جواب سؤالات
بعض برادران اهل رشت
از مصنفات:
عالم ربانی و حکیم صمدانی
مرحوم آقای حاج محمد باقر شریف طباطبایی
اعلیالله مقامه
«* رسائل جلد 6 صفحه 289 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد للّه و سلام علي الذين اصطفي و اللعنة علي من سلك سبيل الردي.
و بعد چون بعضي از برادران ديني و موالي ايماني حفظهم اللّه تعالي از محالّ رشت بعضي سؤالات فرموده بودند، پس هريك از سؤالات ايشان را عنوان كرده جوابي در تلو آن عرض ميكند.
سؤال: در يكي از مجالس درس فرمودهايد كه انداختن سنگ به هوا و برگشتن آن بالطبع نيست بلكه به قوه دافعه فلك است كه برميگردد عرض ميشود بسا ميشود كه شخص در زير سقف سنگي به هوا مياندازد و برميگردد و حال اينكه فلك را در ظاهر مدخليتي در آن نيست.
جواب: جذب و دفع افلاك قوي است و سقف مانع آن نميتواند شد و نمونه آن در سنگ مغناطيس يافت ميشود كه اگر سوزن آهني را در ظرف مس بيندازي و آهنربا را از پشت آن ظرف حركت بدهي آن سوزن آهني به هر سمتي كه آهنربا را حركت ميدهي حركت ميكند و حال آنكه حجم ظرف مس حجاب است در ميان آهن و آهنربا مانند حجاب بودن سقف.
و سبب آنكه گفتيم صعود و نزول اجسام بالطبع نيست بلكه به سبب تأثير مؤثر خارجي است اين است كه هر طبعي و هر فعليتي كه از چيزي باشد هرگز از آن چيز تخلف نميكند و تا آن چيز باقي است طبع و فعليت آن چيز هم به همراه او باقي است مثل رطوبت آب و حرارت آتش و خشكي خاك. پس هر طبعي و هر فعليتي كه از چيزي جدا شد و آن چيز به حالت اول باقي است آن طبع و فعليت از خود آن چيز نيست و از تأثير مؤثر خارجي است كه گاهي به آن چيز تعلق گرفته و گاهي جدا شده مثل گرمي و سردي جسمي كه اگر جسمي گرم شد ميداني كه گرمي خارجي آن را گرم كرده مثل گرمي آتش و آفتاب و چون آن جسم سرد شد ميداني كه هواي سرد خارجي
«* رسائل جلد 6 صفحه 290 *»
آن را سرد كرده چرا كه اگر گرمي از خود آن بود با اين همراه بود و هرگز سرد نميشد و اگر سردي از خود آن بود هميشه سرد بود و هرگز گرم نميشد و از همين قبيل است حركت و سكون اجسامي كه گاهي متحركند و گاهي ساكن و تفصيل اين مطلب و ادله آن بسيار است و از براي اهل تسليم اشارهاي به همينقدري كه شد كافي است.
سؤال: عرض ديگر اين است كه جناب سيد مرحوم انار اللّه برهانه در كتاب دليل المتحيرين ميفرمايند آنچه را كه امام7 اطلاع دارد عالم كون است نه عالم امكان مگر آنكه اراده فرمايد عالم امكان را، عرض ميشود عالم امكان اگر عالم خلق است چرا بايد امام7 بر آن مطلع نباشد و حال آنكه علت فاعلي جميع عوالم، وجود مبارك امام7 است.
