در این وجیزه، تلاش شده جلوههایی از حیاتِ نورانیِ مرحوم مقدس، زینالدین اَحسائی بحرانی قدّس الله روحه ارائه گردد. یادگاریِ عظیمِ این مرحوم، فرزند بزرگوارش عالم ربانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی اعلی الله مقامه است. فرزندی که سر منشأ تحولات فراوانی در عصر خود و تاریخ تفکر شیعی در دو سده اخیر گردیده است. اندیشههای ایشان موافقان و مخالفانی یافته و تنازعات اعتقادی درازدامنی پدید آورده است. نام مرحوم زینالدین، به برکتِ نام فرزندش احمد است که زنده و پاینده است.
- آل زینالدین
تاریخ، خانوادههای مهمی را در منطقه احساء ثبت کرده است. این خانوادهها، از نظر علمی و سیاسی جایگاه ویژهای داشتهاند و شخصیتهای سرشناسی به جامعه شیعی ارائه کردهاند. متأسفانه اثری از برخی زین خاندانها در منطقه احساء باقی نمانده است؛ از جمله آل السبعی در روستای «قارة» و آل ابنابیجمهور در روستای «تیمیة» و اسرة المحسنی در روستای «قُرَین.»
یکی از مهمترین خاندان آن منطقه، خاندان «زینالدین» است. آل زینالدین یعنی ذریه «شیخ زینالدین بن ابراهیم بن صقر بن ابراهیم بن داغر بن رمضان المطیرفی الأحسائی.» اینجاست که جایگاه مرحوم زینالدین در تاریخ احساء روشنتر میگردد.
اَصالت «آل زینالدین» به روستای «مطیرفی» در شمال احساء بر میگردد. برخی از افراد این خاندان به ایران سفر کردند و حدود سال 1209ق در کرمانشاه ساکن شدند.
افراد خانواده بر جمعآوری کتابها و تشکیل کتابخانه تأکید داشتند و با روشهایی همچون نوشتن کتاب، خریداری کتاب یا تألیف و تصنیف، این کتابخانه پُربارتر میشد. هر یک از افرادِ شاخصِ خانواده مُهر مخصوصی داشت که امروز بر کتابهای بهجایمانده ملاحظه میشود.
شاخصترینِ افراد خانواده و به تعبیری عماد این خاندان، عالم ربانی مرحوم شیخ احمد اَحسائی اعلی الله مقامه است. از ایشان پنج مُهر شناسایی شده است.
افرادِ سرشناسِ دیگر این خاندان عبارتند از: مرحوم شیخ صالح بن شیخ زینالدین احسائی، مرحوم شیخ علی بن شیخ صالح بن شیخ زینالدین احسائی ،مرحوم شیخ محمدتقی بن شیخ احمد احسائی، مرحوم شیخ علینقی بن شیخ احمد احسائی، مرحوم شیخ عبدالله بن شیخ احمد احسائی، مرحوم شیخ حسن بن شیخ احمد احسائی، مرحوم علیاکبر بن شیخ محمدتقی بن شیخ احمد احسائی، مرحوم شیخ یوسف بن حسن بن شیخ احمد احسائی، مرحومه مریم بنت شیخ علی بن شیخ احمد احسائی.
جالب توجه است که فرزند مرحوم شیخ صالح احسائی نیز مزین به نام «زینالدین»است.
خداوند متعال بر درجات مرحوم زینالدین احسائی بیفزاید که ذریهای چنین نورانی خدا به او ارزانی داشت و منشأ خیرات و برکات علمی برای جامعه تشیع گردید.
- موقعیت اجتماعی مرحوم زینالدین
اخیراً سندی تاریخی ملاحظه شد که ما را اندکی با موقعیت اجتماعی مرحوم زینالدین آشنا میکند. به نظر میرسد این مرحوم در حلّ اختلافات اجتماعیِ «مطیرفی» نقش پررنگی داشتهاند؛ از نوشتن اسناد و حل مشکلات و رفع نزاعات.
