مقاله – عید سعید غدیر خم از دیدگاه مکتب استبصار

 


غدیر؛ از دیدگاه مکتب استبصار


 


دیباچه


مکتب استبصار “یعنی قرآن را در جایگاه اصلی آن قرار دادن و در کوچک و بزرگ امور به آن مراجعه داشتن و از آن الهام گرفتن و از آن آموختن و به آن پرداختن”.  با توجه به این تعریف، مشخص می شود که بی شک شخص بصیر که عقیده های خود را از مکتب استبصار گرفته است، هماهنگ با قرآن و سنت حرکت می کند. آن هم نه همراهی با قرآن و سنت به صورت ظاهری و سطحی بلکه حقیقت قرآن و سنت را  به وسیله ی فرمایش های بزرگان این مکتب دریافته است و به کار می گیرد.


 یکی از ویژگی های مکتب استبصار و شخص بصیر، عبارت است از ژرف نگری و ریشه یابی مسائل (و مراد از این ژرف نگری، غیر از تعمّقی است که مذمت شده است). یک نوع ژرف نگریِ مکتب استبصار، از این قرار است که چون این مکتب دیدِ وسیعی نسبت به  امور شرعی دارد، حقیقت اولی این امور را ریشه یابی می کند. در پی بیان و توضیح پیشینه ی این امور است. اندیشه ی مکتب استبصار، فراتر از این سطح ظاهری قرار دارد. این ژرف نگری و ریشه یابی و تحصیل بینش صحیح نسبت به حقایق امور، “بصیرت” نام دارد.


با اندکی توجه، می یابیم که در بزرگ و کوچک مسائل، مکتب استبصار نظر خاصی دارد و به شنیده ها اکتفا نکرده است. در حوزه ی اعتقادات، سخنی را عنوان کرده است که هیچ فرقه و مکتبی بیان نکرده. چنان شالوده ی صوفی و وحدت وجودی را بر باد داده و با دلایلی محکم باطل کرده است که منحصر به فرد است. در حوزه ی احکام دین (فتواهای مشایخ این مکتب) و اخلاقیات، یکه تاز میدان است. و حتی – به ظاهر – در جزئی ترین اموری که هیچ کسی شائبه ی خلاف در آن نمی دهد، نظر حق را بیان کرده است (همچون تاریخ میلاد امیرالمؤمنین علیه السلام). از جمله امتیازهای این مکتب، در حوزه ی امامت، نظر خاص این مکتب درباره ی عید غدیر خم است.


حقیقت یابی و ریشه یابی ای که این مکتب درباره ی این عید بزرگ انجام داده است، هیچ جای دیگری نمی توان آن را یافت و همچون دیگر ذخایر این مکتب، با ارزش و مخفی از اذهان و افکار و انظار عموم است. بیان و توضیح طرز تفکر مکتب استبصار درباره ی عید غدیر خم، راهگشای شخص بصیر برای پیشرفت به سوی افق های این مکتب  و در نتیجه کسب معرفت و بصیرت بیشتر و قدردانی بیش از پیش از این سلسله و مشایخ آن خواهد بود.


 


 


غدیر؛ از دیدگاه مکتب استبصار


 


دیباچه


مکتب استبصار “یعنی قرآن را در جایگاه اصلی آن قرار دادن و در کوچک و بزرگ امور به آن مراجعه داشتن و از آن الهام گرفتن و از آن آموختن و به آن پرداختن”.  با توجه به این تعریف، مشخص می شود که بی شک شخص بصیر که عقیده های خود را از مکتب استبصار گرفته است، هماهنگ با قرآن و سنت حرکت می کند. آن هم نه همراهی با قرآن و سنت به صورت ظاهری و سطحی بلکه حقیقت قرآن و سنت را  به وسیله ی فرمایش های بزرگان این مکتب دریافته است و به کار می گیرد.


 یکی از ویژگی های مکتب استبصار و شخص بصیر، عبارت است از ژرف نگری و ریشه یابی مسائل (و مراد از این ژرف نگری، غیر از تعمّقی است که مذمت شده است). یک نوع ژرف نگریِ مکتب استبصار، از این قرار است که چون این مکتب دیدِ وسیعی نسبت به  امور شرعی دارد، حقیقت اولی این امور را ریشه یابی می کند. در پی بیان و توضیح پیشینه ی این امور است. اندیشه ی مکتب استبصار، فراتر از این سطح ظاهری قرار دارد. این ژرف نگری و ریشه یابی و تحصیل بینش صحیح نسبت به حقایق امور، “بصیرت” نام دارد.


