بی خیال!

بعد از وفات شیخ احمد احسائی پیروان ایشان به چند گروه تقسیم شدند و البته مشخص است که کدام در جاده و کدام منحرف شده اند.


اما برخی هستند که می گویند: ما شیخ احمد احسائی را می شناسیم و به همین مقدار اکتفا کرده اند!!


یعنی دیگر کاری ندارند که شیخ چه می گوید و بعدی ها چه گفتند و یا چه خواهند گفت و یا…. فقط از “اسم” آگاهند نه از عقیده نه از منطق نه از کتاب ها نه نه نه……


شاید باور نکنید ولی من یکی از ایشان را در سفر به عتبات عراق (کربلا) مشاهده کردم.


 گفتم: اهل کجا هستی؟! گفت (حدود ۳۵ سال سن داشت): اجداد ما در احساء بودند ولی کم کم به عراق کوچ کرده ایم.


 گفتم: از شیخ احسائی چه می دانی؟


 گفت: نامش را شنیده ام. خودم را منسوب به شیخ می دانم. اما چیزی بیشتر نمی دانم.


 گفتم: کجای عراق هستید؟


 گفت: در “ذی قار” هستیم٬ اصلا محله به نام “حسائیه” است (همان احسائیه). گفتم: اگر امکان دارد آدرست را بنویس. بر روی برگه ای از دفتر تلفنش نوشت:



 


از او تشکر کردم. زیارتش را خواند٬ بلند شد و رفت.


 با خود اندیشیدم: در این عمر کوتاه “بی خیال” هم دیدیم!


راستی “بی خیال” و “بی خیالی” غیر از این است؟…


اگر چیز دیگری است مشتاق دانستنش هستم.