این سند تاریخی که به خط و قلم مرحوم زینالدین است، سندی برای فروش زمینی زراعی است که در 6 ذوالقعده 1183ق نگاشته شده است. متأسفانه به علت مرور زمان و بعضی آسیبها همه بخشهای این سند قابل خواندن نیست؛ اما دریچهای به موقعیت اجتماعی این مرحوم برای ما میگشاید. (تصویر این سند به پیوست این مقاله تقدیم میشود.)
- موقعیت علمی مرحوم زینالدین
در اجازههای علماءشیعه به شیخ مرحوم اع، از والدِ این بزرگوار با عنوان «شیخ زینالدین» یاد شده است و در حوزات علمیه، این لقب را بر شخصی اطلاق میکردهاند که حایز مراتب علمیه باشد.
عالم ربانی مرحوم حاج سید محمدکاظم رشتی اعلی الله درجاتِه هنگام یاد از والد شیخ اع، از لقب «مقدس» استفاده فرمودهاند که به درجات عالی زهد و تقوای او اشاره دارد. یکی از عبارات سید مرحوم اع چنین است:
«و بذلك افتی شيخنا و مولينا و سندنا و استادنا الشيخ احمد بن المقدس الشيخ زين الدين الاحسائی.»
ما نیز به تبعیت از تعبیر این بزرگوار این لقب را در عنوان وجیزه به کار بردیم.
در بعضی منابع، مرحوم شیخزینالدین را چنین معرفی کردهاند: «و اما ابوه شیخ زینالدین کان عالماً عاملاً کاملاً.» (مقدمه رساله شاهزاده، تحقیق شیخ عبدالمنعم العمران.)
با توجه به اشعار شیخ مرحوم اعلی الله مقامه به نظر میرسد مرحوم شیخ زینالدین شاعر هم بوده است و در مدح و رثاء اهلالبیت اشعاری سروده است. در ادامه، به تعبیرات شیخ مرحوم اع دراینباره اشاره خواهیم کرد.
- ارتباط فرزند با پدر
شیخ مرحوم اع جریانی را در زندگینامه خود نقل کردهاند که میتوانیم آن را از نخستین نشانههای ارتباطی علمی و درسی میان این فرزند و پدر قلمداد کنیم.
این بزرگوار در کودکی، پس از شنیدن اشعاری در مدح اهلالبیت علیهمالسلام به روستایی نزدیکِ روستای مطیرفی رفته و از پسر دختر عموی مادرشان درباره آموختن علم نحو پرسیدند. او کتاب عوامل جرجانی را معرفی کرد. ایشان میفرماید:
كتابش را از او گرفته از روي آن نوشتم. ولي خجالت ميكشيدم كه به پدرم بگويم كه ميخواهم نحو ياد بگيرم زيرا خيلي باحيا و خجالتي بودم… در اينوقت فكري به خاطرم رسيد. به خانه رفتم و جايي كه معمولاً پدر و مادرم آنجا مينشستند رفته و همانجا خوابيدم و كاغذهايي كه عوامل جرجاني را در آن نوشته بودم طوري در دستم گرفتم كه پيدا باشد. اول مادرم آمد و من خود را به خواب زده بودم بعد پدرم وارد شد و به مادرم گفت اين كاغذها چيست كه در دست احمد است مادرم گفت نميدانم پدرم گفت آنها را به من بده من هم طوري كه مادرم نفهمد دستم را سست كردم كه كاغذها را بردارد. مادر كاغذها را به پدر داد پدر گفت اين رساله نحو است؛ از كجا آورده؟ مادرم گفت نميدانم. پدرم گفت كاغذها را جاي اولش بگذار. وقتي مادرم ميخواست كاغذها را دوباره در دست من بگذارد دستم را طوري كه نفهميد سست كردم مادرم هم كاغذها را در دستم گذارد. بعد از چند لحظه مثل كسي كه خواب بوده، بيدار شدم و نشستم و كاغذها را پنهان كردم و اينچنين وانمود كردم كه دوست ندارم پدر و مادرم آن كاغذها را ببينند. پدرم گفت اين كتاب نحو را از كجا آوردهاي؟ گفتم خودم نوشتهام. گفت ميخواهي نحو بخواني؟ گفتم بله. و اين حرف بياختيار بر زبانم جاري شد. چون به قدري از پدرم حيا ميكردم كه «بله» گفتن را در جواب او خيلي كار زشتي ميدانستم ولي خداوند متعال اين كلمه را بياختيار بر زبانم جاري ساخت.