با اندکی توجه، می یابیم که در بزرگ و کوچک مسائل، مکتب استبصار نظر خاصی دارد و به شنیده ها اکتفا نکرده است. در حوزه ی اعتقادات، سخنی را عنوان کرده است که هیچ فرقه و مکتبی بیان نکرده. چنان شالوده ی صوفی و وحدت وجودی را بر باد داده و با دلایلی محکم باطل کرده است که منحصر به فرد است. در حوزه ی احکام دین (فتواهای مشایخ این مکتب) و اخلاقیات، یکه تاز میدان است. و حتی – به ظاهر – در جزئی ترین اموری که هیچ کسی شائبه ی خلاف در آن نمی دهد، نظر حق را بیان کرده است (همچون تاریخ میلاد امیرالمؤمنین علیه السلام). از جمله امتیازهای این مکتب، در حوزه ی امامت، نظر خاص این مکتب درباره ی عید غدیر خم است.


حقیقت یابی و ریشه یابی ای که این مکتب درباره ی این عید بزرگ انجام داده است، هیچ جای دیگری نمی توان آن را یافت و همچون دیگر ذخایر این مکتب، با ارزش و مخفی از اذهان و افکار و انظار عموم است. بیان و توضیح طرز تفکر مکتب استبصار درباره ی عید غدیر خم، راهگشای شخص بصیر برای پیشرفت به سوی افق های این مکتب  و در نتیجه کسب معرفت و بصیرت بیشتر و قدردانی بیش از پیش از این سلسله و مشایخ آن خواهد بود.


 


غدیر، پیشینه ای به عمق تاریخ و فراتر از آن دارد!


این عالَم را عالم اَعراض می نامند. و دلیل آن این است که با توجهی – هرچند سطحی – می یابیم که این عالم در نهایت غلظت و کثافت است. (کثافت، شامل تمامی معانی آن: چرکینی، پلیدی، نجاست، انبوهی، درهمی، پیچیدگی، زَفتی و درشتی). و چون چنین است، در نهایت دوری نسبت به مبدء خود قرار دارد. و با توجه به این که طفره (برجستن، میانه خالی بودن) در وجود مُحال است، باید قبل از این عالم اعراض، عالم های دیگری نیز باشند که آنها لطیف تر بوده و واسطه ی فیض برای این عالم باشند. آن عالم ها هنوز هم هستند و فانی نشده اند زیرا:


1. با توجه به مثال چراغ و نور چراغ: اگر نور اول نابود شود، نور دومی موجود نخواهد بود.


2. نور دوم نمی تواند در صورت فقدان نور اول جایگزین آن شود؛ چرا که این قابلیت را ندارد و اگر این قابلیت را داشت، از همان ابتدا نور اول بود. حال این عالم اعراض نیز اگر عالم های قبل از آن نباشند، مانند نور دوم و سوم و چهارم و… چراغ است که اگر نور اول فانی شود، آن ها نیز فانی خواهند شد.


آن عالم ها  در اصطلاح به آن ها عالم های ذرّ گفته می شود و فقط توسط مشایخ مکتب استبصار بیان شده است که منظور واقعی از این عالم ها چیست. مقصود از عالم ذر، “عالمی است که امتیاز بین اهل آن عالم نباشد؛ بعد در اثر عرض تکلیف و بیان تکلیف از طرف خدا و نوع قبول یا عدم قبول تکلیف از ناحیه ی خلق، امتیاز و اختلاف فراهم بشود.”  وجود آن عالم ها، بی فایده نبوده و نیست. یکی از فایده های آن عالم ها، “عرضه شدن تکلیف برموجودات” است. در آن عالم ها تکلیف بر موجودات عرضه شد و نسبت به امور دین از ایشان سؤال شده و جواب ها ثبت گردید. (و در جای خود ثابت شده است که مراد از  سؤال، “عرضه شدن تکلیف بر موجودات” و مراد از جواب ،  ”قابلیت موجودات ” بود که هر یک بنا بر قابلیت خود لبیک گفتند و منظور در این گونه موارد، غیر از این سؤال و جواب ظاهری متداول است). چنان که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: ثبتت المعرفه و نسوا الموقف و سیذکرونه یوماً ما (شناخت ها ثبت شد ولی موقف (عالم ذرّ) را فراموش کردند و در روزگاری – در آینده ای نه چندان دور – آن را به یاد خواهند آورد).


