رسالة
مجمـره
در صنعت اطياب
از تصنيفات:
عالم رباني و حكيم صمداني
مرحوم آقاي حاج محمدكريم كرماني
اعلي الله مقامه
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۰۶ *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
و بعــد چنين گويد بنده اثيم كريم بن ابرهيم كه چون تطييب سنت انبيا و مرسلين و طريقه اولياء و صالحين است و غذاي روح است و مقوي قواي طبيعي و حيواني و نفساني است و نسيم بهشت است و هركس بالفطره آن را محبوب دارد اگرچه به حسب مزاج طاقت بعضي از آنها را نداشته باشد به جهت كثرت يا قوّت آن. و فيالحقيقه جميع چيزها نسبت به مزاج بر همين نهج است زيرا كه مزاج را اندازهايست از قوه كه هرچه بر او وارد آيد كه از آن اقوي باشد مغيّر آن خواهد شد البته. پس اينكه بعضي از مزاجها از استعمال عطرها متأذي ميشوند نه اين است كه عطر مقوّي ارواح ايشان نيست زيراكه عطر غذاي روحاني است و قوه فلكي است و مناسبت با ارواح دارد نهايت آن مقدار عطر زياده از قوه مزاج اوست و مغيّر او ميشود و از تغيير آن متأذي ميشود. پس اگر عطري استعمال كند به قدر قوه مزاج منتفع خواهد شد و قوت خواهد گرفت البته. پس هركس بايد ملاحظه قوت مزاج دماغ و ساير بدن خود را نمايد و به قدر قوت مزاج خود عطري استعمال نمايد.
و ديگر آنكه بوهاي خوش را مزاجي است و صفاتي است به حسب مزاج و البته هرگاه مزاجي عليل باشد از حرارت و يبوست عطرهاي حاره يابسه به آن ضرر رساند و اگر عليل باشد از برودت و رطوبت عطرهاي بارده رطبه به آن ضرر رساند، پس هرگاه عطري كه ضد علت او باشد استعمال كند البته منتفع گردد و اگر عطري از جهتي مضر باشد آن را با مصلح آن استعمال
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۰۷ *»
کندالبته ضرر آن كمتر شود.خلاصه اگر كسي كميت و كيفيت عطر و مزاج خود را و زمان فصل و مكان توقف را و سن را ملاحظه كند و استعمال كند البته منتفع شود و البته تقوّي جويد و باعث نشاط او شود بسيار بيشتر و بهتر و زودتر از دواهاي مشروبه زيراكه اطياب را حاجت به كيلوس و كيموس و جريان در عروق نباشد و به محض استشمام به روح ميرسد و جزو روح ميشود و بديهي است كه در هواي سرد عطرهاي گرم بهتر است و در هواي گرم عطرهاي بارد بهتر است و در اعتدال هوا عطرهاي معتدل مناسبتر است و در گرمسيرها در حال گرمي عطرهاي بارد بهتر است و در سردسيرها در حال سردي عطرهاي گرم بهتر است و در حال جواني عطرهاي بارد انفع است و در حال پيري عطرهاي حارّ انفع است و در زنان عطرهاي گرم نسبت به خودشان انفع است و نسبت به تلذّذ شوهر عطرهاي بارده انفع است و در مردان عطرهاي بارده نسبت به خودشان و نسبت به تلذّذ زن عطرهاي گرم انفع است. و مراد از اين گرمي و سرديها كه ذكر شد در جوان و پير و زن و مرد در حال خروج از اعتدال است فيالجمله والا حفظ صحت به مثل بايد كرد و هريك به اندازه آنچه صحتشان به آن است بايد استعمال كنند تا انتفاع كلي ببرند.
و خاصيت ديگر با استعمال عطر است كه شياطين از انسان فرار ميكنند و ملائكه به او انس گرفته به او احاطه كنند و البته اين باعث زيادتي رزق ظاهري و باطني و باعث صحت و عافيت و طاعت و خيرات و كمالات او ميشود. و برعكس آن با بوهاي بد شياطين به آن احاطه كنند و ملائكه فرار كنند و باعث تنگي روزي ظاهري و امراض و اسقام و شرور براي او شود. و از اين جهت اغلب كساني كه ديوانه ميشوند كثيف و گنديده بودهاند. و كفايت ميكند در فضل عطر آنچه بعد از اين از احاديث ذكر خواهد شد. پس در اين كتاب مقدمهاي قرار داديم و هفت باب و خاتمهاي؛ و آن را مسمي كردم به «مجمـره».
مقدمه
در ذكر بعضي اخبار در فضل طيبها و عطرهاست
از حضرت رضا صلوات الله عليه مروي است كه فرمودند سه خصلت از سنتهاي مرسلان است عطر و موي ستردن و بسياري جماع. و هم از آن حضرت7
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۰۸ *»
مروي است كه فرمودند سزاوار نيست براي مرد كه ترك كند بوي خوش را در هر روزي. و باز فرمودند كه بوي خوش از اخلاق پيغمبران است. و از حضرت صادق7 مروي است كه فرمودند كه حضرت رسول9 فرمودند كه بوي خوش دل را قوّت ميدهد. و فرمودند كه من از دنياي شما نميگيرم مگر زنان و بوي خوش را. و فرمودند كه بوي خوش دل را قوّت ميدهد و جماع را زياد ميكند. و فرمودند سه چيز پيش من محبوب شده است زنان و بوي خوش، و روشني چشم من در نماز است. و حضرت صادق7 فرمودند كه سه چيز به پيغمبران دادند عطر و زنان و مسواك. و فرمودند بوي خوش در شارب از اخلاق پيغمبران است و كرامت است براي كاتبها. و فرمودند كه هركس بوي خوش به كار دارد در اول روز عقل او ثابت ميماند تا شب. و فرمودند كه حضرت رسول9 در بوي خوش بيشتر از طعام خرج ميكردند. و در حديثي مرفوع آمده كه آنچه خرج كني در بوي خوش اسراف نيست. و به حضرت باقر7 عرض كردند چه ميفرمايي در مشك؟ فرمود پدرم حكم كرد كه براي او ساختند مشكي در روغن بان به هفتصد درهم. پس فضل بن سهل به آن حضرت عريضه نوشت كه مردم بر شما عيب ميكنند در اين خصوص پس حضرت در جواب نوشت اي فضل آيا ندانستي كه يوسف پيغمبر بود و لباس ديبا ميپوشيد كه تكمههاي طلا داشت و بر كرسي طلا مينشست و از حكمت او چيزي كم نكرد. پس حضرت امر كردند و غاليهاي براي ايشان ساختند به چهارهزار درهم. و حضرت صادق7 فرمودند كه حضرت پيغمبر9 فرموده كه بوي خوش زنان بايد چيزي باشد كه رنگش پيدا و بويش خفي باشد، و بوي خوش مردان بايد چيزي باشد كه بويش ظاهر باشد و رنگش پنهان. و از حضرت صادق7 پرسيدند كه شخص بوي خوش را رد ميكند فرمودند سزاوار نيست كه رد كرامت كند. و فرمود كه براي حضرت امير7 روغن آوردند و حال آنكه پيشتر استعمال كرده بود مكرر استعمال كردند و فرمودند ما بوي خوش را رد نميكنيم. و حضرت
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۰۹ *»
امير7 فرمودند كه كرامت را رد نميكند مگر الاغ. عرض كردند چه معني دارد اين كرامت؟ فرمودند بوي خوش و پشتي براي او گذاردن و شمردند چيزهايي چند. و حضرت باقر7 مشكدان آبنوس داشتند و حضرت زينالعابدين7 مشكدان قلعي داشتند هر وقت بيرون ميآمدند و رخت خود را ميپوشيدند از آن استعمال ميكردند. و در حديث ديگر وارد شده كه شيشهاي از مشك داشتند در جانماز خود و هرگاه به نماز برميخاستند بر خود ميماليدند. و در حديث ديگر است كه حضرت رسول9 مشكداني داشتند كه هرگاه وضو ميساختند با دست تر آن را ميگرفتند و چون بيرون ميآمدند از بوي خوش ميدانستند كه آن حضرت ميآيند. و حضرت صادق7 فرمودند كه حضرت رسول9 مشك استعمال ميكردند به حدي كه اثر آن در سر مباركشان پيدا بود. و حضرت صادق7 فرمودند كه غاليه زياد و كمش يكسان است هركس كمي از غاليه دائماً استعمال كند كافي است او را. و حضرت رضا7 حكم فرمودند كه روغني براي ايشان ساختند كه در آن مشك و عنبر بود و فرمودند كه بر كاغذي آيةالكرسي و حمد و معوذتين و بعضي از آيات نوشتند و در ميان غلاف آن ظرف گذاردند. و از احاديثي چند كراهت مداومت خلوق و كراهت بيتوته به خلوق ميرسد ولكن در حمام و ماليدن به دست و پا به جهت شقاق عيب ندارد. و حضرت صادق7 فرمودند كه سزاوار است براي مرد مسلمان كه دود دهد لباسهاي خود را اگر بتواند. و حضرت رضا7 به عود هندي بخور ميفرمودند و گلاب بالاي آن استعمال ميكردند. و روايت شده كه هركس گلاب استعمال كند در آن روز پريشاني به او نرسد.