از فردا پدرم به من خرجي داده به روستاي «قُرَين» نزد شيخ محمد فرستاد و با همان پسري كه نامش شيخ احمد و از اقوام خودمان بود مشغول درس خواندن شدم و كتاب «عوامل» و «اجروميه» را پيش شيخ محمد خواندم.
گونه دیگری از این ارتباط، در اشعار شیخ مرحوم اع متبلور است. در نوع قصاید شیخ اع به نام «زینالدین» اشاره شده و در مواضعی برای او دعا کردهاند:
1.اَحْمَدٍ نَجلِ زینالدّین عَبْدِكُمُ ** * ** تَقَبّلوا یٰا بَنی طه وَ یَاسینَا
2.اِبْنُ زینالدّینِ جئنَاك و مَنْ *** ** قَدْ عَنَانی اَمْرُهُ فِی الوَفْدِ
3. فاحمدٌ نجلُ زینالدّین عبدُكمُ ** * ** علی المحبّةِ مخلوقٌ و منجولُ
4. و العبدِ زینالدینِ فی حُبِّكمْ ** * ** ابی و اُمّی یا اُهَیْلَ الْجَدَا
5.و تَشْفَعُوا لی و زینِالدینِ وَالِدِیَ ** * ** الَّذی رَثَاكُمْ وَ اُمّی ثُمّ لِلْجَارِ
6. و انّی بحمدِ اللّٰهِ اَحْمَدُ فیكُمُ ** * ** نظامی و زینالدّینِ ینعاك رَاثِیا
اَبی فانظرونا و الاَخِلَّاءَ فیكمُ ** * ** و مَنْ قَدْ عَلِمْتُمْ مِنْ اَحِبَّایَ دَانِیَا
7. كذلكَ زینالدّینِ وَالِدِیَ الَّذی ** * ** رَثاكُمْ وَ اُمّی ثمَّ اَهْلی وَ صَاحِبی
8. اِذَا قامَ ذُو السُّلْطانِ وَالی دِمائِهمْ ** * ** بخافقةٍ جالٍ بكُلِّ مُسَوَّمِ
هُنَاكَ ابنُ زینالدِّین احمدُ یَرْتجی ** * ** دِرَاكاً یُرِی فی المُقْدِمین تَقَدُّمی
و صَلِّ علی الْاَطْهَارِ المُحَمَّدٍ ** * ** وَ شیعَتِهِمْ یَا ذَا الجَلالِ و سَلِّمِ
این بزرگوار خود را «ابن زینالدین» نام میبرند و در توسلات خود به اهلالبیت علیهمالسلام از آن مرحوم نیز یاد میکنند و برای خود و او طلب شفاعت میکنند. به محبتِ «زینالدین» به ساحت معصومین تصریح کردهاند و در چند موضع به رثاء زینالدین در مصائب آلالله اشاره دارند. روشن نیست که منظور از رثاء این است که آن مرحوم اشعاری در رثاء سروده است یا منظور عزاداریِ زینالدین در مصائب خاندان عصمت و طهارت است.
گونه دیگری از ارتباط، نامبردن از «زینالدین» است در ابتداء یا انتهاءتصنیفات خود. تعبیر «و بعد یقول العبد المسکین أحمد بن زینالدین» آشنای اهل مطالعه است. در گذشته، نوعاً نویسندگان نام پدر خود را قید میکردند و روشی مرسوم بوده است؛ اما با توجه به عُلقه شیخ اع و مرحوم «زینالدین» به ذکرِ نامِ پدر، میتوانیم نگاهی فراتر از یک روش مرسوم داشته باشیم.
در ادامه به گونه دیگری از این ارتباط اشاره میکنیم. پیش از این اشاره شد که شیخ مرحوم اع مُهرهایی داشتهاند که سجع آن نام شریف ایشان بوده است. در چهار مُهر از این پنج، نام «زینالدین» ملاحظه میشود.
