رساله ذهبیه یا طب الرضا علیه‌السلام

رساله ذهبیه یا مذهَبه نوشته‌ای است با مضمون طب و پزشکی منسوب به حضرت رضا صلوات الله علیه که به درخواست مأمون عباسی نوشته‌اند. گفته‌اند روزی در یکی از نشست‌های علمی که مامون تشکیل داده بود و عده‌ای طبیبان و فیلسوفان آن روزگار جمع بودند، از جمله شخصی یوحنا نام، که نصرانی بود و هارون الرشید او را مامور کرده بود که کتاب‌های کهن پزشکی که در بلاد روم وجود دارد به عربی ترجمه کند و نوشته‌اند منصب امین دار الترجمه به او واگذار شده بود. نوشته‌هایی هم دارد از جمله کتاب الاودیة، کتاب الاغذیة، کتاب الفصد و الحجامة. و همچنین جبرئیل بن بُختیشوع که از پزشکان نامدار عباسیان بود. جعفر برمکی بعد از درگذشت پدر این شخص، او را نزد هارون برد و پزشک خاص هارون شد و در آن مدت در بغداد، حشمت و جاه و جلال پیدا کرد و در دربار هارون مقام ارجمندی یافت. کتاب‌هایی هم دارد از جمله الروضة الطبیة که در سال 1927م هم به چاپ رسیده. همچنین یک پزشک هندی به نام صالح در همان مجلس حاضر بود ابن ابی اصبعیة در عیون الأنباء حکایت عجیبی را از او درباره درمان ابراهیم بن صالح پسر عموی هارون پس از غسل و کفن نقل کرده. (جستارهایی در اعتبارسنجی و فهم روایات طبی، تهران: انتشارات طب سنتی ایران، 1396، ص282)

اینها در آن مجلس حاضر بودند. معرفی‌ای اجمالی از این افراد عرض شد که بدانیم در حضور چه افرادی این نشست و گفت و گو انجام شده. مامون و دیگران غرق در بحث بودند و از طبایع بدن انسان و ساختار بدن بحث می کردند. حضرت رضا علیه‌السلام بدون آنکه سخنی به زبان بیاورند، ساکت نشسته بودند. مأمون از حضرت خواست که وارد گفت و گو شوند. حضرت فرمودند من در این باره تجربیاتی دارم که درستی آن با امتحان و آزمایش و گذشت زمان و استفاده از تجربیات و سخنان گذشتگان به دست آمده و عذری برای رها کردن و وانهادن این تجربیات وجود ندارد. همین‌ها را به همراه برخی دیگر از نکته‌های مربوط به آن در یک رساله جمع خواهم کرد.

نوشته‌اند آن روز مامون عازم بلخ بود و به سرعت خارج شد و رفت و حضرت در شهر باقی ماندند، ظاهراً مرو بوده و نیشابور هم گفته‌اند. مأمون از بلخ نامه‌ای به حضرت نوشت و خواست که به وعده عمل بفرمایند. حضرت رساله‌ای در این باره نوشتند. وقتی به مأمون رسید، خوشحال شد و دستور داد آن را با آب زر بنویسند. از این رو به رساله ذهبیه شهرت پیدا کرده است.

متن کامل این رساله در جلد 62 بحارالانوار نقل شده و مرحوم مجلسی شرح و توضیح داده است.

بعضی گفته‌اند با توجه به اینکه رساله‌ای به نام ذهبیه یا طب الرضا در مصادر کهن شیعه نقل شده، بنابراین احتمال صدور رساله‌ای به این تفصیل از حضرت رضا منتفی نیست. مرحوم مجلسی هم نوشته است: فظهر ان الرسالة کانت من المشهورات بین علمائنا و لهم الیها طرق و اسانید. (ص 309 از جلد 62 بحار.) خود ایشان دو سند برای رساله ذکر می‌کند البته به نحو وجاده و طریق شیخ طوسی نجاشی ابن شهرآشوب و منتجب الدین را نقل می‌کند و بعد هم همین عبارتی را دارد که اشاره شد.

