رساله در غیبت
از مصنفات :
عالم رباني و حكيم صمداني
مرحوم حاج ميرزا محمد باقر شريف طباطبائي
اعلي اللّه مقامه
«* رساله در غیبت صفحه 2 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة الله@لعنته خل@ علي اعدائهم دهر الداهرين .
و بعد چون در اين ايام@اوان خل@ سعادت اقتران رقيمه كريمه به جهت افتخار اين خاكسار از مصدر جلال و جمال و منبع نوال و كمال صاحب خاندان حسب و نسب و داراي خانمان شرف و ادب ماه آسمان دانش و مهر سپهر بينش نواب مستطاب اشرف امجد والا المؤيد المسدد محمد مهدي ميرزا لازال محمد كاسمه محمود كصفته صادر گشته.
فرمايشات ايشان را مصدر و مقدم داشت و جواب آن را متأخر نگاشت تا آنكه تناسب خطاب و جواب بر نظم صواب آيد.
«* رساله در غیبت صفحه 3 *»
فرمودهاند :
بسم اللّه الرحمن الرحيم
حمد و سپاس بيقياس خداوندي را سزاست كه پيغمبر عربي را نقطه وجود و غايت ملك و ملكوت نموده و به خطاب لولاك و تشريف رسالتش مشرف فرموده@فرمود خل@ و بايرليغ (فرمان) بليغ ماآتاكم الرسول فخذوه وما نهيكم عنه فانتهوا.
به هدايت گمراهان بدين خاكدان فرستاده عليه من الصلوات ازكاها و من التحيات انماها و وصي و جانشين@جاينشين خل@ او را از نفس همايون او گماشت و به خطاب اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي منّتي بر جهانيان گذاشت و ذريه آن جناب@ذريه انجاب خل@ را خلفاً عن سلف رهبران طريق يقين و حجج اللّه علي اهل السماء و الارضين قرار داد عليهم السلام و الصلوة ما سكنت السواكن و تحركت المتحركات و علماي كرام را اعلام هدايت و ابواب كرامت نمود با فرمان واجب الاذعان.
و جعلنا بينهم و بين القري التي باركنا فيها
«* رساله در غیبت صفحه 4 *»
قري ظاهرة و قدرنا فيها السير سيروا فيها ليالي و اياما آمنين.
در ظاهر خلق آشكار و هويدا ساخت تا مصدوقه و للّه الحجة البالغه الي قيام الساعة باقي ماند و كسي را حجتي نباشد ثم الحمدللّه كه آن جناب را در اين بلاد@بلد خل@ در محل معلوم بيپرده و غطا و پوشيدگي و خفا بر بادي و حاضر حجت و برهاني ظاهر ساخت تا مشكوة ظلمات و رافع شبهات باشد.
ليهلك من هلك عن بينة و يحيي من حي عن بينة و ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء.
و بعد چون اين دوستدار اولياء در كتب اخبار و احاديث از ائمه هدي در غيبت و نهي و تحذير از اين صفت مبالغه بسيار ديده مثل اينكه بوي بهشت كه از چندين هزار سال راه ميآيد به مشام مغتابين نميرسد و تشبيه به خورنده گوشت ميته برادر مؤمن فرموده ايضاً حسنات غيبتكننده از براي غيبتشده ميشود و بر عكس سيئات او از براي اين ميگردد كه اگر چه او را حسنه بسيار باشد مستحق جحيم و
«* رساله در غیبت صفحه 5 *»
اگر چه غيبت كرده شده را سيئات بسيار باشد لايق جنت خواهد بود و هكذا احاديث متواتره كه پشت مؤمن ميلرزد در اين باب وارد شده با اين همه، غالب مجالس را ميبينم بر اين منعقد است و خوش صحبتي و ظرافت منحصر در اين مطلب لهذا اين دوستدار را خيلي وحشت فرو گرفته كه خداي نكرده داخل اين فرقه باشم و اجتناب هم از معاشرت اين مردم كه معتاد به اين صفت هستند متعسر ميدانم لازم آمد كه در مقام سؤال بر آمده مزاحم آيم و مستدعي شوم كه به طور تفصيل شرحي در اين باب مرقوم فرمائيد و چون اين صفت در عوام الناس شايع است سؤال عوامانه كردم كه جواب بر طبق سؤال باشد تا عوام رجال و كافه نسوان بهرهمند گردند و ذخيره باشد .
اولاً عرض ميكنم چند حديث كه صحيح و صريح در غيبت و اجتناب از او است مرقوم داريد ليتذكر من له قلب و لعلهم يحذرون.
ثانياً تعريف غيبت را بفرماييد تا مشتبه نباشد و معرفتي حاصل شود و مغتابين از غير معلوم گردند
«* رساله در غیبت صفحه 6 *»
و موضوع آن را بفرماييد كه كيست و در كجاست .
ثالثاً آنكه بفرماييد چنانكه در اعمال شرعيه واجب و مستحب و مباح و مكروه و حرام هست در اين عمل هم واجبالغيبة و مباحالغيبة و مستحبالغيبة و مكروهالغيبة و محرمالغيبة هست يا مطلقاً در تمام موضوع حكم حرمت جاري است .
رابعاً بفرماييد كه مرتكب اين عمل كفارهاي دارد كه او را بر طرف سازد و ترياق سموم شود معين فرماييد كه چيست تا اگر شيطان وسوسه كند عمداً و سهواً اتفاق افتد به آن كفاره اقدام شود زياده عرضي نيست و الصلوة و السلام علي محمد و آله.
عرض ميشود كه چون از براي اين مسئله شئون و شعب است مناسب اينست كه فصولي چند عنوان كنم و تفصيلي عرض كنم كه خفائي باقي نماند .