یکی از اموری که در آن جا از ایشان سؤال شد و از ایشان عهد و پیمان گرفته شد، مسئله ی امامت بود. و مسئله ی امامت امری بسیار بسیار مهم و حیاتی است. و به وسیله ی آن مؤمن از غیر مؤمن و صادق از منافق جدا می شوند. حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: لولا انت یا علی؛ لم یعرف المؤمنون بعدی (علی جان؛ اگر تو نبودی، بعد از من اهل ایمان (از غیر ایشان) تمیز داده نمی شدند).


با توجه به این مقدمه ها، باید دانست: از آن‏جايى كه تمام عوالم – از جمله عالم ذرّ – ، بر وفق اين عالم مى‏باشند، پس در عالم ذر هم غدير خمّى وجود داشت و رسول خداصلى الله عليه وآله در غدير عالم ذر كه همه‏ى خلايق مجتمع بودند بر منبر تشريف برده و على‏عليه‏السلام را به ولايت و امارتِ مؤمنين نصب فرمود، و هر يك از مخلوقات، اعم از جماد و نبات و حيوان و انسان كه اقرار به ولايت اميرالمؤمنين‏عليه‏السلام نمودند، بيعت مناسب آن عالم از ايشان گرفته شد و همه عهد كردند كه بر ولايت ثابت بمانند.


و در حدیث است: وقتى كه عهدنامه‏ها نوشته شد، در بين ملائكه ملكى بود كه از شدّت شوق و محبت به اميرالمؤمنين ‏عليه‏السلام آن عهدنامه‏ها را بلعيد و در نزد او موجود است. و در اين عالم به شكل سنگى ظهور كرد كه همان حجرالاسود است كه در ركن عراقى خانه‏ى معظم كعبه نصب گرديده و تمام كسانى را كه عهد ولايت بسته‏اند، مى‏بيند و مى‏شناسد و هر كس به زيارت آن بيت مقدس مى‏رود، در حال طواف وقتى با حجرالاسود روبرو مى‏شود، با استلام حجر يا بوسيدن و يا اشاره كردن، اعلام مى‏دارد كه من بر عهدى كه بسته‏ام، ثابت قدمم


و ما اکنون بحمد اللّه و به مَنّ و فضل و لطف خداوندى، – بعد از تولد در این دنیا و حتی درک نکردن بیعت غدیر در این عالم اعراض –  در دل‏هاى خود خنكى و بَرْد ولايت اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه را احساس مى‏كنيم و در دل خود مى‏يابيم كه از كسانى بوده‏ايم كه در مقام غدير خم در عالم ذرّ، در پاى منبر رسول خدا صلى الله عليه وآله بوده‏ايم و در آن بيعت شركت كرده‏ايم. احساس آن بيعت و خنكى آن بيعت را در دل‏ها داريم. همين كه دل‏هاى ما به ولايت على و اهل بيت طاهرينش صلوات اللّه عليهم اجمعين و بحمد اللّه به ولايت اولياى آن حضرت خرسند، خنك، آرام و ساكن است، كشف مى‏شود از اين كه ما در آن سرزمين غدير خمِّ در عالمِ ذرّ، بوده‏ايم و بيعت كرده‏ايم و مولا بودن امام‏عليه‏السلام را به مانند ولايت رسول اللّه‏صلى الله عليه وآله پذيرفته‏ايم


شد ولایت در چنین روزی چو اصلی از اصول


شرط توحید و نبوّت خوانده آن را هم رسول


هر که شد منکر ولایت را نمود از حق عدول


در  غدیر آمد هویدا پاسخ ردّ و قبول


آن أَ لَستی راکه حق درعالم ذرّداشتی


 


غدیر، زمان تولد این عالم و زمان اکمال دین است!


عالَم، انسان بزرگ است؛ همان گونه که انسان، عالم کوچک است. یعنی هر چه در عالم وجود دارد، نمونه ی آن در انسان هست. و هرچه در انسان هست، نمونه ی آن در عالم یافت می شود. از این جهت، تمام مراحل رشد انسان را عالَم نیز طی می کند.


هر شریعتی که در عالم بیان شد، طی شدن مرحله ای از مراحل رشد عالم بود. به این معنا که عالم در زمان هر یک از انبیا به حسب شعور شریعتی، به منزله ی یکی از مراحل رشد انسان (در حال جنینی و بعد از آن)  بود. و این سخن تشبیه نیست، بلکه حقیقت امر چنین است و چون این مختصر گنجایش آن را ندارد، از ذکر دلیل های آن معذوریم.