مرحوم نوری در مستدرک الوسائل جلد 19، ص227 می‌نویسد:

قلت: الرسالة کما ذکره (المرحوم المجلسی) من المشهورات و کفی فی ذلک شرح السید الراوندی علیها و تصریح المحقق الثانی بانها منه علیه السلام و اما تضعیف النجاشی وابن الغضائری و العلامة و ابن طاووس تبعاً لهما لمحمد بن جمهور فیمکن تضعیفه و لو بوجه لایضر باعتبارها، و ذلک من وجوه… .

برخی این رساله را نخستین رساله جامعی دانسته‌اند که بعد از اسلام در طب و بهداشت نوشته شده. از همان آغاز کار نسخه‌های متعدد از این رساله تهیه و در گنجینه‌ها و خزائن ملوک نگهداری شد و بعد از آن نیز  از  سده چهارم هجری تا کنون ازآن نسخه‌ها برداشتند و بر آن گزارش‌ها نوشته اند. به فارسی و عربی و اردو طبع شده و به زبان‌ها ی دیگر هم گزارش‌هایی از آن ارائه شده است. نسخه‌های مخطوطی که از این رساله در دست است اقلا بالغ بر پنجاه نسخه است و شرح‌های متعددی هم بر آن نوشته شده. به چند شرح و ترجمه این رساله اشاره می‌کنیم:

1.ترجمة العلوي للطب الرضوي، للسيد ضياء الدين أبي الرضا فضل الله ابن علي الراوندي، المتوفى بعد سنة 548 ه‍.

2.ترجمة الذهبية للمولى فيض الله التستري الماهر بالطب والنجوم في عصر فتح علي خان وحكومته بتستر.

3.ترجمة الذهبية للمولى محمد باقر المجلسي.

4.عافية البرية في شرح الذهبية، للميرزا محمد هادي بن محمد صالح الشيرازي، ألفها في عصر السلطان حسين الصفوي.

5.شرح طب الرضا (عليه السلام) للمولى محمد شريف الخاتون آبادي، ألفه حوالي سنة 1120 ه‍.

6.ترجمة الذهبية للسيد شمس الدين محمد بن محمد بديع الرضوي المشهدي، فرغ من تأليفها سنة 1155 ه‍.

7.شرح طب الرضا (عليه السلام) للسيد عبد الله شبر، المتوفى سنة 1242 ه‍.

8.شرح طب الرضا (عليه السلام) للحاج المولى محمد بن محمد حسن المشهدي، المتوفى سنة 1257 ه‍.

9.شرح طب الرضا (عليه السلام)، للمولى نوروز علي البسطامي.

10.المحمودية للحاج ميرزا كاظم الموسوي الزنجاني، المتوفى سنة 1292 ه‍.

11.ترجمه و شرح رساله ذهبیه از ملا فیض الله عصار شوشتری (نوشته شده به سال 1078ق)

12.رساله ذهبیه از ملا محمد شریف خاتون آبادی (نوشته شده به سال 1120ق)

13.ترجمه ملا محمد مؤمن قزوینی (نوشته شده به سال 1125ق)

14.ترجمه ای از سید شمس الدین محمد رضوی مشهدی (نوشته شده به سال 1135ق)

15.شرح احمد هندی به زبان اردو

16.شرح ذهبیه از محمد باقر بن محمدحسین مشهور به غلام مکنون و ده ها شرح دیگر

17.از جمله شرح مرحوم مجلسی در بحارالانوار.

18.و یک ترجمه کهن از این رساله در سال 614ق نوشته شده به خط مترجم، ابو علی حسن بان ابراهیم سلماسی.

اما بررسی رجال حدیث و بعضی قراین درون متنی باعث شده که برخی در صحت انتساب این رساله تردید کنند.

البته می‌دانیم میان شیعه در برخورد با احادیث مشرب های مختلف فکری است. به خصوص در برخورد با روایات طبی، مشرب اخباری با مشرب اصولی مختلف است. به طور خلاصه، در رویکرد اخباری در معتبر شمردن احادیث طبی یک وسعتی است، همچنین تکیه بر فهم ظاهری عرفی از این احادیث و پرهیز از پیچیدگی‌های اصولی، یکی دیگر از مشخصه های رویکرد اخباری در برخورد با روایات طبی است. سومین مشخصه ارائه گزاره‌های جدا جدا و بدون اصرار برای رسیدن به یک رابطه نظام‌مند است.

