچ شیطانی حتی آن شیطان گنده بزرگ نمیتواند از مؤمن بگیرد هیچ نمیتواند پس بگیرد مأیوس است نمیآید هم که ببرد لکن کسانی که ایمانشان عاریه است یعنی ایمان درستی ندارند یعنی لفظی میگویند و قلبشان خبر ندارد که چه میگویند اینها را کلاهی توی دست و پاشان میشود انداخت دینشان به باد رود دین نداشتند که به باد رفت اگر داشتند به باد نمیرفت پس کاری را تا نکنی مالک نشوی غذائی را که میخوری حالا رزق تو شد و همچنین آن رنگی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 198 *»
را و شکلی را که دیدی حالا دیگر مالکی هیچ شیطانی نمیتواند پس بگیرد هر صدایی را با گوش خود شنیدی مالک شدی هرچه شنیدی به تو رسیده همچنین هرچه دانستی به تو رسیده ندانستهها به تو نرسیده بیارند بریزند در سینه تو بیمصرف خواهد بود مثل اینکه شکم را بدرند پر از حلوا کنند حلوا نخوردهای تو، حلوا به تو نرسیده چرا به جهت آنکه طعم حلوا را باید زبان بفهمد و لذت ببرد نه شکم، شکم را همینطور پر از حلوا کنی چه میفهمد مگر آنکه میبیند سنگین شد دیگر چیزی نمیفهمد و لذتی نمیبرد. دیگر فراموش نکنید انشاءالله از هر راهی که میخواهی فکر کن از راه چشم از راه گوش از راه لامسه ذائقه شامه از راه خیال در همه جا در دنیا و آخرت هرچه میخواهی فکر کن این مسأله توش ریخته تا نکاری ندروی تا عمل نکنی نداری و محال هم هست داشته باشی. ملتفت باشید انشاءالله وقتی من نچشیدهام حلوا را خدا به من نچشانده وقتی خدا میخواهد به تو بچشاند حلوا را روی زبانت میگذاری تو میچشی آنوقت خدا به تو چشانده به همینطور تا ایمان نیاری توقع مکن که بگویی خدا ایمان به من بدهد خدا ایمان که میخواهد بدهد برای تو پیغمبری مبعوث میکند گوشی میدهد هوشی میدهد تو که ایمان میآری ایمان به تو داده به همینطور اگر بخواهد کسی را کافر کند پیغمبری را مبعوث میکند و معجز بر دست او جاری میکند به آن شخص گوشی میدهد و هوشی میدهد این میرود میبیند او چه میکند میداند هم حق است انکارش میکند کافر میشود دیگر همینجور کسی را کافر خلق کند نکرده
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 199 *»
خدا همچو کاری را مفتکی کسی را مؤمن کند خدا نکرده همچو کاری را دیگر تفصیل این مسأله را یک روز ده روز بیست روز باید گفت تا معلوم شود. حالا عجالةً منظور این است که اینقدرش را ملتفت باشی و بفهمی که تا کسی کاری نکند کارِ نکرده را نمیشود داد، دیدن شخص دیگر را بخواهند توی چشم تو بگذارند نمیشود خودت باید بروی ببینی شنیدههای شخص دیگر را بخواهند توی گوش تو بگذارند نمیشود خودت باید بروی بشنوی. کسی رفته علمی و ایمانی تحصیل کرده آن علم را و آن ایمان را بکنند از او و به تو بچسبانند اولاً که نمیشود کند بر فرض دروغی هم که بکنند تا بکنند از او فانی میشود دیگر نمیشود به تو چسباند. و این مسأله مسألهایست بسیار عظیم و سرّ جبر و تفویض در این مسأله معلوم میشود هیچکس را به زور نمیتوان واداشت که کار دیگری را بکند کار کسی را هیچ به زور نمیتوان از کسی پس گرفت هیچ به التماس کار کسی را از دست کسی نمیتوان پس گرفت این است معنی آیه که لیس للانسان الا ما سعی از برای انسان نیست مگر آنچه را که سعی کرده و عمل کرده آن را دارد و نمیشود عمل ناکرده را بگویند کرده و عرض کردم عمل انسانی نیت خیر است نیت خیر را هر مؤمنی هی دارد و نهایت ندارد و نیت شر را کافر دارد و نهایت ندارد از اینجهت مؤمن همیشه در خیرات است و کافر همیشه در شرور است کافر همیشه در عذاب است و مؤمن همیشه در بهشت است.
پس از اینجهت بود عرض کردم آن جماعتی که این معامله را کردند
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 200 *»
متشخصتر بودند از ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و جمیع پیغمبران و اینها که عرض میکنم تازگی ندارد که به این جرأت عرض میکنم اینها چیزهایی است که تمام علمای شیعه متفقند بر آن دیگر حالا مُنّیی پیدا شود انکار کند عالم شیعه اسمش نیست و علمای شیعه آنهاییند که کتابها نوشتهاند هزار سال پیش از این مثل ملامحمدباقر مجلسی ملامحمدباقر سبزواری اینها که کتاب نوشتهاند تماماً نوشتهاند که ائمه متشخصترند از جبرئیل متشخصترند از میکائیل از اسرافیل از عزرائیل و ائمه ما صلوات الله علیهم بزرگترند از روحالقدس و همچنین تمامشان نوشتهاند که ائمه متشخصترند از نوح از ابراهیم از موسی از عیسی از پیغمبران خیلی بزرگ همه ائمه از همه آنها متشخصترند و چگونه نیستند چنانکه حضرت امام حسن عسکری میفرمایند چون ما دیدیم موسی میتواند پیغمبری کند و قابل است ما هم خلعت پیغمبری به او پوشانیدیم و پیغمبرش کردیم همینطور که حضرت امیر میفرماید انا مرسل الرسل انا منزل الکتب یعنی این پیغمبرها که میبینی من فرستادهام این کتابهایی که شنیدهاید از آسمان آمده من نازل کردهام منّ و سلوىٰ را فرستادم برای موسی؛ او دارد میکند او وحی نازل میکند بر موسی اینها همه هست و معذلک والله علی خدا نیست والله خدا نیستند والله آن سرکردهشان محمد بن عبدالله؟ص؟ بنده خدا است و اشهد ان محمداً عبده و رسوله لکن چنان عبدی چنان بندهای که خدا بندهای به آن تشخص خلق نکرده این عبد، امر او است حکم او است که انما امره اذا اراد شیئاً
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 201 *»
انیقول له کن فیکون این امر ما این عبد ما چنان کسی است این عبد، عبداللّهی است و امراللّهی است که به هر چیزی که بخواهد بشود آن چیز را میگوید بشو فی الفور میشود پس این عبد آن عبدی است که این کارها را میتواند بکند معذلک بنده خدا است چنانکه جبرئیل خیلی کارها میکند معذلک بنده خدا است میکائیل خیلی کارها میکند و بنده خدا است این آفتاب اینهمه گیاهها را میرویاند اینهمه حیوانات را تربیت میکند هیچ خدا هم نیست خلقی است از خلقهای خدا و همه این کارها را هم میکند و چون امر یک جهت است و یک پستا گاهی پیغمبر را به آفتاب تعبیر میآرند گاهی آفتاب را به پیغمبر میفرماید
و الشمس و ضحیٰها و القمر اذا تلیٰها قسم به آفتاب و نور آفتاب تو خیال میکنی به این آفتاب قسم خورده به این ماه قسم خورده و به اینها هم هست نمیگویم نیست لکن آن شمسی که جعلنا الشمس سراجا و آن چراغی را که قرار دادیم نورانی و نورانی است برای اینکه ظاهر است و ظاهرکننده چیزهای دیگر پس نورانی است و این نور را بعضی همینطور تعریف کردهاند آفتاب نور است و خودش هست لکن هست میکند چیزهای دیگر را و این آفتاب هست میکند جمادات را نه این است که در تاریکیها ریخته باشد آفتاب که طلوع میکند پیدا میشود طلوع که کرد گیاهها روییده میشود نه این باغساز است زارع است زراعت میکند معذلک تو میدانی خدا نیستند لا حول و لا قوة الا بالله.
باری پس ملتفت باشید انشاءالله هر عملکنندهای در عمل خودش
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 202 *»
آن کار را توانسته و کرده و به آن حول و قوتی که خدا به او داده کرده همین نوری که آفتاب دارد و روشن کرده عالم را پیغمبر است که روشن کرده تمام ملک خدا را همانجور روشنی جماد درست کرده نبات درست کرده حیوان و انسان بهواسطه او درست شده میفرماید ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت پس گاهی پیغمبر را به اسم آفتاب یاد میکند و قسم به او میخورد قسم به آفتاب خورده یعنی قسم به سر خودش خورده گاهی به اسم ستاره قسم خورده گاهی به اسم کوه قسم خورده در هر جایی اسمی سرش گذارده پس طه یس حم و المر اینها اسمهای او است. پس خداوند عالم این پیغمبر را سراج منیر مینامد و آفتاب را میگوید جعلنا الشمس سراجا پیغمبر را میگوید تو را سراج منیر قرار دادم آن شمسی که میگویم تویی پس وقتی بگوید و الشمس و ضحیٰها یعنی قسم به تو و قسم به شریعت تو و القمر اذا تلیٰها یعنی قسم به حضرت امیر و قسم به طریقتش و به شیعیانش. انشاءالله دقت کنید، پس ملتفت باشید تا کسی کاری نکند مالک چیزی نشود پس مغرور مشو به آن چیزی، آن املاکی که میشود دزد ببرد آن املاکی را که میتوان از دستت پس گرفت تو مالک نیستی آن را، مال تو را نمیتوان پس گرفت دیدنیهای تو مال تو است نه به زور میتوان پس گرفت نه به التماس میتوان پس گرفت علم تو مال تو است نه به زور علم تو را میتوان از تو پس گرفت نه به التماس میتوان پس گرفت. پس خداوند عالم چون چنین مقدر کرده هر کس کاری که میکند باید مالکش باشد چیزهایی که ریخته آنجا مالکش نیست. مغرور است
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 203 *»
آن که باغ در صحرا دارد خیال میکند که مال من است بله وقتی رفتم دیدم گلها و لالههاش را میوههاش را خوردم صدای بلبلهاش را شنیدم از هوای آنجا حظ کردم تر و تازه شدم؛ انشاءالله فکر کنید پس والله اهل دنیا مغرور به سرابند. ملتفت باشید و یادش بگیرید و اگر یاد بگیری خیلی خوب است وقتی یاد میگیری میبینی آن آخوندهای عمامه بزرگ با آن عمامه گندهشان هیچ راه نمیبرند تو هم کلاه سرت است و میدانی. انشاءالله دقت کنید مملوکات دنیایی مملوک نیست اگر فکر کنی میبینی تمامش مانند سراب است چنانکه سراب را از دور که نگاه میکنی خیال میکنی آب است بسا پیش که نرفتهای قسم میخوری آب است که میبینم و به خاطرجمعی که داری به مردم دیگر نشان میدهی وقتی میروی پیشش میبینی هیچ نبود او کسراب بقیعة یحسبه الظمآن ماءاً حتی اذا جاءه لمیجده شیئاً بچهها را تو مالک نیستی به جهت آنکه خودت میمیری اینها اینجا خرغلط میزنند آن زن را تو مالک نیستی تو میمیری یکی دیگر او را میگیرد این خانه مملوک من نیست به جهت آنکه من میمیرم و خانه را میگذارم کسان دیگر میآیند در این خانه مینشینند جمیع متاع دنیا سراب است بله مغرور میشوند دوران که هی آب دیدیم موج میزند هرچه میرود نمیبیند آبی همینطور تمام مردم مغرورند به سراب و خوابند و والله عنقریب که بیدار شدید میبینید هیچ ندارید و نداشتهاید میفرماید الناس نیام مردم در خواب هی سرابها دیدهاند خوابی بیدار که شدی آن طرف را که نگاه کردی میبینی نه
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 204 *»
جنگی است نه دعوايی نه نزاعی اینها تمام میشود. پس مردم تا وقتی توی قبرشان میگذارند آن وقت بیدار میشوند و میبینند که خواب بودهاند حالا خوابند خیال میکنند لشکری دارند و سپاهی عزتی دولتی تا توی قبرش گذاردند چشمش را که وا کرد میبیند هیچ نبود پس آنهایی که بود چه شد تمامش سراب بود. دقت کنید ملتفت باشید موعظه نمیخواهم بکنم میخواهم علم حالیتان بکنم موعظه کار من نیست من قرارم این است که وقتی میدانم کسی کاری میداند بد است و میکند دیگر به او نمیگویم مکن به جهتی که خودش میداند بد است و میکند نصیحت به گوش این مردم نمیرود هر کس هر کار خوبی را میداند خوب است و نمیکند من به او اصرار نمیکنم که بکن من چه ضرور کرده بگویم خودش که میداند پس من به او موعظه نمیکنم لکن علم چیزی است که باید گفت. پس بدانید تا کسی و چیزی حتی جمادات تا کاری نکنند ندارند چراغ تا روشن نشود نور ندارد انسان تا نماز نکند نماز ندارد تا روزه نگیرد روزه ندارد درس نخواند عالم نمیشود تا کسب نکند چیزی نمیتواند به دست بیارد. پس خدا حتم کرده و قرار را چنین قرار داده که محال قرار داده چیزی به کسی بدهند از جای دیگر بردارند جای دیگر بریزند، نمیشود عمل کسی را گرفت به کسی دیگر داد مال کسی را گرفت به کسی دیگر داد. ملتفت باشید انشاءالله پس از این جهت این عمل را آن جماعت که کردند از عمل خودشان بهشت ساخته شد حورالعین ساخته شد چون عمل خودشان است آن را نه به زور میتوان پس گرفت نه
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 205 *»
به التماس کار خودش است مگر همانجور کار را کسی دیگر بکند مثلاً کسی دیگر بیاید او دستش را بگیرد او هم باز عمل خودش را کرده پس والله بهشت از نور او خلق شده و مال او است و مملوک او است و هیچکس حقی و بهرهای از بهشت ندارد مگر آنکه رابطهای به او پیدا کند اما رابطهها به همان قاعدهها پیدا میشود که عرض کردم. نیت معتبر است اصل عمل خیر نیت خیر است اصل عملِ بد نیت شر است بدن هرچه کرد کرد وقتی نیت خیر راستی راستی داشته باشم زبان خواه بگوید خواه نگوید، آن عمل را من دارم وقتی نیت خیر راستی راستی نداشته باشم و نیتم بد باشد هزار زبان بگوید در راه خدا من چنین و چنان میکنم و کردم آن عمل بیفایده است. پس انشاءالله ملتفت باشید من دلم بخواهد نماز کنم و مانع پیدا شود و نتوانم نماز کنم آنجا نمازِ کرده دارم به همینطور من در دلم حج بخواهم بکنم و پول نداشته باشم بروم به مکه یا طوری مشکل باشد که نتوانم بروم، آنجا حجِ کرده دارم همین که بخواهد بکند دارد اینکه نتوانسته باشد. این است که عرض میکنم مردم میخواهند خوب بشوند پس کفار خوبیها را هم که میکنند چون نیتشان شر است خوبی نکردهاند خوبی ندارند مؤمنین بدیها را چون نیتش را نداشتهاند بدی نکردهاند پس بدی ندارند. پس چون خداوند عالم چنین قرار داد که عمل هر کسی مملوک آن کس باشد تمام بهشت مملوک سیدالشهداء شد و از اینجهت که ایشان نورشان و طینتشان و روحشان واحد است و اشهد ان ارواحکم و نورکم و طینتکم واحدة از اینجهت والله عمل هر یکی عمل
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 206 *»
دیگری است نور هر یکی نور دیگری است کار هر یکیشان کار دیگری است پس بهشت امام حسین مال پیغمبر است بهشت امام حسین مال حضرت امیر است مال فاطمه است مال امام حسن است مال امام حسین است تمام اینها مال علی بن الحسین است و هکذا تا آخر ائمه تمام اینها نورشان و طینتشان واحده است یک نورند یک روحند یک طینتند. پس بدانید والله به شهادت امام حسین والله شهید شده پیغمبر خدا والله شهید شده حضرت امیر و حضرت فاطمه به شهادت او تمام ائمه شهید شدهاند. باز عرض میکنم از همان بابی که عرض میکردم اگر گوشتان به من بود اگر چرت نمیزدی و گوش میدادی یادت نمیرفت و واقعاً حقیقةً این علم علم غریبی است یکجور علمی است این علم که اگر یاد گرفتی دیگر یادرفتنی نیست در قبر و در برزخ و در آخرت همه جا همراه آدم هست.
پس عرض کردم که خدا به نیت خوب ثواب میدهد به نیت بد عقاب میکند از اینجهت چون دوستان حضرت سیدالشهداء از طینت او آفریده شدهاند چنانکه میفرماید خلق کرد ما را و خلق کرد طینت ما را از رتبهای و از رتبه پستتر از آن رتبه خلق کرد طینت شیعیان ما را روحهای شیعیان ما را از رتبه پایینتر از رتبه ایشان خلق کرده از اینجهت است که وقتی میبینیشان میبینیشان که بیاختیار دلشان میل به ما دارد از باب جنسیت است «کبوتر با کبوتر باز با باز» و این یک نعمتی است بسیار عظیم که آنقدر بزرگ است که از حوصله ما بیرون است نعمت عظيمی است منت بزرگی است که خدا ایشان را از طینت محمد
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 207 *»
و آلمحمد خلقشان کرده و باز خیلی منت گذارده بر سر آنها که اینجور آورده آنها را تا اینجا آباء را حفظ میکند امهات را حفظ میکند که به زنا نیفتند به فسق و فجور نیفتند که از پیش آدم گرفته تا حالا حلالزادهات کرده همچو کاری کرده برای تو، تو هم زحمتش را نکشیدهای.
