هدایة العوام
از تصنیفات عالم ربانی و حکیم صمدانی
مرحوم آقای حاج محمد کریم کرمانی اعلی الله مقامه
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 2 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
حمد خدايي را سزاست که پرورنده عالميانست و درود پيغمبري را رواست که مهتر جهانيانست و آل اطهارش که بهترين پيشوايانند وذريه طاهرينش که افضل هاديانند.
و بعد چنين گويد بنده اثيم کريم ابن ابرهيم که چندي قبل از اين رسالهاي در فقه نوشته بودم مسمي به جامع و به زبان عربي و عوام عجم از آن بهره نميبردند جمعي از برادران خواهش کردند که رسالهاي به زبان عجمي بنويسم که عوام عجم از آن منفعت برند لهذا اقبال کردم به نوشتن اين رساله به طور اختصار و عوام فهم به طوري که زن و مردم عجم مسائل واجبه خود را از آن بفهمند و محتاج به درس خواندن پيش کسي نباشند و آن را به هداية العوام ناميده و در اين رساله چند كتاب است و انشاءالله مسألههاي واجبه هر كتابي را به طور اختصار بيان خواهم کرد و لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
کتاب الطهارة
كتاب اول
در طهارت است و در آن چند باب است
باب اول در آبها است
بدانکه آب بر دو قسم است يکي آب خالص که همه کس او را آب گويند. دويم آبيکه چيزي به او مخلوط شده باشد همچون آب زعفران يا از چيزي بيرون آمده باشد همچون آب انگور و انار اما آب اول هم طاهر است و هم طاهر کننده چيزهاي ديگر که نجس شده باشد و اما آب دويم طاهر است اگر نجاستي به آن نرسيده باشد و طاهر کننده چيزهايي ديگر نيست و احکام آبها را در سه مقصد بيان ميکنم.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 3 *»
مقصد اول
در آب خالص است که آن را آب مطلق گويند و در آن چند مسأله است.
مسأله: بدانکه خداوند عالم آب را طاهر خلق فرموده است و طاهر کننده و نجس نميشود هرگز به چيزي مگر اينکه تغيير کند رنگ او يا مزه او يا بوي او.
مسأله: سزاوار است که اجتناب کني از آن آبي که کمتر از کر باشد و ايستاده باشد و نجاستي به او رسيده باشد پس از او مياشام و غسل مکن و وضو مگير مگر آنکه به قدر کر باشد.
مسأله: کر کيلهايست که سه وجب پهنا و سه وجب درازي و سه وجب گودي او باشد پس هرگاه آبي باشد به مقدار اين کيله يا زياده و نجاستي به او برسد نجس نخواهد شد مگر آنکه متغير شود.
مسأله: مستحب است اجتناب کردن از آبي که کمتر از کر باشد و در آن بول کرده باشند چهارپايان و يا گنديده باشد يا عقرب در او افتاده باشد و مرده باشد يا ماري داخل آن شده باشد و بيرون رفته باشد يا وزغي در آن افتاده باشد.
مسأله: مستحب است اجتناب کردن از آب باران که در راهها و کوچههاي داخل شهر مانده باشد بعد از سه روز از ايستادن باران.
مسأله: آب چاه از هيچ چيز نجس نميشود مگر اينکه رنگ يا بو يا مزه او تغيير کند از نجاست پس هرگاه تغيير کرد بايد آنقدر آب بکشد که تغييرش برطرف شود.
مسأله: باکي نيست که بالوعه نزديک چاه باشد مادام که آب چاه به سبب نزديکي آن تغيير نکرده باشد.
مسأله: جايز نيست وضو و شستن چيزي به جهت نماز از آب نجس و از آب مشتبه به نجس هرگاه در دو ظرف باشد و جايز نيست آشاميدن آب نجس مگر در وقت ضرورت.
مسأله: جايز نيست استعمال آب غصب در هيچجا.
مسأله: هرگاه آبي يقين پاک بود پس شک کرد که نجس کننده در او افتاد يا نه يا مظنه کرد که افتاده, نجس نميشود تا يقين کند که نجس کننده در او افتاده.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 4 *»
مسأله: اگر آبي را استعمال کرد و بعد از استعمال در او نجس کننده ديد و احتمال ميرود که بعد از استعمال افتاده باشد باکي نيست.
مسأله: خوب نيست استعمال آبي که به آفتاب گرم شده باشد نه از براي طهارت و نه از براي شستن تن و نه خمير کردن زيرا که باعث پيسي ميشود.
مقصد دويم
در آب مضاف و چيزهاي روان است و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز نيست وضو و غسل و شستن چيزهاي نجس به آب مضاف همچون آب زعفران و آب انار و آب انگور و هرچه به آنها ماند.
مسأله: جايز نيست وضو و غسل و شستن چيزهاي روان مانند شير و روغن و هرچه به اينها ماند.
مسأله: اگر موشي در روغن افتد و بميرد پس اگر روغن بسته است موش را بردارد با قدري از روغن که تن او را ملاقات کرده و باقي طاهر است و اگر روغن روان است او را نخورد ولکن براي چراغ عيب ندارد.
مسأله: اگر موشي در آبگوشت افتد آب او را بريزد و گوشت آن را بشويد که طاهر ميشود.
مسأله: باکي نيست اگر در چيزهاي روان جانوري افتد که خون نداشته باشد.
مقصد سيم
در آبهائيست که استعمال شده است و در آن چند مسأله است
مسأله: باکي نيست در وضو گرفتن از آبي که کسي ديگر از او وضو گرفته باشد بلکه مستحب است وضو گرفتن از آبي که زياد آمده است از وضوي مسلمانان.
مسأله: باکي نيست اگر بيفتد ترشح غساله جنب در ظرف آب يا بر رخت.
مسأله: غساله حمام پاک است مگر آنکه متغير باشد به نجاست.
مسأله: مکروه است وضو گرفتن به غساله رخت جنب و هرچه بدان ماند.
مسأله: باکي نيست وضو گرفتن به آب چشمههاي گرم ومکروه است شفا جستن به آن.
مسأله: آب استنجاء پاک است خواه از بول باشد يا ازغايط.
مسأله: خوب نيست غسل کردن از آبي که ديگري در او غسل کرده باشد زيرا
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 5 *»
که ترس پيسي در آن است و همچنين خوب نيست غسل کردن از غساله حمام که در جايي جمع ميشود.
مسأله: سزاوار است اجتناب کردن از آبي که از او سگ وخوک يا مرغي که منقار او نجس باشد يا يهودي يا نصراني يا ولدالزنا يا مشرک يا هرکس كه مخالف اسلام است يا حرامگوشت يا جلاله يا موطوئه يا ناصب از آن خورده باشد.
مسأله: مستحب است که وضو نگيرد از پسمانده حايض بخصوص اگر خاطرجمع به پاکيزگي او نباشد و از باقيمانده از وضوي او و از پسمانده زن جنب اگر به پاکيزگي او خاطرجمع نباشد اما اگر زن جنب دست خود را بشويد پيش از داخل کردن به ظرف باکي نيست و باکي نيست در آشاميدن از پسمانده حايض.
مسأله: خوب نيست خوردن پسمانده موش و مکروه است ترک کردن پسمانده گربه از اين جهت که گربه خورده است.
باب دوم
در وضو و احکام آنست و در آن چهار مقصد است
مقصد اول
در چيزهايي که وضو را ميشکند يا نميشکند و در آن چند فصل است
فصل در چيزهايي که باعث وضو ميشود و آن بول و غايط است و بادي است که از مخرج متعارف بيرون آيد و خوابي که عقل را برطرف کند و گوش را از شنيدن بيندازد و همچنين استحاضه که خون از پنبه نگذرد و همه پنبه را آلوده نکند.
مسأله: واجب است طهارت از براي نماز واجب و طواف واجب.
فصل: در مواضعي که وضو مستحب است:
مستحب است وضو گرفتن در وقت خواب و مهيا شدن از براي نماز قبل از وقت و باقي اعمال حج و داخل شدن مسجد و بر طهارت بودن و مجامعت با زن آبستن و نماز نافله و دست ماليدن به ورق قرآن و آويختن آن و قرائت از مصحف و نماز ميت و از براي کسي که ميت را در قبر ميگذارد و از براي جنبي که ميخواهد بخوابد و از براي جنبي که ميخواهد مجامعت كند و از براي جنبي كه ميخواهد بخورد و بياشامد
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 6 *»
و از براي جنبي كه ميخواهد ميت را غسل دهد و از براي حايض که ميخواهد بخورد و بياشامد و از براي غسل دهنده ميت اگر بخواهد مجامعت کند و از براي حايض در وقت هر نماز و مينشيند و مشغول به ذکر ميشود و از براي تجديد وضو بخصوص از براي مغرب و عشاء و صبح و بدانکه نميشکند وضو را غير از آنچه ذکر شد مگر جماع و بيرون آمدن مني و حيض و استحاضه و نفاس که اينها طهارت را به کلي زايل ميکند.
تتمه: کسي که بول از او دايم ميچکد يا خوني از او متصل ميچکد کيسه براي خود قرار ميدهد و در آن کيسه پنبه ميگذارد و به خود ميبندد و هر دو نماز را با يکديگر جمع ميکند به يک اذان و دو اقامه.
فصل در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: هرکس يقين داشته باشد که وضو گرفته پس شک کند که آيا حدثي بعد از وضو از او سر زده يا نه وضوي آن به آن شک باطل نميشود و احتياج به وضوي ديگر نيست و به جهت شک جايز نيست وضو ساختن مجدد.
مسأله: جايز نيست داخل شدن در نماز بيوضو اگرچه در حال تقيه باشد.
مسأله: احوط آنست که بيوضو مس خط قرآن نکند بلکه بيوضو قرآن را ننويسد.
مسأله: مکروه است مس خيطي از قرآن بيوضو و آويختن او و مس جلد و کاغذ او بيوضو.
مسأله: جايز است که تمام نمازهاي شب و روز را به يک وضو بهجا آورند
مسأله: هرکس يقين به حدثي داشته باشد و شک کند که آيا وضو بعد از حدث ساختهام يا نه بايد وضو بگيرد و همچنين اگر که يقين به حدث داشته باشد و يقين به وضوئي هم داشته باشد و نداند که کداميک مقدم است وضو بسازد مجدداً.
مسأله: اعتناء نميکند به نمازي که بيوضو کرده باشد خواه عمداً کرده باشد يا سهواً.
مقصد دويم
در بيان افعال وضو است و در آن چند مسأله است
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 7 *»
مسأله: واجب است در وضو نيت يعني از روي قصد و شعور وضو بگيرد و واجب است که وضو محض از براي خدا باشد.
مسأله: واجب است شستن رو و حد رو از پهنا آنقدر است که سر انگشت مياني و انگشت بزرگ بر آن بگردد و از طرف درازي از رستنگاه موست تا چنه پس هرچه آن دو انگشت بر رو ميگردد از رو حساب ميشود باقي از رو نيست.
مسأله: واجب است ابتدا کردن در آب ريختن از بالاي رو پس از بالا آب ميريزي و تا پايين ميشويي و واجب است که همه صورت را بشويند و چيزي فروگذاشت نکنند پس اگر در صورت مانعي باشد که آب به زير آن نرود بايد آن را زايل کرد که آب به زير آن برود و احتياط در آن است که با دست راست بشويد.
مسأله: واجب است شستن دستها از مرفق تا سر انگشتان و ابتدا کردن به مرفق يعني آب را از بالا بريزد تا سر انگشتان بشويد و واجب است که همه دست را بشويد پس اگر مانعي باشد که آب به زير آن نرود مانع را زايل کند تا تمام دست شسته شود و واجب است ابتدا کردن به دست راست پس اول دست راست را بشويد بعد دست چپ را و احتياط در آن است که مرد آب را از پشت دست بريزد و زن از شکم دست.
مسأله: واجب است مسح کردن پيش سر بر پوست سر يا موي سر با همان تري که در دست باقي مانده و کفايت ميکند مسما يعني همانقدر که چيزي از دست بر سر او ماليده شود اگرچه يک انگشت باشد و واجب است که به رطوبت دست راست باشد و جايز است مسح کردن سرابالا و سراپايين.
مسأله: واجب است مسح کردن پشت پاها به رطوبتي که در دست باقي مانده.
مسأله: واجب است پاي راست را با دست راست مسح کردن و پاي چپ را با دست چپ و واجب است که بوده باشد مسح در مابين سر انگشتان و بند پا و از راه پهنا مسما کفايت ميکند و از راه درازي احتياط در آن است که از سر انگشتان تا بند پا مسح کند و جايز است مسح پاها از بالا به پايين و از پايين به بالا و اگر پاها را جدا جدا مسح ميکند ابتدا به پاي راست کند و ميتواند که آنها را باهم مسح کند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 8 *»
مسأله: واجب است ترتيب اعضاء به اينطور که اول صورت را بشويد و بعد دست راست را و بعد دست چپ را و بعد سر را مسح نمايد و بعد پاها را با هم يا به ترتيبي که ذکر شد يعني اول پاي راست را بعد پاي چپ را.
مقصد سيم
در مستحباب وضو است ودر آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است مسح سر با سه انگشت.
مسأله: مستحب است مسح تمام پشت پاها به تمام کف دست و جدا جدا مسح کردن پاها.
مسأله: مستحب است که هر يک از اعضاء را به دو کف آب بشويند و چشمها را در وقت شستن رو باز دارد
مسأله:مستحب است که دستها را پيش از آنکه داخل ظرف کند بشويد پس اگر وضو بعد از خواب است يا بعد از بول يک دفعه بشويد و اگر بعد از غايط است دو مرتبه.
مسأله: سزاوار است مضمضمه کردن سه دفعه و آب در بيني کشيدن سه دفعه قبل از وضو.
مسأله: مستحب است بسم الله گفتن در اول وضو و دعاهايي که وارد شده است خواندن و خواندن انا انزلنا در ميان وضو و بعد از وضو.
مسأله: مستحب است مسواک کردن در وقت هر وضو.
مقصد چهارم
در احکام وضو است و در آن چند مسأله است
مسأله: هرکس وضو را به غير از آن ترتيب که ذکر شد بسازد بايد برگردد و به انجام برساند از آنجا که خلاف ترتيب کرده مثلاً اگر دست را پيش از رو بشويد برگردد و اول رو را بشويد و بعد دست را و اگر رو را بشويد و دست راست را نشسته دست چپ را بشويد برميگردد و دست راست را ميشويد بعد دست چپ را و اگر دست راست را پيش از رو بشويد بايد شستن دست را اعاده کند و اگر دست چپ را پيش از راست بشويد و دست راست را بشويد شستن دست چپ را اعاده ميکند و همچنين باقي اعضا.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 9 *»
مسأله: هرکس عضوي از اعضا را فراموش کند تا وضويش تمام شود بعد به يادش آيد برگردد و آن عضو فراموش شده را بشويد با هر عضوي که بعد از اوست.
مسأله: جايز نيست که عضوي را بشويد بعد آنقدر صبر کند تا آن عضو بخشکد و بعد عضوي ديگر را بشويد بلکه بايد وضو را پي در پي ساخت و اگر پي در پي بسازد ولکن به سبب باد يا حرارت عضو سابق بخشکد ضرري ندارد ولکن احتياط اعاده است.
مسأله: هرکس فراموش کند مسح را پس وقتي که ملتفت شود اگر دستش رطوبتي دارد مسح کند و اگر ندارد اگر رطوبتي در ريش يا ابرو يا مژگان داشته باشد از آن جاها رطوبت گرفته مسح نمايد و اگر همه اعضاء خشکيده باشد وضو را از سر گيرد.
مسأله: واجب نيست شستن زير مو اگر بشره را پوشيده باشد.
مسأله: جايز نيست مسح کردن بر حايل مگر در وقت ضرورت مثل آنکه هرگاه جراحتي باشد يا قرحه باشد يا شکسته باشد و نتواند روي آن را بگشايد پس در اين وقت جايز است مسح کردن بر آن دوا يا جبيرهاي که بسته باشد.
مسأله: جايز نيست مسح کردن بر موزه يا بر حاجبي ديگر مگر در وقت ضرورت.
مسأله: جايز نيست که کسي ديگر اعضاي وضو را بشويد مگر در وقت ضرورت.
مسأله: مکروه است تعمق در وضو کردن اگر به حد وسواس نرسد و اگر به حد وسواس برسد حرام است.
مسأله: حرام است شستن اعضاء سه دفعه مگر در محل تقيه.
مسأله: اگر در زير باران بايستد ونيت وضو کند و صورت او به آب باران شسته شود و همچنين دستهاي او کفايت از وضو ميکند و بعد مسح سر و پاها بکند.
مسأله: کسي که اعضاي وضويش شکسته باشد و بر آنها جبيره بسته باشد اگر در گشودن او ضرري به او نميرسد ميگشايد و وضو ميسازد والا تا هرجا كه ممکن است رسانيدن آب ميرساند و هرجا که ممکن نيست با رطوبت دست مسح بر آن ميکند و اگر جراحتي باشد گشوده اطراف آن جراحت را ميشويد و اندرون
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 10 *»
جراحت را شستن ضرور نيست و اگر دوائي بر بعضي اعضاي خود ماليده باشد و ممکن نباشد ازاله او مسح بر آن ميکند و جايز نيست در اين احوال تيمم کردن مگر آنکه از استعمال آب بر جان خود بترسد.
مسأله: اگر شک کنددر چيزي از وضو و هنوز وضوي او تمام نشده باشد آن مشکوک و مابعد آن را بهجا ميآورد و اگر از وضو فارغ شده و داخل حالي ديگر گشته اعاده ندارد و اگر بعد از فراغ از وضو و داخل شدن در حالي ديگر شک کند در مسح سر و رطوبتي بيابد در ريش خود مستحب است که به آن رطوبت مسح سر و پاها را بکند و اگر هم نکند چيزي بر آن نيست.
مسأله: کفايت ميکند در شستن اعضا آنقدر که اعضا تر شود اگرچه مثل روغن ماليدن باشد.
مسأله: واجب نيست رسانيدن آب به باطنهاي اعضا مثل اندرون بيني يا چشم يا دهان يا جراحتي اگر باشد.
باب سيم
در احکام غسلهاست و در آن چند مطلب است
مطلب اول
در جنابت و احکام آن است و در آن سه مقصد است
مقصد اول
در چيزهايي است که جنابت بر آن حاصل ميشود و در آن چند مسأله است
مسأله: جنابت حاصل ميشود از براي مرد و زن به جماع در فرج تا پنهان شدن ختنهگاه خواه از براي آنها انزال بشود خواه نشود و همچنين حاصل ميشود جنابت به انزال خواه مجامعت براي ايشان اتفاق بيفتد يا نيفتد خواه در بيداري خواه در خواب ببيند.
مسأله: شناخته ميشود مني در وقت اشتباه به سستي و شهوت و جستن آن پس اگر اين صفات در او نباشد مني نيست مگر آنکه شخص مريض باشد که از او کمکم بيرون ميآيد و جستن از براي او نباشد پس مريض مني را به شهوت ميشناسد خواه در خواب باشد يا بيداري.
مسأله: هرگاه جنابت محقق شد غسل واجب ميشود از براي نماز واجبي و طواف
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 11 *»
واجبي و هر واجبي که مشروط به طهارت باشد.
مسأله: واجب نميشود غسل از مذي و آن آبي است که از انسان در وقت شهوت ظاهر ميشود و صفات مني در آن نيست و همچنين واجب نميشود به داخل شدن مني در فرج زن از خارج بدون جماع و از احتلامي که مني بيرون نيايد اگرچه رطوبت مشتبهي بعد از خواب ببيند و همچنين از رطوبت مشتبهي که ظاهر شود بعد از غسل و اگر قبل از غسل بول نکرده است احتياط در آن است که غسل را اعاده کند و همچنين از بيرون آمدن مني از فرج زن بعد از غسل کردن او.
مقصد دويم
در کيفيت غسل است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است شستن سر و گردن اولا و شستن ساير بدن بعد از آن و احتياط در آن است که اول جانب راست را بشويد بعد جانب چپ را.
مسأله: واجب است که جميع تن را بشويد به طوري که يک مو از تن باقي نگذارد و کفايت ميکند مظنه آنکه تمام تن شسته شده.
مسأله: اگر فرو رود در آب يک مرتبه کفايت ميکند از غسل اگرچه خورده خورده در آب فرو رود.
مسأله: واجب نيست پي در پي شستن اعضا پس اگر سر را بشويد و مدتي بگذرد و بعد ساير جسد را بشويد کفايت ميکند اگرچه سر خکشيده باشد.
مسأله: واجب است رسانيدن آب به بيخ موها و واجب نيست باز کردن موي بافته و شستن او.
مسأله: اگر مردي بايستد در باران تا اينکه تر شود جسد او و نيت غسل کرده باشد کفايت از غسل ميکند.
مسأله: واجب است رسانيدن آب به زير هر مانعي که درتن باشد مثل انگشتر و بازوبند و دستبند و مانند آنها و واجب نيست زايل کردن رنگي که از عطر و خلوق است اگرچه بعد از غسل هم اثر آن بماند.
مسأله: غسل بر ظاهر جسد است بر باطن بدن غسل نيست مثل اندرون بيني و دهن و جراحت.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 12 *»
مسأله: مستحب است مضمضه و استنشاق پيش از غسل.
مسأله: کفايت ميکند ازغسل همينقدر که بدن او تر شود.
مسأله: مستحب است که جنب دست خود را پيش از داخل کردن در ظرف بشويد و بهتر آنست که تا نصف زراع را بشويد و بهتر از آن آنست که تا مرفق بشويد و اگر فراموش کرد و دست خود را داخل ظرف کرد باکي نيست اگر دست پاک بوده و اگر نجس بوده و فراموش کرد و آب کمتر از کر بوده از آن آب اجتناب کند.
مسأله: واجب است که خود غسل کننده اعضاي خود را بشويد نه کسي ديگر مگر در وقت ضرورت.
مسأله: مستحب است که جنب سر خود را سه مرتبه بشويد و هر يک از دو جانب را دو مرتبه.
مقصد سيم
در احکام و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز است گذشتن جنب در مسجدها به طور کراهت مگر مسجد مدينه و مسجدالحرام که حرام است واگر جنب شد در آن دو مسجد واجب است که تيمم کند وبگذرد و جايز نيست نگاه کردن و خوابيدن در حال جنابت در آن دو مسجد مگر بر معصومين و جايز نيست قرار گرفتن در هيچ مسجدي در حال جنابت.
مسأله: جايز نيست داخل شدن جنب در خانه پيغمبر و ائمه عليهم السلام و بر امام در جاي ديگر.
مسأله: غسل واجب نميشود اگر در لباس خود مني ببيند اگرچه آن لباس مخصوص آن باشد مگر آنکه علم بهم رساند که مني از خود او خارج شده چه در خواب و چه در بيداري.
مسأله: احتياط آنست که جنب مس نکند درهمي را که بر آن اسم خدا و رسول صلي الله عليه باشد ومس نکند کتابت قرآن را و جايز است مس ورق قرآن و آويختن قرآن به طور کراهت و همچنين مس خيط قرآن.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 13 *»
مسأله: جايز است از براي جنب هرچه بخواهد بخواند از سورههاي قرآن مگر سورههاي سجده که احتياط در ترک است.
مسأله: خوب نيست از براي جنب اکل و شرب مگر آنکه وضو بگيرد يا مضمضه کند و صورت و دست خود را بشويد چرا که ترس پيسي و فقر در آن است.
مسأله: مکروه است روغن ماليدن از براي جنب پيش از غسل و خضاب جنب و جنابت صاحب خضاب چراکه ترس شيطان بر آن است مگر بعد از تأثير کردن حنا.
مسأله: جايز است نوره کشيدن جنب و حجامت کردن آن و ذبح كردن مرد و حال آنکه جنب باشد و غسل ميت دادن آن لکن دست خود را بشويد و وضو بگيرد و جايز است نکاح کردن کسي که غسل ميت داده ولکن وضو ميگيرد بعد جماع ميکند و جايز است ذکر خدا کردن او هرچه بخواهد.
مسأله: مکروه است خوابيدن مرد در حال جنابت مگر آنکه وضو بگيرد و بهتر آنست که غسل کند و اگر آبي نيابد تيمم کند.
مسأله: هر غسلي کفايت از وضو ميکند از براي مرد و زن مگر غسل استحاضه براي زنان و مستحب است وضو پيش از هر غسلي مگر غسل جنابت.
مسأله: هرگاه کسي فراموش کند غسل را و نماز کند بعد به يادش آيد که غسل نکرده غسل ميکند و نماز خود را اعاده ميکند.
مسأله: هر کس غسل کند بعد از طلوع فجر يک غسل کفايت ميکند او را از هر غسلي که در آن روز بر او وارد آمده باشد خواه واجب وخواه مستحب.
مسأله: جايز است غسل کردن عريان در جايي که نامحرمي او را نبيند.
مسأله: مکروه است غسل کردن عريان در زير آسمان.
مسأله: هرکس غسل کند و سر خود را بشويد بعد از آن حدثي از آن سر زند همچو بول يا غايط يا مني يا بادي پيش از آن که باقي تن را بشويد غسل را اعاده ميکند.
