07 مواعظ در اسرار شهادت محرم‌الحرام 1300 آقای شریف طباطبائی – چاپ

 

مواعظ در اسرار شهادت محرم الحرام 1300

 

از افاضات عالم رباني و حكيم صمداني

مرحوم آقاي حاج محمد باقر شريف طباطبائي

اعلي الله مقامه

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 2 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین

و لعنة الله علی قاتلیهم و ظالمیهم و  مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبی حقوقهم

و ناصبی شیعتهم و منکری فضائلهم و الساعین فی اطفاء نورهم من الجن و الانس

من الاولین و الآخرین ابد الابدین و دهر الداهرین.

اما بعد؛ بر دوستان و اولیاء پوشیده نماند که چون اسرار شهادت حضرت ابی‌عبدالله صلوات الله و سلامه علیه را اگرچه علماء و حکماء و مطلعین بر اخبار ائمه طاهرین سلام الله علیهم هر کدام به قدر وسع و طاقت خود آن‌قدر که مقدورشان بود چه زبانی فرمایش فرموده‌اند و  چه در کتب نوشته‌اند، لکن حاقّ و حقیقت آنها آن طوری که دیگر  به هیچ وجه شکی و شبهه‌ای و ریبی و لو عقلاً باشد در آنها نرود و خدشه‌بردار نباشد بسیار کم بود، و آن‌قدرش هم که مخدوش نبود و از اهلش صادر شده بود پرده‌های بسیار از باب مصالحی چند بر روی آنها کشیده شده بود؛ تا در این اوان که خداوند منّان از برکت امام زمان و آباء طیبین آن جناب صلوات الله علیهم منّتی بر سر ضعفای مؤمنان گذارد و آنها را واقع ساخت در عصری که حقایق ایمان و دقایق علوم و معارف برای بی‌غرضان

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 3 *»

به واسطه دلیل و برهان محکم متقن مکشوف و عیان می‌شد، و محض نعمت ابتدائی علماء عدول نافین از دین تحریف غالین و انتحال مبطلین و تأویل جاهلین بنای کشف اسرار و ارائه انوار آل‌محمد الاطهار علیهم سلام الله الملک الجبار گذاردند، و ناشر فضائل ائمه طاهرین باقر علوم اولیاء دین صلوات الله علیهم اجمعین سرکار روحنا فداه در بلده طیّبه همدان در دولتسرای خود در دهه محرم سنه هزار و سیصد هجری بنای ذکر مصیبت گذاردند و بیان اسرار شهادت حضرت سید مظلومان؟ع؟ را می‌فرمودند؛ لهذا این ناچیز به قدر وسع در ضبط آنها کوشیده، بتوفیق الله بنای نوشتن آنها را گذاردم که هدیه‌ای باشد برای اخوان، امید که از دعای خیرم فراموش نفرمایند و لاحول و لاقوة الّا بالله العلیّ العظیم و مشتمل است بر چند مجلس. خداوند ان‌شاء‌الله توفیق بدهد نویسنده آن را و نسخه‌کننده را و کسانی که از خواندن و شنیدن اینها متذکر می‌شوند.

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 4 *»

مـوعظه اول

 

(پنجشنبه / چهارم محرم‌الحرام 1300)

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 5 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین

و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم

و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.

خداوند عالم در كتاب محکم خود مى‌فرماید:

 

ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.

ترجمه فارسی این آیه شریفه این است که خداوند عالم فرموده که خدا خریده است از جمیع مؤمنان جان‌های ایشان را و مال‌های ایشان را بأن لهم الجنة و در عوض این جان و مال بهشت خود را قرار داده. و علامت آن کسانی که فروختند در زمان‌های پیش، علامت آن کسانی که جان و مال خود را فروختند به خدا و به عوض گرفتند بهشت او را این است که جنگ می‌کنند بعد از این یعنی بعد از قرآن.

پیش از قرآن در زمان‌های گذشته ــ  که وقتی که فکر کنید ان‌شاء‌الله خواهید فهمید؛ ــ  یعنی در عالم ذر، در عالم ألست بربکم، در عالم پیش فروختند جان و مال خود را در راه خدا و بهشت را خریدند در عوض آن جان و مال. علامت آن جماعتی که این معامله را کردند این است که بعد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 6 *»

از نزول آیه و بعد از نزول قرآن جنگ می‌کنند در راه خدا و جمعی را می‌کشند و کشته می‌شوند در راه خدا.

دیگر اگر  یک‌خورده فکر می‌کنید می‌فهمید ان‌شاء‌الله. دیگر این تفسیرهایی که عرض می‌کنم دخلی به تأویل و باطن باطن ندارد ظاهر است. ببینید هیچ‌کس نفروخت جان و مال و آنچه داشت به خدا که جنگ کند در راه خدا و جمعی را بکشد و بعد کشته شود و بعد جمیع اموال و اسباب او به غارت برود. هیچ‌کس چنین کاری نکرده مگر سیدالشهداء صلوات الله و سلامه علیه. ببینید چقدر واضح است که خداوند عالم پیش از وقوعش خبر داده. ملتفت باشید ان‌شاء‌الله درست فکر کنید. پس همین‌طور که خدا اعتنا کرده به این امر باید مؤمنین اعتنا کنند.

فکر کنید ان‌شاء‌الله امرهای کوچک و امرهای پست قابل اعتنا نیست خصوص اعتنای خدا. خیلی چیزها در ملک خدا می‌شود و خدا به طور ظاهر خبر نداده که خواهد شد، لکن امرهای بسیار بزرگ و امرهای عظیم را خدا اعتنا می‌کند، پیغمبرش اعتنا می‌کند، همه مؤمنین باید اعتنا کنند. فکر کنید ان‌شاء‌الله و نباشد قاعده‌تان مثل قاعده مردمِ غافل که بی‌فکر  و بی‌تدبیر  بنشینید. پس امری است بسیار عظیم، که وقتی متذکرتان کنم خواهید فهمید.

عرض می‌کنم اگر این امر واقع نشده بود به غیر از معصومین برای هیچ‌کس نجات نبود و تمام خلق غیر از معصومین باید به جهنم بروند و

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 7 *»

خداوند خواست به تدبیری از تقصیر  گناهکاران بگذرد و گناه ایشان را خواست به تدبیری ببخشد از این جهت این تقدیر را فرمود و این معامله را فرمود. و هرکس قابل این نبود که چنین معامله‌ای را بکند. دیگر فکر کنید، و در معامله خدا قرار داده رضا را، تراضی را قرار داده، اگر کسی چیزی بفروشد و اکراهی داشته باشد تمام علماء می‌گویند این معامله صحیح نیست. اهل ادیان تمام این را می‌گویند، در قباله می‌نویسند بدون اکراه و اجبار. معامله‌ای که اکراهی در آن باشد خدا آن را باطل دانسته حالا خود خدا معامله‌ای بکند که کسی اکراهی داشته باشد چنین معامله‌ای نخواهد کرد. بخواهد مال کسی را جان کسی را بخرد و به طور رضا نباشد در ظاهر  یا در دلش اکراهی باشد، خدا این معامله را نمی‌کند به جهت آنکه خدا خدایی است که محتاج به مال و جان کسی نیست. حالا اگر یک جایی هم حکم کرده باشد که مالتان را بدهید او احتیاجی ندارد. ان‌شاء‌الله از روی بصیرت فکر کنید اگر کسی احتیاجی به مال و جان کسی داشته باشد قدری مسامحه می‌شود بکند یک جوری کنند معامله را سرش را بهم بیارند، یحتمل، در عالم خلق این احتمالات را می‌شود داد. لکن درست تعقل کنید خداوند عالم هیچ احتیاجی به جان کسی ندارد چنان‌که هیچ احتیاجی به مال کسی ندارد حالا چنین کسی معامله کند با کسی که او توی دلش راضی نباشد و به طور تکلف بکند آن را یا از راه ترسی بکند ببینید چنین چیزی معقول است؟

دقت کنید از روی بصیرت ببینید یک کسی را اکراه کنند به طوری

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 8 *»

که رو درافتد به اصطلاح یا التماس کنند تا راضی شود این باز در دلش راضی نیست. یک کسی را بترسانند چوبی چماقی به میان بیارند که فلان چیز را بفروش و آن وقت از روی ترس کسی معامله‌ای کند این از روی رضا نشده و کسی که از دل مردم آگاه است و عالم است به غیوب مثل اینکه عالم است به شهاده البته چنین معامله‌ای نمی‌کند. کسی بیاید از راه ترس خودش را بفروشد به خدا البته نمی‌کند آن معامله را؛ چرا که احتیاجی ندارد. همچنین کسی که رو دربیفتد و معامله کند خدا نمی‌کند آن معامله را و در معامله تراضی شرط است.

پس بدانید از روی رضا و رغبتِ تمام باید آن مؤمنین که جانشان را فروخته‌اند و مالشان را فروخته‌اند همین‌طور که در ظاهر کرده‌اند در باطن هم باید هیچ اکراه نداشته باشند و از روی اشد رضا و رغبت جان و مال خود را بفروشند و خدا هم از روی اشد رضا و رغبت بهشت را در عوض به ایشان بدهد.

پس فکر کنید کسی که جانش را بدهد، مالش را بدهد، توی این دنیا هیچ عوض نگیرد و همه‌اش برای رضای خدا و در راه رضای خدا باشد، ملتفت باشید همه‌کس نمی‌تواند چنین کاری بکند دلش هم بخواهد جرأتی بکند باز نمی‌تواند. فکر کنید‌ ان‌شاء‌الله هر کسی یک‌جور نفسی دارد یک‌طوری است که بخواهد به زور خود را راضی کند از چیزی کأنّه نمی‌تواند. ملتفت باشید چه عرض می‌کنم معامله باید به رضا باشد و اگر اکراهی داشته باشی در معامله‌ای که می‌کنی و بیایند یا به التماس یا

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 9 *»

به زور تو را راضی کنند و معامله‌ای بکنی، چون مردم از قلبت خبر ندارند می‌گویند راضی شد. ولکن آن کراهت دل را که میل نداری، آن را نمی‌توانی از خود برداری. اگر میل داری داری و اگر میل نداری خود نمی‌توانی کراهت را از خود برداری. از این جهت وقتی عرضه شد به خلق در آن روزی که این بیع و شریٰ شد؛ دیگر هر کس اقرار دارد که پیغمبر  پیغمبر خداست و بر حق است، باید اعتقاد داشته باشد که این بیع و شریٰ واقع شده، این کلام خدا است. و هر کس اعتقاد نداشته باشد مسلمان هم نیست خدا خبر داده که ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة پس چون خدا خرید و خدا مطلع بود بر ظاهر  و باطن آنها که راضی هستند و آنها هم فروختند، پس معلوم است که راضی بوده‌اند به اشد رضا و رغبت. پس وقتی این معامله را خواست خدا بکند هیچ پیغمبری و هیچ بزرگی جرأت نکرد پا پیش بگذارد. سرّ این معامله را فکر  کنید. بدون سبب و جهت خدا به کسی بگوید برو جان بده، مال بده این را خدا نمی‌گوید و نمی‌کند لکن چون خدا دید خلق بسیاری را از اول آدم تا خاتم تا بعد خلق خواهد کرد و آنها معامله را با خدای خود به طور رضا و رغبت نخواهند کرد و چون چنین بود از دل‌های آنها خبر داشت که اینها معامله را درست نمی‌کردند، خودش هم معامله با آنها نمی‌کرد به جهتی که آنها اکراه دارند و خدا خواست آنها را یعنی بعضی از این خلق را که باز در علم سابق خودش گذشته بود که تدبیری در کارشان خواهد کرد و اینها هم معامله درستی با خدا ندارند، تدبیری کرد که یک شفیعی و یک رئیسی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 10 *»

برای اینها قرار دهد که آن شفیع و آن رئیس این کار را بکند و آن باقی هم چون دیدند رئیس را که این کار را کرد آن وقت آنها هم راضی شوند.

پس از این جهت وقتی در عالم ذر خطاب شد به انبیاء و اولیاء؛ دیگر باز بدانید  که در همه عوالم هرجا خطاب شد، یک کسی از جانب خدا آمده حرف زده. همین‌طور که در دنیا پیغمبر بیرون آمد آنجا هم همین‌طور. پس در عالم ذر هم خدا خطاب کرد با زبان پیغمبر آنجا هم همین قرآن را خواند و همان‌جا ایمان را از مردم خواسته بود. دقت کنید که یک‌پاره اسرار در این حرف‌ها به دستتان می‌آید. ببینید چه شد. اگر باید جان را داد در راه خدا که داده، اگر باید مال را داد در راه خدا که سیدالشهداء مال‌ها را داده، جان را داد و مال را داد و آن وقت بهشت را خرید. و تا کسی تمام جانش را و تمام مالش را ندهد خدا به او بهشت نخواهد داد به جهتی که هر چیزی ثمنی دارد. پس بهشت را بدون اینکه خلق جان و مال خود را بدهند خدا عوضی دیگر برای بهشت قرار نداده. اگر عوض دیگری داشت طور دیگری می‌کردند و آن را قرار می‌دادند. و این را هم خدا خواست و بخصوص این کار را کرد که مردم معامله را از روی اشد رضا و رغبت با او بکنند چنان‌که قرار داده بود و فرموده الا لله الدین الخالص از برای خداست دین خالص. یعنی دینی که شکی دارد شبهه‌ای دارد از روی غرض باشد از روی نفاق باشد خدا آن را صحّه نمی‌گذارد. آیة‌الکرسی را که خوانده‌اید فرموده لا اکراه فی الدین خدایی که هیچ احتیاجی به کسی ندارد حالا آیا اکراه می‌کند کسی را به دین خود؟

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 11 *»

معقول نیست بلکه خدا دینش را واضح می‌کند مثل روز روشن می‌کند. حالا کسی منت خدا را دارد قبول کند آن را، دلش نمی‌خواهد لا اکراه فی الدین به زور نمی‌آیند به گردن کسی بگذارند که بیا دین داشته باش. باز دیگر توی کلمات بعضی عرض‌ها می‌کنم و همه ناتمام ناتمام می‌ماند لابدم اشاره‌ای به بعضی از آنها بکنم. هر مسأله‌ای‌ را از اول تا آخرش را بخواهی بشکافی دو مجلس و ده مجلس و یک ماه و دو ماه حرف زدن کفایت نمی‌کند.

پس عرض می‌کنم خدا فرموده لا اکراه فی الدین و هر دینی که از روی میل نیست از روی رضا نیست از روی رغبت نیست خدا آن دین را قبول نخواهد کرد. حالا بسا کسی خیال کند که این حرف درست نیست بگوید ما دیدیم پیغمبرهای خدا جنگ کردند با مردم و هر  پیغمبری دین خودش را به زور  به گردن مردم گذارد و جنگ کرد، کشت. در همه دین‌ها خصوص در دین اسلام که جنگ بسیار کردند، غزوات رسول خدا؟ص؟ که معروف است می‌کشتند اسیر می‌کردند اموالشان را می‌بردند. حالا از اینها بسا کسی خیال کند که اگر چنین است پس اکراه در دین هست.

پس عرض می‌کنم یک وقتی است می‌خواهند امر خدا را گوشزد خلق کنند به طور انسانی بخواهند گوشزد شود راهی دارد. وقتی می‌خواهند امری را برسانند به تمام عالم این را اگر از اول دفعه این‌طور قرار بدهند که همان حرفی بزنند دیگر جنگی نکنند جدالی نکنند اسیری نگیرند، وقتی می‌آیند یک مجلس بنشینند و هی حرف بزنند این حرف

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 12 *»

منتشر نخواهد شد در تمام عالم. این است که پیغمبر وقتی می‌آید اول بنای جنگ و جدال را می‌گذارد و هر پیغمبری عادتش این است. ملتفت باشید ببینید غیر از این‌جوری که کرده‌اند نمی‌شود امری منتشر شود. آن پیغمبری که آمده در یک مجلس معجزه‌ای آورده و اهل آن مجلس دیده‌اند و رفته‌اند این امرش منتشر می‌شود در تمام عالم؟ دیگر خصوص که پیغمبری مأمور باشد که امرش را به تمام عالم برساند و پیغمبری باشد مثل پیغمبر آخرالزمان؟ص؟ که پیغمبر است بر هزار هزار عالم می‌فرماید تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا مبارک است آن خداوندی که قرآن را فرو فرستاد بر  بنده خود محمد بن عبدالله؟ص؟ که بر جمیع عالمین پیغمبر باشد؛ آن عالمینی که تمامشان بنده خدا و مخلوق این خدا هستند تمامشان این پیغمبر  پیغمبر آنها است. حالا همچو پیغمبری که می‌خواهد صداش را به همه کس برساند چاره‌ای جز این نیست که جنگی جدالی کند تا صداش بپیچد، و مردم بشنوند یک کسی آمده ادعای پیغمبری دارد بیایند ببینند چه خبر است. وقتی آمدند معجزه‌ای از او دیدند یا شنیدند که معجزه آورده بیایند ایمان بیاورند. باید خبری به ایشان برسد که بیایند. باید صدایی بلند بشود که همچو کسی آمده و همچو ادعایی دارد. کسی که پیغمبر  بر جمیع عالمین باید باشد این چاره ندارد به غیر از این، لابد است در جایی که معجزه‌ای اظهار کرد و ایمان نیاوردند جنگی کند جدالی کند شمشیری بکشد و اسلام را به زور به گردن مردم بگذارد.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 13 *»

و فرق است میان اسلام و ایمان. فکر کنید ان‌شاء‌الله فرق میان اسلام و ایمان این است که آمدند جمعی از اعراب خدمت پیغمبر؟ص؟ و گفتند الحمدلله ما مؤمن شده‌ایم و اطاعت شما را کرده‌ایم نماز کرده‌ایم خمس داده‌ایم جهاد کرده‌ایم روزه گرفته‌ایم. خواستند منتی سرابالا کنند. آیه نازل شد به پیغمبر؟ص؟ که قالت الاعراب آمنا  آمدند اعراب و به تو گفتند آمنا ایمان آورده‌ایم. تو جوابشان را بگو  قل لم‌تـؤمنوا هیچ ایمانی چیزی نیاوردید ولکن قولوا اسلمنا آن کاری که کرده‌اید شما بگویید اسلام آورده‌ایم قل لم‌تـؤمنوا بله وقتی شمشیر کشیدم با شما جنگ کردم شما طاقت نیاوردید تسلیم مرا کردید می‌گویید ایمان آورده‌ایم هنوز ایمان را نفهمیده‌اید یعنی چه. ملتفت باشید اینها را عرض می‌کنم شما هم یادتان باشد و بفهمید همین به گوشتان بخورد و از گوش دیگر در کنید نمی‌خواهم این‌طور باشد. می‌خواهم کاری کنید چیزی به دستتان باشد که وقتی که مردید همراهتان باشد و الا توی این دنیا هر کس به هر دینی هست راه می‌رود رزق می‌خورد. توی این دنیا خدا مهلت داده که هر کس هر دینی می‌خواهد داشته باشد راه برود روزی بخورد. فکر کنید ان‌شاء‌الله خدا اگر پستاش این بود که هر که توی دلش ایمان نیاورده باشد وقتی هم بمیرد داخل اهل ایمان کند و مؤمن بدارد دیگر منافقی توی دنیا نمی‌ماند. همه مؤمن بودند توی این دنیا، از برای کسی که بخواهد توی مسلمانان راه برود. پس اینهایند قوماً  آمنوا بألسنتهم لیحقنوا به دمائهم اسلام آن چیزی است که حرام می‌کند بر مسلمانان که خونشان را بریزند مالشان را بخورند

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 14 *»

زنشان را ببرند. اینها یعنی این اسلام برای حفظ اینها خوب است. اسلام خوب است تا لب قبر که وقتی مرد او را به طور مسلمانان بشویند به طور مسلمانان نمازش را بکنند در قبرستان مسلمانان دفن کنند تا اینجا به کار می‌آید. لکن اینکه آن طرف قبر هم به کار می‌آید، نه. مثل مسلمانان دفنش کردند لکن مسلمانی آنجا هم همراهش می‌آید، نه چنین نیست ملتفت باشید و لمایدخل الایمان فی قلوبکم پس قالت الاعراب آمنا قل لم‌تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا و لمایدخل الایمان فی قلوبکم هنوز ایمان در دل شما نوشته نشده.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله که سعی کنیم یک چیزی به دست بیاوریم که وقتی که می‌میریم توی قلبمان باشد این چیزهایی که توی دلتان نیست و با چشمتان می‌بینید چندان منفعتی در آن نیست. یهودی در دنیا راه می‌رود کسی کاریش ندارد. به آن زاکان خود راه می‌رود. نصاری در دنیا راه می‌رود هیچ‌کس کاریش ندارد. گبرها توی دنیا راه می‌روند کسی کاریشان ندارد. هر طایفه‌ای دینی که دارند سلطان دارند حاکم دارند نظم دارند نسق دارند خدا هم دولتشان داده ثروتشان داده هر کس هر دینی می‌خواهد داشته باشد نقلی نیست. هر کس هر دینی دارد روی این زمین زندگی خواهد کرد. دیگر حالا مسلمان شویم که توی مسلمان‌ها راه برویم چه ضرور کرده؟ توی یهود هم رفت و به طور آنها راه رفت کاریش ندارند. توی نصاری همین‌طور. پس سعی کن چیزی را که وقتی می‌میری ایمان در قلبت نوشته شده باشد به چنگ

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 15 *»

بیار. حالا باید نوشته شود ایمان. تا زنده‌ای اگر نوشته نشد وقتی مردی کار از دست در رفته.

فکر کنید ان‌شاء‌الله اگر بعد از مردن ایمانی می‌نوشتند در دل انسان در عالم برزخ در عالم رجعت اگر جایی دیگر ممکن بود نوشتن ایمان در قلب مردم، خدا ارسال رسل و انزال کتب نمی‌کرد. همین‌طور مردم بیایند در دنیا پادشاهی هم داشته باشند نظم و نسقی هم بدهد آن پادشاه، هر کدام از برای خود راه بروند هر طریقه‌ای می‌خواهند داشته باشند اگر چنین بود و ممضیٰ بود خدا رسولانش را نمی‌فرستاد توی این دنیا. همچنین رسولان توی مردم نیامده بودند. پس انبیاء آمدند و این همه خارق عادات و معجزات توی این دنیا آوردند برای مردم که یقین کنند و ایمان در قلب آنها نوشته شود.

باری پس ایمان هیچ اکراهی در آن نیست بله در اسلام اکراه هست. پس خیلی از مردم از روی اکراه اسلام اختیار کردند ولکن ایمان داخل دل‌هاشان نشده. و عرض کردم فرق اسلام و ایمان هم این است که اسلام خوب است برای اینکه کسی بخواهد در میان مسلمانان راه برود. او را پاک بدانند با او معامله کنند معاشرت کنند از او زن بگیرند به او زن بدهند مالش را نخورند در میانه آنها سالم در رود. اگر نخواهد هم میان مسلمانان راه برود، توی طایفه‌ای دیگر راه برود میان آن جماعت هم جور آنها راه می‌رود. این برای دنیا خوب است اما به کار آخرت نمی‌آید.

دیگر دقت کنید ان‌شاءالله ایمان برای روی این زمین نیست برای

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 16 *»

دنیا نیست برای آخرت است و تمام پیغمبران آمدند مردم را دعوت به آخرت کنند. نیامدند مردم را اهل دنیا کنند. مردم اهل دنیا بودند دیگر استادی نمی‌خواستند که تعلیمشان کند که این‌طور به دنیا باید بچسبید و دنیا را ول نکنید. مردم خودشان اینها را خوب راه می‌بردند. دقت کنید ان‌شاء‌الله پس این مردمی که سر از خاک بیرون آورده‌اند انبیاء می‌خواهند دعوت کنند اینها را به سوی امر غیبی و آخرت و چنان قرار داده که آن امر آخرتی را تا کسی از روی دل و رضا و رغبت آن امر را قبول نکند خدا از او قبول نکند. پس ایمان آن است که اکراهی در آن نباشد پس لا اکراه فی الدین را معنیش را خوب یاد بگیرید. پس خدا قرار نداده اکراهی در دینی که ایمان داخل قلب نشده باشد. خدا معامله را با منافق نمی‌کند، معامله را به طور جبر و قهر و غلبه نمی‌کند. این غلبه‌های ظاهری تمامش برای اسلام بوده و هر پیغمبری این کار را کرده؛ موسی برخاست عصاش را انداخت اژدها شد، ید بیضاء آورد، ایمان نیاوردند موسی هم غرقشان کرد. جنگ‌های عجیب و غریب پیش از اسلام خیلی اتفاق افتاد چنان هم سخت بود که وقتی که جنگ می‌کردند و غالب می‌شدند قدغن می‌کردند که هیچ‌کس اموالشان را نبرد. چنان‌که خودشان پلیدند همین‌طور مال‌هاشان هم پلید است. وقتی غلبه می‌کردند شهری را می‌گرفتند اموال و اوضاعی که برای اهل آن شهر بود همه را جمع می‌کردند در وسط آن شهر  و همه را آتش می‌زدند و خاکسترش را به باد می‌دادند که عبرت دیگران شود.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 17 *»

پس عرض می‌کنم چون خدا قرار نداده اکراهی در دین، پس آن کسانی را که خواست بفروشند جانشان را و مالشان را به خداو خدا خرید از آنها که نجات دهد تمام خلق را [معصومین بودند.] غیر از معصومین؟عهم؟ کسی دیگر این کار را نکرد. و خداوند در عالم ذر این دعوت را کرد. و امانت را به یک تفسیری می‌شود معنی کرد ــ  یعنی یکی از تفسیرهاش ــ  آنجا که می‌فرماید انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً ما عرضه کردیم امانت را، به این تفسیر امانت خدا همان دین خدا است. و در بعضی جاها امانت تفسیر شده به ولایت امیرالمؤمنین باز ولایت امیرالمؤمنین همان دین است و این دو تفسیر با یکدیگر منافات ندارند. پس خداوند عالم دین خود را عرضه کرد یعنی آن دینی که خواست به آن دین نجات بدهد اهل نجات را و قرار داده بود که کسی را نجات ندهد مگر اینکه از روی اشد رضا و رغبت ایمان بیاورد و این خلق خودشان به تنهایی بی‌شفیع بی‌رئیس از روی اشد رضا و رغبت ایمان نمی‌آوردند. خودش می‌دانست ایمان نمی‌آورند. این بود که عرضه کرد این امر  را بر تمام انبیاء، بر تمام اولیاء، بر تمام مؤمنین، گفت کیست مالش را بدهد جانش را بدهد در راه من و من او را محبوب تمام خلق قرار بدهم که وقتی این جان و مالش را داد، چون محبوب تمام خلق است مردم هم راضی شوند که جان و مالشان را بدهند در راه من.

پس چون این امر  عرضه شد هیچ‌کس‌ جرأت نکرد پا پیش بگذارد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 18 *»

که من این کار را می‌کنم. و مضمون اینها که عرض می‌کنم بخصوص حدیث‌های خاص هم دارد این بود که در آسمان و زمین کسی جرأت نکرد حمل کند این بار را مگر حضرت سیدالشهداء که پاش را به میان گذارد و عرض کرد خداوندا چون من می‌دانم تو می‌خواهی مؤمنین را نجات بدهی یعنی آنهایی که خیری در ایشان هست و متاعی از تو در نزد آنها هست، لکن چون قوی نیستند و ضعفی در نفس آنها است و معامله را با تو از روی رضا و رغبت نمی‌کنند، من چنین معامله‌ای می‌کنم تا اینکه آنها چون دیدند من کردم این کار را همین که یاد من کنند و ببینند من چنین کردم آنها هم اقلاً  تمنای این را بکنند که کاش آنها هم همراه بودند و آن کار را می‌کردند. و والله همین‌طور است واقعاً حقیقةً خدا می‌داند پیغمبران این آرزو را می‌کردند و پیغمبران را خدا به این نجات داده به واسطه حضرت سیدالشهداء آدم را نجات دادند نه به جهت عمل خودش. آدم خودش معصیت کرد نمی‌شود کسی را به جهت معصیتی که کرد نجاتش بدهند باید کاری کنند که معصیت او را ببخشند و نجاتش دهند. والله آدم که نجات یافت از تصدق سر همین حسین بود خضوع کرد خشوع کرد آن وقت از تصدق سر حضرت، خدا نجاتش داد. والله نوح را که نجات داد به جهت همین بود که نوحه‌گری می‌کرد برای آن حضرت. نوح را نوح گفتند از بس نوحه‌گری کرد به همین گریه نجات داد او را.

و همین گریه‌های ظاهری سبب نجات است به شرطی که بدانی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 19 *»

برای که گریه می‌کنی. این گداها را توی کوچه‌ها می‌بینید چقدر گریه می‌کنند و هیچ محل ترحم کسی نمی‌شوند. خوب چرا این‌همه گریه می‌کنند و خدا پولشان نمی‌دهد مالشان نمی‌دهد؟ پس بدانید ان‌شاء‌الله گریه‌هایی که ثمر دارد؛ وقتی ثمر دارد که تو بدانی برای که می‌کنی. گریه‌ای که دلم ضعف می‌کند از گرسنگی و گریه می‌کنم، این‌جور گریه‌ها پر محل اعتنای خدا و رسول نیست. لکن چون شخص شخص عظیمی شد و مقرب شد در درگاه خدا و به او صدمه‌ای وارد آمد و تو  هم او را دوست می‌داری چون متذکر  صدمه‌ او شدی راضی می‌شوی که کاش من به فدای او می‌شدم؛ یعنی کاش آن صدمه‌ به جان من وارد می‌آمد و به جان او وارد نمی‌آمد. این دیگر در طبع مخلوقات هست هر طایفه‌ای هرکس را بزرگ دانستند و خود را کوچکِ آن بزرگ، و او را در بلا ببینند واقعاً از روی دل از روی اشد رضا و رغبت راضیند که آن بلا به جان خودشان وارد بیاید و بر جان او وارد نیاید. و این شرع است والله، و این اول دین است والله.

فکر کنید ان‌شاء‌الله. پیغمبر ؟ص؟ می‌فرماید هر کس خودش را از من دوست‌تر می‌دارد از امت من نیست. اینها است که ایمان نیست. اگر کسی توی دلش خیال که می‌کند خودش را دوست‌تر از پیغمبر می‌دارد و ظاهراً اشهد ان محمداً رسول الله گفته خمس هم داده زکات هم داده نماز کرده روزه گرفته و خودش را از پیغمبر دوست‌تر می‌دارد، پیغمبر گفته از امت من نیست. داخل مسلمانان هم هست پاک هم هست لکن روز قیامت داخل اهل اسلام نیست داخل مؤمنین نیست النبی اولی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 20 *»

بالمؤمنین من انفسهم پیغمبر؟ص؟ اولی است به مؤمنان از نفس خود آنها. پس هرچه را برای خود دوست می‌داری، صحت را امنیّت را نعمت را هرچه را دوست می‌داری برای خود، اگر از برای پیغمبر  آن را بهتر دوست نداری بدان امت پیغمبر نیستی یعنی در باطن. ظاهراً مسلمان هم هستی و پاک، می‌گویی پیغمبر بود و می‌گویی اشهد ان محمداً رسول‌الله لکن اگر توی دلت چیزی را برای خودت بیشتر از پیغمبر دوست می‌داری پیغمبر هم کاریت نداشت مسلمانت هم می‌دانست به قاعده مسلمانی با تو راه می‌رفت. لکن روز قیامت آن کسی که خودش را دوست‌تر می‌دارد از پیغمبر،  پیغمبر فرموده این از امت من نیست.

همچنین فرموده هر کس مال خودش را از مال من دوست‌تر می‌دارد از امت من نیست. هر کس اولاد خودش را و عیال خودش را، خویش و قوم‌های خودش را از اولاد و عیال پیغمبر و خویش و قوم‌های پیغمبر دوست‌تر می‌دارد، فرموده این از امت من نیست. این است که مؤمنان، پیغمبر  و اولاد و عیال و مال پیغمبر را از خودشان و اولاد خودشان و عیال و مال خودشان بیشتر دوست می‌دارند و حلال‌زاده همین است. دیگر منت خدا را باید قبول داشته باشید، واقعاً حقیقةً باید منت این خدا را قبول داشت که وقتی تو نبودی خدا طوری تقدیر کرد که پدر و مادرت کار بد نکنند تا تو حلال‌زاده باشی دوست امیرالمؤمنین بشوی. و این منتی است خدا بر سرت گذارده تو آنجا نبودی که نگذاری پدرت کار بد بکند نگذاری مادرت کار بد بکند جده‌ات کار بد بکند، پس خدا منت گذارده

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 21 *»

بر تو که آنها کار بد نکرده‌اند و  تو  را حلا‌ل‌زاده کرده، پدر و مادر تو را حفظ کرده، مادر آنها را حفظ کرده از کار بد، پدر آنها را حفظ کرده از کار بد، حلال‌زاده شده‌ای. علامت حلال‌زادگی این است که دوست‌تر  بداری پیغمبر را از خودت، توی دلت واقعاً حقیقةً دوست‌تر بداری. پس اگر  او محتاج باشد به چیزی که او صرف کند آن را در کار خود و تو داشته باشی آن چیز را باید آن را در کار خود صرف نکنی به او بدهی که او در کار خود آن را صرف کند. عیال او را بشنوی اسیر کردند تو  باید از روی رضا و رغبت هرچه تمام‌تر راضی باشی که کاش زن و بچه‌ مرا اسیر می‌کردند و مویی از سر عیال پیغمبر کم نمی‌شد که اگر توی دلت به این راضی نباشی ایمان نداری.

پس والله خدا منتی گذارده بر سر شما که شما را حلال‌زاده کرده که حالت خود را طوری می‌بینید که اگر بودید در صحرای کربلا و می‌دیدید عیال رسول خدا را اسیر کردند طاقت نمی‌آوردید و راضی می‌شدید عیال شما را اسیر کنند و آنها اسیر نشوند. و عرض می‌کنم تفاوت نمی‌کند آن روز با حالا والله همین حالا که هستی خدا حالت تو  را می‌بیند و از دل تو خبر دارد ائمه؟عهم؟ می‌دانند حالت تو را، فاطمه زهرا می‌داند حالت تو را، می‌بیند که بعد از هزار سال می‌نشینید گریه می‌کنید بر فرزندش، آیا می‌شود او دعا نکند آیا می‌شود او شفاعت نکند شما را؟ البته دعا می‌کند البته شفاعت می‌کند. پس خدا خواست که منتی بگذارد بر سر شما و شما را نجات دهد. این بود که این مصیبت‌ها را بر سر سیدالشهداء وارد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 22 *»

آوردند تا شما بی‌اختیار دلتان بسوزد. والله به اختیارِ مؤمن نیست بخواهد به فکر یک مصیبتی بیفتد و دلش نسوزد.

می‌خواهم عرض کنم خیلی حرف‌ها هست روضه‌خوان‌ها ملتفت نیستند از روی بی‌وقوفی است که اصرار می‌کنند گریه کنید. اگر  استاد باشد باید جوری بگوید که متذکر کند همین که متذکر شدند لامحاله خودشان گریه خواهند کرد. اصرار نمی‌خواهد که گریه کنید ناله کنید. انسان مؤمن ممکن نیست مصیبت سیدالشهداء را بشنود و محزون نشود. تو کاری بکن ذکری از او بیاید پیش تو، لامحاله محزون خواهی شد گریان خواهی شد. این است که خودش فرموده انا قتیل العبرة من کشته گریه هستم هر که یاد من کند محزون می‌شود، در مصیبت من اشکش می‌ریزد.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه در عالم ذر پا پیش گذارد عرض کرد در راه تو می‌دهم ـــ  دیگر راهش را ان‌شا‌الله فکر کن ــ  این در راه تو می‌دهم جان خود را می‌دهم مال خود را می‌دهم فکر کنید خوب خدا جان امام حسین را می‌خواهد چه کند؟ مال امام حسین را می‌خواهد چه کند؟ تمام مال‌های دنیا مال خدا بود. مال امام حسین را می‌خواهد چه کند؟ چرا باید امام حسین مال بدهد جان بدهد؟ ملتفت باشید ممنون بشوید از چنین خدایی که ارحم راحمین است رحم او والله بیشتر است از رحم همین سیدالشهداء، بیشتر است از رحم پیغمبر آخرالزمان که رحمة للعالمین بود. آن کسی که خلق می‌کند شفیع برای گناهکار معلوم است که می‌خواهد نجات دهد آنها را ترحم

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 23 *»

کند بر آنها. پس خدا است ارحم الراحمین و خواست گناهکاران را نجات دهد خواست دینشان خالص شود خواست از سر تقصیرشان بگذرد، از این جهت حضرت سیدالشهداء را محبوب خلق قرار داد پیش از آنکه مؤمنان را خلق کند. این را مؤمنین خوب می‌توانند بفهمند. انسان مؤمن پیغمبر خدا را دوست می‌دارد لکن جوری هست که از شنیدن اسم پیغمبر به هیجان نمی‌آید به جهت آنکه بر سر  پیغمبر این‌همه مصیبت وارد نیامد، انسان به هیجان نمی‌آید وقتی ذکرش را می‌کنند. همچنین این‌قدر دوست نمی‌دارد حضرت امیر را و در نزد ذکر او به هیجان نمی‌آید. و همچنین حضرت امام حسن را مؤمنین دوست می‌دارند لکن وقتی می‌شنوند مصیبت‌های او را این‌طور به هیجان نمی‌آیند. و همچنین حضرت فاطمه سلام الله علیها ذکر شود این‌جور به هیجان نمی‌آیند. سایر ائمه همین‌طور، وقتی آدم یادشان می‌کند به هیجان نمی‌آید. البته آدم دوست می‌دارد ایشان را قربانشان می‌رود، اما این‌جور به هیجان نمی‌آید. سببش همه همین است، طبیعت خلق را خدا این‌طور قرار داده که هر عزیزی که بیفتد در ذلتی به او ترحم کنند، به سوی او میل کنند، به هیجان بیایند. این است که والله حضرت سیدالشهداء محبوب‌ترین خلق خدا شده. دیگر کسی بهتر از پیغمبر آخرالزمان نیست و باید دوستش داشت اولیٰ به مؤمنین است از خود مؤمنین؛ لکن وقتی سیدالشهداء را ذکر می‌کنند و انسان مؤمن می‌شنود یک جوری میل می‌کند و دوستش می‌دارد و به هیجان می‌آید که برای پیغمبر  آن‌جور به

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 24 *»

هیجان نمی‌آید. از آدم تا خاتم تا قیامت هیچ محبوبی والله محبوب‌تر از سیدالشهداء نیست برای مؤمنین. این است که مؤمنین وقتی یاد می‌کنند آن حضرت را تا یادشان آمد بی‌اختیار قلبشان محزون می‌شود. دیگر گاهی هم روضه‌خوان روضه می‌خواند و یک کسی می‌بینی گریه نمی‌کند به جهت این است که انسان ملتفت نیست دلش جای دیگر است ملتفت نمی‌شود، لکن وقتی انسان ملتفت باشد تا یادش می‌آید لامحاله اشکش جاری می‌شود.

پس این محبوب را خدا واداشت که در همان عالم ذر عهد کرد که جانت را باید بدهی و آن جان‌هایی که همراهت هستند باید بدهی. فرموده ان الله اشتری من المؤمنین مؤمنین فرموده، یک نفر  را نفرموده. پس آنهایی هم که همراه او بودند آنها هم جان‌های خود را دادند. پس خدا خرید از اهل صحرای کربلا از اهل سیدالشهداء. و در راه شما سیدالشهداء جان داده، به فدای شما شده که شما به فدای او شوید. او آمد جانش را به فدای شما کند، نجات دهد شما را. و والله مال‌هاش را در راه شما داد که شما را نجات بدهد. و والله شماها راه خدایید. ملتفت باشید ان‌شاء‌الله و خدا والله اعتنا کرده به معصیتکاران اگر مؤمن باشند و ایمان داشته باشند همین‌قدر که امیرالمؤمنین را دوست بدارند مؤمنینند. ملتفت باشید ان‌شاء‌الله در احادیث خاصه بخصوص هست که می‌فرمایند سبیل الله شیعتنا راه خدا شیعیان امیرالمؤمنینند تمام این شیعیان راه خدا و سبیل خدا هستند. و  حضرت سیدالشهداء در این راه

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 25 *»

که شما باشید مالش را داده جانش را داده. پس ببینید که هیچ مصیبتی نماند که این بزرگوار اختیار نکند و این عهدها را پیش‌تر کرده بود و در صحرای کربلا وفا کرد به عهدهایی که پیش‌تر کرده بود، آنها را در عالم ذر شرط کرده بود. در عالم ذر وحی شد که جانت را می‌دهی در راه ما که معصیت‌کاران نجات یابند؟ عرض کرد بله می‌دهم. وحی شد این کفایت نمی‌کند دیگر چه می‌دهی؟ عرض کرد خداوندا تمام همراهانم را می‌دهم، برادرانم را می‌دهم، اولادم را می‌دهم، بزرگشان را، کوچکشان را، جوانشان را، پیرشان را حتی طفل شیرخوار را می‌دهم. هاتف ندا داد به آواز از جانب خدا، یا بگو به زبان پیغمبر فرمود: خیلی خوب اینها خوب، لکن امر عظیمی که من در نظر دارم اینها کفاره آن نمی‌شود. آن امر امر  بزرگی است من می‌خواهم تمام گناهکاران را نجات دهم دیگر چه می‌دهی؟ عرض کرد جمیع آنچه دارم از اموال و اوضاع و اسباب هرچه دارم می‌دهم. وحی آمد دیگر چه می‌دهی؟ عرض کرد عیالم را به اسیری می‌دهم. این ندا که آمد عرض کرد اولاد پیغمبرت را که عزیزترین چیزها است پیش من می‌دهم اسیر کنند اولاد خودم را می‌دهم دختران حضرت امیر  و فاطمه را می‌دهم دختران خودم را می‌دهم تمام اهل‌بیتم را در راه تو  به اسیری می‌دهم. و خدا والله می‌خواست به اسیری بروند اینها.

این است که به همین مضمون در همان خبر فرمایش فرموده‌اند که وقتی حضرت از مکه می‌خواستند بیرون تشریف بیارند آن شبی که صبحش بیرون می‌رفتند محمد حنفیه آمد خدمت حضرت عرض کرد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 26 *»

ای برادر ندیدی معامله اهل کوفه را با پدرت و برادرت؟ با پدرت چه کردند که با تو کنند. با آن‌همه مدارا که برادرت با آنها کرد چه کردند با برادرت که دیگر با تو چه کنند، و حال آنکه غیظ تو  را بیشتر دارند. چرا می‌روی به کوفه؟ خیلی از این‌جور عرض‌ها کرد. حضرت فرمودند فکری در کار خودم می‌کنم. تا اینکه وقت سحری که شد فرمودند شترها را بار کنید. محمد را خبر کردند که حضرت شترها را بار کرده‌اند که روانه شوند و بروند. تعجب کرد از این و خیلی مشوّش شد، آمد جلو ناقه حضرت را گرفت که تو  وعده کردی که من فکری می‌کنم. فرمودند بلی لکن چون خوابیدم خدمت پیغمبر  رسیدم فرمود تعجیل کن که خدا می‌خواهد تو  را کشته ببیند. من از این جهت که دیدم خدا دوست می‌دارد مرا کشته ببیند من هم تعجیل کردم که بروم کشته شوم. عرض کرد حالا که چنین است بسیار خوب می‌خواهی کشته شوی خودت برو، و این مردها را همراه می‌بری ببر، بیایند همراه تو با دشمنان تو جنگ کنند مَردند کشته هم می‌شوند خدا خواسته کشته شوند. این زن‌ها و بچه‌ها و دخترها را دیگر کجا می‌بری؟ فرمود جدم رسول خدا؟ص؟ فرموده خدا دوست می‌دارد اینها را هم اسیر  ببیند. چون خدا دوست می‌دارد اینها اسیر شوند من هم دوست می‌دارم اینها اسیر شوند. اینها را می‌برم که به اسیری بدهم.

پس ان‌شاء‌الله ملتفت باشید خداوند عالم در عالم ذر این عهد را از حضرت سیدالشهداء گرفت به جهت آنکه نتوانست [طاقت بیاورد]، والله می‌خواست خلاص کند تمام دوستانش را و نجات بدهد آنها را. به این

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 27 *»

جهت نماند بلائی که به جان خود نخرید به جهت کفاره گناهکاران از دوستان خود. و چون گناهکاران دوستان او بودند و شیعیان او بودند این کارها را کرد. علامت اینکه شیعه او هستند همین است که وقتی مصیبت او را شنیدند محزون شوند. کم کسی است بشنود مصیبت او را و محزون نشود و همچنین کم کسی است که حزنش غلبه نکند و به آن واسطه گریه نکند. می‌خواهم عرض کنم فرض کنید که خدا ثواب قرار نداده بود برای گریستن در این مصیبت؛ باز ببینید که وقتی می‌شنیدید باز دلتان می‌سوخت و گریه می‌کردید. حتی عرض می‌کنم هر کس باشد همین‌که بشنود بر سر دوست او بلائی آمده سهل کسی می‌خواهد که دلش بسوزد، اگر دلش سوخت لامحاله گریان می‌شود صدمه هم بشنود وارد آمده بر دوستش، دوست بی‌اختیار است که محزون شود نسبت به دوست. شما همین‌جورها باشید.

پس خدا منت گذارده که قلوب شما را از طینت آل‌محمد؟عهم؟ خلق کرده. شما را والله حفظ کرده از بلای بد. و هیچ بلائی بدتر از بی‌دینی نیست. کار این دنیا در گذر است خوبش بدش شیرینش تلخش می‌گذرد. بلای بد آن است که وقتی انسان مُرد آن طرف ایمان نداشته باشد و  بی‌دین باشد. پس بهترین نعمت‌های خدا نجات آخرت است. بدتر این بلاهای بد که خدا خلق کرده نفاق است کفر است بی‌دینی است شک در دین است. و حضرت سیدالشهداء پا پیش گذارد که اینها را رفع کند از ناقصین و از آن کسانی که درست نمی‌توانند دین خالص را داشته

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 28 *»

باشند. او که خود را شفیع کرد یعنی هم‌دوش ایستاد. شفیع یعنی آن کسی که می‌آید پهلوی کسی می‌ایستد و او را می‌برد پیش بزرگ که شفاعتش کند. و طبع انسان بلکه تمام خلق مجبول بر این است که وقتی هم‌جنسی با هم‌جنسی قرین شد قوت می‌گیرد. پیش انسان شجاعی نشستی انسان جرأتش زیاد می‌شود، پیش آدم ترسو  نشستی انسان ترسو می‌شود، پیش آدم بخیل که می‌نشینی بخیل هی ذکر  بخل خودش را می‌کند خورده خورده انسان بخیل می‌شود، پیش انسان سخی نشستی هی تعریف سخاوتش را می‌کند خورده خورده انسان سخاوت پیدا می‌کند اگر بخیل هم باشد میل می‌کند به سخاوت. پس این است که شیعیان ناقص همین که خود را می‌چسبانند به سیدالشهداء والله آنها هم دین خالص پیدا می‌کنند والله قوت می‌گیرند. پس به جهت تقویت شماها این بلاها را بر خود خرید که شما لابد شوید قلبتان کنده [شود] رو به او بروید و او جفت شما شود، شفیع شما شود.

باز ملتفت باشید ان‌شاء‌الله در صفت آن حضرت است در زیارتش می‌خوانی قلوب من والاه قبره سیدالشهداء جاش توی قلوب شیعیان است در قلوب شیعیانشان مدفونند؛ قلوبی که منکسر است و محزون، جای سیدالشهداء است صلوات الله و سلامه علیه. دیگر شماها نیستید ان‌شاء‌الله مثل آنهایی که منکر فضائلند و می‌گویند شخص واحد در حال واحد در امکنه عدیده محال است حاضر باشد، مگر جسمش را گفتند حاضر است که تو این را می‌گویی؟ فکر کنید ببینید سیدالشهداء را هر

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 29 *»

مؤمنی می‌تواند یاد کند و در دل هر مؤمنی حاضر است، و وقتی سیدالشهداء همان‌جا توی دل هست بدانید جایی که خلفای خدا آنجا باشند و شهداء آنجا باشند و سیدالشهداء آنجا باشد پس والله خدا عذاب نمی‌کند کسی را که سیدالشهداء در قلب او جا گرفته. این است که می‌فرماید ما کان الله معذبهم و انت فیهم این را درباره پیغمبر خدا صریحاً فرمود که قومی که در آنها باشی و در دل آنها باشی خدا عذاب نمی‌کند آنها را و حال آنکه تو در میان آنها باشی. و شما می‌دانید که ظاهراً  آن منافقین که بودند پیغمبر توی آنها بود و خدا آنها را عذاب می‌کند به جهتی که پیغمبر در دل آنها نرفته بود در دل ایمان نداشتند. پس پیغمبر در دلشان نرفته بود به خلاف مؤمنین که قلوب من والاهم قبرهم قبر ایشان قلوب دوستان ایشان است. باز ملتفت باشید منافات ندارد که قبر ایشان قلوب مؤمنین باشد چنان‌که عرض کردم، یا قبر سیدالشهداء قلوب دوستانش باشد. ملتفت باشید ان‌شاء‌الله.

پس فرمودند علامت دوستی ما این است و کسی را که خدا می‌خواهد نجات بدهد او را دوست ایشان قرار می‌دهد. فرمودند علامت دوستی ما این است که در هر مصیبتی که به ما رسیده وقتی ذکر بشود آن مصیبت محزون شود و خوشش نیاید که این مصیبت به ایشان رسیده و وقتی که بشنود ما خوشحال شده‌ایم و سروری به ما رسیده او هم خوشحال شود، این علامت دوستی امیرالمؤمنین است. دوست را خدا این‌جور خلق کرده که همین که سرور ایشان را می‌شنود مسرور می‌شود. و

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 30 *»

والله این حالت حالتی است که از جمیع توبه‌های شما بهتر است. به جهت آنکه توبه را انسان به طور خالص نمی‌تواند بکند. دقت کنید ان‌شاء‌الله خیلی توبه‌ها هست که انسان سر زبانی می‌گوید غلط کردم توبه کردم و بسا آنکه واقعاً هم پشیمان باشد از آن کاری که کرده لکن یک ساعت پشت سرش می‌بینید باز مع‌ذلک آن کار شد. و اغلب توبه‌هایی که می‌کنی و بعدش می‌شکنی بدتر از توبه نکردن است. و آن کسی که توبه کرده و شکسته، آن هزار مرتبه بدتر است از آنی که توبه نکرده. و کسی که توبه کند و بشکند بیشتر عذابش می‌کنند به جهتی که وقتی بشکافی این توبه‌ها استهزاءها و ریشخندها است که در واقع به ریش  خودمان می‌کنیم و می‌خواهیم به ریش خدا ببندیم. عرض می‌کنم خدا می‌داند که خدا به ریش خود برنمی‌دارد. پس اغلب توبه‌های ما هم بدانید استهزاء است. خیلی مردمان خوبی باشیم می‌گوییم استغفر الله ربی و أتوب الیه. بیایید از توبه‌مان توبه کنیم خود توبه‌مان استهزاء است. پس وقتی عمل گناه شد توبه‌شان هم خودش شرک است و کفر است و استهزاء به خدا، و بدترین معصیت‌ها والله همین توبه‌ها است.

و می‌خواهم عرض کنم والله مصیبت سیدالشهداء از این قبیل نیست به طور استهزاء نمی‌خواهیم گریه کنیم بلکه وقتی می‌شنویم مصیبت‌های سیدالشهداء را راستی راستی گریه‌مان می‌آید راستی راستی دلمان می‌سوزد. پس آن دین خالصی که برای خدا است [این است] که والله از روی اشدّ رضا و  رغبت تمام مؤمنین از آدم تا خاتم از حالا تا روز

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 31 *»

قیامت در نزد سیدالشهداء محزون می‌شوند. و حزن که غلبه کرد همه گریه می‌کنند. و این عمل والله ثواب هنیء اهنائی است که بی‌زحمت بی‌کلفت از انسان سر می‌زند والله ریابردار نیست. نماز را می‌شود ریا در آن کرد و لا الضالین را از بیخ حلق می‌شود گفت که مردم بگویند مقدس است. روزه را می‌توان ریائی در آن کرد اما دل سوختن دیگر  ریا برنمی‌دارد همین که مصیبت دوست را گفتی بی‌اختیار آدم محزون می‌شود. پس مصیبت او است که ثواب هنیء اهنائی است یعنی از جمیع ثواب‌ها بهتر است از جمیع اعمال والله خالص‌تر است الا لله الدین الخالص این دین خالصی را که برای آن خدا ارسال رسل کرده و انزال کتب کرده و به این همه دلیل‌ها و برهان‌ها و جنگ‌ها و جدال‌ها به گردن مردم گذارده این دین خالص همین است که بی‌شک است بی‌شبهه است بی‌ریا است بی‌سمعه است. چیزی که خدا قبول می‌کند والله همین تعزیه‌داری سیدالشهداء صلوات الله و سلامه علیه است به جهت آنکه مصیبتی که بر او وارد آمد برای خلاصی تمام مؤمنین بود منت خدا را که این مصیبت را بر او وارد آورد و او را محبوب ما قرار داد که دل ما بسوزد و به این واسطه ما را نجات دهد.

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 32 *»

مـوعظه دوم

 

(جمعه / پنجم محرم‌الحرام 1300)

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 33 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین

و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم

و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.

خداوند عالم در كتاب محکم خود مى‌فرماید:

 

ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.

ترجمه فارسی آیه شریفه را فی الجمله عرض کردم که خداوند عالم خبر داده تا بدانی که این واقعه کربلا از امورات اتفاقی که گاهی جنگی صلحی نزاعی در دنیا می‌شود از این قبیل نیست؛ تا بدانی این امر امری است که در عالم ذر خداوند عالم این معامله را کرده بود با حضرت سیدالشهداء. و از ترجمه‌ای که فی الجمله می‌کنم متذکر  خواهید شد.

خدا می‌فرماید خداوند عالم خریده است  پیش از  اینها یعنی در عالم ذر، خریده است پیش از اینها از مؤمنان جان‌های ایشان را و مال‌های ایشان را و در عوض این جان و مال بهشت خود را به آنها داده است عوض داده است و وعده کرده است که بهشت خود را به آن جماعت بدهد. و علامت آن جماعت این است که اگرچه این معامله را پیش از این

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 34 *»

کرده‌اند و در روز الست و عالم ذر این معامله را کرده‌اند و جان و مال خود را به خدا فروخته‌اند و بهشت را در عوض گرفته‌اند لکن علامتشان این است که بعد از نزول قرآن و بعد از نزول این آیه شریفه جنگ می‌کنند در راه خدا. کسی که فی الجمله عربیتی دارد می‌داند که ان الله اشتری را خدا به لفظ گذشته گفته و یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون را به لفظ مستقبل گفته و اینها صریح است در اینکه علامت آن کسانی که فروختند به خدا این است که بعد از نزول این آیه شریفه و بعد از قرآن جنگ می‌کنند در راه خدا و جمعی را می‌کشند و بعد کشته می‌شوند.