خلاصه پس هر همجنسی مثل آهن و آهنربا میل میکند به همجنس خود البته میبینی دوست میداری ایشان را شک مکن از ایشانی میبینی در سرورشان مسرور میشوی وقتی فضائل ایشان را میشنوی خوشحال میشوی بر فرضی که به تو نگویند که گریه باید کرد گفتن نمیخواهد آن کسی که دوست سیدالشهداء است همین که میشنود طاقت نمیآرد بیاختیار محزون و گریان میشود مصیبتشان را که تو میشنوی گریه میکنی دوست بشنود که سیدالشهداء تشنه بود آیا میشود دلش نسوزد آلام و صدمات دوست را که دوست میشنود لامحاله دوست از الم دوست البته متألم و محزون میشود همین که اینطوری بدان از جنس ایشانی. پس شکر کنید خدا را والله شیعیان اگر در جمیع عمرشان شغلشان این باشد که سجده شکر کنند که الهی صد هزار هزار مرتبه شکر که من دوست میدارم امام حسین را هرچه شکر کنند و شکر بکنیم از هزار هزار آن نعمتی که به ما داده یکی از آن صد هزار هزار را شکرش را نتوانستهایم بهجا بیاریم مگر اینکه اقرار کنیم به عجز، بگوییم خداوندا این منتی که تو بر سر ما گذاردهای و این نعمت را به ما دادهای ما بر فرض اینکه مثل پیغمبران عبادت تو را بکنیم نمیتوانیم شکر نعمت تو را بهجا بیاوریم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 208 *»
پس الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی نعمت خودم را تمام کردم بر شما و حجت خودم را قائم کردم بر شما و رضیت لکم الاسلام دینا
و راضی شدم برای شما که اسلام دین شما باشد. پس بدانید که والله دوست ایشانید به دلیل اینکه در حزن ایشان محزونید و در سرور ایشان خوشحالید و همین نعمتی است که خدا خلق نکرده نعمتی بزرگتر از این آن اوضاع بهشت و حورالعین و هرچه بشنوی همهاش از شئون و شعب این حرفها است همین که تو متصلی به او بدان از جنس اویی این است که فرمودند در روز قیامت شما میچسبید به کمر ما یعنی به کمر ائمه ما میچسبیم به کمر پیغمبر خدا و میفرمایند میچسبد پیغمبر به کمر خدا بحجزة الله به نور خدا میچسبد آنوقت فرمودند آیا گمان میکنی که خدا پیغمبرش را به کجا میبرد پیغمبر ما را کجا میبرد ما شیعیان خود را به کجا میبریم راوی دست به هم زد که دخلناها والله به خدا قسم داخل بهشت شدیم و بدان همین که دوست ایشانی داخل بهشت هستی پس دعا بکن که خدا بیرونت نکند از بهشت. باری پس شما چون از طینت آن بزرگوارید از صدمات او منصدم میشوید و در حزن او محزون میشوید و این حزن عملی است که از شما صادر شده. ملتفت باشید عمل همین فعلگی ظاهری نیست که بروی یک کاری کنی بلکه عمل آن است که خالصاً لله باشد عملِ لله والله کفایت میکند و آن عمل لله محبت است و دوستی ائمه طاهرین؟عهم؟ و کدام عمل است که به یک آن تمام گناهان شخص آمرزیده شود کدام پول است که همچو کاری از او بیاید کدام نماز
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 209 *»
است کدام روزه است کدام عبادت است که همچو تأثیری داشته باشد محبت اکسیر غریب عجیبی است که والله مثلش خلق نشده نه خلق میشود بعد از این نه خلق شده پیش از این. محبت ائمه طاهرین؟سهم؟ جوهری است که والله ندارد خدا نعمتی بالاتر از این و بهتر از این و این نعمت را به شما داده. ملتفت باشید انشاءالله از این است که چون محزون شدی به حزن آنها پس حالا عمل کردهای و نیت عمل انسان است چون از نیت تو این است که اگر بودم در صحرای کربلا نمیایستادم مثل خر نگاه کنم و ببینم سیدالشهداء را میکشند البته کور میشدم و کشته میشدم. والله ــ و به جرأت هرچه تمامتر قسم میخورم و هیچ نمیترسم که خدا در این قسم بر من گناهی بنویسد ــــ بدان والله که هر کس در هر زمانی و هر وقتی چه زمان پیش و چه زمان بعد این تمنا را بکند مثل شهدای کربلا است چنانکه کردند آدم همین تمنا را کرد و متمسک به ایشان شد خدا او را نجات داد و توبهاش را قبول کرد نوح همین تمنا را کرد و چنگ به دامن ایشان زد از طوفان نجات داد خدا او را، ابراهیم همینطور متمسک به ایشان شد از آتش نمرود خلاصی یافت، موسی متمسک شد به ایشان کارهاش را به انجام رسانیدند، عیسی به ایشان متمسک شد کارهاش درست شد. اینها که در زمانهای پیش بودهاند و این کار را کردهاند و نجات یافتهاند و شماها عقب افتادهاید و عرض میکنم شماها هم همینقدر که آرزو کنید که کاش من هم بودم آنجا و کشته میشدم و این چیز بزرگی نیست انسان همین که دید شخص بزرگی که آنقدر بزرگ
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 210 *»
است که خدا میداند و فضائلش را میداند همچو شخص بزرگی که آمده ما را نجات بدهد از جمیع عذابهای دنیا و آخرت همچو بزرگی را دید توی مهلکه افتاده انسان نمیتواند پاش را نگاه دارد که نرود کشته شود میخواهد خود را هلاک کند که خلاص شود برود کشته شود. پس والله هر کس تمنا کند و آرزوش این باشد که یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً بیاغراق عرض میکنم این مثل شهدای کربلا است و توی خون خود غلطیده. انشاءالله دقت کنید هر جاش را نمیفهمی بپرس همچو فرض کنید که گناهکاری همه گناهها را کرده باشد و برود در رکاب سیدالشهداء شهید شود آیا گناه براش باقی میماند نه والله هیچ گناهی برای او نمیماند.
ملتفت باشید فکر کنید ببینید حرّ یزیدی بود نوکر یزید بود و رفت در حضور امام با آن جمعیت که داشت و ترساند دلهای اهلبیت پیغمبر را و اطفال وقتی قشون دیدند مثل جوجه مرغ میلرزیدند از این بود که خودش وقتی آمد عذرخواهی کند عرض کرد اللهم الیک انیب فقد ارعبت قلوب اولیائک و اهلبیت نبیک و از آمدن او اهلبیت همه ترسیدند و لرزیدند دیگر بگویی گناهی بزرگتر از این میشود که کسی قلب یکی از بچههای سیدالشهداء را بترساند، نخواهد بود. این بدتر است یا زنا این بدتر است یا لواط این بدتر است یا مال مردم خوردن والله این بدتر است از تمام آنها پس حرّ گناهی کرد والله [بدتر ] از زنا و لواط و شرب خمر، و هرچه خیال کنی از گناهان که بدتر از آن نباشد کرده و خودش آمد و اقرار کرد به گناه خودش و همین که آمد توبه کرد و شهید شد خدا او را آمرزید
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 211 *»
دیگر حالا هر کسی بگوید که حرّ گناهی برای او باقی مانده است در خودش حرف هست حرّ هیچ گناهی براش باقی نماند و شد مثل آن جماعتی که در رکاب حضرت کشته شدند که مثل حضرت صادق بزرگواری به آنها خطاب میکند و میفرماید بابی انتم و امی پدرم فدای شما مادرم فدای شما بابی انتم و امی طبتم و طابت الارض التی فیها دفنتم و فزتم والله فوزاً عظیماً و این زیارت شهداء است هر امامی آمد این زیارت را کرد برای شهداء. پس بدانید شما هم اگر نیتتان این باشد که اگر بودم جانم را فدا میکردم آنوقت تو هم بودی مثل حرّ و والله مثل حرّی در خون خود غلطیدهای اگرچه معصیتکاری اگرچه گناهان زیاد داری. پس بدانید هر کس از نیتش چنین باشد ـــ و نیت صادق دلیلش این است که همین که مصیبت او را گفتند دلت بسوزد و محزون شوی ـــ هر کس نیتش چنین باشد از آن جماعت شمرده میشود که در خون خود غلطیدهاند همین که سوخت دلت در مصیبت سیدالشهداء دیگر بدان از جنس آنهایی و مثل آنهایی و آن کارهایی که آنها کردند تو هم آرزو داری که بکنی که کاش من هم در رکاب او بودم و کشته میشدم بدان در خون خود غلطیدهای و شهیدی و دیگر هیچ گناهی برای تو نیست.
و این حالت بود که چون مکشوف شد بر یوحنا در مکاشفه خود دید بره سربریده را و دید تمام مؤمنان به خون آن بره آغشته شدند و تمام گناهان آنها به برکت آن خون آمرزیده شد بعد برگشت و تمام جامههاشان سفید شد و تمام را خدا نجات داد به برکت آن خون و آن بره اینها را نجات
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 212 *»
داد از عذاب و اینکه میگوید یوحنا بره سربریده دیدم در این سخن هیچ احتمال نمیرود کسی دیگر باشد غیر از سیدالشهداء صلوات الله علیه این را بعضی از نصاری میچسبانند به عیسی میگویند اگرچه عیسی دوباره زنده شد و رفت به آسمان لکن چون شهید شد میگویند خدا به واسطه قتل عیسی گناه تمام مؤمنان را آمرزید به واسطه قتل عیسی از گناه آدم گذشت از گناه نوح گذشت از گناه ابراهیم و موسی و عیسی و جمیع پیغمبران گذشت از جمیع گناهکارانی که به عیسی اقرار دارند و عیسی را آدم خوبی میدانند میگذرد به واسطه قتل عیسی و میگویند این عیسی کفاره جمیع گناهان تمام گناهکاران شده پس این امر تازهای نیست که نسبت به حضرت سیدالشهداء داده باشیم که من اخلاصم به حرکت آمده باشد و میخواهم این را ببندم به آن حضرت.
فکر کنید انشاءالله این خلق بیکفاره و بیرئیس کارشان نمیگذرد و نمیگذشت لکن اگر عیسی را سر بریده بودند و شباهتی به بره سربریده داشت میشد بگوییم مراد عیسی بوده. ملتفت باشید اولاً در دین اسلام این است که عیسی را نکشتند ماقتلوه و ماصلبوه ولکن شبّه لهم آن یهودی که سعایت کرده بود در حق عیسی خدا صورت او را برگردانید به صورت عیسی آنها چون چنین دیدند خیال کردند عیسی است گرفتند به دارش زدند پس مراد قتل عیسی نیست از این مکاشفه، این که اصل مطلب است و عقیده مسلمانان.
مدارا هم بخواهیم بکنیم به قول خود آنها عیسی را که به دار کشیدند
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 213 *»
چهارمیخش کشیدند میخها به بدنش کوبیدند در این بینها قدری سرکه و قدری خردل پیش دماغش بردند بو کشید و به همان جانش بالا آمد هیچ سرش را نبریدند سر بریده نبود و در همین مکاشفات که عرض میکردم میگوید بره سربریدهای را دیدم و تمام احکام را خدا به بره سربریده داد که بکند و از خون این بره سربریده همه را رنگین کرد و توی خون آغشته شدند و خدا از گناهان ایشان گذشت و جامههاشان سفید شد و آخرالامر نجات داد همه را به برکت آن خون، و همین بره انتقام میکشید از دشمنان خود و به تفصیل آنجا بیان میکند در آن مکاشفه و آن والله همین بره است که انتقام میکشد. با دست امام زمان یک جور انتقام میکشد بعد خودش رجعت میکند و سالها خود او سلطنت میکند آنقدر در دنیا میماند که موی ابروی او موی ابروی مبارکش روی چشم مبارکش را میپوشاند به جهت آنکه آدم که پیر شد این چیزهای زیر ابروش سست میشود نمیتواند ابرو را نگاه دارد پس آنقدر عمر میکند حضرت امام حسین که ابروهای مبارکش را با ریسمان میبندد و در آن ایام انتقام میکشند این است که در مکاشفه میگوید آن بره سربریده از دشمنان خود انتقام میکشد و انتقامهای عجیب غریب میکشد هر کس راضی بوده به قتلش هر کس شنیده و دلش نسوخته او را میکشند و انواع و اقسام عذابها را بر آنها وارد میآورند.
و صلّى الله على محمّد و آله الطاهرین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 214 *»
مـوعظه هشتم
(جمعه / هشتم محرمالحرام 1301)
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 215 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین
و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم
و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.
خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مىفرماید:
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.
ترجمه فارسی این آیه شریفه را مکرر عرض میکنم از برای اینکه اینهایی که عربی نمیدانند و اینهایی که میدانند مساوی باشند بعد فکر کنید در معنیهاش. پس خداوند عالم خبر داده و فرموده که خدا خریده است پیش از اینها از مؤمنان جانهای ایشان را و مالهای ایشان را،
و پیش از اینها خدا در عوض این جان و مال، و ثمن آن را بهشت خود قرار داده و تمام بهشت را مملکت آنها قرار داده. و علامت آن جماعتی را که این معامله را با خدا کردند فرمایش فرمود که مردم بدانند همه مؤمنان این معامله را نکردهاند مؤمنان از زمان آدم تا خاتم تا قیامت بسیارند لکن هیچیک اینجور نبودند که مالشان را جانشان را در راه خدا بفروشند و هیچ از برای خود باقی نگذارند اتفاق نیفتاده و انشاءالله اگر فکر کنید
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 216 *»
خواهید یافت اگر پستا این بود که همه مؤمنین جانشان و مالشان را بفروشند دیگر مؤمنی باقی نمیماند در همان طبقه اول همه مؤمنین تمام میشدند. پس علامت آن جماعتی که جان و مال خود را به خدا فروختند این است که بعد از نزول قرآن و نزول این آیه جنگ میکنند در راه خدا و این را به صیغه مستقبل گفته یقاتلون گفته و جمعی را میکشند در راه خدا و بعد از این کشته میشوند در راه خدا و بعد از این مالشان خواهد رفت و میفرماید این معامله را این عهد را این وعد را همچو خیال نکنید همین در قرآن است بلکه این عهد را و این وعد را خداوند بر خود لازم فرموده و حتم فرموده ببینید میفرماید وعداً علیه حقاً فی التوریة و الانجیل و القرآن و فکر کنید که چرا اینجور تعبیر آورده آنهایی که ملا هستند ملتفت شوند. نکتهاش را دقت کنید انشاءالله پس این بیع و شراء بر خدا حتم است صیغهاش را خوانده این وعده در تورات بوده و در انجیل بوده در قرآن هست و من اوفیٰ بعهده من الله و کیست وفا کنندهتر از خدا به عهد خود و به اینطور فرموده که تو فکر کنی و بیابی که هیچ
وفا کنندهتری از خدا نمیشود باشد چرا از برای اینکه هر وفا کننده به عهدی تا خدا نخواهد آن شخص نمیتواند وفا کند به عهد خود لکن خدا کاری که میخواهد بکند موقوف نیست به اینکه کسی خواسته باشد، خودش میکند امر الهی موقوف به خواهش هیچ بندهای از بندگان نیست لکن امر جمیع بندگان موقوف است به خواهش خدایی به مشیت و اراده او اگر او چیزی را بخواهد میشود نخواهد هیچ مخلوقی نمیتواند
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 217 *»
بیخواهش او کاری کند این است که میفرماید کیست وفا کنندهتر به عهد خودش از خدا از این جهت است که به چشمروشنی آن جماعتی که این معامله را کردهاند خطاب میفرماید به آنها و میفرماید فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به بشارت باد بر شما به جهت آن بیعی که مبایعه کردید و آن عهدی را که بستید و خدا وفا میکند به عهد خود و ذلک هو الفوز العظیم و این است آن رستگاری بزرگ این ترجمه فارسی این آیه بود که فارسها هم بدانند و وقتی میخواهید پی ببرید که کیست که این معامله را کرده میدانید هر کس تاریخی خوانده حکایتی شنیده از گذشتهها و آیندهها نگاه میکند پس میداند هیچ پیغمبری هیچ وصی پیغمبری از زمان آدم تا زمان پیغمبر آخرالزمان تا به بعد هیچیک جنگ نکردهاند در راه خدا که در توی همان جنگ بکشند جمعی را و در توی همان جنگ کشته شوند و در توی همان جنگ جمیع اموالشان به غارت رود و در همان جنگ زنهاشان به اسیری رود. وقتی فکر میکنید میبینید هیچکس چنین جنگی را نکرده مگر سیدالشهداء صلوات الله و سلامه علیه. پس خوب واضح میفهمید که مراد از این آیه که خدا بر پیغمبر نازل کرده روضهخوانی است که خدا برای آن حضرت کرده و سبب این است که حضرت سیدالشهداء را والله نجات قرار داده برای جمیع مؤمنین و کفاره قرار داده برای گناه جمیع مؤمنین از زمان آدم تا روز قیامت و هیچ کفارهای نیست از برای گناه گناهکاران مگر قتل آن جناب و هیچ نقصانی از صاحب نقصانی منجبر نخواهد شد مگر به واسطه واسطگان درگاه خدا و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 218 *»
قتل سیدالشهداء صلوات الله و سلامه علیه. سر این امر را ملتفت شوید که چرا خدا اینجور قرار داده، در دین و مذهبتان باشعور و بابصیرت و باادراک باشید و اگر بنا شد فکر کنی و دل بدهی و یاد بگیری و بعد از آن فکر کنی این سر کلاف است که دستت میدهم دیگر فکرش با خودت. پس عرض میکنم این سرّی است از جانب خداوند عالم که مبتلا میکند جمیع انبیای خود را اولیای خود را بزرگان دین را به بلاها و مردمی که فکر نمیکنند درست نمیفهمند سرش را و شما انشاءالله به دست بیارید و ببینید چه حکمتهای بزرگ بزرگ در آن خوابیده است و اگر غیر از اینجور کرده بود نمیشد کار این مردم به اتمام برسد چرا ملتفت باشید به طوری که اشاره شد که خداوند عالم چنین قرار داده دین او دین خالصی باشد و الا لله الدین الخالص و خواسته مردمان واقعاً از روی دل از روی خلوص نیت مؤمن باشند مؤمنهای ظاهری را خدا نمیخواهد ملتفت باشید دقت کنید این مؤمنهای ظاهری که به زبان مؤمنند و دلشان از ایمان بیخبر است خدا نمیخواهدشان و اینجور جماعت را خدا منافق خوانده و جای اینجور جماعت را فرموده ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار خدا کفار را نمرود را شداد را یزید را شمر را اینها را به جهنم میبرد لکن منافقین را طبقه آخر زیر پای اینها قرار میدهد به جهت آنکه عداوت خدا با منافقین خیلی است و مؤمن آن کسی است که ایمان داشته باشد به خدا نه از روی طمع و دل بدهید و یاد بگیرید و بدانید عجالةً کار هم آسان است هیچ مشکل نیست. ملتفت باشید انشاءالله پس قرار داده
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 219 *»
خدا که مؤمنین هر کس از روی دل از روی صدق ایمانی داشته باشد ایمان او را قبول کند و بپذیرد از او و هر کس از راه طمع یا از راه خوف از جمعیت مسلمانان بترسد و از ترس مسلمانها بگوید من مسلمانم این را خدا هیچ نمیپذیرد، این منافق است کسی که از روی طمع ایمان میآرد به خدا مثل آن عربی است که گفت:
احبّ ابامروان من اجل تمره | و لو لمیکن تمر له مااحبّه |
ابامروان کسی بود که خرما خیلی به گداها میداد آن شخص عرب گفت من ابامروان را دوست میدارم برای اینکه خرما به ما میدهد اگر خرما به ما ندهد ما چه دوستی با ابامروان داریم فلان فلانش کرده. ملتفت باشید انشاءالله پس کسی که به جهت خرما ایمان میآرد کسی که از روی طمع ایمان میآرد و ایمان میآرد که خدا نعمتش بدهد خیال میکند ایمان است نه ایمان نیست این ایمان ایمان به خرما است ایمان به پول است ایمان به عزت است من عزت را دوست میدارم نه خدا را خدا صحت به من داده من خدا را دوست میدارم و خدا را میپرستم صحت مطلوب من است نه خدا. ملتفت باشید پس هر ایمانی که از روی طمع است این ایمان ایمان آن عربها است که خرما دوست میدارند. ملتفت باشید انشاءالله باز دقت کن باشعور هرچه تمامتر مؤمن باید زیرک باشد دانا باشد مؤمن از هر دانایی داناتر است از هر زیرکی زیرکتر است مؤمن چون زبانش بسته است و معاشرت زیاد با مردم ندارد خیلی از مردم خیال میکنند خیلی زیرکند خیلی دانا هستند لکن اگر بیایند بفهمند حالت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 220 *»
مؤمن را میفهمند مؤمن است دانا، مؤمن است زیرک نه خود آنها پس مؤمن زیرک است و دانا و باید فکرش را به کار ببرد پس هر کس ایمان بیارد به جهت خرما این شخص خرما محبوب و مطلوب او است نه خدا باز فکر که میکنید میبینید خرما را هم میخواهد که بخورد پس خودش مطلوب خود او است خرما دوست میدارد که بخورد جزء خودش شود پس این خودپرست است خرما را هم نپرستیده است نه خرما را دوست داشته نه ابامروان را این بنده خودش است این شکمپرست است این خودپرست است پس کسی که عبادت کند خدا را به جهتی که خدا به او رزق داده و حیات به او داده و از راه طمع عبادت میکند و ایمان میآرد، خدا این ایمان را قبول نمیکند.