مسأله: هرکس تن خود را پيش از سر خود بشويد غسل را اعاده کند.
مسأله: هرکس در جسد او قطعه باقي بماند و آب به او نرسيده باشد بايد آن قطعه
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 14 *»
را بشويد اگر در بدن خود رطوبتي بيابد با همان رطوبت آن قطعه را مسح کند و اگر پيش از آن نماز کرده است نماز را اعاده ميکند.
مسأله: اگر کسي بعضي اعضاي او شکسته باشد و بر آن جباير باشد يا جراحتي در تن او باشد و بسته باشد اطراف آن را ميشويد و بر آن حايل مسح ميکند اگر از گشودن آن متضرر ميشود و اگر متضرر نميشود ميگشايد و اگر از استعمال آب به کلي ميترسد تيمم مي کند.
مطلب دويم
در حيض و احکام آن است و در آن چند مقصد است
مقصد اول
در معرفت حيض و در آن چند مسأله است
مسأله: خون حيض در غالب اوقات خالص و سياه و گرم و سوزنده است و از براي او جهندگي است به خلاف استحاضه که سرد و زرد و فاسد است.
مسأله: اگر خون حيض و خون بکارت مشتبه شود پنبه را داخل کند وساعتي صبر کند پس به آرامي بيرون کند پس اگر خون طوق زده است در پنبه از بکارت است و اگر پنبه را فرو گرفته باشد حيض است و اگر مشتبه شود خون حيض به خون قرحه به پشت ميخوابد و پاي خود را برميدارد و انگشت خود را داخل کند پس اگر خون از جانب راست آيد حيض است و اگر از جانب چپ آيد قرحه است و روايتي به عکس هم رسيده است و به روايت اول خاطرجمعترم.
مسأله: آنچه دختر پيش از نه سالگي ببيند حيض نيست و هرچه زن بعد از پنجاه سال ببيند حيض نيست مگر آنکه زن قرشيه باشد که او تا شصت ميبيند و روايتي رسيده که نبطيه هم چنين است.
مسأله: آبستن اگر خون زرد کمي از او بجهد يکدفعه يا دو دفعه حيض نيست و اگر خون سرح ببيند در ايام عادت خود يا کمي پيش از آن حيض است و روايتي رسيده است که اگر بيست روز بعد از عادت خوني ببيند حيض نيست.
مسأله: اگر زن آبستن کمي پيش از بيرون آمدن طفل خوني ببيند نه حيض است و نه نفاس.
مسأله: زردي در ايام حيض و دو روز قبل از او حيض است اما بعد از ايام حيض
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 15 *»
حيض نيست.
مسأله: بسا اينکه عادت پيش افتد و بسا آنکه پس افتد اگر حيض زن چند سال رفته باشد پس برگردد نماز را ترک ميکند تا پاک شود.
مسأله: کمتر ايام حيض سه روز است و کمتر نميشود و بيشتر آن ده روز است نه زياده و شرط نيست که ايام حيض پي در پي باشد پس هرچه در ده روز از اول ظهور خون ببيند آن حيض است خواه سه روز باشد خواه بيشتر و هرچه در اثناي ده روز خون نبيند طاهر است غسل ميکند و نماز را بهجا ميآورد.
مسأله: کمتر ايام پاکي ده روز است پس هرچه پيش از ده روز ببيند اگر در آن دهه اول است که حايض بوده حکم حيض دارد و اگر بعد از آن ده روز است استحاضه است و آنچه بعد از ده روز پاکي ببيند از حيض دويم حساب ميشود.
مسأله: کسي که تازه خون ميبيند و پيش از آن هرگز حايض نشده است اگر ماهي خون ببيند ده روز يا کمتر پس در ماه ثاني هم در سر همان وعده به همان عدد خون ببيند عادت از براي او قرار ميگيرد و بعد از آن قرار عادت را بر همان قرار ميگذارد.
مسأله: اگر زني که تازه حايض شده است ايام عادت او مغشوش باشد در ماهي زيادتر ببيند و در ماهي کمتر و در هر ماه هم پاک شود پس اگر در هر ماهي کمتر از سه روز بيند در عرض ده روز آن حيض نيست و اگر سه روز يا زياده ببيند پس نماز نميکند در ايام ديدن خون و هر وقت منقطع شد غسل ميکند و نماز ميکند خواه در ايام ده روز باشد و خواه بعد از ده روز.
مسأله: اگر زني مستمر در چند ماه خون ببيند پس اگر به طوري است که ذکر کرديم در ايام عادت خود نماز نميکند و بعد از ايام عادت مستحاضه است و اگر ايام عادت معيني ندارد نظر به رنگ خون نمايد هر زمان که خون سياه شد نماز را ترک کند و چون خون سياه تمام شود مستحاضه است و اگر تغيير نکند و بر يک نهج باشد براي خود قرار ميدهد در ماهي شش روز يا هفت روز و نماز را ترک ميکند
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 16 *»
و بعد از آن مستحاضه است و اگر اول حيض او باشد و چند ماه پي در پي خون ببيند حيض قرار ميدهد در علم خدا هر ماهي شش روز يا هفت روز و بعد از آن مستحاضه است و روايت شده است که برميگردد به قاعده زنانش و اقتداء به ايشان ميکند اگر ايشان همه به يک نهج باشند و اگر ايشان مختلف باشند در ماه اول ده روز حيض قرار ميدهد و ماههاي بعد را سه روز پس بعد از آن مستحاضه است.
مسأله: کسي که عادت معيني ندارد و گاهي خون ببيند سه روز و گاهي چهار روز و گاهي زياده و گاهي پاک است و ميان دو خون ده روز نميشود پس چنين کسي نماز ميکند هر زمان که طاهر است وترک ميکند هر زمان که خون ميبيند و به اين نهج عمل ميکند تا سي روز پس اگر خون ايستاد فبها و الا به طور مستحاضه عمل ميکند و نظر ميکند به پيش آمدن خون سياه و تمام شدن آن و اگر به يک صفت خون ميبيند حيض قرار ميدهد براي خود تا شش روز يا هفت روز به طوري که گذشت.
مسأله: کسي که عادت او کمتر از ده روز است و خوني بعداز عادت خود ميبيند در عرض ده روز مستحب است که يک روز يا دو روز يا تا ده روز حيض قرار دهد پس اگر خون منقطع شد فبها و الا استحاضه قرار دهد و اگر هم بخواهد بعد از ايام عادت عمل مستحاضه کند ميتواند.
مسأله: زني که تازه حيض ميبيند نماز را ترک ميکند به محض ديدن خون پس اگر سه روز در ايام ده روز خون ديد فبها و الا نماز آن يک روز يا دو روز اقتضاء ميکند.
مسأله: واجب است که زن بعد از تمام شدن خون استبراء نمايد به اينطور که در کنار ديواري بايستد و شکم خود را به ديوار بچسباند و يک پاي خود را بلند نمايد و پنبه داخل کند پس اگر به قدر سر سوزني هم خون خالص ببيند پاک نيست و الا پاک است.
مسأله: اگر زني بعد از غسل يک قطره يا دو قطره خون ببيند و بخواهد که آن خون تمام شود بايستد پيش ديوار مثل آنکه در حال استبراء ميايستد و زني ديگر را
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 17 *»
بگويد که مابين دو ورک او را فشار دهد آنچه در رحم او خون باشد بيرون ميآيد.
مقصد دويم
در غسل حيض است و در آن چند مسأله است
مسأله: غسل حيض بعينه مثل غسل جنابت است در جميع حدود کفايت ميکند زن را از براي شستن سر به قدري که مويش تر شود.
مسأله: زن جنب اگر حايض شود کفايت ميکند او را يک غسل بعد از پاک شدن از حيض.
مسأله: واجب نيست بر زنان باز کردن مو و شستن او ولکن بيخ موها از بشره سر بايد تر شود.
مسأله: غسل حيض واجب است از براي هر عملي که طهارت بر آن واجب باشد مثل نماز و طواف و غير آن.
مسأله: اگر بر بدن زن جباير باشد يا جراحتي باشد چنانچه در جنابت گذشت عمل کند.
مقصد سيم
در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: حرام است نماز و روزه بر زن حايض در وقتي که خون ميبيند.
مسأله: واجب است بر زن حايض که روزه خود را قضاء کند و نماز او قضاء ندارد.
مسأله: هرگاه زني در اول وقت پاک باشد به قدري که بتواند نماز خود را بکند و کوتاهي کند تا حايض شود قضاء ميکند بعد از آنکه پاک شود اگر پاک شد زن در وقت نماز و کوتاهي در غسل کرد تا وقت گذشت آن نماز را بايد قضاء کند.
مسأله: اگر زن پاک شد در وقت نماز و شتافت به سوي غسل کردن و هنوز غسل نکرده وقت گذشت اين نمازش قضاء ندارد.
مسأله: اگر زني در روز خون ببيند در هر وقت روز باشد روزه او افطار ميشود و مستحب است که از مفطرات امساک کند تا شب و واجب است که قضاء کند بعد در وقت امکان.
مسأله: هرگاه پاک شد زن در سفر و به قدر غسل کردن آب ندارد ولکن به قدر
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 18 *»
شستن خود دارد خود را ميشويد و تيمم ميکند و نماز ميکند و بر شوهر هم حلال است.
مسأله: حرام است مجامعت کردن با حايض در حال حيض و اگر مجامعت کند ربع حد زناکار بر او جاري ميشد که بيست و پنج تازيانه باشد و روايتي ديگر هست که در اول حيض چهار يک حد ميزنند ودر آخر حيض هشت يک.
مسأله: زن را بايد تصديق کرد در امر حيض و در امر عده و اگر محل تهمت باشد و ادعا کند که در يک ماه سه دفعه حايض شدهام از زنان محرم او ميپرسند اگر شهادت دادند تصديق ميکند والا فلا.
مسأله: اگر نطفه در حيض بسته شود آن فرزند بد هيئت خواهد شد و ترس آن هست که مبتلا به خوره و پيسي شود و دشمن اهلبيت عليهم السلام شود.
مسأله: جايز است تمتع بردن از زن حايض بههر قسم مادام که از محل خون اجتناب کنند.
مسأله: جايز است مجامعت کردن با زن بعد از انقطاع حيض و پيش از غسل اگر زن خود را بشويد و مرد بسيار با شهوت باشد و بهتر آنست که صبر کند تا غسل کند مگر آنکه بر نفس خود بترسد.
مسأله: اگر کسي مجامعت کند در حال حيض بايد استغفار کند و ديگر چنين عملي نکند وکفاره بر آن نيست.
مسأله:مکروه است که زن حايض چيزي در مسجد بگذارد و چيزي از مسجد بردارد اگر لابد از دخول باشد و الا فلا و اين در باقي مسجدهاست و اما در مسجد پيغمبر و مسجدالحرام حرام است.
مسأله:اگر زن حايض شود در آن دو مسجد تيمم ميکند و ميگذرد.
مسأله:جايز است گذشتن حايض در جميع مسجدها مگر در دو مسجد حرم و حرام است قرار گرفتن در همه مسجدها.
مسأله: واجب است براي حايض که سجده کند هرگاه آيه سجده را بشنود.
مسأله: جايز است براي حايض خواندن قرآن هرچه بخواهد مگر سورههاي
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 19 *»
سجده.
مسأله: سزاوار نيست حايض مس کند کتابت قرآن را يا تعويذ را و قرآن را از پشت جامه ميگشايد چرا که مکروه است مس کردن ورق قرآن و آويختن قرآن.
مسأله: جايز است براي حايض آويختن تعويذ و قرائت آن و کتابت آن مکروه است و نمينويسد قرآن را و جايز است براي آن که ذکر کند هرچه بخواهد.
مسأله: مستحب است بر حايض که در وقت هر نماز وضو بگيرد و در جاي پاکی رو به قبله بنشيند و به قدر نماز ذکر کند يا قرآن بخواند.
مسأله: باکي نيست که حايض خضاب کند ولي خوف شيطان بر آن هست و خضاب کردن سر از براي کسي که حيض او مدتي برطرف شده نفع دارد.
مسأله: کسي که حيض او برطرف شده باشد و احتمال آبستني دهد جايز نيست که دواي راننده حيض بخورد.
مسأله: کسي که گمان کند که حايض شده است يا شک کند حکم حيض ندارد و کسي که در اثناي نماز گمان کند که حايض شده است دست خود را داخل کند اگر اثري ديد نماز را ترک کند و الا فلا.
مسأله: جايز است که حايض پرستاري بيمار کند تا وقتي که بترسد بر بيمار از مردن پس آن وقت دور شود که ملائکه متأذي ميشوند.
مسأله: زن هرگاه در اثناي اعتکاف حايض شود اعتکافش باطل شود و برميگردد.
مسأله: سزاوار نيست که زن به جهت حيض شب بر خود نگاه کند.
مطلب سيم
در استحاضه است واحکام او و در آن چند مسأله است
مسأله: خون استحاضه در بيشتر اوقات زرد و سرد و فاسد است.
مسأله: آنچه ببيند زن صاحب عادت بعد از ايام حيض خود استحاضه است اگرچه مستحب است که تا ده روز حيض قرار دهد و همچنين زني که عادت معيني ندارد و پي در پي خون ميبيند ولي گاه سياه رنگ گاهي زرد رنگ هرچه بعداز تمام شدن خون سياه ببيند استحاضه است و همچنين زني که عادت معيني ندارد و خون پي در پي به يک صفت بيند آنچه بعد از ايامي که حيض قرار داده است بيند
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 20 *»
استحاضه است و همچنين زني که تازه حايض شده است و عادت معيني ندارد و پي در پي خون ميبيند آنچه بعد از ايامي که حيض قرار داده است بيند استحاضه است.
مسأله: استحاضه اگر قليله باشد و آن آنست که خون از پنبه نگذرد پس در اين صورت از براي هر نماز وضوئي ميگيرد و اگر تمام پنبه را فرو ميگيرد و به خرقه نميرسد متوسطه است و يک غسل از براي نماز صبح دارد و از براي هر نماز وضوئي دارد و اگر از پنبه بگذرد و به خرقه برسد آن کثيره است و در آن سه غسل است يکي در وقت صبح و يکي در ميان روز به جهت ظهر و عصر و يکي در اول شب به جهت شام و خفتن و از براي هر نمازي وضو ميگيرد.
مسأله: زن مستحاضه صبح نظر ميکند به خود پس اگر قليله باشد پنبه ميگذارد و خود را محکم ميبندد و وضو گرفته نماز ميکند و اگر متوسطه است يا کثيره غسل ميکند و پنبه را عوض ميکند و خود را محکم ميبندد و وضو گرفته نماز ميکند و در وقت ظهر به خود نظر ميکند اگر قليله است يا متوسطه خود را محکم ميبندد و وضو گرفته نماز ظهر را ميکند و باز وضو گرفته نماز عصر را ميکند و اگر کثيره باشد غسل ميکند و پنبه را عوض کرده خود را محکم ميبندد و وضو گرفته از براي هر نماز و نماز ميگذارد و همچنين عمل ميکند در وقت نماز شام به هميننهج که گذشت
مسأله: اگر وقتي که استحاضه منقطع ميشود پيش از نماز صبح است اگر آن قليله بوده و پاک شده وضوئي ميگيرد از براي پاکي و نماز ميکند و اگر متوسطه يا کثيره بوده غسل ميکند از براي پاکي و وضو ميگيرد و نماز ميگذارد و اگر منقطع شد پيش از ظهر يا پيش از شام اگر از قليله يا متوسطه پاک شده وضو ميگيرد از براي پاکي و به آن وضو نمازهاي خود را ميگذارد و اگر از کثيره منقطع شده غسل ميکند از براي ظهر يا شام و وضو ميگيرد از براي پاکي و نمازهاي خود را ميگذارد.
مسأله: اگر مستحاضه اعمال استحاضه را بهجا بياورد حکم زن پاک را دارد پس
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 21 *»
نماز ميکند و روزه ميگيرد و بر شوهر نيز حلال است و نماز بر او حلال نيست تا عملهاي استحاضه را بهجا نياورد.
مسأله: جايز است براي مستحاضه طواف خانه کردن و به مسجد داخل شدن و هر کاري که مشروط به طهارت باشد اگر عملهاي مذکوره را بهجا آورد.
مسأله: اگر زن آبستن خوني زرد به صفت استحاضه ببيند عمل استحاضه ميکند.
مسأله: غسل استحاضه مثل غسل جنابت و حيض است و اگر غسل از براي استحاضه بکند کفايت از براي غسل جنابت ميکند اگر جنب بوده مسأله:زن مستحاضه همين که ايام حيض او گذشت غسل حيض کند و اگر غسل نکرده تا هنگام غسل استحاضه رسيد همان يک غسل کفايت از هر دو ميکند.
مطلب چهارم
در نفاس و احکام آن است ودر آن چند مسأله است
مسأله: خون نفاس آن خوني است که زن ميبيند بعد از بيرون آمدن بعضي از اعضاي فرزند.
مسأله: کمتر نفاس حدي ندارد و زيادهتر او ده روز است.
مسأله: زن صاحب عادت مينشيند در نفاس به قدر ايام عادت خود و اگر بعد از ايام عادت چيزي ببيند تا ده روز مستحب است که آن را نفاس قرار دهد اگر عادت او کمتر از ده روز بوده.
مسأله: زني که عادت معيني ندارد يا تازه حايض شده و نفاس پي در پي بيند تا ده روز نفاس گيرد آنچه بعد از ده روز بيند استحاضه است
مسأله: آنچه در وقت درد بيند نه حيض است ونه نفاس است و نماز ميکند و اگر از بسياري درد نتواند نماز کند قضاء ميکند بعد از پاکي.
مسأله: زن صاحب نفاس نماز و روزه را ترک ميکند و اگر در اثناي روزه ماه مبارک رمضان نفاس بيند روزه را ترک کند و بعد از پاکي قضاء کند.
مسأله: واجب است غسل نفاس بعد از ده روز يا بعد از گذشتن ايام عادت او در حيض.
مسأله: آنچه طهارت در آن شرط است بر زن صاحب نفاس حرام است مثل نماز و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 22 *»
طواف و غير آن و حرام است بر مردم مجامعت کردن آن تا پاک شود.
مسأله: باکي نيست زن صاحب نفاس خضاب کند يا قرائت قرآن کند يا ذکر خدا
مسأله: اگر کمتر ايام پاکي که ده روز است از نفاس بگذرد بعد خوني ببيند حايض است نماز را ترک ميکند.
مطلب پنجم
در غسل اموات و آنچه متعلق به آن است و در آن چند مقصد است
مقصد اول
در احتضار و آنچه مناسب آنست و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است که انسان ذکر مرگ بسيار کند و مستعد شود از براي آن.
مسأله: حرام است طول امل و سزاوار نيست که فردا را از عمر خود بشمرد.
مسأله: مستحب است وصيت بر هر مسلمي و حق است بر او اينکه وصيت کند که قدري از مال خود او را در وجوه بر دهند.
مسأله: خوب نيست آرزو کردن مرگ در ناخوشي يا در بلائي ديگر
مسأله: خوب نيست آرزو کردن مرگ مسلمانان و مرگ فرزند اگرچه دختر باشد
مسأله: احتياط در آنست که محتضر را رو به قبله کنند به طوري که کف پاهاي او رو به قبله باشد.
مسأله: سزاوار است تلقين کردن محتضر به شهادتها و کلمات فرج و دعاهايي که از ائمه عليهم السلام رسيده است و خواندن سوره و الصافات در نزد او و اگر نزع بر او دشوار شود او را بر جاي نماز او بخوابانند.
مسأله: خوب نيست حاضر شدن حايض و جنب در نزد ميت در وقت تلقين و بيمارداري حايض باکي ندارد ولکن در وقت مردن دور شود.
مسأله: خوب نيست دست زدن ميت در حال نزع و هرکس دست زند ميت را در حال نزع گويا شريک خون او شده.
مسأله: سزاوار است بستن دو چشم او و چنه او و پوشانيدن او.
مسأله: سزاوار است تعجيل کردن در امر ميت در دفن او خواه در شب بميرد و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 23 *»
خواه در روز هرگاه اشتباه در مردن او نباشد و هرگاه اشتباه باشد واجب است تأخير تا آنکه تغيير کند بدن او يا تاه سه روز بگذارند.
مسأله: جايز نيست نگاه داشتن جنازه به جهت طلب استغفار مردم و طلب رحمت ايشان بر او.
مسأله: جايز نيست که شخص بگويد به فرزند خود که پدر و مادرم فداي تو باد هرگاه زنده باشند و مؤمن باشند چرا که آن عقوق است.
مسأله: جايز نيست گذاردن کسي را که به دار زدهاند بيش از سه روز.
مسأله: مستحب است نماز کردن از عوض ميت و روزه گرفتن و حج کردن و صدقه دادن و دعا کردن و خيرات کردن و عمل نيکو کردن
مسأله: و جايز است شريک کردن دو نفر در آنها.
مسأله: مستحب است از براي جنازه تند روند و از براي وليمه و عروسي تند نروند و اينکه ترجيح دهند جنازه را بر وليمه.
مسأله: خوب نيست ميت را تنها گذاشتن چرا که شيطان در تن او ميرود.
مسأله: اگر بميرد زني که آبستن باشد و در شکم او بچه حرکت کند ميشکافند شکم او را و بچه را بيرون ميآورند و شکم او را ميدوزند.
مسأله: اگر بميرد طفل در شکم مادر کسي دست خود را داخل ميکند و طفل را قطعه قطعه کرده بيرون ميآورد و اگر زني استاد نباشد مرد اين عمل کند.
مقصد دوم
در کساني که غسل ايشان واجب است و کساني که واجب نيست
و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است غسل هر ميت مسلمي مگر کساني که ذکر خواهد شد.
مسأله: ميشويند غرق شده را نيز ولکن آن را ميگذارند که رفع اشتباه شود و يقين شود مردن او به طوري که گذشت.
مسأله: طفل سقط شده اگر کمتر از چهار ماه داشته باشد آن را در همانجا با خونش دفن ميکنند و اگر خلقت او تمام شده و چهار ماه تمام شده باشد غسل ميدهند و کفن ميکنند و لحد ميکنند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 24 *»
مسأله: کسي که در احرام بميرد در غسل مثل کسي است که در خارج احرام مرده باشد ولکن بوي خوش و حنوط نزديک او نميبرند.
مسأله: شهيدي که کشته شده است در راه خدا در معرکه در طاعت خدا اگر مسلمانان به او برسند و نيمه جاني داشته باشد غسل ميدهند و کفن ميکنند و حنوط ميکنند و نماز بر او ميگذارند و دفن ميکنند و اگر وقتي برسند که رمق نداشته باشد در همان رختش با خونش دفن ميکنند.
مسأله: از تن شهيد بيرون ميکنند پوستين و موزه و کلاه و عمامه و کمربند و زيرجامه را مگر آنکه خوني به آنها رسيده باشد و اگر خونآلوده شده باشد واميگذارند و هر گرهاي که در رخت او باشد باز ميکنند.
مسأله: اگر کسي در معصيت کشته شده باشد او را غسل ميدهند و کفن ميکنند و دفن ميکنند.
مسأله: کسي که واجب شده باشد سنگسار کردن آن و يا کشتن آن غسل ميکند و حنوط ميکند وکفن ميکند پس او را ميکشند يا سنگسار ميکنند بعد نماز بر آن ميکنند و غسل آنها ديگر ضرور نيست.
مسأله: نميشويد مسلم کافر و مشرک و ذمي وناصب شيعيان و مخالف را مگر آنکه مستضعف باشد و کفن نميکند آنها را و دفن نميکند آنها را و نماز بر آنها نميگذارد و کرامتي از براي آنها نيست اگرچه خويش باشد.
مسأله: اگر مردي در ميان زنان نامحرم بميرد يا زني در ميان مردان نامحرم بميرد غسل ندارد و در رختشان دفنشان ميکنند.
مسأله: هرکس بميرد و جنب باشد همان غسل ميت کفايت ميکند از جنابت و اگر از ميت نجاستي بعد از غسل ظاهر شود او را ميشويد و غسل را اعاده نميکند و اگر بعد از کفن کردن چيزي ظاهر شود و کفن نجس شود آن موضع از کفن را ميچيند.
مسأله: کسي که جانور يا مرغ او را خورده باشد و استخوانهاي او بيگوشت مانده باشد استخوانهاي او را غسل ميدهند و کفن ميکنند و نماز ميگذارند بر او و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 25 *»
دفن ميکنند.
مقصد سيم
در غسلدهنده است و در آن چند مسأله است
مسأله: نميشويد مسلم را کافر و مشرک و ذمي و ناصب.
مسأله: اگر مردي بميرد در ميان زنان محرم ميشويند زنان او را و بر عورت او جامه مياندازند و مستحب است که از زير جامه او را بشويند و همچنين هرگاه زني در ميان مردان محرم بميرد ميشويند او را و نميشويد مرد زن را مگر آنکه زني نباشد.
