تأملی در تاریخ…

 


      تاريخچه فن «تصحيح متن» در غرب و جهان اسلام


 


ادامه مطلب…


 

                   تاريخچه فن «تصحيح متن» در غرب و جهان اسلام


مقدّمه


اهميت احيا و تصحيح نسخه‏هاى خطى كه ذخاير معنوى و فرهنگى قلمروى زبان و
ادب فارسى و تمدن اسلامى به شمار مى‏رود بر هيچ كس پوشيده نيست، گرچه گاه به
دليل بخل گنجوران، پراكندگى دستنوشته‏ها در كشورها و عواملى از اين دست بخشى
از آن‏ها در گوشه و كنار جهان پنهان و دور از دسترس آرزومندان و مشتاقان مانده است
و به قول آقاى بديع‏الزمان فروزانفر، «بعضى كتب، فسانه سيمرغ است» اما با اين همه،
تلاش‏هاى پى‏جويانه مركز پژوهشى ميراث مكتوب در تعامل با مراكز فرهنگى ديگر
افق‏هاى روشنى را از احيا و بازسازى متون ارجمند نويد مى‏دهد. از جمله‏ى اين
تلاش‏ها، برگزارى نشست‏هايى است كه به امور نظرى اين مسئله مى‏پردازد. آن‏چه در
پى مى‏آيد، متن تلخيص‏شده‏ى سخنرانى «دكتر محمود اميدسالار، استاد دانشگاه
كلمبيا» است كه چندى پيش در چهلمين نشست مركز پژوهشى ميراث مكتوب ارائه
شد.


تاريخچه فن تصحيح متن


مقالات انگشت‏شمارى كه به زبان فارسى به فن تصحيح متن در مغرب زمين اشاره
كرده‏اند، هميشه داستان را از يونان باستان آغاز مى‏كنند. طبعاً چنين برداشتى سابقه‏ى
اين فن را در اروپا بيش از 2 هزار سال عقب مى‏برد و اين تصور را ايجاد مى‏كند كه
اروپاييان در اين مورد بيست قرن از مسلمين جلوترند كه اين گزارش‏ها صحيح نيست.


گفته‏اند كه پسيتراتوس كه حكمران و پايه‏گذار سيادت آتن بود، دستور دارد يك نسخه
رسمى از متن حماسه‏هاى هومر را فراهم آورند. پس از او لايكرگوس بر آن شد كه يك
نسخه از آثار دراماتيست‏هاى بزرگ يونان را در آرشيو آتن قرار دهد تا از سرعت فساد
متن كاسته شود. هدف آن‏ها از اين كار تنها اين بود كه از فساد بيشتر نسخ جلوگيرى
نمايند نه اين‏كه آن‏چه را كه در دست است، تصحيح كنند.


تصحيح ذوقى


تصحيح حماسه‏هاى هومر ابتدا در دوران هلنيسم در كتابخانه اسكندريه مصر آغاز شد.
اولين مدير كتابخانه اسكندريه كه متوجه اختلاف نسخه‏هاى گوناگون ايلياد و اديسه
شده بود به مقابله‏ى دست‏نويس‏هاى اين دو حماسه پرداخت تا متن اصلى را بازسازى
كند. زنودوت در اين كوشش مى‏خواست ابيات الحاقى را از متن خارج كند. او ابياتى را
كه مشكوك بود با علامت خاص خودش در حاشيه‏ى كتاب مشخص كرد سپس جاى
صحيح ابيات در متن را معين كرده و برخى تصحيحات قياسى را در حاشيه‏ى كتاب
انجام داد.


آن‏چه براى ما اهميت دارد، اين است كه در تمام اين دوران هيچ روش به
خصوصى براى مقابله و تصحيح اختراع نشده بود بلكه كارهايى كه اعمال مى‏شد
اساساً از نوع تصحيحاتى بود كه ما امروزه آن‏ها را تصحيح ذوقى مى‏خوانيم.