فصل
در معني غيبت است و ما را سخني در معني لغوي آن نيست و همچنين در ساير معاني@معنیهاي خل@ آن كه دخلي
«* رساله در غیبت صفحه 7 *»
به سؤال ندارد نيست پس آن معني كه دخلي به سؤال دارد اينست كه شخصي در غياب مؤمني فاش كند گناهي را كه او مرتكب شده در نزد كسي كه خبر از آن گناه نداشته باشد و در اين باب آيات واحاديث وارد شده .
پس از جمله آيات اينست كه خداوند عالم جل شأنه در كلام مجيد خود فرموده: ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة في الذين آمنوا لهم عذاب اليم في الدنيا و الاخرة.
و ترجمه فارسي اين آيه اينست كه «به درستي كه كساني كه دوست ميدارند كه فاش شود گناه در ميان مؤمنين از براي ايشانست عذاب دردناك در دنيا و آخرت» و صاحب تفسير صافي از كتاب كافي و امالي و قمي در تفسير اين آيه از حضرت صادق7 نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: كه كسي كه نقل كند درباره مؤمني گناهي را كه به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده پس او از آن جماعتي است كه خداوند جل شأنه فرموده:
«* رساله در غیبت صفحه 8 *»
ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة.
و از جمله آيات اينست كه خداوند عالم جلشأنه فرموده: و لا تجسسوا و لايغتب بعضكم بعضاً أيحب احدكم انيأكل لحم اخيه ميتاً فكرهتموه.
و ترجمه فارسي آيه اينست كه فرموده: «تجسس مكنيد از گناهان مؤمنين و غيبت نكند بعض شما مؤمنان بعضي را آيا دوست ميدارد احدي از شماها اينكه بخورد گوشت برادر مؤمن خود را در حالي كه مردار او@و خل@ متعفن شده باشد پس كراهت داريد چنين گوشتي را».
و در تفسير اين آيه از حضرت امام موسي كاظم7 روايت شده كه فرمودند: كسي كه ذكر كند كسي را در غياب او به آن گناهي كه كرده است و مردم خبر دارند از آن گناه او را غيبت نكرده، و كسي كه در غياب كسي نقل كند گناهي را از او كه مردم خبر ندارند غيبت كرده او را، و كسي كه نقل كند از او گناهي را كه او نكرده بهتان بسته به او. تمام شد حديث
«* رساله در غیبت صفحه 9 *»
شريف و از اين حديث شريف و ساير احاديث كه ذكر آنها موجب تطويل است معلوم ميشود كه غيبت آنست كه در غياب مؤمني فاش كني گناهي را كه كرده است و تو خبر شدهاي و كساني كه تو به آنها خبر ميدهي خبر نداشته باشند چرا كه اگر آنها هم خبردار باشند گناهي فاش نشده در نقل كردن آن و تفصيل را بعد از اين عرض خواهم كرد.
فصل
در فرق ميان غيبت و بهتان پس غيبت آنست كه كه گناهي را از مؤمني ببيني و كسي ديگر مطلع بر آن گناه نباشد و تو فاش كني آن را در نزد آن كس اگر چه هفتاد گناه از مؤمني ديده باشي يا مطلع شده باشي ولكن مردم خبر نداشته باشند .
و بهتان آنست كه از مؤمني گناهي نديده باشي و مطلع بر آن نشده باشي ولكن به پاي او ببندي گناهي را و عذاب تهمت از عذاب غيبت بيشتر است چنانكه در فصلي جداگانه عرض خواهد شد.
«* رساله در غیبت صفحه 10 *»
فصل
آنچه معلوم ميشود از آيات و احاديث غيبت مؤمن حرامست و مؤمن در نزد خداوند عالم مكرم است و منافق و كافر كرامتي در نزد خدا ندارند و خداوند عالم جلشأنه در بسياري از جاهاي قرآن تفضيح احوال كفار و منافقين را كرده بلكه به مؤمنين امر فرموده كه مثالب و قبايح اعمال و اقوال ايشان را ذكر كنند و غافلان و جاهلان را متذكر و عالم كنند تا از ايشان و اعمال و اقوال ايشان تبري كنند از اين جهت در آيه شريفه فرموده: ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة في الذين آمنوا پس فاحشه و گناه مؤمنان را نبايد فاش كرد نه فاحشه و گناه كفار و منافقين را بلكه فاش كردن فواحش و مثالب ايشان از جمله مهمات امور دين و مذهب است و هر كس مسامحه در آن كند دليل نفاق خود اوست و خود او هم واجب الغيبة است در نزد خدا و رسول و ائمه صلوات الله عليهم اجمعين و گويا اين مطلب مخفي نباشد در
«* رساله در غیبت صفحه 11 *»
نزد مؤمنان انشاءاللّه پس لازم نيست كه آيات و احايث در اين باب ذكر كنم.
