جواب تعليقه
مرحوم عباسقلى ميرزا
از مصنفات:
عالم ربانی و حکیم صمدانی
مرحوم آقای حاج محمد باقر شریف طباطبایی
اعلیالله مقامه
«* رسائل جلد 2 صفحه 235 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين و شيعتهم المنتجبين و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين.
و بعد در اين اوان سعادتاقتران تعليقهاي رسيد از جانب سني الجوانب نواب مستطاب اشرف والا بندگان عباسقلي ميرزا ايده اللّه تعالي بصنوف تأييداته و در ضمن آن امر فرموده بودند كه جوابي از دو مسأله داده شود پس بعون اللّه تعالي فرمايش ايشان را مقدم داشته چنانكه شايسته است و جواب در تلو آن عرض ميشود چنانكه لايق است.
فرمودهاند: در رسائل جناب عالي كه در اين اوقات مطالعه ميكردم ديدم مرقوم فرمودهايد كه نكيرين در قبر سؤال ميكنند از خدا و پيغمبر بعد از جواب كه محمد نبيي9 مطالبه دليل و برهان مينمايند بايد به برهان جواب داد. اولاً عرض ميكنم مطالبه برهان در نبوت ميكنند يا در هر دو مطلب بلكه در هر سه در ربوبيت و نبوت و امامت و در باقي مطالب اگر سؤالي بشود اولاً بفرماييد برهان و دليل از كدام مطلب ميخواهند. ثانياً برهان چه ميباشد و جواب چه بايد گفت. ثالثاً ما در زمان حيات ملاحظه ميكنيم غالب مردم دليل و برهان بر توحيد و نبوت و امامت ندارند كه باعث سكوت شود جواب آن سائل را با آن حالت چگونه ميتوان از عهده برآمد يكي از هزار از عهده اثبات نبوت خاصه برنميآيند چگونه مردم عوام و نساء و رجال كه از عهده جواب و سؤال ظاهري حسابي در دنيا برنميآيند جواب نكيرين را با دليل و برهان ميگويند. جواب صريح مرقوم داريد و
«* رسائل جلد 2 صفحه 236 *»
جوابي كه صحيح و مقبول باشد بفرماييد كه در اين دنيا بدانيم شايد ان شاء اللّه در آنجا هم بتوانيم از عهده برآييم.
عرض ميشود: كه آنچه در حديث است همان مطالبه دليل از توحيد و نبوت است كه چون سؤال كنند جواب گويد الله ربي و چون دليل طلبند گويد مردم ميگفتند و باز جواب گويد محمد نبيي و چون دليل طلبند گويد مردم ميگفتند پس گرزي آتشين بر سر او كوبند و قبر او پر از آتش شود و در آن آتش معذب گردد تا روز قيامت و چون روز قيامت شد از آتش قبر منتقل شود به آتش جهنم و در آتش جهنم عذاب شود.
پس عرض ميكنم كه اگرچه اين حديث در توحيد و نبوت است و لكن آنچه از ساير آيات و احاديث معلوم ميشود دليل را در ولايت و ساير امور هم مطالبه ميكنند چنانكه قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين و آللّه اذن لكم ام علي الله تفترون و انا وجدنا آباءنا علي امة و انا علي آثارهم مهتدون و امثال اين آيات دالِّ بر مطالبه برهان است در هر امري از امور دين.
اما مسئولين در قبر غير مستضعفينند اگرچه سؤال از همه مردم در يك موقعي خواهد شد و لكن در قبر از مستضعفين سؤال نكنند و از كساني كه از حد استضعاف بيرون آمدهاند سؤال كنند و هركس انا وجدنا آباءنا علي امة جواب گويد از او قبول نكنند و اينكسان جماعتي هستند كه صاحب صحت بدن و جودت ذهن بودهاند كه اگر در طلب دليل بودند زود ميفهميدند ولي از بابي كه در بند دين و مذهب نبودند و خود را مشغول به امور دنيويه كردند نياموختند دليل و برهان را و اكتفا كردند به قول مردم بدون دليل.
اما نوع دليل آسان است چرا كه به اندكفكري ميتوان دانست كه خود خود را نساختهايم و امثال ما هم ما را نساخته و حال آنكه ساخته شدهايم پس
«* رسائل جلد 2 صفحه 237 *»
يقيناً كسي ديگر ما را خلق كرده و چنانكه ساير چيزها هم خود، خود را نساختهاند و حال آنكه ساخته شدهاند پس يقيناً كسي ديگر آنها را ساخته و آن كس است خالق جميع خلق و رب العالمين پس هركس اين مطلب را ميداند ميتواند جواب بدهد به هر لفظي باشد.
