بهمن و اسفند 1398 مستند هانری کُربن رونمایی و اکران شد. این مستند که تلاش آقای مسعود طاهری است و پس از تهیه مستند زندگی و افکار توشیهیکو ایزوتسو تدوین گردید، اگرچه به سیر زندگی کربن از تولد تا مرگ اشاره میکند، اما تأکید بر افکار و اندیشه اوست. و باز نه همه زاویهها؛ بلکه تمرکز بر پررنگترین آنهاست. از این رو بسیاری از فعالیتهای کربن در این مستند منعکس نشده است.
طبیعتاً این مستندِ گفتوگو محور با حجم وسیعی از مصاحبهها که راشهای آن 120ساعت است، کار سخت و طافتفرسایی بوده است و اشارهنشدن به بعضی افکار کربن در این مستند طبیعی است.
نقدی که بر این مستند وارد است، در کنار همه نقاط قوت، اینکه چرا به اصول منظومه فکری کربن اشاره نشده است؟
کربن مسیر معرفتی مشخصی را طی کرده است و به مکاتب و اندیشههای خاصی پرداخته و بسیاری از مکاتب و اندیشهها را هم نادیده گرفته است؛ چراکه برای آنها در نظام فکریش مدخلیتی قائل نبوده. در این مستند به بعضی رؤس اشاره شده؛ اما مشخصاً از شیخیه سخن به میان نیامده است.
کربن موضوع یکی از دفترهای کتاب «اسلام ایرانی» را به «شیخیه» اختصاص داده است و مفصلاً در این باره بحث کرده است؛ اما در این مستند فقط سه ثانیه به آن اشاره شده. سه ثانیهای که اگر مخاطب مجموعه لحظهای از تعقیب مستند غافل شده باشد، هرگز به گوشش نخواهد رسید!
شاید کارگردان این مستند چنین پاسخ دهد «گر بریزی بحر را در کوزهای…» جمله خود را تکرار میکنیم که: اگر قصد معرفی افکار کربن است، مناسب است که به رؤوس اندیشه او اشاره شود.
کربن سالها از عمرش را با اندیشه شیخیه آشنا بوده است و در این زمینه مطالعات و مقالات و کتاب دارد. حذف شیخیه از نظام فکریمعرفتی کربن ناقص کردن شاکله فکری اوست. شاید در راشهای مستند مباحثی دراینباره تهیه شده؛ ولی در نسخه اصل حذف شده است.
توجه کربن به شیخیه زبانزد بوده است و تعجب است کارگردان مستند دراین باره چیزی ارائه نکرده است.
در این مستند تلاش شده به همه ابعاد اشاره شود و نقدهایی بر مشرب و رویکرد کربن مطرح شده و حتی بعضی نسبتها که به فراموشی سپرده شده مطرح گردیده است.
باید اذعان کنیم که یادنکردن از شیخیه در این مستند، همراه با «متأسفانه» و «خوشبختانه»، هر دو است. «متأسفانه» به علت اینکه بخشی از نظام فکری و معرفتی کربن مطرح نشده است و «خوشبختانه» بهعلت اینکه شاید اگر مطرح میشد، باز هم همان نگاه دگم بعضی اوساط علمی بر آن سایه میافکند و باز هم شاهد سخنانی با رویکردی خاص بودیم.
بهمناسبت تهیه این مستند و مغفولماندن مباحث «شیخیه» در آن، نکاتی در این زمینه ارائه میکنیم:
شیخیهپژوهیِ هانری کربن فصل مستقلی در زندگی او محسوب میشود. تعلق خاطری به کربن نداریم؛ بلکه در رویارویی با واقعیت، حقایق انکارناپذیرند. شیخیهپژوهی او را در سه ساحت بررسی میکنیم: 1. آثار هانری کربن درباره شیخیه 2. رویارویی مخالفان شیخیه با کُربَن 3. ناتمامماندن شیخیهپژوهی کربن.
با ورود به این «فصل» از زندگی هانریکربن، از طرفی تلاشهای خستگیناپذیر او در شناسایی و شناساندن آثار شیخیه جلب توجه میکند و از طرفی موضعگیریِ مخالفان شیخیه با هانری کربن جالب توجه است.
در این وجیزه در پی استقصاء همه آثار او درباره شیخیه نیستیم؛ چه اینکه این موضوع تکنگاری دیگری میطلبد.
