20 مواعظ ماه مبارک 1317 آقای شریف طباطبائی – چاپ

مواعظ ماه مبارك 1317

 

 

 

 

از افاضات عالم رباني و حكيم صمداني

مرحوم آقاي حاج محمد باقر شريف طباطبائي

اعلي الله مقامه

 

 

بسمه تعالي

اين مجلد، شامل مواعظ مباركه مولاي بزرگوار اعلي اللّه مقامه
مي‌باشد كه در ماه مبارك رمضان سال 1317 هـ ق در قريه جندق
فرمايش فرموده‏اند. و چون يك نسخه از آن بيشتر موجود نبود و آن هم مغلوط و داراي اشكالاتي بود؛ بنابراين در مواردي بسيار
 
نادر براي ربط جملات و مطالب ناچا كلمه‌اي حذف و يا درج گرديد
 
و لازم به ذكراست كه موارد نامبرده به قدري نادر است كه هيچ‏گونه
اخلالي به مراد آن بزرگوار اعلي اللّه مقامه نشده است.

 

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 1 *»

1/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لاشرقية و لاغربية يكاد زيتها يضي‏ء ولو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

خداوند عالم چون خلق را از براي همين آفريده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند چرا كه در جميع حالات محتاج بودند به خداي خود و كسي را كه آدم نمي‏شناسد نمي‏شناسد و خدا را بايد شناخت چرا كه سرِ هم محتاجيم به خدا در خواب و بيداري و صحت و مرض و زندگي و مردگي و خواسته كه او را بشناسند چنان‏كه فرموده در حديث قدسي كنت كنزاً مخفيا من گنجي بودم پنهان دوست داشتم كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 2 *»

شناخته شوم پس خلق كردم خلق را تا شناخته شوم و مكررها اشاره كرده‏ام به اين مطلب خدا محتاج نيست كه كسي او را بشناسد اما خلق محتاجند كه خداي خود را بشناسند از اين جهت امرشان كرده مي‏فرمايد و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون من خلق نكردم جن و انس را مگر براي همين كه مرا بشناسند و مرا عبادت كنند چنان‏كه مكررها من اشاره مي‏كنم و آني كه بشنود خيلي كم است مي‏فرمايد خودتان خيال مي‏كنيد به دست خود به زرنگي و جلددستي رزق براي خودتان به دست مي‏آوريد و حال آنكه خدا در هندوستان خلق مي‏كند و دست به دست مي‏آيد به تو مي‏رسد و رزق تو حتي عرض مي‏كنم دزد هم ندارد و مي‏فرمايد اين خيالات خيالات شيطنت است و شيطان خيلي گول مي‏زند و خيلي گولش را مي‏خورند مگر مؤمن موحد كه او گول شيطان را نمي‏خورد.

ديگر انسان بايد در دنيا كسبي كاري كند عرض مي‏كنم خدا قرار داده خيلي خوب است چنان‏كه به داود خطاب شد من همه چيز تو را پسنديدم مگر آنكه چشمت پي مال مردم است يعني از بيت‏المال مي‏خوري و خدا شأن داود را بالاتر مي‏دانست كه چشمش پي مال مردم باشد عرض كرد خدايا تو مي‏داني كه من نه كسبي نه كاري دارم عيال بارم اينها نگاهشان به دست من است اين بود كه خدا آهن را در دست او نرم كرد و مي‏گرفت مثل موم و زره مي‏ساخت تا وقتي عرض كرد كه خدايا تو گفتي كه من از بيت‏المال نخورم و دل‏چسب خودم هم نبود و نخوردم رفتم پي كسب و كار ولكن اين كسب و كار كفايت حال مرا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 3 *»

نمي‏كند خطاب شد من كه نگفتم تو برو رازق خودت باش گفتم برو زره بساز و رزق تو مقسوم است و همين‏طوري كه خدا است خالق خدا است رازق و همين‏طوري كه تو نمي‏تواني سر و دست و پا براي خودت درست كني همين‏طور نمي‏تواني رازق خودت باشي و خدا است خالق ديگر من فلان كار مي‏كنم بچه درست مي‏شود عرض مي‏كنم بعينه مثل آنكه تخم را مي‏گذاري زير مرغ و لازم هم نيست كه زير مرغ بگذاري چنان‏كه در مصر مكاني درست مي‏كنند كه هواش مناسب باشد و گرميش به اندازه گرمي زير بال مرغ باشد و تخم زيادي در او مي‏چينند و يك‏مرتبه هزار جوجه بيرون مي‏آورند و روز اول ابتداي صنعت را از شكم مادر نكردند و آدمي و ننه‏اي نبود روي زمين و خدا بابا آدم و ننه حوا را آفريد و ان مثل عيسي عند اللّه كمثل آدم و خدا است خالق وحده لا شريك له و شك نداريم كه نمي‏توانيم بچه درست كنيم ولكن اسبابي خدا به دست ما داده اگر مردي برو زن بگير اگر زني برو شوهر بگير و اين اسباب را خدا عجالةً به ما داده و الاّ او رأيش باشد در شكم زمين خلق مي‏كند و قل اللّه خالق كل شي‏ء و آن‏طوري كه او كرده در قوه هيچ‏كس نيست كه بتواند بفهمد چه جاي آنكه خلق كند و ببينيد اين همه برگ درخت درست مي‏كند و اين آب‏خوري دارد كه آب از او منتشر مي‏شود و پهن مي‏شود و طعمش در همان‏جا درست مي‏شود و خدا است خالق و بر فرضي كه زرنگي كني تخمي مي‏پاشي اما مي‏تواني زراعت كني؟ أفرأيتم ما تحرثون اي كساني كه زمين را حرث مي‏كنيد و تخم مي‏افشانيد شما مي‏رويانيد يا آنكه ما مي‏رويانيم؟ و نمي‏گويم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 4 *»

زرنگي و جلددستي نداشته باش همه برويد مشغول كارتان باشيد اما بدانيد اين تخمي كه مي‏افشانيد در زمين، خدا است روياننده آن و اين پشمي كه برمي‏داري نمد مي‏مالي كار خدا است و تو نمي‏تواني بسازي و هكذا تخم مي‏افشاني او است خالق و تو نمي‏تواني بروياني پس اللّه الذي خلقكم ثم رزقكم تا آخر آيا سراغ داري كه كسي بتواند مثل خدا خلق كند و خدا است خالق و گول شيطان را مخور كه همه‏اش غرور است اي زرنگي مي‏كنم برنجي به دست مي‏آورم پلويي مي‏خوريم تو ببين برنجش را گندمش را او ساخته و به دست او است و هيچ‏كس نمي‏تواند خلق كند مي‏فرمايد اللّه الذي خلقكم ثم رزقكم تا آخر و همه را او خلق كرده و ببين چقدر خوب خلق كرده چشم را خلق كرده كه ببيند و ببينيد كه چقدر خوب مي‏بيند و هركس هر قدر قدرت داشته باشد قوت و قدرتش به قدر او نيست و همه را او داده ديگر ما تدبير مي‏كنيم زرنگي مي‏كنيم علم معاش پيدا مي‏كنيم ما هيچ چيز نداريم نمي‏توانيم زرنگي كنيم و جلددستي كنيم و تدبير داشته باشيم و علم معاش پيدا كنيم و مي‏فرمايد اللّه الذي خلقكم تا جايي كه هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شي‏ء اين تجار اين فساق و فجاري را كه شما خيال مي‏كنيد تدبير دارند و علم معاش پيدا كرده‏اند اينها مي‏توانند برنج خلق كنند؟ گندم خلق كنند؟ و اين‏هايي را كه تو خيال مي‏كني كه كار كنند هيچ كار نمي‏توانند بكنند و لايملكون لانفسهم نفعاً و لا ضراً و لا موتاً و لا حيوةً و لا نشوراً هيچ چيز اين خلق مالك نيستند خيال مي‏كنند مالكند و آن خيالشان گول شيطان است اي فلان مزرعه مال من فلان انبار گندم،

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 5 *»

برنج مال من انسان فكر مي‏كند آن گندم، برنجش را كه خلق مي‏كند و خدا است رازق وحده لا شريك له چنان‏كه او است خالق وحده لا شريك له و خلق، نه كسي مي‏تواند رزقي به كسي بدهد نه اميدي به جايي داشته باشد و گاهي خدا متنبه مي‏كند مؤمن را كه اليت علي نفسي ان‏اقطع رجاء كل من رجا غيري من قسم خورده‏ام به ذات خودم كه هركس اميدي به جايي داشته باشد او را مأيوس كنم و بيشتر پا پي مؤمنين مي‏شود چرا كه آنها را مي‏خواهد آدم كند و تربيت كند و نخواسته كه مؤمنين اميدي به غير او داشته باشند و توجه به غير او نمايند و اللّه ولي الذين آمنوا و خدا است وحده لا شريك له خالق و ما هيچ نبايد زور بزنيم كه چشم براي خودمان درست كنيم و خدا درست كرده و هرچه در تو هست هرچه فكر كني عقلت نمي‏رسد كه خدا چرا اين‏طور ساخته و آن‏چه ساخته او است خالق، گندم است خدا است خالق گندم دنيايي است خدا است خالق و هكذا به آخرت بروي گندم آخرتي و ما در هيچ جا مالك نفس خودمان عزتمان ذلتمان صحتمان مرضمان مالك هيچ چيز نيستيم و خدا است مالك و قل اللّهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء.

پس همين‏طوري كه خدا است خالق خدا است رازق وحده لا شريك له و همين‏طوري كه سر رشته از خلقت نداري از رزق سر رشته نداري بلكه آن‏چه خيال مي‏كني غرور شيطان است و يك جايي شيطان و اتباعش به هم مي‏افتند اين‏ها داد مي‏زنند فلان فلان شده چرا ما را گول زدي مي‏گويد چشمتان كور مي‏بايست گول مرا نخوريد ما انا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 6 *»

بمصرخكم و ما انتم بمصرخي و همين‏طوري كه خدا است وحده لا شريك له مميت او است محيي و باز يك كسي بسا خيال كند كه به زرنگي و جلددستي مي‏تواند سر حيواني را ببرد باز به تقدير او است و اين همه حيوان‏ها در دنيا هستند و تو نمي‏تواني آن‏ها را بكشي مگر آني را كه او مقدر كرده و عزرائيل است قابض ارواح و باز به تقدير او است و خدا است مميت نه ملك‏الموت و جان ملك‏الموت را هم او مي‏گيرد و غافل نباشيد خداوند خلق را خلق كرده براي همين كه او را بشناسند و تو محتاج هستي كه او را بشناسي نه آنكه او محتاج باشد كه تو او را بشناسي چنان‏كه تو هر علمي داشته باشي خواه مردم اقرار كنند يا نكنند تو عالمي و محتاج به مردم نيستي كه اقرار كنند به علم تو و همين‏طور خدا است عالم و قادر و آن‏چه مي‏داند مي‏داند و محتاج نيست كه كسي اقرار كند و بندگان محتاجند كه به وحدانيت او اقرار كنند و او را بشناسند و براي همين خلقشان كرده و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون من خلق نكردم جن و انس را مگر براي آنكه مرا بشناسند و بپرستند و تا كسي كسي را نشناسد نمي‏تواند او را بپرستد و خدا است وحده لا شريك له خالق و خواسته كه او را بشناسي و چون لاتدركه الابصار است و مي‏فهمي كه نمي‏شود خدا را ديد چرا كه چشم روشنايي مي‏بيند و خداي ما روشن نيست تاريك نيست همين‏طور مي‏فهمي كه صدا نيست كه او را بشنوي ولكن آن پيغمبري كه فرستاده او رنگ دارد و شكل دارد و چون ديدني نبود پيغمبرش را نمود براي مردم و قرار داده كه هركس اطاعت اين پيغمبر را بكند اطاعت او را كرده باشد پس امر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 7 *»

اين پيغمبر امر خدا است حكمش حكم خدا است و تا كسي اين پيغمبر را نشناسد خدا را نمي‏تواند بشناسد چرا كه قرار داده كه آياتش را مردم ببينند اما ذات او ديده نمي‏شود سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم و زود باشد كه آيات خودمان را به آن‏ها بنمايانيم حتي يتبين لهم انه الحق و آيه را كه ديدي ذي‏الآيه را خواهي شناخت.

و غافل نباشيد واللّه آن آيات آياتي هستند كه ديدارشان ديدار خدا است و هنوز نمي‏داني و زور بزن ياد بگير و ديدار آن‏ها ديدار خدا است چنان‏كه فرموده سنريهم آياتنا في الافاق و همين كه آن آيات را شناختي مي‏فهمي كه خداي تو خدايي است به حق چرا كه آن آيات از پيش او آمده‏اند چنان‏كه علم خدا قدرت خدا از پيش او آمده و اين‏ها پيش كيست پيش آن كسي است كه يعلّمهم الكتاب و الحكمة و كتاب خدا در نزد او است و حكمت او در نزد او است و چون چنين است از اين جهت مي‏تواند تزكيه نفوس كند و خلق را هدايت كند.

و غافل نباشيد جميع آن‏چه نسبت به خدا مي‏دهي به ايشان نسبت داده مي‏شود چرا كه ايشانند آيات و علامات او و هركس ايشان را شناخت خدا را شناخته و خدا آن‏چه قرار داده همه را تعليم ايشان كرده و تعليم كسي ديگر نكرده اين است كه مي‏فرمايد كسي نمي‏تواند غصب حق ما كند و در باطن كسي نمي‏تواند غصب حق ايشان كند مگر آنكه چهار نفر منافق پيدا شدند و اين‏ها رئيس منافقين شدند و البته منافق از منافق خوشش مي‏آيد و الاّ اگر مؤمن بودند مثل سلمان و ابوذر مي‏رفتند سر به قدمشان مي‏گذاشتند پاشان را مي‏بوسيدند و آياتك و مقاماتك

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 8 *»

التي لا تعطيل لها في كل مكان و اين آيات و علامات جايي نيست كه نباشد حتي در بدنت و بدنت قدرت خدا به او تعلق گرفته و ساخته شده يعرفك بها من عرفك مي‏شناسد تو را به آن آيات هركس تو را مي‏شناسد و امام كسي دارد كه بداند اين خليفه و قائم مقام خدا است و آن‏جايي كه خدا مي‏خواست بايستد او را واداشت و آن‏جايي كه مي‏خواست حرف بزند او را واداشت كه حرف بزند پس معرفت او معرفت خدا است و هركس او را شناخت البته خداي خود را مي‏شناسد و هركس او را نشناخت البته خداي خود را نخواهد شناخت.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 9 *»

2/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

خداوند عالم چون خلق را از براي اين خلق كرده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند چنان‏كه مكرر آيه او را عرض كرده‏ام كه چنين فرمايش مي‏كند و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون من خلق نكردم جن و انس را مگر براي همين كه مرا عبادت كنند و معلوم است تا خدا را نشناسند نمي‏توانند او را بپرستند و اين خيلي واضح است تا كسي مولاي خود را نشناسد نمي‏تواند او را بپرستد و اين مردم از بس دشمني

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 10 *»

با اهل حق دارند از اين حرف‏ها عناد مي‏ورزند و غافل نباشيد آقايي كه انسان او را نشناسد چطور او را خدمت كند مثلاً  آقايي در سرانديب هند باشد چطور او را خدمت كنم پس عبادت و بندگي يعني نوكري و خواسته كه نوكر باشيد و براي همين خلق شده‏ايد و آقايي داريد آقا براتان خلق كرده و تا نشناسي خداي خود را نمي‏تواني بندگي او را بكني و اگر بگويي خداي خود را مي‏شناسم بي‏خودي است و اين حرف‏هاي من هر گوشه‏اش را بگيري مي‏بيني غير از اين‏جور نمي‏شود باشد مع‏ذلك مردم نمي‏گيرند با آنكه مي‏دانند راست است.

و غافل نباشيد چه بسيار از مردم كه مي‏گويند ما خدا را مي‏شناسيم لا اله الاّ اللّه محمد رسول اللّه مي‏گوييم؛ و يهودي‏ها نمي‏گويند خدا نداريم و هكذا نصاري از يهودي بپرس اين آسمان و زمين را كه خلق كرده؟ مي‏گويند خدا و هكذا نصاري و شما سعي كنيد بيدار شويد و خدا خلقمان كرده كه بيدار باشيم و مثل اين مردم نباشيد كه وقتي كه زير خاكشان كردند بيدار مي‏شوند و الناس نيام اذا ماتوا انتبهوا و انسان را خدا خلق كرده و اول دينش را معرفت خود قرار داده و خواسته او را بشناسند و تو هم اگر مي‏گويي او را مي‏شناسم اين شناختن تو را يهودي‏ها هم مي‏گويند ما او را مي‏شناسيم و هكذا نصاري و هكذا اسماء و صفاتش اين خدايي كه ما را ساخته دانا بوده كه ساخته و هكذا پس اهل عالم و آن‏چه در روي زمين است اگر اين پستا باشد همه توحيد دارند و خدا دارند و مردم به همين قناعت كرده‏اند كه مي‏گويند خدايي داريم.

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 11 *»

و عرض مي‏كنم عامه مردم حالتشان اين است كه مي‏بينيم عمارتي را اين بنّايي داشته كه ساخته و اين حرف راست است و هكذا عالم بوده كه ساخته، دانسته چطور بسازد و غالب اين مردم توحيدشان همين است و أفي اللّه شك فاطر السموات و الارض همين‏طوري كه ما خودمان ساخته نشده‏ايم همين‏طور آسمان و زمين هم خودش ساخته نشده و غالب مردم توحيدشان همين است مگر پيش اهل حق كه حقيقت توحيد است و اهل حق هميشه مظلوم فقير بودند و هكذا و ببينيد پيغمبرتان چطور بود اميرالمؤمنينتان چطور بود و اين توحيد عامه مردم است كه أفي اللّه شك فاطر السموات و الارض و تو آيا بايد آن‏ها را موحد بداني و دين خدا چنين است؟ حاشا كه چنين باشد و اين جماعت پيش اهل حق اصلاً توحيد ندارند و خداوند توحيد خودش را وصف كرده و در اين آيه شريفه كه اواخر نازل شد در مدينه مي‏فرمايد اللّه نور السموات و الارض و غافل نباشيد كه خدا توحيدش را در جاي مخصوصي قرار داده و اين توحيد عام كه اين عمارت را بنّايي ساخته ما او را مي‏شناسيم خير او را نمي‏شناسي فكر كن ببين اين مرد بوده زن بوده مسلمان بوده كافر بوده الاّ آنكه مي‏داني عالم بوده سر رشته از بنّايي داشته كه ساخته و هكذا قادر بوده اما مي‏داني كه يهودي بوده گبر بوده مسلمان بوده سفيد بوده سياه بوده از اين عمارت پيدا نيست و غافل نباشيد چرت مزنيد هيچ فرق نمي‏كند كه تو خانه مرغي را ببيني كه كسي ساخته باشد يا خانه بزرگي و يك عمارت را ببيني كسي ساخته باشد يا يك شهري اين‏جا را بنّا ساخته انارك را هم بنّا ساخته و هكذا نائين

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 12 *»

اصفهان مي‏روي همدان آن‏جا را هم بنّا ساخته و اين معرفت تامّ نيست.

و وقتي به اين عمارت نظر كردي خيلي بزرگ باشد مثل آسمان و زمين آيا مي‏فهمي كه سازنده اين ارحم‏الراحمين است يا شخص ظالمي است و حال آنكه بيشتر از مردم او را ظالم مي‏دانند و بحث مي‏كنند بر او كه چرا ما را ساختي مي‏بايست جوري بسازي كه گرسنه نشويم ما را مي‏سازي كه گرسنه شويم و هي جان مي‏كنيم عملگي كنيم زحمت بكشيم و گفته‏اي كه من رازقم و اين مردم اعتنا نمي‏كنند كه رازق است و اگر رازق است پس چرا اين قدر جان بكني چنان‏كه حضرت امير فرمايش مي‏كند كه تو نمي‏داني رزقت در كجا است كه بروي او را تحصيل كني كاش مي‏دانستم در هندوستان است كه پيشش مي‏رفتم و هكذا در رشت و نمي‏داني كه زراعت كرد و كشت و بر فرضي كه بداني فلان مردكه كشت اما نمي‏تواند زارع باشد افرأيتم ما تحرثون ءانتم تزرعونه ام نحن الزارعون اين تخم‏هايي كه با دست خودتان مي‏كاريد و آبش مي‏دهيد شما سبز مي‏كنيد يا خدا؟ و معلوم است كه خدا پس ما نمي‏دانيم رزقمان در كجا است حتي برنج توي اطاقمان است يك‏دفعه دزد برمي‏دارد مي‏برد و هكذا گندم انبار مي‏كني نمي‏داني كه رزق تو است و اين مردم بخواهي بداني چكاره‏اند انباردارند و رازق نيستند و گندم در انبار است و اگر بخواهند اهل مكه بخورند بار مي‏كنند و آن‏جا مي‏برند چنان‏كه فلفل در هندوستان است و دست به دست مي‏آيد پيش تو و تو هيچ كدام از اين واسطه‏ها را نمي‏شناختي و فرمايش مي‏كند قدقسّمه عادل بينكم و اگر تو از اين خدا خاطرجمع نيستي از كي خاطر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 13 *»

جمعي اي احمق بي‏شعور و داد مي‏كند رزقكم في السماء و رزق شما در آسمان است مثل آنكه در انبار است فو ربّ السماء و الارض انه لحق مثل ما انكم تنطقون و همين‏طور كه تو مي‏گويي گندم در انبار است مي‏دهم همين‏طور خدا مي‏گويد رزق تو را من مي‏دهم و نمي‏بيني بارانش در آسمان است انوار كواكب در آسمان است و اگر آفتاب و كواكب نتابد بر زمين گياهي سبز نمي‏شود و تو نمي‏تواني بروي به آسمان و بر فرضي بروي آن‏جا به آدم آب مي‏دهند و اين آب گندم برنج نيست بلي مايه گندم و برنج هست حتي لباستان بايد از آسمان بيايد و تو نه آسمانش را مي‏تواني بگرداني و نه به آسمان بروي و بر فرضي حماقتي كني مثل نمرود فرعون كه به آسمان بروم او را ببينم او ديده نمي‏شود و در آسمان نيست كه تو او را ببيني و غافل نباشيد كه خداوند به اين توحيدهاي ظاهري شناخته نشده بينك و بين اللّه و من زور مي‏زنم كه بيدارت كنم و تو هم روزه‏اي و يك‏دفعه غافل مي‏شوي.

و غافل نباشيد كسي به عمارتي نظر كند مي‏فهمد بنّايي ساخته اما اين بنّاش مرد بوده يا زن بوده مسلمان بوده يا كافر جن بوده يا انس چنان‏كه جن‏ها براي سليمان عمارت مي‏ساختند يك‏دفعه به كندن كوهي امر مي‏كرد كوه بزرگي مي‏كندند مي‏آوردند جايي نصب مي‏كردند و غافل نباشيد هيچ آيه در قرآن نيست كه تمام معرفت خدا توش باشد و در هر آيه‏اي كه ذكر فرموده بعض صفاتش را ذكر فرموده مثل آنكه فرموده ان اللّه سميع بصير خدا سميع است اما تو نمي‏داني چطور سميع است پس از سمع او خبر نداري و هكذا و غافل نباشيد كه تمام

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 14 *»

اين‏ها از عصر آدم تا زمان پيغمبر: منتهي شد به پيغمبر و مردم بايد از او دين خدا را بگيرند و در هيچ آيه‏اي از آيات تمام معرفت خدا بيان نشده مگر در اين آيه كه مي‏فرمايد اللّه نور السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است و آن‏هايي كه تفسير نوشته‏اند مي‏گويند معنيش اين است كه خدا هدايت كننده اهل آسمان و زمين است يا خالق و نمي‏گوييم آن‏ها فهميده‏اند يا نفهميده‏اند باري حالا اين‏طوري كه گفته‏اند خدا نور آسمان و زمين است و مثل آفتاب نور آسمان و زمين نيست و آفتاب هم اگرچه نور است و نور يعني ظاهرٌ لنفسه مظهرٌ لغيره خودش ظاهر است و ظاهر كننده چيزهاي ديگر هم هست و روشنايي‏ها خودشان ظاهرند و ظاهر كننده چيزهاي ديگر هم هستند حالا اين آفتاب ظاهر است و واقعاً ظاهر است و نور خدا است اما طوري بيان كرده مَثَل نوره و نگفته مثل آفتاب است بلكه مثل نور خدا مثل چراغداني است كه در او چراغي باشد و مشكوة چراغداني است كه در بلندي نصب مي‏كنند كه همه كس ببيند و بر روي اين مشكوة شيشه‏اي هست كه كوكب درّي است و مثل آفتاب مي‏درخشد و آني كه روي چراغ است خودش عالم را روشن مي‏كند پس ببينيد آن روشني كه در توي اين مردنگي و چراغدان است او چطور خواهد بود و نور خدا معلوم است ظاهر است و ظاهر كننده چيزها است و آن شيشه كه بر روش است مثل كوكب درّي است و هكذا آن چراغدانش فرض كن چراغي توش نباشد و شيشه بر روش نباشد مع ذلك خودش روشن كننده چيزها است و آفتاب عالم‏تاب. اين است كه در آخر آيه مي‏گويد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 15 *»

نورٌ علي نور نوري است بالاي نوري و خداوند خانه‏هايي چند آفريده في بيوت اذن اللّه ان‏ترفع و يذكر فيها اسمه پس خدا نور آسمان و زمين است مثل نور آفتاب نيست و هكذا مشكوتش مثل اين مشكوه‏هاي شما نيست و هكذا عمارتش بيوتش مثل عمارت‏هاي شما نيست بلكه اين نور خدا در خانه‏هايي چندند كه خود آن خانه‏ها هم نورانيند و اين خانه‏ها رجالي هستند مرداني چند هستند كه هرگز از ذكر خدا غافل نمي‏شوند و تجارت آن‏ها را گول نمي‏زند.

و عرض مي‏كنم همچو آيه‏اي نيست در قرآن كه به اين تفصيل باشد و هركس اين رجال را شناخت خدا را مي‏شناسد و اين رجال مرداني چند هستند و عرض مي‏كنم اين آيه حديث نيست كه تو وابزني اين قرآني است از جانب خدا كه اگر مسلماني ناچار بايد تصديق كني و اين خانه‏ها يكي نيستند و متعددند چرا كه فرموده في بيوت اذن اللّه و اين بيوت رجالي چند هستند حتي اين مصباح مثل نوره كمشكوة فيها مصباح را سني‏ها هم مي‏گويند وجود پيغمبر است:و اين مصباح خودش كه مي‏رود خليفه جاش مي‏گذارد و اين‏ها مصباحي چند هستند كه در خانه‏هاي متعددند و توي همه اين خانه‏ها چراغدان هست و توي همه چراغدان‏ها چراغي هست و اين خانه‏ها خانه‏هاي ظاهري نيست بلكه رجالي هستند كه لاتُلهيهم بازي نداده ايشان را تجارتي و نفرموده كه تجارت نمي‏كنند و ائمه طاهرين تجارت مي‏كردند اما لاتلهيهم و وقتي تجارت مي‏كنند به امر خدا تجارت مي‏كنند و هكذا حركت مي‏كنند ساكن مي‏شوند و از براي خودشان هيچ هوي و هوسي حاجتي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 16 *»

ندارند چنان‏كه خدا از حالتشان خبر داده عبادٌ مكرمون بندگاني هستند مكرَم، و مكرِم ايشان خدا است و طوري خلقشان كرده كه هوي نداشته باشند والنجم اذا هوي و خدا مي‏تواند همچو پيغمبري خلق كند كه خودش هيچ هوايي هوسي ميلي خواهشي نداشته باشد مگر آن‏چه را كه او خواسته عباد مكرمون هيچ سبقت بر خدا نمي‏گيرند حركتشان داد حركت مي‏كنند و هكذا و حتي هر بلائي بر سرشان بيايد چنان‏چه آمد داد هم نمي‏زدند پس معصومين خدا است عاصم و حافظ آن‏ها پس معصوم خلقشان كرده و هرچه دارند عصمت از جانب او است و هر طوري كه او خواسته همان طور حركت مي‏كنند خواسته صلح كنند صلح مي‏كنند و هكذا جنگ كنند مي‏كنند و معصومند در تمام حالات از اين جهت كارشان كار او است و من يطع الرسول فقد اطاع اللّه و چون خودش هيچ ميلي هوايي ندارد و چنين از حالتشان خبر داده والنجم اذا هوي و تفصيلش اين است كه منافقين گفتند كه محمد9 در محبت علي اغوا شده و گمراه شده همچه بي‏اختيار او را دوست مي‏دارد فرمودند پيغمبر شما همچه مي‏گوييد كه من بي‏اختيارم در محبت علي همچو نيست بلكه خدا تعريفش را كرده من هم مي‏كنم من مأمورم كه خدا تعريف هركس بكند من هم بكنم حالا شما همچو مي‏گوييد من رفع اشتباه شما را مي‏كنم روز دوشنبه ستاره زهره توي خانه هركس نازل شد او است خليفه من و زهره ستاره‏اي است كه از عيش و عشرت خوشش مي‏آيد و اين‏ها سررشته از نجوم داشتند و خانه‏هاي خود را جاروب كشيده بودند آب پاشيده بودند عطر و گلاب گذاردند و حضرت امير در

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 17 *»

خانه‏اش هيچ كار نكرد حتي جاروب هم نداشت كه جاروب كند و اين ستاره زهره از آسمان فرود آمد در خانه اميرالمؤمنين عليه صلوات المصلين و ايستاد سلام كرد بر آن حضرت و شهادت داد به وحدانيت خدا و رسالت رسول و خلافت علي و اين آيه نازل شد والنجم اذا هوي ما ضلّ صاحبكم و ما غوي و مي‏فرمايد اين امر امر تازه‏اي نيست اين امري است كه در همان شبي كه من او را به عرش بردم به او گفتم كه علي را خليفه خود كند ذو مرّة فاستوي و خدا چون ديده نمي‏شد آيات او ديده مي‏شد از اين جهت فرستاده آيات خود را كه مردم بتوانند آن‏ها را ببينند دورشان بگردند و اين مردم كسي را مي‏خواهند كه درسشان بدهد با ايشان صحبت بدارد پس اين خدا خليفه براي خود قرار داد كه او را ببينند و زيارت كنند و بمقاماتك و علاماتك التي لا تعطيل لها في كل مكان و جايي نيست كه اين آيات و مقامات او نباشد چرا كه خدايي كه لاتدركه الابصار است اگر آيات خودش را نياورده بود كسي از او خبر نداشت اما فرموده سنريهم آياتنا من آيات خود را هم‏چنين ظاهر مي‏كنم كه هركس آن‏ها را ببيند ظاهر شود از براي او كه خدا خدايي است به حق و عرض مي‏كنم اين فقره دعاي رجب و بمقاماتك و علاماتك شرح اين آيه قرآن است مثل آنكه اقم الصلوة پيغمبر بايست شرح كند كه مردم بدانند نماز يعني چه امام را كه جانشين پيغمبر است: در ميان مردم خدا گذارده كه او براي آن‏ها تفصيل مسائل نماز را بيان كند هم‏چنين شرح اين آيه مباركه نور را امام7 بايد بكند و اين است كه مي‏فرمايد امام زمان و بمقاماتك و علاماتك التي لا تعطيل لها

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 18 *»

في كل مكان خدايا به آن آيات و علامات قسم مي‏دهم كه جايي نيست كه آن آيات تو نباشند در آسمان در زمين در مشرق مغرب در قبر برزخ و خداوند اين آيات را براي مردم شناسانده چرا كه اين مردم محتاج به آقا هستند و آقا مي‏خواهند و خواسته بشناسند آقايان خود را و هركس نشناسد ايشان را خدا را نشناخته خطاب كرده به محمد و علي القيا في جهنم و سني‏ها هم تفسيري كه كرده‏اند القيا في جهنم را جرأت نكرده‏اند كه بگويند مخاطب ابوبكر و عمرند و از رسوايي خود ترسيده‏اند يا آنكه واشان داشته كه بگويند القيا في جهنم كل كفار عنيد يعني اي محمد و علي بيندازيد در جهنم هر كفار عنيدي را و همين‏طوري كه مردم را در آتش مي‏اندازند از آتش بيرون مي‏آورند چنان‏كه پيغمبر:فرمودند نماند چيزي كه شما را نزديك كند به بهشت و دور كند از جهنم مگر آنكه به شما امر كردم و تمام ائمه قسيم جنت و نارند و دوستانشان را به بهشت مي‏برند و دشمنانشان را به جهنم. مي‏فرمايد در روز قيامت پيغمبر: مي‏چسبد به كمربند خدا و لفظش حُجزه است يعني كمربند و ما مي‏چسبيم به كمربند پيغمبر و شيعيان به كمربند ما آن وقت فرمودند تو مي‏گويي خدا پيغمبرش را كجا مي‏برد؟ راوي عرض كرد واللّه دخلناها دخلناها فرمودند زور بزن كه از بهشت بيرون نروي و تو همين كه ايشان را دوست مي‏داري در بهشت هستي و زور بزن كه از بهشت بيرون مروي يعني مرتد شوي و محبت ايشان از دلت بيرون برود.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 19 *»

3/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

خداوند عالم چون خلق را از براي كاري و فايده‏اي و حاصلي خلق كرده است چرا كه كار بي‏فايده و كاري كه هيچ حاصلي نداشته باشد اين كار لغو و بازي است و خداوند لغوكار و بازيگر نيست و فكر كنيد در آن‏هايي كه مي‏فهميد چشم ساخته چقدر خوب مي‏بيند و هكذا گوش و ذائقه ديگر ذائقه خلق كند كه طعم نفهمد خلق نمي‏كند و هكذا چشم و گاهي هم كه كور مي‏كند براي آن است كه شما قدر نعمت خدا را بدانيد و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 20 *»

هر چيزي را براي كاري ساخته حالا از جمله چيزهايي كه خلق كرده اعضاء و جوارح ما است كه با اين‏ها كارها مي‏كنيم اما خودمان را براي چه خلق كرده كه هي بخوريم بياشاميم و بخوابيم و بيدار شويم خوب يك‏دفعه همچو كرديم دو مرتبه براي چه و آدم خجالت مي‏كشد پيش خدا همچو يك عمري مي‏خوريم و مي‏خوابيم و برمي‏خيزيم و حاصل خوردن چيست مي‏فرمايند هركس همتش اين است كه هي بخورد و نعوذباللّه همه رومان سياه است قيمت او به قدر آني است كه از او دفع مي‏شود و تو ببين چقدر اجتناب مي‏كني از مدفوع خودت چشمت را هم مي‏گذاري كه نبيني و هكذا بينيت را مي‏گيري و حال آنكه اين نعمت‏هاي به اين خوبي را مي‏خوري و اين‏طور ضايع مي‏كني خوب يك‏دفعه خوردي خيلي خوب ديگر سرهم يعني چه كه هر روز بخوريم و بخوابيم و باز بخوريم و بخوابيم و كار ما در دنيا همه‏اش گُه پختن بود ديگر اين نجاست به كار مي‏آيد عمداً چنين كرده كه تو اجتناب كني از او و بدهي به زراعتت و نباشيد مثل اين مردم الناس نيام يك عمري در خوابند و هي خوردند و خوابيدند و نجاست پختند و وقتي ازشان بپرسي چرا خوردي مي‏گويد نمي‏دانم و هكذا خوابيدي نمي‏دانم و نكير و منكر ازش سؤال مي‏كنند مي‏گويند من ربك؟ مي‏گويد ربنا رب العالمين و درست هم جواب داده و مي‏گويند پيغمبر تو كيست مي‏گويد محمد بن عبداللّه و درست جواب داده مي‏گويند به چه دليل و برهان؟ مي‏گويد من دليلي برهاني سرم نمي‏شود در ميان جماعتي بودم كه همه مي‏گفتند لا اله الاّ اللّه محمد رسول اللّه و اين تفاصيل در اين حديث نيست اما در

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 21 *»

جاي ديگر فرموده‏اند آن وقت مي‏فرمايند آن نكير و منكر يك گرزي بر كله‏اش مي‏زنند كه قبرش پر از آتش مي‏شود و تا روز قيامت در اين آتش معذب است و روز قيامت مي‏برند در آن جهنم نعوذباللّه كه آدم نمي‏تواند بفهمد چقدر بد جايي است و اين مسلمان هم بوده و دليل و برهان مي‏خواهند قل هاتوا برهانكم اگر راست مي‏گويي دليلت چيست برهانت چيست و اگر دروغ مي‏گويي دروغ پيش ما يافت نمي‏شود.

پس كسي كه بناش اين باشد كه در ميان جماعتي باشد كه بگويند لا اله الاّ اللّه اين پذيرفته باشد ببين هركس در ميان جماعتي جاش است و يهودي در ميان جماعت يهود جاش است و آن‏ها اعتقاد به پيغمبر ما ندارند و او را لعن مي‏كنند نعوذباللّه و كاذب مي‏دانند و ظاهراً لعن نكنند توي دلشان لعن مي‏كنند حالا اين جواب مجزي است همه يهودي‏ها جواب مي‏دهند انا وجدنا آباءنا علي امة و انا علي آثارهم مقتدون ما قوم و قبيله، اهل شهرمان همه موسوي بودند ما هم بر دين آن‏ها هستيم و ببينيد باز نصاري حالتشان اين است و اگر نديديد مي‏دانيد كه قولشان آن است كه همه مي‏گويند عيسي خدا است يا پسر خدا است مي‏گويند نكير و منكر من ربك؟ مي‏گويد خدا. من نبيك؟ مي‏گويد عيسي پيغمبر خدا يا پسر خدا و هكذا گبرها زردشت را پيغمبر مي‏دانند مثل آنكه يهودي‏ها موسي را پيغمبر مي‏دانند و هركس دين او را نسخ كرد او را بد مي‏دانند و هكذا عيسوي‏ها عيسي را خدا مي‏دانند و پسر خدا مي‏دانند و از دين پيغمبر شما است كه خدا لم‏يلد و لم‏يولد و هرچه را مي‏خواهد خلق كند به محض اراده خلق مي‏كند و منزه است كه ولد داشته باشد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 22 *»

چرا كه زن ندارد و خدا هرچه را كه مي‏خواهد خلق مي‏كند و واجب نيست كه پسر داشته باشد زن داشته باشد مي‏خواهد زن در ملك باشد زن خلق مي‏كند و هكذا مرد. ديگر عيسي پسر خدا است خير عيسي پسر خدا نيست.

و غافل نباشيد اين وحدت وجودي‏ها اگر چه ظاهراً نگفته باشند كه خلق پسرهاي خدا هستند اما چنين مي‏گويند بسيط الحقيقة ببساطته كل الاشياء و خود او است ليلي و مجنون و وامق و عذرا و اگر اين اعتقاد را بر حيوانات عرضه كني همه وامي‏زنند و تعجب آنكه اسم خودشان را حكيم مي‏گذارند و اگر اين‏ها خدا هستند خدا مي‏گويد كساني كه گمانشان اين است تمامشان جمع شوند يك مگس خلق كنند كه اي تو كه خدايي و انا اللّه بلا انا مي‏گويي مي‏گويند حالا اين مرشد خدا است يك مگس خلق كنند و همه زور بزنند و حيله كنند و بازي‏هاشان را بكنند بسم اللّه يك مگس خلق كنند و حال آنكه چيز بي‏قابليتي است و كفاره‏اي قرار نداده‏اند براي كشتن مگس و تمام صوفيه جمع شوند نمي‏توانند يك پاي مگس يك بال مگس خلق كنند و در مجالس خودشان و در خلواتشان كه مي‏نشينند مي‏گويند:

چون ز بي‏رنگي اسير رنگ شد   موسيي با موسيي در جنگ شد

يعني فرعون و موسي با هم در جنگ شدند خوب اين رنگ‏ها را از كجا داشتند،

چون به بي‏رنگي رسي كان داشتي   موسي و فرعون دارند آشتي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 23 *»

خوب اين جنگ‏ها اين قتل و غارت‏ها براي چه اين‏ها جنگ زرگري است عرض مي‏كنم جنگ زرگري به اين شدت كه تمام انبيا همه جنگ مي‏كردند و با طرف مقابلشان هرچه از دستشان برمي‏آمد مي‏كردند بلكه به اين قناعت نكرده‏اند و تو كه همين حالا موسي را اسم مي‏بري بايد صلوات بر او بفرستي و فرعون را لعن كني ديگر بَدان بوده‏اند توي دنيا ما چكار به آن‏ها داريم اگر متديني بايد آن‏ها را بد بداني ولكن آن‏هايي كه مشربشان مشرب صوفي‏گري است و در تهران رجال دوست خيلي هستند اي عمر يك وقتي با علي بد بوده علي لعنش مي‏كرد ديگر ما را چه واداشته كه لعنش كنيم با ما كه كاري نكرده و غافل نباشيد لازم نيست كه كافري به ما صدمه بزند كه لعنش كنيم و يك وقتي قابيل هابيل را كشت و همين حالا بايد لعنش كني چرا كه هابيل پيغمبر بود و از جانب خدا و قابيل پيغمبر نبود و محض حسد و عداوت او را كشت پس خوبان را بايد خوب دانست و بدان را بد دانست خواه به ما بد كرده باشند يا نكرده باشند ديگر شمر به ما كاري نكرده اي بدبخت اي بي‏دين به فرزند رسول خدا هم نكرده؟ و واللّه اين‏جور اشخاص بدتر از شمر و يزيدند و ملعون اهل آسمان و زمينند و كسي كه دين دارد مذهب دارد البته شمر را لعن مي‏كند اللّهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل‏محمد و هركس ظلم به آل‏محمد كند ملعون است خبيث است از اهل جهنم. اي ديگر شمر به ما چه كرده اين شمر كسي است كه از كارهاي خودش بدش آمد و در نزد يزيد گفت كه من كشتم كسي را كه جدش پيغمبر و بهترين پيغمبران بود و هكذا پدرش حالا ديگر تو شمر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 24 *»

را بد نمي‏داني بدتر از او هستي چرا كه آن‏ها اسمي از رسول خدا مي‏بردند اسمي از حلال و حرام مي‏بردند و فرمودند در آن جنگ آخر من هيچ حلالي را حرام كرده‏ام؟ يا هيچ حرامي را حلال كرده‏ام؟ عرض كردند نه فرمودند فبم تستحلّون دمي؟ گفتند يزيد است و حكم كرده كه تو را بكشيم و كشتند.

پس خوبان را هميشه بايد خوب دانست و بدان را بد دانست حتي عرض مي‏كنم مؤمن گناه‏كار را و پيغمبر:مأمور شد از جانب خدا كه استغفار كند از براي مؤمنين و مؤمنات و اگر مؤمنين گناه نداشتند هيچ معقول بود كه پيغمبر استغفار كند براشان؟ پس همه مؤمنين گناه مي‏كنند ديگر فلان مؤمن مال مرا خورد خدا نيامرزد او را خير خدا بيامرزد او را و تمام مؤمنين مأمورند كه بگويند اللّهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات اگر چه فاسق فاجر باشند دزد باشند و همين كه مؤمن هستند لا اله الاّ اللّه محمدٌ رسول اللّه مي‏گويند مؤمنند و مردم خيلي كم سر رشته از دين و مذهب دارند اي خدا فلان را لعن كند مي‏فرمايند كسي كسي را لعن كند اگر مستحق لعن باشد اين لعن مي‏رود و بر كله‏اش فرو مي‏رود و بدانيد كه صدمه به او مي‏رسد و اگر مستحق لعن نباشد اين لعن مي‏رود آن‏جا مي‏بيند آن شخص استحقاق ندارد برمي‏گردد و بر كله آن شخص لاعِن مي‏خورد پس بايد خيلي ترسيد از خدا و بدانيد كه تمام مؤمنين و لو بعضي دزد فاسق فاجر هرچه باشند همه مأمورند كه استغفار كنند براي همه و ثواب‏هاي عجيب و غريب دارد مي‏فرمايند روز قيامت مي‏آورند جماعتي را پاي حساب و اعمال آن‏ها را مي‏سنجند مي‏بينند هيچ عمل

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 25 *»

خيري ندارند آن‏ها را مي‏كشند به سوي جهنم آن وقت تمام مؤمنين جمع مي‏شوند كه اين‏ها در حق ما دعا مي‏كردند و ملائكه مي‏خواهند آن‏ها را بِكِشَند و آن‏ها نمي‏گذارند وحي مي‏شود به ملائكه كه آن‏ها را ببريد به بهشت و ان‏شاء اللّه شما هم مداومت كنيد مي‏فرمايند كسي كه روزي بيست و پنج مرتبه اين را بگويد خدا او را به بهشت مي‏برد ولكن كسي كه معصيت مي‏كند كافر نيست ولكن بسا كسي و چون سر رشته آمد اشاره مي‏كنم.

ان‏شاء اللّه با معرفت باشيد كسي توي دنيا اصلاً شراب نخورد و يك كسي ديگر شراب بخورد و بداند كه شراب حرام است و معصيت است مع‏ذلك مداومت مي‏كند و اگر گيرش بياوري و مأمور باشي حدش هم مي‏زني و يك وقتي يك زني آمد خدمت پيغمبر: كه من شوهر داشتم و يك وقتي شيطان مرا اغوا كرد و زنا دادم فرمودند با وجودي كه شوهر داشتي همچو كردي گفت بلي تا چند مرتبه پرسيدند و جواب گفت فرمودند سنگسارش كنيد و سنگسارش كردند يك كسي گفت عجب زن فاحشه‏اي بود فرمودند واللّه حالت اين زن مثل حالت طفلي است كه از مادر متولد شده باشد و با اين حالت رفت به قيامت چرا كه اين آمد و اقرار كرد و ما حدش زديم ديگر اين ملعونه است نه ملعونه آن است كه زنا را حلال بداند يا آنكه شراب را حلال بداند و لو شراب نخورد و سبيلش را بچيند مع‏ذلك اين كافر است و او مؤمن نهايت فاسق.

پس ملتفت باشيد ان‏شاء اللّه يك وقتي بزرگان نصيحت مي‏كردند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 26 *»

كه اين آخوندهاي در مدرسه مي‏خواستند مطالعه كنند يك گربه‏اي معو معو مي‏كرد طلبه گفت ملعون مي‏خواهي شرح لُمعَه بردارم و گوشتت را حلال كنم خير تو گوشتش را حلال مكن كافر شوي چوب بردار بزن و از مدرسه بيرونش كن و غافل نباشيد انما الاعمال بالنيّات و خدا هرچه را به هر طور قرار داده انسان بايد تابع خداي خود باشد و آن را به همان‏طور بداند و خدا هرچه را حلال كرده حلال است و هرچه را حرام كرده حرام است و پيغمبر اين حلال‏ها را حرام‏ها را در ميان گذاشته و تخلف از امر خدا نبايد كرد و خدا ديني و مذهبي قرار داده كه مردم متمسك باشند به آن و از جمله دين و مذهب آن است كه بدان بودند بايد بد بداني مثل شدّاد بد بود بايد بد بداني و هكذا باز نه هركس دزدي مي‏كند بد است تو دزدي نمي‏كني معصيت ديگر مي‏كني و پيغمبر:در هر مجلسي كه مي‏نشست و لو كم مي‏نشست بيست و پنج مرتبه استغفار مي‏كرد و او اللّهم اغفر لي مي‏گفت مع‏ذلك پيغمبر معصوم است و انا فتحنا لك فتحاً مبيناً و ظاهراً چنين دلالت مي‏كند كه پيغمبر معصيت مي‏كرد در پيش‏ها و در بعدها و اين‏جور آيات هست ولكن بايد اعتقاد كرد كه خطاب به امت است و كسي اعتقاد كند كه پيغمبر يك معصيت كرده باشد كافر و مخلد در جهنم است و النجم اذا هوي ماضلّ صاحبكم و ماغَوي و فصاحت در قرآن كه مردم ازش خبر ندارند اين‏جور فصاحت است كه مي‏فرمايد به حق ستاره نجم قسم در وقتي كه فرود آمد كه پيغمبر هرگز گمراه نشده و هرگز از خود و هوي و هوس حرف نزده و معصومين حالتشان اين است كه از خود هيچ هوي و هوس

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 27 *»

ندارند و پيشي بر خدا نمي‏گيرند خواه آن كاري كه مي‏كنند ضرر داشته باشد يا نفع داشته باشد و اين‏ها حالتشان اين است كه هوي ندارند ولكن ما همه صاحب هوي و هوس هستيم گرسنه تشنه مي‏شويم مي‏خواهيم معزز محترم سير باشيم و چون چنين هستيم معصيتكاريم و ترحم كرده به ما و مثل پيغمبر را واداشته كه در هر مجلسي بيست و پنج مرتبه برامان استغفار كند و پيغمبر خودش معصوم مطهر بود ديگر فلان مؤمن از دنيا رفته به ما چه كه طلب مغفرت كنيم از براي او عرض مي‏كنم اگر مؤمني طلب مغفرت خواهي كرد و شكر خدا را هم به جا خواهي آورد كه تو را توفيق داده كه همچو عملي از تو صادر شود و همچنين اگر مؤمني لعن بر كفار هم مي‏كني ديگر كسي در زمان ما نيست و به ما بي‏ادبي نكرده مثل ابوجهل چرا لعنش كنيم اين براي بي‏دين‏ها است و براي اهل تهران خوب است كه داشته باشند و ابراهيم و تابعين ابراهيم مي‏گفتند ما تصديق شما را نمي‏كنيم و ايمان به شما نداريم الاّ ان‏يؤمنوا باللّه العزيز الحميد و از دين خدا است كه خوبان را خوب بايد دانست و بدان را بد دانست ديگر بد آن است كه صد دينار مال مرا خورده خودت بد مي‏شوي كافر مي‏شوي و هركس دين خدا را تغيير مي‏دهد و لو شراب نخورد بگويد شراب حرام نيست و سركه حرام است ديگر عقل حاكم است كه هر دو از آب انگور است عقل تو گُهِ خودش را نمي‏تواند بخورد و عرض مي‏كنم مي‏بيني در تابستان و اوائل علف شير در پستان گوسفند به عمل مي‏آيد و وقتي بيرون آمد و لو رنگش قرمز باشد مع‏ذلك شير است چرا كه طعم شير مي‏دهد پس آن‏چه را كه خدا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 28 *»

حلال كرده بايد حلال دانست و هرچه را حرام كرده حرام پس مؤمنين را بايد مؤمن دانست و كفار را بايد كافر دانست.

و غافل نباشيد كه خداوند ديني قرار مي‏دهد در ميان و او را به وحي خود به مردم مي‏رساند پس ببينيد انبيا از كجا آمده‏اند ديروز عنوانش آمد و مطلب ناتمام ماند و امروز هم كه حالا ديگر خسته‏ام و لو از باب آنكه رشته سخن از هم نگسلد عرض مي‏كنم تو به اين عمارت نظر كني از ديدن عمارت نمي‏داني كه اين بنّاش مؤمن بوده يا كافر گبر بوده يا مسلمان تو نمي‏داني حالا ديگر بنّاش عالم بوده چنين است قادر بوده راست است ولكن آيا عادل بوده يا ظالم و هكذا هيچ فهميده نمي‏شود و عرض مي‏كنم تمام فِرَق باطله عقيده‏شان آن است كه خودشان خودشان را نساخته‏اند و هكذا پدرشان مادرشان و مي‏گويند يك كسي ما را ساخته كه غير از ما است و عرض مي‏كنم آني كه تو را ساخته براي دين ساخته وِلَكي تو را نساخته كه بي‏دين باشي بي‏آقا باشي و هلاك شوي و مهمل نگذاشته تو را و لولاك لماخلقت الافلاك و اگر تو نبودي من آسمان مي‏خواستم چه كنم زمين مي‏خواستم چه كنم و مي‏خواهي از اين طرفش فكر كن يا از آن طرفش و اگر پادشاهي عزيز باشد پيش خدا رعيت براي او خلق مي‏كند و بالعكس و غافل نباشيد كه محمد و آل محمدند عزيز پيش خدا و ايشانند آقايان و سيدين حقيقي و همه مطاعند و جميع مردم بايد اطاعتشان را بكنند مي‏خواهد پيغمبر باشد بايد ابوبكر عمداً اطاعتش را بكند و هكذا علي است بايد اطاعتش كنند ديگر من مطاعم تو علم اميرالمؤمنين را نداري كه مطاع

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 29 *»

باشي بعد امام حسن مطاع است حتي امام حسين اطاعتش را مي‏كند و بعد امام حسين ديگر يزيد مطاع است گُه خورده كه مطاع است و پيغمبر: هزار و يك معجز آورد و پيغمبري خودش را ثابت كرد و بعد از خود خليفه براي خود نصب كرد پس تمام خلق همه كنيزان و غلامان ايشانند و انا عبدك و ابن عبدك مي‏گويد من بنده شما هستم و تا بنده مي‏شنوي جلدي نرو پيش خدا كه خدا بندگان دارد عرض مي‏كنم آقا پول مي‏دهد بنده مي‏خرد و تمام خلق همه بندگان و زرخريد ايشانند من اطاعكم فقد اطاع اللّه و من ابغضكم فقد ابغض اللّه و جميع معاملاتي كه خدا با خلق كرده از زبان پيغمبر:جاري كرده چنان‏كه فرموده من يطع الرسول فقد اطاع اللّه و همچنين اطاعت خلفاي اين پيغمبر اطاعت او است و من اطاعكم فقد اطاع اللّه و من ابغضكم فقد ابغض اللّه.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 30 *»

4/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

خداوند عالم چون خلق را از براي همين خلق كرده است كه او را بپرستند و او را بشناسند چرا كه كار خلق بدون خدا نمي‏گذرد با آنكه خدا احتياجي به خلق ندارد و خلق در تمام حالات محتاج به او هستند از اين جهت فرموده و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون و خود خود را شناسانده به خلق و خدا با آن قدرتي كه دارد كه بي‏نهايت است و بي‏نهايت است يعني عجز از او سر نمي‏زند و علم خدا علمي است

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 31 *»

بي‏نهايت چرا كه هرگز جهلي از او سرنمي‏زند كه جلو علمش را بگيرد ولكن ما علمي داريم كه ضد دارد و تا آن‏جايي كه مي‏دانيم مي‏دانيم و آن طرفش را نمي‏دانيم و هكذا قدرت و قدرت خدا را عجزي جلوش را نمي‏گيرد پس بي‏نهايت است و هكذا علمش و خداي به اين قدرت خواسته دين خودش را ظاهر كند و خداي با اين قدرت با اين حكمت خواسته دين خود را ظاهر كند و بدانيد كه اين مردم هيچ ديني مذهبي ندارند و خواسته كه او را بشناسند پس يقيناً حجت خود را به خلق رسانده و تمام كرده قل فللّه الحجة البالغة بگو اي پيغمبر حجت خدا بالغ است يعني رسيده است به مردم و امام تفسير كرده كه حجت خدا بالغ است يعني رسيده به مردم سهل است واضح هم هست مع‏ذلك از اين مردم بپرسي اين حقي را كه خدا واضح كرده كجا است در ميان يهودي‏ها است نصاري است و خيلي از مردم مي‏گويند اگر حق را بدانيم كجا است البته مي‏گيريم و تصديق مي‏كنيم و ماها مجاهديم و طالب حقيم و هنوز به حق نرسيده‏ايم و اين‏ها عقلاي عالمند كه اين گُه‏ها مي‏خورند و غافل نباشيد كه حجت خدا تمام است و اگر سر رشته را در دست داشته باشيد خيلي علم گيرتان مي‏آيد.

خدا كاري كه مي‏خواهد بكند و قدرت هم دارد كه بكند و نكند خصوص اصرار هم داشته باشد كه من اين كار را مي‏كنم و خواسته كه هدايت كند خلق را و اصرار هم دارد كه هدايت كند خلق را و صد و بيست و چهار هزار پيغمبر فرستاده يك قدري تصورش را بكن توي يك بياباني جمع شوند پر مي‏كنند و البته هر كدامي يك وصيي داشتند و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 32 *»

بعضي‏ها بيشتر مثل موسي دوازده نقيب داشتند عيسي دوازده حواريين و وكيل داشت و پيغمبر شما دوازده خليفه داشت حالا اين همه پيغمبران و اوصياي ايشان باز در هر زماني علمائي چند بوده‏اند و در زمان هر پيغمبري علمائي بوده‏اند و عوامي بوده‏اند و علما براي عوام مي‏گفتند حالا اين علما چند تا بوده‏اند عددشان از دست مي‏رود و همه اين‏ها مردم را به جانب خدا مي‏خوانند و همه حرفشان اين است كه خدا دينش را به مردم رسانده و واضح كرده پس حجتش تمام است و همه متفقند بر اين كه حجتش تمام است و هر كسي كه مكلف است عقلش را به كار برد مي‏فهمد كه حجت خدا تمام است مع‏ذلك بپرسي از اين مردم اين حقي كه خدا در ميان مردم آورده كجا است مي‏گويند ما مجاهديم و طالب حقيم چه مي‏دانيم حق در كجا است خصوص اين دراويش كه كشكولشان را برمي‏دارند دور مي‏زنند و خودشان نمي‏دانند چرا دور مي‏زنند و دور مي‏زنند كه ما طالب شخص كامليم در اين شهر رفتيم كاملي نديديم مي‏رويم در شهري ديگر و بدانيد همين كارشان باطل است چرا كه انبيا مي‏آمدند در ميان مردم و مردم به خواب غفلت بودند و اغلبشان كه غافلند و اغلب اغلبشان كه حق نمي‏خواهند و نمي‏خواهند سر به قدم انبيا بگذارند چه ضرور آن‏ها مطاع ما باشند و ماها مطيع باشيم و خيلي‏ها كه دشمن پيغمبران بودند و بني‏اسرائيل از طلوع صبح تا طلوع آفتاب هفتاد پيغمبر كشتند مثل آنكه هفتاد موسي كشته باشند و رفتند مشغول كسب و كارشان شدند.

و شما غافل نباشيد كه حجت خداوند تمام است و حجت تمام

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 33 *»

لفظش مقصودم نيست حجت تمام آن است كه رسيده باشد به كسي مي‏گويند بيايد بفهمد كه چه به او مي‏گويند و غافل نباشيد كه خداوند در هيچ جا با مردم تكلم نكرده مع‏ذلك حجتش تمام است و تمام است يعني پيغمبران مي‏فرستد در ميان مردم و يك ربعي چرت نزنيد همچو تا توي بهشت استراحت مي‏كنيد و حجت تمام است يعني پيغمبر مي‏فرستد و اگر نيامده بودند حرف نمي‏زدند كه حق كدام است باطل كدام است حلال حرام هيچ ما نمي‏دانستيم و حجت خدا را پيغمبران او تمام مي‏كنند و همين كه پيغمبران تمام كردند خدا مي‏گويد حجت من تمام است چرا كه خدا از زبان پيغمبران حرف مي‏زند و خدا آن‏ها را در ميان مردم مي‏فرستد و حلال و حرام تعليمشان مي‏كند پس حجت خدا تمام است يعني كاري كه رسول خدا مي‏كند آن از جانب او است و چنين فرموده من يطع الرسول فقد اطاع اللّه چنان‏كه اگر رسول نفرستاده بود در ميان مردم تو هيچ از خدا خبر نداشتي و حلال و حرام نمي‏دانستي يعني چه پس پيغمبران خلفا و قائم مقامان او هستند پس اطاعتشان اطاعت او است امرشان امر او است تا اينكه تمام معاملاتي كه با خدا داري نسبت به انبيا بايد به عمل بياوري حتي مي‏خواهي زيارت كني خدا را من زار الحسين بكربلا كمن زار اللّه في عرشه و من احبكم فقد احب اللّه همين‏طور كسي عداوت با ايشان دارد عداوت با خدا دارد با آنكه پيغمبران خدا نيستند و من هي اصرار مي‏كنم كه رشته به دست تو بدهم و رشته كه به دست آمد همه ريسمان به دستت مي‏آيد و رشته كه پاره شد ريسمان‏هاي تكه تكه داري كه به هيچ دردت

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 34 *»

نمي‏خورد پس پيغمبر خدا نيست اما جانشين و قائم مقام او است حالا هركس اطاعت اين مي‏كند اطاعت خدا كرده و هكذا محبت به اين مي‏ورزد محبت به خدا ورزيده و فرض كن قيامت مي‏روي باز آن‏جا هم آقا دارد آن‏جا هم مطاع دارد.

و يك وقتي يك كسي خدمت امام عرض كرد كه سني‏ها مي‏گويند خدا ديده مي‏شود در روز قيامت براي مردم و استدلال كرده‏اند تا همين زمان‏ها كه خدا ديده مي‏شود و اگر گفته لاتدركه الابصار مقصود يك وقتي است كه خدا ديده نمي‏شود ولكن وقتي هست كه خدا ديده مي‏شود و با همين چشم هم ديده مي‏شود و كتاب نوشته و ردّ بر شيعه كرده عرض كرد كه سني‏ها چنين مي‏گويند و آن سني‏هاي آن روز يك قدري شدت عملشان از اين سني‏هاي حالا  كم‏تر بوده عرض كرد سني‏ها مي‏گويند در دنيا پيغمبران خدا را مي‏بينند اما در آخرت همه مردم خدا را مي‏بينند و استدلالشان اين آيه است كه وجوه يومئذ ناضرة الي ربّها ناظرة فرمودند پس معني اين آيه چيست كه لاتدركه الابصار و هيچ چشمي او را نمي‏بيند چرا كه او رنگ نيست و چشم كارش همين است كه رنگ ببيند و خدا رنگ نيست پس البته ديده نمي‏شود حتي چشم روح تو را هم نمي‏بيند بلكه باطن بدنت را هم نمي‏بيند حتي توي اين پوستين چه رنگ است خبر از او ندارد و خداوند اصلش رنگ نيست چرا كه رنگ محتاج كرباس است و بايد جسمي باشد كه روش بنشيند و وجودش بسته به جسمي است كه روش قرار بگيرد و خداي ما رنگ نيست شكل نيست حتي روح شما هم رنگ ندارد شكل ندارد ولكن

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 35 *»

صورتتان رنگش يا سفيد است يا سياه است و خدا چون رنگ نيست از اين جهت با چشم‏ها ديده نمي‏شود و هكذا صدا نيست كه با گوش فهميده شود و هكذا خدا شيريني تلخي نيست كه او را بچشيم و خدا آن كسي است كه شيريني آفريده ذائقه آفريده و تبارك اللّه احسن الخالقين و عجب خدايي است كه من نمي‏دانم چه جور كرده كه يك تكه گوشت تمام طعوم را تميز مي‏دهد اين چطور شده اگر به واسطه گوشت است چرا دست طعوم را تميز نمي‏دهد و غافل نباشيد كه خدا مي‏دانست كه تو محتاج به ذائقه‏اي كه طعوم را تميز بدهي از اين جهت ذائقه برات خلق كرده با آنكه خودش ذائقه ندارد و ليس كمثله شي‏ء بخواهيد رد سني‏ها كنيد ردشان خيلي آسان است و خدا ليس كمثله شي‏ء ولكن ما شكل داريم رنگ داريم و هكذا شِبه، مِثل داريم و خدا ليلي است كه ديده شود يا آنكه مجنون است؟ ليلي غذا مي‏خورد و خدا غذا نمي‏خورد ليلي مُرد و خدا نمي‏ميرد و هكذا مجنون مُرد و خدا نمي‏ميرد و خدا حي لايموت است و كل نفس ذائقة الموت و خدا ذوق موت نمي‏كند و دستور العملي است كه خدا به تو داده هرچه مثل خلق است خدا آن‏طور نيست و خدا مثل جسم روح ليلي مجنون وامق عذرا نيست و اشياء رنگ دارند و خدا رنگ ندارد و بدانيد اين سني خيلي خر بوده كه در اين زمان اصرار كرده كه خدا ديده مي‏شود.

و چون خدا رنگ نبود كه مردم او را ببينند و هكذا كيفيات نبود كه از او خبر شوند پس چيزي كه چنين است چطور او را بشناسند از اين جهت خود خدا تدبير كرده و حجتش را تمام كرده و فرموده لايكلف

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 36 *»

اللّه نفساً الاّ وسعها و تكليف خلق را جوري كرده كه بتوانند بفهمند و به او برسند و آن كدام است آن است كه اگر خدا ديده نمي‏شود آيات او ديده مي‏شود پس خدا اگر ديده نمي‏شود پيغمبر او ديده مي‏شود و هركس خدمت اين پيغمبر رسيد خدمت او رسيده و ان‏شاء اللّه اين قدر من چونه مي‏زنم كه بيدار باش براي آنكه يك ربع ساعت چيزي به دست مي‏آوري كه در قبر داري در برزخ در قيامت داري.

و غافل نباشيد خداوند عالم اگر ذات او لاتدركه الابصار و هو يدرك الابصار است فرموده سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم ما آيات خود را در آفاق و در نفس‏هاي مردم قرار داديم كه آيات ما را كه ديدند مرا بشناسند و صلوات اللّه علي آيات و چقدر زور زدند و زحمت‏ها كشيدند و جان و مال دادند و اين مردم اصلاً در بند نبودند و نخواستند خدا داشته باشند و رفتند پي كسب و كارشان و آن آيات حالتشان آن است كه وقتي آن‏ها را ديدي كأنه ذي‏الآيه را ديده‏اي و چيزي را كه نميتواني ببيني تكليف تو قرار نداده‏اند كه ببين اما آيات او را ببيني كأنه او را ديده‏اي چنان‏كه خودت يا متحركي يا ساكن و اين متحرك ذات تو نيست چرا كه تا نخواستي حركت كني مي‏نشيني و تو تويي اما اين نشسته ايستاده نيست و يك خورده دل بدهي مي‏فهمي و دل نمي‏دهي ما اصرار داريم، پا به بخت خود مي‏زني.

و اين نشسته ذات تو نيست چرا كه تا مي‏خواهي مي‏ايستي و نشسته تمام شد و هكذا حركت و سكون ذات تو نيست و تو آني كه متحرك فعل تو است سكون فعل تو است و هيچ جا فعل عين فاعل

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 37 *»

خودش نيست چنان‏كه علم نجاري و قدرت بر نجاري فعل او است و دخلي به ذات نجار ندارد چنان‏كه مي‏بيني نجار در بچگي نجار نبود و خورده خورده نجار شد و ذات هيچ فاعلي عين آن فاعل نيست و هر كدام كه اشكالي داشته باشيد بپرسيد تا اشكالتان رفع شود و بعينه مثل چراغ و نور او و اين نور صادر از او است و چراغ در يك مكان گذارده شده و اين انوار صادر از چراغ است و عين نورهاي خودش نيست چرا كه چراغ در يك مكاني گذاشته و اين انوار منتشر شده‏اند و اگر چراغ را پُف كني همه خاموش مي‏شوند و فعل هيچ فاعلي عين آن فاعل نيست و قدرت هيچ قادري عين آن قادر نيست و اگر يك خورده دل بدهي عالم مي‏شوي و خدا ديده نمي‏شود لاتدركه الابصار از اين جهت كه ديده نمي‏شود آيات او ديده مي‏شود و چنين گفته سنريهم آياتنا في الافاق و آيات خود را ظاهر كرده در ميان خلق و آيات او رسول و خلفاي او است و ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللّه يد اللّه فوق ايديهم و در آن زمان‏ها مردم جان و مالشان را مي‏فروختند به رسول خدا كه اگر جايي بنا مي‏شد كه رسول خدا جان بدهد آن‏ها جان مي‏دادند و هكذا مال بدهد آن‏ها مال مي‏دادند و دو بار بيعت كردند و اين بيعت را خدا خبر داد كه با تو بيعت نكردند با من بيعت كردند چرا كه پيغمبر دستش دست خدا است چشمش چشم خدا است دوستي او دوستي خدا است چنان‏كه مخالفت او مخالفت خدا است و با وجودي كه پيغمبر خدا نيست و اين‏جا جاي نازك‏كاري است و با وجودي كه پيغمبر خدا نيست و اشهد ان محمداً عبده و رسوله و خدا آني است كه ان اللّه و ملائكته

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 38 *»

يصلون علي النبي ياايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليماً و خدا آني است كه صلوات مي‏فرستد بر پيغمبر و اين پيغمبر از جانب خدا است و خليفه او است و قولش قول او است چنان‏كه فلان عالم روي قاليچه پيغمبر نشسته مي‏گوييم حكمش حكم او است قولش قول او است با وجودي كه مُرد از دنيا رفت پس محض تمثيل عرض مي‏كنم مثل آنكه كسي حكايت كند قول او را و اين حاكي صاحب آن قول نيست همين‏طور پيغمبر راستي راستي خدا نيست و انك ميتٌ و انهم ميّتون مي‏فرمايد تو مي‏ميري و تمام خلق مي‏ميرند و خدا حي لايموت است و پيغمبر گاهي صحيح بود ناخوش بود مي‏ميرد چنان‏كه پيغمبر گاهي احتجاج به نصاري مي‏كردند كه اين عيساي شما هيچ بار غذا نمي‏خورد مي‏گفتند چرا مي‏فرمودند خدا اَكل نمي‏كند و عيساي شما ناخوش مي‏شد و خودش دوا مي‏داد به مادرش بجوشاند و خدا متغير نيست و خلق تمام متغيرند و آن‏چه متغير است خدا نيست العالم متغير و كل متغير حادث فالعالم حادث حالا حادث باشد و مُحدث نداشته باشد ام خلقوا من غير شي‏ء اين‏ها خالق نيستند كه خودشان را بسازند و مي‏بينيد ساخته شده‏اند پس خالقي دارند و انت ما كوّنتَ نفسك خودت خودت را نساخته‏اي و هكذا امثال و اقرانت مثل تو تو تكه‏اي از عالم هستي آن تكه ديگر هم مثل تو و هكذا و پيش چشمت دارد مي‏سازد مي‏بيني نطفه را برمي‏دارد و اين را علقه مي‏كند مضغه مي‏كند و هكذا انساني درست مي‏كند پس در اينكه تو را كسي ساخته شكي نيست و تو نساخته‏اي خودت را مي‏بيني كه نساخته‏اي و هكذا امثال و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 39 *»

اقرانت پس العالم متغير و كل متغير حادث فالعالم حادث و معلوم است آني كه مُحدِث عالم است خدا است.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 40 *»

5/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

خداوند عالم چون خلق را از براي همين آفريده بود كه او را بشناسند او را بپرستند به طوري كه اگر كسي خدا را شناخت و او را پرستيد ديگر احتياجي به هيچ‏كس ندارد و اقلاً عقايدتان را صحيح كنيد ديگر اعمال ناقص باشد باشد و البته غير معصومين اعمالشان ناقص است ولكن بايد اعتقادتان صحيح باشد كه كسي كه خداي خود را شناخت ديگر محتاج به ماسواي او نيست فرضاً حلوا دلش بخواهد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 41 *»

خدا حلوا دارد و هكذا خانه زن بچه. و انسان عرض مي‏كنم اهل دنيا هم باشد بايد برود پيش خدا و كسي كه خداي خود را شناخت و مي‏داند او است خالق و رازق وحده لا شريك له حالا ديگر هرچه دلش مي‏خواهد مي‏رود پيش او و سرِ مطلب دستتان باشد كه ائمه طاهرين و ساير معصومين هيچ مزدي از مردم نمي‏خواهند و خيلي‏ها گمان مي‏كردند كه انبيا هم اهل دنيا هستند طالب رياستند كه مردم تابعشان باشند پشت سرشان راه روند و حرفشان آن بود كه ما هيچ مزدي از شما نمي‏خواهيم مگر آنكه شما را نجات بدهيم و مزد ما پيش آن كسي است كه ما را فرستاده به سوي شما و هرچه مي‏خواهيم او مي‏دهد و هركس خداي خود را شناخت و عرض مي‏كنم غير معصومين لامحاله غفلت دارند و در بين غفلت لامحاله مضطرب مي‏شوند و يك كسي از شيخ پرسيد كه شما هيچ وقت در امورتان مضطرب مي‏شويد فرمودند بلي عرض كرد مگر شما خدا را خالق و رازق نمي‏دانيد فرمودند چرا عرض كرد پس چرا مضطرب مي‏شويد فرمودند تو يقين داري كه من تو را كور نمي‏كنم و انگشت مباركشان را زدند به جانب چشمش اين مضطرب شده چشم‏هايش را به هم زد فرمودند اضطراب من اين‏طور است نسبت به خداوند عالم پس اگر وقتي ما مضطرب شديم نه آنكه يقين نداريم كه خدايي داريم و خالق و رازق ما است و هزار حكمت به كار برده چنين كرده اين چشم را طوري قرار داده كه سر هم به هم مي‏خورد از باب آنكه خار و خاشاكي توش نرود و عمداً چنين كرده و خواسته مضطرب شوي كه رو به او بروي و اگر مضطرب نمي‏شدي رو به او نمي‏رفتي و همچو

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 42 *»

خلقت كرده كه اضطراب داشته باشي و تبارك صانعي كه چنين كرده كه خلق مضطرب شوند وقتي كه چيزي پيششان نمي‏بينند ولكن حرفي كه هست آن است كه گدايي بكن اما نه از گداها و اين گداها فرضاً پول هم داشته باشند باز محتاجند كه حفظش كنند و به دندان بگيرند اين طرف آن طرف ببرند و فرضاً احمقي مغرور شود كه پول دارد خوب آيا مي‏داند كه نصيب خودش است يا نصيب ديگري است و حافظ خدا است وحده لاشريك له و منعم او است كه خلق سر هم چه در خواب چه در بيداري چه در صحت چه مرض محتاج به او هستند و تمام خلق را محتاج خلق كرده و مي‏فرمودند پيغمبر الفقر فخري و آن‏هايي كه به درجه انسانيت رسيده‏اند غافل نمي‏شوند از خداي خود و سر هم رو به او مي‏روند و دعا مي‏كنند ديگر من دعا نمي‏كنم اين از خريت خود انسان است.