مسأله: هرگاه دختري بميرد در نزد مردي و کمتر از شش سال داشته باشد ميشويد او را و الا دفن ميکند او را بيغسل و زنان مي شويند پسر را تا سه سال
مسأله: شوهر سزاوارتر است به زن در جميع امور تا وقتي که او را به قبر بگذارد.
مسأله: ميشويد ميت را اولاي مردم بر او يا هرکس را که او اذن دهد.
مسأله: واجب است غسل ميت بر همه مسلمانان به طور کفايت.
مسأله: مستحب است که شوينده ميت عيبي که از ميت ببيند بپوشاند تا آن را دفن کند و مکروه است کشف عيب ميت.
مسأله: جايز است که حايض و جنب غسل ميت دهند و اگر جنب باشد دست خود را ميشويد و وضو ميسازد پس غسل ميدهد.
مقصد چهارم
در کيفيت غسل است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است غسل ميت به سه آب آب سدر و آب کافور و آب خالص بنا بر مشهور.
مسأله: واجب است پوشانيدن عورت ميت.
مسأله: واجب است ترتيب ميان سر و جانب راست و جانب چپ به اينطور که اول سر را بشويد و دويم راست را و سيم چپ را.
مسأله: واجب است ترتيب در ميان آبها به اينطور که اول به سدر بشويند دويم به کافور و سيم به آب خالص بنا بر مشهور.
مسأله: واجب است که تمام بدن را بشويند به طوري که به قدر يک مو موضعي را
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 26 *»
نگذارند.
مسأله: واجب است شوينده خرقه به دست خود بپيچد در وقت شستن عورت.
مسأله: اگر آب نجويد مگر به قدر يک غسل به همان يک غسل اکتفا ميکنند.
مسأله: مستحب است شستن دو دست ميت تا بند دست و بهتر آنست که تا نصف زراع را بشويد و بهتر از آن آنست که تا مرفق بشويد.
مسأله: مستحب است شستن فرج و پاک کردن او.
مسأله: مستحب است که هر عضوي را سه دفعه بشويند و آن عضوها دو دست و دو فرج و سر و جانب راست و جانب چپ است که همه پانزده دفعه باشد هر عضوي سه دفعه.
مسأله: مستحب است در هر شستن فرج و دو جانب آب را قطع نکنند تا آن عضو شسته شود و چون شستن به دو ورک برسد آب را بيشتر بريزند.
مسأله: مستحب است که انگشتان و بندها را نرم کند به آرامي اگر ممکن باشد و بسيار مدارا کند با ميت.
مسأله: مستحب است که خرقه در دست خود بپيچد به جهت شستن همه اعضاء مگر فرج که واجب است.
مسأله: مستحب است که در زير ساتري او را بشويد تا در زير آسمان نباشد.
مسأله: مستحب است آب بسيار بريزد و دعاهايي که وارد شده است بخواند و گودي به جهت جمع شدن آب بکند و جايز است که آب به بالوعه رود ولکن در متوضا بريزد.
مسأله: مستحب است که بر دبر او پنبه گذارد بعد از فارغ شدن که چيزي بيرون نيايد.
مسأله: مستحب است دست ماليدن بر شکم در دو غسل اول به طور آرامي.
مسأله: مستحب است خشک کردن ميت بعد از غسل.
مسأله: ميت رادر جاي غسل رو به قبله گذارند به طوري که کف پاهاي او رو به قبله باشد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 27 *»
مسأله: مستحب است که از زير پيراهن او را بشويند.
مسأله: مکروه است نشانيدن ميت بر جايگاه غسل.
مسأله: مکروه است گرفتن ناخن او و تراشيدن عانه او و کندن موي او و اگر چنين کاري کند آنها را با او دفن کند.
مسأله: مکروه است که سخت دست بمالد بر موي او به جهت آنکه شايد بريزد پس اگر بريزد با او دفن کند.
مسأله: مکروه است فشردن شکم او و بندهاي او.
مسأله: مکروه است گرم کردن آب از براي ميت مگر آنکه شوينده بر جان خود بترسد از شدت سرما.
مسأله: مکروه است حنوط به مشک.
مسأله: مکروه است عنف و به سختي رفتار کردن با ميت و گرفتن ميت در ميان دو پا.
مسأله: مکروه است ماليدن شکم ميت در غسل سيم.
مسأله: مکروه است بريدن آب وقتي که ريخت در شستن فرج و دو جانب.
مسأله: مکروه است پاک کردن زير ناخنهاي او.
مسأله: مکروه است که چيزي در گوش او گذارد يا آب در گوش و بيني او داخل کند.
مسأله: مکروه است که چيزي در بيني او داخل کند مگر آنکه بترسد که چيزي از آن بيرون آيد.
مختصري در تمام آداب غسل از اول تا آخر
هرگاه خواهي که ميت را بشويي او را بر جاي غسل بگذار و کف پاهاي او را رو به قبله کن و اگر پيراهني داشته باشد دستهاي او را بيرون آور به آرامي و پيراهن او را جمع کن بر عورت آن و از پايين هم دامان او را بالازن تا به زانو يا آنکه بر عورت آن خرقه بگذار و بندهاي تن او را به آرامي ملايم کن واگر خشک شده باشد بگذار به حال خود ودست بر شکم او به آرامي بمال و بگو اللهم اني سلكت حب محمد
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 28 *»
صلي الله عليه و آله في بطنه فاسلک به سبيل رحمتک پس اگر از شکم او چيزي بيرون آيد اول دستهاي او را بشوي پس فرج او را طاهر کن و خرقه به دست خود پيچيده باش که دست به فرج او نزني پس بگير قدري (هقت برگ خ ل) از سدر و بينداز در ظرف آبي و آن آب را بزن تا کف کند و آن کف را گرفته در ظرفي ديگر کن تا سر آن را به آن کف بشويي پس اول دستهاي او را تا بند يا نصف ذراع يا تا مرفق سه دفعه ميشويي با آب سدر پس ميشويي فرج او را سه دفعه و ميپيچي بر دست چپ خود خرقه و ميشويي او را از زير جامه و غيري آب ميريزد از بالاي دست تو و تو دست خود را داخل جامه او ميکني و او را ميشويي و آب را قطع نکند تا به کلي فرج او را بشويد پس ابتدا ميکني و ميشويي سر او را به کف سدر پس بعد از آن به آب سدر ميشويي و اول نصفه راست سر او را با ريش و رو و گردن او ميشويي پس نصفه چپ سر او را به همين قسم ميشويي و بعضي گفتهاند که آب را در شستن سر او نبرند تا شستن او تمام شود و سعي کن که آب داخل چشم و گوشهاي او نرود و وقت شستن انگشت بر گوش و بيني آن بگذار که آب نرود در گوش و بيني او و بر موي او به آرامي دست ميکشد تا چيزي از او نيفتد و اگر چيزي بيفتد او را ضبط کرده در کفن او بگذارد و اگر سر او را و ريش او را با خطمي بشويد باکي نيست پس او را به جانب چپ برگرداند تا جانب راستش ظاهر شود وقدري آب بر سينه و زانوي او بپاشد با همان آب سدر پس جانب راست او را از فرق سر تا کف پا بشويد و انگشت بر گوش و بيني او گذارد تا آب داخل نشود و آب را نبرد تا تمام اين جانب را بشويد و به آرامي دست بکشد بر پشت و شکم و بغل او و زير دست او و زير ناخنهاي او را پاک نکند و چون به ورک آن رسد آب بيشتر بريزد و مبادا که اين را ترک کني پس او را بگردان به جانب راست تا ظاهر شود چپ او و اين جانب را هم بشوي چنانچه جانب راست را شستي پس او را به پشت بخوابان و به آرامي دست بر شکم او بمال و اگر چيزي بيرون آيد پاک کن پس ظرفي را که در آن آب سدر بوده خالي کن و آن آب را به آب خالص بشوي و دستهاي خود را هم تا مرفق بشوي پس ظرف را آب کن و نيمحبه کافور در او انداخته و آن را در
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 29 *»
آب بمال پس ابتدا کن دستهاي ميت را بشوي بعد از آن فرج آن را بعد سر آن را بعد جانب راست آن را بعد جانب چپ چنانکه دانستي سه دفعه سه دفعه بشوي پس او را به پشت بخوابان و ديگر بر شکم دست ممال بعد دستهاي خود را تا مرفق بشوي و ظرفهاي آب را نيز بشوي به آب خالص پس ميت را به آب خالص بشوي چنانکه گفتيم و درحال غسل بگو عفوک عفوک پس چون غسل او تمام شد دستهاي خود را تا شانه يا تا مرفق سه دفعه بشوي و پاهاي خود را تا زانو پس ميت را بگذار در جامه وبخشکان او را پس قدري پنبه ميگيري و قدري حنوط در او ميپاشي و ميگذاري بر فرج او از پيش و از پس پس بپيچ رانهاي او را چنانچه خواهد آمد و بر تو باد که امين باشي و خبر ندهي به آنچه از او ديدي پس ميپيچي او را چنانچه خواهد آمد اينست آداب غسل از اول تا آخر اميدوارم که خدا ياري کند ما و شما را بر مردن.
مقصد پنجم
در کفن کردن و حنوط نمودن و در آن چهار نوع مسئله است
نوع اول
در احکام کفن است و در آن چند مسأله است
مسأله: کفن از براي ميت واجب است و قيمت کفن از جميع مال است پيش از ميراث و کفن زن بر شوهر است.
مسأله: مستحب است نيکو کردن کفن و سفيد بودن او و از پنبه بودن او و مکروه است سعي کردن در ارزان خريدن و بودن آن از کتان.
مسأله: جايز نيست کفن کردن در جامه کعبه و در حرير محض و اگر ممزوج باشد از پنبه و کج و پنبه بيشتر باشد باکي نيست و مکروه است سياه بودن کفن.
مسأله: مستحب است تبرع به کفن ميت يعني کسي او را قربة الي الله کفن کند و اگر عيال او فقير باشد جايز است که از زکوة به ايشان دهند تا خرج کفن ودفن و حنوط بکنند و اگر دو کفن از براي ميت فقير حاصل شود بايد با يکي او را کفن کنند و يکي را به عيال او دهند.
مسأله: غسال کفن ميکند ميت را بعد از شستن دستها تا شانه سه دفعه يا تا مرفق و پاها را تا زانو.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 30 *»
مسأله: مکروه است خوشبو کردن کفن و بخور دادن و خوشبو کردن ميت و بخور دادن او و حنوط کردن به غير کافور و مکروه است که مجمره و آتش از عقب او ببرند.
مسأله: مکروه است گذاردن حنوط بر نعش و مستحب است خوشبو کردن کفن به کافور.
مسأله: مستحب است که بر کفن بنويسد فلان يشهد ان لا اله الا الله و روايتي شده است که بر کفن موسي بن جعفر عليهما السلام تمام قرآن نوشته بود.
مسأله: اگر از ميت چيزي بيرون آيد و کفن ملوث شود اگر به لحد نگذاردهاند کفن را بشويند و اگر گذاردهاند آن موضع را بچينند و لاي او را ازلاي ديگر بگذرانند تا بدنش پيدا نباشد.
مسأله: مستحب است که کفن از مال حلال بسيار پاکيزه باشد و مستحب است مهيا کردن کفن و نگاه کردن به آن.
مسأله: اگر پيراهن تازه ميبرد نبايد که دکمه و سجاف و آستين داشته باشد و اگر پيراهن پوشيده است باکي نيست که آستين و سجاف داشته باشد ولکن دکمههاي او را قطع بکند.
مسأله: مستحب است گذاردن تربت سيدالشهداء عليه السلام با ميت در قبر او و مخلوط ميکند با حنوط.
مسأله: مستحب است کفن کردن در برد قرمز.
مسأله: مستحب است کفن کردن در پيراهني که در او نماز کرده باشد و روزه گرفته يا در جامه که در او احرام کرده است.
نوع دوم
در واجبات و مستحبات کفن است و در آن چند مسأله است
مسأله: کفن واجب سه جامه است نه کمتر و آن لنگ است و پيراهن و لفافه و زياده بر سه تا پنج سنت است و يکي از سنتهاي پارچهايست که پهناي او يک وجب يا يک وجب و نيم باشد و درازي آن سه ذراع و نيم و ديگري عمامه است و اين دو از کفن واجب نيستند و کفن واجب از براي مردان و زنان مساوي است و زياده
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 31 *»
بر سه در اصل کفن بدعت است.
مسأله: مستحب مؤکد است که زن را در پنج جامه کفن کنند بخصوص اگر جثهاش بزرگ باشد پس براي آن خماري و لفافه ديگر زياد ميکنند و ميبندد پستانهاي آن را با خرقه و در پشت گره ميزند و اين از اصل کفن نيست و از براي زنان پنبه بيشتر ضرور است و بر پيش و پس پنبه با حنوط ميگذارد و خرقه سخت ميبندد که چيزي بيرون نيايد.
مسأله: روايتي شده است که بر روي ميت بردي مياندازد در قبر و آن را در زير پهلو و صورت او مياندازد.
نوع سيم
در حنوط است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است حنوط کردن ميت محل به کافور به طوري که خواهد آمد و حنوطي نيست مگر به کافور و حنوط مرد و زن مساوي است.
مسأله: حنوط ميکند ميت را در پيشاني و دو کف دست و دو زانو و دو سر انگشت بزرگ پاها که اينها مواضع سجده است و طرف بيني و بندها را از سر تاپا و سر و ريش و سينه و فرج و گردن و شانهها و مرفقها و وسط کف دستها را و روايتي شده است در گودي گردن و کف پاها و موضع بند نعلين را نيز حنوط کنند.
مسأله: مستحب است که بوده باشد مقدار کافور سيزده درهم و ثلثي که به طور متعارف مابين فقهاء هفت مثقال صيرفي باشد و حد وسط آن است که سه مثقال باشد و کمتر آن هجده نخود است و روايتي رسيده است که يک مثقال و نيم شرعي فرمودهاند که يک مثقال و هشت يک مثقال صيرفي باشد.
مسأله: کافور غسل و کافوري که کفن را خوشبو ميکنند خارج از مقدار کافور حنوط است و آنچه از کافور حنوط زياد آيد ميريزي بر سينه ميت و در وسط کف دستهايش.
مسأله: اگر ميت محرم باشد او را غسل ميدهد و کفن ميکند مثل محل مگر آنکه او را خوشبو نميکند نه به حنوط و نه به غير حنوط.
مسأله: مستحب است که مخلوط کند با حنوط چيزي از تربت سيدالشهداء را عليه
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 32 *»
السلام.
نوع چهارم
در احکام جريده است و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است گذاردن دو جريده با ميت و بايد تر و سبز باشد و کفايت نميکند خشک آن وا گر جريده نخل نباشد چوب سدر گذارند و اگر او يافت نشود چوب بيد و اگر او يافت نشود چوب انار و اگر آن هم نباشد چوب هر درخت که باشد تر باشد.
مسأله: درازي جريده بايد به قدر يک ذراع باشد يا به قدر استخوان ذراع باشد يا به قدر يک وجب باشد و همه کفايت ميکند
مسأله: يک جريده از دو جريده کفايت ميکند و اگر دو باشد يکي را از پيش بالاي سينه گذارد تا هرجا برسد و اين را روي تن ميت ميگذارد و يکي ديگر را در بالاي پيراهن از جانب چپ سينه به همان نهج ميگذارند و روايتي شده است که ميگيري دو قطعه از جريده نخل را به قدر ذراعي و يکي را مابين دو زانو ميگذاري به اينطور که وسط آن چوب را بر زانوها ميگذاري و يکي ديگر را در زير بغل راست او ميگذاري و روايتي ديگر شده است در يک جريده که قدر ذراع باشد و ميگذاري او را از بالاي سينه او تا دست او و ميپيچي او را با کفن او و به غير از اين هم نيز روايت شده است و همه کفايت ميکند.
مسأله: اگر در حال تقيه باشد و نتواني که جريده را به طور سنت بگذاري کفايت ميکند که آن را با کفن او در قبر او بگذاري و مطلقا جايز است گذاردن جريده در قبر.
مختصري در آداب کفن کردن از اول تا آخر
بعد از آنکه ميت را غسل دادي به طوري که ذکر شد پس بشوي دستهاي خود را تا شانه سه دفعه يا تا مرفق و بشوي پاهاي خود را تا زانو پس بگير جامه نظيفي و ميت را به آن بخشکان به آرامي پس قدري پنبه بگير و بر او حنوط بپاش و بر فرج او از زير پيراهن بگذار و پر ميکني مابين دو اليه او را از پنبه که چيزي بيرون نيايد و مبادا که پنبه را در دبر او داخل کني که حرمت ميت در حال مردگي
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 33 *»
مثل حرمت زندگي اوست پس عورت او را پوشانيده و پيراهن او را پاره کرده از طرف پا بيرون کني پي ميگيري لفافه را و پهن ميکني بر موضعي و درازي لفافه را از طرف راست قبله به طرف چپ قبله قرار ميدهي زيرا که بعد از غسل ميت را ميبايد در هرجا که ميگذاري بر هيئت لحد گذاري بعد بر لفافه ميپاشي قدري از کافور پس بر آن لنگ را پهن کن چنانچه از بعضي احاديث برميآيد ولکن معروف مابين فقهاء رضوان الله عليهم آنست که پيراهن را اول بر روي لفافه پهن کني و شايد که اين اقرب به صواب باشد به جهت اينکه لنگ بستن بالاي پيراهن از طريقه اهل جاهليت است و بالاي پيراهن هم قدري کافور ميپاشد و ميبايد که پيراهن دکمه و سجاف و آستين نداشته باشد و اگر پيراهن پوشيده باشد باکي نيست که آستين و سجاف داشته باشد ولکن دکمه او را قطع ميکند ودامن بالاي پيراهن را بالا ميزند به طرف سر پس پهن ميکند بر او لنگ را بنا بر قولي و ميپاشد بر او کافور پس پهن ميکند بر لنگ خرقه را که پهناي او يک وجب يا يک وجب و نيم باشد ودرازي او سه ذراع و نيم و در او قدري کافور ميپاشي پس متوجه ميت ميشوي به جهت حنوط کردن و ميسايي کافور را و مسح ميکني به آن کافور مواضع سجده او را و طرف بيني و همه بندهاي او را از سر تا پا و سر و ريش و سينه و گردن و شانهها و کف دستها و فرج و باطن پاها و موضع بند نعلين او را و روايتي رسيده است که در گودالي گردن او هم ميگذارد پس هرچه از کافور زياد آيد بر سينه او گذارد و بر کف دستهايش پس به آرامي او را برميدارد و ميگذارد بر روي کفن به طوري که در لحد ميگذارند پس بر روي فرجهاي او پنبه ميگذارد و مابين اليتين او را پر از پنبه ميکند پس آن خرقه دراز را بر رانهاي او ميپيچد از بالاي ران تا پيش زانو تا چيزي از فرج او بيرون نيايد پس جريدهها را به طوري که ذکر شد ميگذارد پس لنگ را بر آن ميبندد بنابر قولي و طرف پيراهن را بر او مياندازد پس عمامه بر او ميبندد به اينطور که وسط عمامه را بر سر او ميگذارد و دو طرف عمامه را ميگرداند از دو طرف پس آنچه زياد آيد از طرف راست به طرف چپ مياندازد و از طرف چپ به طرف راست و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 34 *»
ميکشد او را بر سينه او و روايتي شده است که دو طرف او را از پشت سر بيندازد و پيشاني او را آشکار کند پس او را ميپيچد در لفافه و اگر بخواهي بردي بر او بينداز و روايتي شده است که قدري از کافور بر پشت کفن بپاشد و اگر زن باشد کفن کند او را و حنوط کند او را چنانچه گذشت مگر آنکه بر پستانهاي او خرقه ميبندد که پستانهاي او به سينه بچسبد و بر پشت ميبندد و پنبه از براي زنان بيشتر ميگذارد و قبل ودبر را پر از پنبه و حنوط ميکند وخرقه را محکم ميبندد و در دو لفافه ميپيچد وکفنها را بخور ندهد و آتش نزديک ميت نياورد و مجمره و دود نزديک نياورد و به غير از کافور بوي خوشي به او نزند به جهت آنکه ميت به منزله محرم است و چاره از کافور نيست چرا که سنت است.
مقصد ششم
در نماز ميت است و در آن چند نوع است
نوع اول
در کسي است که نماز بر آن ميگذارند و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است نماز بر هر مسلمي اگرچه فاسق باشد يا کشنده خود باشد يا سنگسار کرده شده باشد و حساب همه بر خداست.
مسأله: جايز نيست نماز بر کفار اگرچه در ذمه باشند و بر خوارج و ناصبيان شيعيان آلمحمد عليهم السلام و بر کسي که انکار امامي کرده باشد يا امامي که از جانب خدا نباشد براي خود زياد کرده باشد وکرامتي براي آنها نيست.
مسأله: جايز نيست نماز بر مخالفين مگر مستضعفين ايشان پس نماز بر ايشان ميگذارد و حسابشان بر خداست.
مسأله: احتياط در آنست که چون طفل به ششسالگي رسد نماز بر او کنند.
مسأله: کسي که درنده يا مرغي او را خورده باشد مگر استخوانهاي او را نماز بر او ميکنند و او را دفن ميکنند.
مسأله: اگر بعضي اعضاي ميت را بيابند اگر عضوي است که در آن دل هست نماز بر آن ميکنند و مستحب است نماز بر عضو تام که از ميتي پيدا شود و اگر اعضاي متفرقه باشد جمع ميکند آنها را و نماز ميکند بر آنها و عرياني که ساتري از براي او يافت نشود او را در لحد ميگذارند و بر او سنگ يا خشت يا خاک ميگذارند و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 35 *»
بر او نماز ميکنند کسي را که بر دار زدهاند در هر حالت نماز بر او بايد کرد.
نوع دويم
در کسي است که نماز بر ميت ميکند و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است نماز بر ميت بر هرکس که مطلع شود بر موت او و اگر يکي نماز گزارد از باقي ساقط ميشود.
مسأله: احتياط در آن است که اولاي مردم به ميت بر ميت نماز کند يا کسي نماز کند که او اذن دهد.
مسأله: اولاي مردم به ميت کسي است که اولاي مردم باشد به ميراث.
مسأله: اولاي مردم به زن شوهر است تا او را به قبر گذارد.
مسأله: امام سزاوارتر است به نماز کردن بر جنازه خواه ولي اذن بدهد يا ندهد.
مسأله: اگر در ميان حاضرين کسي از بنيهاشم باشد او سزاوارتر است که ولي او را مقدم دارد.
مسأله: جايز است نماز کردن بر ميت در حال جنابت و حيض و بيوضو.
نوع سيم
در کيفيت نماز است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است در نماز ميت پنج تکبير و احتياط در آنست که در ميان تکبيرات دعا بخوانند و در نماز ميت قرائتي و دعائي بخصوصه نيست و به هر طور بخواهي دعا ميکني وهمچنين در او رکوعي و سجودي و سلامي نيست و در هر تکبيري دستهاي خود را بلند ميکني.
مسأله: مستحب است که بعد از تکبير اول شهادتين بگويد و بعد از تکبير دويم صلوات بر محمد و آل محمد صلوات الله عليهم بفرستد و بعد از تکبير سيم دعا براي مؤمنين کند و بعد از تکبير چهارم دعا بر ميت کند بعد تکبير پنجم را بگويد و نمازش تمام ميشود.
مسأله: اگر نماز بر مخالفين ميکند از راه تقيه نفرين ميکند عوض دعا.
مسأله: اگر خواهي نماز بر شخص دارزده کني اگر روي او به قبله است به طرف شانه راست او بايست و اگر پشت او به قبله است بر طرف شانه چپ او بايست و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 36 *»
اگر شانه چپ او به قبله است تو به طرف شانه راست او بايست و اگر شانه راست او به قبله است تو به طرف شانه چپ او بايست خلاصه در هر حال نزد شانههاي او بايست و روي خود را مابين مشرق و مغرب کن از جانبي که قبله است و رو به ميت مکن و پشت به او منما.
مسأله: ميت را بعد از غسل دادن در هر حال بايد به طوري که در لحد ميگذارند گذارد.
مسأله: کسي که نماز بر جنازه ميگذارد اگر آن جنازه زن است در پيش سينه او بايستد و اگر جنازه مرد است در وسط او بايستد و روايتي شده است براي زن در پيش سر او بايستد و براي مرد در پيش سينه.
مسأله: مستحب است طهارت از براي نماز جنازه اگر صاحب حدث باشد و اگر بترسد که نماز بگذارد تيمم ميکند و نماز ميکند خواه جنب باشد خواه غير جنب و اگر حايض باشد تيمم ميکند و نماز ميکند ولکن از صف جدا ميايستد تنها .
مسأله: مکروه است نماز بر جنازه با کفش و باکي نيست به موزه
مسأله: اگر جنازههاي متعدد باشد يک نماز براي همه کافي است و ميچيند جنازهها را به اينطور که مقدم ميدارد مرد آزاد را به جانب امام بعداز آن غير بالغ را بعد از آن بنده را بعد از آن زن را و روايتي رسيده است که پيش گذاشتن زن و بعد گذاشتن مرد جايز است.