یکی از آثار او ارض ملکوت است. این کتاب سالها پیش با نام «ارض ملكوت»، با توضيح فرعیِ «كالبد انسان در روز رستاخيز» و «از ايران مزدایی تا ايران شیعی»، با ترجمه «سيدضياءالدين دهشيری» توسط «مركز ايرانی مطالعه فرهنگها» منتشر شد و «انتشارات طهوری» آن را تجدید چاپ کرد. مترجم كتاب در مقدمه خود ضمن ارائه شرح حالی از هانری كربن درباره ماجرای ترجمه خود از اين كتاب مینويسد:
«ترجمه كتاب حاضر به بنده محول شد و پس از اتمام كار از قضا كربن خود در تهران بود. به پيشنهاد مسؤول مؤسسه مطالعات و تحقيقات اين حقير طی جلسهای مشروحاً در باب اين ترجمه با آن بزرگمرد صحبت كرد و بحمدالله اشكالی در ميان نبود. پس از سفر وی به پاريس، مقدمه دومی كه او بر كتاب مذكور نوشته بود به ايران رسيد، ترجمه شد و به آن كتاب منضم شد.»
«سرزمين عرفانی هورقليا» و «برگزيده متون سنتی» از فصول و بخشهای كتاب ارض ملكوت است.
در بخشی از کتاب ارض ملکوت درباره کتاب ارشادالعوام، نگاشته مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع چنین آمده است:
اين كتاب یعنی ارشاد العوام، با انديشهای ژرف و بديع، چشم اندازهای فراوانی به روی خواننده میگشايد (ارض ملكوت، ترجمه دهشيری، ص ۱۱۳)
کربن در جای دیگری در وصف مصنف کتاب ارشادالعوام مینویسد:
«شخصیتی بزرگ و خارق العاده بود، بر تمام فرهنگ روحانی و علوم مذهبی محيط زمان خود احاطه داشت، و اگر بخواهيم مقايسه كنيم، به يكی از نوابغ شهير عالمگير قياس میشود كه استعداد فوق العاده برای همه چيز دارند؛ نظير نوابغ بزرگی كه در دوره رنسانس در اروپا پيدا شدند.»
و در موضعی دیگری از کتاب مکتب شیخی مینویسد چه اشتباه بزرگی است آنهايی كه نسبت میدهند اين مطلب را كه میگويند بابيّه يا بهائيّه از شيخيّه سرچشمه گرفته است. (مکتب شیخی، ص101)
یکی از مفصلترین مباحث کربن درباره شیخیه، دفتر ششم اسلام ایرانی است که به تازگی توسط دکتر انشاء الله رحمتی ترجمه و منتشر شده است. در این دفتر پس از معرفی مرحوم شیخ احمد احسائی به معرفی مرحوم حاج سیدکاظم رشتی و مرحوم حاج محمدکریم کرمانی پرداخته و پس از آن اتجاه شیخیه کرمان را معرفی میکند. در فصل سوم به چند اصل اعتقادی شیخیه پرداخته است.
اشاره شد ساحت دیگری از شیخیهپژوهی او، موضعگیری مخالفان شیخیه با کربن است. نمونه بارز این موضعگیری عجیب، رویکرد سید جلالالدین آشتیانی به هانری کربن است. وی با هانری كربن رفاقت و ملاقات داشته است. در گفتوگوهايی كه با او داشته به اينكه كربن با مكتب ملاّصدرا آشناست،کاملاً تصدیق دارد و برای او یقینی است که تا قبل از آشنايی با مكتب شيخیه، در فرانسه مدرّس فلسفه ملاّصدرا بوده و در پيشبرد مكتب ملاّصدرا زحمت كشيده است.