و در شبي از شب‏ها عايشه روايت مي‏كند كه پيغمبر گريه مي‏كرد مثل مار گزيده به خود مي‏پيچيد عايشه مي‏گويد پيش رفتم و گفتم يا رسول اللّه چرا اين‏قدر گريه مي‏كني و اين‏گونه خائف و ترساني و حال آنكه خدا جميع گناهان تو را آمرزيده و سوره انا فتحنا نازل شده بود و عايشه اين‏قدر مي‏دانست عرض كرد خدا تمام گناهان پيش و آينده تو را آمرزيده چرا اين‏قدر گريه و زاري مي‏كني فرمودند خدايي كه اين‏قدر ارحم‏الراحمين است و كريم است كه تمام گناهان گذشته و آينده مرا آمرزيده من شكر اين خدا را نكنم و تضرع و زاري نكنم و رو به او نروم و توجه به او نداشته باشم.

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 43 *»

پس خدا تمام خلق را محتاج آفريده و پيغمبر فخر مي‏كند الفقر فخري من هيچ وقت خودم را مستغني نمي‏دانم و هميشه محتاجم به نظر او و عفو و رحمت او و باز لفظش را عرض كردم كه ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك مبادا چنان خيال كنيد كه پيغمبر گناه دارد چنان‏كه ظاهر آيه دلالت مي‏كند و غافل نباشيد خداوند آن‏چه خواست از پيغمبر همان را به عمل آورد و هرگز مخالفت خدا را نكرده و هيچ نقصي در وجود مبارك او نيست و هرگز پيش از اين‏ها و بعد از اين معصيت نكرده تا اينكه بيامرزد خدا و حال آنكه مغفرت از براي معاصي است و فرمود ليغفر لك اللّه و باز اين هم يكي از فصاحت قرآن است و نفرموده غفر اللّه لك و فرموده ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تأخر آن‏چه را كه مقدم داشته پيش و آن‏چه را كه مؤخر داشته از گناهان بعد چرا كه تمام مؤمنين آن پيش‏ها و آن بعدها همه امت پيغمبرند و گناه‏كارند و هيچ كدام معصوم نيستند و پيغمبر تمام آن‏ها محمد بن عبداللّه است و غافل نباشيد حالا مردم ديگر غافلند باشند مي‏فرمايد تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً يعني مبارك است آن خدايي كه نازل كرده است بر پيغمبر خود كتاب خود را و حلال و حرام خود را تا آنكه بر تمام عالمين نذير باشد كدام عالمين آن عالميني كه مي‏خواني الحمدللّه رب العالمين خدا پرورنده عالمين است و پيغمبر نذير آن عالمين است و تمام عالمين ربي دارند و خالقي دارند و تمام آن‏چه بايد به عالمين برسد بايد اول به پيغمبر برسد بعد به آن‏ها و الحمد للّه الفاظش در ميان مبذول است حالا كسي اعتقاد ندارد برود به درك و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 44 *»

پيغمبر است اول ما خلق اللّه و نزديك‏تر به خدا و هيچ‏كس نيست كه متصل باشد به خدا به جز ايشان و اين است كه در زيارتشان به طورهايي كه كسي وحشت نكند فرموده‏اند من اراد اللّه بدأ بكم هركس اراده خدا مي‏كند بايد بيايد پيش شما و آن كسي كه نزديك به خدا است بايد پيش او رفت تا آنكه به خدا متصل شوي و مي‏خواني اللّهم اني اتوسل اليك بنبيك نبي الرحمة يا اباالقاسم و هر وقت مي‏خواهي بروي پيش خدا و محمد و آل‏محمد يادت نيست بدان كه پيش خدا نرفته‏اي چرا كه تو نمي‏تواني بروي پيش خدا مگر آنكه اول بروي پيش ايشان و ايشان پيشواي خلقند يعني بايد هميشه ايشان را پيش انداخت و ايشانند اسم خدا و صفت خدا و تا توجه به اسم خدا نكني توجه به خدا نكرده‏اي و تا توجه به صفات او نكني توجه به او نكرده‏اي و نمي‏دانم من چه مي‏گويم و تو چه مي‏شنوي و تمام خلق محتاجند كه دست بزنند به دامن ايشان و ايشان او را بردارند ببرند پيش خدا و نه آنكه ايشان امام تو هستند بلكه امام تمام خلقند و مقدمكم بين يدي طلبتي و حوائجي و من شما را مقدم مي‏دارم در تمام حاجات خودم و هركس دست به دامن شما زد دست به دامن خدا زده است و مي‏خواني در نماز اهدنا الصراط المستقيم و راه راست از جميع راه‏ها كوتاه‏تر و نزديك‏تر است به مقصد و انسان را زودتر به منزل مي‏رساند و راه كج انسان را به منزل نمي‏رساند و راه راست و صراط مستقيم ولايت و محبت ايشان است و ايشانند راه راست خدا و نزديك‏ترين راه‏ها به خدا و هركس ايشان را شناخت خدا را مي‏شناسد و ان‏شاء اللّه سعي كنيد توي راه باشيد من راه فكر را به

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 45 *»

دستتان مي‏دهم.

ببين پيغمبري آمد در ميان و گفت نماز كنيد روزه بگيريد و هكذا حالا فرض كن اگر پيغمبري نيامده بود تو هيچ نماز مي‏كردي روزه مي‏گرفتي پس خدا آيه نازل مي‏كند من يطع الرسول فقد اطاع اللّه و واللّه اطاعت رسول عين اطاعت خدا است و خدا نيست و بنده خدا است ولكن بنده و مخلوقي است كه هيچ غافل نيست از ذكر خدا و مخلوقي است كه سر تا پاش ذكر خدا است و هرچه مي‏گويد از خدا مي‏گويد و هرچه مي‏كند از خدا مي‏كند و به خدا مي‏كند و اگر پيغمبر نيامده بود خلق مثل حيوانات راه مي‏رفتند و شما اطاعت پيغمبر را مي‏كنيد او گفته نماز كنيد شما نماز مي‏كنيد او گفته كه ركوع كنيد حالا ركوع مي‏كني و هكذا در تمام عباداتتان پس تو اطاعت پيغمبر را مي‏كني و اطاعت پيغمبر اطاعت خدا است عبادت خدا است و عرض مي‏كنم اطاعت فرزند نسبت به پدر و مادر عبادت خدا است و اطاعت غلام عبادت خدا است آيا نه اين است كه اگر خدمت آقا را نكند خدا انتقام مي‏كشد كه چرا عبادت مرا نكردي.

و غافل نباشيد هركس را خدا گفته كه اطاعت كنيد بايد اطاعت كرد مثل آنكه اطاعت پدر و مادر مي‏كني و مي‏داني كه خدا نيستند و مخلوق خدا هستند ولكن او مخلوقي است كه پدر است من مخلوقي هستم كه پسرم پس بايد اطاعت او را بكنم، و عاق پدر شوم پيش خدا عاصي هستم پس اطاعت پدر عبادت خدا شده ولكن خدمت به كه كرده‏اي به والدين اما نگفته‏اند اطاعت پدر اطاعت خدا است گفته‏اند عبادت خدا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 46 *»

است ولكن اطاعت پيغمبر بالاتر است از اطاعت والدين از اين جهت عين اطاعت خدا است چرا كه خدا زبان او را زبان خودش قرار داده قولش را قول خود قرار داده و اين قرآن قول پيغمبر است و خدا گفته انه لقول رسول كريم و واللّه قول پيغمبر قول خدا است وحده لا شريك له و اين كلام كلام خدا است وحده لا شريك له مع‏ذلك از زبان پيغمبر بيرون آمده و چون چنين است محبتش محبت خدا است و هكذا عداوت با او عداوت با خدا است و ببينيد اگر اين پيغمبر نيامده بود در روي زمين و امري نكرده بود خدا اطاعت كرده نشده بود چرا كه اين خدا خدايي است كه غيب‏الغيوب است و براي همه كس اين پيغمبر را فرستاده چرا كه نزديك‏ترين خلق به او اين پيغمبر است و خدا مي‏خواهد با كسي حرف بزند اول به نزديك‏ترين خود مي‏گويد و با او حرف مي‏زند و آن واسطه ميان خلق و خدا آن واسطه وجود مبارك محمد و آل‏محمد است صلوات اللّه و سلامه عليهم اجمعين پس تو بي‏واسطه نمي‏تواني به خدا برسي و لامحاله واسطه ضرور داري كه پيش خدا بروي و بدون واسطه نمي‏تواني بروي پيش او اين است كه ايشان آمده‏اند اسماء خدا را تعليم مردم كنند قل ادعوا اللّه او ادعوا الرحمن بگو به مردم كه بخوانند اللّه را يا رحمن را يا رحيم را و بدون اسم نمي‏توانند خدا را بخوانند و پيغمبر آمده كه بشناساند اسماء خدا را و آمده پيغمبر و به اين‏طور شناسانده كه اللّه نور السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است چنان‏كه عرض كردم خدا خالق آسمان و زمين يا هدايت كننده اهل آسمان و زمين است به اين‏طورهايي كه تفسير

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 47 *»

كرده‏اند و خدا نور آسمان و زمين است نگفته اللّه شمس العالم و تمام انواري كه به زمين مي‏تابد به واسطه آفتاب است و انوار كواكب به واسطه آفتاب است و فرموده من نور آسمان و زمينم و سني‏ها هم گفته‏اند كه مراد از اين نور وجود مبارك پيغمبر است: و مراد از اين مصباح وجود او است و عمداً يك‏پاره نكات درش گذاشته مي‏فرمايد يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقيّة و لا غربيّة يكاد زيتها يضي‏ء اين چراغي است كه روشن كرده‏ام از شجره مباركه كه نه شرقي است و نه غربي است و شرقي نيست كه رو به مشرق بايد رفت و غربي نيست كه رو به مغرب بايد رفت و اين در وسط واقع است كه از همه طرف مي‏توان او را ديد و مشكات چراغي است كه در بالاي عمارات مي‏زنند كه همه كس او را ببيند و نسبت به همه كس مساوي باشد و بالاي آن عمارت كجا است في بيوت اذن اللّه ان‏ترفع آن خانه‏هايي كه خواسته خدا بلند و رفيع باشند اين مشكات در آن خانه‏ها نصب شده و فرض كن مثل مناره بلندي كه خيلي بلند باشد و در بالاي او چراغي زده باشد و اصلش مناره ساختن از قديم الايام است همچو مناره درازي بسازند اين حكمت دارد و امر معظمي است كه چراغي در بالاي او مي‏زنند كه هركس در بيابان گم شود به واسطه آن چراغ و آن مناره نزديك به آبادي شود و واللّه اين خانه‏هايي كه خدا مي‏گويد از تمام اين مناره‏ها رفيع‏تر است و اذن اللّه ان‏ترفع و اذن داده خدا كه آن خانه‏ها رفيع باشند چقدر آن‏ها رفيع باشند آن قدر رفيع باشند كه تمام بندگان آن‏ها را ببينند و بشناسند و هركس ايشان را شناخت خدا را شناخته و فرموده سنريهم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 48 *»

آياتنا و آيات خدا خيلي است اما خود خدا خيلي نيست يكي است اللّه وحده لا شريك له ولكن خدا در تمام اين آيات پيدا است و ايشانند آيات خدا و جايي نيست كه نباشند و ظاهرشان را بخواهيد چنان‏كه در دنيا همه ديدند و باطنشان را بخواهي در قبر به بالين همه كس حاضرند و در قيامت واللّه مؤمنين مي‏روند به زيارت ايشان و خدا مي‏گويد وجوه يومئذ ناضرة الي ربها ناظرة يعني صورت‏هايي چند هستند كه اين‏ها تر و تازه‏اند و با طراوتند و به سوي پرورنده خود نگرانند و هركس ايشان را زيارت كرد خدا را زيارت كرده و من زار الحسين بكربلا و من زار اميرالمؤمنين في النجف فقد زار اللّه في عرشه و هكذا چرا كه ايشانند اسم‏هاي حسناي خدا چنان‏كه مي‏فرمايد نحن واللّه الاسماء الحسني التي امر اللّه ان‏تدعوه بها كجا امر كرده آن‏جايي كه فرموده قل ادعوا اللّه او ادعوا الرحمن و ايشانند كه حجت خدا را تمام مي‏كنند و ابلاغ دين و مذهب مي‏كنند و جايي نيست كه ايشان نباشند چه در آسمان چه در زمين خصوص در آن دعاي رجب كه عجب دعائي است و منسوب به امام زمان عجل اللّه فرجه است و عرض مي‏كنم ساير ائمه طاهرين فرمايشاتشان را پوست كنده نمي‏فرمودند چرا كه در تقيه واقع بودند ولكن اين دعاهاي پوست كنده مال امام زمان است و اين دعاي افتتاح از جمله آن‏ها است كه مي‏فرمايد اللّهم المُم به شعثنا تا آخر خدايا ما هر كاري داريم به دست اماممان داريم و او بايد پريشاني امور ما را رفع كند و او بايد نعمت‏ها را به ما برساند و شرور را از ما دفع كند و همين‏طور دعاي رجب و بمقاماتك و علاماتك يعني قسم به آن آيات و مقامات تو

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 49 *»

كه جايي نيست كه نباشند و هركس ايشان را شناخته خدا را شناخته مثلاً آدم شناخته خدا را ايشان را شناخته كه خدا را شناخته و هكذا چرا كه من اراد اللّه بدأ بكم هركس اراده كرده كه برود پيش خدا و رفته پيش خدا ايشان واسطه بوده‏اند و او را برده‏اند و ايشانند امامان حقيقي حالا به كسي ديگر هم امام مي‏گويند اين‏ها امام ظاهري هستند و ايشانند پيشواي تمام خلق و تمام انسان‏ها و جن‏ها و ملائكه و ان الملائكة لخدامنا و خدام شيعتنا مي‏فرمايند نور ما ظاهر شد براي ملائكه و آن‏ها خيال كردند كه ما خدا هستيم و خواستند آن‏طوري كه با خدا معامله مي‏كنند با ما معامله كنند و ايشان همچو حجت‏هايي هستند كه از دل ملائكه هم خبر مي‏شوند و ايشانند شهداي بر خلق و كذلك جعلناكم امة وسطاً لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً مي‏فرمايند ما چون براي هدايت آن‏ها آمده بوديم و ديديم چنين خيال باطلي كردند گفتيم لا اله الاّ اللّه و هكذا به بزرگي ما نظر كردند خيال كردند كه ما خدا هستيم گفتيم اللّه اكبر لا اله الاّ اللّه آن وقت فهميدند كه ما خدا نيستيم پس ملائكه را ايشان تعليم مي‏كنند و هدايت مي‏كنند چنان‏كه ما را تعليم مي‏كنند پس بخوان تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً و ملائكه در يك عالمي جاشان است و معلم ضرور دارند و پيغمبر و ائمه: معلم ايشانند و مي‏فرمايند ان الملائكة لخدامنا و خدام شيعتنا و ملائكه خدام ما و خدام شيعيان ما هستند و معلوم است شيعيانشان هم خيلي متشخصند كه از ملائكه متشخص‏ترند و در بعضي دعاها است كه مي‏فرمايد ايّده بروح القدس و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 50 *»

خيلي‏ها گمان مي‏كنند كه چون روح القدس متشخص است از اين جهت امام را مؤيد مي‏كند به روح القدس و حال اينكه امام حسن عسكري مي‏فرمايد ان روح القدس في جنان الصاقورة ذاق من حدائقنا الباكورة پس عرض مي‏كنم مطلبي را و بايد ملتفت شد و آن اين است كه خدايا امام ما را مؤيد كن به روح القدس يعني روح القدس را خادمش قرار بده كه او را حفظ كند و بسا اين روح القدس شيعيانشان را كمك كند چنان‏كه گاهي يكي از دوستان يك حرفي مي‏زد مي‏فرمودند تو مؤيد شده‏اي به روح القدس پس آن واسطه كه متصل است به خدا و اقرب خلق است به خدا محمد و آل‏محمدند و ايشانند پيشواي تمام خلق اولين و آخرين حالا در ميان خلق هم معلوم است بعضي متشخصند بعضي رعيتند تلك الرسل فضّلنا بعضهم علي بعض و انبيا هرچه باشند تمام نوكر ايشانند و خدام ايشانند و نمي‏توانند بدون واسطه ايشان بروند پيش خدا و خيلي‏ها گمان مي‏كنند جبرئيل از جانب خدا مي‏آمد پيش پيغمبر و جبرئيل عرض مي‏كنم از نور اميرالمؤمنين خلق شده چنان‏كه حضرت پيغمبر مي‏فرمايد تمام ملائكه از نور علي خلق شده‏اند و نور هر چيزي تابع منير خودش است و هر ملكي كه صعود و نزول مي‏كند اميرالمؤمنين او را پائين مي‏آورد و بالا مي‏برد اين است كه مي‏فرمايد انا مرسل الرسل اين رسول‏ها را من فرستاده‏ام اين كتاب‏ها را من نازل كرده‏ام و ايشانند كه تبليغ امر خدا مي‏كنند و آن كسي كه لايسبقه سابق هيچ پيشي گيرنده‏اي بر او سبقت نگرفته محمد و آل‏محمدند كه فوق ايشان لايسبقهم سابق و پيش از ايشان كسي نيست و ايشان پيش از همه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 51 *»

كس هستند نهايت در لباسي بيرون آمده بودند از براي آنكه مردم ايشان را ببينند و الاّ ديده نمي‏شدند و از انظار خلق محجوب بودند و ايشانند اول خلق و هيچ كس نمي‏تواند به درجه ايشان برسد چنان‏كه نور هرچه زور بزند نمي‏تواند به مرتبه چراغ باشد پس آن مقام ايشان همچو مقامي است كه هيچ كس طمع آن مقام را نمي‏كند و حال آنكه فرعون ادعاي خدايي كرد تمام صوفيه ادعاي خدايي دارند ولكن ادعاي بي‏جا را نگفته‏اند كه نمي‏كنند خير مي‏كنند ولكن آني كه پيزُر([1]) به پالانشان بدوزد كيست مي‏فرمايد انا عرضنا الامانة علي السموات و الارض و الجبال فابين ان‏يحملنها يعني امانت و امامت را عرضه كرديم بر تمام چيزها و همه ابا كردند چرا كه علم به تمام چيزها زمين‏ها ندارند آسمان‏ها ندارند و ايشانند اسم‏هاي خدا و خدا عالم است بي‏نهايت قادر است بي‏نهايت و ايشانند اسم‏هاي متعدد و خدا در تمام اين اسم‏ها ظاهر است به طوري كه فرموده سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 52 *»

6/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

ترجمه فارسي اين آيه شريفه اين است ديگر هركس بخواهد عبرت بگيرد توش فكر كند كه چه مي‏گويد خدا و مأمور است كه بفهمد چنان‏كه خودش خودش را اين‏طور تعريف كرده مي‏فرمايد خدا نور آسمان و زمين است و طور و طرز اين نور اين است كه مانند چراغداني است كه چراغي توش باشد و بر روي آن چراغ شيشه و مردنگي باشد و از روغن زيتون روشن شده باشد كه درختش نه در مشرق و نه در مغرب

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 53 *»

باشد بلكه در وسط واقع باشد كه جميع عالم نسبت به او مساوي باشند و اين روغنش و زيتونش در وسط واقع شده و نزديك است كه روغن اين چراغ خودش روشن باشد و لو آتش به او نرسيده باشد و بدانيد اين‏جور آتش‏ها به او نرسيده از اين جهت مي‏فرمايد و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء خدا هركس را بخواهد هدايت مي‏كند به سوي اين نور چرا كه خدا به همه چيز دانا است و از جمله چيزها خودش است كه خودش را تعريف كرده و اين‏طور تعريف كرده اللّه نور السموات و الارض.

و ديگر اين نور و اصل مطلب اين است كه خداوند عالم دليل وجود او آيات او است و اثبات او را آيات او كرده‏اند و راهش اين است يك خورده توي كار بيا چرا كه ذات خدا رنگ نبود كه او را ببينيم و هكذا صدا هم نبود كه از گوش بفهميم او را و بو هم نبود كه از شامه تميزش بدهيم مثل مشك كه از شامه تميز مي‏دهيم و بايد خدا را مثل مشك خوش‏بو نداني و هكذا بدبو نداني و طعم نيست نه خوب و نه بد و خدا خدايي است كه طعم را خلق كرده و تا طعم چيزي را مي‏چشيم مي‏فهميم چه طعم مي‏كند و هكذا گرم سرد نيست كه بفهميم خدا پيش ما آمده و سرما و گرمايي است خدا خلق كرده و اين لامسه ما گرمي و سردي و نرمي و زبري مي‏فهمد و خداي ما هيچ يك از اين‏ها نيست و غافل نباشيد و بدانيد كه آني‏كه در دست عامه مردم است توحيد خدا نيست و توحيد ندارند، يهودي‏ها خدا ندارند نصاري خدا ندارند و اگر داشتند واللّه تصديق مي‏كردند محمد بن عبداللّه را و اين‏ها قواعد علم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 54 *»

است و كسي كه توي مطلب باشد مي‏فهمد چه مي‏گويم.

و يك وقتي پيغمبر فرمودند زماني خواهد آمد كه مردم خدمت امامشان نمي‏رسند و امامشان غائب است آن شخص عرض كرد كه پس چه كنند ايشان ايشان در ضلالت و گمراهي خواهند افتاد فرمودند هركس اين دعا را بخواند خدا هدايتش مي‏كند و به مطلب خود مي‏رسد و آن دعا را تعليمش كردند و آن دعا اين است اللّهم عرّفني نفسك فانك ان لم‏تعرّفني نفسك لم‏اعرف رسولك خدايا خودت را به من بشناسان و الاّ پيغمبر تو را نخواهم شناخت اللّهم عرّفني رسولك فانك ان لم‏تعرّفني رسولك لم‏اعرف حجتك اللّهم عرّفني حجتك فانك ان لم‏تعرّفني حجتك ضللت عن ديني خدايا پيغمبرت را به من بشناسان كه اگر پيغمبرت را به من نشناساني حجت تو را نخواهم شناخت خدايا حجتت را به من بشناسان و الاّ من گمراه خواهم شد و مي‏دانم تو گمراهي را از من نخواسته‏اي و يك خورده فكر كنيد در اين حرف‏ها احاديثش هست ولكن آني كه درش فكر كند كيست.

خوب يهودي‏ها اقرار به خدا دارند و خدا را عالم عادل مي‏دانند حالا اگر خدا را شناخته‏اند چطور مي‏فرمايند خدا به رسول او شناخته خواهد شد و غافل نباشيد خدا شناخته نخواهد شد مگر به حجت‏هاي خود و غافل نباشيد همين‏طور گبرها اقرار به خدا دارند چطور خدا را شناخته‏اند و حال آنكه هركس خدا را شناخت پيغمبر شما را مي‏شناسد و درش فكر كن اگر به مطلب برسي شكر كن خدا را و الاّ بپرس يك مرتبه دومرتبه صد مرتبه تا بفهمي. پس گبرها مي‏گويند خدا خالق آسمان و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 55 *»

زمين است و اقرار به پيغمبر شما ندارند و خيلي از ملاهاتان مي‏نويسند اين‏ها اهل توحيدند نهايت اقرار به نبوت پيغمبر شما ندارند ديگر اگر كسي خدا را شناخت پيغمبر شما را مي‏شناسد اين يعني چه و بدانيد واللّه خدا به اسم‏هاي خود شناخته مي‏شود چرا كه خدايي كه كسي خبر از او ندارد و او را نديده چطور بشناسد و سعي كنيد شما طالب باشيد من هزار مرتبه هم بگويم خسته نمي‏شوم و ملالتم نمي‏گيرد.

پس ملتفت باشيد ان شاء اللّه خدا لاتدركه الابصار است و نمي‏شود او را ديد ولكن آيات او را مي‏توان ديد و من عمداً حديث كم‏تر مي‏خوانم و آيات قرآن مي‏خوانم تا ناصبي نگويد حديث ظني الصدور است و اين قرآني است كه متفقٌ عليه شيعه و سني است مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق ما مي‏نمايانيم آيات خودمان را در آفاق و در نفوس مردم حتي يتبين لهم انه الحق تا اينكه واضح شود از براي ايشان كه خدا خدايي است واحد أو لم‏يكف بربك انه علي كل شي‏ء شهيد و ماتغني الايات و النذر عن قوم لايؤمنون و چون خدا ديده نمي‏شود آيات او ديده مي‏شود و چون مردم صداي خدا را نمي‏شنوند به پيغمبران خود گفته حرف بزنيد كه صداتان را بشنوند پس ديدن پيغمبران ديدن او است و شناختن ايشان شناختن او است چرا كه خداي غيب‏الغيوب در پرده غيب نشسته كه تو را دعوت كند بيا به سوي من خدا در آسمان نيست كه برويم پيش او و هكذا در قعر زمين نيست در مشرق مغرب نيست ولكن آيات خودش را ظاهر كرده و تعجب آنكه همه جا ظاهر كرده و همين كه خدا را شناختي آيات او را

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 56 *»

مي‏شناسي و بالعكس و آيات او را كه شناختي خدا را شناخته‏اي و اگر خدايي شناختي و آيات او را نشناختي بدان كه خدا را نشناخته‏اي و يك هوايي داري توي سرت و اسمش را خدا گذاشته‏اي و بدانيد كه يهودي‏ها گبرها هيچ خدا ندارند با آنكه مي‏گويند خداي قادر عالم و خدايي كه حجت‏هاش را نمي‏شناسي چه جور خدا است و خصوص خدايي كه توليد كرده يا توليد مي‏كند يا تولد كرده مي‏شود چنان‏كه گفتند عيسي و مادرش خدا هستند يا آنكه عيسي پسر خدا است.

و غافل نباشيد كه خيلي از صوفيه و تمام اين حكمايي كه هستند مثل محيي‏الدين ملاصدرا ملامحسن ملاپشم‏الدين و واقعاً ملا هستند و در هر علمي پا گذاشته‏اند شق شعر كرده‏اند و آن آخر كار گفتند بسيط الحقيقة ببساطته كل الاشياء و لا اله الاّ اللّه يعني نيست خدايي به غير از او و خود او است ليلي و مجنون و وامق و عذرا خودش موسي خودش فرعون خودش خودش را خفه مي‏كند شمشير به خودش مي‏زند و واللّه ديني از اين ضايع‏تر و هذياني از اين هذيان‏تر خدا خلق نكرده و چه جور خدايي است كه از عشق مجنون ديوانه شده و حال آنكه ليلي مُرد پوسيد و باكشان نيست كه بگويند خدا مي‏ميرد و خدا داد مي‏كند كه من نمي‏ميرم و غذا نمي‏خورم و خدا يُطعِم و لايُطعَم و اصلاً خدا غذا نمي‏خورد و كسي كه اين قدر قوت دارد كه همه چيز را خلق كند چه احتياجي دارد كه غذا بخورد مي‏فرمايد لن‏ينال اللّه لحومها و لا دماؤها ولكن يناله التقوي منكم هيچ اين قرباني‏هايي كه براي خدا مي‏كنند اين گوسفندهايي كه قرباني مي‏كنند گوشت‏هاش خون‏هاش به خدا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 57 *»

نمي‏رسد ولكن يناله التقوي فرموده قرباني كنيد گوشتش را مردم بخورند حالا ديگر اين به خدا مي‏رسد و خدا مثل هيچ چيز نيست مثل ليلي مجنون نيست و يك كلمه گفته ليس كمثله شي‏ء و هر چيزي را كه تو مي‏بيني خدا مثل او نيست آسمان را مي‏بيني خدا مثل آسمان نيست و هكذا زمين كوه‏ها مشرق مغرب و ليس كمثله شي‏ء هيچ چيز مثل خدا نيست و خدا هم مثل هيچ چيز نيست چرا كه خدا آن است كه او را نساخته باشند و مخلوق آن است كه او را ساخته باشند پس خلقي را كه بايد ساخت با آني‏كه ساختني نيست عين همند؟ حاشا بلكه هرچه هرجا هست و خيال كني خدا نيست و اشياء هرچه باشند چه در غيب چه در شهاده چه ماده چه صورت هرچه را تو خيال كني خدا او را ساخته و به قدرتش ساخته خلق اللّه المشية بنفسها و خلق الاشياء بالمشية و ببينيد چه مطلبي است فرمايش مي‏كنند و خواسته‏اند توي راهت بيندازند و هرچه هست خدا او را ساخته و خدا مثل هيچ مخلوقي نيست و هيچ مخلوقي مثل او نيست و وقتي نبوده كه خدا نباشد و هرچه هست همه را او ساخته و بدانيد مطلب مشكل نيست و اگر مشكل باشد از براي آن است كه از پِيَش نرفته‏اي و هرچه هست همه را او ساخته و خدا ساختني نيست و هرچه غير از او است يا پدرند يا پسر يا اصلند يا فرع و اين‏ها را كه دانستي مي‏فهمي نصاري چقدر خرند كه مي‏گويند عيسي پسر خدا است و پسر راستي راستي مي‏دانند و خدا را كسي نساخته و ساختني نيست و هميشه بوده ديگر كي بوده كي ندارد و هميشه بوده و نبود ندارد اما گياه‏ها نبود داشته‏اند گياه‏هاي پارسال

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 58 *»

نبودند بعد پيدا شدند و فاني شده‏اند و اين است معني آن كلامي كه مال حكما است العالم متغير و مي‏بينيم اين درخت نبود و بعد پيدا شد و هكذا حيواني نبود بعداً پيدا شد و هكذا بچه نبود بعد پيدا شد و خورده خورده درس خواند بزرگ شد دانا شد و خدا متغير نيست چرا كه هر چيز متغيري مغيّري لازم دارد بالضروره مثل آنكه آهن گرم است آتش او را تغيير داده و هكذا در آب زدي سرد شد آب در او اثر كرده چنان‏كه فرمودند به زنديقي اگر ببيني لُعْبَه‏اي([2]) جايي افتاده باشد شك مي‏كني در اينكه كسي او را ساخته؟

پس و بمقاماتك و علاماتك و در اين مكان‏ها چيزها گذارده اولاً خود مكان را خلق كرده بعد چيزها در آن مكان‏ها گذاشته و زمان‏ها آفريده و چيزها در آن زمان‏ها قرار داده و العالم متغير و هر چيزي مي‏بيني متغير است و ابن ابي‏العوجاء مردكه جدلي بود آمد خدمت حضرت صادق و بناي مباحثه‏اي گذاشت از هر راه رفت حضرت انداختندش تا اينكه گفت هرچه ما مي‏بينيم خودش خودش است و متغير نيست فرمودند خيلي خوب اگر چيزي متغير شود چطور متغير مي‏شود و درماند و خفه شد اين بود كه از خدمت حضرت برخاست و رفت گفت اگر چيزي هست در عالم پيش اين است و الاّ هيچ جاي ديگر نيست.

و غافل نباشيد هرچه هرجا هست خدا او را تغيير مي‏دهد مثلاً

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 59 *»

نطفه را تغيير مي‏دهد علقه درست مي‏كند علقه را تغيير مي‏دهد مضغه درست مي‏كند و هكذا مضغه را تغيير مي‏دهد عظام مي‏كند و بر روي عظام لحم مي‏كند تا وقتي كه به دنيا مي‏آيد مي‏بيني در هر روزي يك حالتي دارد گاهي صحيح گاهي مريض گاهي زنده است گاهي مي‏ميرد گاهي متغير است نهايت بعضي چيزها زود تغيير مي‏كند مثل آنكه به شير مايه پنير مي‏زني و هكذا آهن را از آتش بيرون مي‏آوري جلدي يخ مي‏كند و تمام اين‏ها متغيرند و حادثند و حالايي كه حادثند خودشان اين‏طور شده‏اند؟ بلكه خدايي اين‏ها را تغيير داده و قل اللّه خالق كل شي‏ء و هرچه را تو فكر كني، او را ساخته‏اند و خدا ساخته نمي‏شود و متغير نيست و مطلب خيلي بلند است و لفظ‏هاش را من آسان آسان مي‏كنم كه تو بفهمي. آهن متغير است توي آتش مي‏گذاري گرم مي‏شود بيرون مي‏آوري سرد مي‏شود ولكن خدا هيچ بار متغير نيست و هرگز گرمي در او اثر نمي‏كند و هكذا سردي و اگر فكر كني تو هم يك عقلي داري كه گرم نمي‏شود و عقل سرماش نمي‏شود گرماش نمي‏شود بدنش است كه سرماش گرماش مي‏شود ولكن مي‏فهمد كه بدنش گرماش سرماش مي‏شود اين است كه تدبير مي‏كند او را گرم مي‏كند.

و اول دين آن است كه خداي خود را بشناسي چنان‏كه حضرت امير مي‏فرمايد و خدا را كه شناختي حالا اين خدا پيغمبري ديني مذهبي شرعي دارد و اول توحيد آن است كه بگويي خدا ساختني نيست و بسيط الحقيقه هذيان صِرف است و چگونه خدايي كه هميشه بود عين آن‏هايي است كه نبوده‏اند و آن‏ها را ساخته‏اند و خداي شما

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 60 *»

ببينيد خودش چطور حرف زده مي‏فرمايد ليس كمثله شي‏ء چرا كه هرچه هست خدا او را خلق كرده و او مثل هيچ چيز نيست و هيچ چيز مثل او نيست و او است وحده لا شريك له حيّي كه هرگز نمي‏ميرد و او است كه حجت دارد پيغمبر دارد و خدايي كه خالق كل شي‏ء است آسمان را مي‏داني كه او ساخته و هكذا زمين و هرچه را كه نگاه كني او ساخته حالا كه چنين است پس قدرت او همه جا رفته و بمقاماتك و علاماتك التي لا تعطيل لها في كل مكان و قدرت خدا همه‏جا رفته و اين قدرت ذات او نيست اما ذات او همه جا همراه قدرت او است و قدرت خدا را مي‏توان ديد و او را فهميد اما ذات خدا را نمي‏توان ديد و ليس كمثله شي‏ء است و هيچ چيز مثل او نيست پس چطور مي‏توان گفت كه رنگ دارد پس آب تر است خدا تر نيست خاك خشك است خدا خشك نيست و هرچه را تو مي‏بيني خلق او را مي‏بيني ولكن اگر نبود كي اين‏ها را اين‏جا مي‏گذاشت و او آني است كه تمام اين‏ها را سر جاي خود چيده و گذاشته و هيچ مخلوقي خودش نيست و او ديده نمي‏شود اصلاً ولكن آيات خودش را ظاهر مي‏كند در ميان مردم.

و غافل نباشيد مي‏بيني هر مخلوقي را يك طوري ساخته و بعضي از آن‏ها را طوري ساخته كه اين‏ها هوي و هوس ندارند عبادٌ مكرمون لايسبقونه بالقول و هم بامره يعملون اين جماعت كساني هستند كه حركت نمي‏كنند مگر آنكه خدا به حركتشان بياورد و بالعكس چنان‏كه نمونه‏اش در شما هست روحي در شما هست كه وقتي بخواهد حرف زند زبانش را به حركت مي‏آورد و تا اراده كند كه بدن را حركت بدهد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 61 *»

مي‏دهد و بدانيد كه آن روح نبوت و مِن امر اللّه هزار هزار مرتبه قوتش از اين روح در بدن ما بيشتر است و كذلك اوحينا اليك روحاً من امرنا و آن روح بدن پيغمبر را بخواهد حركتش بدهد مي‏دهد به حرفش بياورد مي‏آورد و او هيچ هوايي هوسي ندارد و النجم اذا هوي ما ضل صاحبكم و ما غوي و اين‏ها به هم متصل است و خدا اين‏طور خلقي را خلق مي‏كند كه معصوم و مطهرند و هيچ هوايي ندارند قائم مقام او هستند قولشان قول او است فعلشان فعل او است پس ما آتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 62 *»

7/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

چون خداوند عالم خلق را از براي فايده‏اي آفريده بود چرا كه چنان‏كه مكرر هي اشاره كرده‏ام ملتفت باش كار بي‏حاصل كه هيچ فايده نداشته باشد از خداوند سر نمي‏زند و كار خدا فايده و حاصل دارد و وقتي درست فكر كني مي‏فهمي كه خدا خلق كند اين دنيا را هي اول تابستان گياه‏ها را بروياند و اول زمستان بخشكاند آيا بي‏فايده نيست ولكن اگر حيواني باشد كه بخورد البته فايده دارد وجود گياه و كارهاي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 63 *»

خدا هميشه همين‏طور فايده دارد و جايي باشد كه كاري كند كه فايده نداشته باشد توش نيست چنان‏كه آب را خلق كرده براي آنكه تشنگان آفريده كه اگر آب بود در دنيا و كسي نبود كه عمارتي بسازد يا تشنه‏اي بخورد البته بي‏حاصل بود پس خلقت آب فايده دارد اولاً  كه عمارت مي‏سازي توش مي‏نشيني بعد حيوانات مي‏خورند گياه‏ها سبز و خرم مي‏شود پس آب خيلي فايده دارد كه اين همه گياه‏ها حيوان‏ها به عمل بيايند و انسان‏ها زيست كنند و هكذا خاك فايده دارد كه عمارت توش بسازند و هكذا درش زراعت كنند پس فايده دارد زمين و خاك و خدا هيچ بار عمل بي‏فايده نكرده آن‏چه كرده براي فايده كرده و در هيچ جا هيچ بار فايده كارهاي خدايي به خدا نمي‏رسد و مطلب بلندي است دقت كنيد.

و فايده كار خدايي آن است كه آب خلق مي‏كند براي تشنگان براي آنكه عمارت بسازند و هكذا كوه‏ها را خلق كرده كه انبار برف باشد تابستان برف و يخ داشته باشد پس گياه‏ها بي‏فايده خلق نشده و فايده‏اش عايد ما مي‏شود و آتش لا عن شعور خدا خلق كرده؟ نه بلكه رُبع كارهاي ما به آتش مي‏گذرد و معادن را آب مي‏كند غذاها طبخ مي‏كنند و آهن‏گري و مس‏گري مي‏كنند و اين‏ها همه فايده‏اش هست پس آتش فايده داشت اما فايده‏اش عايد خدا شود خدا هيچ بار سردش نمي‏شود پس آتش خلق شده خلق ضرور داشته‏اند و هكذا خاك ضرور بوده خدا خلق كرده هوا ضرور بوده خلق كرده اگر هوا نبود نمي‏شد راه بروي پس اگر كسي نبود كه از هوا منتفع شود آن را خلق نمي‏كرد اگر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 64 *»

كسي منتفع نبود از آب خدا آب خلق نمي‏كرد و همين حرف‏ها را حضرت صادق درس مفضل دادند و جايي حكمت ديده بود هوس علم حكمت كرد آمد خدمت حضرت فرمودند يا مفضل ببين اگر آب را خداوند عالم خلق كرده بود و هيچ تشنه‏اي نبود آيا بي‏فايده نبود و هكذا.

و غافل نباش از آنكه فايده‏اي عايد خدا نمي‏شود اصلاً و فايده بعض خلق عايد بعضي ديگر مي‏شود و آب را خدا براي خود خلق نكرده براي غير خلق كرده پس اگر غيري نبود خدا آب خلق نمي‏كرد پس حالا كه چنين شد آبي كه خدا خلق مي‏كند فايده‏اش عايد خلق مي‏شود چرا كه خدا هيچ بار تشنه‏اش نمي‏شود كه بخورد و رخت ندارد كه بشويد و خدا هيچ محتاج به ملك خودش نيست حتي محتاج به عقود و ازدواج و اولاد نيست و خدايي است غني هيچ احتياج به خلق خود ندارد ولكن بعضي را براي بعضي ساخته حالا ديگر اين از روي حكمت است و مطلب مشكل نيست اگر از پِيَش برآيي.

پس حال كه چنين شد اگر نبود جايي ديگر غير از اين دنيا چنان‏كه دهري‏ها همين‏طور خيال كرده‏اند و هكذا بابي‏ها صوفي‏ها اگر نبود جايي ديگر اين دنيا خلقتش عبث و بي‏فايده بود چرا كه اين‏ها سر هم مي‏خورند و نجاست مي‏پزند و براي همين خلق شده‏اند كه نجاست بپزند كوه نجاست بسازند و حال آنكه لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم انسان را خلق كرده در بهترين نقش‏ها و تقويم‏ها كه بسا انسان نگاه كند به كسي غش كند و يوسف را چنان خلق كرده بود كه هركس نگاه به

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 65 *»

او مي‏كرد نمي‏خواست چشمش را بردارد و گرسنه بودند تشنه بودند يادشان مي‏رفت از گرسنگي و تشنگي و هركس او را مي‏ديد بي‏اختيار مي‏شد چه زن‏ها چه مردها بي‏اختيار مي‏شدند و زن‏ها بي‏اختيار مي‏شدند نه به جهت آن كار بخصوص بلكه مي‏ديدند اين مخلوقي است غير از اين مردم و نارنج آورد زليخا داد به آن‏ها بخورند و نارنج را همه شكستند و دستشان را بريدند همه حالا اين يوسف آن آخر كار چه شد مُرد پوسيد مثل ساير مردم و حال آنكه خدا تعظيم مي‏كند انسان را و بزرگ مي‏شمرد لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم و اول از نطفه مي‏گيرد و اين را خورده خورده نموّ مي‏دهد توي شكم و ببينيد قدرت خدا چقدر واضح و ظاهر است و با اين همه قدرت و حكمت و اين همه اعتنا كه جميع مايحتاج او را در توي شكم مادر خلق كرده چشم مي‏خواهد اين چشم براش خلق كرده و خودش عقلش نمي‏رسيد كه چشم مي‏خواهد و هكذا مرغ پر مي‏خواهد عقلش نمي‏رسيد كه پر مي‏خواهد حالا اين پرها چطور است اگر جميع خلق جمع شوند نمي‏توانند يك پري مثل اين پرها بسازند حالا ديگر چيزي را برمي‏دارند به شكل پري مي‏سازند ببين اين پر از توي گوشت بيرون آمده و خورده خورده بزرگ شده و صاحب نموّ است و جميع خلق جمع شوند يك پري بسازند از زرده تخم‏مرغ از سفيده تخم‏مرغ نمي‏توانند و خداوند اعتنا كرده به انسان و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة اين گوش اين هوش اين چشم اين زبان همه را اعتنا كرده و ساخته خيلي خوب حالا با اين همه اعتنا بعضي از شكم مادر بيرون آمدند و مردند و بعضي يك ماه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 66 *»

عمر مي‏كنند بعضي دو ماه و هكذا تا آن آخر و داد زده كل نفس ذائقة الموت خوب اين چه كاري است كه مي‏كني خوب مي‏خواستي نسازيشان اگر ساختي چرا درهم مي‏شكني و اگر تو ببيني كوزه‏گري را كه كوزه بسازد در نهايت خوبي و هكذا رنگ و روغن بزند در نهايت خوبي يك دفعه همه را درهم بزند و بشكند باز اين گِل‏هاش را بردارد چيني بسازد و رنگ و روغن بزند باز درهم بشكند همچو پشت سر هم هي بسازد و هي درهم بشكند حالا البته خواهي گفت كه اين كوزه‏گر سفيه است كه كار بي‏فايده و لغو مي‏كند و بازيگر است كه كاري مي‏كند كه هيچ فايده‏اي ندارد حال خدا را هم اگر چنين خيال كني نعوذباللّه از تمام بازيگرها بازيگرتر است و از تمام لغوكارها لغوكارتر است.

و غافل نباشيد كه اگر محتاج به آبي نبودند آب را نمي‏ساخت و حال آنكه مي‏بيني چقدر احتياج به آب دارند و به همين جور پي ببر كه واللّه اگر جايي ديگر نبود خلقت دنيا لغو و بي‏فايده بود و دنيا را به جهت آخرت خلق كرده‏اند و الدنيا مزرعة الآخرة و آخرت حاصل دنيا است كه اگر براي آن‏جا نبود اين مزرعه را نمي‏ساختند و فكر كن ببين طفل حيوان يا انسان توي شكم مادر چشم نمي‏خواهد چرا كه جايي نيست آن‏جا كه چشم باز كند و هكذا گوش نمي‏خواهد چرا كه آن‏جا صدايي نيست و تمام گوش و بينيش و دهنش در توي يك آب غليظي است كه اصلاً اين‏ها در آن‏جا به كار نمي‏آيد و دهان هم حتي عرض مي‏كنم نمي‏خواهد چرا كه از راه ناف غذا استمداد مي‏كند و آن‏جا دهن نمي‏خواهد و از راه ناف است و اين ناف به مشيمه متصل است و خون

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 67 *»

مي‏كشد و هكذا شكنبه هم نمي‏خواهد چرا كه اين خون از دهن آن بچه‏دان دايم مي‏آيد و به او مي‏رسد و مدت‏هاي مديد خون به او مي‏رسد و صاحب معده نبود چنان‏كه وقتي نطفه بود بعد علقه شد بعد مضغه و خون به خود مي‏كشيد تا آنكه عظام شد و اين عظام‏ها تكه‏تكه است و معده ندارد تا سه چهار ماه كه روح در او پيدا مي‏شود آن وقت معده هم براش درست مي‏شود و توي شكم طفل تغوط نمي‏كند و خدا اين‏جور خلق‏ها كرده و مي‏كند و ان‏شاء اللّه توي بهشت برويم همين‏طور است و توي شكم تغوط نمي‏كند پس سوراخ مقعد نمي‏خواهد و هكذا روده هم نمي‏خواهد و روده براي آن است كه نجاست از او بيرون برود پس توي شكم هيچ‏يك از اين‏ها را نمي‏خواهد ولكن وقتي بيرون آمد جميع اين‏ها را مي‏خواهد و كاري مي‏كند كه راه نافش سدّ مي‏شود و از راه دهن غذا مي‏خورد و هيچ يك از آن‏ها را در شكم نمي‏خواست چشم ساخت آن‏جا براي آنكه بيرون كه آمد نگاه كند و الوان و اشكال را ببيند و وقتي فكر كني مي‏فهمي كه تمام اين بچه توي شكم ساخته شد و تمام اين‏ها براي بيرون است.

و همچنين وقتي فكر كني واللّه تمام اين‏ها براي آخرت است ديگر آخرتي نباشد اين‏ها همه بميرند فاسد شوند به طوري فاسد شوند كه تا روح از بدن بيرون رفت يك گندي مي‏كند كه تمام خلق ازش متأذي مي‏شوند اين است كه اگر دست زدي به بدن ميت گفته‏اند برو غسل كن كه ضايع نشوي حالا انسان به اين خوبي كه چشمش خيلي خوب است هكذا شامه ذائقه حالا مرد تا نفسش بيرون آمد تغيير مي‏كند و خصوص

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 68 *»

هر حيواني كه بهتر ساخته شده وقتي مرد گندش بيشتر خواهد بود و حيوان بگندد گندش چندان ضرر ندارد اما اين گند انسان از هر گندي بدتر است و غافل نباشيد و فكر كنيد اين را اين‏طور متعفن مي‏كند كه تو پي ببري كه من هيچ احتياج به اين بدن ندارم و اين را ساخته‏اند براي جاي ديگر و اين‏كه متعفن شد هيچ اعتنائي به او ندارد و تمام آن‏چه در شكم ساخته براي بيرون است حتي عقلتان نفستان روحتان هيچ براي دنيا ساخته نشده كه اگر انسان شعور نداشت البته در راحت بود و استراحت مي‏كرد اما فكر مي‏كند كه عيالي اولادي داريم و شب و روز اوقاتش را صرف اين‏ها مي‏كند و اگر منظور خدا همين بود اين عقل را به آن‏ها نمي‏داد چرا كه آهوها در دنيا زيست مي‏كنند و هيچ عقل و شعور ندارند و خيلي بهتر از انسان‏ها مي‏خورند و مي‏خوابند و جماع مي‏كنند و اين آهو خلقتش هيچ براي آخرت نيست براي اين انسان‏ها ساخته شده و اين در صحرا مي‏چرد در هر زميني كه مي‏خواهد مي‏چرد و اين نه سلطاني و نه قشوني نه حاكمي نه ضابطي هيچ لازم ندارد و هيچ غصه نمي‏خورد كه فردا چه علفي مي‏خوريم اگر زنده است علفي مي‏خورد و هيچ غصه آينده نمي‏خورد و تبارك صانعي كه اين انسان‏ها را خلق كرده و طوري خلق كرده كه در همان حيني كه مي‏خورد هي پيش پيش مي‏رود همچو زحمت كشيد پلويي به دست آورد خوب اين را با حالت آسودگي بخور ديگر چرا به خيال مي‏افتي كه فردا چه كنيم چه غذايي به‏دست بياوريم ولكن خدا اين‏طور خلقش كرده كه هي پيش پيش برود. و واللّه جميع اين بدن را شعور عقل ادراكش را براي آخرت خلق كرده و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 69 *»

اين است كه فرموده‏اند مؤمن بايد زاهد باشد در دنيا يعني برود تن به مرگ بدهد؟ نه بلكه بخورد بياشامد ولكن بداند هر وقت خدا خواست او را مي‏برد و فرموده‏اند غذا بخوريد بياشاميد و هكذا تناكحوا تناسلوا كه من مباهات مي‏كنم در قيامت پس نكاح مي‏كني براي آخرت غذا مي‏خوري كه قدرت داشته باشي نماز كني و در وقت افطار گفته‏اند اگر گرسنگي آن‏قدر شد كه حواست جمع نيست برو يك چيزي بخور و نماز به كمرت بزن.

و ملتفت باشيد ان‏شاء اللّه كه وضع دنيا از براي فنا است و مراد از عالم كون و فساد همين عالم دنيا است كه چيزها را هي تازه به تازه مي‏سازند و خرابش مي‏كنند به خلاف آخرت كه آن‏چه در او است فنا از براش نيست و هرگز خراب نخواهد شد چنان‏كه مي‏فرمايد انما الحيوة الدنيا لهو و لعب و ان الدار الاخرة لهي الحيوان و حيات براي آخرت است و آخرت است كه فاني نمي‏شود و همه اين دوپاها پاشان به آن‏جا خواهد رسيد و فريق في الجنة و فريق في السعير يا به بهشتشان مي‏برند يا به جهنم و غافل نباشيد كه دنيا بعينه مثل شكم مادر است غذا بخور براي آخرت بخواب براي آخرت نه آنكه بخوري كه سير شوي و بخوابي كه استراحت كني باز بخوري و بخوابي مي‏فرمايند كسي كه همتش اين است كه هي بخورد و بياشامد قدر و منزلتش پيش خدا به قدر آني است كه در شكمش است و غافل نباشيد كه تمام دنيا براي آخرت خلق شده و همه انبيا زاهدند در دنيا و راغبند به آخرت و اين دنيا آدم را گول مي‏زند خيال مي‏كند مردم اين‏جا است و حال آنكه لدوا للموت و اگر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 70 *»

مرادش آبادي دنيا بود جوري خلق مي‏كرد آن‏ها را كه نميرند و اين دنيا هيچ محل اعتنا نيست از اين جهت است كه گند انساني از هر گندي بدتر است ولكن مي‏رود به آخرت و آن‏جا مشك است عنبر است زعفران و هيچ در آن‏جا بوي بد يافت نمي‏شود و سر هم مي‏خورند و اُكُلها دائم و هيچ فضله نيست آن‏جا و بيت الخلا آن‏جا يافت نمي‏شود و انسان از براي آن‏جا درست شده پس فايده خلقت دنيا اين است كه اهل آخرت اهل آخرت باشند و چنين مقدر كرده كه از اين‏جا بروند به آخرت.

و خيلي‏ها مي‏شنوند عالم ذري هست مثل عالم زمان خيال مي‏كنند كه مردم آن‏جا بودند و از آن‏جا نزولشان دادند و عالم ذري هست راست است مثل آنكه روح در همين بدن هست اگر همچو جسمي درست نكنند روح الوان و اشكال را نمي‏بيند و هكذا همچو گوشي نداشته باشد از صداها با خبر نمي‏شود و همچنين اين روح توي بدن هست ولكن اگر همچو شامه‏اي نداشته باشد از بوها خبر نمي‏شود و همچنين اين روح در بدن هست اگر لامسه نداشته باشد مثل بادي كه در خيك بدمند مي‏باشد گرما سرما نمي‏فهمد و اگر كسي خيال كند كه روح مثل باد در خيك است باد در خيك هست اما نه مثل بادهاي خارج و آب در خاك هست اما نه مثل آب‏هاي خارج و تا نياورند عالم ذر را و عالم ذر را مي‏خواهي بفهمي در هميني كه عرض مي‏كنم فكر كن تو ديگر چيزي نزديك‏تر به بدن از روح نداري و با اين روح انسان مي‏بيند مي‏شنود و هكذا خيالتان همين‏طور و هكذا علوم نفسانيتان و اگر اين‏جا نيامده بودي لغات را نمي‏دانستي و اين‏جا اكتساب كردي و انسان را

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 71 *»

اين‏جا آوردند كه تعينش بدهند ترقيش بدهند و واللّه اگر نزول نمي‏كرد عالم ذر و اگر عقل را نمي‏آوردند در دنيا عقل عقل نبود هيچ سرش نمي‏شد چنان‏كه اگر اين بدن را صعود نمي‏دادند خاك چه بفهمد هيچ شعور ندارد كه بفهمد و عالم ديگري است كه آن محل اعتنا است و آن عالم انسانيت است شيخ مي‏فرمايند بهشت را در خواب ديدم جميع در و ديوارش با من حرف مي‏زدند درخت‏هاش با من حرف مي‏زدند و انسان در آن‏جا بگويد اي درخت بيا پيش من جلدي مي‏آيد و از ميوه‏اش مي‏چيني مي‏خوري و هيچ كم نمي‏شود و فيها ما تشتهيه الانفس و هرچه را انسان بخواهد در آن‏جا موجود است و ما مردم آن‏جا هستيم و بايد برويم آن‏جا و اين‏جا دكان انسان‏سازي است كه كوزه‏ها در اين دكان مي‏سازند و از اين‏جا مي‏برند به شهرها.

و غافل نباشيد كه تماممان براي آخرت خلق شده‏ايم و آن‏چه از براي دنيا خلق شده دخلي به تو ندارد و تو خودت را به دنيا مي‏چسباني و زحمت بي‏خود به خودت مي‏دهي و توي دنيا تو رزق مي‏خواهي و اين رزق از هندوستان آمده پيش تو مثل دارچين و يك‏پاره‏اش گندم است نخود عدس و هرچه مال تو است مي‏آورند تسليمت مي‏كنند و خداي عادل تو را خلق مي‏كند و رزقت مي‏دهد و رزق تو را به كسي نمي‏دهد كه وحشت كني و رزق كسي ديگر را به تو نمي‏دهد كه تو دست و پا و جلددستي كني و خدا است خداي عادل و اللّه الذي خلقكم ثم رزقكم و آن‏چه را خواسته‏اند از براي تو ساخته‏اند چشم ساخته‏اند براي تو گفته‏اند به نامحرم نگاه مكن و اين نگاه كردن ديگر از آسمان نيامده و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 72 *»

فعل تو بايد از تو صادر شود و تو را براي بندگي خلق كرده‏اند كه بندگي بكني براي آنكه خدا حلال حرام احكام دارد پس ليس العلم في السماء فينزل اليكم و لا في الارض فيصعد اليكم بل هو مكنون مخزون فيكم تخلّقوا باخلاق الروحانيين يظهر لكم و روحانيين انبيا و اوليا و علماي به حق بوده‏اند پس شما متخلق شويد به اخلاق آن‏ها تا شما هم عالم و دانا شويد و علم شما را كسي ديگر غير از شما ندارد و نمي‏تواند پس بگيرد و هكذا قدرتتان نماز روزه‏تان و تو را خلق كرده كه بندگي بكني چنان‏كه فرموده و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون و اين بندگي بايد از خودمان بروز كند و نبايد از مشرق بيايد پيش ما و هكذا از مغرب بيايد بلكه بايد از خود ما بيرون بيايد چنان‏كه نور چراغ از چراغ بيرون مي‏آيد.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 73 *»

8/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

مكرر عرض كردم كه چون خداوند عالم خلق را براي همين آفريده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند چنان‏كه صريحاً فرمايش مي‏كند و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون من خلق نكردم جن و انس را مگر براي همين كه مرا بپرستند و مرا عبادت كنند و چون خلق در درجه‏اي بودند و همه ببينيد حالتمان اين است تا چيزي به ما نگويند نمي‏دانيم و از ابتداي طفوليت همچو كلمه به كلمه به ما تعليم كرده‏اند تا هرچه ياد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 74 *»

گرفته‏ايم و خدا خودش را شناسانده به مردم. چطور؟ و خيلي مردم غافلند مي‏فرمايد اللّه نور السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است چطور نور آسمان و زمين است مثل نوره كمشكوة فيها مصباح طور نورش اين است كه مانند چراغداني كه در توي آن چراغي باشد و بر روي آن شيشه‏اي باشد كه درخشنده باشد و اين چراغ در خانه‏هايي چند گذاشته شده و خدا اين‏ها را مي‏گويد كه مرا اين‏طور بشناسيد نمي‏دانم شما هم مثل مردم قرآن مي‏خوانيد و مي‏رويد پي كارتان يا آنكه درش فكر مي‏كنيد و سني‏ها قرآن را خواندند و نوشتند و تفسير كرده‏اند و واللّه يك حرف از قرآن نفهميدند و بل هو آيات بينات في صدور الذين اوتوا العلم و قرآن آيات بيناتي است در سينه صاحبانش حالا چطور خدا نور آسمان و زمين است و مَثَل اين مِثل چراغي است كه در توي چراغداني گذاشته باشد حالا اين چراغ كيست اين مردم همين‏قدر آمده‏اند نوشته‏اند كه اين وجود مبارك پيغمبر است: حالا به آن جورهايي كه تفسير كرده‏اند خدا نور آسمان و زمين است يعني هدايت‏كننده آسمان و زمين خيلي خوب مَثَل اين نور رسول خدا است كه تمام آسمان و زمين را روشن كرده و تمام اهل آسمان و زمين را هدايت كرده و نور را نور مي‏گويند ملتفت باشيد كه خودش ظاهر است و در توي هر اطاقي رفت هرچه آن‏جا باشد ظاهر مي‏كند مثلاً در اطاق قالي‏ها افتاده و اشخاصي چند نشسته‏اند پيدا نيستند ولكن نور آن‏ها را ظاهر مي‏كند پس نور خداوند خودش ظاهر و ظاهركننده چيزهاي ديگر است.

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 75 *»

و غافل نباشيد ببينيد همين نور آفتابي را كه مي‏بينيد خودش ظاهر و ظاهركننده چيزها است و ديگر ظاهر مي‏كند باز ظاهري دارد و مغزي دارد و تو آن مغزش را ياد بگير ظاهرش آن است كه آفتاب چيزها را ظاهر مي‏كند و اين ظاهرش است و آن مغزش آن است كه اين آفتاب مي‏تابد بر زمين و گياه‏ها را مي‏روياند پس روياننده گياه‏ها آفتاب است باز نه تنها مي‏روياند بلكه اين درخت‏ها را نمو مي‏دهد و برگ از آن‏ها بيرون مي‏آورد و همچنين فكر كنيد اين آفتاب است كه مي‏تابد به اين درخت‏ها و گياه‏ها و تمام اين‏ها گُل مي‏كنند و اين گل‏ها مي‏بندند و ميوه مي‏دهند و آفتاب است كه اين ميوه‏ها را مي‏رساند يكي را تُرش مي‏كند يكي را شيرين مي‏كند چنان‏كه مشاهده مي‏كني پس اين آفتاب است روياننده گياه‏ها پس انا مورق الاشجار و صلوات اللّه علي من تكلم بذلك كه اين حرف را آن روز گفت و هيچ‏كس پشت سرش حرف نزد و اين جنگ‏هايي كه حضرت كرد سه جنگ بود و قشونش همه سني‏ها بودند و يك وقتي مي‏خواستند با معاويه جنگ كنند فرمودند به قشون خود شب برويد بخوابيد كه صبح بتوانيد جنگ كنيد گفتند ما مي‏خواهيم نماز تراويح بخوانيم و تراويح مثل چاهي كه متصلاً آبش را بكشند مثلاً چند نفر مشغول آب كشيدن شوند و آن‏ها كه خسته شدند بروند آسوده شوند باز چند نفر ديگر مشغول آب كشيدن شوند همين‏طور است نماز تراويح و اين از بدعت عمر بود كه در ميان گذاشت حال هم معروف است كه از سر شب تا صبح متصلاً نماز مي‏خوانند چند نفر خستگي مي‏اندازند و چند نفر مشغول مي‏شوند حضرت فرمود امشب اين نماز را موقوف

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 76 *»

كنيد اين‏ها بناي داد و بيداد گذاشتند كه مي‏خواهد سنت عمر را از ميان بردارد دينش را فاسد كند فرمودند برويد بخوانيد و خواندند.

مقصود آنكه همه اصحابش سني‏ها بودند و خطبه طُتُنجيه را در حضور سني‏ها خواند انا مورق الاشجار اين برگ‏هاي درخت را من بيرون مي‏آورم اين ميوه‏ها را من بيرون مي‏آورم كه شما كوفت كنيد و آن‏ها انكار نكردند ولكن در اين زمان‏ها اين خطبه را سيد رجبي گفته! نقل كرده! يا شيخ رجب بُرسي گفته! اي اينها غلو است اميرالمؤمنين در قبر خوابيده خبر از بيرون ندارد و اين كار خدا است. و عرض مي‏كنم روياننده گياه‏ها خيلي خوب كار خدا و مع‏ذلك آفتاب مي‏روياند گياه‏ها را اگر فرض كني آفتاب نبود گياهي سبز نمي‏شد مع‏ذلك خالق همه گياه‏ها خدا است وحده لا شريك له و مي‏بيني پيش چشمت يك خورده آفتاب پايين مي‏افتد همه گياه‏ها مي‏خشكد حالا اگر بگوييم اميرالمؤمنين مي‏روياند كفر مي‏شود و آفتاب مي‏روياند كفر نمي‏شود سبحان اللّه و واللّه اين آفتاب از نور امام حسن خلق شده و امام حسن متشخص‏تر است از اين آفتاب چرا كه از نور خدا خلق شده و آفتاب مي‏روياند گياه‏ها را اما يك سال بايد دور بزند تا درختي به عمل بيايد ولكن امام حسن مي‏نشيند پاي درخت خشك و تا بگويد انار بده جلدي انار بيرون مي‏آورد و يك سال آفتاب بايد دور بزند كه درخت انار انار بيرون آورد و حضرت امام حسن با اصحابش نشستند و فرمودند انار بيرون بياور و جلدي انار بيرون آورد و خوردند و برخاستند باز نه آنكه آفتاب تنها ميوه‏ها را بيرون مي‏آورد بلكه اگر آفتاب نبود حيواني هم نبود

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 77 *»

و اگر هوا گرم نباشد همه از سرما مي‏ميرند بلكه باعث حيات انسان‏ها اين آفتاب است كه اگر آفتاب نروياند گياهي انسان از گرسنگي مي‏ميرد و خدا است كه خالق شما است و هو الذي خلقكم ثم رزقكم خدا است وحده لا شريك له خالق و رازق اما ما مي‏بينيم رزقش يعني اين گياه‏ها و اين گياه‏ها را خلق كرده رزق انسان‏ها و حيات آن‏ها است كه اگر آفتاب نروياند اين گياه‏ها را همه از گرسنگي مي‏ميرند و آفتاب واللّه خدا نيست و از نورش تمام جمادات گياه‏ها و ميوه‏ها درست مي‏شود و تمام طعم‏ها همه به واسطه اين آفتاب درست مي‏شود و بگويد من طعم‏ها را درست كردم راست مي‏گويد و اول وهله كه ميوه بيرون مي‏آيد يك چيز مِرْچ عَفِصي([3]) است و خورده خورده مي‏رسد و شيرين مي‏شود حتي مي‏بيني خربوزه كه يك طرفش روي زمين است طعم ندارد و آن طرفش كه آفتاب به او مي‏تابد شيرين است و اهل تجربه به دست آورده‏اند و تمام بوها بوي بد بوي خوب از اين آفتاب است كه تمام بوها را درست مي‏كند تمام طعم‏ها را درست مي‏كند و باز اين آفتاب است كه تمام رنگ‏ها را اين آفتاب درست مي‏كند نمي‏بيني روناسش گياهي است و هكذا بَقَّمَش([4]) نيلش زاغِ سياهش تمام به واسطه اين آفتاب به عمل مي‏آيد و مع‏ذلك خدا است خالق و من احسن من اللّه صبغة و خدا است وحده لا شريك له خالق و اگر خدايي نبود كه آفتابي زميني خلق

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 78 *»

نكرده بود آبي خلق نكرده بود اين‏ها نبودند پس منافات ندارد كه خدا خالق باشد و آفتاب بروياند گياه‏ها را و خدا آني است كه گياه‏ها را مي‏روياند و آفتاب را مي‏گرداند و روز مي‏شود و گرم مي‏كند و خدا است كه آفتاب را مي‏برد زير زمين و تاريك مي‏كند و آتش جايي را بسوزاند منافات ندارد كه خدا خالق سوزانيدن باشد.

و اگر دل بدهي مي‏خواهم عرض كنم خدا گرم نيست خدا سبوح است قدوس است و اگر آن كليه را فراموش نكني خدا ليس كمثله شي‏ء و خدا آن كسي است كه كسي او را نساخته ولكن آفتاب را ساخته‏اند و اگر او روز را روز نكرده بود روز نبود و يك قاعده كليه‏اي است كه از دست ندهيد خدا به هيچ‏وجه از خلق خودش متأثر نمي‏شود و هيچ بار غذا نمي‏خورد و گرسنه نمي‏شود و خدا يُطعِم و لايُطعَم ولكن مخلوق سر هم محتاجند و سر هم رزق مي‏خواهند و خدا آني است كه بود و خواهد بود و كسي او را نساخته ولكن خلق را بايد بسازند تا موجود شوند و از جمله چيزهايي كه ساخته درخت‏ها است كه آفتاب را خلق مي‏كند و مي‏تابد بر زمين و گياه‏ها سبز مي‏شود و اين است كه گاهي اشاره كرده‏ام فرق است مابين علت فاعلي و خالق و اين مردم هنوز فرق نگذاشته‏اند آتش علت فاعلي گرمي است آب علت فاعلي تري است علت فاعلي نماز تويي تو نماز كرده‏اي و علت فاعلي اين نور آفتاب است و اين‏ها علل فاعليه‏اند و اين افعال فواعل هيچ كدام از خدا سر نمي‏زند به خلاف صوفيه كه خودش آكل خودش مأكول حاشا و كلاّ و خدا بود و هيچ مخلوقي نبود و ماسواي خودش را او خلق كرده و تمام

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 79 *»

خلقي كه خلق كرده فواعلند يكي روشن مي‏كند يكي تاريك يكي گرم يكي سرد و هكذا ملائكه كار خودشان را مي‏كنند جن‏ها كار خودشان را مي‏كنند و انسان‏ها هم بايد كار خودشان را بكنند و غافل نباشيد تمام آن‏چه مي‏بيني كه هست از نور اين آفتاب درست شده و اين آفتاب از نور امام حسن خلق شده و ديگر اگر مي‏خواهي ناصبي باشي باش برو به جهنم و آل محمدند قسيم جنت و نار و اقامه مقامه في سائر عوالمه في الاداء و تمام مخلوقات از نور محمد و آل‏محمد خلق شده‏اند چنان‏كه تمام گياه‏ها و ارزاق و عيش و عشرتمان از اين آفتاب است مع‏ذلك آفتاب‏پرست نيستيم و نمي‏پرستيم آن را همين‏طور واللّه تمامش از محمد و آل محمد است صلوات اللّه عليهم چرا كه همچو آفتابي از نور امام حسن است و امام حسن احتياج ندارد كه يك سال زور بزند كه انار بيرون بياورد و واللّه مي‏ايستند در نزد سنگ و شتر بيرون مي‏آورند و به سنگ مي‏گويد آدم شو آدم مي‏شود.

و يك وقتي يك كسي آمد خدمت پيغمبر:گفت من مردي هستم در ايل و قبيله خودم كه محل اعتناي آن‏ها هستم هر چه بگويم مي‏پذيرند و يك‏پاره معجز خواست و حضرت آوردند عرض كرد اگر من رفتم در قبيله خود و همه آن‏ها را مسلمان كردم چه به من مي‏دهي فرمودند هرچه بخواهي گفت هفتاد شتر سرخ‏موي چشم‏سياه فرمودند خيلي خوب و فرمودند اگر من زنده بودم و تو برگشتي كه خودم مي‏دهم و الاّ خليفه من خواهد داد و خود پيغمبر مي‏دانستند واقع امر را اين بود كه رفت در قبيله خود و همه را مسلمان كرد آمد در مدينه گفت خليفه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 80 *»

پيغمبر كدام است گفتند توي مسجد روي منبر نشسته موعظه مي‏كند رفت توي مسجد پيش ابي‏بكر و كيفيت را نقل كرد گفت شاهدت كو پيغمبر كه از دنيا رفت تو آمده‏اي همچو ادعايي داري بر او بايد اثبات كني كه همچو وعده‏اي به تو فرموده وانگهي پيغمبر كه از دنيا رفت و چيزي نداشت و ارث و ميراثي در عقب خود نگذاشته تو چطور هفتاد شتر مي‏طلبي گفت من شتري نمي‏خواهم اما بدان كه تو خليفه رسول خدا نيستي و حضرت سلمان آن‏جاها بود او را برداشت رفت خدمت حضرت امير و حضرت آن شترها را به او تسليم فرمودند پس آفتاب بايد شتر درست كند راست است ولكن بايد مدت‏ها طول بكشد شتر نر و ماده باشد يك سال بر او بگذرد تا شتري به عمل بيايد ولكن اميرالمؤمنين به محض اراده مي‏گويد به سنگ و شتر و آدم بيرون مي‏آورد و هيچ نبايد انتظار بكشد.

پس تمام آن‏چه مي‏بيني همه از نور آفتاب است و آفتاب‏پرست هم نيستيم به همين‏طور واللّه تمام آن‏چه خدا خلق كرده از نور محمد و آل‏محمد است چرا كه به طور ظاهر بخواهي ببيني آفتاب اين همه كار مي‏كند و از نور آفتاب درست شده و اين از نور امام حسن است و مي‏بيني در ميانه اين زمين و آسمان چقدر چيزها هست و فرمودند تمام اين زمين و آسمان از نور دخترم فاطمه خلق شده و فاطمه بهتر است از زمين و آسمان و آن‏چه خدا خلق كرده از اين آب و خاك است و ايشان بودند و نه آبي بود نه خاكي و همچنين مي‏فرمايند بهشت و تمام حورالعين و اوضاع بهشت و بهشت خيلي جاي وسيعي است كه اقل

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 81 *»

مؤمني را هفت همسر اين دنيا مي‏دهند و جميع اين بهشت و حورالعين از نور سيدالشهداء خلق شده و واللّه سيدالشهداء بهتر است از اين بهشت و حورالعين و همچنين در ميانه اين زمين و آسمان ملائكه كار كنند و جمعيتشان خيلي است چرا كه اگر تو بايد باشي بايد ملكي باشد كه چشمت را حفظ كند ملكي ديگر باشد كه گوشت را حفظ كند كه يك نفر آدم بسا محتاج است كه هزار ملك او را حفظ كنند و تمام اين ملائكه از نور اميرالمؤمنينند و واللّه اميرالمؤمنين از تمام اين ملائكه بهتر است چرا كه خودش از نور خدا خلق شده اخترعنا من نور ذاته ما را از نور ذات خودش آفريده و فوّض الينا امور عباده چنان‏كه مي‏بينيد تمام آن‏چه هست از نور اين آفتاب درست شده و خداوند اين آفتاب را نمونه قرار داده و هرجا فكر كنيد اين نمونه‏ها هست و خدا عمل تو را از تو صادر مي‏كند همين‏طور عمل آفتاب بايد از آفتاب سر بزند و تمام چيزهايي كه از او ساخته مي‏شود بايد مفوض به او باشد و آن جور تفويض كه محتاج به خدا نباشد كفر و زندقه است و معلوم است خدا تا بخواهد اين آفتاب نور داشته باشد مدد به او مي‏دهد و وقتي نخواهد نورش را مي‏گيرد اذا الشمس كوّرت و اذا النجوم انكدرت.

