تأملاتی بر نقش اسم اعظم، مشهور به نقش شرف شمس ( بخش سوم )

یکی از عالمانی که به این مسئله اشاره فرموده است، عالم ربانی مرحوم شیخ احمد احسائی اعلی الله مقامه هستند. برخی به علت آنکه این بزرگوار درباره این نقش بیاناتی دارند، آن را رد کرده و می‌ گویند وقتی شیخ احمد احسائی این نقش را نقل کرده است، پس حتما باطل است!

باید گفت اولاً نعوذ بالله، شیخ احمد احسائی بر حق نباشد. آیا هرچه بیان کرده است باطل است؟ مگر نمی فرمایند حکمت گمشده مؤمن است؟ که هرکجا یافت، آن را خواهد گرفت. و مگر روش بر این نیست و همه این مطلب را قبول ندارند؟! که گفته‌اند: «تا مشكلي مي‌رسد تبادر به رد‌ّ و انكار نكنيد كه مطالب عاليه را فهميدن هنر است نه رد‌ّ و انكار» (سبزواری در خطبه اسرار الحکم) پس چرا وقتی نوبت به این شیخ مظلوم رسید، این‌گونه بیان می‌کنند که چون ایشان نقل کرده است پس باید رها کرد! این نهایت بی‌انصافی است. چنانکه عرض شد و به ناچار تکرار می‌کنیم، بر فرض که این بزرگوار بر حق نباشد، کلام حقی را نقل فرموده است و از خودِ او نیست و ابداع وی نیست. پس این قضیه که «چون فلانی نقل کرده است پس باید رها کنیم» قضیه باطلی است.

و حال آنکه همین نقل ایشان باعث اعتماد بر این نقش شریف است. فقاهت شیخ مرحوم اع از زمان مرحوم بحرالعلوم و ملاحظه نوشته شیخ مرحوم اع در شرح تبصره علامه ثابت شد. «شیخ حسین آل عصفور» نوشت: «شیخ از من خواهش اجازه کرد و حقیقت آن است که ایشان باید به من اجازه بدهند.» و از همین جهت بود که «آقا سید مهدی بحرالعلوم» نوشت: «زبده علمای عاملین و نخبه عرفای سالکین.» و «میرزا مهدی شهرستانی» تصریح کرد: «شیخ جلیل و عمده نبیل و مهذب اصیل و عالم فاضل و باذل کامل و…» عالمی ربانی و حکیمی صمدانی که حتی معاندان با آن بزرگوار به زهد و تقوا و فقاهت ایشان تصریح کرده‌اند و بی‌طرفان فراوانی بر جایگاه اصیل و بلند ایشان تأکید کرده اند و منکرانی که اگرچه در مباحث حکمت مشرب این بزرگوار را نمی‌پسندند؛ ولی حداقل در مباحث فقهی این بزرگوار را قبول دارند و عین خرده‌گیری، به خیال خود، بر نظریات حِکمی ایشان، ایشان را فقیه قلمداد می‌کنند.

آیا سزاوار است که بدون مطالعه، این‌گونه درباره این شخصیت شهیر تاریخ تشیع قضاوت کنیم که چون نعوذ بالله شیخ احمد احسائی مشکوک العقیده یا منحرف العقیده است و پدر معنوی بابیه و بهائیه است، پس این نقش شرف شمس را باید رد کرد. اولاً ایشان مشکوک العقیده و منحرف العقیده نیست و شیعه اثنی عشری است چنانکه آنانی که اهلیت داشته اند شهادت داده اند و به سخنان نا اهلان اعتنایی نیست و ثانیاً ایشان پدر معنوی بابیه و بهائیه نیستند که اگر باشند، پس باید رسول الله هم پدر معنوی اهل سنت باشند و امام موسی بن جعفر هم باید پدر معنوی واقفیه باشند و امام صادق علیه السلام باید پدر معنوی اسماعیلیه باشند. تمامی فرقه‌های باطل و منحرف، سوء استفاده‌ها و سوء برداشت‌های فراوانی از رهبران بر حق داشته‌اند. و این دلیلی بر انحراف آن متبوعان نیست. پس همین که مرحوم شیخ احمد احسائی کلامی را بفرماید و تفسیر کند، نزد اهل خبره محل تأمل است که باید کلامِ مهمی باشد که این شخص شهیر و امامی آن را نقل کرده است و نزد صاحب‌دلان امری مسلّم است و با سکون دل و‌آرامش فؤاد آن را قبول می‌کنند که: سخن را روی با صاحبدلان است.