و چون ادهان را هم مناسبتي به ابواب عطر است بعضي از احاديث در فضل آنها هم ذكر ميشود: از حضرت صادق7 مروي است كه حضرت امير7 فرمودند كه روغن بشره را نرم ميكند و دماغ را زياد ميكند و مجاري آب را آسان ميكند و كثافت را ميبرد و رنگ را روشن ميكند. و در حديثي ديگر اظهار غنا ميكند. و حضرت رسول9 روغن را
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۱۰ *»
دوست ميداشتند و غبارآلودگي را مكروه ميداشتند و ميفرمودند كه روغن فقر را ميبرد و به اصناف روغن تدهين ميفرمودند. و هر وقت تدهين ميفرمودند ابتدا به سر و ريش ميكردند و ميفرمودند سر پيش از ريش است. و به روغن بنفشه تدهين ميفرمود و ميفرمود كه بهترين روغنهاست. و اول ابروهاي خود را تدهين ميفرمود بعد شارب خود را بعد داخل بيني ميفرمود و ميبوييد پس سر خود را تدهين ميفرمود. و حضرت باقر7 فرمودند كه استعمال روغن در شب جاري ميشود در عروق و بشره را تربيت ميكند و رخساره را نيكو ميكند. و حضرت صادق7 فرمودند كه چون روغن را در كف خود بگيري بگو: اللهم اني اسئلك الزين و الزينة و المحبة و اعوذ بك من الشين و الشنآن و المقت. پس بريز بر سر خود ابتدا كن به آنچه خدا ابتدا كرده به آن. و فرمود هركس به مؤمني روغن دهد خداوند بنويسد براي او به هر مويي نوري در روز قيامت. و فرمودند كه مرد خوب نيست مثل زنان هر روزه تدهين كند مرد بايد ديده شود اشعث نه نرم مانند زنان. و در حديثي در هفتهاي دو روز رخصت دادهاند. و در حديثي ماهي يكبار. و فرمودند بنفشه سيد روغنهاست. و در حديثي فرمودند كه فضل بنفشه بر روغنهاي ديگر مثل فضل ما اهلبيت است بر ساير مردم. و در حديثي فرمودند فضل بنفشه بر روغنها مثل فضل اسلام است بر ساير دينها، خوب روغني است بنفشه درد را از سر و چشمها ميبرد تدهين كنيد به آن. و فرمودند روغن بنفشه سرد است در تابستان، نرم و گرم است در زمستان. و فرمودند روغن بنفشه دماغ را سنگين ميكند. و حضرت رسول9 فرمودند بر شما باد به روغن بنفشه زيراكه او را فضلي است بر روغنها مثل فضل من بر ساير خلق. و در روايتي فرمودند كه روغن بنفشه براي شيعيان ما نرم است و براي عدو ما خشك، اگر مردم بدانند كه در بنفشه چه خاصيت است اوقيهاي به يك دينار ميرسد. و در حديثي روغن خيري لطيف است. و در روايتي خوب روغني
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۱۱ *»
است روغن بان. و در حديثي فرمودند هركس روغن بان استعمال كند و پيش روي سلطان بايستد ضرر نميرساند به او به اذن خداي عزوجل. و در حديثي فرمودند كه خوب روغني است روغن بان حرز است و ذكر است و امان، به آن تدهين كنيد كه پيغمبران آن را استعمال ميكردند. و حضرت پيغمبر9 فرمودند كه چيزي براي جسد از روغن زنبق يعني رازقي بهتر نيست. و در روايتي از هفتاد مرض شفاست. و در روايتي نام آن را كيس گذاردند. و حضرت صادق7 فرمودند اگر ريحان براي شما آوردند ببوييد آن را و بر چشم خود گذاريد چراكه آن از بهشت است. و در حديثي فرمودند هركس گلي يا ريحاني بگيرد و ببوسد و بر چشم خود گذارد پس صلوات بر محمد و ائمه بفرستد صلوات الله عليهم اجمعين مينويسد خدا براي او حسنه مثل ريگ عالج كه موضعي است و محو ميكند از او گناه همانقدر. و در روايتي فرمودند هركس بگيرد ريحاني و ببويد و بر چشم خود گذارد پس بگويد اللهم صل علي محمد و آلمحمد بر زمين نميافتد تا خدا آن را بيامرزد. و در روايتي ريحان بيست و يك نوع است و سيد آنها مورد است. و در روايتي بعد از آن گل است سيد ريحانهاي بهشت. و از حضرت رسول9 مروي است كه گلاب بر رو ريختن آبرو را زياد ميكند و پريشاني را برطرف ميكند. و در روايت ديگر فرمودند كه هركه گلاب بر رو مالد در آن روز بدحالي و پريشاني به او نرسد و چون گلاب را بر رو و دستها مالد حمد خدا بكند و صلوات بر محمد و آلمحمد بفرستد. و روايت شده از حضرت رسول9 كه چون مرا به آسمان بردند از عرق من قطرهاي چند بر زمين ريخت و گل سرخ از آن روييد. و روايتي شده كه آن حضرت فرمود كه گل سفيد از عرق من روييد در شب معراج و گل سرخ از عرق جبرئيل و گل زرد از عرق براق. و از حضرت صادق7 مروي است كه چون آدم و حوا از بهشت به زمين آمدند حضرت آدم بر كوه صفا قرار گرفت و حضرت حوا بر كوه مروه. و حضرت حوا چون در بهشت از بوي خوش آنجا گيسوي خود را شانه كرده و بسته بود چون به زمين آمد گفت چه اميد داشته باشم از مشاطهگي كه در بهشت كردهام و حال آنكه الحال خدا از من در خشم است پس گيسوهاي خود را گشود پس آن بوي خوش كه از گيسوي او فرو ريخت باد به مشرق و مغرب برد و
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۱۲ *»
اكثرش را بر زمين هند ريخت به اين سبب اكثر بوهاي خوش در هند ميرويد. و در حديث ديگر از آن حضرت منقول است كه چون حضرت آدم از آن درخت كه نهي شده بود از خوردن آن تناول نمود جامهها و زيورهاي بهشت همه از او فرو ريخت پس برگي از برگهاي بهشت را گرفت و عورت خود را به آن پوشانيد. چون به زمين آمد باد جنوب بوي خوش آن برگ را به هند رسانيد و درختان و گياههاي هند را خوشبو گردانيد و به اين سبب گياههاي هند خوشبو ميباشد. و اول جانوري كه از آن برگ بهشتي يا از آن گياهها خورد آهوي مشك چون از آن برگ خورد بوي خوش در گوشت و خونش جاري شد تا آنكه جمع شد در پيش نافش و از آن مشك به هم رسيد. و از حضرت رضا سلام الله عليه مروي است كه سزاوار نيست مرد را ترك كند بوي خوش را در هر روز اگر قادر نباشد يكروز نه يكروز و اگر قادر نباشد در هر جمعه و اين را البته ترك نكند. و حضرت صادق7 فرمودند كه نماز كسي كه خوشبو باشد بهتر است از هفتاد نماز كه بيبوي خوش باشد. و روايت شده است كه حضرت رسول9 چون روز جمعه ميرسيد بوي خوش نزد آن حضرت نبود روپاككن بعضي از زنان را ميطلبيد كه بوي خوش داشت و تر ميكرد و بر روي مبارك ميماليد. و منقول است كه حضرت صادق7 بر موضعي كه سجده ميفرمودند شناخته ميشد آن موضع بعد از آن از بوي خوش. و از حضرت رسول9 منقول است كه فرمودند جبرئيل مرا گفت كه يكروز درميان خود را خوشبو كن. و در روز جمعه البته ناچار است و ترك مكن. و از حضرت رسول9 منقول است كه هر زني كه بوي خوش كند و از خانه بيرون آيد پيوسته لعنت الهي بر او باشد تا به خانه برگردد. و از حضرت صادق7 مروي است كه فرمودند كه بوي خوش مشك است و عنبر و زعفران و عود. و روايت شده است كه زنان حضرت كاظم7 چون ميخواستند بخور كنند اول يك هسته خرما از خرماي صيحاني ميگرفتند و دانهاش را پاك ميكردند و در آتش ميانداختند چون اندكي دود ميكرد بعد از آن بوي خوش را ميانداختند و جامه را
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۱۳ *»
بر بخور ميداشتند و ميگفتند كه اين بيشتر باعث خوشبويي ميشود. و از حضرت صادق7 مروي است كه عود خالص بويش در بدن تا چهلروز ميماند و عودي كه با بوهاي خوش ديگر پرورده باشند بويش تا بيستروز ميماند. و منقول است كه حضرت رضا7 با عود هندي خالص بخور ميكردند و بعد از آن گلاب و مشك بر خود ميماليدند. و منقول است كه حضرت رسول9 به عود قماري بخور ميكردند. و از آن جناب منقول است كه بر شما باد به عود هندي كه در آن هفت نوع از شفاست. و در وقت بخور اين دعا از آن جناب مروي است: الحمدلله الذي بنعمته تتمّ الصالحات اللّهم طيّب عرقنا و زكّ روايحنا و احسن منقلبنا و اجعل التقوي زادنا و الجنة معادنا و لاتفرّق بيننا و بين عافيتك ايانا و كرامتك لنا انك علي كلّ شيء قدير.
فصـل
در بعضي كليات در خصوص اطياب
بدانكه بوي خوش در چيز خوشبو كمالي است در او كه به مرتبه فعليّت رسيد و آن كمال زايد بر نفس خود اوست و از اين جهت تأثير در غير ميكند و غير را تكميل مينمايد و خوشبو ميسازد. و نيست كه از طيب اجزائي چند بر نحو تبخير متصاعد شود و در هوا منتشر شود و به مشام رسد زيراكه ما ميبينيم كه از اجسام صلبه روايح استشمام ميشود مانند مس و آهن و در روايح فرقي نيست. و ميبينيم كه طيبي كه در زجاجه است و مسدودالفم است رايحه طيبه آن استشمام ميشود و همچنين از مسافت بعيد به محض رسيدن طيب به آن موضع بوي خوش استشمام ميشود. پس اينها علامت و آيات آن است كه روايح به خروج ابخره و اجزاء صغار شيء نيست بلكه بر نحو تكميل هواست چنانكه ساير كيفيّات مكمّل مقارن خود ميشوند.
بالجمله رايحه طيّبه روحانيت دارد و ارواح طيّبند و از اين جهت تكميل روح و تقويت روح مينمايد البته به تجربه و برهان. و روح انساني است بخاري كه از دم متصاعد ميشود در جوف قلب پس دم را هم مناسبتي با اطياب باشد و دم حار و رطب است و مزاج حيات و روح هم حار و رطب است و حفظ بنيه و تقويت اشياء به مثل ميشود پس بايد كه طيبي كه براي تقويت و استشمام به كار
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۱۴ *»
ميرود البته حار و رطب باشد چراكه اشياء تقوّي به اشكال خود گيرند و ضعف از اضداد خود پذيرند. و به تجربه ميبينيم كه بوي سرد و خشك مانند كافور انسان را سست ميكند و مذكّر موت ميشود. و بوي سرد و تر مانند بيدمشك براي مبرودين مضعف ميشود و براي محروري (محرورين ظ)@ قوت ميآورد زيراكه به اعتدال ميآورد. و بوهاي گرم و خشك گرفتگي روح و حزن و غم و وحشت ميآورد. و من حيث الرايحه اين امور بديهي است. و همچنين خون كه اصل روح است حلو است و دسومت دارد پس بويي كه حلو باشد و در آن قبض و عفوصت و مرارت و حموضت نباشد و اندكي مايل به چربي باشد مقوّي روح شود و بوهاي تلخ و ترش و عفص و تيز البته چون به روح رسد روح را بگزد و مضعف شود. و چون شامه انسان آيت روح است از جهت بوها پس هرچه آن را بگزد روح را ميگزد و هرچه آن را منقبض و مشمئز كند روح را منقبض و مشمئز سازد البته. و بهترين عطرها آن باشد براي شخص كه چون او را ببويد طبع عليالاتصال ميل به بالاكشيدن رايحه كند و فتور شوق و لذت به آن دست دهد و او را از اول تا آخر وانزند و نگزد و متألم نكند. و اين وقتي ميشود كه بوي آن مناسب بوي روح باشد و به قدر طاقت آن روح خاص باشد در ضعف و شدت، و گرم و تر باشد حكماً الا آنكه در مبرودي گرمتر و در خشكمزاج بارطوبتتر و در محروري سردتر و در رطوبتي خشكتر هرگاه اينها مرض باشد براي او و اگر صحت باشد بايد عطر موافق باشد و به قدر قوت و ضعف.