و غافل نباشيد كه نور هر چيزي راجع به منير خودش است و هر چيزي لامحاله به مبدء خودش بسته است چنان‏كه نور چراغ بسته به چراغ است و به طوري بسته به او است كه اگر تمام عالم جمع باشند و چراغ را حركت ندهي نمي‏توانند نورهاش را حركت بدهند پس تمام اين ملائكه كه كار كنند و صعود و نزول مي‏كنند تمامشان به حول و قوه علي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 82 *»

كار كنند و به حول و قوه او متحرك و ساكن مي‏شوند چرا كه بكم تحركت المتحركات و هر چيزي به ملائكه حركت مي‏كند و ساكن مي‏شود و ملائكه را علي حركت مي‏دهد و ساكن مي‏كند پس بكم تحركت المتحركات و سكنت السواكن و عرض كردم تمام چيزها را اين آفتاب درست مي‏كند و اين خدا نيست و مخلوق او است نهايت خلقي مي‏سازد خيلي قوت به او مي‏دهد مثل پيغمبر كه در حق او مي‏فرمايد و وجدك عائلاً فاغني تو را عيال‏وار خلق كردم پس غني كردم تو را و رزق تمام اين خلق با پيغمبر است: چرا كه همه عيال او هستند و عيال پيغمبر عيال اللّه‏اند و تمام عيال اللّه‏اند مثل آنكه اطاعت رسول اطاعت خدا است چرا كه رسول چيزي كه از خودش داشته باشد معقول نيست و سرتاپاش محتاج به خدا است و الفقر فخري و به افتخر و اين حديث را مردم گمان مي‏كنند معنيش اين است كه پيغمبر يعني فقير باشد حاشا بلكه معنيش آن است كه سرتاپاش محتاج به خدا است و لايملكون لانفسهم نفعاً و لا ضراً و لا موتاً و لا حيوةً و لا نشوراً و ايشان را مطاع كل و اولياء نعم قرار داده و مطاع گفتند چرا كه تمام چيزها از نور ايشان خلق شده و افعال بايد تابع فواعل باشند و ايشانند اول موجودات و هرچه غير از ايشان است يا دوم است يا سوم يا چهارم است يا پنجم و هكذا و ايشانند در درجه‏اي كه اول ندارد و اگر كسي اولي ديگر خيال كند اين اولي كه مي‏گويد اول نيست و لايسبقه سابق و ايشانند كه جميع فيض‏هاي خلق اول به ايشان مي‏رسد چنان‏كه اگر پيغمبر نيامده بود حلال و حرامي به تو نگفته بود نمي‏دانستي همين‏طور اگر ايشان نبودند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 83 *»

تو نبودي چنان‏كه اگر آفتاب نبود اين گياه‏ها نبودند اين حيوان‏ها نبودند تو نبودي مع‏ذلك آفتاب خالق نيست و خدا معقول نيست كه خودش جايي را روشن كند تاريك كند و خدا هيچ‏يك از مخلوقات خودش نيست ولكن همه مخلوقات را او سر جاي خودشان گذاشته.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 84 *»

9/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

خداوند عالم چون كه خلق را از براي همين خلق كرده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند و خلق خودشان نمي‏دانستند كه او را چطور بپرستند و نمي‏توانستند او را بشناسند و اين است كه از زبان مؤمنين مي‏فرمايد و ماكنّا لنهتدي لولا ان هدينا اللّه اگر خدا هدايت نكند مؤمنين هدايت نمي‏شوند همين‏طور اگر خلق بكند خلق خلق مي‏شوند و الاّ خلق خلق نمي‏شوند و اگر او هدايت نكند خلق هدايت نمي‏شوند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 85 *»

و چون چنين بود خودش را تعريف كرد كه خدا نور آسمان و زمين است مثل نوره و طور و طرز آن نور چطور است و فرموده مثل نوره و نفرموده مثل ذاته چرا كه ذات خدا مثل ندارد ولكن نور خدا مثل دارد مانند چراغداني است كه در توي او چراغي باشد و المصباح في زجاجة و يك شيشه مردنگي روي آن چراغ گذاشته شده و اين شيشه بنفسها مانند ستاره درخشاني و آفتاب درخشاني است كه خودش هم مي‏تواند عالم را روشن كند بلكه وقتي درست فكر كنيد مي‏فهميد كه خود چراغدان و خود شيشه كه بر روش است و آن عمارتي كه اين چراغدان در او واقع است درخشان است اين است كه مي‏فرمايد في بيوت اذن اللّه ان‏ترفع و يذكر فيها اسمه خدا اذن داده است و امر كرده است كه در آن خانه‏ها ذكر خدا را بكنند عبادت او را بكنند و فرموده في بيوت اذن اللّه و نفرموده في بيت يعني آن چراغ و چراغدان در خانه‏هايي چند گذاشته شده و تعمد كرده خواسته خودش را به مردم بشناساند و اگر يك چراغ بود و يك خانه مي‏فرمود في بيت اذن اللّه ولكن اين چراغ و چراغدان در خانه‏هاي متعدد گذاشته شده و خواسته كه آن خانه‏ها بلند باشند چقدر بلند باشند بلنديشان حدي ندارد و آن قدر بلندند كه تمام خلقي كه مكلفند ـ حالا يك گوسفندي هم در دنيا هست آن را كار نداريم ـ و آن خانه‏ها آن قدر بلندند كه تمام مكلفين آن خانه‏ها را مي‏بينند كه اگر كوتاه باشد همه مكلفين نمي‏بينند و آن قدر بلند شده كه سرش از عرش بيرون رفته تا تمام اهل زمين آن‏ها را ببينند و تمام اهل آسمان هم مكلفند نهايت ملائكه‏اند نمي‏بيني يك‏پاره وقت‏ها اشتباه مي‏كنند و از

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 86 *»

اشتباه بيرونشان مي‏آورند.

حالا اين خانه‏ها خانه‏هاي خشت و گلي است؟ چرا ما همچو خانه‏هايي نمي‏بينيم بلكه خانه‏هايي هستند كه خدا ساخته آن خانه‏ها را براي آنكه در آن خانه‏ها ذكر خدا را بكنند بعد از باب آنكه تو گمان نكني كه اين خانه‏ها خانه‏هاي خشت و گلي است فرموده رجال لاتلهيهم و حجت خدا تمام است معنيش همين است كه خفائي درش نباشد همچو واضح و بيّن باشد پس رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه مردماني چندند كه گول نمي‏زند آن‏ها را تجارت و هميشه به ياد خدا هستند و هرگز غافل از ذكر خدا نيستند و هركس اين رجال را شناخت خدا را شناخته چرا كه اين رجال نورهاي خدا هستند و معرفتشان معرفت او است و مكرر عرض كرده‏ام چرت مزن و اين حرف‏ها را ياد بگير كه هرگز از خاطرت نمي‏رود و خواسته اين حرف‏ها بماند.

پس اين خانه‏ها مرداني چند هستند كه لاتلهيهم تجارة و ملتفت باشيد ان‏شاء اللّه كه در ميانه اين چراغ‏ها يك چراغي هست كه از همه متشخص‏تر است مي‏فرمايد انا من محمد كالضوء من الضوء من نسبت به محمد:مثل چراغي مي‏نمايم كه از وجود او روشن شده باشم و اگر او نبود هيچ چراغي نبود پس تمام اين چراغ‏ها همه متصل به او هستند و از او در گرفته‏اند و روشن شده‏اند پس ايشانند آيات و علامات خداوند و اصل اين آيات چهارده نفرند و پيش از تمام مخلوقاتند و مخلوقات از نور ايشان خلق شده‏اند كه اگر خداوند اين آيات را ظاهر نمي‏كرد مردم هيچ حقي هيچ حلالي حرامي نمي‏دانستند مي‏فرمايد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 87 *»

سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق زود باشد كه بنمايانيم آيات خودمان را در آفاق و در انفس چرا كه ذات خدا را نمي‏توان ديد و اين معني همان مطلبي است كه حضرت امير در خطبه‏هاي خود مي‏فرمودند و اقامه مقامه مي‏فرمودند استخلصه في القدم علي سائر الامم و اقامه مقامه في الاداء برگزيد پيغمبر را در ميان خلق و او را قائم مقام خود واداشت و واداشت او را در آن‏جايي كه خود مي‏ايستاد و پيغمبر قائم مقام خدا است معنيش را ملتفت باشيد اقامه مقامه يعني در تمام عوالم پيغمبر را به جاي خود واداشته.

و عرض مي‏كنم اين حرف‏ها را مردم پيش‏ها وانمي‏زدند و آن اوائل زمان مردمانش دخلي به آخرالزمان نداشته‏اند و عُمَر اين زمان بدانيد هزار مرتبه بدتر از آن عمر پيش است و آن‏ها انكار نداشتند كه پيغمبر:قائم مقام خدا است يعني آن‏جايي كه خودش بايد بايستد پيغمبر را واداشته و اين آيات و مقامات همان آيات و مقاماتي است كه در دعاي رجب مي‏خواندي و اين آيات هم در آفاقند هم در انفس و خدا خواسته اين آيات و مقامات را بشناسند و بدانيد اين مردم سرتاسرشان غافلند و از آخوندشان گرفته تا آن عوامشان و تون‏تابشان آن تون‏تاب مي‏گويد بايد تون‏تابي كنم كه نان بخورم و هكذا آخوندش روضه‏خوانش و هيچ كدام نخواسته‏اند خدا بشناسند.

و غافل نباشيد كه در زمان اميرالمؤمنين همه ائمه نيامده بودند توي دنيا و حضرت امام حسن و امام حسين8 بودند جابر جعفي گفت رفتم خدمت حضرت صادق و مي‏خواستم مسئله بپرسم ديدم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 88 *»

لوحي در پيش آن حضرت گذاشته از زمرد سبز گفتم اين لوح چيست فرمود اسم حجت‏هاي خدا در اين لوح نوشته گفتم مي‏دهي بخوانم فرمود اين‏جا گذاشته‏ام كه تو بخواني مي‏گويد برداشتم خواندم اسم تمام ائمه و حالات ايشان را مثلاً سيد سجاد صلوات اللّه عليه تمام حالاتش نوشته بود و هكذا ائمه ديگر.

و غافل نباشيد ببينيد صد و بيست و چهار هزار پيغمبر آمده توي دنيا و آيا هيچ بر ما واجب است كه همه را بشناسيم و تفصيل حالاتشان را بدانيم و اقلاً صد و بيست و چهار هزار وصي آمده‏اند توي دنيا و بيشترشان را نمي‏شناسي و هر كدام را مي‏شناسي مثل آدم و نوح صلوات بر ايشان مي‏فرستي و هر كدام را نمي‏شناسي مي‏خواني ان اللّه و ملائكته يصلون علي النبي مثل آنكه تو ملائكه را نمي‏شناسي و صلوات بر آن‏ها مي‏فرستي ولكن خواسته‏اند كه تو ايشان را بشناسي مي‏فرمايد لايقاس بنا احد و ساير پيغمبران از پيش خدا نيامده‏اند و هركس گمان كند از پيش خدا آمده‏اند خيال او باطل است ولكن محمد و آل‏محمد: از پيش خدا آمده‏اند به اين معني كه هركس پيش ايشان مي‏رود پيش خدا رفته و هركس از پيش ايشان بيايد از پيش خدا آمده چرا كه من يطع الرسول فقد اطاع اللّه پس خدا را بايد شناخت ولكن تا آياتش را ظاهر نكند نمي‏شود او را شناخت چرا كه اذ كان لاتدركه الابصار و خدا صدا نبود او را بشنوند و رنگ نبود كه او را ببينند پس غافل نباشيد كه خدا يعني لاتدركه الابصار خدا را هيچ بصري نمي‏تواند مشاهده كند و ابصار را در احاديث معني كرده‏اند ابصار را

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 89 *»

چشم تنها نگيريد بلكه هر مشعري داري از راه او بصيرتي پيدا مي‏كني پس از راه گوش چيزي فهميدي بصيرتي پيدا كرده‏اي پس گوش تو هم بصري شد پس لاتدركه الابصار چشم نمي‏بيند او را چرا كه رنگ نيست و هكذا گوش تو هم بصري ديگر هست و از راه گوش هم نمي‏تواني او را ادراك كني و هكذا شامه هم بصري هست چرا كه بوها را تميز مي‏دهي به او و هم‏چنين ذائقه نه به اين‏جور بصيري مثل چشم بلكه به اين معني كه بصيرتي پيدا مي‏كني در چيزها چنان‏كه به واسطه لامسه بصيرتي پيدا مي‏كني در نرمي چيزها و زبري چيزها پس لاتدركه الابصار جميع بصرها نمي‏توانند پي به او برند و چون چنين بود آيات خودش را نمود و آيات خدا رنگ دارند شكل دارند كلامكم نور و امركم رشد.

و اين آيات واللّه رجالي هستند كه هركس ايشان را شناخت خدا را شناخته پس اين‏جور آياتي كه خدا گفته مي‏نمايانم به خلق همچو آياتي هستند و آن اول عهدي كه پيغمبر مي‏گرفتند اين‏جور چيزها بود حالا ديگر يهودي‏ها از اين حرف‏ها خبر ندارند چنين است چرا كه حق نمي‏خواستند طالب حق نبودند ولكن موسي خبر داشت هارون خبر داشت و بدانيد هميشه دور و بر پيغمبران شياطين و منافقين بوده‏اند و كذلك جعلنا لكل نبي عدواً شياطين الانس و الجن و حتي دور و بر پيغمبر خودمان چقدر از شياطين و منافقين مردمان متشخص صاحب قوت و قدرت بودند و اين خالد بن وليد آن قدر شجاع بود كه تو حالا لعنش مي‏كني كه سر كرده هر لشكري بود و مي‏فهميدند كه خالد سر كرده است همه اذعان مي‏آوردند و تسليم مي‏كردند. و خيلي‏ها در آن

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 90 *»

پيش‏ها ايمان آوردند مثل سيف ذي‏يَزَن آن پيش‏ها ايمان آورده بود به پيغمبر و آدم واللّه مي‏شناخت ايشان را چنان‏كه وقتي مي‏ايستاد مي‏ديد پشت سرش ذكر مي‏كنند تسبيح تهليل مي‏كنند و مي‏خواست خدا به او نشان بدهد انوار ايشان را خطاب شد در پشت تو نور محمد و آل‏محمد است و ملائكه در پيش آن نور مي‏ايستند و تسبيح و تهليل مي‏كنند عرض كرد ممكن است كه آن نور مبارك در پيشاني من باشد كه ملائكه را ببينم كه تسبيح و تهليل مي‏كنند خداوند قرار داد در پيشاني او بعد عرض كرد خدايا ملائكه را مي‏بينم اما آن نور مباركش را نمي‏بينم آيا ممكن است كه آن انوار را در عضوي از اعضاي من قرار بدهي كه ببينم خطاب شد بلي چرا ممكن است و نور حضرت پيغمبر را در انگشت بزرگش قرار داد و هكذا تا پنج انگشتش نور مبارك پنج تن را قرار داد و اين‏ها قصه‏خواني نيست كه واللّه آدم آدم شده به واسطه ايشان و اين نور همه‏شان بود و پنج‏تا مي‏شمارند چرا كه اصل چهارده‏تا است و انگشت‏ها چهارده‏بندند و تفاصيل آن پنج نور مقدسند و آدم به واسطه همين چهارده آدم شد و نجاتش به واسطه شناختن ايشان شد و آدم اين اسماء را تعليم شيث كرد و هكذا هر پيغمبري به وصي خود تعليم مي‏كرد. و دور و برِ هر پيغمبري آن قدر منافقين بودند چنان‏كه در زمان پيغمبر شما همين كه چشمش را هم گذاشت همه مرتد شدند و مرتد بدتر از كافر است و احكام ظاهرش هم تفاوت دارد كه اگر يهودي توبه كرد ازش قبول مي‏كنند ولكن در ميان مسلمانان كسي مرتد شد و دوباره برگشت توبه‏اش را قبول نمي‏كنند و لامحاله او را مي‏كشند و زنش را

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 91 *»

مي‏گيرند مالش را مي‏گيرند منظور آنكه پيغمبر كه از دنيا رفت همه مرتد شدند و مسلماني نبود همچو اول وهله همه مرتد شدند و مؤمن محض را مي‏فرمايند سه نفر به حال خود ماندند و عمار را زوركي داخل مي‏كنند و آن چهار نفر مسلمان بودند. ديگر اين همه هو هو آن ابابكر و قشون اسلام و هكذا عمر و قشونش همه مرتد و بدتر از كافر شدند ديگر عمر حق بر اسلام دارد هيچ حقي ندارد و اسلام را اين ضايع كرد و دين پيغمبر را تغيير و تبديل داد حالا پيغمبر يك مطلبي را مي‏خواست بگويد البته به ابوبكر نمي‏فرمود به عمر نمي‏گفت و تمام ائمه طاهرين در همان وقتي كه پيغمبر بود لوحي نازل شد بر پيغمبر و جميع نشاني‏هاي ائمه و اموري كه در هر زماني چه خواهد شد و كه پادشاه خواهد بود و سلطنت خواهد كرد و مدت سلطنتش چقدر خواهد بود نوشته بود و ائمه شما هنوز به دنيا نيامده اعتقادش بر جابر جعفي واجب است و اگر اعتقاد نكند به جهنمش مي‏برند و امر غريبي است كه كسي كه بعد از اين بيايد اعتقاد بكن اگر آمد و ديدم او را اعتقاد مي‏كنم ديگر بيا هنوز نيامده نديده‏اي اعتقاد به او بكن چرا كه ايشان بودند و هيچ چيز نبود و مدت‏ها ايشان بودند و تسبيح و تهليل مي‏كردند و هيچ مخلوقي غير از ايشان نبود تا وقتي كه خداوند از نور پيغمبر و اين‏ها در آن اشارات هست خصوص در جلد هفتم بحار كه تفصيل داده و مدت‏ها گذشت خداوند از نور پيغمبر دوازده حجاب آفريد و اين‏ها لفظ‏هاي حديث است كه عرض مي‏كنم و معنيش را بخواهم عرض كنم تفصيل خيلي دارد و پيغمبر در اين حجاب‏ها داخل شد دوازده هزار سال در حجاب

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 92 *»

دوازدهم بود و هكذا يازده هزار سال در حجاب يازدهم و اين حجاب‏ها يكي حجاب عظمت بود و اين عظمت نور پيغمبر است و فعل او است و بايد از او صادر شود و بعد از آنكه از اين دوازده حجاب بيرون آمد بيست دريا خداوند از نور ايشان خلق كرد باز آن درياها درياي عظمت كبريا از آن نمره كه اول شمردم بود بعد خطاب شد بايد در اين درياها فرو بروي و شنا بكني و چيزي كه از عمل پيغمبر است خودش بايد درش فرو برود و سياحت بكند و او در خلال اين دريا فرو برود و بعد از آنكه از اين بيست دريا بيرون آمد ملتفت شد كه خدا اين همه نعمت به او داده افتاد كه شكر كند يادش آمد اين همه نعمت و اين همه دولت چگونه مي‏شود شكر كند برخاست گفت خدايا مي‏دانم بايد شكر تو را بكنم اما نمي‏توانم شكر تو را بكنم خطاب شد همين كه دانستي عين شكر من است و پيغمبر از خجالت عرق كرد صد و بيست و چهار هزار قطره از بدن مباركش چكيد خداوند از هر قطره‏اي پيغمبري از پيغمبران را خلق كرد و صد و بيست و چهار هزار پيغمبر از نور ايشان آفريده شده‏اند.

و غافل نباشيد هرچه هست و خدا آفريده از نور ايشان است و در جايي مي‏فرمايد عرش و كرسي از نور من و ملائكه از نور علي و در جايي ديگر مي‏فرمايد عرش از نور من و كرسي از نور علي و مطلب يكي است و مي‏فرمايد در ذيل حديث كه خودشان اشرفند از ملائكه و آسمان و زمين چرا كه از نور خدا خلق شده‏اند پس پيغمبران كه مي‏روند پيش خدا بايد بروند پيش ايشان و اللّهم اني اتوجه اليك بمحمد و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 93 *»

آل‏محمد و همين كه به ياد ايشان هستي پيش خدا هستي چنان‏كه سرور پيغمبر سرور خدا است و در خصوص خنده پيغمبر است كه بُرخ مرد شوخي بود و آدم خوبي بود وحي شد به پيغمبر كه بُرخ روزي پنج مرتبه مرا مي‏خنداند و در نماز پنج‏گانه حاضر مي‏شد و شوخي مي‏كرد و پيغمبر را مي‏خندانيد پس من يطع الرسول فقد اطاع اللّه همين‏طور كسي پيغمبر را محزون مي‏كند فلما اسفونا انتقمنا منهم و اصل آيه در شأن بني‏اسرائيل است كه چون خلاف كردند ما انتقام كشيديم و واللّه بني‏اسرائيل خلاف كردند و ايشان انتقام كشيدند چرا كه در زيارتشان مي‏خواني السلام عليك يا منزل المنّ و السلوي و چهل سال موسي با بني‏اسرائيل مي‏گرديدند تا آخر موسي و هارون مردند در آن بيابان و يوشع بعد از ايشان يهودي‏ها را برد به آبادي رساند و در اين مدت چهل سال خداوند ابري بالاي سرشان قرار داد كه هرجا كه ابر مي‏ايستاد اين‏ها بار مي‏انداختند و اين ابر ترنجبين براشان نازل مي‏كرد و اين يك چيز چرب شيرين خوش‏مزه‏اي بود از بس خورده بودند دلشان را زده بود مي‏گفتند ما سير و پياز و سبزي مي‏خواهيم و سَلوي مرغي بود و مي‏آوردند كباب مي‏كردند و مي‏خوردند و يكي مَنّ اسمش است و يكي سَلوي و حضرت امير مي‏فرمايد من بودم كه بر آن‏ها نازل مي‏كردم و وقتي بار مي‏كردند مأمور نبودند كه چيزي با خود بردارند و هركس برمي‏داشت موسي حدش مي‏زد باز اين ابر راه مي‏افتاد مي‏رفت آن‏ها هم بار مي‏كردند به همراه ابر مي‏رفتند تا چهل سال و موسي در مدت عمر خود آبادي نديد.

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 94 *»

ديگر حضرت امير كجا بود او پيش از آدم نوح ابراهيم بود مي‏فرمايد پيغمبر كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين و نمي‏فرمايد كنت رجلاً و پيغمبر آن است كه كتاب داشته باشد امت داشته باشد و حضرت امير مي‏فرمايد كنت ولياً و آدم بين الماء و الطين و هنوز آدم خلق نشده بود تا وقتي كه آدم را خلق كردند نورشان را در صلب آدم قرار دادند و از صلب او منتقل شد به حوا و حوا هرجا راه مي‏رفت روشن بود و از او منتقل شد به شيث و از او به نوح و اين نور نور ظاهري بود و هيچ تأويلي درش نيست و وقتي به دنيا آمد توي گهواره بود توي اطاق اطاق را روشن كرده بود پس اشهد انك كنت نوراً في الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة و اشهد انك كنت من دعائم الدين و اركان المؤمنين نه همين خيال كنيد كه دين خودتان دين محمد بن عبداللّه است بلكه دين تمام پيغمبران دين او است و خدا تا بود محمد بن عبداللّه بود و پيغمبر بود حالا ديگر لباس ظاهر مي‏گرفتند لباس، معرفت ايشان نيست و بايد ايشان را اين‏طور شناخت و فرموده ان معرفتي بالنورانية حالا پوستين هم دارد داشته باشد لكن نفرمود هركس پوستين مرا شناخت خدا را شناخته فرمود ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل معرفت من به نورانيت همان معرفت خداي عزوجل است و همه ائمه شما چنينند نهايت حضرت امير اين را فرمود و اين صريح آيه قرآن است سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم يعني للمكلفين و عرض مي‏كنم يتبين فرمود چيزي كه خيلي ظاهر است يتبين مي‏گويند كه هركس آن آيات را شناخت خداي خود را شناخته و اگر آن

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 95 *»

آيات نبودند خدا شناخته نمي‏شد پس دوستي ايشان دوستي خدا است تقرب به ايشان تقرب به خدا است توكل به ايشان واللّه توكل به خدا است و هكذا پناه‏بردن به ايشان پناه‏بردن به خدا است و خدا ديگر پناهي ندارد جز ايشان و ايشانند آن آياتي كه خدا را مي‏نمايانند يعني علمشان علم خدا است قدرتشان قدرت خدا است كارشان كار خدا است اگر چنين نمي‏كردند هيچ خدا نمي‏شناختيم و ايشانند كه خدا را وصف كردند تعريف كردند و واجب است كه ما هم ياد بگيريم چرا كه محتاجيم و الاّ ايشان احتياج به ما ندارند مشغول كار خودشان هستند ولكن تو محتاجي كه ايشان را بشناسي و توجه به ايشان بكني و اگر مردم مأمور نبودند كه ايشان را بشناسند خودشان محتاج و گدا مي‏ماندند ولكن خدا خواسته كه انعام كند بر خلق و كسي خدا را بشناسد يا نشناسد بر خدا چيزي افزوده نمي‏شود ولكن اگر خدا را نشناخت خدا ندارد چنان‏كه خيال كني خدا چشم برات خلق كند ولكن روي هم بگذاري و نگاه نكني انوار پيش تو نيامده و تو از انوار خبر نداري ولكن اگر چشم را باز كني تو به نور رسيده‏اي و نور به تو رسيده ولكن اگر چشم خود را به هم بگذاري واللّه نور تمام بدنت را فرو بگيرد نور پيش تو نيامده چنان‏كه تو حلوا بچشي تمام بدنت را حلوا فرو بگيرد به حلوا نرسيده‏اي و با وجودي كه خدا محتاج به تو نيست امرت كرده كه دين داشته باشي مذهب داشته باشي پس هرچه امر كرده براي نفع شما امر كرده پس پيغمبر را فرستاده در ميان شما منت بر شما گذاشته چرا كه هيچ چيز پيش خدا به اين قدر و مرتبه نيست پس خواسته كه ايشان را

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 96 *»

بشناسي تا خدا را شناخته باشي از اين جهت ايشان را در آفاق و در انفس ظاهر كرده كه همه مكلفين او را بشناسند و پي به او ببرند.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 97 *»

10/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

خداوند عالم چون خلق را براي فايده‏اي خلق كرده است و هر كاري كه فايده ندارد اين اسمش لغو و بي‏حاصل است و لغو از خداي ما سر نمي‏زند ملتفت باشيد پس خلق را براي فايده‏اي خلق كرده است و آن فايده عايد خلق بايد بشود نه عايد خدا براي خدا چه فايده دارد خدا هيچ فايده نمي‏خواهد و محتاج به هيچ چيز نيست ولكن فايده خلق به خلق راجع است مثل آنكه چشم را خلق كرده براي ديدن و فايده دارد كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 98 *»

مي‏بيند زيد مثلاً و هكذا گوش و تمام مشاعر پس خداوند تمام خلق را براي فايده خلق كرده و آن فايده كه خدا خلق را براي آن خلق كرده هميشه و دائمي بايد باشد كه اگر مدت معيني باشد و بعد نباشد خلقت لغو و بي‏حاصل مي‏شود چنان‏كه مثل‏هاش را زده‏ام كه بتواني تصورش كني مثل آنكه كوزه‏گر جميع دكان و اوضاع كوزه‏گري را رو مي‏كند كه كوزه بسازد حالا كوزه‏گري كرد اسبابش را جمع كرد و كوزه ساخت و بعد از ساختن بزند بشكند اين بي‏فايده مي‏شود بلكه هر عاقلي مي‏فهمد كه اين‏كه در نهايت دقت و حكمت كوزه بسازد و رنگ و روغن بزند و يك مرتبه درهم بزند بشكند خصوص تعمد كند و بشكند و كسي او را واندارد خوب اگر مي‏خواستي نباشد چرا ساختي و اگر اعتنا داشتي چرا درهم شكستي و غافل نباشيد عرض مي‏كنم ببين اين كوزه را ساخت كوزه‏گر حالا مي‏زني مي‏شكني اين فايده ندارد خير همان روزي كه ساختيم شكستيم يك ماه نگاه داشتيم و شكستيم به خصوص كه فايده عايد خود كوزه بشود و خلق الانسان من صلصال كالفخار مي‏فرمايد من انسان را از گل ساختم مثل فخار يعني مثل كوزه و اين كوزه‏ها مال فاخورند و چيزي كه عايد مي‏شود عايد كوزه‏ها مي‏شود نه عايد خدا چنان‏كه چشم ساخت كه رنگ‏ها را ببيند شكل‏ها را ببيند و هكذا گوش و الاّ خدا خودش هيچ محتاج به گوش نيست بدون چشم مي‏بيند بدون گوش مي‏شنود و ذائقه ساخت براي آنكه طعوم را بچشد و هر طعمي كه نفعي دارد مي‏خورد و قوت مي‏گيرد و نمو مي‏كند و فايده خلق عرض مي‏كنم حكماشان درش درمانده‏اند و متحير شده‏اند و فايده انساني آن

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 99 *»

است كه عايد خودش مي‏شود اگر خوب است عايد خودش مي‏شود همچنين شر هم ازش صادر شد مي‏گيردش و برويم سر مطلب.

خدا انسان را خلق كند و چشم براش خلق كند كه ببيند خيلي خوب اين‏كه چشم براش خلق كرد محتاج بود به چشم و هكذا اگر گوش براش خلق كرد چون محتاج بود همه اين‏ها هم عايد خودش شود اما اين‏ها چند صباحي باشد و در عمر معيني باشد بعد بميرد خوب فايده‏اش چه بود لدوا للموت توليد كنيد براي مردن مي‏خواستي نسازي و اگر ملك خدا همين دنيا بود خدا اصلاً اعتنا به او نداشت و خلقش نمي‏كرد ولكن اين دار خراب را براي عالم بقا آفريده و الدنيا مزرعة الآخرة چنان‏كه تخم را تا در آب نكاري زياد نمي‏شود و منفعت بي‏حساب به انسان نمي‏رسد ببين يك بادام مي‏كاري و زراعت مي‏كني در هر سالي چقدر بادام برمي‏داري و دار دنيا را براي آخرت قرار داده يك كلمه حقي انسان بگويد به شرط آنكه پشت سرش باطلي نگويد و يك عمل خير كند به شرط آنكه پشت سرش عمل باطلي نكند در آخرت ابد الابد به نعمت‏ها متنعم مي‏شود پس برويم سر مطلب.

خداوند عالم انساني بسازد كه چشمش خوب ببيند و هكذا و آن آخر كار خرابش كند اين چه فايده داشت و حال آنكه مي‏فرمايد خلقتم للبقاء لا للفناء و اغلب حكماتان خيال مي‏كنند انسان وقتي مرد معدوم مي‏شود و چيزي كه معدوم شد نمي‏شود موجودش كرد و اين حرف راست متيني است كه اعاده معدوم ممتنع است چنان‏كه اگر خشتي را ماليدي و بعد از ماليدن شكستي آن خشت شكسته را نمي‏شود برش

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 100 *»

گردانيد و چيزي كه در دست تو است گل است و همان پولي كه دادي و خشت اولي را ماليدند حالا هم بايد همان قدر مايه بگذاري و اگر فرض كني آن خشت اولي صاحب شعور است خشت دومي از او خبر ندارد چرا كه اگر او معصيت كرده اين خبر از معاصي او ندارد يا آنكه او نماز كرده اين خبر ندارد كه نماز كرده و واقعاً عرض كردم اعاده معدوم محال است و خدا امر محال نمي‏كند و آن‏چه كرده و مي‏كند از عالم امكان مي‏كند نه از عالم امتناع و آن‏چه مي‏كند از عالم امكان مي‏كند و اعاده معدوم البته نمي‏كند و اين مردمي كه اين‏جور حرف‏ها مي‏زنند اصلاً معني مردن را نفهميده‏اند يعني چه و اگر اين شخص كه مرد معدوم شده بود فاتحه مي‏خواني براش براي معدوم مي‏خواني زيارتش مي‏روي زيارت معدوم مي‏روي و خلقتم للبقاء و روز اول كه خلق كرد انسان را از براي باقي بودن خلقش كرد نه از براي فاني شدن نهايت از شهري به شهري ديگر مي‏رود و از شهري كه رفت در آن شهر نيست اما در شهر ديگر هست و انسان اين‏جا مرد اين‏جا نيست كجا است در عالم برزخ همين‏طور در برزخ مي‏ميرند مي‏روند به آخرت و انسان فاني نمي‏شود و خدا براي بقاء خلقش كرده چرا چنين خلق كرده و سرّش آن بود كه عرض كردم كه غافل نشوي چرا كه انساني را خلق كنند و عمرش خيلي باشد مثل نوح هزار سال و آخرش بميرد معدوم بشود فايده‏اش چه بود كوزه ساختيم چهار روز نگاه داشتيم بعد خرابش كرديم اين چه فايده داشت خصوص فايده‏اي كه بايد عايد خلق شود نه عايد خدا حالا اين را معدوم كند چطور فايده عايد معدوم مي‏شود.

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 101 *»

و غافل نباشيد و ان‏شاء اللّه وقتي ياد گرفتيد يك كسي معصيتي كرده هميشه او را عذاب كنند. و انسان وقتي مي‏رود توي كار مي‏بيند اين مردم در هر مطلبي كه داخل مي‏شوند به اشتباه و ضلالت افتاده‏اند چرا كه نگرفته‏اند مطلب را از معصوم و به عقل ناقص خود خواسته‏اند بفهمند مي‏گويند خداوند عالم هميشه كسي را عذاب كند داخل محالات است پس جهنم فاني مي‏شود عذابش عذب مي‏شود و چند صباحي اين‏ها را عذاب مي‏كنند و داخل جهنم مي‏كنند و خورده خورده عادت مي‏كنند به جهنم مثل شخص ترياكي كه خورده خورده عادت مي‏كند به ترياك همين‏طور اهل جهنم عادت مي‏كنند به عذاب پس عذاب منقطع است سختي منقطع است و مي‏گويند فقر دائمي محال است و نمي‏شود همچو چيزي و لامحاله اين‏هايي كه به جهنم مي‏روند اول وهله اوقات تلخي دارند و همين كه عادت كردند طبعشان طبع سمندري مي‏شود و عذاب منقطع مي‏شود و آن رئيسشان محيي‏الدين است مي‏گويد اگر كسي تقصيري در حق ما كرده باشد و ما مسلط شويم و مقصر خودمان را بگيريم و هي سر هم چوب به او بزنيم همچو نمي‏كنيم با وجودي كه ما ارحم الراحمين نيستيم اگر مقصري را گرفتيم يك دفعه چوبش مي‏زنيم ولش مي‏كنيم يا اينكه ازش ايمن نشديم يك جايي كُنْدَش مي‏كنيم مي‏اندازيم ولكن خدايي كه ارحم الراحمين است و رحمش از هر پدري و مادري رفيقي دوستي بيشتر است حالا اين خداي ارحم الراحمين كسي يك كلمه كفري گفته چطور هميشه عذابش مي‏كند و ديگر ملاصدرا تقليدش مي‏كند و واللّه هيچ نفهميدند و داخل

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 102 *»

حكمت نشدند و گمان مي‏كنند خودشان حكيمند و عالمند و مردم ديگر جاهل و سفيهند و الا انهم هم السفهاء ولكن لايشعرون و خلقي را كه خدا دائمي قرار داد و انساني را كه در عالم بقا آفريد ممكن نيست كسي بتواند او را فاني كند ولكن انما تنتقلون من دار الي دار از شهري به شهري مي‏توان رفت ولكن انسان فاني نخواهد شد و انسان را خدا سير مي‏دهد و نسيّركم في البر و البحر گاهي در دريا سيرش مي‏دهد گاهي در خشكي گاهي در دنيا گاهي در برزخ نمي‏بيني كه براي مرده‏هاتان فاتحه مي‏خواني حتي اضعف اموات مي‏فهمند و آن‏هايي كه متشخصند زندگيشان از زندگي دنيا خيلي بهتر و واضح‏تر است و مي‏فرمايد و لاتحسبنّ الذين قتلوا في سبيل اللّه امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون و مؤكد كرده و نون تأكيد آورده يعني البته گمان نكنيد آن چنان كساني كه كشته شدند در راه خدا امواتند بلكه ايشان احيائند و در نزد پروردگار خود روزي مي‏خورند و آن‏ها وقتي مي‏روند از دنيا محيط به دنيا مي‏شوند و احاطه مي‏كنند به دنيا و جميع اين دنيا در پيششان مثل فلقه جوزي است در كف دستشان و آن‏ها زنده‏اند پيش خدا و مرزوقند و آن‏ها جماعت مخصوصي هستند و اين‏جور جماعتند كه فرمودند ان ميتنا اذا مات لم‏يمت به درستي كه ميت ما وقتي مرد نمرده است و جميع اعضا و جوارحشان واللّه حرف مي‏زند و سر سيدالشهداء را وقتي گذاشتند در پيش يزيد اين خواست بر خود ببالد و فخر كند گفت كدام يك غالب شديم فرمود و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون و ائمه طاهرين سلام اللّه عليهم از اعضا و جوارحشان همين‏طوري كه از پيش

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 103 *»

رو مي‏بينند از پشت سر مي‏بينند و با جميع بدنشان مي‏بينند مي‏شنوند و مي‏فرمايند ما آن‏طوري كه اهل بهشت وقتي در بهشت رفتند آن‏طور مي‏شوند ما الآن آن‏طوريم پس آن جماعتي كه زنده‏اند پيش خدا و مرزوقند فرمودند ان قتيلنا اذا قتل لم‏يقتل ما را نمي‏توانند بكشند كه حرف نزنيم و چيز نفهميم.

و عرض مي‏كنم همان‏هايي كه مي‏ميرند نمرده‏اند و همان‏هايي را كه كشته‏اند و كشته شده‏اند زنده‏اند و معدوم نشده‏اند حتي سر قبر اطفال مي‏روي و فاتحه مي‏خواني خدا سوغاتي در طبق مي‏گذارد هرچه خودش مي‏داند خوب است و مي‏رساند به او كه فلان برات داده است و مي‏فرمايند چه بسيار كساني كه پدر و مادرند و اولادشان را عاق كرده‏اند مي‏روند فاتحه مي‏خوانند سر قبرشان آن‏ها خوشحال مي‏شوند و از او راضي مي‏شوند و مي‏فرمايند بسا كسي كه بي‏ادبي نكرده در حيات خود به پدر و مادر ولكن عبادتي كاري براي پدرش مادرش نمي‏كند آن‏ها عاقش مي‏كنند چرا كه حق دارند بر او پس مردن انتقال شدن است نهايت هر شهري يك جوري و يك طوري است.

مي‏فرمايند در آن شهري كه صاحب‏الامر تشريف دارند شهر جابلقا و جابرصا است و توي همين زمين است و مي‏فرمايند هفتاد هزار دروازه دارد و خلق همه بيرون مي‏آيند و داخل مي‏شوند و مي‏روند پي كسب و كارشان و همه كسب و كار دارند و خريد و فروش دارند مي‏فرمايند ثمن خريد و فروششان صلوات فرستادن بر محمد و آل‏محمد است مثلاً كسي مي‏خواهد يك من برنج بخرد يك صلواتي مي‏فرستد و يك من

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 104 *»

برنج مي‏گيرد و صاحب‏الامر در آن‏جا است تا وقتي كه خدا خواست ظاهر مي‏شود و اگر بخواهد همين حالا هم مي‏تواند ظاهر شود و با لشكرش پدر مردم را مي‏سوزاند كسي از اين‏جا برود به جابلقا نمرده است نهايت از شهري به شهري رفته مي‏فرمايد پيغمبر تناكحوا تناسلوا فاني اباهي بكم الامم يوم القيمة و لو بالسقط زن بگيريد و بچه درست كنيد كه من مباهات مي‏كنم در روز قيامت بر پيغمبران و اگرچه به بچه سقط‏شده باشد پس جايي كه سقط بيايد در روز قيامت و پيغمبر به آن سقط‏شده مباهات كند پس البته مردم ديگر خواهند آمد ديگر سقط‏شده معدوم شود و دو مرتبه او را بسازند حاشا بلكه عرض مي‏كنم مثل قندي كه در آب بيندازي اين از جايي به جايي منتقل شد يعني از خشكي رفت به تري و بخواهي به دست بياوري مي‏جوشاني آب‏هاش را و رجعتش مي‏دهي و مي‏آوري به دنيا همين‏طور فلزات را مي‏ميراني و احيا مي‏كني پس مردن مثل همين است كه قندي را بيندازي در آب معدوم نمي‏شود نهايت حالتش تغيير مي‏كند مي‏خواهي به دست بياوري دوباره احياش مي‏كني.

پس غافل نباشيد عرض مي‏كنم انسان را همان وقتي كه خدا مي‏خواهد خلقش كند براي بقا مي‏سازدش چرا كه اگر براي بقا نباشد يك كوزه‏اي بسازي و چند صباحي نگاه‏داري و بعد بشكني به خصوص كه فايده بايد عايد اين انسان بشود حالا اين معدوم شود چطور فايده به او مي‏رسد و اين انسان را در عالم باقي آفريده و براي حكمت‏هايي چند از حالتي به حالتي منتقل مي‏كند چنان‏كه يك وقتي در شكم مادر بود و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 105 *»

حرف نمي‏زد وقتي از شكم بيرون آمد بنا كرد به حرف بيايد و اول حرف زدن بچه را همه مي‏دانيد يك ننه‏اي يك دده‏اي مي‏گويند پس همان كه ناطق نبود تعليم گرفت و ناطق شد و مي‏بيني بعد از آنكه مشغول به كاري شد مثلاً رفت نجاري ياد گرفت نبايد بميرد كه نجار شود بلكه هماني كه نجار نبود رفت و نجاري ياد گرفت پس حالات خلق تغيير مي‏كند ولكن معدوم نمي‏شوند در هيچ جا و بسا وقتي حالاتشان را ببيني تعجب كني كه بچه انساني به قدر يك بزغاله شعور ندارد به خلاف بزغاله تا از مادر متولد شد بنا مي‏كند شير خوردن و انسان واللّه متحير مي‏شود كه چه جور تدبيري است كه صانع كرده بچه‏اي كه به قدر يك بزغاله شعور ندارد يك دفعه مرد حكيمي دانايي مي‏شود.

پس بدانيد كه خدا انسان را در عالم بقا خلق كرده و فنا براش نيست و اگر بهشت فاني بود و لو مدتش بيش از دنيا بود لغو بود و بي‏فايده بود مثل كوزه‏گري كه سر هم كوزه بسازد و بشكند و ظاهراً به نظر مردم اين‏طورها مي‏آيد كه ظاهراً هي خلق مي‏آيند و مي‏روند و عالم كون و فساد اسمش گذاشته‏اند براي همين و آن‏هايي كه يعلمون ظاهراً من الحيوة الدنيا همچو فهميده‏اند و خيال مي‏كنند آخرت را بايد ساخت و شما بدانيد حالت آخرت طوري است و حالت دنيا طوري ديگر است و در دنيا هرچه انسان بخواهد بگويد بايد خورده خورده بگويد و يك مرتبه نمي‏تواند تمام حرف‏ها را بزند و در اين دنيا خدا چنين خلق كرده حتي در عالم برزخ و تا در خيالي هستي نمي‏تواني منتقل شوي به خيالي ديگر و همين‏طور در اين دنيا توجه به جايي داري

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 106 *»

از جايي ديگر غافلي ولكن در قيامت چنين نيست چرا كه تو هرچه مي‏داني مي‏خواهي علم اسمش بگذار يا چيز ديگر تمام آن‏چه مي‏داني در نفست مي‏داني ولكن در خيالت و در دنيا نمي‏داني ولكن در قيامت كه رفتي لايغادر صغيرة و لا كبيرة الاّ احصيها فرو نمي‏گذارد نه كار پست كوچكي نه كار بزرگي را مگر آنكه شمرده است آن را و مي‏يابند آن‏چه را كه كرده‏اند حاضر و وجدوا ما عملوا حاضراً و ببينيد آن‏جا چقدر وسيع است انسان تمام علوم و اعمالش را مي‏بيند هرچه نماز كرده روزه گرفته هرچه سعي كرده اما در برزخ در دنيا نمي‏تواند همه را ديد با وجودي كه مي‏فهمي آن‏چه معلوم تو است همه را مي‏داني اما تمامش را بگويي يا آنكه خيال كني نمي‏تواني ولكن آن‏جا كه رفتي چيز بدي مي‏بري يا آنكه سعيت در كارهاي خوب بوده در ذكر نماز روزه كارهاي خوب من يعمل مثقال ذرة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شراً يره.

و چيزي كه هست و محل اشكال است اين است كه بسا انساني كه كار خوب دارد و كار بد حالا ديگر هر دو را ببيند نمي‏شود و مؤمني كه واقعاً خدا مي‏داند مؤمن است تمام گناهانش عارضي است و گناهان عارضي از آن‏جا نيامده و تفصيلش را نمي‏توانم عرض كنم پس مؤمني بسا گرسنه شد مال مردم را برداشت خورد و هكذا مي‏بيني هواها هوس‏هايي كه مؤمنين دارند و بسا مؤمني خون در بدنش غلبه كرد شهوت در بدنش زياد شد و جماعي كرد يك دفعه به خود مي‏آيد كه اين چه غلطي بود كه كرديم و اين چه گُهي بود خورديم و علامتش آن است

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 107 *»

كه پيش خداي خود پشيمان است و لو هزار مرتبه معصيت بكند باز شرمنده و روسياه است و مؤمن حالتش اين‏طور است و به اين جماعت خطاب شده يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لاتقنطوا من رحمة اللّه پس اين جماعت مي‏دانند كه اگر خدا عذابشان كند ظلم نكرده و اگر بخواهد ببخشد به آن‏ها مي‏بخشد مثل كسي كه مال كسي را خورده بعد حالتش جوري مي‏شود كه حلالش مي‏كند و كساني كه اين است حالتشان كه شرمنده‏اند در نزد خداي خود و اقرار و اعتراف دارند به گناهان خود خدا خشنودشان مي‏كند و خشنودشان كرده ان اللّه يغفر الذنوب جميعاً و الف و لامش الف و لام استغراق است و جميعاً را تأكيد آورده يعني همه را مي‏آمرزد و خدا همچو خدايي است يغفر الذنوب جميعاً و اگر همچو نكند كه غفور نيست و به اقتضائي كه غفور است البته تو را مي‏آمرزد و ايقنت انك انت ارحم الراحمين في موضع العفو و الرحمة و اشد المعاقبين في موضع النكال و النقمة و آن اشد المعاقبين مي‏خواهي بداني كجا است خودش فرموده ان اللّه لايغفر ان‏يشرك به كسي كه مشرك به خدا شد البته خدا او را نمي‏آمرزد ديگر چطور آدم مشرك مي‏شود به خدا حالا ديگر خسته‏ام و نمي‏توانم تفصيلش بدهم و همان قاعده كه عرض كردم چون در عالم بقاء جاي انسان‏ها است هر كدام كه معصيتشان بالعرض بوده خدا آن‏ها را مي‏آمرزد و ايقنت انك انت ارحم الراحمين في موضع العفو و الرحمة و آن‏هايي كه گناهشان بالعرض نبوده و ذاتي بوده ابدالابد در جهنم خواهند بود و چيزهايي كه محيي‏الدين و ملاصدرا نفهميده‏اند تو بفهم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 108 *»

ان‏شاء اللّه پس اگر كافري رفت به آن‏جا كفرش ذاتي است و عرضي نيست و مي‏شود كفر عرضي باشد مثل آنكه سحره آل‏فرعون آمدند پيش فرعون و آن‏ها را وعد و وعيد داد و ريسمان‏هاي خود را انداختند و مار شد بنا كردند راه رفتن و موسي عصاش را انداخت اژدهايي شد كه تمام آن‏ها را بلعيد پس سحره به سجده افتادند و گفتند ايمان آورديم به خداي موسي و هارون پس اولاً  كافر بودند به موسي بعد مؤمن شدند و مي‏شود كسي كافر باشد بعد متنبه شود پس خداوند انسان را در عالم بقاء خلق كرده اگر ايمان ذاتي است هميشه همراه او خواهد بود و اگر كسي كفرش ذاتي است هميشه در جهنم خواهد بود و هرگز خلاصي نخواهد داشت.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 109 *»

11/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

خداوند عالم خلق را از براي فايده‏اي خلق كرده و آن فايده را چنان‏كه مكرر عرض كرده‏ام در آن جاهايي كه مي‏فهمي فكر كن چشم را براي ديدن ساخته و اين فايده عايد خود انسان مي‏شود و خلق را براي فايده‏اي آفريده و اين خلق بايد هميشه در ملك خدا باشند و فايده ببينند اما تمام مخلوقات اين‏طورند اين‏طور نيستند گياه را خلق مي‏كند براي اينكه انسان‏ها بخورند حيوانات بخورند و الاّ گياهي نمي‏آفريد چرا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 110 *»

كه ممكن نيست خدا  كار بازي كند و اين را از پِيَش نرفته‏اند و همين كه دانستي خدا بازيگر نيست بايد بداني خلق براي فايده‏اي خلق شده‏اند و عرض مي‏كنم خدا محتاج نيست كه خلقي خلق كند بلكه آن‏ها را خلق كرده و رفع احتياج آن‏ها را كرده پس بايد خلقت طوري باشد كه بي‏فايده نباشد چنان‏كه مكرر عرض كرده‏ام يك چيزي را بسازند در وقتي و بعد از ساختن بشكنند و خرابش كنند همه مي‏فهمند كه كار لغو و بي‏جا است چنان‏كه شخص كوزه‏گر بنشيند كوزه بسازد و رنگ و روغن بزند در نهايت خوبي و يك‏مرتبه درهم بزند و بشكند همه كس مي‏فهمد كه همچو كسي ديوانه است و خدا همچو ديوانه‏اي در دنيا خلق نكرده كه سر هم كار كند و كار خود را فاسد كند و خدايي كه هيچ كار بي‏فايده نمي‏كند اين منزه و مبرا است كه كار لغو نمي‏كند و فرق نمي‏كند كسي چيزي را درست كند همان ساعت بشكند يا بعدها بشكند و وقتي نگاه مي‏كني در اين دنيا تمام آن‏چه خلق كرده همه خراب خواهند شد انك ميت و انهم ميتون و كل نفس ذائقة الموت و اگر عالمي ديگر نبود غير از اين دنيا همه اين اوضاع لغو و بازي بود انما الحيوة الدنيا لهو و لعب و اين بازي‏ها را كه در آورده؟ خدا لدوا للموت و ابنوا للخراب مي‏فرمايد خلقتم للبقاء لا للفناء و انما تنتقلون من دار الي دار.

پس غافل نباشيد كه انسان را خدا در عالم باقي خلق كرده و اين انسان تا خودش كاري نكند منفعتي نمي‏تواند ببيند و تا خودش كاري نكند ضرري نمي‏شود به او برسد پس انسان از كارهاي خود منتفع و متضرر مي‏شود مثل آنكه غذاي مناسب مي‏خورد بدنش چاق و فربه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 111 *»

مي‏شود سم مي‏خورد خودش مي‏ميرد هلاك مي‏شود چنان‏كه من اصرار كرده‏ام و اين خيلي كم در كلمات بزرگان پيدا مي‏شود كه انسان مالك فعل خودش است و اين مردم سرتاسر ملك را نفهميده‏اند يعني چه و نمي‏دانند مالك كيست و ملكش چيست و تمام آمالشان همه‏اش غرور است و ليس بامانيكم و تو آن كسي هستي كه چشمت را باز مي‏كني و مي‏بيني و بسا پوستينت در آفتاب باشد و تو از او خبر نشوي پس اين روشنايي كار تو نيست كار خداوند عالم است و آن‏چه به تو مي‏رسد از اين سوراخ سوزني است كه خدا قرار داده و تبارك اللّه احسن الخالقين مي‏خواهي بگويي از اين سوراخ سوزن رفتم به آسمان‏ها و ستاره‏ها را ديدم يا آنكه ستاره‏ها از اين سوراخ سوزن داخل شده‏اند و عجب صنعتي است كه كرده كه نصف آسمان عكسش آمده پيش تو و ستاره‏ها را مي‏بيني چنان‏كه اگر آينه بگذاري مقابل اين جماعت صورت تمام اين جماعت در او پيدا است و لو آينه‏اش كوچك باشد و اگر آينه راست باشد و عدسي نباشد تمام اين جماعت را نمي‏نماياند ولكن اگر اين آينه و شيشه را عدسي درست كنند يعني برآمدگي داشته باشد تمام عكوس را درش مي‏فهمد و همين‏طور خدا شيشه‏اي درست كرده و عدسي درست كرده كه همين چشم باشد و تمام صورت‏ها را مي‏بيند و تعجب آنكه صورت‏ها كوچك كوچك نشده‏اند در او و واقعاً كوچك كوچك افتاده‏اند كه در اين عدسي جاشان شده و ما بزرگ مي‏بينيم و يك وقتي كسي خدمت امام عرض كرد كه خداوند قادر است كه چشم ما را به همين اندازه‏اي كه هست بزرگ‏تر نكند و آسمان‏ها را كوچك‏تر يا آنكه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 112 *»

سؤالش از تخم مرغ بود كه عرض كرد تخم مرغ را از اين بزرگ‏تر نكند و آسمان‏ها را كوچك‏تر نكند و جا بدهد در او فرمودند نمي‏بيني كه با چشم به اين كوچكي آسمان‏ها را به همان وسعتي كه هست مي‏بيني ولكن عكوسش در چشم ريز ريز مي‏افتد.

پس مطلب آنكه راه آمدن روشني پيش تو و ستاره‏هاي آسمان پيش تو از اين راه است و تا تو نبيني ستاره نمي‏داني يعني چه و همچنين راه آمدن طعم‏ها همين ذائقه است كه خدا خلق كرده در زبان تو كه تمام عالم فرض كن حلوا باشد و تو را فرو برند در همه، تو به حلوا نرسيده‏اي و مالك او نشده‏اي اما مالكي كه شيطان تو را مالك كرده عرض مي‏كنم سعي كن گول شيطان را مخور حلوا را در كف تو بگذارند تو حلوا نخورده‏اي و نمي‏داني حلوا يعني چه پس ببينيد علت غائي خلقت ذائقه و بيخ زبان آن است كه طعم مي‏فهمد براي آن خلق كرده‏اند كه طعم بفهمد و علت غائيش طعم‏فهميدن است و تبارك صانعي كه پيش از آنكه طعم خلق كند نچشيده مي‏داند طعم يعني چه.

و ببينيد چقدر غافل بوده‏اند كساني كه گفته‏اند خدا علم به جزئيات ندارد چرا كه ممكن نيست انسان علم به همه جزئيات داشته باشد خدا كليات را مي‏داند ولكن علم به جزئيات معقول نيست كه داشته باشد و غافل نباشيد كه خدا همچو خدايي است پيش از آنكه طفلي را خلق كند و طعمي را خلق كند مي‏داند طعم هر چيزي چطور است و تعمد كرده به او داده و همچو مقدارش و كلش و جزئش را همه را او خلق كرده و الايعلم من خلق و بپرسيد از آن كساني كه همچو حرفي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 113 *»

زده‏اند اين جزئيات را كه خلق كرده آيا غير خدا خلق كرده و حال آنكه خدا مي‏فرمايد آن جماعتي را كه تدعون من دون اللّه و گمان مي‏كني آن‏ها كاره‏اند لن‏يخلقوا ذباباً نمي‏توانند يك مگسي خلق كنند و سهل است يك مگس كه نمي‏توانند خلق كنند ان‏يسلبهم الذباب شيئاً لايستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب اگر ذباب چيزي از آن‏ها پس بگيرد نمي‏توانند پس بگيرند چطور خدا هستند اين‏ها و خدا آني است كه آن‏چه مابين زمين و آسمان است خلق كرده و فرموده الايعلم من خلق و علم او به كل اشياء واللّه قبل الاشياء است و پيش از آنكه بسازد چيزي را مي‏داند و خيلي‏ها مي‏گويند چيزي كه نيست اين را اگر خدا بداند دروغ است و ترائي مي‏كند و گول مي‏زند و عرض مي‏كنم آن شخص نجار پيش از آنكه دست بزند به نجاري مي‏داند اره چطور است و هكذا تيشه و هم مي‏داند چطور بتراشد و چطور تركيب كند.

پس غافل نباشيد خدا دانا است به چيزها پيش از آن‏ها نمونه‏اش را در خودتان قرار داده كه آن نجار پيش از آنكه دست بزند به نجاري استاد بود و وقتي دست زد و نجاري كرد بر علمش افزوده نشد و همين‏طور خدا است قادر و وقتي قدرتش را تعلق داد به جايي قدرتش زياد نمي‏شود چنان‏كه قدرت نجار به نجاري زياد نمي‏شود حالا يك وقتي نان كباب خورد قوتش زياد شد دخلي به مطلب ما ندارد و غافل نباشيد كه خدا دانا است به تمام چيزها به طوري كه علم خدا ضد ندارد به خلاف علم ما كه ضد دارد و همه چيز را نمي‏دانيم و هكذا قدرت و ما اوتيتم من العلم الاّ قليلاً و خيلي كم مي‏دانيم ولكن خدا آن قدر دانا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 114 *»

است كه محال است كه چيزي را نداند و اين بابي است بزرگ از علم و مردم هيچ داخلش نشده‏اند و هكذا قادري است بي‏نهايت كه محال است عجزي از او سر بزند و من از اين باب داخل شده‏ام و شما هم داخل بشويد و كار خلق از دست خلق بايد سر بزند نه از دست خدا و مخلوقات فهمشان خيلي است و علمشان خيلي كم و هكذا و خلق خيلي كم چيز دارند و خدا غني علي الاطلاق است و اصلاً كار خلقي نمي‏كند و من نديده‏ام جايي عنوانش را هم داشته باشند پس آن‏چه در عالم خلق است كار خدا نيست كار مخلوقات است و فرموده ليس كمثله شي‏ء و اين كلمه به قدر ملك خدا علم توش است پس ما يك چيزي را نمي‏دانيم خدا همه چيز مي‏داند و هكذا و كاري كه مخلوقات مي‏كنند لايق نيست كه خدا بكند و حاقّ مطلب جبر و تفويض است و از بس مسئله مشكلي است منع مي‏كند حضرت امير و به علما هم منع مي‏كند بحر عميق فلاتلجه و دريايي است بي‏پايان پا مگذار توش طريق مظلم فلاتسلكه و آن قدر راهش تاريك است كه نمي‏شود پيرامونش گشت حالا همچو مسئله به اين مشكلي كه منع مي‏كنند توش بروند و در آن آخرش مي‏فرمايند و في قعرها شمس تضي‏ء ولكن آني را كه خدا خواسته بفهمد مي‏فهمد.

پس خدا آن‏چه را خلق كرده پيش از آنكه خلق كند مي‏داند چطور خلق كند و آن‏چه خلق كرده دانسته خلق مي‏كند و الايعلم من خلق خدا زيد را خلق مي‏كند اما كار زيد بايد از دست زيد صادر شود ديگر خدا از چشم زيد مي‏بيند خدا احتياجي به چشم زيد ندارد و پيش از آنكه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 115 *»

خلقش كند مي‏داند چطور خلقش كند و هكذا گوش را مي‏داند چطور خلق كند و عجب خلقت عجيب و غريبي است و عرض مي‏كنم تمام كمالات از راه گوش مي‏آيد پيش انسان و عجب نعمتي است كه خدا قرار داده كه با گوش خدا و رسول و ائمه را مي‏شناسي يعني تعليمت كرده‏اند و با گوش حلال حرام منافع مضار خودت را ياد گرفته‏اي و عجب نعمت بزرگي است اين روح در همه جا هست اما تا توي اين گوش نباشد از صدا خبر ندارد پس از راه گوش چقدر چيزها و نعمت‏ها قرار داده‏اند و اين گوش ظاهري مال دنيا مي‏پوسد و مي‏رود ولكن آن گوش كه معاني فهميده هميشه همراه انسان است و مي‏رود به آخرت و هميشه دارد و اين گوش مكتب‏خانه است كه تمام تعليمات از راه او است ديگر خدا قادر است كه فلان چيز را به من بدهد ليس بامانيكم و هر كسي هر چيزي به او رسيد خودش ديده چيزها را و خودش از مرئيات خود خبر دارد و آن‏چه را شنيد خودش شنيده و كسي ديگر خبر ندارد و محال و ممتنع است كسي بتواند وكالت از جانب كسي كند فلان برود طعم بفهمد وكالةً از جانب من خودش مي‏رود مي‏خورد و عمل او ثوابش سيرشدن است ثوابش آن فايده‏اي كه عايد انسان مي‏شود و اگر زياد بخورد ضرر مي‏كند و اين ضرر عايد او مي‏شود و خدا با وجودي كه محتاج به عمل ما نيست و محتاج نيست كه ببيند بشنود طعم بفهمد ولكن ما محتاجيم و اگر علم تحصيل نكنيم جاهل مي‏مانيم حالا مي‏گويد خدا كريم است راست است و كرم او آن‏طوري كه خودش رسانده چشم اعضا و جوارح عقل روح نفس برات درست كرده اين‏ها از كرمش حالا كه بايد اين‏ها را به كار برد تو

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 116 *»

عقل را به كار بر تا يقينيات حاصل كني نفس را به كار بدار كه اكتساب علوم كني خيال را به كار بدار كه متقي باشي اعضا و جوارحت را درست به كار بدار كه پرهيزگار باشي و تعجب آنكه حيوانات طوري هستند كه نر حيواني پيش ماده غيرش نمي‏رود و ماده‏اش پيش نر غير نمي‏رود و تعجب از اين انسان كه لقدخلقنا الانسان في احسن تقويم و عمداً افسارش را روش انداخته اگر درست راه مي‏رود خودش حظ كند و بالعكس و باوجودي كه خدا محتاج نبوده كه تو او را بشناسي تو محتاجي كه او را بشناسي در حياتتان مماتتان عزت و ذلتتان ديگر خدا خودش بدهد بدون سؤال خدا پيش از آنكه تو از او سؤال كني چشم برات ساخت و نمي‏دانستي چشم مي‏خواهي و هكذا و بعد از ساختن مي‏گويد من منافع و مضار تو را مي‏دانم و تو نمي‏داني و چون راضي نيستم به هلاكت تو نفع تو را به تو مي‏گويم و ضرر تو را به تو؛ ديگر خودت مي‏داني ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها.

و غافل نباشيد خدا فرستاده در ميان خلق حجت‏هاي خود را و آيا اين‏ها آمده‏اند كه از مردم منتفع شوند و حال آنكه خدا اين‏ها را فرستاده و قاصدهاي او هستند آيا خرجيشان نمي‏دهد و حال آنكه اگر تو قاصدي جايي بفرستي خرجيش مي‏دهي و باوجودي كه محتاج نيستند امر مي‏كنند كه خلق درست راه روند و اين سلاطين ظاهري تمام سلطنتشان به جهت احتياجشان است سلطان رعيت مي‏خواهد كه همراهش راه روند و هكذا جنگ جدال كنند ولكن قاصدهاي خدايي همه‏اش نفع خلق را طالبند از اين جهت اصرار مي‏كنند و محال است كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 117 *»

زيد كار عمرو را بكند و عمرو كار زيد را همين‏طور خدا محال است كه كارش را واگذار به خلق كند پس چه جبر كرده به كسي و چه تفويض كرده كارش را به خلق لا مضادّ له في ملكه او خدايي است كه هيچ وكيل وزير نمي‏خواهد و عرض مي‏كنم هيچ‏كس نمي‏تواند كارش را به كسي وابگذارد همين‏طور خدا كار خلقي نمي‏كند و اينش را بايد خيلي درش فكر كني خدا منزه است كه كار آفتاب كند چرا كه خدا روشني نيست و نبايد صادر شود از آفتاب و نور چراغ فعل او است و البته خدا از جايي صادر نمي‏شود لم‏يلد و لم‏يولد و صادر از جايي نمي‏شود كه يولد اسمش باشد و چيزي از او صادر نمي‏شود كه يلد اسمش باشد و خداي ما چطور است خلق الانسان من صلصال و در امر خلق ماخلقكم و لابعثكم الاّ كنفس واحدة يك جور خلق مي‏كند و تفاوتي در خلقت نيست و خلق الانسان من صلصال كالفخار و ان مثل عيسي عند اللّه كمثل آدم و خداوند از گل انسان مي‏سازد و از خودش نساخته و قدرتش را در اين گل نگذاشته چنان‏كه كاتب كتابت مي‏كند و قدرتش را در حروف و كلمات نمي‏گذارد و هكذا علمش در سينه‏اش هست و خدا لايق نيست كه كار مخلوقي كند و مثل آتش نيست كه جايي را گرم كند و هكذا همين‏طور آكل و مأكول نيست ولكن در ملك او بعضي چيزها آكلند و بعضي مأكول و خداي ما هيچ كدام نيست يُطعِم و لايُطعَم و خداي ما همچو خدايي است كه هيچ ديده نمي‏شود به مشعري از مشاعر و چون لاتدركه الابصار است و خلق را براي همين خلق كرده كه نوكري كنند آقا براشان قرار داده و اين آقا خدا نيست ولكن آيت او است

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 118 *»

و آيات خدا رنگ دارند شكل دارند مي‏شود آن‏ها را ديد خدمتشان رسيد من احبكم فقد احب اللّه هر كس پيغمبر خدا را دوست داشت خدا را دوست داشته و اين مطلب را فكر كن در زياراتشان هست من احبكم فقد احب اللّه و من اطاعكم فقد اطاع اللّه شما هوي و هوسي نداريد خواهشي ميلي نداريد هرچه خدا مي‏گويد همان جور مي‏كنيد و شما آيات خدا هستيد كه هركس اين آيات را شناخت خدا را مي‏شناسد و هركس اين آيات را نشناخت خدا را نمي‏شناسد حالا اين زمين و آسمان هم آيت هستند راست است ولكن من آيتي مي‏خواهم كه با من حرف بزند مرا درس بدهد حلال حرام يادم بدهد و هكذا مي‏آيي پيش انسان تبارك صانعي كه انسان را در احسن تقويم آفريده. اين انسان تون‏تاب است چيزي سرش نمي‏شود و تبارك صانعي كه انساني در ميان همه انسان‏ها انتخاب مي‏كند و علمش را به او مي‏دهد چنان‏كه مي‏بينيد خدا بعضي را زيرك خلق كرده بعضي را بليد همچنين عالمي خلق كرده در ميان شما و او را مطاع قرار داده هركس او را اطاعت مي‏كند خدا را اطاعت كرده و جميع آن‏چه را كه خدا خواسته از شما تمام را در وجود مبارك آيات خود قرار داده و اين آيات ايشانند كه بهم ملأت سماءك و ارضك پس ايشانند كه نيست جايي كه ايشان آن‏جا نباشند و هدايت نكنند و خبر از آن‏جا نداشته باشند و همه جا هستند لا تعطيل لها في كل مكان يعرفك بها من عرفك لا فرق بينك و بينها الاّ انهم عبادك و خلقك فتقها و رتقها بيدك بدؤها منك و عودها اليك.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 119 *»

12/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

مكرر عرض كرده‏ام كه چون خداوند عالم خلق را از براي همين آفريده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند چنان‏كه چنين در آيه ديگر فرموده و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون من خلق نكردم جن و انس را مگر براي همين كه مرا بپرستند و مرا بشناسند و مكرر عرض كرده‏ام كسي كه شناخت خداي خود را حالا ديگر كارهاتان پستا ندارد انسان نبايد پا روي عقل خود بگذارد كسي كه شناخت خداي خود را مي‏داند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 120 *»

كه او است خالق و رازق حالا ديگر وحشت داريم شيطان گولمان مي‏زند و اين وحشت از او است. و او است متصرف در ملك و او است كه خلق مي‏كند و رزق مي‏دهد هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شي‏ء آيا سراغ داري كسي را كه بتواند چيزي را خلق كند و خدا خلق مي‏كند جميع خلق را و اين رزق هم مي‏دهد جميع خلق را و غير از خدا كسي نمي‏تواند رزق بدهد و انسان لاعن شعور از روي طبيعت كه راه مي‏رود هيچ نمي‏فهمد ولكن يك خورده فكر كند خدا است رازق و اين برنجش از جايي است گندمش از جايي ديگر و آيا هيچ مخلوقي مي‏تواند برنج خلق كند گندم خلق كند حالا غير از خدا كسي هست كه برات درست كند نه مي‏داني كه نيست ولكن شيطان مي‏آيد گولت مي‏زند كه فلان در انبارش گندم است و اينكه در انبارش گندم است بسا سوله به او بيفتد يا آنكه موش‏ها بخورند يا دزدها ببرند پس همين‏طور كه خدا است خالق خدا است رازق و اين‏ها عبرت است براي مؤمن ببين رزق تو فلفلش از هندوستان مي‏آيد و هيچ‏كس نه تو را مي‏شناخت و نه دلش به حال تو مي‏سوخت و خدا دست به دست مي‏دهد تا به تو مي‏رسد و حكمت يك جوري است كه انسان وقتي داخلش شد همه‏جا را روشن مي‏بيند و داد مي‏كند اين خدا  اللّه الذي خلقكم ثم رزقكم ثم يميتكم ثم يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شي‏ء آيا سراغ داري كسي ديگر اين كارها را بكند و رزق تو يكيش فلفل است يكيش گندم است و اين بار مي‏شود از هندوستان مي‏آيد پيش تو و حضرت امير مي‏فرمايد اين قدر خود را به در و ديوار مي‏زني و زحمت مي‏كشي و آن آخرش هر طور كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 121 *»

او خواست خواهد شد و قدقسمه عادل بينكم و او است قسمت‏كننده و هيچ حق كسي را به كسي ديگر نخواهد داد چنان‏كه پيش چشمت آن‏چه رزق تو است از هندوستان بار مي‏شود و نمي‏داني كه بار كرد آورد و هكذا گوشتش كجا بود از كجا آمد به غير از خدا كسي نمي‏تواند گوسفند خلق كند و آن گوسفندي كه گوشتش رزق تو بوده دست به دست آمده تا پيش تو پس آن‏هايي كه جلددستي مي‏كنند و مي‏خواهند مال غير را بياورند پيش خود اين‏ها غافلند و خدا است متصرف و ببين رزق ما از اول عمر تا آخر هيچ پهلومان نگذاشته كه برداريم بخوريم و مي‏بيني از اطراف و اكناف عالم مي‏آيد پيش ما و اگر تو خداي عادلي را متذكر باشي اين رزق تو را به غير نمي‏دهد پس چرا مضطرب شوي و مال غير را به تو نمي‏دهد پس چرا طمع كنم در مال مردم پس طمع‏ها و اضطراب‏ها همه بي‏جا است و مي‏فرمايد حضرت امير علم ما چنين نيست و اين‏ها چيزهايي است كه خودتان مي‏فهميد و هيچ نبايد تقليد من كنيد و رزق تو بار مي‏شود مي‏آيد پيش تو و ابتداش از آسمان مي‏آيد پايين و في السماء رزقكم و ما توعدون آن‏چه رزق تو است و وعده شده كه به تو بدهند همه‏اش مبدئش در آسمان است ولكن ليس العلم في السماء فينزل اليكم اما علمي كه بايد تحصيل كني كي اين در آسمان است كه به مغز تو بخورد يا در زمين است كه سبز شود ولكن مخزون مكنون فيكم تخلقوا باخلاق الروحانيين يظهر لكم پس چيزي كه در آسمان نيست كه بيايد به تو برسد و در مغز زمين نيست كه سبز شود و به تو برسد و مكنون و مخزون در تو است كارهاي تو است و علوم و افعال

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 122 *»

تو است چنان‏كه نور بايد از چراغ بيرون بيايد و اتاق را روشن كند پس كارهاي كاركن‏ها بايد از پيش خود آن‏ها بيايد نه از جاي ديگر.