شریعت حضرت آدم = عالم به منزله: نطفه؛ شریعت حضرت نوح =  عالم به منزله :علقه؛  شریعت حضرت ابراهیم= عالم به منزله: مضغه؛ شریعت حضرت موسی = عالم به منزله :عِظام؛  شریعت حضرت عیسی = عالم به منزله: اکساءِ


لحم؛   شریعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) = به منزله : دمیده شدن روح در کالبد عالم؛ و غدیرخم وامامت حضرت امیر علیه السلام=  تولد عالَم و تعلق نفس انسانی به عالم.


در آن هنگام که روح به کالبد عالم دمیده شد (روح شریعت رسول خدا )، بنیه ی عالم در نهایت رطوبت بود؛ چرا كه مراد از رطوبت در شريعت ميل شخص است به هر جهتى و به هر چيزى چنان‏كه آب به هر سمتى روان مى‏شود و دايم در سرايت و حركت به هر سمتى است و از هر طرف كه ميلى بيند از آن راه رود و مقيد به جهتى نيست پس مردم هم به جهت غلبه خودى بر ايشان با كمال رطوبت بودند و تابع ميل خود بودند و در رطوبت‏هاى هوا و هوس خود بودند و همه قرين به عادات و طبايع و شهوات و غضب‏ها و ساير صفات رذيله بودند مانند كبر و عُجْب و حسد و بخل و امثال اين‏ها و جميع بدن ايشان به اين ميل‏ها و رطوبت‏ها و هواها پر بود پس چون روح شريعت نبوى در تن عالم آمد و حرارت آن روح در آن اثر كرد آن رطوبت‏ها به حركت درآمدند تا چون آفتاب ولايت بر اوج خلافت نصب شد در روز غدير خم و نور او تابيد بر دل‏هاى منافقان آن رطوبت‏ها بخار كرد و بخارهاى عداوت و حقد و حسد و كبر و فخر ايشان به حركت درآمد تا چون حضرت پيغمبر رحلت فرمود آن بخارها فضا را گرفت و عالم را تيره و تار كرد و لحظه به لحظه بخارها در زيادتى بود بود تا در زمان معاويه ظلمات آن ابرها و بخارها فضاى عالم را تنگ كرد و اثرى از آفتاب ولايت نگذارد آفتاب ولايت در پس اين ابرها مخفى شد كه اثرى از آن‏ها چنان‏كه بايست بروز نكرد. این در ظاهر است و باطن، امر دیگری است…


من كه دم از حبّ حيدر مى‏زنم  ***  باده از ميناى كوثر مى‏زنم


جرعه‏اى زان مى مرا ديوانه كرد  ***  معتكف بر درگه ميخانه كرد


جذبه ساقى زدم آتش به جان  ***  گشته‏ام شوريده سر از آن زمان


گفتم اى ساقى چه باشد چاره‏ام ***  من كه از عشقت ز پا افتاده‏ام؟


كرد اشارت چاره‏ات باشد شَكيب *** عاشقانم را بلا آمد نصيب


عاشق صادق شكيبايى كند  ***  جز بلا او كى تمنايى كند


 


غدیر، اصل غدیرهای امت های گذشته  !


آیه ها و حدیث های فراوانی رسیده است که: هرآنچه در امت های پیشین اتفاق افتاده، همان در این امت نیز اتفاق خواهد افتاد. خداوند می فرماید: لن تجد لسنه الله تحویلا، لن تجد لسنه الله تبدیلا، سنه من قد ارسلنا قبلک من رسلنا و لاتجد لسنتنا تحویلا و…  در احادیث نیز رسیده است: یکون فی هذه الامه کل ما کان فی بنی اسرائیل حذو النعل بالنعل و حذو القذه بالقذه، لترکبن سنن من کان قبلکم حذو النعل بالنعل و القذه بالقذه (قُذّه: تیر با پر یا بی پر).


 یکی از امور مهمی که در این امت اتفاق افتاد، جریان غدیر خم است.


با توجه به این آیه ها و حدیث ها، می یابیم که در امت های گذشته نیز این امر باید اتفاق افتاده باشد. و واقع مطلب آن است که اتفاق افتاده است. هر پیغمبری که وصی ای برای خود تعیین می کرد، آن روز و آن عمل، غدیر خمّ آن امت به حساب می آمد. چنان که مشایخ ما اعلی الله مقامه می فرمایند: لم یظهر نبیّ امر وصیّه الا فی یوم الغدیر. هیچ پیغمبری امر وصیّ خود را ظاهر نفرمود مگر در روز غدیر.