ولي در اينجا نكتهايست و آن آن است كه نه هر بوي خوشي عطر و طيب باشد و طبيعت ميل به استعمال آن كند مثلاً بومادران بدبو نيست ولي طبع ميل نميكند به استعمال آن، معلوم است كه مناسب با روح نيست. پس نه هرچه بدبو نيست و بويي دارد طيب تواند بود. و از همين جهت افاويه داخل اطياب نباشند بلكه طبع با وجودي كه آن را بدبو نميداند آن را خوش ندارد و موافقت با روح در آن نميبيند. پس از اين جهت خوش ندارد كه عطر هيل استعمال كند يا عطر قرنفل به كار برد. و از اينجا معلوم ميشود كه اينها مناسب روح نيستند و نميتوان به اينها طيب گفت. پس داخلكردن آنها در عطرها غلط است و به تجربه
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۱۵ *»
هم يافتهايم كه بوي آنها انسان را به ياد دوا و مرض مياندازد و ميگزد طبع را و خوش ندارد كه آنها را زياد به خود بكشد. بلي از چيزها بدبو بهترند و براي معالجه اقرب و انسب. و همچنين كافور و زرنبا (زرنباد ظ) در اطياب روا نباشند چراكه به كلي ضد مزاج روحند و روح از مرگ و متعلقات آن گريزان و لرزان پس بوي آنها هادماللذات ميشود نه ملذّ البته.
پس شك نيست كه در ميان اطياب انسب از همه مشك است چراكه خون است و خون اصل روح و اقرب چيزهاست به روح ولي بوي آن زياده از حوصله است زيراكه خالص آن بسيار مصدع و گزنده است و بسا آنكه رعاف آورد پس اگر كسر سورت بوي آن به اندازه قوت روح شود و او را به حدي بدارد كه از استشمام آن سير نشود بسيار مناسب است.
و پس از آن عنبر بسيار مناسب است چراكه دهني است و به واسطه لينت دهنيّت مناسب روح است خاصه كه مناسبتي به گاو دارد و آن گرم و تر و خونيطبع و روحطبع است و اين را حكما ميدانند. پس عنبر هم بسيار مناسب روح است و از اين جهت در حديث طيب را منحصر به آنها كردهاند.
و اما رياحين در آنها بوهاي مناسب كمي پيدا ميشود و بسياري از آنها اگرچه اسم خوشبو به آنها گفته ميشود ولي مناسب روح نيست مثل نعناع و مرزه و افسنتين و پودنه و سيساليوس و امثال اينها.
و بعضي ديگر پيدا ميشود كه مناسب دماغ هست ولي كيفيت زننده ديگر دارد و باز انسان را به ياد دوا مياندازد و مثل افاويه خواهد بود.
و بعضي ديگر هست كه بنفسه خوب است ولي در طبخ و تدبيرات فاسد ميشود و قليلي هست كه فاسد نميشود و حقيقة سرآمد همه آنها گل سرخ است ولي قبضي و عفوصتي در آن هست و گزندگي كه اغلب دماغها را ميگزد و معصر دماغ و مزكم ميشود. اگر ملايم شود و داخل شود با آن چيزي كه عصر و قبض آن را كم كند و عفوصت آن را ببرد و سورت حدّت آن را بشكند بد نيست. ولي جهال را اعتقاد آن است كه عطر بايد بسيار قوي و صاحب نشر باشد و غافلند از اذيت آن. پس بايد عطر را به قدر تحمل دماغ ساخت كه انسان متطيب و متلذذ باشد. و عطر قوي مانند صداي قوي است كه گوش را پاره كند و صدمه به روح زند يا نور قوي كه چشم را كور كند
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۱۶ *»
و صدمه به روح رساند. پس عطر قوي به كار نيايد و بايد به مناسبت هر مزاج عطري ساخت. پس عناصر عطر روا نبود كه افاويه و عقاقير غير كريهالرايحه باشند چراكه نه هرچه غير بوي بد دارد مناسب روح است.
و بسيار مناسب است در عطرها روغنكردن چراكه روغن مناسب با طبع دم است و مناسب با طبع روح است. پس بوي دسومت طيب بسيار با روح مناسب باشد و اگر روغن بنفشه بادام يا بيدمشك بادام يا دهن رازقي يا دهن زنبق يا دهن ياس باشد بسيار خوب است و تعديل عطر را ميكند.
و اما صندل و عود براي بخور بسي مناسبند و حصي لبان و كندر و مصطكي و امثال اينها براي بخور خوبند. و بخور هم بسيار مقوي روح و منشط است و در حكم اطياب است. و بخور براي روح به منزله آب است و غاليه و عطر به منزله نان و فضلي كه غاليه و عطر بر آن دارد دسومت و دوام است.
و اما كيفيت ساختن عطرها و بخورات را بعد از اين بيان ميكنم و اين تراكيب كه ذكر ميشود از كتب قوم است و بعضي از آن هم تجربه خود حقير، و اين تراكيب را حقير نميپسندم و هريك از راهي غلطند و خلاف حكمت به طوري كه بعد بيان ميشود.
پس طيب موافق مزاج و طبع و نص و سليقه منحصر به مشك و عنبر است. و روغن طيب و بايد در ميزان بر حسب امزجه تفاوت گذارد. و بعد از اينها عطر گل سرخ هم بد نيست اگر معالجه مفاسد آن شود. و اما عطر نارنج و ليمو و امثال اينها اگرچه خوشبو هستند ولي در حكم رياحينند و مناسبت به روح ندارند و كسي كه صاحب سليقه و حكمت باشد ميداند كه ملذّذ نيستند نهايت خوشبو هستند. و رياحين قبل از جوهركشيدن به جهت رطوبتي كه دارند مناسب ميشوند، ولي بعد به جهت حدّت گزنده ميشوند و قبض و عفوصت دارند مگر قليلي از آنها. و به همينقدر در مقدمه اكتفا ميشود.
باب اول
در ذكر غاليهها
بدانكه «غاليه» در اصل اسم است براي ادويه خوشبو كه به هم بياميزند با روغن و قيمت گزاف داشته باشد بعد به همه آن نوع گفته شده. و در عناصر آن خلاف است بعضي گفتهاند كه عناصر آن مشك و عنبر و روغن بان است
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۱۷ *»
پس مختلف ميشود در اوزان و ادخال ادويه ديگر به حسب اختلاف احوال. و بعضي گفتهاند كه عناصر آن مشك و كافور و روغن بان و حصي لبان و عرقهاي خوشبوست و به حسب احوال عود و سك و رامك و موم و لادن و امثال اينها اضافه ميشود. و بعضي عناصر آن را مشك و عنبر و روغن بان و حصي لبان و عرقهاي خوشبو گرفتهاند. و بعضي عناصر آن را عنبر و روغن بان و حصي لبان و عرقهاي خوشبو گرفتهاند. و خواص ديگر غير از تطييب براي هر نسخه هست. و چون غرض در اين نسخه محض تطييب است متعرض خواص طبي آنها نميشويم.
بدانكه آنچه از حديث حضرت صادق7 ظاهر شد آن بود كه فرمودند كه بوي خوش مشك است و عنبر و زعفران و عود. و ظاهر آن است كه زعفران به جهت خلوق است و مطلوب رنگ آن است در خلوق براي زنان و عود به جهت بخور است و مشك و عنبر به جهت غاليه است چنانكه از حديث ديگر معلوم ميشود. و غاليه هم كه حضرت رضا7 ساختند مشك بود و عنبر چنانكه شنيدي. پس معلوم شد كه عناصر غاليه همان مشك و عنبر است و ساير ادويه به جهت خواص طبي علاوه ميشود و حال آنكه بسا باشد كه بويي در آنها نباشد و ما ذكر ميكنيم بعضي از نسخ آن را.
و بدانكه قانون ساختن غاليهها چنان است كه هرچه گداختني است در روغن بگدازند و هرچه حلشدني است در عرقهاي خوشبو حل كنند و هرچه ساييدني است اول بسايند بعد همه را به هم جمع كرده در هاون چيني سحق و صلايه كرده تا مانند مسكه شود و به غلظت عسل آيد و مشك را به آتش نبرد كه متعفن شود. و گاهي موم از براي قوام آن داخل كنند. و بايد در اعدل اوقات ساخته شود كه اگر گرم باشد روايح اطياب كم شود و اگر سرد باشد روغن و موم ببندد و نيك ساييده نشود و بايد آنقدر ساييده شود كه آب در آن نماند و فاسد شود و آخر بايد همه روغن بماند و جميع ادويه جزو روغن شده باشد كه مانند روغن غليظي شده باشد پس در شيشهاي ضبط كرده كه سرش گشاد باشد به جهت آنكه چون غليظ شود بتوان برداشت و سرش را مضبوط بايد بست كه هوا به آن نرسد. و سر آنكه بعض اطياب را به طور غاليه سازند آن است كه
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۱۸ *»
استعمال خشك آنها كه نميشد و مصاعد هم به جهت عدم دهنيت نميشدند و در روغنها منحل هم نميشد مانند مشك و زعفران پس محتاج شدند به تركيب به طور غاليه و قوامش بايد قوام مرهم باشد تا ضايع نشود.
غاليه كه در كتب طبي منسوب به حضرت رضا7 است: عنبر اشهب پنج مثقال، مشك تركي چهار مثقال، روغن ياسمين هفت مثقال و در نسخه ديگرعطر گلاب سهمثقال. عنبر را در آن گداخته مشك سوده در آن داخل كرده و ساييده تا يكسان شود بعد در شيشههاي كوچك نگاه دارند. و بعضي گفتهاند اگر در اين غاليه عطر گل سرخ و عطر عود هندي از هريك يك مثقال و نيم داخل كنند بسيار خوب شود. بدانكه اين عطر قويترين عطرها و اطيب و احسن از همه است و هرچه ديگر عطر هست بدل اين است و براي صرفه خواستهاند تدبيري كنند كه بعضي ادويه عطره داخل كنند شايد از اين عناصر كمتر صرف شود والا عطر هيچچيز به اين حدّت و طيب نميشود.
و حقير يكي عطر گل سرخ و دو مشك و چهار عنبر و چهار عطر صندل كردم در بيست مثقال روغن بادام و پس از سحق و صلايه بسيار گذاردم تا آنچه رسوبكردني است رسوب كرد و عطري صاف به عمل آمد. پس آن زلال را جداگانه ضبط كرده و آن رسوب را به عنوان غاليه نگاه داشته. و چون سند روايت اطبا صحيح و يقيني نبود جسارت كرده تغيير ميزان دادم و به قياس و حس اين ميزان اعدل مينمايد و اينطور روغن زلال را گرفتن از غاليه با اخلاط اقرب به سليقه است و معلوم نيست كه امام7 با اخلاط نگاه ميداشتهاند، لهذا جسارت ميشود و اينگونه عرض ميشود. بلي بوي روغن كمتر از بوي اخلاط است و سهل است.