اما اصولیین در برخورد با احادیث طبی نخست همان سخت‌گیری‌هایی را دارند در اعتبارسنجی احادیث استفاده می‌کنند. فراتر از اعتبار سنجی، در بحث فهم روایت به اقسام دلالت‌ها توجه می‌کنند و به تفاوت عرف عام و خاص و اقسام مجاز و… می‌پردازند. و بعد هم به دنبال به دست آوردن یک نظام کلی در این روایات هستند. (جستارهایی در اعتبارسنجی و فهم روایات طبی، تهران: انتشارات طب سنتی ایران، 1396، ص18)

هم زمان با اوج گسترش علم اصول و علم فقه (دوره وحید بهبهانی و شیخ محمد حسن صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری) بزرگان مکتب استبصار اعلی اللّه مقامهم به طور تدریج به نقطه‏های ضعف دو روش فقهی اخباری‏ها و اصولی‏ها اشاره نموده و احیاناً به نقد علم اصول متداول آن زمان پرداختند.

مرحوم شیخ اوحد احسایی اعلی اللّه مقامه که با صاحب جواهر و سید مهدی بحرالعلوم معاصر بود برخی از مباحث اصول و فقه را مورد بررسی قرار داد. بر تبصره علامه حلّی (که فقه مختصری است) شرحی نوشت (گرچه ناتمام است) که سید بحرالعلوم را به شگفت آورد. مرحوم سید جلیل محمد کاظم رشتی اعلی اللّه مقامه رساله‏هایی را در نقد و تجزیه و تحلیل برخی از مباحث اصول تصنیف فرمود. نوبت به مرحوم حاج محمد کریم کرمانی اعلی اللّه مقامه که رسید روی جهاتی به طور تفصیل علم اصول را از ابتدا تا انتها مورد نقد و انتقاد قرار داد و بر «نتایج الاصول» سید ابراهیم قزوینی که از کتاب‏های درسی حوزه‏های آن زمان بود شرحی مفصّل مرقوم فرمود. و در همه مباحث آن نظر مکتب استبصار را اظهار داشت و آن‏چه را از «اصول» و «نصوص» قرآنی و روایی و قواعد محکم و بدیهی عقلانی در این زمینه استفاده می‏شد به طور مستدل روشن نمود.( «علم اصول» از نظر مكتب استبصار عبارت است از آشنا شدن با أوامر خداوند به آن‏چه محبوب او است، و نواهی او از آن‏چه ناپسند او است و چگونگی این دستورها در مقام تشریع و نتیجه آن آشنایی با وظایف بندگان با خداوند، و چگونگی این دستورها در مقام تشریع و نتیجه آن آشنایی با وظایف بندگان با خداوند و چگونگی انجام آن وظایف می‏باشد كه این نتیجه همان «علم فقه» است.)

بزرگان دین اعلی الله مقامهم به گونه دیگری با روایات برخورد می کنند. یکی از مبانی بزرگان دین اع دلالت متن است.  شیخ مرحوم اع در توثیق سند زیارت جامعه کبیره چند علت را ذکر می فرمایند. نخست: اعتماد الشیخ الصدوق علیها لایراده ایاها فی کتابه الفقیه الذی جعله حجة بینه و بین الله، فاعتماده علیها من المرجحات عندنا و من القرائن المقویه.

دومین علت: لِتَلَقِی الفرقة المحقة لها بالقبول. اینکه شیعه امامیه این زیارت را قبول کرده است.

سوم: مع ما اشتملت علیه الفاظها من البلاغة و الفصاحة و المعانی و الاسرار التی یقطع العارف بها انها کلام المعصوم و لایصدر مثلها عن غیره. خود دلالت متن، یکی از راه های توجه به روایت است. در جای دیگر می فرماید: وجه تحققها ما اشرنا الیه من مقبولیتها عند الکل و ما اشتملت علیه من الظواهر الزاهره و البواطن الباهره و خفایا الدنیا و الٰاخره .

سید مرحوم اع در یکی از مباحثشان درباره شرایط شخص فقیه می‌فرماید:

منها انه یعرف العلوم الثلاثه المعانی و البیان و البدیع لیکون کاملا فی اطوار الفصاحه و البلاغه حتی یحصل و یفتح له باب فی تمییز کلام المعصوم علیه السلام عن کلام غیره لا بالسند.