جواب: يكي از مقامات ايشان صادر اول از مشيت الهي است كه اول مخلوقات و اشرف موجودات هستند و عالم ايشان عالم فؤاد است كه مبدأ وجود مقيد است و آن قلمي كه خداوند عالم جلّشأنه به او گفت بنويس عرض كرد چه بنويسم فرمود بنويس ماكان و مايكون را، ظهور ايشان است و ايشان قلم قدرت الهي هستند كه نقش جميع موجودات را بر لوح عالم امكان نگاشتهاند. پس در اين مقام آنچه خداوند عالم جلّشأنه مقدر كرده كه از كتم عدم پاي به دايره وجود گذارد از ماكان و مايكون ايشان ميدانند چرا كه علم به آنها را خداوند عالم جلّشأنه پيش از خلقت اشياء به ايشان عطا فرموده بود در وقتي كه به قلم گفت بنويس و قلم عرض كرد چه بنويسم فرمود بنويس ماكان و مايكون را. پس در اين مقام از جميع مكونات خبر دارند به تعليم الهي. اما علم به آنچه ممكن است كه قدرت الهي به آن تعلق بگيرد اگرچه تعلق نگيرد هر وقت بخواهند بدانند توجه ميكنند و ميدانند و تعبير از اين علم به علم امكاني ميكنند و از براي ايشان سلام اللّه عليهم مقامي ديگر است فوق مقام فؤاد بلكه فوق مقام مشيت الهي چنانكه خود اشاره به آن مقام فرمودهاند كه كنّا بكينونته قبل مواقع صفات تمكين التكوين كائنين موجودين و چون در اين
«* رسائل جلد 6 صفحه 291 *»
مقام ايشان از خود چيزي ندارند و ظاهر و باطن ايشان به جز نور الهي چيزي ديگر نيست ايشان منسوب به خود نيستند و منسوبند به خداوند عالم جلّشأنه و خداوند عالم جلّشأنه اقرب است به ايشان از خود ايشان و اوجد است در ايشان از خود ايشان چنانكه در دعاها اين مطلب وارد شده. پس از اين جهت فعل ايشان فعل اللّه است نه فعل ايشان و علم ايشان علم اللّه است نه علم ايشان و ايشانند ظهور الله و علم الله و فعل الله و اسم الله المكنون و سره المخزون ليس لهم شيء الاّ اللّه و من اللّه و الي اللّه و باللّه وحده لا اله الاّ هو فلنقبض العنان و اللّه المستعان.
سؤال: عرض ديگر ايضاً در مجالس درس فرمودهايد كه جميع موجودات را خداوند عالم جلّشأنه لطيف و كثيف آفريده و مثل زدهايد به آب دريا كه آب لطيف به بالا ميايستد و آب كثيف به ته ميماند. مراد جناب عالي از اين چه چيز است؟ اگر نسبت كثيف به لطيف مثل نسبت عالمي به عالمي است، عرضي نداريم. و اگر مراد از لطيف و كثيف، كفر و ايمان است عرض ميشود در چه عالم لطيف و كثيف قبول لطافت و كثافت را نمودند و حال آنكه فرمودهايد هردو در عالم امكان بودند؟ استدعا داريم كه جواب عريضه را مشروحاً در رسالهاي علي حدتها مرقوم فرموده.
جواب: لطافت و كثافت در هر عالمي به حسب آن عالم جاري است. ماتري في خلق الرحمن من تفاوت و همه آنها مقصود و منظور است. پس لطافت و كثافت در عالم تكوين تكويني است، در عالم تشريع تشريعي است، در عالم تجريد تجريدي است، در عالم مواد مادي است و در عالم ارواح روحاني است و در عالم اجسام جسماني است و در عالم ذوات ذاتي و در عالم صفات وصفي است و در عالم افعال فعلي است و در عالم اقوال قولي است. پس از اين جهت در عالم كفر و ايمان و سعادت و شقاوت و اطاعت و مخالفت و عدالت و فسوق و علم و جهل و شك و يقين و امثال اينها در هريك از اين عوالم در هر عالمي به حسب آن عالم جاري خواهد بود.