غاليهاي ديگر: قرنفل، دارچيني، گل سرخ از هريك يك جزو، سنبلالطيب، بسباسه عود هريك نيم جزو، ناخن پريان يكجزو و نيم، كوفته از حرير بيخته با ده وزن ادويه گلاب، سهروز بخيسانند پس آب مورد را بجوشانند تا به ربع رسد پس صاف نموده و از آن به قدر يك وزن ادويه اضافه به آن گلاب كرده بجوشانند به آتش ملايم تا به ربع رسد با هموزن آن روغن به آن مخلوط نموده در شيشه كرده
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۱۹ *»
يك هفته در سرگين تازه اسب دفن كند تا غليظ گردد. و اگر به غلظت عسل نرسيده باشد زياده دفن كند. پس به قدر عشر آن زباد در آن داخل كرده و به ازاء هريك درم آن يك حبه مشك و يك حبه عنبر حل كرده داخل كنند و ضبط كند.
غاليهاي ديگر: سك اصلي، مشك، عنبر از هريك مثقالي؛ عنبر را در روغن بان يا نيلوفر حل كرده و سك و مشك را به گلاب سوده داخل كند و قيراطي كافور قيصوري ساييده داخل كند.
غاليهاي ديگر: عنبر اشهب يك درم، عود هندي دو درم، صندل مقاصري سه درم، عنبر را به روغن بان يا عطري حل كرده و عود و صندل را به گلاب ساييده به آن مخلوط كرده به كار برند.
غاليهاي ديگر: عود هندي، حبالمحلب از هريك دو درم، صندل سفيد مقاصري، اظفارالطيب از هريك سه درم، زعفران، عنبر اشهب از هريك يك درم، ادويه را به گلاب و عرق بهار نارنج سوده با روغن بان داخل نموده به كار دارند، و اگر در اين غاليه مشك و عطر گلسرخ و عطر عود هندي و عطر صندل هركدام كه باشد يك درم داخل كنند اقوي شود.
غاليهاي ديگر: عود قماري خام، زعفران از هريك دو درم، صندل سفيد مقاصري، اظفارالطيب، حبالمحلب از هريك سه درم، عنبر اشهب يك درم، مشك خالص نيم درم، همه را به گلاب سوده و روغن ياسمين يا روغن بان هركدام باشد داخل كرده. و بعضي در اين غاليه از عطر عود هندي، عطر گلسرخ، عطر صندل، مجموع يا بعضي قدري داخل كنند.
غاليهاي ديگر: عنبر اشهب يك درم، عود هندي دو درم، صندل سفيد دو درم، عنبر را به گلاب بگدازند و باقي را كوفته بيخته داخل كنند و غاليه سازند.
غاليهاي ديگر: عنبر اشهب دو درم، مشك يك درم به روغن بان تركيب كرده غاليه سازند.
غاليهاي ديگر: بگيرد دهمن روغن بان و برگ گلسرخ، ده رطل بسباسه، چهار رطل و نيم جوز بوا، چهار رطل قرفه، چهار رطل و نيم قرنفل، سه رطل
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۲۰ *»
كبابه، نيم رطل صندل سفيد مقاصري، ده رطل عود هندي، همه ادويه را كوفته جداجدا در روغن كرده چند جوشي داده سهروز بگذارند پس صاف كرده، عنبر اشهب بيست مثقال، مشك تبتي در آن حل كرده صاف كند. و بعضي ده مثقال عطر گلسرخ و از عطر صندل و عطر عود هندي و عطر حصي لبان و عطر فتنه از هريك پنج مثقال داخل كنند. پس روغن صاف را جدا ضبط كرده و اثفال را به رسم غاليه بردارند و اگر حاجت باشد اثفال را صلايه كنند تا يكسان شود.
غاليهاي ديگر: عنبر اشهب يك مثقال به روغن بان يا ياسمين گداخته، زباد به گلاب شسته نيم مثقال، مشك خالص نيم مثقال، عود هندي، صندل سفيد به گلاب سوده از هريك يك مثقال، عطر گل سرخ نيم مثقال غاليه سازند.
غاليهاي ديگر: عنبر اشهب دو درم، مشك تركي يك درم به گلاب سوده در روغن بان مطيب سحق نموده يك دنك عطر عود هندي داخل كنند.
غاليهاي ديگر: عنبر اشهب پنج درم، كافور قيصوري يك درم، مشك تركي ربع درم، عود قماري غرقي خام نيم اوقيه، روغن بان مطيب يك اوقيه غاليه سازند.
باب دوم
در اطيابي كه به عنوان «ارگجه» مذكور شده است و ارگجه به فتح همزه و سكون راء مهمله و فتح كاف فارسي و فتح جيم به زبان هندي به معني طيب اعلي است و از انواع اغالي است و نوع ساختن آنها بر نحو غاليه است به طوري كه مذكور شد و ميشود.
ارگجه: عود قماري، غرقي خام، زعفران از هريك دو درم صندل سفيد به گلاب سوده، اظفار الطيب، حبالمحلب از هريك سه درم، عنبر اشهب يك درم، مشك تركي نيم درم، همه را با گلاب سوده، روغن زنبق يعني ياسمين سفيد يا روغن بان مطيب هريك باشد داخل كرده به قانون غاليه بسازند. و بعضي در اين ارگجه عطر عود هندي، عطر صندل، عطر گلسرخ، عطر عنبر اشهب مجموع يا بعض داخل كنند.
ارگجهاي ديگر: بسيار خوشبو و لذيذ؛ صندل سفيد با گلاب ساييده چهل
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۲۱ *»
و هشت مثقال، عود غرقي خام سوده دو مثقال، بيخ بنفشه سه حبه، كتور كه كند مالتي نيز گويند، اظفار الطيب، بسباسه، زعفران، عنبر اشهب، مشك تركي خالص، دانه هيل از هريك دو سرخ، روغن ياسمين سه مثقال، چووه، عود هندي ـ كه بعد نسخه آن بيايد ـ ربع مثقال، دواله چهار سرخ، عرق بهار نارنج، گلاب، صندل زرد از هريك دوازده مثقال به رسم غاليه تركيب كنند.
ارگجهاي ديگر: عود غرقي سه ماشه، صندل سفيد سوده پانزده ماشه، دواله، مشك خالص، عنبر اشهب، چووه، عود غرقي از هريك دو ماشه، اظفار الطيب در روغن بريان كرده، كتول، بيخ بنفشه، شاخ شسته از هريك يك ماشه، بسباسه، قاقله صغار از هريك سه سرخ، كافور قيصوري نيم سرخ، عرق بهار دو توله، روغن ياسمين ربع دام، گلاب به قدر حاجت به قاعده درهم آميزند.
ارگجهاي ديگر: صندل به گلاب سوده شش مثقال، چووه، عود هندي سه مثقال، بيخ بنفشه، كتور از هريك سه مثقال، كافور خام چهار حبه، گلاب چهل و هشت مثقال به دستور مرتب نمايند.
ارگجهاي ديگر: خوشبو اعلي؛ صندل سفيد سه توله، مشك دواله، چووه عود و عود غرقي خام از هريك يك توله، عنبر اشهب شش ماشه، شاخ شسته، اظفار الطيب، كتوله از هريك دو ماشه، بيخ بنفشه چهار ماشه، كافور، جودانه يك ماشه، روغن ياسمين دو دام، اجزاء را به گلاب و عرق بهار سوده از پارچه بيرون كرده به كار برند.
ارگجهاي ديگر: صندل سفيد، عود هندي، غرقي خام از هريك يك توله، عنبر اشهب، عبير مايه ـ كه بعد بيايد ـ زرورد، از هريك يك ماشه، مشك خالص، بيخ بنفشه، دواله، چووه، عود خالص از هريك نيم ماشه، بسباسه، قاقله صغار از هريك سه سرخ، اظفارالطيب پنج سرخ، كهيله دو سرخ، كافور خالص نيم سرخ، روغن ياسمين شش ماشه، عرق بهار دو توله به دستور ممزوج كرده از پارچه دولايي بگذرانند. و اگر عطر گل سرخ و عطر عود هندي اضافه كنند اطيب شود.
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۲۲ *»
ارگجهاي ديگر: صندل سفيد نه مثقال، عود غرقي خام دو درم، عنبر اشهب، بيخ بنفشه از هريك نيم مثقال، مشك خالص ربع مثقال، دواله دو مثقال، چووه عود هندي دو حبه، كافور يك حبه، روغن ياسمين يك مثقال، كهتور ربع مثقال به دستور مرتب نمايند.
ارگجهاي ديگر خاص: صندل سفيد سه مثقال، اظفارالطيب، بريان كهتوله، ايرسا از هريك ربع مثقال، چووه عود هندي، دواله پخته، مشك خالص، عنبر اشهب از هريك نيم مثقال، كافور دو حبه، عود غرقي خام يك درم، روغن ياسمين دوازده مثقال، گلاب، عرق بهار از هريك چهار مثقال به دستور مرتب سازند.
ارگجهاي ديگر: صندل سفيد چهل و هشت مثقال، روغن ياسمين دوازده مثقال، عنبر اشهب يك مثقال، مشك خالص نيم مثقال، بيخ بنفشه، دواله از هريك يك مثقال، اظفارالطيب، چووه عود هندي خالص از هريك يك درم، گلاب به قدر حاجت به دستور مرتب نمايند.
ارگجهاي ديگر: صندل سفيد، عنبر اشهب، مشك خالص، چووه عود از هريك نيم مثقال، عود غرقي سه مثقال، بيخ بنفشه، دواله از هريك ربع مثقال، بسباسه، دانه هيل، زعفران از هريك ثمن مثقال، عطر گلسرخ نيم مثقال، روغن ياسمين خوشبو يك درم، زردي گل ناكسير و زردي گلسرخ از هريك قدري، به دستور مرتب سازند.
ارگجهاي ديگر: عنبر اشهب، عود غرقي از هريك ربع مثقال، مشك خالص، بسباسه، صندل زرد، چووه عود، كهتور از هريك دو حبه، اظفارالطيب چهار حبه، دواله دو وزن و نيم، صندل سفيد دو وزن اجزاء، گلاب چهل و هشت مثقال به دستور مرتب سازند.
ارگجهاي ديگر: عنبر اشهب، دواله از هريك چهار سرخ، مشك خالص، چووه عود، اظفارالطيب از هريك سه سرخ، ايرسا كه بيخ بنفشه است، بزباز، هيل بوا، لهك از هريك دو سرخ، كافور يك سرخ، روغن ياسمين چهار توله،
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۲۳ *»
عود غرقي خام مثل كل ادويه، صندل دو مثل ادويه به دستور مرتب نمايند.