حالا دیگر ان‌شاء‌الله متذکر باشید ببنید از زمان آدم تا خاتم در هر تاریخی در هر قصه‌ای ببینید آیا هیچ پیغمبری هیچ وصی پیغمبری بعد از نزول قرآن جنگ کرد در راه خدا که جمعی را بکشد بعد خودش کشته شود؟ بعد از نزول قرآن هیچ‌کس جنگ نکرد در راه خدا که جمعی را بکشد بعد هم خودش کشته شود بعد هم جمیع آنچه دارد به غارت و تاراج برود. همچو قصه و حکایتی بر سر هیچ‌کس نیامده مگر بر سر سیدالشهداء. پس خداوند عالم خبر داده است از این قضیه و این قضیه را نه همین در قرآن خبر داده و گفته بلکه می‌ فرماید در تورات هم گفته بودم برای موسی، این را در انجیل هم گفته بودم برای عیسی بلکه والله برای هر پیغمبری این قضیه را خبر داده‌اند. و والله هر  پیغمبری در هر بلائی و غصه‌ای که بود و نجات یافت به واسطه همین بود که شفیع کرد حضرت سیدالشهداء را و بر آن بزرگوار گریست و خدا هم بر او ترحم کرد و

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 35 *»

او را نجات داد. و خداوند این معامله را کرد به جهتی که می‌خواست بعضی از این مخلوقات را نجات بدهد که گناهکار بودند. پس هیچ پیغمبری نتوانست جان خودش را در راه خدا بدهد و  اکراه هم نداشته باشد همچنین والله هیچ پیغمبری طاقت نداشت جمیع آنچه دارد در راه خدا بدهد و هیچ اکراه در قلب او خطور نکرده باشد. طاقت نداشتند نمی‌توانستند؛ این بود که وقتی عرضه کردند که کیست جان و مال خود را بدهد و راضی هم باشد و  این شرطش است و شرط بزرگی [است] این شرط، خدا قرار داده تراضی را در معاملات، هر معامله‌ای که تراضی توش نباشد باطل است، هر معامله‌ای که شائبه اکراهی اجباری رودرافتادنی در آن باشد همه علماء در همه دین‌ها باطل می‌دانند آن معامله را. پس خدا خواست کسی بفروشد جان و مال خود را در راه خدا و راضی هم باشد و چنین کسی هیچ‌کس نبود وقتی عرضه کرد خدا این را. این است که می‌فرماید انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال دیگر  ببینید به این لفظ گفته که همه را گفته باشد هرچه هست در عالم یا آسمان است یا زمین است یا کوه‌ها است. منظور این است که بر همه عرضه کرد هر عالمی به حسب خودش آسمانی دارد زمینی دارد پس می‌فرماید عرضه کردیم و اظهار کردیم چنین معامله‌ای را با جمیع پیغمبران که کیست در راه ما جان و مال خود را بدهد و بهشت را بگیرد؟ این را هیچ‌کس طاقت نیاورد انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها ابا کردند و ترسیدند اقلاً  کراهت داشتند. خدا همچو

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 36 *»

معامله‌ای نمی‌کند که توش کراهت باشد. پس از این بود که حضرت سیدالشهداء پا در میان گذارد و عرض کرد خداوندا من از روی اشد رضا و  رغبت هرچه تمام‌تر این کار را می‌کنم چون من می‌دانم اراده تو چنین است که بعضی از خلق‌های گناهکاران و بعضی از ناقصین را می‌خواهی نجات بدهی و دوست می‌داری کسی شفاعت ایشان را بکند. چون می‌دانم تو می‌خواهی یک کسی چنین معامله‌ای بکند راضی هم باشد از روی اشد رضا و رغبت، چون اراده تو تعلق گرفته این کار را بکنی من می‌کنم. در عالم ذر این شرط‌ها و عهدها گرفته شد نوشته شد و این نوشته را روز عاشورا آوردند پیش آن حضرت. بعد از شهادت حضرت علی‌اکبر حضرت غضب زیادی کردند شمشیر کشیدند و میانه آنها افتادند و چنان می‌زدند و می‌کشتند و می‌انداختند و روی هم می‌ریختند و به درک واصل می‌کردند که همه فرار می‌کردند. در این بین‌ها یک وقتی یک نوشته‌ای از آسمان پایین آمد و در پشت آن نوشته، نوشته بود: یا حسین تو اگر می‌خواهی با قوت امامت جنگ کنی که تمام اهل روزگار، تمام خلق یک‌طرف بایستند تو  یک‌طرف بایستی، بر همه غالب خواهی شد و همه را خواهی کشت، تو که شرط کرده بودی بکشی جمعی را و بعد کشته شوی. این بود که همان وقت ذوالفقار را غلاف کرد و روباه‌ها شیرگیر شدند.

پس چون این معامله را در عالم ذر از روی رضا و رغبت کرده بود ان‌شاء‌الله ملتفت باشید دین خدا راهی است واضح و روشن. این

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 37 *»

عرض‌هایی که من می‌کنم اینها را سرسری نگیرید اینها مثل درس می‌ماند باید یاد بگیرید و اعتقاد کنید. مثل حرف‌های روضه‌خوان‌ها و این واعظین که چیزی را سرسری می‌گویند و مردم هم سرسری گوش می‌دهند، اینها آن‌جورها نیست. اینها همه اعتقادات است. می‌خواهم که به همین حرف‌ها ان‌شاء‌الله حضرت سیدالشهداء را درست بشناسید و به آن نجات آخرت که این کارها را آن حضرت برای آن کرده برسید. این همه صدمات و بلاها را که بر آن حضرت وارد آوردند اینها را آیا وارد آوردند برای اینکه خودش را ببرند به بهشت؟ دقت کنید. اما شیعیان که تمامشان می‌گویند که حضرت سیدالشهداء گناهی نداشت معصوم بود، آنچه پیغمبر فرموده بود بکن می‌کرد، آنچه فرموده بود مکن نمی‌کرد گناهی نداشت معصوم بود. شیعه که تمامشان این را اعتقاد دارند. حتی در میان سنی‌ها یافت نمی‌شود کسی که نسبت معصیتی بتواند به سیدالشهداء بدهد. سنی‌ها هم نمی‌گویند حضرت سیدالشهداء معصیتکار  بوده. سنی‌ها می‌گویند حضرت سیدالشهداء با حضرت امام حسن سیّدا شباب اهل الجنة‌اند اینها را سنی‌ها هم حدیث‌هاش را روایت کرده‌اند. پس ایشان معصیتکار نبوده‌اند و نباید که خودشان کشته شوند نباید که جوانانشان کشته شوند نباید که عیالشان اسیر شوند تا اینها را ببرند به بهشت.

دیگر ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. پس حضرت سیدالشهداء والله معصوم بود چنان‌که خودتان می‌دانید، مطهر بود صادق بود، می‌دانید

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 38 *»

غباری از معصیت به دامان ایشان ننشسته بود. جنگ که سهل است جدال که سهل است غارت که سهل است عرض می‌کنم کسی را که هیچ گناهی ندارد سرش درد نمی‌گیرد حتی اگر وقتی هم تبی کند برای جای دیگرش خوب است. ببینید کسی که معصوم باشد و مطهر و درست بخورد و درست بیاشامد ناخوش نمی‌شود. خودتان که فی الجمله شعوری دارید اگر زیاد نخورید زیاد نیاشامید حرکت زیاد نکنید زیاد ساکن نشوید هیچ سرتان هم درد نمی‌گیرد. معصوم مطهری که عالم است به جمیع منافع چیزها، عالم است به جمیع ضرر چیزها این در أکل و شرب این‌قدر نمی‌خورد که احتیاج به این پیدا کند که اماله کند قی کند. پس معصوم مطهر را بدانید که هیچ المی هیچ صدمه‌ای به آن طوری که مزاج مبارک خودش هست نباید برسد. پس اگر شنیده‌اید پیغمبری امامی ناخوش بودند آن از این بابت‌ها نیست.

پس ائمه طاهرین جمیعشان بلکه تمام پیغمبران هر بلا و صدمه‌ای که به ایشان می‌رسد نه به جهت عمل بد خودشان است نه به جهت نقصانی است که در خودشان بوده. و این مردم کم فکر می‌کنند در دین و مذهب. قاعده‌شان این است. ببینید این همه بلائی که بر سر سیدالشهداء آمده که واقعاً امر بسیار بزرگی است و لازم است که ملتفت این‌جور چیزها بشویم و اعتقادمان را درست کنیم. گیرم کسی گناهکار باشد، کدام گناهکار است که خدا این همه صدمه به او بزند؟ فساق در دنیا بسیارند گناهکار در دنیا بسیارند سلاطین جبابره و ظلمه بسیارند

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 39 *»

فراعنه بسیارند بسا کسی که دایم شراب بخورد مست باشد این همه بلا  بر سرش نمی‌آرند. در هیچ تاریخی نیست که خدا معصیتکاری را این همه بلا بر سرش آورده باشد. برای شما احتیاج نیست که من اصرار کنم که گناه نکرده حضرت سیدالشهداء. همه می‌دانید معصوم بود مطهر بود. پس بدانید اینها به جهت خودشان سرشان هم درد نمی‌گرفت چرا که غباری از معصیت به دامان ایشان نرسیده بود. گاهی که به بلائی مبتلا می‌شدند گاهی که تب می‌کردند به جهت کفاره‌ گناهکاران از دوستانشان بود. و چشمشان درد می‌گرفت به جهت این بود که شیعیانشان باید که خیلی چشم‌درد بکشند این را کفاره قرار می‌دهند که چشم آنها کمتر از آن درد بیاید. ملتفت باشید ان‌شاء‌الله.

پس عرض می‌کنم در اینی که معصوم بودند و مطهر در میان شیعه کسی شک و شبهه‌ای ندارد که کسی خیال کند شاید به جهت معصیتی و یک خیال بدی این بلاها بر سرشان آمده. اگر کسی شک کند خودت می‌دانی کافر می‌شود. پس ایشان معصوم و مطهر بودند، لکن دوستانشان معصوم نبودند. و دوستانشان بدانید منحصر  به شما نیست. کسانی که پیش از ایشان بودند دوست ایشان بودند بلکه عرض می‌کنم تمام پیغمبران داخل شیعیان و دوستان ایشان بودند. در پیغمبران یک‌پاره نقصان‌ها بود حضرت آدم از جمله آنها بود گندم خورد از بهشت بیرونش کردند. شنیده‌اید وقتی آدم را از بهشت بیرون کردند حضرت آدم مدتی روی زمین راه می‌رفت و هی گریه می‌کرد و از آن ترک اولایی که کرده بود

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 40 *»

توبه کرده بود، و تا مدت‌های مدید به همین حالت طول کشید و هی گریه می‌کرد و توبه او قبول نمی‌شد. تا اینکه ترحم کردند بر او و جبرئیل نازل شد گفت می‌خواهی توبه تو قبول شود سوراخ دعا را نشانت می‌دهم نگاه کن به ساق عرش. حضرت آدم به تعلیم جبرئیل به ساق عرش نگاه کرد دید نوشته است محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین. جبرئیل عرض کرد که اگر می‌خواهی توبه تو قبول شود این کلمات را بخوان.

باز ملتفت باشید اغلب چیزها را مردم می‌شنوند و معنیش را برنمی‌خورند. وقتی می‌شنوند چیزی بر ساق عرش نوشته خطش را خیال می‌کنند مثل این خط‌های متعارفی و حال آنکه حضرت آدم والله خود ایشان را مطالعه کرد، نور جمال ایشان را مطالعه کرد. ائمه طاهرین سلام الله علیهم خودشان آیات خدا هستند کلمات خدا هستند فتلقّی آدم من ربه کلمات تلقی کرد کلمات را یعنی مطالعه جمال ایشان را کرد و ایشان را واسطه قرار داد خدا از سر تقصیر او گذشت.

و عرض می‌کنم والله همه انبیاء باید چنین کاری کنند همه عصیانی که دارند یعنی نقصانی که دارند خودشان نمی‌توانند از خود رفع کنند مگر دست بزنند به دامن این بزرگواران. و چون هیچ‌یک از عصات خودشان نمی‌توانستند نجات بدهند خود را و نمی‌توانستند گلیم خود را از آب بکشند به این جهت خدا رئیسی قرار داد برای ایشان که آن رئیس کفایت کار ایشان را بکند و کم کسی است که این مطلب را متذکر  باشد در جمیع حالاتش.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 41 *»

شما ان‌شاء‌الله متذکر باشید و بدانید که ایشانند کافیان خلق. حتی آنکه در بعضی دعاها بخصوص همین لفظ وارد شده و شیخ حُرّ حدیثش را روایت کرده در دعا است که یا محمد یا علی اکفیانی فانکما کافیای ای محمد ای علی شما دو نفر کفایت کنید امر مرا چرا که شمایید کافی؛ شمایید که کفایت می‌کنید مرا. و کافی اسم خدا است می‌خوانی برای خدا یا شافی یا کافی فکر کن ببین این یا شافی یا کافی را هی دعا می‌خوانی و باز دعا مستجاب نمی‌شود چرا؟ راهش را یک‌خورده یاد بگیرید. این یا شافی یا کافی اسم خدا است و اسم خدا هم شفا هست و هم کفایت می‌کند. لکن فکر کن که این مرکب و  زاج و مازو که با آن اسم را نوشته‌اند شفا می‌دهد؟ این مرکب که شفادهنده نیست. ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. معنی این اسم را؛ اگر  یا کافی را گفتی و صاحبش را شناختی البته شفا می‌دهد البته کفایت می‌کند.

ببین تو وقتی تشنه می‌شوی خدا امر می‌کند برو آب بخور. عرب‌ها می‌گویند ماء، اشرب الماء، ترک‌ها سو می‌گویند. حالا صفت این آب چه چیز است آن را باید به دست آورد. این الف و باء اسم آب است این رفع عطش نمی‌کند، این الف و باء را بنویسی و هی فرو بدهی رفع عطش تو را نمی‌کند. این الف و باء اسم آب است. وقتی تو تشنه‌ای به تو می‌گویند برو دعا کن خدا رفع عطش تو  را بکند یعنی برو آب بخور، تو می‌روی آب می‌خوری رفع عطش تو می‌شود، دعات مستجاب می‌شود. اینکه دعاها مستجاب نیست راهش همین است که عرض می‌کنم. می‌گویند برو نان

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 42 *»

بخور تا سیر شوی و [استجابت] دعاها همین است و الّا این نون و الف و نون هرچه بگویی سیر نمی‌شوی. بنویسی و فرو ببری سیر نمی‌شوی. نان یعنی آنی را که پخته‌اند بخور، فی‌الفور دعات مستجاب می‌شود و سیر می‌شوی. و به همین‌طور والله ائمه طاهرین تعلیم کرده‌اند همین‌ها را به بزرگان دین شما که خیلی متشخص بودند. هشام بن الحکم داخل اصحاب بزرگ حضرت صادق صلوات الله و سلامه علیه بود، و کسی بود هشام که مباحثه نمی‌کرد با اهل ملل و مذاهب مگر  اینکه با هر که مباحثه می‌کرد غالب می‌شد بر آنها. معروف شده بود به هر جایی پای این حکیم می‌رسید کسانی که بودند اگر گفتگویی از علم می‌کردند بسا از ترس سخن نمی‌گفتند، می‌گفتند مغلوب می‌شویم. خلاصه مرد حکیمی بود و به همین هشام فرمایش می‌کنند حضرت صادق؟ع؟ که یا هشام الخبز اسم للمأکول این خبز که می‌گویی خاء و باء و زاء سیر نمی‌کند آدم را، این اسم است برای آن چیزی که آن را می‌خورند. می‌خواهی سیر شوی برو نان پیدا کن و  بخور. خبز خبز خبز مکن که به این سیر نمی‌شوی. ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. همچنین می‌فرمایند الماء اسم للمشروب این میم و الف و همزه این اسم مشروب است، می‌خواهی رفع تشنگی تو بشود برو آب بخور. باز می‌فرمایند الثوب اسم للملبوس ثاء و واو و باء اسم است برای ملبوس که وقتی سرمات بشود لباس بخواهی، این چیز که ثوب است آن است که بیارند بپوشی گرم شوی. و الّا این لفظ را بگویی یا ثوب یا ثوب یا ثوب گرم نمی‌شوی. از حلوا حلوا  گفتن دهنت شیرین نمی‌شود. حاء و لام

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 43 *»

و واو و  الف شیرین نیست، دهنت را شیرین نمی‌کند. می‌خواهی دهنت شیرین شود چیز شیرینی پیدا کن بگذار روی زبانت. این دعائی است که زود مستجاب می‌شود.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله فکر کن و اسم را دعوت کن. یا شافی یا کافی یا معافی اسم هستند. شافی شین است و الف است و فاء است و یاء، و صاحب این اسم را نشناسی و خدا تو را شفا بدهد این نخواهد شد. ملتفت باشید‌ ان‌شاء‌الله و بدانید والله این کافی و  این شافی و تمام اسم‌های خدا همین‌طور است. باید صاحب اسم را شناخت و به آن اسم خدا را دعوت کرد. دیگر حالا چون قدری سررشته به دست آمد عرض می‌کنم عیب ندارد. ملتفت باشید، ذات خدا یکی است و هیچ دو نیست. ملتفت باشید ان‌شاء‌الله، ذات خدا یکی است و دو نیست. و ببینید این حرف را یهودی‌ها هم می‌زنند نصاری هم می‌زنند گبرها هم این حرف را می‌زنند. هر کس دینی به خودش بسته باید اعتقادش این باشد که خدا یکی است. هر کس دینی به خود بسته می‌داند اسم‌هاش بسیار است. یکی الله است یکی رحمن است یکی رحیم است. همین حدیثی که عرض کردم الآن که حضرت صادق به هشام تعلیم فرمودند. ان‌شاء‌الله ملتفت باشید ببینید چه چیز  بزرگی تعلیمش کرده، به زبان خیلی آسانی. همچنین می‌فرمایند هر کس اسم خدا را دعوت کند و مسمّی را توی اسم نبیند کافر شده به خدا. خواسته‌اند دعای مستجاب را تعلیم فرمایند فرموده‌اند من عبد الاسم دون المعنی فقد کفر کسی که اسم

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 44 *»

خدا را بخواند و خدا را نخواند کافر می‌شود، و کافر را خدا نگفته دعاش را مستجاب می‌کند. همچنین من عبد الاسم و المعنی فقد اشرک هرکه هر دو را با هم دعوت کند مشرک است به خدا، و خدا گفته من دعای مشرک را اجابت نمی‌کنم. و می‌فرمایند من عبد المعنی کسی که دعوت خدا را بایقاع الاسماء علیه خدا را بخواند لکن خدا را در توی اسمش ببیند اولئک اصحاب امیرالمؤمنین حقّا این جماعت اصحاب امیرالمؤمنین‌اند. و در بعضی اخبار می‌فرمایند اولئک هم المؤمنون حقّا. آخر آنها هم حدیث است امام تو برای تو گفته. اینها توی کتاب‌هامان هست. اما بخواهی تعریفش را بکنی می‌بینی چه اوضاعی سرپا می‌کنند! والله تمام خیر دنیا و آخرت توی این حرف‌ها است که عرض می‌کنم. به جهت اینکه هرچه تو می‌خواهی باید از خدا بخواهی، به جهت آنکه او است خالق و او است مقدِّر و هرچه بخواهد و مقدَّر کرده باشد به تو می‌رسد، و اگر تو خود را به حلق بیاویزی و خدا نخواهد چیزی به تو برسد هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی به تو برساند. پس چیزها همه پیش خدا است.

دیگر فکر کن ان‌شاء‌الله و این را بدان که تا نخوانی خدا را، مستجاب نمی‌کند قل مایعبؤ بکم ربی لولا دعاؤکم خودش خبر داده و من اصدق من الله حدیثاً، و من اصدق من الله قیلاً  کیست راستگوتر از خدا؟ چرا دروغ بگوید؟ هر دروغگویی که دروغ می‌گوید احتیاج دارد که دروغ می‌گوید، خدا که احتیاجی ندارد به چیزی که دروغ بگوید. پس خدا است راستگو  و خودش خبر داده در کتاب خود و فرموده به پیغمبر که بگو به مردم قل

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 45 *»

مایعبؤ  بکم ربی لولا دعاؤکم پرورنده من اعتنا نمی‌کند به شما اگر شما عبادت او نکنید، دعا نکنید. پس اعتقاد کن ان‌شاء‌الله، خدا صادق است راستگو است. و اگر این را اعتقاد نداری که برو فکر کارت باش. اول برو مسلمان شو بعد دعا کن.

خلاصه، مطلب این بود که اول اسم خدا را باید شناخت بعد دعوت کرد. اگر  یک جاییش را کر  و کور کنی و کورکورانه دعوت کنی شرک می‌شود کفر می‌شود. اگر اصلش دعوت نکنی خدا را یا الله نگویی یا رحمن نگویی یا رحیم نگویی کافری. هیچ اسمی از خدا نبری هرگز، اگر خدا را نخوانی هرگز  و عبادت نکنی خدا را کافری. و خدا نگفته دعای کفّار را مستجاب می‌کند. و همچنین یکی از اسم‌ها را مستقل بدانی و اسم را بخوانی و خدا را نخوانی فقد کفر، فرموده‌اند کافری؛ و خدا دعای کافر  را مستجاب نمی‌کند. و همچنین هرگاه اسم را با مسمی همراه بخوانی مشرکی، و خدا نگفته مشرکین را دعاشان را مستجاب کند، خدا والله هیچ ترحم به کفار نمی‌کند. دیگر  بسا خیال کنی که خدا ارحم الراحمین است پس چطور به کفار رحم نمی‌کند؟ ملتفت باشید ان‌شاء‌الله خدا است ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمة، در جایی که باید رحمت کرد خدا رحمش از همه‌کس بیشتر است از هر مادری از هر پدری از هر دوست مهربانی حتی از پیغمبر آخرالزمان؟ص؟ خدا رحمش بیشتر است. از رحم این خدا است که خلق می‌کند پیغمبری رحمةً للعالمین، و می‌فرستد او را میان خلق که آنها را هدایت کند. پس ارحم الراحمین

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 46 *»

است، اما برای کی؟ برای مؤمنین. و همچنین اشد المعاقبین است فی موضع النکال و النقمة، سخت‌تر از همه سخت‌ها است. خدا وقتی بناش باشد کسی را عذاب کند به این‌جور کندها و زنجیرها و زندان‌ها قناعت نمی‌کند، که یک‌وقتی آدم را ول کند، این‌جورها نیست. بلکه این خدا را جهنمی است که الی ابدالابد در آن کندها هست زنجیرها هست مارها هست عقرب‌ها هست آتش‌ها هست که بسیاریش را شنیده‌اید. این خدا  کفار را توی آن جهنم می‌برد عذاب می‌کند و آنها را ولشان نمی‌کند، دائماً هی داد می‌زنند هی ناله می‌کنند هی التماس می‌کنند و هیچ ترحم بر آنها نمی‌کند. بگویی یک سال می‌گذرد دو سال می‌گذرد ولشان می‌کند، ده سال صد سال می‌گذرد ولشان می‌کند، یک قرن می‌گذرد ولشان می‌کند، صد هزار سال؛ نه‌خیر،  ابدالابد عذابشان می‌کند، آخر ندارد، نه بهشت آخر دارد و نعمتش تمام می‌شود نه جهنم آخر دارد و عذابش تمام می‌شود. اهل جهنم همیشه در جهنم عذاب می‌کشند. و ببینید اینهایی که در عالم خلق هستند هرچه سخت‌دل باشند به قدر فرعون کسی سخت‌دل باشد، به قدری که دلش می‌خواهد عذاب می‌کند بعد ول می‌کند. خصوص از کسی که ایمن شدند دیگر آن‌وقت ولش می‌کنند کاریش ندارند. سلطان کسی را می‌گیرد و عذاب می‌کند که بترسد در مملکت او فسادی کند خرابی کند، می‌گوید او را می‌گیرند. وقتی گرفت او را دیگر از او ایمن است، توی چنگش است. وقتی ایمن شد از او که این دیگر مملکتی را نمی‌تواند خراب کند ولش می‌کند دیگر عذابش نمی‌کند،

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 47 *»

بلکه سهل است وظیفه هم برایش قرار می‌دهد. و همه فراعنه این کار را کرده‌اند. حالا خدا با وجودی که خوفی از کفّار ندارد، کفّار را الی ابدالابد هی عذاب می‌کند و  آخر به سرهم نمی‌رسد که کی تمام می‌شود عذاب، هیچ وقت تمام نمی‌شود. چنان‌که الحمدلله از این طرف مؤمنین را هی نعمت می‌دهد در بهشت و نمی‌رسد به آخر که کی تمام می‌شود.

پس ملتفت باشید و ببینید اگر این امر بازی است و شوخی است نگیریدش. اگر همان من می‌گیرم و کسی دیگر نگرفته شما هم اعتنا نکنید. عرض می‌کنم تمام کسانی که خود را به پیغمبری می‌بندند همه این حرف‌ها را می‌زنند، توی گبرها هم بروی این حرف‌ها را بزنی می‌گویند راست است، همچنین توی یهودی‌ها بروی بگویی بهشتی داریم جهنمی داریم می‌گویند راست است، هرجا بگویی. همین‌که ایمان آوردی و نجات آخرت تحصیل کردی آن خوب است، چرا که به بهشت می‌روی و همیشه در نعمت هستی. دنیا خواهد گذشت چه به خوبی چه به بدی. آخر فکر کنید ببینید این ارسال رسل این انزال کتب این‌همه پیغمبران این‌همه اوصیای پیغمبران را تمام اینها را آیا فرستادند برای شما که تقلب یادتان بدهند؟ شرع‌بازی یادتان بدهند؟ توریه یادتان بدهند؟ این کارهایی که اهل شرع به قول خودشان می‌کنند که در واقع شرّ است شرع نیست، اینها را آمدند یادتان بدهند؟ و اینکه مردم با من دشمن شده‌اند به جهت این است که این حرف‌ها را می‌زنم دشمن من می‌شوند. همین‌که امر آخرتی می‌خواهی یادشان بدهی می‌خواهی سوراخ دعائی نشانشان

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 48 *»

بدهی دشمن می‌شوند، و حال آنکه نان می‌خواهی سوراخ دعاش را باید پیدا کنی.

و بدانید تمام ارسال رسل برای آخرت شده. اگر برای همین دنیا بود ارسال رسلی احتیاج نبود. این مردم توی دنیا که می‌بینی، اگر مراد خدا برای همین دنیا بود، از اینها هم خدا بچه‌ای درست می‌کرد سرشان می‌داد، چنان‌که حیوان‌ها را کرده. این که ارسال رسلی نمی‌خواهد انزال کتبی نمی‌خواهد. این دوپا هم همان‌طور، اینها را هم سر می‌دادند خودشان و بچه‌هاشان را، یک زهرماری هم می‌جستند می‌خوردند. واجب نبود خدا رسولان بفرستد که دین من چنین، حلال من چنین، حرام من چنین. مردم هرچه می‌خواستند می‌کردند.

یک‌خورده فکر کن ان‌شاء‌الله چرت مزن غافل مباش. تازه‌ای هم نیست اینها. این حرف‌ها را گبرها هم می‌زنند، این حرف‌ها را سنی‌ها هم می‌زنند، شیعه هم می‌زنند. پس راست است، لکن همه می‌گویند و از پِیَش نمی‌روند، می‌گویند و عمل نمی‌کنند، این است که بی‌دین شده‌اند. و تمام ارسال رسل و انزال کتب تمام زحمت‌هایی که انبیاء و اولیاء کشیدند برای این است که مردم دین داشته باشند. و یکی از زحمت‌های آنها همین مصیبت سیدالشهداء است صلوات الله و سلامه علیه. عرض کردم تمام این مصیبت‌هایی که به سیدالشهداء و اهل‌بیت آن بزرگوار رسید یک تشنگی یک گرمایی، به جهت خودشان بر ایشان وارد نیامد، این‌همه زحمت کشیدند که تو دین داشته باشی. پس تمام ارسال

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 49 *»

رسل و انزال کتب برای این است که آخرت معمور باشد. فکر کن اگر خدا دربند این نبود که تو در آخرت بهشت بروی و نجات یابی رسولی نمی‌فرستاد، همین‌طور می‌خوردی و می‌خوابیدی مثل سایر حیوانات و راحت می‌کردی. سهل است می‌خواهم عرض کنم اگر نیامده بودند و اینها را نگفته بودند خوش‌تر می‌گذشت، هرکه هرچه می‌خواست می‌کرد، هر که هرچه می‌خواست می‌خورد، هرجا می‌خواست می‌خوابید. پس این ارسال رسل و این انزال کتب، این اظهار معجزات، این خود را به مشقت انداختن، این مردم را کشتن، این خراب کردن، اسیر کردن، این اموال مردم را به غارت بردن، این اموال خود را به مردم دادن و بخشیدن، تمام اینها برای این بود که وقتی می‌میری دین داشته باشی. برای این نیست که تو زنده باشی. برای این باشد، همه بزها زنده‌اند همه گاوها زنده‌اند همه خرها زنده‌اند همه آهوها زنده‌اند، همه از برای خود می‌خورند و می‌آشامند می‌خوابند و برمی‌خیزند به رفاهیت هرچه تمام‌تر، هیچ همّی غمی غصه‌ای ندارند، هیچ‌کس بر دیگری ظلمی ستمی زوری ندارد، در نهایت عیش می‌گذرانند تا وقتی می‌میرند. پس اگر ارسال رسل برای همین بود که بخوری و بیاشامی و نکاحی کنی و بخوابی و بیدار شوی، هیچ احتیاج نبود به ارسال رسل، و خدا هیچ پیغمبری نمی‌فرستاد. این مردم خیلی خوابند، همان‌طوری که خبر داده‌اند فرموده الناس نیام مردم خوابند. والله اگر کسی یک‌خورده چشمش باز شده باشد می‌بیند که همه خوابند بیدار نیستند. مثل کسی که میانه خواب و بیداری باشد، تازه از خواب

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 50 *»

برخاسته باشد و هنوز درست شعور به سرش نیامده چیزی حالیش نیست، بسا پاش به سنگ می‌گیرد می‌افتد نمی‌فهمد، بسا دستش توی آتش می‌رود می‌سوزد و نمی‌فهمد. خوابند مردم والله. بله وقتی می‌میرند و خاکشان می‌کنند توی قبرشان می‌گذارند، توی قبر زنده‌شان می‌کنند آن‌وقت که بیدار می‌شود چشم وامی‌کند می‌بیند توی قبر است، بنای حسرت است که ای وای ما یک عمر خواب بودیم و نمی‌دانستیم خوابیم، حالا بیدار شده‌ایم. اغلب مردم نمی‌دانند خوابند.

شما یک‌خورده سیخ به پهلوی خود بزنید بیدار شوید، خود را بیدار کنید از خواب. فکر کنید ببینید به این خواب بودن کار می‌گذرد؟ و خدا می‌داند کار نمی‌گذرد. اگر به این غفلت کار می‌گذشت باز والله ارسال رسل نمی‌کرد انزال کتب نمی‌کرد. دامن انبیاء و اولیاء پاک است از معاصی، پس زحمتی نباید بکشند، مصیبتی به ایشان نباید برسانند، پس آمده‌اند که شما را بیدار کنند، و می‌بینید هزار سیخ می‌زنند باز بیدار نمی‌شوید. پس الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا مردم خوابند و خیال می‌کنند بیدارند، چنان‌که مردمان خواب خیال می‌کنند بیدارند، وقتی بیدار می‌شوند می‌فهمند خواب بوده‌اند. اینها که خواب می‌روند، در خواب خیال می‌کنند بیدارند، وقتی بیدار می‌شوند می‌فهمند خواب بوده‌اند. همین‌طور والله اهل دنیا خوابند، تمام معاملاتی که می‌کنند، تمام این کارهایی که می‌کنند توی خواب است، یک‌دفعه توی قبر بیدار می‌شوند می‌فهمند همه خواب بوده‌اند، کارهایی که کرده‌اند نه خوبش به کارشان

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 51 *»

می‌آید نه بدش. معلوم است چیزی که از جانب خدا نیست به کار نمی‌آید. آنجا چیزی که به کار می‌آید این کارهایی که این مردم می‌کنند نیست. و والله این مردم را می‌برند آنجا ــ  خدا شاهد است ــ  پوست از سرشان می‌کَنند. حالا خوب‌های این مردم را عرض می‌کنم و الّا بدهاشان را که می‌بینید چطور مردمانیند، که به غیر از این [نیستند] که می‌خواهند حقی در روی زمین نباشد. دیگر هر کس هر طور می‌تواند. چشمتان باز است و می‌بینید نه سلطان نه یاور نه حاکم نه ضابط نه کدخدا نه سرباز نه سوار نه ملّا نه کاسب، هیچ‌کس با هیچ‌کس جنگی جدالی نزاعی ندارد، از سلطانتان گرفته تا آخوندتان تا ملّاتان و عامیتان به هیچ‌کس کاری ندارند، هر کس هر کاری بکند، هر کس هر دینی داشته باشد، هیچ‌کس کاریش ندارد. یهودی‌ها برای خودشان یهودیند و هیچ‌کس کارشان ندارد. ارمنی‌ها برای خود ارمنی هستند و هیچ‌کس کارشان ندارد. با هیچ طایفه‌ای کار ندارند مگر  با من. همه با من دعوا دارند که چرا حرف حق می‌زنی؟ می‌گویم اگر  باید با کفّار جنگید اگر  باید با فسّاق جنگید، ای آخوند عادل! فسّاق در روی زمین بسیارند چرا خودت توی دامن کفار جات است؟ خودتان همیشه با فساق و فجار و ظلمه رفیقید شریکید، همیشه آنها را راهنمایی می‌کنید. از گمرکچی نقل می‌کنند که گفته بود یک روز بین طلوعین بود دیدم در خانه را می‌زنند، رفتند آمدند گفتند فلان پیش‌نماز است، گفتم در را باز کنید بیاید. آمد تو گفتم شما را فرمایشی خدمتی هست که صبح به این زودی تشریف آوردید

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 52 *»

اینجا؟ گفت من از خانه بیرون آمدم بروم مسجد، دیدم چند بار از گمرک گریزانده بودند می‌بردند، آمدم تا به تو  بگویم. با ظلمه این‌طورند. همچنین با تجّار هیچ نزاعی نیست جدالی نیست کسی دعوایی ندارد. همچنین با چاروادارها با رعیت‌ها کسی دعوایی ندارد. پشت به پشت هم گذارده‌اند، با کسی که راست می‌گوید دعوا دارند. آخر ای بی‌مروت! این راست به کار تو هم که می‌آید، تو هم یک گوشه‌اش را بگیر.

باری، ملتفت باشید اقلاً شماها بیدار باشید ان‌شاء‌الله، آنها خوابند جهنم، شما یک‌خورده بیدار شوید به هوش بیایید. پس فکر کنید که خدا شما را از برای دنیا خلق نکرده، والله خدا اجل و اکرم است که کسی را از برای کاری خلق کرده باشد، از برای جایی خلق کرده باشد، و آن‌وقت در آنجا که قرارش می‌دهد هی زحمت‌ها در آنجا بکشد. پس بدانید شما برای آخرت خلق شده‌اید نه برای دنیا، خلقتم للبقاء لا للفناء. و دنیا را از اول تا آخر برای فناء آفریده‌اند، دنیا فانی است، هی شب می‌شود هی روز می‌شود، تاریکی می‌آید روشنایی تمام می‌شود، روشنایی می‌آید تاریکی تمام می‌شود. پس شماها از برای دنیای فانی خلق نشده‌اید. و والله اگر از برای دنیا خلق شده بودید هیچ همّی غمّی غصه‌ای برای شما خلق نمی‌کرد. والله هیچ تنگی براتان خلق نمی‌کرد. فکر کنید ببینید حیواناتِ دنیا را برای دنیا آفریده‌اند، آیا هیچ شنیده‌اید که فلان بز را خلق کرده‌اند که ببرند به بهشت؟ نه، برای بهشت کسی آنها را خلق نکرده. این حیوانات برای این خلق شده‌اند که به کار شما بیایند، پس برای فناء آفریده

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 53 *»

شده‌اند. ببینید آهوها در دنیا چه عیشی دارند! هیچ همّی غمّی ندارند، هیچ حسدی کبری ظلمی ستمی بر یکدیگر نمی‌کنند، علف می‌خورند و آب می‌آشامند و می‌خوابند، و هیچ‌بار زیاد نمی‌خورند که دلشان درد بگیرد، احتیاج به طبیب و دوا هم برسانند، هیچ نزاعی با هم ندارند، این آهوهای وحشی هرگز سرشان درد نمی‌گیرد، هرگز دلشان درد نمی‌گیرد، هیچ همّی غمّی ندارند، غصه‌‌ای ندارند، هر سایه‌ای که بهتر است می‌خوابند، هر آفتابی دلشان بخواهد می‌چرند، هر علفی موافق طبعشان است می‌خورند، هر علفی موافق طبعشان نیست اعتنا نمی‌کنند، نمی‌خورند. سم باشد اعتنا نمی‌کنند نمی‌خورند. راه می‌روند و نهایت عیش را می‌کنند. شما والله اگر از برای این خلق شده بودید، فکر کنید اگر از برای این خلق شده بودیم که هی بخوریم هی بیاشامیم هی جماع بکنیم هی بخوابیم، برای چه؟ برای اینکه بیدار شویم، دیگر  چه کار کنیم؟ باز بخوریم و بیاشامیم و جماع کنیم و  بخوابیم و باز بیدار شویم، همین کارها را بکنیم.

فکر کنید ان‌شاء‌الله، دل خودتان را به درد بیارید از این حرف‌ها. باز می‌گویم اگر وقتی که این حرف‌ها را می‌زنم و می‌شنوی دلت تنگ می‌شود و در فکر اینی که کی شود این مجلس تمام شود بروم چیزی پیدا کنم بخورم، و بعد بخوابم که بیدار شوم، که دیگر چه کنم؟ باز بخورم و بخوابم و بیدار شوم وهکذا. آخر ثمر این خوردن چه شد؟ به غیر از اینکه دو ساعت بعد گُه بشود، که اگر همان ساعت که غذا خورده‌ای نگاهت

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 54 *»

بیفتد، قی کنی و همین قی را هم وقتی بالا بیاید نگاه کنی دلت به هم می‌خورد. ثمره این خوردن چه شد؟ این خوردن از برای همین است که آن متاع‌های لطیف با آن طعم‌های لذیذی که دارد به محضی که فرو برود دوباره بیرون آید، چشممان را هم می‌گذاریم که نبینیم، هر کس آن را ببیند تهوع می‌کند از دیدن آن، قی می‌کند. حالا آیا از برای همین خلق شده‌ایم که بخوریم؟ این خوردن چه ثمر داشت چه حظی داشت؟ نهایت لذتمان جماع است که زن خیلی قشنگی داشته باشیم، جماع بکنیم. فکر کنید ببینید اگر از برای همین بود؛ که آهوها می‌خورند در نهایت خوبی، می‌آشامند در نهایت خوبی، زنشان هم در نهایت کیفشان، نرش ماده‌اش را دوست می‌دارد ماده‌اش نرش را همین‌طور دوست می‌دارد.

نمونه‌اش را بخواهید وقتی حضرت صادق؟ع؟ جایی مهمان بودند روی تختی نشسته بودند، اتفاق در زیر آن تخت دو تا کبوتر  بالی به هم می‌زدند قم‌قمی می‌کردند. حضرت به آن شخص فرمودند آیا می‌دانی این نر و ماده چه می‌گویند با هم؟ عرض کرد خدا و رسول و اوصیای رسول بهتر می‌دانند. فرمودند این نر به آن ماده می‌گوید به غیر از این کسی که روی تخت نشسته، به غیر از او من تو را از جمیع مخلوقات دوست‌تر می‌دارم، تو از جمیع مخلوقات پیش من عزیزتری. به همین‌طور آن یکی هم گفت تو پیش من از همه عزیزتری. پس این نر و ماده حیوانات هم عاشق و معشوق هم هستند، هیچ کدام رقیب هم ندارند، آن یکی هم همین‌طور میل به جفت این نمی‌کند این میل به جفت آن نمی‌کند.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 55 *»

ملتفت باشید، می‌خواهم عرض کنم که اگر شما را برای این دنیا خلقتان کرده بودند همین‌جور خلقتان می‌کردند که تو هم زن خودت را دوست بداری، و ماسوای او هر کس هست به غیر از آن کسی که از جانب خدا است از همه کس دوست‌تر بداری، از همه کس پیشت عزیزتر باشد. همچنین نعمت‌هاتان را مثل نعمت‌های آهوها قرار می‌داد. مثل اینکه حالا هم کاهو  براتان خلق کرده، کاهو هم علف است مثل سایر علف‌ها، چنان‌که الآن هم در جنگل‌ها بادام گردو فندق و حبوبات زیاد خلقت کرده برات، نهایت اگر هم می‌خواستی پخته باشد و مثلاً پلو می‌خواستی، پخته از برات خلق می‌کرد.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله و بدانید از برای عیش این دنیا خلق نشده‌اید. غنیمت مشمارید که خوراک خوبی خوردیم، خواب خوبی کردیم، زن خوبی داریم که هیچ‌کس ندارد. اینها همه تمام خواهد شد، عن‌قریب خواهی مُرد و  زن‌ها می‌ماند برای دیگران، خانه‌ها می‌ماند برای دیگران، بچه‌ها می‌مانند و یادشان نمی‌آید که پدری داشتند، فاتحه‌ای هم براتان نمی‌خوانند. خودتان را ببینید، ببین هیچ دلت می‌سوزد که مادری داشتم پدری داشتم؟ پس بدانید از برای دنیا خلق نشده‌اید. پس متذکر باشید که این‌همه مصیبت بر سر سیدالشهداء آمد، آیا آن‌همه برای خودش بود؟ خود آن حضرت که گناهی نداشت، خودش نقصانی نداشت، خودش ترک اولایی نکرده بود. پس این‌همه بلاها برای تو بوده، باورت بشود که برای تو بود. اینها را سرسری مگیرید. سیدالشهداء آمد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 56 *»

جان فدای امت کند، راستی راستی، نه اینکه دروغی باشد و تعارف کرده باشد. پیش از آنکه خدا این دنیا را خلق کند، در عالم ذر سیدالشهداء این عهد را کرده بود و نوشته از او گرفته بودند که این صدمه‌ها بر او وارد آمد. برای چه؟ برای ماها. پس این صدمه‌ها را کأنه ما بر او وارد آورده‌ایم و منّتش باید دوش ما باشد. خواست منّتش دوش ما باشد، هیچ منّتش دوش کفار نیست، برای کفار که نکرده این کارها را. اصلاح کارت را آن طوری که تو باید بکنی خود امام حسین می‌کند، تدبیر می‌کند، بلکه خدا تدبیر می‌کند و صورت می‌دهد.

پس این مصیبت‌ها را به جهت معصیت ماها به جان خود خریده. حالا واقعاً بینی و بین الله کسی که این‌همه اصرار داشته باشد در نجات تو،  و تمام این بلاها را از روی رضا و رغبت به جان خود خریده باشد، و جان و مالش را همه‌اش را هم برای تو داده باشد، چرا که تویی والله راه خدا و شیعیانند راه خدا. فکر کنید ان‌شاء‌الله، فرمودند سبیل الله شیعتنا راه خدا شیعیان ما هستند. ملتفت باشید ان‌شاء‌الله، و سیدالشهداء از برای شیعیان چنین کرده، پس در راه خدا چنین کرده، پس در راه خدا جان داده و مال داده. دیگر فکر کنید، حالا سیدالشهداء به خدا بدهد جانش و مالش را، آیا خدا چه می‌کند این جان و مال را؟ حالا شهید شد، آیا هیچ بر جلال خدا می‌افزاید؟ نه. شهید نشده بود آیا هیچ از جلال خدا کم می‌شد؟ نه. پس برای راه خدا حضرت سیدالشهداء چنین کرده، و راه خدا مؤمنینند، راه خدا شیعیان امیرالمؤمنینند، و شیعیان امیرالمؤمنین

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 57 *»

گناهکارند، بعضی از گناه‌ها هست که باید تشنگی بخورد هر که آن گناه را کرده، او خورد که اینها تشنگی نخورند. بعضی از گناه‌ها هست که باید گرسنگی‌ها خورد تا جزای آن گناه‌ها داده شود، آن گرسنگی را آنها خوردند که تو سیر باشی و گرسنگی نخوری. همچنین بعضی گناهان هست که جوان‌های شخص باید از دستش بروند، سیدالشهداء جوان‌هاش را کشت که جوان‌های تو نمیرند. بعضی گناهان هست که باید شیرخوارها بمیرند به معصیت ماها، بچه‌های شیری گلوگیر شوند و بمیرند، سیدالشهداء والله همان علی اصغرش را می‌دهد در راه ماها که دایم معصیت می‌کنیم. بعضی گناهان هست که باید اسیر شوند دختران ما زنان ما، که کفاره آن گناهان شود، مثل همین دعوایی که شد و خیلی از زنان شیعه را اسیر کردند و بردند، پس زن‌های خودش را به اسیری می‌دهد که زن‌ها و بچه‌ها و دخترهای شما محفوظ بماند.

پس در توی نعمتِ سیدالشهداء والله غوطه‌ورید، والله از تصدّق سر او در امن و امان هستید. صحّت می‌خواهی، از تصدق سر او خدا صحت می‌دهد. حالا همچو سیدالشهدائی که تمام نعمت دنیا والله از او است چنان‌که تمام نعمت آخرت والله از او است، حالا آیا این‌همه برای این است که توی دنیا زندگی کنی؟ نه بالله برای دنیا نیست، اصل اصلش برای آخرت است، این کارها را کرد که مبادا یک جایی این دوستان پاشان به لب جهنم برسد، مبادا لهیب آتشی به آنها برسد. سیدالشهداء اینها را به جان خود می‌خرد که شفاعت کند شما را.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 58 *»

ملتفت باشید، پس ایشانند مؤمنانی که جان‌ها را فروختند به خدا و مال‌ها را فروختند به خدا که ایمن کنند مردم را. و بد نیست قدری معنی مؤمن را عرض کنم. می‌فرماید ان الله اشتری من المؤمنین ملتفت باشید مؤمنین جور به جورند، یک مؤمن این است که خدا را هم می‌گویی مؤمن، یا سلام یا مؤمن یا مهیمن یکی از اسم‌های خدا مؤمن است، اگر اسمش را یاد بگیری می‌دانی مؤمن یعنی چه. می‌خواهم عرض کنم از برای خدا اسم‌های بسیار است، و آیا خدا خودش یکی از آنها است؟ نه. نمونه‌ این را از برایت عرض کنم بلکه ان‌شاء‌الله از پِیَش بالا بیایی یاد بگیری. نمونه این اینکه تو خودت یک نفری و از برای تو اسم‌های بسیار است، این را در خودت یاد بگیر آنجا هم یاد می‌گیری، تو خودت یک نفری، وقتی می‌ایستی اسم تو چیست؟ اسم تو را همه‌کس می‌گوید ایستاده. وقتی راه می‌روی اسم تو  رونده است. وقتی می‌نشینی اسم تو نشسته است. وقتی می‌ایستی اسم تو ایستاده است. حرف می‌زنی حرف‌زننده اسمت است متکلم است. حرف نمی‌زنی می‌گویند اسمش ساکت است. حرکت می‌کنی می‌گویند متحرک است. ساکن می‌شوی می‌گویند ساکن است. تو  هم اسم‌های بسیار داری. یکی از اسم‌های تو ساکن است وقتی که حرکت نمی‌کنی. وقتی راه می‌روی اسم تو رونده است. یکی از اسم‌های تو حرف‌زننده است، وقتی حرف می‌زنی این اسم تو است. حالا این ایستاده‌ای که الف و یاء و سین و تاء و الف و دال و هاء باشد اسم است برای این هیئتی که تو می‌ایستی. نشسته اسم تو است و این نون و شین و

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 59 *»

سین و تاء و هاء اسم اسم تو است. پس تو خودت اسمی داری که هر کس بخواهد با تو تکلم کند به واسطه اسم تو با تو تکلم می‌کند. فکر کن ان‌شاء‌الله که اینها را یاد بگیری تا بتوانی خدا را بخوانی، دیگر بعد از گفتن هم نخواهی یاد بگیری، حالا پرتت می‌کنند و کارت بد می‌شود. و اگر کسی از اول یاد نگیرد، تا اینکه بیاید و یاد بگیرد و بعد ول کند، از اول خیلی بدتر است.

ببین تو خودت یک نفری اسم‌های بسیار داری، گاهی می‌ایستی ایستاده‌ای، گاهی نشسته‌ای، گاهی متحرکی، گاهی ساکنی وهکذا. هر کس بخواهد بیاید پیش تو  یا می‌آید پیش تو در حالتی که ایستاده‌ای، یا می‌آید پیش تو  در حالی که نشسته‌ای، یا می‌آید پیش تو در حالی که حرف می‌زنی، یا می‌آید پیش تو در حالی که ساکتی، یا در حالی که حرکت می‌کنی، یا در حالی که ساکنی. کسی بیاید به زیارت تو که تو را زیارت کند، زیارت می‌کند تو را در یکی از این حال‌ها. و این حال‌ها اسم‌های تو است. یک اسمی داری که تا نگویند به جهال، آن اشخاص اسم تو  را نمی‌دانند. و یک‌پاره‌ای اسم‌ها داری که هر کس ببیند می‌داند اسم تو چیست. پس وقتی می‌نشینی همه‌کس می‌داند که تو نشسته‌ای، و اسم این نشسته نون و شین و سین و تاء و هاء است. این را در عربی می‌گویند قَعَدَ، در فارسی می‌گویند نشست. پس عرب نگاه کند به اینی که نشسته می‌گوید قاعد، ترک‌ها به زبان خودشان می‌گویند، هندی‌ها به زبان خودشان می‌گویند. وقتی می‌ایستی فارس‌ها می‌گویند ایستاد،

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 60 *»

عرب‌ها می‌گویند قامَ، ترک‌ها به زبان خود می‌گویند، هندی‌ها به زبان خود می‌گویند، فرنگی‌ها به زبان خودشان می‌گویند. اهل هر  زبانی که باشد همه می‌دانند تو ایستاده‌ای و ایستاده اسم تو است. آن اسمی که تعلیم نمی‌خواهد و همه‌کس می‌فهمد این است اسم تو، این‌جور اسم است.

این است که حضرت امیر وقتی تشریف می‌آورند، در حدیث هست که دابة‌الارض می‌آید. دابة‌الارض اسمی است از اسم‌های حضرت امیر، و وقتی تشریف می‌آورند آن نزدیک‌های ظهور و بعد از ظهور، عصایی دستشان است، آن عصا را می‌گذارد بر پیشانی مؤمن نقش می‌شود هذا مؤمن حقاً. و حضرت امیر است صاحب عصا و میسم. میسم آن داغی است که شتر را با آن داغ می‌کنند، می‌گذارد بر پیشانی کافر، داغ می‌کند او را، نقش می‌شود هذا کافر حقاً. می‌گذارد بر پیشانی مؤمن عصاش را و نقش می‌شود که هذا مؤمن حقاً، و همه‌کس می‌خواند آن نقش را. از همین بابت است که عرض می‌کردم.

پس وقتی که نقش این است که ایستاده‌ای، تو وقتی که می‌ایستی همه مردم می‌بینند تو ایستاده‌ای، وقتی می‌نشینی مردم می‌دانند اسم تو حالا نشسته است، به همین‌طور وقتی حرف می‌زنی همه مردم می‌دانند اسم تو  الآن سخنگو است، وقتی ساکت می‌شوی همه مردم می‌دانند اسم تو الآن ساکت است. این‌جور اسم‌ها است که آن‌جور خوانده می‌شود و همه کس می‌خواند، و دیگر برای این اسم‌ها تعلیم‌کردنی ضرور نیست. حالا دیگر ملتفت باشید ان‌شاء‌الله.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 61 *»

پس عرض می‌کنم خدا قادر است. آیا نه این است که قادر قاف است و دال و راء. اسم قادرِ خودتان را فکر کنید، حجت خدا تمام است. ببین تو که قادری حالا آیا یعنی تو قافی و الفی و دالی و رائی؟ این است معنی قادر بودن تو؟ یا اینکه معنیش این است که چیزی می‌توانی برداری، چیزی را می‌توانی جایی بگذاری؟ یا اینکه تو شخص عالمی دانایی هستی، آیا یعنی دالی و الفی و نونی و الفی یا عین و الف و لام و میم هستی؟ یا اینکه چیزی راه می‌بری و می‌دانی؟ تو بیننده‌ای، یعنی تاریکی را از روشنایی تمیز می‌دهی رنگ سیاه و سفید را تمیز می‌دهی. یا شنونده‌ای یعنی شین داری و نون و واو و نون و دال و هائی؟ یا شنونده‌ای یعنی سخن می‌شنوی؟ پس اسم تو یکی شنونده است. اگر اسم دنیاییت را کسی نداند، لکن به تو خطاب کند ای شنونده، گوش بده؛ اسم تو را خوانده و راست گفته.

فکر کنید ان‌شاء‌الله، پس از برای خدا هم اسم‌های بسیار است، مثل اینکه تو اسم‌هات بسیار است. و تو نمونه هستی، و اگر تو را این‌جور نیافریده بود که خودت یک نفر باشی اسم‌هات بسیار؛ تکلیف نمی‌کرد او را این‌طور بشناسی. پس هر که بخواهد تو را زیارت کند در یکی از اسم‌های تو  تو  را زیارت می‌کند. هر که بخواهد پیش تو بیاید، پیش ایستاده که می‌آید پیش تو آمده، می‌آید پیش نشسته پیش تو آمده. همچنین معامله می‌کنی، معامله‌کننده اسم تو است، بایع اسم تو است، مشتری اسم تو است. ان‌شاء‌الله درست دقت کنید. پس از برای خدا والله همین‌طور

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 62 *»

اسم‌ها است، خدا است بایع، خدا است مشتری، ان الله اشتری من المؤمنین خدا است مشتری، مشتری نه همین میم است و شین و تاء و راء و یاء. خدا است مشتری و خلقند بایع. باید بایعِ همچو مشتری شد. دیگر همچو مشتری هم بیاید و تو مالت را نمی‌فروشی ولت نمی‌کند. ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله خلق دو بار بیعت کردند. بیعت ماده‌اش ماده بیع است، مبایعه صحیحه شرعیه که می‌گویند، بیع و شریٰ با هم مبایعه اسمش است. دیگر هرکس عربی خوانده باشد اینها را خوب ملتفت می‌شود. بایع اسم آن کسی است که فروخت، مشتری اسم خریدار است. وقتی هر دو را که با هم معامله می‌کنند می‌گویند، مبایعه می‌شود، به صیغه مفاعله گفته می‌شود، یعنی یکیشان کاری می‌کند دیگری هم مقابلش کاری می‌کند. حالا ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ای پیغمبر، کسانی که خود را به تو می‌فروشند و مبایعه با تو می‌کنند با خدا مبایعه می‌کنند و خود را به خدا می‌فروشند و خدا خریدار این خلق است. دیگر خدا که خریدار شد بگویی من نمی‌فروشم، نمی‌شنود از آدم، بگویی اکراه دارم نعوذبالله، خیلی سخت است و خیلی بد است. اما مؤمنین والله منّت خدا را می‌کشند که خدا خریدار شده از آنها و آنها فروشنده. اما کفّار که نمی‌فروشند، اما منافقین اگر ظاهراً هم بفروشند در باطن نمی‌فروشند، و خدا هم منافقین را به جهنم می‌برد اگرچه نماز می‌کنند روزه می‌گیرند حج می‌روند خمس می‌دهند. می‌فرماید ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار آن درک پایین جهنم که پایین‌تر از آنجا در جهنم جایی نیست، آنجایی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 63 *»

که کفار که تغوط می‌کنند توی حلق آنها تغوط می‌کنند نعوذبالله. پس منافقین را خدا نجاتشان نمی‌دهد، بهشت نمی‌برد آنها را.