بعد از اينكه كربن متوجه مكتب شیخیه گرديد و در غرب، فعالیتهایی در زمينه اشاعه و نشر این مکتب انجام داد، مخالفان شیخیه با کربن مخالف شدند و درباره این شخصیت سمپاشیهایی انجام دادند. از جمله سمپاشیها تعابيری است كه اين شخص (آشتيانی) درباره كربن دارد. عبارات او در مقدمه شواهد الربوبیة مثل «یکبام و دو هوا» را تداعی میکند. عبارات او چنین است:
«پرفسور كربن از مستشرقان دانشمند و متتبّع و علاقهمند به معارف شرق است. و به مبانی و اصول شيعه در عقائد و عقليّات علاقه وافری نشان میدهد. شرح اصول كافی ملاّصدرا را در «دانشگاه سربن» تدريس میكند. شايد هيچكس از دانشمندان غرب به اندازه او در ترويج فلسفه شيخ اشراق و ملاصدرا كوشا نبودهاند. در فهم فلسفه شرق باذوق است. «حكمة الاشراق» را چاپ و منتشر كرده، و در زمينه كلمات شيخ الاشراق و شارحان فلسفه او، به خصوص حواشی صدر المتألّهين بر حكمة الاشراق زياد كار كرده است. و زحمات قابل توجّهی در نشر افكار فلاسفه و عرفای اسلامی در دنيای غرب متحمل شدهاند. از اين جهت شايسته همه گونه تقديرند.»
تا اينجا به فضل و فضیلت و معلومات و دقتنظر کربن تصریح میشود؛ ولی مخالفت با شیخیه سبب شده که این عبارات را بنویسد:
«و ليكن نظر آقای كربن درباره اختلاف بين شيخ احمد احسايی و ملاصدرا مشكلی ايجاد مینمايد كه بايد تذكّر داده شود. دانشمند محترم اعتراضات احسايی را بر آخوند ملاّصدرا وارد، و جوابهای ملا اسماعيل اصفهانی را از اعتراضات احسايی، سست دانسته است.»
ملااسماعيل اصفهانی بر «مشاعر» ملاّصدرا حواشی دارد. از جمله در آن حواشی به اشكالات شيخ مرحوم هم اشاره میكند و از طرف ملاّصدرا به اشكالات شيخ مرحوم جواب میدهد. كربن در مطالعات و بررسیهايش میگويد اشكالات شيخ احسايی اعلی اللّه مقامه بر ملاّصدرا وارد است و جوابهايی كه ملا اسماعيل اصفهانی میدهد، جوابهای سست و بیاساس است. سید جلالالدین آشتيانی از اين ضربه، سخت به هيجان آمده، از اين جهت اين تعبير را دارد و میگويد:
«دانشمند محترم _ مرادش كربن است_ اعتراضات احسايی را بر آخوند ملاّصدرا وارد و جوابهای ملا اسماعيل اصفهانی را از اعتراضات احسايی سست دانسته است. در صورتی كه تا كنون هيچيك از اهل فنّ فلسفه كه با اين موضوع تماس داشته و وارد بودهاند، چنين عقيدهای نداشتهاند.»
استدلال عجیب است! استاد دانشگاه، مردی بهاصطلاح فيلسوف و مدّعی دانستن فلسفه، سخنش اين است: «تاكنون هيچيک از اهل فنّ فلسفه كه با اين موضوع تماس داشته و وارد بودهاند، چنين عقيدهای نداشتهاند. و اتفاق همگانی است كه حرفهای احسايی در اين باب به كلّی از موازين فلسفی خارج است.»
شيخ مرحوم نمیفرمايد من بر موازين شما سخن میگویم. گذشته از اين گاهگاهی بر موازين خودشان، مطالب ملاّصدرا را رد میفرمايند. ايشان میفرمايند: من موازين حقّی را اعلام میكنم و طبق آن موازين حق كه متّخذ از وحی است، مطالبی نتيجه گرفته میشود كه با حرفها و اعتقادات ملاّصدرا، كاملاً مضادّه و مخالفت دارد. بنابراين فرمايشهای ايشان يك فلسفه تازه و جديد است. مبانی و اصول اين بزرگوار، مبانی و اصول جدیدی است و نخواسته كه بر اساس فلسفه ملاّصدرا او را رد كند. علاوه بر اين، بر همان اساسها هم گاهگاهی رد فرمودهاند. اما اصل فلسفه ايشان، هيچ ربطی به موازين موجودِ در فلسفه ملاّصدرا، يا فلسفه بوعلی يا فلسفه اشراق ندارد.
سید آشتیانی قائل است که هانری كربن در فلسفه ملاصدرا، اشراق و عرفان همه، ورود و اطلاع داشته است. پس چون چنين شخص وارد و مطّلعی، غرضهای بعضی از اوساط علمی را نداشته، دچار آن مرضها نشده بود و وقتی با مكتب شيخ مرحوم برخورد كرد، راحت و با خيال آسوده بدون هيچ دغدغه و اضطراب اين مكتب را پذيرفت و حقانيّت مبانی، اصول و مطالب اين بزرگوار را تصديق نمود. اما كسانی كه آلوده به اغراض و امراض بعضی اوساط علمی هستند نمیپذيرند.