ارگجهاي ديگر: خوشبو و نيكوست؛ صندل سفيد، عود غرقي خام از هريك ده ماشه، مشك خالص نه ماشه، چووه عود قسم اول، قاقله صغار از هريك نه سرخ، عنبر اشهب يك ماشه، گل كامه يك ماشه و نيم، كهيله، اظفارالطيب، بسباسه از هريك چهار سرخ، كافور نيم سرخ، روغن ياسمين، بيخ بنفشه از هريك شش سرخ به دستور با گلاب و عرق بهار مرتب سازند.
ارگجهاي ديگر: صندل ده ماشه، عود غرقي شش ماشه، مشك خالص، عنبر اشهب، دواله، گل كامه از هريك يك ماشه، بيخ بنفشه، اظفارالطيب بريان كرده، بسباسه، قرنفل، قاقله صغار، چووه عود هندي از هريك چهار سرخ، روغن ياسمين نيم دام، كافور نيم سرخ، عطر گلاب يك ماشه، گلاب يك شيشه، عرق بهار دو سير و نيم شاهي به دستور مرتب سازند.
ارگجهاي ديگر: كه بسيار تحفه است؛ صندل سفيد، عود هندي از هريك يك توله، صندل زرد شش ماشه، عنبر اشهب، عبير، مشك خالص، قرفه از هريك دو ماشه، دواله، بيخ بنفشه، دانه هيل كوچك، اظفارالطيب، روغن ياسمين، عطر گلاب، عطر فتنه، عطر ناكسير، عطر عنبر هريك يك ماشه، كافور، زعفران، عطر گل سرخ، عطر كرنه هريك نيم ماشه، گلاب و عرق بهار به قدر حاجت به دستور مرتب نمايند.
ارگجه عطاران هند: صندل زرد شش ماشه، عود هندي، حبالمحلب از هريك يك ماشه، كافور قيصوري دو سرخ، مجموع را به گلاب ساييده، عطر فتنه يك ماشه و نيم، چووه عود نيم ماشه، روغن زنبق يك توله به دستور مرتب نمايند.
ارگجة ديگر: صندل سفيد نه توله، مشك تركي، دواله هريك يك توله، روغن ياسمين ده درم، اظفارالطيب چهار ماشه و نيم، حبالمحلب، عنبر اشهب، چووه عود، بيخ بنفشه هريك نه ماشه، زباد شسته چهار ماشه و نيم، عود غرقي يك توله و نيم، كافور قيصوري يك ماشه، گلاب دو استار، عرق بهار يك استار، حصي لبان سه توله، عطر فتنه يك توله به دستور مرتب سازند.
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۲۴ *»
ارگجة ديگر: صندل سفيد، عطر گل مولسري، ميعه هريك سه توله، دانه هيل بوا چهار توله، قرنفل دو توله، عود هندي نيم توله، جوهر حصي لبان، بسباسه، عطر گل سرخ، عطر مجموعه هريك يك توله، گلاب سه وزن كل به دستور مرتب سازند.
بدانكه در نزد حقير اغلب اين تركيبها كه در ارگجهها و غاليهها مذكور شد فاسد است زيراكه اكثر آنها صورت انحلال نميگيرد و با وجود عدم انحلال مانند گل شود يا خمير و استعمال آن نه در جامه و در صورت و بدن و نه در مو حسني دارد و در اغلبي آنقدر آب و روغن كه گفتهاند اگر آبها را بخشكانند آنقدر روغن ادويه را جمع و روان نكند و اگر نخشكانند آب و روغن با هم الفت نگيرند و آخر روغن از آب جدا شود و ثفل از هردو و اگر آب را بخشكانند و روغن را زياد كنند آخر ثفل راسب شود و روغن بالا ايستد و اگر مانند مرهم كنند نه لايق لباس است و نه لايق مو و نه لايق بدن زيراكه آلودگي دارد و علي هذا القياس پس چون در اين نسخ تدبر كني كلاً تراكيب ناقصه است كه به سليقه قدما تركيب شده مثل ساير تراكيب طبّيه ايشان كه در كتاب «دقايقالطب» تفصيل دادهام كه اغلب ناقص است و غلط. و معلوم است كه عطر در مقام نظافت است نه كثافت و اينگونه تراكيب در مقام كثافت است. پس اين هم يك سرّ قول امام است7 كه طيب را منحصر به مشك و عنبر فرمود يعني در غاليه. پس بهترين غاليهها كه نظافت دارد همان غاليه امام است7 كه عنبر را در روغن طيبي حل كرده پس مشك را در خارج ساييده با عنبر محلول نيك بسايد پس آنقدر روغن كند كه امكان رسوب باشد و آنقدر بسايد كه اثري از مشك نماند پس در شيشهاي كرده سر آن را مضبوط گرفته بگذارد تا هرچه رسوب ميكند بكند و روغني بماند زلال آن را در شيشه ديگر كند يا اگر خواهد در همان شيشه ضبط كند و اگر خواهد قدري عطر صندل و گل و عود و نارنج و ليمو و از ساير عطرها هريك به قدري داخل كند به قدر لايق دماغ و تحمل و هيچيك به حدي نباشد كه باقي را باطل كند و غالب آيد بلكه به قدري كه طبيعت خارجه متوسطه پيدا شود و اگر خواهد به ميزان عطرهاي مجموعه كه بعد ميآيد تركيب نمايد.
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۲۵ *»
خلاصه اين است سليقه و تجربه حقير و ساير نسخ را هم ذكر كرديم هريك را ميخواهي اختيار كن.
عبير مايه: كه در ارگجهها به كار آيد و آن را اكسير نامند؛ بگيرند نارنجهاي كوچك و سر آنها را بردارند و جوف آنها را به كلي خالي كنند كه سفيدي در آن نماند پس بگيرند چهار سير بهار نارنج، يك سير لادن عنبري و نيم سير سنبلالطيب و پاوسير دواله، لادن را كوبيده باقي را پاك كرده خورد كرده در گلاب بخيسانند و يك شب بگذارند پس در نارنجها پر كنند و سر آنها را از قطعههاي خودشان بگذارند و مستحكم كنند و در ديگي سنگي كه در ته آن چيزي ريخته باشند كه نسوزد چهار طبقه چيده گلاب بر روي آن ريخته سر آن را مضبوط كرده با خمير و به آتش ملايم طبخ دهند تا گلاب قليلي بماند بعد از سردشدن سر آن را باز نموده آنچه در جوف نارنجهاست در ظرفي پهن كرده بخشكاند و ثلث آن صندل سفيد به گلاب سوده و دو توله مشك داخل كرده ضبط كند.
عبيرمايه ديگر اقوي: عود غرقي، دواله، سنبلالطيب، لادن عنبري، صندل اعلي، بهار نارنج از هريك يك اثار، بيخ بنفشه نيم اثار، مشك چهار توله، گلاب يك شيشه، عرق بهار دو شيشه، ادويه را جوكوب كرده به دستور با دو من ذغال طبخ داده بردارند.
ميـد: كه مايه بعضي عطرهاست؛ عود غرقي، بهار نارنج، لادن عنبري، دواله از هريك يك اثار، مشك چهار توله جوكوب كرده در گلاب طبخ دهند به دستور گذشته.
باب سوم
در «عبيرها» و آن عبارت از طيبهايي كه به نحو ذرور استعمال كرده لابهلاي مو زنان ميپاشند يا آنكه در لاهاي لباس در هنگام ضبط ميپاشند.
عبير: بگيرند نارنجي و جوف آن را خالي كنند پس دواله در آن پر كنند با قدري عنبر اشهب و مشك و گلاب پس در ديگ مسي به آتش ملايم با گلاب بجوشانند تا گلاب بخشكد پس بيرون آورده صندل زرد و عود قماري و صندل
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۶ *»
سفيد سوده داخل كرده به هم مخلوط كند و بردارند و در حقه يا شيشه ضبط كنند.
عبير ديگر: بگيرند زرنب، اظفارالطيب، كهيولا، تنبل، سكنده، كوكسلا، از هريك بيست و چهار مثقال كوفته و بيخته عطر گل سرخ، عطر مجموعه، عطر عود، عطر صندل از هريك دو درم به آن ممزوج نموده بردارند.
عبير ديگر: صندل سفيد يك اثار، حصي لبان يك توله، قرنفل، جوز بوّا، بسباسه، دارچيني، هيل بوّا هريك دو توله، مشك خالص شش ماشه، ميعه سائله، سنبلالطيب، آهك، انكهي، كهنوندا هريك نيم پاو كوفته و بيخته ضبط نمايند.
عبير ديگر: صندل سفيد سه جزو، ريشه والا، بيخ سنبل، گل سرخ، سنبلالطيب، بيخ سوسن كبود، بهار نارنج، گل سنجد، سعد، نارنجك شيرازي از هريك جزوي، بسيار نرم ساييده ضبط كنند و اگر قليلي مشك و عطر گل سرخ و عطر عود هندي نيز اضافه كنند اقوي شود.
باب چهارم
در «عطرهاست» كه مراد روغنهاي مصعده از عقاقير عطره باشد و بهترين قسمي كه يافت شد در اتخاذ آنها آن است كه ديگي بر ديگدان نصب كرده براي آن سري سازند يا از مس يا سفال مانند طغاري و بالاي آن يا پهلوي آن سر را سوراخي كرده لولهاي از آهنهاي حلبي ساخته كه دو سه ذرع بالا رود و سه چهار ذرع فرود آيد بعد لوله بسيار فراخي به قدر خربزه بزرگي ساخته به آن وصل كنند و اين بايد در آب سرد باشد و از ته آن لوله باريكي ديگر به قدر يك ذرع باشد و سر آن خم كه در قابله بچكد و قابله از شيشه يا همان حلبي ساخته كه لوله آن از ته آن بالا آمده باشد تا قريب به سر آن و از آنجا خم شده باشد و شيشه ديگر زير آن بايد گذارد چنانكه شكل آن در هامش رسم است.
پس هر چيزي
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۲۷ *»
را كه خواهند عرق كشند يا جوهر يا عطر در ديگ كنند و سر آن را نصب كرده منافس آن را بگيرند و آتش به حد جوشآمدن كنند تا عرق آيد و عطر يا جوهر هرچه باشد در قابله اول بماند و عرق به قابله دوم رود. و اين قسم از همه اقسام كه شنيده شده بهتر و آسانتر است. و بايد آتش به حدي نباشد كه ته ديگ بسوزد و عرق يا عطر بوي دود گيرد.
و آنچه مردم ميگويند كه لابد است از زمينه و بعضي بوي نفط را گرفته و بعضي بوي روغن موم را و بعضي روغنهاي ديگر را و داخل ميكنند مجموع آنها غش است. بلي به قدر نيممثقال تخميناً روغن بادام يا بان يا غير آن كه بدبو نباشد بعد از اينكه قابله اول بناي چكيدن گذارد بر سر آن ريزند به جهت حفظ عطرهاي لطيفه كه ميآيد تا به آن بند شود و با آب نرود. پس چون هرچه در ديگ بود آمد ديگ را خالي كرده اخلاط آن را عوض كنند.