مسأله: سزاوار است که اولياي ميت مردم را خبر کنند بخصوص برادران ميت را که حاضر شوند بر جنازه او و نماز کنند براي او و استغفار کنند براي او و شهادت خير دهند براي او.
مسأله: سزاوار است که نماز کننده از جاي خود حرکت نکند تا جنازه را بردارند.
نوع چهارم
در کيفيت نماز است به طور کلي و در آن چند مسأله است
مسأله: در نماز بر مؤمن و گذشت که پنج تکبير واجب است و احتياط در آن است که دعا در ميان هر تکبير بخوانند و به جهت تبرک دعاهايي که وارد شده است ذکر ميکنم. پس هرگاه خواهي نماز کني بر ميت و وليّ او باشي يا ولي تو را
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 37 *»
مقدم داشته باشد پس بگو که جنازه را بر هيأتي که در لحد ميگذارند بگذارند و کفش خود را بکن اگر کفش داشته باشي. پس اگر زن باشد بايست در نزد سر او يا سينه او و اگر مرد باشد بايست در نزد سينه او يا وسط او رو به قبله و دستهاي خود را به تکبير بلند کن و بگو الله اکبر پس بگو اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشريک له و ان محمداً عبده و رسوله و ان الموت حق و الجنة حق و البعث حق و ان الساعة آتية لاريب فيها و ان الله يبعث من في القبور. پس تکبير دويم را بگو و بگو اللهم صل علي محمد و آل محمد و بارک علي محمد و آل محمد و ارحم محمداً و آل محمد افضل ما صليت و بارکت و رحمت و ترحمت و سلمت علي ابرهيم و آل ابرهيم في العالمين انک حميد مجيد. پس تکبير سيوم را بگو و بگو اللهم اغفر لي و لجميع المؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات الاحياء منهم و الاموات تابع بيننا و بينهم بالخيرات انک مجيب الدعوات و ولي الحسنات يا ارحم الراحمين. پس تکبير چهارم را بگو و بگو اللهم ان هذا عبدک و ابن عبدک و ابن امتک نزل بساحتک و انت خير منزول به اللهم انا لانعلم منه الا خيراً و انت اعلم به منا اللهم ان کان محسناً فزد في احسانه احساناً و ان کان مسيئاً فتجاوز عنه و اغفر لنا و له اللهم احشره مع من يتولاه و يحبه و ابعده ممن يتبرء و يبغضه اللهم الحقه بنبيك و عرف بينه و بينه و ارحمنا اذا توفيتنا يا اله العالمين. پس تکبير پنجم را بگو و بيرون ميروي از نماز و بعد اين دعا را بگو ربنا آتنا في الدنيا حسنة و في الاخرة حسنة و قنا عذاب النار و ديگر سلامي ندارد و از جاي خود حرکت مکن تا جنازه را بردارند. اگر مستضعف باشد بگو اللهم اغفر للذين تابوا و تبعوا سبيلک و قهم عذاب الجحيم و استغفار کن از براي او به طور شفاعت اگر به تو راهي داشته باشد نه به طور ولايت.
مسأله: اگر ميت را نشناسي که چه مذهب دارد و چطور است بگو اللهم ان هذه النفس انت احييتها و انت امتها اللهم ولّها ما تولّت و احشرها مع من احبّت.
مسأله: اگر ميت مخالف باشد يا ناصبي باشد و تو از روي تقيه نماز کني بگو در نماز آن اللهم اخز عبدک في عبادک و بلادک اللهم اصله اشد نارك اللهم اذقه حرّ
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 38 *»
عذابك فانّه کان يتولّي اعداءک و يعادي اولياءک و يبغض اهلبيت نبيک.
مسأله: اگر ميت طفل باشد بگو اللهم اجعله لابويه و لنا سلفاً و فرطاً و اجراً
نوع پنجم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز است مکرر نمازکردن بر ميت و باکي نيست که بر او نماز کنند بعد از دفن اگرچه بر او نماز کرده باشند.
مسأله: مأموم پيش از امام تکبير نگويد و اگر پيشتر گفت اعاده کند.
مسأله: اگر مأموم برسد وقتي که يک تکبير امام مانده باشد يا دو تکبير يا سه تکبير يا چهار تکبير بعد از تمامشدن نماز امام، رو به قبله ميايستد و باقي تکبيرات خود را ميگويد پيدرپي رو به قبله. و اگر جنازه را برداشته باشند از عقب جنازه ميرود و باقي تکبيرات خود را ميگويد رو به قبله. و اگر هيچيک تکبيرات را درک نکند تکبير ميگويد در نزد قبر. و اگر برسد وقتي که دفن کردهاند تکبير بگويد بر قبر.
مسأله: اگر کسي شروع در نماز کرد و يک تکبير يا دو تکبير گفت و جنازه ديگر را گذاشتند، پنج تکبير ديگر ميگويد بر هر دو جنازه. و اگر اهل جنازه اول بخواهند بگذارند جنازه خود را تا نماز بر هر دو تمام شود ميگذارند، و الا برميدارند بعد از آنکه پنج تکبير به او رسيد و امام باقي نماز را بر دويمي ميکند. و اگر امام بخواهد نماز را بر اولي تمام ميکند و نمازي ديگر براي دويمي بهجا ميآورد.
مسأله: جايز است که بعد از تکبير اول سوره حمد را بخواند چرا که آن هم حمد و ثناي خداست و دعاست و بعد از تکبير دويم صلوات بر پيغمبر و آل پيغمبر بفرستد. و بعد از تکبير سيوم دعا براي مؤمنين کند. و بعد از تکبير چهارم دعا براي ميت کند. و قرائت معيني در نماز ميت نيست و جايز است که غير از سوره حمد آيه ديگر بخواند که حمد و تسبيح و تهليل و استغفار و دعا داشته باشد.
مسأله: سزاوار است که سر ميت به طرف دست راست امام باشد و پاهاي او به طرف دست چپ او در وقتي که رو به قبله ميايستد و نماز ميکند بر او. پس اگر نماز کرد و بعد دانست که برعکس بوده نماز را اعاده ميکند مادامي که دفن نکرده باشد. و اگر بعد از دفن مطلع شود همان نماز کافي است.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 39 *»
مسأله: جايز است نمازکردن بر جنازه در هر وقتي مادامي که تنگ نشده باشد وقت نماز واجبي ديگر.
مسأله: مکروه است نماز بر جنازه در مسجد.
مسأله: بهترين صفها در نماز جنازه صف آخر است.
مسأله: جايز است که يک مرد نماز کند بر جنازه و اگر دو نفر باشند مأموم پشت سر امام نماز کند و پهلوي او نايستد و همچنين اگر زياده بر اين باشند. و اگر دو زن باشند صف ميکشند و نماز ميکنند و همچنين اگر بيشتر باشند.
مسأله: جايز است که زنان براي جنازه بيرون روند. و مکروه است که زن جوان بيرون رود.
مقصد هفتم: در آنچه متعلق است به دفن و در آن چهار نوع مسأله است:
نوع اول: در اموري که مقدم است بر دفن و در آن چند مسأله است
مسأله: مکروه است گذاردن مرد وزن بر يک تخت.
مسأله: مستحب است تشييع جنازه و دعا از براي ميت.
مسأله: احتياط در آن است که پيش روي جنازه راه نروند و افضل آن است که پشت سر آن راه روند و جايز است در دو پهلوي آن راه رفتن.
مسأله: مکروه است سوارشدن از براي مشايعت کننده مگر آنکه معذور باشد و جايز است در وقت برگشتن.
مسأله: مستحب است برداشتن تخت و تربيع آن هرطور ميسر شود. و سنت در تربيع آن است که ابتداء کند به دست راست ميت و پايه سرير را به دست راست خود بگيرد. پس برود نزد پاي راست آن و آن را به دست راست خود بگيرد. پس برود نزد پاي چپ و از پشت سر جنازه بگردد و آن را به دست چپ خود بگيرد. پس ميرود در پيش دست چپ و ميگيرد آن را به دست چپ خود. پس اگر بخواهد ميرود از پيش روي جنازه باز به دست راست و ميگردد بر آن از جانب راست هميشه به سوي چپ. و اگر تربيع جنازه مخالف را از روي تقيه کند ابتداء به دست راست آن کند پس پاي راست. پس از پيش روي بگردد به دست چپ او پس پاي
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 40 *»
چپ او و دور نزند بر جنازه او.
مسأله: مستحب است که مشايعت کننده با جنازه باقي باشد تا اينکه نماز او کرده شود و دفن شود و تعزيه اهل او را بگويد اگرچه ولي رخصت بازگشت دهد. و حاجتي نيست به اذن در مشايعت و مکروه است بازگشتن از مشايعت مگر بعد از دفن با اذن اهل جنازه.
مسأله: مکروه است که آتش يا مجمره از عقب جنازه برند يا آتشي و دودي نزديک ميت برند و تعجيل نکند از براي او آتش را. و اگر شب باشد جايز است چراغ بردن ولکن نزديک نبرند.
مسأله: مکروه است خنده در حال مشايعت و سزاوار است تفکرکردن وعبرتگرفتن و خود را به جاي او نگاشتن و اينکه خيال کند من مرده بودم و التماس کرده بودم که مرا برگردانيد اينک مرا برگردانيدند به سوي دنيا پس به فکر تدارک افتد.
مسأله: صاحب مصيبت بيردا مشايعت ميکند تا شناخته شود. و اما اجنبيان بيردا مشايعت نکنند.
مسأله: مستحب است که مشايعت کننده ننشيند تا ميت را در لحد بگذارند.
مسأله: مستحب است که جنازه را ميانه برند كه نه بسيار آرام برند و نه بسيار تند و او را به حرکت نياورند. و جايز نيست که کسي بگويد که جنازه را به مدارا بريد که رحمت بر او کنند.
نوع دويم: در آنچه مقارن دفن است و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است کندن قبر و مستحب است دفن کردن در حرم مکه و در مشاهد مشرفه.
مسأله: حد کندن قبر سه ذراع است و مکروه است زياده از آن و لحد را در جانب قبله قبر قرار دهد و گشادي آن دو ذراع و يک وجب باشد و درازي او به قدر قامت ميت.
مسأله: سزاوار است که ميت را به قدر دو سه ذرع به قبر مانده بر زمين گذارند و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 41 *»
يکدفعه او را بر قبر وارد نياورند چرا که از براي قبر هولهاي عظيم است. پس او را دو سه ذراع دورتر بر زمين گذارند. پس بردارند و نزديکتر گذارند و صبر کنند تا تدارک خود را بگيرد. پس بردارند و بر لب قبر گذارند.
مسأله: جنازه زن را در طرف قبله قبر گذارند تا اينکه از راه پهنا او را بگيرند و او را در قبر گذارند. و در طرف پاي او اولاي مردم به او باشند. و جنازه مرد را در جانب پاي قبر گذارند تا از جانب پا او را بگيرند و او را به مدارا به قبر گذارند.
مسأله: اختيار داخلشدن قبر در دست ولي است. پس اگر بخواهد يک نفر داخل کند و اگر خواهد دو نفر را.
مسأله: از هر طرف قبر که خواهد داخل شود ولکن بيرون نيايد مگر از طرف پا.
مسأله: مکروه است داخلشدن پدر در قبر پسر. و سزاوار است که شوهر داخل قبر زن شود يا کسي که در حال حيات او را ميديد.
مسأله: وضو ميگيرد کسي که ميت را داخل قبر ميکند. و مکروه است که داخل شود در قبر با عمامه و کلاه و کفش و موزه و طيلسان و ردا مگر در حال ضرورت و تقيه که موزه باکي نيست. و مستحب است باز کردن تکمهها.
مسأله: سزاوار است وقتي که ميت را در لحد ميگذارند از براي او بالش از خاک بسازد و در طرف پشت او کلوخ يا خشت بگذارد تا به پشت نيفتد و بندهاي کفن را بگشايد و روي او را آشکار کند و گونه راست او را بر خاک گذارد.
مسأله: سزاوار است که دست چپ خود را بر شانه چپ او گذارد و او را حرکت تندي دهد و تلقين کند او را شهادتين و اقرار به ائمه عليهم السلام را و نامهاي ايشان را ببرد. و روايتي است که دست بر شانه راست او زند و دهان خود را بر گوش او گذارد و تلقين کند او را. و اولاي مردم به او نزد سر او باشد تا تلقين کند او را دو مرتبه.
مسأله: مستحب است آن بردي که بر روي او انداخته بودند در زير پهلو و روي او گذارند. و مستحب است گذاردن قدري از تربت حسين عليهالسلام با ميت در کفن او و در قبر او. و اگر مهري از تربت قبر مشرفه در پيش روي او گذارند
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 42 *»
باکي ندارد.
مسأله: جامه بر روي قبر زن کشند تا او را پنهان کنند.
مسأله: سزاوار است که لحد را با خشت و گل محکم کنند تا خاک بر روي ميت نريزد. و مستحب است که همان خاک قبر را در قبر ريزند که غير آن خاک بر ميت گران آيد.
مسأله: مستحب است که خاک را ساعتي در کف خود نگاه دارد و بعد بر قبر ريزد و هرکس بيش از سه کف نريزد. و روايتي شده است که با پشت دست خاک ميريزد.
مسأله: خاک نريزد خويش در قبر خويش که صاحب رحم يکديگر باشد زيرا که آن قسامت ميآورد.
نوع سيوم: در آداب بعد از دفن است و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است مساويکردن قبر و چهارگوش کردن او و بلندکردن او چهار انگشت بسته.
مسأله: مستحب است که آب بريزد بر قبر. پس ميايستد رو به قبله و آب ميريزد از پيش سر. پس ميگردد بر گرد قبر تا ميرسد به همان مکان اول. و هرچه آب زياد آيد در وسط قبر ريزد. و مستحب است که چهل روز بر قبر آب ريزد.
مسأله: مستحب است که دست خود را نزد سر قبر بر خاک گذارد به طوري که اثر او در خاک بماند و انگشتان خود را باز نمايد. و بايد رو به قبله باشد. و روايتي شده است که واجب است کسي که به نماز نرسيده دست بر قبر کشد.
مسأله: مکروه است خرپشتهکردن قبر. و مستحب است که قبر را مسطح کنند. و مکروه است کجکردن قبر و گلکردن او و عمارتکردن بر او. و جايز است گذاردن آجر بر قبر.
مسأله: مستحب است که اولاي مردم به ميت نزد قبر بماند ساعتي بعد از مردم و خاک را بگيرد و تلقين کند او را به ايمان و ارکان ايمان و صوت خود را بلند کند تا ميت در جواب نکيرين درنماند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 43 *»
مسأله: مکروه است نشستن بر قبر و خندهکردن در قبرستان و ساختن مساجد نزد آنها و ايستادن زنها نزد قبر. و جايز است پاي بر قبر گذاردن بلکه مستحب است.
نوع چهارم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است دفنکردن ميت مسلم به طور کفايت.
مسأله: جايز نيست دفن کافر و مشرک و ناصب و کرامتي براي آنها نيست اگرچه پدر او باشد.
مسأله: هرکس بميرد در دريا او را ميگذارند در خمي و سر او را ميبندند و مياندازند او را در دريا، يا به پاي او سنگي ميبندند و مياندازند در دريا.
مسأله: اگر جايي بترسند بر ميتي که کسي قبر او را بشکافد و بيرون آورد و بسوزاند جايز است که چيز سنگيني به او ببندند و او را در دريا اندازند.
مسأله: اگر مسلمي در چاه متوضي افتد و بميرد او را بيرون ميآورند و ميشويند و کفن ميکنند و دفن ميکنند اگر ممکن باشد و الا آن چاه را معطل کرده قبر قرار دهند.
مسأله: احتياط در آنست که ميت را در قبر رو به قبله بر دست راست بخوابانند و مخالفت ننمايند.
مسأله: جايز است حملکردن ميت به مشاهد مشرفه و حرم و جوار مؤمنين خواه قبل از دفن باشد و خواه بعد از دفن.
خاتمــه: در غسل مس اموات است و در آن چند مسأله است
مسأله: احوط آنست که هرکس مس کند ميت را بعد از سردشدن غسل نمايد از جهت مس. و اگر در حال گرمي آن مس کند غسلي ندارد. و همچنين هرکس مس کند ميتي را بعد از غسلدادن.
مسأله: چيزي بر انسان نيست اگر ببوسد ميت را پيش از سردشدن و بعد از غسل.
مسأله: هرکس مس کند قطعهاي از بدن انسان را که از بدن انسان جدا کرده باشند و در آن استخوان باشد بر اوست غسل.
مسأله: غسلي نيست بر کسي که ميت را داخل قبر کند يا او را بردارد يا کفن او را
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 44 *»
مس کند.
مسأله: از مسکردن ميت غير انسان، غسلي بر انسان وارد نميآيد.
مسأله: اگر کسي مس کند موي ميت را، غسلي بر او وارد نميآيد.
مسأله: احکام غسل مس مثل غسل جنابت است و گذشت.
مطلب ششم: در غسلهاي سنتي است و در آن سه مقصد است
مقصد اول: در غسلهاي متعلقه به اوقات است و در آن سه نوع است
نوع اول: در غسل روز جمعه است و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب مؤکد است غسل جمعه بر مردان و زنان و آزادان و بندگان.
مسأله: وقت غسل جمعه بعد از طلوع فجر است تا زوال. و هرچه نزديکتر به زوال غسل کند بهتر است.
مسأله: اگر کسي ترک کند غسل را قبل از زوال قضا کند آن را در آخر روز. و اگر آبي نيابد قضا کند آن را روز شنبه. و جايز است ترک قضا.
مسأله: رخصت است از براي زنان که ترک غسل جمعه کنند در سفر. و روايتي در حضر هم رسيده است.
مسأله: سزاوار نيست ترک غسل جمعه در هيچ حالي مگر آنکه عذري داشته باشد.
مسأله: کسي که آب نداشته باشد مستحب است که بخرد آب را اگرچه قوت آن روز خود را بدهد به آب و آن روز را گرسنه سر کند. زيرا که هيچ سنتي عظيمتر از آن نيست. هر عيبي که در ايام هفته در وضوي انسان واقع شده باشد اين غسل دفع آن عيب را ميکند.
مسأله: روايتي هم رسيده است که قضاي غسل جمعه را در ايام هفته ميتوان بکند.
مسأله: اگر کسي فراموش کند غسل را روز جمعه و نماز کند، بعد به خاطرش آيد. اگر وقت نماز باقي است غسل کند و نماز را اعاده کند و اگر وقت گذشته اعاده ندارد.
مسأله: اگر کسي ترک غسل جمعه کرد استغفار کند و ديگر چنين عملي نکند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 45 *»
مسأله: اگر کسي در سفر باشد و روز پنجشنبه به آب رسد و بترسد که روز جمعه آن کم باشد روز پنجشنبه غسل کند.
مسأله: اگر کسي غسل کرد در روز جمعه و خوابيد پيش از نماز غسل را اعاده نميکند.
نوع دويم: در غسلهاي ماه رمضان است و در آن چند مسأله
مسأله: مستحب است غسل در هر شب طاقي بخصوص در شب اول و روز اول و شب نيمه ماه و شب هفدهم.
مسأله: مستحب است غسل بخصوصه در شبهاي قدر که نوزدهم و بيستويکم و بيستوسيم باشد.
مسأله: مستحب است غسل بخصوصه در شب بيستوپنجم و بيستوهفتم و بيستونهم. و روايتي شده است که پيغمبر صلياللهعليه و آله در دهه آخر هر شب غسل ميکردند.
مسأله: غسلهاي ماه رمضان را در وقت غروب آفتاب بکند و بعد از آن نماز بکند و افطار نمايد. و روايتي رسيده است که غسل در اول شب تا آخر شب کافي است.
نوع سيم: در غسلهاي ساير ماههاست و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است غسل در شب عيد فطر وقتي که غروب کند آفتاب. و روايتي شده است که قبل از غروب آفتاب غسل کند.
مسأله: مستحب است غسل در روز عيد فطر و مکروه است ترک آن. و اگر کسي فراموش کند غسل را در روز عيد تا آنکه نماز کند اگر وقت باقي است غسل ميکند و نماز را اعاده ميکند. و اگر وقت گذشته باکي نيست. و وقت اين غسل بعد از فجر است.
مسأله: مستحب است غسل در روز اضحي. و مکروه است ترک آن. و اگر فراموش کرد غسل را تا اينکه نماز کرد غسل کند و نماز را اعاده کند اگر وقت باقي است، و الا باکي نيست. و وقت اين غسل هم بعد از فجر است.
مسأله: مستحب است غسل در روز ترويه و روز عرفه اگرچه در موقف نباشد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 46 *»
مسأله: مستحب است غسل نيمساعت پيش از زوال شمس در روز عيد غدير خم.
مسأله: مستحب است غسل در شب اول ماه رجب و شب نيمه و شب آخر آن.
مسأله: مستحب است غسل شب نيمه شعبان.
مسأله: مستحب است غسل روز نوروز.
مقصد دويم: در غسلهايي که متعلق به مکانها است و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است غسل از براي داخلشدن حرم.
مسأله: مستحب است غسل از براي داخلشدن مکه.
مسأله: مستحب است غسل از براي داخلشدن مسجد الحرام.
مسأله: مستحب است غسل از براي داخلشدن خانه خدا.
مسأله: مستحب است غسل از براي داخلشدن مدينه طيبه.
مسأله: مستحب است غسل از براي داخلشدن مسجد مدينه طيبه.
*« در غسلهايي که متعلق است به کارها »*
مقصد سيم: در غسلهايي که متعلق است به کارها و در آن چند مسأله است.
مسأله: مستحب است غسل از براي زيارت.
مسأله: مستحب است غسل از براي مباهله.
مسأله: مستحب است غسل از براي استخاره و طلب حاجتها.
مسأله: مستحب است از براي احرام.
مسأله: مستحب است غسل از براي زيارت خانه.
مسأله: مستحب است غسل از براي طلب باران.
مسأله: مستحب است غسل از براي توبه قبل از توبه.
مسأله: مستحب است غسل از براي کسي که وزغي را کشته باشد.
مسأله: مستحب است غسل از براي کسي که بخصوصه رفته باشد و به دارزده نظر کرده باشد.
مسأله: اگر تمام قرص ماه يا آفتاب گرفته باشد و کسي نماز را عمداً ترک کند مستحب است که غسل کند و قضا نمايد.
مسأله: غسل ميکند زن مثل غسل جنابت اگر از براي غير شوهر، خود را خوشبو
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 47 *»
کند.
مسأله: مستحب است غسل از براي گرفتن تربت از محلش.
مسأله: روايتي رسيده است که غسل طفل مولود واجب است.
خاتمـــــه: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: غسلهاي واجبي و سنتي که مردان ميکنند بر زنان هم جايز است.
مسأله: کسي که چند غسل بر او باشد يک غسل از همه کفايت ميکند خواه آن غسلها واجب باشد يا سنت.
مسأله: کسي که غسل کند بعد از طلوع فجر از براي آن روز کفايت ميکند او را تا غروب اگرچه بخوابد در آن روز، مگر غسل روز غدير که بخصوصه در نيم ساعت قبل از ظهر بايد غسل کند. و کسي که غسل کند در اول شب از براي آن شب کفايت ميکند او را تا طلوع فجر اگرچه بخوابد. و روايتي رسيده است که غسل روز براي شب کفايت ميکند و غسل شب براي روز.
مسأله: اگر غسل از براي وقت باشد پس هر زمان که غسل کند کافي است او را، خواه حدثي بعد از آن سر زند يا نزند. و اگر غسل از براي داخل شدن مکاني باشد يا عملي و حدثي سر زند از او که شکننده وضو باشد قبل از داخلشدن آن مکان يا قبل از آن عمل، احتياط در اعاده غسل است.
باب چهارم: در تيمم و احکام آنست و در آن چهار مقصد است
مقصد اول: در جاهايي که ميتوان تيمم کرد و در آن چند مسأله است
مسأله: يکي از جاهايي که ميتوان تيمم کرد جايي است که آب يافت نشود خواه در سفر باشد يا حضر، لکن بعد از آنکه طلب کند در سفر به اين که اگر زمين سخت است به قدر مسافت رفتن يک تير از اطراف از پي آب بگردد، و اگر زمين نرم است به قدر مسافت دو تير. پس اگر يافت وضو ميگيرد و الا تيمم ميکند.
مسأله: يکي ديگر جايي است که آب باشد ولکن از جهت ترس نتواند به آب رسيد خواه ترس از جان باشد يا مال به قدري که بر او سخت باشد و خواه ترس از دزد باشد يا درنده يا غير آن. پس در اين وقت طلب هم ضرور نيست و تيمم ميکند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 48 *»
مسأله: يکي ديگر جايي است که در چاهي آب باشد و چيزي که به آن بيرون آورد نداشته باشد، پس در اين وقت هم تيمم ميکند.
مسأله: اگر جنب باشد و آب به قدر وضو داشته باشد نه غسل در اين وقت تيمم ميکند و نماز ميکند.