سید آشتیانی در ادامه میگويد:
«آقای پرفسور هانری كربن در مقدّمه فارسی خود بر كتاب مشاعر، از انتشارات انستيتوی ايران و فرانسه، قسمت «ايرانشناسی» نوشته است: در بخش فرانسوی به شرح شيخ احمد احسايی كه اثری عميق و ارزنده است، توجّه بيشتری كردهايم. متأسفانه غالب مردم بر شرح و قضاوت سطحی ملااسماعيل درباره شيخ احمد احسايی واقفاند، ولی از شرح ارزنده شيخ احمد اطلاع ندارند. اين نكته را بايد آقای كربن متذكّر باشند كه شرح شيخ احمد بر مشاعر و عرشيّه در زمان حيات و بعد از فوت او مورد نظر اهل فن بوده است. همين شرحی را كه ما چاپ كردهايم، مشتمل است بر جواب از ايرادهای احسايی بر مطالب مشاعر، و ايرادهايی را كه ملااسماعيل حكيم و فيلسوف و عارف بزرگ زمان خود نوشته است. و همچنين شرحی را كه «ملا زين العابدين نوری» شاگرد «آخوند نوری» تاليف كرده است، حاكی از آن است كه شرح احسايی بر مشاعر در دسترس اهل فن بوده و مورد بحث و دقت قرار گرفته. و اعتراضات ملا اسماعيل در حقيقت صدای همه اهل فن است. اين نكته هم مسلّم است كه كلمات شيخ احمد به هيچ وجه من الوجوه قابل قبول نبوده است.»
آشتيانی معترف است که كربن از اهل فن است، به فلسفه ملاّصدرا و به عرفان، همه، وارد است و در بين فلاسفه غرب نظير ندارد، چهقدر از زحمتهای او تشكر و تجليل میكند. آياکربن به همين كه فرمايشهای شيخ مرحوم را تصدیق میکند و شرح شيخ مرحوم را بر مشاعر، يا عرشيه و ساير فرمايشهای اين بزرگوار را در رد ملاصدرا را ارزنده معرفی میکند، از اهل فن خارج میشود؟!
بعد میگويد:
«كلمات ملا اسماعيل در ردّ نوشتههای احسايی، بیشكّ در استحكام و متانت نظير كلمات خود ملاّصدراست.»
البته معلوم است كه ملا اسماعيل هم بر اساس حرفهای ملاصدرا در جواب شيخ مرحوم اعلی اللّه مقامه برآمده است.
آشتيانی در ادامه میگوید:
«بايد گفت توجه و غلوی كه اخيرا از آقای كربن نسبت به عقايد احسايی مشاهده میشود، نمیتواند شاخص مقام علمی ايشان باشد!»
يعنی هانری کربن تا وقتی با مكتب ملاّصدرا آشنا بود و مروّج مكتب ملاّصدرا بود، دانشمندی بینظير بود، اما همين كه فرمايشهای شيخ مرحوم را تصديق كرد، ديگر اهل غلو میشود، و اين توجه او به مكتب شيخ مرحوم شاخص مقام علمی ايشان نمیشود.
بعد میگويد:
«بلكه اين توجه ناشی از شيفتگی و دلباختگی خاصّی است كه معظّمله به طور عموم نسبت به مبانی شرقی ابراز میدهد. و ليكن اين نظريّه ارزش علمی ندارد. و با موازين درست در نمیآيد. انشاءاللّه تعالی آقای كربن با توجه بيشتری كه در خور مقام علمی ايشان است، در اين قسم از مسائل تجديد نظر خواهند نمود.»
به اين شخص بايد گفت كسانی بايد در مسائلشان تجديد نظر كنند كه به اغراض و امراض دنيوی آلوده هستند و به اغراض نوعپرستی مشوباند كه حاضر نيستند از خرافات كهنه خودشان دست بردارند. آقای كربن چه احتياج دارد كه دوباره مراجعه كند. او از ابتداء كه وارد بحث شده، دانسته و فهميده كه شيخ مرحوم، چه مكتبی را رد میفرمايد. مكتبی كه به اقرار خود شما در محيط غرب، مروّج و احيا كننده آن بوده، حال میخواهد اظهار كند كه مكتب شيخ احمد احسائی مكتب صدرايی را رد كرده است. آيا اين شخص بدون توجه وارد شده؟ و دقت نكرده به نشر اين مكتب پرداخته است.