سال‏ها بعد با روى كارآمدن قسطنتين و آغاز پيشرفت ديانت مسيح  عليه‏السلام دوران
جديدى در تصحيح متن در اروپا آغاز شد و دانشمندان از فسادى كه در متن انجيل رخ
داده بود آگاه بودند و دربرطرف كردن آن مى‏كوشيدند.


رويكرد انتقادى


با فروپاشى كامل امپراتورى روم و فرو رفتن اورپا در تاريكى جهل قرون وسطايى،
تصحيح متن هم مانند ديگر تلاش‏هاى علمى به فراموشى سپرده شد. اين وضع تا
دوران رنسانس كه فعاليت‏هاى جسته و گريخته‏اى در مورد تصحيح متن آغاز شد، ادامه
داشت؛ اما اين فعاليت‏ها نيز نه ارزشمند بود و نه علمى.


تصحيح انتقادى به معنى اخص كلمه در غرب مرهون فعاليت‏هاى سه عالم
اروپايى است. پس از انقلاب كبير فرانسه بسيارى از نسخه‏هاى خطى نفيس به
كتابخانه‏هاى دولتى منتقل شد و طبعاً امكان دستيابى به آن‏ها نيز افزايش يافت.
«لاخمان» در آن زمان به تصحيح نسخه‏هاى زيادى دست زد.


بعضى‏ها مى‏پندارند كه پيروان تصحيح علمى نبايد ذوق و استنباط شخصى
خودشان را حين تصحيح در كار دخالت دهند و ضبطى به نظر آن‏ها صحيح مى‏آيد كه
تنها مبتنى بر روش علمى باشد. اما حقيقت اين است كه تصحيح علمى به شيوه‏ى
«لاخمان» با ملاحظه‏ى ذوق مصحح مخالفتى ندارد.


تجربه و استنباط


مصححان غربى از جديد و قديمشان، معترفند كه تصحيح بدون دخالت
استنباط، ذوق، تجربه و اجتهاد مصحح ممكن نيست و آن‏ها كوشش كرده‏اند كه
تصحيح حالت ماشينى و صورت مكانيكى به خود نگيرد. اما تلاش آنان به جايى
نرسيد و بلافاصله بعد از انتشار كتاب «ماس»، نظريات او مورد حمله‏ى شديد قرار
گرفت. «ژوزف بديه» نيز شيوه‏ى «لاخمان» را قبول نداشت.


به اعتقاد وى، مصحح بايد با توجه به خصوصيات صرفى و نحوى و دلايل
علمى قابل اطمينان، يك نسخه را به عنوان نسخه‏ى اساس انتخاب كند و به جز در
مواردى كه نسخه‏ى اساس غلط فاحش دارد، از آن طابع النعل بالنعل پيروى نمايد. اين
شيوه با اين كه تقريباً از مُد افتاده است، هنوز بين بسيارى از مصححان پيروانى دارد.


پيشگامى مسلمانان


بسيارى از محققان، پايه‏گذار علم تصحيح مدرن در ايران را «مرحوم قزوينى»
مى‏دانند كه اين شيوه را به هنگام سكونت در اروپا از غربيان آموخته بود. اين ادعايى
است كه دليلى بر درستى آن در دست نيست. همه از دقت و وسواس «علامه قزوينى»
آگاهيم ولى آيا ممكن است كه وى كوچكترين نكته‏اى در باب تصحيح متون از
اروپاييان گرفته باشد و در هزاران صفحه نوشته و يادداشت‏هايى كه از او باقى مانده يك
كلمه از اين مطلب ياد نكرده باشد و از غربى‏ها كه اين فن را به او آموختند تشكر نكرده
باشد؟


علامه هنگام رفتن به فرنگ، بيست و هشت ساله بود و بنابراين صاحب
تحصيلات قديم بوده و هنگام مهاجرت به اروپا نوجوان و مبتدى نبوده كه از نحوه‏ى
تصحيح ميان ادباى مسلمان بى‏اطلاع بوده باشد.