حالا خداوند تو را به آن‏چه قادر كرده خواسته به عمل بياوري چنان‏كه تري را از آب خواسته خشكي را از خاك همين‏طور علوم را از تو خواسته كه تو تحصيل كني پس كارهاي ما مثل رزقمان نيست رزقمان از هندوستان بار شد آمد پيشمان خودمان ديديم ولكن مي‏بيني علم از جايي بار نمي‏شود بيايد پيش تو و آني را كه مي‏خواستم اشاره كنم آن است كه ببين اعتناي خدا به رزق تو كه از هندوستان بار مي‏كند مي‏آورد اعتناي خدا به اين رزق بيشتر است يا به دين و مذهب و واللّه تمام زمين و آسمان براي حق و اهل حق درست شده ربنا ماخلقت هذا باطلاً  آيا اين زمين و آسمان را براي بازي خلق كرده حاشا بلكه آن‏چه را كه ساخته براي حق و اهل حق است مي‏فرمايد لولاك لماخلقت الافلاك اگر تو نبودي اي پيغمبر و هماني كه فرمود كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين9 و روز اولي كه خلق شد پيغمبر بود و آدم و حوا هنوز نبود نهايت خودش به شريعت خود عمل مي‏كرد پس آن حقي كه روز اول خلق شده پيغمبر است و هنوز شيطاني كافري باطلي خلق نشده بود و پيغمبر پيغمبر بود و خدا اين پيغمبر را فرستاده كه اظهار حق كنند و باطل‏ها را بردارند و به چه جد و جهد كه مي‏زنند مي‏بندند مي‏كشند شكم پاره مي‏كنند و آن وقت درباره خودشان هيچ مضايقه نكردند اگر مي‏بايست جان بدهند در راه خدا جان مي‏دادند و در زمان بني‏اسرائيل هفتاد پيغمبر را كشتند چرا كشتند براي آنكه مي‏گفتند توجه به خدا كنيد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 123 *»

و رو به او رويد و وقتي فكر كني در كارهاي ايشان خصوص در كارهاي حضرت سيدالشهداء صلوات اللّه و سلامه عليه كه واللّه جان و مال داد و مصيبتي بخواهي فرض كني كه باشد و به سر آن بزرگوار نيامده باشد نيست و واللّه از زمان آدم تا وقتي كه خودش آمد همچو مصيبتي بر احدي وارد نيامد نه بر خوبان نه بر بدان و به هيچ كس اين‏طور ظلم و ستم نشد و به هيچ خوبي و بدي وارد نيامده و نخواهد آمد حالا چرا چنين كرد مي‏خواست دين خدا را آشكار كند.

و اگر احمقي خيال كند كه آن حضرت هم مثل يزيد پليد مي‏خواست پادشاه شود از اين جهت با هم نزاع كردند و واللّه تمام معصومين دعوتشان اين است كه حب الدنيا رأس كل خطيئة دوستي دنيا سَرِ جميع خطاها است و هيچ معصيتي نيست كه از اين بزرگ‏تر باشد پس اگر سيدالشهداء حب دنيا داشت و زدند او را كشتند ديگر گريه بر او نمي‏خواست و واللّه سني‏ها هم مي‏دانند كه اين حب دنيا نداشت و دنيا نمي‏خواست و اگر حب دنيا داشت چرا با يزيد جنگ كند صلح مي‏كند كه سالي صدهزار تومان بدهد چنان‏كه پدر ملعونش سالي صدهزار تومان به امام حسن و امام حسين مي‏داد و واللّه هيچ حب رياست در ايشان نيست والنجم اذا هوي ماضل صاحبكم و ماغوي و ماينطق عن الهوي و تمام معصومين حالتشان اين‏طور است كه حب دنيا را ندارند سهل است عباد مكرمون لايسبقونه بالقول هيچ سبقت نمي‏گيرند بر خدا و مي‏توانند يك دعائي كنند طلب عزتي بكنند و بلاها را از خود دفع كنند ولكن لايسبقونه نشسته‏اند ببينند چه بر سرشان

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 124 *»

مي‏آيد حالا هوا گرم شد مي‏گويند الحمدللّه سرما شد الحمدللّه گرسنه ماند الحمدللّه بچه‏شان مي‏مرد شكر مي‏كردند خدا را و هرچه بر سرشان وارد مي‏آمد به رضاي خدا راه مي‏رفتند و ابراهيم را وقتي آوردند گذاشتند در منجنيق و او را كشيدند به بالا در اين بين‏ها كه مي‏كشيدند و مي‏خواستند طناب را ببرند جبرئيل دست‏پاچه شد گفت مي‏بيني چه خبر است دعا كن فرمود به جبرئيل مگر من خدا ندارم مگر مرا نمي‏بيند اگر او خواست من بسوزم خواهم سوخت و اگر نخواهد نخواهم سوخت و يك‏دفعه در اين بين‏هايي كه حرف مي‏زدند طناب را بريدند و افتاد در آتش و آتش گلستان شد و بر فرضي كه ابراهيم بداند مي‏سوزد خدا خواسته بسوزد راضي است و دردش هم مي‏گيرد و بدنش هم مي‏سوزد ولكن صبر مي‏كند.

و واللّه سيدالشهداء اگر رأي مباركش قرار مي‏گرفت كه اين بلاها را دفع كند مي‏كرد و وقتي از مدينه بيرون آمدند هنوز يك منزل هم نرفته بودند جن‏ها خودشان را رسانيدند گفتند كجا مي‏روي فرمودند چه كنم مالم را بردند صبر كردم عرض و ناموسم را بردند صبر كردم مي‏خواستند خونم را بريزند بيرون آمدم از مدينه گفتند ما را اذن بده برويم در رختخواب‏هاشان همه را خفه كنيم فرمودند من اگر خواسته باشم از شماها بهتر مي‏توانم به محض اراده همه را خفه مي‏كنم و اقلاً شما مي‏دانيد كه مستجاب‏الدعوه بودند و عالم و عابد كه بودند اگر دعا مي‏كردند خدا مستجاب مي‏كرد و حال آنكه مكرر دعا كرد و باران آمد براي مردم نمي‏توانست در صحراي كربلا دعا كند تا بلا دفع شود چرا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 125 *»

چنين نكرد مي‏خواست كشته شود خوب براي چه كشته شود آيا تقصيري كرده كه او را ولكي بكشند و حال آنكه مي‏داني سيدالشهداء معصوم و مطهر بود و بر فرضي خودش صبر كند در بلاها خدا نگذارد اين بلاها بر سرش بيايد چنان‏كه خيلي از بلاها را خدا از ما دفع مي‏كند و تمام اين مصائب را قبول كرد كه حق را واضح كند و برپا كند و باطل را از ميان بردارد و مضمحل كند حالا دين و مذهب ببينيد آن قدر پيش خدا عظيم است كه امام حسين را مي‏دارد كشته شود و واللّه پيش خدا يك موي سيدالشهداء عظيم‏تر است از تمام دنيا و ما فيها و به همچو كسي مي‏گويد بايِست حق را ظاهر كني و باطل را مضمحل كني.

و ملتفت باشيد و آن اشاره را از اين‏جا بفهم كه خدا تمام اعتناش به حق است كه حق را ظاهر كند نحن نزّلنا الذكر و انّا له لحافظون ديگر دين و مذهب و كتاب و سنت يك وقتي كه ائمه بودند در ميان مردم مردم به علم عمل مي‏كردند حالا ديگر به علم چطور عمل كنند اين احاديث اين دين و مذهب به دست مردم افتاده و تغيير و تحريفش كرده‏اند و از همين راهي كه عرض كردم آن رزقي كه بايد به تو برسد از هندوستان بايد بار شود و بيايد و دزد ندارد و حافظش خدا است و به دست ملائكه مي‏آيد و آن‏ها قسمت مي‏كنند مي‏فرمايند ميانه طلوع صبح و آفتاب زور بزن كه به خواب نروي چرا كه آن ملائكه از جانب ميكائيل مأمورند كه ارزاق را قسمت كنند پس اين رزق‏ها آن باطنش را مي‏خواهي به دست ملائكه است و آن‏ها معصوم و مطهرند و بالاتر بخواهي به دست خدا است كه همه چيز در چنگ او است واللّه خير

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 126 *»

حافظاً و هو ارحم الراحمين حالا خدايي كه همه چيز را او حفظ مي‏كند و نگاه مي‏دارد آيا دينش را مهمل مي‏گذارد و حال آنكه قل فللّه الحجة البالغة و اين‏جور حرف‏ها را در همه جا مي‏توان زد در مجلس گبر يهود نصاري و خدايي كه مي‏داند كه تو نمي‏داني چطور نماز كني روزه بگيري پيغمبرش را وامي‏دارد كه براي تو ركوع و سجود كند و نماز يادت بدهد و مي‏فرمايد حالت مؤمنين چنين است و ما كنا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه پس بگويند آن‏هايي كه به مظنه قائلند خدا دينش را واضح و ظاهر نكرده و او هدايت نكرده و تو هم هدايت نشده‏اي جهنم، بگويند. و اگر هدايت كرده و راه را واضح كرده و امرش را ظاهر كرده حالا ديگر تو خلاف مي‏كني به جهنم برو.

پس همين‏طور كه خدا رزق تو را از هندوستان بار مي‏كند و به تو مي‏رساند هيچ ماري موري دزدي ندارد و تمامش از آسمان مي‏آيد و در شرق و غرب عالم زراعت مي‏شود و مي‏آيد پيش تو اما كارهاي تو بايد از دست تو صادر شود و اين‏ها همه كار خدا بود و كار تو آن است كه از دست تو صادر شود مثلاً چشم را خلق كرده ببين چطور انسان آسان مي‏بيند و هكذا عقل را خلق كرده كه حق بفهمد ببين چشم چطور سياهي و سفيدي را تميز مي‏دهد همين‏طور عقل حق را از باطل تميز مي‏دهد و خيلي بهتر و هل يستوي الظلمات و النور آيا حق و باطل به هم مشتبه مي‏شود حاشا و عقل را جوري خلق كرده به همين‏طوري كه چشم سفيدي و سياهي تميز مي‏دهد عقل حق را از باطل جدا مي‏كند و اللّه ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين كفروا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 127 *»

اولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات از علم مي‏روند به جهل از علم مي‏روند به شك و ظن ببين خدا چطور دينش را واضح كرده حالا چطور است و راهش كه به دستت آمد خيلي واضح مي‏شود ببين آيا پيغمبر نفرستاده در ميان مردم و امر و نهي نكرده و حال آنكه مي‏فرمايد بلّغ ما انزل اليك و اگر پيغمبري نيامده بود ما حلال و حرام نمي‏دانستيم يعني چه.

و غافل نباشيد ايشانند آيات خدا و كار خدا همين‏كه امرش را واضح و حجت خودش را ظاهر مي‏كند حالا يك كسي نمي‏خواهد ايمان بياورد او را به زور وانمي‏دارد كه ايمان بياورد چنان‏كه در زمان پيغمبر پيغمبر هزار و يك معجز از او ظاهر بود يكي آن بود كه هر وقت در تاريكي راه مي‏رفت روشن بود حالا چند دفعه راه مي‏رفت خيلي مع‏ذلك ابوجهل مي‏گويد سحر است و هكذا يهودي‏ها نصاري حالا حجت خدا تمام نبود آن‏ها راست مي‏گويند؟ اگر تمام بود پس آن‏ها دروغ مي‏گويند حالا در اين نصاري حرف دارند مي‏رويم به سر عيسي آيا عيسي معجز نياورد كه او را انكار كردند و آيا خبر نداد به آن‏ها از آن‏چه ذخيره مي‏كردند و هكذا كور را شفا نداد و هكذا برو پيش موسي آيا حجتش تمام نبود كه او را انكار كردند و در عهد هر پيغمبري حجت خداوند تمام است و شكي و ريبي درش نيست حالا هركس بخواهد ايمان نياورد مي‏گويد سحر است.

و واللّه آن قدر واضح بود كارهاي پيغمبر كه حيا مي‏كردند بعضي از بعضي كه انكار كنند بگويند شق القمر نشده يا آنكه فلان مرده زنده نشد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 128 *»

مي‏گويند مرده از قبر بيرون آمد اما سحر بود و هكذا شق القمر شد و از زمان نوح بلكه پيش‏تر هميشه امرش ظاهر و واضح بود مي‏گفتند انه لكبيركم الذي علّمكم السحر و واللّه محمد:امرش از همه ظاهرتر و بيّن‏تر بود و هركس نخواست ايمان نياورد و جهنم حاضر است و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الانس جهنم بايد پر شود و حجتش واضح است و چيزي كه هست جلدي خفه‏شان هم نمي‏كند مي‏فرمايد انما نملي لهم ليزدادوا اثماً ما آن‏ها را مهلت مي‏دهيم و خفه‏شان نمي‏كنيم از براي آنكه مي‏خواهيم اين‏ها بيشتر معصيت كنند و مخالفت ورزند تا آنكه عذاب آن‏ها را شديدتر كنيم.

و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 129 *»

13/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

چون خداوند عالم خلق را از براي اين خلق كرده بود كه او را بپرستند و او را بشناسند و تا خودش تعليم نمي‏كرد به آن‏ها و تعريف نمي‏كرد خود را براي آن‏ها آن‏ها او را نمي‏شناختند همين‏طور اگر تعليم نمي‏كرد كه مرا بپرستيد نمي‏دانستند چطور او را بپرستند و امر خيلي واضح است اگر پيغمبر نيامده بود حلالي حرامي قرار نداده بود ما چه مي‏دانستيم حلال كدام حرام كدام است همين‏طور اگر پيغمبر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 130 *»

خداشناسي را تعليم ما نكرده بود ما نمي‏دانستيم چطور او را بشناسيم و اين مردم سرتاسر به همين قناعت مي‏كنند در توحيد كه اين بنا را يك كسي ساخته و اين عالم بوده چرا كه اگر جاهل بود نمي‏توانست عمارت بسازد و هكذا قدرت؛ خيلي خوب اما بنّا مؤمن بوده يا كافر عالم بوده يا جاهل عادل بوده يا ظالم و هكذا هيچ چيزش معلوم نمي‏شود و خداوند عالم خواسته او را آن طوري كه هست بشناسند و واللّه آن طوري كه بوده در ساير آيات قرآن معلوم نمي‏شود نهايت در بعضي جاها خدا سميع است و بصير خيلي خوب اما معلوم نمي‏شود عادل است يا ظالم و هكذا حكيم است معلوم مي‏شود كه سفيه نيست و واللّه آن طوري كه هست از هيچ آيه‏اي معلوم نمي‏شود مگر از اين آيه نور و اين سوره نور در اواخر در مدينه نازل شد و مردم خورده خورده ترقي كرده بودند مي‏خواستند يك چيزي ياد بگيرند اگر چه دور و بر پيغمبر: تمام جمعيتي كه بودند همه منافق بودند الاّ چهار نفر حالا به آن منافق‏ها آدم توحيد نگويد نگفته چه ضرور بگويد ولكن در ميان آن منافق‏ها چند نفر مؤمني بودند و اين سوره در مدينه نازل شد كه اللّه نور السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است حالا مثل نور خدا يعني طور و طرزش چطور است مثل چراغداني است كه در او چراغي باشد و اين چراغ به اتفاق سني‏ها وجود پيغمبر است: چرا كه خدا لاتدركه الابصار و آني كه در غيب است به زبان خود خود را تعريف كرده كه خدا لاتدركه الابصار و كنت كنزاً مخفياً و مكرر عرض كردم خدا ديدني نيست و نمونه‏اش خيلي است خيلي چيزها هست كه ديدني نيست مثل اينكه جن هست ملائكه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 131 *»

هست و ديدني نيست و هكذا الآن روح شما در شما هست و شما او را نمي‏بينيد چرا كه اين چشم رنگ و شكل را تميز مي‏دهد ولكن آني كه نه رنگ دارد نه شكل چطور او را تميز دهد و خداي غيب الغيوب از جميع نظرها محجوب است و نباشيد مثل سني‏ها كه چنين خيال كرده‏اند كه خدا را مي‏توان ديد حتي با اين چشم ظاهر و گفته‏اند در آخرت همه كس خدا را مي‏بيند و دليل و برهان هم مي‏آورد كه خدا خودش گفته وجوه يومئذ ناضرة الي ربها ناظرة صورت‏هاي چندي هست در روز قيامت كه همه تر و تازه و با طراوت است و نظر مي‏كند به پرورنده خود.

و غافل نباشيد آيات قرآن را خدا عمداً معما قرار داده و علم او را در نزد محمد و آل‏محمد قرار داده كه كسي پي نبرد و اگر كسي دلش خواست برود پيش ايشان فاسئلوا اهل الذكر و معني آيات قرآن را پيغمبر نهي فرموده به خصوص كه خودتان فرو نرويد كه معنيش چيست مي‏فرمايد من فسر القرآن برأيه كسي كه قرآن را به رأي خود و به عقل خود معني كند فليتبوء مقعده من النار پس جايگاه خود را ببيند در جهنم و منه آيات محكمات هنّ ام الكتاب و اخر متشابهات و همه كس نمي‏تواند قرآن را معني كند پيش نفس خودش و وجوه يومئذ ناضرة را چنين تفسير كرده‏اند كه خدا را انبيا در دنيا و آخرت همه جا مي‏بينند اما ساير مردم همان در آخرت خدا را مي‏بينند و در دنيا نمي‏بينند اين است تفسير باطل سني‏ها براي اين آيه اما ملتفت باشيد ان‏شاء اللّه كه مراد از ديدن خدا ديدن حجت‏هاي خدا است كه خدا انبيا را به خود نسبت مي‏دهد و هركس هر معامله‏اي كه با ايشان مي‏كند آن معامله را نسبت به

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 132 *»

خود مي‏دهد پس وجوه يومئذ ناضرة الي ربها ناظرة حجت‏هاي خدا را مي‏بينند خدا اين نسبت را به خود مي‏دهد و من يطع الرسول فقد اطاع اللّه و تو رسول را اطاعت مي‏كني و خدا جايي نيست كه كسي او را ببيند و اطاعت بكند و آني كه مي‏ايستد و تكلم مي‏كند رسول خدا است و او است هدايت كننده و هادي يكي از اسم‏هاي او است و مي‏فرمايد و ما كنا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه اما تو ببين كه تو را هدايت كرد پيغمبر آمد معجزه آورد تو ايمان به او آوردي و هكذا خدا را تعريف كرد تو خدا را شناختي و اگر انبيا نيامده بودند مردم نه مؤمن بودند نه كافر مثل حيوانات راه مي‏رفتند قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعوني و من احبكم فقد احب اللّه و هركس با رسول خدا نفاق مي‏كند با خدا نفاق كرده و ان المنافقين في الدرك الاسفل من النار و آن‏جايي كه گودترين جاها است و هرچه گندابه از اهل جهنم خارج مي‏شود مي‏رود در او و خيال مكن كه من گندابه اسمش مي‏گذارم مي‏فرمايند اين قدر گند مي‏كند اين جهنم كه اگر كسي در سر هفتاد فرسخي باشد و بوي جهنم به دماغش بخورد مي‏افتد مي‏ميرد و اين‏ها در آن‏جا جاشان است چرا كه اين‏ها با خدا نفاق مي‏كنند و آني كه دور ايستاده كاري ندارد ولكن آن منافق اظهار دوستي مي‏كند و يك دفعه يك صدمه‏اي مي‏زند به او و منافقين اين جماعتي بودند كه دور پيغمبر بودند و نماز مي‏كردند و روزه مي‏گرفتند و جنگ و جهاد مي‏كردند مع ذلك منافق بودند حالا دليل و برهانش آنكه تا از دنيا رفت تخلف از خليفه‏اش كردند و اگر پيغمبر خليفه براي خود نصب نكرده بود و نگفته بود كه خليفه من كيست آن‏ها حق داشتند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 133 *»

ولكن پيغمبر نوشت به اطراف و در آن زمان هركس مسلمان بود معلوم بود در كجا است اين بود نوشت به آن‏ها كه به من ملهم شده است كه بايد از ميان شما بيرون بروم و بعضي مسائل است كه تعليم شما نكرده‏ام از آن جمله مسائل حج است كه به شما نگفته‏ام همه جمع شويد و بياييد به حج اين بود كه همه از اطراف جمع شدند و آمدند به غدير خم و در زميني بود بسيار گرم فرمودند من همين جا نماز مي‏كنم و منبري گذاشتند و رفتند بالاي آن فرمودند دين خدا و مسائل بيش از آن است كه من در يك مجلس بگويم و شما ياد بگيريد ولكن خداوند مرا مأمور ساخته كه من تمام مسائل و احكام شما را به خليفه خود بگويم و او علي بن ابي‏طالب است و تفصيل زيادي فرمودند اين است خليفه من جانشين من و تخلف از او نورزيد و چنان بلندش كردند كه سفيدي زير بغل حضرت پيدا شد و اين‏ها همه ديدند و توي دلشان راضي نبودند و اين‏ها رفتند در چادرهاشان بنا كردند حرف زدن عمر گفت به ابوبكر ديدي چه كرد ديدي چه گفت كاش ما را مأمور كرده بود كه به سوسماري ايمان بياوريم و حذيفه رفت و خبر برد براي حضرت و اين بود رفتند در مدينه و دو سه ماهي طول نكشيد كه پيغمبر از دنيا رفت و وقتي از دنيا رفت جمع شدند كه بايد خليفه تعيين كرد پيغمبر كه خليفه تعيين كرد شما چه‏تان مي‏شود و حجت خدا تمام است و او بايد حجت تمام كند نه آنكه خلق بروند ببينند حجت خدا كدام است و خدا است هدايت كننده و پيغمبر را فرستاد در ميان خلق و او مي‏داند كه را خليفه كند فرمودند حضرت امير7پيغمبر هزار باب علم تعليم من كرد كه از

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 134 *»

هر بابي هزار باب مفتوح مي‏شود حالا خليفه پيغمبر كيست آني كه حلال و حرام مي‏داند و پيغمبر امر خدا را مي‏دانست اين خليفه هم بايد بداند و در بعضي جاها مي‏فرمايند كه توانست حق ما را غصب كند؟ حالا اين ابوبكر را خليفه كردند اين حق ما را غصب كرد؟ چطور غصب مي‏كند حق ما را و حال آنكه در تمام سني‏ها يافت نمي‏شود كسي كه بگويد عمر همه مسائل همه حلال‏ها همه حرام‏ها را مي‏دانست و در تمام اين‏ها يافت نمي‏شود كسي كه بگويد عمر معصوم بوده ابوبكر معصوم بوده و رد مي‏كنند بر شيعه كه شما مي‏گوييد امام بايد معصوم باشد تا اينكه بتواند احكام و مسائل به خلق برساند ما خيلي از مسائل را ياد گرفته‏ايم از پيغمبر و رواتش معصوم نبوده‏اند. پس مردم بگويند فلان خليفه است كي مي‏تواند حق ما را غصب كند خدا علمي به ما داده كه به مردم نداده و ما را معصوم قرار داده و مردم را عصمت نداده و ايشانند خليفه پيغمبر يعني آن‏چه را كه پيغمبر بايد به مردم بگويد او بگويد و آن‏چه به پيغمبر وحي شده همه را بايد به اين خليفه بگويد كيما ان زاد المؤمنون شيئاً ردّهم و باز صريح قرآن است ليكون الرسول شهيداً عليكم و اين رسول شهيد است همين‏طوري كه كفي باللّه شهيداً را معني مي‏كني خدا شهيد است يعني همه چيز را مي‏بيند همين‏طور پيغمبر و شما شهيديد يعني بر تمام حالات مردم شاهديد و همه چيز را مي‏دانيد و در احاديث خيلي تفصيل مي‏دهند مي‏فرمايند يك ذره‏اي نيست كه در جايي افتاده باشد و ما ندانيم و ايشانند شهداء بر خلق و ايشانند آن آياتي كه خدا در آفاق و در انفس مردم قرار داده و ايشانند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 135 *»

متصرف در ابدان و در ظاهر و باطن ابدان چنان‏كه در زيارت اميرالمؤمنين است السلام عليك ياصاحب المرئي و المسمع و خلق در مرئي و مسمع ايشان واقعند يعني ظاهرشان مثل باطنشان است پيش ايشان و ايشانند آيات خدا و زيارت ايشان زيارت خدا است مي‏فرمايد من رآني فقد رأي الحق و اين محمد: خدا نيست اما بنده‏اي است كه هيچ تخلف از خدا نمي‏كند و طوري حركت مي‏كند كه يك سر مو نه زياد مي‏كند نه كم از اين جهت اطاعتش اطاعت خدا است چنان‏كه اطاعت پدر عبادت خدا است و به پدر ترحم مي‏كند خدمت او را مي‏كند عبادت و بندگي خدا كرده همين طور كسي اطاعت پيغمبر كرد عبادت خدا كرده و حضرت امير مي‏فرمايد خداوند عالم اقامه مقامه في ساير عوالمه في الاداء پيغمبر را واداشت در مقام خودش در تمام مملكتش از براي آنكه ادا كند امر خدا را برساند چرا كه اذ كان لاتدركه الابصار او را نمي‏ديدند يك كسي را آورد كه او را ببينند و هكذا صداي او را نمي‏شنيدند كسي را ظاهر كرد كه او را ببينند و صداش را بشنوند و ايشانند آن آياتي كه مي‏فرمايد سنريهم آياتنا و اين آيات جمعند و يك آيه نيستند و همه جا هستند و لا تعطيل لها في كل مكان و هرجا چيزي هست اين آيه آن‏جا هست و حالتشان اين‏طور است آن آيات كه كسي كه ايشان را ديد خدا را ديده و اگر كسي مي‏گويد كه من پيغمبر را نديدم و خدا را مي‏شناسم اين خدا ندارد و از خدا خبر ندارد چرا كه اين اول ما خلق اللّه است و متصل به خداوند عالم است و اول ماخلق اللّه روحي است در بدن پيغمبر چنان‏كه روح تو در بدن تو اول مرتبه غيب است كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 136 *»

در مي‏گيرد به بدن و واللّه اول ماخلق اللّه روحي است دميده شده در بدن پيغمبر و اين پيغمبر را كه ديدي خدا مي‏گويد مرا ديدي و پيغمبر بي‏روح پيغمبر نيست و كسي كه نمي‏داند اين اول ماخلق اللّه است پيغمبر نشناخته و اين است كه حضرت امير به آن كساني كه مي‏خواست بگويد و ايشان سلمان و ابوذر بودند كه فرمود يا سلمان و يا جندب ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل آن‏چه شنيده‏ايد كه خدا را بايد شناخت مرا كه به نورانيت شناختيد خدا را شناخته‏ايد و هركس اميرالمؤمنين را به نورانيت نشناسد او را نشناخته يك علي نامي شناخته و علي نام در دنيا پُرند و هكذا آن چراغي كه در ملك خدا روشن شده وجود پيغمبر است و بدن پيغمبر مانند چراغي است كه روشن شده به آن نار غيبي كه نورانيت پيغمبر است و آن نورانيت او اول ماخلق اللّه بوده است كه آمد در بدن او و از چشمش نگاه كرد و از گوشش صدا شنيد و كذلك اوحينا اليك روحاً من امرنا و آن روح من امر اللّه نورانيت پيغمبر است كه هر روز در اين آيه مي‏خوانيم مثل نوره كمشكوة و اين مشكات كجا است در آن خانه‏هايي كه خدا آن‏ها را اذن داده كه بلند باشند و آن خانه‏ها چقدر بلند است خدا عالي است و اميرالمؤمنين علي است و خدا است حميد و پيغمبر محمود مي‏فرمايد اخترعنا من نور ذاته و فوّض الينا امور عباده و تمام امور را به ما تفويض كرده.

و غافل نباشيد لفظ تفويض را ملتفت باشيد يك تفويضي است كه در احاديث است هركس قائل شود به او كافر است و چنين تفويض محال است و آن اين است كسي اعتقاد كند كه كاري مي‏كند كه خدا خبر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 137 *»

ندارد اين است كه مي‏فرمايند هرچه مي‏خواهي بگويي ان‏شاء اللّه بگو ان‏شاء اللّه به وعده خود وفا مي‏كنم سفر مي‏روم نمي‏روم و كارهاي مردم همه‏اش بسته است به مشيت او حتي او نخواسته باشد كسي نمي‏تواند معصيت كند و معصيت هم به خذلان اللّه است كه كفار را خذلان مي‏كند و اين تفويض اصلاً در ملك خدا يافت نمي‏شود كه كارش را خداوند به غير واگذارد و كسي بگويد خدا خالق نيست رازق نيست اين كارها را به ائمه واگذاشته.

و عرض مي‏كنم واگذاشته يعني به حول و قوه او مي‏كنند و هيچ منفصل از خداوند نيستند و متصلند به خداوند و اين‏جور تفويض كه خدا پيغمبري را واگذاشته، به‏كه؟ به پيغمبر و روح نبوت را در بدن كه گذاشته؟ در بدن پيغمبر و فرموده و كذلك اوحينا اليك روحاً من امرنا و اگر اين روح را نداشتي نه از من خبر داشتي نه كتاب داشتي نه پيغمبر بودي و آن وحي خدا مثل روحي است كه دميده شده در بدن پيغمبر حالا كه چنين است آن مقام بلندي كه نور اللّه هستند و اللّه نور السموات و الارض آن چراغي است كه نورش آمده پيش شما و جعلنا الشمس سراجاً و اين آفتابي كه مي‏بيني اين قدر درخشان است از نور امام حسن است و از نور پيغمبر نيست و نور پيغمبر خيلي از اين آفتاب نورش بيشتر است و از نور او خداوند عرش را آفريده كرسي را آفريده و ببين جميع طعوم رنگ‏ها از نور اين آفتاب پيدا شده و يك خورده آفتاب مي‏رود بالا مي‏بيني چقدر هوا گرم مي‏شود گياه‏ها مي‏رويد و بالعكس و حتي اين سردي‏ها تمامش از آفتاب است و آفتاب كه مي‏رود ماهتاب

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 138 *»

پيدا مي‏شود و اين از ظل آفتاب است و حضرت امير مي‏فرمايند انا مورق الاشجار وحشت مكن اي داد و بي‏داد من كه نمي‏گويم تو مي‏كني اگر بگويم تو اين كارها را مي‏كني وحشت كن و ايشان بودند پيش از لوح و قلم و پيش از ماكان و مايكون و عرض مي‏كنم اين قلم خيلي متشخص است و ملكي است كه خدا او را تشخص داده و خطاب شد به او بنويس لا اله الاّ اللّه نوشت بعد بنويس محمد رسول اللّه و نوشت و متحير شد خطاب شد اگر اين نبود نه تو را خلق مي‏كردم نه ماكان نه مايكون را و اين خيلي خاضع و خاشع شد براي پيغمبر بعد خطاب شد بنويس گفت چه؟ خطاب شد تمام ماكان و مايكون را و ببينيد چقدر متشخص است كه نقشه تمام ماكان و مايكون را نقش كرده و خدا وجود محمد و آل‏محمد را مي‏خواهد كه مي‏خواهد اين آيات در دنيا و آخرت باشند و لافرق بينك و بينها و فرق همين كه او يكي است و اين‏ها متعدد چنان‏كه تو يكي هستي و گاهي مي‏نشيني و گاهي مي‏ايستي و وقتي نشستي ايستاده را خراب كردي و وقتي ايستادي نشسته را خراب كردي و تويي سميع بصير اما چشم غير از گوش است و گوش غير از چشم است و تويي ذائق و لامس ولكن ذوق غير از لمس است و لمس غير از ذوق است و واللّه آيات خدا نسبت به خدا همين حالت را دارند بلكه بالاتر از اين است كه كل اين‏ها دعوت به خداي واحد مي‏كنند و از پيش او آمده‏اند اين است كه هركس ايشان را ديد خدا را ديده و هركس ايشان را دشمن داشت خدا را دشمن داشته و جميع نسبت‏هايي كه به خدا مي‏دهي به ايشان واقع مي‏شود چرا كه ايشان اسماء اللّه هستند و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 139 *»

ايشانند كه صادر شده‏اند از خداوند و بس و عرض مي‏كنم آب از خدا سر نزده و صادر نشده و مي‏بيني آب را پيش چشمتان مي‏سازد بخار است از زمين متصاعد مي‏شود مي‏رود بالا تا كره سردي و سردي بر او غلبه مي‏كند متقاطر مي‏شود جميع خلق بدون استثنا هيچ يك از پيش خدا نيامده‏اند و آن كساني كه از پيش خدا آمده‏اند ايشانند و ايشان بودند مدت‏ها و هيچ چيز نبود تا وقتي كه خدا از نورشان دوازده حجاب خلق كرد و پيغمبر در اين حجاب‏ها فرو رفت و بعد بيست دريا از نورشان خلق كرد و خطاب شد فرو رويد و رفتند در تمام اين درياها و بعد از آنكه پيغمبر بيرون آمد خواست شكر كند خدا را كه اين همه نعمت به من دادي و هيچ كس نيست غير از من خواست سجده شكر كند و ملتفت شد كه نمي‏تواند سجده شكر كند برخاست و عرق كرد خطاب شد همين‏طوري كه دانستي كه نمي‏تواني شكر كني اين شكر من است و شما هم ياد بگيريد و بدانيد چطور شكر كنيد و بودند ايشان و هنوز عرق نكرده بودند تا وقتي كه پيغمبر عرق كرد و از هر عرقي پيغمبري را خدا خلق كرد و واللّه عصمت ايشان در پيغمبران بروز كرده و هكذا قدرتشان و تلك الرسل فضّلنا بعضهم علي بعض و تمامشان ريزه‏خوار خوان احسان ايشانند و بدئشان از ايشان و عودشان به ايشان است حالا اين‏كه بدئش از پيغمبر است خدا مي‏گويد بدئش از من است و عودش به سوي من چرا كه زيارتشان زيارت خدا است محبتشان محبت خدا است و نعوذ باللّه عداوتشان عداوت خدا است.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 140 *»

14/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

چون خداوند عالم خلق را از براي همين خلق كرده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند و مكرر عرض كردم كه ان‏شاء اللّه يك خورده دل بدهيد همه مي‏فهميد كه كسي كه خدا را شناخت محتاج به غير نيست و اين‏كه انسان را گول مي‏زند كه تملق فلان آقا را بكن خشوع خضوع براش كن اين‏ها همه گول شيطان است و حال آنكه خدا داد مي‏كند كه خانه مي‏خواهي زن دولت عزت از من بخواه ولكن شيطان

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 141 *»

غافل مي‏كند انسان را از خداوند و كسي كه خدا را شناخت مي‏داند هر چيزي را او ساخته و هر چيزي را او مي‏تواند نزديك كند و هر بلائي را او دفع مي‏كند و هر دوري را او نزديك مي‏كند نمي‏بيني فلفل از هندوستان مي‏آورد به تو مي‏رساند پس تمام چيزها به يد قدرت او است به طوري كه لاحول و لاقوة الاّ باللّه حالا كسي فرضاً اهل دنيا هم باشد مي‏رود پيش او چرا كه همه چيز به دست او است اللّه الذي خلقكم ثم رزقكم ثم يميتكم ثم يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شي‏ء اين شركائي كه خيال مي‏كني كار كنند مي‏توانند يك برنجي گندمي درست كنند؟ پس خدا است خالق وحده لاشريك له و خدا است رازق وحده لاشريك له و نخواسته كسي براي خودش رزق درست كند و نخواسته درست كنند و اين گندمي كه او درست كرده بر مي‏داري روي آتش مي‏اندازي اين گندمش مال او است برنجش مال او است آتشش مال او است.

و هركس اين خدا را شناخت البته محتاج به غير او نيست و فرموده ادعوني استجب لكم هرچه مي‏خواهي عزت مي‏خواهي دولت مي‏خواهي بيا پيش من حالا ديگر ما نمي‏رويم و تنبلي مي‏كنيم تقصير خودمان يا آنكه كسي بگويد كه من رفتم پيش او و نمي‏دهد عرض مي‏كنم خدايي كه عالم و قادر است و رؤف و مهربان است و فرموده بيا پيش من اگر رفته بود البته مي‏داد چرا كه معقول نيست خدا بخيل باشد اگر نمي‏خواست بدهد امرت نمي‏كرد كه بروي پيش او مي‏فرمايد من خلق كردم خلق را كه از من منتفع شوند نه آنكه من از آن‏ها منتفع شوم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 142 *»

پس او است وحده لا شريك له خالق و رازق و اين همه اضطرابي كه داريم مي‏خواهيم ناني به دست بياوريم رزق همه با خدا است و جميع حيوانات شب مي‏كنند و هيچ ندارند و روز مي‏كنند همه سيرند پس هو الذي خلقكم تا آخر آيا هيچ كس مي‏تواند چنين باشد كه تو غافل مي‏شوي از خدا و تملق غير مي‏گويي پس خدا را اگر شناختي هر چه مي‏خواهي از او بخواه هر عزتي دولتي ثروتي مي‏خواهي مي‏فرمايد به موسي خطاب شد هرچه مي‏خواهي از من بخواه حتي پشكل تنورت را و هيچ فرق نمي‏كند كه انسان پول از خدا بخواهد يا پشكل به جهت آنكه هر دو مخلوقند و پيش خدا مثل همند و رزق را در واقع آدم غافل مي‏شود و غافل كه شد مضطرب مي‏شود و اگر غافل نشود اضطرابي ندارد و خدا است خالق و رازق وحده لاشريك له.

و حضرت امير نصيحت مي‏كند كه اين همه خود را به در و ديوار مي‏زني و به دست خيالات واهيه مي‏دهي قد قسمه عادل بينكم همه ارزاق را او تقسيم مي‏كند پس آني كه مال تو است به تو مي‏دهد و هيچ زور مزن كه مال غير را به تو بدهد و كه مي‏تواند از خدا عادل‏تر باشد همچو توي خيالت فكر كن يك ننه‏اي مامايي مي‏تواند عادل‏تر باشد پس جميع آن‏چه هست و كار تو نيست به دست او است قل اللّهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك علي كل شي‏ء قدير و فكر كه مي‏كني مي‏بيني همين‏طور است.

پس ببينيد آن‏چه تكليف شما است اين است كاري كه كار شما

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 143 *»

است و كار خدا نيست بايد از شما سر بزند و خدا كار خودش را خودش مي‏كند و نبايد تعليمش كني ولكن كار تو را تو بايد بكني و نمي‏شود از غير تو صادر شود پس آن‏چه غير عمل تو است از آسمان مي‏آيد پايين و داد مي‏كند رزقكم في السماء چنان‏كه مي‏بيني از آسمان است باران مي‏آيد برف مي‏آيد علف‏ها سبز مي‏شوند حيوانات اين علف‏ها را مي‏خورند اين‏ها چاق مي‏شوند پشم دارند كُرك دارند آن وقت قسم مي‏خورد فو ربّ السماء و الارض انه لحق و خودش به حق خودش قسم مي‏خورد كه قسم به خدايي كه پرورنده آسمان و زمين است مثل اين است كه شما با يك‏ديگر حرف مي‏زنيد.

و غافل نباشيد آن‏چه عمل تو است بايد از تو سر بزند چرا كه خدا نه متحرك است نه ساكن همچو خيال كني خدا جايي نشسته ساكن است خدا ساكن نيست متحرك نيست و تو بايد متحرك شوي و ساكن شوي پس كاري كه بايد تو بكني بايد از تو صادر شود حالا ديگر چه كاري خوب است و چه كاري بد است خدا مي‏داند و بس و آن‏چه نفع داشته امر كرده و آن‏چه ضرر داشته نهي كرده پس كسي كه حقيقت علوم پيشش نيست نمي‏تواند عالم به جميع منافع و مضارّ باشد چنان‏كه طبيب حاذق مجرب هرچه تجربه داشته باشد و حاذق باشد باز يك دفعه خطا مي‏كند و ناخوش مي‏شود پس ملتفت باشيد آن‏چه عمل تو است بايد از تو سر بزند و غافل نباشيد از اين مجلس كه بيرون رفتي اين حرف‏ها نيست مي‏روي بيرون آخوندها عمامه‏ها دارند صاحب اسب نوكر قاطر عزت ثروت پشت سرش مي‏افتند هو هو كه اين آخوند است

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 144 *»

وقتي مغزش را مي‏شكافي مي‏بيني صوفي است و بسيط الحقيقة ببساطته كل الاشياء چنان‏كه با شيخ يك صوفي مباحثه مي‏كرد فرمودند آيا اين عصاي من شي‏ء است يا شي‏ء نيست اگر بگويي شي‏ء نيست هذيان گفته‏اي و اگر شي‏ء است آيا خالق آسمان و زمين است و تمام صوفيه كه سراغ داري تمام دينشان مذهبشان اين است كه همه چيزها خدا است و خودش مرد است زن است و هكذا زنده مي‏شود مي‏ميرد و عرض مي‏كنم كل نفس ذائقة الموت و خدا حي لايموت است و هرگز نمي‏ميرد و فاني نمي‏شود و اگر بايد تقليد هم كنم تقليد خدا را مي‏كنم چه ضرور تقليد ملاصدرا كنم تقليد كسي را مي‏كنم كه خالق ملاصدرا است و فرموده أفمن يخلق كمن لايخلق آني كه اين‏ها را ساخته مثل كسي است كه نمي‏تواند خلق كند و حتي عرض مي‏كنم يك برگ درخت را هيچ مخلوقي از مخلوقات نمي‏تواند بسازد و از آب مي‏سازد و از خاك مي‏سازد و رنگش هم سبز نيست و خورده خورده سبز مي‏شود طعم پيدا مي‏كند و حال آنكه همه مدد او از اين آبخور است و يك دفعه نگاه مي‏كني به كدوي بزرگي اين چطور مي‏شود به اين بزرگي مي‏شود پس اين آب در بته شيرين نيست و مي‏آيد در بته خربزه و باز آن‏جا شيرين نيست يك‏مرتبه مي‏بيني خربزه شد و شيرين شد پس ببينيد خدا است خالق و هذا خلق اللّه و خلق اللّه را كه من مي‏بينم اين آسمان زمين و انسان‏ها نبات‏ها و آن‏هايي كه غير خدا هستند آن‏ها چكاره‏اند و چكار مي‏توانند بكنند.

پس عرض مي‏كنم اگر بناي تقليد هم باشد خدا اولي است به تقليد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 145 *»

و البته او فهم هم مي‏دهد كه تو بفهمي و هدايت مي‏كند و غافل نباشيد كه خدا است لاتدركه الابصار و خدا لعنت كند آن‏ها را كه ملك خدا را خراب كرده‏اند و اين بابيه مغز دينشان از آن‏ها است و از هرجايي يك چيزي دزديده‏اند از يهودي‏ها يك چيزي از نصاري يك چيزي از مسلمان‏ها و داخل هم كرده‏اند و اين دين نجسشان است و غافل نباشيد خدا است خالق وحده لا شريك له و همين‏طوري كه عرض كردم كسي نمي‏تواند رازق باشد و اگر كسي باور ندارد بنشيند زحمت بكشد و درست كند و حال آنكه تمام رزق‏ها را او مي‏سازد و همان وقتي كه مي‏سازد رزق تو قرار مي‏دهد و مي‏بيني فلفل را در هندوستان ساخته و وقتي آمد به جندق مال جندقي‏ها است و درختش را كه آن‏جا غرس كردند براي تو غرس كردند و آن زارعش مي‏دهد به دست فلان تاجر و هكذا دست به دست مي‏آيد تا پيش تو پس اصل خلقتش مال خدا است و هكذا رسانيدنش با او است و او است كه رزق هر كسي را مي‏دهد و خدا است محيي و مميت وحده لا شريك له و اين چهار تا كه خلق و رزق و احيا و اماته است اين‏ها چهار اسم خدا است و خدا است خالق و رازق اما اسم رازق غير از اسم خالق است و اسم محيي غير از اسم مميت است و نمونه‏اش تو ببين گاهي مي‏نشيني گاهي مي‏ايستي گاهي ساكت مي‏شوي و سكوت غير از حرف زدن است و حركت كردن غير از ساكن شدن است و جميع اين‏ها ظهورات و افعال من است و من در تمام اين‏ها ظاهرم و من يكي هستم و اسم‏هاي من متعدد چنان‏كه من چهار اسم دارم يكي از اسم‏هاي من متكلم است يكي ساكت و يكي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 146 *»

متحرك و يكي ساكن و اين‏ها غير من نيستند و اسم منند و اين است كه شيخ اعلي اللّه مقامه مي‏فرمايد كسي كه بفهمد من عرف زيدٌ قائمٌ عرف التوحيد بحذافيره و كلام بزرگي است و عجب كلامي فرمايش كرده.

پس زيد وقتي مي‏ايستد ايستاده و هر وقت مي‏نشيند نشسته و هكذا وقتي مي‏خواهد حرف بزند مي‏زند و وقتي مي‏خواهد حرف نزند نمي‏زند و مايه فهميدن اين حرف‏ها اين است كه چرت نزنيد خدا متعدد نيست اما اسم‏هاي او متعددند چنان‏كه تو يكي هستي گاهي غايبي گاهي حاضر گاهي متكلمي گاهي ساكت و هر كسي خودش بر سر خودش بايد اسم بگذارد نه آنكه مردم اسم بر سر او بگذارند مثلاً فلان سلطان، اين اگر سلطان است بايد خدم داشته باشد حشم داشته باشد مثل آنكه آتش آن است كه گرم باشد و خودش خودش را گرم كرده و آب خودش خودش را تر كرده و اسم بر سر خودش گذاشته نمي‏بيني اگر تو درست راه روي مي‏گويند عادل است و مال مردم را بخوري مي‏گويند ظالم است و تمام اسم‏هايي كه داري خودت ساخته‏اي ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها احسان مي‏كني اسمت محسن است اسائه مي‏كني اسمت مسي‏ء است و اين‏جور است اسم‏هاي خدا و خدا هم بود و اسم نداشت و خلق كرد براي خود اسم‏ها اما نه به حروف و سخن مثل آنكه اسم‏هاي تو اين‏جورها است و وقتي مي‏خواهي حركت كني خودت حركت مي‏كني نه آنكه چوبي را برداري حركت دهي و اسم همين‏طور چيزي است و اگر كسي درش فكر كند خيلي چيزها گيرش مي‏آيد.

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 147 *»

و مي‏فرمايد الاسم ما انبأ عن المسمي و اسم مسمي را مي‏نماياند چنان‏كه اين‏كه اين‏جا نشسته است اسم من است و ذات من نيست چرا كه من برمي‏خيزم و مي‏ايستم و اين مرا مي‏نماياند مي‏گويد فلان را مي‏خواهي بشناسي مرا بشناس و مي‏خواهي او را ببيني مرا ببين سرش را مي‏خواهي ببيني سر مرا ببين و سر مرا كه ديدي سر او را ديده‏اي و هكذا دست من دست او است پاي من پاي او است و اين نشسته اسم من و خليفه و جانشين من است و تمام خلق در دنيا كه مي‏بينيد همين طور است و تمام آن‏هايي را كه مي‏شناسيد به اسم‏هاشان مي‏شناسيد و من الآن شما را مي‏شناسم به اسم‏هاتان و اين اسم‏هاتان يكي نشسته است يكي ايستاده و هكذا و تو هزار اسم داري و در هر كاري كه مشغول به آني اسمي براي خودت درست كرده‏اي و اگر كسي زيدٌ قائمٌ را شناخت عرف التوحيد بحذافيره و خدا نود و نه اسم دارد و نود و نه تا نيست چنان‏كه به همين لفظ امام تعليم هشام مي‏كند هشام به آن بزرگي مي‏فرمايد نمي‏بيني خدا نود و نه اسم دارد و خودش نود و نه تا نيست و اسم‏هاش را مي‏خواهي بشناسي برو جوشن كبير را بخوان و از براي او است اسم‏هاي بسيار و اسم‏هاي او غير از او است چرا كه مي‏شماري يك دو سه چهار پنج و هكذا و آن حاقّ واقعش آن است كه به عدد ذرات موجودات از براي خدا اسم‏ها است ولكن اسم كوچك كوچك و مي‏رود تمام اين‏ها زير آن اسم اعظم كه اول ماخلق اللّه است و او است محمد مصطفي: و حضرت صادق فرمايش مي‏كند به حق خدا واللّه نحن الاسماء الحسني و آن اسم‏هاي حسني ماييم و ما را كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 148 *»

خوانديد خدا را خوانديد كجا امر كرده در قرآن خود كه وحي كرد به پيغمبر قل ادعوا اللّه او ادعوا الرحمن بگو به امت خود كه بخوانيد اللّه را يا رحمن را و از براي خدا اسم‏هاي متعدد هست و او خداي واحدي است و اين اسم‏ها را بخواهي تفصيل بدهي خيلي مي‏شود مختصرش كني چهارده اسم مي‏شود چنان‏كه در اين حديث مي‏فرمايد خلق اسماً بالحروف غيرمصوت اين اسم را چهار قسمت كرد و يك قسمتش را پيش خودش نگاه داشت و دوازده اسم درست شد و هر اسمي سي درجه دارد چنان‏كه هر ماهي سي درجه دارد و هكذا و هر چيزي را كه خدا ساخته با اسم خودش مي‏سازد و خدا اسم اعظم دارد و آن اسم اعظم را مي‏خواند و خلق مي‏كند و تمام چيزها با اسم‏هاي او ساخته شده نهايت تمام چيزها منتهي مي‏شود به اسم اعظم اعظم اعظم كه همه به او ساخته شده و همه چيزها به او برپا است و تمام دنيا و آخرت را خدا به اسم‏هاي اعظمش ساخته و يكي از اسم‏هاي اعظم را عمداً انداختند به دست شيطان و دزديد اين اسم را و اگر ندزديده بود كه آدم خوبي بود و اين در شرق و غرب عالم تصرف مي‏كند و اول رفت آدم را گول زد و حالا در بچه‏هاش تصرف مي‏كند و در شرق و غرب هر كس به خلافي رفت شيطان به خلافش واداشته و مي‏فرمايند همين را بگيريد و حجت كنيد كه خدا اجل از اين است كه همچو شيطاني قرار بدهد كه متصرف باشد در شرق و غرب كه هركس هر خلافي مي‏كند مي‏گويد ساختِ شيطان بود و خدا لعنتش كند و مي‏بيني تصرفش را كه از چشمشان شيطان مي‏بيند از گوششان شيطان مي‏شنود مي‏فرمايند خدا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 149 *»

اجل از اين است كه همچو شيطاني مسلط كند و در مقابل اين يك امامي خلق نكند كه قوتش به قدر او باشد و اين شيطان مي‏داني يك نفر است و متصرف در شرق و غرب عالم و امامي خلق نكند كه كيما ان زاد المؤمنون شيئاً ردهم و ان نقصوا اتمه لهم و در شرق و غرب عالم هر چه نور هدايت است از او به شما مي‏رسد و تمام چيزها مطيع و منقاد او هستند و مِرْفَس اين شيطان به دست او است و اگر ايشان مرفسش را ول كنند شيطنت مي‏كند و الاّ گه خودش را مي‏خورد و تمام اسم‏هاي اعظم پيش ايشان است و شيطان يك اسم دزديده و اين پيشش عاريه است و درست هم نمي‏تواند به كار برد ولكن تمام اسم‏هاي اعظم پيش ائمه شما است آن اسم‏هايي كه خدا مي‏گويد بگو به امت خودت كه مرا بخوانند به آن‏ها و من اراد اللّه بدأ بكم و هركس اراده كند كه برود پيش خدا يا قصد خدا كند بايد برود پيش ايشان و اگر نرفته باشد پيش ايشان پيش خدا نرفته پيش هواي خود رفته و هواي او البته نبايد ائمه پيش او باشند ولكن توجه مي‏كني به ايشان توجه به خدا كرده‏اي و پيغمبر آمده كه اين اسم‏ها را به مردم تعليم كند و هر وقت اراده مي‏كني كه بروي پيش خدا ببين ائمه يكيشان پيشت حاضرند بدان كه پيش خدا رفته‏اي و من زار الحسين بكربلا كمن زار اللّه في عرشه و امام حسين عرش خدا است و الرحمن علي العرش استوي و هميشه در عرش خودش مستوي است و قلب المؤمن عرش الرحمن و قلب مؤمن عرش رحمن است حالا هركس رفت پيش مؤمني خدا در قلبش است و آن مؤمني كه يقيناً مؤمن است و شك و شبهه درش نيست معصومين هستند و ايشانند كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 150 *»

زيارتشان زيارت خدا است و هجران از ايشان هجران خدا است و ايشانند معاني خدا و پيغمبر آمده كه اين اسم‏ها را به مردم بشناساند و هركس اين اسم‏ها را شناخت ديگر محتاج به غير خداي خود نيست ولكن شيطان مردم را غافل مي‏كند اي تملق فلان آقا را بگوييم كه پولمان بدهد چيزمان بدهد و حال آنكه زمام تمام امور به دست خدا است و لا حول و لا قوة الاّ باللّه.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 151 *»

15/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

چون خداوند عالم خلق را از براي فايده‏اي خلق كرده بود چنان‏كه مكرر هي عرض مي‏كنم از براي آنكه خودتان توي فكر بيفتيد يك چيزي كه هيچ حاصلي و فايده‏اي نداشته باشد خدا هرگز خلق نكرده و نمي‏كند ولكن خداوند چنان‏كه مي‏بينيد هر چيزي را براي كاري خلق كرده چشم را براي ديدن آفريده مي‏فهمي كه همين‏طور است و هكذا گوش را براي شنيدن و غافل نباشيد خداوند هر چيزي را آفريده از براي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 152 *»

كاري، از جمله چيزهايي كه آفريده انسان است از براي چه كار آفريده خودت مي‏بيني همچو خيال مكنيد از براي آنكه بخورند بخوابند باز هم بخورند و بخوابند و برخيزند.

و بدانيد خدا انسان را براي كاري آفريده نه براي اين كارها و اين كارهاش براي اين است كه چند صباحي كه زنده است اين كار را داشته باشد و چنين فرموده و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون پس چون از براي شناختن و عبادت كردن خلق شده‏اند خودشان نمي‏توانند بدون آنكه خدا خودش را تعريف كند بشناسند چنان‏كه خيلي واضح و ظاهر است كه اگر خدا تعليممان نكرده بود چطور نماز كنيد نمي‏دانستيم چطور نماز كنيم ديگر شرحش را آن كسي كه كرده كرده و مي‏داند كه كرده و واللّه اين خلق نمي‏توانند خدا را بشناسند مگر آن‏طوري كه خودش خودش را شناسانده و مكرر چونه زده‏ام به جهت آنكه اين حرف‏ها در دنيا خيلي كم است و شما بيدار باشيد و اغلب اغلب اغلب از مردم دليلشان در توحيد همين كه العالم متغير و كل متغير حادث فالعالم حادث و له محدث عالم متغير است گاهي گرما گاهي سرما و هكذا خودت گاهي ناخوشي گاهي صحيح و عرض مي‏كنم دليلشان دليل باطل نيست و حق است ولكن دليل ناقصي است پس عالم متغير است بدون شك و شبهه حتي همين بدن شما متغير است گاهي حركت مي‏كند گاهي ساكن است و لامحاله بايد روحي در او باشد كه او را به اين كارها بدارد و عالم متغير است و هر متغيري يك مغيري لازم دارد و هر متغيري حادث است پس تمام عالم حادث است و يك كسي هست كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 153 *»

اين‏ها را تغيير مي‏دهد بلاشك حالا او را مي‏شناسيم يا نمي‏شناسيم بسا بيايد در ميانمان راه رود و او را نشناسيم.

و اين ادله كه معروف است در ميان مردم كه يكي از آن‏ها عقل است و مي‏گويند خدا را به دليل عقل بايد شناخت عرض مي‏كنم عقل قاصر از آن است كه بتواند بفهمد كه خدايي دارد بدون آنكه به او تعليم كنند نهايت همين قدر مي‏فهمد كه اين عمارت را يك كسي ساخته كه موجود شده و الاّ عمارتي نبود و حضرت امير فرمايش مي‏كند اول الدين معرفته و كمال معرفته توحيده و كمال توحيده نفي الصفات عنه پيش از آنكه نماز كني روزه بگيري اول اثبات كن كه خدايي دارم آن وقت همچو بكن همچو مكن پس كمال توحيد آن است كه صفات را صفات بداني و ذات نداني و معرفت آن‏ها را تحصيل كني كه پي به معرفت ذات برده باشي و اين توحيد را خداوند به طور مختلف بيان كرده در قرآن مگر در اين سوره كه آن حقيقت توحيد را بيان كرده مي‏فرمايد اللّه نور السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است و اين مفسريني كه پيش خودشان خيال مي‏كنند فهميده‏اند گفته‏اند خدا خالق آسمان و زمين است يا هدايت كننده اهل آسمان و زمين است و عرض مي‏كنم خدا هدايت كننده اهل آسمان و زمين است اگر چه در آسمان‏ها نرفته‏اي اما در زمين كه هستي كه آمد و خلق را هدايت كرد و آيا غير از رسول خدا آمد و مردم را هدايت كرد.

و غافل نباشيد كه اگر اين پيغمبر نيامده بود و نفرموده بود كه اطاعت خدا را بكنيد هيچ كس نمي‏توانست اطاعت خدا را بكند آن

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 154 *»

وقت خدا مي‏فرمايد كه من يطع الرسول فقد اطاع اللّه اطاعت من اطاعت رسول من است چرا كه معصومين عبادي هستند مكرمون لايسبقونه بالقول و خدا است قادر علي الاطلاق كه همچو خلقي خلق مي‏كند كه هيچ دخلي به ساير مردم ندارند و هرچه برشان وارد مي‏آيد تسليم امر او را دارند و هيچ هوايي و هوسي از خود ندارند خدا غذاشان مي‏دهد مي‏خورند نمي‏دهد نمي‏خورند و بسا غذا حاضر دارند و نمي‏خورند و مي‏توانند رفع كنند مع‏ذلك رفع نمي‏كنند و به تو امر كرده‏اند همين جور اشخاص كه هرچه مي‏خواهي از خدا بخواه عزت مي‏خواهي از خدا بخواه قل اللّهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء كه عزيز ذليل غني فقير مي‏كند و جميع كارها را معلوم است او مي‏كند و اين‏ها امر كرده‏اند به خصوص و اصرار كرده‏اند كه قل مايعبؤ بكم ربي لولا دعاؤكم اگر شما دعا نكنيد خدا به شما اعتنا نمي‏كند مع ذلك معصومين مثل ما نيستند هيچ هوايي هوسي ندارند يك جاشان درد مي‏كند خدا نگويد دوا بخوريد نمي‏خورند با آنكه درد را مي‏دانند دواش را هم مي‏دانند و بچه در دامنشان است و مي‏دانند دواش چيست دردش چيست و مي‏توانند دعا كنند و نمي‏كنند و اقلاً معصومين مستجاب الدعوه هستند و اين را سني‏ها هم انكار ندارند حتي در ائمه كه مستجاب الدعوه بوده‏اند و مي‏توانستند به يك نفرين جميع دشمن‏ها را هلاك كنند يزيد و تخت يزيد را سرنگون كنند و هكذا مي‏شناسد شمر را و نفرين نمي‏كند چنان‏كه در آن‏جاهايي كه نفرين مي‏كردند جلدي مستجاب مي‏شد و ابراهيم وارد شهري شد بعد از آنكه از آتش بيرون

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 155 *»

آمد و زنش ساره خيلي خوشگل بود و در ميان صندوقش كرد يكي براي پادشاه خبر برد كه ابراهيم همچو زني دارد اين امر كرد او را بردند و در صندوق را گشود تا باز كرد و چشمش افتاد به ساره دست دراز كرد جلدي دستش خشكيد و همين‏طور اهل‏بيت در اين منازل مي‏رفتند به شام و هيچ‏كس نتوانست دست‏درازي كند بدانيد كه حفظشان مي‏كند اين بود كه در وقت وداع گفتند ما را به كه مي‏سپاري فرمودند به خدا مي‏سپارم و كسي نتوانست دستي به جانب آن‏ها دراز كند با وجودي كه فساق فجار دشمن محمد و آل‏محمد بودند و خدا حفظشان مي‏كند كه كسي نتواند دست به جانب آن‏ها دراز كند و امورات تمامش به دست خدا است و خدا وقتي مي‏خواهد حفظ كند اين‏طور حفظ مي‏كند.

و مكرر عرض كرده‏ام معصومين نبايد زور بزنند كه معصوم باشند عاصم آن‏ها و حافظ آن‏ها خدا است و خدا زورش را زده و حفظشان كرده پس از اين جهت كه خدا عاصمشان است هر چه مي‏كنند خدا خواسته كه مي‏كنند از اين جهت اطاعتشان شده اطاعت خدا و اين رسول مثل ساير مردم نيست والنجم اذا هوي ما ضل صاحبكم و ماغوي و ماينطق عن الهوي هرگز گمراه نبوده اين رسول و به طور غوايت سلوك نمي‏كند ان هو الاّ وحي يوحي و اين وحي خدا است كه آمده و دارد حرف مي‏زند و مي‏فرمايد و كذلك اوحينا اليك روحاً من امرنا و نبوت را معنيش را ملتفت باشيد پيغمبر يك پوستيني دوش مي‏گيرد و هكذا قبا قباش از پنبه است پوستين او از پوست است ولكن بدانيد پيغمبر كيست آن كسي است كه كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 156 *»

حالا بدن ظاهري پيغمبر كه بعد از هشت هزار سال متولد شد اين بدن كه اول ماخلق اللّه نيست و كسي نگفته و پيغمبر پيغمبر بود و هنوز آدم نبود حوا نبود و به همين جور فرمايش مي‏كند حضرت امير كنت ولياً و آدم بين الماء و الطين.

پس ايشان را بخواهيد بشناسيد ايشان معرفت پوستينشان معرفت ايشان نيست و هركس را بايد شناخت آن‏طوري كه هست بايد شناخت و معرفت ائمه تمامش همين‏طوري است كه فرمايش مي‏كنند ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل و معرفة اللّه عزوجل معرفتي و معرفت خداي عزوجل معرفت من است و معرفت من معرفت خدا است يعني هركس مرا شناخت خدا را شناخته و هركس خدا را شناخت مرا شناخته حالا ديگر اين را خودت فكر كن و اقلاً راه اشكالش را به دست بياور كه بخواهي سؤال كني از كه بكني و ببينيد چه مطلبي فرمايش مي‏كنند و اين حديث چنان موحش بوده كه اين آخوندها مي‏گويند بسته‏اند به حضرت امير و تو گول آن‏ها را مخور كه نفهميده‏اند چه گُه خورده‏اند و خدا دارد مطلب حضرت امير را مي‏گويد ديگر اين آيه را غلاة در قرآن گذاشته‏اند؟ غلاة نمي‏توانند در قرآن تصرف كنند و مي‏فرمايد اللّه نور السموات و الارض خدا ما را هدايت كرده به سوي خود و پيغمبر ما را هدايت كرده حالا اين هدايت پيغمبر هدايت او است و ان‏شاء اللّه ما اطاعت پيغمبر را كرده‏ايم اطاعت خدا را كرده‏ايم مع ذلك و ما كنّا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه و هدايت كردن پيغمبر همان هدايت كردن خدا است و هكذا اطاعت كردن و تمام آن‏چه را كه خدا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 157 *»

آورده پيش تو اين‏طور آورده پس خدا حجتش بالغ است حجت رسول خدا بالغ است و اين پيغمبر است جانشين خدا قائم مقام او امرش امر او است حكمش حكم او است و توي اين آيه شريفه همين را مي‏خواهد بگويد اللّه نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح حالا خدايي كه نور آسمان و زمين است مثل چراغي است كه در مشكوة است و الحمدللّه مردم غافلند و آن قدر غافلند كه راه اشكالش را هم نفهميده‏اند.

و غافل نباشيد به هر معني كه مفسرين بكنند اين پيغمبر بود كه آمد در ميان خلق و هدايت كرد مردم را و خدا از زبان اين پيغمبر مي‏گويد من يطع الرسول فقد اطاع اللّه و مي‏گويد انه لقول رسول كريم و واللّه خدا نيست ديگر خدا نيست ملتفت باشيد اين‏ها معمّا هم توش است خدا نيست خدا كه مي‏گويد اللّه نور السموات و الارض مي‏گويد خدا نور آسمان و زمين است و مثل نورش مثل چراغي است كه در چراغداني گذاشته باشد و عرض مي‏كنم خدا كه ديدني نيست اما رسولش ديدني است خدا كه رنگ ندارد و رسولش رنگ دارد و چشم آن‏چه مي‏بيند رنگ و شكل مي‏بيند و خدا رنگ و شكل نيست و چون ديدني نيست مي‏فرمايد سنريهم آياتنا و عمداً آيه مي‏خوانم كه نتواند كسي بگويد اين آيه را غالي گفته و مي‏فرمايد سنريهم آياتنا و ذاتش كه ديدني نيست چرا كه لاتدركه الابصار ولكن آيات او رنگ دارند شكل دارند سنريهم ما مي‏نمايانيم به مكلفين آيات خودمان را در آفاق عالم و در نفس‏هاشان در آفاق عالم اين آسمان را يك كسي نساخته؟ متحرك نكرده؟ اين زمين

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 158 *»

را يك كسي ساكن نكرده؟ و قدرت خدا تعلق گرفته كه اين‏ها را ساخته و انت ما كوّنت نفسك و ما كوّنك من هو مثلك پس در نفس خودمان هم مي‏بينيم كه قدرت خدا آمده با علم خدا با حكمت خدا همراه بود و خدا از قدرت خودش به قوت خودش ساخته و دانسته چطور بسازد سر را به جاي خودش گذاشته و هكذا دست را و قدرت خدا آمده به ما رسيده و ما مي‏دانيم كه خودمان عاجز صرفيم و لاحول و لاقوة الاّ به و آن‏چه خلق كرده از روي حكمت چشم را زير پا نگذاشته چرا كه چشم لطيف است و به خار و خاشاك ضايع مي‏شود اين است كه در بالاي سر گذاشته كه محفوظ باشد و مستولي بر مادونش باشد.

و غافل نباشيد مي‏فرمايند همين كه خدا مي‏خواهد چيزي را خلق كند دو ملك خلاقه هستند كه خدا به آن‏ها امر مي‏كند كه از دهن مادر فرو رويد در شكم او در رحم او بنشينيد و اين‏ها مي‏روند آن‏جا مي‏نشينند عرض مي‏كنند خدايا اين را زن قرار بدهيم يا مرد و هكذا غني يا فقير سعيد يا شقي و چون از روي گفته خدا مي‏سازند و حديثش را سني‏ها قبول دارند نواصب قبول دارند و چون ملك است در ملك حرفي ندارند ولكن بگويي اميرالمؤمنين رنگ به رنگ مي‏شود پس مي‏آيند اين دو ملك و دستور العمل مي‏گيرند و مي‏سازند او را و هر طوري كه ساختند اسمش مي‏شود خدا آن‏ها را ساخته و خدا است خالق و باز در جايي ديگر راوي عرض مي‏كند خدا مي‏فرمايد قل يتوفيكم ملك الموت الذي وكل بكم و در جايي ديگر مي‏فرمايد اللّه يتوفي الانفس حين موتها و در جايي ديگر تتوفيهم الملائكة عرض

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 159 *»

مي‏كند اين‏ها همه كاركنند و جدا جدا كار مي‏كنند؟ مي‏فرمايند خير تمام مردمي كه مي‏ميرند ملك الموت جانشان را مي‏گيرد ولكن چون معصوم است و هوايي از خود ندارد هر طوري كه خدا مي‏خواهد بميراند اين مي‏ميراند پس از اين جهت فعل او شده فعل خدا پس اللّه يتوفي الانفس حين موتها و ملك الموت است كه عامل موت است و معنيش همين است كه بميراند ولكن چون آن‏طوري كه خدا خواسته مي‏كند فعلش شده فعل او كه اگر خدا هم مي‏كرد اين‏طور مي‏كرد.

و همين جور است عرض مي‏كنم كار پيغمبر: چرا كه معصوم است مطهر است به طوري كه او خواسته حركت مي‏كند از اين جهت من يطع الرسول فقد اطاع اللّه چنان‏كه فعل ملك الموت فعل او است و همين ملك الموت را ايشان مي‏كشند و جانش را ايشان مي‏گيرند و كل نفس ذائقة الموت و كل شي‏ء هالك الاّ وجهه و آن وجه خدا نمي‏ميرد و او بايد بميراند و زنده كند و او است نور خدا و متصل به خدا و هيچ نيست كه اين قدر اتصال داشته باشد و ايشان اول ماخلق اللّه‏اند و ايشانند كه از نور خدا صادر شده‏اند و ساخته شده‏اند و هيچ‏كس ديگر ساخته نشده و هر كسي را به طوري كه هست بايد شناختش پس ايشانند اول ماخلق اللّه و كسان ديگر نيستند چنان‏كه مي‏فرمايند ما بوديم به چندين هزار سال پيش از تمام مخلوقات و بوديم ما و هيچ چيز نبود و خدا از نور ايشان دوازده حجاب آفريد و اين حُجب ائمه شما هستند و ان عدة الشهور عند اللّه اثناعشر شهراً في كتاب اللّه يوم خلق السموات و الارض بلكه پيش از خلق آسمان و زمين و بعد از آنكه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 160 *»

ساخت اين حجاب‏ها را و آفريد آن‏ها را فرمود و تقلبك في الساجدين و اولنا محمد و آخرنا محمد و اوسطنا محمد و كلنا محمد و بعد فرمايش مي‏كند بيست دريا آفريد و مثل اين درياهاي شما نيست درياي علم درياي حلم درياي كمال جمال چنان‏كه در دعاي سحر است بعد گفت فرو برو در اين درياها چنان‏كه به چشم شما بگويند فرو برو در ديگ و لو فرو رفتنش مثل جسمي كه داخل جسمي شود نباشد و چشم فرو مي‏رود در نور مبصرات و به تو امر كرده كه فرو برو در اين درياي انوار و اين چشم واقعاً يك درياي عظيمي است و ظاهرش مثل سمّ اِبرَه([5]) مي‏ماند و باطنش از آسمان و زمين بزرگ‏تر است چرا كه تو هر وقت اراده كني كه نگاه كني و ببيني آسمان را مي‏بيني و تا محيط نباشد چيزي به چيزي نمي‏تواند مستولي شود بر او و اين سوغات شما باشد و مخصوص شما باشد همين‏طور اين سوراخ گوش كوچك است ولكن باطنش دريايي است كه تمام صداها را تميز مي‏دهد و عجب درياي بزرگ بي‏پاياني است همين‏طور ذائقه شما زبان شما كوچك است ولكن عجب دريايي است كه تمام طعوم و تمام شيريني‏ها را تميز مي‏دهد و به چه دقت تميز مي‏دهد و يك دريا است و درياي بي‏پايان كه تو هرچه طعم روش بگذاري مي‏گويد چه مزه مي‏دهد حالا چقدر مي‏تواند طعم بفهمد اندازه ندارد مثل آنكه چشم هرچه بياوري پيشش مي‏بيند و هكذا گوش تو چقدر صدا مي‏فهمد هرچه بياوري پيش او و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 161 *»

هكذا لامسه و اين‏ها درياها است واقعاً عرض مي‏كنم اين چشم تو يك دريايي است كه از اين زمين و آسمان بزرگ‏تر است و هكذا گوش تو و ببينيد اين‏ها همه هم فعل تو است و اين چشم را فعل تو قرار داده و به تو گفته‏اند ببين و فرو برو و تو فرو مي‏روي در اين دريا و كسي ديگر نمي‏تواند فرو برود.

پس مطلب آنكه آن بيست دريايي كه از نور پيغمبر خلق شده بود فعل آن بزرگوار بود كه در آن‏ها فرو رفت چنان‏كه چشم تو از فعل تو خلق شده و هكذا گوش تو از فعل تو خلق شده بعد ملتفت شد كه خدا اين همه نعمت به او داده به سجده افتاد كه شكر كند ملتفت شد كه نمي‏تواند شكر كند از سجده برخاست و خجالت كشيد و صد و بيست و چهار هزار قطره عرق چكيد از بدن مطهر او و خدا از هر عرقي پيغمبري را خلق كرد و خود پيغمبر كسي است كه صد و بيست و چهار هزار پيغمبر از عرق و از فضل او خلق شده‏اند ولكن خودشان چه كسانيند مي‏فرمايند اخترعنا من نور ذاته و ما را از عرق كسي ديگر نيافريده پس پيغمبران را بگويي از عرق ايشان آفريده شده‏اند حق معرفتشان است و لكن ايشان حق معرفتشان اخترعنا من نور ذاته و ما را ساخت از نور خود و ما را قائم مقام و خليفه خود كرد هم‏چنان كه قول پيغمبر قول خدا است فعلش فعل او است و انا للّه و انا اليه راجعون و آن‏چه مي‏كند به امر خدا مي‏كند همين‏طور اللّه نور السموات و الارض و اللّه نور آسمان و زمين است و نور غير از منير است و فعل غير از فاعل است و آني كه ديده نمي‏شود اصلاً ديده نمي‏شود و آني كه ديده

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 162 *»

مي‏شود نمودند به مردم كه ديده شود و سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم و نور ايشان هم در آفاق است هم در انفس و آن ملائكه خلاقه عرض كردم تمام ملائكه از نور حضرت امير خلق شده‏اند و او مقرب‏تر است از ملائكه چرا كه از نور خدا خلق شده پس ملائكه چنين مي‏كنند فكر كن تا حركت ندهي منير را يا آنكه منير نور خودش را حركت ندهد چنان‏كه تا چراغ توي اطاق است نورها دور و بَرِ او هستند و وقتي بياوري بيرون نورهاش هم بيرون مي‏آيند و عرض كرده‏ام كه اگر چراغ در جايي باشد كه بادي به او نوزد و محفوظ باشد تمام عالم رياح عاصفه باشند نمي‏توانند نورش را حركت بدهند.