و بدانكه از هرديگ يك شيشه يا دو شيشه اول آن از عرق بسيار تند و خوب است و باقي را بهتر آن است كه به ديگ رد كرده با اخلاط جديد. و بدانكه هرچه برگ و گل تازه باشد تازه تازه بايد در ديگ كرد و جوهر كشيد و اگر خشك باشد يك روز بخيسانند بهتر است. و هرچه پوست باشد مانند قرفه و دارچيني پس از كوفتن دو سه روز بخيسانند با قدري نمك. و هرچه چوب باشد مانند صندل و عود پس از رندهكردن يك هفته بخيسانند با سر بسته و ديگر در هواي گرم كمتر هم كفايت ميكند و در هواي سرد بيشتر بهتر و در جاي گرم و سرد هم به همين نهج تفاوت ميكند. و افاويه عطره نمك ميخواهد و بايد خيسانيدن به حد ترشيدن نرسد كه فاسد شود.
خلاصه به همين قاعده عطر هر ذيعطري گرفته ميشود خواه گل سرخ و خواه صندل و خواه عود و خواه ليمو و خواه نارنج و خواه غير آنها از عقاقير عطره.
و اگر چيزي باشد كه هيچ دهنيت در آن نباشد آن زمينه ميخواهد پس در قابله اول هرچه ميخواهد روغن بيبوي پاك ميكند چه روغن بادام چه روغن پسته چه روغن بان چه غير آنها و مكرر عرق بر آن ميكشد تا معطر شود و عطريات هرچه بمانند بهتر ميشوند. و عرق بيدمشك را كمآب و تند نبايد كشيد كه زود فاسد ميشود.
چون همه به همين نهج است تفصيلي در عطرهاي مفرده ضرور نيست پس
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۲۸ *»
بعضي از عطرهاي مجموعه را بايد ذكر كرد.
عطر ارگجه: مجموعه اعلي؛ بگيرند صندل سفيد مقاصري پنج استار، صندل زرد يك استار، عود قماري غرقي نيم استار، اظفارالطيب، دانه هيل بوا، قرنفل، گلدونه، برگ درخت صندل هريك پنج درم، سنبلالطيب، غنچه گل سرخ، ورد چيني، دواله پاوسير، علفك هندي يك استار، كافور قيصوري شش ماشه، جوز بوا، دارچيني، ميعه سائله هريك پنج توله، گل مروه، ريحان سياه، برگ فرنجمشك، گل داودي هريك بيست دام، لادن، گل زنبق هريك ده دام و اگر زنبق نباشد نرگس هم خوب است، گل سنجد، گل كيتكي، گل كيورا، گل قندول هريك بيست دام، بهار نارنج سي دام، نافه مشك ده توله، همه را با آب و دو مينا گلاب و دو مينا عرق بهار به قاعده مذكور عطر كشند و در قابله اول سه توله عنبر اشهب در پنج توله عطر صندل و يك تولچه عطر گل سرخ و يك تولچه عطر عود هندي گداخته با قدري مشك تبتي خالص به گلاب ساييده بريزند پس در شيشه كرده.
و بدانكه قاعده صافكردن جميع عطرها و جوهرها آن است كه در آفتاب گذارند تا صاف شود بعد به جاي ديگر كرده ضبط كنند.
و بدانكه اين اخلاط كه مذكور شد اگر بعد از عطركشيدن باز معطر باشد ميتوان عرقها را به آن رد كرد و ثانياً بر سر همان قابله اول عرق كشيد تا به كلي قوت ادويه بيايد.
عطر ارگجه ديگر: صندل سفيد پنجسير، شاه جهاني، صندل زرد يك سير، عود قماري غرقي خام، اظفارالطيب، دانه هيل بوا، قرنفل، دارچيني، ميعه سائله، گلدونه، گل صدبرگ از هريك پنج درم، دواله سنبلالطيب، علفك هندي هريك يك سير، كافور قيصوري شش ماشه، بسباسه دو توله و يك ماشه، گل مروا، گل داودي هريك بيست دام به دستور عطر كشند.
عطر ارگجه ديگر: صندل سفيد، صندل زرد، عود هندي غرقي، گل سرخ هريك دو سير، شاهجهاني، دانه هيل بوا دو سير و نيم، قرنفل دو توله و يك ماشه، سنبلالطيب نيم سير، علفك هندي يك سير، كافور قيصوري شش ماشه، مشك تبتي چهار ماشه، بسباسه بيست و پنج دام، لادن ده دام، عنبر اشهب
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۲۹ *»
دو توله، دارچيني پنج دام، ميعه سائله دو دام و نيم، گلدونه دو دام و نيم، گل مروا نازبو كه ريحان سرخ است، گل داودي، گل زنبق هريك دو دام، گل صدبرگ دو دام و نيم، گل سنجد، گل كيورا هريك بيست دام، گل منديله پنج دام به دستور عطر كشند.
عطر ارگجه ديگر: صندل سفيد چهار استار و نيم، دواله يك استار، سنبلالطيب، مازوي سبز، خس نيم سير، عود هندي يك پهلولي، زعفران، چووه عود، عنبر اشهب هريك يك توله، لادن، مشك، هريك دو توله، گلاب چهار استار به دستور عطر كشند بر روي دو توله عطر گل سرخ.
عطر ارگجه: كه خوشبو و لذيذ است؛ عود غرقي، بيخ بنفشه، صندل زرد، پوست نارنج، خس كه بيخ اذخر اجامي است هريك يك اثار، صندل سفيد يك اثار و يك پاو، بهار نارنج، قاقله صغار هريك هشت توله، سنبلالطيب، دواله هريك دو دام، بسباسه يك دام و نيم، علفك هندي شش ماشه، زعفران يك دام، لادن عنبري دو ماشه، عنبر اشهب سه ماشه.
اخشاب را براده نموده لادن و عنبر را در كيسه كرده بر سر نيچه بندد كه عرق از آن در قابله رود با دوازده اثار گلاب عطر گيرند. و بهتر آن است كه لادن و عنبر را در روغني خوشبو حل كرده در قابله كند و عطر بر آن كشد.
عطر فتنه: كه خيلي اعلي است؛ صندل سفيد دو استار، حصي لبان انثي نيم استار، عود قماري غرقي نيم استار، لادن عنبري ربع استار، غنچه گل سرخ چهار استار، ريحان سياه تازه، برگ فرنجمشك هريك يك استار، عبيران كه آن را به هندي دونه گويند، بيخ اذخر اجامي هريك دو استار، ورد چيني، برگ مورد، پوست نارنگي، گل مروا، بهار نارنج، بهار درخت انگور، فقاح حنا، گل ياسمين هريك يك استار، دواله سه ربع يك سير، قرنفل پنج توله، عنبر اشهب شش تولچه، مشك تبتي خالص سه توله، بيخ بنفشه ربع سير، دانه هيل بوا چهار تولچه، زرنباد سه تولچه، زعفران هفت تولچه، پوست نافه مشك سه تولچه، گل سنجد سه ربع سير، گل سرخ يك سير، عطر گل سرخ ده تولچه،
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۰ *»
اظفارالطيب، مشكدانه، جوز بوا، بسباسه، كهولا هريك دو دام و نيم، گل چنپا يك استار، سنبلالطيب يك استار، دارچيني سه توله، ميعه سائله سه تولچه، گلاب دو وزن مجموع ادويه به دستور عطر كشند.
عطر فتنه ديگر: عود هندي، حصي لبان انثي، بيخ اذخر هريك نيم استار، صندل سفيد مقاصري ده استار، بيخ اذخر اجامي، غنچه گل سرخ، ريحان سياه، عبيران كه دونه گويند، گل مولسري، ورد چيني، برگ مور، پوست زرد ترنج، پوست نارنگي، گل مروا، بهار نارنج، گل انگور، گل ياسمين، گل انبه، دواله، گل داودي، گل بابونه، گل سنجد، گل چنپا، سنبلالطيب هريك يك سير، لادن، بيخ بنفشه هريك پاو سير، دانه هيل، زرنباد هريك پنج توله، زعفران شش توله، مشكدانه پنج توله، بسباسه، جوز بوا، ميعه سائله هريك پنج توله، دارچيني هشت توله، صندل زرد يك سير، مشك تبتي دو توله، عنبر اشهب پنج توله، عطر گل سرخ سه توله، كافور قيصوري دو توله، قرنفل شش توله، علفك هندي يك سير، صدبرگ سه استار، گل زنبق ده توله، طباشير پنج توله، به دستور عرق كشند و عطر گيرند.
عطر فتنه ديگر: ميعه سائله، مشك هريك يك توله، حبالمحلب، سعد كوفي، قاقله صغار، قرنفل، بيخ اذخر مكي، ساذج هندي، ريحان حبشي، برگ فرنجمشك، ريحان سبز، دونه هريك سه توله، زرنب، پوست نارنج هريك يك دام، جوز بوا، سليخه، دواله، كبابه چيني هريك يك توله، سنبلالطيب نه توله، كافور قيصوري شش ماشه، ورد چيني، گل چنپا هريك نيم سير، گل سنجد نه توله، گل موتيا چهار دام، گلاب پنج استار، صندل زرد، صندل سفيد هريك نيم سير، عرق بهار پنج سير، به دستور عطر گيرند.
و بدانكه بعد از اينكه عطر اينجوره عقاقير گرفته شود ثفل آن را جمع كرده فتيلهها سازند يا قرصها نمايند و پس از آن در سايهاي خشك كرده به جهت مجمره و بخور بسيار نيكو آيد.
عطر مجموعه: كه آن را به هندي «سنتوكهه» نامند؛ عطر گل سرخ، عطر عنبر خالص، عطر صندل، عطر عود هندي، چووه عود هندي، خالص غرقي، هريك ده
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۱ *»
مثقال، عطر فتنه پنج مثقال، اول چووه را در گلابي كه به گل ياسمين جوش داده باشند بشويند و چووه را در آن گلاب گذارند چندروز چنين كنند كه بوي دود از چووه به كلي برود پس همه را به هم مخلوط كرده ضبط كنند.
عطر مجموعه ديگر: عنبر يك توله، عطر عود يك توله، عطر گلاب شش ماشه، مشك يك ماشه و نيم، عنبر را با عطر عود گداخته و مشك را با گلاب سوده و همه را به هم مخلوط كنند و بعد از چهلروز استعمال كنند.
عطر مجموعه ديگر: صندل سفيد پاو چهار اثاركم، عود هندي پاو و يك اثار، صندل زرد نيم اثار، هيل بوا، بسباسه، بيخ بنفشه هريك پنج دام، اظفارالطيب، پوست نارنج يا بهار نارنج هريك چهار دام، حبالمحلب يك دام، سنبلالطيب، دواله هريك دو دام، عنبر اشهب چهار توله، مشك دو توله، كافور نيم ماشه، زعفران يك ماشه، چووه عود سه توله، با گلاب به دستور عطر كشند.