بعد میگويد:
«در نتيجه علاقه شديد به آقای كربن، نتوانستم اين انحراف علمی را از معظّمله ناديده بگيرم. همانطوری كه مطالب نفيس علمی در كتب شرقی، زياد است، عقائد خرافی و خارج از موازين علمی و عقلی هم زياد ديده میشود.»
كأنّه فقط آشتيانی متوجه موازين علمی است و ديگران به موازين علمی توجه ندارند و هرچه را كه میخواهند بپذيرند بايد بر اساس پذيرش آشتيانی و امثال او باشد؛ آن وقت مطلب، بر اساس موازين علمی میشود. مگر اين موازين علمی و موازين عقلی، در دست هانری كربن نبود؟ مگر او به همين موازين واقف نبود؟ اما او چون بیغرض و بیمرض بود و میديد كه اين موازين عقلی و علمی تا وقتی ارزش داشت كه از مكتب روشنگرِ شيخ مرحوم اعلی اللّه مقامه آگاه نشده بود و وقتی كه از آن مكتب آگاه شد، دانست كه تمام ادّعایی بر اساس تطبيق يك عدّه موازين بيگانه با اسلام، قرآن و وحی است كه با آيات و روايات متشابه تطبيق گرديده و چيز ديگری نبوده است. وقتی كه شيخ مرحوم اساس و مبانی صحيح وحی را عنوان میفرمايند و بر آن اساس و مبانی، استنباطات محكم و متين ارائه میكنند، آن وقت كربن و امثال او كه طالب حق و حقيقتاند، تسليم میشوند؛ چراکه غرضی و مرضی در كارشان نيست كه راه آنها را سدّ كند.
تا اينكه میگويد:
«آقای كربن در قسمت فرانسوی كتاب، تصريح كرده است كه احسايی به علّت آن كه شيعه متصلّب بوده است، تابع اخبار و احاديث بوده، به اين جهت هرجا حرفهای ملاّصدرا را مخالف با حديث امامان دانسته، رد كرده است.»
اين دريافت كربن است و دريافت صحيحی است. شيخ مرحوم متصلّب در تشيّع بودهاند. ایشان تابع قرآن و اخبار و روايات صادره از اهل عصمت علیهمالسلام بودهاند. و هرجا كه ملاّصدرا و امثال او، خلاف روايات گفتهاند، رد كردهاند.
بعد میگويد:
«و آقای كربن اين نكته را هم بيان نموده است كه ملاصدرا نيز شيعه متعصّبی بوده است. و استناد به احاديث در نوشتههای ملاصدرا كم نيست. چنان كه در تفسير و شرح اصول كافی و در مطاوی ديگر سخنان او، نمودار است. اعتقاد كربن بر آن است كه اگر ملاّصدرا و احسايی معاصر میبودند، در بسياری از مسائل با هم متّفق میشدند.»
البته معلوم است، كربن با همان روحيّه صاف خود كه خالی از اغراض و امراض بعضی اوساط علمی است، دارد قضاوت میكند. میگويد: اگر ملاّصدرا به عنوان يك نفر محقّق، و شيخ مرحوم هم كه به عنوان يك نفر مبتكر و اظهار كننده اساس جديد بر مبنای وحی در يك زمان میبودند، ملاّصدرا در خيلی از مسائل تابع میشد. اين سخن صحيحی و احتمال درستی است. اما مشروط بر اينكه شخص محقّق، از اغراض نفسانی و مرضهايی كه سدّ راه تحقيقش را میكند، خالی باشد.
بعد در مورد همين جمله، آشتيانی پاورقی میزند و میگويد:
«اگر احسايی مدّتی به درس فلسفه حاضر میگرديد، و از اصطلاحات علمی فلسفی مطّلع میشد، با ملاّصدرا قهراً متّفق بود. و اگر معاصر ملاّصدرا هم بود، و از فلسفه بیاطلاع بود، همين مشاجره را با ملاصدرا داشت. نزاع احسايی با ملاّصدرا ناشی از عدم آشنايی او به فلسفه است. ما در رسالهای مستقل، قسمتی از عقائد شيخ احمد را كه اصولاً با توحيد به معنای حقيقی، سازش ندارد، جمع كردهايم.»