ملتفت باشید ان‌شاء‌الله، یک‌خورده دلتان درد بگیرد از این حرف‌ها، از این عرض‌ها که می‌کنم. صاحب‌الامر تشریف می‌آورند جمع بسیاری استقبال می‌کنند آن حضرت را، شخصی است خراسانی و مرد خوبی است، خروج می‌کند، وقتی خروج می‌کند، رو به مکه قشونش را برمی‌دارد می‌رود رو به آنجا که ایمان بیاورد به حضرت. عرض کردم خودش آدم خوبی است، در بین راه‌ها جنگ می‌کنند و شهرها را می‌گیرد، از هر شهری جمع کثیری همراه او می‌آیند، آنجا که می‌آید خودش ایمان می‌آرد آنها هم ظاهراً ایمان می آرند. یک‌دفعه حضرت حکم می‌کند همه را بکشید! مردم تعجب می‌کنند که چرا اینها را می‌کشند؟ می‌فرماید حکم آل‌داود را جاری می‌کنم، و والله حکم خودشان است. چون در این دنیا داود گاه‌گاهی که حکم می‌کرد به باطن حکم می‌کرد، از باطن خبر می‌داد و شاهد هم نمی‌خواست. همین‌طور امام فرمایش می‌فرمایند که ما شاهد از کسی طلب نمی‌کنیم، من می‌دانم کی مؤمن است کی مؤمن نیست، می‌دانم اینها در دلشان ایمان به من نیاورده‌اند و آنها را می‌کشند. فکر کارتان باشید. الآن هم اگر مؤمنی، امام می‌داند. یک‌خورده به فکر خود بیفت، همچو فرض کن امام ظاهر شد، الآن اگر طوری هستی که وقتی خدمت او رفتی گفتی: اشهد ان لا اله الّا الله اشهد ان محمداً رسول‌الله اشهد انک قائمٌ بالحق امامٌ من عند الله، اگر قبول کرد و نکشت تو همان

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 64 *»

روز از اهل نجاتی، الآنی هم که خروج نکرده به همین اعتقاد بمیری می‌روی بهشت. و اگر نعوذبالله اینها را سر زبانی می‌گویی و توی دلت منافقی، آن روز امام تو را می‌کشد، و هر کس را او می‌کشد به جهنم می‌رود. پس از دل ایمان بیار، خیال کن همین حالا به آنجا برده‌اندت، عن‌قریب می‌میری و می‌روی به آنجا. مگو چون او خروج نکرده ما امتحان نشده‌ایم، ما مفت مفت بهشت را به چنگ آورده‌ایم، جهنم نخواهیم رفت؛ چنین نیست والله.

ملتفت باشید. هرکس مؤمن است الآن، آن روز مؤمن است یقیناً. هرکس امروز منافق است، آن روز هم منافق است. هرکس مؤمن است والله نجاتش می‌دهند، هرکس منافق است جاش در درک اسفل جهنم است. دیگر این حرف‌ها را من تنها نمی‌زنم، ملتفت باشید، اینها توی کتابتان هست توی سنّتتان هست، از ملّاهای خودتان بپرسید. برو توی یهودی‌ها بپرس، می‌گویند راست است. توی هر طایفه‌ای بروی می‌گویند راست است. پس یک کاری کن که بیدار شوی پیش از آنکه توی قبر بیدارت کنند، بس است یک عمر خواب بودی، کاری کن که حالا بیدار شوی.

خلاصه، بدانید اعتنای خدا به شما این‌قدر است که انبیاء و اولیاء خود را و کسانی که گرد معصیت به دامنشان ننشسته، به بلاها و محنت‌ها می‌اندازد که شما را نجات بدهد. کسانی که عمل‌ها می‌کنند که جزای یک عملشان تمام بهشت‌ها است، حتی اگر نسبت یک عملی که بکنند بخواهی بسنجی چقدر است به حساب در نمی‌آید، آنها یک

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 65 *»

نمازی که بکنند غیر از خدا کسی نمی‌داند چقدر باید جزایشان بدهد. می‌فرماید ضربة علیّ یومَ الخندق خیرٌ من عبادة الثقلین ضربت حضرت امیر در جنگ خندق، می‌فرمایند مقابل است با ثوابی که تمام خلق می‌کنند از جن و انس. حضرت امیر ثواب یک ضربت شمشیرش بیشتر است از ثواب تمام خلق یعنی از آدم تا خاتم انبیاء، انبیاء اولیاء عبّاد زهّاد مؤمنین. یک شمشیر زدنش آن‌قدر ثواب دارد که بیشتر است از ثواب جن و انس. حالا این یک شمشیر را به کار بردند؛ دیگر این مصیبت‌ها را به جان خود خریدند متحمل شدند برای چه؟ برای اینکه می‌خواستند گناهکاران را نجات دهند. پس همان‌طوری که می‌آرند خودشان را به شما می‌چسبانند، تو گردن‌شکسته هم خود را بچسبان. او که می‌آید که من آقای تواَم، تو هم اقرار به نوکری او بکن. پس شماها والله آزادکرده‌های ایشانید، شما رعیتید و امام ایشانند، ایشانند آقایان حقیقی، واقعاً پول داده‌اند خریده‌اند شما را، بلکه جان داده‌اند شما را خریده‌اند، که جان عالمی به فدای جان ایشان.

در اذن دخول حرم حضرت سیدالشهداء می‌خوانی که عبدک و ابن عبدیک المقرّ  بالرقّ اقرار باید کنی بخصوصه در حرم سیدالشهداء که بنده تو هستم پسر دو بنده تو هستم، مادرم کنیز  تو است پدرم غلام تو است خودم غلام تو هستم. این مردم پولی که خدا داده می‌دهند به کسی و کسی را که خدا خلقش کرده می‌خرند غلامشان می‌شود، دیگر حالا باید بی‌اذنشان آن غلام و کنیزها که آنها را خریده‌اند کاری نکنند، مرخص

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 66 *»

نیستند کنیزان و غلامان بدن خودشان را زخم کنند، مرخص نیستند چشم خودشان اگر درد بگیرد دوا نکنند یا چشم خود را بکَنند. اگر چنین کاری کردند آقا از آنها مؤاخذه می‌کند، چرا که ضرر به آقا زده. آقا می‌گوید هزار کار دستت دارم، چرا چنین کردی؟ و حال آنکه این آقایان پولی بیشتر نداده‌اند. و آقایان شما جان برای شما دادند، مال برای شما دادند، عِرض دادند، دختران رسول خدا را دادند، دختران فاطمه زهرا را دادند که هیچ تقصیری نداشتند هیچ گناهی نداشتند و همیشه در ناز و نعمت و راحت بزرگ شده بودند، همیشه مردم تمکینشان را کرده بودند، ولو به طور نفاق بود تمکینشان را داشتند. حالا اینها را یک‌دفعه بیارند توی همان شهری که همیشه عزیز  بودند، در همین کوفه خراب که آنها را آوردند حضرت امیر مدتی منزل داشت، همین زینب همین ام‌کلثوم همین امام حسن همین امام حسین والله اینها پادشاه و پادشاه‌زاده بودند، سلطنت ظاهری در این شهر می‌کردند، و مردم اگرچه از روی نفاق بود حرمتشان را می‌داشتند. مردمانی که همیشه نوکرشان و رعیتشان بودند در همین ظاهر، باطنش که والله همه زرخریدند، والله سبب ایجاد تمام مملکت محمد و آل‌محمدند سلام الله علیهم، اگر ایشان نبودند خدا هیچ چیز را خلق نمی‌کرد. در حدیث قدسی است که لولاک لماخلقت الافلاک اگر تو نبودی یا رسول‌الله یا محمد، افلاک را خلق نمی‌کردم. دیگر افلاک اگر نبودند ستاره‌ها نبودند آفتاب و ماه نبودند و گیاه‌ها نبودند حیوان‌ها نبودند، اگر اینها نبودند انسان‌ها نبودند. افلاک را برای محمد و آل‌محمد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 67 *»

خلق می‌کند، حالا گیاه می‌روید حیوان پیدا می‌شود انسان پیدا می‌شود، خودت زنده می‌مانی، از تصدق سر ایشان این چیزها پیدا می‌شود. فکر کن این است که هر نعمتی که به تو رسید خصوص نعمت ایمان، خیلی باید شکر کنی این نعمت را. و نعمت همین‌که قدرش را ندانستی پس می‌گیرند از آدم. شکر نعمت این است که قدر نعمت را بدانی، همین نان را حرمتش را نداشته باشی، تکه نان را توی راه بیندازی پا روش بگذاری یا به نجاستش بزنی، خدا این را از تو می‌گیرد گرانی می‌کند، اگر شکرش را کردی زیاد می‌کند. پس نعمت را باید حرمت داشت. پس اگر ایمانی نصیب شود خیلی حرمتش را بدار، خیلی شکرش را بکن. نعمت را همین‌که حرمت داشتی قدر دانستی فرموده و لئن شکرتم لازیدنّکم اگر قدر دانستی نعمت را زیاد خواهم کرد کمش نمی‌کنم، و لئن کفرتم ان عذابی لشدید اگر کفران کردی عذاب من بدترین عذاب‌ها است، پس می‌گیرم نعمت را. همین‌که نعمت را پس گرفتند بس است، دیگر ضرور نیست چماق به کلّه‌ات بزنند، و حال آنکه اگر همین نان را حرمت نکردی نان را پس می‌گیرند چماق هم می‌زنند.

عرض می‌کنم والله قدر ایمان را نمی‌دانید، می‌بینم قدری مسامحه می‌کنید، من هم پُر پاپی نمی‌شوم. من هیچ چیز نیستم، لکن اینها را راه می‌برم و می‌گویم براتان، حجت تمام می‌شود. قدر ایمان را بدانید تا زیاد شود. حالا قدر ندانی و اصرار کنی که بیا فلان مسأله را بخصوص برای ما بگو، بر فرض که گفتند، تو حرمتش را که نداشتی قدر ندانستی خدا از تو

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 68 *»

می‌گیرد، یادت می‌رود. می‌گوید از آن روز تا حالا گرم بودی به آن سخن پوک بی‌مغزی که می‌گفتی و نمی‌فهمیدی و قدر ندانستی.

عرض کردم اول عذابشان این است که آن نعمتی را که داده‌اند پس می‌گیرند ولو چماق توی کلّه‌تان نزنند، و حال اینکه نعمت را پس می‌گیرند چماق هم توی کلّه‌تان می‌زنند. انا لله و انا الیه راجعون.

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 69 *»

مـوعظه سوم

 

(شنبه / ششم محرم‌الحرام 1300)

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 70 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین

و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم

و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.

خداوند عالم در كتاب محکم خود مى‌فرماید:

 

ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.

بعضی از ترجمه آیه شریفه این است که خداوند عالم خبر داده است که خدا خریده است از مؤمنان جان‌های ایشان را و مال‌های ایشان را پیش از اینها، و علامت آن مؤمنین که خدا خرید جانشان و مالشان را و بهشت خود را عوض داد، عوض آن جان و مال به ایشان داد، علامتشان این است که بعد از این یعنی بعد از نزول قرآن جنگ می‌کنند در راه خدا و می‌کشند جمعی را و کشته می‌شوند. و خوب ان‌شاء‌الله ملتفت باشید که هیچ جنگی ببینید واقع نشده در دنیا که یکی از پیغمبران یا یکی از اوصیای پیغمبران جنگ بکند در راه خدا و جمعی را بکشد و بعد کشته شود بعد اموالش و اوضاعش را به غارت ببرند، مگر حضرت سیدالشهداء صلوات الله و سلامه علیه.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 71 *»

پس می‌دانی ان‌شاء‌الله که این آیه خبری است از خبرهای غیب که پیش از وقوعش خدا خبر داده. ان‌شاء‌الله ملتفت باشید. و همین‌که انسان بنا کرد به فکر کردن در کارهای خدا، انسان فکر اگر بکند خیلی اعتقادات صحیح می‌شود، موفق می‌شود بر خیرات، اگر عاقل باشد و غافل نباشد. انسان غافل هزار شک و شبهه و  احتمالات در دین، شیطان برای او القاء می‌کند، اگر بنای فکر را گذارد.

ان‌شاء‌الله فکر کنید. این جنگ یکی از معجزه‌های قرآن است که خدا فرموده اگر جن و انس جمع شوند مانند این قرآن نمی‌توانند بیاورند. و این قرآن معجزه پیغمبر آخرالزمان است و بزرگترین معجزه‌ها است. انسان که فکر نکند می‌گوید قرآن چه معجزه‌ای شد؟! یک کسی یک کتابی نوشته و آورده و می‌گوید این از جانب خدا است. آیا این از جانب خدا هست یا نه؟ آیا راست می‌گوید آیا دروغ می‌گوید؟ این چه معجزه‌ای شد؟!

پس فکر کنید ان‌شاء‌الله. چه‌بسا مردم خیال کنند که قرآن چون به طور ظاهر خیلی فصیح است و بلیغ، کسی به این فصاحت نمی‌تواند حرف بزند، از این جهت مانند ندارد، پس معجزه شده. پس ان‌شاء‌الله بنای فکر  را یک‌قدری بگذارید ببینید اینی که عرض می‌کنم به کارتان می‌آید، ببینید می‌آید یا نمی‌آید؟ ببینید از شما سؤال خواهند کرد یا نخواهند کرد؟ بخصوص حدیث دارد، جمعی هستند وقتی می‌میرند و می‌گذارندشان در قبر، سؤال می‌کنند از آنها  که کیست خدای تو؟ جواب

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 72 *»

می‌گویند خدای ما رب العالمین است؛ آن کسی که خلق کرده آسمان و زمین را و پرورش می‌دهد آسمان و زمین را. درست هم جواب می‌گویند. می‌پرسند به چه دلیل؟ جواب می‌گویند به این دلیل که همه مردم می‌گفتند پرورنده ما پرورنده آسمان و زمین است. می‌گویند دلیل تو این است که مردم می‌گفتند؟ بله، چون مردم می‌گفتند ما هم می‌گوییم. جواب می‌گویند آن دو ملک، اگر تو متولد شده بودی میان بت‌پرستان، آنها که به خدایی قائل نیستند آنها می‌گفتند خدا نیست، پس تو البته تابع آنها می‌شدی. پس این توحید تو مغز  ندارد اگرچه لفظش راست است. و می‌فرماید گرزی از آتش به کلّه او می‌زنند که قبر او پر از آتش می‌شود، و تا روز قیامت توی همین آتشی که در قبر او ریخته شده می‌سوزد. روز قیامت که شد، از آنجا می‌کشند او را می‌برند توی جهنم اصلیش می‌اندازند. فکر کنید خودتان ببینید این حرف‌ها راست است یا نه؟ اگر  راست است از پِیَش بالا بیایید، اگر دروغ است چه ضرور گوش بدهید.

باز در حدیث می‌فرماید بعضی از مردم دیگر هستند که در قبر سؤال می‌کنند از ایشان و می‌گویند رسول تو کیست؟ جواب می‌گوید رسول من محمد بن عبدالله است؟ص؟. می‌گویند آن دو ملک، به چه دلیل؟ جواب می‌گوید پدرم مادرم اهل شهرم شهرهای اطراف می‌گفتند محمدٌ رسول الله، من هم گفتم محمد رسول خدا است. جواب می‌گویند تو که این است حالتت، اگر تو در چنین شهری که اتفاقاً متولد شدی نشده بودی و در فرنگ متولد شده بودی، آنها می‌گفتند که محمد اهل بدعتی است که

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 73 *»

آمده دین عیسی را بردارد و مبدع است، شخص مبدع را باید عداوت با او کرد. پس تو اگر در میانه فرنگی‌ها متولد شده بودی فرنگی بودی. اگر در میانه یهودی‌ها متولد شده بودی یهودی بودی. چرا که می‌دیدی همه‌شان می‌گفتند محمد شخصی بود که بدعت کرد در دین موسی، آمد تمام دین موسی را خراب کرد، باید با او عداوت کرد او را لعن کرد. پس تو اگر آنجا متولد شده بودی و آن جماعت را دیده بودی، آن کارها که آنها می‌کردند تو هم می‌کردی و تو هم یهودی بودی. پس این دلیل تو دلیل نیست. باز همین‌طور حدیث است که گرزی می‌زنند به کلّه‌اش، آن‌قدر آتش از آن گرز می‌ریزد که قبرش پر از آتش می‌شود و تا روز قیامت می‌سوزد از آن آتش، و روز قیامت می‌کشندش می‌برندش به جهنم اصلی در آنجا عذابش می‌کنند. توی دنیا اشهد ان لا اله الّا الله گفته، اشهد ان محمداً رسول‌الله گفته، اشهد ان علیاً ولیّ‌الله گفته، مع‌ذلک می‌کِشندش می‌برندش به جهنم. چرا؟ به جهتی که دلیل ندارد برهان ندارد. همین بحث‌ها را ائمه شما در حدیث فرمایش فرموده‌اند که ملائکه می‌آیند و چنین و چنان می‌گویند. و ببینید که حرفی هست که خودتان هم [می‌توانید] بفهمید. پس از شما دلیل و برهان می‌خواهند. اگر دلیل و برهانتان این است که پدرم چنین می‌گفت مادرم چنین می‌گفت اهل شهرم چنین می‌گفتند، از این شهر که بیرون بروی شهری دیگر طوری دیگر می‌گویند، از آن شهر هم به شهر  دیگر بروی می‌بینی طوری دیگر می‌گویند. پس حالا دین خدا کجا است؟ معلوم نیست.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 74 *»

ان‌شاء‌الله دقت کنید فکر کنید چیزی به دست بیارید که آن ملائکه که آمدند سؤال کردند جواب داشته باشید. همین که پدرم چنین گفت و مادرم چنین گفت نمی‌پذیرند از آدم. می‌گویند آن شخص یهودی پدرش غیر از این می‌گوید، آن شخص نصاری پدرش غیر از این می‌گوید وهکذا، اینها اگر دلیل است و باید گرفت و اعتنا باید کرد، همه طوایفی که در دنیا هستند برای خودشان این دلیل را دارند، جمع بسیاری چنین می‌گویند، اگر چنین است پس همه اهل دنیا باید مؤمن باشند. پس دیگر چرا یهودی‌ها نجسند؟ نصاری چرا نجسند؟ کفار چرا نجسند؟ لعن الله الکافرین چرا گفته؟ چرا باید لعنشان کرد؟ برای چه لعنشان می‌کنی؟

باز فکر کنید دقت کنید ان‌شاء‌الله، خدا چنین قرار داده که اگر مبعوث کند موسی را هر کس به موسی ایمان نیاورد موسی شمشیر می‌کِشد می‌کُشد، اسیر می‌کند، خراب می‌کند خانه‌هاشان را، به امتش امر می‌کند لعن کنید آنهایی را که ایمان نیاورده‌اند. پس همه برحق نیستند. از یهودی‌ها بپرسی که تو اعتقادت این است که حق به جانب جمیع مردم است که در دنیا هستند؟ یهودی می‌گوید نه، حق به جانب ما است. همچنین از نصاری بپرسی حقی که از آسمان آمده و روی زمین باید باشد آیا همه کس آن حق را پیدا کرده و دارد؟ می‌گوید نه، حق به جانب ما است و باقی باطلند. مثل اینکه تو می‌گویی. از تو که مسلمانی بپرسند حقی که از آسمان نازل شده آیا آن حق کجا است؟ آیا پیش همه مردم است؟ اگر مسلمانی، باید بگویی نه، پیش همه مردم نیست، حق آن

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 75 *»

است که پیش من است، باقی دیگر کافرند نجسند و به جهنم می‌روند، من باید با آنها عداوت داشته باشم و آنها را لعن کنم.

پس دقت کنید فکر کنید، و اگر خودتان نمی‌توانید فکر کنید همین مجلس را مجلس فکر خود قرار دهید، اقلاً لفظ‌هاش یادتان نرود، در خانه‌هاتان که رفتید وقتی می‌خواهید بخوابید همان‌جا در توی رختخواب توش فکر کنید.

پس دقت کنید ان‌شاء‌الله، تمام اهل زمین که خود را به یک پیغمبری می‌بندند و ادعای حقیت می‌کنند، می‌گویند حق به جانب ما است مردم دیگر دروغ می‌گویند. همین‌طور هم هست، حق یکی است، حق متعدد نیست. دقت کنید. خداوند عالم رسولی که می‌فرستد میان مردم و دینی می‌آورد در میان مردم، اگر در زمان بعدش یا همان زمان رسولی دیگر فرستاد، نمی‌آید بگوید آن رسول اولی دروغ می‌گفت. ملتفت باشید. به جهت آنکه خدا نمی‌آید دو رسولش را با هم به جنگ بیندازد که هر دو تکذیب هم کنند. پس اگر دینی آورد رسولی، رسول دیگر  نمی‌آید بگوید آن دین باطل بود، اگر بعد از آن دوّمی رسول دیگری هم آمد، رسول سوّمی نمی‌آید بگوید آن دو تا باطل بودند من حقم. بلکه همه تصدیق هم را می‌کنند. پس دینی که از جانب خدا است یک دین است که از آسمان می‌آید روی زمین، اگر اتفاقاً رسول دیگری مبعوث شد، چه در زمان دیگری چه در همان زمان، باید تصدیق کند رسول اولی را، که اگر تصدیق رسول اولی را نکند خودش رسول نیست. پس جمیع خلقی که روی زمین

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 76 *»

هستند خواه گبرها خواه یهودی‌ها خواه نصاری خواه مسلمان‌ها خواه سنّی خواه شیعه، همه همین‌طور می‌گویند که حق یکی است و اهل حق با اهل حق جدال ندارند نزاع ندارند. پس اینهایی که با هم نزاع دارند جدال دارند یک کدامشان راست می‌گویند یک کدامشان دروغ می‌گویند، یا هر دوشان دروغ می‌گویند. و قالت الیهود لیست النصاری علی شیء و قالت النصاری لیست الیهود علی شیء اینها آنها را هیچ قبول ندارند آنها هم اینها را هیچ قبول ندارند. حالا آیا می‌شود اینها هر دو از جانب خدا باشند؟ همه مردم خود را به خدا می‌بندند و دین خود را حق می‌دانند و غیر دین خود را باطل می‌دانند. حالا دلیل ندارند، نداشته باشند. معلوم است باطل دلیل ندارد، آن کسی که حق به جانب او است باید دلیل داشته باشد برهان داشته باشد. دلیل و برهان هم این نیست که جمعی چنین می‌گویند ما نیز چنین می‌گوییم، این دلیل نیست. اگر  راست می‌گویند تصدیقشان باید کرد، دروغ می‌گویند تکذیبشان باید کرد. و این پیغمبرانی که آمدند هیچ‌یک تکذیب یکدیگر  را نکردند همه تصدیق یکدیگر  را داشتند، اگرچه بعضی آمدند تازه‌ای آوردند که آن یکی نیاورده بود. موسی آمد چیزی آورد که ابراهیم نیاورده بود، لکن تصدیق می‌کند ابرهیم را، تکذیب نمی‌کند موسی ابراهیم را، نمی‌گوید که آنچه او آورده بود درست نبود، می‌گوید آنچه او آورده سر جای خودش درست بوده، اینی را هم که من آورده‌ام درست است. باز عیسی وقتی آمد تصدیق کرد موسی را، گفت موسی بر حق است، من هم پشت سر او آمده‌ام یک‌پاره چیزها را

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 77 *»

تغییر بدهم، به دلیل اینکه موسی به شما گفته بود به غیر از من کسی می‌آید. باز محمد؟ص؟ که آمد تصدیق آنها را کرد. باز اینها که عرض می‌کنم برای نمونه است، تفصیلش را در یک مجلس نمی‌توان داد.

ان‌شاء‌الله یک‌خورده دقت کنید ببینید در قرآن چندجا پیغمبر تصدیق کرد پیغمبران سابق را، ببین چندجا می‌فرماید مصدقاً لما بین یدیه. و باز ملتفت باشید، استدلال عقلی است. پس محمد که آمد؟ص؟، تصدیق کرد که عیسی رسول خدا بود موسی رسول خدا بود ابراهیم رسول خدا بود نوح رسول خدا بود من هم رسول خدا هستم، به دلیل اینکه همان نوح همان ابراهیم همان موسی همان عیسی همه خبر دادند که یک کسی در آخرالزمان خواهد آمد و یک‌پاره چیزها را تغییر خواهد داد نسخ خواهد کرد. فرمود حالا من آمده‌ام نسخ کنم شریعت آنها را.

لکن هر پیغمبری که می‌آید لامحاله معجزه می‌خواهد. حالا پیغمبران که آمدند هر یکی معجزاتی چند داشتند، حالا پیغمبر آخرالزمان هم معجزات بسیار داشت که آنچه ضبط کرده‌اند هزار  و یک معجزه است، بیشتر هم گفته‌اند. لکن همه مثل معجزات سایر  انبیاء، امروز شنیدنی است. از این است که بعضی هم مناقشه می‌کنند که چه می‌دانیم راست است. شما ملتفت باشید، معجزه‌ای که هیچ شکی شبهه‌ای ریبی درش نیست، و والله معجزه‌ای است که بزرگ‌ترین معجزه پیغمبران است، بزرگ‌تر از جمیع معجزاتی است که خدا بر دست هر صاحب معجزی جاری کرده. اما راهش را چطور بفهمیم که بزرگ‌تر است

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 78 *»

از جمیع معجزات و معجز است؟ فرض کن الآن در زمان پیغمبر ؟ص؟ واقع شده‌ای، و پیغمبر می‌آید و می‌گوید این قرآن است، از جانب خدا آورده‌ام، و اگر جن و انس جمع شوند مثلش را نمی‌توانند بیاورند، و تو نمی‌فهمی راه این حرف را. فکر کن حالا راهش را به دست بیار. اگر حالا راهش را به دست آوردی، آن روز هم آن وقت هم اگر بودی به دست می‌آوردی مسلمان می‌شدی. و اگر حالا عقلت نمی‌رسد که چطور معجز است، آن روز هم اگر بودی عقلت نمی‌رسید و مردّد می‌ماندی، آخر هم مثل منافقین بی‌ایمان بودی.

پس ملتفت باش ان‌شاء‌الله، این قرآن قرآنی است که پیغمبری آورد که درس نخوانده بود خط ننوشته بود، و آمد تکلم کرد به این قرآن و خبر داد از زمان‌های گذشته. و ببینید کسی از زمان‌های گذشته خبر نمی‌شود، مگر تاریخی بخواند کتابی بخواند، آن وقت بفهمد در زمان آدم چطور شده، در زمان نوح چه شده، در زمان ابراهیم چه شده، موسی چه کرده، عیسی چه کرده، آن‌وقت یاد بگیرد آنها را. و این پیغمبر درس نخوانده بود خط ننوشته بود پیش هیچ‌کس، همه عرب می‌دانستند این هیچ‌جا نرفت به معلّم، جایی نرفت درس نخواند خط ننوشت، تا وقتی قرآن نازل شد. همه دیده بودند بیرون می‌آید، سفر می‌رفت مهمانی می‌رفت، توی خویش و قوم‌هاش بزرگ شده بود، همیشه پیش آنها بود، کسی ندیده بود که به مکتب برود پیش کسی درس بخواند. منزلش خانه ابی‌لهب عموش بود، ابولهب هم با او دشمن بود، حمالةالحطب زن ابی‌لهب دشمن او بود، خار

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 79 *»

سر  راهش می‌ریخت، و مع‌ذلک پیش او بزرگ شده بود، و او خیلی خدمت پیغمبر  را کرده بود و هیچ‌وقت نگفت که مکتب رفت. پس پیغمبر اُمّی درس‌نخوانده خط‌ننوشته آمد و گفت در زمان آدم آدم چنین و چنان کرد، وقتی رفتیم توی تورات گشتیم توی کتاب‌های تاریخ گشتیم دیدیم همان‌طورهایی بود که او خبر داده بود. خبر داد که این پسر آدم با آن پسر آدم چنین و چنان کرد. درس هم نخوانده بود، کتابی هم نخوانده بود، توراتی کتاب دیگری نخوانده بود، وقتی رفتیم توی تورات گشتیم دیدیم همان‌طورها که پیغمبر خبر داده، بود. خبر داد که نوح چنین و چنان کرد، و اینها را قصه‌اش را هیچ‌جا نخوانده بود، وقتی توی تورات گشتیم توی کتاب‌های تاریخ گشتیم، دیدیم همین‌طور بود که خبر داده. از اغلب پیغمبران صاحب اسم و رسم خبر داد که موسی چه کرد، چطور عصا انداخت اژدها شد، چطور دریا را شکافت، فرعون را چطور غرق کرد. اینها را کسی درسش نداده بود و  از همه اینها خبر داد. این است که در قرآن خطاب به او شد ماکنت ثاویاً فی اهل مدین تو که ننشسته بودی ببینی آنجا آنها چه می‌کردند، نبودی که ببینی زکریا با جماعت بنی‌اسرائیل چه گفت، چه کرد، چه جور نزاع می‌کردند، و از آنها حالا خبر می‌دهی به ایشان. پس بدانید من که خدا هستم خبر داده‌ام به او.

پس پیغمبر خبر داده از اغلب واقعات گذشته، با وجودی که درس نخوانده بود، کتابی نخوانده بود، و با وجود این از گذشته‌ها خبر داد. و بهتر از گذشته‌ها خبر از آینده‌ها است. باز از آینده‌ها خبر داد، که از جمله

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 80 *»

چیزهایی که از آینده‌ها است و خبر داده این است که بعد از من به غیر از من پیغمبری نخواهد آمد و خبر داده. اگر کسی از آینده‌ها خبر نداشته باشد از کجا می‌تواند خبر بدهد؟ حالا خودش را هم کار نداشته باشید که خبر داشته، خدا که خبر داشت، خدا چون می‌داند بعد از محمد پیغمبری نخواهد آمد، خبر داشت یا خودش می‌دانست، خبر می‌دهد که بعد از من پیغمبری نخواهد آمد. پس خبر داده است که تا روز قیامت پیغمبری بعد از من نخواهد آمد، خبر داد که شرعی بعد از شرع من نخواهد آمد، دیگر کتابی از آسمان نازل نخواهد شد. حلال محمد حلال الی یوم القیمة حرام محمد حرام الی یوم القیمة. پس از آینده‌ها خبر داد چنان‌که از گذشته‌ها خبر داد، با وجودی که درس نخوانده بود خط ننوشته بود.

حالا خودت با وجودی که عامی هستی ببین که می‌فهمی وجه اعجاز قرآن را. و ببین ملّاها را که هزار نقش زده‌اند و چیزها نوشته‌اند و آخرش هم هیچ نفهمیده‌اند، و تو خودت می‌فهمی این را که شخصی که هیچ درس نخوانده، هیچ بار خط ننوشته، قصه‌خوانی از کسی یاد نگرفته، چنین کسی بیاید و خبر بدهد از گذشته‌ها و  وقتی در کتاب‌ها نگاه کنی ببینی راست گفته، خبر بدهد و وقتی نگاه می‌کنی می‌بینی آنچه خبر داده مطابق واقع می‌شود؛ آیا تصدیق نمی‌کنی که چنین کسی راست گفته؟ و چنین کسی که درسی نخوانده و خبر می‌دهد از گذشته و آینده، آیا این خارق عادت نیست این معجز نیست؟ و پیغمبر درس‌ نخوانده

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 81 *»

بود؟ص؟، و خبر داد از گذشته‌ها و آینده‌ها. پیغمبر میان عرب متولد شده بود و اهل هر  زبانی که پیش او می‌آمدند با آنها به زبان آنها حرف می‌زد. آیا اینها خارق عادت نیست، معجز نیست؟ باز خبرهای شنیدنی باشد احتمال می‌رود از کسی شنیده باشد. همین قرآن را دقت کنید؛ پس قرآن را آورد از جانب خدا شخصی امّی که درس نخوانده بود پیش کسی، آورد قرآنی را و خبرهای عمده عمده داد و خبرهای گذشته را گفت. پس معلوم است که خدا به او خبر داده، و عادة الله نیست با همه‌کس حرف بزند به غیر از پیغمبران خودش. پس این پیغمبر است و راستگو است. اینها را که خبر داده، و کسی هم که تعلیمش نکرده است، خلاف عادت هم هست که کسی که درس نخوانده و از کسی چیزی نشنیده خبر بدهد، حالا که خبر داده و خبر داده از آینده‌ها؛ و خبر دادن از آینده‌ها عُظمش از خبر دادن از گذشته‌ها بیشتر است. باز گذشته‌ها را شاید شیطان دست و پایی کند که شاید درس خوانده پیش کسی، نهایت طوری کرده است که کسی نفهمیده. در گذشته‌ها شیطان شاید وسوسه کند. لکن دقت کنید ان‌شاء‌الله، تمام این باب‌ها را سد کرده. پیغمبر ؟ص؟ حجتی بود والله از جانب خدا که احتمال این چیزها در او راه ندارد، شیطان نمی‌تواند وسوسه بیندازد. پس اگر از خبر دادن از گذشته‌ها شکی شبهه‌ای بکنی، از آینده‌ها نمی‌توانی شک بکنی.

حالا یکی از آن چیزهایی که خبر داده این است که تو رسولی بر کافّه مردم و خاتم پیغمبران هستی و بعد از تو پیغمبری نخواهد آمد و کتابی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 82 *»

نازل نخواهد شد. پس از آینده‌ها خبر داد شخصی که نه نجوم خوانده بود نه درس دیگری، خبر داد و خبرهاش هم دیدیم مطابق واقع شد. از خبرهای آینده زیاد است در قرآن. اگر کسی در بند باشد و بخواهد فکر کند به دست می‌آید. والّا خیلی از مردم هستند که توی شک و شبهه هستند و  در بندش نیستند و متحیر هم هستند، نمی‌دانند در قرآن چه چیزها هست. بله ما می‌گوییم عصبیت هم چیزی است، پس ما راست می‌گوییم باقی دیگر باطلند، حالا ما میان شیعه‌ایم و حقّیم. این حرف را آنی هم که میان سنّی متولد شده می‌گوید همین‌طور که تو می‌گویی، توی یهودی‌ها هم بروی همین‌طور می‌گویند، توی نصاری هم بروی همین‌طور می‌گویند.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله که خبرهای بسیاری داده این خدا. از جمله خبر آینده‌اش این است که فرموده اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را و اطاعت کنید کسانی را که جفت رسولند. اطاعت خدا را چرا باید کرد؟ به جهتی که خدا است خالق آنها. اطاعت رسول را چرا باید کرد؟ به جهتی که رسول دانا است به تمام آنچه خدا خواسته بکنند و به تمام آنچه خدا خواسته نکنند، از این جهت اطاعت رسول لازم است. از همین جهت اطاعت اولی‌الامر هم لازم است، چرا که بعد از آنی که پیغمبر از دنیا رفت باز حلال‌ها و حرام‌ها باید به خلق برسد، باز مردم منافع و مضار دارند، منافعشان حلال‌ها است مضارشان حرام‌ها است، باز رضاهای خدا و

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 83 *»

غضب‌های خدا باید به خلق برسد و خدا باید برساند رضا و غضبش را. پس در قرآن گذارده، پس قرآن حامل می‌خواهد. همین‌طور که قرآن باید باشد، حامل قرآن هم باید باشد. این بود که فرمود پیغمبر انی تارک فیکم الثقلین من از میان شما می‌روم لکن قرآن را نمی‌برم در قبر  به همراه خودم، پس می‌گذارم میان شما این قرآن را. قرآن را هم شما نمی‌توانید بفهمید. و نمی‌توانستند بفهمند آن را، حتی آن بزرگانشان نمی‌فهمیدند، باقی مردم که تابعشان بودند آنها که هیچ نمی‌دانستند و نمی‌فهمیدند. به جهت آنکه همین قرآن متشابهات داشت، متشابهات قرآن را هیچ‌کس نمی‌داند مگر خدا و راسخان در علم. پس معلوم است راسخان در علم همیشه در روی زمین هستند. فکر اگر بکنید تصدیقم خواهید کرد. پیغمبر قرآن را آورده بود و این قرآن یک‌پاره جاهاش محکم است یک‌پاره جاهاش متشابه است. آنهاش که محکم است که مردم می‌گرفتند آنها را، خیلی خوب، باقی که متشابه بود و مردم نمی‌دانستند لغو  و  بیجا و  بی‌حاصل بود. پیغمبری بیاید چیزی بگوید و مردم نفهمند، چه مصرف از این آمدن او؟ بیاید و بگوید «چاری چریاری پیلی پندولی» اینها هم نفهمند، بی‌مصرف می‌شود. این است که هر پیغمبری به زبان قوم باید بیاید. داخل بدیهیات است که هر کس مطلبی می‌گوید باید به یک زبانی حالی غیر  بکند آن مطلب را. من اگر فارسی زبان باشم تو ترک باشی نمی‌فهمی چه می‌گویم. یا عربی بگویم من، تو فارسی بدانی تو نمی‌فهمی چه می‌گویم.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله دقت کنید. آن کسی که حامل قرآن

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 84 *»

است متشابهات قرآن را باید بداند. فکر کنید خدا که می‌داند متشابهات قرآن را، راسخان در علم هم می‌دانند، چنان‌که خودش گفته منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله و مایعلم تأویله و حال آنکه نمی‌داند معنی آن متشابهات را الّا الله و الراسخون فی العلم مگر خدا و  راسخان در علم. پس خدا می‌داند چه قصد کرده از آن متشابهات، و خدا تعلیم کرده به نص خاص به پیغمبر خودش. فکر کنید آیا خدا می‌آید معمّایی به پیغمبر می‌گوید که پیغمبر نفهمد؟ بی‌حاصل است. فرضاً جبرئیل بیاید ترکی بگوید پیغمبر عرب باشد و سرش نشود، لغو است و بی‌حاصل. پس هر  آیه‌ای نازل می‌شد حتی الف لام میم، و این الف لام میم هم معنی دارد و این معنی را پیغمبر می‌داند. پس پیغمبر؟ص؟ همه قرآن را راه می‌برد چه محکمش را چه متشابهش را. و چه‌بسیار آیه محکمی که باید مردم معنی آن را بدانند، چه‌بسیار آیه متشابهی که ثمری و علمی توش هست و آن متشابهات باید با محکمات مخالفت نداشته باشد. پس یک کسی باید باشد که محکمات قرآن و متشابهات قرآن را بفهمد راه ببرد. و آن کس که بعد از پیغمبر؟ص؟ می‌آید باید راه ببرد، چنانچه خودش گفت می‌روم از میان شما، و مخلفٌ می‌گذارم مخلفٌ فیکم الثقلین یا تارکٌ فیکم الثقلین و هر دواَش هست. دو چیز در میان شما می‌گذارم؛ کتاب خدا و عترت خودش است. این دو را در میان مردم گذارد. و حضرت امیر عترت بود در زمان خودش، امام حسن در زمان خودش، امام حسین در زمان خودش.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 85 *»

ملتفت باشید چرتتان نگیرد سرسری نگیرید این حرف‌ها را. مکرر عرض کرده‌ام حرف‌های سرسری توی دنیا پر است. اگر دلتان بخواهد آنها را بشنوید، روضه‌خوان و  واعظ پُرند در دنیا. لکن بدانید حرف‌های من حرف‌هایی است که روضه‌خوان‌ها راه نمی‌برند اینها را ملّاها راه نمی‌برند. هر کدامشان خیال می‌کنند راه می‌برند بسم‌الله بیایند بگویند. پس مقصود را فراموش نکنید. منظور این است که از جمله چیزهایی که در این قرآن خبر داده همین آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی‌الامر منکم است. پس می‌دانست خدا که بعد از پیغمبر امامانی چند را در عالم قائم خواهد کرد که آنها راسخان در علمند. و راسخ در علم کسی است که همه قرآن را بداند ظاهرش و باطنش را. حالا چنین کسی در روی زمین الحمدلله ادعاش را هم نکرده، و اگر شک می‌کنی در این عرضی که می‌کنم از مردم دیگر  بپرس که این را کسی ادعاش کرده؟ والله رؤسای اهل ضلالت ادعا نکردند. حتی آنکه ظاهر قرآن تمامش را نمی‌دانستند، چه جای باطنش را که هیچ نمی‌دانستند. والله خیلی جاها کسی آیه می‌خواند مشتبه می‌شد بر ایشان که آیا این آیه‌ قرآن هست یا نه؟ بعد حضرت امیر می‌آمدند و براشان فرمایش می‌کردند که این آیه این‌طور هست یا نه. سنی‌ها هم قبول دارند اینها را. پس خبر داده در قرآن که اولواالامری می‌باید باشد که تمام قرآن را بداند. این پیغمبر دوازده وصی براش هست که همان حضرت امیر است و یازده امام بعد از آن بزرگوار. این را خبر داده بود که می‌آیند اینها. توی قرآن همین اولوالامر را خبر داده که باید باشد. پس همیشه تا این قرآن

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 86 *»

در میان هست بدانید که اولواالامر در میان هست، تا اولواالامر در میان هست قرآن در میان است. و تا این قرآن در روی زمین هست همیشه صاحب قرآن روی زمین هست. دیگر این صاحب قرآن وقتی برود توی خانه‌اش قایم بشود و چند سالی پنهان باشد و قرآن در میان باشد؛ دیگر اینها را بخواهم شرح کنم طول و تفصیل خیلی دارد و به این زودی تمام نمی‌شود.

باری، پس این قرآن همیشه با صاحب قرآن همراه است. اول پیغمبر صاحب قرآن است، تا بود قرآن همراه او بود، او رفت صاحب دیگر همراهش گذارد. حضرت امیر صاحب قرآن بود، تا بود قرآن همراه او بود، او رفت حضرت امام حسن صاحب قرآن بود و تا بود همراه قرآن بود، به همین‌طور تا آخر ائمه.

پس از جمله خبرهای بزرگ که خبر  به غیب داده؛ و به زرنگی و جلددستی این‌جور خبرهای بزرگ را نمی‌شود داد، کسی خبری هم بدهد نمی‌شود که مطابق بیاید. پس از جمله خبرهای بزرگ که داده همین آیه‌ است که ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة و تا آن روز هیچ پیغمبری و هیچ وصی پیغمبری چنین کاری نکرده بود، حتی خود پیغمبر چنین کاری نکرده، خود حضرت امیر هم چنین جنگی نکرده بودند که جمعی را بکشند و بعد در آن جنگ کشته شوند بعد جمیع اموال و اوضاع و اسباب او به غارت برود. پس خدا خبر داد که خدا خریده است از مؤمنان جان‌هاشان را و مال‌هاشان را؛ و علامتش این است که بعد از این، جنگ می‌کنند در راه خدا. پس خبر  به غیب داده که این

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 87 *»

جماعت جنگ می‌کنند در راه خدا و جمعی را می‌کشند در راه خدا و بعد کشته می‌شوند در راه خدا؛ چنان‌که کشت جمعی را در راه خدا و چنان‌که کشته شد در راه خدا. به همان‌طورها اهل تواریخ نوشته‌اند از شیعه‌اش و سنّی‌اش، هر کدام تاریخ نوشته‌اند. حتی یهود و نصاری که تاریخ نوشته‌اند همین‌طور نوشته‌اند. پس حضرت سیدالشهداء جنگ کرد در راه خدا و جمعی را کشت در راه خدا و بعد کشته شد در راه خدا و جمیع اسباب و اموال و اوضاع او به غارت رفت در راه خدا.

لکن این راه خدا را ملتفت باشید که این راه خدا چه بود که این‌همه کارها ضرور داشت. یک‌خورده فکر کنید ان‌شاء‌الله و ببینید این قرآن قرآنی است شخصی آورده که درس نخوانده بود خط ننوشته بود خبر داده از گذشته‌ها و خبر داده از آینده‌ها. آیا نمی‌فهمی چنین قرآنی معجز است؟ خیلی واضح است که معجز است، و عجب معجزی است که سایر معجزات را خبری به گوشتان می‌خورد و هزار خیال براتان می‌آید، و این قرآن را نمی‌شود خیالی در آن کرد. جمیع کفار می‌بینند این قرآن را، جمیع منافقین می‌بینند و نمی‌توانند خدشه‌ای بر آن وارد آورند، و نمی‌شود خدشه بر آن گرفت.

باز عرض می‌کنم که یکی از جمله آیاتی که خود آن آیه معجز است این است که اگر جمیع جن و انس جمع شوند و پشت به پشت یکدیگر گذارند مثل این قرآن را نمی‌توانند بیارند. ملتفت باشید که همین آیه خودش معجز است. معلوم است خبر داشته خدا که اگر جن و انس جمع

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 88 *»

شوند از آن روز تا روز قیامت و همه تعمد کنند حیله کنند تدبیر کنند، همه مسجّع و مقفّیٰ چیزها بسازند، نمی‌توانند که خبر بدهند از گذشته‌ها و آینده‌ها، زورشان نمی‌رسد، با وجودی که کتاب‌ها دیده‌اند. جن و انس جمع شوند ملّاهاشان، نمی‌توانند این‌طور از قصه‌ها خبر بدهند. خوب، از گذشته‌ها خبر دادند، از آینده‌ها به طوری که مطابق خارج واقع شود هیچ نمی‌توانند خبر بدهند. و از جمله آیاتی که معجز است خودش به تنهایی، همین آیه شریفه است که می‌فرماید اگر جن و انس جمع شوند مثل قرآن نمی‌توانند بیاورند. حالا هزار سال گذشته و می‌بینی نتوانسته‌اند مثل قرآن را بیاورند. شما نکته‌هاش را ملتفت باشید. مثل این قرآن آوردن، نه همین که لفظ به هم ببافند و مسجّع و مقفّیٰ بگویند. خدا می‌داند از جهت اینکه مردم غافل بودند و با بصیرت داخل دین نشده بودند و  از روی بصیرت دین نگرفته بودند، از این جهت بود که یک مردکه احمقی که برخاست و کتابی نوشت و مزخرفاتی چند به هم بافت و گفت این کتاب خدا است و مثل قرآن است و بهتر از قرآن، شک کردند. خوب این مردکه احمق در این کتابش از کدام گذشته‌ها خبر داد؟ از کدام آینده‌ها خبر داد؟ این درس خوانده بود، سال‌ها با اهل علم نشسته بود، کتاب‌ها دیده بود، بر فرضی که از آینده‌ها هم خبری بدهد، آنچه از آینده‌ها خبر داده باشد توی احادیث دیده توی کتاب‌های نجوم دیده، اینکه خارق عادت نشد، همه‌کس اینها را می‌تواند خبر بدهد. حالا چنان کتابی آیا معجز می‌شود و دلیل حقیت کسی می‌شود؟ دقت کنید ان‌شاء‌الله. خصوصاً

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 89 *»

اگر پیغمبر آخرالزمان بر حق است و می‌گوید بعد از من پیغمبری نخواهد آمد، پس هر کس ادعای پیغمبری کرد که من پیغمبرم، اگرچه به قدر دجال خرش بزرگ باشد و سحر کند، اگرچه به قدر بلعم باعور علوم غریبه ابراز دهد و بگوید من هم پیغمبرم، می‌دانیم و یقین می‌کنیم که این دروغگو است. چرا؟ دقت کنید که اول خودتان یاد بگیرید بعد جواب خصم را بتوانید بدهید. خدا اجل و اکرم از این است که یک حقی را ظاهر کند بعد پشت سرش حقی را ظاهر کند و این دو حق با هم مختلف باشند. حالا حق اولی آمد و گفت که پیغمبری نمی‌آید بعد از من، و حالا این دویمی آمده می‌گوید من پیغمبرم. نهایت همه‌جا نمی‌تواند بگوید، یک‌پاره جاها می‌گوید، و می‌گوید آن پیغمبر  هم راست گفته لکن تأویل می‌کند آیه را و حدیث را.

شما ان‌شاء‌الله ملتفت باشید دقت کنید، ببینید خدا پیغمبر آخرالزمان را فرستاد و این قرآن را معجزی قرار داد که کافر می‌بیند آن معجز  را، منافق می‌بیند مؤمن می‌بیند آن را، خبرهای گذشته را می‌دهد خبرهای آینده را می‌دهد، وقتی هم نگاه می‌کنی می‌بینی مطابق گفته؛ و این پیغمبر،  امّی هم بوده درس نخوانده، و دیدیم آینده‌هاش هرچه گفت و خبر داد همان‌طور شد، پس یقین کردیم راست می‌گوید. حالا دیگر هر کس مخالف این باشد و ادعایی کند همان نفس ادعاش که کرده دلیل بطلانش است. خدا کارش همیشه این است که حق را واضح می‌کند مثل روز روشن می‌کند. حالا وقتی تو چشمت را هم می‌گذاری قسم

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 90 *»

می‌خوری تاریک است، من تاریک می‌بینیم؛ این توریه است که می‌گویی من تاریک می‌بینم و دروغ می‌گویی، دروغ هم قسم می‌خوری. ان‌شاء‌الله فکر کن دقت کن. خدا اجل و اکرم از این است که ارادات خود را که درباره خلق خواسته حالی خلق نکرده باشد و به آنها نرسانیده باشد، آن وقت از آنها مؤاخذه کند که شما چرا راه مرا پیدا نکردید؟ هر که باشد می‌تواند بگوید تو ننمودی من هم پیدا نکردم، تو بنما تا من ببینم. پس اول باید خدا چشم به من بدهد روز خلق کند، آن وقت بگوید نگاه ببین روشن است. چشم خلق نکرده بیاید مؤاخذه کند که تو چرا روز نمی‌بینی، هرگز خدا چنین کاری نمی‌کند. اینهارا فراموش نکنید. تفاصیل این حرف‌ها یک مجلس دو مجلس ده مجلس بیست مجلس تمام نمی‌شود، هی باید درس خواند و یاد گرفت. حالا اشاره می‌کنم که اگر اتفاق کسی خیری درش باشد به هیجان بیاید، خورده خورده حالیش بشود.

فکر کنید ان‌شاء‌الله. پس این قرآن قرآنی است که تمام معجزات را زیر پا گذارده. از نوح می‌شنوی که عالم را طوفان کرد و همه را غرق کرد، چیزی می‌شنوی و ندیده‌ای، لکن این قرآن را می‌بینی. میانه چشم و گوش چهار انگشت فاصله است، اما چیزی که انسان می‌بیند و یقین می‌کند، تا بشنوی چیزی را خیلی فاصله دارد. در اخبار هست که در چیزهایی که می‌شنوی شیطان رخنه می‌تواند بکند، اما چیزی را که ببینی ــ  و عرض کرده‌ام مکرر ــ  در دیدنی‌ها وسوسه نمی‌تواند بکند. پس می‌بینی حالا روز است، شیطان در این وسوسه نمی‌تواند بکند. و والله دین خدا از این روز

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 91 *»

باید روشن‌تر  باشد، و والله هر  باطلی از شب تار باید تاریک‌تر  باشد. اگر  باطل‌ها را مانند شب تار تاریک می‌بینی و از شب تار تاریک‌تر می‌بینی مؤمنی، و اگر حق را از روز  روشن‌تر  می‌دانی مؤمنی. و اگر شک کنی که همچو  روزی نیست همچو شبی نیست، من چطور بفهمم حق و باطل را؟ بدان هنوز توی راه نیفتاده‌ای. خدا می‌فرماید و الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا کسی که واقعاً حقیقتاً غرض نداشته باشد مرض نداشته باشد حق را واضح می‌بیند. اگر غرض داری مرض داری هیچ پیغمبری چاره‌ تو را نمی‌تواند بکند. وقتی غرض نیست مرضی نیست چشم باز است، می‌بیند موسایی آمد عصایی انداخت اژدهای عظیمی شد که تمام آن مارهایی که آن ساحران به سحر درست کرده بودند بلعید، قصر فرعون را دهن باز کرد ببلعد؛ یقین می‌کند این دیگر سحر نمی‌شود باشد، یقین می‌کند که این از جانب خدا است، این را می‌فهمد. حالا این هم سحر است؛ خدا نگذارد، باطلش کند. خدا که می‌تواند چوب بزرگ‌تری بیندازد، اژدهای بزرگ‌تری بشود که این اژدها را هم ببلعد. خدا که می‌تواند سحر  را باطل کند، حالا که باطلش نکرده یقین می‌کنیم که آن مارها سحر بودند. دیدیم که این عصا آمد آنها را بلعید. غرض نداری مرض نداری می‌فهمی، می‌خواهی ملّا باش می‌خواهی عامی باش، چشم داری می‌بینی که عصای موسی آن مارها را که از سحر ساحران بود بلعید، ایمان می‌آری. اگر غرض داری مرض داری، می‌گویی این هم سحر است. همان‌طور که فرعون گفت. وقتی خبر بردند که عصای موسی سحر

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 92 *»

ساحران را بلعید، فرعون گفت انه لکبیرکم الذی علّمکم السحر این بزرگ ساحران است استاد شما ساحران است، شما خبر از هم داشته‌اید، شماها با هم ساخته‌اید که مردم را گمراه کنید، آن پیش‌تر شما ساخته بودید با هم، شما عمداً سحر کوچک کردید که او بیاید سحر  بزرگ‌تر بکند.

غرض، دلیل و برهان و آن آیات چاره فرعون را نکرد فما تغنی الآیات و النذر عن قوم لایؤمنون والله تمام پیغمبران اگر همه در یک مجلس جمع شوند و معجزاتشان را و خارق عاداتشان را همه در یک مجلس بیاورند، باز کفار ایمان نمی‌آورند، باز همان حرف‌های فرعونی را می‌زنند که این ساحر است. باز مؤمنین ایمان می‌آرند، باز هرکس غرض ندارد ایمان می‌آرد، هرکس غرض دارد ایمان نمی‌آرد.

