ـ س: «تبليغ عملى» براى دين و مذهب، چگونه است؟ آيا خلاف اخلاص است؟
ج: اين مطلب نيازمند مقدمهاى است.
نظر به اين كه بشر از تبليغ متأثر مىشود؛ يعنى نفس بشرى قابل انعطاف است و خداوند نفوس را طورى آفريده كه انعطافپذيرند، از طرفى هم خداوند به حسب فطرت، خير و خوبى را طورى قرار داده است كه همه دوست دارند اگرچه، بسا خودشان خير و خوبى را انجام ندهند ولى بِرّ و خير و احسان و به طور كلى امور خير را همه دوست دارند و بشر از شرّ متنفر است اگرچه سرتاپا خودش شرّ باشد اما از شر متنفر است.
به شخص بسيار بسيار بد اگر بگويند تو انسان بدى هستى، ناراحت مىشود چرا؟ چون بدى و بد بودن، براى همه فطرى است كه بد است، ناپسند است. از آن طرف خوبى و خوب بودن را همه دوست دارند، به شخص بسيار بدى بگويند تو انسان خوبى هستى با اينكه خودش مىداند كه به او دروغ مىگويند اما خيلى خوشحال مىشود و چه بسا به تدريج، بدىهايش را كم كند وقتى كه به او اين طور گفتند.
براساس اين مطلب، چون انسان مذهبش را دوست دارد، مكتبش را دوست دارد، دينش را دوست دارد، گاهى اين فكر به سرش مىزند كه من براى اينكه به ديگران بفهمانم كه دين من خوب است، مكتب من خوب است، كارهاى خوب انجام مىدهد به اين منظور كه به ديگران عملاً تفهيم كند كه مكتب من، دين من اينطور است كه مرا به خوبىها وا مىدارد كه در واقع باز هم نظرش خداست و به اين وسيله مىخواهد امر حقى را تبليغ كند. آيا در اينطور موارد مىشود گفت خلاف اخلاص است؟ يا نه، اخلاص است؟. به تعبير ديگر آيا معناى اخلاص محدود است؟ يا گسترده است؟ يعنى آنچه خالصانه به خدا مربوط مىشود و يا به دين خدا مربوط باشد اخلاص است؟ حالا به هر شكل باشد؟
در جواب اين سؤال بايد گفت آرى، در اين طور موارد از ائمه عليهمالسلام اجازه رسيده كه براى نشر دين خدا و تبليغ دين خدا، بندگان خدا عبادات را انجام بدهند، خيرات را انجام بدهند تا به ديگران بفهمانند كه دين ما اين است، عملاً نشان بدهند. اين اجازه رسيده، از اين جهت رواياتى در اين زمينه نقل شده كه اين مطلب در آنها بيان شده است.