پس كساني كه به اصطلاع مجلسآرايي ميكنند و ظرافت و عرفان@عرفاني خل@ به گمان خودشان به كار ميبرند و خوشمشربيها ميكنند و با همه طوايف صلح دارند و بدي هيچ طايفهاي را نميگويند بلكه خوش ندارند كه كسي مذمتي از هيچ منافق وكافري بكند خود ايشان از منافقين خواهند بود چنانكه گفتهاند:
چنان با نيك و بد سركن كه بعد از مردنت عرفي | مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند |
پس بنابراين انسان بايد با يهودان يهودي و با نصاري نصراني و با مجوسان مجوسي و با منافقين منافق و با كفار كافر باشد و چون اغلب اهل دنيا بناي اينجور سلوك را گذاردهاند@گذاردند خل@ به جهت مصلحت متاع حيات دنيا دولت حق مغلوب شد و دولت باطل غالب آمد و اهل حق گوشهنشين و منزوي و بينام و نشان شدند و هر كس در تقلبات منافقانه متقلبتر و جلددستتر و تردستتر بود مشهورتر و معروفتر شد به طوري كه
«* رساله در غیبت صفحه 12 *»
اين متقلبين اهل حل و عقد و قبض و بسط شدند به طوري كه ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس و صاحب ولايت مطلقه عجل اللّه فرجه پردهنشين شد و حال مدت هزار سال و كسري است كه از بيياوري غيبت را اختيار كرده و اگر بنا چنين بود كه مردم از روي عقل در امور تفكر كنند و خوب را خوب دانند و خوبان را تصديق كنند و بد را بد دانند و بدان را تكذيب كنند چرا بايد امام زمان عجل اللّه فرجه ياوري نداشته باشد؟
باري اگر شخص عاقلي مردد شود كه تصديق اين جماعت كند و رفتار ايشان را حجت داند يا تصديق خداوند عالم جلشأنه كه ميفرمايد: لاتجد قوماً يؤمنون باللّه و اليوم الاخر يوادون من حاد اللّه و رسوله و لو كانوا آبائهم او ابناءهم او اخوانهم او عشيرتهم اولئك كتب في قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه و يدخلهم جنات تجري من تحتها الانهار
«* رساله در غیبت صفحه 13 *»
خالدين فيها رضي اللّه عنهم و رضوا عنه اولئك حزب اللّه الا ان حزب اللّه هم المفلحون.
و ترجمه فارسي اين آيه شريفه اين است كه «نخواهي يافت هيچ قومي را كه ايمان بياورند به خداي عزوجل و روز قيامت كه دوستي كنند با كساني كه دشمني ميكنند با خدا و رسول او9 اگر چه آن دشمنان پدران ايشان باشند يا پسران ايشان يا برادران ايشان يا اقوام و خويشان و عشيره ايشان باشند اين جماعتند كساني كه نوشته است خداي عزوجل دردلهاي ايشان ايمان را و مؤيد كرده ايشان را به روحي از خود و داخل ميكند ايشان را در بهشتهايي كه جاريست در زمين آنها نهرها در حالي كه مخلدند در آن بهشتها راضي است خدا از ايشان و ايشان راضيند از خدا ايشانند حزب خدا و بنده خدا آگاه باشيد به درستي كه حزب خدا رستگارانند و بس و كسان ديگر رستگار نخواهند بود» پس اگر شخص عاقلي در معناي اينجور آيات تفكر كند تصديق خداوند جلشأنه و تكذيب كساني كه غير از اين ميگويند خواهد كرد و مانند اين مردم سلوك
«* رساله در غیبت صفحه 14 *»
نخواهد نمود. باري منظور از اين فصل همين بود كه معلوم شود كه غيبتي كه خداوند جلشأنه حرام كرده غيبت مؤمنان است نه غيبت همه مردم بلكه غيبت كفار و منافقين حلال است بلکه واجب است و اگر زياده بر اين در اين فصل شرح دهم موجب ملال احوال بسياري از مردم خواهد بود.
فصل
در شناختن مؤمناني است كه غيبت ايشان حرام است و ايشان جماعتي هستند كه بندگان عالي در ديباچه كتاب اشاره به ايشان فرمودهاند و مجمل تصريحي درباره ايشان اينست كه كساني كه خدا را شناختهاند و اقرار دارند و همچنين رسول خدا را9 شناختهاند و اقرار دارند و همچنين امامان دوازدهگانه را شناختهاند و همچنين اقرار دارند كه آنچه ايشان فرمايش كردهاند حق است و از جمله فرمايشات ايشان بعضي واضحات است كه آنها را ضروريات دين و مذهب ميگويند كه در آنها اختلافي نيست و بعضي غير واضحات است
«* رساله در غیبت صفحه 15 *»
كه در آنها اختلاف هست مثل مسائلي که در هر زماني علماء در آنها اختلاف كردهاند پس اختلاف در امور مشكله موجب كفر و فسق مختلفين نخواهد بود و موجب حليت غيبت نخواهد بود اما در امور واضحه كه ضروريات دين و مذهب باشد كه اختلاف در آنها نيست اگر كسي خلاف كرد موجب فسق بلكه كفر او خواهد بود و موجب حليت غيبت او بلكه موجب وجوب غيبت او خواهد بود و آن اموري كه خلاف در آنها نيست چون از واضحات است همه اهل حل و عقد آنها را ميدانند اگر چه عامي باشند و احتياج ندارند كه تقليد از علماء کنند بلکه خود عوام مانند علماء عالمند به آنها و به واسطه آن امور واضحه بايد عوام علماي حق را از علماي باطل تميز دهند و شرح اين مطلب را به تفصيل در رساله ميزان به زبان فارسي شرح دادهام به طوري كه عوام بتوانند بفهمند و تصديق كنند.
و از جمله آن امور واضحه صفات خداست كه خداوند عالم جلشأنه عالم و قادر و حكيم و عادل
«* رساله در غیبت صفحه 16 *»
و رؤف و رحيم است كه محل اختلاف نيست مانند ساير صفات او كه در قرآن و احاديث و دعاها و زيارات هست و در دعاي جوشن كبير عمده آنها هست كه محل خلاف نيست. و همچنين صفات پيغمبر آخرالزمان9 كه محل خلاف و اختلاف نيست مانند اينكه او پيغمبر است بر كافه ناس و پيغمبر آخرالزمان است و بعد از او پيغمبري نخواهد آمد و او معصوم و مطهر است از هر گناهي و عيبي ونقصي و كذبي و سهوي و خطائي و نسياني .