باز ملتفت باش اگرچه شنیدهای که بندگان خوب باید از خدا بترسند و میترسند از همه کس بیشتر و همچنین طمع دارند از خدا و امیدشان به خدا است اما خدا را به جهت خرما نمیپرستند و به جهت ترس نمیپرستند خدا را و به جهت طمع نمیپرستند خدا را خرماشان هم ندهد خدا، باز میپرستند او را توی کلهشان هم بزند باز میپرستندش. پس چون خدا چنین قرار داده که الا لله الدین الخالص و دین خالص خواسته او را باید پرستید نه به جهت خرما نه به جهت ترس اگر به جهت نعمت باشد مآلش این است که برمیگردد به عبادت نفسِ خود انسان، شخصی که به جهت نعمت خداپرستی میکند خداپرستی نکرده اگرچه خاء و دال را یاد گرفتی و گفتی خودپرستی و خودستایی کردهای و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 221 *»
محبوب، خود او است نه خدا. پس دقت کنید انشاءالله دقت که کردید به طور آسانی میفهمید کسی هم که از روی ترس اقرار کند خدا خدا است پیغمبر پیغمبر است نماز هم بکند و نمازش را از روی ترس از روی ریا از روی سمعه از روی خجالت و ترس از مردم بکند اینها را وقتی فکر میکنی انشاءالله مییابی که ایمانی که از روی ترس است که مبادا ما را بزنند زحمت بدهند باز مآلش این است که ما این کار را میکنیم که خودمان سالم باشیم و ضربی و صدمهای به ما نرسد این باز برمیگردد به خودپرستی. پس هر عبادتی که از روی ترس باشد گولش را نخورید نه برای خودتان گول بخورید نه کسی که از ترس عبادت میکند گولش را بخورید او خودپرستی کرده تو هم خودپرستی کردهای برو توبه کن و بگو اشهد ان لااله الا الله اشهد ان محمداً رسول الله از روی صدق مسلمان شو. پس ملتفت باشید دین خالص برای خدا این است که خدا را بپرستیم نه از روی طمع و نه از روی ترس. ببین همینجور حضرت امیر؟س؟ عرض میکند خدایا تو را من میپرستم نه از آن جهت که میترسم از جهنمت مرا به جهنم ببری هم باز تو را میپرستم و همچنین تو را میپرستم نه به جهت طمع بهشت اگر مرا به بهشت نبری هم باز تو را میپرستم و این دین خدا است از شما خواسته بعضی از ملاها و عرفاء خیال میکنند که حضرت امیر است میتواند همچو عبادتی بکند ما طاقت نداریم همچو عبادتی بکنیم این عبادت مخصوص ایشان است مخصوص ائمه است ما نمیتوانیم اینجور عبادت کنیم. شما بدانید انشاءالله این حرف بسیار
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 222 *»
حرف خامی است پس خدا راضی است مردم خودپرست باشند! و اسم این خودپرستی را خداپرستی بگذارند! پس معلوم است خدا به شرک راضی است و راضی است که خود را محبوب خود بدانند و خدا را دوست ندارند! پس ملتفت باشید انشاءالله و بدانید که خدا به اینجورها راضی نیست بلکه این مطلب را بدانید از جمیع مؤمنین خواسته به دلیل همین آیه شریفه که گفته الا لله الدین الخالص هیچ نگفته بخصوص از پیغمبران و امامان خواستهام از همه کس دین خواسته این است که ایمانهای ظاهری را خدا ایمان نمیداند چنانکه آمدند وقتی جمع بسیاری خدمت پیغمبر؟ص؟ و گفتند ما ایمان داریم به خدا ایمان داریم به رسالت تو و ایمان آوردهایم به آنچه تو آوردهای پس خمس میدهیم زکات میدهیم حج میرویم نماز میکنیم روزه میگیریم ایمان آوردهایم آیه نازل شد که بگو به اینها شما هنوز ایمان نیاوردهاید قل لمتؤمنوا به ایشان بگو لمتؤمنوا شما ایمان نیاوردهاید لکن قولوا اسلمنا حرفهایی که میزنید تقلید میکنید میزنید و لمّایدخل الایمان فی قلوبکم و هنوز ایمان در دل شماها نرفته و تمام پیغمبران مبعوث شدند ایمان را در دل مردم داخل کنند هر کس ایمان در دلش نیست ایمان ظاهری هست اما ایمان عاریه است ایمان عاریه را اگر خدا یکخورده عنایت نکند عدیله که اسم شیطانی است میآید آن را برمیدارد میبرد ایمان مستعار و عاریه همین لفظهایی است که معنیش را نمیدانی و لمّایدخل الایمان فی قلوبکم. انشاءالله پس سعی کن معنی لفظهایی که میگویی بفهمی و ایمان در
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 223 *»
دلت نقش شده باشد و بفهمی و هرچه را تو بفهمی شیطان مأیوس است که وسوسه کند و ایمان مردم را ببرد ببین این روز روشن است فکر کن آیا هرگز شده شیطان بیاید وسوسه کند که شاید حالا شب باشد هیچ همچو وسوسه نمیکند بلکه هر که ایمان دارد به خدا شيطان از او میگریزد او خودش اسم الله است و بسم الله است و شیطان میگریزد از بسم الله پس به ایمانهای عاریه خاطرجمع نشوید تمام پیغمبران را فکر کنید که آیا مبعوث شدهاند که مردم به ایمان ظاهری اکتفاء کنند و در دلشان منافق باشند آیا ارسال رسل انزال کتب برای این شده که کفار را منافق کنند همچو چیزی که نیست و کفار باز کافر جاش بالاتر است از منافق و منافق در درک اسفل است. پس بدانید انشاءالله ارسال رسل انزال کتب تمام سعیهایی که کردهاند تمام معجزاتی که آوردهاند همه برای این است که ایمان را داخل دلها کنند. پس ملتفت باشید انشاءالله ایمان ظاهری بیمصرف صرف است بلکه کاش بیمصرف بود ثمره ایمان که در دل نقش نشده نفاق است و نفاق بدتر است از کفر باز کفر درجهاش یک جایی است که صدمهاش کمتر است از صدمه کسی که نفاق میکند منافق زیر همه طبقات واقع شده.
پس ببینید که ایمان خالص در فضائل شنیدن چندان به دست نمیآید و از این جهت این مقدمه را عرض کردم تا بدانی ایمان خالص به فضائل خالص به دست نمیآید. ملتفت باشید چه عرض میکنم مثل اینکه بگویی خدا است قادر علی کل شیء خدا است دانای بر هر چیزی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 224 *»
خدا حکیم است هرچه را به هر که داده از روی حکمت داده و هکذا باقی اسمها تعریف خدا را قبیح است من خدمت شما عرض کنم همینطور انبیای خدا را و اولیای خدا را باید بدانی صاحب فضائل بسیار. پس ببینید اگر انبیاء و اولیاء ظاهر شوند همیشه به فضائل مثل این است که بشنوی ایشان همه کاری میتوانند بکنند بلا شک بلا ریب ایشانند امر خدا و عرض کردم آیه قرآن صریح است بر این فرموده انما امره اذا اراد شیئاً انیقول له کن فیکون همینجوری که خداوند عالم همین که بخواهد چیزی بشود به او میگوید بشو میشود دیگر زور نمیزند زحمتی نمیکشد که چیزی را بسازد تا چیزی را بخواهد بشود میگوید کن بشو آن هم میشود باز همینطور که در حدیث قدسی خداوند عالم خطاب میکند به آن بندگان بزرگ که انا رب اقول للشیء کن فیکون میفرماید منم پرورندهای که به هرچه بخواهم میگویم بشو میشود اطعنی فیما امرتک اطاعت کن مرا در آنچه تو را امر به آن کردهام اجعلک مثلی تو را هم مثل خود میکنم تقول للشیء کن فیکون به هرچه بگویی بشو میشود اطاعت کن مرا آن طوری که من دستورالعملت میدهم تو را هم مثل خود میکنم تو هم به چيزی که میگویی بشو میشود. ملتفت شو چه عرض میکنم پس خدا میگوید اطعنی فیما امرتک اجعلک مثلی تقول للشیء کن فیکون آیا معصومین کاری که خدا میگوید بکنید نمیکنند؟ اگر اینجور باشند پس چرا معصوم اسمشان شده؟ ملتفت باشید انشاءالله اینقدرها را که اعتقاد دارید درباره ائمه، خاک بر سر کسی که اعتقاد نداشته باشد. ملتفت باشید
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 225 *»
گیرم کسی درباره ائمه شک داشته باشد درباره پیغمبر چه میگوید پیغمبری از جانب خدا بیاید تعلیم کند بندگی را به بندگانی دیگر و برای همین آمده باشد که تعلیم بکند اطاعت خدا را و این پیغمبر خودش اطاعت نکند خدا را آیا خدا همچو پیغمبری را میفرستد حتی این حرف اینقدرش را که عرض میکنم تمام یهود و تمام نصاری تمام گبرها تماماً اینها در کتابهاشان هست و همه میگویند محال است خدا پیغمبری بفرستد از برای تعلیم مردم و او مخالفت کند خدا را در تعلیم کردن پس پیغمبران باید دانا باشند و باید معصوم باشند در حین ادای دین خدا که به مردم برسانند و همه میگویند که پیغمبر در رساندن فرمان خدا باید معصوم باشد از خطا و سهو تا اینکه برساند آنچه را که مأمور است همه میگویند این حرف را دیگر شماها بیش از مردم باید بگویید.
دقت کنید پس پیغمبران، دانایان باید معصوم باشند یعنی مخالفت نکنند امر خدا را پس چون مخالفت نکردند هر امری که خدا گفته به آنها بکنند البته یک سر مویی کم نکردهاند یک سر مویی زیاد نکردهاند پس معصومند مطهرند و مخالفت خدا را نمیکنند چرا که اگر خدا پیغمبر گناهکاری بفرستد که به هوای نفس خودش امری کند خدا امری را به او بگوید برسان و او نرساند و بگوید مصلحت ندیدم برسانم تقصیر برمیگردد به خدا بیابید چه عرض میکنم پیغمبر غیر معصوم خدا بفرستد تقصیر او برمیگردد میرود پیش خدا آنوقت مردم بحث دارند بر خدا که ای خدا تو میدانستی که این پیغمبر امر تو را میرساند یا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 226 *»
نمیدانستی اگر نمیدانستی که عجب خدایی هستی که نمیدانستی که قاصدت قاصدی را درست نمیتواند بکند زیاد خواهد کرد کم خواهد کرد و لو یک سر مویی باشد پس اگر یک سر مویی زیاد کنند انبیاء امر خدا را یا یک سر مویی کم کنند تقصیر برمیگردد میرود پیش خدا که آیا خدا میدانست که این قاصد یک سر مو کم میکند یا زیاد امر را یا نمیدانست؟ میخواست کم بشود و زیاد بشود؟ نمیخواست و حالا که نمیخواست پس مخالفت این برمیگردد تقصیرش میرود پیش خدا که چرا این را فرستادهای که کم کند یا زیاد کند و حال آنکه الله اعلم حیث یجعل رسالته خدا قاصد فراموشکار نمیفرستد قاصد سهوکن نمیفرستد قاصد خطاکار نمیفرستد.
یکپاره حکایتها را عمداً گاهی عرض میکنم که عبرت بگیرید و بخندید. از آن جمله این است که میگویند مزخرفاتی چند را بعضی از علیاللّهیها و میگویند بعضی از سنیها و این هم نه همهشان بعضی از سنیها میگویند خدا جبرئیل را فرستاد و قرآن را به او داد که این را وحی کن به ابابکر و عرض کردم بعضی از سنیها میگویند این را جبرئیل وقتی آمد و وحی را آورد ابابکر را گم کرد ندانست کدام طویله است هرجا گشت پیداش نکرد تا اینکه خسته شد دید پیغمبر ما؟ص؟ آنجا هست آن وحی را داد به پیغمبر و برگشت به آسمان خدا به او گفت ابلاغ رسالت ما را کردی و فرمان ما را بردی دادی رساندی؟ گفت رفتم روی زمین و آنی که تو گفتی پیداش نکردم او را ندیدم نمیدانم توی کدام طویله بود توی کدام خلا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 227 *»
افتاده بود. گفت چه کار کردی؟ گفت دادم به محمد. خدا کجخلق شد که چرا به ابابکر ندادی به محمد دادی گفت نقلی نیست میروم پس میگیرم آنوقت خدا گفت نه حالا دیگر تو زحمتی کشیدهای و چیزی هم به کسی دادیم پس نمیگیریم باشد برای محمد. حالا ببینید مزخرفات را بخندید خیلی مزخرف است خیلی هم باید بخندید ببینید آیا خدا جبرئیلی میفرستد محمد را نشناسد وقتی نشناسد کجاش میفرستد انسان صاحب شعور اگر قاصدی بخواهد به جایی بفرستد پیش تاجری پیش شریکش اول به او تعلیم میکند که آن تاجر در کجا است در فلان شهر است خانهاش در کدام محله است چه جور آدمی است طوری تعلیم میکند که آن قاصد کاغذ را یک سر بردارد ببرد به آن شریکش بدهد. حالا جبرئیلی که نمیشناسد ابوبکر کجا است در کدام خلا افتاده چنین کسی جبرئیل نیست قاصد خدا نیست خدا به جبرئیل که پیغامی میدهد که ببر اول تعلیم میکند به او که کجا ببر محمد را جاش را نشان او میدهد که جاش در مکه است در کوه فاران است به چه شکل و شمایل است جبرئیل هم میآید و پیداش میکند و وحی را برای او میآورد اگر نشناسد و نداند و خدا تعلیمش نکند تقصیر او نیست تقصیر خدا میشود و تقصیر را هرگز نمیشود به گردن خدا وارد آورد و بعضی از سنیها همینجورها گفتهاند. و همینجور حکایت نامربوط را. باز عرض میکنم که بعضی از علیاللّهیها میگویند بعضیشان نه همهشان بعضیشان هستند که عداوتی اظهار میکنند نسبت به پیغمبر که چرا جبرئیل وحی را آورد برای
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 228 *»
حضرت پیغمبر باید برای حضرت امیر بیاورد و از علیاللّهیها این طایفهشان عداوت با جبرئیل دارند و به پیغمبر هم بد میگویند. ملتفت باشید انشاءالله اینها را دیگر خودتان میدانید که بازی است خدا این کار را نمیکند خلق به این ضعیفی هم این کار را نمیکنند چه جای خدا که عالم است به جمیع ذرات موجودات قاصدی که راه گم کند نمیفرستد او را قاصدی، اول راه را تعلیم میکنند بعد به قاصدیش میفرستند پس او تعلیم میکند جبرئیل را و تعلیم میکند به او آنی را که میخواهد پیغمبر کند که کیست و الله اعلم حیث یجعل رسالته خدا خوب میداند پیغمبریش را کجا بگذارد همینجوری که ممکن نیست جبرئیل خطائی لغزشی عصیانی نسیانی اشتباهی برای او بیاید در رسانیدن پیغام خدا همینطور پیغمبر هم نسبت به ما همینطور است معقول نیست پیغمبری که میآید از جانب خدا خطائی کند سهوی بکند عصیانی بکند نسیانی داشته باشد اگر همچو چیزی باشد تقصیر برمیگردد میرود پیش خدا. پس انشاءالله میدانی پیغمبران و امامان خلفای خدایند جانشینان خدا و قائممقامان خدا هستند عباد مکرمون لایسبقونه بالقول دقت کنید آخر اینها یک طایفهاى بودهاند که خدا این آیه را برای ایشان نازل کرده. ملتفت باشید بیفکر نباشید مُنیها خیلیند در دنیا منکرین فضائل بسیارند شبهات بسیار میآرند وقتی که ایمان نوشته نشد در دلتان آنها میتوانند شبهه بیندازند در دلها.
حالا شما ملتفت باشید بپرسید از کسانی که منکرند فضائل را که آیا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 229 *»
این قرآن هیچ معنی دارد یا ندارد آیا این آیه معنی دارد یا ندارد که عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون فلان جماعت عبادی هستند که مکرمند در نزد خدا و هیچ سبقت نمیگیرند بر خدا و آنچه خدا میگوید بعد از آنی که او گفت آنها جاری میشوند از روی امر خدا و گفته خدا لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون این جماعتی که خدا گفته کیانند این جماعت هیچ سبقت نمیگیرند بر خدا حتی میخواهم عرض کنم والله حالتشان اینجور است که دعا هم که میخواهند بکنند تا اذن خاصی از خدا نیاید دعا نمیکنند مثل میت بین یدی الغسال خودشان توکل کردهاند بر خدا هیچ امری را برای خود اختیار نمیکنند مگر امری را که خدا داشت پس هیچ مطلبی را ابتدا نمیکنند بر خدا بسا وحی میکند این دعا را بکن خدا اولادت بدهد بعد دعا میکند اولادم بده آنوقت دعا میکند بسا خدا وحی میکند که اگر ناخوش میشوی دعا کن شفات بدهد دعا نمیکنند خودشان مگر اذنشان بدهد که دعا کنید و وقتی ناخوش میشوند بسا بمیرند و دعا نکنند پس قیاس به نفس نکنید ایشان را؛ ایشان جماعتی هستند که هیچ سبقت نمیگیرند بر خدا. پس تمام آیات قرآن البته معنی دارد پس اینهایی که عباد مکرمونند بعضی مردم چنین هستند حکماً آیا این جماعت فساق و فجارند آیا جهالند ملتفت باشید انسان جاهل که نمیداند حکم خدا و امر خدا چیست نمیتواند امتثال کند تمام رؤسای ضلالت از زمان آدم همه جاهل بودهاند و نمیدانستهاند امر خدا را و بعد از جهلشان فساق و فجار هم بودهاند آنقدر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 230 *»
فسق و فجور داشتهاند که ادعا نکردند ما از جانب خدا آمدهایم آنهایی هم که تابعشان شدند نتوانستند به دروغ هم ببندند به آنها که خلیفه اول یا دویم معصوم بودهاند و بناشان هم نیست که ببندند.