مرحوم آقای شریف طباطبائی اع در شرح رساله مفضلیه می‌فرماید این روایت نیاز به تصحیحات رجالی ندارد: و المراد ان امثال هذه التعبیرات مطابقة لسائر تعبیراتهم التی صدرت فی بیان التوحید فی شرح آیة من الکتاب المجید فلا تحتاج ان شاء الله فی تصحیحها بقواعد علم الرجال المستحدث الذی سمعته من افواه الرجال… .

همچنین در شرح دعاء رجبیه، به مناسبت بیان می‌فرمایند که فقرات خطبة البیان، کاملاً مطابق با زیارت مطلقه حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه است و هر دو از یک مصدر (اهل بیت علیهم‌السلام)‌صادر شده است؛ اگرچه تعبیرات، مختلف است. در زیارت مطلقه عرض می‌کنیم: بكم تنبت الارض اشجارها و بكم تخرج الاشجار اثمارها ، و در خطبة البیان است: انا مورق الاشجار و انا مونع الاثمار.

آنچه عرض شد به طور کلی درباره برخورد با روایات بود و البته در فرصتی دیگر باید تفصیل داد. اما احادیث طبی، به گونه دیگری است. بیانی از بزرگان دین اع در دست است که این بیان برخورد منحصر به فردی با روایات طبی است.  ایشان می‌ فرمایند روایات طبی را اصلا نیازی نیست وارد فقه کنید. مثلا ائمه فرمود‌ه‌ اند كلوا الرمان فانه يدبغ المعدة اين را برای تعليم اين و فهميدن آن شنونده خاصيت اين را فرموده ‏اند. ارتباطی به استحباب ندارد كه علماء می‌ نویسند باب استحباب اكل الرمان. شخصی سرما خورده و به اصطلاح چاييده است حالا مستحب به عمل آورد و رمان بخورد دخلی ندارد و نمی ‏شود حمل كرد. مثلاً فرموده‌ اند العطسة من الرحمن برداشته ‏اند نوشته ‏اند باب استحباب العطاس همه از همين جهت است چطور عطسه مستحب است عطسه‏ نمی‌‏ آيد چه كار بكند اين؟! چه مستحبی است؟! حتی اينكه در حاشيه كتاب نوشته است كه اگر عطسه‏ اش نمی ‏آيد، زيرا كه عطسه طبيعی است، در قرص آفتاب نگاه كند يا انفيه بكشد تا عطسه كند و همچنين نوشته باب كراهت عطسه ازيد از ثلث چطور است. عطسه زياده از سه تا مكروه است شخصی سرماخورده، پنجاه عطسه پی هم می ‏كند چطور مكروه است زيادتر از سه؟ از اين قبيل چيزها برداشته ‏اند نوشته ‏اند و حال آنكه امام از آن علم تكلم نكرده و  دخلی به آن علم ندارد.

بله، مگر آنچه که قطعا و حُکما و جزما حرام است مثلا. مثل شُرب خَمر. که اشاره به حرمت آن بلامانع است.

گذشته از آنکه عرض می‌کنیم: بعضی روایات طبی مخاطب خاص دارد و باید مناسب با مزاج‌ها به آن عمل کرد یا نکرد. برای نمونه مرحوم آقای کرمانی اع در کتاب فصل الخطاب، روایتی را نقل می‌فرمایند در باب باب دخول الحمام علی الرّيق و مع الجوع و البطنة. روایت این است:

و قال من دخل الحمام علی الرّيق انقی البلغم و ان دخلته بعد الاكل انقی المرة و ان اردت ان تزيد في لحمك فادخل الحمام علی شبعك و ان اردت ان تنقص من لحمك فادخل الحمام علی الريق.

ایشان در حاشیه می فرمایند:

امثال هذه الامور يحتمل ان يكون من باب الطبايع و لايتأسی بها الا مع اجتماع الشرائط فلاتغفل فلرب رجل لو فعل ذلك مرض و كذا الامر في الاطعمة و الاشربة و الامور الطبيعية.

پس این دو نکته مهم است که باید توجه داشت. نخست اینکه احادیث طبی در طب است نه در فقه. دیگر اینکه عمل به آن شرایط خاصی دارد.

و اگر کسی بگوید خود این بزرگوار اع روایات طبی را در فصل الخطاب ذکر فرموده اند (در جلد دوم فصل الخطاب، چاپ بصره، از ص 288؛ تحت عنوان:‌ابواب الطب و معالجة الامراض و خواص الادویة و ما یتعلق بها.)