و ملائكه را واللّه علي صعودشان مي‏دهد و نزولشان مي‏دهد و قدم از قدم برنمي‏دارند مگر به اذن او چنان‏كه فرمود انا مرسل الرسل و مي‏فرمايد آدم را من فرستادم نوح را من فرستادم و حضرت امام حسن عسكري فرمايش مي‏كند ديديم موسي آدم خوبي است و مي‏تواند از عهده پيغمبري برآيد ان الكليم لما عهدنا منه الوفاء البسناه حلة الاصطفاء چون‏كه ديديم مي‏تواند پيغمبري كند ما خلعت پيغمبري را تصدق سرمان كرديم و براش فرستاديم و واللّه تمام پيغمبران فرستاده ايشانند و ايشان فرستاده خدايند و هركس را ايشان فرستادند خدا او را فرستاده چرا كه در زيارتشان مي‏خواني من احبكم فقد احب اللّه چنان‏كه اللّه يتوفي الانفس حين موتها و ملك الموت جان مردم را مي‏گيرد و ملك الموت داخل ملائكه است و متشخص‏تر از اسرافيل و جبرئيل و ميكائيل نيست و مي‏بينيد ملك الموت بي‏دريغ جان مي‏گيرد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 163 *»

گاهي اين شهر گاهي آن شهر گاهي اين گاهي آن ولكن اسرافيل را خدا امر مي‏كند وقتي مي‏خواهد قيامت برپا كند و امرش مي‏كند كه پفي كند در بوقش و تمام اهل آسمان و زمين مي‏ميرند و مدت چهارصد سال مرده‏اند و بعد مي‏خواهد قيامت برپا كند ثم نفخ فيه اخري فاذا هم قيام ينظرون و پفي مي‏كند كه تمام آن‏ها زنده مي‏شوند و سر از قيامت بيرون مي‏آورند حالا اميرالمؤمنين نمي‏تواند كار اسرافيل را بكند واللّه شأن او بالاتر از اين است كه كار اسرافيل را كند و اين‏ها نوكرهاي ايشانند و ان الملائكة لخدامنا و ان روح القدس في جنان الصاقورة ذاق من حدائقنا الباكورة و تمام ملائكه از نور اميرالمؤمنينند و واللّه اميرالمؤمنين در هر كمالي جمالي عظمتي اعظم از تمام اين‏ها است چرا كه او نور خدا است و ايشانند كه بدون واسطه از خدا صادر شده‏اند بلغ اللّه بكم اشرف محل المكرمين و اعلي منازل المقربين جايي واقع شده‏اند كه فوق ايشان چيزي نيست و جايي نيست و لايسبقه سابق هيچ سابقي به ايشان سبقت نگرفته و هيچ تفوق‏جوينده‏اي تفوق نجسته بر ايشان چرا كه ايشانند اول ماخلق اللّه حالا اين‏جا يك پيراهني پوشيدند بعد كندند دخلي به ايشان ندارد و ايشان بودند و واللّه دنيا نبود آخرت نبود لوح نبود قلم نبود و آن‏چه نقش شده در لوح محفوظ ثبت است و همه را اين قلم نوشته و به او گفتند بنويس گفت چه بنويسم گفتند بنويس لا اله الاّ اللّه بعد گفتند بنويس گفت چه بنويسم خطاب شد بنويس محمد رسول اللّه و اين ترتيب حكمت است كه عرض مي‏كنم مي‏فرمايند منفصل شد نور ما از نور پروردگار ما چنان‏كه منفصل شد نور آفتاب از

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 164 *»

آفتاب و آفتاب در آسمان چهارم است و نورش در زمين است و واللّه تمام خلق از نور ايشان خلق شده‏اند و ايشان حركت مي‏دهند و ساكن مي‏كنند پس بكم تحركت المتحركات و سكنت السواكن چنان‏كه بدن تو به واسطه روح تو حركت مي‏كند ساكن مي‏شود مي‏بيند مي‏شنود و الاّ خودش از خود چيزي ندارد و واللّه ايشان كأنه روحي هستند دميده در ملك خدا اگرچه مقامشان بالاتر است و تمام ملك حركت نمي‏كند مگر آنكه ايشان حركتش بدهند و ساكن نمي‏شود مگر آنكه ايشان ساكنش كنند.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 165 *»

16/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

خداوند عالم چون خلق را از براي همين آفريده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند و ديگر هيچ معني ديگري خدا براي خلق قرار نداده چنان‏كه چنين مي‏فرمايد و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون مااريد منهم من رزق و مااريد ان‏يطعمون مي‏فرمايد من جن و انس را براي همين خلق كرده‏ام كه مرا بشناسند و مرا عبادت كنند مااريد منهم من رزق من هيچ نگفته‏ام و اراده نكرده‏ام كه آن‏ها رزق براي خودشان

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 166 *»

تحصيل كنند و رزق براي خود بسازند و اولاً كه نمي‏توانند بسازند چنان‏كه مي‏بينيد خدا مي‏روياند گياه‏ها را و گندم‏ها را و اين‏ها رزق عباد است متاعاً لكم و لانعامكم از براي خودتان و از براي انعامتان خدا رزق قرار داده و همچنين واللّه تحصيلش نمي‏توانيد بكنيد چنان‏كه مكرر اشاره كرده‏ام تو ببين برنجش از كجا بار شد كجا بود و چطور به تو رسيد و هكذا گندمش نمي‏داني كه كشت و كه انبار كرد و كه فروخت و كه خريد و مااريد منهم من رزق و اين مردم واللّه فريب شيطان خورده‏اند و مغرور شده‏اند به فريب او چنان‏كه مكرر چونه زده‏ام.

اميرالمؤمنين نصيحت مي‏كند مردم را كه تو هي در بند آني كه شب و روز چيزي به دست بياوري و بخوري و حال آنكه خدا بايد برساند به تو و او عادل است و رزق تو را به غير نمي‏دهد و رزق غير را به تو نمي‏دهد و مي‏بيني رزق‏ها اولش همه در آسمان است چنان‏كه اگر باران برف نيايد گياهي نمي‏رويد حتي لباس‏هاتان اين‏طور است بعضيش از پنبه است و بايد آبش از آسمان بيايد و ما هيچ تصرف در آسمان نداريم كه برويم آبش را برداريم و رزق را خدا بايد برساند ديگر اگر خاطرجمع از اين خدا نيستي برو علاج خود كن كه خدا است. اي! يك دفعه مال ما را به غير مي‏دهد يا آنكه دست و پا مي‏كنيم كه مال غير را به ما بدهد. و غافل نباشيد كه و في السماء رزقكم و ما توعدون و قد قسمه عادل بينكم و اين رزق تو در آسمان است و متصرفش خدا است و رساننده‏اش خدا است و تو را خلق كرده‏اند كه بعضي كارها كني و عرض مي‏كنم چه كارهاي روحاني باشد مثل كار عقل و نفس و خيال و چه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 167 *»

كارهاي جسماني كه با زبان حرف مي‏زني با دست برمي‏داري مي‏گذاري تمامش بايد از تو صادر شود ولكن آن رزق تو در آسمان است و به دست خدا است و اين است كه فرمايش مي‏كنند ليس العلم في السماء فينزل اليكم و لا في الارض فيصعد اليكم بل مكنون مخزون فيكم تخلقوا باخلاق الروحانيين يظهر لكم بلكه آن علم و آن كار تو مكنون در خودت است تخلقوا باخلاق الروحانيين متخلق شو به اخلاق آن‏هايي كه از جانب خدا آمده‏اند پس عمل تو پيش از آنكه بجا آوري مكنون در تو است مثلاً مي‏تواني نماز كني اما نمي‏داني چطور نماز بخواني و خدا نماز كن براي تو فرستاده كه نماز يادت بدهد و او محمد بن عبداللّه است و تو هم تقليد پيغمبر را مي‏كني و متخلق مي‏شوي به اخلاق او و اخلاق ظاهرش اين است كه رو به قبله مي‏ايستد حمد سوره ركوع سجود مي‏خواند و تو هم متخلق كه به اخلاق او شدي تو هم مي‏شوي مُصلّي پس عمل تو مكنون و مخزون در تو است چنان‏كه طفل را روز اول كه مي‏بري به نجاري نجاري بلد نيست اما مي‏تواند اره بردارد و تيشه بردارد و همين‏طور پيغمبر مي‏آيد از جانب خدا و فعل تو در تو كامن است و بايد بيرونش آورد و آني كه محتاج به بيرون آوردن نيست آن علم لدني است كه از جانب خدا است و خدا وحي مي‏كند به پيغمبر خود و تمام دين و مذهب را محمد و آل‏محمد آورده‏اند كه اگر ايشان نيامده بودند تعليممان نكرده بودند و هكذا نمي‏دانستيم چه كنيم و فعل تو در تو كامن است و استادان مي‏آيند تعليمت مي‏كنند و از تو بيرون مي‏آورند پس بايد تو متخلق به اخلاق آن استادان شوي تا عمل تو از تو

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 168 *»

سرزند چنان‏كه نور چراغ بايد از شكم فتيله بيرون بيايد ولكن يك كسي مي‏خواهد كه اين را روشن كند چنان‏كه چراغ را مي‏بري پيش چراغي روشن مي‏كني فعل آن چراغ و نور او نيامده در اين چراغ بلكه چراغ را كه نزديك آوردي فتيله‏اش گرم شد و روغن در فتيله داغ شد و خورده خورده دود شد و مشتعل شد پس فعل او نمي‏آيد در اين چراغ ولكن اندرون اين چراغ روغنش اول جامد بود آب شد و هكذا آبش داغ شد بخار شد و بخارش دود شد و مشتعل شد پس اين چراغ فعلش نيامده پيش اين چراغ ولكن اين چراغ دومي متخلق شده به اخلاق چراغ اولي و ظاهر شد در او آن‏چه بود پس عمل تو بايد از تو صادر شود و خدا تو را ساخت و چشم ساخت كه روشنايي ببيني اما تو بايد باز كني كه روشنايي ببيني و گوش ساخت كه صدا بشنوي نه آنكه درش را بگيري و چيزي در او بطپاني و نوح قوم خودش را دعوت مي‏كرد و جعلوا اصابعهم في آذانهم و گاهي از اوقات چيزي بر كله‏شان مي‏پيچيدند كه صداي او را نشنوند.

همين‏طور ذائقه براي تو ساخته و تو بايد طعم بچشي كه از طعوم خبر شوي و اين چشيدن كار تو است و فايده‏اش عايد خودت مي‏شود و تو سير مي‏شوي چاق مي‏شوي پس غذا مي‏خوري خورده خورده قوت مي‏گيري نور چشمت زياد مي‏شود و بالعكس پس خدا تمام اين مشاعر را براي تو خلق كرده و تو بايد آن‏ها را به كار واداري اين است كه مي‏فرمايد ليس للانسان الاّ ما سعي نيست براي انسان مگر آن‏چه را كه سعي كرده خوب است مال خودش بد است چشمش كور مي‏بايست بد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 169 *»

نكند پس لازم است كه انسان كار خودش را خودش بكند و لازم است يعني لازم حقيقي و كار غير نمي‏شود از تو صادر شود و حاق جبر و تفويض است كه نمي‏شود كسي جبر به كسي بكند كه تو عوض من ببين يا آنكه برو تو درس بخوان و خيلي از احمق‏ها را ديده‏ام پول مي‏دهند كه غير برود درس بخواند علم خوب است خودت تحصيل كني و انسان را خدا آفريده كه مشغول عمل خودش باشد با وجودي كه خدا محتاج نيست كه تو او را بشناسي و عبادت كني ولكن تو محتاجي كه خداي خود را بشناسي و سر هم احتياج داري به او چنان‏كه اگر كسي محتاج به تو باشد بايد تو را بشناسد مثلاً اگر محتاج به كتابت است بايد تو را بشناسد و بيايد تملق بگويد همين‏طور خدا خدا است و محتاج نيست كه تو بگويي لا اله الاّ اللّه و جميع خلق مؤمن شوند بر علم او و قدرت او افزوده نمي‏شود و جميع خلق كافر شوند چيزي از او كم نمي‏شود چرا كه خدا متغير نيست.

پس خلق بايد تمامشان مشغول كارهاي خودشان باشند چنان‏كه خدا مشغول كار خودش است ولكن شيطان آدم را غافل مي‏كند كه اگر خدا محتاج نيست چرا پيغمبران مي‏فرستد و امر و نهي و احكام و شرع و دين و مذهب قرار مي‏دهند و اگر كسي به آن‏ها ايمان نياورد مي‏زنند مي‏بندند مي‏كشند و عرض مي‏كنم با وجودي كه خدا محتاج نيست مع‏ذلك امرتان كرده كه نماز كنيد روزه بگيريد و رو به قبله بايستيد و نماز كنيد چنان‏كه يهود رو به بيت المقدس مي‏كنند و هكذا مجوس رو به آفتاب مي‏كنند و گمان من آن است كه در سنوات قديم در عبادات بسا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 170 *»

مي‏گفتند به مردم كه رو به آفتاب كنيد و حمد كنيد خدا را و خورده خورده مردم خداپرست شده‏اند و بسا چون اين آفتاب واسطه بود بسا پيغمبران گفتند كه رو به آفتاب كنيد و پيغمبران كه از ميان آن‏ها رفتند آن‏ها به عقل خودشان راه رفتند و نگرفتند از آن پيغمبران آن‏طوري كه امرشان كرده بودند خورده خورده آفتاب‏پرست شدند گوساله‏پرست شدند و بدانيد تمام اين‏جور امور يك مبدئي داشته كه در ميان مردم مانده.

و غافل نباشيد آن‏چه هميشه همراه انسان است و از او جدا نمي‏شود افعال او است كه در دنيا و در قبر و برزخ همراهش است و يك خورده فكر كنيد دقت كنيد من هي زور مي‏زنم كه تو خواب نروي و تو زور مي‏زني كه خواب بروي و راهش را من مي‏دانم چرا كه صداي من مثل لالايي است كه به خواب مي‏روي و عرض مي‏كنم اين مردم تمامشان قناعت كرده‏اند به همين كه اين عمارت بنّايي داشته كه ساخته اين آسمان را البته يك كسي ساخته و اين بناش خيلي آدم عجيب غريبي بوده و اگر در بند دين و مذهب باشيد آن‏هايي كه خيلي خوبند به همين قناعت كرده‏اند كه ما مخلوقي مي‏بينيم پس خالقي دارد و عرض مي‏كنم راست است از مخلوق پي برده مي‏شود به خالق اما آن‏طوري كه هست حاشا چنان‏كه نمي‏دانيم اين بنايي كه اين عمارت را ساخته مؤمن بوده يا كافر عادل بوده يا ظالم.

و عرض مي‏كنم خدا آن‏طوري كه خودش را تعريف كرده مثل اينكه در اين سوره تعريف كرده در هيچ جاي قرآن تعريف نكرده كه اللّه نور

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 171 *»

السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است و مَثَل نورش مِثْل چراغداني است كه در او چراغي باشد و بر روي او شيشه مردنگي باشد حالا اين همه تفاصيل اين چراغ كيست به اتفاق شيعه و سني محمد بن عبداللّه است: كه چراغي دارد كه در سينه او است و آفتابي دارد كه در اندرون او است و اين آفتاب از زبان او ظاهر مي‏شود و اين بدن انسان خيلي شبيه است به مشكوة و مشكوة سوراخ سوراخ است و از اين سوراخ‏ها انوار بيرون مي‏آيند همين‏طور بدن او: مانند مشكوتي است كه انوار از چشم و زبان و گوش او بيرون مي‏آيد و عرض مي‏كنم خدا تعمد كرد و نور از بدنش ظاهر كرد پس از جميع اعضا و جوارحش نور بيرون مي‏آمد از چشمش از گوشش از زبان و دهانش از دندان مباركش گاهي چنان نوري ظاهر مي‏شد كه مردم غافل بودند وحشت مي‏كردند پس اين بدن پيغمبر مانند فانوسي است يا مانند شيشه و بلوري است كه سوراخ‏ها دارد و آن نور از تمام اعضا و جوارحش از چشم گوش پيش رو پشت سر ظاهر است و وجود پيغمبر همين چراغي است كه خدا گفته اللّه نور السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است آن نورش كيست محمد بن عبداللّه است: چنان‏كه عرض كرده‏ام در اين قرآن عدد ائمه طاهرين و اسمائشان بود در قرآن و دزديدند و بردند از ميان ولكن خدا كه مي‏خواهد امرش را بگويد پوست كنده‏اش نمي‏كند و نفرموده مثل نوره كمحمد: و در جايي ديگر مي‏فرمايد انا ارسلناك تا جايي كه و سراجاً منيراً و خداوند اين سراج را در آسمان‏ها روشن كرد و اين چراغ تمام آسمان‏ها را منور و روشن كرد و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 172 *»

آورد در زمين و زمين را روشن كرده و تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً مبارك است آن خدايي كه نازل كرده است قرآن را و فرقان را از براي پيغمبر فرستاده و فرقان فرموده خواسته پيغمبر را بالا برد مي‏فرمايد قرآن اسم تمام قرآن است و فرقان آن آيه‏هايي است كه تفريق مي‏كند مابين حق و باطل و پيغمبر كارش آن است كه حق را حق بكند و باطل را باطل كند.

و ملتفت باشيد اهل آسمان پيغمبرشان همين پيغمبر است و اهل زمين همين پيغمبر و حضرت صادق وقتي طواف مي‏كردند چند نفر از شيعيانشان بودند فرمودند شما ما را همين‏طوري كه در دنيا هستيم مي‏بينيد و حال آنكه ما در آسمان‏ها معروف‏تريم از زمين و آن‏جا مي‏توانيم حرف‏هاي خودمان را بزنيم ولكن در زمين تقيه مي‏كنيم كه خود را به مردم بشناسانيم و مي‏فرمايند خدا اجل از اين است كه حجتي قرار بدهد و آن حجت نشناسد محجوج خود را و حجت بايد بشناسد تا بتواند تعليم كند و اين است و غافل نباشيد كه مي‏فرمايند وجود امام و پيغمبر چون‏كه براي هدايت است اين است كه مؤمنين در مشرق و مغرب عالم كه منتشرند پس بايد آن‏ها را بشناسد و بايد بتواند برساند لكيما ان زاد المؤمنون شيئاً ردهم و ان نقصوا اتمه لهم و شيعيانشان كه معصوم نيستند آن‏ها بايد معصوم باشند اين‏ها زياد كه مي‏روند بكنند برشان گرداند و اگر كم كنند براي آن‏ها تمام كند پس ايشان شاهدند بر تمام مردم لتكونوا شهداء علي الناس و اولاً در اين آيه فكر كنيد ببينيد معني دارد يا ندارد و مي‏دانيد كه آيه بي‏معني در قرآن نيست حالا اين

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 173 *»

شهدائي كه بر خلقند عمر است ابابكر است از ابابكر بپرس از مريدهاش بپرس كه ابابكر شاهد بر خلق است از خودش بپرس ببين همچو ادعائي دارد و ائمه شمايند كه شاهدند بر خلق و اولاً خدا است شاهد و او است شاهد بر رسولش و رسول شاهد بر خلفاي خود و خلفاش شاهد بر تمام خلق و مي‏فرمايند خدا اجل از آن است كه حجتي قرار بدهد و محجوجين خود را نشناساند به او چنان‏كه اگر طبيبي را خدا جايي فرستاد بايد مريض‏ها را به او نشان بدهد و او آن‏ها را بشناسد تا بتواند آن‏ها را مداوا كند و همين‏طورند واللّه ائمه و گاهي حضرت امير خودگويي مي‏كردند حضرت فاطمه عرض مي‏كرد با كه حرف مي‏زنيد فرمودند با زمين و زمين آن‏چه در شرق و غرب عالم مي‏شود به من خبر مي‏دهد يومئذ تحدّث اخبارها و زمين با هر امامي حرف مي‏زند و خبرهاي خود را به آن‏ها مي‏گويد و واللّه ايشانند چنان‏كه خدا گفته سنريهم آياتنا واللّه در آفاق ايشانند حجت خدا و در انفس ايشانند واللّه حجت خدا پس سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق و اين است كه گاهي مكرر اشاره كرده‏ام كه تفصيل اين آيه در آن دعاي رجب است كه مي‏فرمايد و بمقاماتك و علاماتك التي لاتعطيل لها في كل مكان و جايي نيست كه اين آيات آن‏جا نباشند همه چيز پيششان حاضر است و خلق در مرئي و مسمع ايشان حاضرند و جايي نيست كه از وجود ايشان خالي باشد فبهم ملأت سماءك و ارضك پس به ايشان پر كرده آسمان‏ها و زمين‏ها را ديگر ما ايشان را نمي‏بينيم عرض مي‏كنم خدا همه جا هست و تو او را نمي‏بيني ولكن خدا تو را مي‏بيند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 174 *»

مي‏فرمايند گوسفندها را اگر به شبان مي‏دهي شبان بايد آن‏ها را ببيند و بشناسد و ببرد به جاي آب و علف همين‏طور اگر شما امام را نمي‏بينيد امام شما را مي‏بيند و ايشان واللّه در دنيا و آخرت و در زمين و آسمان جايي نيست كه نباشند پس لا تعطيل لها في كل مكان و تعجب آنكه فرموده يعرفك بها من عرفك هركس خدا را شناخت ايشان را شناخت كه خدا را شناخته و هركس غافل از ايشان شد غافل از خدا شده و ايشانند انوار خداوند عالم يا سلمان و يا جندب ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل و معرفة اللّه عزوجل معرفتي بالنورانية و تمام ائمه طاهرين اين‏طورند چرا كه اشهد ان ارواحكم و نوركم و طينتكم واحدة طابت و طهرت بعضها من بعض.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 175 *»

17/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

مكرر عرض كردم كه خداوند عالم چون خلق را از براي همين خلق كرده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند و اين خلق خودشان اگر خدا هدايتشان نمي‏كرد يعني تعليمشان نمي‏كرد و دين و مذهب را براي آن‏ها وصف نمي‏كرد هيچ نمي‏دانستند و او را نمي‏شناختند چنان‏كه اگر نگفته بود كه نماز كنيد ما نمي‏دانستيم چطور او را بپرستيم به ما تعليم كرد كه اين‏طور مرا بپرستيد همين‏طور تعريف كرده كه چطور مرا بشناسيد و تا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 176 *»

خدا خودش را وصف نكند نمي‏توان پي به او برد و اين مردم سرتاسرشان از پادشاه تا رعيت از ملاشان تا مقلدشان همين كه عمارتي مي‏بينند استدلال مي‏كنند كه بنّايي داشته و عرض مي‏كنم اين راه غلط نيست درست است اما آن بنا چطور بوده بلند كوتاه سياه سفيد نمي‏دانم.

و غافل نباشيد خداوند خود را تعريف كرده همان‏طوري كه تعريف كرده و اولاً تعريف كرده لاتدركه الابصار هيچ چشمي گوشي عقلي نمي‏تواند او را بفهمد ديگر ما مي‏فهميم او را به دليل عقل نمي‏شود فهميد و لاتدركه الابصار ولكن آن‏چه را نموده سنريهم آياتنا زود باشد كه بنمايانيم به ايشان كه ببينند آن آيات مرا و معرفت خدا آن است كه آيات او را ببيني و بشناسي و اگر آيات او را شناختي خدا را شناخته‏اي و اگر آيات او را نشناختي خدا را نشناخته‏اي اگر چه لفظ خدايي بگويي و اين را همه كس مي‏تواند بگويد پس معرفت خدا و خدايي كه ما داريم ذاتش را هيچ‏كس نمي‏تواند بشناسد ولكن آياتش را مكلفند كه مردم بشناسند سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم زود باشد كه بنمايانيم آيات خودمان را در آفاق و در نفس‏هاي ايشان تا آنكه ظاهر و واضح شود كه او حق است اما حالا ديگر كه آيات او واضح و ظاهر است لازم نيست كه همه مؤمن شوند بعضي ايمان مي‏آورند بعضي ايمان نمي‏آورند.

و غافل نباشيد كه حجت خدا تمام است كه هيچ شكي و ريبي در او راهبر نيست حتي شيطان مي‏داند كه خدا خدا است و عالم و قادر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 177 *»

است مع‏ذلك ايمان به خدا ندارد و به اين قناعت نكنيد كه كسي توي دلش بداند كه خدا عالم و قادر است و ايمان اعتقاد به جنان و عمل به اركان است و بداني كه خدا است خالق و رازق و محيي و مميت تو و آن‏طوري كه او كرده درست كرده و اين مردم بعضي چيزها را انكار مي‏كنند و بعضي را تصديق مي‏كنند و از اين مردم بپرسي كه اين زمين را كه ساخته سيقولون للّه مي‏گويند خدا ساخته و أفي اللّه شك فاطر السموات و الارض و اين است كه حضرت امير فرمايش مي‏كند اول الدين معرفته و پيش از تمام مسائل است و اين از تمام مسائل آسان‏تر است از نماز كردن روزه گرفتن آسان‏تر است چرا كه اول دين است و واللّه از پيغمبرشناسي آسان‏تر است و اين را كه شناختي حالا آن خدا گفته نماز كن روزه بگير پس اول دين معرفت او است و كمال التوحيد نفي الصفات عنه و بايد بداني كه صفات خداوند عين ذات او نيست و اين‏ها قدري مشكل است و كمال توحيد اگر كسي در بند باشد و مجاهده بكند و غرض و مرضي نداشته باشد آسان مي‏فهمد و باز مردم خيال مي‏كنند مجاهده با نفس آن است كه انسان رياضت بكشد بي‏خوابي ببرد خود را به تعب اندازد و اين است مجاهده با نفس. و مجاهده با نفس آن است كه هرچه را خدا پيش آورده تو هم بگويي پيش آورده حالا روز شد الحمدللّه شب شد الحمدللّه و مجاهده با نفس آن است كه انسان غرض و مرض را به كنار بيندازد و آن‏طوري كه وضع كرده جاري شود پس كمال توحيد آن است كه نفي صفات از او بكني ولكن اگر كسي غرض و مرضي نداشته باشد مشكل نيست حالا مشكل شده

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 178 *»

از براي آنكه يك عمر راه رفته و در بندش نبوده.

پس از براي خداوند صفاتي چند است كه آن صفات آيات و علامات او است و اين صفاتش متعددند و شمرده مي‏شود و خدا يكي است و صفات بسيار دارد و بخواهي تمام صفات خدا را بشماري اصلاً شمرده نمي‏شود از حوصله بيرون است ولكن كلياتش نود و نه اسم است و هكذا چهارده اسم مثل آنكه تو مي‏ايستي و اين صفتي است از تو و گاهي مي‏نشيني و گاهي متكلمي و گاهي ساكتي حالا اين ساكت چيست صفت زيد است و ذات زيد نيست چرا كه چيزي كه ذاتي چيزي است هرگز از او سلب نمي‏شود چنان‏كه آتش گرم است در تمام آتش‏ها اين گرمي هست و هكذا مركب سياه است در تمام حروفات اين سياهي پيدا است پس خدا يكي است و صفات بسيار دارد حالا اين مطلب مشكل است و في انفسكم أفلاتبصرون گاهي مي‏ايستي اسمت مي‏شود ايستاده و گاهي مي‏نشيني اسمت مي‏شود نشسته حالا بخواهند صفات تو را بشمارند مي‏گويند فلان‏كس گاهي متحرك است گاهي ساكن و هكذا مي‏شمارند پس ببين مشكل نبود و في انفسكم أفلاتبصرون بود همين‏طور شخصي نجار نيست مي‏رود نجاري ياد مي‏گيرد و هكذا بنّا نيست بنّايي ياد مي‏گيرد و صفات تو از تو صادر شده و تو عين صفات خودت نيستي و تو آني كه مي‏خواهي بايستي برمي‏خيزي مي‏ايستي و هكذا و تعجب آنكه هركس هرچه مي‏بيند همين‏ها را مي‏بيند و تو يا نشسته‏اي يا ايستاده‏اي يا متحركي يا ساكن و مردم كه نگاه مي‏كنند به تو اگر متكلمي تكلمت را مي‏بينند و اگر ساكتي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 179 *»

سكوتت را مي‏بينند و هر يك از اين‏ها را كه بخواهي خرابش كني خراب مي‏كني و صفات كائناً ماكان صادر از ذات است همين‏طور صفات خدا صادر از خدا است و هر طوري كه تو هستي خدا همين‏طور آمده پيش تو و تو گاهي متحركي گاهي ساكني گاهي سفر مي‏كني گاهي در حضري و عرض مي‏كنم ديديد كه اين امر آساني است كه خودتان هم همين‏طوريد و مشكل نيست كه حضرت امير بيان فرموده.

پس كمال توحيد آن است كه صفات خودش را ساخته و احداث كرده و تعجب آنكه بابي است از اصول كافي و عنوان مي‏كند در حدوث اسماء پس صفات هر موصوفي را آن موصوف مي‏سازد و تو اگر درست راه مي‏روي مي‏گويند فلان درست‏رفتار است و هكذا ديگر چه بگويند غير از اين بگويند كه دروغ است پس صفات را تو مي‏سازي اما صفات، تو را نمي‏سازد و من هي اصرار مي‏كنم و تو چرت مي‏زني بزن برو پي كارت و خدا صفاتي دارد صفاتش متعدد است و ذاتي دارد كه او يكي است و خداي وحده لا شريك له كه واحد است خلق كرده براي خود صفاتي چند و يكي از صفاتش آن است كه همه چيز مي‏داند و يكي ديگر همه كار مي‏تواند بكند و يكي ديگر حكيم است و بازي نمي‏كند و بعضي احمق‏ها گفته‏اند اگر خدا علم را احداث كند پس وقتي مي‏شود كه خدا عالم نباشد و بحث كرده كه اين علم و اين قدرت او صفت است و خداي قادر كه قادر را ساخته بايد قادر نباشد اگر نساخته كه ساخته و اگر ساخته بايد ذاتش قادر باشد.

و غافل نباشيد كه خدا تمام صفاتش را ساخته و او صاحب آن‏ها

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 180 *»

است و تمام آن‏ها را ساخته ولكن اسم ساختن آن‏طوري كه مردم خيال مي‏كنند نيست مثل آنكه كسي نجار نيست مي‏رود نجاري ياد مي‏گيرد مي‏شود نجار ملا نيست مي‏رود ملا مي‏شود ولكن اين خيال نسبت به اين مردمي كه هستند اين‏طور است ولكن ببين تو چراغ را همان آني كه روشن مي‏كني نورش ظاهر مي‏شود به در و ديوار و اين نور بسته به چراغ است و چراغ صاحب اين نور و اثر او و نبوده وقتي كه چراغ باشد و نور نداشته باشد كه اگر نور نداشته باشد چراغ نيست.

پس افعال دو جور است و يك‏پاره صفات است كه تا ذات بوده هميشه آن صفات بوده چنان‏كه علم خدا هست معلوم است هميشه بوده و نبوده وقتي كه جاهل باشد مثل آنكه نبوده وقتي كه چراغ باشد و نور نداشته باشد همين‏طور قدرت و اين صفت او است حالا اين صفت را كه ساخته خدا ساخته و تا بود هميشه حكيم بود و هيچ بار ديوانگي نكرده مثل آنكه تا بوده دانا بوده و يك‏پاره صفات دارد اين خدا كه اين‏جور نيست كه هميشه همراه او باشد بلكه تا خواسته باشد آن صفات را صادر مي‏كند و نخواسته باشد صادر نمي‏كند پس صفات فعل خدا آن است كه وقتي كه مي‏خواهد چيزي خلق كند مي‏كند و نخواسته باشد نمي‏كند پس صفات فعل هميشه همراه او نيست گاهي متصف به او مي‏شود گاهي متصف به ضدّ او چنان‏كه عزت را خدا مي‏دهد قل اللّهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء و خدا هميشه غني مي‏كند و همه كس را غني مي‏كند؟ نه بلكه بعضي را غني مي‏كند بعضي را فقير و ايقنت انك

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 181 *»

انت ارحم الراحمين تو رحمتت از همه كس بيشتر است از هر پدر مهربان مادر مهرباني ولكن في موضع العفو و الرحمة و اشد المعاقبين و سخت‏ترين مردم است و از همه كس سخت‏تر و شديدتر است در موضع نكال و نقمت.

و عرض كردم اين‏جور دعاهايي كه معنيش خيلي بلند است صاحب الامر فرمودند و رفتند در پس پرده غيب نشستند و عجب دعائي است و توي اين است كه هر چه بايد به تو برسد به واسطه صاحب الامر است اللّهم المم به شعثنا و تمام مايحتاج خلق بايد به امام برسد چنان‏كه مي‏خواني در اين دعا و صاحبش گفت و رفت و اگر بود توي اين مردم و اين حرف‏ها را مي‏زد دورش را مي‏گرفتند اللّهم المم به شعثنا و اشعب به صدعنا و ارتق به فتقنا و كثّر به قلتنا و اعزز به ذلتنا و اغن به عائلنا و اقض به عن مغرمنا و اجبر به فقرنا و سدّ به خلتنا و يسّر به عسرنا و بيّض به وجوهنا و فكّ به اسرنا و انجح به طلبتنا و انجز به مواعيدنا و استجب به دعوتنا و اعطنا به سؤلنا و غافل نباشيد كه واللّه تمام آن‏چه تمنا داري از امامت بايد بخواهي مي‏خواهي توفيق بيابي كه نماز كني از او بخواه كه توفيقت بدهد و اشهد انك قد اقمت الصلوة و اقامه نماز را امام بايد بكند نه كسي ديگر و اگر او تو را واداشت به نماز نمازت نماز است و الاّ كله به زمين زده‏اي پس خدايا هدايت كن مرا به او كه اگر او هدايت كرد شيطان زورش نمي‏رسد كه ايمانت را ببرد پس سر هم انسان محتاج است به امام خود و اين آية اللّه است كه ظاهر كرده در ميان خلق و جميع تصرفاتي كه در ملك است به دست اين است و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 182 *»

راهش را گفته‏ام و چشم بصيرتت باز باشد نه آنكه رأيمان قرار گرفته كه امام را تعريف كنيم بلكه تمام ملائكه از نور ايشان خلق شده‏اند و از جمله آن‏ها ملك الموت است و قل يتوفيكم ملك الموت الذي وكّل بكم چنان‏كه عنوانش را عرض كردم از حضرت امير پرسيدند بعضي جان‏ها را ملك الموت مي‏گيرد و بعضي را خدا و بعضي را ملائكه ديگر فرمودند تمامش را اين جان مي‏گيرد ولكن آن‏طوري كه خدا خواسته جان مي‏گيرد و خدا خواسته كه سخت جان بگيرد مي‏گيرد و خدا خواسته آسان بگيرد مي‏گيرد و واللّه تمام مطلب‏ها را گفته‏اند:

يا حار همدان من يمت يرني   من مؤمن او منافق قبلا

اي حارث همداني هركس كه بميرد مرا مي‏بيند و مي‏شناسد كه من كيستم و ملائكه از نور خودش خلق شده‏اند مي‏گويد من به بالين همه حاضر مي‏شوم اما اگر دوست من است وامي‏دارم او را كه مدارا كند بر او و چنان مدارا مي‏كند كه مثل گلي كه بو كند ولكن اگر منافق است به او مي‏گويم اين دشمن من است و بايد خدمتش كرد و مي‏فرمايند سيخي دارد اين ملك الموت كه شعبه شعبه است و شعبه‏هاش به عدد رگ‏هاي اين حرامزاده و اين را داغ مي‏كند و در بدن اين داخل مي‏كند مثل سيخي كه داغ كني در ميان پشم ديگر نمي‏دانم از كجاش داخل مي‏كند از ته بدترش هم داخل مي‏كند عجب نيست و اين ملك الموت نوكر علي است و شعار شيعه و دأب آن‏ها است هر دردي داري علي را ياد كن صدا بزن و حالا منكرين فضائل زياد شده‏اند پس فرمودند ملك الموت چون به امر خدا كار مي‏كند و زيادتي نمي‏كند فعلش شده فعل خدا و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 183 *»

خدا مي‏گويد اللّه يتوفي الانفس حين موتها و اين‏جور كارها را خدا خيلي مي‏كند مثل آنكه بخواهد بهار شود باران مي‏فرستد بر زمين و مي‏خواهد بهار نشود باران نمي‏آيد و هكذا مثل كسي كه خانه كسي را آتش مي‏زند هيزم را روشن مي‏كند و مي‏زند به خانه او ولكن آتش سوزانده بته هيزم سوزانده همين‏طور خدا جان مي‏گيرد اما ملك الموت را به جان مردم مي‏اندازد و اين نوكر اميرالمؤمنين است و معصوم است يعني تخلف از او نمي‏كند و اميرالمؤمنين است آمر و ناهي او و حضرت رسول قسمش را خورده كه او است اقرب به خداوند از ملائكه چرا كه او از نور خدا خلق شده اخترعنا من نور ذاته ديگر اميرالمؤمنين نمي‏تواند بميراند زنده كند نمي‏دانم چه مي‏شود و اين نوكر علي است كه همه جان‏ها را مي‏گيرد و ديگر اسرافيل ملكي است بزرگ كه يك پفي مي‏كند در صور خود كه تمام مردم مي‏ميرند و لا حاس و لا محسوس تا وقتي كه مي‏خواهد قيامت برپا كند نفخه ديگر مي‏كند و تمام خلق از آدم گرفته تا خاتم همه زنده مي‏شوند حالا اميرالمؤمنين چكاره است آمر و ناهي او است و واللّه كار جبرئيل كار او است و واللّه او جبرئيل را مي‏فرستد پيش هر پيغمبري كه مي‏خواهد و نفرموده من خدا هستم اما فرموده من صادر از خدا هستم و فرموده جميع ملائكه را من حركت مي‏دهم و ساكن مي‏كنم و آن‏ها را من صعود و نزول مي‏دهم و تمام ائمه اين‏طورند و اشهد ان ارواحكم و نوركم و طينتكم واحدة.

و تمام آن‏چه مؤمن مي‏طلبد از امام خود مي‏طلبد و چشم‏داشت او به امام خود است چرا كه خدا او را آقا قرار داده و مردم را عبيد پس او

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 184 *»

سيدي خلق كرده و عبادي و عبد در فارسي يعني غلام و ماها غلام اميرالمؤمنين هستيم انا عبدك و ابن عبدك و دعائي است در وقت دخول در حرم و غلام همه چيزش مال آقا است اگر جايز بود كه او را بكشد مي‏كشت و مي‏خورد ولكن گوشتش را حرام كرده‏اند مثل آنكه گوشت سگ را حرام كرده‏اند ولكن گوسفند را گوشتش را حلال كرده‏اند اين است كه مي‏كشد و مي‏خورد پس آن‏چه غلام دارد مال آقا است خانه مي‏خواهد خانه‏اش مي‏دهد اين شهوت دارد زنش مي‏دهد و زنش هم كنيز آقا است و اين بچه‏ها دارد بچه‏هاش هم زرخريد آقا.

و اگر انسان توي راه باشد آسوده مي‏خوابد كه امامي دارم كه او حافظ و كفيل ما است و ماها در مرئي و مسمع او هستيم حالا گاهي يك صدمه‏مان مي‏زند يك سيلي مي‏زند بزند ما كه معصوم نيستيم اللّهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات مي‏خوانيم پس گوسفند شبان مي‏خواهد و الاّ گرگ‏ها مي‏برند ديگر لازم نيست كه ما امام خود را ببينيم چنان‏كه لازم نيست گوسفند صاحب خودش را ببيند مثل آنكه لازم نيست مردم خدا را ببينند و حالا عجالةً چنين رأيش قرار گرفته كه غايب شود مي‏فرمايند غيبت امام غيبتش مثل آفتابي است كه در زير ابر است و وقتي ابر گرفت باز آفتاب دست از كارهاي خود برنمي‏دارد از پس پرده ابر كارهاي خود را مي‏كند و وقتي رأيش قرار گرفت پرده را مي‏درد و پاره مي‏كند و بيرون مي‏آيد و كارهاي خودش را مي‏كند و دعاي افتتاح را بخوانيد و در او است تمام آن‏چه را مي‏طلبي حتي توفيق نماز كردن، خدايا وادار امام مرا كه مرا هدايت كند و واللّه امام هادي ما است چرا كه اگر پيغمبر نيامده

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 185 *»

بود در ميان مردم هيچ ما هدايت نمي‏شديم پس هادي ما به سوي خدا اين پيغمبر است و اسم هادي خدا است و خطاب مي‏كني به او كه و ماكنا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه تو اگر پيغمبر نفرستاده بودي و او به زبان ما با ما حرف نزده بود ما هدايت نمي‏شديم و او است واللّه هدايت كننده و حجت خدا را او تمام مي‏كند و به جميع مكلفين مي‏رساند نهايت بعضي قبول مي‏كنند و بعضي انكار حالا اگر رأي مباركش قرار بگيرد كه همه تصديق كنند مي‏تواند چنان‏كه خدا بخواهد همه مردم اقرار كنند به او مي‏تواند اما نمي‏كند پس حجت را تمام مي‏كنند ديگر حجت را تمام نكرده فلان‏كس كافر است چرا كافر است ولكن حجت را واضح و ظاهر مي‏كنند آن وقت مي‏خواهي ايمان بياوري بياور و شكر كن خدا را اگر مؤمني و ممنون او هم باش و بگو و ماكنا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه و فرعون يقين كرد كه موسي از جانب خدا است ولكن به زبان گفت انه لكبيركم الذي علّمكم السحر تا وقتي كه مي‏خواست در دريا غرق شود گفت امنتُ بالذي امنت به بنواسرائيل كه جبرئيل لجني برداشت و گفت آلان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين و زد به دهنش پس اين‏جور ايمان‏ها را قبول نمي‏كنند و خدا مدتي مهلت مي‏دهد به مردم تا جايي كه آن‏ها را مي‏خواهد بگيرد آن‏جا ديگر مهلت نمي‏دهد و مي‏گويد بكشيد آن‏ها را به جهنم.

پس آيات خدا متعددند و خدا خداي واحدي است و اين آيات اسم‏هاي او هستند چنان‏كه اين نشسته اسم من است و منفصل از من نيست كه من جايي باشم و نشسته من جايي ديگر و واللّه نحن واللّه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 186 *»

الاسماء الحسني و البته هركس خدا را مي‏شناسد به اسم‏هاش مي‏شناسد چنان‏كه تو يا نشسته‏اي يا ايستاده و به اسمت من تو را مي‏شناسم چرا كه اگر تو نبودي اين ايستاده نبود اين نشسته نبود ولكن او مثل ايستاده نيست مثل نشسته نيست پس اسم‏هاي خدا متعددند و كليات آن اسماء همين چهارده هستند و يا همين دوازده هستند كه ان عدة الشهور عند اللّه اثناعشر شهراً و اين ماه‏هاي ظاهري زير آسمان است و بعد از خلق زمين و آسمان است ولكن آن ماه‏ها پيش از آسمان و زمين هستند كه بودند ايشان و آسمان و زمين نبود و اين آسمان و زمين را در شش روز خلق كرد و حال آنكه اين روزها و شب‏ها زير آسمان و زمين افتاده و آفتاب زير مي‏رود شب مي‏شود و بالا مي‏آيد روز مي‏شود پس اين شش روز را ملتفت باشيد يهودي‏ها دارند كه از يكشنبه خدا دست به كار شده تا روز شنبه فارغ شده و اين شش روزها را گبرها نصاري هم دارند و در زبان آن‏ها گاه است و شش گاه دارند.

پس اين شش روز كه پيش از آسمان و زمين است ائمه طاهرينند و ايشان بودند و هيچ چيز نبود كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين و ايشانند آيات و اسماء خدا و بعضي از آيات هميشه همراه او هستند و بعضي هميشه همراه او نيستند گاهي هستند و گاهي نيستند چنان‏كه خدا جاعل ظلمات و نور است و وقتي ظلمت آفريد جاعل او است و وقتي نور آفريد جاعل او است و عرض كردم سر و كار مردم در دنيا و آخرت به اين صفات فعل است و محتاج به صفات فعلند چرا كه صفات ذات هميشه همراه او است پس افعال خدا و صفات او تفاوت دارند پس آن

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 187 *»

صفاتي كه هميشه همراه او است كنّا بكينونته قبل مواقع صفات تمكين التكوين كائنين غيرمكونين و اين‏ها صفات ذاتيه‏اند و ذات نيستند چنان‏كه تو اين نشسته را درست مي‏كني و خرابش مي‏كني ولكن توي نشسته تو نشسته‏اي و بالعكس و هركس تو را شناخت تو را شناخته و ايشان هميشه بوده‏اند و اول ما خلق اللّهند و نبود نداشته‏اند و هميشه خدا بوده و اسمهاش را ساخته پس خلق اسماً بالحروف غيرمصوت و باللفظ غيرمنطق.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 188 *»

18/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

چون خداوند عالم خلق را بخصوص جن و انس را از براي همين آفريده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند و خودشان نمي‏دانستند چطور او را بپرستند و نمي‏شناختند او گفت كه او چطور است چنان‏كه خيلي واضح و ظاهر است كه خدا تعليم مي‏كند مرا اين‏طور بپرستيد همچو نماز كنيد روزه بگيريد حج كنيد همين‏طور خودشان نمي‏توانند خدا را بشناسند و خودش مي‏گويد من چكاره هستم حالا گفته چطور.

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 189 *»

در جاهاي ديگر غير اين آيه شريفه بعض توحيد را گفته خدا سميع است عليم است و هكذا ولكن در اين‏جا حاقّ توحيد را بيان كرده مي‏فرمايد خدا را مي‏خواهي بشناسي ذات خدا را نمي‏تواني ببيني ولكن مي‏تواني آيات و صفات و اسماء او را بشناسي اين است كه مي‏فرمايد اللّه نور السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است يا خالق و هدايت كننده آسمان و زمين است و مثل نوره كمشكوة فيها مصباح تا آخر آيه به شرط آنكه دل بدهي غافل نشوي و آن آخر به طورهايي گفته كه مؤمن پي ببرد و منافقين پي نبرند و گذاشتند اين آيه سر جاش باشد و هرجا اسم محمد و آل او بود ابابكر و عمرش زور زدند و بيرون كردند ولكن الحمدللّه نفهميدند كه خدا در اين آيه چه گفته و عمداً چنين كرده خدا نور آسمان و زمين است و مثل نوره مثل چراغداني كه در او چراغي باشد و چراغ و چراغدان را انسان مي‏بيند و ذات خدا ديده نمي‏شود پيغمبر فرمود من راني فقد رأي الحق و خدا اين‏طور ديده مي‏شود و جور ديگر ديده نمي‏شود چنان‏كه در قيامت وجوه يومئذ ناضرة الي ربها ناظرة صورت‏هايي چند است در قيامت كه همه شادان و خرم و خوشحال و به سوي خداي خود يعني به سوي پيغمبر خود و آيات او نظر مي‏كنند و امام فرمايش مي‏كند آني را كه نمي‏توان ديد نمي‏توان ديد چرا كه ذات خدا لاتدركه الابصار و يك خورده دل بدهي آسان مي‏شود چشم چيزي را كه مي‏بيند رنگ است روشنايي تاريكي سفيدي سرخي و خدا رنگ نيست كه ديده شود و ذات خدا لاتدركه الابصار ولكن مي‏فرمايد وجوهٌ يومئذ ناضرة الي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 190 *»

ربها ناظرة امام فرمايش مي‏كند وجوهي كه به سوي رب نظر مي‏كند خداوند عالم كساني را كه قائم‏مقام خود و خليفه و پيغمبر خود قرار داده همان خدا همچو قرار داده كه هركس ايشان را زيارت كند خدا را زيارت كرده و اگر دل بدهي مطلب به دستت مي‏آيد و ديدار ايشان و ائمه طاهرين ديدار خدا است و اين است كه مي‏خواني من زار الحسين بكربلا كمن زار اللّه في عرشه هركس زيارت كند سيدالشهداء را مثل آن است كه خدا را زيارت كرده و واللّه خدا را زيارت كرده چرا كه قلب المؤمن عرش الرحمن و در حديث قدسي فرمايش مي‏كند ماوسعني ارضي و لا سمائي ولكن وسعني قلب عبدي المؤمن من آن‏جاها نمي‏نشينم و خيلي مردم خيال مي‏كنند خدا در عرش نشسته خصوص مي‏بيند پيغمبر به عرش رفت مي‏فرمايد اين آسمان و زمين جاي من نمي‏شود و خدا خيلي عظيم و كبير است ولكن وسعني قلب عبدي المؤمن و قلب مؤمن از اين آسمان و زمين وسيع‏تر است و آن قلبي كه خدا در او مستولي شده شما يادش بگيريد كه آن قلب رسول خدا و ائمه طاهرين است صلوات اللّه و سلامه عليهم كه واللّه قلبشان از تمام اين زمين و آسمان بزرگ‏تر است حالا مي‏بينيد يك ذرع و نيم قدي كه در ميان مردم راه مي‏روند و گاهي ناخوش بودند و گاهي چاق براي آنكه تو بتواني خدمتشان برسي و ايشان بودند و هيچ آسمان و زمين نبود ايشان بودند و اين آب و خاك و غذاهاي دنيايي نبود و ايشان بودند اين آسمان و زمين و هيچ مخلوقي از مخلوقات نبود و ايشانند آن اول ما خلق اللّه و آن چيزي كه خدا اول ساخته ايشانند و به واسطه ايشان خيلي چيزها

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 191 *»

ساخته و چرت نزني من پوست مطلب را مي‏كنم كه ملتفت شوي.

ببين تو هم كاري كه مي‏كني تمامش را با قوت و قدرت خود مي‏كني و اين قدرت فعلي است صادر از تو شده و جميع كارها را با قدرت خود مي‏كني و قدرت خودت معلوم است به تو بسته و قدرت تو از جميع چيزها نزديك‏تر است به تو و قدرت تو در خارج نيست آب خاك نيست و صادر از تو است چنان‏كه بنّا با قدرتش خشت‏ها را برمي‏دارد روي هم مي‏چيند و قدرت بنّا اين خشت‏ها را روي هم چيده و هكذا آن‏چه را خدا ساخته به علمش ساخته و اين صادر از او است و جايي درس نخوانده كه علم پيدا كند و آن‏چه مي‏كند با علم خود مي‏كند و اين دانايي را اول ساخته چنان‏كه عرض كردم مي‏شود فعلي كه هميشه همراه فاعل باشد مثل اينكه چراغ تا روشن شد نورش ظاهر شد و اين نور چراغ نيست چرا كه چراغ در يك گوشه گذاشته شده و نورش منتشر شده در اتاق و چراغ را هرجا مي‏بري نورش هم مي‏رود نمي‏بيني كه چراغ را بيرون مي‏بري نورش هم بيرون مي‏آيد و حاقّ مطلب است و مطلبي است خيلي بلند و علم خدا صادر از خدا است و هكذا قدرت خدا ديگر خدا خودش خودش را علم داد حرف هذياني است و علم خدا قدرت خدا صادر از او است كي اين علم از او صادر شد نبود وقتي كه خدا جاهل باشد و هكذا قادر و نبوده وقتي كه عاجز باشد و اين قدرت صادر از او است چنان‏كه نور چراغ صادر از چراغ است و خودشان همين‏طورها فرمايش مي‏كنند اخترعنا من نور ذاته و مي‏فرمايند منفصل شد نور ما از نور خداوند مثل انفصال نور آفتاب از

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 192 *»

آفتاب و مي‏بيني آفتاب در آسمان چهارم است و نورش تابيده بر زمين و اين نور جنس آفتاب است و آفتاب نيست و لو شكلش شكل آفتاب باشد و طور و طرزش مثل آفتاب باشد و اين نوري كه اين‏جا هست بر شكل آفتاب است و نور همه جا بر شكل منير خودش است و اين نورها قرص قرص‏هايي است كه سر بر سر هم داده و يك تكه مي‏نمايد چنان‏كه اگر آئينه بگيري مقابل آفتاب عكس آفتاب در او مي‏افتد و اين شكلش شكل آفتاب طور و طرزش طرز آفتاب و بسا اگر اين عكس نزديك تو شود تو را بسوزاند چنان‏كه عينك مي‏گيري مقابل آفتاب و نور آفتاب در او مي‏تابد و مي‏سوزاند هر چيزي را و نور آفتاب را تو به واسطه عينك نزديك خود آوردي و خود آفتاب دور است از تو يا آنكه تو دوري از او و چون تو دوري از او بسا نفهمي كه آفتاب چقدر گرم است ولكن عينكي بگير مقابل او و وقتي گرفتي نزديك به او مي‏شوي و اين آتش مي‏زند چوب را حتي اگر عينك را بگيري و دوامي پيدا كند آهن را سرخ مي‏كند و معلوم است به واسطه عينك البته آفتاب را نزديك مي‏كند و تو به واسطه اين عينك نزديك شده‏اي به او و اما آن آفتاب آسماني دور است نمي‏تواني به او برسي همين‏طور آئينه مي‏گيري مقابل آفتاب اين عكس در او شكلش شكل آفتاب است طور و طرزش طرز آفتاب و همچنين روشن مي‏كند اطاق را مثل اينكه آفتاب اطاق را روشن مي‏كند و نور خدا را مي‏توان آورد پايين چنان‏كه خدا تدبير كرده و نور توحيدش را در وجود ايشان قرار داده و شما دوريد از او و خبر نمي‏شويد كه خدا چه خواسته از شما و آن‏ها خبر مي‏دهند به تو كه خدا چه خواسته از تو

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 193 *»

چرا كه قلب ايشان عرش رحمان است و عرش خدا قلب پيغمبر است و از زبان پيغمبر دارد حرف مي‏زند بلكه اين زبان پيغمبر زبان خدا است و خدا از زبانش حرف مي‏زند و فرق خدا با پيغمبر آن است كه ما خدا را نمي‏بينيم و پيغمبر را مي‏بينيم خدمت خدا نمي‏توانيم برسيم خدمت پيغمبر مي‏رسيم و ماوسعني ارضي و لا سمائي ولكن وسعني قلب عبدي المؤمن پس و كذلك اوحينا اليك روحاً من امرنا.

و غافل نباشيد ببينيد خداوند در عرش قرار مي‏گيرد و همين كه در عرش قرار گرفت بنا مي‏كند حكم كردن مي‏فرمايد ثم استوي الي السماء و هي دخان و ان‏شاء اللّه ملتفت مي‏شوي كه خدا چه گفته و خدا تا به عرش ننشيند و عرش يعني تخت و چنين قرار داده ثم استوي الي السماء و الرحمن علي العرش استوي خدا بر عرش مستولي مي‏شود و وقتي مستولي شد مي‏گويد به آسمان‏ها و زمين‏ها ائتيا طوعاً او كرهاً و خدا دارد از زبان پيغمبرش اين حرف‏ها را مي‏زند و خطاب مي‏كند به آن‏ها بياييد به سوي من بالا يا از روي رغبت و ميل يا اينكه نمي‏آييد به زور مي‏كشم شما را مي‏برم قالتا اتينا طائعين مي‏آييم از روي رغبت و ميل و مرحبا به آسمان و زمين كه اطاعت او كردند و ملتفت باشيد راهش آن است كه اين رسول خدا هيچ هوايي هوسي ندارد ان هو الاّ وحي يوحي نيست آن مگر وحيي كه به او مي‏رسد و زبان پيغمبر زبان او است فرمايش او فرمايش خدا است و انه لقول رسول كريم يعني اين قرآن قول رسول كريم است ولكن قولش قول خدا است و زبانش زبان خدا است پس قرآن از جانب خدا آمده كي رسانده اين قرآن را پيغمبر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 194 *»

فرمايش كرده و رسانده پس قول اين پيغمبر قول خدا است امرش امر او پس ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا هرچه را مي‏گويد بكنيد اطاعت كنيد و هرچه را مي‏گويد ترك كنيد بكنيد چرا كه اين از پيش خدا آمده و آمده كه شما را خبر كند كه اين خدا از شما چنين خواسته كه همچو نماز كنيد روزه بگيريد همين‏طوري كه اطاعت پيغمبر اطاعت خدا است همين‏طور معرفت او معرفت خدا است و آني را كه مي‏توان ديد آن آية اللّه است و فرموده سنريهم آياتنا و نفرموده سنري ذاتنا و ذات رنگ و شكل ندارد اما چنين قرار داده كه هركس آيات او را ديده باشد او را ديده باشد.

و غافل نباشيد كه هيچ فرقي ميان خدا و اسم‏هاي او نيست الاّ آنكه اسم‏ها را مي‏توان ديد و خدا را نمي‏توان ديد و خدا را مي‏توان ديد يعني از اسمش مي‏توان ديد چرا كه اگر اسم نبود مسمي ديده نمي‏شد چنان‏كه من اين‏جا مي‏نشينم به اسم مي‏نشينم و اين نشسته اسم من است و شما همين نشسته را ديده‏ايد و ذات من ديده نمي‏شود و واللّه اگر ذات خدا نبود محمد و آل‏محمد هم نبودند ولكن ذات خدا بود و محمد و آل‏محمد: بودند و هميشه همراه او بودند مي‏فرمايد كنا بكينونته قبل مواقع صفات تمكين التكوين موجودين و خيلي از مردم خيال مي‏كنند پيغمبر اول ما خلق اللّه است يعني مشيت خدا تعلق گرفته پيغمبر را ساخته و مشيت خدا عين صفت فعل او است و صفت فعل مثل آنكه خواسته حالا روز باشد و شب نباشد يا آنكه شب باشد و روز نباشد و اين مشيت خدا زير قدرتش افتاده و نبوده وقتي كه خدا قدرت نداشته

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 195 *»

باشد و قادر نباشد بلكه خدا هميشه بوده و قادر بوده و آن مثل چراغ را عرض مي‏كنم كه پي ببري نبوده وقتي كه چراغ باشد و نورش نباشد ولكن اين نور صادر از چراغ است و نبايد چراغ زماني بر او بگذرد و نورش از او صادر شود بلكه اين نور هميشه با خدا بوده و خدا هميشه با او بوده و لا فرق بينك و بينها و اشهد ان محمداً عبده و رسوله و اسم خدا را مي‏توان ديد و صريح آيه قرآن است سنريهم آياتنا في الافاق و واللّه اين آيات را نموده حالا هركس نديده از باب آن است كه حجابي به خود گرفته‏اند كه نمي‏بينند و لاتعطيل لها في كل مكان و اين آيات و مقامات و علامات نيست جايي كه نباشد فبهم ملأت سماءك و ارضك يعني به ايشان پر كردي آسمان و زمين خودت را در همان وقتي كه در آسمانند در زمين و همان وقتي كه توي دنيا هستند توي آخرتند و آمدند در دنيا كه شما را از آخرت خبر دهند و جايي نيست كه نباشند پس همه جا حاضر و ناظرند و هركس خوب مي‏كند ايشان شهادت مي‏دهند كه خوب كرده و هركس بد مي‏كند ايشان شهادت مي‏دهند كه بد كرده و يوم يقوم الاشهاد ايشانند كه شاهدند بر خلق آسمان و زمين و شاهدند بر ناس و ايشانند كه سركرده‏شان پيغمبر است و شاهد است بر آن‏ها لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً و هر طوري بكنند جور ديگر نمي‏شود معني كرد پس جماعتي هستند در دنيا كه شاهدند بر خلق و اين نه ابابكر است واللّه ابابكر ادعا نكرد و نه عمر است چرا كه ادعا نكرد و اين عمري‏ها بهترند از اين نواصب و آن‏ها هيچ كدام همچو ادعائي نكردند ولكن واللّه ائمه طاهرين ادعا كردند به

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 196 *»

صريح آيه قرآن كه يك جماعتي هستند و عمر و ابوبكر نيستند و هكذا تابعين آن‏ها ولكن ايشانند كه شاهدند بر خلق و خلق در مرئي و مسمع ايشان واقعند چنان‏كه مي‏فرمايند تمام اين خلق در دست ما مثل فلقه جوزي است كه هر طور بخواهيم حركت بدهيم و ساكن كنيم مي‏كنيم و ايشان شاهدند بر تمام خلق و در همان آني كه شاهدند بر خلق زمين شاهدند بر خلق آسمان و مي‏فرمايند ما در آن‏جا مشهورتريم چرا كه در زمين دشمن داريم و تقيه مي‏كنيم كه بعضي حرف‏ها بزنيم و شما هم تقيه مي‏كنيد نمي‏توانيد فضائل ما را بگوييد ولكن آن‏جا ملائكه ما را مي‏شناسند و هركس فضائل ايشان را بگويد ملائكه ثواب‏هاي خودشان را مي‏دهند به او كه صلوات فرستاده براشان پس در عوالم غيب ايشان مشهورترند چرا كه تقيه نبايد بكنند به خلاف عالم شهاده كه بايد تقيه بكنند و من راهش را عرض مي‏كنم.

خدا هرچه مي‏كند با قدرتش مي‏كند و اين قدرت فعل او است و صادر از او است مي‏فرمايد اخترعنا من نور ذاته و حاقّ حكمت را بيان فرموده‏اند و حكيم مي‏خواهد كه ملتفت شود. ما را از نور ذات خودش آفريده و تفويض امور عباد را به ما كرده مثل آنكه بلا تشبيه خدا بنّايي آفريده و عقل و شعور به او داده و به او مي‏گويد بيا عمارت بساز حالا ديگر اين عمارت از دست بنّا بيرون آمده خدا چه كاره است خدا آني است كه بنا را ساخته و قدرت بنايي به او داده و او را استاد و دانا كرده و بنا را واداشته كه اين بنا را بسازد و حالا ديگر خدا خالق بنا نيست؟ البته خالق او است مي‏فرمايد اخترعنا من نور ذاته و اين نور وقتي آفريده شد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 197 *»

و مثل شما نيست آفريدنش كه وقتي نبوده كه نباشند و هميشه صادر از خدا بوده‏اند و آن نوري كه بايد صادر بشود از خدا از اين نور آفتاب خيلي واضح‏تر است و اين نور بعد از آنكه خدا آسماني زميني ساخت و جعلنا الشمس سراجاً اين نور را قرار داد كه عالم را روشن كند ولكن آن نوري كه اللّه نور السموات و الارض است هميشه پيش خدا است و خدا يكي از اسم‏هاش نور است و هميشه به او برپا است چنان‏كه تا خدا بوده قدرت داشته و اين‏ها صادر از او است و اين نور اسم اعظم اعظم اعظم است و اين است كه خودش ظاهر و ظاهر كننده چيزها است و اين نور است كه آسمان را ساخته و زمين را ساخته و اين نور در همان جايي كه آسمان را ساخته زمين را ساخته چرا كه لاتعطيل لها في كل مكان.

و غافل نباشيد كه اغلب اغلب از مردم خيال مي‏كنند خدا توي پستويي جايي نشسته و محمد و آل‏محمد:جايي ديگر دارند راه مي‏روند و بسا از آن‏ها خبر نداشته باشد مي‏فرمايد ان اللّه مع الذين اتقوا و ايشانند متقي و پرهيزگار به طور حقيقت نه مجاز و خدا همراه ايشان است و ايشان همراه خدايند علي مع الحق و الحق مع علي يدور معه حيثما دار خدا هرجا مي‏رود علي را همراه خود مي‏برد و علي هرجا مي‏رود خدا همراه او است مي‏فرمايند در روز قيامت پيغمبر:چنگ مي‏زند به كمربند خدا و ما چنگ مي‏زنيم به كمربند پيغمبر و شيعيان ما به كمربند ما و راوي نمي‏دانم چه فهميد همين‏قدر دست بر هم زد و گفت دخلناها دخلناها فرمودند سعي كن از بهشت بيرونت نكنند تا شيعه‏اي و تابع مايي داخل بهشتي و سعي كن بيرونت نكنند و غافل

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 198 *»

نباشيد كه تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً و آن عالميني كه خدا است رب آن عالمين، پيغمبر، پيغمبرِ آن عالمين است چرا كه ايشانند اول صادر از خدا حالا يك كسي زير پاشان است به او هم تبليغ رسالت مي‏كنند تو هم ببين هرچه مي‏كني با قدرت مي‏كني و بنّا با قدرت خود خشت و گل برمي‏دارد و عمارت مي‏سازد و اين قدرت فعل تو است و همراه تو است مي‏خواهي بنّايي بكني مي‏كني نخواهي هم نمي‏كني حالا تا بگويي خدا به محمد و آل‏محمد كار مي‏كند رگ‏هاي گردنشان سيخ مي‏شود و حال آنكه فرموده والسماء بنيناها بايدٍ مي‏فرمايد هرجا خدا نخواسته كه ما را مخلوط كند با خود فرموده اني انا اللّه و قل هو اللّه احد ولكن آن‏جايي كه ما را مخلوط كرده «نا» آورده فرموده والسماء بنيناها بايدٍ و انا لموسعون و خداوند دوازده دريا آفريد از نور ايشان و پيغمبر فرو رفت در اين درياها و بعد از نور ايشان بيست حجاب آفريد و پيغمبر در اين حجاب‏ها فرو رفت تا اينكه از عرق او پيغمبران را آفريد و بدء پيغمبران از بدن پيغمبر است.

ملتفت باشيد و اين عرق باز دخلي به خود اصل بدن ندارد و بسا وقتي زياد شد بدن را كسل كند و ناخوش‏ها عرق كه كردند برمي‏خيزند صحيح مي‏شوند و از عرق بدن پيغمبر يعني از نور و فضل و زيادتي او و پيغمبران همه معصوم بودند، به جهت اقتران ايشان به محمد و آل‏محمد نور عصمت در آن‏ها پيدا شد و من اراد اللّه بدأ بكم و من وحّده قبل عنكم و واللّه تمام ملائكه و پيغمبران وقتي كه بخواهند بروند پيش خدا واسطه را برمي‏دارند و با ايشان مي‏روند و به غير ايشان

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 199 *»

نمي‏توانند بروند و مي‏خواهي بروي پيش خدا بايد نور ايشان را پيش كني و بروي و من اراد اللّه بدأ بكم و هركس قصد خدا بكند و قصد راستي اللّهم اني اتوجه اليك بمحمد و آل‏محمد و تمام پيغمبران و ملائكه اين دعا را مي‏خوانند و ايشان را وسيله قرار مي‏دهند به سوي خداوند و اقامه مقامه في سائر عوالمه في الاداء و خلق پيغمبر ضرور داشتند چرا كه اول صادر از خدا نبودند و پيغمبر خلق مي‏كند و اين پيغمبر متصل به او است و از جانب او امر و نهي مي‏كند پس اقامه مقامه في سائر عوالمه في الاداء اذ كان لاتدركه الابصار و لاتحويه خواطر الافكار و لاتمثّله غوامض الظنون في الاسرار لا اله الاّ اللّه الملك الجبار.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 200 *»

19/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

مكرر عرض كردم كه چون خداوند عالم خلق را معلوم است از براي كاري خلق كرده چرا كه هرچه را خلق كند و در او فايده نباشد لغو و بي‏جا است و خدا لغوكار نيست و حكيم است چنان‏كه بعض از وجوه حكمتش را مي‏فهمي چشم را ساخته چقدر خوب ساخته و مثل چشم عروسك نيست كه شكل چشم باشد و جايي را نبيند و خدا خلق را براي همين خلق كرده كه او را بپرستند و او را بشناسند و ديگر كاري

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 201 *»

ندارند يعني احتياجي به چيزي ديگر ندارند و همين كه كسي خداي خود را شناخت حالا بعضي كارها مي‏كنيم محض جهل و غفلت مي‏كنيم استغفار مي‏كنيم استغفر اللّه ربي و اتوب اليه و مي‏فرمايد و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون و حصر كرده كه من خلق نكردم آن‏ها را براي كاري ديگر حالا بعضي وقت‏ها امر مي‏كند به كاري ديگر باز هم گفتند برو خانه گنبدي ساز و استعمركم فيها امر مي‏كند به مردم.

پس ملتفت باشيد خلق خلق شده‏اند يعني جن و انس خلق شده‏اند از براي همين كه خدا بپرستند مثل آنكه چشم خلق شده كه ببيند حالا هم مي‏گذاري نمي‏بيند همين‏طور نمي‏روي توحيد ياد بگيري توحيد نداري مثل همين ديدن چشم مي‏فرمايند در هر جايي كه هستي مي‏فرمايد در حديث قدسي و خيلي‏هاتان نمي‏دانيد حديث قدسي يعني چه آللّه اذن لكم وقتي مي‏نشيني خدا مي‏گويد آللّه اذن لكم و هكذا مي‏ايستي و خدا زباني دارد كه هر كس عاقل است مي‏فهمد زبان او را ولكن ماها اگر عربيم فارسي بلد نيستيم و اگر فارسيم عربي بلد نيستيم و هكذا ولكن زبان خدا اين‏طور است كه آفتابي خلق كرده و اين به زبان خود مي‏گويد منم روشن كننده روي زمين و زبان اين را عرب‏ها مي‏فهمند عجم‏ها ترك‏ها و همين‏طور حرف‏ها است كه هر چيزي خودش را تعريف مي‏كند و هر كسي به صفت خودش شناخته مي‏شود پس اگر اين آفتاب بگويد من مي‏رويانم گياه‏ها را و من آن‏ها را رنگ مي‏كنم و طعم مي‏دهم و اين را به زبان فصيح مي‏گويد كه عرب عجم ترك فارس مي‏فهمند به زبان فصيح مي‏گويد همه جا را من روشن مي‏كنم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 202 *»

و اگر عاقلي مي‏فهمي و هكذا همه طعم‏ها را من درست مي‏كنم راست است همه كس مي‏فهمد و چون تعريف آفتاب است كسي انكاري ندارد و اين آفتاب شخص واحد است.

و بعضي شبهات را منكرين فضائل و خرهايي چند القا كرده‏اند بعد از آني‏كه آقايانمان فرمايشاتي فرمودند در فضائل و سگ‏ها پشت سرشان افتادند كه شخص واحد در حال واحد در آن واحد در امكنه عديده محال است راست است اما ببين شخصش كه باشد اگر اين شخص واحد برود بالا مثل آفتاب اين در حال واحد در آن واحد در تمام امكنه هست و اين است كه عرض مي‏كنم زبان‏هاي الهي غالبش اين‏جور زبان‏ها است و خدا همين‏جور تعبير آورده از حالات مردم بگويم تمام قرآن اين‏طور است تصديق كن و خدا تعبير مي‏آورد از حال مردم كه فلان طايفه چه گفتند چه گفتند و خدا تعبير آورده يوفون بالنذر و يخافون يوماً كان شره مستطيراً اين قول را ما نگفتيم و خدا تعبير آورده از حال ما. مثلاً فلان كس خوب راه برود اين نگويد كه من خوبم ولكن زبان حالش داد مي‏كند كه شخص درست رفتار متديني است پس خدا در هر جايي به تو خطاب مي‏كند و گوش شنوا مي‏خواهد كه بشنود خير از گوش به خصوص لازم نيست از چشم هم مي‏توان شنيد و هكذا از گوش از شامه آللّه اذن لكم آيا خدا اذن داده به تو كه راه مي‏روي يا ساكن مي‏شوي چرا كه بندگان همه بنده او هستند و مالك خودشان نيستند ديگر چشمم است چشم تو نيست خدا چشمي برات ساخته و مال او است و هكذا پايي ساخته اين پاي خودم است خير دخلي به تو ندارد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 203 *»

مال خدا است قل اللّهم مالك الملك و مالك دست و پاي ما همه خدا است و ماكان لهم الخيرة من امرهم خودم دلم مي‏خواهد غلط مي‏كني كه دلت مي‏خواهد و علمش را خوب است آدم ياد بگيرد و اگر آدم جاهل باشد در آن كاري كه هست هرگز به خود نمي‏آيد خيال مي‏كند اين كاري كه توش است خوب است ولكن وقتي علمش را ياد گرفت اقلاً مي‏داند كه بد كرده يك وقتي توبه مي‏كند انابه مي‏كند خدا از او مي‏گذرد مي‏فرمايند كسي كه كاري بكند و بداند كار او بد است و اقرار كند كه خدايا اگر عذابي بر من وارد آوردي مستحق عذاب بوده‏ام و اگر بخشيدي به فضل خود بخشيدي مي‏فرمايند چنين كسي را خدا مي‏آمرزد.

و غافل نباشيد و فكر كنيد كه خداوند ما را خلق كرده از براي آنكه بندگي كنيم و من عنده لايستكبرون عن عبادته و يسبحونه و له يسجدون سر هم عبادت او را مي‏كنند و براي اين خلق شده‏اند ولكن ما نمي‏كنيم اقرار مي‏كنيم كه بد كرديم و ناقصيم و كامل نيستيم و عرض مي‏كنم انسان طاقت انتقامات خدا را ندارد هر كدام كه وارد شود چشم درد مي‏كند طاقت نمي‏آورد و هكذا گوش پس پي علم نمي‏روي اقلاً خود را يك طوري كن و خدا را از خود راضي كن. مي‏فرمودند يك كُردي نماز مي‏كرد و بعد از نماز تعقيبش اين بود كه خدايا مي‏دانم كه نمازم نماز نيه اما مي‏كنم كه نگويي ياغيه و آن بزرگ مي‏فرمودند من هم غالباً حالتم اين است و به ياد آن كُرده مي‏آيم و همين كه اقرار مي‏كني خدا مي‏پذيرد و مي‏فرمايند هركس شكر خدا را نمي‏كند در آني كه به او داده پس

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 204 *»

مي‏گيرد از او آن نعمت را ولكن كسي شكر كند نعمت او را چشم صحيح است كه درد نمي‏كند و هكذا گوش دست زبان حالا من بخواهم شكر اين همه نعمت را بكنم از عهده برنمي‏آيم و عرض مي‏كنم خدا محتاج نيست كه تو شكر او را بكني و اقرار به او بكني ولكن تو محتاجي به او كه او را بشناسي چنان‏كه محتاجي كه سر هم تو را حفظ كند بلاها را از تو دفع كند ولكن خدا چه احتياجي دارد به خلق اگر همه مؤمن شوند بر جلال او نمي‏افزايد و اگر همه كافر شوند از جلال او كم نمي‏شود.