ا. اقلّ موالی أحمد بن زینالدین
ب. احمد بن زینالدین 1203ه
ج. عبده أحمد بن زینالدین
د. أحمد بن زینالدین
ه. أحمد الأحسائی.
در پایان اینکه شیخ مرحوم اع در زندگینامه خود برای والد خود چنین دعا میکند: « قدس الله روحه و نور ضريحه.»
سرور معظم حفظهالله میفرمایند:
«خدايا در اين شب تو را میخوانيم به حق مهدی صلوات اللّه عليه كه روح و بشارت نازل بفرمايی بر روح پاک زين الدين و مادر مكرمه آن بزرگوار آن دو بزرگوار را در اين شب متنعم فرمايی به نعمتی كه آن نعمت خاص ايشان باشد به فضل شيخ مرحوم اعلی اللّه مقامه و به عنايت و توجه امام زمان صلوات اللّه و سلامه عليه و عجل اللّه تعالی له الفرج. خدايا روح آن دو بزرگوار را شاد كن، روح و بشارت بر روح مطهرشان نازل كن.
شيخ مرحوم علاقه دارند به زين الدين نوعاً در مراثی خودشان وقتی كه ميخواهند طلب عنايتی بكنند از پيشگاه مقدس حسين صلوات اللّه و سلامه عليه، مقدم بر همه زين الدين را نام میبرند… زين الدين پدر اين بزرگوار حق بر گردن ما دارد و مادر مكرمهاش حق گردن ما دارد بايد دعا كنيم درباره آن دو بزرگوار همانطور كه خود شيخ مرحوم اعلی اللّه مقامه ياد میفرمايند… .»
- نقل حدیث سرداب غیبت
یکی از یادگاریهای مرحوم مقدس، مرحوم زینالدین احسائی اع نقل روایتی درباره امام زمان صلوات الله علیه است. صاحب صحیفةالابرار این روایت را به نقل از پدر خود، از شیخ مرحوم، از مرحوم زینالدین نقل کرده است. در این وجیزه به ترجمه عبارات صحیفة الابرار اکتفا میکنیم:
حديث كرد مرا پدرم خدا او را رحمت كند از استادش كه مورد اعتماد و اطمينان او بوده بزرگ حكماي الهي شيخ احمد فرزند زين الدين احسائي خدا بر پاكيزگي جانش افزايد از پدر مقدسش، زين الدين فرزند ابراهيم از كسي كه براي او نقل نمود اين كه: حجّت صلوات اللّه عليه نزد مردي آمد كه برد (قطيفه ـ حوله) ميبافت. پس نزد او نشست و به نورد (چوب دستگاه بافندگي) آن بافنده تكيه داده و فرمود: دخترت را تزويج من كن. آن مرد گفت: من شما را نميشناسم كه از كدام مردم هستيد. شما كيستيد؟ فرمود: پرسش نكن، اگر دوست داري كه دخترت را تزويج من كني بكن. مرد گفت: با مادرش مشورت كنم.
پس برخاست و داخل خانهاش شد تا با همسرش مشورت كند. پس برگشت و آن شخص را نديد و به برد نگاه كرد و ديد كه بافتن آن تمام شده و نگاه به نورد كرد ديد همان جايي كه آن شخص تكيه فرموده بود سبز شده و برگ از آن روييده و اين اشعار بر آن نوشته شده است:
اي سؤالكننده از مبدء اسم من و نسب من، به اين زودي خبر ميدهم تو را از كلام و خوبي سخنم. منم فرزند مني و دو مشعر (عرفات ـ مشعر) و زمزم و مكه و خانه عتيق باعظمت خدا. جدّ من پيغمبر هدايتكننده است و پدرم علي است كه ولايت او بر هر مسلماني واجب و لازم گرديده و مادرم بتول است كه از نور او همهچيز روشن گرديده و در هنگامي كه او را توصيف نماييم نظير مريم است. و دو سبط رسول اللّه عمو و پدر من ميباشند. و بعد از آن دو، نه ستاره درخشان كه پاكيزگان هستند. ايشان پيشوايان اين خلق بعد از پيامبرشان بودهاند. اگر تو نميداني اين را پس بدان.