ملتفت باشید پس حرف راست را که انسان راستیش را بفهمد اگر غرض ندارد قبول می‌کند. می‌فهمد این را که این روز  روشن است، آن شب تاریک است. و دیگر فکر کنید ان‌شاء‌الله ما را برای اینکه روز را بفهمیم روز است و شب را بفهمیم شب است خلقمان نکرده است، روز را همه‌اش را خواب باشی و هیچ نفهمی روز شد از تو مؤاخذه نمی‌کنند که چرا نفهمیدی روز روز است، لکن مؤاخذه می‌کنند که چرا حق را نفهمیدی حق است؟ دقت کنید؛ توی همه طوایف می‌شود این حرف‌ها را زد، از هر کدام بپرسی همین‌طور جواب می‌گویند. توی یهودی‌ها می‌روی می‌پرسی از آنها بابا امر موسی همچو نبود؟ چاره‌ای ندارد مگر بگوید همین‌طور بود. توی طایفه‌ گبرها بروی بپرسی، می‌گویند همین‌طور است.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 93 *»

دقت کنید ان‌شاء‌الله؛ پس ببینید ماخلقت الجن و الانس الّا لیعبدون ما ارید منهم من رزق و ما ارید ان‌یطعمون هیچ کاری دیگر دست تو ندارد، حقی را که اظهار می‌کند باید تصدیق کرد، حقی را که اظهار نمی‌کند باید تکذیب کرد. پس حق باید از روز  روشن‌تر  باشد، باطل باید از شب تاریک‌تر  باشد. همین مطلب را خدا در قرآن مثل زده و فرموده مثل نوره مثل حق خدا، مثل نور خدا، می‌فرماید مانند چراغدانی است که توش چراغی باشد روشن، مردنگی بر روی آن چراغ باشد، چراغش خیلی روشن باشد، شیشه‌ای هم که بر روی آن گذارده شده خیلی روشن باشد به طوری که اگر چراغ هم توش نبود روشن بود، مثل کوکب دُرّی بود، اینها در چراغدانی باشد که آن چراغدانش هم روشن باشد اگرچه چراغ توش نباشد، و اینها همه نوری بودند بر روی نوری، روزی بر  روی روزی بودند؛ حالا آیا می‌شود چشمی این را نبیند یا بگوید من ندیدم و نفهمیدم؟ همچنین باطل را می‌فرماید او کظلمات فی بحر لجّی یغشاه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج یده لم‌یکد یراها باطل مثل ظلماتی است در دریایی. ببینید ظلمات که ظلمات است، دیگر این ظلمات توی دریا هم باشد خیلی تاریک‌تر است، در وسط دریا از جاهای دیگر دریا تاریک‌تر است، هر جا آب دریا روی هم بیشتر است خیلی تاریک می‌شود، دیگر آن دریا موج هم بزند بالای موجی، دیگر چشم آدم سیاهی می‌رود، سایه می‌اندازد بالای سایه‌ای، دیگر روی این موج‌ها ابر غلیظی هم باشد خیلی تاریک می‌شود. دیگر  آیا می‌شود شک کرد که این

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 94 *»

ابرها که کشیده شده، این موج‌ها که بر روی هم آمده در این وسط دریا که ظلمات بعضها فوق بعض است شاید تاریک نباشد؟ والله نمی‌شود شک کرد. والله حق‌ها همیشه از روز روشن‌تر است، باطل‌ها والله هزار بار از شب تار تاریک‌تر است. آیا می‌شود هیچ جای این مشتبه شود که کسی بتواند بگوید من اگر روز را می‌دیدم جلدی می‌رفتم می‌گرفتم و از روشنایی آن منتفع می‌شدم؟ اگر شب را می‌دیدم باطل را می‌دیدم تمیز می‌دادم از روز از حق و نمی‌رفتم باطل را بگیرم؟ مشتبه است واضح نیست به این جهت من حیرانم. شما ملتفت باشید و بدانید که دروغ می‌گوید، هیچ مشتبه نیست. به جهت آنکه یا باید تصدیق خدا را کرد یا باید تصدیق مردم را کرد. خدا که می‌گوید حجت من بالغ است واضح است ظاهر است آشکار است، هیچ‌کس با من مخاصمه نمی‌تواند بکند، هر کس مخاصمه بکند مغلوب خواهد شد. حالا خلقی را می‌بینی جمعی را می‌بینی می‌گویند امر خدا واضح نیست ظاهر نیست آشکار نیست، بدان آنها دروغ می‌گویند.

منظور این است که خدا قرآنی در میان گذارده که همه چیز در آن هست، تمام معجزاتی که می‌خواهی تمام آن چیزهایی که تو می‌خواهی در قرآن هست. و این قرآن را با چشم می‌بینی، هر عامی می‌فهمد معجز است اگرچه عربی نداند و عامی باشد. این شخص عامی آیا نمی‌داند پیغمبر قرآن آورد و گفت معجز است؟ حالا یهود و نصاری و کفار و هر کس می‌گوید معجز نیست، یک کدامشان یک قرآنی بیاورند مثل این قرآن. و حال آنکه جوری ادعا کرد که هیچ‌کس نَفَس نمی‌تواند بکشد، پیغمبر

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 95 *»

امّی بود و خبر داد از گذشته‌ها و درست بود، خبر داد از آینده‌ها و واقع شد. یهودی هم بخواهد چیزی قطار کند و بگوید، این یهودی درس خوانده است عبارت‌های مردم را دیده مع‌ذلک نمی‌شود مثل قرآن را آورد. وقتی می‌بیند عامی این قرآن را که صاحبش درس نخوانده بود خط ننوشته بود این‌طور خبرها داد، شک نمی‌کند که هیچ‌کس نمی‌تواند چنین کاری کند.

ان‌شاء‌الله دقت کنید. اگر کسی خدا را شناخت، این می‌داند حجت خدا تمام است نقصانی درش نیست. دیگر حالا خسته هم هستم مجلس هم طول کشیده مختصرش می‌کنم.

پس چون پیغمبر ؟ص؟ آمد در میان مردم و آن‌جور معجزاتی که سایر  پیغمبران داشتند آنها را که آوردند و مردم دیدند، و علاوه بر آنها همچو قرآنی هم آورد که در هر زمانی مردم آن را دیدند و  دیدند که نمی‌شود مثل آن را آورد و آن را هم نمی‌شود از میان برداشت، و حقیّت خود را اثبات کرد و جمع بسیاری به او گرویدند. حالا آیا همه برای این بود که فهمیدند حق چیست و دلیل و برهانش را فهمیدند و ایمان آوردند؟ نه، اینها که تمامشان مؤمن نبودند، بسیاریشان منافق بودند چنان‌که دیدی، و دلیل و برهان مال مؤمن است.

فکر کنید ان‌شاء‌الله. عرض می‌کنم دلیل و برهان والله تجاوز نمی‌کند از حق و  اهل حق. خدا سلب کرده از شیطان و از اهل باطل دلیل و برهان را. هرگز نبوده از دین خدا که کسی بگوید من نمی‌دانم، می‌بینم این طایفه دلیل و برهان دارند آن طایفه دلیل و برهان دارند، من

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 96 *»

چه می‌دانم کدام راست می‌گویند؟ من عامی بیچاره چه کنم؟ شما‌ ان‌شاء‌الله ملتفت باشید و این را بدانید که همیشه دلیل و برهان مال اهل حق است، همیشه دلیل و برهان همراه صادقین است، و همیشه سلب می‌کند خدا دلیل و برهان را از کفار و منافقین. اهل باطل هیچ نمی‌دانند دلیل و برهان را لیحق الله الحق بکلماته و یبطل الباطل پس خدا احقاق حق می‌کند ابطال باطل می‌کند، دیگر  به هر سببی بخواهد می‌کند، به هر  زبانی بخواهد می‌کند. چنان‌که پیغمبر آخرالزمان؟ص؟ وقتی آمد ادعا کرد جمع بسیاری دیدند کارشان پیش می‌رود اگر بیایند مسلمان شوند، آجیل گیرشان می‌آید، جنگ می‌کنند فتح می‌کنند، بسا آنکه یک‌دفعه یک شهری را تصرف می‌کردند اموال یک شهر به چنگشان می‌آمد کرور کرور دولت دستشان می‌آمد. اینها که آمدند مسلمان شدند همه متموّل شدند همه صاحب اوضاع شدند، آن عرب‌های گدای موش‌خوار همه صاحب دولت شدند. و اینها مؤمن نبودند، و باید پیغمبر در اول امر که می‌خواهد ادعا کند صداش بپیچد در عالم و آوازه او به اطراف عالم برسد، چرا که پیغمبر رسول است بر کافّه ناس، و کتابی آورده که دیگر بعد از آن کتابی نخواهد آمد، شرعش باید تا قیامت باقی باشد و همه باید اطاعت او کنند. اگر در اول امر پیغمبر منافقین را دور می‌کرد و  راه نمی‌داد، که این منافقین نمی‌آمدند و دیگر کسی دورش جمع نمی‌شد. پس چاره‌ای نداشت مگر اینکه منافقین را راه بدهد. اگر  راه ندهد هیچ صداش بلند نمی‌شود کسی صداش را نمی‌شنود. فرض کنید پیغمبر توی مکه مبعوث

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 97 *»

شد و منافقین را هم که آمدند وا زد، که باقی می‌ماند؟ یک سلمانی و یک اباذری و یک مقدادی و یک عماری. این چهار نفر چه کنند در دنیا؟ کدام حمامش را گرم کنند؟ کدام زراعت کنند؟ کدام نانوایی کنند؟ کدام بقالی کنند؟ کدام قصابی کنند؟ کدام آهنگری کنند؟ وهکذا، کارها بسیار است کدام از این کارها را می‌توانند بکنند؟ نمی‌توانند از عهده برآیند. مردم هم که با آنها دشمنند سنگسارشان می‌کنند. این چهار نفر میان مردم بخواهند مسلمان باشند مردم استهزاء به آنها می‌کنند، وقتی نماز می‌کنند چهار نفر میان این همه مردم، مردم به آنها می‌خندند، می‌بینند اینها سرشان را زمین می‌گذارند عقبشان را هوا می‌کنند قه‌قه‌ می‌خندند به آنها استهزاها می‌کنند. این چهار نفر توی دنیا چه می‌توانند بکنند؟ خرده خرده مردم می‌کشندشان. وقتی این چهار نفر هم کشته شدند که دیگر حرف پیغمبر به جایی نمی‌رسد، در روی زمین اسم پیغمبر برده نمی‌شود، دین پیغمبر می‌رود پی کارش. پس پیغمبر چاره‌ای نداشت به غیر از این‌طور که کرد. منافقین را می‌شناخت، اما چاره‌ای هم نداشت. راهشان داد، آنها هم دورش جمع شدند تا جمعیت مسلمانان زیاد شد. اما میان اینها همه که بودند کی دلیل فهمید برهان فهمید؟ والله همان چهار نفر بودند که دور حضرت امیر بودند، دیگر باقیشان همه کفار بودند منافقین بودند.

و امر  بر همین نسق بود تا پیغمبر ؟ص؟ از دنیا رحلت کرد. بعد از پیغمبر ؟ص؟ به طوری که شنیده‌اید غصب خلافت کردند، حضرت امیر

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 98 *»

هم می‌دانست که اینها منافقینند، و منافق هم که دلش نمی‌خواست این کارها را به جهت خدا بکند، به جهت ریاست خودشان [اسلام را] منتشر می‌کردند، چاره‌ای نداشتند که نمازی بکنند مسجدی بروند جمعیتی بکنند منبری بروند؛ ریاستشان بسته به این کارها بود، این کارها را که می‌کردند، و به کار خودشان می‌خورد این کارها، خمسشان را خودشان می‌گرفتند زکاتشان را خودشان می‌گرفتند. حضرت امیر  دید این‌جور کارها را خوب می‌کنند، خوب پاپی هستند، سست کرد، گفت توی دلشان ایمان نمی‌آرند نیارند، جهنم؛ حالا اسم پیغمبر  را ذکر می‌کنند اشهد ان محمداً رسول الله می‌گویند خوب است، اذانی می‌گویند اسمی بلند می‌کنند. این‌جور کارها را به اینها واگذارد، خودش ضبط نکرد اینها را، و به همان چهار نفر که دورش بودند سلمان و اباذر و مقداد و عمار اکتفاء کرد. و حق با آنها بود، جمیع مردم دیگر باقی مرتد شدند کافر شدند.

همچنین باز به طور اشاره عرض می‌کنم؛ حالا من خسته شده‌ام و شما هم کسل شده‌اید تفصیلش نمی‌توانم بدهم، چرا که هر فقره‌ای که عرض می‌کنم دلیل‌ها دارد برهان‌ها دارد که اگر بخواهم همه را تفصیل بدهم تمام نمی‌شود در یک مجلس.

پس عرض می‌کنم که باز دیدی حضرت امام حسن به هر جوری که بود صلح کرد با معاویه. دیگر حالا امر خیلی مشتبه‌تر شد بر مردم. و حضرت امام حسن بعد از آنی که می‌خواست دست و پایی بکند، دید کسی نیست معینی ندارد، نشست سر جای خودش و صلح کرد مدت

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 99 *»

مدیدی با معاویه. بیست سال مستمر معاویه سلطنت داشت. در این بیست سال شرق و غرب عالم زیر نگینش بود، عُمَر هزار و یک شهر گرفته بود همه در تصرف معاویه بود. پس فکر کنید که بیست سال سلطنت با معاویه باشد، و در این مدت تمام همّش بر این بود که اسم حضرت امیر در عالم نباشد؛ پس نصب کند خطباء را که در منبرها بد بگویند، مردم دیگر را وادارد بد بگویند، علماء را وادارد کتاب‌‌ها بنویسند حدیث‌ها بتراشند که حضرت امیر مثلاً  نماز نمی‌کند و روزه نمی‌گیرد غسل نمی‌کند دزدی می‌کند. افترائی نبود که نبستند. از بس جمع شد افتراها، سنی‌ها هم باورشان نشد، و حالا که می‌گویی آنها را، می‌خندند به کسانی که آن افتراها را بستند. پس امام حسن صلح کرد با معاویه. حالا بر این نسق اگر امام حسین هم صلح می‌کرد، حضرت سجاد هم که خانه‌نشین بود و باقی ائمه هم که جنگی نمی‌کردند و در خانه نشسته بودند و  امر  را وامی‌گذاردند به این طبقه معاویه، آیا هیچ دینی به شما می‌رسید؟ آیا از دین پیغمبر شما هیچ خبر می‌شدید؟ آیا باقی می‌ماند دینی روی زمین؟

دقت کنید ان‌شاء‌الله؛ و حال آنکه این قرآن نازل شد که مردم ایمان به آخرت بیاورند، نازل نشده بود که ابابکر خلافت کند. کجای قرآن گفته که ابابکر باید خلیفه باشد؟ خود سنی‌ها انصاف داده‌اند آنها هم نمی‌گویند در قرآن چنین چیزی هست. خود عمری‌ها می‌گویند توی قرآن اسم عمر نیست اسم ابابکر نیست، اقرار دارند، اما امیرالمؤمنین را در قرآن خدا وصف کرده انما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا این و الذین آمنوا

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 100 *»

کیست؟ حضرت امیر است. سنی‌ها حدیث‌هاش را روایت کرده‌اند که وقتی حضرت امیر خاتم‌بخشی کرد این آیه نازل شد.

خلاصه، پس چون چنین بود و خداوند عالم می‌خواست دینش منتشر شود، این بود که بعد از امیرالمؤمنین و صلح امام حسن اغلب مردم چنین خیال می‌کردند که دین اسلام هم مثل سایر دولت‌ها است، فلان پادشاه پادشاهی می‌کند و دولت با او است، وقتی مُرد هر کس زورش بیشتر است آن پادشاه می‌شود. دیگر آن وقت‌ها اگر دولت‌ها به قاعده این زمان‌ها راه می‌رفتند و همه دولت‌ها چنین قرار می‌دادند که هر کس را شاه ولیعهد کرد او شاه باشد باز خوب بود، لکن همچو نبود، مثل سایر سلاطینی که به قهر  و غلبه ملک را تصرف می‌کردند هر کس زورش بیشتر  بود شاه بود. و اگر حضرت  امام حسین هم صلح می‌کرد، مردم دیگر  این‌طورها خیال می‌کردند و دین پیغمبر دیگر از میان می‌رفت. ارسال تمام رسل منتهی شده بود به پیغمبر آخرالزمان، دین خدا از زمان آدم آمده بود پیش پیغمبر، پس تمام ارسال رسل و انزال کتب و زحمت‌های پیغمبر ضایع می‌شد. اگر حضرت امام حسین صلح می‌کرد دیگر هیچ اسمی از دین نمی‌ماند. پس بدانید که حضرت سیدالشهداء تعمد کرد کاری کرد که امرش عالم‌گیر باشد. نه همین در زمان خودش امرش عالم‌گیر  باشد، بلکه تا حالا تا قیامت امرش بلند باشد. و محض شهادت صداش بلند نمی‌شد. بله، خدا دوست می‌داشت کشته ببیندش. حالا اگر توی مدینه هم کشته می‌شد خدا او را کشته می‌دید لکن صداش کم بود، آدم توی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 101 *»

خانه خودش باشد و بیرون نیاید دشمنان حیله‌ای کنند توی تاریکی یک نیزه‌ای کاردی خنجری گلوله‌ای به او بزنند و او را بکشند، این شهید شده اما اسمی ندارد رسمی ندارد صدایی بلند نمی‌شود.

فکر کنید در کار حضرت سیدالشهداء، ببینید همه‌اش از روی تدبیر خدایی بود، چرا که امام هیچ نمی‌جنبد مگر به امر خدا، هیچ نمی‌گوید مگر به امر خدا، هیچ ساکت نمی‌شود مگر به امر خدا. چنان‌که آیه قرآن است و خدا خبر داده عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون بندگان خدا هستند حجت‌های خدا هستند عبادی هستند مکرم در درگاه خدا، عبادی هستند مکرمون لایسبقونه بالقول خودشان برای خود هیچ خواهشی ندارند هیچ قولی هیچ میلی ندارند لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون هرچه مأمورند از جانب خدا همان را می‌کنند، هرچه خدا به ایشان می‌گوید بکنید می‌کنند. به امام حسن می‌گوید صلح کن صلح می‌کند، به امام حسین می‌گوید جنگ کن جنگ می‌کند به امر خدا. اما چطور جنگ کن؛ به طوری که دین پیغمبر را می‌خواهم تا روز قیامت به واسطه این جنگ در عالم منتشر کنم، چنین جنگی بی‌صدا نمی‌شود. این بود که بیرون آمد از مکه و کأنّه دور عالم را گشت برای اینکه این خبر  را منتشر کند. وقتی بیرون می‌آمدند از مکه، آمدند جمعی از بنی‌هاشم که کجا می‌روی؟ در خانه خودت میانه خویش و قوم‌ها بمان؛ و بنای گریه و زاری و داد و  بیداد را گذاردند. و اینها همه از باب خویش و قومی بود، اگر از این باب نبود همراهش می‌رفتند به کربلا. چنان‌که وقتی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 102 *»

بیرون آمد کاغذی نوشت برای بنی‌هاشم که این کاغذی است از حسین بن علی به سوی بنی‌هاشم. من که رفتم؛ شما بدانید هر که همراه من نیامد رستگار هم نشد. همراه حضرت محمد حنفیه نیامد، ناخوش شد و فوت شد. خدا رحمت کند او را. بیرون آمد از مدینه؛ هرچه اصرار کردند خویش و قوم‌ها که این سفر را موقوف کن، نشد. و نمی‌دانستند حضرت چه اراده دارند؟ خیال می‌کردند تعرض کرده‌اند طفره می‌زنند، گریه و زاری می‌کردند که مرو. حضرت می‌فرمودند چه کنم؟ لابدم. مالم را بردند صبر کردم، عرض و ناموسم را گفتند صبر کردم، دیدم می‌خواهند خونم را بریزند حالا بنشینم که بی‌صدا بی‌ندا خونم را بریزند فرار کردم.

باز این را ملتفت باشید که «دیدم خونم را می‌ریزند فرار کردم» معنیش را ملتفت باشید. راست است فرار کرد، اما والله فرار کرد که خون او را در خانه‌اش نریزند، می‌رفت جایی برود خونش را بریزند که صداش در عالم منتشر شود. از این جهت بود که سفر کرد رفت در مکه، و  پیغام داد به اطراف عالم که امسال همه بیایند به حج  خانه خدا. در موسم حج همه جمع شدند، و تعمد کردند که از اطراف و اکناف بروند به حج. جمعیت از همه‌جا جمع بودند آنجا، و خبر شدند که حضرت به مکه آمده‌اند. باز در هشتم ذی‌الحجه از مکه بیرون آمد و این دو روز را زیست نکرد تا مردم ببینند بگویند این کجا می‌رود؟ جوابشان بگوید که اگر  اینجا می‌ماندم مرا می‌کشتند. باز فکر کنید اگر در مکه مانده بود و آنجا شهید شده بود که طوری نمی‌شد. پی بهانه می‌گشت، عمداً می‌خواستند دور

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 103 *»

بگردند که هم صدمه بیشتر بخورند از دور گشتن، هم خبرها منتشر شود. گماشته بود یزید جاسوس‌ها که در همان‌جا یک طوری حضرت را بکشند. و حضرت فرار کردند از مکه به طوری که مردم بحث می‌کردند با او که چرا این روز از مکه بیرون می‌روی؟ می‌فرمودند اگر اینجا بمانم خون مرا در اینجا می‌ریزند حرمت خانه کعبه تمام می‌شود، حرمت خانه کعبه را می‌شکنند.

باز دقت کنید ان‌شاء‌الله. چه حرمتی دارد خانه کعبه؟ به جهتی که پدرش در آنجا تولد کرده بود، چون حضرت امیر در آنجا تولد کرد خانه کعبه، خانه کعبه شد. حالا حرمتش را می‌شکنند؛ چه حرمتی دارد خانه؟ پس بدانید که اینها همه والله بهانه بود، می‌خواست این صدمه‌ها را بخورد، این صدمه‌ها را بکشد، این کار را کرد؛ که اگر این کار را نمی‌کرد و این‌همه صدمه‌ها را نمی‌کشید و خبرش به شما نمی‌رسید شما دلتان نمی‌سوخت و نجات نمی‌یافتید، معصیت‌های شما پاک نمی‌شد. پس می‌خواست شما را نجات بدهد. این بود که در هشتم ذی‌حجه از مکه بیرون آمد، حج نکرد و به عمره تنها اکتفاء کرد که این خبر هم منتشر شود در عالم که حسین بن علی به مکه آمده بود و هشتم ذی‌حجه بیرون رفت، یک روز مهلتش ندادند که حج کند. حج نکرد و  از مکه بیرون رفت تا همه بگویند این یزید چقدر بی‌مروت است چقدر ملعون است که یک روز مهلت نداد حسین را، که حج را گذارد و  رفت بیرون. اینها که به حج آمده بودند همه خبر شدند، همه به ولایتشان خبر بردند، و این در کتاب‌ها و

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 104 *»

تاریخ‌ها نوشته شد. و آن حضرت کأنه یک دور دور عالم گشت؛ از مدینه رفت به مکه، از مکه رفت کربلا، دور عالم گشت تا وارد زمین کربلا شد در مثل چنین روزی که روز ششم ماه محرم است موافق آن روایتی که معتبرتر است، در مثل چنین روزی حضرت وارد زمین کربلا شدند.

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 105 *»

مـوعظه چهارم

 

(یکشنبه / هفتم محرم‌الحرام 1300)

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 106 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین

و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم

و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.

خداوند عالم در كتاب محکم خود مى‌فرماید:

 

ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.

ترجمه فارسی این آیه شریفه یک‌ قدریش این است که خداوند عالم خبر داده و می‌فرماید خدا خریده است پیش از اینها؛ ــ  و این پیشش دیگر می‌رود به عالم ذر ــ  در عالم ذر خدا خریده است از مؤمنان جان‌های ایشان را و مال‌های ایشان را، و در عوض این جان و مال بهشت خود را قرار داده است. و کسانی که خود را فروختند به خدا و بهشت را خریدند همه مردم نیستند و همه مؤمنان نیستند. چرا که ان‌شاء‌الله از روی شعور یک‌خورده فکر کنید خواهید دانست که جمیع مؤمنین جنگ نکردند. در همه قصه‌ها در همه تاریخ‌ها بگردید بخوانید، ببینید در هر وقتی بوده که مؤمنین جنگ کنند در راه خدا و بکشند جمعی را و بعد کشته شوند؟ همه مؤمنین نکرده‌اند این کار را، پس بعض مؤمنین می‌کنند. حالا این

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 107 *»

بعض کیانند؟ علامتش را خدا در همین آیه می‌فرماید آن جماعت کسانی هستند که بعد از پیغمبر آخرالزمان بعداز نزول قرآن جنگ می‌کنند و جمعی را می‌کشند و کشته می‌شوند و اموالشان به غارت خواهد رفت. حالا دیگر خیلی آسان است که بدانید این آیه مال سیدالشهداء است صلوات الله و سلامه علیه، چرا که بعد از پیغمبر کسی که جنگ کرد یکی حضرت امیر بود که توی جنگ کشته نشد و جمیع اموالش و اسبابش به غارت نرفت. همچنین حضرت امام حسن صلح کرد جنگ نکرد. سایر ائمه هیچ‌یک جنگ نکردند، همه‌شان خانه‌نشین بودند. پس این آیه مخصوص سیدالشهداء است، و خدا در آیه خبر از واقعه کربلا داده. و این خبر را نه همین در قرآن تنها داده بلکه در تورات در انجیل در جمیع کتب آسمانی این خبر را داده بود، از برای اینکه یک حکمت عظیمی در این امر بوده که خیلی از مردم غافلند. اغلب اغلب مردم که می‌شنوند قضیه صحرای کربلا را مثل سایر جنگ‌ها خیال می‌کنند که اتفاقاً سلطانی با سلطانی جنگ می‌کند یکیشان غالب می‌شود یکیشان مغلوب. و تو ان‌شاء‌الله اگر ملتفت باشی می‌دانی که اگر سرّ عظیمی در این امر نبود خداوند مهلت نمی‌داد کفار را و مهلت نمی‌داد کسانی را که مقابل سیدالشهداء بودند که این‌همه ستم بتوانند وارد آورند. یک‌خورده فکر کنید از روی شعور؛ و این اصرارهای من برای این است که توی حرف‌ها فکر کنید که ایمان به دلتان بنشیند، واقعاً مؤمن شوید.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله، ببینید خود حضرت سیدالشهداء اگر

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 108 *»

رأی مبارکش قرار می‌گرفت که به حسب ظاهر غلبه کند بر جمیع مردم، می‌توانست. در احادیث بسیار است که امام آن کسی است که به تنهایی اگر اهل شرق و غرب به محاربه او بروند به همان تن واحد تمام را زیر شمشیر در می‌کند. با وجود تن تنها مغلوب نمی‌شود از اهل شرق و غرب عالم. در اینها اگر باز شک داری دقت داشته باش فکر کن، گیرم همچو نشناخته باشی حضرت سیدالشهداء را و خیال کنی یک‌نفر چطور با همه روی زمین می‌تواند جنگ کند و بر همه غالب شود؟ باید بدانی که حضرت سیدالشهداء یقیناً مستجاب الدعوه بود. هیچ شیعه‌ای شک نباید بکند که دعای ائمه مستجاب است. اگر مستجاب نباشد دیگر تو چرا خود را می‌بندی به آنها؟ آنها هم باید مثل تو باشند و هزار دعا بکنند. اگر دعا بکنند و خدا مستجاب نکند امام نیستند، و حال آنکه خدا درباره مؤمنین فرمایش می‌فرماید انما یتقرب الیّ العبد بالنوافل حتی احبّه و در جزء آن حدیث فرمایش می‌کنند که اگر مؤمنان مقرب شدند ـــ  مثل شماها، اگر مقرب شدید شما هم همین‌طور خواهید شد ـــ  مؤمن اگر مقرب شد من چشم بینای او می‌شوم گوش شنوای او می‌شوم؛ تا اینکه می‌فرماید اگر دعوت کند خدا مستجاب می‌کند، اگر دعوت هم نکند خدا می‌فرماید من خود ابتدا می‌کنم. بر فرضی یک وقتی غافل شود از دعائی و نکند، یا وقتی نداند فلان دعا را باید کرد؛ و ان سکت عنی ابتدأته اگر سکوت کند و دعا هم نکند خدا کافی است او را. أ لیس الله بکاف عبده و خدا کفایت مهمات مؤمن را می‌کند، اگرچه استغاثه نکند خدا کارهایش را درست

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 109 *»

می‌کند. حالا دیگر گمان نمی‌کنم که کسی بتواند اسمش را شیعه بگذارد و این حرف‌ها را که زده می‌شود تأمل داشته باشد. اگر کسی شک داشته باشد که وقتی پیغمبر دعا می‌کند خدا مستجاب می‌کند دعای او را، خدا می‌داند کافر است مسلمان نیست. کسی اگر شک داشته باشد که دعای حضرت امیر مستجاب است یا نه، خدا می‌داند کافر است. کسی شک داشته باشد دعای حضرت امام حسن مستجاب است یا دعای حضرت امام حسین مستجاب است یا نه، کافر است. پس می‌گویم اقل فضائلی که برای ایشان هست این است که دعاشان مستجاب است. باطن‌هاش را کار نداشته باشید، در باطن چیزها هست که هنوز به گوش کسی نخورده، لکن در ظاهر این را می‌داند که دعای آن حضرت مستجاب بود. بسیاری از پیغمبران دعا می‌کردند و فی‌الفور مستجاب می‌شد. ادریس وقتی غایب شد و دو مرتبه آمد، مردم باز بنای تقلب داشتند، پادشاهی که در میان آنها بود آن پادشاه جمع کثیری را فرستاد که بروند ادريس را بیاورند پیش آن پادشاه. وقتی رفتند نزد ادريس، گفتند سلطان تو را خواسته می‌آیی یا نه؟ چون مدتی بود غایب شده بود و برگشته بود، گفت این دفعه آن دفعه‌ها نیست که من مطیع فرمان شما باشم که هرچه شما بگویید من گوش کنم. این دفعه باید هرچه من بگویم شما گوش کنید و بشنوید. حالا به شما می‌گویم اگر سلطان شما عهد می‌کند اطاعت من کند شما هم عهد می‌کنید اطاعت من کنید آن‌وقت من هم دعا می‌کنم باران بیاید و زراعت‌های شما سیراب شود. اگر بنای پیش‌تر  را دارید که من باز اطاعت

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 110 *»

سلطان را بکنم و شما هر کاری می‌خواهید بکنید بدانید که من اطاعت نمی‌کنم شما را. حالا آمده‌اید مرا ببرید، من نمی‌آیم. خواستند او را بکشند ببرند، ادریس یک کلمه گفت موتوا بمیرید تمام اینها مردند. کسی خبر برد برای سلطان که همه آنها که فرستاده بودی مردند. دسته دیگر فرستاد، این مرتبه هم همین‌طور فرمایش فرمودند موتوا باز همه مردند. باز جمعی دیگر را فرستاد آنها خواستند تجرّی کنند، باز فرمود موتوا همه به یک دفعه افتادند و مردند. خبر برای سلطان بردند سلطان دید که واقعاً جدّی شد، دید این هی می‌کشد، نه شمشیر می‌کشد نه دعوایی می‌کند، به یک لفظی که می‌گوید موتوا هلاک می‌کند. کسی را فرستاد که پس ما چه باید بکنیم؟ فرمود باید سلطان پاش را برهنه کند تاج را از سرش بردارد با پای برهنه با سر  برهنه با ذلت هرچه تمام‌تر بیاید پیش من التماس کند تا من دعا کنم باران بیاید.

خلاصه، بدانید والله امامان شما بزرگ‌ترند از پیغمبران. این‌قدر را هم نمی‌دانم که قبول دارند یا نه؟ شیعه که باید اعتقادش این باشد که حضرت امیر از پیغمبران اشرف است. و آن‌قدر احادیث در این خصوص هست که چه عرض کنم؛ حتی در اخبار بسیار از سنی‌ها نوشته‌اند که حضرت امیر از نوح از ابراهیم از موسی از عیسی مقرب‌تر است در درگاه خدا. شما که باید بدانید پیغمبر شما پیغمبر  بر کلّ خلق است اول ما خلق الله است، سایر  پیغمبران اول ما خلق الله نیستند، پیغمبر ما؟ص؟ اول پیغمبران است اشرف از جمیع پیغمبران است. و شما که شیعه‌اید

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 111 *»

می‌دانید ائمه طاهرین سلام الله علیهم از جنس پیغمبرند، ایشان هم اول ما خلق‌ الله‌اند، تمام خلق زیر  پای ایشان خلق شده‌اند، آدم باشد نوح باشد ابراهیم باشد عیسی باشد، هر کدام باشند که باز ایشان اشرفند از آنها. و ایشانند که می‌خوانی در زیارتشان که اشهد ان ارواحکم و نورکم و طینتکم واحدة ای آقایان من، من شهادت می‌دهم که روح شما و نور شما و طینت شما با پیغمبر ؟ص؟ همه یکی است و از یک‌جنس هستید و همه اول ما خلق الله‌اید. همچنین باز در زیارتشان می‌خوانی که ای آقایان من شما را خدا بالا برد در اشرف مقامات، آن بالایی که بالاترین جمیع بالاهایی است که در ملک بود، شما را برد آن بالاهایی که لایسبقه سابق و لایفوقه فائق ای آل‌محمد خدا به مقامی برد شما را که هیچ پیشی‌گیرنده‌ای به آن مقام نرسیده و هیچ بالاگیرنده‌ای بر آن مقام بالایی نگرفته، و لایلحقه لاحق و هیچ ملحق‌شونده‌ای بعد از این هم به آن مقام نخواهد رسید. دیگر اینها زیاراتشان است. زیارت‌ها را که من نساخته‌ام، اینها را خودشان فرموده‌اند. دیگر  آیا این زیارت‌ها را هم شیخی‌ها نوشته‌اند که کسی بتواند وا زند؟ در تخته‌ها نوشته شده، اماکن مشرفه هم شیعیان می‌روند می‌خوانند. در زیارت جامعه است. در همان زیارت است بلغ الله بکم اشرف محل المکرمین و اعلی منازل المقربین و ارفع درجات المرسلین حیث لایلحقه لاحق و  لایفوقه فائق و لایسبقه سابق و لایطمع فی ادراکه طامع هیچ پیشی‌گیرنده‌ای پیشی نگرفته بود به آن مقام، و همچنین بعد از شما خلقی که خلق شدند، به آن مقامی که شما

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 112 *»

هستید نمی‌توانند برسند سهل است و لایطمع فی ادراکه طامع نمی‌توانند به آن مقام برسند که سهل است، نمی‌توانند طمع ادراک آن مقام را کنند. خیلی چیزها هست که مردم می‌توانند تمنا کنند اما نمی‌توانند به آن برسند. می‌شود کسی تمنا بکند که من سلطان بشوم اما نمی‌شود. می‌شود کسی تمنا کند که مثل مرغ بپرد، تمناش را می‌تواند بکند اما اسبابش را ندارد بال ندارد نمی‌تواند بپرد. می‌فرماید و لایطمع فی ادراکه طامع هیچ طمع‌کننده‌ای هرگز طمع این را نمی‌کند و نتوانسته بکند که به مقام ایشان برسد، چرا که خیلی بلند است و کسی خیالش را نکرده. پس مقام ایشان بالاتر است از مقام آدم نوح ابراهیم موسی عیسی، از جمیع انبیاء مرسلین، از جمیع ملائکه مقربین، به جهت آنکه جمیع اینها زیر  پای ایشانند و آن بزرگواران اول ما خلق الله‌اند اشرف ما خلق الله‌اند. و چون اول خلقند تمام فیض را خدا به دست ایشان می‌دهد و از برکت وجود ایشان باقی را نعمت می‌دهد.

ان‌شاء‌الله فکر کنید، ببینید جایی که مثل ادریس پیغمبری یک موتوا بگوید و یک لشکری بمیرند، البته امام هم می‌تواند یک موتوا بفرماید و همه بمیرند. پس بدانید که والله می‌خواستند این‌طور بکنند، و والله اگر این قضیه اتفاق نمی‌افتاد؛ و مردم را هم می‌دانید که معصوم نبودند گناهکار بودند. این مردم اگر خوب مردمانی باشند همین‌که پیغمبری آمد میانشان و ادّعایی کرد می‌گویند راست می‌گویی، دیگر معصوم باشند و هیچ لغزشی خطائی از ایشان سر زند هیچ جهلی نداشته باشند، خلق

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 113 *»

نمی‌توانستند این‌طورها باشند. پس خلق گناهکار اگر شفیع نداشته باشند خودشان گلیم خود را از آب نمی‌توانند بکشند. والله اگر خودشان از عهده کار خود برمی‌آمدند احتیاجی به پیغمبر نداشتند. هر کس در هر کاری که خودش بتواند آن کار را بکند نمی‌رود کمک برای خود بگیرد. شماها اگر می‌توانستید خود را نجات بدهید و نجات می‌دادید خود را، خودتان پیغمبر می‌شدید و  وحی برتان نازل می‌شد و دیگر معصیت نمی‌کردید و  معصوم می‌شدید. پس مردم چون گناهکار بودند و خدا مؤمنین گناهکار را می‌خواست نجاتشان بدهد به جهت ایمانی که داشتند، و به جهت عملی که داشتند می‌خواست عذابشان کند، و به جهت ایمان نمی‌خواست عذابشان کند، از آن عذاب می‌خواست نجاتشان بدهد، پس شفیع از برایشان قرار داد. محمد شفیع روز جزا است، این را همه امت می‌گویند. حالا شفاعت اسبابی می‌خواهد، اسباب شفاعت که در دست پیغمبر است عرض می‌کنم والله همین شهادت سیدالشهداء است صلوات الله علیه. سیدالشهداء اگر این کار را نکرده بود اسباب شفاعت به دست پیغمبر نیامده بود، اسبابش که نبود نمی‌شد شفیع روز قیامت پیغمبر آخرالزمان صلوات الله علیه و آله باشد.

وقتی حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه [متولد شد، جبرئيل نازل شد] که بگوید قدم نو رسیده مبارک باد. و بعد از آنی که تهنیت گفت، در این ضمن‌ها رساند به آن حضرت که یک مصیبتی بر سر این خواهد آمد که بر سر احدی از مخلوقات چنین مصیبتی وارد نخواهد آمد.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 114 *»

یک‌پاره تعریفی هم از او فرمود که این بنده مقرب خدا است، چنین کمالات دارد، چنین است چنان است. این خبرها را داد. این خبر مصیبتش را به حضرت امیر هم داد که بر سر این مصیبتی خواهد آمد که احدی از مخلوقات به آن‌قدر مصیبت گرفتار نخواهد شد. وقتی پیغمبر شنید خیلی وحشت کرد، فرمود مرا حاجتی در چنین فرزندی نیست. جبرئیل عرض کرد اگر می‌خواهی این مصیبت وارد نیاید تو مستجاب‌الدعوه‌ای، بخواه از خدا که این مصیبت را بر سرش نیاورند. بعد مستفسر شدند پیغمبر ؟ص؟ که این چه مصیبتی است و از برای چه این مصیبت وارد آید؟ جبرئیل شرحی عرض کرد. تفصیل را حالا نمی‌تواند عرض کنم. خلاصه‌اش این بود که اگر تو می‌خواهی شفیع تمام گناهکاران باشی باید راضی باشی، دعا هم باید بکنی که آن مصیبت‌ها وارد بیاید. دعا کن آن را دفع می‌کند از او و از درجه او هیچ کم نمی‌شود، و از درجه تویی که پیغمبر هستی هیچ کم نخواهد شد، همان‌طوری که اول ما خلق اللّهی مقرب در درگاه خدا هستی، لکن گناهکاران گناهشان دامنگیرشان هست، اگر می‌خواهی شفاعتشان کنی باید این امر  را قبول کنی. این بود که پیغمبر خدا؟ص؟ راضی شد.

بعد پیغمبر ؟ص؟ همین حکایت را بعینه نقل کردند برای حضرت امیر، حضرت امیر هم که این را شنیدند فرمودند من چه حاجتی دارم به چنین فرزندی که چنین است و چنین است و صاحب چنین کمالات است و می‌فرمایید مصیبتی بر سرش می‌آید که بر سر هیچ مخلوقی وارد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 115 *»

نیامده. فرمودند یا علی من هم پرسیده‌ام از جبرئیل که چه سرّی است در این فرزند؟ و جبرئیل آن راز الهی را به من گفته، و  آن این است که اگر آن را تو قبول نکنی شفاعت نمی‌توانی بکنی. حضرت امیر هم به این جهت راضی شدند. همچنین این خبر را بخصوص دادند به حضرت فاطمه زهرا، حضرت گریه‌ها کرد زاری‌ها کرد که من چنین فرزندی چه به کارم می‌آید؟ که من فرزندی را به ناز بپرورم بزرگ کنم، این هم مقرب خدا باشد و برای او هیچ عیبی نقصی نباشد، و با وجود این بی‌تقصیر بی‌گناه مصیبتی بر سر او وارد بیاید که بر سر هیچ‌کس نیامده باشد. همچو فرزندی را می‌خواهم چه کنم چه به کارم می‌آید؟ پیغمبر خدا فرمودند آیا تو  راضی نیستی که پدرت شفیع جمیع گناهکاران باشد؟ آیا نمی‌خواهی شوهرت ساقی حوض کوثر  باشد؟ آیا نمی‌خواهی خودت شفاعت کنی زنان گناهکار امت را؟ عرض کرد چرا می‌خواهم. فرمودند اگر اینها را می‌خواهی باید به این امر راضی باشی. این بود که راضی شدند. قل لن‌یصیبنا الّا ما کتب الله لنا صدمه‌ها به ما نمی‌رسد مگر آنچه خدا سرنوشت قرار داده. باز بدانید سرنوشت‌ها را بی‌سبب و جهت خدا نمی‌نویسد. و سبب و جهتش والله این است که عرض می‌کنم.

ان‌شاء‌الله فکر کنید، اگر  بنای فکر  را بگذارید راه فکر پیدا می‌شود. این را بدانید که همین‌که چیزی را آدم می‌شنود و اعتنا نمی‌کند معنیش را نمی‌فهمد تا بمیرد، و  اگر بنا کرد فکر کردن بدون اینکه کسی درسش بدهد یک‌دفعه می‌بینی خیلی چیزها می‌داند.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 116 *»

پس اولاً فکر کنید که حضرت سیدالشهداء صلوات الله و سلامه علیه آیا هیچ گناهی داشت که این‌همه مصیبت را به جهت آن گناه بر سرش بیارند؟ گناهکاران در ملک بسیارند سلاطین جور،  شاربین خمر، ظالمین بسیارند، آیا هیچ‌کس را این‌همه بلا بر سرش آورده‌اند؟ نه، و حال آنکه شما یقین می‌دانید حضرت سیدالشهداء هیچ گناه نکرده بود. پس این مصیبت‌ها به جهت گناه خودش که نبود، بر سرش هم که آمد؛ پس اینها به جهت گناه کی بود؟ خدا می‌داند به جهت گناه شما بود. حالا ببینید او چقدر اصرار دارد خدا گناه شما را بیامرزد، شفاعت شما را بکند. از جانش می‌گذرد از مالش می‌گذرد از جوان‌هاش می‌گذرد از زنش می‌گذرد از بچه‌اش می‌گذرد از زینبش می‌گذرد از ام‌کلثومش می‌گذرد، از بچه‌های صغیرش، بعضی از تشنگی بمیرند بعضی از گرسنگی بمیرند بعضی به ضرب بمیرند.

پس فکر کنید، اولاً ببینید چقدر اصرار دارند در نجات شما، و شما دربند نجات خود نیستید، نهایت بی‌مروتی است. و اصرارشان نهایت ندارد که چقدر می‌خواهند که خدا گناه شما را بیامرزد. همین‌طور شب و روز در این فکر بودند، پیغمبر هر مجلسی که می‌نشست بیست و پنج مرتبه اقلاً  استغفار برای امتش می‌کرد، الآن هم مشغول است به استغفار برای امت، به جهت آنکه خدا است و  امر می‌کند به پیغمبر که و استغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات آیا می‌شود پیغمبر استغفار نکند؟ و حال آنکه معصوم است و عصیان خدا نمی‌کند، خدا به او گفته که استغفار

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 117 *»

کن برای مؤمنین و مؤمنات. پس البته دائماً استغفار می‌کنند که خداوند از سر گناهان شیعیان بگذرد. اگر این استغفار کفایت نکند کفاره‌ها می‌دهند که خدا بیامرزد گناهان شیعیان را. اگر آنها هم کفایت نکند والله جان می‌دهند مال می‌دهند عِرض می‌دهند.

یک‌خورده فکر کنید ان‌شاء‌الله، ببینید حضرت سیدالشهداء اولاً  که گناهکار نبود که مستوجب اینها باشد. باز فکر کنید که آن ظالمان ظلم کردند، خدا چرا دست آنها را نمی‌گرفت؟ حالا شمرش حرامزاده بود یزیدش حرامزاده بود اینها بی‌مروت بودند ظالم بودند، فکر کنید خدا چرا مهلتشان می‌دهد؟ پس اگر دعا می‌کردند بلا رفع می‌شد. عرض می‌کنم والله به یک اشاره به یک «موتوا» گفتن، اگر می‌خواست تمام روی زمین را خالی کند می‌توانست؛ لکن عمداً نکرد. در وقت دعوا آخر این‌قدرها شجاعت داشت که اگر می‌خواست با شمشیر و تیر و نیزه همه آنها را ظاهراً از خود دور کند، البته می‌توانست دور کند؛ و والله عمداً نکرد. برای او که آسان بود کار به این آسانی از او می‌آمد، می‌توانست یک نفرین کند و از خدا بخواهد که خداوندا تمام دشمنانی که من دارم همه را فانی کن، البته دعاش مستجاب می‌شد و همه را فانی می‌کرد خدا. ببینید کار به این آسانی بود و سیدالشهداء نکرد، و عمداً نکرد عمداً نفرین نکرد تا آن‌همه بلا بر سرش آمد. فایده‌اش چه بود؟ ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. پس اصرار ایشان را در نجات خود فکر کنید ببینید چقدر دارند جان می‌دهند مال می‌دهند عرض می‌دهند! قصه‌های کربلا را مکرر خوانده‌اند برای شما.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 118 *»

فکر کن در اینها و ببین چقدر اصرار دارند در نجات شما! اصرارشان را من بخواهم عرض کنم که چقدر است در نجات والله احصاء نمی‌توانم بکنم که چقدر حریص بودند در این. و حریص پیغمبر است؟ص؟. در صفت پیغمبر خدا می‌فرماید لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حريص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم پیغمبر حریص بود. والله حرص پیغمبر  به نجات شما آن‌قدر است که نمی‌توانید تصورش را بکنید که چقدر حریص بود. این حریص‌های دنیایی را که می‌بینید برای دنیا این‌همه حرص می‌زنند، در نزد آن حرص، اینها هیچ می‌شود. پیغمبر حریص است به مؤمنین، رؤف است رحیم است به مؤمنین، والله پیغمبر از پدر مهربان مهربان‌تر است از مادر مهربان مهربان‌تر است از هر دوستی مهربان‌تر است. اولاً خدا خودش ارحم الراحمین است، بعد از خدا بدانید هیچ رحم‌کننده‌ای به قدر پیغمبر  به مؤمنین مهربان نیست، بعدش حضرت امیر  از همه‌کس مهربان‌تر است، بعدش امام حسن، بعد از او امام حسین وهکذا همه اصرار دارند که نجات بدهند شما را.

پس دستورالعمل است که اولاً آقایان خود را بشناسید و بدانید که ایشان رؤفند بر شما، رحمت دارند رحیمند  بر شما. حالا کسی رؤف و رحیم باشد به جمعی، و کسی غلطی نسبت به او بکند، همین‌قدر بدانی بد کرده‌ای و پشیمان باشی او زود می‌گذرد. پس بسیار حریصند بر نجات مؤمنان، به قدری که هیچ‌کس نمی‌‌داند آنها چقدر حرص دارند مگر خداوند عالم، که او می‌داند چه جور خلقشان کرده است، رحیم‌تر از تمام

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 119 *»

رحم‌کنندگانند. پس بدان همچو جور آقایان داری همچو جور امامان داری که والله هیچ آنی غافل نیستند از شما. چنان‌که حضرت صاحب‌الامر صلوات الله علیه می‌فرمایند انا غیر مهملین لمراعاتکم شما خیال نکنید ما رفته‌ایم پشت کوه قاف نشسته‌ایم و از شما خبر نداریم. نه چنین است انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم ما اگر شما را نگاه نداریم شما خودتان نمی‌توانید خود را نگاه بدارید، شیطان هرچه زورش برسد اغوا می‌کند شما را، دشمنان هرچه بتوانند درصدد اذیت و آزار شما برمی‌آیند. انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم و لولا ذلک اگر نظر التفات ما به شما نباشد و شما را فراموش کنیم لاصطلمتکم اللأواء و احاطت بکم الاعداء شما را می‌خوردند و پاره پاره می‌کردند، امان به شما نمی‌دادند.

باری ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. پس اولاً  لطف حضرت سیدالشهداء را می‌خواهی نسبت به گناهکاران بدانی چقدر است و  چقدر دوستان خود را دوست می‌دارند؛ آن قدری که جانش را فدا می‌کند مالش را فدا می‌کند زن‌ها و بچه‌هاش را به اسیری می‌دهد، این‌همه کارها که می‌گفته‌اند و هی شنیده‌ای کرده. پس چنین امام رؤف رحیمی داری، چنین امامی که مستجاب‌الدعوه هست رؤف هست رحیم هست می‌خواهد تو را نجات بدهد، اگر این‌جور کارها را بر سر خودش راضی نمی‌شد که بیاید نجاتی برای کسی نبود.

مکرر عرض کرده‌ام. باز به شرطی که حرف‌ها یادتان نرود.  بعد از آنی که پیغمبر خدا؟ص؟ از دنیا رفت، حضرت امیر نگاه کرد دید جمعیت

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 120 *»

زیادی دور او جمع شده و همه منافق. به آن علمی که خدا به پیغمبر داده بود و آن را توی قرآن گذاشته بود، و حضرت امیر می‌دانست آن را. ملتفت باشید ان‌شاء‌الله و بدانید که تمام حالات منافقین را خدا توی قرآن ذکر کرده. هی به پیغمبر خود نشان داده که منافقین چه جورند و چه می‌کنند. حالا گیرم پیغمبر غیب نمی‌دانست به قول بعضی‌ها، قرآن را که می‌دانست، خدا قرآن را یادش داده بود، اینکه دیگر غلو نیست. توی همین قرآن است که هیچ تری و خشکی نیست مگر اینکه در قرآن هست، تفصیل کل شیء و بیان هر چیزی در این قرآن هست، و این پیغمبر عالم است به قرآن. و حضرت امیر می‌فرماید که هر آیه‌ای که نازل می‌شد بر  پیغمبر چه در سفر چه در حضر، حضرت پیغمبر آن آیه را برای من می‌خواندند و به من می‌فرمودند و آن را من می‌نوشتم، و پیغمبر تمام باطن‌های قرآن را و تمام معنی‌هاش را تعلیم من می‌فرمودند. تا وقتی تمام معنی‌های تمام قرآن را تعلیم من کرد، دست مبارک را روی سینه من گذارد و دعا کرد که خدایا آنچه تعلیم علی کردم علی آن را فراموش نکند. و می‌فرماید بعد از آن دعا من روزی عرض کردم به پیغمبر ؟ص؟ که آیا دیگر بعد از آن دعائی که در حق من کردید، آیا خوفی برای من هست؟ یعنی احتمالی می‌رود که من چیزی را فراموش کنم؟ فرمودند نه، خوفی بر تو نیست و چیزی را فراموش نخواهی کرد.