و همچنين جواب با دليل از نبوت اين است كه محمد بن عبد الله9ادعاي پيغمبري كرد در حضور تو و خارق عادات اظهار كرد در حضور تو و از جمله آنها قرآني بود كه آورد و آن را نسبت داد به تو و تحدي كرد به آن كه اگر جن و انس پشت به پشت يكديگر گذارند نتوانند مثل آن را بياورند و اين قرآن از زبان كسي كه خط ننوشته بود و درس نخوانده بود صادر شد و جميع اينها را در حضور تو در ميان خلق اظهار كرد و تو او را تقرير كردي و تسديد و تأييد كردي پس ما هم به اطمينان تو دانستيم كه او در دعواي خود صادق است و دانستيم كه چنانكه تو گفتهاي و لو تقوّل علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين. پس چون تو احقاق او را كردي و ابطال او را نكردي دانستيم كه او حق است چرا كه تو را عالِم و قادر و هادي و رؤف و رحيم شناختهايم و يقين داريم كه اصلاح عمل مفسدين را نميكني و اغراء به باطل نميكني و از همين قبيل مطالب را كه كسي بداند جواب را به هر زباني بگويد از او قبول خواهند كرد.
و همچنين در امامت ائمه طاهرين: اولاً نصِّ پيغمبر9 درباره ايشان بداند و ثانياً خوارق عادات و معجزات ايشان را و تقرير و تأييد و تسديد خداوند عالم جلّشأنه را، جواب را ميتواند داد و قبول خواهند كرد.
و همچنين در ولايت اولياء ايشان و براءت از اعداء ايشان و ساير امور دينيه را ميتوان جواب داد به تفصيل يا به اجمال اما تفصيل حال مخصوص علماء است كه از تفاصيل فرمايشات خدا و حجج او: خبر دارند و اما
«* رسائل جلد 2 صفحه 238 *»
اجمال مخصوص عوام است كه مسائل را از عالمي كه ايشان صفات او را بيان كردهاند گرفتهاند.
فرمودهاند: عرض ديگر اينكه مشهور است هنگام مردن و وقت احتضار شيطان به صورت خوب خوشي ظاهر ميشود با كوزه آب خوبي محتضر هم با كمال عطش خواهش آب ميكند ميگويد اگر به من ايمان ميآوري به تو آب ميدهم و الاّ فلا. عرض ميكنم در چنين وقتي با آن حالت پريشان و عطش مفرط و انقلاب و اضطراب كه خداوند حفظ فرمايد بر هركس چنين شخصي ظاهر شود چگونه خلاصي ممكن خواهد شد؟ وانگهي اسباب معرفتي نيست با آن حالت پريشان تميز چگونه داده ميشود اگر اين حديث صحيح است واي بر ما چگونه استخلاص از اين مهلكه عظمي حاصل ميشود مگر فضل و كرم پروردگار خداوند حفظ نمايد اگر چنين حديثي وارد شده و صحيح است مرقوم داريد و اسباب استخلاص و چاره او را هم مرقوم فرماييد كه در آن روز چاره اين درد بيدرمان شود.
عرض ميشود: كه از براي مستبصرين و مستضعفين هيچيك از قبيل اين هولها نيست به ادلهاي كه ذكر آن مناسب مختصرات نيست و لكن از براي كساني كه مستضعف نيستند و با اينكه ميتوانند دين را از روي بصيرت تحصيل كنند تحصيل نميكنند و دربند دين و مذهبي نيستند و به همينقدر قناعت كردهاند كه به دين پدر و مادر خود متمسك شوند و انا وجدنا آباءنا علي امة و انا علي آثارهم مهتدون مقال حال و حال مقال ايشان است و به حسب اتفاق تولد ايشان در ميان مسلمين شده و بالعرض مسلمان شدهاند و طينت ايشان طينت خبيثه است پس اسلام و ايمان عرضي ايشان را عديله يا ساير شياطين زائل ميكنند و كفر اصلي و خبث ذاتي ايشان را ظاهر ميكنند به هر حيلهاي باشد و همين جماعت بودند كه نكير و منكر دليل از ايشان مطالبه ميكردند و توحيد و نبوت را از ايشان قبول نميكردند و گرز آتشين بر سر ايشان ميكوفتند چنانكه در
«* رسائل جلد 2 صفحه 239 *»
فقره سابقه گذشت و آن عطش و انقلاب و ظهور شياطين اسباب زوال عرض اسلام است كه به واسطه بيمبالاتي به دين و مذهب مستحق شده و الاّ از براي اهل بصيرت در دين و مذهب و اعتناي به آن هرگز چنين چيزها روي نخواهد داد مايفعل اللّه بعذابكم ان شكرتم و آمنتم. و ماكان اللّه ليضيع ايمانكم و همينقدرها از براي امثال بندگان عالي كافي است.
و صلي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين در روز نهم شهر رمضان المبارك از شهور سنه 1300 تمام شد حامداً مصلياً مستغفراً.