گر جمله كاينات كافر گردند   (معلوم است) بر دامن كبرياش ننشيند گرد

ولكن غافل نباشيد خدا بعضي كارها را نسبت به خود مي‏دهد من يطع الرسول فقد اطاع اللّه كسي كه اطاعت رسول كند اطاعت خدا كرده و اين مخصوص پيغمبر شما نيست تمام پيغمبران اين‏طورند و اطاعتشان اطاعت خدا است و ميان خودمان همين‏طور متداول است و نقلي نيست حالا اين رسول را اطاعت مي‏كني اطاعت خدا كرده‏اي به زيارتش مي‏روي به زيارت خدا رفته‏اي و من اطاعكم فقد اطاع اللّه و هر كس اطاعت مي‏كند ائمه طاهرين را اطاعت خدا كرده و راهش را عرض كرده‏ام چون خداوند عالم لاتدركه الابصار بود و به هيچ‏وجه دسترس به او نداشتيم يك قائم مقامي و جانشيني براي خود آفريد كه او از روي هوي و هوس حرف نمي‏زند و خلق كرده پيغمبري را كه هرچه خدا امرش مي‏كند همان را ميل دارد كه بكند و از خودش هيچ ميلي هوايي هوسي ندارد حتي بگويد برو جنگ كن مي‏كند و هكذا كشته شو مي‏شود

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 205 *»

و عبادي هستند انبيا محفوظند به حفظ الهي و اللّه خير حافظاً و معصوم و محفوظ معنيش نزديك به هم است و يكي است پس معصومند يعني از خود هوايي هوسي نداشته باشند به طوري كه كل ما ينسب الي اللّه ينسب اليهم و كل ما ينسب اليهم ينسب الي اللّه و اين است كه پرسيدند از امام كه خدا مي‏فرمايد فلما آسفونا انتقمنا منهم چون ما را به حزن و اسف آوردند ما هم از آن‏ها انتقام كشيديم راوي عرض مي‏كند مگر حزن و اسف بر خدا وارد مي‏شود مي‏فرمايند خير و مي‏بيني غصه از جميع صدمات دنيايي آدم را زودتر پير مي‏كند و مي‏فرمايند اگر خدا غصه بخورد مثل ما پير مي‏شود و هكذا مسرور شود مثل ما بسا خنده بي‏جايي كند حركت خلافي كند مثل ما ولكن مي‏فرمايند از براي خدا اوليائي چند است و اولياي راستي راستي و آن‏ها مخلوقي از مخلوقاتند كه خدمت آن‏ها مي‏كني خدمت خدا كرده‏اي و بالعكس و حزن اين‏ها را حزن خود قرار داده من آذي لي ولياً فقد بارزني بالمحاربة و دعاني اليها يعني كسي كه اذيت كند دوست مرا به‏درستي كه به ميدان جنگ من آمده و مرا به جنگ خود خوانده حالا كيست برود به جنگ خدا مگر احمقي باشد كه همچو خيال كند.

و عرض مي‏كنم غافل نباشيد آن آياتي كه خدا قرار داده آيت بزرگ او رسول خدا است: و همچنين حضرت امير است صلوات اللّه عليه و آله چنان‏كه گاهي كه خدمت حضرت اسم آيه مي‏شد اسم ظهور مي‏شد مي‏فرمود اَيّة آية للّه اكبر مني و اي نبأ للّه اعظم مني و اين آفتاب آيتي است از آيات خدا و چقدر كارها مي‏كند و بخواهد اين آفتاب را

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 206 *»

بكند بياورد روي زمين مي‏تواند چنان‏كه پيغمبر شق كردند قمر را و آمد پايين و همين‏طور آفتاب غروب كرده بود و سر حضرت رسول در دامن علي بود آفتاب غروب كرد فرمودند يا علي چرا نماز نكردي فرمودند بي‏ادبي دانستم كه سر مبارك شما را روي زمين بگذارم آن وقت حضرت رسول عرض كرد خدايا اگر علي درست رفتار كرده آفتاب را برگردان به يك مرتبه آفتاب يك صدايي كرد و غره‏اي زد و برگشت. همين‏طور به زمين كوير رسيدند فرمودند اين زمين ولايت ما را قبول نكرده و من در او نماز نمي‏كنم و حضرت به تعجيل از آن گذشتند و جويريه يكي از اصحاب بود تقليد حضرت كرد گفت من هم تقليد علي مي‏كنم و گذشت از آن زمين بعد از آني كه از زمين كوير بيرون رفتند آفتاب غروب كرده بود دومرتبه برگردانيدند آفتاب را و نماز را در وقت ادا فرمودند و عرض مي‏كنم اين آفتاب از نور امام حسن است و هر نوري به حركت منير خود متحرك است حالا اين آفتاب خيلي كارها مي‏كند ممنون امام حسن باش كه همچو آفتابي ساخته و غافل نباشيد كه ايشانند نور الانوار و به اصطلاح اهل منطق اين نور را خدا حمل به خود كرده اللّه نور السموات و الارض و آني كه ديده نمي‏شود هيچ جا ديده نمي‏شود نمي‏شود او را ديد و آني كه ديده مي‏شود همه جا ديده مي‏شود و يك وقتي ابوبصير بود عرض كرد خدمت حضرت آيا خدا در آخرت ديده مي‏شود فرمودند خدا در همين جا هم ديده مي‏شود ابوبصير واماند فرمودند اي ابوبصير نمي‏بيني او را گفت چرا قربانت شوم او را ديدم و كور بود ابوبصير و غافل نباشيد خدا لاتدركه الابصار هيچ چشمي او را

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 207 *»

درك نمي‏كند چرا كه چشم رنگ مي‏بيند و رنگ محتاج به اين است كه كرباسي باشد و رويش بنشيند و رنگ محتاج است و مكاني مي‏خواهد كه روش بنشيند و خدا محتاج به مكان نيست و ليس كمثله شي‏ء است و رنگ مثل دارد و هكذا خداي ما ضد ندارد و مثل زمين نيست مثل آسمان نيست مثل دنيا، آخرت نيست و هيچ كس نمي‏تواند با او ضديت پيدا كند و ليس كمثله شي‏ء بر خلاف اين طايفه صوفيه بسيط الحقيقة ببساطته كل الاشياء خود او است ليلي و مجنون و وامق و عذرا و چون ز بي‏رنگي اسير رنگ شد فرعون خدا است موسي خدا است اتفاق زور موسي زياد شد او را غرق كرد و اگر او هم زورش مي‏رسيد همين كار را مي‏كرد و خدا منزه است كه مثل خوبان باشد چه جاي بدان و ذات خدا شيرين نيست تلخ نيست و لاتدركه الابصار ولكن اگر پيغمبري نفرستاده بود كه بگويد خدا وحده لاشريك له است خدا يكي است نمي‏دانستي چطور يكي است و رسول آمده كه خدا را تعريف و توصيف كند و از جمله توصيف‏ها كه در هيچ آيه نيست مگر در همين آيه كه اللّه نور السموات و الارض مثل نوره خدا مثل نورش مثل مصباح است كيست اين مصباح به اتفاق سني‏ها و شيعه‏ها وجود مبارك پيغمبر است و اين مصباح حمل شده به پيغمبر و اين مشكات مشكات‏هايي است كه خدا در خانه‏هايي چند گذاشته و از سبك آيه معلوم مي‏شود في بيوت اذن اللّه ان‏ترفع و اين خانه‏ها خانه‏هاي ظاهري نيست و اين خانه‏هاي ظاهري، مردم اين‏ها را بلند و پست مي‏كنند ولكن آن خانه‏ها را خدا بلند كرده چقدر؟ آن‏قدر بلند ساخته كه هر مكلفي هرقدر بي‏شعور و بي‏فهم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 208 *»

باشد مي‏بيند آن خانه‏ها را. و باز از باب آنكه تو خيال نكني كه اين خانه‏ها خشت و گل است و سنگ حاشا و خدا عمارتي مي‏سازد كه هيچ كس نمي‏تواند خيالش كند مثل آنكه خدا خربوزه مي‏سازد اما چطور از آبخوري كه با چشم ديده نمي‏شود آب از اين آبخور داخل مي‏شود و خورده خورده پهن مي‏شود و شيرين مي‏شود همين‏طور اين رجال را خدا ساخته و اين خانه‏هاي بزرگ را او ساخته رجالي هستند كه هيچ بار از ذكر خدا نمي‏روند و نفرموده رجالي هستند كه تجارت نمي‏كنند خير تجارت مي‏كنند ولكن تجارت آن‏ها را بازي نمي‏دهد پس ايشانند آن آياتي كه شرحش در دعاي رجب است و بمقاماتك و علاماتك التي لاتعطيل لها في كل مكان چرا كه بندگان خدا همه جا هستند و همه جا محتاج به خدا هستند و ايشان بايد دست آن‏ها را بگيرند ببرند پيش خدا و مي‏فرمايد فبهم ملأت سماءك و ارضك و اين را بگويي در حق مَلَك چندان وحشت ندارند آخر نمي‏بيني كه دو ملك هستند اسم آن‏ها خلاقه است و از دهن مادر مي‏روند در رحم مي‏نشينند و تمام آن‏چه بر سر اين وارد مي‏آيد به پيشاني آن طفل مي‏نويسند و خطش خطي است كه همه كس مي‏تواند بخواند مثل اينكه عرض مي‏كنم پس ملك است نطفه را برمي‏دارد يك‏جاش را سر مي‏كند دست مي‏كند حالا اگر بگويي اميرالمؤمنين چنين مي‏كند رگ‏ها سيخ مي‏شود و حال آنكه نوكرهاش اين كارها مي‏كنند و شأن اميرالمؤمنين نيست كه برود به شكم مادر بنشيند ولكن ملائكه را او قوت و قدرت مي‏دهد و جميع آن‏چه هست همه به مشيت خدا ساخته شده مي‏فرمايد خدا آن‏چه خلق كرده به

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 209 *»

مشيت خودش خلق كرده و مشيت را به نفس خود مشيت ساخته ولكن دنيا را به مشيت خود خلق كرده آخرت را جن‏ها را به مشيت خود ساخته انسان‏ها را به مشيت خود خلق كرده ولكن آن‏هايي كه فبهم ملأت سماءك و ارضك در آسمان كار آسماني مي‏كنند در زمين كار زميني مي‏كنند چنان‏كه ملائكه مي‏بينند شما اين‏جا نشسته‏ايد و جن‏ها مي‏آيند به خصوص شيخي دارند و مي‏آيند در اين مجالس مي‏نشينند پس ملك هست ولكن كسي او را نمي‏بيند و ايشان واللّه از ملائكه و از جن‏ها لطيف‏ترند و ان روح القدس في جنان الصاقورة ذاق من حدائقنا الباكورة و روح‏القدس نوكر علي است و نوكر ائمه طاهرين است سلام اللّه عليهم و خدمت ايشان مي‏كند و گاهي مي‏خوابند و او حفظشان مي‏كند پس ايشان آية اللّهي هستند كه به لباس بشريت بيرون مي‏آيند و از زبان آن لباس بنا مي‏كنند حرف زدن پس آني كه در مدينه و آني كه در نجف اشرف و آني كه در كربلاي معلي است اين‏ها بدن‏هايي بودند كه گرفتند كه مردم ايشان را ببينند باهاشان حرف بزنند و ايشانند كه من احبكم فقد احب اللّه و هركس حرامزاده شد البته تخم شيطان است و ايشان را قبول نمي‏كند.

و يك وقتي حضرت امير7 شيطان را گرفتند و خواستند او را بكشند گفت مرا مكش من با زن تمام دشمن‏هاي تو فلان مي‏كنم و شاركهم في الاموال و الاولاد و گفت من اين‏قدر با دشمن‏هاي تو بدم كه زن‏هاشان را بر خر مي‏كشم و خرش هم خودش است و ببين خدا چقدر بد است با اين كفار كه همچو شيطاني به آن‏ها مسلط مي‏كند كه بطپاند به

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 210 *»

زنشان و بريند به مالشان و اموالشان و اين شيطان مثل سگي است كه مرفسش در دست ايشان است و هركس در هر وقتي خلاف كند مي‏گويد خدا لعنت كند شيطان را كه اين ساعت شيطان بود كه ما خلاف كرديم و اين همه شرور را مي‏داند كه امر مي‏كند و همه خيرات را مي‏داند كه نهي مي‏كند و امام مي‏فرمايد امام شما اقلاً بايد زورش به قدر اين شيطان باشد و بلكه بيشتر كه بتواند جلوش را بگيرد و شيطان دبّ و درج في جحورهم و باض و فرّخ في صدورهم و تمام اين‏ها پيش امام كه مي‏رسند خاضع و خاشعند و مي‏شناسند او را مي‏فرمايند وقتي عالمي متولد مي‏شود شيطان مي‏رود در تل بلندي كه شياطين او را ببينند كه خاك به سر مي‏كند تمام شياطين جمع مي‏شوند دورش كه چه خبر شده اين بنا مي‏كند آب و تابش بدهد كه چنين چنين شده مي‏گويند ما را امر كن تا برويم او را بكشيم مي‏گويد نمي‏دانيد شما اگر اين را بكشيد ما هم كشته مي‏شويم و ربنا ما خلقت هذا باطلاً و اين بايد باشد كه ما باشيم و وقتي هست ريشه ما را به آب مي‏رساند و امام تصرفش آن قدر است كه پناه كه به او بردي ديگر جرأت نمي‏كند دور و برت بيايد و خودش گفته لاغوينهم اجمعين الاّ عبادك منهم المخلصين من همه را گمراه مي‏كنم مگر آن عباد و بندگان مخلص تو را كه زورم به آن‏ها نمي‏رسد چرا كه تويي حافظ آن‏ها و ياور و معين آن‏ها.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 211 *»

20/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

مكرر عرض كردم كه چون خداوند عالم خلق را از براي همين خلق كرده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند از اين جهت خودش بيان كرد كه مرا چه جور بشناسيد و چطور بپرستيد چرا كه خلق پيش چشمتان است از شكم مادر بيرون مي‏آيند جاهل و به قدر بزغاله شعور ندارند و خورده خورده شعور پيدا مي‏كنند و ياد مي‏گيرند و از اين جهت انسان را طوري خلق كرده كه از شكم مادر كه بيرون آمد هيچ نمي‏داند و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 212 *»

خورده خورده تعليمش مي‏كنند و خلق چون نمي‏دانستند خدا را چطور بپرستند از اين جهت نشانشان داد و طور نشان دادنش را ملتفت باشيد مي‏فرمايد و ماكنا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه اگر ما را خدا هدايت نكرده بود ما هدايت نمي‏شديم بعينه مثل طفلي را كه مي‏برند به مكتب اگر به مكتب نبرندش درس چه مي‏داند يعني چه پس معلوم است كه اول خدا هدايت مي‏كند بعد خلق هدايت مي‏شوند چنان‏كه او خلق مي‏كند خلق خلق مي‏شوند و اگر او خلق نكرده بود خلق خلق مي‏شدند؟ حاشا و كلاّ همين‏طور اگر خدا هدايت نمي‏كرد خلق هدايت نمي‏شدند پس آن كسي كه خلق را هدايت مي‏كند و دعوت مي‏كند خلق را به خدا پيغمبر خدا است و او آمد در ميان مردم و مردم را هدايت كرد و او كه هدايت مي‏كند خدا هدايت كرده و ماكنا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه مثل آنكه همين‏طور مي‏خوانيد من يطع الرسول فقد اطاع اللّه  چرا كه اين قائم مقام خدا است فلا و ربك لايؤمنون حتي يحكّموك فيما شجر بينهم پس نه چنين است قسم به پرورنده تو ايمان نمي‏آورند تا آنكه تو را حكم قرار ندهند در آن چيزهايي كه پيش ايشان است پس قول اين پيغمبر قول خدا و حكم او حكم خدا و امر او امر خدا است ما اتيكم الرسول فخذوه هر چه پيغمبر مي‏گويد شما بگيريد و اطاعت كنيد پس پيغمبر قولش قول خدا حكمش حكم خدا است چرا كه اين جانشين او است و محض مثل عرض مي‏كنم كه پي ببري به مطلب حالا تمام مطلب توي مثل نباشد نباشد.

ببين اگر تو بدني نداشتي در اين عالم هيچ كس مي‏دانست كه تو

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 213 *»

روحي داري در عالم ارواح پس بدني مي‏سازد براي تو و اين چشمش نمي‏بيند گوشش نمي‏شنود توي آتشش بيندازي نمي‏فهمد ولكن روحي خدا در اين گذاشته آن روح از چشم اين بدن مي‏بيند از گوش او مي‏شنود پس اين گوش كه اين‏جا است يك گوشي ديگر توش است و او كه بيرون رفت اين ديگر نمي‏شنود و هكذا اين چشمي كه اين‏جا است چشمي ديگر توش است و اين چشم به جاي عينكي است مقابل آن چشم روحاني و اين گوش آلتي است مقابل آن گوش روحاني كه مي‏فرمايد صم بكم عمي و حال آنكه همه گوش دارند چشم دارند مي‏گويد لاتعمي الابصار ولكن تعمي القلوب التي في الصدور چشم‏ها كور نيست و آن چشمي كه كور است چشم قلب است و همچنين اين گوش را دارند ولكن گوش شنوايي ندارند دل بدهند بخواهند ياد بگيرند دل نمي‏دهند و هكذا پس غافل نباشيد اين بدني كه اين‏جا است تو كارهاي روح را از اين بدن مي‏فهمي چشمش باز است مي‏بيند مي‏فهمي كه آن روح است در توي اين چشم كه مي‏بيند و هكذا مي‏شنود و اين بدن گاهي حركت مي‏كند مي‏فهمي كه او خواسته اين را حركت بدهد ساكن كند و هكذا گرسنه مي‏شود و آن روح است در اين‏كه گرسنه مي‏شود و حاق مطلب است كه عرض مي‏كنم اين بدن قائم‏مقام روح شما است اين حركت مي‏كند مي‏فهمي كه او خواسته حركت كند و هكذا ساكن شود و حاق مطلب است ببينيد بدن روح نيست و روح رنگ شكل ندارد و نمي‏شود او را ديد و بغلش گرفت ولكن توي بدن كه نشست صدا از بدن بيرون مي‏آيد و از چشم بدن مي‏بيند پس بدن روح نيست

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 214 *»

چرا كه روح رنگ شكل ندارد و كسي كه بدن نداشته باشد معلوم است روح هم ندارد و روح در اين پيدا است يعني از چشمش مي‏بيند و هكذا و كارهاي روح از بدن پيدا است و اگر روح بگويد من مي‏بينم من مي‏شنوم راست است و اگر بدن هم همچو حرف‏ها بزند راست است چرا كه اين روح اگر خودش مي‏بيند بدون واسطه اين چشم چرا نمي‏بيند و هكذا پس اگر بدن هم بگويد من مي‏بينم مي‏شنوم راست است ولكن اگر بدن بگويد من بي‏روح مي‏بينم مي‏شنوم دروغ مي‏گويد و اگر آن روح هم بگويد من بدون واسطه بدن مي‏بينم باز دروغ است و حاق مطلب است كه عرض ميكنم و ببينيد اين بدن روح نيست چرا كه اين اين‏جا مي‏ماند و روح مي‏رود پي كارش و بدن روح نيست چرا كه روح مي‏رود و اين اين‏جا مي‏ماند و وقتي رفت بدن مي‏ماند اين‏جا و وقتي آمد بدن حركت مي‏كند ساكن مي‏شود پس روح بي‏بدن نمي‏تواند ببيند بشنود و بدن بي‏روح نمي‏تواند ببيند بشنود ولكن اين دو كه با هم شدند روحي كه نزول كرده در بدن و بدني كه صعود كرده و رسيده به روح حالا هر دو با هم مي‏بينند مي‏شنوند و خدا همين‏طور كرده و كذلك اوحينا اليك روحاً من امرنا روحي از امر خود فرستاديم به سوي تو و ما كنت تدري ما الكتاب و لا الايمان چنان‏كه اگر خدا بگويد من روحي نفخ كردم در بدن تو كه بيننده بود از چشم تو شنونده بود از گوش تو و هكذا همين‏طور و كذلك اوحينا اليك روحاً من امرنا و اگر اين روح نبود هيچ يك از اين‏ها نبود و آن روح من امر اللّه روحي است دانا شنوا روحي است معصوم مي‏فرمايد اخترعنا من نور ذاته و آن روح همان نوري

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 215 *»

است كه اختراع شده از ذات خداوند و غافل نباشيد ببينيد اين بدن ظاهري مثل پوستيني مي‏ماند كه انسان گاهي مي‏اندازد و گاهي دوش مي‏گيرد و اين پوستين دخلي به تو ندارد مي‏فرمايد يا سلمان و يا جندب اي سلمان و اي اباذر ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل مي‏فرمايد معرفت خداي عزوجل معرفت من است و معرفت من معرفت خداي عزوجل است هر كه خدا را شناخت مرا مي‏شناسد و اين‏ها مشقتان باشد و يك‏قدري در بند باشيد.

و همين حضرت صلوات اللّه عليه مي‏گويد اول الدين معرفته اول دين معرفت خدا است يك خدايي بشناس آن وقت اين حلال دارد حرام دارد و نباش مثل آن اشخاصي كه ارأيت من اتخذ الهه هواه كه هوايي دارند و اين را خدا اسم گذاشته‏اند و خداوند عالم اين خداشان را با خودشان مي‏برد به جهنم و مي‏سوزاند اي ديگر همه مي‏گويند لا اله الاّ اللّه خير همه نمي‏گويند اگر چه مي‏روي در يهودي‏ها همه اين را مي‏گويند خدا و پيغمبرش موسي در ميان نصاري خدا و پيغمبرش عيسي و اين خا و دال است و خدا آني است كه اللّه الذي خلقكم ثم رزقكم ثم يميتكم ثم يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شي‏ء پس فكر كن ان‏شاء اللّه اين چه حرفي است كه حضرت امير زده مي‏فرمايد اي سلمان و اي جندب معرفت من به نورانيت همان معرفت خداي عزوجل است و اين مطلبي است كه هر روز من در اين آيه مي‏خوانم اللّه نور السموات و الارض و اين نور به اتفاق شيعه و سني وجود مبارك پيغمبر است و باز در جايي ديگر مي‏فرمايد سنريهم آياتنا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 216 *»

في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق ما مي‏نمايانيم آيات خودمان را در آفاق در انفس تا اينكه ظاهر شود كه خدا خداي به حق است.

و غافل نباشيد كه خدا معرفت آيت خودش را معرفت خود قرار داده و آن‏هايي كه منكرين فضائل هستند مي‏گويند حديث نورانيت را غلات به پاي حضرت امير بسته‏اند و مي‏گويم نمي‏توانند بگويند اين آيه را غلات جعل كرده‏اند مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق و اين آيات را معرفت آن‏ها را معرفت خودش قرار داده و معرفت خودش را معرفت اين آيات قرار داده چنان‏كه در اين آيه مي‏فرمايد اللّه نور السموات و الارض و مي‏گويد اين مشكات مشكات‏هايي است كه در خانه‏هاي چندي گذاشته شده و اين خانه‏ها خانه‏هاي ظاهري نيست چرا كه شرح مي‏كند رجال لاتلهيهم تجارة.

و اين حديث نورانيت حديث غلات نيست به دليل آيه قرآن و بدانيد كه تمام اين مردمي كه بودند در زمان رسول خدا: بعد از رسول همه مرتد شدند مگر چهار نفر كه اين‏ها مؤمن بودند و خدا داشتند و باقي ديگر رفتند دنبال ابوبكر و خودشان خليفه تعيين كردند و الآن حاشا ندارند كه خودشان خليفه تعيين كردند و اين‏ها خدا ندارند و خداشان بتي است كه به دست خود تراشيده‏اند و اسمش را خدا گذاشته‏اند و حال آنكه اين ابوبكر اصلاً حسبي نسبي نداشت و اين مادر ابوبكر در مكه بود و بدانيد مكه از پيش‏ها معظم و بزرگ و محترم بود و اين زن‏هاي فاحشه مي‏رفتند آن‏جا كه حاج كه مي‏آيند به خودشان بكشند و اين مادر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 217 *»

ابوبكر آن قدر فاحشه و رذل و بي‏پرده بود كه زن‏هاي فاحشه او را بيرون كردند از مكه و رفت در موضعي و يك چادر قرمزي برپا كرد و به كام خود رسيد و اين شوهرش ابوقحافه از بس رذل و نانجيب بود كه راضي بود زنش فلان بدهد و چهار تا پول بگيرد و اين قرمساق و اين نانجيب از بس بيكاره بود هي نگاه مي‏كرد كه ببيند كجا ميهماني است و اسمش ابوقحافه شد كنايه از كاسه ليشتن و قحف كاسه سر است و كنايه شده از كاسه‏هاي خارجي و اسمش عثمان بود و ابوبكرش هم اسمش چيزي ديگر بود و اين حسب و نسبش و آن كارهاش كه در حيات پيغمبر:مي‏رفت جاهايي كه كسي او را نبيند با عمر بت مي‏پرستيدند.

پس يا سلمان و يا جندب ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل پس شناختن ايشان شناختن خدا است و كسي كه تمكين اين خدا را ندارد لفظ خدايي مي‏گويد و اين خداش بتي است كه اسم گذاشته و وقتي معرفت آيات را تحصيل كرد خدا دارد و فرموده سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم و عمداً به لفظ يتبين گفته چرا كه چيزي كه ظاهر است مي‏گويند ظاهر است ولكن آني كه خيلي ظاهر و واضح است به لفظ تبين تعبير مي‏آوردند پس ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه همين‏طور خدا گفته سنريهم آياتنا في الافاق و معرفت آيات خودش را معرفت خود قرار داده و اين است كه از آن دعاي رجب اشاره مي‏كنم بلكه كسي بخواند و بمقاماتك و علاماتك تا جايي كه مي‏فرمايد يعرفك بها من عرفك هركس آن‏ها را شناخت تو را شناخته و لا فرق بينك و بينها هيچ فرقي ميان تو و آن آيات نيست الاّ انهم عبادك و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 218 *»

خلقك پس ببينيد هيچ فرقي نيست چه خدا را بشناسي چه اميرالمؤمنين چه پيغمبر چه امام حسن را و اين‏ها پوست كنده‏هاش است كه عرض مي‏كنم پس معرفت ايشان معرفت خدا است و معرفت خدا معرفت ايشان است الاّ انهم عبادك و خلقك خدا يكي است و آياتش خيلي است پس آيات خدا بسيارند و به اعتباري چهارده هستند صلوات اللّه عليهم و معرفت اين‏ها معرفت خدا است و خواندن اين‏ها خواندن او است و مي‏فرمايد حضرت صادق نحن واللّه الاسماء الحسني التي امركم اللّه ان‏تدعوه بها ماييم آن اسم‏هاي حسناي خداوند كه شما مأموريد خدا را به آن اسم‏ها بخوانيد در كجا فرموده آن جايي كه مي‏فرمايد قل ادعوا اللّه او ادعوا الرحمن اياً ما تدعوا فله الاسماء الحسني.

پس خدا يكي است و اسم‏ها دارد مثل آنكه بلاتشبيه در تو قرار داده و في انفسكم افلاتبصرون تو يك نفري و هم ايستاده‏اي و هم نشسته‏اي و اين دو تا هستند و تو يكي هستي و وقتي تو ايستادي به كلّت ايستاده‏اي وحدك لا شريك لك و وقتي نشستي به كلّت نشسته‏اي و مطلب را از اين پوست كنده‏تر نمي‏توان گفت الذات غيبت الصفات و ذات خداوند به كلّش در صفات خود هست و صفاتش متعدد و به كلّش عالم و قادر و حكيم اما عالم غير از قادر است و هكذا چنان‏كه تو خودت گاهي متحركي و گاهي ساكن و وقتي متحركي به كلّت متحركي و وقتي ساكني بكلّت ساكني و خدا توي آياتش به كلّش در آيات خودش هست و آيات با او هستند علي مع الحق و الحق مع علي يدور معه حيثما دار

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 219 *»

خدا با علي است و علي با خدا است و ما خدا را نمي‏بينيم ولكن علي آن‏چه گفت خدا گفته هر چه كرد خدا كرده و حكمش حكم او است و امرش امر او است و خدا را نمي‏شود ديد ولكن من احبكم فقد احب اللّه هركس شما را دوست داشت خدا را دوست داشته و هكذا و كساني كه ائمه طاهرين را امام نمي‏دانند خدا ندارند ديگر بيضاوي امام بود ابوحنيفه امام بود حاشا و كلا امام آن است كه از جانب خدا آمده سهو نسيان ندارد و او است آقا و ما همه نوكر او هستيم و من احبكم فقد احب اللّه و هركس ايشان را دوست نداشت خدا را دوست نداشته و هركس اطاعت ايشان نكرد اطاعت خدا نكرده عبادت خدا نكرده چنان‏كه سني‏ها خيلي دنگ مي‏كوبند خيلي نماز مي‏كنند و پيوسته نماز تراويح مي‏كنند ولكن و قدمنا الي ما عملوا من عمل فجعلناه هباءً منثوراً و او كرماد اشتدت به الريح في يوم عاصف مثل خاكستري كه گردبادي به او بخورد و همه را متفرق كند و خداپرست شيعيان اميرالمؤمنين هستند و غير از ايشان هيچ خداپرستي نيست پس گبرها خدا ندارند يهودي‏ها نصاري خدا ندارند سني‏ها خدا ندارند صوفي‏ها خدا ندارند چنان‏كه خودشان داد مي‏كنند،

من و تو عارض ذات وجوديم   مشبك‏هاي مشكات وجوديم

و آن خدايي كه در غير آل‏محمد ببينند آن خدا نيست و دين محمد و آل‏محمد صلوات اللّه عليهم دين است الباب المبتلي به الناس و بابي هستند كه تمام خلق را خدا به ايشان مبتلي و امتحان كرده هركس رفت پيش ايشان خدا دارد و هركس نرفت خدا ندارد و زور بزنيد كه اين معني

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 220 *»

را درست بفهميد ديگر چرا چنين شده‏اند محض عصمت چنين شده‏اند و يك‏پاره فرمايشات حضرت امير كرده انا مع الدور قبل الدور مي‏گويند اگر جايز است كه علي بگويد ميرزا علي محمد شيرازي هم جايز است بگويد و عرض مي‏كنم ايشان اول ما خلق اللّهند كه اول آن‏ها پيغمبر است كه هزار و يك معجز داشت و توي آفتاب راه مي‏رفت سايه نداشت حالا چند مرتبه در آفتاب راه رفت كه هريك را كه بشماري هزار مي‏شود و هزار اندر هزار مي‏شود و علاوه بر اين پدرش هرجا راه مي‏رفت روشن بود و هكذا جدش جد جدش تا آدم و اشهد انك كنت نوراً في الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة و آني كه اول ما خلق اللّه است او گفته انا مع الدور و او پيش از خلق آسمان و زمين بود و پيغمبرش پيغمبر بود و اين ولي آن پيغمبر بود و كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين ديگر باقي مردم خلق الانسان من صلصال كالفخار باقي مردم از خاك از آب خلق شده‏اند و جعلنا من الماء كل شي‏ء حي هر چيز زنده را از آب خلق كرده‏ام به غير از آن جماعتي كه بودند و آب نبود و ايشان از نور خدا منفصل شده‏اند مي‏فرمايند نور ما منفصل شده از نور خدا مثل آنكه نور آفتاب منفصل مي‏شود از آفتاب و ايشان نورشان منفصل شده از نور خداوند و آمده پيش تو كه ايشان را مي‏بيني پس ايشان خدا نيستند اما واللّه قاصد خدا و از جانب او هستند و خدا متعدد نيست اما ايشان متعددند و اسماء اللّه هستند و معرفتشان معرفت خدا است و هركس ايشان را شناخت خدا دارد و هركس ايشان را نشناخت خدا ندارد.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 221 *»

21/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

مكرر عرض كردم كه خداوند عالم چنان‏كه فرموده و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون من خلق نكردم جن و انس را مگر از براي همين كه مرا بپرستند و مرا بشناسند مااريد منهم من رزق هيچ اراده نكرده‏ام كه آن‏ها خودشان براي خودشان رزق درست كنند و مااريد ان‏يطعمون نخواسته‏ام مرا اطعام كنند انبياي مرا طعام و غذا بدهند ان اللّه هو الرزاق و چون طبيعت مردم چنين سرشته شده كه خيال مي‏كنند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 222 *»

خودشان خودشان را غني كنند خانه براي خودشان بسازند و هكذا خودشان خودشان را عزيز كنند و خدا دارد باهاتان حرف مي‏زند مااريد منهم من رزق و با چشم داريد مي‏بينيد كه آنچه به شما مي‏رسد مي‏بينيد رسيد مردماني بار كردند از هندوستان و براي تو آوردند نه تو آن‏ها را مي‏شناسي و نه آن‏ها تو را مي‏شناسند پس چطور براي تو مي‏آورند و خدا است رازق و رزق تو را خلق مي‏كند در هندوستان و مي‏سپارد به دست مردم و مردم نمي‏توانند خيانت كنند در رزق تو و آدم اين‏ها را كه دانست دينش را از روي يقين مي‏گيرد پس ارزاق تو را بار مي‏كنند و مي‏دهند به دست فساق فجار دزدها و خلق نمي‏توانند جلوش را بگيرند پس رزق را خدا اين‏طور مي‏رساند به انسان و حال آنكه رزق رساندن چندان عظمي ندارد پيش او چرا كه مي‏بيني به جميع حيوانات كفار بي‏شعورها باشعورها رزق مي‏دهد و چندان اين رزق پيش او محبوب نيست مع ذلك از مشرق و مغرب عالم مي‏آورد به آن طوري كه مي‏داند و به تو مي‏رساند.

و حضرت امير مي‏فرمايند اين قدر خود را به زحمت نيندازيد و دست و پا نكنيد چرا كه رازقش خدا است و قد قسمه عادل بينكم و اگر خاطرجمع نيستي كه خدا عادل است و خيال مي‏كني رزق تو را به كسي مي‏دهد خدا عادل است و خداي عادل رزق تو را به غير البته نمي‏دهد پس مضطرب نباش و طمع مكن در رزق غير كه به تو نمي‏دهد و اين‏ها را مكرر مي‏كنم كه اقلاً يك خورده پيرامونش بگرديد و اين ارزاق مبدئش از آسمان‏ها است چنان‏كه فرموده و في السماء رزقكم و ما توعدون آنچه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 223 *»

وعده كرده‏ام كه ارزاق به شما بدهم مبدئش در آسمان است و تو نمي‏تواني بروي به آسمان و حال آنكه در زميني نمي‏داني رزقت در كجا است حتي پول بدهي چاقويي بخري اين از آسمان آمده و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس چقدر كسب‏ها كارها با اين آهن مي‏كنند و اگر آهن نباشد زرگري هم نمي‏شود كرد و هكذا نجاري بنايي كارهاي ديگر و مي‏فرمايد و في السماء رزقكم و ما توعدون آنچه وعده كرده‏ام به شما بدهم از آسمان مي‏آيد و از آسمان است كه جميع تأثيرات پايين مي‏آيد و نظرات آسماني است چنان‏كه مي‏بيني گرمي سردي برف باران انوار از آسمان مي‏آيد پايين پس تمام آنچه وعده كرده‏ام از آسمان مي‏آيد پس زور مزن تو به آسمان كه نمي‏تواني بروي و هكذا در زميني به مشرق و مغرب نمي‏تواني بروي و اين همه مرغ‏ها شب‏ها در آشيانه‏شان رزق نيست و روز كه مي‏شود به رزق خود مي‏رسند پس ببين چقدر شيطان آدم را گول مي‏زند تو دست و پا كن تو مزرعه بساز پول پيدا كن و اين‏ها همه با خدا است و هيچ خلق نمي‏توانند بكنند پس هو الذي خلقكم ثم رزقكم ثم يميتكم ثم يحييكم پس ببينيد تمام اين‏ها با خدا است و خدا است وحده لاشريك له اين‏ها را مي‏كند و ساير خلق نمي‏توانند بكنند و كأنّه مي‏خواهد تنبيه كند هل من شركائكم هر دوست رفيقي داشته باشي اگر خدا خواست كه به تو رزق برسد مي‏رسد و الاّ نمي‏رسد پس آنچه در دست تو است كار خودت است و امري كه از دست تو بايد سر بزند و علمي كه بايد تحصيل كني نگفته‏اند در آسمان است و نيست علم در آسمان فينزل

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 224 *»

اليكم ولكن رزق شما در آسمان بود و علم از آسمان نازل نمي‏شود مثل باران و از زمين مثل گياه سر بيرون نمي‏آورد ولكن مكنون مخزون فيكم و كار شما كجا باشد البته پيش شما و هر كسي را خدا براي آن كاري كه ساخته در چنگ او است چنان‏كه قدرت شما پيش شما است و تو قادري كه بروي به مسجد و قادري كه بروي ميخانه اما گفته مسجد برو ميخانه مرو و هكذا قدرت داري به كسي احسان كني و مي‏تواني چماق برداري به كله مردم بزني و گفته‏اند احسان كن و چماق به كله كسي مزن پس خدا قدرت داده به شما اما خير خودتان را نمي‏دانيد چشمتان رنگ‏ها را مي‏بيند گوشتان صداها مي‏شنود دست و پاتان مي‏تواند حركت كند و هكذا ذائقه‏تان طعوم را مي‏تواند بچشد ولكن نگفته هر طعمي را بخور و آن‏چه شما نمي‏دانستيد خدا به شما تعليم كرده. كِه تعليم كرده؟ رسول خدا تعليم كرده و او است معلم و هادي شما و از زبان هركس كه تعليم كند او تعليم كرده پس آن‏چه تو بايد بكني بايد از تو صادر شود و كارهاي شما بعينه مثل نوري كه از چراغ بيرون مي‏آيد يا مثل سايه كه از ديوار بيرون بيايد و هكذا مثل گرمي كه از آتش بيرون بيايد و كار هر چيزي از خود آن چيز صادر مي‏شود و بيرون مي‏آيد و مي‏بينيد چقدر قواعد آسان آسان است و مردم درش درمانده‏اند و حاقّ جبر و تفويض است كه عرض مي‏كنم و كار چراغ بايد از خودش صادر باشد و نور هر چراغي از خودش بايد سر بزند و محال و ممتنع است كسي كار كسي ديگر را بكند تو مي‏بيني تو ديده‏اي ديگر من فلان را وكيل مي‏كنم كه از چشم من ببيند او از چشم خودش مي‏بيند براي خودش و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 225 *»

گرمي اين آتش بايد از اين آتش سر بزند و نور آفتاب بايد از آفتاب سر بزند و نور ماه از ماه و نور زحل از زحل و خدا چنين قرار داده حتماً حكماً كه از خودش سر بزند پس كار شما در آسمان نيست كه فينزل اليكم و لا في الارض فيصعد اليكم و كار شما در آسمان نيست در زمين نيست و اين حركت شما بايد از كجا سر بزند از شما و لاتزر وازرة وزر اخري معنيش همين است پس ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها خوب مي‏كنيد براي خودتان بد مي‏كنيد باز راجع به خودتان است و ديگر خيال مكن كه جهنم گودالي است تو را مي‏برند مي‏اندازند در آن و تو كاري مكن كه مستحق جهنم شوي و تو را در او بيندازند پس كار شما از شما بايد سر بزند و اين است حاقّ مطلب كه خدا هيچ جبري به كسي نكرده و هيچ امرش را به كسي تفويض نكرده چنان‏كه به زور نمي‏تواني كسي را وادار كني كه ايمان بياورد يا كافر شود و هكذا حتم و حكم قرار داده كه كار هر كسي از خودش صادر شود و با وجودي كه خدا نه به كار كسي محتاج است نه به خود او مع ذلك امر مي‏كند چرا كه دوست مي‏دارد خلق خودش را.

و يك وقتي به موسي وحي شد كه آن وقتي كه فرعون غرق مي‏شد ترحم به او نكردي گفت اين دشمن خدا بود و من گوش به حرف او ندادم هرچه التماس كرد خطاب شد راهش آن است كه تو او را نساخته بودي از اين جهت ترحم به او نكردي و اگر رو به من مي‏كرد من او را نجات مي‏دادم و عرض مي‏كنم خدايي كه ترحم مي‏كند به فرعون كه مي‏گويد اگر رو به من مي‏كرد من به او ترحم مي‏كردم البته به تو هم ترحم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 226 *»

مي‏كند چرا كه اعتنا كرده به تو در وقتي كه نبودي و از نطفه گنديده ساخته سر به اين خوبي دست به اين خوبي و اعتنا كرده كه ساخته و تبارك اللّه احسن الخالقين و حتي پشه ساخته اعتنا كرده كه ساخته و حفظش مي‏كند حالا به تو اذن داده‏اند كه شپش را بكش بكش و اين‏ها حكم‏هايي چند است كه خدا قرار داده كه خون‏هاي غليظ و موادي كه در بدن است آن‏ها را مي‏كشند كه دفع امراض شود ديگر بگذاريم سرهم اين‏ها ما را بخورند نه برو بكش و مي‏فرمايند ذره‏اي در آسمان و زمين نيست مگر آنكه خدا گذاشته و تعمد كرده و گذاشته ابرو مي‏گذارد براي حفظ چشم چشم مي‏سازد براي آنكه ببيند گوش مي‏سازد كه صدا بشنود و هكذا آسمان و زمين زمين را ساخته كه گياه‏ها برويند و حيوانات روي او بچرند و خدا چنين قرار داده كه كار هر مخلوقي از خودش صادر شود رطوبت از آب بايد بيرون بيايد و هكذا و نمي‏شود كار ما از جايي ديگر بيايد كه اگر كسي را توي صندوقي كنند و در او را محكم ببندند و ببرند به باغ عوام الناس مي‏گويند فلان را بردند به باغ و شخص عاقل مي‏گويد او را نبردند چرا كه چشمش گل‏هاي باغ را نديد و گوشش صداي بلبل‏هاش را نشنيد و هواي باغ به بدنش نخورد و بوي گل‏هاي باغ به مشامش نرسيد و طعم ميوه‏هاش را نچشيد دليل اين حكم از خود اين بپرس كه تو رفتي به باغ بوي گل‏هاش چطور بود ديگر خدا ما را ببرد به بهشت تو كه نداني بهشت يعني چه چطور ببرد اقلاً  گوشي پيدا كن كه صداي بلبل‏هاش را بشنوي چشمي پيدا كن كه انوارش را مشاهده كني و اين خدا سبقت رحمته غضبه و هنوز نمي‏داني غضب و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 227 *»

رحمت او يعني چه و او چون مي‏خواست بيافريند تو را از آب آب خلق كرد و تو هواي گرمي مي‏خواستي پيش از آنكه تو را بسازد خلق كرد و هواي سردي مي‏خواستي كه تفرج كني خلق كرد و تمام اين‏ها به رحمت خدا است كه درش واقعيم و مي‏بيني اين آب رحمت خدا است چقدر محتاجيم به او و از او منتفع مي‏شويم و هكذا آسمان رحمت خدا است براي تو مي‏گردد و آفتاب نباشد اين‏جا همچو روزي نيست پس سبقت رحمته غضبه و آفتاب فرو نرود در زمين شب نمي‏شود و تو نمي‏تواني بخوابي آسوده شوي و رحمت خدا همه‏اش از اين طرف است اما غضب خدا كدام است آب خلق كرده به تو گفته خود را در آب نينداز حالا يا خودت مي‏دانستي كه غرق مي‏شوي يا آنكه گفتند به تو خودت را نينداز در آب و اين همه دريا خلق كرده و همه‏اش رحمت او است و به تو حالي كرده‏اند كه خود را نينداز در دريا كه ماهي تو را مي‏بلعد خير مي‏خواهم ببينم چطور مي‏شود لج مي‏كني مي‏روي در شكم ماهي و هضم مي‏شوي همين‏طور گفته خود را در ميان آتش نينداز مي‏اندازي مي‏سوزي و تو خودت خودت را به غضب خدا مبتلا كردي خدا گفت نينداز خود را توي آتش لج كردي و انداختي چشمت كور اي ما را از آتش بيرون بياور به تو اعتنا نمي‏كند و اگر بخواهد بيرون بياورد مي‏آورد چنان‏كه ابراهيم را بيرون آورد از آتش و بخواهد بيامرزد مي‏آمرزد و نخواهد نمي‏آمرزد و خدا همه‏اش رحمت از پيش او آمده تا پيش ما و رحمت خدا نازل است از جانب او به ما ولكن گناه ما صاعد است از اين‏جا مي‏رود پيش او و تا توي دريا افتادي اگر خدا خواست بيرونت

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 228 *»

مي‏آورد نخواست غرق مي‏شوي و اصل رحمت همه‏اش از جانب او است و پيش از آنكه تو بداني آب ضرور است براي تو خلق كرده و هكذا زمين و رحمت خدا سابق است و اصل ترحم از خدا است و غضب از اين طرف بالا مي‏رود. محلش را ظاهر و واضح مي‏كند و قل فللّه الحجة البالغة مي‏خواند حالا ديگر تو حق نخواهي جهنم و فرموده من خلق نكردم خلق را كه منتفع شوم از آن‏ها مي‏فهمي خدا دلش نمي‏خواهد حلوا بخورد و حلوا براي تو ساخته و از سركه خوشش نمي‏آيد و از ترشي او متأثر نمي‏شود و خدا خدايي است برخلاف خلق و خلق گرسنه و تشنه مي‏شوند و خدا گرسنه نمي‏شود تشنه نمي‏شود ليس كمثله شي‏ء و خيلي آسان است خداشناسي و ببين مردم لج كرده‏اند ٭خود اوست ليلي و مجنون و وامق و عذرا٭ اي شاعره اي گُهَه اي از خر خرتر و از سگ سگ‏تر و داد مي‏كند كه خدا مثل هيچ مخلوقي نيست و آن خوب‏ها هم مثل او نيستند چه جاي رقاص‏ها چه جاي بدها چه جاي فساق فجار كفار ٭چون زبي‏رنگي اسير رنگ شد٭ تو مي‏گويي فرعون خدا است ادعاي خدايي كرد ادعاي راستي كرد ديگر موسي با او چكار دارد و واللّه يك دين و مذهبي است كه آدم باورش نمي‏شود كه اين قدر ضايع و بي‏مصرف باشد و حال آنكه كتاب‏ها نوشته‏اند روي كاغذ ترمه نوشته‏اند به خط‏هاي خوب نوشته‏اند و كاش درس نخوانده بودي و ملا نمي‏شدي و مثل همين جُعَل‏ها بودي كه گُه مي‏غلطانيدي و حظ مي‏كردي كه گه مي‏غلطاني و نمي‏گفتي خود او است ليلي و مجنون و وامق و عذرا و خدا سبوح است قدوس است و هرچه مي‏بيني بدان

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 229 *»

رنگ است و رنگ خدا نيست و هر چه مي‏چشي طعم است و طعم خدا نيست و هكذا و مي‏بيني تو اين‏ها را نساخته‏اي و انت ماكوّنت نفسك و ماكوّنك من هو مثلك تو خودت كه خودت را نساخته‏اي و هكذا بابات ننه‏ات هم مثل تو و هكذا حيوانات نمي‏توانند آدم بسازند و جمادات و نباتات و تمام اين‏ها را ساخته آسمان زمين ليلي و مجنون موسي فرعون ساخته موسي را مطاع قرار داده فرعون را مطيع.

و بدانيد خداوند عصمتش از اين طرف مي‏آيد پايين و از جانب او خلاف صادر نمي‏شود ولكن به ما امر مي‏كند كه نماز كن نماز نمي‏كني پس شرنا اليك صاعد و خيرك الينا نازل و هرچه تو درست كرده‏اي همه خوب و همه نعمت و آن‏چه از جانب ما است همه‏اش شر همه‏اش بدرفتاري بدكرداري و مع ذلك تو را مأيوس نكرده و فرموده توبوا الي اللّه رو به من بيا من تو را مي‏آمرزم و نيست خدا مثل سلطاني كه كسي رو به او برود غضب مي‏كند و او را مي‏كشد و به اصطلاح جزّش نمي‏گيرد و هي اصرار مي‏كند كه با اين همه گناه بيا رو به من من قبول مي‏كنم از تو.

و غافل نباشيد اهل جهنم واللّه هيچ پشيمان از كار خودشان نمي‏شوند ديگر چه جور است نمونه‏اش را عرض كنم. در وقتي كه عمر جان مي‏داد پسرش آمد سرش گفت چِت شده گفت نمي‏داني چِم شده گفت اگر واللّه اين زمين و آسمان مال من باشد همه را مي‏دهم كه اين بلاها از من دفع شود گفت كه اين بلاها را بر تو وارد آورده گفت علي گفت بروم علي را بياورم گفت من در حال حيات راضي نبودم كه اين كاره‏اي باشد در حال مردن هم راضي نيستم. و طوري هستند اهل جهنم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 230 *»

كه و لو ردّوا لعادوا لما نهوا عنه و تا بيرونشان آورد آن دزدش دزدي مي‏كند آن زانيش زنا مي‏كند و خدا است اولي به تصديق و چون مي‏داند چنينند عذابشان را زياد هم مي‏كند كه فلان فلان شده‏ها شما كه ايمان به من نداريد چرا دروغ مي‏گوييد و عرض مي‏كنم خدا حالتش طوري نيست كه قساوت داشته باشد غضب كند. چه كند؟ اين‏ها را ببرد در بهشت بهشت را خراب مي‏كنند فاسد مي‏كنند و مؤمن هميشه كارش ايمان است و حمد مي‏كند خدا را كه و ماكنّا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه و اگر خدا ايمان به آن‏ها نمي‏داد ايمان نداشتند چنان‏كه اگر آهنگر آهنگري نمي‏كرد مايصنع من الحديد نبود و هكذا تو را خلق كرده و قدرت به تو داده گفته نگاه كن اما به همه جا نگاه مكن و گوش بده به صدا اما نه به هر صدايي و خلاف از اين طرف مي‏رود بالا و آن‏چه از پيش خدا مي‏آيد همه‏اش ترحم همه‏اش خير پس آنچه از تو بايد سر بزند علم و عمل است و ليس العلم في السماء فينزل اليكم و لا في الارض فيصعد اليكم بل مكنون مخزون فيكم تخلقوا باخلاق الروحانيين يظهر لكم روحانيين كيستند پيغمبر خدا ائمه طاهرين و تو ببين آن‏ها چطور راه مي‏رفتند تو هم راه برو هر چه به تو گفتند بكن حالا ديگر معصوم نيستي راست است عصمت را هم از تو نخواسته‏اند و فرموده‏اند شفاعتي لاهل الكبائر من امتي و روز اول كه خلق كرد شفيع خلقش كرده و شفاعت مي‏كند براي امت خودش و گناهان كبيره را شفاعت مي‏كند براي امت خودش و گناهان كبيره را شفاعت مي‏كند و آن‏هايي كه كبيره نيست مي‏فرمايند بي‏شفاعت مي‏آمرزد و پيغمبر شفاعت مي‏كند آن كبائر را و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 231 *»

مي‏فرمايند هركس اقرار به شفاعت من ندارد از امت من نيست حالا ديگر كسي اعتقاد ندارد به شفاعت آن حضرت و ظاهراً در ميان مسلمانان راه مي‏رود اين از جمله منافقين است و ان المنافقين في الدرك الاسفل من النار و نفرموده كه كفار را در آن درك اسفل جا مي‏دهم و فرموده آن درك اسفل جاي منافقين است.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 232 *»

22/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

چون خداوند عالم خلق را از براي همين خلق كرده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند چنان‏كه چنين فرمايش مي‏كند و مي‏گويد ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون مااريد منهم من رزق و مااريد ان‏يطعمون مي‏فرمايد من خلق نكردم جن و انس را مگر براي همين كه مرا بپرستند و مرا عبادت كنند و هيچ اراده نكرده‏ام كه رزق براي خودشان درست كنند چنان‏كه اين رزق‏هاي ظاهري مثل گندم و برنج و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 233 *»

هكذا تمام را بايد ساخت كِه مي‏تواند بسازد غير از خدا و خدا مي‏سازد اين ارزاق را و هيچ مخلوقي نمي‏تواند براي خودش و براي حيوانش بسازد بعد تحصيل كردنش اين برنج را ساخت و در رشت است نه رشتي‏ها مي‏دانند كه اين مال شما و رزق شما است نه شما خبر داريد و مي‏فرمايد قد قسّمه عادل بينكم و خداي عادل رزق را تقسيم مي‏كند و نه مي‏توانيم رزق براي خودمان بسازيم نه تحصيلش كنيم و رزق هر كسي را مي‏بينيد از اطراف و اكناف عالم مي‏آيد مثلاً رزق شما را در هندوستان آفريده مثل فلفل و شما نمي‏دانيد كه در كجا است و هيچ كس از رزق كسي خبري ندارد از اين جهت مي‏فرمايد مااريد منهم من رزق و مااريد منهم من رزق فرموده براي اينكه اين مردم هر چه از اين حرف‏ها بزني قرار نمي‏گيرند و هي خود را به در و ديوار مي‏زنند و آن آخرش هر طور او مي‏خواهد مي‏شود پس از اين جهت كه آرام و قرار نمي‏گيرند فرموده مااريد منهم من رزق من هيچ اراده نكرده‏ام كه شما رزق تحصيل كنيد براي خودتان و رزقتان در آسمان است و جميع اين‏ها به دست خدا است و تو نمي‏تواني بارانش را بباراني و هكذا برفش را نازل كني ستاره‏ها را طلوع و غروب دهي پس تمام اين‏ها كار او است اين است كه مي‏فرمايد هو الذي خلقكم همين‏طوري كه خدا است خالق و هيچ كس ديگر نمي‏تواند خلق كند همين‏طور خدا است رازق و هيچكس ديگر نمي‏تواند رزق بدهد.

اما غافل نباشيد اعمال شما اين‏طور است. و يك خورده متنبه بشويد و خودم هم زور مي‏زنم كه متنبه شوم و شب و روز مشغول به

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 234 *»

كارهايي هستم كه هيچ در او نيستم و از ما نخواسته‏اند و بايد تحصيل علم كرد و ليس العلم في السماء فينزل اليكم و علم شما در شما مكنون و مخزون است و شماييد خزانه كارتان چنان‏كه خزانه اين نور آفتاب است و همه از آن‏جا بيرون مي‏آيد چنان‏كه خزانه نور چراغ چراغ است همين‏طور خزانه كارهاي تو كجا است پيش تو هيچ در آسمان در زمين نيست و كارهاي من، من بايد تحصيل كنم از اين جهت مي‏فرمايند آن كارهايي كه تو خزينه‏اش هستي بكن و آن‏هايي كه خزينه‏اش نيستي مثل رزق خود را به زحمت نينداز ولكن اعمال هر كسي بايد از خودش سر بزند و خدا شما را براي همين بندگي آفريده و كاري كه نمي‏كنيد همين و عجب آنكه مي‏فرمايد و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون و رزاق خدا است وحده رزق را توانسته كه ساخته چنان‏كه پيش چشممان مي‏سازد و اين فلفل‏ها را كي از هندوستان آورد و براي ما مهيا شد و هكذا گندم‏ها برنج‏ها و اين خلق حامل رزق خود نمي‏توانند باشند و هيچ مخلوقي حامل رزق خود نمي‏توانند باشند و خدا است وحده لاشريك له خالق و رازق ولكن عمل ما بايد از ما سر بزند اگر چه به توفيق خدا بايد سر بزند ولكن از خدا توفيق بخواه تا توفيق بدهد مي‏فرمايد قل مايعبؤ بكم ربي لولا دعاؤكم تو اگر بخواهي هدايت شوي خدا هدايتت مي‏كند و نخواهي مؤمن شوي خدا ايمان به تو نمي‏دهد مي‏فرمايد بگو به مردم هيچ خدا به شما اعتنا نمي‏كند اگر نبود دعاي شما و عرض مي‏كنم آن‏جايي كه نبايد دعا كرد خدا از تو نخواسته كه دعا كني چنان‏كه نطفه نبايد دعا كند كه خدايا مرا انساني بساز او خودش

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 235 *»

مي‏سازد ابتداءً و كل نعمك ابتداء ولكن بعد از آنكه شعور و ادراك به تو داد و مي‏تواني خدا را بخواني و توجه به او كني حالا مي‏گويد هر چه مي‏خواهي از من بخواه و غافل نباشيد كه تمام تكاليفتان اين است كه چيزي را كه مي‏بينيد گفته‏اند ببينيد و جايي را كه مي‏بينيد گفته‏اند ببين و واللّه تمام نسبت‏هايي كه مي‏خواهي به خدا بدهي مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق ما آياتمان را ظاهر مي‏كنيم و مي‏نمايانيم آيات خودمان را پس مي‏شود ديد آيات را اما ذات خدا را نمي‏شود ديد و لاتدركه الابصار و آيات خدا را همه كس مي‏تواند ببيند مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق ما آياتمان را ظاهر مي‏كنيم و مي‏نمايانيم تا آنكه ظاهر و محقق شود كه خدا خدايي است به حق.

و غافل نباشيد كه اين آياتي كه خدا گفته يكي آن است كه نگاه به عمارتي كنيم و استدلال كنيم كه بنّايي داشته و توانسته كه ساخته پس قادر بوده و سررشته از بنايي هم داشته پس دانا هم بوده و اين عمارت خواه سوراخ مرغي باشد يا عمارت بزرگي مثل اين آسمان سقف مرفوعي است كه خدا ساخته و بلند كرده و أ في اللّه شك فاطر السموات و الارض خير شكي نيست در فاطر آسمان و زمين و اين‏جور آيات آن طوري كه شايد و بايد خدا را نمي‏شناساند و آن آياتي كه مي‏شناساند خدا را مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم همچو خوب ظاهر مي‏شود كه خدا خداي به حق است و از اين‏جور آيات تمام معرفت خدا به دست نمي‏آيد و عرض مي‏كنم خدا را كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 236 *»

نديده‏اي و استدلال مي‏كني كه آسماني است خدا ساخته و هكذا زميني و استدلال مي‏كني كه عالم بوده قادر بوده اما اين عمارت براي تو بيان كند كه اين را مسلمان ساخته يا كافر بيان نمي‏كند و در ميان يهودي‏ها نصراني‏ها بناهاي خوب هست و هكذا در ميان گبرها و اين‏جور آيات كه مردم خيال مي‏كنند ناتمام است و مبين نيست و تبين ندارد و واضح نمي‏كند.

ولكن آن آياتي كه سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق آن آيات چنان واضح و ظاهر مي‏كند كه خدا خدايي است به حق و اين‏جور آيات است كه مي‏فرمايد و بمقاماتك و علاماتك التي لا تعطيل لها في كل مكان در آسمان هست اگر بشناسيد در زمين هست اگر بشناسيد در دنيا در قبر هست اگر بشناسيد و همه جا همراه هستند و بودند پيش از آسمان‏ها و زمين‏ها و دنيا و آخرت و اين‏جور آيات همچو آياتي هستند كه مي‏فرمايد كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين و نمي‏فرمايد كنت موجوداً و مي‏شود كسي جايي باشد و مبعوث نباشد و ايشان پيغمبر بودند و قرآن و كتاب داشتند و حلال‏ها و حرام‏هاي خدا را مي‏دانستند و هنوز آدم خلق نشده بود و در ميان آب و گل بود و علي خليفه و جانشين او بود و آنچه را كه مي‏بايست به خلق برساند مي‏رساند و آدم در ميان آب و گل بود پس ايشان همه‏جا حاضر و ناظرند و همه چيز را مشاهده مي‏كنند و اين‏جور آيات است كه يعرفك بها من عرفك و آدم اين آيات را ديد و خدا را شناخت و واللّه نوح اين آيات را ديد و نوح شد و ابراهيم اين آيات را ديد و خليل خدا شد و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 237 *»

بدانيد اين پيغمبر شما و ائمه شما آنجايي كه خدا رب آنجا و خالق آنجا است آنجايي كه مي‏خواني الحمد للّه رب العالمين پيغمبرش محمد بن عبداللّه است: و اوصياي اين پيغمبر همين دوازده ائمه شمايند صلوات اللّه و سلامه عليهم و ايشانند آن آياتي كه من اراد اللّه بدأ بكم هركس اراده كند برود پيش خدا خدمت شما مي‏رسد و خدمت شما كه رسيد خدمت خدا رسيده و اهدنا الصراط المستقيم يعني ما را هدايت كن به راه اميرالمؤمنين و ايشانند راه مستقيم و راه راست نزديك‏ترين راه‏ها است و واللّه صراط مستقيم و راه راست ايشانند و راه راستي ديگر خدا خلق نكرده و الطرق الي اللّه بعدد انفاس الخلايق مي‏خوانند صوفيه و الباب المبتلي به الناس ايشانند صلوات اللّه عليهم پس الطرق الي اللّه بعدد انفاس الخلايق نيست صوفيه گفته‏اند براي خودشان گُه خورده‏اند و راه راست ايشانند و جميع ملائكه مي‏روند خدمت خدا برسند و خدمت ايشان مي‏رسند و خدمت ايشان كه رسيدند خدمت خدا رسيده‏اند مي‏فرمايد من يطع الرسول فقد اطاع اللّه كسي كه اطاعت كند رسول خدا را اطاعت خدا كرده و اين را سني‏ها هم قبول دارند كسي كه به اين رسول ايمان بياورد به خدا ايمان آورده و مي‏فرمودند گاه‏گاهي من رآني فقد رأي الحق و نمي‏خواهم غلو كنم و نمي‏گويم محمد: خدا است اشهد ان محمداً عبده و رسوله اما بنده‏اي است كه از جانب خدا آمده پيش ما و عروة الوثقايي است كه لا انفصام لها و آن سرش كه دست خدا است خدا است معين او و حافظ او و عاصم او و خدا نمي‏گذارد سهو داشته باشد نسيان خطا داشته باشد و اين پيغمبر خدا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 238 *»

است و از جانب خدا آمده آنچه را به تو مي‏گويد از خدا مي‏گويد و آنچه از خدا مي‏خواهي از او بروز مي‏كند و به تو مي‏رسد مي‏فرمايد حضرت امير درباره حضرت پيغمبر استخلصه في القدم علي سائر الامم او را برگزيد در آن قديم‏ها از ميانه جميع خلق و اقامه مقامه في سائر عوالمه او را قائم‏مقام خود و خليفه و جانشين خود كرد آن وقت تمام آن‏چه را كه نسبت به او وارد بياورند نسبت به خدا وارد آورده‏اند و ايشانند اول ما خلق اللّه و ساير خلق ثاني ما خلق اللّه ثالث ما خلق اللّهند و آنچه از عالم خلق است و در عالم خلق است از ايشان بروز كرده و ايشانند اقرب خلق به خدا و هركس بخواهد تقرب به خدا بجويد بايد برود خدمت ايشان مي‏فرمايد اخترعنا من نور ذاته ما را از نور ذات خود آفريد و فوّض الينا امور عباده و تفويض كرد امور عباد را به ما كه ما امور آنها را درست كنيم و ببين اگر پيغمبر نيامده بود در ميان مردم تو هيچ هدايت مي‏شدي و او كه آمد و با شما حرف زد شما شديد مهتدي و ماكنّا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه چنان‏كه آمد و ما را هدايت كرد همين‏طور اهل آسمان پيغمبرشان محمد بن عبداللّه است: و امامانشان ائمه شمايند صلوات اللّه عليهم و صريح آيه قرآن است تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده مبارك است آن خدايي كه نازل كرده قرآن را بر بنده خودش ليكون للعالمين نذيراً و ما اهل زمينيم در زمين ظاهر شدند و ملائكه اهل آسمان در آسمان ظاهر شدند مي‏فرمايند وقتي ظاهر شديم ما در عالم ملائكه آن‏ها درست اطلاعي نداشتند و گمان كردند كه ما خداييم و ما مطلع شديم از دل آنها و عرض مي‏كنم جميع خلق در مرئي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 239 *»

و مسمع ايشانند آن وقت ما تسبيح كرديم براي آنها سبوح قدوس ربنا و رب الملائكة و الروح و آنها آن وقت تسبيح و تهليل گفتند.

پس آن آياتي كه مي‏نماياند ذي‏الآيه را طوري قرارش مي‏دهد كه همه كس او را ببينند چنان‏كه اين نشسته جانشين من است كه شما مي‏بينيد و اگر بايستم اين ايستاده قائم‏مقام من است نمي‏بيني كه اين ايستاده را خراب مي‏كنم و مي‏نشينم و من چه بنشينم و چه بايستم من منم و خراب نمي‏شوم ولكن آني كه خراب مي‏شود با آني كه خراب نمي‏شود دو تا هستند و با وجودي كه اين نشسته ذات من نيست خطاب مي‏كند به شما كه هركس مي‏خواهد او را ببيند اين نشسته را زيارت كند و اين ايستاده را زيارت كند و عرض مي‏كنم حالت اسم آن است كه خودش را نمي‏نماياند و صاحب خودش را مي‏نماياند چنان‏كه اسم تو محمد است و كسي كه مي‏گويد خدمت آقا سيد محمد برسم هيچ به ياد ميم و حاء و ميم و دال نيست مي‏آيد خدمت شما مي‏رسد و محمد ميم است و حاء و ميم و دال و اين شما را نمي‏نماياند و اين محمدي كه مي‏گويند اصلاً خودنما نيست و هيچ‏كس به يادش هم نيست مگر آنكه تعمد كني مثل آنكه تعمد مي‏كند ابجد مي‏خواند و اسم را ملتفت باشيد مأموري كه يادش بگيري و اسم شما محمد است و شما نه ميميد و نه حائيد و نه ميم و نه دال ولكن اسم شما آني است كه شما را مي‏نماياند و شما در او هستيد و نحن واللّه الاسماء الحسني و اين اسم‏ها همه‏جا خدا را مي‏نمايانند و ذكر خدا مي‏كنند و لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه و اين‏جور آيات است كه خدا مي‏گويد سنريهم آياتنا في الافاق و في

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 240 *»

انفسهم و آيات را جمع مي‏بندد و خدا جمع نيست و آيات جمعي هستند كه آن جمع به خصوص تمام آنچه را كه خدا خواسته پيش ايشان يافت مي‏شود و نحن واللّه الاسماء الحسني و ايشانند كه هركس ايشان را شناخت خدا را مي‏شناسد چنان‏كه اين نشسته نماينده من است هركس مرا ديد او را ديده و اين مرا مي‏نماياند و خودنما نيست آن قدر خودنما نيست كه كسي اعتنا به او ندارد و اسم مسمي را مي‏نماياند و آن اسم‏هاي حقيقي خدا كه مسمي را مي‏نماياند ائمه طاهرينند.

و اين است كه حضرت امير به سلمان و ابوذر مي‏فرمايند و شما مي‏دانيد كه اصحاب آن حضرت مثل اين دو نفر نبودند و آن‏ها شيعيان خلّص بودند و طالب دين و مذهب بودند مي‏فرمايد اي سلمان و اي جندب معرفت خدا به نورانيت معرفت من است و معرفت من به نورانيت معرفت خدا است پس اگر رفتي پيش علي و به ياد خدا نيستي پيش علي نرفته‏اي و مي‏فرمايند اللّهم عرّفني نفسك فانك ان لم‏تعرّفني نفسك لم‏اعرف رسولك مي‏فرمايد در دعا اللّهم عرّفني رسولك فانك ان لم‏تعرّفني رسولك لم‏اعرف حجتك مي‏فرمايد خدايا تو خودت خودت را به من بشناسان كه اگر نشناساندي پيغمبرت را نمي‏شناسم خدايا پيغمبرت را به من بشناسان و الاّ حجتت را نمي‏شناسم و اگر حجت تو را نشناسم ضللت عن ديني پس ببينيد معرفت خدا معرفت رسول خدا است نمي‏دانم دل مي‏دهي يا نه و معرفت رسول خدا معرفت خدا است و اگر مي‏داني از پيش خدا آمده پس معرفت او معرفت خدا است و حكمش حكم خدا امرش امر خدا و حزنش حزن

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 241 *»

خدا و سرورش سرور او و يك كسي بود در زمان پيغمبر اسمش بُرخ بود و يك شوخي مي‏كرد پيغمبر را مي‏خندانيد و روزي پنج وقت كه به جهت نماز حاضر مي‏شد پيغمبر را مي‏خنداند جبرئيل آمد كه خدا مي‏فرمايد بُرخ روزي پنج مرتبه مرا مي‏خنداند و در تفسير آيه فلما اسفونا انتقمنا راوي عرض مي‏كند مگر خدا محزون مي‏شود فرمودند اگر محزون مي‏شد او هم مثل خلق خودش بود ولكن خلق لنفسه اولياء و جعل اسفهم اسف نفسه و اوليائي چند براي خود قرار داده كه سرور آنها سرور او است و حزن آنها حزن او است و اطاعت آنها اطاعت او است و ايشانند واللّه قائم‏مقام خدا و خدا نيستند اما قائم‏مقام او هستند من زار الحسين بكربلا كمن زار اللّه في عرشه كسي كه زيارت كند امام حسين را در كربلا خدا را زيارت كرده در عرش خودش و در عرش فرموده چرا كه وجود مبارك ايشان عرش خدا است مي‏فرمايد ماوسعني ارضي و لا سمائي ولكن وسعني قلب عبدي المؤمن اين آسمان‏ها و زمين‏ها گنجايش مرا ندارد مگر قلب بنده مؤمن من و قلب پيغمبر تخت خدا است و عرش او است و در قلب او نشسته و از زبانش مي‏گويد ما اتيكم الرسول فخذوه و چون چنين است امرش امر او است و حكمش حكم او است و آنچه به او مي‏كني واللّه به خدا واقع مي‏شود و خدا نيست چنان‏كه تو محمد اسمت هست و تو نه ميمي نه دالي و تا محمد كسي گفت تو را مي‏شناسد همين‏طور ايشانند آن اسم‏هاي حقيقي كه من اراد اللّه بدأ بكم و آني را كه مي‏شود ديد همين است و آني را كه نمي‏شود ديد كه نمي‏شود و جار كشيده و گفته كه لاتدركه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 242 *»

الابصار و او را اگر كسي بگويد ديده‏ام كافر مي‏شود ولكن ديدن پيغمبر ديدن خدا است همين‏طور كه اطاعت او اطاعت خدا است و قرآن را پيغمبر آورده اما قولش قول خدا است و استخلصه في القدم و آن نوري كه از خدا صادر شد وجود مبارك او است كه ديدارش ديدار او است و من اراد اللّه بدأ بكم و صلوات اللّه عليكم كه آنچه داريد از خدا داريد و لايملكون لانفسهم نفعاً و لا ضراً و اگر خدا را در او ديدي او را هم ديده‏اي و الاّ محمد را نديده‏اي و محمد آن است كه از پيش خدا آمده و محمد يعني اخترعنا من نور ذاته و محمد يعني اول ما خلق اللّه يعني آن كسي كه اگر مي‏خواهي برسي خدمت خدا خدمت اين رسيدي خدمت او رسيده‏اي چنان‏كه اين نشسته اسم من است پيش او بنشيني پيش من نشسته‏اي و نبايد از او بگذري و به من برسي بلكه اين جانشين من است و او را كه ديدي مرا ديده‏اي و من به كلّم در او ظاهرم پس ايشانند اسم‏هاي خدا و اسم خيلي است چنان‏كه من نخواهم ساكن باشم متحرك مي‏شوم و نخواهم متحرك باشم ساكن مي‏شوم و واللّه دست خلق به اسم‏ها بند است اين است كه مي‏فرمايد بسم اللّه الرحمن الرحيم و نفرموده بگو اللّه الرحمن الرحيم و اينها را مردم درش فكر نكرده‏اند و اين اللّه هم اسم است مثل رحمان و رحيم و بايد استعانت به اسم خدا جست و به اسم خدا كه استعانت جستي به خدا جستي و اين بسم اللّه را درست بگويي واللّه هيچ سمي در بدن كارگر نمي‏شود حتي در جماع اگر بسم اللّه نگويي حرامزاده درست مي‏كني و شيطان با تو شريك مي‏شود.