پس بدانید انشاءالله ائمه طاهرینند؟سهم؟ که معصوم و مطهرند ایشان عبادی هستند مکرم از نزد خدا که هیچ سبقت نمیگیرند بر خدا و هیچ هوایی والله هیچ هوسی برای ایشان نیست مگر امر خدا را میرسانند غیر از این باشد باز تقصیر خدا میشود که کسی که صاحب هوىٰ و هوس بود چرا فرستادی که امرت خراب بشود هیچ ارسال مکن انزال کتب مکن اصلش هم دینی قرار مده دین چرا باید فرستاد و بعد خراب کرد پس ایشانند عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون پس والله اطاعت خدا کردهاند و مثْل و مثَل خدا شدهاند و لله الامثال العلیا و الاسماء الحسنی پس ایشانند امثال علیای خدا و اسمهای بزرگ خدا پس میکنند همان کارهای بزرگ را که خدا میکند فرمود اطعنی فیما امرتک اجعلک مثلی تقول للشیء کن فیکون پس البته معصومین چون اطاعت کردهاند مثل خدا شدهاند و اسم خدا شدهاند و این جماعت همان جماعتند که در شأنشان نازل شده انما امره امر خدا یعنی آن پیغمبری آن امامی که فرستاده در میان خلق اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون پس ایشان هرچه بخواهند میتوانند بکنند و از هیچ کاری والله عاجز نیستند چنانکه خداوند عالم عاجز نیست اینها هم عاجز نیستند، چرا که قدرت خدا نهایتی ندارد. همچنین هیچ نیست که ایشان ندانند چنانکه نیست چیزی که خدا نداند.
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 231 *»
و باز نادان مشو مثل نادانان منکران فضائل که بگویی چه فرق است میان خدا و ایشان اگر او هر کار میخواهد میکند اینها هم هر کار میخواهند میکنند پس شدند مثل خدا شدند خدا میان ایشان و خدا چه فرق؟ همچنین اگر خدا همه چیز میداند و اینها هم همه چیز میدانند پس اینها هم در علم با خدا شریک شدند پس خدا شدند. انشاءالله با بصیرت فکر کنید و ببینید که فرق واضح میانه ایشان و خدا هست فرق این است که ایشان همه چیز را میدانند به تعلیم خدا و خدا تعلیمشان کرده و خدا را کسی تعلیم نکرده و همچنین خدا خودش قادر است و کسی قدرت به خدا نداده و میکند کارها را لکن ایشان قدرتشان از خدا است و هیچ سبقت بر خدا نگرفتهاند تمام قدرتشان از خدا است و لا حول و لا قوة الا بالله پس تفاوتشان با خدا از زمین تا آسمان است تفاوتشان به قدر تفاوت میان خدا و خلق است پس نه هر کس کار زیادی از او میآید جلدی خدا میشود جبرئیل خیلی زور دارد آنقدر قوت دارد که شهر لوط را شهرها را تا مدتی روی بالش گذارده بود معذلک جلدی خدا نمیشود که زور خیلی دارد. ملتفت باشید انشاءالله پس بندگان پر زور خدا خیلی هستند و بندگان پر زور خدا بسیارند پهلوانان که خیلی قوت دارند خیلی هستند ملائکهاى هستند که جمیع آسمان و زمین را بخواهند حرکت بدهند میتوانند ملائکهای چند بودند امر شد که عرش را بردارند هرچه زور زدند نتوانستند حرکت بدهند عرش را جمعیت زیادی به کمک هم همقوت شدند نشد خدا گفت به آنها که متفرق شوید از دور
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 232 *»
عرش وحی شد به ایشان و آنها هم دور شدند هشت تا باقی ماندند وحی شد به ایشان که بگویید خدایا به حق محمد و آلمحمد که قوتی به ما بده که عرش را برداریم این را گفتند و قوت کردند و آن هشت نفر برداشتند به قوت محمد و آلمحمد عرش را حالا هشت تا خدا نشدهاند هشت تا ملائکهاند و مخلوق خدایند. همینجور محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم خودشان امر خدا هستند خودشان علم خدا هستند خودشان حکم خدا هستند همه کار میتوانند بکنند همه چیز میدانند اما هیچ چیز از خود ندارند لایملکون لانفسهم نفعاً و لا ضراً و لا موتاً و لا حیوةً و لا نشوراً اما آنچه دارند همه را از خدا دارند تو هم هرچه داری خدا به تو داده پس ایشانند همهکاره در ملک خدا خودشان اسمهای بزرگ خدایند لله الاسماء الحسنی. باز ملتفت باشید آیه قرآن است عرض میکنم میفرماید لله الاسماء الحسنی فادعوه بها و حضرت امام جعفر صادق در تفسیر این آیه فرمود والله ماییم آن اسمهایی که خدا در قرآن امر کرده که بخوانید خدا را به آن اسمهای حسنی به واسطه آن اسمها شما هم باید بخوانید خدا را پس اگر دعا میکنی باز اینطور دعا میکنی که به واسطه محمد و آلمحمد خدا مستجاب کند دعای تو را پس ایشانند والله اسمهای خدا و اسمهای خدا بسیار است و مَثَلهای خدا بیشمار است لکن خدا خودش یکی است و اسمهاش بسیار است چنانکه تو خودت یکی هستی اسمهات بسیار است گاهی میایستی اسمت ایستاده است گاهی مینشینی اسمت نشسته است گاهی میجنبی اسمت متحرک
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 233 *»
است گاهی نمیجنبی اسمت ساکن است پس ایشانند صفتهای خدا و ایشانند اسمهای خدا اما دیگر فراموش نکنید اما این فراموش نکنید را که عرض میکنم ملتفت باشید میخواهم عرض کنم در فضائل چندان خلوص برای مؤمنین بههم نخواهد رسید به جهت آنکه یاد میآورد که او همهکاره است آنوقت طمع حرکت میآید ایمان مشوب میشود و اگر این سرّ را برخوری آنوقت به حاقّ ایمان برمیخوری که چه شده خدا اینهمه بلا بر سر خوبان وارد میآورد و انشاءالله ملتفت باشید چه عرض میکنم انشاءالله اگر همهتان برنمیخورید بعضیتان ضبط کنید این عرضها را که اقلاً هدر نرود بخواهید هم ضبط کنید آسان است ملاجعفر مینویسد نسخهاش را بگیرید بنویسید.
پس فکر کنید که آیا این چه سرّی است که خدا میفرستد پیغمبری را و او را مبتلا میکند به بلاها و آنوقت او دعوت میکند خلق را چرا شهادت به یگانگی خود را قرین کرده است به شهادت بر رسالت آنها و به شهادت بر ولایت آنها اشهد ان لا اله الا الله باید گفت اشهد ان محمداً رسول الله را هم باید گفت چرا قرین کرده این شهادت را به آن شهادت همینطور مردم خودشان بفهمند خدا خدا است چه احتیاج به این شهادت است اگر اینقدر شعور ندارند که چرا تکلیفشان کرده که او را بشناسند اگر یکخورده شعور دارند میدانند خودشان خودشان را نساختهاند امثال آنها هم آنها را نساختهاند پس یک کسی ساخته آنها را و آن خدا است و حالا که ساخته پس توانسته که ساخته پس قادر بوده و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 234 *»
دانسته چطور بسازد پس دانا هم بوده و هر چیزی را سر جاش گذارده پس حکیم هم بوده لامحاله کسی که به تکلیف رسید اینها عقلش میرسد و میتواند خودش به عقل خودش بفهمد حالا چه شد که خدا توحیدش را قرین کرده به رسالت رسولان سرّش چه چیز است ملتفت باشید سرّ امر این است که عرض میکنم خدا چون خودش هرگز مبتلا به بلائی نیست از این جهت خلوص برای مؤمن بههم نمیرسد که بیاختیار به هیجان بیاید ملتفت باشید همهاش را باز توی فضائل عرض میکنم باید به دست آورد.
باری پس ائمه طاهرین جهتی دارند که آن جهت باطنی است جهت باطنی ایشان و هیچ فراموش نکنید جهت باطنی ایشان هیچ خدای ایشان نیست مگر که هرچه خدا داده به ایشان دارند لکن دیگر هرچه خدا قدرت دارد قدرتهاش را به ایشان داده نه که از خودش کنده باشد و به آنها داده باشد تو هم قدرت به کسی بخواهی بدهی قدرت را از خودت نمیکنی به او بدهی بخواهی علم تعلیم کسی بکنی نه این است خودت جاهل میشوی و او را عالم میکنی همانطور که خودت عالمی فرقش با تو این میشود که تو عالم اصل هستی و او از تو یاد گرفته دیگر هیچ فرقی نیست. پس این است که به همینطور در دعای رجبیه که میخواندند اینجاها در مسجد در ماه رجب میفرماید بمقاماتک و علاماتک التی لا تعطیل لها فی کل مکان یعرفک بها من عرفک لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک خدایا تو را قسم میدهم به آن آیات و علاماتی که داری که جایی نیست که آنجا نباشند آن آیات و علامات دیگر نمیدانم این حرف
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 235 *»
که شخص واحد در حال واحد در امکنه عدیده محال است باشد با فقرات این دعا چطور درست میآید و چه میگویند عجب است خدا میداند و حال آنکه علی والله در آسمان است و همان وقتی که در آسمان است همان وقت در زمین است و علی والله همان وقتی که در مشرق است همان وقت در مغرب است همان وقتی که در مغرب است والله همان وقت در مشرق است همه جا هست و هیچ جایی نیست که علی آنجا نباشد هیچ جایی نیست امام حسن آنجا نباشد هیچ جایی نیست که امام حسین آنجا نباشد هیچ جایی نیست صاحبالامر آنجا نباشد تمام خلق در تمام حالات در مرأیٰ و مسمع ایشانند؛ ایشانند چشم بینای خدا، ایشانند گوش شنوای خدا هر صوتی را میشنوند هر کسی را میبینند چشمشان چشم خدا است نه چشم خودشان به همینطور گوششان گوش خدا است نه گوش خودشان دستشان دست خدا است نه دست خودشان و هکذا لایملکون لانفسهم نفعاً و لا ضراً و لا موتاً و لا حیوةً و لا نشوراً هیچ چیز را مالک نیستند حتی خودشان خودشان نیستند، مالک خودشان خدا است پس ایشانند ظهور خدا.
و انشاءالله ملتفت باش اصل مطلب را فراموش مکن ملتفت باش که چه میخواهم عرض کنم میخواهم بگویم این مردمی که میبینی اغلب اغلب مردم در ذکر فضائل و در وقتی که فضائل میشنوند طمعشان حرکت میکند و از راه طمع رو به ایشان میروند و این نقص است که از راه طمع رو به کسی بروند. بله حضرت امیر چون خرما دارد ما رو به او که رفتیم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 236 *»
خرمامان میدهد خیر تو باید حضرت امیر را دوست بداری اگرچه خرمات هم ندهد. پس دقت کنید و این سرّ را همه جا جاریش کنید بخصوص جایی که خیلی جاری شده شما هم خیلی جاریش کنید و اگر ملتفت شدید این است سرّی که خدا انبیای خود را غالب نمیکند بر دشمنانشان همیشه، گاهی مغلوبشان میکند گاهی غالبشان میکند گاهی ناخوششان میکند گاهی گرفتار بلاها و مصیبتهاشان میکند چرا که در ضمنی که انسان مصیبت دوست را میشنود طمع به هیجان نمیآید مثل اینکه ترسی به هیجان نمیآید معلوم است کسی که مظلوم و مقهور واقع شده کی از این میترسد پس از راه ترس نیست توجه به ایشان، کسی که مظلوم و مقهور شد از سر جان و مال و عرض و ناموس و همه گذشت و دوستانش مینشینند لله و فی الله توجه میکنند به او. پس دقت کنید انشاءالله که والله سرّی که در مصائب انبیاء است خصوص سرّی که در مصیبت سیدالشهداء است به دست میآید و به دست آمدن آن سرّ والله در شنیدن فضائل نیست مصیبت است که دین مردم را دین خالص میکند به جهت آنکه تا توجه میکنی به حضرت سیدالشهداء و یاد هر مصیبتی میافتی محزون میشوی آیا میشود محزون نشوی گیرم گریه نکردی لامحاله محزون خواهی شد و ممکن نیست والله کسی توجه کند به او به یاد او بیاید و به یاد مصیبتهای او بیاید و گریه نکند چنین چیزی نمیشود سیدالشهداء خودش فرموده و خودش را شناساند به شما فرموده انا قتیل العبرة مرا برای گریه میکشند انا قتیل العبرة من کسی هستم که
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 237 *»
کشته شدهٔ گریه و اندوه هستم ماذکرت عند مؤمن و لا مؤمنة الا بکیٰ و استعبر لمصابی هیچ مؤمن و مؤمنهای مرا یاد نمیکند مگر اینکه میگرید و اشکش در مصیبت من جاری میشود این علامت ایمان مؤمن است نمیشود ذکر آن حضرت در نزد مؤمن بشود و مؤمن گریه نکند هر که گریه نمیکند مؤمن نیست دیگر اگر مؤمنی میبینی وقتی جوری است که گریه نمیکند وقتی دیگر گريه میکند. پس تمام مؤمنین که خدا خلق کرده این مصیبت را که شنیدند محزون شدند و در این مصیبت اشکشان ریخت و تمنا کردند که یا لیتنا کنّا معک فنفوز فوزاً عظیماً و داخل شهدای کربلا محسوب شدند.
و عرض کردم معنی این مطلب را که اصل عمل انسانی صدق نیت است هیچ خدا در بند عمل ظاهری نیست هیچ در بند این نیستند که تو از اینجا برخیزی راه بیفتی بروی کربلا آنجا سر خودت را ببُری میخواهند نیت تو صادق باشد راستی راستی از روی دل این تمنا را بکنی. دقت کنید انشاءالله اسرار عظیم عظیم در آن خوابیده است حالا مردم بیفکر میشنوند و راه میروند شما فکر کنید ببینید وقتی در کربلا بود حضرت سیدالشهداء و استغاثه میکرد و میفرمود هل من ناصر ینصرنی گیرم یک نفر رفت یاری او کرد این یک نفر چه میکند آیا این یک نفر غالبش میکرد بر آنها نه چنین است بلکه همه همّش این بود از این استغاثهها که میکرد که آیا یک نفر هست که ایمان به خدا بیارد و خود را نجات بدهد نجات خود آن شخص یاریکردن خود است به یاریکردن سیدالشهداء دقت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 238 *»
کنید انشاءالله چرا که سیدالشهداء آمده روی زمین برای همین نجاتدادن کاری دیگر نداشت فکر کنید اگر خدا نمیخواست نجات بدهد مردم را از اول پیغمبر نمیفرستاد هیچ امیرالمؤمنین نمیآمد میان مردم ائمه نمیآمدند در جابلقا و جابلصا منزلشان میدادند همانجا بودند و عبادت خدا میکردند کاری هم به این مردم نداشتند پس حالا که آورده آنها را در میان مردم والله هیچ کاری نداشته مگر اینکه میخواهند خلق را نجات دهند پس والله هل من ناصر ینصرنی که میفرمود یعنی بیایید و خود را نجات بدهید کمک من همین است و الا یک نفر میآمد یاری میکرد مگر میشد که حضرت کشته نشوند هزار نفر هم میآمدند باز حضرت کشته میشدند و از آن طرف اگر رأی مبارکش قرار میگرفت که کل اینها را بکشد مگر به تنهایی خودش نمیتوانست البته خودش میتوانست هیچ احتیاجی به کمک کسی نداشت. آیا نمیبینی وقتی از مدینه بیرون میآمد پنج هزار ملک نازل شدند بر اسبهای بهشتی سوار و حربهها در دست عرض کردند یا ابن رسول الله کجا میروی همینجا باش بمان در همین مدینه ما میرویم یزید را پدرش را درمیآریم او را میکشیم فرمود من هیچ احتیاجی به شما ندارم یعنی من اگر بخواهم به اینجور غالب شدنها مگر خودم نمیتوانم دفع دشمن از خود کنم به یک کُنی که بگویم به یک نفسی که بکشم هلاک میکنم تمام دشمنان خود را هیچ احتیاج به شما و یاری شما ندارم همینطور جماعت بسیاری از شیعیان جنی آمدند عرض کردند کجا میروی اگر از خوف دشمن است
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 239 *»
گریختهای به ما واگذار آنها را به قتل میرسانیم باز فرمود من احتیاج به شما و یاری شما ندارم. دیگر اگر اعتقاد نداشته باشی به اینها شیعه نیستی اینها را چه شیعه چه سنی همه اعتقاد دارند سنیها هم اعتقاد دارند. باری منظور این است که امام اگر بخواهد غالب شود بر دشمنان خود بگوید «موتوا» جمیعاً والله میمیرند انما امره اذا اراد شیئاً انیقول له کن فیکون بخواهد به یک نفسی به یک حرکتی همینقدر دستش را چنین که میکند برق شمشیرش همه را میگیرد شمشیرش را حواله کند کسی باقی نمیماند این است که در عالم رجعت وقتی جمیع مؤمنان جمع میشوند در کنار همین فرات شیطان با جمیع قشونش جمع میشوند و با حضرت امیر جنگ میکنند پیغمبر پایین میآید و در توی ابری نشسته است میآید و یک نیزه یک حربه بر شیطان میزند که شیطان خودش و جمیع لشکرش به آن یک حربه کشته میشوند پس میتوانستند به یک حربه دشمنان خود را تمام کنند احتیاج به یاری کسی نداشتند.