باری، پس هر حکمی در قرآن هست. همین‌طور که می‌دانید که هر که را دعا کند پیغمبر که آنچه من یادش داده‌ام یادش نرود، البته یادش

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 121 *»

نمی‌رود. و آن دعا را در حق خودش هم کرده. پس فراموشی ندارد سهو ندارد یادش نمی‌رود. همچنین سایر ائمه سلام الله علیهم می‌دانند و یادشان نمی‌رود.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. این مصیبت بزرگ را می‌دانستند و عمداً بر خود خریدند این مصیبت‌ها را به جهت نجات دوستان خود. و بزرگی این مصیبت را بخواهی بدانی والله شخص هرچه عاقل باشد و فکر کند هی حیرتش افزوده می‌شود، مصیبتی است که هر جزئیش را می‌روی فکر کنی هوش از سر آدم می‌رود که مگر این‌همه بلا می‌شود بر سر آدم وارد بیاید! ببینید تشنگیش آن‌طور، حرف‌های درشت ناشایست دشمنان آن‌طور، زخم آن حضرت آن‌قدر، که هر جزئش را بخواهی فکر کنی عقل حیران می‌شود. حالا این‌همه مصیبت بر سر خودش وارد آورد برای چه؟ به جهت خودش که نبود خودش که گناهی نکرده بود، امام معصوم بود، این‌همه بلا هم بر سرش آوردند. والله تمام مصیبت‌هایی را که بتوانی خیال کنی، هر مصیبتی هر فضیحتی خیال کنی، نمی‌شود که واقع نشده باشد. هرچه خیال کنی که اگر چنین کرده بودند خیلی بد بود، هرچه را تو خیال کنی بدان والله بیش از آن کردند. نمی‌توان خیال کرد که عطشش چقدر بود، همان عطشش را هیچ‌کس نمی‌تواند خیال کند چقدر بود. خدا به آدم خبر داد که ای آدم تعجب می‌کنی از اینکه در وقتی که ذکر حسین می‌کنی قلبت می‌شکند و اشکت می‌ریزد؟ این فرزند تو حسین ولدک هذا يصاب بمصیبة تصغر عندها المصائب به یک مصیبتی گرفتار خواهد شد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 122 *»

که تمام مصیبت‌ها پیش او کم است کوچک است. هر مصیبتش را بخواهی از روی دقت فکر کنی که چقدر بزرگ است، والله عقل تمام حکماء در آن حیران می‌شود، نمی‌شود اندازه‌اش را فهمید. حالا همه اینها بر سر او آمد برای چه؟ به جهت خودش که نبود. و اگر خیال کنی به جهت خودش بود و گناهی کرده بود که مستوجب اینها بود، اگر چنین خیالی کنی بدان شیعه نیستی، والله کافری و الی ابدالابد خدا تو را عذاب می‌کند. پس این‌همه مصیبت که یقیناً بر سر او آمد یقیناً به جهت خودش بر سرش نیامد، هیچ گناه نداشت و این‌همه مصیبت بر سرش آمد. خدا چرا تمکین کرد؟ خدا چرا مهلت داد دشمنانش را؟ گیرم خودش صبر کرد؟ خدا چرا کفایت شر آنها را از او نکرد؟ و والله از کفایت خدا است که خواسته شما را هم کفایت کند، حضرت سیدالشهداء را وامی‌دارد که آن‌همه بلا بر سرش بیاید که گناه شما را بیامرزد. پس یقیناً این‌همه مصیبت بر سرش که آمد، و یقیناً به جهت خودش هم نبود؛ پس رأفت و رحمت امام را نسبت به خودت ببین چقدر است! امامی که این‌قدر رؤف و مهربان است، کسی که نهایت لطف و نهایت رحمت را دارد که هزار مرتبه از پدر مهربان و از مادر مهربان مهربان‌تر است، حالا آیا چنین کسی را نباید دوست داشت؟ البته باید دوست داشت. این است که دوستی ایشان نجات می‌دهد از بلاها، و دوست وقتی می‌شنود مصیبت دوست را آیا می‌شود که دلش نسوزد؟ مگر می‌شود؟ گیرم کسی اصرار کند که دلت نسوزد، خواهی گفت که مگر به دست خودم است دل سوختن؟ نمی‌توانم

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 123 *»

کاری کنم که دل نسوزد. پس دوست وقتی شنید مصیبت دوست را البته محزون خواهد شد البته اشکش می‌ریزد. بلکه کسانی که دوستند محض شنیدن اسم دوست گریان می‌شوند. والله آن حضرت است کشته‌شدهݘ گریه و اندوه، محل خضوع و خشوع جمیع مؤمنان. خضوع و خشوع او است که سرایت کرده و به تو رسیده. اگرچه تمام ائمه همین‌طورند، لکن آن کسی که آمد و کارش را کرد و اسبابش شد که بود؟ حضرت سیدالشهداء بود صلوات الله و سلامه علیه. آنها هم همه تمکین کردند به جهت تمکین خود آن حضرت. پس حضرت فاطمه تمکین می‌کند و از سر حضرت امام حسین می‌گذرد که تو را نجات دهد. و همین فاطمه آن‌قدر حضرت امام حسین را دوست می‌داشت که وقتی شانه می‌کرد سر امام حسین را، می‌نشست و گریه می‌کرد. می‌پرسیدند چرا گریه می‌کنی؟ می‌فرمود وقتی سر حسین را شانه می‌کردم مویی از سر او کنده شد، پس حالا گریه می‌کنم. همچنین پیغمبر ؟ص؟ او را دوست می‌داشت، حسن و حسین والله ریحانه رسول خدا بودند، رسول خدا آنها را می‌بویید حظ می‌کرد، گل پیغمبر  بودند حسن و حسین صلوات الله علیهما. پس حضرت فاطمه با آن محبت مادری که داشت؛ ببینید مادری مثل فاطمه با آن محبت مادری، از فرزندی مثل حسین از سر این می‌گذرد که شما را نجات بدهد. اگر بگویی آن وقت نبود، می‌گویم آن وقت شنیده بود و خبرش کرده بودند اگر دعا می‌کرد رفع بلا می‌شد.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله، ببینید ائمه سلام الله علیهم از لطف و

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 124 *»

مهربانی که به شما داشتند دعا نکردند که این بلا رفع شود، چنان‌که خودش دعا نکرد. پس اولاً  لطف و مرحمت این بزرگواران را درباره خودتان بدانید. لطف و مرحمت سیدالشهداء را درباره خود که دانستی و دانستی خیلی رؤف است خیلی رحیم است نسبت به شما، پس خیلی پناه به او  ببرید. ببینید کسی که این‌همه رؤف است این‌همه رحیم است که از سر جمیع آنچه داشت گذشت که شما را نجات دهد، شما هم در هر بلائی باید پناه به او ببرید. حتی آنکه یک‌خورده ملتفت باشید ان‌شاء‌الله که خوب بابصیرت باشید در شناختن امامتان. وقتی شناختی امام را وقتی شناختیش دوستش می‌داری. خوب را قلب دوست می‌دارد، حُسن که پیدا شد قلب را می‌کشد می‌برد.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. پیش از آنی که پیغمبر  بیاید، وصف‌های پیغمبر  را یهودی‌ها در کتاب‌های خودشان دیده بودند، نصاری در کتاب‌هاشان دیده بودند. در کتاب‌هاشان بود که هر دعائی که می‌خواهيد مستجاب شود و در هر بلائي او را شفیع کنید و از خدا رفع آن را بخواهید، رفع می‌کند. پیش از آنی که پیغمبر  بیاید، توی کتاب‌هاشان خوانده بودند. هر  وقت جنگی می‌خواستند بکنند ذکری از محمد و آل‌محمد که می‌کردند در آن جنگ فتح می‌کردند، در  هر  بلائی که ذکر ایشان را می‌کردند رفع می‌شد. و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به.

ملتفت باشید خوب دقت کنید با بصیرت هرچه تمام‌تر. ببین این

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 125 *»

ائمه که وقتی تو پناه به ایشان می‌بری خدا بلای دنیا و  آخرت را از تو  برمی‌دارد، آن بلاهایی که بر سر خودش می‌آید برای چیست؟ اولاً  که معصوم است خود او از گناه، نمی‌شود گفت به واسطه گناهانی که کرده‌اند بلاها به ایشان رسیده، و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم پس به جهت عمل خودشان نیست که این‌همه مصیبت بر ایشان وارد آمد. و همچنین محض این نیست که خدا درجه‌شان را بلند کند. باز چنان‌که به همین‌طورها هم در بعضی احادیث هست، اما تو  با بصیرت فکر کن ببین که درجه ایشان بلند هست، به این بلاها احتیاج نیست. پیغمبری که اول ما خلق الله است و ائمه از طینت او خلق شده‌اند، مخلوقات هنوز اصلش نبودند و خدا ایشان را خلق کرده بود، آیا درجه ایشان بلند می‌شود که تو یک صلواتی بفرستی برای ایشان؟ خیر، درجه ایشان به این صلوات بلند نمی‌شود، این صلوات برای خودت خوب است درجه تو بلند می‌شود. آیا وقتی گریه می‌کنی برای ایشان ایشان زنده می‌شوند؟ گریه می‌کنی برای خودت خوب است.

ملتفت باشید ان‌شاء‌الله فکر کنید. پس اگر گفته‌اند دوست بدارید ائمه را، برای خودتان گفته است. پس ائمه که تو پناه می‌بری به ایشان، چه در بلای دنیا چه در بلای آخرت، چه در وقتی که دشمنی غلبه کند، چه در تنگی‌ها و سختی‌ها، در همه حال پناه می‌بری به ایشان؛ پس بدان خود ایشان به جهت خودشان نه والله هرگز سرشان درد می‌گیرد، نه پاشان درد می‌گیرد، نه هیچ عضویشان درد می‌گیرد، نه هیچ بلائی به ایشان می‌رسد،

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 126 *»

نه هیچ غمی غصه‌ای به ایشان می‌رسید. در بلا که مبتلا بودند، گاهی که سرشان درد می‌گرفت برای کفاره گناه خودشان نبود، کسی که خودش رفع گرسنگی می‌کند خودش گرسنگی نمی‌خورد، کسی که نادار نیست و چیزی نمی‌خورد عمداً نمی‌خورد، ثمرش برای گناهکاران است. پس تمام مصیبت‌هایی که برای تمام ائمه طاهرین سلام الله علیهم بود، هر بلائی بر سرشان آمد همه برای شما بود. اگر من دوست باشم باید خجل باشم، به جهت آنکه خودش که گناهی نکرده بود، همچنین نمی‌خواستند درجه‌ای بلند کنند، در مقامی که بودند بودند و درجه‌شان بلند بود، پیش از تمام مخلوقات بود درجه ایشان، کسی نمی‌توانست درجه‌شان را بلندتر کند، مثل اینکه خلق، خدا را نمی‌توانند متشخص‌تر کنند. به اینکه کسی اقرار کند خدا خدا است خدا زورش زیادتر نمی‌شود علمش زیادتر  نمی‌شود، خواسته تو  را نجات دهد گفته بگو اشهد ان لا اله الّا الله. همچنین وقتی شهادت برای پیغمبر می‌دهی، نفعی به پیغمبر نمی‌رسد این شهادت برای خودت نفع دارد  و الّا

گر جمله کاینات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد

پس اولاً  تمام مصیبت‌ها به جهت ما بر سرشان آمده، پس ما باید خجل هم باشیم شرمسار هم باشید.

اینها را که انسان متذکر باشد البته محزون خواهد شد، خصوص بعد از آنی که فهمید این‌همه رؤف و رحیمند که به جهت خاطر ماها به این بلاها

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 127 *»

مبتلا شده‌اند، البته بیشتر هم دلش می‌سوزد. همین‌که دلش سوخت، و از آن راه هم دوستی آقایان را که دارد، پس در سرور آنها مسرور شد و در اندوه آنها اندوهناک شد، همین کفایت می‌کند، همین والله کفاره جمیع گناهان می‌شود. به جهت آنکه این ثواب، ثواب هنیء اهنائی است که گناه‌ها اگرچه عددش خیلی باشد خدا خواهد آمرزید. ثواب دوست امیرالمؤمنین و اینی که مسرور بشوی در سرور او و محزون بشوی در حزن او، این عمل ثوابش بیش از عذاب گناهانی است که برای دوست هست، ولو آن گناهان عذابش زیاد باشد ولکن وقتی توی ترازو بگذارند پله ثواب سنگین‌‌تر خواهد شد از پله گناهان. دوست ایشان این‌طور است.

اعمال خودشان اعمالی است که اندازه برای ثواب آنها نیست، بسا یک نفس که بکشند ثوابش به قدر ثواب جن و انس باشد. در آن شبی که حضرت امیر خوابید در جای پیغمبر خدا؟ص؟، و پیغمبر با آن منافق رفت در غار و حضرت امیر در جای پیغمبر خوابید، ثواب یک نفس‌کشیدن حضرت امیر  را در آن شب می‌فرمایند اگر آن را بر تمام گناهکاران تمام روی زمین قسمت کنند خدا همه را از آتش جهنم نجات می‌دهد. ثواب یک نفس‌کشیدنشان این‌جور است دیگر ثواب باقی نفس‌هاشان ثواب باقی جنگ‌هاشان و ثواب باقی کارهاشان را خدا می‌داند که چقدر است، هیچ‌کس نمی‌تواند احصاء کند که چقدر است. ایشان چون مردمانی هستند قویّ‌البنیه اگرچه گناه تو زیاد باشد، همین که خود را بستی به ایشان و ایشان شفیع تو شدند و جفت تو شدند خدا تو را خواهد آمرزید.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 128 *»

کسی هر گناهی کرده باشد هرچه گناهکار باشی، همین‌که پیش یک آ‌خوندی پیش یک ملّایی بروی استغفار کنی توبه کنی، حتی آن کسانی که جلّادی می‌کنند، همان‌ها می‌بینی یک وقتی توبه می‌کنند خدا از ایشان قبول می‌کند. همه ملّاها قبول دارند کسی هر کار بدی که کرده باشد هرچه بد است هرچه گناه است، از هر گناهی می‌توان توبه کرد. اگر قبول نمی‌کرد توبه را واجب نمی‌کرد که توبه بکنند. حالا بگوید واجب کرده‌ام توبه کنی و بگوید من قبول نکردم نمی‌شود، اگر نمی‌خواست قبول کند نمی‌گفت توبه کنید.

پس بدانید که خداوند عالم توبه را چه از گناه کوچک باشد چه از گناه بزرگ قبول می‌کند. و بدانید توبه خالص را آدم بخواهد بکند کم یافت می‌شود، بسیار اتفاق می‌افتد که گناهانی می‌کنیم و بعد از آن پشیمان می‌شویم و توبه می‌کنیم و هر وقت یادمان می‌آید آن کارها شرمسار می‌شویم، لکن تا یادمان رفت باز آن کارها را می‌کنیم، بعد باز پشیمان می‌شویم و توبه می‌کنیم باز چندی که گذشت یادمان می‌رود باز مشغول آن کار می‌شویم، باز ملتفت که شدیم توبه می‌کنیم شرمسار می‌شویم، چندی که طول کشید یادمان می‌رود باز هویٰ و هوس غلبه می‌کند توبه را می‌شکنیم. پس این توبه‌ها را می‌شکنیم به جهتی که توبه خالص نیست.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله، توبه‌ها خالص نیست، لکن این مصیبت سیدالشهداء را که می‌شنوی عملی است که هیچ ریائی توش نیست، تا شنیدی دل آنجا می‌رود، و وقتی رفت لامحاله دل می‌سوزد.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 129 *»

دیگر دل به جهت ریا نمی‌سوزد، به ریا دل را نمی‌شود به درد آورد و سوزاند، دل به طور اخلاص می‌سوزد به طوری که هیچ شائبه ریا و سمعه در آن نیست، لله و فی الله می‌سوزد دل به حضرت امام حسین. آن حضرت را که دوست می‌داری همین‌که دوست داشتی او را همین‌که می شنوی بلائی به او رسید محزون خواهی شد. و همینی که عرض می‌کنم بخصوصه حدیث خاص دارد؛ کسی که اراده کند گریه کند بر سیدالشهداء والله پیش از آنکه اشک از چشم او جاری شود خدا گناهان او را می‌آمرزد اگرچه به قدر کف دریاها و به قدر ریگ بیابان‌ها و به قدر سنگینی کوه‌ها باشد.

دقت کنید ان‌شاء‌الله فکر کنید. پس گناهان بسیار شب و روز مرتکب می‌شویم. اگر حماقت را کنار بیندازیم فکر کنیم می‌بینیم شب و روز متصل در معصیت خدا هستیم. ظاهراً وقتی نماز می‌کنی بسا عُجبی کنی که من نماز کرده‌ام. این نماز تو عمود دین است، اگر این نماز قبول شد روزه تو قبول می‌شود زکات تو قبول می‌شود خمس تو قبول می‌شود جمیع اعمال تو قبول می‌شود. اگر این نماز را رد کردند و قبول نشد تمام اعمال تو را وامی‌زنند. بر فرضی که آنها را درست به عمل آورده باشی و صحیح باشد و تمام مسائلش را بدانی و به عمل آوری، اگر نمازت قبول شد آنها هم قبول می‌شود، اگر نماز قبول نشد آنها هم قبول نخواهد شد. و این نمازی که عمود دین تو است فکر کن ببین دو رکعت نماز از اول عمرت تا حالا کرده‌ای؟ هر  وقت رفتی نماز کنی و از اولی که ایستادی الله‌اکبر گفتی بسم‌الله گفتی آیا شده با خدا حرف زده باشی؟ وقتی که

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 130 *»

الحمدلله گفتی با خدا حرف زده باشی؟ هیچ یادت نیاید، این طرفی آن طرفی خیالت نرود؟ دیگر همه الحمدلله که مخبر هستیم از نمازهامان، همه اهل خبره این کاریم، خبر از خودمان داریم. و واقعاً در هیچ عملی از اعمال، شیطان این‌قدر که در نماز پاپی هست در اعمال دیگر پاپی نمی‌شود. انسان هر چیزی که یادش رفته توی نماز یادش می‌آید، هرچه گم کند توی نماز پیدا می‌کند، و هی تعجیل دارد که زود نمازمان را تمام کنیم برویم فلان معامله را بکنیم که نفع زیاد ببریم، فلان کار را بکنیم. توی این نمازی که می‌کنی بسا از اول عمرت تا حالا هیچ به فکر این نیفتاده‌ای که با خدا حرف بزنی، دائماً به فکر اینی که زود این نماز را تمام کنم فلان‌جا بروم دزدی کنم فلان‌جا بروم چيزی [پيدا] کنم. فکر کنید که آیا این نماز است؟ دقت کنید ان‌شاء‌الله. نماز، روح نماز، توجه به خدا است. روح نماز این است که تو رو به خدا کنی و با خدا سخن گویی و با خدا حرف بزنی. وقتی می‌گویی خدا، دلت پیش آن معامله نباشد. اگر دلت پیش معامله باشد زبانت می‌جنبد مثل ساعتی که کوک کرده باشند به زبان چیزی می‌گویی و قلبت خبردار نمی‌شود مثل ساعتی است که تق‌تق می‌کند. می‌شود ساعتی باشد که وقتی کوک کنند و  صدا بدهد بر وزن حمد صدا بدهد، طوطی را می‌شود تعلیم کرد حمد بخواند، یس بخواند. حالا خواند، وقتی معنیش را سرش نشد آیا حمد خوانده؟ نمازهای ما هم همین‌طورها است. بر فرضی بخواهیم، زور هم بزنیم این‌طور نباشیم نمی‌توانیم. اولاً بیشتر از مردم که دربند این نیستند که جلوش را بگیرند، خیالش می‌رود

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 131 *»

هرجا می‌خواهد، این بدن کله‌اش را به زمین می‌زند دنگش را می‌کوبد. پس خیلی از مردم که دربند نیستند. حالا اتفاق یک کسی متدین هم شد و خواست خیالش نرود این طرف و آن طرف، جلوش را بگیرد نمی‌تواند، واقعاً از اختیار آدم بیرون است، لامحاله همّی غمّی برای آدم می‌آید که نمی‌تواند خیال را حفظ کند. فکر کن ببین از اول عمر تا حالا شصت سال از عمرت گذشته دو رکعت نماز نکرده‌ای، یک رکعت نماز نکرده‌ای که در این نماز همه‌اش را توجه به خدا کرده باشی با خدا حرف زده باشی. یک رکعت نماز برای خودت سراغ داری؟ فکر کن.

پس این نمازی که بهترین اعمال است از همه چیز ضایع‌ترش می‌کنیم، که اگر همان‌طور که کرده‌ای بیارند پیش تو، تو خودت قبولش نخواهی کرد. این نمازی که یک وقت توش می‌رقصی، توش خیال دزدی می‌کنی، خیال حیزی می‌کنی، این  صورت‌ها را بیارند روز قیامت به خودت بدهند لولیت منهم فراراً و لملئت منهم رعباً. این صورت‌ها نماز نیست واقعاً و خدا هیچ قبول نمی‌کند، و روز قیامت شخص می‌آید و نماز ندارد. لکن والله قبول می‌کنند همین نمازها را به ولایت امیرالمؤمنین. این عمل‌های ناقص را والله کامل می‌کند به دوستی امام حسن و امام حسین، به دوستی اینها عمل‌های ناقص کامل می‌شود.

والله کفاره گناهان شما قتل سیدالشهداء است صلوات الله علیه. بله ما خیلی معصیت کرده‌ایم، اما آن یک امر بزرگی است که سیدالشهداء قبول کرده، خیلی امر بزرگی است. پس آمده کفاره گناه شما واقع شده.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 132 *»

می‌بینید شما واقعاً بی‌ریا بی‌سمعه وقتی مصیبت‌های آن حضرت را می‌شنوید دلتان می‌سوزد. وقتی دل سوخت و آتش گرفت شعله‌اش می‌آید بالا توی سر، آنجا که رسید پیه‌های توی چشم را آب می‌کند و اشک می‌شود و از چشم جاری می‌شود. این است سبب گریه. و حال آنکه گفته‌اند پیش از ریختن اشک به محضی که دل محزون شد خدا جمیع گناهان را می‌آمرزد. می‌فرمایند اگر به قدر بال مگسی اشک از چشمت بیرون آید در این مصیبت، تمام گناهانت را خدا می‌آمرزد، اگرچه به قدر کف دریاها باشد، هرچه باشد والله می‌آمرزد. و هیچ نمی‌ترسم خدا عذابم کند بر این قَسَم که خوردم.

عرض می‌کنم اگر کسی در تمام عمرش یک‌دفعه متذکر شهداء شود و به قدر بال مگسی اشک از چشم او بیرون آید، والله تمام گناهانش را خدا می‌آمرزد. و والله هیچ نمی‌ترسم که خدا مرا عذاب کند به این قَسَم، چرا که سیدالشهداء کفاره واقع شده، یعنی او عوض شما کشته شده. اگر شما باید کشته شوید او کشته شده و فدای شما شده. اگر فکر می‌کنی که یک سیدالشهداء فدای تمام امت شده، می‌دانی چقدر بزرگ است. فکر مصیبت‌ها را هم بکن که چقدر مصیبت‌های بزرگ بزرگ وارد آمده، که عقل انسان می‌پرد، هوش متحیر می‌شود. بعد فکر کنید ببینید این طورهای ظاهر، آدم چیزی را که زیاد می‌بیند و زیاد است و بسیار، این به نظرش عظم دارد. و چیزی را که کم است به نظرش عظم ندارد. شما چنین نباشید. ببینید خدا چه چیز را عظیم شمرده شما هم همان را

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 133 *»

عظیم بدانید. ببینید اگر یک نفر انسانی باشد و بیارند صد هزار گوسفند را برای آن یک نفر قربان کنند؛ اینها عددشان صد هزار است انسان هم یک نفر بیش نیست، بسا وزنش هم به قدر یکی از آن گوسفندها نیست، لکن این یک نفر انسان بهتر است پیش خدا از تمام گوسفندان و با تمام آنها برابری می‌کند و عظیم‌تر است. خودت فکر کن ببین صد هزار گوسفند داشته باشی و بچه‌ات ناخوش باشد و بخواهی قربانی کنی که بچه‌ات چاق شود، تمام آنها را می‌دهی که بچه‌ات چاق شود. پس عوض یک انسان صد هزار گوسفند قربان می‌کنی. بلکه عرض می‌کنم اگر تمام روی زمین همه گوسفند باشند و یک انسانی و یک حضرت آدمی خدا خلق کند و تمام این گوسفندان یک سر ترازو باشند و  حضرت آدم را یک سر دیگر بگذارند، پیش خدا حضرت آدم عظیم‌تر است و سنگین‌تر است از تمام گوسفندان. چرا که تمام اینها گوسفندند، چیزی نمی‌دانند وحی به ایشان نمی‌رسد.

از این جهت است که وقتی حضرت آدم آمد روی زمین، تمام گوسفندها تمام گاوها تمام شترها تمام خرها تمام حیوانات از پرنده و چرنده و درنده، تمام را خدا مسخّر حضرت آدم کرد، تمام مطیعش بودند، او آقا بود اینها همه عمله و اکره و نوکر حضرت آدم بودند. باد را خدا امر کرده بود به فرمان آدم باشد، آب را خدا امر کرده بود به فرمان آدم باشد. چنان‌که امر کرده بود به فرمان سلیمان باشد، و سلیمان امر می‌کرد باد را می‌گفت باد بیاید، فی الفور باد خود را می‌رساند. به باد امر می‌کرد که

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 134 *»

تخت ما را بردار ببر فلان‌جا، می‌برد. همین‌طور باد را به فرمان آدم کرد خاک را به فرمان آدم کرد. و علّم آدم الاسماء کلها و این اسماء، مغز این اسماء، اسماء اعظم بود که خدا تعلیم او کرد. خدا بیست و پنج اسم اعظم به حضرت آدم داد که به آن اسم‌ها حضرت آدم فرمان می‌داد به زمین به آب به خاک به درخت به آسمان به زمین، هر جوری دلش می‌خواست می‌کرد. و لابد هم بود همین‌طورها بکند، به جهتی که یک نفر تازه آمده بود، نه روی زمین معموره‌ای بود نه جایی قنات بود، نه زراعتی نه درختی نه آبادانی، قنات نیست زراعت نیست می‌خواهد دنیا را آباد کند، یک نفر هم که بیشتر نبود، همه‌جا خودش نمی‌توانست برود و بیل بزند و قنات جاری کند و  زراعت کند و آبادی کند. واقعاً یک امر بزرگی دست حضرت آدم بود که آباد کردن دنیا باشد. به این جهت بیست و پنج اسم اعظم به او دادند، و بسا پیغمبران بزرگ‌تر از او را کمتر داده‌اند.

باری، مطلب این بود که اگر تمام روی زمین حیوان باشند و یک انسان، آن یک انسان پیش خدا عظیم‌تر است از تمام حیوانات. پیش خدا اگر تمام این حیوانات را بکشی که یک انسان زنده بماند کار درستی کرده‌ای. هزار تا بز را کسی بکشد مستوجب جهنم نمی‌شود و خدا عذابش نمی‌کند، بلکه می‌شود که خدا ثواب هم بدهد، لکن یک انسان را بکشی یک مؤمن را بکشی می‌فرماید و من یقتل مؤمناً متعمداً فجزاؤه جهنم خالداً فیها غضب الله علیه. نسبت خود را به حیوانات ببین خوب می‌فهمی. خودت چون انسانی و شعور داری و حیوان شعور ندارد عقل ندارد،

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 135 *»

می‌فهمی پیش خدا عظم ندارد، صد هزارش را خدا فدای یک انسان می‌کند چنان‌که الآن فدای تو کرده. ببین از اول عمرت تا حالا چند هزار گوسفند برای تو کشته شده! اما یک انسان نمی‌شود کشت، و اگر کسی بکشد خدا عذابش می‌کند.

به همین‌طور عرض می‌کنم والله النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم یک پیغمبر باشد و تمام روی زمین رعیت و امت او باشند، کسی تمام خلق روی زمین را بکشد یا آن پیغمبر را بکشد، در پیش خدا می‌گویی کدام عظیم‌تر است؟ البته تمام خلق روی زمین از دنیا بروند این هیچ مقابلی نمی‌کند با اینکه یک نبی از دنیا برود. تمام مردم مأمورند که هرچه آن نبی محتاج است اول به او بدهند که او به مصرف خود برساند، بعد هرچه زیاد بیاید از او به مصرف خود برسانند. او اولی است به مؤمنان. پس اگر پای جان من در میان باشد و پای جان نبی، البته باید من جانم را بدهم که جان نبی سالم در رود. پای جان تمام روی زمین در میان باشد که یا باید همه آنها کشته شوند، و پای جان یک پیغمبری در میان باشد که آن پیغمبر کشته شود، مأمورند تمام روی زمین که جان‌هاشان را بدهند که جان او سالم بماند و او کشته نشود. پس اگر خدا جان آن پیغمبر  را  گرفته، پیش خدا این امر بزرگ‌تری است که کرده، بزرگ‌تر است از اینکه جان تمام مردم را گرفته باشد. النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم نبی اولی است به مؤمنان از خود آنها. انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا می‌فرماید ولیّ شما خدا است، هر طوری که خدا ولیّ شما است ــ  یعنی آقای شما

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 136 *»

است و صاحب اختیار شما است ــ  همین‌طور رسول خدا مطاع شما است من یطع الرسول فقد اطاع الله این نبی هرچه گفت باید عمل کرد، او اولیٰ است به مالت از خودت، اولیٰ است به جانت از خودت، اولیٰ است به زنت از خودت، زنت را بگوید طلاق بده نمی‌توانی طلاق ندهی، مالت را بگوید تمامش را بده به کسی، نمی‌توانی ندهی. مثل اینکه غلامی داشته باشی، تمام مالش را بدهی به کسی می‌توانی، همین‌طور خدا بخواهد مال تو را بگیرد به کسی بدهد، نمی‌توانی بحث کنی بر او، رسول هم همین‌طور، امام هم همین‌طور اولیٰ است به مالت از خودت، مال‌ها همه مال امام است، جان‌ها همه مال امام است. پس اگر یک وقتی یک امام جان بدهد، این مقابلی می‌کند با اینکه تمام خلق روی زمین جان بدهند و همه در راه خدا شهید شوند.

باز ملتفت باشید ان‌شاء‌الله که از روی بصیرت باشد این حرف‌ها و سرسری نباشد. وقتی قابیل خواست هابیل را بکشد، هابیل گفت من هم می‌توانم دست دراز کنم تو را بکشم، لکن تو اگر دست دراز کنی مرا بکشی من دست دراز نمی‌کنم به کشتن تو، تو  را نمی‌کشم. به جهت اینکه قصد من این است که ان تبوء بــاثمی و  اثمک فتکون من اصحاب النار گناه خودت را که داری، گناه مرا هم بیارند بار تو کنند و تو را به جهنم ببرند. گناه هر که کشته می‌شود، هرچه گناهکار باشد، آن گناه می‌رود به گردن قاتل او. اگر شما را هم بکشند تمام گناهان شما می‌رود پیش قاتلین شما. پس حالا بدانید که شهدای کربلا که در کربلا کشته شدند تمام

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 137 *»

گناهانشان آمرزیده شده. و گناه هم می‌کردند، معصوم که نبودند گناه می‌کردند. حرّ  را ببینید چه گناه بزرگی کرده بود که آمده بود سر راه بر حضرت گرفته بود و باعث همه این اوضاع او شد، دل اهل‌بیت را ترسانید. لکن وقتی کشته شد در راه خدا تمام گناهانش بر گردن قاتلش گذاشته شد.

خلاصه، پس اگر یک امام در راه خدا فدای تمام خلق شد، مثل وجود تو است که فدای گوسفندان شوی. بلکه والله اغراق از این طرف است. مثل این است که تو را بکشند عوض تمام گوسفندان، باز تو بهتر بوده‌ای از آنها، تو حیف بوده‌ای که کشته شده‌ای و جان داده‌ای عوض آن گوسفندها، و بهتر این بود که آن گوسفندها همه‌شان عوض تو کشته شده بودند و تو سالم مانده بودی. این است که آن مصیبت‌هایی که بر سر سیدالشهداء آمده خدا گناه جمیع گناهکاران را به عوض آن مصیبت‌ها کفاره داده، عفو کرده گناهان را. و گناهان را باید کفاره داد تا آمرزیده شود. مثلاً روزه خورده باشی، گفته‌اند کفاره بده، گفته‌اند شصت مسکین را باید طعام بدهی یا بنده‌ای آزاد کنی یا شصت روز روزه بگیری. دیگر در اینها هم آیا چقدر تقلب بشود و معصیتی زیاد شود. حالا ملتفت باشید که سیدالشهداء چه کرده؟ این شهادت او کفاره جمیع گناهان، بلکه کفاره جمیع کفاره‌ها است. چرا که کفاره‌هامان را هم اگر بدهیم باز خالص نیست، از کفاره‌هامان باید توبه کنیم، از توبه باید توبه کنیم، از همین نمازهامان باید توبه کنیم، از توبه‌هامان باید کفاره بدهیم. والله تمام این

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 138 *»

کفاره‌ها را حضرت سیدالشهداء داده. به شرطی که اعتقادت این باشد که این کارها را کرده، برای نجات خودش نبوده. او امام است معصوم است کفاره نباید بدهد، لکن این کارها را که کرده به جهت خودش نبوده، به جهت نجات ما بوده و ما را نجات می‌دهد، به شرطی که اعتقاد داشته باشی و اینها را راست بدانی و باورت بشود. اگر اعتقاد نداشته باشی کافر می‌شوی، و خدا کافر  را به جهنم می‌برد و مخلّد در جهنم است.

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 139 *»

مـوعظه پنجم

 

(دوشنبه / هشتم محرم‌الحرام 1300)

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 140 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین

و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم

و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.

خداوند عالم در كتاب محکم خود مى‌فرماید:

 

ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.

ترجمه فارسی این آیه شریفه، بعضی از فقراتش این است که خداوند عالم می‌فرماید که خدا خریده است از مؤمنان جان‌های ایشان را و مال‌های ایشان را و در عوض این جان و مال، بهشت خود را وعده فرموده. و علامت آن کسانی که این معامله را کردند و جان و مال را به خدا فروختند و بهشت خدا را خریدند؛ علامتشان این است که جنگ می‌کنند در راه خدا و جمعی را می‌کشند و کشته می‌شوند و اموال و اسباب ایشان تماماً به غارت خواهد رفت. و عرض کردم ان‌شاء‌الله کسی که فی‌الجمله شعوری داشته باشد و بناش باشد اندکی فکر کند در آیات قرآن، می‌فهمد هیچ پیغمبری و هیچ وصی پیغمبری جنگ نکرد در راه خدا که در آن جنگ بکشد جمعی را و بعد کشته بشود و بعد اموال و

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 141 *»

اوضاع او به غارت برود، مگر حضرت سیدالشهداء صلوات الله و سلامه علیه. پس خیلی واضح است خیلی ظاهر است که خداوند عالم مرادش از این آیه، حضرت سیدالشهداء است، و او است که تمام بهشت خدا را مالک شده. و والله تمام بهشت از حضرت سیدالشهداء است و خودش به تنهایی مالک است جمیع بهشت را. چنان‌که در احادیث بخصوص همین مضمون هست که می‌فرمایند در حدیثی که حضرت امام حسن بهتر است از این آفتابی که شما می‌بینید، و نور آفتاب از نور حضرت امام حسن است. و در همان حدیث می‌فرماید و قسم می‌خورد امام و می‌فرماید والله حضرت امام حسن نورانی‌تر است از آفتاب، اشرف و افضل است از این آفتاب. کسی فکر کند در اینها چیزها می‌فهمد. ببینید این آفتاب اگر نبود هیچ جمادی هیچ سنگی درست نمی‌شد، این سنگ‌ها به تربیت این آفتاب درست شده. مثل اینکه آجر  را می‌سازند سنگ‌ها را می‌سازند، آبی روی گلی ریخته شده آفتاب بر آن تابیده خورده خورده این را گداخته، خورده خورده این سنگ‌ها درست شده کوه‌ها درست شده. اگر این آفتاب نبود هیچ کوه‌ها نبودند جمادات نبودند جواهر نبودند. پیش چشمت است، می‌بینی در زمستان یک‌خورده پایین می‌رود، تابستان یک‌خورده بالا می‌آید. در تابستان جمیع گیاه‌ها می‌روید به جهتی که یک‌خورده بالاتر آمده. در زمستان جمیع گیاه‌ها خشک می‌شود به جهتی که آفتاب پایین رفته. پس اگر آفتاب نبود هیچ گیاهی هم نبود. همچنین فکر کنید اگر این آفتاب نبود هیچ حیوانی هم نبود. این را هم می‌فهمید که چون

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 142 *»

حیوان‌ها باید علف بخورند گیاه باید باشد تا زیست بتوانند بکنند، اگر هیچ گیاه نباشد حیوانات خواهند مرد و هیچ حیوانات به عمل نخواهند آمد و حیوانی نخواهد بود، این حیوانات همه از تصدق سر آفتاب است زیست می‌کنند و به عمل می‌آیند. و همچنین اگر این آفتاب نبود هیچ انسانی هم روی زمین نبود. انسان هم لابد است از اینکه اکلی کند شربی کند، حبوبی می‌خواهد گندمی می‌خواهد برنجی می‌خواهد، اگر آفتاب نبود گیاه نبود، این حبوب نبود که انسان بخورد آنها را. اگر آفتاب نبود حیوانات نبودند که انسان گوشت آنها را بخورد، چیزی که یافت نشود انسان بخورد انسان هم یافت نخواهد شد.

دیگر ان‌شاء‌الله یک‌پاره فضائل را هم از همین‌جور چیزها یاد بگیرید. پس این آفتاب پرورش می‌دهد جمیع انسان‌ها را و انسان ها به واسطه این آفتاب زنده‌اند، یک‌خورده آفتاب پایین‌تر برود و هوا سرد شود انسان‌ها همه می‌میرند از سرما، حیوان‌ها همه می‌میرند از سرما، گیاه‌ها همه می‌خشکند. فکر کنید ان‌شاء‌الله. پس تمام انسان و حیوان و نبات و جماد را همین آفتاب پرورش می‌دهد. و تو می‌دانی این را که آفتاب خدا نیست، آفتاب قرصی است خدا ساخته آن را و  مخلوق خدا است لکن واسطه فیض جمادات و نباتات و حیوانات و اناسی است، و تمام چیزهایی که روی زمین است از تصدق سر این آفتاب است، تمامش را خدا به واسطه این آفتاب خلق می‌کند. پس آفتاب محل فیض است، واسطه فیض است، واسطه حیات است.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 143 *»

اگر فکر کنی و دقت کنی خواهی یافت ان‌شاء‌الله که هرچه از هرجا کنده شد، تا آفتاب تأثیری نکند در آن چیز کنده نخواهد شد از آنجا. و هر چیزی به چیزی چسبید از تأثیر آفتاب است. چیزها که به هم می‌چسبد یا کنده می‌شود یا از سرما است یا از گرما است. سرما وقتی می‌شود که آفتاب پایین بیاید، گرما وقتی می‌شود که آفتاب بالا می‌آید. پس این آفتاب باعث زندگی زندگان، بلکه اسباب مرگ مردگان همین آفتاب است. اگر کسی بگوید این آفتاب زنده‌کننده است، [راست گفته.] این آفتاب خلق خدا است لکن مطیع است و منقاد، هر طوری خدا فرموده جاری شود می‌شود. و تمام آنچه را خدا خواسته در روی زمین باشد به واسطه آفتاب می‌آرد در روی زمین و به واسطه آفتاب باقی می‌گذارد. هرچه را بخواهد از روی زمین بردارد به واسطه آفتاب برمی‌دارد، یا گرمای زیاد بر آن می‌زند مکلّسش می‌کند خاکسترش می‌کند یا سرمای زیاد بر آن می‌زند فاسدش می‌کند، ضایعش می‌کند. پس این آفتاب است که واسطه فیض جمیع مخلوقات است که در روی زمین هستند و با وجود این، آفتاب مخلوقی است از مخلوقات، و هیچ آفتاب را خدا نمی‌دانیم مثل آفتاب‌پرستان و یک‌پاره‌ای گبرها  که یک‌پاره‌ای خیالات کرده‌اند.

پس واسطگان فیضی در عالم هستند که فیض حیات، فیض موت، فیض رزق، فیض حرکت، فیض سکون، فیض شعور، فیض عقل، تمام اینها را خدا به واسطه آنها می‌دهد به مردم، اینها ادعای الوهیت ندارند خدا هم نیستند.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 144 *»

باری، اینها را هم نمی‌خواستم بگویم، تفصیل زیاد هم در این مجالس نمی‌شود داد، این مطالب را نمی‌شود در این مجالس تفصیل داد. مجلس، مجلس روضه‌خوانی است گریه کرده‌اید و خسته شده‌اید.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله، آفتابی که پرورش‌دهنده جمیع چیزهایی است که در روی زمین هست، و این آفتاب به این‌طور از نور حضرت امام حسن خلق شده، پس نور خود حضرت البته بیشتر است از نور آفتاب و نور حضرت امام حسن بیشتر  پرورش می‌دهد این خلق را. چرا‌که نور حضرت امام حسن پرورش می‌دهد آفتاب را و آفتاب پرورش می‌دهد تمام آنچه روی زمین است. امام حسن اگر نورش را بگیرد از آفتاب، آفتاب منکدر می‌شود. یک وقتی هم می‌گیرد، روز قیامت نور آفتاب را از آفتاب می‌گیرند اذا الشمس کوّرت آن بزرگواران وقتی می‌روند به منزل خودشان، نورشان را برمی‌دارند. وقتی به بهشت می‌روند نورشان هم همراهشان می‌رود، می‌ماند آفتاب چیز سیاهی مثل ذغالی که هیچ نور ندارد.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. نور حضرت امام حسن نورانی کرده قرص این آفتاب را، و این آفتاب واسطه فیض تمام خلقی است که در روی زمین هستند، و این آفتاب خدا نیست چرا که خدا دیدنی نیست و این آفتاب دیده می‌شود، خدا گرم نیست خدا سرد نیست و خلق گرمی می‌خواهند سردی می‌خواهند. یک‌خورده فکر  کنید غافل مباشید؛ هیچ این عرض‌های مرا مثل حرف‌های دیگران سرسری نگیرید. عرض می‌کنم واسطگان میان خدا و خلق هستند و خدا هم نیستند ضرور هم هستند.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 145 *»

خلق وقتی سردشان شد گرمی می‌خواهند آتش براشان خلق کرده. وقتی زیاد گرمشان شد سردی می‌خواهند، وقتی سردشان شد این قرص را می‌خواهند. و خلق در هیچ عالمی در هیچ جایی ذات خدا را کاری نمی‌کنند. می‌خواهم ان‌شاء‌الله فکر کنی که جزو اعتقادت باشد جزو اعتقادت که شد با همین محشور خواهی شد ان‌شاء‌الله.

عرض می‌کنم این مخلوقات چه در بهشت چه در آخرت چه در دنیا، فیض‌هایی ضرور دارند از خدا. و فیض‌های خدا در توی ملک خدا است، در هیچ عالمی این مخلوقات ذات خدا را نمی‌خواهند بخورند. ملتفت باشید که چه می‌خواهم عرض کنم. این خلق گرما ضرور دارند، سرما ضرور دارند، گرماشان از آتش است از آفتاب است، سرماشان از خاک است از سایه است، و خدای ما نه گرم است نه سرد. این مخلوقات مکان ضرور دارند که روش قرار بگیرند، مکان را خدا باید خلق کند، خدا مکان نیست که خلق بر روی خدا منزل بگیرند، مکان هم فیضی است خدا ساخته ما روش می‌نشینیم راه می‌رویم، حالا این فیض دیگر  نباید تکه ذات خدا باشد که ما محتاج به زمین نباشیم. خیر، محتاج هستیم محتاجیم ساکن شویم در مسکنی، و  مسکن مخلوق خدا است با وجودی که نفعش به شما رسیده، چنان‌که ما خودمان مخلوق خدا هستیم. ما محتاجیم غذا بخوریم، هیچ ذات خدا غذا نیست که خلق او را بخورند. ما محتاجیم که آب بخوریم، هیچ ذات خدا آب نیست که کسی او را بیاشامد. توی بهشت هم باز مردم محتاجند به مخلوقی از مخلوقات که

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 146 *»

خدا آن را ساخته باشد. در بهشت هم می‌خواهی جایی منزل کنی آنجا را هم خدا ساخته، آنجا هم می‌خواهی آب بخوری آب را خدا ساخته چشمه سلسبیل است، نهر کوثر است، اینها را خدا ساخته. آنجا هم تو چیزی می‌خواهی توش بخوابی آن را ساخته خدا، لباسی می‌خواهی خدا خلق کرده، خدا لباس نیست که کسی او را بپوشد، خدا را نمی‌شود پوشید، خدا لباس خلق می‌کند تو  بپوشی رفع احتیاج تو بشود. تو محتاجی و زن می‌خواهی که پهلوش بخوابی، خدا نباید نعوذبالله بیاید پهلوی تو بخوابد، خدا زن خلق می‌کند برای مردها که محتاجند به آنها، به همین‌طور زن‌ها محتاجند به مردها، خدا براشان مرد خلق می‌کند و رفع احتیاج آنها را می‌کند.

پس خدا چه در دنیا چه در عقبیٰ هیچ‌جا مأکول کسی نیست، هیچ‌جا لباس کسی نیست، هیچ‌جا هوا نیست که در آن نفس بکشی. پس در همه عالم‌ها خدا فیض‌ها می‌دهد یعنی چیزی ساخته که به کار کسی می‌آید آن را به او می دهد. پس گرمی خلق کرده ما را هم خلق کرده محتاج به گرمی، و به آن رفع احتیاج ما را کرده. آفتابی خلق کرده که به آن نورانی شویم، مستفیض از فیض خدایی می‌شویم لکن به واسطه آفتاب. خلق تمام آن چیزهایی که به آنها محتاجند مخلوقی است مثل خودشان. در هر عالمی همین‌طور است. پس مخلوقات مددها از جنس خودشان می‌خواهند، یعنی مخلوقی مدد مخلوقی باید باشد. وقتی تشنه می‌شوی آب می‌خواهی آب مخلوق است، گرسنه می‌شوی نان می‌خواهی نان

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 147 *»

مخلوق است، لباس می‌خواهی لباس مخلوق است. حالا که چنین است، پس چه در دنیا چه در آخرت بدانید محتاجند مخلوق به ایشان و از ایشان مدد به خلق می‌رسد، در هیچ عالمی هیچ‌جا خدا نمی‌آید به کسی بچسبد، نمی‌آید بخوابد پیش خلق خود.

اینها را عرض می‌کنم برای اینکه بعضی کسان هستند قدری مشکلشان است فضائل اهل‌بیت را، فضائل امیرالمؤمنین را یاد بگیرند. برای این است که اگر اتفاق با آنها حرف زدید اینها را راه ببرید.

پس مخلوقات فیض‌ها طلب می‌کنند، و فیض‌ها خزانه‌ای دارد، از آن خزانه‌ها و انبارها خدا برمی‌دارد به مردم می‌دهد. پس این قرص آفتاب، خزانه تمام فیض‌ها است، تمام فیض‌هایی که باید روی زمین برسد تمام آن فیض‌ها مخزون است در نزد آفتاب. خدا خود قرص آفتاب را خزانه قرار داده برای فیض‌ها. بلکه عرض می‌کنم به نص آیه قرآن روزیِ تمام خلق در آسمان است و فی السماء رزقکم و ما توعدون آنچه را که شما رزق خود می‌دانید و آنچه به شما وعده شده که بدهند تمام آنها در آسمان است. ملتفت باشید که نص قرآن است که روزی در آسمان است، پس در آسمان است رزق شما. این آفتاب اگر نبود گندم نمی‌رویید تو رزق نداشتی، برنج نمی‌رویید تو رزق نداشتی، سایر حبوب نمی‌رویید. و همچنین لباس‌ها یا از پشم است یا از پنبه یا از ریشه درخت، اگر آفتاب نبود نه پشم بود نه پنبه نه گیاهی نه حیوانی. پس ببینید تمام رزق شما از آسمان می‌آید، بلکه آنچه را وعده کرده به شما بدهد از آسمان فرود می‌آید.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 148 *»

حتی جمیع جمادات اگر درست گوش بدهی چرت نزنی می‌گویم از آسمان آمده و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس این آهنی که می‌بینید نازل کرده‌اند، چقدر به کارتان می‌آید، از آن شمشیر می‌سازید، کارد می‌سازید، بیل می‌سازید، سیخ می‌سازید، میل می‌سازید، همه اینها از آهن است. این را خدا نازل کرده، یعنی از آسمان آمده. طور پایین‌آوردن آهن همین‌طور است که آفتاب می‌تابد بر زمین، بخاری از زمین بلند می‌شود حل می‌شود عقد می‌شود آهن درست می‌شود زیبق درست می‌شود طلا درست می‌شود. پس این آفتاب است محل تمام فیض‌هایی که روی زمین است و مخلوقی است از مخلوقات و هیچ ادعای الوهیت هم ندارد و مسخّر است و جاری است به امر خدا. و والله نور این آفتاب از نور حضرت امام حسن است، اگر امام حسن نورش را از این آفتاب بگیرد این آفتاب هم مثل کلوخ‌ها هیچ نور ندارد هیچ گرمی ندارد، مثل ذغال‌ها هیچ روشنایی ندارد هیچ گرمی ندارد هیچ تربیت نمی‌تواند بکند. پس ملتفت باشید. ائمه شما دیگر هر یکشان کاری می‌کنند. از تصدق سر حضرت امام حسن جمیع روی زمین زنده‌اند راه می‌روند هرچه دارند از او دارند.

باری، دیگر این تفصیلات را نمی‌خواستم عرض کنم. منظورم همه این بود که در حدیثی بخصوص می‌فرمایند نور این آفتاب از نور حضرت امام حسن است و قسم می‌خورد در آن حدیث که والله نور امام حسن اشرف است از نور آفتاب. چرا چنین نباشد؟ این نورش از خودش نیست، او نورش و روشناییش از خودش است. و همچنین در آن حدیث

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 149 *»

می‌فرمایند خدا بهشت را و حورالعین را از نور حضرت امام حسین خلق کرده، تمام بهشت و حورالعینی که خدا خلق کرده با آن تعریف‌هایی که شنیده‌ای که تا نروی نمی‌دانی چه جور است، آن بهشت و حورالعینی که شنیده‌ای که باز هرچه بخواهم تعریف آن را بکنم یا هر که بخواهد تعریف کند که چقدر خوب است، توی دنیا نمی‌شود وصفش را کرد؛ می‌فرماید در حدیثی اگر یک موی حورالعین را معلّق کنند در میان زمین و آسمان در این دنیا، از نور یک موی حورالعین، از نور آن یک مو تمام این آسمان و زمین خواهد گداخت مثل نور آفتاب که چیزی را بگدازد. و در بهشت دیگر حورالعین چقدر هستند و به هر مؤمنی چقدر حورالعین می‌دهند خدا خودش می‌داند. باری، حورالعینی که از نور یک موی او جمیع این آسمان و زمین خواهد سوخت و مکلّس خواهد شد مثل سنگی که مکلّس شود آهک شود؛ در آن حدیثی که عرض می‌کردم می‌فرمایند که تمام بهشت و حورالعین از نور حضرت امام حسین خلق شده. و  باز در همین حدیث قسم می‌خورد امام؟ع؟ که والله حسین بهتر است از بهشت و حورالعین، و اگر امام حسین نورش را بگیرد از آنها بهشت و حورالعین بی‌نور خواهند بود و حوریه‌ها خواهند مرد بهشت خراب خواهد شد.

پس حالا دیگر ان‌شاء‌الله دانستید که به نور حضرت سیدالشهداء برپا است بهشت، و به نور آن حضرت زنده‌اند حورالعین و باقی هستند. و ان‌شاء‌الله امیدوار باش که تو هم از نور حضرت امام حسین خلق شده‌ باشی و همین‌طور هم هست، چنان‌که می‌فرمایند شیعه را شیعه گفتند

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 150 *»

برای اینکه از نور امام خود خلق شده، پس تو هم از نور امام خلق شده‌ای. حالا کسی بخواهد از نور عُمَر خلق شده باشد و برود در جهنم، پیش عمر برود کسی کاریش ندارد.

باری، پس ملتفت باشید، شما خودتان هم از نور حضرت امام حسین والله خلق شده‌اید، شما را والله عاریه آورده‌اند توی این دنیا که سیری داده باشند. حورالعین را نیاورده‌اند در این دنیا آنها جای خودشان مانده‌اند. والله اگر تو را ببرند در بهشت، ــ  و خدا کند که ببرند ان‌شاء‌الله ــ  اگر بردند خیلی متشخص‌تری از حورالعین. آن حورالعینی که یک مویش را اگر میانه زمین و آسمان بیاویزند از نور او تمام روی زمین هلاک می‌شوند، تو جلالت بیش از حورالعین است، آنجا آن حورالعین کنیز تو است مثل همین کنیزهای زرخرید که در اینجا داری، لکن در این دنیا آن نور را پنهان کرده‌اند، و چاره‌ای نیست به جز اینکه پنهان کنند، که اگر  پنهان نکنند جمیع روی زمین می‌گداخت و آب می‌شد. حتی آتش جهنم را در این دنیا نمی‌شود آورد؛ یک وقتی خداوند عالم به جبرئیل فرمود در دنیا آتشی ضرور است که کارهای بسیار با آن آتش بکنند تو از این آتش جهنم ببر در دنیا، ولکن او را در دریاها خاموش کن و آن را فرو ببر  و سرد کن تا برسانیش به دنیا. پس جبرئیل گرفت یک ذره از آتش جهنم مثل آن ذراتی که از سنگ و چخماق می‌ریزد، یک ذره‌ای را گرفت و در چندین هزار دریا فرو برد و هی خاموشش کرد هی سرد شد تا آخر یک ذره‌اش را آورد در این دنیا، این آتش‌ها است که می‌بینی. حالا در دنیا همه از آن یک ذره

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 151 *»

آتش است که آورده‌اند و سردش کرده‌اند در دریاها. و خیال نکنی اگر آتش را سرد کنند دیگر گرم نمی‌کند. فکر کنید ببینید آتش‌های همین دنیا هم بعضی داغ‌تر است و بعضی به آن داغی نیست، و همه جا آتش هست، حتی به پشت گربه دست می‌کشی آتش می‌دهد، آتش است اما نمی‌سوزاند به جهتی که ضعیف است. دیگر همان برق برق‌ها خیلی پیش هم که جمع شوند درهم کوفته شوند یک‌دفعه می‌سوزانند.

باری، منظور این است که آتش‌ها هم قوت و ضعف دارند. چوب مو آتشش تند نیست، اما چوب بادام چوب تاق([1]) اینها خیلی آتشش تندی دارد خیلی می‌سوزاند. پس آتش‌ها را می‌توان کاریش کرد که داغیش کمتر شود، می‌شود همان‌قدر سردش کرد و باز بسوزاند. خدا می‌دانست چه کارش کند آن آتش را که سرد بشود و باز رفع حاجت خلق را بکند، جبرئیل هم راه می‌برد و همان کار را کرد.

باری، این تفصیل‌ها را نمی‌خواستم عرض کنم. همین را می‌خواستم بگویم که تمام بهشت و تمام حورالعین از نور حضرت سیدالشهداء خلق شده. بلکه ان‌شاء‌الله امید است تو هم از نور حضرت سیدالشهداء خلق شده باشی، و نور تو هم در این دنیا پنهان شده، به جهتی که توی این دنیا نمی‌شود اظهارش کرد، مثل اینکه یک موی حورالعین را نمی‌شود توی این دنیا آورد، آتش جهنم را نمی‌شود توی دنیا

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 152 *»

آورد. پس تمام بهشت و تمام حورالعین از نور حضرت سیدالشهداء خلق شده به طورهایی که پیش‌ترها گفته‌ام. و اینها والله تمامش خلق شده در همان روز الست و در همان عالم ذری که خدا خواست از جمیع پیغمبران و از جمیع بزرگان و از جمیع اهل زمین و آسمان؛ گفت کیست که متحمل شود بار گرانی را؟ و آن بار گران این است که جانش و مالش را در راه من بدهد و آنچه را مالک است به من بفروشد که من بهشت عوضش بدهم؟ و در همان روز که این وحی شد، جمیع آسمان‌ها و جمیع زمین‌ها و جمیع کوه‌ها یعنی جمیع پیغمبران و جمیع اوصیای پیغمبران جمیع بزرگان ابا کردند از تحمل این بار و ترسیدند، چرا که عاجز بودند از تحمل این بار؛ پس جرأت نکردند که متحمل شوند، هیچ‌کس نماند که قبول کند این امر را مگر حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه. پس در همان روزی که گفت من جان خود را می‌دهم و مال خود را می‌دهم و آنچه را تو  به من داده‌ای من در راه تو صرف می‌کنم؛ و عرض می‌کنم که راه خدا ــ  که سیدالشهداء آنچه داشته در راه خدا داده ــ  راه خدا همان گناهکاران از شیعیان هستند، چنان‌که در حدیث فرمایش می‌فرمایند که سبیل الله شیعتنا یعنی راه خدا شیعیان امیرالمؤمنیند. و عرض کردم همین حدیث خاص دارد. عرض کردند کسی نذر کند در راه خدا چیزی بدهد، به که باید بدهد؟ فرمودند اگر نذر کرده باشی چیزی در راه خدا بدهی به شیعیان ما بده، شیعیان ما راه خدا هستند. پس سبیل خدا و راه خدا، شیعیان ایشان هستند. و این جان و مال را حضرت سیدالشهداء در آن روز عهد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 153 *»

کرده بدهد در راه خدا، یعنی تمام صدماتی که شنیده‌اید و نشنیده‌اید آنها را و ندیده‌اید که چه صدماتی بود، و والله شنیدن کی بود مانند دیدن؟! فکر کن ببین اگر کسی بشنود جنگ کرد کسی و کشته شد، تا کسی آن بلاها بر سرش بیاید، ببین تفاوتش از کجا است تا به کجا؟! تمام آنچه شنیده‌ای و  نشنیده‌ای همه را در راه خدا داد، و راه خدا شیعیان ایشانند.