و كسي كه به ريسمان ولايت ايشان چنگ زند در روز بازگشت به وسيله ايشان رستگار گرديده و در نعمت بسر خواهد برد. من هستم علوي، هاشمي آن كسي كه ترس او را از ميان مردم خارج نموده و روزگار كارش اين چنين است كه مردان شايسته الهي را از ميان مردم خارج ميكند. و زمين و فضا با همه اين فراخيش بر من تنگ گرديده و نميتوانم با نردباني هم به آسمان بالا روم. و اين زميني كه من روي آن اين اشعار را نوشتم به خط خودم از ملك من بدان و اگر خواهي به آن اقرار كن و بفهم).
بعد امام علیهالسلام دستور نوشتن و ترسيم نقش مقدس اسم اعظم (نقش شرفالشمس) را ذكر ميفرمايد و بعد فشردهاي از آثار اين نقش مقدس را بيان ميفرمايد كه: (اي كسي كه اين اسم ارزنده و باارزش را همراه خود داري به وسيله آن از همه ناپسنديها خود را نگاه دار كه از آنها سالم خواهي ماند، پس نه مار نزديك تو خواهد شد و نه عقربي خواهي ديد. و نه شيري غرشكنان به تو نزديك شود. و نترس از نيزه و نه از ضرب شمشير و نهراس از گرز و نه از انداختن تيرها).
آنگاه امام علیهالسلام دوباره ميپردازند به ذكر فضائل آن كساني كه اين رموز مقدسه به آنها اشاره دارد: (ايشانند سورههاي طور و شوری و حج و نساء. ايشانند درخت طوبي در نزد كسي كه فهم و فراست دارد. و صلوات فرست بر برگزيده از خاندان هاشم و عترت او اي خداي صاحب جلال و درود بفرست.
فرمود شيخ (خدا بر پاكيزگي جانش افزايد) كه پدرم (خدا او را به رحمتش فرو گيرد) گفت و نقل شده كه همين كه آن مرد بافنده آمد و به دكان خود نگاه كرد ديد كه زمين شكاف يافته است زيرا آن حضرت علیهالسلام در آن شكاف فرود آمده و غايب گرديده است و آن محل همان سردابي است كه در سرّمنرأی (سامراء) تاكنون موجود است و در آنجا حضرت علیهالسلام زيارت ميشود.)
در اين حكايت سرّ اين كه سرداب را سرداب غيبت گفتهاند روشن ميشود.
سید مرحوم اعلی الله مقامه نیز به این نقل اشاره فرمودهاند و باز هم از مرحوم زینالدین با «لقب» مقدس یاد میکنند:
«…و مرادنا في هذا المقام بيان بعض ظهورات ذلك الاسم قال مولينا الحجة المنتظر عجل الله فرجه علي مارواه شيخي و ثقتي و استادي اطال الله بقاه عن ابيه المقدس زينالدين بن ابرهيم عمن رواه عن الحجة علیهالسلام في حديث… .» (جواهر الحکم، ج3، ص93)
- تاریخ حیات و وفات
در این وجیزه به زوایایی از آنچه با زندگی این پدر مرتبط است، اشاره کردیم و اذعان داریم که متأسفانه تاریخ مفصلی از زندگی این مرحوم در دست نیست و باید به بعضی نشانهها از زندگی ایشان اکتفاء کنیم؛ لعل الله یحدث بعد ذلک امرا. از اینرو تاریخ ولادت و وفات این مرحوم نیز مشخص نیست.
با توجه به ولادت شیخ مرحوم اع در سال 1166ق، میدانیم این پدر قبل از این تاریخ ولادت یافته است و طبق سند مبایعه زمین زراعی، در سال 1183ق زنده بوده است.
مطابق اجازه مرحوم شیخ جعفر کاشفالغطاء به شیخ مرحوم، وفات شیخ زینالدین قبل از ذیالقعده سال 1209 ق بوده است؛ چراکه مرحوم کاشفالغطاء در اجازه خود نوشته است: «الشیخ احمد بن المرحوم المبرور الشیخ زینالدین.»