پس ملتفت باش که میخواهند تو را مؤمن کنند ایمان خالص به تو بدهند خدا تدبیری برای تو کرده که تو را دوست او کرده پس اولاً مبتلا به بلا کرده که وقتی تو ملتفت او میشوی بیطمع بیخوف ایمان میآری. پس ملتفت باشید انشاءالله بعضی روضهخوانها هم بخصوص ملتفت باشند اقلاً آنهاییشان که اینجا هستند بشنوند اصرار کردن بر گریه اصرار زیاد کردن که گریه کنید بر سیدالشهداء که چقدر ثواب میدهند و هی ثوابهاش را بگویند میخواهند ضایع کنند عمل را. شما ملتفت باشید
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 240 *»
میخواهم عرض کنم که همچو فرض کنید که ثواب هم نمیدهند گیرم گریه بر سیدالشهداء ثواب ندارد فرضاً نعوذبالله گناه هم داشته باشد فکر کن ببین مگر دوست میتواند صدمه دوست را بشنود و گریه نکند تو ببین خودت را، دوست پدرت هستی دوست مادرت هستی وقتی بمیرد هی گریه میکنی و زاری میکنی و هرچه منعت میکنند که گریه مکن یخه چاک مکن گناه دارد باز تو طاقت نمیآوری گریه میکنی یخه چاک میکنی. حالا ببین چه ثوابی است بهتر از این که گریه کنی بر حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه والله اغلب گریهکنندگان در آن حینی که گریه میکنند هیچ یاد ثوابشان نیستند اگر یاد ثواب باشند به فکر جايی دیگر میافتند آنوقت گریه نمیتوانند بکنند ماجعل الله لرجل من قلبین فی جوفه همین که انسان یاد ثواب میافتد لامحاله چشم خشک میشود لکن وقتی ملتفت خود او شدی ملتفتشدن بر خود او بهترین ثوابها است و خود او بهترین محبوبها است والله خود او بهترین نعمتهای دنیا و آخرت است بهشت و حورالعین چه چیز است والله بهشت و حورالعین از نور او خلق شده و خود او والله از بهشت و حورالعین خیلی بهتر است. پس ملتفت او شو و برای خود او گریه کن خدا این را میسور و آسان قرار داده بیخوف بیخطر لله و فی الله آنچه سبب ایمان خالص است والله همین قتل حضرت سیدالشهداء است و عرض میکنم والله همینجور، ایمان آدم کامل شد. و عرض میکنم همینجور شنید این مصیبت را و گریان شد و ایمانش کامل شد به جهت آنکه لله و فی الله
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 241 *»
گریه کرد بر آن حضرت و هکذا جمیع پیغمبران و این است که خداوند عالم نازل میکند و میگوید الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً و وقتی حضرت امیر را نصب کرد به امامت در غدیر خم این آیه نازل شد که امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم پس اتمام نعمت خدا و تمام ارسال رسل و انزال کتب برای خلوص جمیع مؤمنان است و هیچ خلوصی در ملک خدا یافت نمیشود و اگر باورت هم نمیشود فکر کن و هنوز نمیدانی که هیچ جا خلوص پیدا نمیشود من فکرهاش را پیشتر کردهام و آماده کردهام برای تو میگویم از هر راهی میخواهی بروی پیش خدا یک شائبهای در آن پیدا میشود و خالص نیست به غیر از اینکه توجه کنی به ائمه طاهرین خصوص سیدالشهداء وقتی در مصیبت او فکر میکنی پس هیچ طمعی به حرکت نیامده و هیچ خوفی در آن نیست بیاختیار قلبت منکسر شده بیاختیار اشکت جاری شده پس دین خالص مخصوص حضرت سیدالشهداء شد از این است که در زیارتش میخوانی اشهد انک قد اقمت الصلوة شهادت میدهم که نماز بیخوف بیطمع بیترس نماز خالص را تو برپا کردی و همچنین اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة زکات خالص بیطمع بیخوف را تو دادهای و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و اطعت الله و رسوله حتی اتیٰک الیقین هیچکس این کار را نتوانسته بکند مگر آن حضرت. پس این است که تمام امر رسالت را کأنه حضرت سیدالشهداء رسانیده خود پیغمبر آنقدری را که رساند دشمنان
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 242 *»
غصب خلافت که کردند آن را برداشتند رفتند حضرت امیر نتوانست آن را مُجریٰ و مُمضیٰ بدارد و مدتها در دست آنها بود امر و حضرت امیر میرفت پشت سرشان نماز میکرد کوچکیشان میکرد به طوری که گاهی تازیانه به دستش میدادند که برو حد بزن. در زمان آنها که اینطور بود بعد از آنها هم که ظاهراً حرکت مذبوحی میکرد لکن باز لشکرش همه سنی بودند یک وقتی نماز تراویح را خواست موقوف کند صدای واعمراه بلند شد خواست بگوید آن نماز بدعتی را که عمر تازه آورده این را ترک کنید این بدعت است زورش نرسید. همچنین ملتفت باشید حضرت امام حسن نتوانست کاری کند به اینجهت صلح کرد با معاویه و هی پول داد معاویه به این مردم بیدین خصوص این آخوندهای رشوهخور که آنها هی حدیث بتراشند در مذمت حضرت امیرالمؤمنین و حدیث بتراشند در مدح معاویه به همینطور مدت بیست سال بگذرد فحش بدهند سبّ کنند حضرت امیر را و افترای بر آن حضرت ببندند حضرت امیر را میگفتند واقعاً دزدی میکند اگر حضرت شب جایی میرفتند که برای بیوهزنی یتیمی چیزی ببرند میگفتند که ما علی را دیدیم دزدی رفته بود اسمش را گذارده بودند دزدی و مدت بیست سال به اینطورها گذشت امام حسن نتوانست نفس بکشد و سببش همه همین بود که معین نداشت. پس اگر حضرت سیدالشهداء هم مثل حضرت امام حسن یا مثل حضرت امیر صلح کرده بود و این کار نشده بود والله تمام ارسال رسل و انزال کتب از زمان آدم تا آن زمان همه رفته بود از دست مردم خیال
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 243 *»
میکردند امر پیغمبر را امر سلطنت ظاهری، میدیدند بنیعباس بنیامیه اینها خلفای رسولند آن اولواالامری هم که میگفتند یعنی هرجا کسی که از جانب پادشاه بیاید او هرچه بگوید باید شنید و خدا آیه نازل کرده که اطاعت کنند اولواالامر را یعنی پادشاه را پس اطاعت پادشاه واجب است سنیها اطاعت پادشاه را واجب میدانند حالا الحمدلله پادشاه ما شیعه هم هست فرضاً اگر یکوقتی شد پادشاه سنی شد پس اطاعتش واجب است مثل اینکه سنیهای الآن که اطاعت پادشاه را واجب میدانند آیه میخوانند اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم و پادشاه را اولواالامر میدانند. ملتفت باشید دقت کنید بابصیرت باشید اول خودتان توی دلتان ایمانتان را درست کنید بعد از آنی هم که یاد گرفتید با کسی هم بخواهید حرف بزنید میتوانید پس اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم پس خدا که امر میکند به اطاعت رسول آیا میشود رسولش را نشناساند آنوقت بگوید اطیعوا الرسول پس رسولان را شناسانده و معجزات بر دست آنها جاری کرده آن وقت امر کرده در قرآن که اطیعوا الرسول و به همینجور اولیالامر را هم باید بشناساند گفته اطاعت کنید باید بشناسید آنها را که اطاعتشان کنید و آنها را رسول تعلیم شما کرده و به شما شناساند که این اولی الامری که خدا گفته اطاعتشان را بکنید اینها کیاند آنها کسانیند که خدا نشانیشان را در قرآن داده انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و پیغمبر گفته مراد از اولیالامر و آن کسی که گفته اطاعت کنید اولیالامر را آنها
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 244 *»
کسانیند که و هم راکعون مؤمنینى هستند که نماز میکنند و در بین نماز انگشتر به فقیر میدهند و حضرت امیر بود که در اثنای نماز انگشتر به فقیر داد و سنیها هم انکاری از این ندارند پس اولیالامر همینطوری که پیغمبر گفت نماز کنید و مردم نماز راه نمیبردند گفت اینجور نماز کنید اینجور روزه بگیرید نمیدانستند چه کار کنند گفت چطور نماز کنید چطور روزه بگیرید چطور خمس بدهید اینطور زکات بدهید اینطور اگر او نگفته بود ما چه میدانستیم او گفت که دهیک مال را بدهید پنجیک بدهید تعلیممان کرد تمام امرهای خدایی را که پیغمبر آورد خودش بیان کرد که مراد این است و هیچ مجمل و مهمل نگذاشت که ما خودمان برویم معنی کنیم بلکه منع کرده و گفته هر کس قرآن مرا به رأی خودش تفسیر کند فلیتبوأ مقعده من النار هر کس قرآن را به رأی خود تفسیر کند جای خود را در جهنم ببیند پس خودش بیان کرده و بیان خودش را باید دید چه چیز است پس اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم همان معنی است که انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون و بخصوص حدیثهایی که شیعه و سنی روایت کردهاند که اولیالامر حضرت امیرالمؤمنین است صلوات الله علیه و بعد از او هر که او تعیین کرده باشد بعد حضرت امام حسن اولیالامر است بعد حضرت امام حسین و هکذا. و به همه اینها اگر این امر نشده بود حضرت سیدالشهداء نایستاده بود و جنگ نکرده بود حقیت او را نمیدانستند بطلان یزید را نمیدانستند دیگر از آنجا پی به بطلان معاویه
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 245 *»
بردند و از همین راه بطلان آن یکی و آن یکی تا آن اولی معلوم شد و اگر بطلان آنها معلوم نمیشد پی به دین خدا نمیبردند دین خدا را نمیدانستند پس ایشانند که دین خدا را رسانیدند دین خدا را واضح کردند ظاهر کردند ایشانند که دین خدا را خالص کردند که مؤمنان دینشان عملشان عبادتشان خالص باشد بیریا بیسمعه دین داشته باشند انسان ناقص بسا ریا میکند و سمعه میکند اما گریه و دلسوختن ریا برنمیدارد همین که دل سوخت عبادت خالص میشود سمعه برنمیدارد ریا برنمیدارد دل سوختن ترس برنمیدارد دل سوختن هیچ احتیاجی به طمع نیست دل سوختن همانقدر میخواهد او محبوب تو باشد تو محبّ او باشی پس تو حالا شکر کن که خداوند عالم محبوبی مثل حسین صلوات الله علیه محبوب تو قرار داده تو را حلالزاده کرده که تو او را دوست بداری در مصیبتها که به یاد او بیفتی محزون میشوی گریان میشوی اشکت که جاری شد والله تمام گناهانت آمرزیده میشود والله تمام اعمال ناقصی که داری نماز دست و پا شکسته روزه دست و پا شکستهای که اطاعت اسمش است و اطاعت اسمش میگذاری که در واقع معصیت است چنانکه حضرت سجاد فرمایش میفرمایند و عرض کردهام پیشتر و باز از ترس مردم است که هی اعاده میکنم و احادیثش را عرض میکنم. حضرت سیدالشهداء عرض میکند در مناجات خودش میگوید الهی من کانت محاسنه مساوی فکیف لاتکون مساویه مساوی خداوندا کسی که نمازش روزهاش عبادتش محاسنش گناه است دیگر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 246 *»
گناهش چه هست و چه خواهد بود؟ ماها همه عبادتمان محاسن ما، هی نماز میکنیم هی روزه میگیریم هرچه کنجکاوی میکنیم تجسس میکنیم نمازی که توجه از اول تا آخر به خدا باشد به خود سراغ نداریم یک روزهای که لله و فی الله باشد و وقتی کنجکاوی بکنیم هیچ جاش عیبی توش نباشد سراغ نداریم مثل اینکه یک مسألهاش را درست نکرده باشیم پس بدانید آن معصیتهایی که مَساوی است آنها را به این واسطه خدا والله میآمرزد دیگر عباداتتان را هم به این واسطه تمام میکند نقصانش را برطرف میکند جبر کسر آنها را میکند پس عبادت کأنه منحصر میشود به آن جناب و او برپا کرده پس اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و اطعت الله و رسوله حتی اتیٰک الیقین.
و صلّى الله على محمّد و آله الطاهرین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 247 *»
مـوعظه نهـم
(شنبه / نهـم محرمالحرام 1301)
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 248 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین
و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم
و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.
خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مىفرماید:
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.
ترجمه فارسى اين آيه را عرض کنم تا آنهايى هم که عربى نمىدانند بدانند مطلب چيست انشاءالله. پس ترجمه فارسی این آیه این است که خداوند عالم فرموده که خدا خریده است از مؤمنان جانهای ایشان را و مالهای ایشان را و به عوض این جان و مال عهد کرده و قرار داده که به عوض بدهد بهشت خود را پس علامت آن جماعتی که فروختند به خدا جانشان را و مالشان را این است که این معامله را پیش از اینها کردهاند یعنی در روز الست در عالم ذر این معامله را کردهاند و علامتشان این است که بعد از نزول قرآن و بعد از نزول این آیه جنگ میکنند در راه خدا بعد از این و جمعی را میکشند در راه خدا و بعد جان و مال خود را تسلیم میکنند و چون که خداوند عالم میدانست که آنها وفا به عهد خود
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 249 *»
میکنند خود هم فرمایش میکند که حالا که شماهایی که مؤمنین هستید وفا به عهد خود میکنید و من میدانم که وفا میکنید بدانید که من هم وفا میکنم و کیست وفا کنندهتر به عهد خود از خداوند عالم چرا که هیچکس وفا کنندهتر نیست از خدا برای اینکه او هرچه بخواهد بکند کسی مانع کار او نمیتواند بشود و جمیع خلق همین که میخواهند کاری بکنند باید بگویند انشاءالله یعنی اگر خدا خواسته میکنم به خلاف آنچه را که خدا خواسته که موقوف به خواهش هیچ مخلوقی نیست و خدا که خواسته وفا کند به عهد خودش مانعی هم که براش نیست پس او وفا کنندهتر است به عهد خودش و میفرماید این عهدی را که خدا گفته نه همین خیال کنید در قرآن چنین قرار داده بلکه در تورات در انجیل و جمیع کتابهای آسمانی هست پس خطاب میکند به آن جماعتی که این معامله را کردند پس میفرماید فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم پس خوشا به حال شما که این معامله را کردید و به این فوز عظیم رسیدید.
پس ملتفت باشید انشاءالله و ببینید از روی فهم و شعور و ادراک که این معامله را خدا کرده با آن جماعت و آن جماعت جمعی هستند معین چرا که از زمان آدم تا خاتم تا هر وقتی فکر کنید هرگز هیچ پیغمبری و هیچ وصی پیغمبری جنگ نکرده است در راه خدا که در توی آن جنگ بکشد جمعی را و در توی آن جنگ کشته بشود و جمیع جان و مالشان در آن جنگ به هدر برود همچو چیزی اتفاق نیفتاده مگر برای حضرت
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 250 *»
سیدالشهداء صلوات الله و سلامه علیه. پس ببینید خداوند عالم روضهخوانی کرده برای حضرت پیغمبر؟ص؟ و این معامله را حضرت سیدالشهداء کرده است و جان و مال و آنچه متعلق به او بود به خدا فروخته و بهشت خدا را گرفته چنانکه در حدیث خاصی که عرض کردهام میفرماید بهشت و تمام حورالعین از نور حضرت سیدالشهداء خلق شده و در همین حدیث فرمایش میکند و قسم میخورد امام والله حسین بهتر است از تمام بهشت و تمام حورالعین چرا که هر منیری معلوم است از نور خودش بهتر است معلوم است نور چراغ پستتر از چراغ است و بسته به چراغ است نور آفتاب بسته است به آفتاب، نور هر آفتابی کار هر کسی زیر رتبه خود او افتاده است پس خود او والله بهتر است از کارش و عرض کردم کاری که خدا و پیر و پیغمبر میکنند کارهای بازیچه نیست کار شهادت کاری نیست که خیال کنید به حسب اتفاق در دنیا اتفاق افتاده و این تعمد نبوده از جانب خدا و رسول و حضرت سیدالشهداء بلکه امری است که خدا به پیغمبر خود فرموده به پیر فرموده و از برای کفاره گناه جمیع گناهکاران قرار داده که تمام این مصیبتها به آن جناب وارد بیاید چرا که باز انشاءالله شما میدانید که این مصیبتها به جهت خود او بر او وارد نیامد و میدانید هر نعمتی به هر کس برسد یا هر مصیبتی به هر کس میرسد آخر هر نعمتی یک ثوابی است که خدا به جهت عملی به کسی میدهد و هر مصیبتی عذابی است که خدا به جهت یک عملی است که کرده بر او وارد میآرد و دیگر صدمهها و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 251 *»
مصیبتها چه در دنیا باشد چه در آخرت عذاب است؛ عذاب خدا یعنی صدمهاى مصیبتی بلائی. پس این مصیبتی که به حضرت سیدالشهداء وارد آمده فکر کنید که آیا به جهت عمل خود او است که اینهمه مصیبت بر او باید وارد بیاید به جهت عمل خود او که نیست شما البته که میدانید آن جناب معصوم بود و مطهر و یک سر مویی خلاف فرمودهٔ خدا را نکرده بود یک سر مویی کمتر از آن طوری که خدا خواست نرفت و یک سر مویی بیش از آنچه خدا خواست نکرد چرا که او داخل آن بندگانی است که خود همین خدا تعریف آنها را باز در همین قرآن فرموده و فرموده عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون یعنی ایشان و خطاب به جمیع معصومین است یعنی ایشان آن بندگانی هستند مکرم در نزد خدا که هیچ سبقت نمیگیرند بر خدا در هیچ قولی در هیچ اعتقادی در هیچ خواهشی در هیچ میلی بر خداوند عالم تا آنکه خدا سبقت بگیرد بر ایشان پس بفرماید امری را بکن آن وقت آنها بکنند یا بگوید ترک کن آن وقت آنها ترک کنند از پیش خود سر مویی کم و زیاد نمیکنند پس ایشان به قول او عمل میکنند و تخلف نمیکنند. حالا این مصیبتها هم که بر سر سیدالشهداء وارد آمده آیا به جهت عمل خودش بوده اگر کسی خیال کند اینها که بر سر او آمده مکافات عمل خودش را خودش دیده هر کس چنین گمانی کند از دایره شیعه اثناعشری بیرون میرود. و ملتفت باشید جمعی از منافقین یعنی جمعی از حکماء که اسمشان حکیم است خود را حکیم دانستهاند در واقع داخل سفهاء
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 252 *»