عرض می‌کنیم اولاً این بزرگوار صرفاً نقل روایات فرموده‌اند چون کتاب، کتابی است که جمع آوری روایات است. دیگر نفرموده اند انفیه مستحب است یا رمان مستحب است و… .بلکه عناوین باب ها کلی است. چند نمونه را ذکر می کنیم:

باب اکل السمک الطری علی اثر الحجامة، باب علامات الدم و المرار، باب الصداع، باب الزکام، باب ما یَنفع العین، باب ما یورث النسیان و…

ثانیاً ایشان طبق ترتیب مباحثِ کتاب فصل الخطاب، روایات طبی را در بُعد شریعت ذکر نفرموده‌اند؛ بلکه در آخر سِفر اول یعنی اعتقادات، بیان کرده اند. بعد از مباحث امامت و مباحث ولایت اولیاء‌الله و برائت از اعداء‌الله، «کتاب نوادر الحکمة و العلوم» را مطرح کرده‌اند و مباحث مربوط به کلیات عالم و علم نجوم و رؤیا و جن و سحر و چشم‌زخم را بیان کرده‌اند و از جمله ابواب طب را مطرح کرده‌اند. پس از نظر ترتیب و نقل روایات هم اخبارِ طب را در سِفر شریعت نقل نکرده‌اند.

اینک توضیحاتی درباره رساله طب الرضا ارائه می‌کنیم.

غیر از تضعیف یکی از رجال حدیث، نسخه‌بدل‌های حدیث و مشابهت‌های متن این رساله با دیگر متون طبی را دلیل رد انتساب آن به حضرت صلوات الله علیه می‌دانند؛ به گونه‌ای که یک‌دو مقاله در این موضوع تنظیم و چاپ شده است. عرض می‌شود امام صلوات الله علیه چه بسا نخواسته‌اند در این رساله بواطن و خفایا و اسرارِ آفرینش را بیان بفرمایند و علم الهیِ خود را در حد اعلای آن به نمایش بگذارند. از این رو بیاناتشان را در حد نقلِ تجربیات ظاهری و بشری محدود فرموده‌اند و البته در همین مقام نیز  فرمایش‌هایی است که بعضی شارحان این رساله تصریح کرده‌اند که در کتب طبیِ دیگر ملاحظه نکرده‌اند.

امام صلوات الله علیه اگرچه ظاهراً مامون را مخاطب قرار داده اند و با تعبیر یا امیرالمومنین (از روی تقیه) ازو  یاد می کنند؛ و چه بسا فرازهایی از این رساله درباره مامون است و مزاج مأمون. اما ملاحظه می‌کنیم که در پایان رساله می‌فرمایند:

«وَ مَنْ عَمِلَ فِیمَا وَصَفْتُ فِی کِتَابِی هَذَا وَ دَبَّرَ بِهِ جَسَدَهُ أَمِنَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ صَحَّ جِسْمُهُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُعْطِی الْعَافِیَةَ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یَمْنَحُهَا إِیَّاهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ أَوَّلًا وَ آخِراً وَ ظَاهِراً وَ بَاطِناً.»

«و هرکس که عمل کند به آنچه بیان کردم در این کتابم ایمن می‌شود به‌اذن و اراده حق سبحانه و تعالى از جمیع مرضها و بدن او صحیح خواهد بود به‌قدرت و قوت خداى تعالى پس به‌درستى که خداى تعالى عافیت می‌دهد هرکس را که می‌خواهد و می‌بخشد عافیت را به او و ستایش از براى پروردگار عالم است».

از این عبارت استفاده می‌شود که نه فقط مأمون که هر کسی با توجه به شرایط مزاجی خود می‌تواند از این رساله بهره ببرد.