و اما جواب از اينكه در كداميك از عوالم لطيف قبول لطافت را و كثيف قبول
«* رسائل جلد 6 صفحه 292 *»
كثافت را كرده اين است كه اين معامله در عالم ذر و روز الست بربكم واقع شده و عهد و ميثاق در آن روز گرفته شد و آنچه در اين دار دنيا واقع شود هماني است كه در عالم ذر آن امر واقع شده. پس اگر در آن عالم كسي ايمان آورده در اين دار دنيا هم ايمان خواهد آورد و اگر كسي در آن عالم كافر شده در اين دنيا هم كافر خواهد شد و از اين است كه در قرآن ميفرمايد تلك القري نقص عليك من انبائها و لقد جائتهم رسلهم بالبيّنات فماكانوا ليؤمنوا بما كذّبوا من قبل كذلك يطبع اللّه علي قلوب الكافرين يعني حكايت ميكنيم از براي تو خبرهاي اين قريههاي هالكه را و هرآينه و تحقيق كه آوردند رسولها و پيغمبران ايشان معجزات و بيّنات را از براي ايشان پس نبودند كه ايمان آورند به چيزي كه تكذيب كردند پيش از آمدن پيغمبران در اين دنيا به همينطور خداوند عالم قفل ميزند و مهر ميزند بر دلهاي كافرين.
و اگر گمان كنيد كه اگر در عالم ذر كافر شدند كفار پس از اين جهت در اين دار دنيا ايمان نياورند، و همچنين چون مؤمنان در آن عالم ايمان آوردند در اين عالم ايمان آورند پس فائده ارسال رسل در اين عالم چه خواهد بود؟ چرا كه هركس كه در آنجا كافر شد در اينجا كافر خواهد شد چنانكه خداوند جلّشأنه خبر داده و همچنين هركس مؤمن شد در آنجا مؤمن هست، پس ارسال رسل در اين دنيا فائدهاي نخواهد داشت،
عرض ميكنم كه عالم ذر در روز الست بربكم در اوقات گذشته اين دنيا واقع نيست مثل آنكه هزار سال قبل از اين در اوقات گذشته اين دنيا واقع است و چون بسياري از مردم پيش بودن عالم ذر را مثل پيش بودن اوقات گذشته اين دنيا گمان ميكنند شبهات بسيار از براي ايشان حاصل خواهد شد و لكن قبليت عالم ذر و بعديت اين دار دنيا مانند قبليت اصل و بعديت فرع است. مانند اصل درخت كه قبل از فرع آن است و شاخههاي آن كه بعد از اصل آن است و مانند شخص مقابل آينه است كه اصل و قبل است نسبت به عكس او كه در آينه است كه آن عكس فرع و بعد
«* رسائل جلد 6 صفحه 293 *»
از آن شخص مقابل است پس چنانكه تنه درخت بيشاخ و برگ درخت نيست بلكه چوبي است بيثمر همچنين اهل عالم ذر اگر به دنيا نيايند ثمرات وجود ايشان به عمل نخواهد آمد پس بايد تخم و اصل عالم ذر در زمين اين دنيا كشته شود و از اين زمين سر بيرون آورد و ساقهها كند و خوشهها از آن ساقهها به عمل آيد و در هر خوشهاي چندين دانه از جنس آن تخم اول به عمل آيد و در قيامت آن زراعتها حصاد شود و بسا آنكه از يك تخم صد تخم و هفتصد تخم و هزار تخم و هفتصدهزار تخم و بيشتر برداشته شود. پس هرقدر زمين اين دنيا را بهتر شخم كنند و سنگريزه آن را برچينند و آبياري كنند به موافق حكمت، در وقت حاجت آن تخم اصل عالم ذر ساقهها بيشتر بروياند و خوشههاي بزرگ بياورد و دانههاي بيشتر به بار آرد و اگر آن تخم اصل در اين زمين كشته نشود پس ساقهها نكند و خوشهها نياورد و دانههاي بيشمار به بار نياورد.
باري اين اشارهاي بود از براي عقلاي اهل عالم و تفصيل اين مطلب بسيار است و مرا مجال آن نيست و از براي عقلاي اهل عالم در نوع اين مطلب اشارهاي كافي است و اگر تفصيل بخواهند طلب نمايند تا بيابند اما از براي غير عقلا كه اعتنائي نيست و از براي آنها خود را به زحمت نمياندازيم و الحمد للّه رب العالمين تمام شد بر دست اين خاكسار محمّد باقر غفر اللّه له در روز پانزدهم شهر ذيحجة الحرام سنه 1298 حامداً مصلّياً مستغفراً.