دستور ساختن عطر به آساني: كه حقير اختراع كردم بسيار پسنديده و قوي شود؛ بگيرند عقاقير مطلوبه كه مقصود عطركشيدن آن است مانند عقاقير غاليه يا ارگجه يا عطري خوشبو پس آنها را كوبيده و در قرع بزرگي كرده يا گلاب يا عرق بهار يا آب هريك باشد بر آن ريزند و هرچه زياده باشد بهتر است و بگذارند در آن روغني طيب مساوي وزن ادويه پس آنقدر بگذارند كه ادويه بخيسد پس قاطر فينفسه بر آن نصب كرده و بر كوره نهند به آتش بسيار ملايم تا آب بخشكد و بايد دقت كرده كه ادويه در ته قرع ببندد و نسوزد پس آن را سرد كرده روغن آن را بردارد اگر بوي آن كافي است والا با وزنه ديگر اعاده كند و زمينه مانده را يا قرص كرده با نبات بخور سازند و يا قدري صمغ داخل كرده فتيله سازند بعد اگر خواهند عطر ديگري به آن عطر ضم كنند. كردهاند بسيار آسان و با بركت و خوب ميشود. و اگر روغن گل به همين سياق گيرند بسيار قوي شود و هر گلي كه عرق داشته باشد به طوري كه سابق گذشت ميتوان گرفت و اگر به اين قاعده هم خواهد عرق آن را جدا گرفته به اينطور عطر سازند بسيار خوب شود.
باب پنجم
در «بخورات و ندها» كه آنها را به فارسي كشته گويند و آن اقسام
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۲ *»
است:
بخور: عود هندي، قسط شيرين، صندل سفيد، هريك جزوي، مشك، كافور، هريك نيم جزو كوفته بيخته به گلاب سرشته حبها سازند.
بخور ديگر: سيب يزدي را گرفته ميان آن را خالي كنند قدري صندل و كافور و مشك به گلاب سوده در آن پر كنند و در مجمره گذارند.
بخور ديگر: عود هندي، حصي لبان، پوست زرد ترنج با گلاب ساييده در جوف به و سيب كرده بر مجمره نهند.
بخور ديگر: صندل سفيد، عود هندي، ميعه خشك، نبات سفيد از هريك جزوي كوفته بيخته با گلاب سرشته قرصها سازند.
بخور ديگر: صندل سفيد، عود هندي، بيخ بنفشه هريك دو درم، گل نارنج، سنبلالطيب هريك پنج درم، گلاب، عرق بهار نارنج هريك بيست درم، آب يك پياله در ديگچه سرتنگي كرده در مجلس بر آتش نهند كه به آرامي بجوشد.
بخور عنبر ساده: عنبر را مانند فلفل خورد كرده در قليلي پنبه پاكيزه سفيدي مبلول پيچيده در مجمره نهند.
بخور عنبر مركب اعلي: عنبر اشهب شصت و پنج مثقال، عود قماري خام پنجاه و پنج مثقال، مشك تبتي خالص ده مثقال، كافور قيصوري هفت مثقال، ادويه را كوفته به گلاب سرشته قرصها سازند و در سايه بخشكانند.
بخور عود: عود هندي را مقدار بند انگشت خورد كرده در گلاب خيسانيده در مجمره بسوزند.
بخور ديگر: نبات پنجاه مثقال، گلاب دويست مثقال، با هم جوشانيده تا نبات حل شود پس سه مثقال عنبر را با قدري نبات سوده در آن اندازند تا عنبر گداخته شود. پس دويست مثقال عود هندي خورد نمود (نموده ظ)@ مثل بند انگشت و در ديگ ريزند و بجوشانند تا تمام رطوبت را به خود جذب كنند پس فرود آورده خشك نموده در شيشه نگاه دارند و وقت حاجت به گلاب تر كرده در مجمره
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۳ *»
اندازند.
بخور ديگر: عود غرقي يك اثار، سيب بيست و پنج عدد، عنبر اشهب دو دام، گلاب، نبات هريك سه اثار، نبات را با گلاب قوام آورد و عود را ساييده و سيب را پارچه پارچه كرده و عنبر را در گلاب گداخته و همه را يكجا نموده خوب بكوبند تا يكسان شود و عنبر را در آن داخل نمايند و اقراص سازند.
بخور ديگر: عود غرقي خام چهل مثقال، عنبر اشهب چهار مثقال، نبات سفيد صد مثقال، ادويه را كوفته بيخته با گلاب اقراص سازند و اگر نبات را با گلاب حل كنند و دو مثقال مشك هم اضافه كنند اقوي شود.
بخور ديگر: عود غرقي خام، عنبر اشهب، صندل سفيد، حسن لبه، پوست ترنج يا برگ آن بالسويه و مثل كل نبات سفيد كوفته بيخته با گلاب سرشته اقراص سازند و اگر عشر يك جزو مشك اضافه كنند اقوي شود.
بخور ديگر: گل سرخ، پوست ترنج، صندل سفيد، عود هندي، حصي لبان بالسويه، نبات دو وزن همه با قليلي مشك قرصها سازند.
بخور ديگر: عود قماري، صندل سفيد هريك جزوي، حصي لبان دو جزو، نبات دو مثل كل.
باب ششم
در «شمامات» است و مقصود مركبي است كه آن را به شكل سيب يا غير آن ساخته براي بوييدن و بسيار مستحسن است.
شمامه: عود قماري خام پنج مثقال، قرنفل، سنبلالطيب، زعفران، اظفارالطيب، قاقله صغار، بسباسه، پوست زرد ترنج هريك يك مثقال و يك دانك و نيم، عنبر اشهب دو مثقال و نيم، مشك تبتي، بهار نارنج هريك يك مثقال، علفك هندي، حصي لبان هريك دو مثقال و نيم، اجزا را كوفته بيخته به گلاب ساييده، عطر عود هندي، عطر عنبر، عطر ناكسير از هريك نيم مثقال، روغن نرگس، روغن ياسمين هريك يك مثقال داخل كرده به شكل سيب ساخته در سايه بخشكانند و هر وقت كه شمامات كمرايحه شود بايد شكست و مكرر خمير كرده با گلاب و سيب سازند.
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۴ *»
شمامه ديگر: عود هندي چهار مثقال، سنبلالطيب، قرنفل، بهار نارنج، حبالمحلب، مرزنجوش هريك دو درم، پوست زرد ترنج دو مثقال، عنبر اشهب يك مثقال، لادن، ميعه سائله هريك يك مثقال و نيم، اجزا را كوفته با عرق بهار نارنج صلايه كرده عطر حصي لبان، عطر عنبر، عود هندي هريك يك دانك داخل كرده به شكل سيبي سازند و در سايه بخشكانند.
شمامه ديگر: عود هندي چهار مثقال، كبابه چيني، قاقله صغار، قرنفل، بسباسه، حبالمحلب هريك يك مثقال، عنبر اشهب، مشك تبتي هريك دو دانك، لادن، زعفران هريك چهار دانك كوفته به عرق بهار نارنج صلايه كرده، روغن زنبق دو مثقال، عطر عود هندي دو دانك داخل كرده شمامه سازند.
شمامه ديگر: عود هندي چهار مثقال، عود صليب، سنبلالطيب، قرنفل، زعفران، هيل بوا، بسباسه، پوست زرد ترنج هريك يك مثقال، عنبر اشهب دو مثقال، مشك تبتي نيم مثقال، بهار نارنج دو مثقال، حصي لبان دو مثقال، كوفته بيخته به گلاب صلايه كرده، عطر عود قماري، عطر عنبر، عطر ناكسير، هريك يك مثقال، روغن نرگس، روغن زنبق هريك دو مثقال، مجموع را به عرق بهار شمامه بندند.
شمامه ديگر: بسباسه، قرنفل، دارچيني هريك دو درم، عنبر، صمغ عربي هريك يك درم، مشك نيم درم، زباد، كتيرا، هريك دو درم همه را كوفته در گلاب صلايه كرده و شمامه سازند.
باب هفتم
در عطريات متفرقه
تسبيح عنبر: براي گردانيدن يا به گردن بستن زنان؛ عنبر اشهب، عنبر اشهب، مشك خالص، ورق گل سرخ، عبير از هريك به قدر حاجت كوفته بيخته به گلاب سرشته حبوب سازند و اگر قدري صمغ يا كتيرا داخل كنند ادوم ميشود.
شمع عنبر: بگيرند قدري عنبر و با موم و روغن بگدازند و فتيله شمع را به آن داغ كرده پس قدري عنبر با موم سفيد گداخته دو سه پرده بريزند بالاي آن موم خالص كافوري تا به حد شمع رسد و ضبط كنند.
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۵ *»
فتيله عنبر: عنبر اشهب دو مثقال، عود هندي، نبات سفيد هريك پنج مثقال، صندل سفيد يك مثقال همه را به گلاب سوده فتيلهها سازند. و در نسخه ديگر حصي لبان يك جزو داخل است.
فتيله عنبر ديگر: عنبر اشهب، مشك خالص هريك دو مثقال. عود غرقي خام، صندل سفيد هريك صد مثقال، لادن عنبري پنج مثقال، حصي لبان، صمغ عربي هريك دو مثقال و نيم، زعفران چهار مثقال، نبات هشتاد مثقال، همه را كوفته بيخته به گلاب سوده فتيلهها سازند. و قدري صندل ساييده را باقي گذارند كه فتيلهها را بر آن لوله كنند كه به زمين نچسبد و در ته هر فتيله چوبي بايد گذارد كه بر فتيلهسوز زنند.
فتيله عنبر ديگر: عود هندي غرقي دو توله، عنبر اشهب شش ماشه، مشك خالص سه ماشه، عود را ساييده با مشك و گلاب خمير نمايند و يك روز بسايند پس فتيله سازند بالاي آن صندل سوده مالند و در سايه خشك كرده بردارند.
فتيله عود ديگر: همان بخوري كه در آخر باب بخور ذكر شد نبات آن را به وزن مجموع كنند و عنبر و مشك هريك نيم جزو اضافه كرده با گلاب فتيله سازند.
فتيله عود ديگر: عود غرقي خام يك اثار، لادن عنبري هشت توله، حصي لبان سه توله، دواله ده توله، نبات چهار توله، گلاب چهار شيشه، ادويه را كوفته بيخته با گلاب مزبور بجوشانند تا قابل فتيله شود پس فتيله سازند.
شمع بخور: موم سفيد صد مثقال، عود سوده مثل سورمه پنج مثقال، مشك ده گندم، عطر گل سرخ سه گندم به قاعده شمع ريزند و مشك و عطر را بعد از آنكه موم را از آتش برداشتند داخل كنند.