مسأله: اگر کسي وضو نداشته باشد و آبي داشته باشد که کمتر از مصرف وضو باشد تيمم ميکند. اگر آب مييابد ولکن به خريدن آب، ميخرد و وضو ميگيرد اگرچه بسيار گران باشد مادامي که بر او بسيار سخت نباشد و نفقه آن به واسطه آن تمام نشود که به دشواري افتد.
مسأله: اگر کسي در ميان ازدحام مردم مخالف افتد در روز جمعه يا عرفه و وضو نداشته باشد و نتواند از ميان ازدحام بيرون آيد، پس تيمم کند و با ايشان نماز کند ولکن بعد از متفرقشدن آنها وضو بگيرد و نماز را اعاده کند.
مسأله: کسي که از استعمال آب بترسد بر جان خود از ناخوشي که دارد يا ناخوشي که پيدا شود تيمم ميکند.
مسأله: اگر کسي عمداً جنب شود يا محتلم شود و بترسد بر جان خود از استعمال آب تيمم ميكند.
مسأله: هركس آبي داشته باشد و بترسد بر جان خود از تشنگي اگر آن آب را مصرف رساند در غسل يا وضو، تيمم ميکند و آب را براي خوردن نگاه ميدارد.
مسأله: کسي که دو ظرف آب همراه داشته باشد و يقين داند که يکي از اين دو نجس شده ولکن بعينه نداند کدام يک است، هر دو را ميريزد و تيمم ميکند.
مقصد دويم: در چيزهايي است که به آنها ميتوان تيمم کرد يا نميتوان کرد و در آن چند مسأله است.
مسأله: جايز است تيممكردن به هرچه اسم زمين به آن گويند خواه سنگ باشد يا خاک يا کلوخ.
مسأله: جايز است تيممکردن به گچ و آهک چرا که آنها از زمينند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 49 *»
مسأله: مکروه است تيممکردن به خاک راهها و جايي که راه ميروند.
مسأله: جايز نيست تيممکردن به خاکستر چرا که آن از چوب است نه زمين.
مسأله: واجب است تيممکردن به زمين خشک. پس اگر زمين تر باشد خشکتر موضعي را پيدا کند که غباري داشته باشد و تيمم کند. و اگر چنين زميني نيابد بر سنگ تيمم کند يا بر زمين سختي. و اگر نيابد بر لباس خود تيمم کند يا بر نمد زين حيوان خود يا بر يال او اگر غباري داشته باشد. و اگر به جز گل هيچ نيابد تيمم کند با گل.
مسأله: اگر نيابد مگر برف يا يخ پس اگر بتواند آب کند آنها را در ظرفي يا بر جسد خود به طوري که بشويد عضو را، و اگر نتواند آب کند آنها را مختار است که آن را بمالد بر جسد خود تا رطوبتي به جسدش برسد يا تيمم کند و اولي بهتر است.
مسأله: جايز نيست تيمم به زمين نجس.
مقصد سيوم: در کيفيت تيمم است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است در آن قصد که محض از براي خدا تيمم کند بدل از غسل يا وضو.
مسأله: واجب است در آن زدن دستها بر زمين از براي مسح پيشاني و دو دست خواه بدل از وضو باشد يا غسل.
مسأله: مستحب است دو دفعه دست بر زمين زدن خواه بدل از وضو باشد يا غسل و در غسل مؤکدتر است.
مسأله: واجب است مسحکردن موضع سجده و آن پيشاني است از رستنگاه مو تا طرف بالاي بيني.
مسأله: احوط آنست که دستها را مسح کند از پيش بند تا سر انگشتان، و بعضي از آخر انگشتان گفتهاند تا سر آنها و انگشت بزرگ را داخل نميدانند بلکه مسح بر همان چهار انگشت را واجب ميدانند. پس مسح ميکني دست راست را با چپ و چپ را با راست.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 50 *»
مسأله: اگر دو دفعه دست بر زمين زند جايز است که هر دو دفعه را پيش از مسح پيشاني زند، و جايز است ضربه دويم را بعد از مسح پيشاني زند.
مسأله: واجب است ترتيب به اينطور: اول دست بر زمين زند پس مسح پيشاني کند. و احوط آنست که بعد از آن مسح دست راست کند و بعد از آن مسح دست چپ را نمايد و تخلف ننمايد.
مسأله: واجب است مسح بر اصل بشره نه حيالي مگر در وقت ضرورت.
مقصد چهارم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز است تيمم در وسعت وقت بعد از اينکه طلب کرده باشد مسافت يک تير يا دو تير را به طوري که گذشت. و مستحب است تأخير تيمم و نماز تا آخر وقت.
مسأله: اگر کسي در وسعت وقت تيمم کرد و نماز گذارد و بعد آبي يافت اگر وقت باقي است مستحب است که تطهير کرده نماز را اعاده کند. و اگر وقت گذشته چيزي بر او نيست. و همچنين کسي که تيمم کرد از جهت خوف از سرما و نماز کرد و بعد ايمن شد مستحب است غسل کرده اعاده نمايد.
مسأله: جايز است به يک تيمم نمازهاي روز و شب را کردن اگر حدثي از او سر نزده باشد يا به آب نرسيده باشد.
مسأله: هر چيز که به واسطه طهارت آبي بر انسان حلال ميشود به واسطه تيمم نيز حلال ميشود.
مسأله: تيمم ميشکند به حدث و به ديدن آب. پس اگر کسي تيمم کرد و نماز کرد پس آبي يافت تيمم او ميشکند. پس اگر تطهير کرد فبها، و الا تيمم بر او واجب ميشود در وقت نماز ثاني اگر آب نداشته باشد. و تيمم ميشکند به حدث و يافتن آب اگرچه بدل از غسل باشد.
مسأله: هرگاه کسي طلب آب کند و نيابد پس تيمم کرده نماز کند و چون داخل در نماز شود آبي پيدا شود اگر وقت تنگ است نماز را تمام ميکند و اگر وقت وسعتي دارد مستحب است که نماز را قطع کرده تطهير کند و نماز را از سر گيرد،
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 51 *»
وخاصه اگر پيش از رکوع باشد.
مسأله: کسي که به جهت ضعف يا ناخوشي نتواند تيمم کند او را ديگري تيمم ميدهد.
مسأله: اگر جمع شوند جنب و ميت و محدث و آب به قدر کفايت يک نفر داشته باشند، جنب غسل ميکند و محدث تيمم ميکند و ميت را با تيمم دفن ميکنند. و جايز است در اجتماع محدث و جنب اينکه وضو بگيرد محدث و تيمم بکند جنب. و در اجتماع جنب و ميت اينکه تيمم کند جنب و غسل دهد ميت را.
مسأله: اگر صاحب تيمم آب ببيند و قدرت بر وضو يا غسل داشته باشد تيمم او باطل ميشود و الا فلا.
مسأله: اگر مردي در مسجدالحرام يا مسجد پيغمبر صلياللهعليه وآله خوابيده باشد و محتلم شود، يا زني باشد و حايض شود، واجب است که همان ساعت تيمم کرده و بيرون رود.
مسأله: اگر کسي وضو نداشته باشد و بخواهد بخوابد مستحب است که تيمم کند.
مسأله: مستحب است تيمم از براي جنب اگر بخواهد بخوابد و آب نيابد براي غسل.
مسأله: مستحب است تيمم از براي محدث و جنب و حايض اگر جنازه بر ايشان بگذرد و بترسند که نماز فوت شود اگر از پي طهارت روند.
باب پنجم: در نجاسات است و آنچه متعلق به آنهاست و کيفيت تطهير از نجاسات و احکام ظرفها و پوستها و در آن چهار مطلب است
مطلب اول: در نجاسات است و در آن چند مسأله است
مسأله: از جمله نجاسات بول و غايط انسان است مطلقاً و از هر حيواني که گوشت او خورده نميشود.
مسأله: از جمله آنها مني انسان است و مني حرامگوشت را نيز نقل اجماع کردهاند بر نجاست آن.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 52 *»
مسأله: از جمله آنها خون هر حيواني است که صاحب خون جهنده باشد.
مسأله: از جمله آنها مرده هر حيواني است که خون جهنده داشته باشد و از جمله اوست قطعهاي را که از حيوان زنده جدا کرده باشند، و مثل آنست پوست آن اگرچه دباغي کرده باشند.
مسأله: از جمله نجاسات سگ و خوک و ناصبي است. و آن کسي است که دشمن شيعيان باشد و حال آنکه بداند که ايشان دوست آلمحمدند عليهمالسلام و بيزاري ميجويند از دشمنان ايشان. و از جمله اينها کسي است که مخالف اثناعشريه باشد از روي انکار. و از جمله آنهاست مشرک و نقل اجماع کردهاند بر نجاست کفار. و از جمله آنهاست يهود و نصاري و مجوس زيرا که بعضي از ايشان مشرکند و بعضي کافر. و همچنين کسي که منکر ضروري از ضروريهاي اسلام باشد از اهل اسلام يا منکر ضروري از ضروريهاي مذهب باشد از اهل مذهب.
مسأله: از جمله نجاسات هر مستکننده رواني است.
مسأله: از جمله نجاسات عرق جلاّله است و آن حيوان نجاستخوار است.
مطلب دويم: در متعلقات است و در آن چند مسأله است
مسأله: هر چيزي نظيف است تا آنکه علم بهم رساني که نجس شده. پس اگر علم بهم رساندي آن وقت نجس ميشود.
مسأله: نجسي که خشک باشد، نجسکننده جاي ديگر نيست.
مسأله: اگر چيزي نجس شده باشد و عين نجاست از آن رفته باشد بدون شستن، احوط اجتناب از اوست، يعني اگر با رطوبت به آن ملاقات کرده تطهير کند.
مسأله: حجامتکن امين است در شستن موضع نجاست اگر صغير نباشد.
مسأله: اگر در رخت کسي نجاستي ببيني يا ببيني که در غسل چيزي از بدنش شسته نشده واجب نيست خبرکردن او. و همچنين اگر رخت نجسي داشته باشي و عاريه به غير بدهي.
مسأله: کسي که رخت خود را به غير دهد که بشويد و بعد از شستن وانرسيده باشد و در آن نماز کند. پس بعد از نماز در آن نجاستي بيند نماز خود را اعاده کند. و اگر
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 53 *»
خود شسته بود اعاده نداشت.
مسأله: عضوي که نجس شود ظاهر آن را بايد شست نه باطن آن را، مثل باطن دهن و بيني و گوش وچشم و جراحت و امثال آنها.
مسأله: اگر نجس شود جامه يا بدن پس اگر ميشناسد آن موضع را ميشويد آن را. و اگر نميشناسد موضعي را که يقين به طهارت آنها دارد ترک ميکند و موضعي را که شک دارد ميشويد. و اگر اشتباه در همه باشد همه را ميشويد.
مسأله: مستحب است ترشحکردن جامه به آب هرگاه برسد به آن مذي، يا گمان کند که به او مني رسيده، يا موشي تر به آن راه رفته باشد و اثر آن را نبيند، يا مس کرده باشد سگي را يا خوکي را خشک، يا بول شتر يا گوسفند به آن رسيده باشد، يا شک کند در رسيدن بول چهارپايان به او.
مسأله: احتياط در اجتناب از فضله مرغان حرامگوشت است و بهتر اجتنابکردن از فضله مرغ خانگي است.
مسأله: باکي نيست هرچه از حيوانات مأکول اللحم بيرون آيد مگر خون و بهتر اجتناب از بول اسب و قاطر و الاغ است.
مسأله: باکي نيست هرچه از ايشان بيرون آيد مگر آن چهار چيز نجس که بول و غايط و خون و مني باشد.
مسأله: باکي نيست به مشک و خون ماهي و پشه و کيک و شستن خون پشه افضل است.
مسأله: باکي نيست به مس ميت خشک و مستحب است شستن موضع ملاقات.
مسأله: باکي نيست به هر چيزي که جان ندارد در حال حيات از حيوان مرده مثل مو و استخوان و سم و ناخن و شاخ و کورک و پشم و پر و تخم اگر پوست کلفت روي آن پيدا شده باشد و پنيرمايه و دندان و شير و آغوز خواه از مرده باشد يا از ذبح کرده، حلال گوشت باشد يا حرامگوشت.
مسأله: باکي نيست پوست مشک ولکن تنزّه کند از آن اگر نداند که ذبح شده يا نه.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 54 *»
مسأله: باکي نيست به کندن ثالول از بدن در نماز و غير نماز.
مسأله: باکي نيست به مرده هر چيزي که خون جهنده ندارد.
مسأله: طاهر است جامههايي که کفار ميسازند يا جامهاي که عاريه داده باشي به ايشان و پس گرفته باشي اگر بعينه نداني که با رطوبت ملاقات او کرده باشند و مستحب است شستن آن يا ترشحکردن آن به آب.
مسأله: کسي که مس کرده باشد اهل کتاب را به رطوبت، موضع ملاقات را ميشويد. و اگر مس کرده باشد خشک مستحب است که موضع ملاقات را بشويد، يا به خاک بمالد. و اگر ناچار شود از مصافحه ايشان سزاوار است که از پشت جامه با ايشان مصافحه کند.
مسأله: مستحب است شستن دست اگر مصافحه کند با ناصب و دست او خشک باشد.
مسأله: مستحب است شستن اثر موش از جامه اگر تر بر آن راه رود.
مسأله: مستحب است انداختن آنچه موش بوييده باشد از طعام و خوردن باقي اگر بخواهد و همچنين طعامي که سگ بوييده باشد.
مسأله: مستحب است شستن دست اگر مس کرده باشد روباه يا خرگوش يا چيزي از درندگان را خواه زنده و خواه مرده.
مسأله: مستحب است شستن شير دختر اگر به جامه رسيده باشد.
مسأله: مستحب است که هرگاه به آهني ناخن يا مو را بگيرد به آب مسح کند آن موضع را.
مسأله: زن تربيتکننده طفل اگر يک جامه داشته باشد و طفل بر آن بول کند روي يکدفعه ميشويد.
مسأله: گل باران پاک است و مستحب است شستن آن بعد از سه روز.
مطلب سيوم: در چيزهاي پاککننده است و کيفيت پاککردن نجسها و احکام آن و در آن چند فصل است
فصل اول: در چيزهايي که پاککننده است و آنچه متعلق به آنست و در آن چند مسأله
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 55 *»
است
مسأله: آب طاهر است و طاهرکننده چيزهاست از هر نجاستي به طوري که از شرع وارد شده است.
مسأله: زمين خشک پاککننده است خاک آن و ريگ آن و رمل آن و سنگ آن همه پاکند و پاککننده کف پا و کفش ميباشند به راه رفتن و ماليدن آنها تا اينکه عين نجاست زايل شود. و همچنين بعضي از آن بعضي را پاک ميکند هرگاه بعضي بعضي را بخورد و عين نجاست خاک شود. و همچنين پاککننده کف قبقاب که کفش چوبي باشد و ته عصاي کسي که پاي او را بريده باشند و کعب عصا و چوب انسان لنگ و ظرفي که سگ در آن لق زده باشد و اثر غايط از موضع معين و همچنين طهور است با نبودن آب از حدث چنانکه گذشت و باعث سرايت نکردن نجاست ميشود از هر چيزي که عين نجاست آن را ببرد و آن را بخشکاند.
مسأله: هر نجسي که استحاله بشود يعني از آن حال خود بگردد و چيزي ديگر شود مثل سگي که در نمکزار افتد و نمک شود يا انقلابي در او حاصل شود مثل شرابي که سرکه شود يا از جاي خود منتقل شود به سوي طاهري و مثل خون انسان که در شکم پشه رود يا استبرا شود چنانکه در محل خود خواهد آمد يا کافر و مشرکي که مسلم شود طاهر است.
مسأله: خميري که به آب نجس خمير شده باشد خورده نميشود و دفن کرده ميشود يا ميفروشند به کسي که گوشت مرده را حلال داند از ساير مذهبها و اگر بچکد در آن شراب يا نبيذ يا خون يا فقاع ميفروشد او را بر يهود و نصاري.
مسأله: آفتاب پاک نميکند زمين نجس را که در حقيقت پاک باشد بلي باعث آن ميشود که نجاستش به جايي ديگر سرايت نکند.
فصل: در کيفيت تطهير است و در آن چند مسأله است
مسأله: هرگاه بول به بدن يا به جامه رسد آن را دو مرتبه ميشويند اگر در طشت باشد و يک مرتبه اگر در آب جاري باشد و محتاج به ماليدن نيست چرا که آن هم آبست و چرکي ندارد. و روايت شده است که بعد از دو مرتبه ميفشارد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 56 *»
مسأله: بول کودک اگر غذا نخورده پاک ميشود به ريختن آب و فشردن. و اگر غذا خورده است او را ميشويد به طور متعارف. و مستحب است شستن بول کودک مطلقاً به طور متعارف، و پسر و دختر به يک نهج است.
مسأله: چيزهاي کلفت مانند دوشک و نمد شسته ميشود ظاهر آنها و ترشح آبي ميکند برطرف ديگر آن مادام که نجاست نفوذ نکرده باشد به آن جانب و الا هر دو جانب را ميشويد.
مسأله: اگر سک يا خوک مس جامه يا بدن را به رطوبت کند آن را ميشويد.
مسأله: اگر سگ از ظرفي آب خورده يک مرتبه آن را به خاک ميمالد و بعد دو مرتبه به آب ميشويد پس ميخشکاند.
مسأله: اگر خوک از ظرفي آب خورده باشد يا موشي در آن مرده باشد هفت دفعه آن را ميشويد و اکتفاء به سه دفعه نيز ميتوان کرد.
مسأله: واجب در شستن برطرفکردن عين نجاست است. و باکي نيست به رنگ نجاست يا بوي نجاست اگر باقي ماند.
مسأله: ظرف را از ساير نجاستها سه دفعه ميشويد.
فصل: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است برطرفکردن نجاست از جامه و بدن از براي نماز خواه کم باشد يا بسيار مگر خون که اگر به قدر کمتر از درهمي باشد واجب نيست ازاله آن به شرط آنکه خون حيض يا خون غير خودش نباشد. و روايتي شده اگر در جسد باشد به قدر کمتر از نخودي از خون واجب نيست ازاله آن. و همچنين خون جروح و قروح پس نماز ميکند در آن تا فراهم آيد. و مستحب است شستن آن روزي يک مرتبه. و اگر خون مخلوط به چرک باشد يا چرک غليظي باشد تنها مستحب است شستن آن روزي دو مرتبه صبح و شام.
مسأله: اگر نجاست در چيزي باشد که نماز در آن به تنهايي نتوان کرد مثل موزه و جوراب و بند زيرجامه و کلاه و نعل و هرچه بدان ماند نماز در آن جايز است.
مسأله: اگر يک جامه پيش نداشته باشد و آن هم نجس باشد و آبي نباشد که آن را
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 57 *»
بشويد مختار است که نماز در آن کند يا آن را بيرون کرده و عريان نماز کند.
مسأله: اگر کسي در جامه نجس عمداً نماز کند و قادر بر طاهرکردن آن هم باشد و نجاستي هم نباشد که نماز در آن بيعيب باشد اعاده ميکند نماز را در وقت و خارج وقت.
مسأله: اگر کسي نماز کند در جامه نجس و نداند يا فراموش کرده باشد نماز او صحيح است. و اگر در اثناي نماز او را ببيند آن جامه را مياندازد اگر ممکن باشد يا آن را طاهر ميکند اگر ممکن باشد و الا نماز را تمام ميکند. و مستحب است اعاده در همه صورتها.
مسأله: مستحب است اعاده نماز از براي کسي که در جامه خود نجاستي ديد و پيشتر نظر نکرده بود و اگر نظر کرده بود و چيزي نديده بود و بعد از نماز نجاستي ديده چيزي بر آن نيست. و همچنين کسي که نجاست را در جامه خود ديده بود و کوتاهي در شستن کرده بود تا فراموش کرده بود و نماز کرده بود مستحب است بر او اعاده بخصوص در وقت و احتياط واضح است.
مسأله: مکروه است نمازکردن در جامهاي که در آن جنب به حرام عرق کرده باشد پيش از شستن. و اگر از حلال باشد باکي نيست. و باکي نيست به بدن جنب و حايض و عرقشان.
مسأله: مستحب است شستن جامه که حايض از اول حيض خود تا آخر پوشيده. و پاشيدن آب در جامه که جنب در او عرق کرده اگر در دلش شکي رسد.
مسأله: اگر کسي دو جامه داشته باشد که يکي از آنها نجس شده باشد و مشتبه شده باشد در هر دو نماز ميکند جدا جدا.
مسأله: مکروه است نماز در جامه يهود و نصاري و در جامهاي که از نصراني خريده باشد اگر بعينه نداند که نجس است پيش از شستن. و مستحب است شستن جامه که اهل کتاب ميسازند.
مسأله: مکروه است خوردن با مجوسي از يک ظرف از غذاي خشک و خوابيدن با او در يک فراش و مصافحه با او و خوردن طعام او و نشانيدن او بر فراش خود و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 58 *»
موضع نماز خود.
مسأله: باکي نيست که اهل کتاب با مسلم غذا خورند اگر دست خود را بشويند يا کنيز نصراني خدمت کند مسلم را اگر دست خود را بشويد مادام که به رطوبت ملاقات نکند غذاي مسلم را و لباس او را.
مطلب چهارم: در احکام ظرفها و پوستها است و در آن دو فصل است
فصل اول: در احکام ظرفها و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است دوري کردن از ظرفهاي اهل ذمه مگر وقتي که مضطر شده باشد به سوي آنها پس ميشويد آنها را و استعمال ميکند.
مسأله: ميشويد ظرفها را از همه نجاستها سه مرتبه مگر آنکه در آن خوک آب خورده باشد و موش در او مرده باشد پس ميشويد هفت مرتبه اگرچه سه دفعه هم کافي است بنابر روايتي. و همچنين اگر سگ دهن زده باشد پس ميمالد آن را به خاک يک مرتبه و دو مرتبه به آب ميشويد.
مسأله: حرام است خوردن و آشاميدن در ظرف طلا و نقره و استعمال آنها.
مسأله: مکروه است ظرفي که به نقره اندوده باشند و اگر از آن بياشامد از موضع نقره اجتناب کند. و مستحب است کندن نقره از آن.
مسأله: باکي نيست که غير ظروف، از نقره باشد.
مسأله: مکروه است نگاهداشتن تختي که در او طلا باشد و اما آب طلا باکي نيست.
مسأله: مکروه است سوارشدن بر زيني که به نقره اندوده باشد. و مستحب است کندن آن اگر بتواند و الا باکي نيست.
مسأله: مستحب است دوريکردن از ظرفهاي مشرکين اگر عالم به نجاست آنها نباشد.
مسأله: مستحب است تحصيلکردن ظرفهايي که از سنگ کوه سناباد ميسازند و پختن در آنها به جهت اينکه آنها مبارکند.
مسأله: مستحب است استعمال قدحهاي شامي و خزف. و مکروه است سفالهاي
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 59 *»
مصري.
مسأله: باکي نيست در ظرفهايي که شراب در او نفوذ نکرده اگر آنها را بشويند سه مرتبه و بمالند.
فصل دويم: در احکام پوستها و آنچه متعلق به آنهاست و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز نيست استعمال هيچ پوستي مگر آنکه حيوان او طاهر باشد و ذبح شده باشد اگر خود شخص به عمل آورد آن را.
مسأله: هر پوستي که خريده شود از بازار مسلمين طاهر است تا علم به نجاست آن بهم رساني. و احتياط در آنست که از مشرک نگيرد و استعمال نکند.
مسأله: اگر سفره در راه بيابد و در آن گوشت و پنير و غير آن باشد طاهر است قيمت ميكند آن را و ميخورد اگر بخواهد. و اگر صاحبش آمد قيمت آن را به او ميدهد.
مسأله: هر متاعي که در او حلال و حرام هر دو باشد و بخصوصه حرام را نداني در آن، همه از براي تو حلال است تا بخصوصه آن را بشناسي و از آن اجتناب کني.
مسأله: پوستي که با فضله سگ دباغي کرده باشند در آن نماز نميکند. و اگر با بول خيسانيده باشند بعد از شستن باکي نيست نمازکردن در آن.
مسأله: کسي که پوست حيوان مرده را به دباغي حلال داند از پوستهايي که آن ميفروشد دوري کند.
مسأله: پوست حيوان مرده به دباغي پاک نميشود و انتفاعي از آن برده نميشود و جايز نيست نماز در آن اگرچه بند نعلين باشد.
تمام شد کتاب طهارت به حول و قوه و ياري خدا در
شب يکشنبه سيزدهم ماه رجب سنه 1263
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 60 *»
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين
جزء دويم در صلوة است و در آن ده باب است
باب اول: در مقدمات است و در آن پنج مقصد است
مقصد اول: در عدد نمازهاي واجبي و سنتي است و مجمل احکام آنها و در آن سه مطلب است
مطلب اول: در عدد نمازهاي واجبي است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است نمازهاي يوميه و آن در حضر در هر شبانهروزي هفده رکعت است. چهار از براي ظهر و چهار از براي عصر و سه از براي مغرب و چهار از براي عشاء و دو از براي صبح. و در سفر يازده رکعت است. پس قصر ميشود دو رکعت از چهار رکعتيها.