هستند و نمیدانند داخل سفهایند در حقیقت منافقند اینجور جماعت میگویند اگر حضرت امیر با کفار جنگ نکرده بود و آنها را نکشته بود و اسیر نکرده بود و آن کارها را نکرده بود اینجور بلاها و مصیبتها به اولادش نمیرسید و اینها مکافات دهریه است که به حضرت سیدالشهداء رسیده بعضی از منافقین اینجور مزخرفات را گفتهاند. شما ملتفت باشید و بدانید اینها کفر است و زندقه است اگر چنین باشد که انبیاء در راه خدا جهاد کردهاند تلافیش را بر سر اولادشان درآورند چرا بر سر خود حضرت امیر وارد نیاوردند از روی بصیرت هرچه تمامتر فکر کنید ببینید پادشاهان ظالم خونخوار در دنیا بسیار بودهاند و همه جنگها کردند و کشت و کشارها کردهاند آیا هیچ از اولادشان اینجور انتقام کشیدهاند ضحاک ماردوش هزار سال ظلم کرد ستم کرد و هی کشت هی خراب کرد و سلطنت کرد هزار سال هم طول کشید سلطنتش ببینید از اولاد ضحاک ماردوش فاسق ظالم جابر کافر آیا هیچ انتقام کشیدند بنا نیست تقصیر کسی را بر کسی دیگر بگیرند انتقام پدر را از پسران بکشند لاتزر وازرة وزر اخری واقعاً خلاف عدل خدا است کسی دیگر ظلم کند انتقامش را از کسی دیگر بکشند. اما جهاد پیغمبران و امامان، انشاءالله فکر کنید و هر پیغمبری هم جنگ کرد موسی جنگ کرد داود جنگ کرد سلیمان جنگ کرد حالا آیا اینها مکافات دهریه باید بکشند چرا که با کفار جنگ کردهاند و کفار را کشتهاند چنین چیزی معقول نیست. پس والله اینها نیست آن مکافات دهریه و والله حضرت سیدالشهداء به قدر سر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 253 *»
سوزنی به قدر سر مويى بیش از آنچه خدا گفته بود نرفته بود به قدر سر مویی کمتر از مویی کمتر از آنچه خدا گفته بود نرفته بود و او معصوم بود و مطهر بود لکن دوستان و شیعیان او که تمام خلق روزگارند از آدم گرفته تا خاتم از آدم تا خاتم از خاتم تا قیام قیامت هر مؤمنی که نقصی داشته باشد آن نقص را باید حضرت سیدالشهداء کفاره بدهد و تمام خلق از آدم گرفته تا خاتم به استثنای خود ائمه طاهرین صلوات الله علیهم از ایشان که گذشت دیگر جمیعشان والله هم خوبشان هم بدشان هم اهل طاعتشان هم اهل معصیتشان جمیعاً بندگان زرخرید ایشانند و عرض کردم خداوند عالم در عالم ظاهر و در عالم باطن چنین قرار داده که همین که غلام کسی یک ظلمی جریرهای وارد آورد جراحتی به کسی بزند قتلی بکند معصیتی کند انتقام آن غلام را از آقای آن غلام میکشند. ملتفت باشید و ببینید همین غلامهای متعارفیِ زرخرید اگر کسی را بکشند نمیروند غلام را پس بکشند به جهتی که پول غلام بیست تومان سی تومان چهل تومان است که به غلام باید بدهد و آن را که غلام کشته هزار تومان قیمتش است پس خود غلام را نمیکشند پس اگر غلام قتلی کرد میآیند ریش آقاش را میگیرند که بیا هزار تومان بده. ملتفت باشید انشاءالله پس جریره و معصیت غلام را از آقا میگیرند و دیه را به این معنی نه به آن معنیهای متعارف ملتفت باشید دیه را از عاقله میگیرند و عاقله تمام خلق روزگار، آقای جمیع ملک خدا محمد و آلمحمدند؟عهم؟ به دلیل صریح آیه قرآن که فرمایش میفرماید تبارک الذی نزّل الفرقان علی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 254 *»
عبده لیکون للعالمین نذیراً مبارک است آن خدایی که نازل کرده کتاب را بر بنده خود که نذیر و پیغمبر باشد از برای جمیع عالمین و آن عالمینی که خدا خدای آن عالمین است و تو میخوانی الحمدلله رب العالمین پس آن عالمینی که خدا خالق آن عالمین است آن همین پیغمبرش پیغمبر آخرالزمان است؟ص؟ همین پیغمبر است که قرآن آورده و این پیغمبر اوصیای او همین اوصیای معروفند که اول آنها علی است آخرش همان امامی است که غائب شده همان امام دوازدهمی صلوات الله علیهم. پس ایشانند اولیای نعم و ایشانند که فرموده انما ولیکم یعنی ولی شما یعنی ولی جمیع خلق از آدم تا خاتم انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون همینطوری که خدا است ولی خلق و خدا ولی خلق است یعنی صاحب اختیار خلق است یعنی آقای خلق است و تمام خلق غلام و کنیزان هستند پس خدا مطاع کل خلق است و جمیع خلق مطیع و منقاد و غلام او هستند و قائممقام آن خدا در اداء پیغمبر است؟ص؟ که او است مطاع کل خلق عالم و جمیع خلق مردانشان غلامان او هستند و زنانشان کنیزان او و ماکان لمؤمن و لا مؤمنة نیست هیچ مؤمن و مؤمنهای را اذا قضی الله و رسوله امراً انیکون لهم الخیرة من امرهم هیچ اختیاری در جان خودشان. ملتفت باشید و همچنین هم نباشيد مؤمن نشدهاید. انشاءالله مشق کنید و فکر کنید مکرر عرض کردهام سعی کنید کاری کنید که عقیدهتان ضایع نباشد اعتقاد بد نداشته باشید چرا که اعتقاد بد دیگر چاره ندارد چارهاش جهنم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 255 *»
رفتن است و الی ابدالابد عذاب کشیدن است لکن کار بد عمل بد چاره دارد آدم توبه میکند کفاره میدهد گریه میکند چارهاش میشود. پس عقیده خود را باید درست کنید باید اعتقادتان این باشد که این مؤمنین و مؤمناتی که هستند اختیار مال خودشان را ندارند اختیار مالشان دست خودشان نیست [اختيار] هیچ چیزشان را ندارند و اگر این اعتقاد را نداری بدان هنوز مسلمان نشدهای چه جای اینکه مؤمن باشی که بهشت نخواهی رفت پس از برای مؤمنین هیچ اختیاری نیست میفرماید ماکان لهم الخیرة من امرهم و ببینید که در امر خودشان را میگوید اختیاری ندارند نمیگوید ما کان لهم الخیرة من امر الله یا امر رسول الله میگوید ما کان لهم الخیرة من امرهم در امر خودشان نمیتوانند خودسری کنند و اختیار کنند آنچه بخواهند و انشاءالله وقتی امام زمان میآید با شمشیر اینها را به گردن مردم میگذارد و همین ظاهر شرع پیغمبر است که تو اختیار نداری که مالت را اسراف کنی چه جای اینکه تلف کنی اختیار نداری بگویی مال خودم است خودم میدانم میخواهم آتشش بزنم نه نمیتوانی چنین حرفی بزنی مال خودت نیست مال خدا است پس در مال خودت اسراف نمیتوانی بکنی اگر اسراف کردی خدا از تو انتقام میکشد که چرا زیاد خرج کردی و اسراف را حرام کرده حتی ببینید که اسراف تا کجا است انشاءالله دقت کنید شخصی در کنار دجله از ظرفی آب برداشت و آشامید بعد آب را ریخت در بیابان یکی از ائمه تشریف داشتند فرمودند اسراف کردی آب را زیاد آوردی آب را در دجله بریز این
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 256 *»
آب را در بیابان ریختی بیمصرف میشود پس اسراف میشود. شخصی خرما میخورْد هستهاش را به اینطرف و آنطرف میانداخت میریخت دور چنانکه متعارف است فرمودند این اسراف است اینها را جمع کن بده گوسفندها بخورند چنانکه حالا یکپاره جاها همین کار را میکنند. باری پس میفرماید چون مال مال تو نیست مال خداست هرجا او گفته خرج کن میتوانی خرج کنی هرجا گفته بده آنجا که گفته بده بخواهی بگویی مال خودم است نمیتوانی بگویی، مال خودت نیست گفته زکات بده نمیتوانی بگویی مال خودم است و نمیدهم گفته خمس بده نمیتوانی بگویی مال خودم است نمیدهم خیر باید داد نمیشنوند از آدم و همینها را وقتی امام بیاید به گردن آدم میگذارند هر کس هم قبول نکند مثل سگ گردنش را میزنند. انشاءالله دقت کنید. ببین اختیار چشم خودت را آیا داری؟ نه نداری اگر بخواهی کور کنی چشم خودت را که چشم خودم است خودم میدانم انتقام میکشند از آدم که چرا کور کردی. گوش خود را کر کنی بگویی گوش خودم است خودم میدانم انتقام میکشد خدا، خدا نگفته کرش کن هزار کار با این گوش دارد میخواهد حرفها بشنوی دینها یاد بگیری این گوش مال خدا است مال تو نیست به جهتی که خدا این را ساخته تو کجاش را ساختی این چشم را این گوش را این شامه را این ذائقه را این لامسه را همه را که خدا ساخته پس مال خودش است پس خدا است مالک جان و مال مردم و به همینطور بلکه شدیدتر غلام زرخرید اختیار ندارد که جامه خود را بدهد بیاذن
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 257 *»
آقاش به کسی چرا که العبد و ما فی یده لمولاه غلام جامهای که پوشیده مال آقا است بگوید جامه خودم بود دلم خواست دادم آقاش میگوید غلط کردی دادی تو خودت هم غلامی مملوک دیگری هستی اذن نداشتی بدهی چرا دادی همچنین به غلام زرخرید آقا بگوید قبات را بکن بده به فلان نمیتواند بگوید قبای خودم است نمیدهم اگر همچو غلامی باشد آقا سر همچو غلامی را میبُرد آقا میبخشد قباش را سهل است خود غلام را هم میبخشد به کسی دیگر میدهد او را میگوید برو پیش او غلام او باش اگر غلام بگوید من نمیروم از خدمت شما جای دیگر نمیروم من دلم میخواهد پیش شما باشم میگویند دلبخواه نیست به اختیار تو نیست که تو دلت همچو بخواهد تو اختیارت با آقات است او آقا است اختیار تو را دارد میخواهد تو را میفروشد میخواهد تو را میبخشد به همینطور اگر بگوید خودم میدانم میخواهم دست خود را قطع کنم اختیار ندارد بگوید میخواهم خودم پای خودم را لنگ کنم نمیتواند مثل این است که پای خر و گاو آقا را بخواهد لنگ کند.
پس بدانید جمیع مردم اولاً غلامند برای خدا و زنها کنیزان اویند و مملوکان اویند و خودشان و مایملکشان تماماً مملوک خدا و مال خدا است و قائم مقام خدا در اداء پیغمبر خدا است؟ص؟ چنانکه فرموده من یطع الرسول فقد اطاع الله و دیگر اطاعتی برای خدا در جای دیگر غیر از اطاعت رسول نیست حرف هر کسی را بشنوی و اطاعت هر که را بکنی اطاعت خدا نیست به هوای نفس خودت عمل کنی اطاعت خدا نیست
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 258 *»
به خلاف اطاعت رسول که اطاعت خدا است غیر از اطاعت رسول اطاعت خدا دیگر هیچ جا جاش نیست میخواهی بدانی حلال خدا کدام است میروی از رسول خدا میپرسی میخواهی بدانی حرام خدا کدام است میروی از رسول خدا میپرسی پس مطاع کل خلق در خلق و خلیفه خدا در میان خلق و جانشین خدا در میان خلق و قائممقام خدا رسول خدا است در میان خلق و او است مطاع و او است سید و او است مولا و او است آقا و تمام خلق غلامانند و کنیزان زرخرید چرا که ایشانند واسطههای خلقت شما ایشانند واسطههای رزق شما و شما میبینید هر جا هر که واسطه بوده احکامی برای او قرار دادهاند. پدران واسطه خلقت فرزندانند همچنین مادرها و چون چنین است میفرمایند که آنچه پسر دارد مال پدرش است و ببینید که پدر مولا است برای پسر و پدر ولی پسر است و صاحب اختیار او است چنانکه میبینید پدر طفل صغیر خودش را عقد میکند برای هر که میخواهد کبیرش هم همینطور است به جهتی که اختیار دارد به جهتی که آقا است و اختیاردار است مال اولادش را میخرد میفروشد، از مال او خرج میکند صلح میکند انت و مالک لابیک تو خودت و مالت مال پدرتی به جهتی که واسطه خلقت تو او شد همچنین واسطه رزق تو آن مادر است شیر میدهد، پدر است غذا و لباس به مادر میدهد که او را بزرگ کند پس تو خودت غلامی برای پدر خودت دختران کنیزانند برای والدین خود به جهتی که آنها واسطه خلقت و واسطه رزق اینهایند. پس والله ائمه طاهرینند؟سهم؟ واسطه خلقت تمام
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 259 *»
مخلوقات از آدم گرفته تا خاتم تا روز قیامت اگر ایشان نبودند والله آسمانها نبودند لولاک لماخلقت الافلاک و این حدیث را والله سنیها هم روایت کردهاند، شیعهها که در بازارها همه درویشها میخوانند که لولاک لماخلقت الافلاک ای محمد اگر تو نبودی آسمانها را خلق نمیکردم و اگر آسمانها نبود زمینها نبود اگر زمین نبود جمادات نبود نباتات نبودند حیوانات نبودند انسانها نبودند پس آدم نبود حوا نبود پیغمبران از نسل آدم و حوا نبودند پس همهشان واسطهشان محمد و آلمحمدند صلوات الله علیهم اجمعین واسطه خلقشان واسطه رزقشان واسطه حیاتشان واسطه موتشان محمد و آلمحمدند؟عهم؟ پس چون واسطهاند از این جهت خلق غلامان و کنیزان ایشان شدهاند از این جهت تمام منقصتهای اینها را خدا سؤال میکند از آقایانشان از گناهان و جرم و جریرهای که اینها کردهاند خدا سؤال میکند از آقایانشان از محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم سؤال میکند چنانکه خودش خبر داده و گفته لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم پس میفرماید علیه ما عنتّم یعنی آنچه شما معصیت میکنید جمیعش را خدا به گردن پیغمبر گذارده و از او سؤال میکند و او است والله که شفاعت میکند گناهکاران را از اینجهت است که خدا او را شفیع جمیع گناهکاران قرار داده است.
باز این حدیث را شیعه و سنی همه روایت کردهاند که پیغمبر فرموده شفاعتی لاهل الکبائر من امتی شفاعت من از برای آن کسانی است که
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 260 *»
گناهان بزرگ کردهاند و از امت من هستند فکر کنید انشاءالله پس پیغمبر شفیع جمیع است از اول دنیا تا آخر دنیا. و همین که باز دقت کنید و ببینید شفاعت میکنند کبائر را حالا دیگر خودت استاد شو و فکر کن پس جایی که شفاعت کنند گناه کبیره را گناه صغیره را البته شفاعت میکنند چرا که گناه کوچک را زودتر میشود شفاعت کرد و جایی که گناهان کبیره را و صغیره را شفاعت کنند البته عملی اگر ناقص باشد اعمالمان ناقص باشد نمازمان روزهمان عباداتمان ناقص باشد اینها را بهتر و آسانتر تمام میتوانند بکنند شفاعت میکنند و تمامش میکنند پس عملها اگرچه ناقص است و اگر عملها را بشکافی واقعاً همهاش اعمال بد است من کانت محاسنه مساوی فکیف لاتکون مساویه مساوی و عرض میکنم کسانی که ناقصند عملهای خودشان هم بدانند ناقص است نمازشان هم معصیت است روزهشان هم معصیت است لکن ملتفت باشید کسی که طاعتش معصیت باشد دیگر معصیتش چه خواهد بود معلوم است خیلی معصیت است و آن خیلیها را فرمودهاند، فرمودهاند شفاعت میکنم؛ گناهان کبیره واضح را شفاعت میکنند و آنها را که شفاعت کردند البته صغایر را آسانتر شفاعت میکنند اینها را که شفاعت کردند نقصانها را البته آسانتر شفاعت میکنند و برمیدارند این است که هر نقصانی را ایشان جبر میکنند تلافی میکنند از این بود که این مصیبتها را بر خود وارد آوردند.
حالا دیگر فکر کن چشمت چشم ظاهربین نباشد و فهمت مثل فهم
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 261 *»
اغلب مردم نباشد زیرک باش و دانا بسا شخصی مثلاً نگاه که میکند یکپاره چیزها میبیند و میشنود حیران میشود که یک امام حسینی مظلوم شد به این یک امام حسینی که مظلوم شد خدا چطور گناه جمیع خلق را به این یک نَفْسی که مقتول و مظلوم شد میبخشد؟ فکر کن از روی شعور و دقت کن تا بفهمی که میشود پس ببینید هر صدمهای نسبت به مخلوقی از مخلوقات تفاوتها میکند حیوانی را انسان تازیانه بزند نقلی نیست اما اگر بنا شد انسانی را تازیانه بزنند صد هزار هزار حیوان را تازیانه بزنی سرش را هم ببُری قربانی کنی نقلی نیست اما یک انسان را بکشی ببین چقدر غوغا میشود خدا در هیچ شرعی نگفته اگر کسی یک گوسفند سر ببُرد من او را به جهنم میبرم لکن اگر صد گوسفند را سر ببُرند صد هزار گوسفند را سر ببُرند یا اینکه صد هزار شتر را بکشند صد هزار گاو و خر را بکشند اگرچه کشت و کشار کردن خوب کاری هم نباشد بر فرضی که بد هم باشد نگفته کسى که هر که گوسفند زیاد بکشد من به جهنم میبرم او را اما یک انسانی کسی بکشد فرموده من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعاً و من یقتل منکم مؤمناً متعمداً فجزاؤه جهنم خالداً فیها هر کس عمداً مؤمنی را بکشد جزاش جهنم است و مخلد در جهنم است حالا این یک انسان را کشته و مخلد در جهنم میشود بسا کسی حیوان زیاد کشته و کسی یک انسان را بکشد گناه این آنقدر نیست بلکه این همیشه مخلد در جهنم است و او گناهش اینقدرها نیست. و همچنین در میان مردمان فکر کنید نسبت به کسی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 262 *»
که فهمی ندارد شعوری ندارد ادراکی ندارد مثل بیابانیها مثل کُردها اگر حرف زشتی به او بزنی سیلی به او بزنی یک صدمهاى به اینها بزنی حرف زشتی به اینها بزنی نقلی نیست اما ببینید نسبت به شخص بزرگی مثلاً پادشاهی یا وزیری یا حاکم متشخصی یا آقایی که خیلی متشخص باشد خم به ابرو بزنی پیش او خلاف توقعش میشود و از آدم میرنجد و بسا انتقام میکشد که این بد ایستاده این بیادب است خيلى از سلاطین انتقام میکشند که تو بد ایستادی در حضور سلطان چه بسیار بزرگان هستند چه بسیار میشود کسی در حضور بزرگ زانوش را حرکت بدهد آن بزرگ بدش میآید حکم میکند دیگر این را به بارگاه ما راه ندهید این ادب ندارد و نباید در حضور ما بیاید. پس صدمهها نسبت به اشخاص خیلی تفاوت دارد پس کُردی لری اگر نسبت به او صدمه بزنی گناه این به قدری نیست که نظر کجی به شخص بزرگی بکنی همین بزرگان ظاهری را نمونه بگیرید و نمونه بردارید ببرید پیش کسانی که بزرگان حقیقی هستند.
و ملتفت باشید ببینید چیزهایی که از پیش خدا آمده تو اگر به آن چیزها به نظر خفت نگاه کنی کافر میشوی و بعد از فکر انشاءالله تصدیق من میکنی پس قرآن از پیش خدا آمده خودت هم با زاج و مازو مرکب میسازی با آن مرکب روی کاغذ مینویسی حالا بیوضو نمیتوانی دست بر آن بمالی وقتی امر چنین باشد که تو نمیتوانی دست بر آن بمالی و حال آنکه مکتوب خودت است و تو کاتب او بودهای و خودت هم ساختهای مالکش هم هستی معذلک بخواهی بیوضو یا در حال جنابت دست به
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 263 *»
قرآن بزنی دست به خط قرآن بزنی بیاحترامی است و حرام است و اگر سهل نینگاری اگر دست بکشی روی چنین خطی معصیت کردهای ولکن اگر سهلانگاری کنی و سست بینگاری که نقلی نیست مگر چه خبر است دستی روی خطی کشیدهام چه شده دیگر این را به طور خفت دست بمالی دیگر از معصیت بالاتر میرود به کفر میرسد و آدم را میبرند در جهنم همیشه او را عذاب میکنند. آیه قرآنی در جایی افتاده باشد اسمهای پیغمبران در جایی افتاده باشد کسی نه به نیت بیادبی پا به سمت آن دراز کند معصیت خدا را کرده اما به نیت استخفاف اگر باشد که کسی بگوید نقلی نیست پا رو به آن سمت دراز کنی طوری نمیشود طوری نشده یا بیادبی میکنی به آن یا استخفاف میکنی کافر میشوی و حال آنکه انشاءالله میبینید فکر کنید از روی بصیرت و حال آنکه این قرآن جمادی است از جمادات خطها از زاج است و مازو و دود مرکب شدهاند اینها جمادی هستند از جمادات کاغذها و قلمها هر کدام جمادی هستند و با وجودی که اینها جماد است تو که خود را انسان میدانی اینها را به خفت نگاهشان کنی کافر میشوی و مخلد در آتش جهنم اگر به خفت نباشد هم باز معصیتی است بزرگ و خدا عذاب میکند.