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 243 *»

و ايشانند اسم‏هاي خدا و اين نور اسم اعظم اعظم خدا است و اين نور خودش ظاهر است و ظاهركننده چيزها و واللّه ايشانند ظاهركننده تمام مخلوقات و اخترعنا من نور ذاته و فوّض الينا امور عباده نمي‏بيني محمد است: كه رسالت را بايد بكند امر خدا را برساند اي ديگر خدا خودش هدايت بكند خدا اين‏جور هدايت مي‏كند و جور ديگر ممتنع است كه هدايت كند و مي‏گويي هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و ايشانند اول تمام خلق و خدا است مسماي به اين اسم و ايشانند آخر و خدا است مسماي به اين اسم بلغ اللّه بكم اشرف محل المكرمين تا جايي كه مي‏گويد شما را خدا جايي واداشت كه لايسبقه سابق و اول ايشانند و آخر ايشانند و خدا يكي است و دو تا نيست پس نه اول است نه آخر و ايشانند اول و آخر و خدا خدايي است كه به تمام كُلّيت خودش به محمد بروز كرده و به تمام بزرگي خود در علي بروز كرده علي مع الحق و الحق مع علي يدور معه حيثمادار.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 244 *»

23/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

خداوند عالم چنان‏كه مي‏بينيد و خيلي جاهاش را مي‏فهميد هر چيزي را براي كاري آفريده چرا كه حكيم بوده و بازيگر و لغوكار نبوده و خداي حكيم چيز بي‏مصرف معقول نيست بيافريند و آدم نگاه مي‏كند مي‏بيند خلق خيلي هستند اين همه جمادات نباتات بعضي را ما به مصرف مي‏رسانيم بعضي بي‏مصرف و ضايع مي‏شود و شما غافل نباشيد معقول نيست از خداي حكيم لغو سر بزند چنان‏كه مي‏بينيد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 245 *»

چشم را براي ديدن آفريده و چقدر خوب مي‏بيند و هكذا گوش را براي شنيدن آفريده و چقدر خوب مي‏شنود و هكذا پا آفريده نخواسته نقاشي كند و اگر يك پا بود آدم همچو بر جهد كار لغو و بازي بود ولكن حكمت به كار برده دو پا قرار داده براي انسان و اين مردم سرتاسرشان غافلند و الناس نيام اذا ماتوا انتبهوا و خوابشان سنگين است و تمامشان در خواب غفلتند آمديم اينجا براي آنكه بخوريم بياشاميم سير شويم بخوابيم؟ و خدا خلق كند همچو مخلوقي را كه سر هم بخورد خوب براي چه براي آنكه بخوابد خيلي خوب باز برخيزد باز هم همينطور و ثمر اينها چه بود ثمراتش آن بود كه نجاست بپزيم و تعجب آنكه جميع حيوانات از فضله خود متأذي هستند حالا اين همه نعمت‏ها را بخوريم و چيزي درست كنيم كه خودمان هم متأذي باشيم و چنين خلقي لغو است خوب است بگذارند چيزهاي خوشبو و خوشمزه سرجاش باشد و اين‏طور ضايع و فاسدش نكنند و واللّه خلقت خلق براي اينها نيست چنان‏كه داد كرده و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون من خلق نكردم آنها را مگر آنكه مرا عبادت كنند و مرا بشناسند و مرا بپرستند و واللّه اگر چرت نزنيد همه مي‏فهميد كه اين خدا ما را بايد براي كاري آفريده باشد كه ثمري و فايده‏اي داشته باشد نه آنكه اين غذاها را بخوريم و ضايع كنيم و خدا ما را خلق نكرده مگر به جهت عبادت خود و شناختن خود.

و عرض مي‏كنم كسي كه خداي خود را شناخت ديگر محتاج به غير او نيست و فرمود ادعوني استجب لكم آنچه مي‏خواهي از من بخواه و تنبلي هم مكن كه اي، خدا مي‏خواهد بدهد مي‏دهد و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 246 *»

نمي‏خواهد نمي‏دهد چنين نيست و خواسته كه مردم رو به او روند و داد بزنند و اللّه الغني و انتم الفقراء خدا غني است و كارش اين است كه بدهد و ماها گداهايي هستيم كه بايد او را بخوانيم تا بدهد و مي‏فرمايد قل ما يعبؤ بكم ربي لولا دعاؤكم خدا هيچ اعتنا به تو نمي‏كند اگر دعا نكني ديگر من دعا نمي‏كنم هرچه مي‏خواهد پيش بيايد اين مي‏خواهد تكبر كند چرا كه گدا خلق شده و نبايد از غير خدا بخواهد چرا كه طلب المحتاج الي مثله سفه من رأيه و گدا بايد از شخص غني طلب كند و اگر گدايي نكني تكبر كرده‏اي و خدا از تكبر بدش مي‏آيد و متكبرين را خوار و ذليل مي‏كند و او است كبير و او است عظيم و تو مي‏خواهي كبريائي خرج او بدهي او بزرگي برنمي‏دارد و فرموده ادعوني استجب لكم و قل ادعوا اللّه بخوان او را تا به تو عطا كند حتي اغنيا بيشتر محتاجند كه دعا كنند چرا كه آن گدا به همين يك لقمه نان قناعت مي‏كند ولكن اين دولت مي‏خواهد ثروت خدم حشم و هكذا و هركس اين خدا را شناخت ديگر از هيچ كس طلب چيزي نمي‏كند هرچه مي‏خواهد از خدا مي‏طلبد خانه مي‏خواهد از خدا زن مي‏خواهد از خدا عزت مي‏خواهد خدايا مرا عزيز كن و ذليل مكن قل اللّهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير بگو به مردم خدا است مالك ملك حالا كه مالك ملك است چه كار مي‏كند هركه را مي‏خواهد عزيز مي‏كند و هركه را مي‏خواهد ذليل مي‏كند تؤتي الملك من تشاء مي‏دهي ملك خودت را به هركس كه مي‏خواهي و هر كه عزيز است تو عزيزش كرده‏اي و هر كه ذليل است تو ذليلش كرده‏اي و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 247 *»

خدا است متصرف در ملكش و لاحول و لاقوة الاّ باللّه حالا مي‏خواهي فقير نباشي داد بزن خدايا نمي‏خواهم فقير باشم و هكذا و حاجات دنيا و آخرت را از او بخواه باز در دنيا انسان مسامحه كند دنيا دار گذر است امروز گذشت هرچه بود اما ديگر خدايا توفيق بده كه كار خوب بكنم اينجا جاي مسامحه نيست و باز در كار دنيا كسي كسالت كند جاي كسالت هست ولكن در امر آخرت كسالت نبايد كرد و اين دنيا همه‏اش دار غرور است و غرور يعني گول خوردن اي اين خانه مال ما آن گوسفند مال ما اين خانه را خدا ساخته به تو چه و هكذا آن گوسفند اين آسمان زمين را خدا ساخته به تو چه اي ديگر پول گذاشته‏ام در مجري گول خورده‏اي دماغت ناخوش است و آنچه مال انسان است عمل انسان است و اگر فكر كني مي‏فهمي كه چنين است و غير از اين نيست آنچه را ديده‏اي خبر از ديدني‏هاي خود داري و هكذا و سايرين نديده‏ام در كتاب‏هاي خود تفصيل داده باشند مگر آنكه خدا بيان كرده اين مطلب را در آيه ليس للانسان الاّ ما سعي نيست براي انسان مگر آنچه را كه سعي كرده هرچه را ديده‏اي مال خودت است و هكذا ديگر اي زمين مال ما خيلي خوب همچو چيزي بگويي مال تو مي‏شود اي ايران مال ما تو مردي به درك واصل شدي حالا پدرت را هم در مي‏آورند پس هرچه را ديده مالش است هر چه را شنيده مالش است و ليس للانسان الاّ ما سعي و از براي انسان است آنچه مي‏كند و نيست از براي او كاري كه نمي‏كند چنان‏چه هرچه را نديده از او خبر ندارد و هكذا و علوم زيادي در اين قاعده هست كه عرض مي‏كنم با وجودي كه خدا هيچ محتاج به

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 248 *»

ما نيست كه ما براي او كرنش كنيم خير نكني چطور مي‏شود؟

گر جمله كاينات كافر گردند   (البته) بر دامن كبرياش ننشيند گرد

و خدا هيچ محتاج نيست مردم مؤمن باشند مؤمن نباشند كافر باشند ولكن مي‏گويد من خلق را بي‏فايده خلق نكرده‏ام خلقشان كرده‏ام كه چيزشان بدهم چطور داده تو همين جا نشسته‏اي و از اينجا تا فلك كرسي را به تو داده و فكر كن در اينها اين صنعت‏ها را براي چه كرده و ربنا ماخلقت هذا باطلا اگر عقلت مي‏رسد بخوان و يك گوشي خلق كرده كه هر چه از صداها پيش او مي‏بري تميز مي‏دهد همه را و خدا كارهاش از روي حكمت است ديگر يك چيز بي‏مصرفي خلق كند خدا چيز بي‏مصرف خلق نكرده و نخواهد كرد و هر چيزي را براي كاري آفريده ديگر ما را خلق كرده نعمت‏ها خلق كرده ما مي‏خوريم مي‏آشاميم عيش‏ها مي‏كنيم و آن آخرش مي‏ميريم مثل آنكه همه مردم مي‏ميرند عرض مي‏كنم همچو كاري لغو و بي‏مصرف است چنان‏كه فاخوري بنشيند و كوزه‏هاي چند بسازد و اينها را رنگ روغن بزند و يك مرتبه درهم بشكند و عجب آنكه سرهم كارش است لدوا للموت و ابنوا للخراب خوب بود بيرون نيايد كه بميرد و اگر همه اين اوضاع همين بود واللّه لغو بود مثل كوزه‏گري و به لفظ كوزه تعبير آورده خلق الانسان من صلصال كالفخار اين چشم‏ها گوش‏ها شامه‏ها دست‏ها پاها را ساخته‏ام كه يك‏دفعه بيفتد بميرد و گند كند كه از گند مردار بدتر و از هر گندي بدتر و ضايع‏تر و اگر مراد خدا از اين ملك اين بود خلقت لغو و بي‏حاصل بود و چون كه حكيم است بازي نمي‏كند و اينجا را دار فنا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 249 *»

ساخته خوب خدايا چرا دار فنا آفريدي جواب مي‏دهد كه اينجا را مزرعه آخرت قرار داده‏ام و الدنيا مزرعة الآخرة دنيا را خلق كرده‏ام كه محل زراعت آخرت باشد.

و باز راه اين حرف‏ها و يك خورده چُرت مزن يك عالَم علم گيرت مي‏آيد كه اين آخوندها همه بي‏خبرند پس خداوند اين دنيا را دار فنا قرار داده كه اگر عالمي ديگر نبود اين دنيا را خلق نمي‏كرد ولكن ببين تو داري يك روحي كه آن در بدنت كه هست مي‏بيني و مي‏شنوي و هكذا و او كه رفت اين بدنت مثل كلوخ افتاده و او بايد بيايد در اين بدن زراعت شود و زراعت كه شد رنگ‏ها از اين راه مي‏رود پيش او و تمام رنگ‏ها را مي‏فهمد و اگر روح بود در بدن و همچو گوشي نداشت صداها را نمي‏فهميد و ببينيد چقدر حكمت‏ها در اين گوش به كار رفته و رسيده به انسان پس اين بدن اينجا را ساخته‏اند كه زراعت كنند اهل آخرت را در اين‏كه اگر همچو بدني نبود تو تو نبودي اصلاً روحي جايي باشد دخلي به تو ندارد و تو را آورده‏اند در دنيا تا تو تو بشوي و متعين بشوي و خدا تو را ساخته از ديدني‏ها شنيدني‏ها حركت‏ها سكون‏ها كه تو را اگر از عالم ذر نياورده بودند و در مزرعه دنيا نكشته بودند تو تو نبودي و خدا مي‏خواهد تو تو باشي و دنيا را خدا براي آخرت ساخته و اين است وقتي رفتند همه خلق به آخرت يوم نطوي السماء كطي السجلّ اين دنيا را خراب مي‏كند و درهم مي‏پيچيد مي‏گذارد كنار چرا كه آنچه مقصودشان بود ساختند ديگر آسماني زميني شمسي قمري نمي‏خواهد اذا الشمس كوّرت و اذا النجوم انكدرت و خدا ما را عبث

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 250 *»

نيافريده بلكه ما را آفريده كه هميشه باقي باشيم خلقتم للبقاء لا للفناء و انما تنتقلون من دار الي دار يك وقتي از اين خانه مي‏روي به خانه ديگر و هكذا.

پس غافل نباشيد چون خدا حكيم است و كارش بازيچه و لغو نيست و منزه است كه بازي كند عالم باقي آفريده و عالم باقي هيچ چيزش نمي‏گذرد چنان‏كه در اين عالم مي‏بيني تمام گذشته‏ها هر خوبي بدي هر صدمه راحتي همه‏اش گذشت و رفت پي كارش ولكن عالم قيامت لايغادر صغيرة و لا كبيرة الاّ احصيها و در بهشت زوال نيست يك كاري بكن كه بهشت را بخري و در بهشتت ببرند و شامه‏اي داشته باشي كه بوي بهشت را بفهمي و واللّه اين حرفها مال بهشت است و سعي كن شامه‏اش را پيدا كني و تا شامه نداشته باشي بوي بهشت را نمي‏فهمي چنان‏كه اگر كسي را در صندوق بگذارند ببرند به باغ عوام الناس مي‏گويند فلان رفت به باغ اما حكيم مي‏گويد اين نرفته به باغ و شاهد صدقش خود اين شخص كه مي‏گويد من از بوي باغ خبر ندارم و صندوقي كه بوي بهشت و جهنم را از هم تميز ندهد نمي‏برند به باغ و نرفته به باغ و غافل نباشيد اين دنيا تمامش دار فاني است و مغرور نشويد به دار فاني اي دلمان مي‏خواهد بخواهد دل مي‏بندي كسي ديگر توش مي‏نشيند و بسا فحشت هم بدهند كه فلان فلان شده سليقه نداشته كه ساخته و مي‏بيني از زمان آدم گذشته تا حالا و تو چه را تحصيل كرده‏اي آنچه را تحصيل كرده‏اي داري و تو مالك فعل خود و كار خود هستي و دندان طمع را بكن كه آنچه را نساخته‏اي دخلي به تو

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 251 *»

ندارد حالا گول خورده‏اي شيطان گولت زده يك لعنش هم بكن فلان فلان شده چرا گولم زدي پس تو هرچه را اكتساب كرده‏اي مالك آني و خدا هم تو را آفريده كه كارها بكني كه مالك شوي مي‏فرمايد خلق نكردم خلق را كه من از آنها منتفع شوم بلكه آنها از من منتفع بايد شوند و ببين چقدر منتفع مي‏شوي چشم داده كه از اينجا تا آسمان را مي‏بيني و هكذا گوش داده كه چقدر از علوم تحصيل مي‏كني پس هر چه را كرده‏اي داري و اين است كه اصرار مي‏كنند انبيا و اوصياي آنها كه مشغول كار خودتان باشيد و كار براي دنيا نكنيد كه آنچه گذشته گذشته است و آنچه نيامده كه نيامده و دل به اينها ببندي عذابي است براي تو و خدا مي‏خواهد غير مؤمنين را عذاب كند هي حسرتشان مي‏دهد فلان سلطان شد و جميع مملكت را مالك شد حالا آنجا افتاده كرمش افتاده گند مي‏كند و اين يك نوع عذابي است كه بر دل كفار و منافقين مي‏گذارند و كاش همين بود در همين بين غصه‏خوردن گرزي بر كله‏اش مي‏زنند كه فلان فلان شده چِت شده ولكن مؤمنين را حفظ مي‏كند و وقتي از دنيا مي‏رود و باد به او مي‏وزد يكي باد مُنسِيه يكي مُسخِيه و آن باد منسيه كه آمد تمام آنچه داشت همه يادش مي‏رود و باد مسخيه كه آمد او را سخي مي‏كند كه تا كي اينجا باشيم خدا جانمان را بگيرد خدا جانت را مي‏گيرد و تمام آنچه خلق كرده براي حق و اهل حق است ربنا ماخلقت هذا باطلاً و تمام اين اوضاع براي حق و اهل حق خلق شده و خدا اسباب نجات قرار داده و بزرگ‏ترين اسباب وجود انبيا است كه اولاً مي‏آيند تبليغ مي‏كنند و بعد از تبليغ از اعمال خودشان مي‏دهند و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 252 *»

شفاعتي لاهل الكبائر من امتي مي‏فرمايد گناه صغيره را خدا خودش آمرزيده و شفاعت نمي‏خواهد شفاعت براي گناهان كبيره است مي‏فرمايد كسي كه اعتقاد به شفاعت من ندارد از امت من نيست و اينها را به جهت چشم روشنايي مي‏گويم كه گناه كرده‏اي مأيوس نباشي كه ايشانند واللّه شفعا شفاعت مي‏كنند و تمام گناهاني كه كبيره است خدا مي‏بخشد به ايشان و كار ايشان شفاعت است و خداي ارحم الراحمين ايشان را شفيع قرار داده و خدا از جميع گناهان مي‏گذرد و خطاب مي‏كند به اين جماعت كه گناه كرده‏اند ياايها الذين اسرفوا علي انفسهم اي آن‏چنان كساني كه اسراف كرده‏ايد بر نفس‏هاي خودتان لاتقنطوا من رحمة اللّه ان اللّه يغفر الذنوب جميعاً انه هو الغفور الرحيم و اگر نيامرزد غفور نيست مثل آنكه اگر قدرت نداشته باشد قادر نيست پس مي‏آمرزد كه غفور است و شفيعي قرار داده كه شفاعت كل خلق را مي‏كند و واللّه ايشانند آقايان ما و كار نوكر را كي راه مي‏اندازد؟ آقا و نوكر هرچه مي‏خواهد از آقا بايد بخواهد و ايشان را خدا سيد و آقا و مردم را مطيع قرار داده و ايشان سيد اولين و آخرين و آقاي جميع خلقند تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً و آن عالميني كه خدا خلق كرده آقاي آن عالمين محمد است چنان‏كه خدا رب آن عالمين است جل جلاله و جميع مردم و جميع عالم مال ايشان است مي‏فرمايد لولاك لماخلقت الافلاك و غالباً اين‏جور احاديث را سني‏ها هم روايت مي‏كنند و آنها هم قبول دارند اگر تو نبودي من آفتاب مي‏خواستم چه كنم زمين مي‏خواستم چه كنم و عرض مي‏كنم خودشان محتاج به اين

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 253 *»

آسمان و زمين نيستند چرا كه خدا ايشان را خلق كرده و مايحتاجشان را به آنها داده و هيچ محتاج به چيزي نيستند و وجدك عائلاً فاغني و ايشان بودند و هيچ اينها نبود دنيا نبود آخرت نبود كرسي لوح قلم نبود و ايشان بودند در نزد خداوند و خداوند جميع مايحتاجشان را به ايشان مي‏داد.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 254 *»

24/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

مكرر عرض كردم كه خداوند عالم چون خلق را از براي همين آفريده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند و آنها به خودي خودشان نمي‏توانستند او را بپرستند و نمي‏توانستند عبادت كنند از اين جهت خودش تعليمشان كرد كه اينطور مرا بپرستيد نماز كنيد روزه بگيريد حج برويد همينطور خود را ستوده براي شما مي‏فرمايد خدا نور آسمان و زمين است و مثل اين مانند چراغداني است كه در توي آن چراغي باشد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 255 *»

و بر روي او شيشه‏اي باشد كه او هم درخشان باشد و نور خدا بايد روشن باشد و مي‏فرمايد و لو لم‏تمسسه نار يعني اگر آتش هم نزنند روشن است اين يك وجهش است كه مردم معني كرده‏اند ولكن و لو لم‏تمسسه نار مس نكرده او را آتش و اين نور خدا است و بدئش از او است و عودش به سوي او است چطور مي‏تواند اين آتش‏ها او را مس كند پس هركس ايشان را به نورانيت شناخت ايشان را شناخته و الاّ چيزي پيش خود خيال كرده و حقيقت نورانيتشان همين است كه مي‏فرمايد يا سلمان و يا جندب ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل و معرفت من به نورانيت آن است كه هركس مرا شناخت خداي خود را مي‏شناسد و هركس مرا نشناخت خداي خود را نمي‏شناسد حالا اگر مي‏بيني مشكل است از پيش برو تحصيلش كن.

پس معرفت ايشان آن است كه اگر علي را شناختي خدا را شناخته‏اي و اگر علي را نشناختي خدا را نشناخته‏اي ديگر اسمش علي است علي نام در دنيا خيلي هستند و هكذا پس شناختن هر كسي بايد خود او را شناخت ديگر عباش سياه است اين را مي‏اندازد عبايي ديگر دوش مي‏گيرد پس ايشان يعني نور اللّه و خود ايشان اللّه نور السموات و الارض و تمام شناختن اين چراغ شناختن خدا است و اگر اين چراغ را مي‏شناسي خدا را شناخته‏اي كه خدايي است روشن نوراني صاحب نور و الاّ او را نشناخته‏اي پس كسي كه ايشان را به نورانيت نشناخته خدا را نشناخته و غافل نباشيد يك خورده چرت نزنيد فكر كنيد درش حالا بعدها پس ايشانند كه از پيش خدا آمده‏اند و هيچ كس ديگر از پيش او

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 256 *»

نيامده و ظاهر انسان را مي‏بيني كه از خاك و آب است و عودش به سوي آن‏ها است ولكن ايشان نور خدا هستند مي‏خواهي نور خدا از پيش كه بيايد و نور هر صاحب نوري بايد از پيش منير خودش بيايد مي‏فرمايد اخترعنا من نور ذاته ما را از نور خودش ساخته و فوّض الينا امور عباده و باقي كارها را به ما تفويض كرده و اين نور خدا تمامش به حول و قوه خدا كار مي‏كند چنان‏كه اگر چراغ روغنش صاف است نورهاش هم صاف و براق است و اگر روغنش كثيف است نورهاش هم كثيف و ظلماني است و كسي كه نور خدا است البته از جاي ديگر نيامده و لو لم‏تمسسه نار و ايشان از آتش ساخته نشده‏اند و آن نور خدا آتش مي‏سازد آب مي‏سازد خاك هم مي‏سازد و باز در اين ضمن‏ها اشاره مي‏كنم و مطلب يكي است. مي‏فرمايد اين زمين و آسمان از نور دخترم فاطمه خلق شده و اين است كه همين‏طور تعبير آورده‏اند الهي بحق فاطمة و انت فاطر السموات و الارض و اين آسمان و زمين به تحريك فاطمه متحرك است و به تسكين او ساكن است و مي‏فرمايد فاطمه نزد خداوند افضل است از جميع اين آسمان‏ها و زمين‏ها چرا كه او از نور خدا ساخته شده و نور هر چيزي پست‏تر است از منير خودش و جميع اين آسمان‏ها و زمين‏ها از نور فاطمه خلق شده پس اين آسمان مال حضرت فاطمه است و هكذا زمين خاك آب هوا و فاطمه افضل است از جميع اين‏ها چرا كه او از نور خدا خلق شده.

پس حقيقت ائمه آن است كه از پيش خدا آمده‏اند پيش شما و صادر شده‏اند از او و اول خلقند و ايشانند اول ماخلق اللّه و ايشان خلق

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 257 *»

شدند و هيچ مخلوقي در دنيا نبود و جميع مايحتاجشان را خداوند داده بود چنان‏كه جميع مايحتاج اين روشنايي را كه داده؟ آفتاب داده و جميع مايحتاج نور چراغ را كه داده؟ چراغ داده چرا كه از او صادر شده و هكذا مثل آنكه جميع مايحتاج حركت تو را تو داده‏اي و ايشان بودند و واللّه هيچ مخلوقي نبود و بودند هزار هزار دهر و تسبيح و تهليل خدا مي‏كردند و خدا نبودند چرا كه مي‏بيني نور چراغ چراغ نيست ولكن از پيش چراغ آمده و به در و ديوارها تابيده و هكذا اين نورهايي كه مي‏بيني آفتاب نيست و آفتاب در آسمان چهارم است و نورهاش اين‏جا آمده همين‏طور خداوند ديده نمي‏شود و نورش آمده در ميان مردم مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم زود باشد كه بنمايانيم آيات خودمان را در جميع آفاق و در نفس‏هاي مردم و نوعش را بخواهيد بدانيد ببين خدا تو را از روي دانايي ساخته و دانائيش آمده پيش تو به قدري كه آمده چرا كه تعمد كرده و ساخته ديگر اتفاق اين‏ها درست شده‏اند حاشا مثل آنكه زارع تخمي مي‏پاشد ديگر هر دانه‏اي هرجا افتاد افتاد.

و عرض مي‏كنم آنچه را خدا مي‏سازد اول اراده مي‏كند و انما امره اذا اراد شيئاً و مي‏شود اراده كاري پيش از آن كار باشد چنان‏كه تو حالا اراده داري كه سال ديگر اگر زنده ماندم و صحيح بودم روزه بگيرم و روزه را يك سال ديگر مي‏گيري و حالا قصدش را داري و خدا هم بلاتشبيه بسا اراده‏ها دارد كه پيش خودش است و صادر از او است و بدئش از او است و اينها را حلاجي مي‏كنم براتان بدانيد مطلب خيلي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 258 *»

بلند است و حقيقت حكمت و علم است و تا خدا نخواهد هيچ جنبنده‏اي از جاي خود حركت نمي‏كند ولكن خواستش صادر از خدا است و بدئش از او است و عودش به سوي او است ولكن اين حركت تو صادر از تو است ولكن آن اراده خدا بدئش از خدا است و اگر او اراده كرد كه ما حركت كنيم حركت مي‏كنيم و اگر اراده كرد كه ساكن باشيم ساكنيم اما حركت و سكون ما بدئش از ما است و اين است كه اين حركتمان اگر حركت خوبي است مي‏گويد ان احسنتم احسنتم لانفسكم و اگر بد كرده‏اي چشمت كور با وجودي كه اگر او اراده نكرده بود نه تو حركت خوب مي‏توانستي بكني نه حركت بد و مطلب خيلي بلند است و كارهاي خلق هيچ مفوض به خودشان نيست همه‏اش به تقدير او است اگر خدا خواست سفر مي‏رويم در حضر مي‏مانيم و هكذا اين تقدير بدئش از خدا است و عودش به سوي خدا است به خلاف ساير چيزها كه بدئش از او نيست و عودش به سوي او نيست ولكن تقدير خدا بدئش از خدا است و تمام مخلوقاتي كه هست بدئشان از يك ماده‏اي است و يك كسي است كه ماده‏اش نور است و هكذا ماده‏شان آسمان است مثل ملائكه و بعضي ماده‏شان زمين است خلق الانسان من صلصال كالفخار و بدء جن‏ها از آتش است پس غافل نباشيد ائمه طاهرين بدئشان از خدا است و عودشان به سوي خدا است و هيچ كس ديگر نيست كه چنين باشد مثل آنكه قدرت شما آن توانايي شما بدئش از شما است و عودش به سوي شما است و با اين توانايي است اره برمي‏داريد تيشه برمي‏داريد نجاري مي‏كنيد و هكذا بنّا خشت و گل را

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 259 *»

برمي‏دارد عمارت مي‏سازد و هر طور فكر كني مطلب به دستت مي‏آيد و بدء توانايي شما از شما است و از جاي ديگر نيامده چنان‏كه بدء انسان از اين آب و خاك است و جعلنا من الماء كل شي‏ء حي و مدت‏ها آب بود و انساني نبود و واللّه آن اول ماخلق اللّه و قسمهام از روي جرأت است و آن اول ماخلق اللّه بايد از پيش خدا بيايد نمي‏شود از جايي ديگر بيايد چنان‏كه اگر تو بنّايي مي‏كني بايد قدرت بر بنايي از تو صادر شود و هكذا آن علمش و قوتش همه بايد از تو صادر باشد چنان‏كه آن كسي كه سررشته از نوشتن دارد آن علم نوشتن و قدرت نوشتن از شخص كاتب است حالا رأيش قرار بگيرد كه چيزي بنويسد مي‏نويسد و بخواهد ننويسد نمي‏نويسد و اين قدرت تعلق مي‏گيرد به مدادي كه در شيشه است و تعلق مي‏گيرد به مداد و قلم و حروف و كلمات مي‏نويسد.

و غافل نباشيد كه واللّه عرض مي‏كنم حاقّ مطلب است كه خدا اين مملكت خودش را در امكان آفريد و خدا از امكان بالاتر است و قدرت او از امكان نيامده و هكذا علم او از امكان سرنزده و هكذا آن اول ماخلق اللّه و بكم فتح اللّه و بكم يختم چنان‏كه آن شخص بنا ابتدا مي‏كند به فعل خودش كه از خودش صادر كند و تعلق بدهد به جايي پس ايشانند كه لايسبقهم سابق و لايفوقهم فائق هيچ پيشي گيرنده‏اي به ايشان پيشي نگرفته و هيچ تفوق جوينده‏اي به ايشان نمي‏تواند تفوق بجويد و طأطأ كل شريف لشرفكم و مي‏خواني در قرآن و اشرقت الارض بنور ربها و در زيارتشان مي‏خواني و اشرقت الارض بنوركم و آيات قرآن را بايد پيغمبر معني كند ائمه معني كنند و هركس از پيش

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 260 *»

خودش معني كند فليتبوء مقعده من النار پس اشرقت الارض بنور ربها يعني بنوركم و تمام نورها و هدايت‏ها مال ايشان است و ايشانند كه واللّه ندارند مافوقي و سابقي برايشان نيست و پيغمبر اول ماخلق اللّه است الحمدللّه سني‏ها انكار ندارند و در آخر مناجات خود مي‏گويند السلام عليك يا اول ماخلق اللّه و پيغمبر شما اشرف خلق و اقرب خلق است به خدا چرا كه اتصال دارد به خداوند عالم و اين اتصالش را مترس كه خودشان فرموده‏اند اتصال دارد نور ما به نور خدا مثل آنكه اتصال دارد نور آفتاب به آفتاب ولكن آن چيزهايي كه اين نور درست مي‏كند اتصال به خدا ندارد و از جايي ديگر آمده پس ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل چرا كه خداي بي‏نور خدا نيست و نور خدا ائمه طاهرينند چرا كه در قرآن داد كرده كه اللّه نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح و اين مصباح كيست؟ وجود مبارك پيغمبر و اين را سني‏ها هم انكار ندارند مگر اين نواصب كه انكار دارند و رفتند به جهنم و چنان‏چه مي‏روند و ايشانند نور خدا و منفصل شده‏اند از او چنان‏كه منفصل مي‏شود نور آفتاب از آفتاب و مي‏آيد پيش شما و بر بدن شما مي‏تابد و اتاق شما را روشن مي‏كند و ايشانند عروة الوثقايي كه يك سرش به دست خدا است و يك سرش آمده در عالم خلق و خلق به او متصل مي‏شوند پس ايشانند نور خدا. اي، ديگر اگر ايشان نبودند چطور بود عرض مي‏كنم خدا اگر قدرت نداشت چطور بود خدا نبود و خداي عاجز خدا نيست همينطور خدا اگر نور نداشت خدا نبود و اين اسم اعظم اعظم خدا است و به واسطه محمد و آل‏محمد خود را شناسانده

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 261 *»

به خلق و كسي كه نور خدا را شناخت خدا را شناخته اين است كه مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم ما مي‏نمايانيم آيات خودمان را در آفاق و در انفس و آيات خدا رنگ دارند شكل دارند مي‏شود آن‏ها را ديد ولكن ذات خدا لاتدركه الابصار پس آنچه مي‏بيني پيغمبر و علي و ائمه طاهرين مي‏بيني و خدمت ايشان مي‏رسي و اگر ايشان نبودند واللّه خلق هدايت نمي‏شدند و ماكنّا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه پس تو به واسطه پيغمبر ما را هدايت كردي شرايع و احكام آوردي و هرچه را پيغمبر گفت حلال است فهميديم كه حلال تو است و هرچه را پيغمبر گفت حرام است فهميديم كه حرام تو است پس ما اتيكم الرسول فخذوه هرچه رسول آورده ما خبر شديم و گرفتيم چرا كه من يطع الرسول فقد اطاع اللّه و اين رسول خدا خبر داده كه اسم او و خليفه و جانشين او است و شما اطاعت رسول كرده‏ايد و چون اطاعت رسول كرده‏ايد اطاعت خدا كرده‏ايد و ايمان به او آورديد ايمان به خدا آورده‏ايد و ماكنّا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه و چون خدا ما را هدايت كرده ما هدايت شديم و جميع خلق را ايشان هدايت كردند پس بخوان تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً چرا كه ايشان اول ماخلق اللّهند و هركس اول نيست يا دوم است يا سوم يا هزارم يا صدهزارم و از براي خدا مقامات و حجابات هست و صدهزار هزار حجاب است و خدا در وراء تمام اين حجاب‏ها است و ايشانند فوق جميع اين حجاب‏ها و مافوقي برايشان نيست از اين طرف هم لايلحقهم لاحق كسي نيست كه به درجه شما برسد و خدا لعنت كند به آن‏هايي كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 262 *»

غصب حق ايشان كردند و اين ادعا را كردند پس ايشان سابقي ندارند لاحقي هم ندارند ولكن حالا مردم غصب حق ايشان كردند عمداً چنين كردند و رفت در خانه نشست چرا كه مي‏دانست همه منافقند و نمي‏خواست منافق را ببيند و هدايت كند چرا كه منافق را چه به او بگويند اين را هدايتش نمي‏توان كرد كه هدايت شود ولكن در باطن مي‏فرمودند كي توانست غصب حق ما را بكند پس ايشان مشغول كار خود هستند و هركه را بايد هدايت بكنند در مشرق و مغرب عالم هدايت مي‏كنند و هكذا در آسمان مي‏فرمايند ما در آسمان‏ها مشهورتر و معروف‏تريم چرا كه آنجا همه ملائكه‏اند و معصوم و مطهرند و مي‏فرمايند ما آنها را هدايت كرديم كي؟ آن وقتي كه در عالم آنها ظاهر شدند و ديدند نور خدا را گمان كردند كه ما خداييم و چون براي هدايت آنها آمده بوديم آنها را از گمراهي بيرون آورديم و تسبيح كرديم سبوح قدوس ربنا و رب الملائكة و الروح پس تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً و آن عالميني كه مي‏گويي الحمدللّه رب العالمين همان عالمين پيغمبرش محمد است و امامش علي است و ائمه طاهرين پس ايشان آن حقيقت نورانيتشان اللّه نور السموات و الارض و عرض مي‏كنم حقيقتشان نور هم نيست چرا كه نور بايد در دودي دربگيرد تا بتواند خودنمايي كند ولكن نور ايشان بدئش از خدا است و اين نور بايد روغنش از زيتون باشد من شجرة مباركة زيتونة و اين زيتونه وجود ابراهيم است يعني من شجرة ابراهيمية و اين نور چنان‏كه عرض كردم اولش در آدم قرار گرفت و همينطور از او منتقل شد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 263 *»

به شيث و از شيث به پيغمبري ديگر چنان‏كه اول اين نور تعلق گرفت به آدم و بعد به حوا و خيلي وقت‏ها پيش آدم بود و وقتي حوا حامله شد به هبة اللّه رفت پيش او و حوا روشن بود تا وقتي كه شيثش متولد شد و آمد پيش عبدالمطلب و اسمش شيبة الحمد بود و وقتي از مادر متولد شد موهاي سرش سفيد بود از اين جهت شيبة الحمد اسمش گذاشتند و يك وقتي مطلب از مكه آمد كه عبدالمطلب را ببرد به مكه يهودي‏ها فهميدند گفتند مي‏رويم مي‏كشيم جان خودمان را فارغ مي‏كنيم اين بود مطلب ديد يهودي‏ها مي‏آيند آمد او را در گودالي گذاشت يك‏پاره جُل و جوال روش انداخت ديد نورش از زير اين‏ها بالا مي‏آيد چنان‏كه چراغ در شب تار نور دارد ولكن در روز كأنه نور ندارد همينطور در روز بود و نورش آن قدر بود كه نور آفتاب را پوشانيد و آمدند يهودي‏ها گفتند ما آمده‏ايم كه بگوييم شما چرا تنها بيرون آمديد چرا تداركي نديديد و بنا كردند تعارف كردن و پاهاشان مي‏لرزيد نمي‏توانستند پيش بروند و برگشتند باز شيطان آنها را وسوسه كرد تا سه مرتبه آمدند و برگشتند و عايشه مي‏گويد مكرر پيغمبر در اتاق مي‏آمدند من ريسمان سوزن مي‏كردم و اين است معني آن زيارتي كه براي سيدالشهداء مي‏خواني اشهد انك كنت نوراً في الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة من شهادت مي‏دهم كه تو نور بودي همين نور ظاهري بي‏تأويل در اصلاب پدرها بودي آنها روشن بودند و در رحم مادرها.

و شخصي مي‏گويد در زمان غيبت كبري بود و بحرالعلوم نقل مي‏كند و زمان شيخ مرحوم بود مي‏گويد مي‏رفتم به مسجد سهله كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 264 *»

خدمت امام برسم و قاعده است كه بايد سه چهارشنبه دعا خواند آن دعاهايي كه وارد شده كه خدمت امام برسي و مي‏گويد من خيلي مشوش بودم كه مبادا خدمت امام نرسم اين بود رفتم در آن چهارشنبه آخر ديدم شخصي نشسته و نور از او ظاهر است و مسجد را روشن كرده.

پس ايشانند كه از خدا صادر شده‏اند بدئشان از خدا است و عودشان به سوي خدا است و ايشانند مقامات و علامات خدا و صفات خدا و اسم‏هاي خدا پس بمقاماتك و علاماتك التي لا تعطيل لها في كل مكان يعرفك بها من عرفك تا اينكه بدؤها منك و عودها اليك از پيش خدا آمده‏اند و به سوي او راجعند و هميشه ايشان خلق را هدايت مي‏كنند و خلق اولين و آخرين را هركس هدايت شده ايشان هدايتش كرده‏اند و هركس گمراه شده ايشان هلاكش كرده‏اند و ايشانند الباب المبتلي به الناس من اتيكم فقد نجي و من لم‏يأتكم فقد هلك هركس آمد پيش شما اي آل‏محمد نجات يافت و هركس نيامد هلاك شد.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 265 *»

25/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

مكرر عرض كرده‏ام كه چون خداوند عالم خلق را از براي اين آفريده بود كه او را بپرستند و او را بشناسند و خودشان مردمان جاهل بودند مثل آنكه از مادر متولد مي‏شوي جاهلي چيزي نمي‏داني و چون خودشان جاهل بودند از اين جهت تعليمشان كرد كه اينطور مرا بشناسيد همينطور چون خودشان نمي‏دانستند تعليمشان كرد كه همچو مرا عبادت كنيد روزه بگيريد نماز كنيد اين خلق بدون تعليم نمي‏توانند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 266 *»

او را بشناسند و عبادت كنند اين است كه خدا از زبان مؤمنان مي‏فرمايد و ماكنّا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه اگر خدا ما را هدايت نكرده بود چه مي‏دانستيم عبادتش چطور است شناختنش چطور است پس خدا به تو ايمان مي‏دهد و تو را هدايت مي‏كند چشم باز كن ببين كرده آيا به تو الهام شده كه خدايي هست يا آنكه خواب ديده‏اي او را و هكذا و فكر كن و انبيا مي‏آيند در ميان مردم و با مردم حرف مي‏زنند به طوري كه شك را از دل‏ها برمي‏دارند و بدانيد تا آن حجت از ظاهر و باطن مردم مطلع نباشد نمي‏تواند حجت باشد و اين را نديده‏ام كسي ملتفت شده باشد و عنوانش را هم ندارند پس آني كه از دل مردم اطلاع ندارد نمي‏تواند پيغمبر و رسول و حجت باشد و اين بايد تبليغ كند به آن طوري كه بداند كه وقتي سخن مي‏گويد فهميدند يا نفهميدند فهميدند بايد بداند كه فهميدند و نفهميدند بايد بداند كه نفهميدند و مبلغ است يعني اگر نفهميدند بايد آن قدر بگويد كه بفهمند قل فللّه الحجة البالغة و حجت خدا بالغ و تمام است مي‏رسانند نه اينكه صدايي بدهند و بروند پي كارشان ملتفت باشيد مثل آنكه به شخص عربي مي‏گويند برو تبليغ امر ما كن اين بيايد به زبان عربي با آنها حرف بزند چه مصرفش اينها عجم بودند و او عرب بايد به زبان عجمي باهاشان حرف بزند و پيغمبر شما تمام لغات و تمام زبان‏ها را مي‏داند چرا كه پيغمبر است بر تمام جن و انس و حيوانات و سليمان پيغمبر بود ولكن شريعتش عام نبود تابع موسي و شريعت او بود ولكن پيغمبر بود خيلي كارها را رواج مي‏داد و اين مي‏گذشت از سوراخ مورچه مورچه فرياد مي‏كرد ياايها النمل

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 267 *»

ادخلوا مساكنكم و سليمان فهميد زبانش را و الآن هم مورچه‏ها حرف مي‏زنند با هم و ماها نمي‏فهميم و از جمله انعامي كه خدا به سليمان كرده بود آن بود كه از قلوب مردم مطلع بود چنان‏كه زبان مورچه را فهميد و غافل نباشيد پس ببينيد پيغمبر خدا كه هست و لو قشونش ندانند ولكن جوري مي‏برد كه خانه مورچه را خراب نكند اگر بايد خراب نكنند و اگر بايد خراب كنند كه مي‏كند و اين است كه جهاد را امام معصوم مفترض الطاعه مي‏كند و آني كه پيغمبر و امام نيست از عصمت خبر ندارد مي‏شود كسي را بزند و اين مستحق نبوده يا آنكه به كسي انعام كند كه مستحق نبوده پس جهاد را كسي مي‏كند كه قشونش را از آن سمتي كه اگر بروند خانه مردم خراب مي‏شود بايد نبرد حالا لشكر نمي‏دانند ندانند پس كسي كه مطلع است بر ضماير و قلوب اين مي‏تواند جنگ كند و بايد مطلع باشد كه اگر كسي را نبايد زد كشت در واقع و عند اللّه نبايد بزند و بكشد نكشد ولكن مردم ديگر اشتباه دارند كسي را اشتباه مي‏زنند مي‏بندند پس آني كه قشون‏كش است بايد بداند مؤمن در صلب آنها هست يا نيست ولكن مي‏دانست كه خودشان واجب القتلند ولكن در صلب آنها مؤمن هست يا نيست نمي‏دانست حالا اين كافر است و استحقاق كشتن دارد چنين است ولكن به واسطه آن مؤمن مهلتش مي‏دهد و اين بود نوح نمي‏دانست تا آنكه وحي شد به نوح لن‏يلدوا الاّ فاجراً كفاراً اينها تولد نمي‏كنند مگر كافر و فاجر. مار است و هي بچه مار توليد مي‏كند و سگ است و بچه سگ توليد مي‏كند و سبب آنكه بعضي از كفار و منافقين را معصومين مدارا كرده‏اند ماها

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 268 *»

نمي‏دانيم مثل آنكه ابوجهل را پيغمبر نفرين نمي‏كردند و يك‏دفعه بخصوص خواهش كرد كه اگر تو پيغمبري اين سنگ بيايد توي كله من بخورد و سنگ بلند شد كه بخورد توي كله‏اش ملائكه جلوش را گرفتند وحي شد كه عكرمه در صلب اين است و اين عكرمه مسلمان شد خير عكرمه نباشد ولد عكرمه ولد ولدش باشد و فرض كن كسي ولدش متصل باشد به قيامت كه تا آن آخر مؤمن به عمل بيايد اين كفاري كه در اين وسط واقع شده‏اند آنها را نمي‏كشند و مهلت مي‏دهند كه آن مؤمن به عمل بيايد چرا كه ربنا ماخلقت هذا باطلا و از تصدق سر مؤمنان است كه مردم روي زمين راه مي‏روند روزي مي‏خورند و ببينيد آن كه جهاد مي‏كند مثل پيغمبر يا مثل اميرالمؤمنين امام حسين اينها همينطور از حالا تا روز قيامت از نسل اين اشخاصي كه مي‏خواهند بكشند خبر دارند اگر ديدند كه مؤمني در آنها نيست شمشير مي‏كشند و تمام را مي‏كشند و آن قشوني كه دارند و لو ندانند چه مي‏كنند و كه را مي‏كشند او بايد بداند و آنها را حفظ كند كه مبادا مؤمني كشته شود پس امام از حالا تا روز قيامت مي‏داند كي متولد مي‏شود و چند نفر متولد مي‏شوند از نسل فلان و چند نفرش مؤمنند و چند نفرش كافر و اين است كه در صفت آن حجتي كه روي زمين بايد باشد مي‏فرمايد كيما ان زاد المؤمنون شيئاً ردهم و ان نقصوا اتمه لهم و اين مؤمنان كه در شرق و غربند اتفاق چيزي را كم مي‏كنند يا زياد مي‏كنند او بايد بداند كه اصلاح كند و اين راه ديگري است كه عرض مي‏كنم و به كار علما خيلي مي‏آيد.

و عرض مي‏كنم اين مردم غير از معصومين مفترض الطاعه كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 269 *»

نيستند نهايت در ميان آنها بعضي عادلند و درست رفتار مع ذلك سهو دارند نسيان دارند اشتباه دارند و بسا اشتباه مي‏كنند چيزي را كم و زياد مي‏كنند حالا چند اشتباه بسا هر نفري روزي صد اشتباه هزار اشتباه كند و چون اشتباه مي‏كنند بايد از اشتباه بيرونشان آورد و آنهايي كه كافرند و منافقند كه كار دست آنها ندارند ولكن مؤمنين كه هستند اگر اينها سهو و نسيان كنند و مادامي كه سهو دارند نسيان دارند او را از اشتباه بيرون مي‏آورند و لكيما ان زاد المؤمنون شيئا ردّهم و ان نقصوا اتمه لهم و به طور ظاهر نگاه كني پيغمبر در مكه است و در يك شهر و مسلمين در شرق و غربند و آني كه در مكه است اگر حجت است مثل رسول خدا از جندق خبر دارد مي‏داند چند نفرند و چندتاشان مؤمنند و چندتاشان كافر خصوص پيغمبر شما كه پيغمبر است بر عرب و عجم و بايد احوال تمام آنها را بداند تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً و اين حجت است بر تمام عالمين به طوري كه از ظاهر و باطن آنها خبر دارد و اين معصوم و مطهر است و تمام خلق را مي‏داند كه هريك سر جاشان هستند.

مي‏فرمايند در آن شب معراج در طرف راست خود جمعيت زيادي ديدم خطاب شد مي‏خواهي آنها را بشناسي گفتم هرچه تو خدايا مصلحت مي‏داني همان را مي‏خواهم اين بود به ملائكه خطاب شد رفتند و اسم‏هاي آنها را نوشتند و آوردند و مي‏فرمايد در طرف دست چپ نگاه كردم ديدم مردمان بد صورت بد هيئتي گفتم اينها كيستند جبرئيل گفت اينها كفارند و نوشتند نام‏هاي آنها را و اين كتاب‏ها بود در

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 270 *»

نزد ائمه شما و يك وقتي شخصي خدمت حضرت باقر رسيد و كتابش در نزد حضرت باقر بود فرمودند مي‏خواهي ببيني گفت بلي رفتند كتابش را آوردند عرض كرد من سواد ندارم پسرش سواد داشت داد به او و تمام مؤمنين از وقت آدم تا روز قيامت همه را پيغمبر مي‏شناسد و تمام كفار را هم از زمان آدم تا روز قيامت پيغمبر مي‏شناسد و اسم‏هاي اينها را سياهه كرده‏اند و پيش پيغمبر است و پيغمبر داد به اميرالمؤمنين پس او هم مي‏داند و هكذا و تمام ائمه شما شاهدند بر خلق آسمان و زمين. خدا مي‏فرمايد رسول شاهد است بر شما و شما شاهديد بر تمام خلق و حالت ايشان را قياس به ساير مردم نكنيد كه مي‏خورند و مي‏آشامند و منافقين مي‏گفتند كه اين پيغمبران يأكلون الطعام و يمشون في الاسواق مثل ما مي‏خورند و مي‏آشامند چرا بايد مطاع ما باشند و آنهايي كه سلطانند شاهدند بر تمام خلق و از ظاهر و باطن آنها مطلعند پس وقتي كه مي‏خواهند تبليغ كنند و سخني گفتند مي‏دانند كِه فهميد و كِه نفهميد و آن كه نفهميد تكرار مي‏كنند اي بسا صد مرتبه بايد تكرار كنند به طوري كه آن طوري كه خدا خواسته نه يك سر مو زياد مي‏كنند نه كم و در زيارتشان است بينتم فرائضه و سننتم سنته و اقمتم حدوده و نشرتم شرايع احكامه و بر تمام خلق شاهدند و مطلعند و خلق را در مرئي و مسمع خود مي‏بينند و چون شاهدند حالا حرفي مي‏زنند به دست كسي مي‏افتد بيفتد آنها مي‏دانند اين چه مي‏گويد حتي گرگ را وامي‏دارند كه به ابوذر حرف بزند و زد به كله‏اش از هر طرف و از طرفي ديگر آمد ابوذر هرچه او را زد ديد دست برنمي‏دارد گفت عجب گرگ بي‏حيايي هستي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 271 *»

گرگه به سر دم نشست گفت بي‏حياتر از من مردم مكه‏اند كه به پيغمبر به آن بزرگي كه در ميانشان مبعوث شده ايمان نمي‏آورند پس تصرف دارند در وجود حيوانات و حيوانات مطيع و منقادشان هستند و گرگ نمي‏تواند حرف بزند ولكن امرش مي‏كنند برو بگو مي‏آيد مي‏گويد و گرگ حرف سرش نمي‏شود ولكن وقتي امرش كردند مي‏داند چه بگويد پس تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً و همچو پيغمبري از تمام عالم‏ها خبر دارد چرا كه پيغمبر آنها است و ببين آيا ممكن است كه پيغمبري را خدا بفرستد و نداند قومش در كجا هستند و در وقتي مي‏خواهند بفرستند حجتي را براي جندق مي‏فرستند مي‏گويند برو جندق و هكذا اصفهان برو اصفهان مي‏رود.

پس تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً اين بر عالمين مطلع است و شاهد بر تمام آنها است ديگر اين پيغمبر غيب چه مي‏داند و غيب پيش خدا است چنان‏كه در قرآن گفته از زبان پيغمبر اگر من غيب مي‏دانستم لاستكثرت من الخير عرض مي‏كنم خدا است كه همه چيز مي‏داند و از غيب خبر دارد چرا كه الايعلم من خلق و هر غيبي و هر چيزي را او موجود كرده كه موجود شده حالا اين خدا پيغمبري كه مي‏خواهد بفرستد او را از غيب مطلعش مي‏كند و طوري مي‏كند كه سهو و نسيان نداشته باشد و الايعلم من خلق و شما بدانيد كه خدا هر چه مي‏سازد اول نطفه‏اش و تخمه‏اش را مي‏سازد و تخمه‏اي كه خربوزه ازش به عمل بيايد هندوانه ازش به عمل نمي‏آيد و نطفه‏اي كه انسان به عمل بيايد حيوان از او به عمل نمي‏آيد و نطفه‏اي كه حيوان

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 272 *»

بايد به عمل بيايد انسان از او به عمل نمي‏آيد و نطفه الاغ را نمي‏ريزند در رحم زن‏ها و نطفه معصومين بايد پاك و پاكيزه باشد اشهد انك كنت نوراً في الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة و نطفه ايشان پاك و پاكيزه است حتي خونشان و مردكه حجام آمد پيغمبر را حجامت كرد فرمودند ببر جايي دفن كن اين پشت ديواري رفت و خورد ديد خيلي معطر و خوشبو و خوشمزه است خورد و آمد پيش پيغمبر فرمودند جايي دفن كردي گفت جاي خوبي فرمودند بلكه خوردي گفت بلي فرمودند بدن تو بر آتش حرام است و همچنين ام‏سلمه گاهي كه هوا سرد بود ظرف مي‏آورد پيغمبر در اتاق بول مي‏فرمودند يك وقتي نظر كرد ديد خيلي خوشبو و خوش‏رنگ و خوش‏طعم است و خورد و آمد خدمت پيغمبر فرمودند چه كردي گفت خوردم فرمودند بدنت بر آتش حرام شد و ديگر همچو مكن و نخواستند كه منتشر شود.

پس اللّه اعلم حيث يجعل رسالته و يك طوري خلقش مي‏كند كه سهو و نسيان نداشته باشد والنجم اذا هوي ماضلّ صاحبكم و ماغوي و ماينطق عن الهوي پس عرض مي‏كنم كه غافل نباشيد كه واللّه باز همان رشته كه داشتيد يادتان نرود كه پيغمبر و ائمه شما همانطوري كه در شب معراج نگاه كرد ديگر يادشان نمي‏رود و سياهه كردند ملائكه اسم‏هاي مؤمنين را و دادند به دست راست پيغمبر و تمام كفار و منافقين را از عهد آدم از قابيل كه زد هابيل را كشت تا روز قيامت همه را مي‏شناسند و اين است كه بشير و نذيرند و بشارت مي‏دهند به مؤمنين و كفار را مي‏ترسانند.

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 273 *»

پس ايشانند مفترض الطاعه اصل و از همين پستا مي‏فهميد كه مفترض الطاعه اصل حالتش چيست و آن راوي چيست پس راوي روايتي مي‏كند بسا معنيش را هم نداند و رب حامل فقه الي من هو افقه منه و رب حامل فقه و ليس بفقيه و بسا حامل فقهي كه جاهل است مي‏گويد فقه را و نمي‏داند چه مي‏گويد ولكن مي‏گويد به فقيه و چيزهايي چند مي‏فهمد كه او نفهميده پس وقتي روايت خودش را كرد آن وقت پيش او درس مي‏خواند پس ملتفت باشيد و اين حديثش مال پيغمبر است و تمام اينها را پيغمبر مي‏داند و مبلغ است از جانب خدا و بلّغت رسالته بايد احكام تمام عالمين را بداند كه سهو نداشته باشد نسيان نداشته باشد و پيغمبر شما است كه به نفس نفيس خود تمام آنچه مي‏بايست برساند رسانيد به مردم و حجت خدا اولاً بايد دانا باشد به امت خودش چرا كه معقول نيست كه حجتي باشد و عالم نباشد به محجوجين خود حالا اگر خدا تعليمش نمي‏كرد و از غيب او را خبر نمي‏داد غيب نمي‏دانست مثل آنكه اگر پيغمبرش نكرده بود پيغمبر نبود پس حجت بايد چنان بالغ باشد كه شك از دل‏ها بردارد به طوري كه اگر بگويد نفهميدم او بداند كه فهميده و خودش اولي است به تصديق چرا كه از دل اين خبر دارد و اگر احياناً اشتباه كند حجت بر او تمام نشده و معقول نيست خدا به اشتباه در چيزي بگيرد. عالمين همه رعيت او و بايد مطيع اين باشند و اين مطاع كل عالمين است و بعد از او اميرالمؤمنين او است آقا و مطاع بر كل و همچنين تمام ائمه شما اين‏جور حجت خدا هستند كه در شرق و غرب عالم اولاً مطلعند بر شرق و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 274 *»

غرب و ثانياً مي‏توانند تبليغ امر خدا را بكنند و مي‏توانند حجت خدا را به زبان مرغي تمام كنند و همچو تمام اين عوالم مسخر ايشان است و سنگ‏ريزه حرف مي‏زد در دست پيغمبر و مردم اينها را نمي‏فهميدند و سنگ را به حرف مي‏آورد كه شهادت بده به وحدانيت خدا و رسالت من و همچنين به درخت‏ها امر مي‏كردند و شهادت مي‏دادند لا اله الاّ اللّه و آن درخت‏ها درخت‏هاي صيحاني است و الآن مشهور و معروف است در مدينه و خرماي آنها به قدر يك خياري مي‏شود و هكذا حيوانات كبوتر خوب است كبك ناصب است سني است انّا عرضنا الامانة علي السموات و الارض و الجبال فابين ان‏يحملنها و اين امانت همين امامت ائمه شما است كه عرضه شد بر جميع اهل آسمان و زمين‏ها و مي‏فرمايند هر كدام كه قبول نكردند هلاك شدند و يك وقتي يكي از غلامان حضرت امير خربوزه‏اي خريد آورد پاره كردند ديدند شفته زده فرمودند اين شفته زده و نخوردند و همچنين در زمين كوير نماز نمي‏كردند و حضرت امير گذشتند از آن زمين و آفتاب غروب كرد پايين آمدند از اسبشان و وضو گرفتند و به جويريه فرمودند اذان بگو تا به نماز ايستادند كه يك دفعه آفتاب قري كرد و يك صريري([6]) كرد آمد در وسط السماء.

پس ايشان مقامات دارند درجات دارند يك مقامي دارند كه يك ذرع و نيم بيشتر نيست و يك مقامي دارند كه اتاق را پر مي‏كنند از وجود

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 275 *»

خودشان چنان‏كه حضرت هادي كردند و اتاق از وجودشان پر شد در وجود خودشان به طوري متصرفند كه بخواهند يك صورت بگيرند مي‏گيرند بخواهند صورت‏هاي متعدد بگيرند مي‏گيرند و در يك شب چهل جا حضرت امير ميهمان بودند و اينها مردمان خوبي هم نبودند و آمدند خدمت پيغمبر كه ما همه از علي وعده گرفتيم و در همه خانه‏هامان ميهمان بوده و فرمودند تعجب آنكه علي ديشب ميهمان من بود و در آن واحد ايشان هم در آسمانند هم در زمين چنان‏كه در دعاي رجب است و بمقاماتك و علاماتك التي لا تعطيل لها في كل مكان هرجا مكان است ايشان آن مكان را ساخته‏اند و گذاشته‏اند حالا مي‏شود در آن مكان نباشند پس ايشانند آن آياتي كه سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم ما آيات خودمان را گذاشتيم در آفاق و در انفس حتي يتبين لهم انه الحق و ايشانند حكام دنيا و آخرت و سادات دنيا و آخرت و در حالتي كه در زمين هستند در آسمانند و پيغمبر در شب معراج كه مي‏رفتند به آسمان ديدند علي را آنجا حالا بعضي مي‏گويند خدا صورتي درست كرد خيلي خوب اين‏كه در زمين هم بود صورت بود و انا الذي اتقلب في الصور كيف اشاء و جايي نيست كه ايشان نباشند و حجت‏هاي ما و امام‏هاي ما يعني تبليغ رسالت كنند چرا كه مبلغند و اگر خطا كردند ايشان خطاهاشان را بردارند و هكذا سهو مي‏كنند مادامي كه مصلحت هست كه در سهو باشند سهو را برنمي‏دارند و همچنين معصيت مي‏كنند مادامي كه مصلحت هست در معصيت باشند هستند و وقتي خواست معاصي تمام شود تمام مي‏شود و غيرمعصومين

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 276 *»

لامحاله سهو دارند نسيان دارند خطا لغزش دارند و چه بسيار حفظ مي‏كند از كساني كه در واقع مؤمنند و تعمد مي‏كنند بر معصيت و خدا ايشان را مي‏آمرزد چنان‏كه مي‏فرمايد ياايها الذين اسرفوا علي انفسهم لاتقنطوا من رحمة اللّه ان اللّه يغفر الذنوب جميعاً انه هو الغفور الرحيم.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 277 *»

26/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

چون خداوند عالم خلق را از براي همين خلق كرده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند و خودشان اگر خدا هدايتشان نكرده بود و تعليمشان نكرده بود البته هدايت نمي‏شدند پس خدا هدايتشان كرد آنها هم هدايت شدند چطور هدايتشان كرده آن طوري كه مي‏بيني اللّه نور السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است و مثل اين نور يعني صفت او و طور و طرز او مانند چراغداني است كه در توي او چراغي و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 278 *»

بر روي آن چراغ شيشه‏اي باشد و آن شيشه مثل آفتاب تابان درخشان باشد و يوقد من شجرة مباركة و اين در گرفته شده است از شجره مباركه كه شجره ابراهيم باشد و تمام معرفت خدا معرفت اين نور است و معرفت اين نور معرفت خدا است چنان‏كه مي‏فرمايد حضرت امير يا سلمان و يا جندب ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل و معرفة اللّه عزوجل معرفتي معرفت من به نورانيت معرفت خداي عزوجل است و معرفت خدا معرفت من است و غافل نباشيد ديگر اين حديثش را كه يك وقتي سلمان و ابوذر با هم صحبت مي‏داشتند گفتند برويم مسائل خودمان را بپرسيم و در توحيد حرف مي‏زدند سلمان به ابوذر گفت بيا برويم خدمت مولاي خود و تعليم بگيريم و از آن دور كه پيدا شدند حضرت فرمودند مرحبا به دو برادري كه آمدند مسائل دين خود را بپرسند و فرمودند يا سلمان و يا جندب ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل و عرض مي‏كنم انسان در قرآن هم كه نگاه كند مي‏بيند و تعجب آنكه يك نفر متنبه نشد و آني كه متنبه شد باهاش عداوت و دشمني كردند و خواستند او را بكشند و اخراج بلدش كردند و مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم ما آيات خودمان را به آنها مي‏نمايانيم به طوري كه ظاهر و آشكار ببينند كه خدا خداي به حق است و خدا آياتش را ظاهر نكند كه چه خبر از او دارند و اين آيات را خدا ظاهر كرده حتي يتبين لهم انه الحق حتي اين ذات خدا را اين آيات بايد بيان كنند كه لاتدركه الابصار و اين را آياتش گفته‏اند و از زبان پيغمبر ياد گرفتند و ذات خدا رنگ نيست كه او را ببينيم طعم نيست كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 279 *»

بچشيم ببينيم چه مزه مي‏دهد و صدا نيست كه به گوش بشنويم و سرما نيست كه به لامسه تميزش بدهيم و خدا واللّه لاتدركه الابصار و ائمه طاهرين لاتدركه الابصار را معني كرده‏اند به لاتدركه الاحلام نه اينكه كسي گمان كند كه به چشم ديده نمي‏شود بلكه به هيچ مشعري از مشاعر درك كرده نمي‏شود و چون چنين بود فرمود سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم من آيات خود را در آفاق و در نفس‏هاي مردم ظاهر مي‏كنم و مي‏نمايانم به آنها يعني ببينند او را و از جميع جهات نشانشان مي‏دهم و اين آيات قائم مقام خدا هستند قولشان قول خدا است فعلشان فعل خدا است و يك طوري هستند كه از خودي خود هيچ ندارند و تمامش از پيش خدا آمده‏اند مثل آنكه در خودت فكر بكني مي‏فهمي و ذات خدا را هم آيات گفته‏اند كه نمي‏شود ديدش و همان آيات دليل و برهان آورده‏اند كه خدا رنگ نيست كه او را ببيني و صدادار نيست كه او را درك كني و اين آيات تعليمت كرده‏اند كه خدا ليس كمثله شي‏ء نه مثل روح است نه مثل بدن و نه مثل غيب است و نه مثل شهاده همچو در شرق و غرب عالم بروي پيش ليلي بروي پيش مجنون خدا هيچ پيش اينها نيست ولكن انّ اللّه مع الذين اتقوا خدا با آنهايي است كه تقوي دارند نه آنكه ما خيال كنيم كه تقوي دارند نه بلكه حقيقةً تقوي دارند و معصومند و يك طوري هستند كه همانطوري كه خدا خواسته حركت مي‏كنند ساكن مي‏شوند و هرچه مي‏كنند براي خدا مي‏كنند اين است كه در آخر اين آيه مي‏فرمايد في بيوت اذن اللّه ان‏ترفع اين چراغ و چراغدان در خانه‏هايي چند است كه خدا خواسته بلند باشند يسبّح له

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 280 *»

فيها بالغدو و الاصال و در آن خانه‏ها تمامش شب و روز ذكر خدا است و بل هو آيات بينات في صدور الذين اوتوا العلم و بر در و ديوار آن خانه‏ها ذكر خدا نوشته شده و عبادي هستند مكرم كه به جز ذكر خدا هيچ ندارند علي مع الحق و الحق مع علي يدور معه حيثما دار حق هرجا مي‏رود علي همراهش است علي هرجا مي‏رود حق همراهش است علي را شناختي حق را شناختي و عين و لام و يا را نمي‏گويم اين را دشمناش هم شناختند مي‏فرمايد انّ معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل و معرفة اللّه عزوجل معرفتي معرفت من به نورانيت عين معرفت خداي عزوجل است و معرفت خداي عزوجل معرفت من است و فكر كنيد مطلبي كه فرموده تفصيلش در اين آيه‏اي است كه هر روز مي‏خوانيم كه مي‏فرمايد ان معرفتي بالنورانية معرفة اللّه و اين نور همان نوري است كه در اين آيه بيان مي‏كند و بدانيد كه نور حضرت امير و نور پيغمبر دو تا نيست و يك نور است كه بيان فرموده و اين است كه خدا كفار را هميشه عذاب مي‏كند كه چرا مرا نشناختيد و اقرار به من نكرديد.

پس تمام معرفت خدا معرفت آيات او است و تمام معرفت آيات او معرفت او است اين است كه مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم و الا انهم في مرية من لقاء ربهم و كفار هميشه در شك و ريبند ولكن خدا هميشه حجتش تمام است و آن خدايي كه حجتش تمام نيست خدا نيست و خدا يعني حجتش تمام باشد و چنين خدايي كه حجتش تمام است فرموده سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 281 *»

مردم كه ديدند رسول خدا را خدا را ديده‏اند و عرض كردم ذات خدا لاتدركه الابصار است و به هيچ مشعري فهميده نمي‏شود ولكن آيات او فهميده مي‏شود و بدانيد حجت خدا اطراف آدم را گرفته فرموده من يطع الرسول فقد اطاع اللّه و اين از زبان پيغمبر بيرون آمده ولكن هم خدا گفته هم پيغمبر چرا كه هر دو باهمند و خدا تمامش پيش پيغمبر است و پيغمبر تمامش با خدا است و مي‏فرمايد ان اللّه مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون و خدا با صاحبان تقوي و احسان است و آن متقيني كه حقيقةً تقوي دارند ائمه طاهرينند و آن محسنيني كه هيچ اسائه نمي‏كنند ايشانند و خدا هميشه آنها را حافظ است و همراه ايشان است و ايشان همراه او و هرجا بروند خدا همراه ايشان است و بالعكس و ايشانند كه خدا را شناسانده‏اند به مردم و هدايت كرده‏اند و دعوت كرده‏اند مردم را و خوانده‏اند به سوي خدا و تمام همتشان اين است كه خدا را به مردم بشناسانند و نجات دهند آنها را و باز هم ايشان فرمايش مي‏كنند من اراد اللّه بدأ بكم هركس مي‏خواهد برود پيش خدا هريك از ائمه را كه زيارت كند خدا را زيارت كرده و ايشانند جانشينان او كه هيچ از خود ندارند و هرچه دارند از خدا است چنان‏كه تو نشسته‏اي اين نشسته ذات تو نيست و گوش بدهيد ياد بگيريد.

و عرض مي‏كنم اين نشسته اسم شما است و ذات شما نيست و ذات شما آن است كه هر وقت دلش خواست مي‏نشيند و هر وقت دلش خواست برمي‏خيزد مي‏ايستد و ذات شما نه نشسته است نه ايستاده و هم نشسته است هم ايستاده و وقتي نشستيد هركس بخواهد بيايد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 282 *»

خدمت شما مي‏آيد خدمت اين نشسته چرا كه اين از خود هيچ ندارد و هرچه دارد از شما است و مي‏گويد هركه مي‏خواهد صاحب مرا ببيند بيايد پيش من و اين ذات شما نيست چرا كه هر وقت خواست خرابش كند مي‏كند و ذات خراب نمي‏شود و ذات يك ذات است و دو صفت دارد و دو صفت دارد محض مثل است كه عرض مي‏كنم شما هم كه شناخته مي‏شويد به اسمتان به آيتتان شناخته مي‏شويد اين نشسته آيت شما است و اين ايستاده آيت شما است چرا كه آني كه در پرده غيب است اگر او نبود كي اين مي‏نشست و يك خورده دل بدهيد كه شب و روز محتاجي و مي‏خواهي خدا را بخواني و تا نروي پيش ايشان پيش خدا نرفته‏اي و تا ايشان را نخواني خدا را نخوانده‏اي و تا حاجت خودت را از ايشان نخواهي از خدا نخواسته‏اي.