مسأله: واجب است نماز جمعه و آن دو رکعت است بعد از دو خطبه.
مسأله: واجب است نماز عيدين که عيد فطر و عيد اضحي باشد و آن دو رکعت است که دوازده تکبير دارد هفت تکبير در رکعت اول و پنج تکبير در رکعت دويم به شروطي که خواهد آمد.
مسأله: واجب است نماز آيات و آن دو رکعت است ده رکوع دارد و چهار سجود. و پنج رکوع در رکعت اول دارد و پنج رکوع در رکعت دويم به طوري که خواهد آمد. و اما نماز ميت چون صاحب رکوع و سجود نيست و دعا و شفاعت است، از اين باب نيست و در کتاب طهارت ذکر شد. و نمازهاي نذري و عهدي و مثل آنها به اصل شرع نيست و خصوصيتي ندارد که ذکر شود.
مطلب دويم: در عدد نمازهاي سنتي است و آن بر دو قسم است راتبه و غير راتبه. و دويمي بر دو قسم است موقته وغير موقته و در آن چند مسأله است
مسأله: راتبه آن نافلههايي را گويند که انسان هر روزه بجا ميآورد و آن در حضر دو برابر واجبي است. و تقسيم آن به اينطور است که هشت رکعت در نزد زوال بجا
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 61 *»
ميآورد و آن را نماز اوابين گويند. و هشت رکعت قبل از عصر و آن را نماز خاشعين گويند. و چهار رکعت بعد از مغرب و آن را نماز ذاکرين گويند. و دو رکعت نشسته بعد از عشاء و آن را نماز شاکرين گويند. و آن دو يک رکعت حساب ميشود. و هشت رکعت بعد از نصف شب و آن را نماز خائفين گويند. و سه رکعت بعد از آن و آن را نماز راغبين گويند. و دو رکعت از براي فجر و آن را نماز حامدين گويند. و اين جمله سي و چهار رکعت باشد كه دو برابر واجبي است. و در سفر نماز اوابين و نماز خاشعين ساقط ميشود.
مسأله: موقته آن نمازهايي را گويند که از براي آنها وقت بخصوصي است و آنها بر چند قسمند: بعضي از آنها را در هر سال بايد بجا آورد و بعضي از آنها را در هر ماه و بعضي از آنها را در هر هفته و بعضي از آنها را در هر روز. و در محل خود ذکر خواهد شد.
مسأله: غير موقته و آن نمازهايي است که وقت معيني ندارد و آنها بسيارند و شايد بعضي از آنها در محل خود ذکر شود انشاءالله.
مطلب سيوم: در مجمل از احکام نماز است و آنچه متعلق به آن است و در آن چند مسأله است
مسأله: حرام است خوارشمردن نماز و استخفاف به آن و ضايعکردن آن.
مسأله: واجب است برپاداشتن نماز و محافظتکردن آن و درست بجاآوردن ارکان آن به طوري که از شرع رسيده، بخصوص نماز ظهر که شرافت آن از همه بيشتر است.
مسأله: ترککننده نماز از روي انکار يا خفيفشمردن امر خدا و امر پيغمبر صلياللهعليهوآله کافر است.
مسأله: نماز بهترين عبادتها است بعد از معرفت. و آن سبب نزديکي به خداست از براي هر پرهيزکاري.
مسأله: مستحب مؤکد است بجاآوردن نافلههاي يوميه حتي آنکه تارک آنها را عاصي شمردهاند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 62 *»
مسأله: بهترين نافلهها نافله فجر است. بعد از آن يک رکعت وتر است. بعد از آن دو رکعت زوال است. بعد از آن نافلههاي مغرب است. بعد از آن نافلههاي شب است، بعد از آن نافلههاي روز.
مسأله: جايز است ترککردن نافله در وقت همّ و غمّ و ادبار قلب.
مسأله: اگر مدتي ترک کند نافله را و جمع شود بر او نافله بسيار و گران شود بر او قضاکردن آنها ترک کند آنها را و همّت در گذاردن نافلههاي بعد بگمارد.
مسأله: مستحب است قضاي نافلهها اگر فوت شود. پس اگر عاجز از قضا شود تصدق ميدهد از براي هر دو رکعت يک مد. و اگر از اين عاجز شود از هر چهار رکعت يک مد. و اگر از اين هم عاجز شود از نافلههاي روز مدي و از نافلههاي شب مدي. و قضا افضل است.
مسأله: کسي که بر او جمع شود قضاي نافله بسيار و نداند که چقدر است قضا کند آنقدر که نداند چقدر کرده يا تخمين کند و به قدر آن قضا کند. و افضل آنست که آنقدر نماز کند که گمان کند که زياده کرده است.
مسأله: هرکس نافله يوميه از او فوت شود به جهت مشغولبودن او به طلب معيشت لابدي يا حاجت برادر مؤمني چيزي بر او نيست. و اگر به سبب مشغولبودن او به جمع دنياست بر اوست قضا. و اگر نکند ملاقات خواهد کرد خدا را و حال آنکه خفيف شمرده است و خوار شمرده است و ضايع کرده است حرمت رسولخدا را صلياللهعليهوآله.
مسأله: اگر فوت شود نافله به واسطه مرضي قضاي آن مؤکد نيست. و اگر قضا کند خيري است که بجا آورده.
مسأله: جايز است اقتصارکردن در نماز خاشعين به شش رکعت و در نماز ذاکرين به دو رکعت و ترک وتيره.
مسأله: نوافل همه دو رکعت دو رکعت است مگر نماز اعرابي و نماز وتر.
مسأله: جايز است فصل ميان وتر به اينطور که دو رکعت بجا آورد و سلام دهد. پس اگر بخواهد آبي بخورد يا تکلم کند يا نکاح کند يا قضاي حاجتي کند يا تجديد
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 63 *»
طهارتي کند. پس بايستد و يک رکعت ديگر را بجا آورد. و جايز است که هر سه رکعت به يک سلام بجا آورد.
مسأله: تخفيف واجبي و طولدادن نافله از عبادت است. و پيغمبر صليالله عليهوآله نمازش از همه مختصرتر و تمامتر بود.
مسأله: جايز است ترک نافله مطلقاً با کراهت شديد زيرا که هرکس خدا را ملاقات کند و نمازهاي واجبي او درست باشد از چيز ديگر از او نخواهند پرسيد، ولکن حرف در قبولشدن نماز واجبي است بينافله. زيرا که خاصيت نافله آنست که هر نقصاني و فسادي که در واجبي پيدا شود به آن نوافل اصلاح ميشود.
مسأله: کسي که سفر کند بعد از دخول وقت ظهر، نافله ظهر و عصر را بجا ميآورد.
مسأله: هرکس نماز شب در سفر از او فوت شود قضا ميکند آن را اگرچه در روز باشد ولکن نافلههاي روز را قضا نميکند.
مسأله: مستحب است مداومت بر نافله مغرب و نافله شب و وتيره بخصوص خواه در سفر و خواه در حضر، و بر نافله ظهر بخصوصه در حضر.
مسأله: حرام است مداومت بر ترک نافله هميشه.
مقصد دويم: در اوقات نمازهاست و در آن پنج مطلب است
مطلب اول: در اوقات نمازهاي يوميه است و در آن شش فصل است
فصل اول: در مطلق وقت است و در آن چند مسأله است
مسأله: از براي هر نمازي دو وقت است: اولي و آخري. وقت اول وقت اختياري است. وقت دويم وقت اضطراري است. و روا نيست براي احدي که وقت آخر را وقت قرار دهد مگر از روي علتي يا عذري. و وقت آخر از براي کسي است که گرفتار باشد يا فراموش کرده باشد يا به خواب افتاده باشد و امثال آنها از عذرها.
مسأله: اول وقت رضاي خداست و آخر وقت عفو خداست. و معلوم است که عفو خدا نيست مگر از گناه.
مسأله: فضيلت وقت اول بر وقت آخر مثل فضيلت آخرت است بر دنيا.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 64 *»
مسأله: نمازهاي روز قضا نميشود تا آفتاب پنهان شود و نمازهاي شب قضا نميشود تا صبح طالع شود و نماز صبح قضا نميشود تا آفتاب طلوع کند و لکن اين از براي مضطر و عليل و فراموشکار است.
مسأله: جايز نيست نماز مگر در وقت.
مسأله: مستحب است مبادرت به نماز وقتي که وقت داخل ميشود زيرا که نميداند بعد چه خواهد شد.
مسأله: مستحب است مداومت بر نماز در اول وقت و مکروه است تأخير نماز از اول وقت بيعذر.
مسأله: مستحب است نشستن در مسجد به جهت انتظار نماز.
فصل: در وقت ظهر است و در آن چند مسأله است
مسأله: اول وقت ظهر زوال شمس است و دانسته ميشود آن به اينطورکه چوبي بگيرد که درازي آن يک ذراع و چهار انگشت باشد چهار انگشتر را در زمين کند و ملاحظه سايه آن را کند. پس چون سايه کم شود و به نهايت کمي رسد بعد ابتداء به زيادکردن کند پس آن وقت زوال شمس است و وقت واجبشدن نماز است.
مسأله: آخر وقت مطلق نماز ظهر، اندکي پيش از غروب آفتاب است يعني به قدر اداکردن نماز عصر پيش از غروب.
مسأله: وقت اختياري نماز ظهر از اول زوال است تا وقتي که سايه هر چيزي مثل آن شود از جائيکه ظهر شده.
مسأله: وقت اضطراري ظهر بعد از آن وقت است تا آنکه به غروب به قدر اداي عصر بماند.
مسأله: از اول زوال تا آنکه سايه به قدر دو قدم شود، داخل وقت اول ظهر است که جايز است تأخير ظهر تا آن وقت و فضيلت فوت نميشود.
فصل: در وقت نماز عصر است و در آن چند مسأله است
مسأله: وقت عصر بعد از گذشتن مقدار نماز ظهر است از اول زوال و ميان آن دو
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 65 *»
وقت، وقت معيني نيست.
مسأله: آخر وقت مطلق نماز عصر غروب آفتاب است.
مسأله: وقت اختياري عصر بعد از اداي ظهر است تا وقتي که سايه هر چيزي دو مساوي آن شود از جايي که ظهر شده.
مسأله: وقت اضطراري عصر بعد از اين است تا غروب.
مسأله: از بعد از اداي ظهر تا وقتي که سايه چهار قدم شود، داخل وقت اول عصر است و جايز است تأخير آن تا آن وقت.
فصل: در وقت مغرب است و در آن چند مسأله است
مسأله: اول وقت مغرب غروب آفتاب است و آن پنهانشدن آفتاب است از نظر در افق با نبودن حايلي. و علامت آن رفتن حمره است از جانب مشرق و پيشآمدن سياهي شب. و احتياط در آنست که تأخير بيندازند نماز را تا آنکه حمره از بالاي سر به جانب مغرب ميل کند.
مسأله: آخر وقت مغرب مطلقاً اندکي پيش از نصف شب است به قدر اداي نماز خفتن. و نصف شب معلوم ميشود به فرودآمدن ستارههائي که در اول شب طلوع کرده است از بالاي سر.
مسأله: وقت اختياري نماز شام از غروب آفتاب است تا برطرفشدن قرمزي از جانب مغرب يا پيداشدن ستارهها.
مسأله: وقت اضطراري شام از بعد از برطرف شدن حمره است تا آنکه به نصف شب به قدر نماز خفتن بماند.
مسأله: وقت فضيلت نماز شام را اول و آخري نيست و همه يک وقت است.
فصل: در وقت نماز خفتن است و در آن چند مسأله است
مسأله: اول وقت عشا بعد از گذشتن مقدار نماز شام است از غروب.
مسأله: وقت مطلق نماز خفتن تا نصف شب است.
مسأله: وقت اختياري آن بعد از نماز مغرب است تا ثلث شب.
مسأله: وقت اضطراري نماز خفتن بعد از ثلث اول شب است تا نصف شب.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 66 *»
مسأله: آخر وقت فضيلت نماز خفتن برطرفشدن حمره است. و جايز است تأخير عشا تا آن وقت و فضيلت از دست نميرود.
فصل: در وقت نماز صبح است و در آن چند مسأله است
مسأله: اول وقت نماز صبح طلوع فجر است و آن سفيدي است که در پهناي افق پيدا ميشود، نه آن سفيدي که از افق به درازي ميان آسمان ميآيد.
مسأله: آخر وقت مطلق آن طلوع آفتاب است.
مسأله: از اول ظاهرشدن فجر وقت فضيلت نماز صبح است تا آنکه هوا خوب روشن شود.
مسأله: وقت اضطراري نماز صبح بعد از روشنشدن هواست تا طلوع آفتاب.
مسأله: از اول ظاهرشدن فجر فضيلت نماز صبح است تا آنکه فجر خوب روشن شود.
مطلب دويم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: نماز سنتي در وقت نماز واجبي نبايد کرد. و مراد از وقت نماز واجبي در اين مقام آن وقت است که آن کسي که با او نماز ميکني مشغول به اقامه شود. پس چون مشغول به اقامه شود سزاوار نيست از براي هر كس كه با او نماز ميکند که نماز سنتي کند. و اما در غير اين محل جايز است براي تو نافلهکردن تا آنکه بترسي بر واجبي که ضايع شود، يعني وقت اختياري آن بگذرد. پس آن وقت که رسيد نافله نبايد کرد و واجبي را مقدم بايد داشت.
مسأله: کسي که نماز قضا بر ذمه اوست، ميتواند نماز قضا را در اول وقت کند.
مسأله: کسي که ادراک يک رکعت را از آخر وقت کند ادا کرده است نماز را، يعني نماز را در وقت دريافته است خواه نماز واجبي باشد يا سنتي.
مسأله: هرگاه نماز کردي به گمان اينکه وقت داخل شده و در حقيقت داخل نشده بود، پس داخل شد وقت در اثناي نماز تو، نمازت صحيح است و وقت را دريافتهاي.
مسأله: احوط آنست که نماز نکني تا يقين به داخلشدن وقت حاصل نمايي به طور
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 67 *»
شرع يا به طور حقيقت.
مسأله: جايز است اقتداکردن به اذان مؤمنين در اوقات زيرا که ايشان امين مؤمنينند بر نماز، مگر آنکه مؤذن خيانتکار باشد و آن را تجربه کرده باشي که اذان را پيش از وقت ميگويد.
مسأله: هرگاه که عين آفتاب از نظر پنهان شود رخصت است از براي مردم که نماز را تأخير بيندازند تا يقين به زوال کنند.
مسأله: هر روز که ابر ميشود در اول زوال امام عصر عليهالسلام حکم ميفرمايد که آفتاب خود را ظاهر سازد تا حجت بر اهل هر قريه تمام شود و معلوم شود که چهکس در بند نماز است و چهکس آن را ضايع ميکند مگر آنکه گاهي از راه عقوبت بر مردم آن را ظاهر نفرمايد.
مسأله: جايز است جمع ميان دو نماز به واسطه ترک نافله. و اگر نافله کند در مابين دو نماز جمع نکرده است.
مسأله: هرکس بيوقت نماز کند نماز خود را اعاده ميکند اگرچه بعد از فراغ از نماز مطلع شود.
مسأله: جايز نيست تأخيرانداختن نماز مغرب به جهت طلب فضيلت تا ستارهها ظاهر شود.
مسأله: جايز نيست تأخيرانداختن نماز صبح عمداً تا اينکه ستارهها برطرف شود.
مسأله: هرکس نماز عصر خود را بگذارد تا آفتاب زرد شود موتور است، يعني اهل و مال در بهشت ندارد.
مسأله: هرکس نماز عصر خود را بگذارد عمداً تا آنکه سايه از اول زوال شش قدم برود و عذري نداشته باشد ضايع کرده نماز خود را.
مسأله: هرکس جمع کند ميان دو نماز به مطلوب خود ميرسد.
مسأله: مکروه است خواب پيش از نماز خفتن و صحبت داشتن بعد از آن.
مسأله: نماز مسافر در اول زوال آفتاب است زيراکه نافله ندارد پيش از آن و جايز است تأخيرانداختن آن تا وقت نماز حضري يا آخر وقت فضيلت تا جمع کند
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 68 *»
ميان دو نماز را.
مسأله: جايز است پيمودن سايه آفتاب به قدم از براي معرفت زوال.
مسأله: آنچه بر تو است مشرق و مغرب خود تو است در معرفت اوقات و بر تو نيست که بر کوه روي مثلاً تا طلوع و غروب را ببيني.
مسأله: هرکس فراموش کند نماز ظهر را تا آنکه به قدر چهار رکعت به غروب مانده باشد نماز عصر را کند و نماز ظهر را قضا نمايد چرا که وقت ظهر گذشت. و هرکس نماز مغرب را نکند تا آنکه به قدر چهار رکعت به نصف شب مانده باشد نماز خفتن را ميکند و نماز شام را قضا ميکند.
مسأله: پنج نماز است که در هر وقتي ميتوان کرد. اول: نماز قضا هروقت که يادت آيد بجا ميآوري، و دويم: نماز طواف، سيوم: نماز احرام، و چهارم: نماز کسوف، و پنجم: نماز ميت است.
مطلب سيوم: در موضعهايي است که جايز است به رخصت خاصه تأخير نماز از اول وقت و آن چند موضع است
اول: کسي که از عرفات به مزدلفه ميآيد پس نماز شام را تأخير مياندازد اگر ربع شب يا ثلث شب بگذرد.
دويم: نافلهگزار تأخير مياندازد نماز ظهر و عصر خود را تا نافله خود را بجا آورد.
سيوم: مستحاضه تأخير مياندازد ظهر و مغرب را تا آخر وقت آنها تا آنکه جمع کند مابين ظهر و عصر و مابين مغرب و عشا، و يحتمل تأخير از براي آن باشد که شايد پاک شود و تأخير آن مستحب است. و جايز است نماز از براي او در اول وقت هرگاه اعمال استحاضه بجا آورد. و جايز است از براي تأخير ظهر و تعجيل عصر و تأخير مغرب و تعجيل عشا.
چهارم: تأخير نماز مغرب است تا برطرفشدن حمره مشرقيه از بالاي سر.
پنجم: کسي که مشغول نماز قضا است تأخير مياندازد نماز حاضر را تا از قضا فارغ شود.
ششم: تأخير نماز صبح است از براي کسي که چهار رکعت از نماز شب را کرده و صبح او را درک کرده باشد پس او نماز شب را تمام ميکند و بعد از او نماز صبح را ميگذارد.
هفتم: کسي که عادت به نماز شب دارد و اتفاقاً شبي از او فوت ميشود جايز است که نماز صبح را تأخير بيندازد تا نماز
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 69 *»
شب را بجا آورد.
هشتم: روزهدار اگر نفس او با او منازعه کند در افطار يا کسي انتظار او را داشته باشد به جهت افطار، نماز مغرب را تأخير مياندازد و افطار را مقدم ميدارد.
نهم: کسي که مظنه به دخول وقت دارد نماز را تأخير مياندازد تا يقين کند.
دهم: کسي که محتاج به قضاي حاجت باشد نماز را به تأخير مياندازد تا به خلوت رود.
يازدهم: کسي که آب ندارد نماز را تأخير مياندازد تا آخر وقت پس تيمم ميکند.
دوازدهم: کسي که از سفر برميگردد و بعد از دخول وقت وارد ميشود اگر نميترسد که وقت بگذرد نماز را به تأخير مياندازد تا داخل وطن شود و نماز را تمام ميکند.
سيزدهم: کسي که سلسل البول دارد يا اسهالي دارد چنانچه در مستحاضه گذشت عمل ميکند.
چهاردهم: صاحبان عذر به تأخير مياندازند نماز را تا رفع عذر ايشان شود.
پانزدهم: امام جماعت تأخير مياندازد نماز را تا با مردم نماز کند.
شانزدهم: اگر تأخير نماز آسانتر باشد بر انسان و قلب او جمعتر شود جايز است که مغرب را تا ربع شب به تأخير بيندازد.
هفدهم: در تابستان نماز ظهر و عصر را به تأخير مياندازد تا آنکه سايه هر چيزي مثل او و دو مثل او شود.
هجدهم: شخص عريان به تأخير مياندازد نماز خود را تا طلب جامه کند.
نوزدهم: جايز است تأخير نماز و تقديم آن در وقت و رخصت داده شده است از براي فراموشکار و بيمار و مسافر و به خواب افتاده و صاحبان عذرها.
مطلب چهارم: در اوقات ساير واجبات است و در آن چند مسأله است
مسأله: اول وقت نماز جمعه، وقت زوال آفتاب است و آخر آن وقتي است که از موضع ظهر سايه دو قدم بگذرد. و وقت عصر در روز جمعه وقت ظهر است در ساير ايام.
مسأله: اول وقت نماز عيدين طلوع آفتاب است. پس همين که طلوع کرد مهياي نماز ميشود و بيرون ميروند و نماز ميگزارند. و آخر آن حد معيني ندارد.
مسأله: اول وقت نماز خسوف و کسوف وقتي است که قرص تاريک ميشود. پس ابتداء به نماز ميکند. پس اگر تمام شود نماز پيش از روشنشدن اگر بخواهد اعاده ميکند. و اگر روشن شد پيش از تمامشدن نماز، نماز را تمام ميکند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 70 *»
مسأله: اول وقت نماز ترسهاي آسماني و تاريکي و باد و فزع و غير آنها، در وقتي است که آنها حادث ميشوند. پس اگر چيزي از آنها را ديد نماز ميکند تا ساکن شود. و اما زلزله تا حادث شد متوجه نماز ميشود.
مسأله: اول وقت نماز قضا وقتي است که به ياد انسان ميآيد. پس آن وقت بجا ميآورد و مادام که نترسد نماز حاضري فوت شود. و جايز است تأخير قضا و تقديم حاضري، بلکه مستحب است تقديم حاضر. و جايز است نماز سنتي از براي کسي که بر ذمه او نماز قضا هست بخصوص وقتي که تنگ شود وقت نماز سنتي و بترسد که فوت شود.
مطلب پنجم: در اوقات نافلههاست و در آن سه فصل است
فصل اول: در اوقات نمازهاي رواتب، يعني نافلههاي يوميه است و در آن چند مسأله است
مسأله: وقت نافله زوال از زاول شمس است تا آنکه از مکان ظهر سايه دو قدم بگذرد.
مسأله: وقت نافله عصر بعد از نماز ظهر است تا آنکه سايه از مکان ظهر چهار قدم بگذرد.
مسأله: وقت نافله مغرب بعد از مغرب است و آخري ندارد ولکن آنقدر به تأخير نيندازد که عشا به وقت دويم افتد.
مسأله: وقت وتيره بعد از عشا است و آخري ندارد.
مسأله: وقت نماز شب بعد از نصف است تا آنکه به طلوع فجر به قدر اداي وتر و نافله صبح بماند.
مسأله: وقت نماز وتر بعد از نماز شب است و بهتر اوقات آن صبح کاذب است.
مسأله: وقت نافله فجر بعد از وتر است و بهتر اوقات آن شش يک باقي شب است. و جايز است که تا وقتي که روشني صبح به بالاي سر آيد يا مادامي که مؤذن قد قامت الصلوة نگفته آن را بجا آورد.
فصل دويم
در اوقات باقي نافلههاست که در شرع وقتي از براي آنها معين شده و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 71 *»
در اينجا احتياج به تفصيل نيست و به طوراجمال اينست که هر نمازي که در روز معيني وارد شده يا در شب معيني در هر جزء از آن روز يا آن شب آن نماز را کند کافي است مادامي که ضرر به واجبي نرساند و باعث فوت آن نشود و اگر ضرر رساند بجا آوردن آن جايز نيست و هر نمازي را که در ساعت معيني فرمودهاند همان ساعت وقت آنست و بعضي از آنها در محل خود مذکور خواهد شد انشاءالله.
فصل سيوم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: نافله به منزله هديه است هر زمان که او را ببري قبول ميشود ولکن در وقتش بهتر است.
مسأله: نافلههاي روز تا روز باقياست قضا نميشود و نافلههاي شب تا شب باقي است قضا نميشود.
مسأله: هرگاه سايه شاخص از موضع ظهر دو قدم بگذرد و نافله ظهر را نکرده باشي, ابتداء به نماز ظهر کن و نافله را بعد بجا آور. و همچنين اگر از موضع ظهر چهار قدم گذشته باشد و نافله عصر را نکرده باشي ابتدا به نماز عصر کن و نافله را بعد بجا آور.
مسأله: جايز است نافله بجا آوردن مادامي که نترسي واجبي فوت شود.
مسأله: کسي که تنها نماز ميکند مستحب است که اول واجبي را بجا آورد تا فضيلت اول وقت از براي نماز واجبي باشد و بعد نافله را بجا ميآورد.
مسأله: اگر يک رکعت از نافله زوال را بجا آورده باشي و وقت نافله بگذرد هشت رکعت را تمام کن و همچنين اگر يک رکعت از نافله عصر کرده باشي و وقت آن بگذرد هشت رکعت را تمام کن.