عود مطرا: عود قماري را ريزهريزه كرده و گلاب و جلاب بخيسانند تا بخيسد و نرم گردد پس بگذارند تا رطوبت آن كم شود آنگاه قدري مشك خالص و قدري عنبر اشهب و قدري دواله نرم ساييده به آن عودها به قوّت بمالند كه خوب آغشته گردد و به آنها بچسبد پس خشك كرده بردارد بسيار خوب شود.
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۶ *»
چووه عود مفرد: بگيرند چوب عود هرقدر خواهند و در آب خيسانند و جوكوب كرده در قرع معكوس تنكيس كنند پس هرچه روغن جمع شود آن را به آب و گلاب مكرر شسته تا بوي دود آن زايل شود. و بعضي همه اخشاب را به همين طريق گيرند و در گلاب خيسانند و اگر كمروغن باشد در روغنها سه چهار روز اندازند. و به جهت رفع سياهي و دود آن گفتهاند به ازاء هر رطلي يك رطل آب و يك وقيه مغز گردكان و نيم وقيه نمك به هم ساييده اضافه نموده بجوشانند تا آب به نصف رسد سرد كرده روغن را جدا كنند و تا سه دفعه و زياده مكرر كنند تا بوي دود و سياهي از آن برود.
چووه عود مركب: بگير عود قماري سي و هشت درهم و جوكوب كرده در گلاب يك روز خيسانيده پس خشك نموده، حصي لبان پنج مثقال، عنبر اشهب چهار مثقال، ميعه سائله سه مثقال، ميعه يابسه به وزن آن كوفته بيخته ممزوج كرده تنكيس كنند. و بعضي چهار مثقال موم زرد و هجده مثقال روغن كنجد داخل نمايند. و اگر به جاي روغن كنجد عطر صندل كنند اقوي است. و بديهي است كه در تنكيس همه ميسوزند و بوي سوختگي ميگيرند و بيرون كردن بوي سوختگي هم اشكالي دارد. بهتر همان است كه با آب يا گلاب تقطير نمايند و اگر زمينه مصعدي به عمل آورند و با اخلاط در ديگ مذكور كنند پس از تخمير با همان زمينه البته احسن آيد.
شند: از جمله اطياب است و آن حصي لبان مصعد است. ظرفي چون بشقاب كوچك گرفته و حصي لبان كوبيده در آن كنند به قدر ده درم و بالاي آن قبهاي از كاغذ نصب كنند و شد وصل نمايند و بالاي آتشي كه به خاكستر پوشيده باشد بگذارند تا شش ساعت. و آتش تند نبايد كرد كه سياه ميشود به واسطه دودكردن و يا آنكه عوض كاغذ از شيشه يا چيني يا غير آن گذارد و بايد بلند باشد كه از آتش دور باشد و اگر بعضي اطياب به ظرف بالا بمالند اطيب ميشود.
عرق فتنه: از جمله اطياب است؛ بهار سنجد سيصد مثقال، بهار نارنج ششصد مثقال، نارنجك صد و پنجاه مثقال، دواله پانزده مثقال، صندل سفيد صد
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۷ *»
و پنجاه مثقال، ريشه والا پانزده مثقال، حسن لبه، سنبلالطيب، بيخ سنبل، سعد كوفي، بهار انگور، علف هندي، سوسن هريك هفتاد و پنج مثقال، عود قماري سي مثقال، پوست نافه به قدر ميسور در عرق بهار و گلاب و عرق صندل به قدري كه چهار انگشت بر سر آيد خيسانيده عرق كشند و بر دهان نيچه عنبر بندند و در قابله قدري مشك پاشند و عطر او را جدا برداشته و عرق آن را جدا و ثفل آن را فتيله سازند.
كافور مصعد: چون در عطرها به كار برند ذكر ميشود. كافور را ساييده هرچه ميسر شود و در ظرف چيني يا شيشه دهنفراخي با موم مخلوط كرده بر آتش ملايم گذارد و ظرفي چيني بر آن سوار كند و شد وصل كند و پس از صعود همه قبه بالا را برداشته آن را قطعههاي صغار ببرند مانند بلورريزه خواهد بود ضبط كنند. و ميتوان كه قبه بالا را از كاغذ ساخت ولي ظرف مزجّج بهتر است. و بايد دانست كه كافور برحسب مزاج مخالف حيات است و بر طبع مرگ است و طبع از آن تنفر ذاتي دارد وانگهي ملازمه با موتي پيدا كرده و انسان از استشمام آن به ياد مرگ ميافتد و هادماللذات ميشود و مقصود از عطر تلذذ است پس ادخال كافور در عطريات وانگهي اگر فيالجمله غالب باشد بسيار ركيك است. و همچنين علفك هندي و زرنباد كه آنها هم بوي كافور ميدهند. و افاويه و ادويهاي كه بوي مرض ميدهند هيچيك ادخالش در عطرها روا نيست. پس بسيار سليقه ميخواهد كه عطر را لذيذ و مناسب طبع سازند. و اگر عطر مناسب مزاج تركيب شود به طوري كه لذيذ باشد و از جهت طبع معشوقيت داشته باشد و طبع از روي ميل و قوت استشمام آن كند و طبع را وانزند قوتي عجيب ميافزايد و شهوتي غريب ميانگيزد. و اين نه كار هر عطري است و بسا عطري كه اگرچه آن را خوشبو ميگيرند ولي طبع را ميگزد و واميزند مثل آواز خوب بسيار قوي بلند كه گوش را الم رساند. پس چنين عطرها نيكو نباشد بلكه عطر بايد كه در حال استشمام هرچه طبع نفس بالا كشد سير نشود و ملالش نگيرد و آن را وانزند و حالتي قريب به فتور ملذذ براي او دست دهد و چنين عطر بسيار كم است بلكه
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۸ *»
بايد براي هر مزاجي تركيبي كرد.
دستور گرفتن روغنهاي خوشبو: مانند روغن گل سرخ و بنفشه و زنبق و ياس و گل رازقي و امثال اينها اگر مقصود محض عطريت باشد بايد كنجد را مقشر كرد و از آن گلها پيوسته بر آن ريخته و هرچه خشك شود بردارند باز بريزند تا كنجدها قرمز شود بعد آنها را كوفته بيخته بيفشرند. و اگر كنجد در بعضي مواضع نخواهند بادام مقشر خلالكرده بسيار ريز و چنان كنند كه گفته شد.
و اگر مقصود خواص آن باشد به جهت استعمال به اينطور مطلقاً اثري ندارد بايد آنها را جوشانيد در شش مثل آن آب و سر ديگ گرفته باشد و به آتش ملايم بجوشانند تا به ربع رسد پس آن را صاف كرده هم وزن آب روغن داخل كنند و بجوشانند تا قليلي آب بماند آنگاه بردارند. و اگر گلها تازه و آبدار باشد كوفته فشرده آب آن را گيرند و با هموزن آن روغن بجوشانند.
و اگر به جهت روغن گل روغن كنجد را با گلاب در ديگ سنگي كرده و سر آن را گرفته با خمير و طبخ دهد تا گلاب بخشكد بهتر از همه اقسام است و اگر چنين مكرر كنند بسيار خوشبو شود.
حل عنبر: دستور آن است كه اول عنبر را ريزهريزه كرده يا نيمكوب كرده در پياله چيني كرده قدري روغن خوشبو در آن كرده ظرفي بزرگ آب كرده در وسط آن سهپايه گذارد پياله را بر آن گذارد و سر ظرف بزرگ را بگيرد تا هنگام آبشدن گل عنبر و بايد پياله بر روي آب باشد پس آن را از پارچه نازكي صاف كرده و اگر غير محلول چيزي ماند در روغن گرم ماليده تا همه حل شود. و هرگاه عنبر بسيار خشك باشد با نبات ساييده شود. و اگر آن محلول را در شيشه كوچكي كرده در آفتاب گذارد تا آنكه روغن زلال و صاف شود و هرچه رسوب مينمايد رسوب نمايد عطر عنبر به عمل آيد. ولي بايد روغن زياد از حل عنبر نباشد تا خوشبو آيد بعد هركس خواهد در آن عطري ديگر داخل كند كرده است.
و بدانكه در تركيب عطرها بايد ملاحظه حال مستعمل را كرد اگر از عطرهاي سرد متأذي ميشود عطرهاي گرم داخل كند و اگر عكس آن عكس آن.
«* مکارم الابرار فارسی جلد ۱۵ صفحه ۳۳۹ *»
و عطرهاي قابض كه باعث عصر دماغ ميشود و باعث نزول آب ميگردد آنها را با عطر ديگر تركيب كند كه عاصر دماغ نباشد. و مرطب را با مجفف تركيب كند. و مصلح عطر گل سرخ كافور را يافتيم پس اگر قليلي به قدر كسر سورت عطر گل داخل كنند ضررش كم ميشود. و به جهت تقويت بوي عطرها مكرركردن و مثلاً گل تند را داخل ضعيف كردن مانند عطر رازقي را در عطر بيدمشك كردن و امثال اينها به كار است.
حل كافور: مانند حل عنبر است و مقصود از اين تدبير آن است كه عنبر نسوزد و بوي سوختگي نگيرد و كافور نپرد.
حل حصي لبان: نيز به دستور عنبر و كافور است و همچنين هرچه در دهن گداخته ميشود از همين قرار است.
خاتمه
چون در اين كتاب بعض نسخههاي هندي ذكر شد و در آنها اوزان هندي بود خواستم كه آن اوزان را ذكر كنم كه طالب بر آنها مطلع شود و بعضي اوزان ديگر هم بالتبع ذكر ميشود برحسب آنچه بعضي از اطبا نوشتهاند:
سرخ: سه جو متوسط است.
ماشه: هشت سرخ است و چهار ماشه يك مثقال صيرفي است.
توله: دوازده ماشه است كه سه مثقال است.
دام: بيست ماشه است.
اثار: شصت و چهار توله است.
پاو: چهل و هشت مثقال صيرفي است.
سيرتام: همان اثار است.
استار: چهار مثقال و نيم است.
اوقيه: هفت مثقال و نيم است.
حبه: از مثقال چهار ارزه است.
دانك: از مثقال سه قيراط و يك حبه است.
رطل: دوازده اوقيه است كه نود مثقال باشد و به درهم صد و سي درهم.
قيراط: سه حبه و به قولي چهار حبه است.
من طبي: يكصد و هشتاد مثقال است.
مثقال صيرفي: بيست و چهار نخود است.
درهم: چهل و هشت حبه است.
مثقال طبي: يك درهم و سه ربع درهم است.
و به همينقدر در اين كتاب اكتفاء ميشود. تمام شد بر دست مؤلفش كريم بن ابرهيم در شب هفتم ماه مبارك رمضان از سنه هزار و دويست و هفتاد و دو هجري حامداً مصلياً مستغفراً.