و همچنين صفات ساير امامان دوازدهگانه كه ايشان خلفاي خدا و رسولند و معصوم و مطهرند از هر عيبي و نقصي و گناهي و كذبي و سهوي و خطائي و نسياني صلوات اللّه عليهم اجمعين و اينكه ايشان مفترض الطاعة هستند و لازم است اطاعت ايشان بر كافه مردم و همچنين در ساير امور واضحه مثل آنكه بعد از ايشان مردم دو قسمند بعضي عالم و بعضي عامي و عامي بايد در مسائلي كه نميداند از عالم اخذ كند و همچنين از امور واضحه است كه ملاهايي
«* رساله در غیبت صفحه 17 *»
كه طالب رياست دنيا هستند جانشين امام7 نيستند چرا که طالبان دنيا را امام7 جانشين خود نميكند چرا كه فرموده «دنيا جيفه گنديده است و طالبان دنيا جيفه خوارانند@خورانند خل@ مانند گرگان و سگان» و معلوم است که گرگان و سگان جانشينان امام7 نيستند اگر چه زبان ملايي داشته باشند چرا كه ملاهاي ساير دينهاي باطله هم زبان ملايي دارند و جانشين امام7 نيستند.
و همچنين از جمله امور واضحه اينست كه نماز و روزه و حج و جهاد و خمس و زكوة با شرايط آنها واجب است و همچنين مردن و مقبور شدن و سؤال نكير و منكر و برزخ و رجعت ائمه طاهرين: به اين دنيا و قيامت و بهشت و جهنم و مخلد بودن خوبان در بهشت و مخلد بودن كفار و منافقين در جهنم با ارواح و ابدانشان جق است پس هر كس ايمان به اينها دارد مؤمن است اگر چه گناه بكند و هر كس يكي از اينها را انكار كند كافر يا منافق است اگر چه عمل به بعضي از امورات شرعيه بكند .
و همچنين از جمله امور واضحه اينست كه
«* رساله در غیبت صفحه 18 *»
هر كس اقرار به ضروريات دين و مذهب دارد مؤمن است و هر كس بگويد كه چنين كسي كافر است خود او كافر است و اين امر بسياري از مردم را كافر كرده و از جرگه ايمان و اسلام بيرون كرده و مردم غافلند مثل اينكه ميبينند@ميبينيد خل@ كه مؤمناني چند در اين آخرالزمان ميگويند و در كتابهاي خود مينويسند كه ما اقرار داريم به جميع ضروريات دين و مذهب و هر كس اقرار به جميع آنها يا بعض آنها نداشته باشد كافر ميدانيم و جماعتي در مقابل ايشان ميگويند كه ايشان كافرند اگرچه به زبان اظهار کفر خود را نكنند ولكن در دلهاشان انكار ضروريات را دارند و به معراج جسماني و معاد جسماني قائل نيستند و ائمه طاهرين را: خالق و رازق ميدانند و اگر آن مؤمنان بيچاره بگويند كه هر كس را شماها به جهت انكار ضرورت دين و مذهب كافر ميدانيد ما@ماها خل@ هم كافر ميدانيم در جواب ميگويند شما به ظاهر اينطور ميگوييد و در دلهاي خود غير از اين را اعتقاد داريد و دروغ ميگوييد كه ميگوييد ما اعتقاد به ضروريات دين و مذهب داريم.
«* رساله در غیبت صفحه 19 *»
باري اگر عاقلي به اين جماعت بگويد كه شما از دلهاي ما چه خبر داريد آيا علم غيب داريد يا عالم به غيب به شما خبري داده جوابي نخواهند داشت اگرچه به ضلالت خود باقي باشند و معلوم است كه هر كس مقر به ضروريات را كافر داند به ضرورت اسلام و ايمان خود او كافر است و دائره غيبت در حق او واسع است.
فصل
آيه شريفه: ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة في الذين آمنوا به طوري كه گذشت و به ترجمه فارسي عرض كردم، دلالت ميكند كه خداوند عالم جلشأنه حرام كرده بر مؤمنان كه گناه يكديگر را فاش كنند پس اگر دو نفر هر دو خبر داشته باشند از گناه مؤمني و با يكديگر نقل كنند گناه او را به طوري كه بيخبري مطلع نشود گناه آن شخص فاش نشده ولكن اگر خبر دادند به كسي كه مطلع نبوده آن وقت گناه او فاش شده و مرتكب
«* رساله در غیبت صفحه 20 *»
غيبت حرام شدهاند پس بنا بر اين اگر اهل خانه مطلع شدند به گناه يكي از اهل خانه مادام كه با يكديگر مذاكره آن گناه را بكنند آن گناه فاش نشده پس غيبت حرامي اتفاق نيفتاده ولكن اگر اهل خانه به غير اهل خانه خبر دهند آنگاه گناه او فاش شده و غيبت حرام اتفاق افتاده و همچنين اگر اهل محله بر گناه مؤمني مطلع شدند و با يکديگر مذاکره کردند آن گناه فاش نشده ولکن اگر از براي اهل محله ديگر نقل کردند آن گناه فاش شده و غيبت حرام اتفاق افتاده و همچنين اگر اهل شهري مطلع شدند به گناه مؤمني و با يكديگر مذاكره كردند آن گناه فاش نشده ولكن اگر از براي اهل شهري ديگر نقل كردند آن گناه فاش شده و غيبت حرام به عمل آمده.