مسأله: جايز است نماز شب را از اول شب تا آخر شب بجا آورد و بهتر آن است که بعد از نصف شب باشد در نزد زوال شب.
مسأله: مستحب است تفريق نماز شب به اينطور که اول چهار رکعت بجا آورد و بعد از مدتي چهار رکعت ديگر را و بعد از مدتي سه رکعت ديگر را و دو رکعت
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 72 *»
نزديک فجر.
مسأله: مکروه است که شخص برخيزد آخر شب و نماز خود را يکدفعه بکند و بخوابد.
مسأله: جايز است در شبهاي کوتاه تابستان نماز شب خود را در اول شب کند و همچنين جواني که خواب بر او غالب است ودر سفر که از جنابت و سرما ميترسد.
مسأله: قضاي نماز شب افضل است از مقدم داشتن آن در اول شب به جهت آنکه مبادا عادت کند و اگر بداند که قضاء از او فوت ميشود مقدم دارد در اول شب.
مسأله: کسي که همت بر قضاي نماز شب بکند توفيق خواهد يافت از براي نماز شب در وقت خود.
مسأله: کسي که چهار رکعت از نماز شب را کرده باشد و بترسد که صبح او را دريابد جايز است که نماز وتر را بجا آورد و باقي رکعات را مؤخر دارد.
مسأله: کسي که عادت به نماز شب دارد و اتفاقاً شبي بعد از فجر بيدار شود جايز است که نماز شب خود را پيش از نماز صبح بجا آورد و نماز صبح را تا آخر وقت فضيلت تأخير بيندازد ولکن از آخر وقت فضيلت تأخير نيندازد و اين را عادت خود قرار ندهد.
مسأله: کسي که اندکي پيش از صبح بيدار شود و بترسد که صبح او را دريابد نماز وتر و دو رکعت فجر را بجا آورد و باقي رکعات را بعد از فجر و بعد از نماز صبح بجا ميآورد.
مسأله: جايز است که انسان دو رکعت نماز بعد از عشا بجا آورد پس اگر پيش از فجر برخواست نماز شب را بجا ميآورد و وتر را ميگذارد و الا يک رکعت در آخر شب ميکند به جهت وتر و آن دو رکعت اول شب را شفع حساب ميکند.
مسأله: کسي که گمان کرد که طلوع فجر نزديک است و نماز وتر و دو رکعت نافله را بجا آورد پس نظر کرد و ديد هنوز شب باقي است شش رکعت ديگر را به دو رکعت فجر ملحق ميکند و آنها را به جاي نماز شب حساب ميکند بعد دو
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 73 *»
رکعت ديگر را به جهت نافله صبح بجا ميآورد و وتري که کرده به جاي خود حساب ميشود و اگر وتر را کرده به جهت ترس صبح جايز است که يک رکعت به وتر ملحق کند تا چهار رکعت شود و آن چهار رکعت را از شب حساب کند و باقي نماز شب را بجا آورد و بعد وتر را بجا آورد.
مسأله: جايز است خواب بعد از نماز شب به طورکراهت.
مسأله: مکروه نيست نافله در هيچ وقت مگر بعد از طلوع فجر پيش از طلوع آفتاب و بعدازعصرکه نافله بيسبب مکروه است.
مسأله: بهتر اوقات قضاي نافلههاي شب شب است و قضاي نافلههاي روز, روز. و جايز است قضاي نافلههاي شب در روز و بهتر ساعات قضاي نماز شب آخر شب است.
مسأله: کسي که بخواهد نماز شب را مقدم دارد بهتر آن است که بعد از ثلث اول شب کند و باز قضاء افضل است.
مسأله: قضاي نماز شب را بعد از صبح و بعد از عصر کردن از سر آلمحمد است عليهمالسلام.
مسأله: کسيکه چهار رکعت از نماز شب را کرده باشد و فجر طلوع کند باقيرا پيش از نماز صبح بجا ميآورد.
مسأله: نماز شب در نزد زوال شب افضل است از اول شب و آخر شب و اگر عاجز شود از زوال پس اول شب و آخر شب هر دو جايز است.
مسأله: کسي که آخر شب برخواست و ميترسد صبح شود در قرائت حمد تنها ميخواند و تعجيل ميکند.
مسأله: کسي که پيش از صبح برخيزد و وتر و نافله صبح را بجا آورد ثواب نماز نافله شب از براي او نوشته ميشود.
مسأله: مادام که يقين به طلوع فجر نکرده باشد نماز شب را به نيت ادا بجا ميآورد.
مقصد سيوم: در قبله و احکام آن است و در آن دو مطلب است
مطلب اول: در بيان قبله و حد آن است و در آن چند مسأله است
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 74 *»
مسأله: کعبه اصل قبله است مطلقاً و قبله است از براي اهل مسجد و مسجد قبله است از براي اهل مکه ومکه قبله است از براي اهل حرم و حرم قبله است از براي اهل دنيا.
مسأله: کعبه قبله است از زمين هفتم تا آسمان پس به سمت آن نماز ميکند خواه در ته چاهي باشد يا بالاي کوهي.
مسأله: حجر اسمعيل از کعبه نيست و هيچ از کعبه درآن نيست.
مسأله: روايت شده است که حد قبله مابين مشرق و مغرب است و همه آن قبله است و به اين حديث فتوي نميدهم مگر در حال سهو چنانچه خواهد آمد.
مسأله: روايت شده است که جدي را در پشت سر خود بگذار و نماز کن و شک نيست که اين در شهرهاي شرقي و شمالي باشد درست است و در امثال کرمان و هرجا که نزديک به آن باشد جدي را بر شانه راست گذارد و نماز گند.
مسأله: از آنچه از احاديث استنباط ميشود آن است که امر قبله بسيار آسان است و احتياجي به علم نجوم و هيئت و مثل آنها نيست و در شهرهاي دور نماز ميکند به سمت قبله و اما کسي که خانه را ميبيند رو به عين خانه ميکند.
مسأله: مستحب است قدري ميل کردن به دست چپ قبله و ظاهراً مخصوص اهل عراق باشد.
مسأله: کسي که بر بام کعبه باشد قبله او آسمان است به پشت ميخوابد و چشمهاي خود را به سوي آسمان ميگشايد و در دل خود بيتالمعمور را قصد ميکند و قرائت ميکند و به جاي رکوع و سجود چشم را ميبندد و ميگشايد و همچنين در ميان خانه کعبه. و روايتي شده است که به چهار جانب آن نماز ميکند.
مسأله: مکروه است نماز فريضه در ميان خانه کعبه و نافله باکي نيست.
مطلب دويم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: رو به قبله کردن واجب است در نماز و نمازي نيست مگر رو به قبله.
مسأله: احتياط در آنست که کف پاي ميت را در حال احتضار رو به قبله کنند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 75 *»
مسأله: مستحب است رو به قبله کردن ميت در حال غسل.
مسأله: واجب است رو به قبله کردن در حال نماز بر ميت و هر نماز واجبي.
مسأله: احتياط تام در آن است که ميت را در لحد بر دست راست رو به قبله بخوابانند.
مسأله: شرط است در حلال بودن ذبيحه رو به قبله کردن آن.
مسأله: شرط نيست در نافله رو به قبله کردن خواه در سفر باشد يا در حضر يا در حال راه رفتن باشد يا استقرار خواه سوار باشد يا در محمل نه در افتتاح نماز و نه در باقي و در حال استقرار احتياط رو به قبله کردن است.
مسأله: مستحب است از براي انسان اگر در محمل باشد اينکه رو به قبله کند در افتتاح نماز و اگر در حال راه رفتن باشد رو به قبله کند در افتتاح پس راه ميرود و قرائت ميکند به هر طرف که باشد و در حال رکوع و سجود رو به قبله ميکند و رکوع وسجود نموده برميخيزد و ميرود.
مسأله: جايز است نافله کردن بر حيوان و در حال رفتن خواه در سفر باشد يا در حضر و براي شخص حاضر فضل در آن است که بر زمين نماز کند.
مسأله: کسي که از روي سهو بر غير قبله نماز کند پس در ميان نماز بفهمد اگر روي او ميان مشرق و مغرب است همان ساعت که فهميد رو به قبله ميکند و اگر پشت به قبله است نماز را قطع کرده رو به قبله ابتدا ميکند.
مسأله: کسي که نماز کرد بر غير قبله و بعد از نماز ملتفت شد پس اگر اندکي به جانب راست يا چپ ملتفت بوده نمازش صحيح است و اگر پشت به قبله بوده و وقت باقي است اعاده ميکند و در خارج وقت نه, ولي قضاء مستحب است.
مسأله: اگر علامت قبله مخفي شود واجب است کوشش کردن در قبله و تحصيل مظنه كردن در آن و تحصيل مظنه کفايت ميکند در امر قبله اگر علم نداشته باشد.
مسأله: اگر کور نماز کند در غير قبله و بعد بفهمد اگر وقت باقي است اعاده ميکند و در خارج نه.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 76 *»
مسأله: اگر کسي متحير باشد در امر قبله يک طرف را اختيار کرده نماز ميکند و مستحب است که به چهار جانب نماز کند.
مسأله: جايز است تقليد کور, بينا را در امر قبله.
مسأله: متحير اگر به سمتي نماز کرد و بعد خطاي خود را فهميد اعاده ميکند مادامي که وقت باقي است.
مسأله: نماز فريضه را در حال اختيار بر حيوان نميتوان کرد و اگر مريض باشد و نتواند فرود آيد رو به قبله ميکند و بر همان حيوان نماز ميکند.
مسأله: درحال ترس رو به قبله ميکند در تکبير اول در فريضه اگر ممکن شود بعد به هر طرف که خواهد ميرود ولکن اين در حال اضطرار شديد و در آخر وقت باشد.
مسأله: بايد کسي که در کشتي نماز ميکند رو به قبله کند و هرچه کشتي بر خلاف ميگردد رو را به قبله ميکند تا ميتواند والا به هر سمت باشد نماز ميکند.
مسأله: تحصيل مظنه ميکند در کشتي هرگاه قبله را نداند و اگر متحير شود رو به سر کشتي نماز ميکند وهمچنين در حال نافله و به سر کشتي نماز ميکند و همچنين هرگاه در حال طوفان باشد و نتواند رو به قبله بگردد.
مسأله: جايز نيست رو به قبله بول و غايط کردن پيغمبر صليالله عليه و آله نهي فرموده است از آب دهن به سوي قبله انداختن, و از جماع رو به قبله و پشت به قبله.
مقصد سيم: در لباس نماز کننده و احکام آنست و در آن دو مطلب است و خاتمه
مطلب اول: در بيان لباس نمازگزارنده است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است پوشانيدن عورت از براي زنان و مردان در نماز و غير نماز و عورت قبل و دبر است.
مسأله: واجب است که زن بپوشاند در نماز تمام بدن خود را سواي صورت و دو کف دست و دو قدم و احتياط در پوشانيدن گردن و مو است.
مسأله: واجب نيست بر کنيزان پوشانيدن سر و گردن خواه صاحب اولاد باشد يا
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 77 *»
نه و خواه مدبره و خواه مکاتبه که آقاي او با او شرط کرده باشد و ايشان مختارند در پوشانيدن سر و گردن و ترک آن.
مسأله: زن آزاد و آن زني که بعضي از او آزاد است و بعضي از او بنده نماز ميکنند با سر پوشيده.
مسأله: اگر مردي نماز کند و عورتش ظاهر باشد و او نداند اعاده بر او نيست و نماز او صحيح است.
مسأله: مستحب است پوشانيدن مابين ناف و زانو.
مسأله: جايز نيست نماز در پوست مرده اگرچه بند نعلين باشد و اگرچه هفتاد مرتبه او را دباغي کرده باشند و اين در صورتي است که علم داشته باشد که از ميت است و اما اگر از بازار مسلمين خريده باشد و نداند که از مرده است يا نه باکي نيست.
مسأله: جايز نيست نماز در چيزهايي که در حيوان در حال حيات او جان نداشته باشد اگرچه در مردگي از او جدا کرده باشند.
مسأله: جايز نيست نماز در پوست حيواني که گوشت او خورده نميشود و همچنين در بول او و فضله او اگرچه آن را ذبح کرده باشند و احتياط در نماز نکردن در مو و پشم و کورک و پر آنست.
مسأله: جايز است نماز در پوست خز و کورک آن اگرچه مغشوش به ابريشم باشد.
مسأله: احتياز در نماز نکردن در کورک سنجاب و حواصل و ثمور و فنک و پوست و کورک روباه و خرگوش است.
مسأله: باکي نيست موي انسان وناخن و آب دهن و چرک آن هرگاه بر لباس باشد و در آن نماز کند.
مسأله: حلال نيست نماز در جامه نازکي که پشت آن پيدا باشد.
مسأله: حلال نيست نماز در حرير خالص از براي مردان و زنان و باکي نيست به آن اگر تار با پود آن پنبه باشد يا کتان و يا مخلوط باشد.
مسأله: باکي نيست به اينکه جامه تون او يا تکمه او يا نقش او حرير باشد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 78 *»
مسأله: ابريشم و كج يک حکم دارند.
مسأله: جايز است نماز در جامهاي که در ميان آن كج گذارده باشند.
مسأله: جامهاي که درآن بهتنهايي نتوان نماز کرد باکي نيست که ابريشم باشد ولکن کراهت دارد.
مسأله: حلال نيست نماز در طلا از براي مردان و براي زنان باکي نيست و جايز است بستن دندان به طلا اگر دندان سست شده باشد.
مسأله: جايز نيست نماز در آهن هرگاه لباس باشد واما همراه بودن آن هرگاه پنهان باشد باکي نيست و هرگاه آشکار باشد مکروه است.
مسأله: باکي نيست در جورابي که ساق پا را نميپوشاند.
مسأله: حلال نيست نماز در جامه نجس مگر آنکه بر او نقطههاي خون باشد به قدري که کل آنها بهقدر درهمي نباشد به شرط آنکه خون حيض يا خون غير نباشد.
مسأله: باکي نيست در خون زخم و جراحت, مادامي که بهم نيامده باشد و همچنين باکي نيست در نماز کردن در جامه نجس اگرغير آن را نيابد.
مسأله: جايز است نماز کردن در چيز نجس که در آن به تنهايي نتوان نماز کرد مثل موزه وجوراب و بند زيرجامه و کلاه و نعل و آنچه بدان ماند و احکام نماز در جامه نجس در کتاب طهارت گذشت.
مطلب دويم: در مستحبات ومکروهات جامه مصلي است و در آن چند فصل است
فصل: در آنچه مستحب است نماز در آن و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است نماز در نعلين عربي هرگاه طاهر باشد.
مسأله: مستحب است پوشانيدن مرد از پستانهاي خود تا زانوهاي خود يا از بالاي پستانها تا پايينتر زانوها.
مسأله: مستحب است انداختن چيزي بر شانه اگرچه ريسماني باشد در صورتي که يک جامه بيش نداشته باشد مانند زيرجامه يا لنگي يا پيراهني و اگر چيزي
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 79 *»
نداشته باشد که بر شانه اندازد مگر شمشيري يا کماني کفايت ميکند او را.
مسأله: مستحب است نماز کردن مرد در دو جامه و کفايت ميکند يک جامه اگر کلفت باشد.
مسأله: مستحب است از براي زن که در سه جامه نماز کند پيراهن و چهارقدي و سراندازي که تمام بدن را به او بپوشاني و اگر به غير از سرانداز, جامه ديگر نداشته خود را به آن ميپيچد و سر خود را ميپوشاند و اگر پاهاي او در اين هنگام بيرون بماند باکي نيست و اگر از راه پهنا کفايت او را نکند از راه درازي به خود ميپيچد.
مسأله: مستحب است پوشيدن جامه کلفت در نماز به جهت تذلل در نزد خدا و به جهت آنکه بر جامه خود نترسد از آلوده شدن به خاک و به جهت اينکه او در حال خدمت است مگر در روز جمعه و عيدها که مستحب است پوشيدن رختهاي نيکو و زينت کردن در وقت نماز.
مسأله: مستحب است نماز کردن در انگشتري که نگين او عقيق يا جزع يماني باشد.
مسأله: مستحب است بسياري لباس زيرا که هرچه در تن انسان است تسبيح ميکند.
مسأله: مستحب است که عريان نماز خود را به تأخير بيندازد تا جامه بجويد و اگر وقت تنگ باشد نماز ميکند.
مسأله: مستحب است خوشبوکردن خود از براي نماز.
مسأله: مستحب است به گردن انداختن شمشير از براي عريان چرا که آن به منزله يکي از دو جامه است چنانکه دانستي.
مسأله: مستحب است نماز کردن در عمامه و زيرجامه.
فصل: در آنچه مکروه است نماز در آن و در آن چند مسأله است
مسأله: مکروه است نماز در جامه سياه مگر عمامه و موزه و کسا که جايز است.
مسأله: مکروه است نماز در جامه که با عصفر يعني گل کافشه رنگ کرده باشند
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 80 *»
يا با زعفران و در قرمز باکي نيست.
مسأله: مکروه است بستن لنگ در بالاي پيراهن در نماز چرا که آن طريقه جاهليت است و همچنين توشح بالاي پيراهن و زير آن و ردا دوش گرفتن بالاي توشح و امامت نميکند کسي که توشح کرده باشد.
مسأله: مکروه است بستن دهان از براي کسي که نماز ميکند بر روي زمين و اما اگر بر حيوان نماز ميکند باکي نيست اگر همهمه خود را بشنود و گشودن افضل است و همچنين گشودن زن روي خود را افضل است از آنکه نقاب بيندازد و پيشاني خود را بيرون کند.
مسأله: مکروه است نماز کردن در جامه که به شراب خوار و خورنده جري عاريه داده باشند پيش از شستن مکروه است از براي زنان پوشيدن خلخالي که صدا داشته باشد واما اگر بيصدا باشد باکي نيست.
مسأله: مکروه است نماز کردن در جامهاي که در آن عرق کرده باشد جنب به حرام پيش از شستن.
مسأله: مکروه است نماز کردن در جامه يهودي و نصراني و در جامهاي که خريده باشد از نصراني تا آنكه بشويدآن را.
مسأله: مكروه است نماز در جامهاي كه در آن نقش صورت باشد و اگر تغيير دهند صورت آن را باکي نيست.
مسأله: مکروه است نماز در انگشتري که در آن صورت باشد و همچنين در پولهاي سياه مگر آنکه در پشت سر خود پنهان کند نه پيش رو.
مسأله: مکروه است که امامت کند شخص و پشت او عريان باشد يا يک جامه داشته باشد.
مسأله: مکروه است امامت با شمشير.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 81 *»
مسأله: مکروه است نماز مرد وزن با خضاب.
مسأله: مکروه است گشودن دگمهها در نماز و آن از عمل قوم لوط است.
مسأله: مکروه است نماز زن بيزينت.
مسأله: مکروه است نماز در عمامه بي تحتالحنک.
مسأله: مکروه است نماز در پوستي که خريده باشد از کسي که حلال ميداند پوست مرده را به دباغي هرگاه بر او مشتبه باشد.
مسأله: مکروه است نماز در دستمالي که در او غيري دست پاک کرده باشد ودر جامه زني که متهمه باشد يا مجهول الحال باشد در پاکيزگي.
خاتمــــــه: در احکام کساني است که عريان باشند و در آن چند مسأله است
مسأله: عريان اگر بيابد چيزي که خود را بپوشد مثل گياه يا غير آن خود را ميپوشد و نماز ميکند.
مسأله: عريان اگر بيابد گودي که بتواند خود را در آن پنهان کند داخل آن گود ميشود و نماز ميکند با رکوع و سجود.
مسأله: اگر نيابد عريان چيزي که به آن عورت خود را بپوشد دست خود را بر قبل خود ميگذارد و نماز ميکند به اشاره با سر خود ايستاده اگر کسي او را نبيند و الا نماز ميکند نشسته و اشاره ميکند براي رکوع و سجود.
مسأله: اولي از براي زن آن است که نماز نکند مگر نشسته به اشاره اگر عريان باشد.
مسأله: عريان اگر جامه نجسي بيابد و نيابد آبي که آن را بشويد ميتواند در آن جامه نماز کند و ميتواند که عريان نماز کند.
مسأله: هرگاه جماعتي عريان باشند ميتوانند که نماز را به جماعت کنند به اينطور که همه مينشينند و امام ايشان اندکي پيشتر مينشيند به طوري که زانوهاي او پيشتر از آنها باشد و نماز ميکند به اشاره.
مسأله: عريان را اگر کسي نبيند مستحب است که نشسته نماز کند.
مسأله: عريان اگر شمشيري بيابد به گردن خود مياندازد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 82 *»
مسأله: مکروه است نماز کردن عريان پيش از آخر وقت.
مقصد پنجم: در مکان مصلي و متعلقات آن است و در آن سه مطلب است و خاتمه
مطلب اول: در مکان مصلي است و در آن سه فصل است
فصل اول: در واجبات و محرمات مکان و بعضي احکام آن است و در آن چند مسأله است
مسأله: قبول نيست نماز هرگاه نماز کند درمکان غصبي.
مسأله: جايز نيست نماز در آب و گل و اگر مبتلا شود به آن افتتاح ميکند نماز را و رکوع ميکند و از براي سجود اشاره ميکند و تشهد ايستاده ميخواند و حد گلي که نتوان بر آن سجده کرد آن است که پيشاني فرو رود در او و ثابت نماند.
مسأله: جايز نيست در آب رفتن به جهت تجارت در وقتي که نماز ضايع شود و اگر رفت و نماز را به اشاره کرد مستحب است بر او قضاي او.
مسأله: باکي نيست نماز در خانههاي مجوس و مسجدهاي نصاري و مستحب است که ترشح کند زمين را و نماز کند.
مسأله: باکي نيست در نماز کردن بر تختي که آويخته باشد مابين دو درخت اگر مسطح باشد.
مسأله: باکي نيست نماز بر تخت.
مسأله: کسي که در نماز ايستاده عقبتر از مکان خود نميرود ولي اگر خواهد پيشتر رود, رو به قبله ميرود و در حال راه رفتن قرائت نميکند.
مسأله: جايز نيست نماز بر چيزي که پيشاني بر آن قرار نگيرد مثل خرمن گندم يا جو يا کاه يا غير اينها.
مسأله: کل زمين مسجد است از براي امت پيغمبر صلي الله عليه و آله و جايز است نماز بر آن مگر چند موضع که استثناء شده است.
فصل دويم: در آنچه مستحب است نماز بر آن و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است نماز در مسجد مطلقاً.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 83 *»
مسأله: مستحب است که نمازي را که در مسجد ميگذارد در امکنه متعدد آن بگذارد.
مسأله: مستحب است نماز در مسجد اگرچه فرادي باشد و در غير مسجد جماعت.
مسأله: مستحب است که در خانه نمازخانه قرار دهد که نماز در آنجا کند.
مسأله: مستحب است نماز بخصوصه در مسجد الحرام ومسجد مدينه ومسجد کوفه و حاير سيدالشهداء عليه السلام و بيت المقدس و مسجدهايي که در کوفه است که آن مسجد غني و مسجد بنيظفر و مسجدسهله ومسجدي که در حمراء است و مسجد جعفي و در مسجد خيف يمني و در خانه علي و فاطمه عليهما السلام و مسجد قبا و مسجد غدير خم و مابين الحرمين و مسجد براثا در کنار بغداد و در هر مکاني که پيغمبر صلي الله عليه و آله در آن مکان وقتي بودهاند.
مسأله: بهترين مواضع مسجدالحرام حطيم است و آن مابين حجر و باب است بعد از آن نزد مقام ابراهيم است بعد از آن حجر بعد از آن هرجا که نزديکتر به خانه باشد و روايتي شده است که حجر افضل از مقام ابراهيم است و مقام مابين رکن شامي و در خانه است و روايتي شده است که مقام ابراهيم نزد حطيم بوده است.
مسأله: مستحب است نماز کردن زن در پنهانتر موضعي از خانه خودش و نماز کردن آنها در پستو بهتر است از اطاق و اطاق بهتر است از صحن خانه.
مسأله: کسي که پيشي گرفت به يکي از مکانهاي مشرفه او سزاواتر است به آن مکان از غير, آن روز و آن شب را.
فصل سيم: در آنچه مکروه است نماز بر آن و در آن. و در آن چند مسأله است
مسأله: مکروه است نماز بر موضعي که نجس باشد و خشکيده باشد و عيني نداشته باشد پيش از شستن, واحوط اجتناب است.
مسأله: مکروه است نماز درحمام هرگاه پاک باشد و اگر نجس باشد جايز نيست.
مسأله: مکروه است نماز در خانههايي که از براي خلا ساختهاند و کراهت آن برطرف ميشود به ريختن خاک بر آن وپاک کردن آن بلکه جايز است که آن را مسجد بسازد بعد از آن, زيرا که اجزاء زمين يکديگر را پاک ميکنند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 84 *»
مسأله: مکروه است نماز کردن در منزلهاي شتر و اسب و قاطر و الاغ و رفع کراهت ميشود در منزل شتر اگر بترسد بر متاع خود پس جاروب ميکند آنجا را و آب ميپاشد و باکي نيست در جايگاه گوسفند و گاو و منزلهايي که مردم فرود ميآيند و اگر آب بپاشد بهتر است يا جامه بيندازد و بر آن نماز کند.