پناه به خدا میبريم كه آشتيانی بخواهد توحيد حقيقی را بيان بكند، و بگويد فرمايشهای شيخ مرحوم با توحيد به معنای حقيقی سازش ندارد. پناه به خدا میبريم از غرض و عناد و لجاج.
بعد میگويد:
«آقای كربن گمان نمودهاند كه گفتههای احسايی در مقام اشكال بر فلاسفه و عرفا چيز نوظهوری است. در حالتی كه اين مطلب تازگی ندارد. و ملاّصدرا و امثال او در عصر خود نيز مواجه با اين حرفها بودند.»
البته مخالفت شيخ مرحوم با ملاّصدرا و امثال ملاّصدرا در تاريخ شيعه تازگی نداشته است. از وقتی كه اين فلسفه و عرفان در اسلام وارد شد، علما، فقها و اهل حديثِ اهل سنت با آن مخالف بودهاند. از وقتی هم كه در شيعه وارد شده، فقها و محدّثين شيعه مخالف بودهاند و رد میكردهاند. اما تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟ ردّ اخبارييّن و محدّثين و فقها، فلاسفه و حكماء و عرفا را كجا؟ و ردّ شیخ مرحوم اع كجا؟ آنها بر اساس ظاهر آيات و روايات، میديدند كه اين حرفها با آيات و روايات مخالفت دارد، در سطح ظاهر رد میكردند. اگر هم گاهگاهی وارد مطالب علمی میشدند، نمیتوانستند آنطوری كه شايسته و بايسته است، از عهده نقد و انتقاد برآيند. اما ردهای شيخ بزرگوار اعلی اللّه مقامه بر اساس حكمت و عرفان حق است. اين بزرگوار به تأييد امام زمان صلوات اللّه عليه و تسديد آن حضرت، در واقع خواستهاند حكمت شيعه و عرفان شيعه را اظهار بفرمايند. از اين جهت مبانی و اصول مكتب ملاّصدرا، و همچنين مطالب متفرّعه بر آنها را بر اساس اصول و مبانی وحی رد فرمودهاند.
بعد میگويد:
«و در هر عصری احسايیها وجود دارند. اشكال كار جای ديگر است. اشتباه آقای كربن اينجاست كه گمان میكند هرچه را احسايی مخالف گفته امامان تشخيص داد، درست است. غافل از اينكه اگر كسی در اصول عقلی، قوی و استاد نباشد، گفته امامان را در اصول عقايد خوب نمیفهمد. علاوه بر اين، استدلال به اخبار آحاد، يا ظواهر، در عقائد صحيح نيست. و ادلّه حجيّت اخبار آحاد، و همچنين ادلّه حجيّت ظواهر، فقط حجيّت اخبار و ظواهر را در فروع احكام اثبات مینمايد، نه در اصول عقايد.»
میگوییم این سخنان سست آخوندی، این افسانه را تداعی میکند که به ملایی گفتند: خدا دو تاست. چه دليلی داری كه خدا يكی است؟! گفت يكی متّفقعليه است و دومی هم مشكوک است. پس درباره دومی اصل عدم را جاری میکنیم و میگوییم اصل عدم آن است.
سخنان آشتیانی نیز چنین است. روايات حجّت است، يا روايات و احاديث آحاد حجّت است، اگر حجت باشد، در فروع احكام است، اينها به اين بحثها چه ارتباطی دارد؟! مگر هانری كربن از اين مسأله بیخبر بوده است كه آيا اخبار آحاد حجتاند يا حجت نيستند؟ و اگر حجّتاند در كجا حجتاند؟! او با اطّلاع است و میداند كه اگر شيخ مرحوم يا سيد مرحوم اعلی اللّه مقامهما به آيات و روايات استناد میفرمايند، نه بر اساس حجيّت ظواهر آيات و اخبار آحاد است؛ بلكه بر اين اساس است كه اين آيات و روايات چون افاده مطالب عقليّه قطعيّه میكند، و هركدام در جای خود، برهان عقلی است كه به شكل «نقل» به ما رسيده است، بر آن اساس متّكی هستند. نه بر اين اساس كه بگويند: اين آياتی كه ايشان به آنها استدلال میكنند، ظواهر آيات است، و مفيد «مظنّه» است. اين رواياتی را هم كه استدلال میكنند، روايات آحاد است و مفيد «مظنّه» است. و با توجّه به اين مطلب در مسائل اعتقادی، علمی و فلسفی از آنها استفاده میكنند. اگر اينطور میگفتند، جای اين اشكال ملاّی آشتيانی بود. اما هيججا شيخ مرحوم نگفتهاند من اين آيه يا اين حديث را كه میآورم بر اين مبنا است. میفرمايند: اين آيه و اين حديث افاده قطع میكند. چون با «ادلّه قطعيّه» و با «براهين عقليّه» سازش دارد. از اين جهت ما متمسّك به آيات و روايات میشويم.