پس ملتفت باشید ان‌شاءالله. در همان روز به همان معامله‌ای که سیدالشهداء کرد تمام بهشت همان روز خلق شد و تمام حورالعین همان روز خلق شدند و  بهشت معمور شد، و ساخت خدا بهشت را، چرا که می‌دانست حضرت امام حسین راست می‌گوید، خدا که می‌دانست دروغ نمی‌گوید، می‌شناختش، خودش خلقش کرده بود الایعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر  خودش والله این حسین را از برای همین کار ساخته بود، آیا نمی‌دانست راست می‌گوید و می‌کند آنچه را که گفته می‌کنم؟ البته می‌دانست، پس چون خدا می‌دانست این وفا به عهد خودش می‌کند، آن روز بهشت را ساخت، همان روز مخلوق شد. حالا اختلاف کرده‌اند علماء که آیا بهشت خلق شده است یا کم‌کم ساخته می‌شود؟ و قال‌قال‌های زیاد کرده‌اند. شما ملتفت باشید و بدانید بهشت مخلوق بود همان روزها، و کار خدا همین است. حتی درباره خود تو ــ  به شرطی که گوش بدهی و یاد بگیری ــ  خدا از دل هرکس دانست که این عهدی که کرده از برای خدا بجا خواهد آورد، خدا آن ثواب‌هایی که برای آن کار قرار داده جلدی به او می‌دهد، دیگر انتظار نمی‌کشد که او بکند بعد ثواب آن

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 154 *»

را به او بدهد. کار صانع این‌جور است. مخلوقات جاهل قاعده‌شان این است وقتی عمله‌ای می‌گیرند برای کاری، نمی‌دانند این تا شام زنده هست یا می‌میرد یا می‌گریزد، از این جهت‌ها پولش را نگه می‌دارند تا مغرب کارش را که کرد خدمتش را که به سر رساند آن وقت مزدش را می‌دهند. لکن خدا این‌طور نیست. فکر کنید دقت که می‌کنی خواهی فهمید خدا این‌جور نیست، خدا می‌داند کسی که می‌گوید من حالا تا شام معامله‌ای می‌کنم راست می‌گوید یا دروغ، اگر دروغ می‌گوید اصلاً معامله نمی‌کند با او، اگر می‌داند راست می‌گوید مزدش را همان صبح می‌دهد انتظار ندارد که بگوید عصر می‌دهم. کار خدا این‌جور نیست که کسی را نشناسد و مزدش را نگاه دارد که آخر کار بدهد. حتی نسبت به شما هم، شما اگر در دلتان قصد خوبی داشته باشید و هنوز عمل از شما سر نزده باشد والله خدا ثواب به شما می‌دهد اگرچه نکرده باشی. بسا مانع هم داری و نمی‌توانی بکنی باز خدا ثواب آن را می‌دهد. پس چه‌بسیار از اعمال که نیت داری بکنی ولکن نمی‌توانی بکنی و خدا ثواب آن را به تو می‌دهد. اگر از نیت تو باشد که هی نماز کنی هی روزه بگیری حج بکنی جهاد بکنی زیارت بروی انفاق در راه خدا بکنی، حالا اگر نداری چه می‌کنی؟ ملتفت باشید. پس اگر از نیت تو این باشد؛ به شرطی که نیت داشته باشی. ملتفت باشید، نیت راست و دروغ را خدا خوب می‌فهمد. اگر در نیّتت صادقی؛ نیت تو این است که مثلاً صد هزار تومان در راه خدا بدهی و در دنیا یک پول هم نداری و نداده‌ای، والله در روز قیامت خدا مزد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 155 *»

صد هزار تومان را به تو می‌دهد، آنجا نوشته است در نامه عمل تو. همین‌که نیتش را داری در نامه عمل تو می‌نویسند و آنجا ثوابش را می‌دهند به تو.

چنانچه باز همین‌طوری که عرض می‌کنم سؤال کرده‌اند و جواب فرموده‌اند. به شرطی که درست دل بدهی و ملتفت باشی چه عرض می‌کنم. می‌پرسند بعضی از مردم از امام؟ع؟ که مردم در این دنیا در مدتی قلیل عمل می‌کنند، هم کفارش هم مؤمنینش؛ چطور شد مؤمنین را خدا می‌برد به بهشت و همیشه نعمت می‌دهد؟ و حال آنکه این مؤمن در دنیا ده سال بیست سال به قدر عمرش که در دنیا بوده خوبی کرده، نهایت به اندازه عمر خودش خوبی کرده، چند سال عبادت می‌کند. حالا این را ببرندش به بهشت ابدالابد نعمتش بدهند برای چه؟ منتها صد سال ببرندش به بهشت، چرا بیشتر می‌برند؟ چرا همیشه نعمت می‌دهند؟ همچنین از آن طرف مقابل، کافر در دنیا ده سال یا بیست سال یا منتهاش صد سال عمر می‌کند، عمری که دارد به کفر سر می‌برد هر قدر عمرش بوده همان‌قدر عذابش کنند، چطور شده در آخرت همیشه باید بسوزد؟ در دنیا صد سال کفر ورزیده صد سال عذابش کنند و ولش کنند، ده سال کفر  ورزیده ده سال عذابش کنند، یک سال کفر  ورزیده یک سال عذابش کنند، یک روز کفر ورزیده یک روز عذابش کنند، بسا یک کفر گفته، این را همیشه عذابش می‌کند؟ همین‌طور است والله، بسا کسی یک کفر گفته این را خدا می‌برد مخلد در آتش جهنم می‌کند و هرگز خلاصی برای او نخواهد بود. مثل کسی که مسلمان باشد و یک‌دفعه ردّه‌ای بگوید و همان

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 156 *»

آن هم بمیرد و نماند که بعد از آن توبه کند، به همین یک ردّه‌ای که گفت به همین یک ناسزا که گفت و مُرد این را می‌برند به جهنم و همیشه عذابش می‌کنند. از هر کس بپرسی همه همین‌طور می‌گویند و غیر از این نمی‌توانند بگویند. همچنین از آن طرف بسا یک کسی یک لحظه ایمان آورد، یک یهودیی نصارایی خارج ملتی آمد ایمان آورد گفت اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمداً رسول الله اشهد ان علیاً امیرالمؤمنین ولی الله اینها را گفت و اتفاقاً ساعت بعدش مرد، دیگر در دنیا نماند که نمازی کند روزه‌ای بگیرد خمس و زکاتی بدهد عمل خیری بکند حجی بکند، همان ساعت مُرد، این را خدا می‌برد به بهشت و تا ملک خدا هست ــ  و تا ندارد ــ  در بهشت مخلدش می‌کند. همیشه خدا هست و همیشه ملک خدا هست و همیشه بهشت هست و همیشه این در بهشت است. و این شخص یک آن یک خوبی کرده، یک آن ایمان آورده و هیچ عمل خیر دیگری نکرده و همیشه در بهشت نعمت به او می‌دهند. و این را همیشه همه‌کس قبول دارد. همین کلمه را از سنی‌ها بپرسید همین‌طور می‌گویند، از ملّاها بپرسید همه همین‌طور می‌گویند.

پس پرسیدند از امام؟ع؟ اینکه ظاهرش جبر به نظر می‌آید که کافری بسا ده سال بیست سال کفر  ورزیده چرا ابدالابد او را عذاب می‌کنند؟ مؤمنی به قدر عمر خودش ایمان داشته و عمل خیر کرده چرا باید ابدالابد در نعمت و در بهشت باشد؟ حالا من یک آنش را عرض می‌کنم، یک آن ایمان می‌آورد مؤمن و همیشه در بهشت است، کافر  یک ردّه بگوید در یک

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 157 *»

آن، ابدالابد خدا عذابش می‌کند. پس عرض می‌کنند اینکه ظاهراً جبر  به نظر می‌آید. هرکس سنگی به کسی زده جزاش این است که یک سنگی پسش بزنند، کسی یک دینار مال کسی را می‌خورد به قدر یک دینار از او پس بگیرند، دیگر این‌همه عذاب کنند او را ظلم به نظر می‌آید ستم به نظر می‌آید. این مطلب را می‌پرسند که این راهش چه‌چیز است؟ امام در جواب فرمایش می‌فرمایند بنیّاتهم خلّدوا می‌فرمایند به واسطه نیت‌هایی که داشته‌اند مخلّد می‌شوند. این فرمایش را فرموده‌اند. و معنیش را حالا من عرض می‌کنم که آن مؤمنی که یک لمحه ایمان بیاورد و از نیت او این است که اگر عمر نوح را خدا به او بدهد همیشه مؤمن باشد، البته جزای چنین کسی این است که ثواب به قدر عمر نوح به او بدهند، اگرچه یک لمحه ایمان آورده. همچنین نیت کافر این است که اگر عمر عوج([2]) را مثلاً بکند همیشه کار عوجی بکند و همیشه کافر باشد. نیتش که بد است، اگرچه در دنیا نتواند آن بدی‌ها را به عمل بیاورد. همین‌که نیتش این است که تا عمر دارد بدی کند، خدا هم جزاش را که می‌خواهد بدهد، به قدری که نیت دارد بدی کند اگرچه به قدر عمر عوج باشد، عذابش می‌کند. می‌خواهم همین‌جور عرض‌ها را عرض کنم.

می‌فرمایند در اخباری دیگر احسان کنید و  نیت خوبی داشته باشید، و بدی نکنید و  نیت بدی نداشته باشید. از همین باب است. و

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 158 *»

باز در همین خصوص‌ها سؤال شده از امام؟ع؟ از معنی آن حدیثی که فرموده‌اند: امام زمان صلوات الله علیه و عجل الله فرجه وقتی که می‌آید به خونخواهی حضرت امام‌حسین؟ع؟ برمی‌خیزد، این را معنیش را ما نمی‌دانیم که به خونخواهی حضرت  امام حسین برمی‌خیزد [یعنی چه؟] هزار سال پیش‌تر جمعی جمع شدند و حضرت امام حسین را کشتند، این معنیش چه چیز است که هزار سال بعد کسی برخیزد به خونخواهی امام حسین و جمعی را بکشد به خونخواهی آن حضرت؟ آیا شمر و یزید و ابن‌زیاد و عمر سعد، آنها را زنده می‌کند و می‌کشد؟ یا مردم دیگر را می‌کشد؟ اگر می‌فرمایید مردمی دیگر را می‌کشد این چطور می‌شود؟ باز عرض می‌کنند ما نمی‌فهمیم معنی این را، آنچه ما می‌فهمیم این ظلم است که کسی دیگر قتل می‌کند کسی دیگر می‌کشد کسی دیگر را، کسی دیگر می‌آید به خونخواهی او می‌کشد مردمی دیگر را، این ظلم است. امام می‌فرمایند این ظلم نیست ستم نیست عدل است و ظلم به نظر می‌آید. حالا چطور است؟ امام می‌فرمایند اگر کسی را در مشرق زمین بکشند و در مغرب زمین کسی راضی باشد به کشته‌شدن او، اینکه راضی است شریک است در خون آن کسی که کشته شده، چرا که چون این راضی است به کشته‌شدن او اگر خودش هم در مشرق بود می‌کشت او را. حالا که از نیتش این است که بکشد او را و راضی است به کشته‌شدن او، پس این هم شریک خون او است اگرچه در این دنیا تقاص قتل از این نکنند.

پس عرض می‌کنم والله امام زمان تشریف می‌آورد و  هرکس به ناحق

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 159 *»

کسی را کشته پس می‌کشد او را. دیگر چطور می‌کشد؟ به این‌طور که هر کس راضی بوده که آن شخص را که کشته‌اند کشته باشند، پس اگر جمعی کشته باشند و  اتفاق هم به ناحق کشته شده باشند، وقتی امام می‌آید می‌کشد امام، قاتلین را اگر در دنیا باشند، و می‌کشد کسانی را که راضی شده‌اند به کشته‌شدن آن به ناحق کشته‌ها. آن شخصی را که کشته‌اند هر کس راضی است به کشته‌شدن او، آن هم داخل قاتلین است. پس این حکم در این دنیا هم خواهد آمد ان‌شاء‌الله. چشم دلتان را باز کنید که در ایمانتان اینها به کار می‌آید. پس به همین قاعده امام زمان برمی‌خیزد و می‌کشد جماعتی را که راضیند به ظلم کسانی که ظلم کردند به حضرت سیدالشهداء، همین‌که راضیند خودشان داخل ظالمین بر آن حضرت هستند، خودشان کشنده حضرت سیدالشهداء هستند به حکم ظاهر شرعی که توی این دنیا امام زمان خواهد آمد و آن شرع را خواهد آورد. اما این، ظاهر شرعی است که اهل حق حالا نمی‌توانند به آن شرع راه روند، حالا دست اهل حق بسته است، حتی احکام جاری نمی‌کنند حد نمی‌زنند حدود را جاری نمی‌کنند، امام باید حد بزند نه غیر امام. آن کسانی که غیر امام هستند و به مرتبه امام نیستند و حد هم به مردم می‌زنند آنها مسأله را نفهمیده‌اند. و این قاعده پیش انبیاء بوده که خودشان حد می‌زدند، اما مردمی دیگر که باید حد بخورند نمی‌توانستند حد جاری کنند، همین‌طور خود امام حدّ جاری می‌کردند در زمان خودشان، دیگر  یا خودشان حد می‌زدند یا حکم می‌کردند به کسی که حد

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 160 *»

بزند. پس امام؟ع؟ است که می‌آید و همین حکم را جاری می‌کند. والله درباره همه‌کس جاری می‌کند چه جای قاتلین حضرت سیدالشهداء. این است که در زیارت‌ها می‌خوانی که خدایا روزی کن مرا با امام زمان بیایم و طلب خون خود را از آن ظالمان بکنم ان یرزقنی طلب ثاری مع امام مهدی ظاهر  ناطق منکم پس شما هم خونخواهی امام حسین را می‌کنید شما هم به یاری امام خود آنها را می‌کشيد. معلوم است هرکس امام را کشته باشد شما هر وقت به دست بیارید او را می‌کشید. شمر  به دست شما بیاید آیا او را نمی‌کشید؟ البته می‌کشید شمر را. سنی‌ها هم به چنگ بیارند می‌کشند. هر کس راضی باشد به عمل شمر، راضی باشد که شمر چنین کاری کرده او ملعون است، والله چنین کسی کافر است و مخلد است در آتش جهنم. پس امام که می‌آید و می‌کشد جمعی را، والله حکم ظاهر شرعش را جاری می‌کند. و همان حکم ظاهر شرع است نهایت حالا نمی‌شود این حکم را جاری کرد.

و چون سخن به اینجا کشیده مناسب است یک‌پاره‌ای چیزها عرض کنم، چرا که در این زمان‌ها طوری شده که باطل‌ها خیلی شده و باید مزخرفات آنها ذکر شود و  رفع شبهه هم بشود.

پس عرض می‌کنم که حدیث داریم که امام زمان می‌آید به شرع جدید و کتاب جدیدی، که آن شرع یا آن کتاب بر عرب شدید است سخت است. همچو حدیثی هست و حدیث درست هم هست. حالا اینها را بابی‌ها و  ملحدینی که در عالم پیدا شده‌اند می‌گیرند و می‌گویند

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 161 *»

حالا که می‌آید امام زمان به شرع جدیدی و کتاب جدیدی و حدیث هم که هست، پس کتابش غیر قرآن است. و شرع تازه‌ای که می‌آرد، معلوم است شرعش هم غیر شریعت پیغمبر است. این بود که بابی برخاست و مزخرفی چند نوشت و گفت این کتاب جدیدی که باید بیاید. شرعی هم درست کرد یک‌پاره قاعده‌ها گذارد، مثلاً روزه را باید پیش از نوروز گرفت به جهت آنکه آن ایام ایامی است که ساعاتش متساوی است معتدل‌ترین فصول است، من همچو مصلحت دانسته‌ام که مردم همچو  روزه بگیرند، و این روزه را نوزده روز هم بگیرند. همچنین نماز را تغییر داده‌اند و قبله را تغییر داده‌اند وهکذا. و می‌گویند شما می‌گویید امام زمان می‌آید شرع تازه‌ای می‌آورد، حالا این آمده و شرع تازه‌ای آورده. این حرف‌های بابی‌ها و ملحدین تازه است. حالا ملتفت باش و دل بده تا رفع این کفرها و مزخرفات و الحادها را عرض کنم، ان‌شاء‌الله تو هم یاد بگیر تا جواب همه‌شان را بتوانی بدهی.

پس عرض می‌کنم ان‌شاء‌الله فکر کنید. والله امام زمان می‌آید و شرع جدیدی نمی‌آورد غیر از شرع پیغمبر ؟ص؟ ، و والله کتابی غیر از قرآن نمی‌آرد. لکن تو ببین الآن حکم قرآن جاری است یا جاری نیست؟ والله جاری نیست. آخر امر  به معروف و نهی از منکر حکمی است که در این قرآن است، داخل واضحات است این امر به معروف و  نهی از منکر. حالا وقتی است که من زورم نمی‌رسد امر  به معروف و نهی از منکر بکنم، به جهت آنکه اگر هم بکنم کسی نمی شنود از من، بگویم به کسی که همچو

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 162 *»

کاری مکن از من نمی‌شنود، پاپی  بشوم که مکن بدش می‌آید، توی سرم [می‌زند]، بیشتر  پاپی شوم می‌کشدم. پس حالا من نمی‌توانم امر به معروف و نهی از منکر کنم، حالا که نمی‌توانم، پس امر به معروف در این زمان‌ها نمی‌توان کرد، مثل اینکه حضرت سیدالشهداء نتوانست بکند و کشتندش، مثل اینکه حضرت امیر نتوانست امر به معروف کند. فکر کنید ببینید چه معروفی از خلافت بزرگ‌تر! مثل اینکه رسالت پیغمبر ؟ص؟ از جانب خدا بود و خدا می‌خواست این رسولِ خودش رسالت کند، امر امامت هم همین‌جور، امیرالمؤمنین هم وصی رسولش بود از جانب خدا، و حضرت امیر مطاع کل خلق بود، آقا و سید و پادشاه خلق بود. پس پیغمبر مطاع کل بود به جهتی که او می‌داند از جانب خدا آمده است و مردم دیگر نمی‌دانند. پس اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم پس هر کس از امت پیغمبر است باید اطاعت کند خدا را و اطاعت کند رسول خدا را و اطاعت کند اولی‌الامر  را. ملتفت باشید خدا را باید اطاعت کرد به جهتی که او می‌داند چه چیز است خیر  بندگانش و چه چیز است شرّ  بندگانش. پس بندگان را می‌گوید از شرور اجتناب کنید، خوبی‌ها را بگیرید عمل کنید تا منفعت‌ها ببرید، از مضرت‌ها دوری کنید تا ضرر نکنید. پس باید اطاعت خدا را کرد به جهت آنکه خیر و شرها را می‌داند. و اگر اینها را درست گوش بدهید و یاد بگیرید با سنی‌ها خوب می‌توانید حرف بزنید. پس خدا که خیر و شرها را می‌داند، این خیر و شرها را پیغمبر هم می‌داند به وحی خدا. پس خدا می‌داند پیغمبر هم می‌داند، و  دیگر هیچ‌کس

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 163 *»

نمی‌داند مگر پیغمبر ؟ص؟ به او تعلیم کند. پس چنان‌که اطاعت خدا لازم است به جهتی که خودمان جاهلیم به خیر  و شرّ خودمان و او می‌داند خیر  و شرّمان را، اطاعت پیغمبر هم لازم است به جهتی که پیغمبر هم دانا است به خیر و شرّ ما. به همین‌طور بعد از پیغمبر یک کسی را می‌خواهیم که مثل پیغمبر  دانا باشد به خیر  و شرّ مردم. حالا آیا آن رؤسای ضلالت می‌دانستند خیر  و شرّ خود را تا چه رسد به مردم دیگر؟ نه والله نمی‌دانستند. خود سنی‌ها می‌دانند که آن پیر خرف‌شده خیلی چیزها نمی‌دانست، آن حرامزاده دیگر خیلی چیزها نمی‌دانست. بسیار جاها بود که برای قضیه‌ای آیه‌ای می‌خواندند و حکم ناحقی می‌کردند، وقتی حضرت امیر می‌شنیدند می‌گفتند معنی آیه این نیست، آن وقت ملتفت می‌شدند که خبط کرده‌اند حکم خودشان را برمی‌گرداندند و می‌گفتند «لولا علیٌّ لهلک عمر». در هفتاد موضع خواست بلغزد و حضرت امیر آمدند و نگذاردند. در هفتادجا آن حرامزاده گفت «لولا علیٌّ لهلک عمر».

پس اطاعت خدا لازم است به جهتی که خیر و شر ما را او می‌داند، یقیناً اطاعت پیغمبر لازم است به جهتی که وحی شده خیر  و شر ما به آن حضرت، او هم می‌داند آنها را. اطاعت اولواالامر هم لازم است. و اولواالامر را این پیغمبر باید تعیین کند و به او تعلیم کند خیر و شرّ ما را. هر کس را او تعلیم کرده می‌داند، هر کس را تعلیم نکرده نمی‌داند. و علمِ تمام خیر  و شرّ را به اتفاق شیعه و سنی تعلیم ابابکر نکرد، تعلیم عمر نکرد، تعلیم عثمان نکرد، ظاهر و باطن قرآن را همه‌کس می‌داند که آنها نمی‌دانستند.

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 164 *»

باری، دیگر اینها را نمی‌خواهم طول بدهم. اصل مطلب این است که خدا از هر کس دانست که از روی نیّت صادق کاری را می‌کند مزد او را پیش می‌دهد. پس همیشه انسان باید نیت خیر  را داشته باشد. نیّتت که خوب است والله پیش می‌دهند، بلکه توی دنیا هم می‌دهند، در قبر هم می‌دهند، در برزخ هم می‌دهند، در آخرت هم می‌دهند. هر کس در نیتش هرچه هست همان را خدا پیش‌تر به او می‌دهد. از این راه است که اگر آرزو کنی که کاش می‌ایستادم مقابل سیدالشهداء و جانم را فدا می‌کردم، همین‌قدر که آرزو کنی و بگویی یا لیتنی کنت معک فأفوز فوزاً عظیماً اگر این نیّتت باشد والله مثل همان شهداء توی خون خود غلطیده‌ای و شهید محشور می‌شوی. کسی اگر واقعاً راست بگوید ــ  و خودت می‌دانی که راست می‌گویی ــ  اگر راست می‌گویی، والله مثل همان اشخاصی که در خون خود غلطیده‌اند تو  را هم همان‌طور محشورت می‌کنند توی خون خود غلطیده‌ای. همین‌طور راستی راستی خونی درست می‌کنند می‌غلطانند تو را در آن خون و خون‌آلود محشورت می‌کنند. از نیت تو هر طوری که هست خدا همان‌جور معامله می‌کند با تو.

ملتفت باشید ان‌شاء‌الله، از روی اعتقاد بدانید هر کس نیّتش خیر است به او خدا خیرات می‌دهد، اگرچه پول ندارد در راه خدا بدهد خیرات در راه خدا بکند، می‌خواهد مکه برود حج بکند پول ندارد مکه برود، این تارک‌الحج اسمش نیست چرا که اگر پول داشت می‌رفت مکه و حج می‌کرد. پس این را روز قیامت محشورش می‌کنند حاجی هم هست

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 165 *»

ثواب حاجیان را به او می‌دهند. هر کس هر نیت خیری داشته باشد و اسباب به چنگ نیاید و آن عمل از او سر نزند ثواب‌هاش جایی نمی‌رود، بعضش را در این دنیا می‌دهند بعضیش را در قبر می‌دهند بعضیش را در برزخ بعضیش را در آخرت می‌دهند.

و باز از همین راه است؛ ملتفت باش که اگر همه‌اش را یاد گرفتی هیچ ملّایی نمی‌تواند چنگت را بگیرد جواب همه را می‌توانی بدهی. پس عرض می‌کنم که از همین باب است که مؤمن وقتی ناخوش می‌شود بسا ناخوشیش سنگین می‌شود نماز هم نمی‌کند غش می‌کند ضعف می‌کند، بسا آنکه نمی‌داند کی وقت نماز شد، یا خوابش برده نماز نکرده، یا خیر بیدار است، دزد چنان او را گرفته و  دستش را بسته که نمی‌گذارد نماز کند؛ می‌فرمایند مؤمن وقتی که ناخوش می‌شود تا وقتی که ناخوش است تمام آن عمل‌هایی را که در حال صحت می‌کرد تمام آن اعمال را پای او می‌نویسند. و در بین ناخوشی خیلی خیرات از او فوت می‌شود روزه نمی‌تواند بگیرد نماز نشسته می‌کند یا خوابیده نماز می‌کند یا اصلاً غش می‌کند نمی‌تواند نماز کند؛ پس در مدت ناخوشی ثواب‌های عمل‌هایی که در حال صحت می‌کرد به او می‌دهند. همین‌جور درباره کفّار فرمایش می‌کنند وقتی ناخوش می‌شود کافر، معصیت‌هایی که در حال صحت می‌کرد برای او نوشته می‌شود. معلوم است آدم ناخوش دیگر زنا نمی‌کند. می‌فرمایند کافر  وقتی ناخوش شد آن ظلم‌ها و ستم‌ها و کفرها که در حال صحت از او سر می‌زد و حالا نمی‌کند آنها را، همه آنها را به پاش

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 166 *»

می‌نویسند و ظاهراً سر نزده از او. فکر کنید ان‌شاء‌الله اینها همه به جهت نیّت او است. پس چون از نیّت مؤمن خیرات است خدا آن خیرات را در نامه اعمال او می‌نویسد و ثواب آن خیرات را به او می‌دهد، بلکه در همین دنیا هم به او می‌دهد. همچنین نیّت کفار را بسا توی همین دنیا می‌آرند می‌دهند، در قبرش می‌دهند، در برزخ می‌دهند و شدیدترش می‌کنند، در آخرت شدیدترش می‌کنند و می‌دهند.

باری، پس هر که راضی است به قتل سیدالشهداء والله کشنده سیدالشهداء است و والله ملعون است، و همین الآن ملعون است. و در زیارت آن حضرت می‌خوانی لعن الله امة سمعت بذلک فرضیت به لعنت می‌کنی کسانی را که راضی هستند به قتل سیدالشهداء، پس لعن می‌کنی قاتلین او را، لعن می‌کنی ظالمین او را، لعن می‌کنی هرکس را که شنید شهادت او را و راضی شد، آن هم ملعون است جفت آنها، مثل شمر است و یزید و حکمش را امام زمان می‌آید و می‌کند. حالا نمی‌توانند اهل حق جاری کنند به جهتی که دولت باطل غلبه دارد، اهل حق نمی‌توانند نفس بکشند تقیه می‌کنند، حکم قرآن را نمی‌توانند جاری کنند.

پس «امام زمان می‌آید به کتاب جدید»، یعنی این قاعده‌هایی که حالا می‌گوییم و می‌گذاریم و هی توی هم می‌ریزیم، این کتاب جدید است؟ و بیعت با اینها بیعت با کتاب جدید است؟ نه، معنیش این نیست. و آن کسی که این‌طور معنی می‌کند امام زمان می‌آید و گردن او را مثل گردن سگ می‌زند. حالا خیلی‌ها این‌طور معنی می‌کنند. پس می‌آید

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 167 *»

امام زمان به کتاب جدیدی و شرع جدیدی؛ معنیش این است که همین حکم قرآن را جاری می‌کنند بی‌تقیه. پس حالاها زمانی است که امر به معروف نمی‌توانند بکنند، نهی از منکر نمی‌توانند بکنند، هر کس مال کسی را خورد و برد، برده، آن کسی هم که حق دارد معلوم نمی‌شود حق داشته. پس آن کتاب جدید، باطن همین کتاب است، و شرع جدید باطن همین شرع است، آن شرع والله همین شرع است وقتی بتوانند دست دراز کنند اهل حق و آن جوری که خدا خواسته جاری کنند حدود را.

و باز کتاب جدیدی می‌آورد یعنی آن قرآنی که حضرت امیر  به خط خود نوشته بود و آورد میان مردم، و فرمودند اگر عهد کنید که آنچه در این کتاب است به آن عمل کنید من این کتاب را دستتان می‌دهم نسخه بردارید، و اگر عمل نمی‌کنید چه ضرور کرده این کتاب را دست شما بدهم. گفتند عمل نمی‌کنیم، ما خودمان قرآن داریم، ابن‌مسعود حفظ دارد قرآن را، عثمان قرآن را نوشته، ما این را داریم دیگر نمی‌خواهیم قرآن تو را. حضرت پیچیدند قرآن را در دامان خود و بردند، آنها هم نشستند و هرچه حفظ داشتند نوشتند و این قرآنی که در دست مردم است نوشتند، و حضرت امیر کتاب را برداشتند برای خود بردند. حالا کتاب جدیدی که امام می‌آرند همان کتاب است، و تمام این قرآن در آن قرآن هست، و آنچه نیست توی این قرآن آنجا هست، به قدر ثُلث قرآن توی آن قرآن هست که حالا توی این نیست، لکن آنچه توی این قرآن است توی آن قرآن هست، و تمام آنچه توی آن قرآن هست توی این قرآن نیست، و چیزی بر قرآن

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 168 *»

نتوانستند زیاد کنند، خودشان نتوانستند اختراعی کنند، از خودشان نمی‌توانستند کلمه‌ای زیاد کنند بگویند این از قرآن است، چرا که حضرت امیر باز در میان بود، یک کسی اگر می‌خواست چیزی داخل قرآن کند وامی‌زد نمی‌گذاشت. این بود که یک وقتی ابن‌عباس عرض کرد که قرآن را قایم کردی حق‌هات پنهان ماند. فرمودند چنین نیست، من آنچه می‌خواهم بگویم توی این قرآن هست و این قرآن زیاد نشده، بله کم شده، و حق من توی همین قرآن هست، اگر عمل می‌کنند به آن، بیایم آیه‌اش را بخوانم. دیگر ابن‌عباس حرف نزد.

پس امام زمان می‌آید به شرع جدیدی و کتاب جدیدی؛ بله کتابش کتاب امیرالمؤمنین است و این کتاب همه‌اش توی آن کتاب هست، همچنین شرعش همین شرع است هیچ تقیه توش نیست امر به معروف می‌کند و  نهی از منکر می‌کند. یک‌پاره باطن‌هایی که خدا در قرآن گذارده و حالا جاری نمی‌شود آن روز جاری می‌کند. آن باطن‌ها را در این زمان جاری نمی‌شود کرد، چرا که من از نفاق کسی نمی‌توانم یقین کنم که فلان‌کس یقیناً منافق است، چه می‌دانم منافق است، می‌بینم ظاهراً می‌گوید اشهد ان لا اله الّا الله اشهد ان محمداً رسول الله اشهد ان علیاً ولیّ الله حدش نمی‌زنم، شاید منافق باشد شاید نباشد. لکن امام که می‌آید می‌داند کی راست می‌گوید، کی دروغ می‌گوید، سایر ائمه هم می‌دانستند اما حکمش را جاری نمی‌کردند، حضرت امیر می‌شناختند خیلی از منافقین را که می‌آمدند و فضولی می‌کردند و به ریش خود می‌خندیدند

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 169 *»

می‌گفتند مخلص شما هستیم شیعه شما هستیم. و حضرت سرشان را پیش می‌انداختند، بعد سر بلند می‌کردند می‌فرمودند من که تو  را توی شیعیان خود نمی‌بینم. این را می‌فرمودند، اما حکمش را جاری نمی‌فرمودند، چرا که حقِّ ظاهر خودشان را نتوانستند جاری کنند، امر به معروف و نهی از منکر نتوانستند بکنند، به این جهت غصب خلافت کردند. همچنین حضرت امام حسن نتوانستند به باطن قرآن عمل کنند.

اما امام زمان را خدا ذخیره کرده برای این کار، که در آخرالزمان آن آفتاب طلوع کند از مغرب و جاری کند حکم خدا را و تمام دین‌ها را یک دین کند همان‌طوری که خدا وعده کرده فرموده هو الذی ارسل رسوله بالهدیٰ و دین الحق لیظهره علی الدین کلّه و لو کره المشرکون پس آن کسی که باید تمام دین‌ها را یک دین کند یعنی دین اسلام کند، آن از عقب می‌آید ان‌شاء‌الله.

ملتفت باشید که اهل خبره شوید، با بصیرت باشید در دین و مذهب. عرض می‌کنم خدا دینش را هیچ‌ مخصوص علماء نکرده، عوام هم باید دین داشته باشند، مذهب داشته باشند. دیگر یک‌پاره حالا راه نمی‌برند دین ومذهب را، من می‌گویم یاد بگیرند. امام وقتی می‌آید آن کتاب جدید را می‌آرد، کارش همه این است که جمیع دین‌ها را یک دین می‌کند، همه را دین اسلام می‌کند، او نمی‌آید بترسد از سلطان و قایم شود و بروز ندهد امر خود را. حالا می‌بینید این بابی‌ها مثل روباه سوراخ به سوراخ قایم می‌شوند، جایی را نمی‌توانند تصرف کنند، دینی را نمی‌توانند

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 170 *»

یک دین کنند، همه‌اش تأویلات باطل. شرع پیغمبر را که نتوانستند از میان بردارند، شرعی که نیاوردند. لکن امام وقتی می‌آید؛ و آمدن او علاماتی دارد، از جمله آنها است که هشت ماه پیش از آنکه بیاید دجال می‌آید با آن معرکه و با آن خر  و با آن هنگامه. همچنین هشت ماه پیش، سفیانی می‌آید با آن نشانی‌ها. همچنین از جمله آنها اینکه در ماه مبارک رمضان در میان زمین و آسمان فریادی بلند می‌شود که همه‌کس می‌شنود که کسی می‌گوید حق با امیرالمؤمنین و شیعه او است. از جمله آنها اینکه صورتی در نور آفتاب پیدا می‌شود. و تمام اینها باید بشود تا تشریف بیاورند. دیگر غریب هم نیست که صورتی در آفتاب ظاهر شود. این ستاره دنباله‌داری که پیدا شده که همه دیده‌اید، یک‌دفعه همچو ستاره‌ای و از این روشن‌تر میان قرص آفتاب خدا بخواهد درست کند، درست می‌کند و بنا می‌کند فریادکردن که هذا امیرالمؤمنین قد کرّ فی هلاک الظالمین چنان داد می‌زند که همه‌کس می‌شنود. اینها علاماتش است اینها پیش واقع می‌شود، اینها که واقع شد بعد می‌آید، وقتی آمد چنان عدل و داد می‌کند که عالم را پر از عدل و داد می‌کند، چقدر؟ مختصر کنم، به قدری که فسق و فجور عالم را گرفته. و می‌بینید هیچ حقی به صرافت خود نمانده، یک حق نمانده که به صرافت خود باقی باشد. یک نماز آن جوری که پیغمبر گفته، نمی‌شود کرد، همه‌اش تقیه است. یک امر نمی‌شود کرد، یک نهی نمی‌توان کرد. یک امر جزئی بخواهی بکنی همه خوف است، همه خطر است. و امام می‌آید به قدری که ظلم و جور گرفته برّ  و بحر عالم

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 171 *»

را؛ چشمتان باز است و می‌بینید در عالم چه اوضاع است. پس امام می‌آید که پر کند زمین را از عدل چنان‌که پر شده از ظلم و جور. پایه عدل را به جایی خواهد رسانید که والله گرگ با  گوسفند، همراه، چرا می‌کنند و  گرگ با گوسفند هیچ کار ندارد، گرگ گوسفند را نمی‌خورد. ای آقای باب! تو گرگ را با گوسفند به چرا فرستادی که گرگ گوسفند را نخورد؟ سگ‌ها که گوشت بدنت را خوردند.

ان‌شاء‌الله فکر کنید دقت کنید ببینید همین‌طور هست یا نه. پس آن وقتی که می‌آید امام، او از عدل و داد پر می‌کند زمین را. دیگر پادشاه نمی‌تواند او را از آن کارهایی که می‌خواهد بکند منع کند و جلوش را بگیرد، از ترس پادشاه نمی‌رود جایی قایم شود. بله، حالا پادشاه مسلط است و ملک دست او است و هر کار بخواهد می‌کند. پس باید تصدیق کرد که او که می‌آید دیگر پادشاه داخل آدم نیست که بتواند مقابلی کند با او. دیگر فلان، تفنگ فلان‌طور دارد، توپ چنان دارد، داشته باشد؛ او یک‌دفعه حکم می‌کند که باروت‌ها نگیرند، توپ‌ها در نروند، یا حکم می‌کند که برگردید رو به آن قشون، دیگر آن قشون هرچه پر زور باشند هرچه توپ و تفنگ داشته باشند همین‌که دیدند که توپ و تفنگ و شمشیر می‌آید رو به خودشان، دیگر می‌بینند چاره‌ای نمی‌توانند بکنند تمکین می‌کنند. امری است آسمانی. والله تمام جن و انس اگر جمع شوند و پشت به پشت یکدیگر بگذارند، همه سلاطین جمع شوند و  آنچه هست از توپ و تفنگ همه را جمع کنند، و  آن توپ‌هایی که می‌گویند هر ساعت چند دفعه خالی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 172 *»

می‌شود و پر می‌شود و چقدر راه را می‌زند، وقتی اسباب آسمانی آمد به اینها بند نمی‌شود، این چیزها جلو او را نمی‌گیرد، بر تمام آنها غالب می‌شود.

نمونه‌اش را دیده‌اید؛ نمونه‌اش اینکه یک پیغمبر آخرالزمانی آمد در دنیا، یک طفلی بود یتیم و بی‌چیز  و معینی و یاوری هم نداشت یک تن تنها برخاست ادعای پیغمبری کرد، خورده خورده گرفت تمام عالم را، تمام روی زمین را. همچنین اگرچه غصب کردند خلافت را و حضرت امیر سست کردند و آنها مسلط شدند، حالا با وجودی که شیعه تقیه می‌کنند، الآن توی دنیا از سنی‌ها هیچ‌کس نمی‌تواند اظهار عداوت با ائمه شما بکند، اظهار عداوت با امام حسن و  امام حسین بکند. هرچه بگردید یک نفر سنّی نمی‌توانید پیدا کنید که جرأت کند و به امام‌های شما به طور بی‌ادبی چیزی بگوید، با وجودی که اینها تقیه کرده‌اند، آنها کشتند بستند به حبس انداختند، هفت‌ سال یا سیزده سال امام موسی کاظم را حبس کرده بودند و شیعیان راه نمی‌بردند امامشان کجا است. همه ائمه شما والله خانه‌نشین بودند، بلکه به قدر شماها که می‌جنبید و مسجدی دارید و نماز جماعتی دارید و به قدر دو سه نفری چند نفری جمع می‌شويد، آنها این‌قدر جمعیت هم نداشتند. امام زین‌العابدین این‌قدر هم نداشت. حالا عرض می‌کنم با وجودی که خانه‌نشین بودند و آن‌همه خلفای بنی‌امیه و  بنی‌عباس که شرق و غرب عالم در تصرفشان بود پاپی آنها بودند و جاسوس‌ها داشتند از اطراف که مبادا دور آنها جمع شوند مردم، و با وجود اینکه شیعه را نسبت به سنّی که بسنجی شیعه خیلی کمند، با

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 173 *»

وجود این، در میان سنی یک نفر پیدا نمی‌شود که جرأت کند به ذوی‌القربای پیغمبر بی‌ادبی کند، اگر پیدا شود باید از اسلام بیرون برود. ببینید چقدر احادیث از شیعه هست در میان، با وجودی که مظلوم بودند شیعه، آقایانشان محبوس بودند، سال‌ها در حبس دشمن بودند. خود شیعیان همیشه ترس داشتند، خوف داشتند، همیشه مغلوب بودند، مقهور بودند، مأمور بودند تقیه کنند و تقیه می‌کردند، با وجود همه این اوضاع که عرض کردم باز می‌بینید دین شیعه چطور شایع است که گرفته عالم را. و عرض کردم اینها نمونه‌اش است.

پس بدانید ان‌شاء‌الله امام زمان که می‌آید به آن حکم برخواهد خاست و آن حکم را برپا می‌کند، و آن حکم والله حکم ظاهر شرع است حالاها نمی‌شود جاری کرد، او می‌آید جاری می‌کند. پس هر کس راضی بوده به شهادت سیدالشهداء گردنش را می‌زنند. این باید اعتقادیت باشد و بدانی که امام این حکم شرع را جاری خواهد فرمود. ان‌شاء‌الله سعی کن که اعتقادت حالا صحیح بشود، آن روز بسا کسی شک در این حکم کند که این را که گردن می‌زنند اینکه قاتل سیدالشهداء نبود چرا او را کشتند؟ این شک‌کننده را هم گردن می‌زنند. آن روز حکم این است که آنهایی که راضی شدند به شهادت سیدالشهداء، آنها هم قاتل آن حضرتند. و والله برای کفار شک می‌آید، برای مؤمنین مسلِّمین که معلوم است شک نمی‌آید. امام زمان است و آنچه می‌کند همه از جانب خدا است، آنچه می‌کند همه عدل است و داد، پس می‌آید و عدل را مثل آتش داخل خانه‌ها می‌کند، یعنی به

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 174 *»

زور عدل را داخل خانه‌ها می‌کند. حکم‌هایی که می‌کند ظلم به نظر می‌آید، یعنی مردم دلشان نمی‌خواهد و جاری می‌کند؛ به طوری حکم خدا را جاری می‌کند که هیچ آقایی با نوکر خودش زیادتی نمی‌تواند بکند، هیچ نوکری با آقاش خیانت نمی‌تواند بکند، هیچ گرگی به هیچ گوسفندی دست دراز نمی‌کند، هیچ ظالمی به مظلومی ظلم نمی‌کند. بله، همچو کسی اگر آمد با آن نشانی‌ها یأتی بشرع جدید و کتاب جدید و ان‌شاء‌الله می‌آید. لکن یک مزخرف‌بافی حالا برخاست که من امامم؛ بله، راست است بی‌دینی توی دنیا بسیار است، لوطی‌گری در دنیا بسیار است همیشه هم آمده‌اند بی‌دین‌ها و از این حرف‌ها زیاد زده‌اند و حرفشان هم مفت شده.

باری، پس بدانید ان‌شاء‌الله این جوری که هستید الآن که تصور می‌کنید حالت سیدالشهداء را که آنچه بر سرش آمده می‌بینی راضی نیستی، سهل است در حالت خود می‌بینی که اگر بودی آنجا البته نمی‌گریختی، کناره نمی‌کردی، که اگر خیال کنی که اگر آنجا بودی کناره می‌کردی، آن‌وقت در خودت حرف می‌رفت. خیال کنی مثل حضرت حسین کسی تنها در صحرای کربلا ایستاده، اگر شیعه‌ای نمی‌گویی بروم زن خود را ببینم چه بر سرش آمده، همان‌جا می‌ایستی و یاری می‌کنی و جانت را فدا می‌کنی. هرکس حالتش این است والله مثل شهدای دشت کربلا است. و شهداء را بدانید همین شهادتشان کفاره گناهانشان است. چنان‌که گناهانی که از حرّ سر زد همین شهادت کفاره گناهان او شد به طوری که ائمهِ بعد زیارت می‌کنند حرّ  را، شهداء را که زیارت می‌کنند

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 175 *»

بأبی انتم و امّی طبتم می‌خوانند. حضرت صادق می‌فرماید بأبی انتم و امّی. پاک و پاکیزه شدند به جهتی که شهادت نصیبشان شد و شهادت کفاره گناهانشان شد.

باز با بصیرت باشید که مزخرف‌بافی نتواند گولتان بزند. شخصی بود در نزدیک‌های کربلا وقتی حضرت می‌آمدند بیایند کربلا، مرد متشخصی بود شجاع بود دولت زیادی داشت، مرور کردند، آن شخص آنجاها چادر زده بود و معصیت زیادی کرده بود، وبال زیادی به گردن داشت. حضرت پیغام دادند برای او که من امروز می‌روم به کربلا، بیا مرا یاری کن تا خدا از سر گناهان تو بگذرد. حالا نمی‌خواهم آن حکایت را بگویم. منظور این است که شهادت کفاره گناهان است. هابیل به قابیل گفت من دست دراز نمی‌کنم که تو  را بکشم، تو می‌خواهی مرا بکشی من تو را نمی‌کشم، اراده‌ام این است که در روز قیامت گناه من و تو هر دو بار تو باشد و تو به جهنم بروی. پس هر کس را کشتند گناهان او  به گردن آن کسی است که او را کشته.

و شماها را عرض می‌کنم والله شهدائید، والله دوستان امیرالمؤمنین شهید شده‌اند در رکاب سیدالشهداء. از این است که مصیبت سیدالشهداء کفاره گناهان شده، به جهت آنکه امر، امر بزرگی است، تو هم ان‌شاء‌الله در دلت صادقی، در دلت این‌جور هستی که اگر آنجا بودی یاری او می‌کردی، می‌گویی ان‌شاء‌الله در رجعت برمی‌گردم و یاری می‌کنم به این‌طور که دشمنان آن حضرت را می‌کشم در رکاب امام زمان؟ع؟. پس چون از نیّت تو این است که یاری کنی سیدالشهداء را و لعن می‌کنی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 176 *»

ظالمان بر آن حضرت را؛ الآن وقتی می‌شنوی که شب عاشورا جمع کردند کسانی را که همراه حضرت به کربلا  آمده بودند، و حضرت می‌دانستند اینها به طمع مال آمده‌اند، فرمودند شماها به خیالی همراه من آمده‌اید خیال کردید من آمده‌ام به کوفه سلطان شوم، وظیفه‌ای برای شما قرار می‌دهم، شما را به منصبی می‌رسانم، مالی دولتی به چنگ شما می‌آید، هر کدام به خیالی آمده‌اید؛ لکن ما اهل‌بیت رسالتیم، خیانت در کار ما نیست، بدانید حضرات مرا می‌کشند، فردا من شهید خواهم شد، اینها هم همین مرا می‌خواهند بکشند، با کسی دیگر کاری ندارند. پس شما مرخص هستید من بیعتم را از گردن شما برداشتم، حالا که شب است و تاریک است به هرجا می‌خواهید بگریزید بروید. بچه‌های حضرت می‌گویند ما مثل جوجه داشتیم می‌لرزیدیم، می‌دیدیم قشون پدرمان دسته دسته فرار می‌کنند همه رفتند، تا آخر آن هفتاد و دو نفر باقی ماندند. پس تو ببین الآن لعن می‌کنی آنهایی را که رفتند و جنگ نکردند، شمشیری به کار نبردند مع‌ذلک لعنشان می‌کنی. پس تو که لعن می‌کنی حتی آنهایی که گریختند البته خودت نمی‌گریزی. این است که والله حضرت سیدالشهداء نجات داده جمیع مؤمنین را، به جهتی که حالت جمیع مؤمنین این است که اگر بودند یاری می‌کردند. والله مؤمن نیست کسی که باشد در صحرای کربلا، آنجا باشد و از آنجا بگریزد، یا راضی باشد که این مصیبت‌ها بر آن حضرت وارد آمده.

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 177 *»

مـوعظه ششم

 

(سه‌شنبه / نهـم محرم‌الحرام 1300)

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 178 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین

و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم

و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.

خداوند عالم در كتاب محکم خود مى‌فرماید:

 

ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.

ترجمه فارسی این آیه شریفه فی‌الجمله این است که خداوند عالم خبر داده و می‌فرماید که خدا خریده است از مؤمنان جان‌های ایشان را، و در عوض این جان و مال، بهشت خود را وعده فرموده و عوض قرار داده. و آن کسانی که خرید جانشان و مالشان را و بهشت را به ایشان عطا فرمود از برای آن جماعت علامتی است، بی‌علامت قرار نداده که هر کسی خیال کند خودش است. علامت آن جماعت این است که جنگ می‌کنند در راه خدا و جمعی را می‌کشند در راه خدا و کشته می‌شوند در راه خدا و جمیع اموالشان به غارت می‌رود در راه خدا، چنین کسان فروخته‌اند جان و مالشان را به خدا.

و عرض کردم چه‌بسیار ظاهر است برای هر کسی که فکر کند توی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 179 *»

این آیه که یقیناً خدا دروغ که خبر نداده خدا راست گفته، پس یک کسی جمیع جانش و مالش و آنچه داشته به خدا فروخته، و علامتش هم همین است که خدا گفته. این چیزی است که هر فقره‌ایش را کسی شک کند کافر می‌شود مسلمان نیست. پس یقیناً خدا خبر داده که جماعتی فروختند به خدا جانشان را و مالشان را، و علامتش هم این است که جنگ می‌کنند در راه خدا و می‌کشند در راه خدا و کشته می‌شوند در راه خدا و اسباب و اموال او در راه خدا به غارت خواهد رفت. حالا وقتی انسان فکر کند خواهد یافت که در هیچ تاریخی در هیچ کتابی نیست که پیغمبری امامی وصی پیغمبری مؤمنی هیچ وقت همچو کاری نکرده‌اند که جنگ بکند و جمعی را بکشد و بعد کشته شود و اموالش به غارت برود مگر سیدالشهداء صلوات الله علیه. پس خیلی واضح است که این آیه مخصوص سیدالشهداء است. دیگر حالا فلان مفسر سنّی این‌جور تفسیر نکرده باشد عقلش نرسیده.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. خدا اصدق صادقین است و خبر داده و علامتش را هم فرموده، و هیچ‌کس به غیر سیدالشهداء چنین کاری نکرده. پس این آیه مخصوص او است. پس تمام بهشت مال او است و او است که بهشت را مالک شده و از نور او ساختند بهشت را، چنان‌که عرض کردم در حدیث می‌فرمایند والله بهشت و حورالعین را خدا از نور حضرت امام حسین خلق کرده، و می‌فرماید والله حسین بهتر است از بهشت و حورالعین. چرا که هر چراغی از نور خودش بهتر است، هر

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 180 *»

صاحب نوری از نور خودش بهتر است، به جهتی که نور، فعل چراغ است و چراغ اصل است، پس اصل چراغ البته بهتر است از نورش. پس می‌فرماید والله حسین بهتر است از بهشت و حورالعین. و این حسین را قرار دادند که جانش و مالش را بفروشد به خدا و در عوض این جان و مال بگیرد بهشت را.

ملتفت باشيد ان‌شاء‌الله یک‌خورده فکر کنید. فرضاً اگر سیدالشهداء شهید نشده بود و اسباب و اموال و اوضاعش به غارت نرفته بود، آیا آن وقت خدا سیدالشهداء را به بهشت نمی‌برد؟ فکر کنید خودتان دقت کنید ببینید پیغمبران این کار را نکردند، حتی پیغمبر آخرالزمان؟ص؟ اگر فکر کنید ان‌شاء‌الله می‌دانید این کار را نکرده و خدا هم به بهشتش می‌برد. و همچنین حضرت امیر صلوات الله علیه هم که فکر می‌کنید می‌دانید او هم این کار را نکرد و به بهشت هم می‌رود. پس ملتفت باشید این بهشتی را که خداوند عالم در ازای قتل سیدالشهداء قرار داده، اگر  یک‌خورده فکر کنید می‌دانید و می‌یابید که آن بهشتی است که خود سیدالشهداء باید برود توش. پس خود سیدالشهداء به اتفاق شیعه و سنی اگر هیچ مقتول هم نشود معصوم است و مطهر و مقدس است از هر نقصی، از بندگان مقرب خدا است. شماها که می‌دانید که پیغمبر ؟ص؟ اول مخلوقات است و دیگر خدا خلقی بهتر و بالاتر  و مکرم‌تر از او خلق نکرده. اینها چیزی نیست که شما نعوذبالله انکارش کنید. و همچنین تمام شیعه اقرار دارند که اهل‌بیت او از طینت او هستند. و تو در زیارت

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 181 *»

می‌خوانی که اشهد ان ارواحکم و نورکم و طینتکم واحدة طابت و طهرت بعضها من بعض پس شهادت می‌دهی که اهل‌بیت پیغمبر  با پیغمبر از یک روحند از یک نورند از یک طینتند. پس ایشان هم اول ما خلق الله هستند. پس چون ایشانند اول ما خلق الله به اتفاق تمام شیعه و سنی، و معصوم آن کسی است که آن‌جور که خدا گفته رفتار کن یک سر مویی پیش نیفتد، یک سر مو عقب نیفتد، همان‌جوری که خدا در وصف جمله معصومین فرموده عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون و ایشانند بندگان مکرّم خدا؛ بندگان مکرّم خدا هیچ پیشی نمی‌گیرند به خدا در هیچ قولی، خواهشی بکنند که خدا نگفته باشد بکنید، نمی‌کنند چنین خواهشی. این‌جورهایی که شما هستید ایشان نیستند. شما وقتی هوایی دارید هوسی دارید، خدا امرتان هم نکرده باشد به عمل بیارید، می‌آرید. دعا می‌کنی خدایا این کار را بکن آن کار را مکن. ولی آنها این کار را هم نمی‌کردند. ملتفت باشید، هیچ سبقتی نمی‌گیرند در قول بر خدا و هرچه را خدا می‌گوید بگویید می‌گویند. پیش‌تر که بخواهد بگویند ایشان هم پیش‌تر می‌گویند. و همچنین یفعلون ما یؤمرون هرچه را خدا اول می‌گوید بکنید ایشان می‌کنند، اطاعت می‌کنند خدا را. دیگر ایشان در قولشان در فعلشان در ظاهرشان در باطنشان هیچ خلافی ندارند مطیع و منقاد خدا هستند، از این جهت است که اگر فکر کنی خواهی یافت.

دقت کن ان‌شاء‌الله. ایشان چون یک سر  مویی قولی از خودشان ندارند هرچه خدا گفته بگویید می‌گویند، پس قولشان شده قول خدا. و

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 182 *»

چون یک سر مو خواهشی از خود ندارند از این جهت است ارادة الله فی مقادیر اموره تهبط الیکم مشیت خدا و تقدیرات خدا هبوط می‌کند در دل امام و از امام نشر می‌کند و سرایت می‌کند به سایر اهل عالم می‌رسد. به جهتی که ایشان از خود ندارند خواهشی، اگر دیدی خواهشی کردند می‌فهمی که خواهششان خواهش خدا است. و اینها والله جزء اعتقادات است، هر جزئش را نگیری والله در ایمان ناقصی، ایمانت ایمان مستعار است. و ایمان عاریه آن ایمانی است که اگر خدا بعد از این رأیش قرار گرفت و مشیتش تعلق گرفت که این ایمانی که داری به سر  برساند و  ببردش تا روز قیامت می‌برد، و اگر  یک وقتی نخواست پس می‌گیرد. عاریه است ودیعه گذارده پیش تو، پس می‌گیرد، آن وقت آدم کافر می‌شود. لکن ایمانی که خدا پس نمی‌گیرد آن ایمانی است که عاریه نیست. خیال مکن خدا قادر است و همه کار می‌کند، راست است لکن خیلی کارها هست که خدا قادر است و نمی‌کند خودش خبر داده که نمی‌کنم. پس خداوند عالم آن کسی است که راستی راستی ایمان مؤمن را پس نمی‌گیرد، خودش می‌فرماید ما کان الله لیضیع ایمانکم خدا ضایع نمی‌کند ایمان شما را، یعنی پس نمی‌گیرد. پس آن کسانی که ایمان عاریه دارند یعنی ظاهراً درست راه رفته‌اند لکن ایمان در دلشان نقش نشده، اینهایند کسانی که در وقت احتضار دعای عدیله باید براشان خواند بلکه شیطان ایمانشان را نبرد. عدیله اسم شیطان است، لکن ایمانی را که خدا با قلم قدرت در دل انسان نوشت شیطان نمی‌تواند آن ایمان را ببرد، عدیله

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 183 *»

نمی‌تواند ببرد. عدیله اسم شیطان است، انسان که آن دعا را می‌خواند شیطان قدرت ندارد پیش بیاید، فرار می‌کند. پس کسانی که ایمان در دلشان مکتوب است به قلم قدرت الهی، بدانید ایشانند مؤمن ممتحن، ایشان از امتحان درآمده‌اند و نقش شده در دلشان، آنها حتماً می‌روند به بهشت و خدا پس نمی‌گیرد ایمان آنها را. پس اگر می‌خواهی داخل مؤمنین ممتحنین باشی این‌جور ایمان تحصیل کن.