پس چون در آيه شريفه نهي فرموده از فاش كردن گناه مؤمنان چنين معلوم ميشود كه اگر كسي به زبان غيبت نكند ولكن به كسي بنويسد گناه مؤمني را آن گناه را فاش كرده و به عذاب موعود در آيه شريفه گرفتار خواهد شد و اگر كسي كتابي نوشت
«* رساله در غیبت صفحه 21 *»
و در آن كتاب گناه مؤمني را نوشت پس هر كس كه آن كتاب را بخواند آن گناه در نزد او فاش شود و فاش كننده آن كسي بود كه كتاب را تصنيف كرده پس در هر عصري از اعصار و در هر مصري از امصار كه آن كتاب خوانده شود و كسي بر آن گناه مطلع شود آن گناه فاش شده و باعث آن شخص نويسنده كتاب است و از اين آيه شريفه معلوم ميشود كه كتب رجالي كه نوشته ميشود در جرح و تعديل روات خلاف شرع است در حق بعضي از روات كه مؤمن بودهاند و صاحبان آن كتابها از اين معني غافل بودهاند و باعث اشاعه فواحش بسياري در حق مؤمنان شدهاند .
باري و اگر در اين آيه شريفه خداوند جلشأنه وعده عذاب كرده بر كسي كه گناه كسي را فاش كند پس چه خواهد بود گناه كسي كه تهمتي را به مؤمني نسبت دهد و در كتابي بنويسد و آن كتاب در دست مردم افتد و تا روز قيامت آن تهمت و افتراء را بخوانند و گناه غيبت كننده و تهمت زننده در فصلي جداگانه عرض خواهد شد.
«* رساله در غیبت صفحه 22 *»
فصل
از جمله آياتي كه دلالت ميكند بر عذاب غيبت كننده اينست كه فرموده: ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة في الذين آمنوا لهم عذاب اليم في الدنيا و الاخرة و ترجمه فارسي در فصل اول ذکر شد پس معلوم است كه از براي غيبت كننده است عذاب دردناك در دنيا و آخرت و از جمله آيات اين آيه است كه فرموده است: و لايغتب بعضكم بعضا أيحب احدكم انيأكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه يعني «غيبت نكند بعضي@بعض خل@ شما مؤمنان بعضي را آيا دوست ميدارد احدي از شماها كه@آنکه@ بخورد گوشت برادر خود را و حال آنكه او مرده باشد پس كراهت داريد از خوردن گوشت برادر مرده خود» و اين آيه دليل است بر اينكه عذاب غيبت كننده اينست كه گوشت مردار گنديده را بخورد در دنيا و آخرت اگر چه در دنيا خود نفهمد كه مردار ميخورد و
«* رساله در غیبت صفحه 23 *»
خداوند حكيم جل شأنه عمداً مخفي كرده بعضي از عذابها را در دنيا تا آنكه بتوانند گناه كنند ولكن در آخرت احساس آن عذابها را خواهند كرد و كساني كه به مرتبه علماليقين رسيدهاند در دنيا هم ميبينند كه گناهكاران به عذاب گرفتارند ولكن احساس نميكنند چنانكه فرموده: لو تعلمون علم اليقين لترون الجحيم و فرموده: ان جهنم لمحيطة بالكافرين يعني «اگر ميدانستيد دانش يقيني را و شك نداشتيد هر آينه ميديديد جهنم را البته به درستي كه جهنم احاطه كرده است به كافرين» و اگر مردم در دنيا احساس عذاب گناهان را ميكردند گناه نميكردند پس ايشان را طوري آفريده كه احساس نكنند تا گناه بكنند چنانكه در آيه شريفه فرموده: انما نملي لهم ليزدادوا اثماً و لهم عذاب مهين يعني «اينست و جز اين نيست كه مهلت ميدهيم ايشان را تا گناه زياد كنند و از براي ايشان است عذاب خوار كننده».
«* رساله در غیبت صفحه 24 *»
و شاهد بر اين معني كه عرض شد حديثي است كه در كتاب تفسير صافي از جوامع روايت كرده كه ابابكر و عمر فرستادند سلمان را نزد پيغمبر9 كه طعامي از براي آنها بياورد پس پيغمبر9 او را فرستاد نزد اسامة بن زيد كه از او طعام بگيرد پس اسامه گفت چيزي نزد من نيست پس برگشت سلمان به سوي آن دو نفر و گفت طعامي نزد اسامه نبود پس آنها گفتند اسامه بخل كرده و اگر ما بفرستيم سلمان را كه از چاه پر آبي آب بياورد آب آن چاه فرو خواهد رفت پس رفتند نزد رسول خدا9 پس رسول خدا به ايشان فرمود كه چه ميشود مرا كه ميبينم گوشت را در دهنهاي شما گفتند ما امرور گوشت نخوردهايم پس پيغمبر9 فرمود گوشت سلمان و اسامه را خوردهايد .پس معلوم شد پيغمبر9 كه عالم به علم يقين بود ميديد گوشت را در دهن آن دو نفر عليهما ما عليهما اگرچه خودشان نميفهميدند و ساير مردم نميديدند.
«* رساله در غیبت صفحه 25 *»
و حديثي ديگر از پيغمبر9 است كه فرمودند «حذر كنيد از غيبت كردن به جهت آنكه غيبت بدتر است از زنا به حهت آنكه زناكار توبه ميكند و خدا توبه او را قبول ميكند و غيبت كننده آمرزيده نخواهد شد تا آنکه غيبت شده از او راضي شود.
و حديثي ديگر از آن حضرت است كه فرمودند غيبت سريعتر است در دين شخص مسلم از آكله در اندرون او و از حضرت صادق7 روايت شده كه فرمود@فرمود فرمود خل@ رسول خدا9 هر كس فاش كند گناهي را مانند كسي است كه آن گناه را كرده باشد.
