جایگاه شیخ اوحد شیخ احمد احسائی
در نظام شریعت
هنگامی که خورشید نبوت از افق تار جاهلیت رخساره ی خود را نمایان ساخت، عالم در حال ترقی بود. هنوز بر پیکره ی عالم گوشت و پوستی نروییده بود. خورشید سربرافراشت و کم کم عالم ها را روشن ساخت. روشن و روشن تر. تا آن که دوره ی اول تربیت به پایان رسید. ظاهر مردم اصلاح شد و تربیت ظاهر به همگان ابلاغ گردید. در این دوره، اصل، تربیت ظواهر بود و بواطن به طور فرعی و تابعی تربیت شد.
دوازده قرن گذشت. یک دوره کامل شد. اما ترقی ادامه دارد. هنوز تربیت روان و جان باقی مانده است. قرن سیزدهم، ابتدای دوره ی دوم بود. ابتدای تربیت باطن و روح و روان. خورشید نبوت دوره ی دوم خود را آغاز کرد.
برنامه همان برنامه ی تربیت بود. و شخص اول و مروّج در دوره دوم نیز هم نام شخص نبی شد مانند مروج های در دوره ی اول آنها محمد بودند و این احمد.
کیفیت ترقی هم همان کیفیت بود.و تنها تفاوت، تفاوت در نوع تربیت بود. باید باطن های مبهم و مستتر، جلا می یافتند. باید اعتقادات ریشه ای تر می شد و بینش صریح فراهم می آمد. باید منقبت ها و فضیلت ها آشکار می شد. باید توحید را آن گونه که بایست و شایست بیان کرد. باید کاملین معرفی می شدند. چون چنین بود، این مکتب آشکار گشت. و می گویم آشکار شد و نمی گویم پدید آمد! این مکتب وجود داشت. این مکتب، جدای از دین نیست. این مکتب باطن و حقیقت دین است. و جان نمی شود از بدن جدا باشد. دین جان داشت و اکنون جانش هویدا شد. در سفری به عتبات عالیات، با شخصی هم سخن شدم. پس از پرس و جواب هایی که داشت پرسید: شیخیه با شیعه چه فرقی دارد؟ و من متحیر از این سؤال…چقدر دورند از مکتب و چه ناآگاه قضاوت می کنند. صرف نظر از آن که در بعضی کتاب های مشهور بیان شده است که شیخیه فرقه ای جدای از شیعه نیست و آن را نمی توان انشعابی مستقل در نظر گرفت و تنها تفاوت، اختلاف در بعضی از مسائل نظری است).
آنچه ذکر شد ترجمه ای گسترده از عبارت های سید کاظم رشتی بود در کتاب شرح قصیده ص ۳۶۲ که با عنوان المروّج فى الدورة الثانية هو احمد بن زين الدين الاحسائى (اع)، مطرح می نماید.
می فرماید:
فلما اتمت الدورة الاولى لشمس النبوة التى هى متعلقة بتربية الظواهر التى هى مقتضى ظهور اسم محمد، اتت الدورة الثانية لشمس النبوة فى هذه الدورة تابعة كما ان الدورة الاولى لتربية الظواهر و البواطن كانت تابعة، فكانت هذه الدورة الثانية فيها اسم رسول اللّه (ص)الذى فى السماء و هو احمد فكان المروّج و الرئيس فى رأس هذه المادة المسمّى باحمد و لابدّ و ان يكون من اعذب ارض و احسن هوى و لو اردنا ان نبين خصوصيات مكانه و زمانه و سنه و استقامة بدنه و ساير احواله بالبرهان العقلى و الذوق الوجدانى لفعلت ولكنه يطول بذكره الكلام و ان كانت فائدته عامة و نفعه شامل لكنى فى ضيق المجال و تبلبل البال و ابتلائى بمقاساء الانذال و مُكابدة اذيات الجهال فلايسعنى الان شرح هذه الاحوال فلو امدنى اللّه بالبقاء و كشف عنى بمنّه و كرمه هذه الالواء، اكتب رسالة منفردة ابيّن فيها رئيس هذه الماة اى المائة الثالثة عشر التى نحن فيها وصى الالف و مائتان و سبعة و خمسون من الهجرة النـ و اشرح احواله و ابين صفاته
چه مناسب است ذکر عبارتی از کتاب ارشاد العوام ج 2 که:
تا حال خلق در ضبط ظاهرها بودند و چون ظاهر كتاب و سنت مضبوط شد خداوند خواست كه باطن شرايع و احكام را آشكار فرمايد لهذا دورهاى ديگر بنا گذاشت و علما و حكماى ديگر برانگيخت كه باطن آن ظاهرها را آشكار نمايند و علامت حقيت اين باطنها آن است كه در آن ظاهرها مىگنجد مانند روح در جسد پس معلوم مىشود كه اين باطنها ارواح همان جسدها بوده است.
پی نوشت:
-در برخورد با رحلت جانگزای امام علی بن موسی الرضا مرور قصیده شیخ اوحد در وصف آن حضرت لطفی دیگر دارد.