آخرين سخن آشتيانی در مورد هانری كربن اين است كه میگويد:
«رؤسای شيخيّه چون آقای كربن را علاقهمند به طريقه تشيّع ديدهاند، او را در اين وادی انداختهاند، و سير در اين وادیهای بیاصل و فرع، آقای كربن را منحرفِ از فلسفه و غير وارد در عقليّات و عرفان در انظار دانشمندان جلوه خواهد داد.»
پس گويا كربن يك نوجوان بیاطّلاعی بوده كه آشنا شده و به ایران آمده و رؤسای شيخيّه او را از وادی تحقيق و مسير علمی منحرف كرده، در اين وادی انداختهاند! همين دانشمندی كه مورد توجه و تجليل آقای آشتيانی بود و میگفت: در دانستن فلسفه شرق، فلسفه ملاّصدرا و اشراق و عرفان بینظير است، حال در عرفان و فلسفه ناوارد شد؟!
در واقع اين حرفهای بیاساس در اثر همان غرض و مرضهای بعضی اوساط بهاصطلاح علمی است. اين وحدت وجودیها و صوفیمنشها هستند كه از نظر اهل حق در همان مطالب باطل خود غوطه میخورند و اينطور با مبانی حق در جنگاند.
ولی اينها راه اهل يقين و اهل حق را سدّ نخواهد كرد. كسانی كه لايق و قابل و بیغرض و مرض باشند در مسير تحقيق، خدا ديدههای آنها را بصير و دلهای آنان را نورانی خواهد فرمود؛ از شرق باشد یا غرب.
در پایان این بخش یادآور میشویم علیرضا ذکاوتی قراگوزلو نیز به موضعگیری آشتیانی برابر کربن اشاره کرده است.
به اصل موضوع بازگردیم که بررسی زوایای شیخیهپژوهی هانری کربن است. بعد از اشاره به فعالیتهای کربن در زمینه معرفی شیخیه، از جمله دفتر ششم اسلام ایرانی و همچنین اشاره به مخالفتهایی با وی، باید اشاره کنیم که متأسفانه کربن سیر شیخیپژوهی خود را تکمیل نکرد.
میدانیم تابعان اندیشه مرحوم شیخ احمد اَحسائی اع به چند دسته تقسیم شدهاند. یکی از اتجاهات، اتجاه شیخیه باقری است. این اتجاه در امتداد فرمایشهای مرحوم شیخ احمد احسائی، مرحوم سیدکاظم رشتی و مرحوم حاج محمدکریم کرمانی است و به نام مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اعلی الله مقامهم شناخته میشود.
در این اتجاه نقدهایی مهم بر نظریه لزوم وحدت ناطقی شیعی که توسط محمدخان کرمانی ارائه شد، مطرح شده است.
زمانی که هانری کربن در دوره شاه به ایران آمد، اتجاه شیخیه باقری در اوج انزوا بود. از این رو کربن با علماء این اتجاه روبرو نشد. بلکه برعکس؛ آشنایی او با علماء اتجاه شیخیه کرمان بود که در آن زمان رونقی داشتند و منزوی نبودند. از این رو کربن با نظریه لزوم وحدت ناطق شیعی آشنا شد؛ ولی با نقدِ این دیدگاه، بهطور تخصصی آشنا نشد.
کربن در دفتر ششم اسلام ایرانی به وحدت ناطق اشاره کرده و به جریان مشکلات اجتماعی محمدخان کرمانی اشاره میکند؛ مشکلاتی که در کتاب «رساله کاتب کرمانی» به تصحیح باستانی پاریزی به آن اشاره شده است؛ اما به جریان مهم عقیدتیِ نقد و رد وحدت ناطق شیعی نمیپردازد! گویا چنان او را در بیخبری نگه داشته بودند که گزارشی از این اتجاه عقیدتی به میان نیاورده است.