و از اين حديث شريف چنين معلوم ميشود كه گناه غيبت گناه معيني نيست و مختلف ميشود به اختلاف گناه فاش شده پس آن گناه فاش شده هر قدر عظيمتر است گناه غيبت به همان قدر عظيم خواهد بود و اگر آن گناه فاش شده كوچك است گناه غيبت هم كوچك خواهد بود و اگر از كباير است كبيره و اگر از
«* رساله در غیبت صفحه 26 *»
صغاير است صغيره و اگر اثم ظاهر است ظاهر و اگر اثم باطن است باطن و اگر متعدد است متعدد و اگر واحد است واحد و اگر بسيار است بسيار و اگر كم است كم در جميع حالات گناه غيبت داير مدار گناه فاش شده است و بعد از اين حديث شريف احتياج نيست كه اندازه معيني از گناه غيبت را از حديثي عرض كنم پس چون مراد خداوند عالم جلشأنه اين بود كه گناه مؤمنان@مؤمنين خل@ فاش و شايع نشود قرار داد كه هر كس هر گناهي را فاش كند جزاي او آن@اين خل@ باشد كه همان گناه را از براي او ثبت كنند و عذاب آن را بر او وارد آورند.
و بسا كسي گمان كند كه گناه غيبت كردن چنين است و آن اينست كه در غياب مؤمني گناه او را فاش كنند ولكن در حضور او اگر گناه او را فاش كند غبيت نشده پس جايز است و اين گمان غفلتي است ظاهر بلكه مراد خداوند عالم جلشأنه اينست كه گناه مؤمني فاش نشود پس فرق نميكند كه در غياب او فاش شود يا در حضور او بلكه در حضور او بدتر خواهد بود
«* رساله در غیبت صفحه 27 *»
چرا كه علاوه بر اينكه@آنکه خل@ معصيت او فاش شده خجل و ذليل شده و خدا بيشتر غضب خواهد كرد .
پس اگر گناه فاش كردن گناهي به اندازه آن گناه شد آيا گناه كسي كه افتراء و تهمت به مؤمني بيگناه زند چقدر خواهد بود.
ان الذين يؤذون المؤمنين و المؤمنات بغير مااكتسبوا فقد احتملوا بهتاناً و اثماً مبيناً. يعني «به درستي كه كساني كه اذيت ميكنند مؤمنين و مؤمنات را بي آنكه گناهي كرده باشند پس به تحقيق كه برداشتهاند آن اذيت كنندگان بهتان و اثم آشكاري را و كمتر مقدار عذاب ايشان آنست كه گناه همان بهتان با ضررهايي كه به مؤمن بيگناه رسانيده و ضرر ساير مؤمنان كه به جهت اين تهمت با آن مؤمن معاشرت نكردند بر دوش او باشد و از اينست كه در آيه شريفه فرموده: فقد احتملوا بهتاناً و اثماً مبيناً و صريح است كه بهتان را بر دوش خود حمل كرده و چگونه چنين نباشد و حال آنكه گناه فاش
«* رساله در غیبت صفحه 28 *»
كردن گناه اين بود كه آن گناه را به پاي فاش كننده بنويسند پس اين كمتر گناهي است كه حمل كرده و بر دوش خود بار كرده افتراء گوينده و آن قدري را كه مستحق است از حوصله اين خلق منكوس بيرون است پس اگر به افتراء گفت مؤمني زنا كرده مثلاً خود او زاني محشور خواهد شد با گناه ضررهاي وارده بر آن مؤمن و اگر به افتراء گفت فلان مؤمن بيدين است يا فاسق يا كافر است خود او همان بهتان را بر دوش خود حمل كرده و بيدين و فاسق و كافر محشور خواهد شد و اگر به افتراء گفت فلان مؤمن عالم جاهل است ومؤمن نيست و كافر است و از اهل بدعت است خود او محشور خواهد شد جاهل و كافر و از اهل بدعت و بسا آنكه بيخبري باور كرد از آن مفتري آن افتراء را در حق آن مؤمن و عداوتها كرد با او و ضررها رسانيد به او و باعث همه اينها آن شحص مفتري بوده پس گناه جمله اينها را به پاي او خواهند نوشت.
«* رساله در غیبت صفحه 29 *»
و بسا آنكه اشخاصي بسيار اين افتراء را باور كردند و همه عداوتها كردند و ضررها رسانيدند و اذيتها كردند و همه اينها به گردن آن شخص مفتري است و عذاب آنها را بايد بكشد و بسا آنكه آن افتراء منتشر شود و به شهرهاي بسيار برسد و اهل همه آن شهرها عداوتها كنند و بسا آنكه از زمان حيات تهمت گوينده آن افتراء بگذرد و منتشر شود در ساير سالهاي آينده در سالهاي دراز و بسا آنكه تا روز قيامت آن افتراء در هر عصري منتشر باشد و اهل هر عصري عداوتها كنند و لعنها كنند و طعنها بزنند و گناه همه اينها به گردن همان مفتري اول است و بسا آنكه به افترائي كه فلان شخص مؤمن عالم جاهل است جمع كثيري و جم غفيري باور كنند واز آن مؤمن عالم كناره جويند و اعتناء به او نكنند و در امور دين خود و در اعتقادات باطنه و در اعمال ظاهره جاهل بمانند و بر حال جهل بميرند و گناه همه اينها به دوش آن مفتري اول است. اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذلك اللهم العن العصابة التي
«* رساله در غیبت صفحه 30 *»
جاهدت الحسين7 و شايعت و بايعت و تابعت علي قتله.