مسلمانان از همان قرون اول و دوم هجرى به تصحيح متن توجه داشتند و

علمايى مثل قزوينى، پيرو همان شيوه هستند كه نبايد حاصل كار آن‏ها در اين فن به
حساب فرنگى‏ها گذاشته شود يا زحماتشان ملهم از سبك تصحيح اروپايى وانمود
شود.


توجه مسلمانان به تحريف عبارات كتب در خود كلام اللّه مجيد نمونه دارد. كما
اين‏كه كلمه‏ى تحريف در قرآن در سوره‏ى نساء: من الذين هادوا يحرفون الكلم عن
مواضعه
و سوره‏ى بقره: و قد كان فريق منهم يسمعون كلام اللّه ثم يحرّفونه من
بعد ما عقلوه و هم يعلمون
ذكر شده است. مهمترين متون مسلمانان پس از قرآن، كتب
حديث است و به همين دليل علماى مسلمان در پاك‏سازى متن احاديثى كه از رسول
اكرم  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يا ديگر معصومان روايت شده است، بسيار دقت مى‏كرده‏اند و اين دقت هم
در ضبط استنساخ حديث بوده و هم در تصحيح متن حديث و هم در جرح و تعديل
روايات آن.


علماى مسلمان در تصحيح متن چند مطلب را مورد توجه خاص قرار داده‏اند:


1) اختلاف در روايات 2) افتادگى يا سقط 3) تصحيف و تحريف 4) تقديم و
تأخير 5) تكرار و دوباره‏نويسى 6) اشتباه در كتابت و اعراب‏گذارى.


روش مقابله


مسلمين هنگامى درباره‏ى جزييات تحريف و تصريف، رسالات و كتب
مى‏نوشتند كه اروپا در تاريكى جهل قرون وسطايى دست و پا مى‏زد و اكثر اهل كليسا
سواد خواندن و نوشتن نداشتند تا چه رسد به تحقيق و تأليف در فن تصحيح.
دانشمندان مسلمان حين تصحيح، نصّ نسخه‏ى اساس را از آن‏چه از راه بررسى
نسخه‏هاى ديگر به دست آورده بودند، متمايز مى‏كردند و معمولاً تصحيحاتى را كه از
متون جنبى گرفته بودند، با علامات خاص در حاشيه‏ى كتاب قيد مى‏كردند و فضلايى
كه بعدها به اين نسخ مراجعه مى‏كردند به حواشى كتب دقت وافرى داشتند. محدثان و
اهل علم، كتاب‏هايشان را به‏وسيله‏ى مقابله تصحيح مى‏كرده‏اند.


توجه علماى مسلمان به فن تصحيح در قديم الايام، اين ادعا كه تصحيح متن،
فنّى است كه از راه فرنگ به ايران وارد شد و فرنگى‏ها صورت علمى آن را ايجاد كردند
را رد مى‏كند. اين ادعا نه با تاريخ علم در اسلام مى‏خواند و نه با آن‏چه از تاريخ جوامع
فرنگى مى‏دانيم.


براى ادباى ايرانى و عرب در قديم الايام كتابى كه مى‏خواندند اين كه به خط
نويسنده است، يا به خط كسى كه از نويسنده كسب علم كرده مهم بود. به كيفيت متن كه
مى‏خواندند توجه داشتند. با وجود اين، ما در ايران و اَعراب در كشورهاى عربى، هنوز
خيال مى‏كنيم كه «شيوه‏ى علمى» يعنى شيوه‏ى غرب. اين‏گونه ادعاهاى بى‏اساس
صرفاً معلول عقده‏ى حقارت نفوس كشورهاى جهان سوّم در قبال ورود فرهنگ غربى
به خاورميانه است و پايه و اساسى در حقايق تاريخ ندارد و پيشگامى مسلمانان در اين
صناعت و فن، بديهى است.