حالا دیگر ببینید وقتی این قرآن جمادی است آنطور باشد حالا دیگر آن کسانی که وجود مبارکشان قرآن خدا است فکر کنید انشاءالله و اینی که عرض کردم همین هم در همین قرآن جمادی است که فرموده بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم یعنی این قرآن آیات بیناتی است در
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 264 *»
سینه کسانی که خدا علم به آنها داده و خود آنها والله قرآنی هستند که راه میروند قرآن هستند که تکلم میکنند واقعاً قرآن است و حرف میزند هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق ملتفت باشید انشاءالله روز قیامت که میآیند ائمه بنا میکنند با مردم حرف زدن آن وقت خدا خطاب میکند و میفرماید هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق اینهایی که حرف میزنند قرآنند و حرف میزنند. پس ایشان والله کتاب ناطقند کتابی هستند که از درجه جماد بالا آمدهاند از درجه نباتات بالاتر رفتهاند از حیوانات بالاتر رفتهاند از انسانها بالاتر رفتهاند والله از تمام پیغمبران بالاتر رفتهاند بالاتر از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی رفتهاند و رفتهاند به جایی که در زیارتشان میخوانی بلغ الله بکم اشرف محل المکرّمین و اعلی منازل المقرّبین و ارفع درجات المرسلین حیث لایلحقه لاحق و لایفوقه فائق و لایسبقه سابق و لایطمع فی ادراکه طامع ای آقایان من خدا شما را برد در جایی که بالاتر از آنجا جایی نبود اشرف و اعلای مقامها بود آنجا جایی بود که هیچ طمعکنندهاى طمع ادراک آنجا را نمیکرد هیچ پیشیگیرندهای بر آنجا پیشی نمیتوانست بگیرد هیچ لاحقشوندهای نمیتوانست به آن مقام برسد این است که ایشان چون اول ما خلق الله هستند و درجه ایشان بالاترِ جمیع درجات جمیع پیغمبران و ملائکه و جمیع جن و جمیع انس است ایشان آقایان حقیقی هستند و اینها نمونه باشد انشاءالله. عرض کردم چیزی که از جانب خدا است اگر جماد هم باشد که نمیتوان به طور بیادبی دست به آن زد دیگر کسی بگوید من انسانم و این اللهی که روی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 265 *»
کاغذ نوشته شده جان ندارد روح ندارد من روح دارم پس من متشخصترم از این کلمه این را نمیشنوند از آدم. ملتفت باشید پس چیزی که از جانب خدا باشد به نظر خفت کسی نظر به آن کند کافر میشود پس چیزهایی که از جانب خدا است آنها باید در میانه معظّم باشند مکرّم باشند و چیزی که بهترین چیزها باشد و خلقی که بهترین خلقها باشد خمی کسی به ابروی خود بیارد در حضور پیغمبر خدا؟ص؟ آنقدر معصیت دارد که هیچ گناهی نیست به آن بزرگی بعینه مثل همان مثلی که عرض کردم هزار شتر سر ببُرند هزار گوسفند سر ببُری هیچ کارَت ندارند یک آدم زخم بزنی بلکه یک خارشی خدشی در بدن یک آدمی وارد بیاوری عذابت میکند خدا یک سیلی به صورت کسی بزنی این یک سیلی را دیه براش قرار میدهند به محض اینکه آخوندی پیشنمازی سیلی به صورت کسی زد بدان این فاسق شد عاصی شد دیگر عادل نیست نمیشود با او نماز کرد.
پس دقت کنید انشاءالله پس ببینید صدماتی که بر ائمه طاهرین وارد میشود اگرچه بسیار کم باشد بسیار بزرگ است پیش خدا خیلی بزرگ است و والله هیچکس بزرگی آنها را نمیداند که چقدر بزرگ است مگر خودشان و خدای خودشان. مگر کسی میداند بزرگی معصیتی را که، صدمهای که به ایشان واقع میشود. انشاءالله عبرت بگیرید ببینید حضرت امیر یک ضربت میزند در جنگ خندق میفرمایند ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین او یک ضربت زده دیگر بیشتر نجنبیده این یک ضربت ثوابش چقدر است میفرماید ثوابش به قدر
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 266 *»
عبادت جمیع جن جمیع انس بیشتر است دیگر از انس یکی آدم است یکی شیث است یکی نوح است یکی ابراهیم است یکی موسی است یکی عیسی است صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و اوصیای آنها همه انسند. پس ملتفت باشید انشاءالله حضرت امیر صلوات الله علیه میخوابد در جایی که پیغمبر خوابیده بود هر نَفَسی که در لیلةالمبیت که آن شبی بود که در جای پیغمبر خوابید هر نفسی که در آن شب میکشید ثواب یک نفسکشیدن حضرت امیر را در آن شب قسمت کنند بر تمام جن و انس و تمام جن و انس مستوجب عذاب باشند همان یک نفسکشیدن همه را مستغنی میکند و از جهنم نجاتشان میدهد. فکر کنید انشاءالله اینها را فکر کنید تا یاد بگیرید جزء اعتقادتان بشود و اینها را باز اگر به نظر خفت توی دلت سبک بگیری سرراست به جهنم تشریف میبری مخلد هم هستی در جهنم باز تا زندهای فکر کارت باش توبه کن انابه کن حالا بگو اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمداً رسول الله تازه مسلمان شو مسلمانشدن عیب ندارد تا انسان زنده است مسلمان شود و الا همینطور «خری زاد و خری زید و خری مُرد» آخرش به درک باید واصل شود.
باری والله ایشانند آن نفوسی که خداوند نفس ایشان را نفس خود آفریده و ایشانند قائم مقام خدا و معنی این حرف این است هیچ چیزشان مال خودشان نیست والله ظاهرشان ظاهر خدا است والله باطنشان باطن خدا است عرض میکنم والله خونشان خون خدا است آیا نمیبینی که در زیارتشان میخوانی السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور ثار
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 267 *»
یعنی خون ملتفت باشید ثار یعنی آن خونی که شهیدش کردند پس السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره سلام بر تو ای خون خدا و پسر خون خدا و الوتر الموتور اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة تو اگر نبودی کدام نماز نماز بود این نمازهای سر و دست و پا شکسته که نماز نبود و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و اطعت الله و رسوله حتی اتیٰک الیقین.
ملتفت باش انشاءالله چون ایشان خلیفگان و قائمان مقام خدایند والله علم ایشان علم خدا است والله ظاهر ایشان ظاهر خدا است باطن ایشان باطن خدا است نمیبینی خودشان همهجا گفتهاند که ماییم چشمهای خدا ماییم گوشهای خدا ماییم دستهای خدا ماییم امرهای خدا و هکذا ملتفت باشید انشاءالله پس جمیع نسبتهایی که به ایشان میدهی همان نسبتهایی است که به خدا میدهی والله هیچ نسبتی که از خودشان باشد ندارند به هیچوجه من الوجوه از خود نیست شدند و نابود و به خدا هست شدند و بود و در وجودشان به غیر خدا والله هیچ نیست رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله پس سر تا پای وجودشان همه خدانما است و خدا است در ایشان و ظاهرتر است در ایشان از خود ایشان. ملتفت باشید انشاءالله پس این است که هر کس ایشان را شناخت والله خدای خود را شناخت و والله هر کس ایشان را نشناخت خدا را نشناخته خاء و دال هیچ خدا نیست و یهود و نصاری و جمیع طوایفی که ایشان را به نورانیت نشناختهاند و ایشان را نور خدا نمیدانند قدرت خدا نمیدانند ایشان را علم خدا نمیدانند ایشان را چشمخدا
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 268 *»
نمیدانند گوش خدا نمیدانند جنب خدا نمیدانند والله نه ایشان را شناختهاند نه خدای ایشان را شناختهاند خدایی دیگر از روی هوای خود میگویند ظاهراً هم بگویند خدا، به غیر از خاء و دال چیزی دستشان نیست ایشان حقیقتشان نیست مگر نور خدا و مگر ظهور خدا پس از خود هیچ ندارند از اینجهت هر کس ایشان را دوست دارد خدا را دوست داشته هر که ایشان را نشناخت خدا را نشناخته هر که عداوت با ایشان کرد با خدا عداوت کرده من احبکم فقد احب الله و من ابغضکم فقد ابغض الله و من اعتصم بکم فقد اعتصم بالله هر که دست به دامان ایشان زد دست به دامان خدا زده جای دیگر نمیشود دست زد دامانی که میشود دست زد دامان ایشان است آن جایی که میتوان صداش را شنید والله صدای ایشان است جای دیگر نیست الطریق مسدود و الطلب مردود دلیله آیاته و وجوده اثباته، سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق و آن آیات که از خدا در جمیع آفاق در شرق عالم در غرب عالم در ظاهر عالم در باطن عالم در همه جا در همه نفوس همه جا هست و هیچ جا تعطیلی برای او نیست آن محمد و آلمحمد است صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین که در مشرق عالم حاضرند در مغرب عالم حاضرند سر هر مرده حاضرند هر که هر جا تولد کند آنجا حاضرند ایشانند که جمیع حرکتکنندگان به ایشان حرکت میکنند جمیع ساکنشوندگان به ایشان ساکن میشوند پس ایشانند که خدا ایشان را ظاهر کرده در آفاق و در انفس تا هر کس ایشان را ببیند و بشناسد، بشناسد
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 269 *»
خدای خود را و هر کس ایشان را نمیشناسد خدا را نشناخته برود پیدا کند خدا را این است که من اراد الله بدأ بکم و من وحّده قبل عنکم و من قصده توجه بکم والله آدم وقتی میخواست برود پیش خدا میرفت پیش محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم وقتی که نوح میخواست برود پیش خدا میرفت خدمت ائمه طاهرین؟سهم؟ و ایشان پیشتر بودند و تازه متولد شدهاند که تو ببینیشان آدم میدید ایشان را آدم در ساق عرش نگاه کرد ایشان را دید فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه آدم وقتی معصیت کرده بود و از بهشت بیرونش کرده بودند جبرئیل نازل شد و گفت نگاه کن به ساق عرش نگاه کرد و آن کلمات را دید آنجا و کلمات اشباح ایشان بود که در ساق عرش نوشته شده بود آدم تمسک جست به ایشان و خدا توبهاش را به واسطه ایشان قبول کرد پس ایشان بودند پیش از جمیع خلق و خواهند بود بعد از جمیع خلق، هستند با جمیع خلق اینها را قیاس به نفس خود نکنید مثل آن کسان نافهم که گفته بود من شخص واحدم شخص واحد در حال واحد نمیشود در دو جا باشد حالا که روی منبرم چطور پایین منبر هم هستم بله راست است من چنینم اما امیرالمؤمنین هم اینطور است؟! نه والله امیرالمؤمنین همینطوری که روی منبر نشسته دست میکند سبیل معاویه را در شام میکَند میآرد نشان میدهد به مردم و میبینند امیرالمؤمنین بخواهد همان جایی هم که نشسته جميع آنها را میآرد در حضور خود حاضر میکند امیرالمؤمنین همانجایی که روی منبر نشسته است بسا وعده میکند و چهل جا میهمان میشود و
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 270 *»
همانطور اگر بخواهد والله صد هزار جا میهمان میشود و والله باطن امر چنین است و بدانید که چنین است و باید اعتقاد کنی که چنین است و اگر اعتقاد نداری هنوز ایمان نداری باز تا زندهای به فکر بیفت و ایمانی تحصیل کن پس امیرالمؤمنین والله در آسمانها حاضر است چنانکه در زمین حاضر است در مشرق حاضر است چنانکه در مغرب حاضر است یک بدن کوچکی نیست که یک جایی که نشسته جای دیگر نتواند باشد همانجایی که نشسته آنجا هم هست آنجا هم هست آنجا هم هست از همه چیز بزرگتر است و بزرگتر از او چیزی نیست. چیزی و جایی از او غایب نیست به همینجورها حدیث خاصی بخصوص به نظرم آمد بد نیست عرض کنم.
راوی میگوید ما جمعی بودیم خدمت حضرت صادق طواف میکردیم پشت سر حضرت یکدفعه حضرت به ما فرمودند شماها نگاه کنید منافقی جاسوسی چشمی گوشی اینجاها نباشد حرفی میخواهم بزنم. نگاه کردیم دیدیم سُنّيی مُنّيی چیزی آنجا نیست عرض کردیم کسی نیست فرمایش بفرمایید. آن وقت فرمودند آیا شما خیال میکنید خدا کسی را حجت بر آسمان و زمین میکند و چیزی از آسمان و زمین را از او پنهان میکند اگر پنهان بدارد چیزی را از او پس حجت بر آنجا نیست.
ملتفت باشید، در اینکه خدا میبیند خلق را شکی نیست حالا باید خدا با چشم او نگاه کند پس باید خدا با آن چشم نگاه کند ببیند کی عمل خوب کرده و جزای خیر بدهد با این چشم نگاه کند ببیند کی عمل
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 271 *»
بد کرده و سزاش را بدهد شاهدی آنجا نیست که نگاه کند به غیر از ایشان. حالا ملتفت باشید فرمودند آیا مردم گمان میکنند که خدا کسی را حجت میکند بر آسمان و زمین و چیزی از آسمان و زمین را از او پنهان میدارد و دست بر سینه خود زدند و فرمودند من حجتم بر اهل آسمانها چنانکه حجتم بر اهل زمینها.
حالا در آسمانها اهل آسمانها را آیا حضرت امیر نمیبیند اگر همان باید در زمین باشند و آنجا نباشند باید دست بکشند از اوضاع آسمان و اوضاع آسمان باید بر هم بخورد و از هم بپاشد پس آنجا باید باشند تا حجت باشند بر اهل آسمانها چنانکه حجتند بر اهل زمین پس باید روی زمین باشند تا حجت باشند بر اهل زمین به جهت آنکه شما تا چیزی از جنس خودتان نباشد که شما با چشم خودتان بتوانید او را ببینید حجت بر شما تمام نشده بر اهل آسمانها هم حجت اگر خدا میفرستد تا چیزی از جنس خودشان نباشد و نبینند حجت بر ایشان تمام نیست پس والله ایشانند که حجتند بر جمیع آنچه خدا خلق کرده پس ایشانند آقا ایشانند مولا همانطوری که خدا گفته انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم اینها اولیالامرند بعد از رسول خدا پس ایشانند مطاع کل و آقایان کل این است که نقص تمام دوستانشان نقص ایشان است معصیت تمام دوستانشان به گردن ایشان است و ایشان باید کفاره آن گناهان را بدهند پس خود را به این مهلکهها گرفتار
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 272 *»
کردند و خودشان معصوم بودند و مطهر بودند از این جهت بود که از هیچ جهت مضایقه نکردند از جان خود مضایقه نکردند بلکه عرض میکنم از جان میتوان گذشت اما از عرض و ناموس نمیتوان گذشت چه بسیار مردمان پیدا میشوند که باکیشان نیست از جان دادن و کشته شدن آدم شجاعی است از اینکه خود را در مهلکه بيندازد باک ندارد اما کسی به زنش کج نگاه کند طاقت نمیآرد. حالا ببینید دختران پیغمبران خدا دختران امیرالمؤمنین فرزندان امام حسن فرزندان امام حسین شاهزادگان ظاهری و باطنی را چطور در راه خدا داد و راضی شد که اسیرشان کردند و کتکشان زدند بر شترهای بیجهاز یا جهازهای خشک سوارشان کنند و آنها را سوار کرده بودند و آنها را میانداختند آن تشنگیها و آن گرسنگیها که چه بسیار شد که کوچکشان از تشنگی مردند پس صغیرهم یمیته العطش و کبیرهم جلده منکمش پس آفتاب همه را سوزانیده بود چرا که همه عریان بودند اینها را از کوفه تا شام در آفتاب میبردند سوار شترشان کرده بودند و شترها را به عنف میدوانیدند قاطرها را به عنف میدوانیدند و سیدالشهداء صلوات الله علیه همه اینها را میدید و مگو خبر نداشت خیر خبر داشت سرش همراه بود و میدید و گاهی میایستاد که سکینه عقب مانده است و از شتر افتاده همه را میدید پس لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون گمان مکن حضرت که کشته شدند دیگر چشمش نمیبیند والله سرش چشم داشت و میدید پس همراه اسیران بود و همه اینها را میدید زحمتهاشان را میدید؛ میدید
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 273 *»
که میافتادند میدید که همه اینها صبر میکردند و نفرین نمیکردند و اگر میخواست منع کند همانوقت هم میتوانست همانجوری که روضهخوانها میخوانند که نیزهدار هرچه خواست نیزه را بکند از زمین هرچه زور زد کنده نشد.
و عرض کردم بسا در فضائل و قدرتنمایی، از برای ایشان خلوص تام پیدا نمیشود به جهت آنکه انسان به طمع میافتد و از روی طمع بسا ایمان میآورد اگرچه دلخوش هست لکن باز لله و فی الله نمیشود. عرض کردم که تو اگر خرما دوست بداری نه صاحب خرما را در واقع خودت را دوست داشتهای نه خرما را نه صاحب خرما را میخواهی خرما را بخوری پس تو خودپرستی تو خداپرست اسمت نیست. عرض میکنم والله اگر همیشه به آنطوری که هستند جلوه کنند بندگان ناقص دین خالص برای خدا نمیتوانند پیدا کنند به طمعها میافتند مردم، به ترسها میافتند مردم باز عرض کردهام هر کس ایمان بیارد باز خودپرستی است خودش میخواهد صدمه نخورد این خودپرستی کرده هر کس به طمع ایمان میآرد خودپرستی کرده و خدا میخواست که دین خالصی داشته باشد و گفته بود الا لله الدین الخالص از این جهت است که انبیاء و اولیاء به مصیبتها مبتلا شدند و این سر بزرگ خیلی عظیم است. خیلی مصیبتهای پیغمبران برای مؤمنین نفعش بیشتر است.
پس از سرّها یکی اینکه اگر هیچ مصیبتی هیچ بار وارد نمیآمد بر این بزرگواران مخلوقات خیال میکردند اینها خدایند و کافر میشدند
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 274 *»
علیاللّهی میشدند یکی اینکه اصلش در معجزات شنیدن عرض کردم خلوص کماینبغی برای انسان حاصل نمیشود لکن در مصائب و بلاها که میشنوند خلوص براشان پیدا میشود گریه میکنند نه از راه طمع ناله میکنند نه از ترس هیچ ترس نداری از کسی که برای دوست گریه کنی مصیبت دوست را برای دوست که گفتی لامحاله دوست محزون میشود همین که حزن زیاد شد میآید توی سر آدم باز زیاد شد چشم که از پیه خلق شده حرارت حزن، آن پیه را آب میکند و اشک میشود و جاری میشود.
و صلّى الله على محمّد و آله الطاهرین
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 275 *»
مـوعظه دهـم
(یکشنبه / دهـم محرمالحرام 1301)
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 276 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهریـن
و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم
و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.
خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مىفرماید:
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.
ترجمه فارسی این آیه را هر روزه اعاده میکنم از برای اینکه اتفاق اگر کسی نبوده است بداند مراد از آیه کیست تا اینکه فارسیزبانها که عربی نمیدانند با آنهایی که میدانند همه توی کار باشند.