یکی از مشخصه‌های این رساله این است که طب مطرح شده در این رساله، طب علاجی نیست. طب علاجی یعنی پس از اینکه شخص مبتلا شد، چگونه خود را مداوا کند یا طبیب چگونه مداوا کند. خیر، این رساله به تعبیر عرب  زبان‌ها، طب وِقائی است. یعنی طب بازدارنده و طب پیشگیری. یعنی شخص چه کند که محتاج به علاج و مداوا نشود. چه کند که سالم بماند. و این یکی از خصوصیات مهم این رساله است. برخی مباحث این کتاب، عبارت است از:

۱. تمثیلات زیبایی درباره اعضای مهم بدن؛ مانند: قلب، رگ‌ها، دماغ، دست‌ها، پاها، چشم‌ها، گوش‌ها، زبان و…؛

۲. مطالب متنوعی پیرامون بهداشت، بیماری‌ها، خواص خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها و گیاهان، و شیوه پیش‌گیری از بیماری و درمان آنها؛

۳. بیان منشأ دردها و بیماری‌هایی که بر هر یک از اعضای بدن وارد می‌شود؛

۴. نام ماه‌های سال: ماه آزار، نیسان، ایار، حزیران، تموز، آب، ایلول، تشرین اول، تشرین آخر، کانون اول، کانون آخر و شباط و ارائه دستور العمل‌هایی متناسب با شرایط آب و هوایی در هر یک از این ماه‌ها؛

۵. بیان حالات طبیعی انسان در ادوار عمر، وقت و چگونگی حجامت و فصد، چگونگی حمام گرفتن و… .

طبایع اربعه، هوا و تاثیر آن بر مزاج، مسافر، جماع، حمام، نوره.

رساله این‌گونه آغاز می‌شود:

اعلم یا امیرالمؤمنین ان الله تعالی لم یبتل العبد المؤمن ببلاء حتی جعل له دواء یعالج به و لکل صنف من الداء صنف من الدواء و تدبیر و نعت و ذلک ان الاجسام الانسانیة جعلت علی مثال الملک، فملک الجسد هو القلب و العمال العروق و الاوصال و الدماغ و بیت القلب قلبه و ارضه الجسد و الاعوان یداه و رجلاه و شفتاه و عیناه و لسانه و اذناه و خزانته معدته و بطنه و حجابه صدره.

پس از این معرفی اجمالی از این رساله، نظر مرحوم آقای کرمانی اع را درباره این رساله بررسی می‌کنیم. ایشان در حقایق الطب این تعبیر را به کار برده‌اند:

ورد فی الخبر عن الرضا علیه‌السلام فی رسالته الی المأمون. و در جای دیگری از حقایق الطب می‌فرمایند: و من الذهبیة عن الرضا علیه‌السلام… .

اما در بعضی رسائل، به گونه دیگری تعبیر آورده‌اند. از جمله در رساله در متعلقات به صنعت دلاکی،‌معروف به رساله دلاکیه می‌فرمایند:

و در ذهبیه منسوب به حضرت رضاست علیه‌السلام. در موضع دیگر از این رساله می‌فرمایند: در کتب طبیِ منسوب به حضرت رضا علیه السلام است… .

در اینجا تعبیر آورده‌اند که به حضرت رضا «منسوب» است؛ اما در رسائل دیگری همچون حقایق الطب، تعبیر «رسالته علیه‌السلام الی المأمون» را به کار برده‌اند یا در در رساله دیگر می‌فرمایند: «ففی طب الرضا علیه‌السلام اعلم یا امیرالمؤمنین…»

همچنین این بزرگوار اع در پشت نسخه خطیِ اصل از کتاب «دقایق العلاج»، منابع کتاب را یادداشت فرموده اندو از کتبی طبی نام برده اند. از جمله تعبیر «طب الرضا» را یادداشت فرموده‌اند.

نکته مهم دیگر در ادامه این بحث اینکه این بزرگوار اعلی الله مقامه این رساله را به طور کامل در رسائل خود ذکر نکرده‌اند (لااقل در استقصائی که نگارنده داشت به دست نیاورد) و حتی در کتاب فصل الخطاب،‌در مباحث طبی اگرچه روایات متعددی از حضرت رضا صلوات الله علیه به طور متفرق نقل شده است، اما این رساله نقل نشده است.

بنابراین ما نیز به تبعیت از این بزرگوار عرض می‌کنیم این رساله منسوب به حضرت است و البته مطالب آن با توجه به قراین و تجربیات صحیح است و به آن عمل می‌شود و طبق نظر مرحوم مجلسی ره از مشهورات بین اصحاب است.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

ذوالقعدة الحرام 1440

پ.ن: متن فوق، پیاده‌شده یکی از درس‌گفتارهای کتاب «حقایق الطب» است.