باز عرض می‌کنم دقت کنید، ارسال تمام پیغمبران و نازل‌کردن تمام کتاب‌ها و اصرار تمام انبیاء و اولیاء و زحمت تمام انبیاء و اولیاء و این موعظه‌ها و فرمایشات همه برای این است که مردم ایمان راستی راستی داشته باشند، و قناعت نمی‌کنند به ایمان مستعار والله. و آن ایمان ایمانی است که نمی‌دانی این را ساعتی دیگر  پس بگیرند یا نگیرند. اینکه ارسال رسل نمی‌خواهد، اینجاها یک‌پاره‌ای کلمات می‌گوید لکن بسا وقت مردن پس بگیرند، بسا در قبر  پس بگیرند، این ایمان که مصرفی ندارد. پس ارسال رسل برای همین شده که ایمان واقعی را خواسته‌اند نه ریشخندها را. این سلاطین ظاهری و کسانی که دلشان ریاست ظاهری می‌خواهد اینها به ریشخندی هم راضی هستند، همین‌قدر کرنششان بکنند تعظیمشان بکنند ولو  به ریشخند باشد راضیند، اینها این‌طورند. لکن شما ان‌شاء‌الله بدانید خدا هیچ ریشخندی ضرور ندارد. در وقتی که مردم به سجده می‌افتند پیش خدا، به خاک می‌افتند، هیچ تشخص خدا زیاد نمی‌شود، همه مردم مؤمن شوند، کمال خدا جلال خدا زیاد نمی‌شود،

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 184 *»

علمش زیاد نمی‌شود. پس خدا محتاج نیست به عبادت کسی به ایمان کسی. چنان‌که اگر جمیع روی زمین کافر شوند، همه انکار او کنند بگویند خدایی نیست پیر و پیغمبری امامی چیزی نیست، طبیعت است این کارها را کرده؛ همه این‌جور بگویند خدا از جلالش هیچ کم نمی‌شود، ضرری به خدا نمی‌توانند برسانند. پس چنین خدایی قناعت نمی‌کند که ریشخندش کنند، پیشش به سجده افتند و برای او به خاک افتند. نه‌خیر، اگر نماز نمازی است که راستی راستی کرنش می‌کنی به خدا، توجه به خدا داری در نمازت، او قبول می‌کند نمازت را. یعنی چون به راستی آمدی، راستی راستی عبادت کردی، راستی راستی برای خودت تحصیل نجات کرده‌ای، آن‌وقت نفعش به خودت می‌رسد نه به خدا. بلکه خدا چون تو را آفریده بود راضی نبود که تو هلاک شوی، امر فرمود که اقرار کن به خدا تا نجات یابی، نجات خودت در آن است. از این جهت خودش را به تو شناساند تا اقرار کنی، رسول فرستاد تا اقرار کنی به رسول او، نجات خودت در آن است، اقرار کنی به حجتش، نجات تو در آن است، نه این است که خودش و رسولش محتاج بودند که تو اقرار کنی، نه این است که محتاج بودند اولیاء به اینکه بیایند موعظه کنند برای مردم که مردم چیزی سوقاتشان کنند، خدا هیچ محتاج نیست سوقاتی از کسی بگیرد، و رسول او والله محتاج نیست خمس از کسی بگیرد.

ملتفت باشید راهش را به دست بیارید. ببینید شما اگر قاصدی را بفرستید به جایی، بدانید این قاصد حیوان می‌خواهد سوار شود اسباب

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 185 *»

سفر می‌خواهد، لامحاله جمیع اسباب را براش مهیا می‌کنید، به قاصد می‌دهید قاصد می‌فرستید. حالا خدا که قاصد می‌فرستد میان مردم، البته خرجیش می‌دهد حیوان سواریش می‌دهد. همین براق حیوان سواری بود که خدا به پیغمبر داده بود. خیلی چیزهاش می‌دهد که رفع حاجت او بشود. حتی عرض می‌کنم که آیا نشنیده‌ای که پیغمبر خدا؟ص؟ نشسته بود ملکی آمد کلید تمام خزائن را آورد خدمت آن حضرت گفت هرچه می‌خواهی از آنها بردار، فرمودند احتیاج به دنیا ندارم می‌خواهم گاهی گرسنه باشم و خدا را بخوانم و گاهی سیر  باشم و شکر خدا را بکنم. باری، منظور این است که خدا قاصدی که فرستاده هرچه به آن محتاج بوده خدا به او داده.

باری، پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله که خداوند عالم محتاج به ایمان کسی نیست، همچنین رسولش هم والله محتاج به ایمان کسی نیست، محتاج به خمس و  زکات این مردم نیست؛ لکن مردم محتاجند والله که خمس بدهند تا کفاره یک‌پاره‌ای گناهانشان بشود، و مردم محتاجند زکات بدهند تا از بعضی گناهان پاک شوند. این است که فرموده خذ من اموالهم صدقة از اموال آنها بگیر تطهرهم و تزکّیهم بها و صلّ علیهم ان صلوتک سکن لهم بگیر  زکات را از اموالشان، پاک کن پاکیزه کن آنها را از گناه. و بسیاری از احمق‌های دنیا خیال می‌کنند خودشان زیرکند، یک‌پاره خیالات شیطانی دارند به این جهت قیاس می‌کنند حالت پیغمبران را به نفس خودشان، می‌بینند خودشان که میان مردم راه

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 186 *»

می‌روند به طور حیله راه می‌روند، تملقی از مردم می‌گویند از برای اینکه ریاستی بکنند، نان و حلوائی داشته باشند، دولتی ثروتی به چنگ بیاورند، می‌بینند خودشان همین‌طورها هستند، همچو خیال می‌کنند که پیغمبران خدا هم نان می‌خواستند، ریاست می‌خواستند بکنند، لهذا به این زبان آمده‌اند مردم را فریب بدهند که آخرتی هست بهشتی هست جهنمی هست، آمدند پیش مردم مداخل کنند.

شما فکر کنید ان‌شاء‌الله. پس ملتفت باشید که خدا هیچ محتاج نیست به بندگی کسی، یا از بندگی‌نکردن کسی ضرری به خدا نمی‌رسد، لکن تو اگر  بندگی بکنی والله نفع به خودت می‌رسد، نماز که می‌کنی برای خودت می‌کنی، نماز نکنی پا به بخت خودت می‌زنی. آنچه اعتقادات است و باید داشته باشی، اگر اعتقادات را صحیح می‌کنی خودت مؤمن می‌شوی، اعتقادات را درست نمی‌کنی پا به بخت خود می‌زنی، خودت کافر می‌شوی به جهنم می‌روی. همچنین در اعمال گفته‌اند خمس بده زکات بده این کارها را می‌کنی ان احسنتم احسنتم لانفسکم نمی‌کنی هم به جهنم و ان اسأتم فلها.

پس امورات اعتقادیه را ان‌شاء‌الله دقت کن صحیح کن. در امورات دنیایی مثل نمازی روزه‌ای و این‌جور کارها را اگر  یک‌وقتی غافل شدی یک‌وقتی بازیگوشی کردی، نقلی نیست وقتی دیگر قضاش را می‌توان کرد بدلش را می‌توانی بکنی. یک‌وقتی هرزگی کردی روزه‌ای خوردی، معصیتی کرده‌ای وقتی قضاش را می‌گیری یا خودت یا کسی دیگر قضا کند، خودت

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 187 *»

هم یک‌وقتی قضای آن را نکردی، شاید کسی دیگر از مالت بردارد نیابةً بدهد قضاش را بگیرند. این هم نشد شاید یک چیزی را کفاره این قرار دهند؛ اگر شصت مسکین باید طعام بدهی یا اگر بنده‌ای باید در راه خدا آزاد کنی نشد و نتوانستی بکنی، شاید یک‌پاره ضررهایی که به تو برسد آنها را کفاره اینها قرار بدهد، هیچ اینها هم نشد شاید آخرت از سر تقصیرت بگذرند. این است که اگر کسی در اعمال دنیایی تقصیری کرد و گناهی از او سر زد کافر نمی‌شود و واجب نمی‌شود این را لامحاله به جهنم ببرند، یک‌پاره صدمه‌اش می‌زنند آخر  ولش می‌کنند. نهایت کفاره هم نمی‌تواند بدهد، نمازی روزه‌ای اتفاقاً به گردنش مانده کسی هم نیابت از او نکرده، عذابش می‌کنند آخر  ولش می‌کنند، دیگر مخلدش نمی‌کنند. از این جهت پاک هم هست مسلمان است، طیّب است، طاهر است، نباید او را نجس دانست. لکن اعتقادات این‌طور نیست. فکر کنید. به شرطی که فکر بکنید در آنچه می‌گویم و بدانید این حرف‌های من جزء روضه‌خوانی روضه‌خوان‌ها نیست، مثل موعظه‌های مردم نیست. اعتقادات است، اعتقادات را تحصیل می‌کنی داری، تحصیل نمی‌کنی نداری. هرکس رفت درس خواند خودش ملّا می‌شود، درس نخواند دیگر این نیابت برنمی‌دارد. هرکس درس بخواند تو ملّا نمی‌شوی، وقتی تو تحصیل کردی علمی را آن علم مال تو است، تو خودت نروی تحصیل نکنی، تمام خلق را پول بدهند بروند تحصیل کنند، آنها که تحصیل کردند خودشان ملّا می‌شوند و علم پیدا می‌کنند، باز تو همان جاهلی که بوده‌ای هستی هیچ

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 188 *»

علمی نداری. پس امورات اعتقادیه را مسامحه نکنید. و کسی هم توقع نمی‌کند از تو که معصیت مکن، خدا هم توقع نکرده. در حدیثی بخصوص می‌فرماید اگر شماهایی که معصیت‌کار هستید معصیت نمی‌کردید، خدا خلقی دیگر خلق می‌کرد که آنها همین‌جور که حالا شما معصیت می‌کنید معصیت می‌کردند و خدا می‌آمرزید آنها را؛ حالا هم شما را می‌آمرزد.

ملتفت باشید. پس عمل‌های دنیایی را خدا به اسبابی که خواسته می‌آمرزد، و والله اعظم اسباب آمرزش خلق همینی است که درصددش هستیم. عرض می‌کنم کفاره تمام گناهان شیعیان امیرالمؤمنین والله به گردن امیرالمؤمنین است، کفاره گناهان همه را او باید بدهد، آقاشان است. شما فکر کنید ان‌شاء‌الله، اینها جزء اعتقاداتت باشد، بدان که اگر اینها را اعتقاد نداری نعوذبالله ایمانت مستعار است، و اگر ایمان مستعار شد و عاریه شد شاید یک‌وقتی پس گرفتند. فکر کنید ببینید شما اگر غلام زرخریدی داشته باشید و این برود در بازار و چیزی را از کسی ضایع کند، در شرع این‌جور قرار داده‌اند که ریش غلام را نمی‌گیرند که چرا فلان چیز  را ضایع کردی یا شکستی یا خراب کردی؟ ریش آقای او را می‌گیرند، می‌گویند غلام تو آمد در بازار این را ضایع کرد. همچنین اگر غلام کسی کسی را بکشد، ریش آقاش را می‌گیرند، به او می‌گویند غلام تو آمد فلان را کشت، بیا دیه او را بده. فکر کنید ان‌شاء‌الله، ملتفت باشید ان‌شاءالله، درست دقت کنید. عرض می‌کنم که قرار این است که اگر یک آزادی به

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 189 *»

یک آزادی دیگر بگوید فلان را بکش و او هم بزند فلان را بکشد، حالا عجالةً حکم این است که همان کشنده را پس می‌کشند، اگرچه وقتی امام زمان بیاید هر کس هم که راضی است او را هم می‌کشند و آن حکم را آن بزرگوار جاری می‌کند، آن غیر از این زمان‌ها است؛ لکن اگر آقا به غلام زرخریدش بگوید فلان را بکش و او بزند و بکشد آقا را می‌گیرند پس می‌کشند. این غلام حکمش حکم آلت است، این مثل شمشیر است در دست آقا، اگر شمشیری کسی را کشت کاری به شمشیر ندارند، شمشیر  را خورد نمی‌کنند، کشنده را می‌کشند.

ملتفت باشید، اینها را عرض می‌کنم که نسبت خودت را به امیرالمؤمنین بدانی. پس بدانید که شماها غلامان زرخرید امیرالمؤمنین هستید، غلامان زرخرید امام حسن و امام حسین هستید؛ بر در حرم سیدالشهداء می‌ایستی می‌خوانی عبدک و ابن عبديک المقرّ بالرق و التارک للخلاف علیکم در اذن دخولی است که وقتی شیعیان می‌روند به حرم باید اذن بگیرند، اول باید اقرار به این کنند و داخل حرم شوند تا فایده‌ای براشان داشته باشد، والّا سنی‌ها هم می‌روند توی حرم و  براشان فایده ندارد. پس اگر می‌روی و اقرار می‌کنی که من بنده تو  و پسر دو بنده تو هستم، اقرار دارم که غلام رِقّ تواَم، غلام زرخرید تواَم و پدر و مادرم هم غلام زرخرید تواَند، اگر این اقرار را می‌کنی برای تو فایده دارد، و چون غلامید کفاره گناهانتان را عاقله باید بدهد، آقا باید بدهد. صریح قرآن است که علیه ما عنتّم می‌فرماید آنچه را شما مخالفت می‌کنید به گردن رسول‌خدا

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 190 *»

است. به طور ظاهر همین‌طورها که بود؛ پیغمبر ؟ص؟ وقتی فرمودند جار کشیدند، بخصوص به گوش اهل دین رسانيدند که شما مردم بدانید که دین من این است، [ايمان] بیارید، وقتی ایمان آوردید نفعش به خودتان خواهد رسید، حتی آنکه هر  پدری مُرد مالش مال پسر خودش است، وارث خودش می‌برد کسی دیگر نمی‌برد. چون توهّم کرده بودند که مبادا ارث‌ها را پیغمبر ببرد. جار کشیدند که هرکس مُرد مالش مال وارث خودش باشد؛ تا آن آخر کار فرمودند اگر از شما کسی مُرد و دَیْنی دارد، یا دَیْنی دارد و نمی‌تواند ادا کند به گردن من است، من می‌دهم. جار کشیدند، مردم هم ــ  یعنی خيلی از صاحبان طمع ــ  به این واسطه ایمان آوردند. این است که عرض می‌کنم هر مؤمنی که مال مردم را تفریط نکرده باشد، قرضی کرده لابد و ناچار شده که قرض کرده به نیّتی که پس بدهد و اتفاقاً دستش نرسيد که پس بدهد و نتوانست بدهد، و اتفاقاً زنده ماند تا امام تشریف آورد، یا مُرد و آن قرض را نداد، تمام این‌جور دَیْن‌ها را امام زمان می‌دهد.

فکر کنید اینها چیزهایی است اگر از پِیَش بروید، می‌بینید اینهایی که عرض می‌کنم همه در احادیث هست و فرمایش شده. پس والله دین شما به گردن امام است. از این جهت است که والله حضرت سیدالشهداء کفاره گناهان شما واقع شد. پس ببینید که سیدالشهداء جان داده، به جهت آنکه تو گناهی کرده بودی که باید تو  را کشت، او والله کشته شد به همین جهت. گناهی کرده‌ای که باید اهل و عیال تو اسیر شوند، او به

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 191 *»

اسیری داد اهل‌بیت خود را. گناهی کرده‌ای که باید مال‌هات را داد، کفاره باید بدهی، باید غلام آزاد کنی، سیدالشهداء جمیع اسباب و اوضاعی که داشت تمام آنها را به غارت بردند و در راه شما بود. فکر کنید از روی اعتقاد و از روی بصیرت. اگر از روی اعتقاد است، والله وقتی هم مُردی هرجا بروی دستت را می‌گیرند. مردم دیگر نمی‌دانند خبر ندارند. فکر کن ببین حضرت سیدالشهداء خودش گناهی که نکرده بود، کسی را نکشته بود که باید پس کشت او را، گناهی که نکرده بود که عیالش به اسیری بروند. و به اتفاق شیعه و سنی گناهی نداشت، سنی‌ها هم تصدیق دارند که گناهی نداشت. از سنی بپرسید از همان شمر  و یزید بپرسید از همان خارجی‌ها که دشمن آن حضرت هستند بپرسید که این سیدالشهداء کاری کرده بود که مستوجب کشتن بود؟ کاری کرد که مستوجب این بود که عیالش را اسیر کنند؟ گناهی کرد که مستوجب این بود که اموالش را تمام به غارت ببرند؟ خیمه‌هاش را آتش بزنند؟ همه می‌گویند گناهی نکرده بود. لکن شیعیانش والله کاری کرده بودند که باید آنها را کشت. همچنین شیعیانش کاری کرده بودند که باید زن‌هاشان به اسیری برود، کاری کرده بودند که باید اطفال آنها جوان‌مرگ شوند، اطفالشان برود، طفل شیرخوارشان کشته شود، ذلت بکشند به گدایی بیفتند. پس آن بزرگوار کوتاهی در هیچ‌جور کفاره‌ای نکرد. هیچ‌کس صبر بر ذلت نمی‌تواند بکند. هیچ ذلتی بدتر از این فقره نیست که شخص بزرگی شخص عزیز  محترمی را چنان کار را بر او تنگ کنند که محل ترحم مردم واقع شود. ای

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 192 *»

وای که نان و خرما به دست اطفال آن حضرت می‌دادند! و این والله کفاره گناهان دوستانشان است.

پس ببینید که در هیچ راهی از راه‌هایی که باید کفاره داد؛ با وجودی که عرض کردم خودش گناهی نکرده بود. ــ  فکر کنید. کار، همین که از روی فکر  شد عمل قبول می‌شود، دیگر عاریه نیست که پس بگیرند ــ  پس خود سیدالشهداء که گناهی نکرده بود. از هر ناصبی از هر سنّیی از هر دشمنی بپرسی که سیدالشهداء کاری کرده بود واقعاً که قتلش واجب شده بود؟ یا کاری کرده بود که عیالش باید به اسیری برود؟ یا کاری کرده بود که باید به ذلت بیندازند عیالش را که محل ترحم مردم شوند؟ همه می‌گویند چنین گناهی نکرده بود، همه می‌گویند هیچ گناهی نکرده بود. پس خوب دقت کنید فکر کنید ان‌شاء‌الله. پس والله آن بهشتی که مال خودشان است آن را به قتل نخریدند. فکر کنید آن بهشتی که مال خودشان است آن مقام محمود است و مخصوص خودشان است، مقامی است که هرگز از آن مقام بیرون نرفته‌اند. پس در اول خلقت آنها در مقام محمود بودند، و آن مقام مخصوص خودشان است، بیایند هم در این دنیا آن مقام را دارند دیگر هیچ ضرور نیست که کشته شوند تا بخرند آن مقام را. والله این مملکت مملکتی است که خریده‌اند آن را که دوستان خودشان را در آنجا جا بدهند. پس این است که آن کسانی که رابطه و راهی به آن حضرت دارند و اقرار دارند به رقّیت خود از برای ایشان، آنها را می‌برند به بهشت. آنهایی که رگ‌های گردنشان سیخ می‌شود وقتی

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 193 *»

می‌شنوند مردم بنده زرخرید ایشانند، می‌گویند مردم بنده ایشان نیستند، آنها را خودشان می‌دانند کجا ببرند. مقرّین به فضائل و کسانی که اقرار دارند به عبودیت خود از برای ایشان، اینها را لامحاله می‌برند به بهشت، و کسانی که عبد ایشان نیستند و اقرار ندارند می‌برند به جهنم فریق فی الجنة و فریق فی السعیر. و ان‌شاء‌الله شما همچو نباشید شما فخرتان باشد که زرخرید آقای خودهستید. پس ماها همه زرخرید ایشانیم و اختیار ما با مولای ما است به نص کتاب خدا النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و ازواجه امّهاتهم و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله من المؤمنین و المهاجرین. پس پیغمبر و ائمه طاهرین آقایان مردمند و والله مالک رقاب مردمند، و والله تمام اختیار مردم به دست ایشان است، و ایشانند مطاع و تمام خلق را خدا مطیع ایشان قرار داده، و والله اطاعت ایشان اطاعت خدا است خدا فرموده من یطع الرسول فقد اطاع الله پس هرکس اطاعت کند رسول خدا را اطاعت خدا کرده، چون معصومند یک سر مو در فعلی در قولی در میلی در خواهشی پیش از خدا نمی‌افتند، هر طوری خدا می‌گوید راه می‌روند نه پیش می‌افتند نه پس می‌افتند، آن جوری که خدا گفته می‌کنند، اگر خدا گفته جنگ کنید جنگ می‌کنند اگر گفته صلح کنید صلح می‌کنند، سر مویی پیش و پس نمی‌روند، از این جهت قولشان شده قول الله، فعلشان شده فعل الله، از این جهت حزبشان شده حزب الله، از این جهت جُندشان شده جُنْد الله، از این جهت دوستانشان شده‌اند دوستان خدا، غلام و کنیزشان شده بندگان

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 194 *»

خدا. و این غلامان و کنیزان خودشان که معصوم نیستند خدا هم که می‌دانست معصوم نیستند، معصوم که نیستند گناه می‌کنند خطا می‌کنند کفاره‌شان را باید آقاشان بدهد.

خوب، حالا که چنین است دیگر چرا خودمان کفاره باید بدهیم؟ می‌گویم گاهی اگر غلامی از آقایی باشد و چیزی از مال آقا به دستش باشد، و این غلام برود بازار کسی را بکشد یا مال کسی را ضایع کند کاری کند که دیه باید بدهد، حالا آن آقا به آن غلام می‌گوید از آن مالی که پیشت هست بردار ببر بده. پس کفاره را به خودتان هم گفته‌اند بده از همان باب است. ملتفت باش، اگر اعتقادت این نیست که پیغمبر اولیٰ است به تو از جان تو ، به این معنی که اگر مخیّر کنند تو  را جایی که مثلاً کسی آمده که یا تو  را بکشد یا پیغمبر  را، تو باید جانت را قربان پیغمبر کنی که او سالم بماند. و این حکم نه همان مال یکی است یا ده یا صد یا هزار، بلکه باید تمام خلق قربان پیغمبر شوند که او سالم بماند النبیّ اولی بالمؤمنین من انفسهم اگر پای این به میان آمد که نبی را بکشند، از حضرت امیر گرفته تا تمام خلق باید همه تمکین کنند که کشته شوند که پیغمبر سالم بماند. و بعد از پیغمبر پشت سر آن امیرالمؤمنین خلیفه پیغمبر است، باز او اولیٰ است به تمام خلق، حتی امام حسن و امام حسین، که فرضاً اگر دشمنی آمد بکشد امیرالمؤمنین را، امام حسن و امام حسین و تمام خلق، همه آنها می‌باید تمکین داشته باشند از اینکه کشته شوند و حضرت امیر سالم بماند. و بعد از آن حضرت امام حسن در وقت

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 195 *»

خودش، امام حسین در وقت خودش، هر امامی در وقت خودشان اولایند به تمام خلق از خود آنها.

ان‌شاء‌الله فکر کنید و  اینها را منضمّ کنید به آن عرض‌هایی که پیش‌تر کرده‌ام، به آن طورهایی که اشاره کرده‌ام، که عدد ظاهر چشمتان را پر نکند. باید هر که را خدا عزیز داشته و حکمی درباره او کرده که اولیٰ است شما هم اعتقادتان این باشد که اولیٰ است. عرض کردم دیروز اگر تمام روی زمین گوسفند باشد و یک نفر آدم بیشتر نباشد، مثل همان روزی که حضرت آدم به دنیا آمده بود، و مخیّر کنند که آدم را بکشند یا تمام حیوانات را، تمام حیوانات را فدای آدم باید بکنند که آدم سالم بماند اگرچه حیوانات بسیار باشند. حالا همین‌جور عرض می‌کنم والله ماها مثل گوسفندانیم و خدا شبانی برای ما قرار داده، چنان‌که فرموده راعیکم الذی استرعاه امر غنمه هو اعلم بمصالح غنمه پس عرض می‌کنم که دوستان حجت‌ها مثل گوسفندان هستند، نسبتشان به آنها والله همین‌طور مثل نسبت گوسفندان است به شبان، این حکم صریح قرآن است که النبیّ اولی بالمؤمنین من انفسهم جایی که جان او در معرض تلف باشد، جان جمیع مردم را باید فدا کرد که جان او تلف نشود. جایی که عیال او باید اسیر شوند یا عیال تمام خلق، باید عیال تمام خلق اسیر شوند که عیال او اسیر نشود وهکذا. حالا وقتی فکر می‌کنی می‌دانی یک نفس از ایشان اگر کشته شد فدای تمام گناهکاران می‌شود؛ والله اگر یک زینب اسیر شد اسیری همین یک زینب بس است برای کفاره تمام

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 196 *»

گناهکاران. آخر زینب دختر امیرالمؤمنین است، شوخی نیست، دختر فاطمه زهرا است، دختر رسول خدا است، همچو کسی را اسیر کنند والله همین کفاره اسیری تمام زن‌های شما می‌شود، به همین زن‌های شما را محفوظ داشته که دیگر زن‌های شما اسیر نشوند. والله به یک ذلت کشیدن اطفال آنها، همین‌قدر که به بچه‌های آنها نان و خرما می‌دادند، همین کفاره جمیع گناهانی شده که بچه‌های شما به گدایی نیفتند. نان و خرما به دست آن بچه‌ها می‌دادند، و حضرت ام‌کلثوم نگذارد از آنها گرفت بیرون انداخت.

باری، ان‌شاء‌الله از روی اعتقاد فکر کنید که اگر ایشان شهید نشده بودند ما کفاره گناهان خود را نمی‌توانستیم بدهیم. ما غلام خلق شده‌ایم، روز اولی که خلقمان کردند ما را رعیت خلق کردند، ما رعیت خلق شدیم غلام خلق شدیم، آقا خلق نشده‌ایم که کفایت کار خود را بتوانیم بکنیم. پس ما از ابتدای خلقت تا قیامت همه‌جا بندگانیم، و  بندگان اگر همه‌جا کفایت خود را می‌توانستند بکنند که بنده نبودند آقا بودند، و بدانید آقایی منحصر است به معصومین صلوات الله علیهم. پس ایشانند آقایان جمیع خلق.

اگر درست دقت کنی می‌خواهم عرض کنم از گناه گذشته کسانی هم که گناهکار نیستند مثل پیغمبران، آنها هم آقا نیستند. دقت کنید. آنهایی که گناهکارند، خودمان که عمداً یا غفلةً گناه می‌کنیم؛ لکن پیغمبران گناهکار نیستند لکن ناقص هستند، این است که خدا خبر

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 197 *»

داده تلک الرسل فضّلنا بعضهم علی بعض فضیلت دادیم این پیغمبران را بعضیشان را بر بعض، بعضی نقصانشان کمتر است پس فضیلتشان زیادتر است از بعض. پس عرض می‌کنم که والله این قتل سیدالشهداء کفاره نقصان پیغمبران شده، از این جهت بود که پیغمبران هم گریه و زاری برای سیدالشهداء می‌کردند، و به جهت همین گریه و زاری کامل شدند و کفاره نقصانشان شد. عرض کردم خدا امری که جزئی است و محل اعتنا نیست آیه براش نازل نمی‌کند، بلکه خدای جبّار از برای امور عظیمه خبر می‌دهد و آیه نازل می‌کند. پس خدا عظیم شمرده این امر را که به طور ظاهر در این‌جور آیات خبر داده، به طور باطن هم خیلی جاها در قرآن خبر داده. پس چون خدا اعتنا کرده تو هم باید اعتنا داشته باشی، باید بدانی اگر حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه شهید نمی‌شد، خدا می‌داند پیغمبران هم گیر  بودند چه جای سایر علماء و عوام، لکن چون کفاره واقع شد آن حضرت، همان کفایت کرد امر  پیغمبران را. پس خدا آدم را نجات داد از تصدق سر سیدالشهداء صلوات الله علیه بود، آدم نگاه کرد در ساق عرش نور  پنج‌تن را دید نور آن بزرگواران را در عرش دید، وقتی نظرش به حضرت سیدالشهداء افتاد دلش محزون شد و اشکش جاری شد. عرض کرد خدایا نمی‌دانم چیز عجیب غریبی مشاهده می‌کنم، وقتی که نگاه می‌کنم به محمد و علی و فاطمه و حسن دلم شاد می‌شود و خرم می‌شوم خندان می‌شوم، وقتی نگاه می‌کنم به آن پنجمیشان فی‌الفور دلم می‌گیرد، محزون می‌شوم اشکم جاری می‌شود،

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 198 *»

سبب این را نمی‌فهمم. جبرئیل بنا کرد روضه‌خوانی کردن برای آدم و خودش و آدم بنا کردند گریه‌کردن. گفت ای آدم کاش می‌بودی آن روز در صحرای کربلا و می‌دیدی چگونه تشنه می‌شود این وَلَد تو، تشنگی چنان بر او غلبه می‌کند که حایل می‌شود میان او و میان آسمان مثل دودی، یعنی پیش چشمش از شدت تشنگی تاریک می‌شود که دیگر آسمان را نمی‌بیند. تو کاش می‌دیدی ای آدم که این حسین هی استغاثه می‌کند و هی طلب یاری می‌کند و هیچ‌کس به فریادش نمی‌رسد، بلکه وحید و تنها و غریب شهید خواهد شد. این فرزند تو حسین مبتلا می‌شود به مصیبتی که تمام مصیبت‌های تو و باقی فرزندانت را، تمام مصیبت‌هایی که به تمام فرزندانت می‌رسد، همه را روی هم که بکنی در پیش مصیبت او ببری، چیز کوچکی است؛ تصغر عندها المصائب تمام مصیبت‌ها در نزد مصیبت این حسین کوچک است.

خلاصه، پس نهایت اعتنا را باید داشت به این عمل. و والله بهترین اعمال که خدا قبول کرده همین تعزیه‌داری سیدالشهداء است صلوات الله و سلامه علیه. فکر کنید درست دقت کنید که این عبادت یک عبادتی است از برای خدا که هیچ ریا برنمی‌دارد هیچ سمعه برنمی‌دارد. فکر کنید ببینید اگر دوست سیدالشهداء هستید، وقتی می‌شنوید به او صدمه‌ای رسیده بی‌اختیار منکسر می‌شوید محزون می‌شوید، دیگر خواه کسی باشد ببیند یا کسی نباشد محزون می‌شوید. پس هیچ ریا برنمی‌دارد. وقتی محزون شدید هیچ منّت بر سرش نمی‌گذارید. هر کس

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 199 *»

ذکری از سیدالشهداء کرد محزون می‌شوید، هر کس مصیبتی را گفت و شنیدید محزون می‌شوید. طبع محبت این‌جور است.

باز در خودتان و در محبت‌ها که دارید فکر کنید، ببینید هر کاری را شما می‌کنید برای محبوبتان می‌کنید. دیگر یک کسی محبوبش پول است هر کاری می‌کند برای پول می‌کند. یک کسی محبوبش زن است، یک کسی محبوبش فرزندش است، یک کسی محبوبش بچه‌های مردم است، هر کس هر کاری می‌کند برای محبوب خود می‌کند. کسی که هویٰ و هوسی دارد، هویٰ و هوس محبوب او است. پس هر کسی برای محبوب خود هرچه می‌کند، می‌کند. اگر کسی از برای محبوب خود کاری کند، کسی بر او بحث کند که چرا دورش گشتی؟ جواب می‌گوید این محبوب من است. و وقتی کسی دور محبوب خود گشت برای کسی دیگر دور او نمی‌گردد، همان برای خودش دورش می‌گردد. پس هر کاری که می‌کنی برای محبوب می‌کنی؛ اگر محبوب تو دنیا است هر کاری می‌کنی برای دنیا است برای دنیا تلاش می‌کنی. اگر محبوب تو آخرت است برای آخرت سعی می‌کنی. در همه عالم‌ها این‌جور است که محبوب را انسان برای خودش دوست می‌دارد نه برای کسی دیگر.

و عرض می‌کنم کسانی که از نور سیدالشهداء خلق شده‌اند؛ و شیعه را شیعه گفته‌اند به جهت آنکه از نور و شعاع امام خلق شده‌اند، طینت ایشان از فاضل طینت امامشان خلق شده از این جهت میل قلبشان به سوی امامشان است، مجذوب به سوی ایشان است. پس

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 200 *»

ایشان چون محبوب تو هستند اگر گریه می‌کنی گریه برای کسی دیگر نمی‌کنی، هیچ توی دلت فکر نمی‌کنی که گریه می‌‌کنم کسی ببیند، مگر همین‌که خدا ببیند و سیدالشهداء. بلکه به این فکر هم نمی‌افتی همین‌طور دلت می‌سوزد و گریه می‌کنی. پس این تدبیری است از جانب صانع که خواسته از تو هم عمل خالصی سر بزند بی‌ریا بی‌سمعه بی‌ریبه که هیچ شکی ریبی در آن نیست. عملی است که هیچ مشروط به طهارت نیست که بگویی آیا وضوش درست شد یا نشد، مشروط به نیت نیست که بگویی این نیتش درست شد یا نشد. مثل وقتی که نماز می‌کنی هزار خیال برات می‌آید، آیا توجه کردم؟ آیا خیال بازار است؟ خیال خانه است؟ لکن وقتی ملتفت سیدالشهداء هستی ماجعل الله لرجل من قلبین فی جوفه آن‌وقت ملتفت هیچ‌کس دیگر نیستی. وقتی که ملتفت مصیبت سیدالشهداء شدی می‌بینی بی‌اختیار محزون می‌شوی بی‌اختیار اشکت جاری می‌شود.

عرض می‌کنم که حالت اغلب گناهکاران اغلب ضعیفان از دوستان ــ  و باز این اغلبش را که می‌گویم مدارا می‌کنم در حق بعضی ـــ  تمام کسانی که از طینت او هستند خواه از مرد خواه از زن خواه بچه خواه بزرگ حالتشان را جوری خلق کرده که همین‌که ببینند مولاشان در مهلکه افتاده بی‌اختیار خود را به مهلکه می‌اندازند اگرچه نتوانند جنگ کنند. از همین جهت بود که در صحرای کربلا خیلی از بچه‌ها بی‌اختیار می‌رفتند و جنگ می‌کردند، با وجودی که نمی‌توانستند هم جنگ کنند لکن

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 201 *»

بی‌اختیار می‌شدند می‌رفتند، و هیچ منّت سرابالا نمی‌کردند. همین حالا فرض کن در صحرای کربلا واقع شده‌ای و همان اوضاع را ببینی؛ بگیرند تو را زنجیرت کنند که نروی جنگ کنی، حالتت حالتی می‌شود که می‌خواهی خود را بکشی. والله حالت دوست این است که دوست را در مهلکه وانمی‌گذارد، دوست تمام آنچه دارد از جانش مالش عِرضش ناموسش همه را به فدای دوست می‌کند. و حالت تمام دوستان ایشان اگرچه زنی باشد همین‌جور است که وقتی متذکر شد؛ و بخصوص می‌گویم وقتی متذکر شد، وقتی انسان غافل است بسا آنکه گریه هم نکند، لکن وقتی فکر کرد تصور می‌کند که امامش آنجا ایستاده یکه و تنها، غریب و بی‌کس، کسی هم ندارد او را یاری کند دشمنان هم دورش را گرفته‌اند، می‌بیند حالا می‌آیند او را می‌کشند، آیا می‌تواند خودداری کند؟ والله هر کس چنین حالتی به خود دید همین حالتش قول فصیحی است که گفته یا لیتنی کنت معک فأفوز فوزاً عظیماً هر کس چنین باشد والله مثل همان شهدای کربلا در خون خود غلطیده و شهید است در راه خدا، و از گناه پاک است مثل روزی که از مادر متولد شده. والله هر کس شک کند که این شهداء شهادت کفاره‌شان نبوده چنین کسی البته کافر می‌شود، و اگرچه آن شهید هزار فسق و فجور کرده باشد که خدا او را می‌آمرزد. عرض می‌کنم گناهی عظیم‌تر از گناه حُرّ نبود. این حرّ آمد جلو سیدالشهداء را گرفت، اگر نگرفته بود حرّ ؛ به طور ظاهر عرض می‌کنم که اگر حرّ سر راه نگرفته بود، بسا می‌رفتند از راهی که به کربلا هم نمی‌رسیدند و کشته

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 202 *»

نمی‌شدند، و تقدیر چنین شده بود که برود کشته شود. پس اگر حرّ نیامده بود بسا این‌طور نمی‌شد، او آمد گیرشان داد. پس گناه حرّ خیلی بزرگ بود. این بود که وقتی برگشته بود آمده بود، می‌گفت خدایا توبه مرا نمی‌دانم قبول می‌کنی یا نه؟ من ترساندم دل اولیای تو را و بچه‌های سیدالشهداء را ارعبت قلوب اولیائک و اهل‌بیت نبیک خداوندا من قلوب اولیای تو را ترساندم آیا توبه من قبول مي‌شود یا نه؟ پناه برد به خود سیدالشهداء. عرض کرد اگر من توبه کنم توبه من قبول می‌شود؟ فرمودند نعم ان تبت تاب الله علیک البته اگر تو توبه کنی خدا توبه تو را قبول خواهد کرد.

پس والله کسی که حالتش این است که اگر آنجا بود لامحاله خودش را به مهلکه می‌انداخت و شهید می‌شد داخل شهداء است، حتی اگر تمنا کند که کاش من آنجا بودم و جانم را فدا می‌کردم گناهانش آمرزیده می‌شود، به طوری که بیان خواهم کرد ان‌شاء‌الله و بعد از فهمیدنش یقین خواهید کرد. پس همین‌که می‌شنوی آن اوضاع را و محزون می‌شوی، والله پیش از جاری‌شدن اشک، والله تمام گناهان آمرزیده است. پس وقتی ملتفت می‌شوی خواهی یافت که والله از نماز بزرگ‌تر است این تعزیه حضرت سیدالشهداء از هر  واجبی واجب‌تر است. چرا که برای واجبات یک وقتی است، و برای این، وقتی معین نکرده‌اند، هیچ نگفته‌اند ظهر که می‌شود تعزیه‌داری کن، یا عصر  یا صبح یا روز یا شب تعزیه‌داری کن. وقت قرار نداده‌اند، برای اینکه هر وقت یادت بیاید همان وقت محزون خواهی شد و همان کفاره گناهانت می‌شود. دیگر  اگر گریه کردی بهتر. در

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 203 *»

تمام عمر والله یک‌دفعه گریه کنی بر سیدالشهداء خدا تو را می‌آمرزد، چه جای اینکه در هر ماه محرم، در سایر اوقات سال، هر  وقت هر جایی در مجالس بسیار چه در شب چه در روز گریه کنی، البته گناهانت آمرزیده است. دیگر با وجود اینها همه شک کنی که آیا گناهان آمرزیده شده یا نه؟ این شک در اعتقادت پیدا شده و کار عیب می‌کند. پس شکی ان‌شاء‌الله به خود راه مده که این ثواب هنیء اهنائی است که بی‌درد سر است ثوابی است از تمام ثواب‌‌ها گواراتر، عملی است آسان‌تر از جمیع اعمال؛ چرا که هر عملی را انسان زوری باید بزند تا بکند، نمازی بخواهی بکنی قدری زور می‌زنی تا می‌کنی، روزه بخواهی بگیری زوری می‌زنی، خمسی زکاتی بخواهی بدهی زوری می‌زنی تا می‌دهی. لکن ببینید این عمل چقدر آسان است که تا می‌شنوی مصیبت را محزون می‌شوی لامحاله، و به محضی که محزون شدی ثواب مهیّایی داری که کفاره تمام گناهان تو می‌شود. و هیچ عملی نیست که ثوابش این باشد که کفاره تمام گناهان باشد.

پس بدانید این مصیبت از تدبیرات خداوند عالم است از برای خلاصی گناهکاران. و اگر می‌شد تدبیر دیگری که از این تدبیر  بهتر  بود خدا آن تدبیر  را کرده بود. پس بدانید این تدبیری که کرده بهترین تدابیر است. این است که تمام گناهکاران به واسطه آن بزرگوار نجات می‌یابند. و این مطلب را روز قیامت مردم خوب می‌بینند. می‌بینند که اینها آزادکردگان حسینند صلوات الله علیه، او فدا شده و آزاد کرده اینها را از

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 204 *»

آتش جهنم. اینها خودشان اگر کفایت خود را می‌کردند که احتیاج به کفاره نداشتند، شفیعی نمی‌خواستند. این است که باید نوعاً بدانید معصومین؟عهم؟ هر مصیبتی هر صدمه‌ای به ایشان می‌رسید، هر گرسنگی هر تشنگی به هر  پیغمبری رسید، هرچه بکنند به ایشان به جهت معصیت خود ایشان که نیست. این جزو اعتقادت باید باشد که اگر یک وقتی یکیشان دلشان درد گرفت معصیتی نکرده‌اند، پر نخورده‌اند که دلشان درد گرفته باشد. بلکه این دلشان که درد گرفته از معصیتی است که تو کرده‌ای و پر خورده‌ای. و  پُر خوردن واقعاً حرام است، اگر شخص بداند این غذا را که می‌خورد دلش درد می‌گیرد حرام است خوردنش، به جهتی که خدا گفته کلوا و اشربوا و لاتسرفوا به قدر اندازه بخور به قدر اندازه بیاشام، زیادتر از اندازه غذا مخور اسراف می‌شود، زیاد آب مخور اسراف می‌شود و اسراف حرام است. همچنین زیاد راه بروی زیاد بخوابی زیاد بیدار باشی، در هر کاری زیاد که کردی اسراف می‌شود، و ایشان معصومند و اسراف نمی‌کنند، پس زیاد نمی‌خورند، پس دلشان درد نمی‌گیرد سرشان درد نمی‌آید چشمشان درد نمی‌گیرد، و حال آنکه سرشان درد می‌گرفت چشمشان درد می‌گرفت ناخوشی‌ها کشیدند گرسنگی‌ها خوردند تشنگی‌ها خوردند، تمام صدماتی که به تمام ائمه رسید همه آنها کفاره گناهان شما است، به جهت گناه شما آن صدمه‌ها بر ایشان وارد آمد. و به هر یک از ائمه صدمات بسیار وارد آمد لکن در نزد مصیبت سیدالشهداء که پاش به میان آمد دیگر حالا گرسنگی خوردن

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 205 *»

پیغمبر  یادمان رفت، مصیبت سیدالشهداء که در میان آمد، آدم می‌بیند اینها کاری کردند که آن سنگ به دندان پیغمبر زدن یادمان رفت. کاری کردند که آن‌همه ذلت که بر  پیغمبر  وارد آوردند خاکستر  بر سرش ریختند، وقتی که این مصیبت سیدالشهداء بر سرش آمد آنها همه کوچک شد. همچنین آن صدماتی که به حضرت امیر وارد آمد ریسمان به گردنش کردند او را به مسجد بردند که با ابی‌بکر  بیعت کن، آن‌همه صدمه‌ای که به حضرت امیر زدند در پیش مصیبت سیدالشهداء آنها یادتان رفت. همچنین آن‌همه صدمات که به فاطمه زهرا زدند، در به پهلوش زدند محسنش را سقط کردند تازیانه بر  بازوش زدند، سیلی بر صورتش زدند، آن‌همه صدمات دیگر حالا نزد این مصیبت کوچک است، آنها یادمان رفته و در این مصیبت گریه می‌کنیم. این است که این مصیبت بزرگ را آوردند و بزرگش کردند و واضحش کردند که هیچ‌کس عذری نداشته باشد که من خبر نشدم، به گوش هر بزرگی هر کوچکی هر زنی هر مردی برسد، همه بشنوند و گریه کنند و نجات یابند.

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 206 *»

مـوعظه هفتم

 

(چهارشنبه / دهـم محرم‌الحرام 1300)

 

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 207 *»

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا محمّد و آله الطیبین الطاهرین

و لعنة اللّٰه على اعدائهم و مخالفیهم و مبغضیهم و غاصبى حقوقهم و ناصبى شیعتهم

و منكرى فضائلهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین الى یوم الدین.

خداوند عالم در كتاب محکم خود مى‌فرماید:

 

ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرءان و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.

مکرر عرض شد که ترجمه فارسی این آیه شریفه این است که خداوند عالم فرموده که خدا خریده است از مؤمنان جان‌های ایشان و مال‌های ایشان را و در عوض این جان و مال، بهشت خود را قرار داده. و علامت آن کسانی که فروختند به خدا جانشان را و مالشان را این است که جنگ می‌کنند در راه خداوند عالم و جمعی را می‌کشند و بعد کشته می‌شوند و اموال و اسباب و اوضاع ایشان به غارت خواهد رفت در راه خدا. و عرض کردم بسیار امری است واضح که هیچ پیغمبری هیچ وصی پیغمبری هیچ مؤمنی در دنیا جنگ نکرد که در آن جنگ جمعی را بکشد بعد کشته شود و بعد عیالش اسیر شوند، بعد مال‌هاش را به غارت ببرند مگر حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه. پس چه‌بسیار واضح است

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 208 *»

که خداوند عالم روضه‌خوانی کرده برای پیغمبر خودش، و خداوند عالم خبر داده است از این قضیه هائله. و عرض کردم چه‌بسیار واضح است در نظر شماها بلکه در نزد اهل اسلام که حضرت سیدالشهداء خودش گناهی نداشت که به جهت آن گناه خودش، او کشته شود و مکافات عمل خودش را ببیند. و همچنین اهل‌بیت او تقصیری نکرده بودند که مکافات عملشان این باشد که اسیرشان کنند. پس بدانید که خودش معصوم بود و مطهر، و والله خودش احتیاج به این نداشت که به جهت رفع درجات خودش این کارها را بکند، یا به جهت اینکه خودش را نجات بدهد خودش کشته شود و اموال و اسباب و اوضاعش به غارت رود و عیالش اسیر شوند. هیچ ضرور به اینها نبود و آن جناب معصوم و مطهر بود و مقام‌های خودش در پیش خدا معین بود و پیش‌تر از امتحانات نقص از برای او نبود، ولکن با این‌همه حالات دوستان او معصیت‌کار بودند. فکر کنید ان‌شاء‌الله دوستان او معصیت‌کار بودند، و معصیتمان را هم اگر بخواهی فکر کنی، در خودتان فکر کنید ببینید در تمام عمرتان یک عملی لله و فی‌الله از برای خودت ببین می‌توانی پیدا کنی؟ سراغ داری یک دیناری را بی‌ریا بی‌سمعه خالصاً مخلصاً لله در راه خدا داده باشی؟ کسی که شعوری داشته باشد می‌بیند یک عمل خالص ندارد.

پس ملتفت باشید. عمل گناهکاران همه‌اش گناه است. دقت کنید. دیگر کسانی که قدری شعورشان کم است دو رکعت نمازی که کردند خیال می‌کنند این حالا اطاعت شده. فکر کن ببین اين‌قدر عمر

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 209 *»

کرده‌ای،‌ شصت سال عمر کرده‌ای، و در این شصت سال یک نماز سراغ داری از برای خودت که وقتی با خدا حرف بزنی روت با خدا باشد پشتت به خدا نباشد، روت به خلق نباشد؟ ببین همچو که تکبیر می‌گویی هر کسی به خیال آن کاری که دایم مشغول آن کار است مشغول می‌شود، همیشه در توی نماز با خلق معامله می‌کنیم. بله زبانمان یک‌پاره حروف و کلمات می‌گوید، بدنمان یک‌پاره کارها می‌کند، که خدا نه آن کلمات و نه آن کارها هیچ کدام را قبول ندارد، چرا که ما با خدا حرف نزده‌ایم.

دیگر فکر کنید ان‌شاء‌الله. مکرر عرض کرده‌ام نماز بهترین عبادت‌های ظاهری است، و این نماز ستون دین و عمود خیمه دین است که اگر خیمه دین این عمود زیرش هست طناب‌های خیمه را طوری می‌توان بست، لکن اگر تیر خیمه و عمود خیمه سر پا نباشد دیگر خیمه نمی‌شود به آن طناب‌هاش برپا باشد. و این نماز شما اصل دین شما است. در عمل‌های ظاهری اگر این نماز قبول شد شیعه و سنی همه از پیغمبر  روایت می‌کنند که فرمودند الصلوة عمود الدین ان قبلت قبل ما سواها و ان ردّت ردّ ما سواها این نماز  عمود دین است، اگر قبول شد باقی طناب‌ها و باقی اطراف خیمه را یک طوری اصلاح می‌شود کرد، اگر این اصل برپا باشد. و اگر این تیر افتاد و این نماز قبول نشد، هیچ روزه‌ای هیچ زکاتی هیچ عمل خیری را قبول نمی‌کنند. خیمه اگر تیر میانش بیفتد طناب‌هاش را هر جور ببندی که خیمه خیمه نخواهد شد. پس این نمازی که عمود دین است جمیع مردم، به غیر از آنهایی که بزرگان هستند

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 210 *»

به غیر از معصوم، باقی مردم نماز درستی نمی‌توانند بکنند.

معروف است که وقتی عالمی از علماء، شخص عارفی عالمی فاضلی مقدسی بود در نجف اشرف منزلش بود تحصیل می‌کرد، وقتی به فکر افتاد گفت ما مدتی عمر کردیم و هی نماز کردیم و یک نماز نکردیم که از اول تا آخرش با خدا حرف زده باشیم، تا نیت کردیم به خیال این و آن افتادیم و همه نماز را به خود مشغول بودیم، در بین حمدش در توی خیالات خود بودیم. این فکر را که کرد یک‌دفعه به هیجان آمد گفت یک عمر ما اسمش را بگذاریم نماز کردیم و هیچ نماز نکرده باشیم، اگر ما مُردیم و خدا روز قیامت ریش ما را گرفت که این نمازها چه نمازی بود کردی؟ یک رکعت دو رکعت نماز برای من نکردی که واقعاً با من حرف زده باشی؛ دیگر این را نماز اسمش گذاردی، باز اگر کسی هیچ نماز نکند می‌تواند یک طوری عذری بخواهد، شاید عذرش را بپذیرند، اما شخص کاری بکند نمایشش نمازنما باشد لکن باطنش بازی باشد، این دیگر خیلی بد است. بازی‌های ظاهری که ظاهرش و باطنش بازی است نفاقی توش نیست. اعمالی که ظاهرش و باطنش هر دو خراب است خدا برای آن اعمال، زیاد غضب نمی‌کند. مثل اینکه دزدی ظاهرش و باطنش هر دو بد است، دیگر ضرور نیست که کسی بگوید من از جانب خدا آمده‌ام که بگویم دزدی بد کاری است، خود دزد هم می‌گوید دزدی بد کاری است. تمام ظلم‌ها و ستم‌های معروف، ظاهرش و باطنش هر دو بد است. هیچ ظالمی نمی‌آید بگوید من از جانب خدا آمده‌ام، خودش می‌گوید ظلم

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 211 *»

بدکاری است. این نفاق نیست که موجب غضب زیاد باشد برای خدا. ببینید شما اگر دشمنی داشته باشید که در ظاهر  و باطن با شما دشمنی بکند، چون نفاق نمی‌کند با تو، تو همیشه ایمنی از او، چرا که همیشه در حذر هستی، خود را می‌پایی خود را به چنگ او نمی‌دهی پس از او ایمنی. به خلاف کسی که ظاهراً با تو اظهار دوستی می‌کند، یک‌دفعه باطناً چون مار خوش خط و خال یک‌جایی گیرت می‌آرد و زهر خود را می‌ریزد. پس بدانید بدترین دشمن‌ها همین منافقینند، و همیشه انبیاء و اولیاء از دست این‌جور کسان اذیت می‌کشیدند و صدمه می‌خوردند. قصه صحرای کربلا همه‌اش از نفاق برخاست، همه اشهد ان لا اله الا الله می‌گفتند، همه اشهد ان محمداً رسول‌الله می‌گفتند، همه می‌گفتند امامی نداریم، عریضه‌ها خدمت حضرت سیدالشهداء عرض کردند که به این ولایت تشریف بیاورید که ما امامی نداریم، و دیدید که چه کارها کردند.

خلاصه، منظور این است عملی که ظاهرش و باطنش هر دو بد است اگرچه بد است لکن غضب خدا را زیاد نمی‌کند. و عملی که باطنش بد است و ظاهرش را خوب به نظر  بنمایانند، خدا زیادتر غضب می‌کند در آن عمل. از این است که خداوند کفار را گفته به جهنم می‌برم، اما نگفت در هیچ آیه کفار را در درک اسفل جا می‌دهم، در درک زیری قرار می‌دهم. لکن منافقین را گفته ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار. دقت کنید ان‌شاء‌الله. اگر کسی واقعاً تارک‌الصلوة باشد معلوم است اینها بد می‌کنند که نماز نمی‌کنند خدا هم عذابشان می‌کند، اما عذاب آن

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 212 *»

کسی که توی دلش بازی می‌کند رقاصی می‌کند ظاهراً بدنش را به صورت نماز  وامی‌دارد، این را بیشتر عذاب می‌کند.

خلاصه، پس آن شخص عالم یک وقتی به فکر خود افتاد به هیجان آمد گفت واقعش این است باید فکری کنیم اقلاً در تمام عمرمان یک دو رکعت نماز درستی داشته باشیم، اقلاً روز محشر همان دو رکعت نماز را داشته باشیم، باقیش باطل است باطل باشد، همان دو رکعت ما را بس است. فکر کرد گفت خوب است برویم به مسجد کوفه ــ  از قضا وقتی هم بود که زواری نبود و خلوت بود ـــ  و آنجا با دل آرام در وقتی که خلوت است یک کاری بکنیم دو رکعت نماز بکنیم. پس برخاست رفت مسجد کوفه آنجا وضوئی ساخت، کسی هم نبود آنجا، مشغولیاتی هم آنجا نبود، با حواس بسیار جمع ایستاد به نماز. همین‌که گفت الله‌اکبر؛ خودش نوشته است که تا گفتم الله‌اکبر چشمم افتاد به مناره مسجد. به همان عادتی که داشتم یادم رفت که کجا ایستاده‌ام و برای چه ایستاده‌ام و آمده‌ام چه بکنم. خیال کردم که این مناره چندتا آجر برده چقدر گچ برده چندتا استاد برده چندتا عمله برده، داشت این فکرها را می‌کرد یک‌دفعه گفت السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. خودمان دیدیم از اول تا آخر این حکایت را خود آن عالم نوشته بود. نماز که تمام شد گفت معلوم شد که ما آمده بودیم حساب منار مسجد را بکنیم، ما برخاستیم آمدیم اینجا دو رکعت نماز به کمرمان بزنیم، این هم نشد.