پس خداوند عالم فرموده که خدا خریده است از مؤمنان جانهای ایشان را و مالهای ایشان را و در عوض این جان و مال بهشت خود را قرار داده و علامت آن کسانی که این معامله را با خدا کردند این است که جنگ میکنند بعد از این در راه خدا و جمعی را میکشند در راه خدا و بعد جان و مال خود را از قراری که عهد بستهاند روز الست تسلیم میکنند و تحویل خدا میکنند و انشاءالله دیگر شما میدانید که امروز است آن روزی که وعده رسیده و امروز روزی نیست که من شعور درستی داشته
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 277 *»
باشم و والله شعور از سر کسانی که درست متذکر این مصیبت باشند میرود و شعوری بهجا نمیماند والله وقتی این قضیه واقع شد جبرئیل را دیدند مثل دیوانگان در صحرای کربلا میدوید و فریاد میکرد و شعور از سرش پریده بود که مگر میشود همچو مصیبتی هم واقع شود! امروز روزی است که خداوند عالم به عزای سیدالشهداء نشسته، امروز روزی است که پیغمبر آخرالزمان عزا دارد و همان جبرئیل خبر داد همان شخص دیوانه که میدیدند گفتند مگر دیوانه شدهای گفت چرا دیوانه نشده باشم میبینم رسول خدا را با موهای پریشان غبارآلود اینجا ایستاده و انگشت مبارک خود را بر دهان گرفته و پیغمبر تعجب میکرد که این چه کاری بود اینها کردند و گفت جبرئیل که میترسم مبادا پیغمبر نفرین کند و جمیع آسمان و زمین را خدا خراب کند از اینجهت شعور از سرم رفته و دیوانه شدهام و اگر کسی ملتفت بزرگی این مصیبت شد عرض میکنم والله شعور از سرش میرود مگر انسان غافل باشد.
امروز روزی است که شعور بر سر صاحبشعوران نمانده مثل آن وقتی که اسب حضرت را دیدند اهلبیت با زین واژگون با یال و کاکل پر از خون آمده بر در خیمهها، با سر و پای برهنه شیونکنان از خیمهها بیرون دویدند پس شعوری از برای اهلبیت باقی نمانده بود در چنین روزی و هر کس متذکر شد شعور از سرش میرود.
امروز روزی است که اگر کسی متذکر باشد میبیند تمام مؤمنین حالتشان جور دیگری شده میبیند تمام مؤمنین حالاتشان منقلب است
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 278 *»
والله عرض میکنم اگر کسی متذکر باشد میبیند حالات جمیع مردم یک انقلابی دارد اگرچه مؤمن هم نباشند.
امروز روزی است که در زمین و آسمان انقلاب پیدا شد زمینها به لرزه درآمد آسمان از رفتار ماند آفتاب منکسف شد ستارهها از رفتار خود باز ماندند. امروز والله روزی است که جمیع کوهها به لرزه درآمدند. امروز روزی است که دریاها به تلاطم درآمدند موجها زدند ماهیها خود را از دریاها بیرون انداختند. پس امروز روزی نیست که احتیاج به این باشد که کسی روضه براش بخوانند متذکرش کنند انسان همینقدر ملتفت جایی دیگر نباشد بس است از برای گریه کردن.
امروز روزی است که مصیبتی بر سر اهلبیت آمده که بر سر هیچکس نیامده. امروز روزی است که از اول دنیا تا آخر دنیا چنین روزی خلق نکرده خدا روزی است که هیچ نمیدانستند چه شده. شما ملتفت باشید این را و از اینجهت است که یک طوری زنده ماندند و الا اینهمه صدمه اینهمه الم اینهمه تشنگی اینهمه گرسنگی باز زنده ماندند به جهتی که از یاد تشنگی رفته بودند از یاد گرسنگی رفته بودند. فکر کنید ببینید در صحرای عربستان در گرمای عربستان بخصوص که در اطراف خیمهها هم آتش روشن کرده بودند از برای اینکه جنگ یکطرف باشد در دور خیمهها خندقی کنده بودند در همين دو سه روز دیگر حالا چقدر بودهاند حالا کار ندارم هر قدر بودند هی مشغول زحمت بودهاند و خندق میکندند به دور اهلبیت دور خیمهها وقتی بنای جنگ گذاردند این
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 279 *»
خندق را آتش کردند. حالا ملتفت باشید وقتی در آفتاب گرم وقتی آتش کردی از صد ذرعی اثر میکند و صدمه میزند پس ببینید این گرمی آفتاب آن گرمی آتش که دورشان بود و این غلغله و زحمتی که اطرافشان بود طوری شد براشان که یادشان رفت از گرما از تشنگی و گرسنگی و زحمتها. این بود که بیشعورانه سر به بیابان گذاردند و الا شعور بر سر کسی که باشد اینطور نمیکند کجا میروند کجا فرار میکنند مگر سمتی بود که آن سمت لشکر نباشد پس جوری بود که دیگر شعور براشان باقی نمانده بود و نمیفهمیدند کجا میدوند کجا میروند بسا آنکه میدویدند و نمیدانستند کجا میروند بسا میرفتند در چنگ دشمن و دشمنان میگرفتند زنها را و مقنعهها را از سرشان میبردند لباسهاشان را از تنشان بیرون میکردند خلخالهاشان را از پاهاشان بیرون میکردند گوشوارهها را از گوشهاشان بیرون میکردند آنها را میگرفتند میزدند میبستند.
پس ملتفت این روز باشید که چه قیامتی برپا شد والله به تصور هیچ انسانی درنمیآید والله تا قیامت چنین حکایتی نخواهد شد والله در هیچ عالمی چنین اسبابی چنین غوغائی که در صحرای کربلا واقع شد در هیچ عالمی واقع نخواهد شد هزار مرتبه از قیامت بدتر بود به جهتی که روز قیامت امر هرج و مرج نیست امری است از جانب خدا حساب میکنند کتابها را میآرند میرسند حساب را و ضربالمثل شده آشوب قیامت عرض میکنم والله هزار یک آشوب صحرای کربلا در روز قیامت واقع
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 280 *»
نیست چرا به جهتی که در صحرای کربلا همهاش هرج و مرج بود همهاش لوطیبازی بود همه جبر همه ظلم کینههای چندین ساله که با آلمحمد داشتند که حالا فرصت به دست آورده بودند سر وا کرده بود توی چنگشان آمده و چنگالشان بند شده آیا دست برمیدارند و عداوتشان همین نه برای یک نفر بود ولکن والله با تمام اهل این خانواده والله عداوت داشتند اگر کسی عداوتش منحصر به یک شخص باشد او را که به چنگ آورد دیگر با کس دیگر کاری ندارد هر سلطانی که با دشمنش جنگ کرد و بر او غالب شد و به چنگ آورد و از او ایمن شد دیگر با لشکرش و سپاهش و زنش و بچهاش کاری ندارد چرا که همه میشوند رعیت او در امن و امان هستند لکن ببینید این جماعت را که عداوت با خانوادهای داشتند که نه از سر زن گذشتند نه از سر بچه گذشتند نه از سر بزرگ گذشتند؛ بزرگ را کشتند بچه را کشتند جوان را کشتند زن را اسیر کردند دختر را اسیر کردند دخترهای کوچک را زدند و این صدمههایی را که وارد میآوردند تمامش را تعمد میکردند و ایشان هم تمام آنها را به جان خود میخریدند از برای آن عهدی که سیدالشهداء بسته بود. و عرض کردم برای خود ایشان که گناهی نبود خود حضرت سیدالشهداء که میدانید که معصوم بود و مطهر هیچ گناهی از او سر نزده بود که جوانش را بگیرند بکشند طفل شیرش را بکشند تمام اینها برای این بود که تعمد کردند و بر این مصیبتها صبر کردند مانع از کار آنها نشدند هرچه آنها بدتر کردند اینها هیچ نفس نکشیدند هیچ دعا نکردند به جهت آنکه طوری بود مطلب که اگر غیر از
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 281 *»
اینطور شده بود احدی نجات نمییافت و راهش اینی بود که این چند روزه عرض کردم. بخصوص تمام این بلاها را میخواستند وارد بیاید به جانشان برای این کار و ببینید خدا چقدر رؤف است نسبت به شما و تمام مؤمنین از آدم تا خاتم تا قیامت، خدا چقدر رؤف است و رحیم بعد پیغمبر چقدر ترحم کرده امیرالمؤمنین چقدر ترحم کرده خود حضرت سیدالشهداء چقدر ترحم کرده حضرت سجاد که در میانشان بود ببینید آیا نمیتوانست دعائی کند که این بلا را خدا رفع کند آیا نمیتوانست نفرینی کند که دست این دشمنها خشک شود و نکرد، از همه اینها گذشتند. فکر کنید اولاً هر یک از اهلبیت و اصحاب که میتوانستند، دعا کنند از اصحاب ائمه هر کدام میخواستند میتوانستند، بخصوص اصحاب سیدالشهداء و اهلبیت آن حضرت و خود حضرت سجاد که در میانشان بود میتوانستند نفرین کنند دعائی برای خودشان اقلاً بکنند که ابری بیاید ببارد آب بخورند و اگر دعا کرده بودند مستجاب میشد میتوانستند کاری کنند تشنه نباشند ببینید فضه دعا میکند مائده از آسمان میآید آیا زینب نمیتواند دعا کند؟ فضه کنیز ایشان است دعا میکند مائده میآید آیا سکینه نمیتواند دعا کند؟ گیرم دعا نکند خدایی که ارحم الراحمین است خدایی که رحمش نسبت به اطفال شما آنقدر است شیر را در پستان مادر پیش از آنی که بچه را خلق کند خلق کرده و اینقدر ترحم دارد و هر کس مؤمن است ترحم خدا به او بیشتر است.
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 282 *»
یکخورده به فکر باشيد و ملتفت باشید خدا است ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمة و اشد المعاقبین است فی موضع النکال و النقمة و هر کس مقربتر باشد در درگاه خدا خدا ترحم به او بیشتر میکند طبع شماها را هم خدا همینجور قرار داده هر کس را بیشتر دوست میداری معلوم است بیشتر بر او ترحم میکنی هر که را کمتر دوست میداری به او کمتر ترحم میکنی. حالا گیرم خود حضرت سجاد دعا نکرد و هیچیک دعا نکردند و این بلاها را از خود دور نکردند آیا اینها مقرب درگاه خدا نبودند و والله در آن وقت نبود خداپرستی مگر همین جماعتی که در صحرای کربلا بودند خداپرست همان مظلومین بودند پس در روی زمین هیچ خداپرستی نبود مگر حضرت سیدالشهداء و کسانی که دور و بر سیدالشهداء بودند و مخلص او بودند پس اینها محل ترحم خدا بودند و خدا نهایت ترحم را به ایشان داشت حالا با این ترحم خدا ببینید طفلی دارد از تشنگی جان میدهد با وجودی که رؤف است و رحیم است بینهایت نسبت به این چرا آبش نمیدهد که این از تشنگی نمیرد اینها را میبینند چرا صبر میکنند اینقدر که دشمن غلبه کند و غالب شود بر اهل حقی که خداپرستند و تمام غیر اینها هیچ از خدا خبر ندارند.
پس از خدا تا پیش خود امام تا اهلبیت والله تعمدی است از جانب خدا که خدا خواسته بود این امر صورت بگیرد بخصوص و والله باز امام غیر از اراده خدا نخواسته بود و صبر میکرد و الا والله میتواند به اندک
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 283 *»
تصرفی زیر و رو کند تمام آسمان و زمین را و ایستاده و نگاه میکند و صبر میکند و همچنین هر یک از اهلبیت والله مأمور بودند به صبر و کسی که فکر نمیکند و بنای قیاس را میگذارد قیاس میکند ایشان را به سایر مردم میگوید ایشان انسان بودند مثل سایر انسانها، بچههاشان مثل سایر بچهها بودند، بزرگهاشان مثل سایر بزرگها بودند کسی که قیاس کرد مطلب را نمیفهمد. شما ملتفت باشید ایشان چون از حقند و از جانب حق جمیع چیزهاشان غیر از مردم است ایشانند آن کسانی که هیچ حالتشان را قیاس به حالت سایر مردم نمیشود کرد پس والله بچههاشان از عقلای خیلی بزرگ عقل و شعور و ادراکشان بیشتر است. فکر کنید و تعجب کنید سکینه خاتون سه سال داشت يا سه سالش نشده بود دخترک شیرینزبانی بود این سکینه وقتی بنا کرد به جزعکردن و نالهکردن و آنوقت بود که بعد از قتل علی بن الحسین حضرت سیدالشهداء در خیمه آمده بودند و حالتشان منقلب بود این سکینه آمد پیش آن حضرت و عرض کرد اى پدر چطور شد چرا چشمهایت در کاسه قرار ندارد گاهی به بالا نگاه میکنی گاهی به پایین برادرم علی کجا است؟ فرمودند نور دیده کشتند علی را سکینه بیطاقت شد و بنا کرد جزع کردن و ناله کردن و گریهکردن حضرت به او فرمود اتق الله بترس از خدا و ببینید که این حرف را به آدمهای خیلی عاقل میزنند که بترس از خدا و حالا عجالةً جزع مکن به جهتی که طوری است که همین که تو حالتت منقلب میشود حالت مرا منقلب میکنی همین که تو گریه میکنی قلب مرا جذب
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 284 *»
میکنی و دیگر من از کار میافتم حالا عجالةً من هزار کار دارم میخواهم جدال بکنم میخواهم بکشم جمعی را جنگها بکنم حرفها بزنم تو حالا جزع میکنی دست من از کار میافتد حالا صبر کن گریه مکن بعد از آنکه من کشته شدم گریهها خواهی کرد و داد دل خود را خواهی داد این بود که صدمات بعد وارد آمد گریههاشان را بعد کردند حتی آنکه زینب آنقدر خودداری کرد و گریه نمیکرد که میافتادند و غش میکردند پس همه صبر کردند تا وقتی این قضیه واقع شد نالهها همه بعد شد گریهها همه بعد واقع شد صدمهها همه بعد معلوم شد چرا که خودت میدانی این را انسان در توی هر معرکهای هر صدمهای که هست حواس انسان پریشان است جنگی نزاعی بخوری بزنی اینطرف میرود آنطرف میرود و مشغول است یاد تشنگی و گرسنگیش میرود پاش درد بگیرد ملتفت نمیشود نمیفهمد دیگر توی همین بیانات معنی یکپاره حدیثها را میتوانید بفهمید. وقتی حضرت پیغمبر؟ص؟ خبر دادند که این قضیه واقع خواهد شد و پیش از وقوع آن عزاداری میکردند و ببینید که بنا نیست هیچجا پیشاپیش از وقوع واقعه عزاداری کنند و پیغمبران پیش از آن عزاداری میکردند پیغمبر خودمان عزاداری میکردند.
خلاصه آن وقتها پیغمبر خدا؟ص؟ دعا کرد که خدا صدمه تیر و شمشیر و نیزه، الم آهن را از بدن اینها بردارد طاقت بیارند حرکت کنند و الا اگر آن دعا نبود یک تیر که بیاید آدم نمیتواند بجنبد امر جوری بود که نمیفهمیدند الم را چند تیر میآمد نمیفهمیدند احساس درد نمیکردند
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 285 *»
اینها به جهت دعائی که پیغمبر کرده بود نمیفهمیدند. پس صدمهها بعد معلوم شد و ابتدائی که صدمه از برای ایشان معلوم شد آن ابتدائی که احساس صدمه را رفتند بکنند شب یازدهم بود جمع شدند و بچهها را دور خود جمع کردند آن خیمه نیمسوخته را دور خود کشیدند دور هم که نشستند آن وقت ملتفت شدند که امروز چه روزی بود و آن شب چه شبی؛ روز که به آنطور امشب هم به اینطور. ملتفت شدند که به یک نصف روز چطور شد اینهمه را کشتند احساس صدمهها را آن وقت کردند احساس درد آن تازیانهها را و آن کتکهایی را که خورده بودند آن وقت کردند آنوقت بنا کرد درد کردن تا گرم بود معلوم نبود. همان فاطمه که گوشوارش را بردند وقتی گوشش را دریدند بیحال شد و افتاد و غش کرد میگوید من بیحال افتادم دیگر نفهمیدم که چطور شد یکدفعه به حال آمدم سرم را در دامان کسی دیدم چشمم را باز کردم دیدم عمهام است زینب است سرم را به دامن گرفته دارد به حال میآرد مرا میگوید برخیز برویم ببینیم بر سر باقی چه آمده. عرض کردم ای عمه آخر لباس مرا بردهاند مقنعه مرا چادر مرا بردهاند برخیزم کجا بیایم. گفت تو درست به من نگاه نمیکنی مگر بر سر من مقنعه مانده است چادری مانده است وقتی نگاه کردم دیدم بدن عمهام سر تا پا سیاه شده از بس تازیانه بر بدن او زده بودند و تمام این زنها را تمام بدنهاشان را سیاه کرده بودند و نمیفهمیدند. آن اوضاع را که دیده بودند، نمیفهمیدند چه خبر شده وقتی شب شد و آن غوغا کم شد آرام گرفتند یکی پهلوش درد میکرد یکی دلش درد میکرد یکی سرش
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 286 *»
درد میکرد آن وقت دیدند یکی گرسنهاش است یکی تشنهاش است هی به یاد زحمتها به یاد کشتههاشان افتادند پس به تدریج هی صدمههای ایشان خاطرشان آمد همچنین وقتی آن آشوب تمام شد اینها را سوار کردند بر جهازهایی که روپوش نداشت قتب شتر، جهاز دو تا چوب است بههم بستهاند نکردند یک جلی بیندازند روی آن چوبها پا روی چوبِ خشک یک ربع ساعت طاقت نمیآرد دیگر اگر بخصوص تعمد کنند بد راه ببرند آن شترها را آن بچههایی که هرگز سواری ندیده بودند و اگر اتفاق جاییشان میبردند توی کجاوهشان مینشاندند با عزت و ناز میبردند، اینها را سوار آن جهازها و چوبهای خشک کرده بودند و آن شترها را میدوانیدند و آنها هی میافتادند و تا میافتادند آن بیمروتها با کعب نیزه با غلاف شمشیر آنها را بزنند چه میگذرد بر آنها این بود صدمات اهلبیت در واقع بعد از قتل سیدالشهداء آن وقت فهمیدند در صدمه افتادند و در آن حین شعور بر سرشان نبود و هوش از سرشان رفته بود ملتفت اینکه این بیابان پر از مرد است نبودند وقتی به حال آمدند آن وقت اول صدمهشان بود در آن شب یازدهم آن بچههای کوچک آن دخترهای صغیر همه گرسنه همه تشنه همه برهنه بر روی آن تلهای ریگ افتاده بودند آن زنها صدای ناله بچهها و گریه آنها را میشنیدند و کبابشان میکرد آن بدنهای پاره پاره پهلوشان افتاده با سرهای جدا شده اعضای قطعه قطعه شده آن حرامزادهها هم خوشحالی میکردند مجلس عیش داشتند دست بههم میزدند و اینها صدای آنها را میشنیدند و خودشان را میدیدند به این مصیبت یکی
«* مواعظ محرم الحرام 1301 صفحه 287 *»
پدرش را صدا میزد یکی برادرش را صدا میزد یکی بچهاش را صدا میزد یکمرتبه یادشان از شب پیش میآمد و هی بر سر خود میزدند و ناله و گریه میکردند.
الا لعنة الله علی القوم الظالمین