و چون اصل تمام اموری که در امت های پیش اتفاق افتاده در این امت نیز اتفاق افتاده و ظاهر می شود، آن غدیرهای امت های پیش، شعاع غدیر اصلی بود که آن غدیر اصلی در این امت ظاهر شد:


از قدیم  هر  اُمّتی را بوده  عهد راستین


با نبیّ خود به امر حضرت حق در زمین


بهر اتمام  رسالت  وز  پی  اکمال    دین


هرنبیّی مروصیّ خویش راروزی چنین


در  میان  امّتان  از حق  مقرر  داشتی


 


غدیر، حاصل زحمت های انبیا و اولیا و اوصیا


هزاران نبی و وصی نبی و این همه خوبان روزگاران که پا به دایره ی اکوان گذاردند و رخ نمایان ساختند، همگی هدف عالی و بلندی را دنبال می کردند. تمام ایشان مقدمه بودند برای ظهور رسول خدا صلی الله علیه و آله و در نتیجه ظاهر شدن امر ولایت و وصایت امیرالمؤمنین علیه صلوات المصلین. این همه زحمت ها، این همه سختی ها، این همه شکنجه ها و اذیت ها، و این همه صبرها و تحمل ها، همه و همه برای رسیدن به مقصد بود. ایشان آمدند تا عالم را برای ظهور این امر بزرگ، امر ولایت و وصایت امیرالمؤمین آماده سازند. و این غدیر، حاصل زحمت های ایشان است. در کتاب های عهد عتیق و عهد جدید عبارت هایی یافت می شود که دلالت بر این مطلب دارد. و چون این مختصر گنجایش بیش از این را ندارد، به اجمال می گذرانیم ولی باید دانست بحث بسیار مفصل بوده و با توجه به این عید عظیم و بزرگ، از این زحمت ها قدردانی شده و هر چه بیش از پیش به این آرزوی دیرینه ی انبیا و اولیا و اوصیا  نزدیک و نزدیک تر شویم:


روز   اکمال   دیانت  شد  ز   امر  کردگار


نعمت حق شدتمام ازیُمن این فرخنده کار


سرّ  کار   انبیا  آمد  در  این   روز   آشکار


گرنبودی حرمت روزی چنین درروزگار


تا   قیامت پور  آزر  جا در  آذر  داشتی


 


غدیر، برای اظهار رکن رابع دین !


اگرچه مسئله ی اصلی و محور اصلی در غدیر، بحث امامت و وصایت امیرالمؤمین علیه السلام است ولی باید توجه داشت در کنار این اصل اساسی و مهم، اصل چهارم دین – رکن رابع – نیز گوشزد می شود تا امت اجابت، با این رکن نیز آشنا گردد. این رکن چنان مهم و حساس است که بلافاصله بعد از امامت مطرح شده و به طوری بیان شد که گویا هیچ فاصله ای میان این دو رکن وجود ندارد. با توجه به خطبه ی روز غدیر، می یابیم که بخش ویژه و مستقلی به این بحث اختصاص یافته است. برای آشنایی بیشتر نصّ این بخش از خطبه را به زبان اصلی – عربی – ذکر کرده تا چشم ها نورانی و قلب ها کسب معرفت کنند:


معاشر الناس أنا صراط الله المستقيم الذي أمركم باتباعه ثم علي من بعدي ثم ولدي من صلبه أئمة يهدون إلى الحق و به يعدلون ثم قرأ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ إلى آخرها و قال في نزلت و فيهم نزلت و لهم عمت و إياهم خصت أولئك أولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ألا إن حزب الله هم الغالبون ألا إن أعداء علي هم أهل الشقاق و النفاق و الحادون و هم العادون و إخوان الشياطين الذين يوحي بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا ألا إن أولياءهم الذين ذكرهم الله في كتابه فقال عز و جل لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إلى آخر الآية ألا إن أولياءهم الذين وصفهم الله عز و جل فقال الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ ألا إن أولياءهم الذين وصفهم الله عز و جل فقال الذين يدخلون الجنة ءامنين تتلقاهم الملائكة بالتسليم أن طبتم فادخلوها خالدين ألا إن أولياءهم الذين قال لهم الله عز و جل يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ… بِغَيْرِ حِسابٍ ألا إن أعداءهم يصلون سعيرا ألا إن أعداءهم الذين يسمعون لجهنم شهيقا و هي تفور و لها زفير ألا إن أعداءهم الذين قال فيهم كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها الآية ألا إن أعداءهم الذين قال الله عز و جل كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ ألا إن أولياءهم الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ معاشر الناس شتان ما بين السعير و الجنة عدونا من ذمه الله و لعنه و ولينا من مدحه الله و أحبه).