- بیحرمتی صاحب هدیة النملة به مرحوم زینالدین
شیخ مرحوم اعلی الله مقامه در اوساط علمی و در کتب تراجم به «احمد بن زینالدین» شناخته شدهاند. اما یکی از دشمنان عقیدتی این بزرگوار به شکلی عجیب از شیخ اع یاد کرده است.
صاحب هدیة النملة الی رئیس الملة در موضعی که از شیخ اع یاد میکند، مینویسد:
«و صرّح بتمام ذلک ابنصقر فی شرح العرشیة و الرسالة العلمیة و شرحالزیارة.»
این دشمن عقیدتی، برای مقابله با حدیث «الاسماء تنزل من السماء»، نام «احمد» را نادیده گرفته که از شیخ اع تمجیدی نکرده باشد و نام «زینالدین» پدر این بزرگوار را هم نادیده گرفته که به معنای زینت دین است و نام جدّ این بزرگوار «ابراهیم» را هم نادیده گرفته که مبادا این بزرگوار «آل ابراهیم»خوانده شوند، و نام جدّ دورترِ ایشان را انتخاب کرده که «صقر» باشد و تعبیر آورده است به «ابنصقر.»
غافل از اینکه از تقدیر الهی فراری نیست و «صقر» به معنای باز شکاری و شاهین است و حضرت سیدالشهداءعلیهالسلام به عمرو بن عاص فرمود: «بغاث الطیر اکثرها فراخا، و ام الصقر مقلاة نزور.» پس فرزند صقر است که یگانه و اوحد است و «شیخ اوحد» نام اوست. همچنان که نام «شیخیه» و «کشفیه» را نیز مخالفان عقیدتی بر پیروان شیخ اع گذارند و نامگذاری خوبی است . سید مرحوم اع در دلیلالمتحیرین به معنای کشفیه اشاره فرموده و میفرمایند:
«هم المسمون بالكشفیة لان الله سبحانه قد كشف غطاء الجهل و عدم البصیرة فی الدین عن بصائرهم و ابصارهم و انجلت ظلمة الریب و الشك عن ضمائرهم و اسرارهم و هم الذین كشفت عن ابصارهم الغشاوة و عن قلوبهم الزیغ و الغباوة و هم الذین كشفت عن قلوبهم ظلمة الشكوک و الشبهات و ظهر النور الحق فیها بالدلائل الواضحات و البراهین اللائحات و هم الذین لیست قلوبهم فی اكنّة و قد كشف الله سبحانه عن بصیرتهم فی الدین كل فتنة و هم الذین انار الله قلوبهم بنور الهدایة و هم الذین فتح الله مسامعهم و ابصار قلوبهم و سرائرهم بالمعرفة و التوحید و التجرید و معرفة النبی صلی الله علیه و آله و الائمة علیهمالسلام الذین هم اركان التوحید و هم الذین قد كشف الله عن اعین قلوبهم الغین و ازال عنها الرین و المین فعرفوا الاشیاء كما هی و ما لمیعرفوها سلّموا علمها الی العالم بها و اعترفوا بالعجز و القصور كما هو شأن اهل الامكان و الاكوان و الاعیان.»
به هر روی صاحب هدیة النملة خواسته توهین کند؛ ولی نور منسوب به خدا خاموششدنی نیست.
این وجیزه را با عبارت عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع به پایان میرسانیم. ایشان در آخر یکی از رسائل خود میفرمایند:
«فأختم رسالتی هذه بدوبیتی فی وصف الشیخ اعلی الله مقامه فقال الشاعر: لزین الدین احمد نور فضل، تضاء به القلوب المدلهمة؛ یرید الحاسدون لیطفئوه، و یأبی الله الا انیتمه.»
سید محمدصادق موسوی
12 رجب المرجب 1441
16اسفند 1398
سند مبایعه زمین زراعی به دستخط مرحوم زینالدین احسائی ره
(با تشکر از الشیخ محمدعلی الحرز برای معرفی سند)