و امام7 گناه مفتري را بيشتر از گناه قاتلان سيدالشهداء7 فرموده و دليل بيان كرده و فرموده به جهت آنكه قاتلان سيدالشهداء و اصحاب او: ايشان را كشتند و از اين دنيا رفتند نزد پروردگار خود و مرزوقند در احسن احوال و اين مفتري مردم را منع كرد از اينكه حق را از اهل حق قبول كنند پس مردند با حالت بيديني و جهل و ناداني و عداوت با حق و اهل حق پس گرفتار شدند به عذاب ابدي پس قاتلان سيدالشهداء7 هلاك كردند او و اصحاب او را در دنيا و آن مفتري هلاك كرد مردم را در دنيا و آخرت و از اين قبيل احوال و اطوار ناشايست در آخرالزمان در هر شهري و دياري شايع گشته به طوري كه:
گر نويسم شرح آن بيحد شود | مثنوي هفتاد من كاغذ شود |
عبرت بگيرند@بگيريد خل@ كه چه بر اين داشته مردم را كه
«* رساله در غیبت صفحه 31 *»
هيچ نزاعي ديني با اهل ساير ادياني كه به اتفاق باطلند ندارند و همه همت خود را در اين صرف ميكنند كه افتراء و تهمتي ببندند و غيبتي از اهل حق كنند. رضاً بقضاء الله و تسليماً لامره انا لله و انا اليه راجعون.
فصل
در ذكر مواضعي كه استثناء شده و جايز است در آن مواضع غيبت كردن. پس چون معلوم شد كه خداوند عالم جلشأنه نخواسته كه مردم گناه مؤمنان را فاش كنند پس مادام كه شخص پرده خود را ندريده و علانيه گناه نميكند نبايد گناه او را فاش كرد اما اگر خود او پرده خود را دريد و علانيه گناه كرد و متجاهر به فسق شد خود او گناه خود را فاش كرده و گناه فاش كردن را هم به جان خود خريده پس در غياب و حضور چنين كسي ذكر عمل ناشايست او بشود گناهي ندارد و اگر احتمال برود كه از ذكر كردن آن گناه ملول ميشود و ترك ميكند آن عمل
«* رساله در غیبت صفحه 32 *»
را مستحب است بلكه اگر احتمال انزجار او قوي شد واجب هم هست كه غيبت او را بكنند قربة الي اللّه و به ثواب عظيمي خواهند رسيد و كمتر حسني كه در غيبت اوست اينست كه مفاخرت به آن عمل نتواند كرد اگر چه ترك نكند و ساير مردم منضجر از او و عمل او خواهند شد و اكتساب از او نخواهند كرد و اعانت او را نخواهند نمود و متذكر خواهند شد و غافل نخواهند بود پس ادني درجه جواز غيبت است و درجه وسط استحباب آنست و درجه اعلي وجوب آن.
و همچنين مستثني شده غيبت در مرافعات در نزد حكام شرع و غير ايشان و به محض اينكه كسي گفت من از فلان شخص طلب دارم و او نميدهد غيبت او را كرده و لكن چنين غيبتي جايز است و همچنين جايز است غيبت در مقام اداي شهادت و جرح شهود .
و همچنين جايز است از براي مظلوم كه غيبت كند از ظلم كننده خود حتي آنكه اگر ميزبان اكرام
«* رساله در غیبت صفحه 33 *»
از مهمان نكند در آداب و تهيه غذا به طوري كه لايق احوال ايشانست بر مهمان جايز است غيبت او و آيه شريفه لايحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم دراين مقامات تفسير شده.
و همچنين جايز است در مسائل علميه خطا و لغزش و سهو و نسيان عالمي را بيان كردن كه مبادا ديگران به خطا افتند و بسا آنكه مستحب و بسا آنكه واجب شود .
و همچنين جايز است در مقام اصلاح كه عمل بد كسي را از براي كسي نقل كنند كه آن شخص او را از آن عمل بد باز دارد .
و همچنين در مقام استشاره كه مبادا كسي بيخبر گرفتار شود در معاملات و مناكحات و معاشرات و امثال اينها .
و چون معلوم شد از فصلهاي گذشته كه مراد خداوند عالم اينست كه فاحشه و گناه فاش نشود پس اگر عيبي فاش باشد و كسي ذكر آن را در غياب معيوب
«* رساله در غیبت صفحه 34 *»
بكند مانند كوري و كري و لنگي و درازي و كوتاهي و سياهي و سفيدي و شدت و غضب و بدخلقي و امثال اينها كه همه مردم ميبينند و ميدانند اگر كسي در غياب معيوب ذكري از اينها كرد غيبت حرام نكرده اگر چه شخص معيوب کراهت از ذکر آنها داشته باشد به شرط آنكه مراد گوينده و شنونده سرزنش و عيبجويي و عيبگويي نباشد چنانكه فرموده: و لاتنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق و بعد الايمان و اگر به جهت سرزنش چيزي بگويد خود او مبتلي به همان عيب خواهد شد و همين ابتلاء عقوبتي است كه بر او وارد آمده حتي آنكه اگر كسي به جهت سرزنش فسق و فجور كسي را كه جايز است غيبت آن ذكر كند خود آن مبتلي به همان فسق و فجور خواهد شد و اين عقوبت عقوبت سرزنش است و دخلي به عقوبت غيبت ندارد.
پس شخص عاقل بايد از مكافات عمل خود بپرهيزد اگر چه در نفس خود خلوص از براي خداوند جل جلاله را ببيند و تفحص و تجسس از لغزشهاي
«* رساله در غیبت صفحه 35 *»
مؤمنان نكند و اگر اتفاقاً لغزشي ديد سرزنش نكند و ملتفت مكافات و عقوبات حاضره دنيويه باشد و ملتفت باشد كه خداوند عالم جلشأنه حفظ ميكند انسان را از لغزشها و اگر خود او را حفظ نكند او هم خواهد لغزيد به همان طوري كه لغزنده لغزيد .