و عرض مي‏كنم در تمام كارها محتاجيد به ايشان و هرچه تو از خدا مي‏خواهي بايد ايشان به تو بدهند و مي‏خواني در دعاي افتتاح اللّهم المم به شعثنا خدايا به واسطه امام زمان پريشاني مرا سدّ كن و اشعب به صدعنا و ارتق به فتقنا باز به همين جور معاني است و اعزز به ذلتنا اين ذلتي كه ما داريم بردار و ما را به او عزيز كن آنچه مي‏خواهي از خدا بايد از دست امام بيرون بيايد و اگر امامي نبود و تو خيال مي‏كردي مي‏روي پيش خدا چطور مي‏رفتي پيش او و امام قرار داده كه هرچه مي‏خواهي از او بخواهي اللّهم المم به شعثنا و اشعب به صدعنا و ارتق به فتقنا تا آخر كه و استجب به دعوتنا ما دعا مي‏كنيم به واسطه اماممان مستجاب كن و او معصوم و مطهر است و او است واسطه من او را پيش تو واسطه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 283 *»

مي‏كنم و در دنيا و آخرت آن آرزوهايي كه داري اين امام بايد رفع كنند و واللّه ايشانند كه از پيش خدا آمده‏اند و الباب المبتلي به الناس شماييد كه خداوند مبتلي كرده اين خلق را به شما هركس پيش شما آمد نجات يافت و هركس تخلف كرد هلاك شد و ايشان چطورند غافل نباشيد ايشان چنانند كه در وجود ايشان به غير از خدا هيچ‏كس نيست با وجود اين نمي‏گويم خدايند اما از خدا هم جدا نيستند ايشان معصوم و مطهرند قولشان قول خدا است بي‏زياده و كم اطاعتشان اطاعت او است بي‏زياده و كم و در زيارتشان مي‏خواني من احبكم فقد احب اللّه هركس ايشان را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده و اطاعت غير ايشان اطاعت خدا نيست و ايشانند كه اول مخلوقات و اول صادر از خدايند ديگر چيزهاي ديگري كه هست همه را ايشان سرجاش گذاشته‏اند مي‏فرمايد اخترعنا من نور ذاته ما را از نور ذات خود اختراع كرد ديگر ماده‏شان صورتشان چيست ملتفت باشيد انسان‏ها ماده‏شان آب است خاك است چنان‏كه فرموده خلق الانسان من صلصال كالفخار و جن‏ها را از آتشي كه دود ندارد خلق كرده و ملائكه را از نور ساخته‏اند ولكن ائمه را از هيچ جاي ديگر نساخته‏اند مگر از خدا و اخترعنا من نور ذاته و فوّض الينا امور عباده ما را از نور ذات خود آفريد و تفويض كرد به ما جميع امور بندگان خود را و ماييم آقا و كل خلق بايد مطيع ما باشند و هركس اطاعت ما را كند اطاعت خدا كرده و هركس اطاعت خدا كند اطاعت ما كرده و هركس هر طوري كه هست بايد او را آنطور شناخت و حقيقت ايشان معرفت نورانيت است نه اينكه اميرالمؤمنين پسر ابوطالب است

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 284 *»

و محمد پسر عبداللّه است عرض مي‏كنم اين را كفار هم مي‏دانستند مع‏ذلك خدا ندارند و حقيقت ايشان آن است كه نور خدا هستند و هرچه خدا مي‏كند با ايشان مي‏كند و مع‏ذلك شريك خدا نيستند چنان‏كه تو حركت مي‏كني خدا حركت در تو خلق مي‏كند و ساكن مي‏شوي خدا سكون در تو خلق مي‏كند و هكذا نماز مي‏كني نماز براي تو خلق مي‏كند و در ملك خدا و مملكت او كسي نمي‏تواند شريك خدا باشد و قل اللّه خالق كل شي‏ء هرچه شي‏ء به او گفته مي‏شود خدا است خالق او پس اگر من مشغول كاري شدم شريك خدا نيستم و كار من بايد از من صادر شود كه اگر من آن كاري را كه گفته بكنم نكنم عذاب هم مي‏كند با وجودي كه كارهاي شما اگر خوب است مفت خودتان و اگر بد است آن هم مال خودتان ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها باوجودي كه تو كارهاي خودت را خودت كرده‏اي هم خوبش هم بدش مع ذلك خدا خلق كرده و قل اللّه خالق كل شي‏ء خدا هم خالق ذات مخلوقات است هم خالق فعل آنها است و هم خالق آفتاب است و هم خالق نور آفتاب و اين آفتاب خالق نور خودش نيست ولكن فاعل نور خودش هست و آفتاب است وقتي بيرون آمد همه جا روشن مي‏شود و جعلنا الشمس سراجا و اين آفتاب فعل‏ها و كارها دارد آب‏ها را جاري مي‏كند ميوه‏ها را بيرون مي‏آورد اينها كار آفتاب است حالا اين انار را كِه بيرون آورد؟ خدا با وجودي كه اگر آفتاب به درخت انار نمي‏تابيد گل نمي‏كرد و وقتي گل كرد اگر آفتاب به او نمي‏تابيد بزرگ نمي‏شد و هكذا و مع ذلك اين وكيل و شريك خدا نيست و چراغي است خدا روشن

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 285 *»

كرده كه كارها بكند و تمام طعم‏ها را اين آفتاب درست كرده و هكذا رنگ‏ها را و روناس علفي است كه سبز مي‏شود و سرخ مي‏كند و زريرش علفي است كه زرد مي‏كند و هكذا نيلش علفي است كه مي‏جوشانند و نيلي مي‏كند و زاغ سياه، سياه مي‏كند و اين‏ها همه علت فاعلي هستند و هيچ يك خدا نيستند و كسي نگفته بَقَّم خدا است كه سرخ مي‏كند و زرير خدا است با وجودي كه سرخ كردن كار روناس است و هكذا نيلي كردن كار نيل است و همه اينها را خدا ساخته و هكذا طعوم تا آفتاب نتابد اين گياه گل نكند ميوه بيرون نياورد طعمي نيست حالا خدا آني است كه آفتاب را خلق كرده و تأثيرات را در او گذاشته و اللّه خالق كل شي‏ء و خدا خالق آن خرما و انار است و اگر از انار بپرسي كه چطور شده اين دانه‏ها پهلوي هم جفت شده‏اند بسا نداند و هكذا مي‏آيي در انسان خدا خواسته اطفال از اصلاب پدرها بيايند در رحم اما خالق اينها آن پدر آن مادر است؟ نه با وجودي كه اسباب هستند و بايد آن پدر بچه باشد كه بچه به عمل بيايد و هكذا پدرش پدر پدر پدرش و مي‏فرمايد اخترعنا من نور ذاته و فوّض الينا امور عباده علت فاعليش ايشانند و من دقت مي‏كنم كه خوب ملتفت شويد اين چشم شما را شما نساخته‏ايد انت ماكوّنت نفسك خدا تو را ساخته چشمت گوشت همه را اما كه مي‏بيند تو مي‏بيني اما خالق ديدن نيستي و هكذا كه مي‏شنود تو مي‏شنوي و خالق شنيدن نيستي و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة و تمام اينها را خدا ساخته و اينها كارهاي خودشان را مي‏كنند مع ذلك خدا نيستند پس كارهاي هر كسي را خدا از دست او جاري مي‏كند كار تو را از دست

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 286 *»

تو و كار انساني را انسان‏ها مي‏كنند و كار حيواني را حيوان‏ها مي‏كنند و كار نباتي را نبات‏ها مي‏كنند و اينها هيچ كدام خدا نيستند و همينطور كار اول ماخلق اللّهي را اول ماخلق اللّه بايد بكند استخلصه في القدم و ايشانند قائم مقامان خدا و جانشينان او و زبان ناطق خدا و چشم بيناي خدا و گوش شنواي خدا كه لايملكون لانفسهم نفعاً و لا ضراً ولكن بحول اللّه و قوته مي‏نشينند و برمي‏خيزند و مشغول كارهاي خودشان هستند و كارهاي خودشان همين كه فرمودند اخترعنا من نور ذاته و فوّض الينا امور عباده و ما را ساختند گفته فلان شهر را بسازيد فلان مكان را بسازيد فلان آسمان را بسازيد و السماء بنيناها بايد و انا لموسعون و الارض فرشناها فنعم الماهدون و اشرقت الارض بنوركم و در قرآن است كه اشرقت الارض بنور ربها و خدا روشن مي‏كند زمين را به نور خودش و نور خدا ايشانند كه روشن كرده تمام آسمان‏ها و زمين‏ها را و جايي نيست كه اين نور خدا نباشد.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 287 *»

27/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

مكرر عرض شد كه چون خداوند عالم خلق را از براي همين آفريده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند ديگر شغل ديگري خدا براشان قرار نداده چنان‏كه چنين فرمايش مي‏كند و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون من خلق نكردم جن و انس را مگر براي همين كه مرا بپرستند و مرا بشناسند مااريد منهم من رزق هيچ اراده نكرده‏ام كه آنها رزق براي خودشان تحصيل كنند و عرض مي‏كنم اگر فكر كني نمي‏شود

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 288 *»

رزق درست كرد افرأيتم ما تحرثون ءانتم تزرعونه ام نحن الزارعون و خدا مي‏سازد چيزها را حالا آن خدايي كه چيزها را ساخته او به مردم عطا مي‏كند پس ما براي خودمان گندم نمي‏توانيم بسازيم و هكذا برنج نخود همينطور لباس ما نمي‏توانيم پنبه بسازيم يا اينكه ابريشم است خدا خلق مي‏كند حيواني را و ابريشم از او بيرون مي‏آورد همينطوري كه خدا است خالق وحده لا شريك له او است رازق وحده لا شريك له هو الذي خلقكم ثم رزقكم ثم يميتكم ثم يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شي‏ء و هر طور مي‏خواهي فكر كن اولاً خلق نمي‏توانند براي خودشان رزق بسازند چرا كه نوعاً ارزاق مردم گياه‏ها هستند بعضي دانه‏اش را مي‏خورند بعضي برگش را مي‏خورند پس افرأيتم ما تحرثون شما گياه‏ها را بيرون مي‏آوريد و نمو مي‏دهيد و برگ و دانه بيرون مي‏آوريد پس همينطوري كه خدا است خالق وحده لا شريك له او است رازق وحده لا شريك له و در بعضي دعاها از ائمه است كه طلب مي‏كنند از خدا رزقمان را وسيع كن و عرض مي‏كنند خدايا اگر مي‏دانستم رزقم در كجا است او را طلب مي‏كردم بعضي از مغرب مي‏آيد بعضي از مشرق و ارزاق تمام از آسمان مي‏آيد و اگر انسان عاقلي باشد فكر كند آيا مي‏شود زور زد رزق كسي را به دست آورد مي‏بيند نمي‏شود و رزق هر كسي مقسوم است و همينطوري كه تو نمي‏تواني رزق كسي را به دست بياوري همينطور او هم نمي‏تواند رزق تو را به دست بياورد و مي‏فرمايند حضرت امير اين قدر خود را به در و ديوار مزن كه رزق تو را خداي عادل تقسيم كرده و بسا رزق تو را پيش از

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 289 *»

تو خلق كند و مي‏بيني هنوز طفلي به دنيا نيامده خدا شير در پستان درست مي‏كند و همان وقتي كه نطفه منعقد شد يك تيري مي‏كشد در پستانشان و در مدت اين نه ماه همان قدري كه طفل ترقي مي‏كند اين خون هم هي ترقي مي‏كند تا اينكه شير درست مي‏شود مي‏فرمايند اين قدر مضطرب نشو در رزق كه رزق را خدا بايد بدهد ديگر خيال مي‏كني شخص ضعيفي را گول مي‏زني مالش را پس مي‏گيري نمي‏تواني پس بگيري باز آن قدري كه خدا خواسته به تو برسد مي‏رسد و اين رزق حاملش ملكي است كه او ميكائيل است ديگر آن چقدر اعوان دارد به قدر ذرات مخلوقات لشكر دارد و مي‏فرمايند سعي كنيد در مابين طلوع فجر و طلوع آفتاب به خواب نباشيد چرا كه اگر خواب است مأمورند كه بردارند ببرند.

و باز مي‏پرسند كه ما ديده‏ايم بسيار مردم به خوابند و يك چيزي كوفت مي‏كنند مي‏فرمايند اين رزق حلال نيست و خدا رزق حلالي قرار داده و رزق حرامي و مردم را رزق مي‏دهد به آن طوري كه طلب مي‏كنند پس خدا است رازق و قد قسّمه عادل بينكم پس رزق تو را به غير نمي‏دهد كه مشوش شوي و رزق غير را به تو نمي‏دهد كه طمع كني و حامل تمام اين ارزاق ميكائيل است كه اگر نداند رزق هر كسي در كجا است و نشناسد صاحبش را نمي‏تواند به او رزق بدهد چنان‏كه جبرئيل حامل احكام است مثل نماز و روزه و هكذا عبادات كارها حالا اگر اين جبرئيل نشناسد پيغمبر را چطور مي‏تواند وحي به او برساند چنان‏كه سني‏ها مي‏گويند خدا جبرئيل را فرستاد كه بيايد به زمين و وحي را

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 290 *»

برساند به ابابكر آمد پايين هرچه اين طرف آن طرف گرديد ديد ابوبكر پيدا نيست ندانست در كدام طويله و خلا افتاده و همين جور مزخرفات را علي‏اللّهي‏ها مي‏بافند كه وحي را خدا داد به جبرئيل كه براي علي بياورد و جبرئيل علي را پيدا نكرد داد به محمد و جبرئيل را كه مي‏فرستند وحي بده به محمد محمد را مي‏شناسد خانه‏اش را مي‏داند كجا است به همين طور كه مي‏فهميد جبرئيل وحي را مي‏گيرد از خدا و مي‏داند پيغمبر كيست و او را مي‏شناسد و همان وقتي كه خواست وحي را به او مي‏رساند به همينطور تمام ارزاق عباد از دست ميكائيل است و او مي‏داند كه چقدر رزق تحويلش شده و مي‏داند رزق هر كسي چقدر است و اولاً  آن وزن ارزاق را مي‏داند كه زياد و كم نكند واللّه مي‏داند در شرق و غرب عالم هر دانه مال كيست و به كي بايد داد و اين ميكائيل واللّه يكي از نوكرهاي حضرت امير است و تمام ملائكه از نور علي خلق شده‏اند و تمام از نور او است و نور هر چيزي از پيش صاحب نور و منير خود مي‏آيد و تمام اين ملائكه كه مشغول كارند از نور علي خلق شده‏اند و واللّه تمام حركت نمي‏توانند بكنند مگر آنكه حركتشان بدهد و ساكن نمي‏توانند بشوند مگر آنكه ايشان را ساكن كند و نمي‏توانند بالا بروند ملائكه مگر آنكه ايشان بالاشان برند ديگر آيا ائمه جبرئيل را مي‏بينند يا نه اين مزخرفات هست توي دنيا و بگذاريد براي اهلش و مي‏فرمايد حضرت امام حسن عسكري ان روح القدس في جنان الصاقورة ذاق من حدائقنا الباكورة و اين روح القدس خيلي متشخص است و جميع ملائكه از ميكائيل اسرافيل همه اعوان او هستند نوكرهاي ايشان هستند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 291 *»

و همان روح القدس نوكر ايشان است و براي نوكري خلق شده‏اند مثل آنكه شما نوكريد و ملائكه مي‏آيند همراهشان كه اگر خوابند بادشان بزنند حفظشان كنند.

و يك وقتي راوي مي‏گويد رفتم خدمت علي بن الحسين ديدم آن حضرت چيزي از روي فرش جمع مي‏كنند عرض كرد چه برمي‏چينيد فرمودند اينها پرهاي ملائكه است عرض كرد مگر ملائكه بر شما نازل مي‏شوند مي‏فرمايند متصل ملك بر ما نازل مي‏شود و دست از ما برنمي‏دارند و شب و روز همراه ما هستند و در خانه ما ازدحام دارند و تمام ملائكه از نور علي خلق شده‏اند و اين پرهاشان را جمع مي‏كردند يكي براي آنكه زير سر بچه‏شان نرم باشد و يكي آنكه پر ملك مبارك است و حفظ مي‏كند اطفالشان را از شياطين و جن و بلاها و مي‏فرمايد حضرت امير انا مرسل الرسل و اين را فرمود در نزد سني‏ها و واللّه انكار نكردند و بدانيد خلق اين زمان نجس‏ترند از آن عمري كه لعنش مي‏كني و هكذا ابوبكر عثمان و به معاويه نوشتند نحن سبب خلق الخلق و انكار نكرد و قبول داشت حضرت را نهايت نزاعي كه داشت با حضرت آن بود كه تو شام را به من واگذار ديگر هرچه مي‏خواهي بگو و همينطور عمر و ابوبكر واللّه فضائل و مقاماتشان را انكار نداشتند و در جايي كه درمي‏ماندند مي‏رفتند خدمت حضرت و حرفش آن بود كه من مي‏خواهم سلطان باشم حكمران باشم آمر و ناهي باشم و واللّه فضائل ايشان چيزي نبود كه محل اشكال ابوبكر عمر عايشه حفصه باشد نهايت مي‏گفتند سحر است و الاّ انكار نمي‏كردند فضل ايشان را ديگر

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 292 *»

اين نواصب اين زمان مي‏گويند چطور علي جرأت مي‏كرد در حضور سني‏ها بگويد انا مرسل الرسل ديگر سيد رضي و سيد مرتضي اين حديث را جعل كرده‏اند مي‏گويم سيد مرتضي شيعه است سيد رضي شيعه و اينها افترا نمي‏بندند بر امام خود و طوري بود حالتشان كه انكار فضلشان را كسي نمي‏توانست بكند و پيغمبر وقتي بيرون مي‏آمد همه جا روشن بود و اين روشنايي را همه زن‏ها بچه‏ها حتي حيوان‏ها مي‏ديدند كه روشن است ولكن آن‏كه غرض و مرض دارد مثل ابوبكر مي‏گويد ساحر است و واللّه ايشان آقايان ملائكه‏اند و اين ملائكه كارهاشان به دست ايشان است چنان‏كه مي‏فرمايد والنازعات غرقاً والناشطات نشطاً فالمدبرات امراً و كارهاي ملك به دست ايشان است و تصريحاً فرمايش مي‏كنند دو ملكي هستند خلاقان و به لفظ خلاقان فرمايش مي‏كنند ائمه يعني اين‏ها خيلي كاركن و خيلي با تدبيرند و اينها مي‏روند در شكم مادر و در رحم مادر مي‏نشينند و اينها خدا نيستند و خلاق هستند و مي‏سازند انسان را و وقتي خلقتش تمام شد جميع وقايعي كه بايد از آن ابتدا تا روز قيامت بر سرش بيايد به پيشانيش مي‏نويسند و مشهور است ميان مردم سرنوشت من فلان است سرنوشت فلان چطور است و اينها حقيقت دارد و اينها از نور ائمه شما هستند و در خصوص ملك الموت فرمايش مي‏كنند و يكي از شيعيان اسمش حارث همْداني بود نه اين همَدان خراب‏شده همْدان طائفه‏اي بودند كه از شيعيان حضرت بودند و اين با خود خودگويي مي‏كرد كه مبادا وقتي بيايد كه از علي دور باشم فرمودند:

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 293 *»

يا حار همدان من يمت يرني   من مؤمن او منافق قبلا

چه مؤمن چه منافق همه را مي‏بينند و من مي‏شناسم آنها را و آنها مرا مي‏شناسند و مي‏شناسند دوستان خود را و به ملك الموت مي‏گويد مي‏شناسي اين را اين يكي از دوستان من است بايد جانش را خوب بگيري و آنها هم چون مي‏خواهند خدمتي كنند و عرض لحيه‏اي كنند مثل گلي كه بو كند جانش را مي‏گيرند و مي‏فرمايد كه اگر دشمن ايشان باشد مي‏فرمايند اين دشمن ما است و بايد سخت جانش را بگيريد و ميلي دارد به عدد رگ‏هاي بدن او و مي‏طپاند در توي بدنش از هر طرف باشد و به هر سيخي رگي مي‏چسبد مي‏فرمايند جان اين ملعون را مي‏پيچند به اين سيخ و مي‏كشند بيرون و شايد از مقعدش بيرون بكشند و خدا ملائكه چند دارد كه همه در فرمان ائمه شما هستند و نوكرهاي ائمه شما هستند و تمام صادرند از امر ايشان و واردند به امر ايشان همانطوري كه تفصيلش را عرض كردم غافل نباشيد ميكائيل حامل رزق مردم است همه را مي‏شناسد و وزن ارزاق را مي‏داند و مي‏تواند برساند پس هم علم دارد و هم مي‏تواند برساند و اين يكي از نوكرهاي حضرت امير است و مي‏شناسد امير و امام خود را و واللّه يكي از نوكرهاش اسرافيل است كه او ملك عجيب غريب پر زور پر قوتي است كه هم مي‏تواند بميراند هم زنده كند و قوتش از عزرائيل خيلي بيشتر است چرا كه عزرائيل نمي‏تواند زنده كند و كارش ميراندن است ولكن اين اسرافيل صوري دارد كه به يك نفخه تمام اهل زمين و آسمان را مي‏ميراند بعد خدا مي‏خواهد همه را زنده كند پف ديگر مي‏كند تمام اهل زمين و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 294 *»

آسمان زنده مي‏شوند و اين واللّه اين پف‏ها را خودش نمي‏تواند بكند و به دست ائمه شما است چرا كه ايشانند اول ما خلق اللّه اخترعنا من نور ذاته و فوض الينا امور عباده ما را خدا از نور خودش آفريد و كار خلايق از ملائكه گرفته تا ادناي خلق همه به دست ايشان است و مع ذلك خدا نيستند ولكن زمام ملك به دست ايشان است و اين اميرالمؤمنين همينطوري كه مي‏زد مردم را و مي‏كشت كشنده هست اما خالق نيست مثل آنكه تو مي‏كشي فلان را و خالق كشتن او نيستي پس مخلوقات همه كاركنند و هيچ كدام شريك و وزير او نمي‏شوند و مثل آنكه مي‏گويي فلان كار را مي‏كنم اگر خدا خواست و جميع كارهامان به تقدير خدا مي‏شود و شما كه كار مي‏كنيد هيچ شريك و وكيل او نيستيد و هر كسي در كار خودش اين‏جور است كارش از خودش بيرون مي‏آيد نماز را تو مي‏كني روزه تو مي‏گيري ولكن اگر خدا خواست روزه مي‏گيري ايمان مي‏آوري چنان‏كه كافر كارش كفر است و اين كفر و ايمان منفصل نيست از خدا و مفوض به خلق نيست بلكه و ماكنّا لنهتدي لولا ان‏هدينا اللّه خدا به ما ايمان داد ما ايمان آورديم خدا ما را حركت داد حركت كرديم و نسيّركم في البر و البحر و مخلوق شريك و وكيل و وزير خدا نمي‏تواند بشود ولكن لا حول و لا قوة الاّ باللّه ما كارمان كار خودمان ائمه طاهرين هم كارها دارند و كارشان آن است كه اخترعنا من نور ذاته و فوض الينا امور عباده ما را از نور خود ساخته و امور ساير عباد را به ما واگذاشته و همچو آقايي راستي راستي مي‏خواهيم آقايي كه نان و خانه مي‏دهد نجات مي‏دهد بهشت مي‏برد همچو آقايي خوب است و الاّ

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 295 *»

مثل آقاهاي مردم است و در دعاي افتتاح است اللّهم المم به شعثنا خدايا پريشاني ما را به او رفع كن و اقض به عن مغرمنا و اجبر به فقرنا و سدّ به خلّتنا و يسّر به عسرنا و استجب به دعوتنا و اعطنا به سؤلنا همچو هر آرزويي داري هر چه محتاجي همه را از امام خود بايد بخواهي و آمده كه به تو بدهد ديگر تو احتياج داري و او خبر ندارد نعوذ باللّه امام آمده كه تمام آنچه در دنيا و آخرت هست به تو برساند و ما خودمان نمي‏توانيم گليم خود را از آب بكشيم و چون چنين بود همچو آقايي براي ما قرار داد انا عبدك من بنده تو هستم و ابن عبديك پسر دو بنده تو حالا اين غلام‏زاده خرجش با  كي است با آقا است و هكذا خانه زن نعمت ثروت و واللّه تمام دنيا و آخرت و آسمان و زمين در تصرفشان است مي‏فرمايد لولاك لماخلقت الافلاك اگر شما نبوديد من آسمان مي‏خواستم چه كنم و بكم يمسك السماء بلكه به شما اين آسمان را برپا داشته و بكم ينزل الغيث و هر باراني را هرجا بخواهند بياورند و هكذا همه نهرها را ايشان جاري مي‏كنند و اين انا مورق الاشجار و مجري الانهار را پيش سني‏ها مي‏گفت حتي پيش آن عمرش ابوبكرش مي‏گفت و انكار نداشتند نهايت مي‏گفتند بگذار ما كاره‏اي باشيم ديگر تو هرچه مي‏خواهي بگويي بگو و عرض مي‏كنم اميرالمؤمنين شأنش از اين بالاتر است كه مورق اشجار و مجري انهار باشد بلكه نوكرهاي خود را مي‏فرستد.

و مي‏فرمايند در روز قيامت خداوند پيغمبران خود را جمع مي‏كند كه امري كه من گفتم رسانيديد مي‏گويند بلي خطاب مي‏شود كه شاهد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 296 *»

شما كيست مي‏گويند محمد بن عبداللّه و مي‏دانيد كه او است شاهد بر تمام خلق و انبيا انكار فضائل نمي‏كنند؛ او بيايد شهادت بدهد و مي‏فرمايند حضرت امير به جعفر مي‏گويد كه بيا شهادت بده كه اينها راست مي‏گويند راوي عرض مي‏كند چرا پيغمبر خودش نمي‏رود كه شهادت بدهد يا آنكه علي را نمي‏فرستد مي‏فرمايند علي شأنش ارفع است از آنكه بيايد شهادت بدهد اين را جعفر هم مي‏تواند پس بعضي كارها شأنشان نيست كه بكنند ديگر اسرافيل مي‏ميراند اميرالمؤمنين نمي‏تواند و حال آنكه اين نوكر او است و او شأنش ارفع است و خدا مي‏داند كه او چقدر قدرت دارد و چه كار مي‏تواند بكند و تمام ملك به دست ملائكه است و مي‏فرمايند اين آفتاب كه مي‏گردد هفتاد هزار ملك موكل به او است و در دست هر يك طنابي است و سر هر طنابي قلابي كه مي‏اندازند به آفتاب و آفتاب را مي‏كشند به سمت مغرب از طرف ديگر هم بخواهند مي‏كشند.

و عرض مي‏كنم شما هم ان‏شاء اللّه از نور او خلق شده‏ايد و شيعه را شيعه مي‏گويند يعني از شعاع امام خود و تمام اهل بهشت از نور امام حسين خلق شده‏اند و شيعه را شيعه مي‏گويند چرا كه از نور ايشان خلق شده و تمام اين زمين و آسمان از نور فاطمه خلق شده و تو هم از اين زمين و آسمان كه بيرون نيستي پس از نور فاطمه خلق شده‏اي و ايشانند آن آياتي كه مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم و ايشانند كه واللّه هركس ايشان را شناخت خدا را شناخت و هركس ايشان را نشناخت خدا را نشناخته و هركس انكار فضائلشان مي‏كند واللّه خدا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 297 *»

ندارد و حال آنكه چيزي كه اول خلق شده ايشانند و بكم فتح اللّه و بكم يختم و اخترعنا من نور ذاته و فوض الينا امور عباده شما از نور خدا خلق شده‏ايد و امور عباد هرچه باشد به دست شما است پس خدا نيستند ولكن اسم خدا و صفت خدا و آيت او هستند و من اراد اللّه بدء بكم هركس اراده خدا كند بايد ابتدا به شما بكند و من وحّده قبل عنكم و من قصده توجه بكم.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 298 *»

28/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

چون خداوند عالم خلق را از براي اين خلق كرده بود كه او را بشناسند و او را بپرستند و خود خلق نمي‏دانستند او را چطور بپرستند اين بود كه پيغمبر فرستاد و تعليمشان كرد اينطور نماز كنيد روزه بگيريد همينطور اين خلق نمي‏دانستند خدا چطور كه هست خدا است از اين جهت تعليمشان كرد كه اللّه نور السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است چطور است اين نور مانند چراغداني است كه توي او

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 299 *»

چراغي باشد و بر روي او شيشه‏اي باشد مانند كوكب دري و غافل نباشيد ببينيد خدا چطور خودش را تعريف مي‏كند و سرتاسر دنيا مي‏روي يا همه‏اش كفر است و زندقه يا غفلت است و خدا چون ديدني نيست نمي‏توان پيش او رفت و حرف باهاش زد از اين جهت خبر داده كه خدا لاتدركه الابصار هيچ چشمي و مشعري او را ادراك نمي‏كند اگر آيات خودش را هم ظاهر نمي‏كرد مردم از او خبر نداشتند و ببين چطور تصريح كرده به اين مطلب كه هركس آيات مرا شناخت خدا شناخته مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق ما زود باشد كه بنمايانيم به ايشان آيات خودمان را و چنان بنمايانيم كه همين كه آن آيات را ديدند متبيّن و واضح و هويدا شود كه خدا خداي به حق است و خدا به آياتش شناخته مي‏شود و آني كه آياتش را نشناخته خدا ندارد و يك خورده به فكر بياييد و بيدار شويد و به خود بياييد.

آيات خدا دو جور است يكي آنكه هر مخلوقي آيت خدا است چرا كه تمام مخلوقات ساخته شده‏اند و همه را يك كسي ساخته انت ماكوّنت نفسك تو خودت خودت را نساخته‏اي و آن كه ساخته تو را دانا بوده عالم بوده قادر بوده پس جميع مخلوقات آية اللّه هستند و از وجود همه پيدا است كه يك كسي آنها را ساخته و دانسته ساخته و از روي حكمت ساخته همه را جاي خود گذاشته و هكذا دست پا اعضا جوارح همه آية اللّه هستند و اين آيتي است كه همه جا مي‏بيني اما اين خدا خداي عادلي است يا ظالمي مفهوم نمي‏شود چنان‏كه هر عمارتي آيت

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 300 *»

و علامت است از بنّايي كه ساخته آن را اما خوبي بنّا از توي اين عمارت پيدا نيست يا اينكه سفيد بوده يا سياه در توي اين عمارت پيدا نيست و اين عمارت را نمي‏گويم اين را مي‏دانم چه كس ساخته و چون خيالات ضايع است از اين جهت عرض مي‏كنم اين عمارت مسجد جامع را كه ساخته ما نمي‏دانيم و هكذا كشتي را يك كسي ساخته شك در او نيست فرنگي‏ها ساخته‏اند و هكذا آسمان را يك كسي ساخته اما چطور است اين‏كه ساخته و آيا شكل بنا در او پيدا است مي‏بيني كه پيدا نيست چنان‏كه گفته:

خود اوست ليلي و مجنون و وامق و عذرا   به راه خويش نشسته در انتظار خود است

و اين ملاصدرا خيلي باد دارد و نمي‏شود اسمش را به بي‏ادبي برد پيش اين مردم و ملاصدرا بوده صدرالممالك و قولش اين است كه بسيط الحقيقة ببساطته كل الاشياء حالا ديگر چون او گفته قول ملاصدرا است اي ملاصدرا مگر هذيان مي‏گويد البته هذيان مي‏گويد و همين كه آدم رجوع نمي‏كند به احاديث ائمه طاهرين و از آنها نمي‏گيرد دينش را خدا به اين هذيانهاش مي‏اندازد خود اوست ليلي و مجنون و وامق و عذرا خوب اينها همه اگر خدا هستند نماز مي‏كنند براي كه خدا نماز كند براي كه نماز كند خدا روزه بگيرد براي كه روزه بگيرد و ماها نماز مي‏كنيم براي اينكه او است خالق و رازق و محيي و مميت پس خدا بايد كار خدايي كند و بنده كار بندگي كند و خدا مشغول كار خودش هست و مي‏بيني عجب صنعتي كرده كه با وجودي كه در بدن سوراخ‏هاي متعدد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 301 *»

است و با آنكه روح در همه جا هست از جاي بخصوص مي‏بيند و روح در همه جا هست و از جاي بخصوص مي‏شنود و روح در همه جاي بدن هست اما از شامه بو مي‏فهمد و غافل نباشيد خدا است خالق اين اشياء و طوري خلقت كرده كه هيچ كس نمي‏تواند پي برد چطور درست كرده و در اينكه او درست كرده شكي نيست اما چطور درست كرده كسي نمي‏تواند پي برد پس خدايي كه اين همه قادر و دانا و حكيم است به قدر اين‏كه فهميده‏ايم با مايي كه هيچ نمي‏دانيم اين عين ما است؟ أفمن يخلق كمن لايخلق و آدم تعجب مي‏كند اينها هيچ بار قرآن نمي‏خواندند احاديث نمي‏خواندند و تعجب آنكه قرآن مي‏خواندند تفسير نوشته‏اند با وجود اينها،

چون ز بي‏رنگي اسير رنگ شد   موسيي با موسيي در جنگ شد

و واللّه در هيچ عالمي اهل حق با اهل باطل صلح ندارند و كفار ابدالابد معذبند در عذاب و هيچ نجاتي از براي آنها نخواهد بود چنان‏كه مؤمنين ابدالابد متنعمند و هيچ بار نمي‏خواهند روي جهنم را ببينند ديگر باز تحقيق كرده‏اند كه خدا ماده عذاب را از عذب گرفته و عذب يعني شيرين پس خدا عذابش مي‏كند يعني رحمتش مي‏كند و عرض مي‏كنم هيچ ديوانه‏اي همچو هذيان‏ها نبافته و استدلال مي‏كند به چيزهاي دنيايي كه نمي‏بيني ترياكي در ابتداي وهله اگر ترياك بكشد بسا قي كند سرش گيج شود دهنش تلخ شود ولكن خورده خورده طوري مي‏شود كه سرش درد نمي‏آيد سهل است حظ مي‏كند از ترياك كه اگر ترياكش ندهي سرش درد مي‏گيرد و اوقاتش تلخ مي‏شود همينطور اهل

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 302 *»

جهنم و حال آنكه اينها التماس مي‏كنند پيش خداي خود در جوابشان مي‏گويند كه آيا پيغمبران نيامدند به شما نگفتند و از اين روز شما را خبر ندادند و كلما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها ليذوقوا العذاب هرچه پوست‏هاي بدنشان مي‏سوزد و پخته مي‏شود اعاده مي‏كنند آن پوست‏ها را كه هي عذابشان را زياد كنند و خدا اين‏جور مي‏گويد و اينها به عكس خدا و خدا مي‏فرمايد داد مي‏زنند فرياد مي‏زنند اينها مي‏گويد شهيقي دارند زفيري دارند آنهايي كه آية اللّه بوده‏اند و آمده‏اند در ميان مردم و حرف زده‏اند و دين و مذهب را بيان كرده‏اند آنها فرموده‏اند كه اهل جهنم خلاصي ندارند و عذابشان را زياد مي‏كنند ديگر خود اوست ليلي و مجنون و الحمدللّه هيچ ادعا نتوانسته‏اند بكنند كه ما اماميم و پيغمبريم و ائمه هيچ تصديقشان را ندارند چرا كه فرموده‏اند كه اهل جهنم هيچ نجات ندارند و مخلوقات مخلوقند ما مي‏توانيم برگي درست كنيم مثل اين برگي كه خدا ساخته؟ و آبي است صاف از تنه درخت مي‏آيد توي شاخش و از شاخش مي‏آيد در اين برگ و اين آب سبز نيست مزه ندارد و در اين برگ كه آمد رنگش تغيير مي‏كند و هكذا.

پس اين آياتي كه از جانب خدا آمده‏اند اين‏جور حرف زده‏اند كه قل هو اللّه احد خدا احد است ديگر اينها همه خدا هستند حتي فرعون ادعاي خدايي كرد به اين جهت لعنش مي‏كني و به مذهب اين‏جور جماعت هركس ادعاي خدايي كند به حق ادعا كرده چرا كه غير از او چيزي نيست همه او است و آنهايي كه اهل حقند با فرعون بدند و همين حالا لعنش مي‏كنند كه مردكه خر چطور تو خدايي كه مي‏خوري

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 303 *»

مي‏آشامي ناخوش مي‏شوي و مي‏ميري و خدا ليس كمثله شي‏ء و اين راه خيلي آسان مي‏شود براي تو كه تو چشمت به هرجا افتاد مي‏بيني يا رنگ است يا شكل است يا طعم است يا بو است و اينها همه خلق اللّه هستند و اللّهي بايد باشد كه اينها را خلق كند واللّه اين‏جور آيتي كه همه جا هست حتي فرعون هم خدا او را ساخته شيطان هم مي‏داند او را ساخته و باز اين شيطان اقرار كرد كه خلقتني من نار و اينها اين اقرار را هم ندارند و مي‏فرمايند سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم و آن آياتي كه در آفاق و انفس نموده شده ائمه طاهرينند و راه خدا ايشانند ديگر الطرق الي اللّه بعدد انفاس الخلايق و راه خدا راه ايشان است و الطرق الي اللّه بعدد انفاس الخلايق نيست و هرچه غير راه ايشان است همه كفر و زندقه است و اين آيات آياتي است كه خدا آنها را ساخت و در ميان مردم فرستاد و به حسب ظاهر آيه كه نگاه مي‏كني يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار اين آيات را خدا ساخت و به حسب ظاهر در زمان معيني اين آيات آمدند در ميان مردم ولكن آن حاقش آن است كه تا خدا خدا بود اين آيات همراه او بود چنان‏كه اين نشسته آيت من است و سرش سر من است دستش دست من است و ذات من نيست ذات من آن است كه توي چشم مي‏بيند توي گوش مي‏شنود و اينها ان‏شاء اللّه راهي است كه پيش پاتان مي‏گذارم و ذات در تمام اينها هست اما پيدا نيست چنان‏كه آني كه ديده مي‏شود بدن است و اين رنگ تو آيتي است از آيات تو كه مي‏گويي من رنگم سرخ است يا سفيد است و من گاهي متحركم گاهي ساكن اما ساكن متحرك نيست و متحرك ساكن نيست و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 304 *»

مي‏گويد من عين صفات خودم نيستم و باز آنهايي كه آقايان بوده‏اند تعليم كرده‏اند كه مي‏خواهي خدا داشته باشي صفات خدا را خدا مگو خدا آن است كه صاحب صفات عديده است اللّه الذي خلقكم خالق، ذات خدا نيست و صفت خدا است و خدا متصف به او شده و به طور كلي هر مسمايي غير صفت خودش است چنان‏كه عرض كردم هر كسي خودش اسم براي خودش مي‏گذارد اما اين اسم‏هاي در عالم خلق را نمي‏گويم كه فلان آدم زشت قبيح را مي‏گويند حسن و حسن اسمش مي‏گذارند و خدا اين‏جور اسم نمي‏گذارد مي‏ايستي ايستاده به تو مي‏گويد و هكذا عادلي تو را عادل اسم مي‏گذارد فاسقي تو را فاسق اسم مي‏گذارد و غافل نباشيد اسم‏ها غير از مسمي است و مسمي آن است كه اسم براي خودش درست مي‏كند و من آنم كه گاهي مي‏ايستم اسم ايستاده براي خودم درست مي‏كنم و گاهي مي‏نشينم اسم نشسته براي خودم درست مي‏كنم و من آني هستم كه دلم مي‏خواهد حركت مي‏كنم ساكن مي‏شوم و اينها اسم‏هاي منند و مردم مرا به اسمهام مي‏خوانند مي‏گويند اي ايستاده اي نشسته اي سميع بصير فلان چشم ندارد مي‏گويند اي نابينا اي بي‏چشم گوش دارد مي‏گويند اي سميع و بالعكس و عرض مي‏كنم در دنيا و آخرت همه‏كس اسم براي خودش مي‏گذارد ذات هست و نايستاده بعد مي‏ايستد و ذات هست و ننشسته مي‏خواهد مي‏نشيند و اگر كسي از اين باب بيرون بيايد مي‏فهمد من عرف نفسه فقد عرف ربه و هركس خودش را بشناسد خداي خود را مي‏شناسد و خودمان مي‏بينيم اينطوريم گاهي حركت مي‏كنيم ساكن مي‏شويم

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 305 *»

صحيحيم ناخوشيم مي‏ميريم و ذات ما صحيح نمي‏شود ناخوش نمي‏شود و هكذا عرض مي‏كنم ذات انسان هم نمي‏ميرد و او مثل بدن نيست كه خاك شود و اين مطلب مشكلي است ازش مي‏گذرم من عرف نفسه فقد عرف ربه و اين مردمي كه هستند تمام مثل همان ابن‏هَبَنَّقَه كه وقتي مي‏خوابيد كدويي به پاش مي‏بست بچه‏ها گفتند چرا همچو مي‏كني گفت وقتي مي‏خوابم خودم را گم مي‏كنم كدو به پام مي‏بندم كه گم نشوم و اين بچه‏ها اين را به دست آوردند وقتي مي‏خوابيد كدوش را باز مي‏كردند اين برمي‏خاست كدوش را نمي‏ديد هي داد مي‏كرد اگر من منم پس كو كدوي من و تو آني كه در هر آني اسم‏هاي بسيار براي خودت خلق مي‏كني همينطور خدا يكي است وحده و اسم‏هاي او نود و نه تا هستند و نمي‏بيني تعليمشان كرده‏اند و تعليم كردند به مثل مفضل كسي هشام كسي كه مردمان بزرگي دانايي بودند مي‏فرمايند اي مفضل نمي‏بيني خدا يكي است و اسم‏هاي بسيار دارد چنان‏كه تو خودت يكي هستي و اسم‏هاي بسيار داري گاهي مي‏ايستي تويي كه ايستاده‏اي و هكذا و هر ذاتي در تمام صفاتش پيدا است و ذاتش است كه توي صفاتش آمده و صفات به خود گرفته اما ذات مرا بگو ذات و صفات را بگو صفات و ذات را يكي بدان و صفات را متعدد.

و غافل نباشيد كه اسماء خدا محمد و آل محمدند و ان اللّه مع الذين اتقوا خدا با متقين و پرهيزگاران است خدا با معصومين است علي مع الحق علي هرجا هست خدا همراه او هست و خدا هرجا هست علي با او است مي‏فرمايد يا سلمان و يا جندب ان معرفتي

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 306 *»

بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل و اين حرف‏ها را به سلمان و جندب مي‏فرمودند كه مي‏ديدند دين مي‏خواهند مذهب مي‏خواهند به آنها مي‏گفتند و به مردم ديگر نمي‏فرمودند مي‏فرمايند ان معرفتي بالنورانية هي معرفة اللّه عزوجل و معرفة اللّه عزوجل معرفتي معرفت من به نورانيت معرفت خداي عزوجل است و معرفت خدا معرفت من است چنان‏كه تمام آيات حالتشان اين است و داد مي‏كنند كه هركه ما را شناخت خدا را شناخته و هركس خدا را شناخت ما را شناخته چنان‏كه در همان مثالي كه زدم زيد مي‏ايستد اين ايستاده مي‏گويد هركس مرا ديد زيد را ديده و هركس مرا نديد زيد را نديده چرا كه زيد است كه ايستاده و غير زيد نايستاده پس زيد گوينده، معرفت او معرفت زيد است و معرفت زيد معرفت او است و عرض مي‏كنم سر هم كار دستش داريد در دنيا در برزخ و اينها واللّه قولشان قول خدا است امرشان امر او است دوستيشان دوستي با او دشمني با ايشان دشمني با او است و جهل به ايشان جهل به او است و عرض مي‏كنم انسان تعجب مي‏كند از اين مردم كه ايشان چنين نباشند ديگر همه چيز خدا باشد باكشان نيست و حال آنكه آنها همه مخلوقند و بايد آنها را ساخت كه باشند ولكن آن آيات خدايي هميشه بوده‏اند و هميشه خواهند بود و اينها در خانه‏هايي چندند كه خدا آنها را رفيع قرار داده و عروة الوثقايي هستند و عروه همين عروه‏هاي شتري است كه مي‏داني و خدا به اصطلاح مردم حرف زده و ايشانند عروة الوثقايي كه لا انفصام لها و عروه‏اش را خيلي محكم كرده و مقدمكم امام طلبتي و حوائجي في الدنيا و الاخرة و ايشانند

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 307 *»

آقايان توي دنيا و در قبر و در برزخ و هرجا كه خيال كني خدا تو را مي‏برد هميشه پيش روي تو ايشانند و تو هميشه تابع باش راه مي‏روند راه برو نماز مي‏كنند نماز بكن و هكذا و من اطاعكم فقد اطاع اللّه و در وجودشان يافت نمي‏شود چيزي كه از خدا نباشد ولكن شرطش آن است كه ايشان را خدا نداني اسم خدا بداني علي را اللّه مگو اسم اللّه بگو چنان‏كه ايستاده را زيد مگو ايستاده بگو چنان‏كه بعضي دعاها هست يا اللّه يا سلام يا اللّه يا مؤمن يا اللّه يا نور و «اللّه» توي همه اين اسم‏ها هست چنان‏كه زيد توي همه اسمهاش هست و قل ادعوا اللّه او ادعوا الرحمن اياً ما تدعوا فله الاسماء الحسني و خدا پيغمبرش را فرستاده كه او را به اسمهاش بخوانيد در كجا اين را فرموده در آنجايي كه مي‏فرمايد قل ادعوا اللّه بخوان اللّه را يا رحمن را و يا رحيم را و هر اسمي كه مي‏خواني و هر يك را كه بخواني اللّه توش باشد نه اسم‏هايي كه خدا توش نيست ولكن اين چهارده اسم اسم‏هاي بزرگ خدا هستند و نبوده وقتي كه خدا اسم نداشته باشد كنّا بكينونته كائنين غير مكونين ازليين ابديين و همه را جمع گفته خدا نيستند اما ازليين هستند ابديين هستند و ايشانند اول ما خلق اللّه و اين است معرفت حقيقتشان و آنچه بايد داشته باشند همان‏هايي است كه خدا به آنها داده و جميع مايحتاجشان را در آنجايي كه بودند داد و حقيقتشان آن است كه اول خلقند حالا ديگر لباس مي‏پوشند اين لباس دخلي به ايشان ندارد حالا لباسشان محترم است البته محترم است خيلي كارها ازش مي‏آيد البته چنين است ولكن حقيقتشان آن است كه اول صادرند از خداوند عالم و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 308 *»

در هر عالمي نزول كردند تا اينكه خدا را به مردم بشناسانند پس خدا اسم‏هاي بسيار دارد و غير از ائمه شما كسي اسم خدا نيست حالا يك كسي ادعا مي‏كند مثل بابيه ملعونه اين ادعاها را كرده‏اند و غصب حقشان را كرده‏اند ولكن ايشان بودند كه خلق شده بودند و هنوز هيچ چيز خلق نشده بود و اول ما خلق اللّه بودند و هنوز بهشتي آخرتي جهنمي نبود و جميع آنچه شما خيال مي‏كنيد تمامش نقشه قلمي است كه خدا به حق او قسم خورده ن والقلم و ما يسطرون و اين قلم را خيلي دوست مي‏دارد خطاب شد بنويس لا اله الاّ اللّه نوشت خطاب شد بنويس محمد رسول اللّه نوشت و توي دلش متحير شد و هيچ اعتراض نكرد كه چرا خدا به او گفت اين را بنويس و معصوم و مطهر بود خدا از دلش خبر شد خطاب شد كه اگر اين نبود نه تو را خلق مي‏كردم نه آنچه صادر مي‏شود از تو و اين بود قلم خنده كرد و خوشحال و خرم شد و اين قلم‏ها هم از او برداشته شده كه شكاف دارد و اين خنده او است و مي‏فرمايد لولاك لماخلقت الافلاك اگر تو نبودي نه آسمان مي‏ساختم نه زمين با وجودي كه خودش محتاج نيست و هكذا پس ايشان خودشان آن روز اولي كه خالق خلقشان كرد مايحتاجشان را به ايشان داد اگر بهشتي بخواهند غير از اين‏جور بهشتي است كه شما مي‏رويد و ايشان بودند و هنوز بهشتي و جهنمي نبود و ايشان بودند لايفوقه فائق هيچ فائقي ندارند و لايسبقه سابق هيچ پيشي‏گيرنده‏اي ندارند و لايطمع في ادراكه طامع و هيچ طمع‏كننده‏اي طمع ادراك مقام شما را نتوانسته بكند اما طمع‏هاي ظاهري كردند چنان‏كه فرعون طمع كرد كه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 309 *»

من خدا هستم بابي‏ها طمع كردند كه ما اول ماخلق اللّه هستيم و آنها غصب خلافت ظاهريشان كردند و اين بابي‏ها غصب خلافت باطنيشان و اين فرعون ادعاي خدايي مي‏كرد و من صورتش را ديده‏ام روي سكه كه مي‏زدند مرواريد به ريشش مي‏پَكانيد مرواريدهاي خوشگل و اين نمي‏دانست كه خدا ريش ندارد از مرواريد خوشش نمي‏آيد همينطور اين بابي‏ها نمي‏دانند خدا كجا است و نمي‏دانند ائمه طاهرين در چه مقامند ولكن ظاهراً اسم خدايي شنيده بودند مي‏بردند و مقام ائمه طاهرين لايسبقه سابق و لايطمع في ادراكه طامع و نمي‏دانند مقام ائمه را كه بتوانند طمع كنند و آن مقام حقيقتشان را خودشان دارند و بس اين است كه مي‏فرمايند كي مي‏تواند علم قدرت تقرب به خدا به قدر ما داشته باشد و ايشانند مقرب خداوند عالم و متصل به خداوند مي‏فرمايند روز قيامت پيغمبر مي‏چسبد به حجزة اللّه و حجزه در عربي به معني كمربند است مراد اين است كه پيغمبر: مي‏چسبد به نور خدا بعد مي‏فرمايند ما مي‏چسبيم به كمر پيغمبر و شيعيان و دوستان مي‏چسبند به كمر ما آيا گمان تو درباره خدا چيست خدا آيا پيغمبرش را كجا خواهد برد راوي ملتفت مطلب شد و از خوشحالي دست برهم زد و گفت واللّه دخلناها قسم به خدا كه داخل بهشت شديم پس فرمودند به راوي كاري كن كه تو را از بهشت بيرون نكنند و بهشت و حورالعين از نور او ساخته شده مي‏فرمايند صف‏هايي كه در قيامت مي‏ايستند هزار صف مي‏ايستند كه اگر سيدالشهداء شفاعت نكند بي‏شفاعت مي‏مانند و نهصد و نود و نه صف را آن بزرگوار به تنهايي شفاعت مي‏فرمايند و آن

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 310 *»

يك صف را با پيغمبر و ائمه و سيدالشهداء و حضرت فاطمه سلام اللّه عليهم اجمعين شفاعت مي‏كنند و معلوم است اين صف گناهشان خيلي است و عرض مي‏كنم ايشانند شفيعان خلق و ايشانند كه خلق را از مهالك نجات مي‏دادند و در صفت حضرت امير و حضرت پيغمبر است القيا في جهنم كل كفار عنيد و ببينيد در زمان آدم هركس بد بود ايشان مسلطند بر او و مي‏اندازند در جهنم حالا ايشان نوكر دارند البته خيلي و ملائكه غلاظ و شداد از نور ايشان خلق شده‏اند چنين است و ايشان جنت را قسمت مي‏كنند و در درجات بهشت هركس هر درجه و مقامي منزلش است ايشان منزلش مي‏دهند و در دركات جهنم هركس هر دركي دارد ايشان در آنجا منزلش مي‏دهند و منافقين را در درك اسفل، ايشان جا مي‏دهند چرا چنين مي‏كند به جهت آنكه اينها قبول نكردند ولايت او را و اينها انكار كردند ولايت او را و غصب كردند حق او را و اين امارت حضرت امير از جانب خدا است چنان‏كه رسالت رسول از جانب خدا است.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 311 *»

29/ ماه مبارك رمضان/ 1317

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم و مخالفيهم و مبغضيهم و غاصبي حقوقهم و ناصبي شيعتهم و منكري فضائلهم من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي يوم الدين.

خداوند عالم در كتاب مستطاب خود مي‏فرمايد: اللّه نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كأنها كوكب درّي يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يضي‏ء و لو لم‏تمسسه نار نور علي نور يهدي اللّه لنوره من يشاء و يضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بكلّ شي‏ء عليم.

مكرر عرض كردم كه چون خداوند عالم خلق را براي كاري خلق كرده است چرا كه كار بي‏فايده خدا نمي‏كند و كار بي‏فايده كار مجانين است و خدا نمي‏كند و خدا حكيم است و هر چيزي را براي كاري آفريده چشم را براي ديدن خلق كرده چقدر خوب مي‏بيند و هكذا حالا انسان را براي عبادت آفريده چنان‏كه خودش گفته و ماخلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون پس انسان از براي همين خلق شده كه خدا را بشناسد

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 312 *»

و بپرستد و مكرر عرض كردم كه واقع اين است كه اگر كسي شناخت خدا را و مي‏فهميم حالا اگر عمل هم نمي‏كنيم بايد اعتقادمان اين باشد كه فرضاً كسي اهل دنيا هم باشد و داد مي‏كند كه آنهايي كه اهل دنيا هم هستند چرا پيش من نمي‏آيند فرضاً كسي سلطنت مي‏خواهد عزت ثروت مي‏خواهد خدايي كه مي‏گويد ادعوني استجب لكم به شرط آنكه او را بشناسي.

و غافل نباشيد هيچ كس در روي اين زمين خدا را نمي‏شناسد مگر اهل حق كه خدا را مي‏شناسند پس يهودي‏ها خدا ندارند اگر چه مي‏گويند موسي پيغمبر است و نصاري خدا ندارند اگر چه مي‏گويند عيسي پيغمبر است يا خود خدا است يا پسر او است و خداي ما نمي‏خورد و نمي‏آشامد و توليد نمي‏كند و تولد نمي‏شود پس نصاري خدا را نمي‏شناسند اگر چه اسم خدا مي‏برند عيسي را پسر خدا يا خود خدا مي‏دانند و هكذا سني‏ها خدا ندارند اگر چه لا اله الاّ اللّه محمد رسول اللّه مي‏گويند و صدايي است مثل آنكه كلاغ قارقار مي‏كند و سني اگر خدا را شناخته بود خدا معرفتش اينطور است اللّه نور السموات و الارض و خدا خودش را به اين چراغ شناسانده و اينطور مي‏شناساند كه اللّه نور السموات و الارض خدا نور آسمان و زمين است و مثل نور خدا مانند چراغداني است كه در توي او چراغي باشد و بر روي او شيشه‏اي باشد كه مانند آفتاب تابان درخشان باشد و اين چراغ از روغن زيتون روشن شده ولكن از اين آتش‏ها در نگرفته بلكه چراغي است كه از پيش خدا آمده اخترعنا من نور ذاته خدا ما را از نور ذات خود آفريده و نور

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 313 *»

ذاتش آتش نيست و اين آتش‏ها دخلي به نور خدا ندارد نمي‏بيني كه اين آتش‏ها از اين هيزم‏ها پيدا مي‏شود ولكن آن چراغي كه از نور او روشن شده از هيچ جاي ديگر نيامده بدئشان از خدا است و عودشان به سوي خدا است و غير ايشان: هيچ كس از پيش خدا نيامده انسان از گل آفريده شده خلق الانسان من صلصال كالفخار انسان از گل ساخته شده اين آسمان‏ها از پيش خدا نيامده جسمي است كه سقفش زده‏اند و آني كه سقف زده خدا است و اين همان جسم است به دليل آنكه صاحب اطراف است و اطرافش را مي‏بينيم و خدا طويل عريض نيست نه مركب بود و نه جسم نه مرئي بود نه محل آن قديم‏ها هم گفته‏اند پس جسم عرش و كرسي از پيش خدا نيامده و ملائكه از نور خلق شده‏اند ولكن نه از نور خدا پس از پيش خدا نيامده‏اند از پيش اميرالمؤمنين آمده‏اند و هكذا پيغمبران از پيش خدا نيامده‏اند مي‏فرمايند ما بوديم و چندين هزار سال عبادت خدا مي‏كرديم تا آنكه خدا از نور ما دوازده حجاب آفريد و در هر حجابي چند هزار سال عبادت مي‏كرديم و بعد از نور ما بيست دريا آفريد و به ما امر كرد كه در اين درياها شنا كنيد و من اشاره كرده‏ام اگر ملتفت شده باشي اين چشم يك درياي بي‏پاياني است و درياي وسيعي است كه وسعتش بيش از آسمان و زمين است به دليل آنكه نگاه مي‏كني تمام اين آسمان و زمين را مي‏بيني و دريايي است بي‏پايان كه هرچه نگاه كني مي‏بيند و گوش تو دريايي است بي‏پايان كه هرچه صدا بياوري بشنود و هكذا گوش وسعتش از تمام صداها بيشتر است چرا كه هر صدايي را مي‏شنود پس خدا از نور ما دريايي بي‏پايان

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 314 *»

كه گوش ما باشد آفريد و به ما امر كرد كه در اين درياها شنا كنيد همين‏طور از نور ايشان درياها آفريد و كي غير از خود ايشان در آن درياها شنا كند.

ملتفت باشيد بعد از آنكه پيغمبر مي‏فرمايد من از اين درياها بيرون آمدم و درياهاش نوعش در دعاي سحر است درياي جمال كمال بهاء خواست شكر كند در بين سجده ملتفت شد مگر مي‏توان شكر اين همه نعمت كرد برخاست و از شدت خجالت صد و بيست و چهار هزار قطره عرق كرد و خدا از هر قطره عرقي پيغمبري از پيغمبران را آفريد پس پيغمبران بدئشان از ايشان است و واللّه پيغمبران وقتي مي‏خواهند بروند پيش خدا مي‏روند پيش محمد بن عبداللّه: و محمد بن عبداللّه حالتش اين است كه مي‏فرمايد من رآني فقد رأي الحق پس هركس او را ديد خدا را ديده و مي‏فرمايد در زيارت جامعه من اراد اللّه بدء بكم و من وحّده قبل عنكم پس هركس اراده كند خدا را مي‏آيد پيش شما و پيش شما كه رفت پيش خدا رفته و عرض مي‏كنم محض آنكه صداي مرا بشنوي قناعت مكن به معنيش برخور چرا چنين هستند به جهت آنكه هر معروفي به اسمش معروف است و به اسمش شناخته مي‏شود مي‏فرمايند نحن واللّه الاسماء الحسني التي امركم اللّه ان‏تدعوه بها ماييم واللّه آن اسم‏هاي حسناي خداوند كه خدا امر كرده مردم را كه خدا را به آن اسم‏هاي حسني بخوانيد كجا امر كرده در قرآن خودش اگر ايشان را كسي خواند خدا را خوانده ايشان را زيارت كرد خدا را زيارت كرده به شرط آنكه بداني اول ماخلق اللّه هستند حالا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 315 *»

پوستين هم دوش مي‏گيرند محل اعتنا نيست يعني محل اعتناي خودشان كه حقيقتشان دخلي به اين پوستين ندارد چنان‏كه تو يك وقتي عبا دوش مي‏گيري يك وقتي عبا را مي‏اندازي قبا مي‏پوشي پس ايشانند نور خدا و مي‏فرمايد حضرت امير انا الذي اتقلب في الصور كيف اشاء يا كيف ماشاء اللّه هر دوش حديث است و مي‏فرمايد خدا و تقلبك في الساجدين آن وقتي كه در سجده هستي تو را مي‏بينم و تو متقلب در ساجدين هستي و خدا واللّه شناخته نمي‏شود مگر به ايشان و ايشانند واللّه اسم‏هاي او و صفت‏هاي او و فرق ميان ايشان و خدا آن است كه خدا يكي است ايشان متعدد اما همين خداي يكي همه‏اش پيش محمد است: و همه‏اش پيش علي و فاطمه و حسن و حسين است صلوات اللّه عليهم و هكذا و تعليم هشام مي‏كردند اي هشام نمي‏داني كه خدا يكي است و نود و نه اسم دارد مي‏فرمايد يا هشام النار اسم للمحرق و مقصود حضرت را همان هشام فهميد و حالا كه مي‏گويم بسا شما تعجب كنيد مي‏فرمايد الثوب اسم للملبوس الخبز اسم للمأكول آن وقت مي‏فرمايند أفهمت يا هشام عرض مي‏كند بلي و خود اين هشام مي‏گويد از روزي كه حضرت اين را به من تعليم كردند كسي با من در توحيد تكلم نكرد مگر آنكه بر او غالب شدم و من عرف مواقع الصفة بلغ قرار المعرفة معنيش با النار اسم للمحرق يكي است و معلوم است آب اسم جسمي است كه تر باشد و هكذا ولكن خدا ذاتي دارد كه آن ذاتش ديده نمي‏شود و او لاتدركه الابصار و آن ذات، موقع اسماء نيست و قدرت بسته است به قادر و تري آب بسته است به آب و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 316 *»

خشكي خاك به خاك و اين است كه حضرت امير باز در خطبه خود فرمايش مي‏كند كمال التوحيد نفي الصفات عنه تو بايد خدا را بداني كه صاحب صفات است نه عين صفات خودش، خدا است عالم و علم به عالم چسبيده خدا است قادر و قدرت به قادر چسبيده نه به ذات خدا خدا است حكيم و حكمت به حكيم چسبيده نه به ذات خدا چنان‏كه اين صورت نشسته روي اين هيئت كشيده شده نه روي من نمي‏بيني كه تا بخواهم بايستم مي‏ايستم و هكذا من متحرك نيستم نمي‏بيني كه ساكن مي‏شوم و هكذا و چنان‏چه شما نسبتي داريد به صفات خودتان و خوب دل بدهيد ياد بگيريد و سخني كشيد و خدا خواست كه بگويم.

پس ذات به صفت خودش ظاهر است چنان‏كه تو هم به صفت خودت ظاهري و خدا همينطوري كه خودت را قرار داده و مي‏تواني خود را بشناسي خداي خود را مي‏تواني بشناسي و اين است معني كلام آن بزرگوار كه من عرف نفسه فقد عرف ربه و اين است معني كلام شيخ مرحوم اعلي اللّه مقامه من عرف زيد قائم فقد عرف التوحيد بحذافيره و اين است معني سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم پس خدايي كه ديده نمي‏شود تكليف تو نيست كه تو او را ببيني ولكن پيغمبرش را فرستاد در ميان او را مي‏ديدند ديدن ايشان ديدن خدا بود پس آيات خدا را مي‏توان ديد و خدمت آنها مي‏توان رسيد و تمام انبيا نيامده‏اند از پيش خدا از پيش ايشان آمده‏اند و دست به دامن ايشان مي‏زنند دست به دامن خدا زده‏اند من يطع الرسول فقد اطاع اللّه هركس اطاعت پيغمبر را بكند اطاعت مرا كرده و مي‏فرمايد قل ان كنتم تحبون اللّه

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 317 *»

فاتبعوني يحببكم اللّه اگر شما خدا را دوست مي‏داريد پس متابعت من كنيد تا خدا هم شما را دوست دارد پس ايشان اول خلقند و سابق ندارند و در زيارتشان مي‏خواني بلغ اللّه بكم اشرف محل المكرمين شما را برد جايي كه اشرف محل مكرمين بود و اعلي منازل المقربين و بالاتر بود از تمام منازلي كه مقربين دارند حيث لايلحقه لاحق آنجايي كه هيچ ملحق‏شونده‏اي نمي‏تواند به ايشان ملحق شود و هكذا و ايشانند كه از پيش خدا آمده‏اند و باقي مردم بايد دست بزنند به دامن ايشان پس هركس ايشان را به نورانيت شناخت خدا را شناخته و هركس خدا را شناخت ايشان را شناخته فرمودند به سلمان و ابوذر و در ميان شيعه كسي مقرب‏تر نبود در آن روز مثل سلمان و ابوذر مي‏فرمايند تمام خلق مرتد شدند بعد از رسول مگر چهار نفر و باقي صرفه خود را دانستند كه اظهار اسلام كنند و اظهار اسلام كردند و عالم را خوردند و اين بود كه يك دفعه در جنگي مي‏ريختند به شهري و تمام آنچه در آن شهر بود همه را غارت مي‏كردند و مردهاشان همه غلام زنهاشان كنيز بودند بچه‏شان بچه كنيز آن وقت گله‏شان ماديانشان قاطرهاشان همه را مي‏بردند حتي زمينش مال مسلمين بود و عمر هزار شهر را مسخر كرد و مفتوح نمود حالا دلش سلطنت نمي‏خواهد البته مي‏خواهد ولكن بعد از آنكه پيغمبر از دنيا رفت همين انكار حق او كرد و غصب حق او نمود و حال آنكه در غدير خم پيغمبر از منبر كه پايين آمد اين آمد و با علي بيعت كرد و گفت صرت مولاي و مولاي كل مؤمن و مؤمنة.

پس ائمه طاهرين يك‏جور آياتي هستند و جماعتي هستند كه به

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 318 *»

آنها خدا شناخته مي‏شود چنان‏كه در اين آيه مي‏گويد بعد از آنكه مي‏فرمايد مثل نوره كمشكوة فيها مصباح اين مصباح در يك‏جايي گذاشته شده به دليل آنكه مي‏فرمايد في بيوت اذن اللّه ان‏ترفع در خانه‏هايي چند است و يك‏پاره مطالب صريحاً دلالت مي‏كرد بر فضائل ايشان اين بود كه آنها را از ميان بردند و اين است كه خدا به طور رمز در اين آيه بيان فرموده پس مثل نور خدا محمد بن عبداللّه است: علي است حسن است حسين است صلوات اللّه عليهم چنان‏كه مي‏فرمايد رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه رجالي هستند كه بازي نداده آنها را تجارتي و اين‏جور جماعت كه معصوم و مطهرند و تجارت آنها را بازي نمي‏دهد كيست به جز ايشان و الحمدللّه عمر ادعاي عصمت نداشت و هكذا ابوبكر اين است كه سني‏ها مي‏گويند شما قائليد كه بعد از پيغمبر امام معصومي لازم است ما قبول نداريم چرا كه احاديث كه به ما مي‏رسد از دست غير معصومين مي‏رسد به ما و غافل نباشيد مي‏فرمايد رجال لاتلهيهم پس معلوم است رجالي هستند در دنيا كه تعريفشان كرده چنان‏كه آسمان هست تعريفش كرده زمين هست تعريفش كرده و چيزي كه نيست معقول نيست تعريفش كنند پس رجالي بودند معصوم و مطهر و هرگز از خداي خود غافل نمي‏شدند و انسان به هرچه غير از خدا است توجه كند آن بتي است كه مي‏پرستند و كل ما يشغلك عن ربك فهو صنمك حالا نمي‏گويم بت بخصوص مي‏پرستي زنت را مي‏پرستي بچه‏ات را مي‏پرستي باز خدا تدبيري كرده چنين معصوميني قرار داده كه آنها شفاعت مي‏كنند پس خدا آنچه در قرآن

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 319 *»

گفته معني دارد و مصداق دارد آسمان گفته مصداقش اين آسمان است و هكذا پس رجالي هستند كه غافل نمي‏شوند از ذكر خدا و هيچ كس چنين ادعايي نكرده كه من از ذكر خدا غافل نمي‏شوم به جز ايشان كه همچو ادعايي كردند پس ايشان عبادي هستند مكرم و خدا آنها را مكرم و مكرم كرده كه لايسبقونه بالقول هيچ سبقت بر خدا نمي‏گيرند همينطور منتظرند كه خدا چه مي‏گويد هرچه امرشان مي‏كند مي‏كنند و هرچه نهيشان مي‏كند نمي‏كنند و النجم اذا هوي ماضل صاحبكم و ماغوي و ماينطق عن الهوي و حقيقت پيغمبر آن است كه هيچ هوايي هوسي ندارد گمراهي ضلالتي ندارد ان هو الاّ وحي يوحي نيست چيزي ديگر مگر آنكه امر خدا است و از پيش او آمده و نور او است كه از پيش خدا آمده و بدئش از او است و عودش به سوي او است و فرق است مابين آيه و ذي‏الآيه مي‏فرمايد سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق و آنچه ديده مي‏شود غير از آني است كه ديده نمي‏شود و آن ذات لاتدركه الابصار ديده نمي‏شود ولكن اين آيات را كه ديدند همان ذات لاتدركه الابصار را مي‏شناسند و مي‏بينند چنان‏كه ذات تو متحرك نيست ساكن نيست دلت خواست حركت مي‏كني دلت نخواست حركت نمي‏كني و ذات تو نه متحرك است نه ساكن ولكن اگر ذات تو نبود نه اين متحرك بود نه ساكن ولكن شمايي هستيد در ميان كه گاهي متحركيد گاهي ساكن پس واللّه ذات خدا شناخته شده چرا كه اگر نبود اين آيات را كه برپا مي‏كرد پس ايشانند كه معرفتشان معرفت خدا است مي‏فرمايد لا فرق بينك و بينها و فرقش همين كه او يكي است و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 320 *»

آنها بسيار و اين يكي با محمد با علي با فاطمه با حسن با حسين هست هرجا خدا برود اينها را مي‏برد و هرجا ايشان بروند خدا همراهشان مي‏رود و داد كرده سنريهم آياتنا ما مي‏نمايانيم آيات خودمان را به ايشان حتي يتبين لهم تا اينكه ظاهر و واضح شود و چيزي كه خيلي مي‏خواهند بگويند ظاهر است مي‏گويند «يتبين» و او لم‏يكف بربك انه علي كل شي‏ء شهيد و هيچ فرقي ميان ايشان و خدا نيست الاّ آنكه ايشان متعددند و خدا واحد است و بدئشان از او است اخترعنا من نور ذاته و خدا مي‏داند همه چيز را به علمش و علم، خدا نيست خدا صاحب علم است و به قدرتش مي‏كند همه كار را و اين قدرت ذات او نيست چنان‏كه حركت ذات تو نيست به دليل آنكه اگر خواستي حركت كني مي‏كني نخواستي ساكن مي‏شوي پس شما خودتان بيننده شنونده نيستيد چشمتان مي‏بيند گوشتان مي‏شنود و اينها پنج تا هستند و تو يكي هستي و تو بكلت مي‏بيني مي‏شنوي و هكذا و واللّه عرض مي‏كنم آن معرفت نورانيت همينطورها است مي‏خواهي خدا را ببيني نگاه مي‏كني مي‏بيني ولكن اين ايستاده را ساخته‏اند تا نخواستند مي‏نشينند و هكذا و دقت كنيد نمي‏دانم چه حرف‏ها مي‏زنم و شما چه مي‏شنويد و شماها هم به اسمهاتان شناخته مي‏شويد و اسم‏هاي شما متعدد است و شما كيستيد شما آنيد كه اين اسم‏ها را به كار مي‏بريد پس ما علي را خدا نمي‏دانيم اما از خدا هم جدا نمي‏دانيم و علي هميشه با خدا است علي مع الحق و الحق مع علي يدور معه حيثما دار و پيغمبر اين را فرموده ما علي را مي‏بينيم كه دور مي‏رود و هرجا كه رفت خدا همراه او است و تو

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 321 *»

خدا را طالبي همراه علي كه رفتي همراه خدا رفتي و من زار الحسين بكربلا كمن زار اللّه في عرشه چرا كه خدا هميشه در عرش است و الرحمن علي العرش استوي و به خصوص خدا بايد در عرش بنشيند و الرحمن علي العرش استوي مي‏فرمايد اين عرش كه تو خيال مي‏كني آن آسمان نهم اين جاي خدا است خدا وسعتش زيادتر است ماوسعني پس اين آسمان بزرگ است براي ما بزرگ است و هكذا زمين ولكن براي خدا بزرگ نيست و مي‏فرمايد ماوسعني ارضي و آن قلب مؤمن من وسعت مرا دارد و باز مي‏فرمايد ان اللّه مع الذين اتقوا خدا با آن كساني است كه متقي هستند و آن متقي حقيقي و آن محسن حقيقي ايشانند و ايشان هرچه مي‏كنند كار خدا است و هرجا مي‏روند خدا همراهشان است چرا خدا چنين كرده از براي آنكه حق را به شما نشان دهد و آن‏جوري كه نشان بايد بدهد به اميرالمؤمنين نشان مي‏دهد ديگر خدا خودش را به ما بشناساند بدون ايشان ممتنع است چرا ممتنع است به جهت آنكه هر چيزي به صفات خودش شناخته مي‏شود و هر معروفي به صفات خودش معروف است مي‏فرمايد اخترعنا من نور ذاته و تمام ملك را خدا به دست ايشان داده و مي‏فرمايد لولاك لماخلقت الافلاك اگر تو نبودي من آسمان مي‏خواستم چه كنم براي آنكه سگ‏ها روش راه روند بلكه به جهت خاطر تو آسمان زمين را خلق كردم و چون پيغمبر امت داشت آسمان و زمين را ساخت چرا كه خودشان خلق شدند و خلق اولند و هيچ كس پيشي بر ايشان نگرفته و وقتي خلق شدند هرچه محتاج بودند همه را به ايشان داد اخترعنا من نور ذاته و هرچه خدا

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 322 *»

داشت به ايشان داد و هيچ محتاج به اين اوضاع نبودند ولكن اگر نمي‏آمدند اينجا شما هدايت نمي‏شديد هيچ كس از خدا خبر نمي‏شد و ايشانند كه قائم مقام خدا هستند در اداء مي‏فرمايد اقامه مقامه در تمام عالم‏هايي كه خدا رب عالمين و خالق عالمين است در تمام اين عوالم پيغمبرش محمد بن عبداللّه است چنان‏كه صريحاً فرموده تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده مبارك است آن خدايي كه نازل كرده قرآن را بر بنده خودش ليكون للعالمين نذيراً يعني آن عالميني كه من خداي او هستم تو پيغمبر آن عالميني پس پيغمبر است پيغمبر بر كل ماسوي اللّه و هكذا ائمه امامند بر كل ماسوي اللّه و هركس مي‏خواهد توجه به او كند بايد توجه به ايشان كند و پناه به او برد پناه كه به ايشان برد پناه به خدا برده و هركس ايشان را دوست داشت خدا را دوست داشته و غير از اين‏جور نمي‏شود خدا را دوست داشت پس ايشانند متصرف در ملك به دليل آنكه فرموده و فوض الينا امور عباده و زمام ملك را خدا به دست ايشان داده چنان‏كه پيغمبري را كي داده به پيغمبر خدا داده و اين بايد جميع تكاليف خلق را بداند و بايد همه را امر كند كه همچو نماز كنيد روزه بگيريد و ايشانند قائم مقام او در اداء و خدا خواست كه امرش را به ايشان به مردم برساند و قل فللّه الحجة البالغة و حجت خدا چطور بالغ است همينطوري كه ديدي پيغمبر آمد در ميان مردم و ايستاد و حرف زد پس چنين اشخاصي كه حالتشان اينطور است و از دنيا مي‏روند مي‏فرمايد و لاتحسبن الذين قتلوا في سبيل اللّه امواتاً مي‏فرمايد البته گمان مكنيد و تأكيد كرده كه آنها نمرده‏اند بلكه زنده‏اند و

 

 

«* مواعظ ماه مبارك 1317 صفحه 323 *»

ان قتيلنا اذا قتل لم‏يقتل و كشته ما خيال كني مثل كشته‏هاي ساير مردم است نه و ان ميتنا اذا مات لم‏يمت نمي‏بيني كه علي را مي‏برند در قبر بگذارند خودش مي‏آيد جلو نعشش نمي‏بيني سر سيدالشهداء در مجلس يزيد حرف مي‏زند و واللّه مرده‏شان دانا است مثل زنده‏شان و چنان‏چه از پيش رو مي‏ديدند از پشت سر مي‏ديدند و خلق تمام در محضر ايشان حاضرند و سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم پس هركس ايشان را ديد خدا را ديده و ايشانند قائم مقامان خدا و ايشانند كه امرشان امر خدا است حكمشان حكم خدا است و هم‏چنين كسي را با ايشان شريك مي‏كني شريك از براي خدا قرار داده‏اي و ايشانند كه از پيش خدا آمده‏اند و به خدا راجعند پس سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبيّن لهم انه الحق.

و صلّي اللّه علي محمد و آله الطاهرين

 

 

فهرست مواعـظ

 

موعظه اول··· 1

موعظه دوم··· 9

موعظه سوم··· 19

موعظه چهارم··· 30

موعظه پنجم··· 40

موعظه ششم··· 52

موعظه هفتم··· 62

موعظه هشتم··· 73

موعظه نهم··· 84

موعظه دهم··· 97

موعظه يازدهم··· 109

موعظه دوازدهم··· 119

موعظه سيزدهم··· 129

موعظه چهاردهم··· 140

موعظه پانزدهم··· 151

موعظه شانزدهم··· 165

موعظه هفدهم··· 175

موعظه هجدهم··· 188

موعظه نوزدهم··· 200

موعظه بيستم··· 211

موعظه بيست‏ويكم··· 221

موعظه بيست‏ودوم··· 232

موعظه بيست‏وسوم··· 244

موعظه بيست‏وچهارم··· 254

موعظه بيست‏وپنجم··· 265

موعظه بيست‏وششم··· 277

موعظه بيست‏وهفتم··· 287

موعظه بيست‏وهشتم··· 298

موعظه بيست‏ونهم··· 311

([1]) پيزُر: گياهي است كه در آب مي‏رويد و چون سست و بي‏دوام است، هر چيز سست و بي‏دوامي را به آن تشبيه مي‏كنند و در پر كردن پالان حيوانات به كار مي‏رود.

پيزر به پالان كسي دوختن: به دروغ و براي فريفتن او او را ستودن. هندوانه زير بغل او گذاشتن.

([2]) عروسك.

([3]) عَفِص: هر چيزي كه مزه آن تلخ و ترش با گرفتگي دهن باشد.

([4]) بَقَّم: گياهي سرخ رنگ كه در صنعت رنگرزي به كار مي‏رود.

([5]) سوراخ سوزن.

([6]) صرير: صداي بلند و شديد.