باری، پس این نمازی که عمود دین است وقتی کسی مثل آن

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 213 *»

شخص متقی پرهیزگار عالمی باشد که به فکر بیفتد که دو رکعت نماز کند که توجهش به خدا باشد و به جای دیگر توجه نداشته باشد و نتواند، می‌خواهد هم بکند، تدبیر هم می‌کند که بکند و نمی‌تواند، یک‌دفعه چشمش می‌افتد به منار مسجد و خیالش می‌رود آنجا و زورش نمی‌رسد دو رکعت نماز کند که خیالی در آن نکند. پس اين نماز که صورتش صورت نماز است و باطنش معاملات و خیالاتی است که بر سرمان آمده؛ همه الحمدلله اهل خبره هستیم، از نماز خودمان خبر داریم؛ پس این نمازِ نفاقی در حقیقت نماز نیست، این را روز قیامت حاضر می‌کنند، همه می‌بینند ظاهرش نماز است باطنش دزدی است، عشق‌بازی است، معامله است، بازی است، رقاصی است، به جز اساس خنده ملائکه و استهزائی که تو  به عمل آورده‌ای و اسمش را نماز گذارده‌ای، دیگر چیزی نیست. حالا آیا خدا قبول می‌کند چنین نمازی را؟ پس چنین نمازی را که عمود دین است، که این‌طورها است که دستمان توش هست و مشغولیم. عرض می‌کنم در صورتی که کسی مثل آن عالمی باشد پرهیزگار که دلش بخواهد دو  رکعت نماز کند با حضور قلب زورش نمی‌رسد، باقی مردم که در بندش هم نیستند، نه وضوش را درست می‌گیرند نه مسائلش را درست راه می‌برند نه قرائتش را نه نیتش را نه رکوعش را نه سجودش را، هیچ در بندش هم نیستند. حالا خیال می‌کنی نماز می‌کنی؟ نه، این نماز نیست. و حال آنکه بر فرضی که کسی نمازی بکند ــ  دقت کنید ان‌شاء‌الله ــ  یک کسی نماز کند به آن‌طوری که خدا خواسته، توجهش هم

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 214 *»

به خدا باشد و هیچ توجهی به غیر هم نداشته باشد، عرض می‌کنم والله اگر چنین نمازی هم جایی تو فرض کنی که یک کسی بکند که فرضاً همه چیزش درست باشد و توجه هم داشته باشد، بدانید باز بی‌ولایت امیرالمؤمنین این نماز به کار نمی‌آید. در دعای اعتقاد می‌خوانی: خدایا امیرالمؤمنین آن کسی است من لا اثق بالاعمال و ان زکت و این جزو اعتقادت باید باشد، دعائی است که وارده شده که بعد از نماز بخوانند. امیرالمؤمنین آن شخصی است که من هیچ وثوقی و اعتنا و اعتمادی به اعمال خودم ندارم، اگرچه آن اعمال پاکیزه باشد؛ و این «اگرچه»‌اش را که می‌گویم به عمل نمی‌آید، تو نمی‌توانی عمل خالص کنی، فرض هم هست فرض می‌کنی. پس می‌خوانی در آن دعا که امیرالمؤمنین آن کسی است که من هیچ اعتنائی به اعمال خودم ندارم، پشت‌گرمی به اعمال خود ندارم، اگرچه آن اعمال پاکیزه باشد. و حال آنکه عمل پاکیزه‌ای می‌دانیم نداریم. و لا اراها منجیة لی و ان صلحت باید جزو اعتقادت باشد و لا اراها منجیة لی و ان صلحت الّا بولایته مگر اینکه دوستی او را داشته باشیم، این نماز دست و پا شکسته را شاید آن وقت قبول کنند. اگر ولایت امیرالمؤمنین را داشته باشیم، آن‌ولایت یک طوری اینها را اصلاح می‌کند کفاره می‌شود تدارک می‌کند؛ الّا بولایته و الایتمام به او را امام خود بدانیم آقای خود بدانیم مطاع خود بدانیم، خود را والله غلام او باید دانست، مثل غلام باید خود را بدانی. و والله مثل ندارد؛ واقعاً حقیقةً غلام زرخرید ایشانیم. همین‌طور که این غلام‌ها را پول می‌دهند می‌خرند و این غلام‌ها

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 215 *»

مملوکشان می‌شود، با وجودی که پول‌ها را از ملک خدا برمی‌دارند و غلام می‌خرند؛ و حال آنکه به طورهایی که عرض کرده‌ام شماها دانسته‌اید که واسطه جمیع فیض‌هایی که به شما می‌رسد، حتی همین‌که زنده‌اي راه می‌روی والله از تصدق سر محمد و آل‌محمد است صلوات الله علیهم. چنان‌که این آفتاب اگر نبود هیچ سنگی هیچ کلوخی هیچ جمادی نبود، برای اینکه این جمادات باید یا به گرمی یا به سردی یا به گرمی و سردی هردو تربیت شود و درست شود، و این گرمی و سردی هر دو از آفتاب است؛ رو می‌کند جایی را گرم می‌کند، و پشت می‌کند و آنجا را سرد می‌کند. پس جمیع این جمادات را آفتاب تربیت می‌کند، طبخش می‌دهد تا جوهری درست می‌کند. همچنین اگر این آفتاب نبود هیچ گیاهی درست نمی‌شد، هیچ حیوانی زیست نمی‌توانست بکند. وقتی گیاه نبود معلوم است حیوان هم زنده نمی‌ماند. پس اگر آفتاب نبود گیاهی نمی‌رویید گندمی سبز نمی‌شد، گندم که نبود چیزی که نبود انسان بخورد، انسان هلاک می‌شد. پس این انسان‌ها از فضل وجود آفتاب زنده‌اند، و تمام حیوانات به واسطه این آفتاب زندگانی می‌کنند، و تمام گیاه‌ها به واسطه این آفتاب می‌رویند از زمین و به حد کمال می‌رسند، جمیع جمادات به واسطه این آفتاب درست می‌شود؛ و این آفتاب هم خدا نیست، سببی است از اسباب. وقتی بیرون می‌آید روشن می‌کند عالم را، وقتی بالا می‌آید هوا را گرم می‌کند، گیاه‌ها تربیت می‌شوند سر از زمین بیرون می‌آرند، وقتی پایین می‌رود هوا را سرد می‌کند. و می‌فرماید در حدیث والله نور آفتاب و تأثیر این آفتاب از تأثیر

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 216 *»

امام حسن و از نور امام حسن خلق شده، و در آن حدیث امام؟ع؟ می‌فرماید والله امام حسن بهتر است از این آفتاب. چرا که اگر نور آن جناب به این آفتاب نمی‌تابید این آفتاب مثل یک پارچه ذغالی بود، هیچ اثری نداشت تربیتی نمی‌توانست بکند. پس وقتی تمام آنچه روی زمین است به واسطه آفتاب پرورش یابند، پس آن کسی که پرورش می‌دهد آفتاب را البته از آفتاب خیلی تأثیرش بیشتر است.

پس بدانید شما غلامان زرخرید ایشانید، چنان‌که می‌خوانید بر در حرمشان عبدک و ابن عبديک المقرّ بالرق و التارک للخلاف علیکم و این را هم بخصوص در اذن دخول حرم سیدالشهداء گفته‌اند بخوانید به جهتی که او آقایی کرده و همه را خریده، سایر ائمه نشد این کار را بکنند، مصلحت این بود که آن بزرگوار این کارها را بکند و خلق را بخرد، و آن‌طورها که بایست کرد همان‌طورها کرده. و عرض کردم اگر سیدالشهداء این کارها را نکرده بود دین خدا واضح نمی‌شد و کسی دین‌دار نمی‌شد، و کسی که دین نداشته باشد نجات نمی‌یابد.

یک‌خورده دقت کنید فکر کنید چرت نزنید. ببینید اگر سیدالشهداء هم می‌رفت در خانه‌اش می‌نشست دست روی هم می‌گذاشت، چنان‌که حضرت امیر دست روی هم گذارد و غصب خلافت کردند برای خودشان، بعد امام حسن هم با معاویه صلح کرد خلافت را بردند، بعد امام زین‌العابدین هم که توی خانه نشسته بود از خانه بیرون نمی‌آمد، چهل‌سال در خانه‌اش نشسته بود و از خانه بیرون

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 217 *»

نمی‌آمد، چهل‌سال در خانه‌اش نشسته بود عزای پدرش را داشت هیچ نماز جماعتی نداشت هیچ درسی نداشت هیچ موعظه‌ای نمی‌کرد همه‌اش نماز و همه‌اش گریه، و همچنین سائر ائمه نتوانستند دین خدا را رواج دهند از بس ظلم و ستم فراوان بود، از بس سلاطین بنی‌امیه و بنی‌عباس غلبه داشتند ائمه نتوانستند نفس بکشند، یک نماز جماعتی نداشتند لابدّاً صلح داشتند با آنها. لکن حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه مصالحه نکرد و جنگید با آنها، از این جهت این کارها بر سرش آمد. و این جنگ‌ها را برای خودش نکرد. ان‌شاء‌الله درست دقت کنید ببینید اگر او هم صلح کرده بود و مثل امام حسن نفس نکشیده بود، مثل امام زین العابدین در خانه نشسته بود، والله امروزه تو اسمی از ائمه نمی‌شنیدی، تو هم مثل این سنی‌ها بودی. در میان سنی‌ها اسمی که هست خلیفه اول ابابکر و خلیفه دوّم عمر  و خلیفه سوّم عثمان و خلیفه چهارم هم علی، که مثل عمر خیالش می‌کنند.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. خداوند عالم همیشه ارسال رسل می‌کند انزال کتب می‌کند، خداوند عالم پیغمبران را می‌فرستد در میان خلق که دینش را رواج بدهند. و همچنین  پيغمبر  آخرالزمان آمد که دین خدا را رواج بدهد. و بعد از رفتنش دینش را ببینید چگونه خواستند از میان بردارند! آنها که بودند یکجا مرتد شدند پیغمبر که از میان رفت. بله چیزی که در میان ماند همان عمل‌های ظاهری، بله ظاهراً مسجدی بود و می‌رفتند نمازی می‌کردند، اما چه مسجدی؟ کدام مسجد را پیغمبر حکم

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 218 *»

کرده بود که امامش ابابکر باشد امامش عمر باشد؟ پس صورتش ظاهرش مثل عمل مؤمنین بود، باطنش همه کفر و زندقه بود. و اگر حضرت سیدالشهداء هم مصالحه کرده بود مثل حضرت امام حسن و در خانه نشسته بود، امروزه ذکری از خدا در روی زمین نبود. مگر خدای سنی‌ها که همان‌طورهایی است که می‌گویند. جبرئیل را می‌فرستد پیغمبری برای ابی‌بکر بیاورد، اشتباه می‌کند می‌دهد به پیغمبر  به قول آنها. و همچنین والله اسم پیغمبرِ بر حقی امروز ذکر نمی‌شد در عالم. بله، آن پیغمبری که سنی‌ها می‌گویند که آن کارها را کرد، بله همچو  پیغمبری بود. روایت می‌کنند که تنبکچی‌ها آمدند پشت خانه پیغمبر تنبک می‌زدند پیغمبر  پاطاق داد([3]) عایشه رفت تماشای تنبکچی‌ها. همچو  پیغمبر فاسق فاجری را اسم می‌برند.

باری، پس بدانید چون خداوند عالم پیغمبر آخرالزمان را مبعوث کرده بود بر جمیع مردم، و پیغمبر باید برساند امر خود را به جمیع خلق روی زمین تا روز قیامت. و اگر بنای صلح می‌شد، امر پیغمبران طوری که گفته بود نمی‌رسید به مردم. پس حضرت سیدالشهداء است که ابلاغ رسالت پیغمبر را کرده، پس او است که سبب نجات خلق شده.

فکر کنید ببینید این‌طور هست یا نه؟ وگرنه خودش فی‌نفسه برای خودش دین خدا را خوب راه می‌برد، عمل لله و فی‌الله را خوب می‌توانست

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 219 *»

بکند احتیاج به شهادت نداشت، لکن ماها احتیاج به این داشته‌ایم که دین خدا را به ما برسانند، و سبب رسانیدن حضرت سیدالشهداء شده، به واسطه حضرت سیدالشهداء این دین منتشر شده و به اهل عالم رسیده، که آن کسانی که در مقابل سیدالشهداء واقع شده‌اند باطلند و سیدالشهداء و اصحابش برحقند. یک‌طوری هم شد که هر کس در معامله سیدالشهداء فکر کرد تصدیق سیدالشهداء را کرد، حتی دولت‌های باطل حتی سنی‌ها لعن می‌کنند عمر سعد را شمر  را، سنی‌ها هم می‌گویند حق به جانب امام حسین بود و یزید به ظلم و ستم امام حسین را کشت. ملتفت باشید. و همچنین یهود و نصاری اگر به آنها بگویی که اهل اسلام این حسین را پسر پیغمبر خود می‌دانند، و درباره این حسین همه اهل اسلام روایت‌ها می‌کنند که پیغمبر گفته ریحانه من است، این حسن و حسین سیّدَیْ شباب اهل الجنة هستند، و از جمله بزرگان و سادات دنیا و آخرتند، همه اينها را خودشان روایت می‌کنند و خودشان می‌کشند او را؛ البته آنها هم می‌گویند حق به جانب این حسین بوده.

خلاصه، ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. سیدالشهداء باعث این شد که رسید دین خدا به خلق به طوری که خدا خواسته بود، و رسالت پیغمبر را او باعث شد که رسید به خلق روزگار، از آن وقت تا روز قیامت به واسطه او رسید به آن کسانی که طالب دین و مذهبی هستند. و بعد از آنی که به واسطه او رسانید، حالا ما می‌خواهیم عمل کنیم حالا می‌خواهیم نماز

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 220 *»

کنیم، عرض کردم تا تکبیر می‌گویی چشمت به منار مسجد می‌افتد، چشمت به زنت می‌افتد، به بچه‌ات می‌افتد، به یاد معامله‌ای می‌افتی، نمی‌شود نماز درستی کنی. وهکذا زکات؛ اولاً  که هر هزاری یک‌نفر نمی‌دهد، آنهایی هم که می‌دهند هزار آب توش می‌کنند و می‌دهند، آن هم از روی رضا و رغبت نیست. خدا قرار داده معامله شماها را با یکدیگر به طور رضا باشد، اگر به طور رضا معامله می‌کنی صحیــح است، اگر یک

طرف اکراه داشته باشند، به زور باشد، معامله‌ای که به زور کرده شود همه حکم می‌کنند باطل است.

ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. پس این زکات‌هایی که می‌دهند، هزار جان می‌کنند تا یک زکاتی می‌دهند، شرب‌الیهودش([4]) می‌کنند، خاک توش می‌کنند، وامی‌دارند آن کسی را که به او می‌دهند که صلح کند به چیز کمی، آن یک دیناری که می‌دهد جان می‌کند و می‌دهد، از روی رضا و رغبت نیست. خمس که کأنه متروک است، اسمش هم نزدیک است تمام شود، از هزار نفر یک نفر هم اگر بدهد هی سرش را می‌زند تهش را می‌زند هزار حیله می‌کند، تا آن آخر کار آن یک دیناری که می‌دهند رضا نیستند. فکر کنید ان‌شاء‌الله. همچنین باید مکه رفت، مردکه هزار جان می‌کند تا یک مکه‌ای می‌رود، آن هم از روی شوق نیست می‌خواهد برود تجارت کند، هر ولایتی چیزی می‌خرد می‌فروشد آخر می‌رود مکه، آن‌وقت اسمش را می‌گذارد حج رفتم. حالا می‌خواهی خدا قبول کند؟ و والله تا

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 221 *»

عملی که می‌کنی از روی اشد رضا و رغبت تمام راضی نباشی، ممنون خدا نباشی، منت او را نداشته باشی، خدا قبول نمی‌کند. حالا این زکات را می‌دهیم این خمس را می‌دهیم، منتی می‌خواهیم بگذاریم که داده‌ایم، خدا قبول نمی‌کند. اگر حالتت این است که وقتی این کار را می‌کنی، آن زکات را می‌دهی آن خمس را می‌دهی منت خدا را داری و از روی اشدّ رضا و رغبت تمام است، آن‌وقت بدان خدا هم قبول می‌کند. و اگر کراهت داری خدا قبول نمی‌کند. والله لا اکراه فی الدین خدا اکراه در دینش قرار نداده، اعمال را با کراهت نخواسته. و اینکه می‌گویند «اعمال تکلیفیه»، برای این است که انسان آنها را به کلفت به عمل می‌آورد، هی زور می‌زند جان می‌کند که دو رکعت نماز کند. ببین در کارهای دنیا از صبح تا شام مشغول هستی و هیچ خسته نمی‌شوی، اما دو رکعت نماز که می‌خواهد بکند جان می‌کَنَد تا وضو می‌گیرد، جان می‌کَنَد تا نماز می‌کند، و چه نمازی! در توی نماز هم در خیال همه‌جا هست الّا خیال نماز و اینکه با خدا حرف می‌زنم؛ فکرش این است که این نماز زود تمام بشود بروم باز مشغول معاملات و تقلباتی که دارم بشوم، کاش بین نمازش دیگر تقلب نمی‌کرد.

باری، پس ببینید عمل‌های ما تمامش کأنّه نفاق است. نعوذبالله از این اعمال. فکر کنید ان‌شاء‌الله. پس این عمل‌ها بدانید والله نجات نمی‌دهد انسان را، و اعتنا و اعتماد به این اعمال موجب خلود در نار است. اگر دوستی اهل‌بیت آمد، بله، دوستی اهل‌بیت کفاره خیلی چیزهای بزرگ است. این مطلب را می‌خواهی به خودت معلوم شود و

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 222 *»

یقین کنی، که شک و شبهه به خودت راه ندهی، در جاهای دیگر فکر کن که آسانت شود. پس فکر کن ببین که وقتی بنای خدا بر این شد که منافقین را عذاب کند، وقتی که امام زمان ظاهر می‌شود یا عالم رجعت می‌شود، در همین دنیا منافقین را زنده می‌کنند و هی می‌زنند توی سرش سیخش می‌کنند میخش می‌کنند داغش می‌کنند هی پیسی بر سرشان می‌آرند، هر نجاستی باشد به حلقشان می‌ریزند؛ و اینها کسانی هستند که ولایت اهل‌بیت را ندارند، کفاره ندارند. و اینها در حدیث هست که منافقین در رجعت خوراکشان نجاست‌های توی کوچه‌ها است مثل گاوها، چیزی گیرشان نمی‌آید بخورند، وقتی خیلی گرسنه شدند فضله متعفنی به آنها نشان می‌دهند که بروید بخورید، وقتی خیلی تشنه شدند و آبی گیرشان نمی‌آید بولی آب حمام گندیده‌ای پیدا می‌کنند زهر مار می‌کنند. باری، زنده می‌کنند منافقین را و خوراکشان آن روز عذرات سگ و فضله‌های مردم است، آبشان بول‌ها و گنداب‌های حمام‌ها است. و با وجود اینها همه کاش ولشان می‌کردند که آن گه‌ را بخورند آن شاش‌ها و آن بول‌ها را بخورند، هی توی کله‌شان می‌زنند هی سیخشان می‌کنند هی میخشان می‌زنند تا وقتی سقط بشوند، باز زنده‌شان می‌کنند و جراحت‌ها بر آنها وارد می‌آورند، باز آن گه را می‌خورند آن شاش‌ها را می‌خورند، باز توی کله‌شان می‌زنند تا سقط شوند، باز زنده‌شان می‌کنند وهکذا. در تمام عالم رجعت حالتشان این است، در دولت آل‌محمد حالت منافق این است.

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 223 *»

و عرض می‌کنم که عالم رجعت عالمی است نمونه عالم قیامت. این را هم که به گوش مردم زده‌اند، در همین عالم ظاهر ائمه طاهرین که حجت‌های خدا بودند آمدند از جانب خدا سلطنت‌ها کنند امرها کنند نهی‌ها کنند، آن وقت‌ها نشد. پس خداوند عالم به این جهت دوباره برمی‌گرداند آنها را به دنیا تا این کارها را بکنند، از پیغمبر گرفته تا امام زمان همه برمی‌گردند و شرق و غرب عالم را مالک می‌شوند، و دیگر سلطان مقتدری به غیر از ائمه سلام الله علیهم در روی زمین نیست، همه ائمه هم می‌آیند لکن دیگر هر  یکی به قدری سلطنت می‌کنند و منتقل می‌شود از امامی به امامی دیگر. اما هر  یکی چقدر سلطنت می‌کنند خدا می‌داند، هزار سال صد هزار سال، چقدر طول می‌کشد خدا می‌داند. و در سلطنت آنها منافقین را زنده می‌کنند و این بلاها را بر سرشان می‌آرند در تمام سلطنتشان که نمی‌توانم عرض کنم چقدر طول می‌کشد. آن‌قدر طولانی است که از آدم گرفته تا حالا تا ظهور، همه این اوقات را پیش او بیندازی یک لمحه است. و این دخلی به آخرت ندارد.

شما ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. مردم دیگر در فکر این حرف‌ها نیستند، روضه‌خوان می‌خواهد روضه‌اش را بخواند صد دینارش را بگیرد، واعظش هم همین‌طور می‌خواهد مجلسش گرم باشد، دیگر مردم اعتقادشان درست است یا درست نیست کسی بند اینها نیست. مسجدها را بروید بگردید ببینید همین‌طورها هست یا نه، آقایانشان هم همین‌طور، می‌خواهند کار دنیای مردم و خودشان را بگذرانند، اینها

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 224 *»

کارشان بگذرد. آنها کارشان رشوه‌خوردن، اینها کارشان رشوه‌دادن. چشمتان را وا کنید ببینید همین‌طورها هست یا نه. لکن بدانید که تمام اینها برای نظم دنیا خوب است، این کارها را می‌کنند و در کارهایی که نظم این دنیا بر آن کارها است مشغولند که عالم معمور باشد برای مؤمن. ملک سلطان می‌خواهد، کی سلطان باشد؟ بی‌سلطان که کار نمی‌گذرد، پس سلاطین هستند. ولایات حکّام می‌خواهد، همین حکّام باز به کار مردم می‌خورند، اگر نباشند مردم نمی‌توانند زیست کنند، اگر حاکم نباشد مردم گوشت یکدیگر  را می‌خورند. این حاکم از جانب خدا نیست و با وجود این اگر حکّام و سلاطین نباشند این مردم گوشت یکدیگر را می‌خورند. پس ملک خدا حاکم می‌خواهد چنان‌که نانوا می‌خواهد و نانواها نانوایی می‌کنند، حالا دیگر این نانوا دزد است حیله می‌کند کم می‌فروشد، لکن این نباشد کار دنیا لنگ می‌ماند. همچنین ملک حدّاد می‌خواهد حدّادها هستند، و همچنین تجّار ضرور است باشند در دنیا، اگرچه حالا فُجّار شده‌اند اگرچه زکات نمی‌دهند اگرچه دروغ می‌گویند قسم دروغ می‌خورند اجحافات در معاملات می‌کنند، با وجود این اگر نباشند کار دنیا نمی‌گذرد، اینها هستند کار دنیا نظمی می‌گیرد. همچنین سوار سرباز غلام نوکر، اینها باید باشند اگرچه از جانب خدا نیستند، لکن نباشند کار این دنیا نمی‌گذرد.

به همین نسق فکر کنید ان‌شاء‌الله، همین حکّامِ شرع ظاهری نباشند باز کار مردم نمی‌گذرد، مردم مرافعه دارند، یک‌پاره طلب دارند

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 225 *»

یک‌پاره نمی‌دهند، باید شاهد آورد باید قسم داد قسم خورد، بعضی طلب مردم را حاشا می‌کنند، بعضی مهلت نمی‌دهند به کسی که ندارد. این کارها هم باید بگذرد. این حکّامِ شرع هم کار مردم را می‌گذرانند اگرچه به رشوه باشد، اگرچه به خواهشی از آنها باشد، هر طور باشد کار آنها را می‌گذرانند. اشخاصی چند خدا خلق کرده و طبعشان را این‌جور خلق کرده، مثل اینکه نانوا را خلق کرده طبعش را نانوایی قرار داده، دیگر حالا دزدی می‌کند کم می‌دهد، بله این کارها را می‌کند و بد هم می‌کند. فکر کنید، به شرطی که با شعور باشید چرت نزنید ملتفت باشید. پس یک جماعتی هم هستند توی دنیا که دین خدا را رواج می‌دهند، اگر آن جماعت نباشند مردم همه‌شان بی‌دین می‌شوند. حالا سلطان باید باشد و هست، آن تاجر هست آن فاجر هست، حالا اینها همه هستند، دین خدا کجا است؟ اگر دین خدا نباید باشد این‌همه ارسال رسل شد، این‌همه کتاب‌ها نازل شد برای چه؟ این‌همه انبیاء و اولیاء خود را به معرکه انداختند برای چه؟ سیدالشهداء این‌همه بلاها را بر سرش آوردند متحمل شد که [دين را] نشان شما بدهد، از جمیع چیزها گذشت که دین خدا را رواج بدهد، تا وقتی بشنوی بگویی پس معلوم است همچو آدم‌ها هم توی دنیا هستند که از سر مال می‌گذرند از سر جان می‌گذرند فحش می‌شنوند اذیت می‌کشند ناسزا می‌شنوند، همه را به جان خود خریدند که دین خدا را رواج بدهند. و این سرمشقشان است که می‌دهند. و شما باید این سرمشق را داشته باشید و بدانید اگر پای دینتان به میان

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 226 *»

آمد باکتان نباشد از کشته‌شدن. اگر مأموم آن امام هستی که از کشته‌شدن باکت نیست، اگر تابع کسانی دیگر هستی که از این دسته نیستی. سیدالشهداء اگر می‌خواست خوشی دنیا را بکند، به قدر من و تو آیا عقلش نمی‌رسید؟ آیا من و تو عقلمان می‌رسد که سلطان مقتدری باشیم که تمام دنیا تابع و مرید ما باشند و سیدالشهداء عقلش نمی‌رسید؟ و ببینید سیدالشهداء خودش بود و هفتاد و دو نفر، که آنها هم بعضیشان بچه‌ها بودند بعضی خویش بودند بعضی قوم بودند، حمایت خویش و قومی آنها را واداشت آمدند کشته شدند، آخر همه‌اش هفتاد و دو نفر داشت. حالا آیا عقلش نمی‌رسید که با این هفتاد نفر نباید با سلطان جنگید؟ مگر همین معاویه سالی صد هزار تومان به امام حسین نمی‌داد؟ سالی صد هزار تومان به امام حسن می‌داد، سالی صد هزار تومان به امام حسین می‌داد، و اگر امام حسین همین‌قدر سکوت کرده بود چیزی نگفته بود، هر قدر تمنا می‌کرد می‌دادند هر قدر می‌خواست می‌دادند، اما به شرطی که به خانه می‌نشست و هیچ نمی‌گفت. وقتی کسی هر قدر پول می‌خواهد به او بدهند، خوشی دنیا در همین است که گوشه‌ای بنشیند و هیچ نگوید و هرچه می‌خواهد بگیرد و خوش بگذراند. و سیدالشهداء همه را ترک کرد. برای اینکه دین خدا را می‌خواست رواج بدهد، این کارها را کرد. پس تا این آسمان باقی است و این زمین بر قرار است، تا شما زنده‌اید، تا این فسّاق و فجّار در روی زمین هستند بدانید اهل دینی هم روی زمین هست. اگر به کلّی حق برداشته شود از روی زمین، این مردم و

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 227 *»

این فسّاق و فجّار همه هلاک می‌شوند، و نمی‌شود چنین چیزی. حق همیشه باید روی زمین باشد، می‌خواهند بدانند می‌خواهند ندانند. و به آنهایی که دین نمی‌خواهند کار ندارم، آن کسانی که دین می‌خواهند بدانند، بدانید تا این اوضاع هست ربّنا ماخلقت هذا باطلا عبث عبث نیست، تا این آسمان می‌گردد، تا این زمین برقرار است، حقی باید در روی زمین باشد. فکر کنید آیا این‌همه اوضاع برای این است که بت‌پرست‌ها بت بپرستند؟ آیا این‌همه اوضاع آسمان و زمین و فصول تابستان و زمستان برای این است که مجوس آفتاب بپرستند، ستاره بپرستند، آتش بپرستند، با آب‌ بازی کنند؟ آیا این‌همه اوضاع برای این است؟ اگر همچو خیال می‌کنی، الآن دین نداری. آیا این‌همه اوضاع برای یهودی‌ها است؟ برای فرنگی‌ها است؟ آیا برای سنی‌ها است؟ برای کُرد یزیدی‌ها است؟ برای علی‌اللّهی‌ها است؟ فکر کنید ببینید برای اینها است؟ نه والله. پس بدانید تا این آسمان می‌گردد و این زمین برقرار است و مهلت می‌دهند این فساق و فجار را، اهل حقی هم هست در روی زمین، نمی‌شود اهل حق نباشند.

سرمشق اهل مشق که بخواهند فکر کنند همین امام حسین است که دین خدا را می‌رساند. خود این امام حسین کأنّه سرمشق است برای اینکه تو  بدانی که همیشه هستند کسانی که دین خدا را حفظ می‌کنند اگرچه جانشان برود مالشان برود عرضشان برود مغلوب دشمن بشوند. آنهایی که دین خدا را حفظ می‌کنند باکشان نیست از هیچ صدمه‌ای. امام حسین هم مغلوب دشمنان شد به آن طورها که شنیده‌اید. و همه

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 228 *»

ائمه در حفظ دین خدا چنین بودند که آنها را بگیرند ببندند زندان کنند باکشان نیست، موسی بن جعفر  را گرفتند هفت سال در زندان حبس کردند یا سیزده سال حبس کردند. و همچنین حضرت سجاد چهل‌سال خانه‌نشین بود، اسمش این بود که مرد عابد زاهدی است به کار کسی کار ندارد. بله خانه‌نشین بود، اما آقا بود امام بود و حفظ می‌کرد دین خدا را. یعنی اگر اتفاقاً  کسی دین خدایی را می‌خواست می‌رفت امام زین‌العابدین را پیدا می‌کرد می‌گرفت از او. لکن تمام روی زمین بی‌دین بودند، بسا اسم امام را هم نمی‌دانستند، و نماز جماعت هم می‌کردند و صداها بلند بود مسجدها معمور بود، و آن روزها رونق مسجدها خیلی بهتر از حالاها بوده، نمازها می‌کردند، اسمی هم از امام زمان می‌بردند و امام زمان، همان ملعون‌ها را می‌دانستند، کفّار هم بودند، به جهنم هم می‌رفتند. حالا اتفاق یک ابوحمزه ثمالی پیدا می‌شد می‌خواست بداند دین پیغمبر در کجا است، کسی که نشانش می‌داد امام زین‌العابدین بود، می‌گفت کجا است و می‌آمد تعلیمش می‌کرد. باقی ائمه همین‌طور.

پس ملتفت باشید ان‌شاء‌الله. حضرت سیدالشهداء والله سرمشقی است از برای متدینین، که دین خود را حفظ می‌کنند اگرچه از سر هرچه باید گذشت می‌گذرند. و اینکه دین خدا را حفظ می‌کند سیدالشهداء، از برای که حفظ می‌کند؟ آیا می‌گویی برای خودش دین خدا را حفظ می‌کند؟ خودش که دین خدا را خوب راه می‌برد. اگر خودش می‌خواست نماز کند که نماز را خوب راه می‌برد، روزه بگیرد روزه را خوب راه می‌برد،

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 229 *»

اینها را که خودش کرده بود، خودش گفته بود خودش آورده بود خودش که معصوم بود. اعتقاد شما شیعه که این است که معصوم بود. حتی سنی‌ها اعتقاد دارند که دین را می‌خواست رواج بدهد. پس این کارها را که کرد دین خدا را می‌خواست رواج بدهد، یعنی به شما برساند دین خدا را،  می‌خواست منقصت‌ها را رفع کند از ما، گناهان ما آمرزیده شود. حالا از جمله گناهان ما بسا گناهی است که اگر هفتاد مرتبه ما را بکشند و بسوزانند و زنده کنند باز آن گناه تمام نمی‌شود، وقتی زنده کردند باز بکشند باز بسوزانند باز زنده کنند، باز کفاره آن نمی‌شود. و هست همچو گناهانی که هرچه از اینها بشود کفاره‌اش نشده. مثل همان‌‌جوری که در رجعت با منافقین می‌کنند؛ منافقین را در رجعت می‌آرند زنده می‌کنند و فضله بر دهانشان و ریششان می‌گذارند، آن‌جوری که دلتان می‌خواهد آنها را می‌زنند و می‌کشند و باز زنده‌شان می‌کنند و پیسی بر سرشان می‌آرند، و به همین‌طور تا ملک ملک آل‌محمد؟عهم؟ است دائماً همین‌جور کار بر سرشان می‌آرند، تا وقتی رفتند به قیامت آن‌وقت می‌برندشان به جهنم اصلی و در درک اسفل عذابشان می‌کنند، آن وقت اول عذابشان است.

عرض می‌کنم شماها هم والله اگر شفیع نداشتید ــ  دقت کنید ببینید ــ  شما هم اگر شفیع نداشتید و اگر سیدالشهداء فدای شما نشده بود و فدای ناقصین نشده بود نجات نمی‌یافتید. و فدیناه بذبح عظیم که خدا می‌فرماید حضرت سیدالشهداء است. ذبح عظیم که خدا می‌گوید آن حضرت است، که آمد جان به فدای شما کرد، مال به فدای شما کرد،

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 230 *»

این کارها که شنیده‌اید کرد، والله کفاره گناهان شما را خواست بدهد. ما خودمان والله نمی‌توانیم کفاره گناهان خود را بدهیم.

و اینی که من این‌همه اصرار می‌کنم در این خصوص، به جهت این است که اینها گفته نشده است و مردم اینها را نشنیده‌اند. مردم فکر این چیزها هم نبوده‌اند، اتفاق هم نمی‌افتد که بگویی اینها را و بشنوند. یک روز عاشورائی جمع می‌شوند و گریه‌شان را می‌کنند بعد می‌روند پی کارشان، این است که این حرف‌ها مانده و مردم هم به گوششان نخورده.

باری، پس ماها والله کفاره گناه خود را نمی‌توانیم بدهیم، به جهتی که کفاره‌ای بزرگ‌تر از این نداریم که خودمان را بکشند. وقتی هم کشتندمان باز گناهمان باقی است، باز باید زنده‌مان کنند و باز ما را بکشند، هرچه ما را بکشند باز ما ماییم، و ناقص عملش ناقص است. این است والله که خداوند ارحم‌الراحمین [است] فی موضع العفو  و الرحمة و اشدّ المعاقبین است فی موضع النکال و النقمة. چون ارحم الراحمین است، کسانی که انکار انبیاء نکنند کسانی که انکار ائمه طاهرین نکنند و ایشان را امام بدانند، دوست بدارند، کسانی که انکار فضائل ایشان نکنند، و حالا آن‌جور گناهان را هم دارند، خدا اینها را شفیع قرار داده که ناقصین و عاصینِ این‌جوری که عرض کردم دستشان را بگیرند ببرند به منزل برسانند. و شفیع آن کسی است که پهلوی انسان بایستد، پهلوی شخص مقصر هم‌دوش بایستد و برود پیش آن صاحب حق. و می‌ایستد شفیع در پهلوی آن کسی که تقصیر کرده و می‌رود در حضور حاکمی که

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 231 *»

حقش را مطالبه می‌کند از آن مقصر، می‌گوید این مرد می‌گوید من تقصیر کرده‌ام گناهکارم اقرار دارم، من هم پهلوی این ایستاده‌ام این را به خود چسبانده‌ام، اگر می‌خواهی چوب بزنی یک پای مرا ببند یک پای او را، می‌خواهی داغ کنی مرا و او را هر دو را داغ کن، می‌خواهی بکشی مرا بکش، می‌خواهی هم ترحم کنی ترحم کن و ببخش. این هم کار خود خدا است که شفیع قرار می‌دهد و می‌فرستد.

پس محمد بن عبدالله؟ص؟ را شفیع کل خلق روزگار یعنی مؤمنشان قرار داده. و همچنین هر یک از ائمه طاهرین سلام الله علیهم شفیعند از برای دوستانشان. پس هر کس شفیع دارد، شفیع کفاره گناهش را می‌دهد. به طور ظاهر فکر کنید اگر غلام کسی بزند کسی را بکشد، قاعده نیست غلام را بکشند عوض آن آقاش را می‌کشند، اگر هم به خطا کشته به آقاش می‌گویند بیا پول خطاش را تو بده. پس غلام‌های زرخرید خودمان که چنین است حکمش. ببین اگر غلام تو ضرری به کسی زد، آن کسی که ضرر به او رسیده می‌آید ریش تو  را می‌گیرد که غلام تو آمده این ضرر را زده و باید تو از عهده آن ضرر برآیی، ولی نوکرهایی که زرخرید نیستند آنها اگر بروند تقصیری کنند بزنند کسی را، آقا می‌گوید به من چه! لکن غلام این‌جور نیست. ملتفت باشید غلام زرخرید اگر آقا به او بگوید بکش کسی را و غلام بکشد کسی را، وقتی می‌خواهند تقاص کنند آقا را می‌کُشند به غلام کاری ندارند، غلام آلتی است در دست آقا، غلام مثل شمشیری است در دست آقا، اگر  با شمشیری کسی کسی را کشت شمشیر را دیگر

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 232 *»

خورد نمی‌کنند، آن کسی که شمشیر زده او را پس می‌کشند. غلام زرخرید مثل آلتی است، مثل شمشیری است، اگر کسی را کشت آقا را پس می‌کشند، دیه را از آقا پس می‌گیرند، حکم خدا است. پس همین حکم الهی والله جاری شده و خدا جاری کرده. پس شماها معصیت می‌کنید و مؤاخذه‌اش را خدا از امام‌حسین کرده، و کفاره‌اش را والله از روی اشد رضا و رغبت تمام داد. اگر خودت را هزار مرتبه بکشند و هی زنده کنند و  باز بکشند، باز گناه داری و تو تویی و ناقصی. لکن امام حسین که کشته شد، امام حسین از بس نفس عظیمی است، از بس مکرّم است نزد خدا، نفسی است مقرّب، اول ما خلق الله، محبوب‌ترین خلق خدا است؛ همین‌جوری که شماها احساس می‌کنید که حضرت پیغمبر را دوست می‌دارید، اما نه آن‌جوری که امام حسین را دوست می‌دارید، پیغمبر را طوری دیگر دوست می‌دارید. همچنین حضرت امیر را آدم کور می‌شود دوست می‌دارد، البته اخلاص دارد آدم به حضرت امیر، اما جوری است که به هیجان نمی‌آید. همچنین حضرت امام حسن برادر بزرگ‌تر است، از حضرت امام حسین اشرف است از امام حسین متشخص‌تر است، اما اسم امام حسن را که آدم می‌برد به هیجان نمی‌آید، اسم امام حسین که برده می‌شود آدم به هیجان می‌آید. والله حضرت آدم که این اسم یادش می‌آمد به هیجان می‌آمد، نوح در نزد ذکر امام حسین به هیجان می‌آمد، ابراهیم همین‌طور، موسی همین‌طور، عیسی همین‌طور، پیغمبر خودمان همین‌طور هر وقت یاد امام حسین می‌کرد به هیجان می‌آمد. محبوب تمام

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 233 *»

مؤمنین است. والله همین‌طور است نسبت خدا به او، خدا هم وقتی پای حضرت سیدالشهداء در میان آمد رحمتش به هیجان می‌آید، هیچ‌جا رحمتش آن‌قدر به هیجان نمی‌آید.

فکر کنید؛ این تعزیه‌داری سیدالشهداء محض این نیست که عمل مستحبی است می‌کنید. اینها اعتقاداتتان است. حضرت سیدالشهداء وقتی شهید شد خدا چند چیز  به او عوض داد. در دعای روز مولودش می‌خوانی که خدایا به حق آن کسی که به عوض شهادتش چند چیز به او داده‌ای، یکی آنکه ائمه همه از نسل او هستند و نجات‌های خلق همه به واسطه ایشان است، این عوض شهادت سیدالشهداء است که خدا به او داده. و جعل الشفاء فی تربته تمام شفاهایی که در عالم هست در تربت او قرار داده. فکر کن که چرا شفاء را در تربت او قرار داده؟ فکر کن که چرا شفاء را در تربت پیغمبر قرار نداده، در تربت امام حسن قرار نداده، در تربت حضرت امیر قرار نداده؟ ببین خاک قبر پیغمبر  را اذن نداده‌اند بخوری، اما خاک قبر  امام حسین را به قدر نخودی گفته‌اند بخور از برای هر نیتی، هر دردی هر بلائی را رفع می‌کند. حالا یک‌پاره جاها می‌بینی رفع نمی‌کند، به جهت این است که تو ناقصی. یک‌پاره چیزها را باید گفت که شبهه نماند، چرا که این شبهات برای مردم می‌آید.

یک‌وقتی یکی از اصحاب خدمت حضرت باقر صلوات الله علیه عرض کرد مدتی است که به ناخوشی و درد مبتلا هستم و چاق نمی‌شوم، خسته شدم از بس دوا خورده‌ام. حضرت فرمودند چه شده تو را که تربت

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 234 *»

نمی‌خوری؟ تربت بخور چاق می‌شوی جانت فارغ می‌شود. عرض کرد چند دفعه خورده‌ام رفعش را نکرده. حضرت غضب کردند، یعنی این چه حرفی است می‌زنی؟ حضرت خودشان قدری تربت برداشتند دادند به او که یک نخودی از این بردار بخور فی‌الفور چاق می‌شوی، و خورد و فی‌الفور چاق شد. آن وقت فرمودند شما توقع دارید که بروید تربت از این زمین بردارید و حرمتش را ندارید، می‌خواهی توی خورجین بگذاری، زیر  پات بگذاری، جاهای ناپاک بگذاری، گرد و غبار بر آن بنشیند آن‌وقت شفاء هم باشد؟ البته شفاء هست، اما به شرط آنکه آن‌طوری که باید و شاید حرمتش را بداری. یک‌پاره جاها که شفاء نیست این‌جورها می‌شود.

والله این تربت سیدالشهداء را برای رفع فقر  بخوری غنی خواهی شد. والله جاهل بخورد به نیت اینکه خدا علم به او بدهد عالم می‌شود. به قصد رفع سردرد کسی بخورد چاق می‌شود. کسی که غش کرده به حلقش بريزند به هوش می‌آید. این تربت شفائی است از هر دردی. و والله اگر یک دوائی هم می‌بینی طبیبی داد و کسی را چاق کرد، می‌بینی یک کسی از دوائی چاق شد والله تمام شفاء در تربت آن بزرگوار واقع شده؛ خاک کربلا را بادها برده‌اند در اطراف عالم پهن کرده‌اند و در توی گیاه‌ها رفته آن گیاه‌ها دوا شده. پس جعل الشفاء فی تربته هر شفائی از تربت سیدالشهداء است، حتی اینکه قرآن هم که شفاء است و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین آیه قرآن شفاء شده برای اینکه این قرآن، تربت سیدالشهداء است. والله این قرآن شفاء شده به جهت آنکه تربت توش است. این

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 235 *»

مرکبش را از آن اجزائی که ساخته‌اند و قرآن نوشته‌اند، غبارهای صحرای کربلا را باد برداشته روی آن اجزاء ریخته و آن اجزاء را مرکب ساخته‌اند و قرآن نوشته‌اند، از آن این تأثیر در قرآن پیدا شده و قرآن شفاء شده. این تربت سیدالشهداء اکسیر است، والله یک‌خورده از بال مگس کوچک‌تر از آن جایی باشد خیلی اثرهای عجیب غریب بر آن مترتب می‌شود.

پس خداوند عالم تمام شفاء را اگرچه توی دواها باشد، اگرچه به زبان طبیب‌ها باشد همه را توی تربت قرار داده. و هر کس از هر مرضی شفاء می‌یابد بدانید یک‌طوری تربت خورده که شفاء یافته، یا ظاهراً تربت خورده یا توی دوا بوده یا توی غذا بوده. پس والله هیچ شفائی در هیچ چیزی نیست مگر از خاک قبر حضرت امام حسین داخلش شده.

همچنین والله هیچ دعائی مستجاب نمی‌شود مگر در تحت قبه سیدالشهداء. دعا را خدا قرار داده در تحت قبه او مستجاب شود. و قبه امام حسین را بخواهی بدانی کجا است؟ جای محبت سیدالشهداء است، ولایت سیدالشهداء است. هر جایی که یادت بیاید امام حسین، و ملتفت این شوی که اصل همه خضوع و خشوع را او دارد، اقتدا به او ‌کنی و خاضع شوی. ببین وقتی او می‌خواست برود پیش خدا چیزی بگیرد چه‌جور می‌رفت؟ به طور ادب و خضوع و خشوع می‌رفت. وقتی آن‌جور می‌رفت پیش خدا، البته خدا دعاش را مستجاب می‌کرد. تو هم در تحت قبه او اگر  وارد شدی، یا بگو اگر آن حضرت را شفیع کردی در درگاه خدا، البته او هم دعات را مستجاب می‌کند. و عرض می‌کنم والله پیغمبر را

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 236 *»

شفیع کنی پیش خدا آن‌جور به هیجان نمی‌آیی. بروی پیش خدا که خدایا به حق محمد چنین بکن، یک‌خورده حرکت می‌کند رحمت خدا، اما والله تا اسم امام حسین را نبری آن رحمت به تو نمی‌رسد. پس این است که استجابت جمیع دعاهایی که موعود است مستجاب شود، در تحت قبه او باید مستجاب شود. و والله نمازی که باید قبول شود، تمام نمازهای قبول شده، به اجابت رسیده که قبول شده. هر نمازی والله از هر پیغمبری قبول شده به واسطه سیدالشهداء قبول شده. والله هر روزه‌ای که قبول شده، به هدف اجابت رسیده، به هدف اجابت نمی‌رسد هیچ دعائی مگر در تحت قبه سیدالشهداء صلوات الله علیه. پس آنچه درباره مؤمنین، خدا وعده کرده که به آنها باید برسد از فضل آن بزرگوار است. هیچ تقصیری در این باب نکرد که این امرها اولاً به شما برسد، بعد که رسانیده، کفاره گناهانی که کرده بودی و باید کفاره‌ای بدهی این را بسیار چیز سهل آسانی قرار داد. نگفت پول بده نگفت راه دوری برو، لکن یادت بیاید فلان مصیبت بر او وارد آمده همین‌که یادت آمد نمی‌شود محزون نشوی، و همین‌که محزون شدی والله پیش از آنکه اشک جاری شود از چشمت خدا از سر تمام گناهان تو می‌گذرد.

دقت کنید ان‌شاء‌الله. پس از این جهت بود که هیچ فروگذاشت در هیچ جهتی از جهات نکرد. پس این بود که در چنین روزی در چنین وقتی که خاک بر سر تمام اهل عالم شده بود؛ ملتفت باشید ان‌شاء‌الله، بعد از آنی که نگاه کرد تمام اصحابش را دید که کشته شده‌اند یکه و تنها

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 237 *»

مانده، غضب آن جناب به حرکت آمد، دو مرتبه شمشیر از غلاف کشیدند، والله مثل برقی که از ابر بجهد شمشیر  را کشیدند و حمله کردند بر آنها، می‌زد و می‌کشت و می‌ریخت و می‌انداخت، و اینها والله مثل روباه که از چنگ شیر فرار کند سوراخ به سوراخ فرار می‌کردند، مثل موش‌ها به سوراخ‌ها قایم می‌شدند. ولکن چه می‌کردند؟ از آن دور دورها تیر می‌انداختند سنگ می‌انداختند، شمشیر  نمی‌توانستند به کار ببرند جرأت نمی‌کردند نزدیک بیایند، از دور تیر می‌انداختند سنگ‌ها می‌انداختند. یک‌جوری بود شجاعت حسینی که چه عرض کنم، یک‌جوری این شجاعت را به کار برد که با وجودی که آن‌همه تیر می‌انداختند، از اول تا آخر یک تیر به پشت آن بزرگوار نیامد. آن تیرها می‌آمد به سینه او می‌خورد. شجاعت ببین چه می‌کند؟ از امیرالمؤمنین می‌خواهد بگذرد. لکن تیرها به آن حضرت می‌زدند و همه‌اش وارد می‌شد، و هر قدر اسب را جولان می‌دادند، هر قدر بیشتر جنگ می‌کردند تیرها تندتر می‌آمد، آتش تشنگی تندتر می‌شد. آن‌قدر تشنه شد که خدا خبر داده به آن طوری که به آدم خبر داد که کاش می‌دیدی ای آدم حسینت را آن وقتی که می‌گوید وا عطشاه وا قلّة ناصراه آن‌قدر تشنه می‌شود که تشنگی مانند دودی حایل می‌شود مابین زمین و آسمان. یعنی پیش چشمش تار می‌شود از تشنگی.

پس وقتی جولان داد اسب را و تشنگی زیاد بر آن بزرگوار غالب شد، در آن‌وقت ترحم کردند بر او. و ملتفت باشید که کی ترحم کرد؟ خودش

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 238 *»

که باز مشغول شجاعت بود و جنگ می‌کرد. باز به شرطی که از روی بصیرت باشد. فکر کنید، بی‌فکر نباشید.

ببینید در وقت احتضارِ هر کس، دم مرگِ هر کس، پیغمبر و حضرت امیر و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین حاضر می‌شوند، بلکه تمام انبیاء تمام اولیاء بزرگان شیعه همه می‌آیند بر بالین محتضر، همه بر سر شما می‌آیند. پس وقتی دیدند حضرت از بس جنگ کرده زیاد خسته شده و در نهایت تشنگی است، والله حضرت پیغمبر و حضرت امیر و حضرت فاطمه بر او ترحم کردند و ظاهر شدند برای او و گفتند ای فرزند، تا کی بر تو زخم بزنند و تشنگی بکشی؟ دیگر بس است حالا ول کن بیا. حضرت سیدالشهداء وقتی جمال پیغمبر را دید جمال پدرش را دید، دیدار مادر خود را دید، ایستاد و یک نفسی کشید، شمشیر  خود را به غلاف کرد ایستاد که نفسی بکشد. که در این بین‌ها؛ در آن وقت‌هایی که جولان می‌کرد و می‌تاخت، آن وقت‌ها تیری هم اگر می‌آمد به جاهایی که می‌خورد، همچو وقتی درست به اختیار آدم و به نشان نمی‌خورد، اما به بدن می‌خورد، مثلاً به سر کم می‌خورد به دست کم می‌خورد. حضرت آن وقت ایستاد جمال پدر و جد خود را تماشا کند، ایستاد نفسی بکشد، قدری ساکن شد و مشغول شد، که آن تیر آمد و به پیشانی مبارکش خورد، خون جاری شد، چشم‌هاش را خون گرفت، رفت دامن پیراهن را بالا بیارد که خون از چشم خود پاک کند، تیر سه شعبه زهرآلودی آمد و بر دل آن حضرت نشست. و آن تیر چنان تیری بود و چنان خورده بود که آن را از پشت سر بیرون آوردند، به

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 239 *»

جهت آنکه دیگر از این طرف نمی‌شد بیرون بیارند. این سببِ افتادن او بود از اسب. و به فرمایش پدر و جد پا را از رکاب خالی کرد، و به هیئت گوسفندی که او را ذبح می‌کنند سرش را به سمت چپ می‌گذارند روی خاک، صورت خود را بر خاک گذارد. و در این بین‌ها در آن غبارها و گردها که بلند شده بود، آن کفار نمی‌دانستند حضرت کجا به زمین افتاده است، گم کرده بودند حضرت را، نمی‌دانستند کجا افتاده است، می‌تاختند، و بدن مبارک او در این بین‌ها در زیر دست و پای اسبان پامال شد.

لکن عرض می‌کنم باز ملتفت باشید. حضرت از ذوالجناح که افتاد، ذوالجناح رو به خیمه‌ها بنا کرد رفتن. و آنها که به کربلا رفته‌اند دیده‌اند از قتلگاه تا خیمه‌گاه راهی نیست، وانگهی پیش پای اسب که معلوم است راهی نیست. و هنوز آنها امام را پیدا نکرده بودند. آن‌وقت ذوالجناح آمد تا به خیمه‌ها رسید، دیدند اهل‌بیت که ذوالجناح آمد بر در خیمه، جمع شدند آنها و همه از خیمه بیرون آمدند. در این بین‌ها هم کفّار حضرت را پیدا کردند و بر دور آن حضرت جمع شدند. این زن‌ها دیدند جمعیت جایی جمع شده، فهمیدند آنجا که جمعیت ایستاده حضرت آنجا افتاده‌اند، رفتند بروند پیش حضرت. حالا اینها می‌خواهند بروند امام را ببینند، آنها نمی‌گذارند. اینها آه و ناله داشتند آنها تازیانه بلند می‌کردند که به آنها بزنند، و هرچه می‌زنندشان اینها دست برنمی‌دارند. معلوم است خواهر ببیند سر برادرش را می‌بُرند، می‌خواهند سر  برادرش را ببُرند، طاقت نمی‌آورد برگردد، هی سرش را می‌آورد پیش که ببیند بر سر برادرش چه آمده.

 

«* مواعظ محرم الحرام 1300 صفحه 240 *»

و می‌خواهم عرض کنم صدمه‌ای که به اهل‌بیت در آن‌وقت رسید در هیچ‌وقت نرسید. هرگز مثل آن‌وقت برای آنها نشده بود. اینها نمی‌دانستند زنده‌اند مرده‌اند، نامحرم هست، آنها را می‌بیند، ملتفت نبودند. اینها هی می‌رفتند حضرت را ببینند، آنها هی می‌زدندشان هی دورشان می‌کردند. تا اینکه رسیدند وقتی که شمر  بر سینه حضرت نشسته بود و شمشیر خود را بر گلوی حضرت می‌کشید و می‌خواست سر حضرت را از بدن جدا کند.

الا لعنة الله علی القوم الظالمین

و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون

 

 

 

([1]) تاق و تاغ: درختچه‌ای از تیره اسفناجیان، دارای برگ‌های مثلثی‌شکل و گل‌های خوشه‌ای. (فرهنگ معین)

([2])  عوج بن عَناق سه هزار و ششصد سال عمر کرد. وی به دست موسی؟ع؟ کشته شد. (قصص‌الانبیاء راوندی، ص72)

([3]) پاطاق‌دادن: برای کسی جای پا درست‌کردن، که دستش به بالا برسد یا جایی را ببیند.

([4])  شرب الیهود: به هم ریخته، درهم و  برهم.