و بد نيست كه چند حديثي از براي متذكر شدن برادران ديني ذكر كنم. در اصول كافي در باب طلب عثرات مؤمنين از اسحق بن عمار روايت كرده گفت كه شنيدم از حضرت صادق7 كه ميفرمود فرمود رسول خدا9 اي معشر كساني كه ايمان آوردهايد به زبان خود و خالص نشده است ايمان در قلب شما مذمت نكنيد مسلمين را و تفحص مكنيد لغزشهاي آنها را پس به درستي كه هر كس تتبع كند عورات ايشان را تتبع كند خدا عورت و لغزش او را و كسي كه خدا تتبع كرد عورت او را رسوا ميكند او را اگرچه در اندرون خانه او باشد.
و احاديث به اين مضمون در همين باب بسيار بود به جهت اختصار اكتفاء به همين حديث شد و از جمله
«* رساله در غیبت صفحه 36 *»
آنها چنين معلوم ميشود كه كساني كه در صدد تفحص و تتبع زلات و لغزشهاي مؤمنينند مؤمن نيستند و اسلام را به زبان تنها اختيار كردهاند پس اگر كسي بخواهد واقعاً مؤمن باشد و نجات آخرت را ميخواهد بايد از اين صفت احتراز كند چرا كه اسلام به زبان بدون ايمان قلب باعث نجات آخرت نيست چنانكه در اخبار بسيار وارد شده .
و باز از حضرت صادق7 روايت كرده كه آن حضرت فرمود فرمود رسول خدا9 كه طلب مكنيد عثرات و لغزشهاي مؤمنين را پس به درستي كه كسي كه تتبع كند لغزشهاي برادر خود را تتبع ميكند خدا لغزشهاي او را و كسي كه خداي عزوجل تتبع كرد لغزشهاي او را رسوا ميكند او را اگر چه در جوف خانه او باشد.
و از همان حضرت7 روايت كرده كه فرمود دورتر حالي كه بنده دور است از خدا وقتي است كه كسي معاشرت كند با كسي و او حفظ
«* رساله در غیبت صفحه 37 *»
كند لغزشهاي او را از براي سرزنش كردن او در روزي از روزها.
و در همين كتاب در باب تعيير و سرزنش از همان حضرت7 روايت كرده كه فرمود كسي كه سرزنش كند مؤمني را سرزنش کند خداي عزوجل او را در دنيا و آخرت.
و از همان حضرت7 روايت کرده که فرمود رسول خدا9 کسي که فاش کند گناهي را مانند کسي است که آن گناه را کرده و کسي که سرزنش کند مؤمني را به چيزي نخواهد مرد تا آنکه مرتکب شود آن را.
و از همان حضرت7 روايت كرده كه فرمود كسي كه سرزنش كند مؤمني را به گناهي نخواهد مرد تا آنكه مرتكب همان گناه شود. و همين قدر از احاديث در اين مختصر از براي مؤمن كافي است. و چون اين فصل را از براي مواضع غيبتها عنوان كردهام مناسب اينست كه اين نكته را هم عرض كنم كه در مواضعي كه غيبت جايز باشد بايد به همان
«* رساله در غیبت صفحه 38 *»
موضع حاجت اكتفاء كرد نه اينكه هر كس در يك امري از امور غيبتش جايز باشد مطلقاً جايز الغيبة است در هر امري مثلاً كسي ظلم به مردم را علانيه ميكند و چون متجاهر به فسق است غيبت او جايز است اما در همان ظلم كردن غيبت او جايز است و ساير معصيتها كه از او صادر شود كه مردم خبر ندارند و يك نفري خبر شده جايز نيست كه غيبت او را بكند به جهت آنكه او متجاهرالفسق در ظلم بوده چرا كه خداوند عالم جلشأنه فاش كردن گناه را حرام كرده و گناهي كه مردم خبر ندارند نبايد فاش كرد پس هر گناهي را كه گناهكار ميپوشاند بايد پوشانيد و هر گناهي را كه فاش ميكند كه فاش است و غيبتي در آن نيست.
و همچنين است در هر موضعي و محل حاجت را اذن دادهاند كه غيبت جايز است مثل آنكه در ادعاي بر شخصي همينقدر جايز است كه مدعي بگويد من طلب دارم و طلب مرا نميدهد و همينقدر موضع حاجت اوست و لكن چون جايز شد كه اين غيبت
«* رساله در غیبت صفحه 39 *»
را بكند مطلقاً جايز نيست كه او را غيبت كند به گناهاني كه مستور است از مردم و او خبر شده و همچنين است حال در همه موارد استثناء و از اين فصل معلوم شد كه احكام خمسه در غيبت جاريست چنانكه ظاهر شد در مواضع استثناء و غير آن.
فصل
اما كفاره غيبت حرام دو چيز است يكي طلب حليت از غيبت شده پس اگر حلال كرد غيبت كننده را و از او راضي شد ديگر گناه غيبت از براي او باقي نخواهد ماند .
كفاره دويم آنكه هر وقت متذكر شود و به ياد غيبت شده افتد از براي او استغفار كند چنانكه گذشت كه حضرت پيغمبر9 فرمودند غيبت بدتر است از زنا چرا كه زنا كننده توبه ميكند و خدا توبه او را قبول ميكند و غيبت كننده آمرزيده نخواهد شد تا آنكه غيبت شده از او راضي شود .
و حديثي ديگر در باب غيبت در اصول كافي از
«* رساله در غیبت صفحه 40 *»
حضرت صادق7 روايت كرده كه فرمودند سؤال كرده شد پيغمبر9 كه چيست كفاره اغتياب؟ فرمودند طلب مغفرت ميكني از خدا از براي كسي كه غيبت كردهاي او را هر وقتي كه به ياد او افتي.
و به همينقدر در اين مختصر اكتفاء ميكنم چرا كه از براي طالبان حق كافيست و فارغ شدم از نوشتن آن در روز پنجشنبه بيست و هفتم شهر جمادي الاخر@جماديالاخرة خل@ از شهور سنه 1295 حامداً مصلياً مستغفراً.