شایان ذکر است که شاگردان کربن یا همفکران او بعدها متوجه اتجاه شیخیه باقریه شدند و در کتابهایی آن را معرفی کردند و حتی به جریان واقعه همدان (در سال 1315ق) اشاره کردند.
به نمونهای اشاره میکنیم. کتاب شیخیه در دوره قاجار، بررسی تاریخ اجتماعی و دکترین یکی از مدارس شیعه (=شیخیه) یکی از این کتابهاست. مشخصات کتابشناسی آن چنین است:
Le shaykhisme à la période qajare: Histoire sociale et doctrinale d’une Ecole chiite .Author Denis Hermann
این کتاب که به زبان فرانسوی است درباره شیخیه به عنوان مدرسه ای در کنار اخباریه و اصولیه، در چهارصد و دو صفحه تنظیم شده است.
قسمت اول کتاب (که خود چهار فصل است) درباره زندگی عالم ربانی مرحوم شیخ احمد احسائی و عالم ربانی مرحوم سیدکاظم رشتی اعلی الله مقامهماست و در همین قسمت به گرایش های مختلف در مکتب شیخیه اشاره شده و مطالبی به عنوان مقدمه ای بر دکترین شیخ اع آمده است.
قسمت دوم (که مشتمل بر سه فصل است) درباره جایگاه اجتماعی شیخ مرحوم اع است به ضمیمه مباحثی همچون جایگاه وقف در شیخیه در زمان عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع.
در قسمت سوم (در ضمن سه فصل) درباره برخوردهای شیخیه و بالاسریه مطالب متعددی آمده است و در قسمت پایانی (قسمت چهارم، با سه فصل) درباره تحولات مذهبی و سیاسی نظریاتی مطرح شده است.
بجاست اشاره کنیم که مؤلف کتاب پیش از این مقالاتی در این زمینه نگاشته است و احتمال می رود در این کتاب از آنها نیز بهره برده است. مشخصات آن مقالات چنین است:
مقاله نخست: نقش «وقف» در تشکیل و تربیت جامعه شیخی کرمانی در عصر قاجار (چاپ شده در مجله فرانسویِ studia iranica، نگاشته امید رضایی و دنی (دنیس) هرمان).
مقاله دوم: چند یادداشت درباره توضیح رکن رابع نزد محمدباقر همدانی، بزرگ مکتب شیخیه همدانی (چاپ شده در ژورنال ازیاتیک فرانسه، نگاشته دنی (دنیس) هرمان).
ارزیابی و تحلیل و نقد معلومات ارائه شده در این کتاب، مجال دیگری می طلبد. آنچه در این نوشتار بر آن تأکید داریم، اختصاص فصلی و عنوانی مستقل به شرح و بسط واقعه همدان در سال ۱۳۱۵ ق (۱۸۹۸م) است. این بخش که فصل دوم از قسمت سوم کتاب را به خود اختصاص داده، متضمن معرفی عالم ربانی مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اع و توضیحات واقعه اسفناک همدان است.
پیش از این در نوشتارهایی اشاره کرده بودیم که در این اواخر، در آثار مستشرقان، توجه به مرحوم آقای شریف طباطبائی اع و معرفی ایشان و تحلیل جریان واقعه همدان بیشتر شده است و نمونه هایی را معرفی کردیم. این کتاب نیز در راستای همان کتاب هاست و نمونه ای دیگر از معرفی این بزرگوار اع در این رسته از کتاب ها و بیان نقش ایشان در تاریخ شیخیه.
در فصل مرتبط با واقعه همدان، به خوبی از کتاب تاریخ عبرة لمن اعتبر یاد شده و گزارشی اجمالی از مؤلف و محتوای کتاب ارائه شده است. عنوان اصلی فصل واقعه همدان چنین است
:Deuxième chapitre. Les violences entre bālāsarī et shaykhis à Hamadan en 1315/1898
جمعبندی
بهمناسبت انتشار مستند مستشرق، بر فعالیتهای هانری کربن در معرفی شیخیه تأملی کردیم.
شیخیهشناسی هانری کربن ساحتهای متعددی دارد که مهمترین آنها سه ساحت است: نخست آثار او و زحمات او برای شناساندن این گنجینه معنوی است؛ دوم رویارویی مخالفان شیخیه با اوست؛ سوم ناتمام ماندن تحقیقات کربن است در شیخیهشناسی و آشنانشدن او با اتجاه شیخیه باقری.