غدیر، برای اظهار حجّ بیت الولایة


رسول خدا صلی الله علیه و آله ابلاغ فرمودند که هرکس می تواند برای حج خود را به مکه برساند؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله می خواهند تمام آداب و اعمال حج را تعلیم دهند. هر کس به هر طور که می توانست خود را به حج آن سال رسانید. بعد از اتمام حج بود که در غدیر خم (میان مکه و مدینه و با فاصله ی سه میل از جحفه) همه را جمع فرمود و این امر بزرگ را اظهار کرد.


با توجه به این برنامه ی گسترده و آن توقف ناگهانی در هنگام برگشت و در انتها اظهار امر ولایت و امامت، می یابیم که در ظاهر مسئله ی غدیر، امر دیگری نیز نهفته است.


آن امر پنهان، حج بیت الولایه است. و در مکتب استبصار ثابت شده است که خانه های حقیقی خدا ائمه ی طاهرین علیهم السلام هستند. و حج واقعی و باطنی و اصلی، حج آن خانه هاست. چنان که می فرماید: و اذّن فی الناس بالحج و کلمه ی حج در این آیه به طور مطلق بیان شده و شامل تمام اقسام حج – قصد، آهنگ – می شود. از جمله حج اصلی و واقعی که حج ائمه ی معصومین علیهم السلام است. غدیر، در واقع بیان گر این نکته نیز هست که باید رو به امام علیه السلام آورد و حج خانه ی او را به انجام رسانید. و ابلاغ امر امامت  امیرالمؤمین بعد از اتمام حج ظاهری بود. و این مطلب، اشاره به آن دارد که حج بیت الولایه، اعظم از حج ظاهری است و “هرچه دروجود مقدم است، در ظهور مؤخر” از این جهت اشاره به حج باطنی – حج بیت الولایه – در انتهای مناسک حج ظاهری بیان شد.


بیت الولایه همچون این کعبه ی ظاهری، دارای ارکانی است و برای انجام دادن حج آن خانه، باید با قرار گرفتن در برابر هر رکن، انجام وظیفه و در واقع حج آن رکن را به جا آورد. پایین ترین مقامات ائمه ی طاهرین علیهم السلام، مقام امامت ایشان است. و انجام وظیفه در این مقام، گفتن سمعاً و طاعتاً است به زبان و دل و جوارح و ارکان. و مقامات بالاتر بعد از مقام امامت است. که به جهت کمی وقت و نبودن مجال برای بیان جزئیات، از سایر وظیفه ها در برابر ارکان دیگر بیت الولایه صرف نظر می کنیم.


 


چند نکته ی علمی درباره ی غدیر از فرمایش های بزرگان (اع)


در این قسمت، چند نکته از فرمایش های بزرگان درباره ی این عید بزرگ را بیان می کنیم و فقط به ذکر آن عبارت ها پرداخته و از توضیح صرف نظر می کنیم، زیرا توضیح این موارد با توجه به کمی وقت، و محدود بودن مقاله و از طرفی عدم استفاده ی عموم، مقدور نیست.  و ان شاء الله همان توجه به فرمایش های ایشان، نورانیتی ایجاد خواهد کرد:


  روز عید غدیر، روز عالم ذرّ اول است و منطقه غدیر خم، زمین آن عالم.


   در آن عالم (ذرّ اول) ابتدا ظهور دولت ولایت بود و بعد ظهور دولت نبوت.


 یوم الغدیر المعروف فظهر فیه السر المألوف و لذلک لم یظهر نبی امر وصیه الا فی یوم الغدیر.


   از مناطقی که فی الجمله اعراض از آن دور شده است، سرزمین غدیر خم است.


   کل یوم یوم الغدیر و کل ارض ارض الغدیر.


   در هر یک از این سه روز عید غدیر، سری از اسرار قرار دارد.


  از جهتی، روز اول حکایت دنیا؛ روز دوم حکایت برزخ و روز سوم حکایت آخرت است.


تهیه و تنظیم: وبلاگ عقاید