گفته می‌شود ممکن است این نقوش و این حروف و رموز، تأثیرات منفی بگذارد! و چه بسا یهود این بساط را پهن کرده‌اند تا آثار شومی میان شیعیان به وجود آورند! امان از توهم توطئه! باید گفت شکی نیست یهود لعنة الله علیهم دشمنان سر سخت اسلام و مسلمینند و هر روز در پی صدمه زدن به ایشانند؛ ولی مطمئناً نه از راه نقشِ شرفِ شمس؛ چراکه این نقش در منابع روایی شیعه مذکور است و گذشته از آن، علمایی که در فراست و علم و تقوای ایشان شکی نیست، این نقش را استفاده فرموده‌اند و تفاسیر آن را بیان کرده‌اند. به راستی اشخاصی که بسیار بهتر از مُستشکل (کسی که این اشکال را مطرح کرده) یهود را می‌شناختند و ضررهای آنان را بیان فرموده‌‌اند و در علم حروف و جفر و… اساتید بودند، به واهی بودن این نقوش پی نبرده‌اند و این سطحی‌نگرانِ قشری مَنِش پی برده‌اند؟! آری، باید گفت: لو سَکتَ الجاهِل مَا اختلَف الناس.

در تقویم نجومی حسین جانقربانی، چاپ‌شده به مناسبت سال 1395ش، تحت عنوانِ «توضیحات مهم در خصوص نوروز جلالی حسینی و مبدء تاریخ آن و روز دقیق شرف شمس» ثابت کرده است که در این روزگار به علت حرکت تقدیمی زمین، صورت فلکی حمل نسبت به نقطه اعتدال بهاری حدود 30درجه جا به جا شده است و صورت فلکی حوت در روز اول فروردین ماه در کنار نقطه اعتدال بهاری قرار می‌گیرد. اول حمل در دوران معاصر در سال‌های عادی برابر با 21 فروردین ماه و 13 نوروز آن برابر با روز 12 اردیبهشت خواهد شد و در سال‌های کبیسه اول حمل برابر با 30 فروردین و 13 نوروز آن برابر با روز 11 اردیبهشت خواهد شد و در نتیجه روز 18 اردیبهشت برابر با 19 حمل و روز اصلی شرف شمس در دوران معاصر است.

درباره ادعای تقویمِ نجومیِ جانقربانی تعلیقی و توضیحی نداریم و این، مطلبی است که «پس از تحقیقات 12ساله» به آن دست یازیده است. در متون مکتبی، 19حمل بیان فرموده‌اند و سخنی از فروردین و اردیبهشت به میان نیامده است. از این رو تطبیق روز 19حمل با ماه‌های شمسی، نیازمند تبحّر خاصِ خود است.

آنچه مهم می‌نماید، ادامه توضیحاتِ تقویم نجومیِ جانقربانی است که می‌نویسد: «به دلیل حساسیت بسیار بالا در خصوص رعایت آداب روز اصلی شرف شمس و حکاکی دعای این روز بر روی سنگ عقیق زرد یمانی و یا نوشتن آن با گلاب و زعفران بر روی کاغذ زرد رنگ، می‌بایست این اعمال مهم با دقت بسیار زیاد در روز 18 اردیبهشت انجام پذیرد. اگر در روز دیگری انجام شود آن انگشتری و لوح شریفه اثر معکوس خواهد داشت!»

این توضیحات و این آداب و رسوم، اگرچه مشهور است و رایج؛ ولی در منابعی که اصلِ نقشِ شرفِ شمس (نقش اسم اعظم) را از آنها نقل کردیم، رؤیت نشد. و همچنین تأثیرِ معکوسِ اسم اعظم که اشاره به اسامیِ‌ چهارده معصوم سلام الله علیهم اجمعین است، عجیب می‌نماید!

و حتی به این نکته اشاره می‌کنیم که در تعابیر روایی درباره نقشِ مورد بحث، تعبیر نقش شرف شمس به کار نرفته است؛ بلکه تعبیر «نقش اسم اعظم» یا «نقش الخاتم» ملاحظه می‌شود و جز یک دو مورد از فرمایش‌های مکتبی، تعبیر نقشِ شرف شمس دیده نشد. و احتمال می‌رود به علت آنکه این نقش را در روز 19 برج حمل نقش می‌کنند، اسمِ زمانِ نقش را به نقش داده‌اند که باز هم از این احتمال، بطلانِ کشیدنِ نقش در غیر روز شرف شمس مشخص نمی‌شود.

ادامه دارد…