مسأله: مکروه است نماز در زميني که خانه مورچه دارد.
مسأله: مکروه است نماز در مجراهاي آب و وسط رودخانهها وکراهت جماعت در رودخانه شديدتر است.
مسأله: مکروه است نماز درميان راه.
مسأله: مکروه است نماز بر زمين شورهزار و حال آنکه زمين صافي در آن بيابد.
مسأله: مکروه است نماز بر برف و اگر زمين نيابد جامه خود را پهن ميکند و نماز ميکند بر آن.
مسأله: مکروه است نماز بر قبرها و به سوي آنها و ميان آنها مگر آنکه مابين خود و مابين قبرها از هر جانب ده ذراع قرار دهد و اما قبرهاي ائمه عليهم السلام پس نماز را پشت سر آنها قرار دهد زيرا که ايشان امامند در حال زنده و مردگي و جايز نيست کسي بر امام پيشي گيرد و مساوي آن ايستد.
مسأله: مکروه است نماز واجبي در ميان کعبه اما نافله باکي نيست.
مسأله: مکروه است نماز بر بورياهاي نصاري و يهود که در خانههاي خود بر آنها مينشينند.
مسأله: مکروه است نماز در خانه که در آن شراب است و يا مست کنندهايست يا صورتي است و در صورت کراهت برطرف ميشود به پوشانيدن آن و شکستن آن و تغيير دادن آن و بريدن سر آنها و آلوده کردن آنها به رنگي و اگر صورت بر دو جانب باشد يا پشت سر يا زير پا يا بالاي سر کراهت کمتر است و همچنين اگر يک چشم داشته باشد و شديد ميشود کراهت اگر در قبله باشد.
مسأله: مکروه است نماز در خانهاي که در او سگ باشد يا بول کند در او يا ظرف بول در آن باشد بلکه نماز نکند در سرايي که در آن سگ است مگر آنکه سگ
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 85 *»
صيد باشد و در را بر آن ببندد.
مسأله: مکروه است نماز در خانهاي که در او جنب باشد يا مجوسي و باکي نيست به يهودي و نصراني.
مطلب دويم: در احکام مسجدها است و در آن سه فصل است
فصل اول: در مستحبات و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است ساختن مسجد اگرچه کوچک باشد و جايز است خراب کردن کنيسهها از براي ساختن مسجد و همچنين خانهاي که از براي خلا مهيا شده است او را پاک ميکنند و خاک ميريزند و مسجد ميسازند.
مسأله: مستحب است چوب پوش کردن مسجد به اينطور که پايهها بگذارد و بر آن گياه بريزد
مسأله: مستحب است ساختن مسجد بيشرفه.
مسأله: مستحب است قرار دادن ستونها در مسجد.
مسأله: مستحب است بخور دادن مسجدها به بوهاي خوش در هر هفت روز يکبار.
مسأله: مستحب است چراغ روشن کردن در مسجدها.
مسأله: مستحب است جاروب کردن مسجدها و بيرون بردن خاکروبهها بخصوص روز پنجشنبه و شب جمعه.
مسأله: مستحب است تطهير کردن از براي داخل شدن مسجد و نشستن آن.
مسأله: مستحب است وارسي کردن نعلين نزد در مسجد.
مسأله: مستحب است دعا در وقت داخل شدن و بيرون آمدن از مسجد.
مسأله: مستحب است پيشي گرفتن بر مردم در داخل شدن و تأخير از ايشان در بيرون آمدن.
مسأله: مستحب است ابتداء کردن به پاي راست در داخل شدن و به پاي چپ در بيرون آمدن.
مسأله: مستحب است آمد و شد کردن به سوي مساجد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 86 *»
مسأله: مستحب است تند راه رفتن به سوي مساجد.
مسأله: مستحب است که هرگاه داخل مسجد شود دو رکعت نماز به جهت تحيت مسجد بجا آورد.
مسأله: مستحب است که اگر شپشي در مسجد بگيرد آن را بيندازد يا آن را دفن کند در زير سنگي يا در گوشه جامه او را ببندد.
مسأله: مستحب است که نجاستي که تعدي نميکند به مسجد در مسجد داخل نکند.
فصل دوم: در مکروهات است و در آن چند مسأله است
مسأله: مکروه است قرار دادن مسجدها با شرفه.
مسأله: مکروه است ساختن محرابها در مسجدها.
مسأله: مکروه است مسجد را راه عبور قرار دهد بيدو رکعت نماز تحيت.
مسأله: مکروه است ندا کردن به جهت گمشده در مسجد.
مسأله: مکروه است خريد و فروخت در مسجد.
مسأله: مكروه است حكمكردن و حدجاري كردن در مسجد.
مسأله: مکروه است بلند کردن آواز در مسجد.
مسأله: مکروه است خواندن شعر در مسجد.
مسأله: مکروه است آب دهن انداختن در مسجد و کفاره آن دفن کردن آن است و اگر ناچار شود و در حال نماز باشد يا از جانب چپ خود اندازد يا زير پاي خود و اگر در نماز نباشد به سوي قبله نيندازد و مستحب است فرو بردن آب دهن بهجهت تعظيم مسجد.
مسأله: مکروه است خوابيدن در مسجدالحرام و مسجد مدينه وجايز است در ساير مسجدها.
مسأله: مکروه است از براي کسي که غذاي بدبويي خورده باشد اينکه داخل مسجد شود.
مسأله: مکروه است عمل صنعتها در مسجد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 87 *»
مسأله: مکروه است کشيدن شمشير در مسجد و آويختن آن به جانب قبله.
مسأله: مکروه است گشودن ناف و زانو و ران در مسجد.
مسأله: مکروه است سنگريزه زدن در مسجد.
مسأله: مکروه است سخن گفتن به زبان عجمي در مسجد.
مسأله: مکروه است که همسايه مسجد به مسجد نرود بدون عذري و حد همسايگي چهل خانه است از چهار جانب و اگر همسايه مسجد ترک نماز در مسجد کند سزاوار نيست با او أکل و شرب کردن و مشورت نمودن و زن دادن و زن گرفتن ومجاورت کردن و اگر ترک او به جايي رسد که مسجد را خوار و سبک شمرد خانه او را بايد آتش زد.
مسأله: مکروه است معطل گذاشتن مسجد.
مسأله: مکروه است بيرون آمدن از مسجد بعد از شنيدن اذان تا آنکه نماز کند يا آنکه برود و نيت بازگشت داشته باشد.
مسأله: مکروه است قصه گفتن در مسجد.
مسأله: مکروه است ذکر دنيا در مسجد و لغو گفتن و فرو رفتن در باطل.
مسأله: مکروه است تصوير مساجد و جايز است نوشتن قرآن و ذکر خدا در قبله و نقش به گچ و رنگها.
مسأله: مکروه است منارههاي دراز در مسجد.
مسأله: مکروه است مقصوره ساختن در مسجد.
مسأله: مکروه است گل کردن سقفهاي مسجدها.
مسأله: مکروه است تمکين در بودن مجنون و طفل در مسجد و احوط آنست که ايشان را راه ندهند.
مسأله: مکروه است نماز در مسجدهاي سقفدار و قيام در آنها ولکن در زمان غيبت عفو فرمودهاند.
فصل سيم: در محرمات است و در آن چند مسأله است
مسأله: حرام است نکاح و خوابيدن بر جنابت در مسجد خدا و رسول از براي غير
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 88 *»
معصومين عليهم السلام.
مسأله: حرام است کردن هر کاري که منع از عبادت خداوند و ذکر خدا کند در مسجد.
مسأله: حرام است زيست کردن در مساجد از براي جنب و حايض.
مسأله: حرام است مرور جنب و حايض در دو مسجد. و اگر مرد جنب شود يا زن حايض شود در آن دو, تيمم ميکنند و بيرون ميآيند.
مسأله: حرام است تغيير دادن مسجد از آن طوري که هست مگر به جهت گشاد کردن که جايز است.
مسأله: حرام است بيرون کردن اجزاء مسجد از مسجد پس اگر چيزي را بيرون کرد رد ميکند به همان مسجد يا مسجد ديگر.
مسأله: حرام است نجس کردن مسجد.
مطلب سيم: در چيزهايي است که سجده بر آنها جايز است يا جايز نيست و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز نيست سجده کردن مگر بر زمين يا چيزي که از زمين برويد و خوردني و پوشيدني نباشد.
مسأله: جايز است سجود بر کاغذ و اگر نوشته باشد مکروه است.
مسأله: جايز نيست سجود بر پنبه و کتان.
مسأله: باکي نيست به سجود بر پوست و فرش و رخت در حال تقيه.
مسأله: کسي که نماز کند بر زمين بسيار گرمي و از شدت گرمي زمين نتواند سجده کند سجده ميکند بر جامه خود و اگر نتواند بر جامه خود بر پشت کف دست خود سجده ميکند ولکن اين در وقت اضطرار است.
مسأله: ميتوان در سجود غير از پيشاني را بر چيزهايي گذاشت که سجده بر آن جايز نيست.
مسأله: مستحب است سجود بر خمره و آن حصير کوچکي بوده است که در آن زمانها که مهر متعارف نبوده از برگ خرما ميبافتند به قدر مهري و سجده بر آن
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 89 *»
ميکردند.
مسأله: جايز نيست سجده بر خاکستر چرا که آن از درخت است نه از زمين و روايتي شده است که جايز است سجده بر قير و گچ و آهک.
مسأله: باکي نيست نماز بر بوريا و هر گياهي که از زمين برويد اگرچه تر باشد مگر ميوه و هر چيزي که غذاي انسان شود يا لباس او.
مسأله: سجده بر زمين بهتر است از سجده بر گياه.
مسأله: بهتر چيزي که سجده بر آن کنند تربت سيدالشهداء عليه السلام است.
مسأله: جايز نيست سجده بر طلا و نقره.
مسأله: جايز نيست سجده بر برف مگر در وقت ضرورت که در آن وقت آن را سخت ميکند و سجده بر آن ميکند.
مسأله: جايز نيست سجده بر نمک.
مسأله: جايز نيست سجده بر جايي که پيشاني بر آن قرار نگيرد.
مسأله: جايز نيست سجده بر قبر اگرچه از قبور ائمه باشد بلکه روي راست خود را ميگذارد بر قبر ايشان اگر تعظيم ايشان خواهد.
مسأله: جايز است سجده بر بادزن و مکروه است بر شاخه چوب.
مسأله: احتياط در دين آنست که بر موضع نجسي که عين نجاست بر آن نيست نکند.
خاتمــــــه: در احکام ستره است و آنچه پيش روي نمازگزارنده اتفاق ميافتد
و آنچه متعلق به آن است و در آن چند مسأله است
مسأله: مکروه است تقدم زن بر مرد در نماز و مساوي بودن ايشان و زايل ميشود کراهت اگر مابين ايشان ده ذراع باشد و فضيلت در ده ذراع است. بعد از آن در آن مقدار که گام نتوان برداشت. بعد از آن در يک ذراع. بعد از آن اندکي کمتر. بعد از آن در يک وجب. بعد از آن همينقدر که مرد پيشتر باشد اگرچه اندکي باشد و کراهتي ندارد اگر مابين ايشان ديواري يا پناهي باشد خواه ببيند يکديگر را خواه نبيند و همچنين اگر در پشت سر مرد باشد و اگر هر دو در جايي باشند
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 90 *»
که نتوانند نماز کنند مگر مساوي اگر وقت وسعت دارد اول مرد نماز ميکند و بعد از آن زن و در مکه مساوي بودن زن و مرد کراهت ندارد.
مسأله: مکروه است که پيش روي نمازگزار فضله انسان باشد.
مسأله: مکروه است که پيش روي نمازگزار آتش باشد يا چراغي باشد و اگر آويخته باشد بدتر است و اگر شخص از اولاد آتشپرستان باشد کراهتش از براي او شديدتر است.
مسأله: مکروه است نماز به سوي صورتها و اگر شخص از اولاد بتپرستان باشد کراهتش بيشتر است و اگر پيش روي او باشد جامه بر آنها اندازد.
مسأله: مکروه است نماز به طرف ديواري که از بالوعه نم داشته باشد مگر آنکه او را بپوشند.
مسأله: مکروه است که پيش روي نمازگزار شمشير يا آهن باشد.
مسأله: مکروه است نماز به سوي مصحف گشاده و اگر در غلاف باشد باکي نيست.
مسأله: مکروه است که پيش روي نمازگزار مردي ايستاده باشد و اگر زني پيش روي نمازگزار ايستاده يا نشسته باشد يا سگي باشد يا خري باشد پيش روي خود ساتري قرار دهد, مثل آنکه عصايي بگذارد يا قدري خاک جمع کند يا سنگي بگذارد يا تيري بگذارد از همه کمتر آن است که خطي بکشد.
مسأله: باعث بطلان نماز نميشود هرچه پيش روي انسان بگذرد.
باب دويم: در افعال نماز است و در آن هشت مقصد است
مقصد اول: در اذان و اقامه است و احکام آن دو و در آن چهار مطلب است
مطلب اول: در مؤذن و آنچه متعلق به آن است و در آن چند مسأله است
مسأله: مؤذن بايد که شيعه اثناعشري باشد که اگر شيعه نباشد جايز نيست اذان واقامه او و اقتداء به اذان او نميتوان کرد.
مسأله: مستحب است که مؤذن از بهترين قوم باشد.
مسأله: جايز نيست انداختن اذان به گردن ضعفاء از جهت بيميلي به آن.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 91 *»
مسأله: باکي نيست پسري که به حد بلوغ نرسيده اذان بگويد.
مسأله: مستحب است بلند کردن آواز به اذان لکن نه بسيار سخت, و کمتر بلندي آواز به اذان به قدري است که خود او بشنود.
مسأله: مستحب است که الف و ها را در اذان فصيح بگويد.
مسأله: مستحب است که فصيحتر قوم اذان بگويد.
مسأله: مستحب است که مؤذن در حال اذان با طهارت باشد.
مسأله: مستحب است که اذان را ايستاده بگويد.
مسأله: مستحب است که مؤذن بر ديوار اذان بگويد و مناره بدعت است.
مسأله: مستحب مؤکد است که شهادتين را رو به قبله بگويد.
مسأله: مستحب است که مؤذن دو انگشت بر دو گوش خود گذارد.
مسأله: حرام است اجرت گرفتن بر اذان.
مسأله: مستحب مؤکد است طهارت در اقامه.
مسأله: مستحب مؤکد است قيام در اقامه.
مسأله: مستحب مؤکد است رو به قبله کردن در اقامه.
مسأله: اذان و اقامه بر زنان تأکيدي ندارد و کفايت ميکند ايشان را که بگويند الله اکبر اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله پس نماز کنند و شهادتين تنها کفايت ميکند ايشان را.
مطلب دويم: در چيزهايي است که اذان و اقامه براي آنها بايد گفت و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است اذان و اقامه از براي مرد و زن در هر نمازي خواه اداء باشد خواه قضاء خواه اعاده.
مسأله: مستحب مؤکد است اقامه گفتن بلکه احوط عدم ترک آن است در هر حالي از براي مردان.
مسأله: مستحب است اذان گفتن در وقت وسوسه غول.
مسأله: کسي که بدخلق شده باشد بايد اذان در گوش او گفت.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 92 *»
مسأله: مستحب است اذان گفتن در نزد بيماري و کمي اولاد.
مسأله: مستحب است اذان گفتن از براي راندن شياطين و در گوش طفل.
مسأله: کسي که فراموش کند اذان و اقامه را تا داخل نماز شد مستحب است که برگردد بخصوص اگر پيش از رکوع به يادش آيد و اگر هم برنگردد باکي نيست.
مسأله: کسي که نمازها را قضاء ميکند رخصت دادهاند او را که در نماز اول اذان بگويد و در باقي اکتفاء به اقامه کند.
مسأله: مرخص است در ترک اذان در عصر روز عرفه و عشاي شبي که در مزدلفه است.
مسأله: اذان سيم در روز جمعه بدعت است و ظاهراً که مراد اذان عصر باشد.
مسأله: کسي که به جماعتي ميرسد و نماز ايشان تمام شده است ولکن صف ايشان متفرق نشده است مرخص است که ترک اذان و اقامه کند.
مطلب سيم: در کيفيت اذان و آنچه متعلق به او است و در آن چند مسأله است
مسأله: عدد فصلهاي اذان هجده است به طوري که معروف است و روايت شده است که فصلهاي اذان دو دو است و روايتي شده است که بيست فصل است به اينطور که دو تکبير بعد از دو تکبير آخري زياد کند و روايتي شده است که هفده فصل است به اينطور که آخر يک تهليل گويند و همه خوب است.
مسأله: عدد فصلهاي اقامه هفده است به طوري که معروف است و روايت شده است که آن دو دو است و روايت شده است که يک يک است و روايت شده است که بيست فصل است که در اول چهار تکبير گويند و روايتي شده است که بيست و دو فصل است که تکبيرات آخر را نيز چهار گويند و همه خوب است انشاءالله.
مسأله: فصلهاي اذان الله اکبر و اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و حي علي الصلوة و حي علي الفلاح و حي علي خير العمل و الله اکبر و لا اله الا الله و زياد ميشود در اقامه قد قامت الصلوة.
مسأله: شهادت به ولايت بعد از ذکر توحيد و رسالت خودش مستحب است بنفسه
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 93 *»
وشهادت به اميرالمؤمنيني دهد از براي آن بزرگوار يعني بگويد اشهد ان عليا اميرالمؤمنين ولي الله والحال که سيرت شيعه به گفتن آنست در اذان و اقامه.
مسأله: هرگاه کسي عذري داشته باشد يا تعجيلي يا در سفر باشد اذان را قصر ميکند پس اذان ميگويد طاق طاق و همچنين است اقامه در سفر.
مسأله: اقامه تنها دو دو بهتر است از اذان و اقامه طاق طاق.
مسأله: اگر اقامه را يک يک گفت اذان را ترک نکند.
مسأله: ترتيب در حروف اذان شرط است پس اگر مقدم داشت حرفي را بر حرفي سهواً برميگردد و از آن حرفي که سهو کرده به ترتيب ميگويد اگرچه به يادش بيايد بعد از فارغ شدن از اقامه. و رخصت دادهاند که هرگاه در حال اقامه فهميد که در اذان سهو کرده اينکه برنگردد و اگر فراموش کرد حرفي از اقامه را برميگردد به آن حرف فراموششده و اگر به يادش آمد بعد از آنکه يک رکعت نماز کرده اعتناء نميکند.
مسأله: جايز است اکتفاء کردن به اقامه در هر حال, بخصوص اگر در خانه خلوت نماز کند و همچنين جايز است از براي قومي که انتظار ديگري را نداشته باشند.
مسأله: مستحب است وقف کردن در آخر فصلها در اذان و اقامه.
مسأله: مستحب است که الف و ها را فصيح بگويد.
مسأله: مستحب است که اذان آرام و اقامه را تند بگويد.
مسأله: مستحب است که فاصله قرار دهد مابين اذان و اقامه به نشستن و دعاي وارد شده خواندن و يا به دو رکعت نماز, يا به کلامي يا تسبيحي و کمتر آنست که بگويد الحمدلله يا به سجده و مؤکد نيست نشستن مابين اذان مغرب واقامه آن و جايز است فصل مابين آن دو به نفس و از سنت است نافله ميان اذان و اقامه در نماز ظهر و عصر و هرگاه تنها نماز کند
کفايت ميکند از براي فاصله که يک گام به سوي قبله به پاي راست خود بردارد.
مسأله: عمداً فاصله را ترک نکند و اگر فراموش کرد تا اقامه گفت يا داخل نماز شد چيزي برآن نيست.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 94 *»
مسأله: بايد اذان را به طوري گفت که خودش بشنود و اگر نشنود کفايت نميکند.
مسأله: مريض که قادر بر سخن نيست اذان و اقامه را در دل خود گويد.
مطلب چهارم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: وقت اذان بعد از دخول وقت نماز است
مسأله: رخصت دادهاند که صبح اذان را پيش از طلوع فجر بگويد به جهت بيدار کردن مردم ولکن سنت آن است که با طلوع فجر گويند.
مسأله: مستحب است حکايت کردن اذان از براي شنونده يعني بگويد هرچه را که مؤذن ميگويد اگرچه در خلا باشد.
مسأله: مکروه است سخن گفتن در اثناي اقامه و شديدتر است بعد از قد قامت الصلوة و همچنين شديدتر است در جماعت بر امام واهل مسجد و هرگاه سخن گفت اقامه را اعاده ميکند.
مسأله: مکروه است سخن گفتن در ميان اذان و اقامه نماز صبح هرگاه که بشنود اذان و اقامه غير را کفايت ميکند او را و ميتواند به او اکتفاء کند و اگر بشنود امام, اذان و اقامه غير را و سخن نگويد به همان اذان و اقامه نماز ميکند با مردم.
مسأله: اگر مؤذن چيزي از اذان را ترک کند و تو بخواهي که به اذان او نماز کني آنچه را که ترک کرده بايد بگويي.
مسأله: اگر در اثناي اذان حدثي سر زند ضرر ندارد و اگر در اثناي اقامه سر زند تطهير کرده اقامه را اعاده کند.
مسأله: اگر پشت سر مخالفين کسي نماز کند اذان و اقامه را در دل خود ميگويد و اگر بترسد که به رکوع نرسد دو مرتبه ميگويد قد قامت الصلوة و دو مرتبه الله اکبر و يک مرتبه لا اله الا الله و داخل نماز ميشود با ايشان.
مسأله: جايز است نماز کردن به اذان مؤذنين و تجسس از وقت, واجب نيست مگر آنکه خيانتي از مؤذن ديده باشد.
مسأله: کسي که اذان و اقامه گفت که تنها نماز کند بعد کسي آمد و خواست
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 95 *»
جماعت کند اذان و اقامه را اعاده بايد کرد.
مسأله: جايز است که اذان بگويد امام و اقامه بگويد غير و برعکس.
مسأله: همين که مؤذن گفت قد قامت الصلوة اهل مسجد ميايستند.
مسأله: هرگاه اقامه گوينده که تو با او نماز ميکني شروع در اقامه کرد تو نبايد نماز سنتي کني.
مسأله: کسي که نماز خود را به جهت خللي اعاده کرد اذان و اقامه را نيز اعاده ميکند.
مقصد دويم: در نيت و تکبير است ودر آن دو مطلب است
مطلب اول: در نيت است و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز نيست نماز و غير نماز از عبادتها مگر آنکه از براي خدا بجا آورد و محض طلب رضاي خدا باشد و طلب رضاي خدا کند نه از براي منفعت خود.
مسأله: کسي که از براي غير خدا عمل کند قبول نميشود عمل او اگرچه از براي طلب بهشت و خوف از جهنم باشد و همچنين قبول نميشود عمل کسي که از براي ديدن مردم و شنيدن مردم باشد.
مسأله: نماز بر همان نيت اول است پس اگر نيت واجب کرد بعد سهو نمود و گمان کرد که نافله است يا نيت نافله کرد اول بعد گمان کرد که واجب است پس نماز او بر همان نيت اول است.
مسأله: کسي که نماز جمعه کرد و فراموش کرد که سوره جمعه بخواند و عوض آن سوره قل هو الله خواند نماز را در دو رکعت سلام ميدهد و نماز را اعاده ميکند.
مسأله: کسي که تنها نماز واجبي کرد بعد از آنکه يک رکعت نماز کرد امام عادلي آمد نماز خود را به نيت سنت در رکعت دويم سلام ميدهد و نماز واجبي را با امام بجا ميآورد.
مسأله: کسي که نماز عصر را کرد پس دانست که نماز ظهر را نکرده آن نماز را ظهر قرار ميدهد و عصر را ابتداء ميکند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 96 *»
مطلب دويم: در تکبيرةالاحرام است و آنچه متعلق به اوست و در آن چند مسأله است
مسأله: تکبيرةالاحرام در نماز واجب است و نماز بيتکبير نميشود.
مسأله: کسي که تکبيرةالاحرام را عمداً يا سهواً ترک کند نماز را اعاده ميکند.
مسأله: مستحب است که نماز را به سه تکبير بگشايد يا پنج يا هفت تکبير و هفت بهتر است ولکن يکي از آنها واجب است و باقي مستحب است.
مسأله: اگر مأمومي امام را درحال رکوع دريابد و نتواند که تکبيري به جهت افتتاح و تکبيري به جهت رکوع بگويد همان تکبير افتتاح او را کفايت ميکند.
مسأله: کسي که نماز ايستاده بر او واجب باشد بايد تکبير افتتاح را ايستاده بگويد و کسي که نماز نشسته بر او واجب باشد بايد تکبير افتتاح را نشسته گويد.
مسأله: مستحب است که امام تکبيرةالاحرام را بلند بگويد و مأمومين آهسته گويند.
مسأله: مستحب است که در ميان تکبيرها دعاهائي را که وارد شده است بخوانند.
مسأله: مستحب است بلند کردن دستها نزد هر تکبيري و بر مأموم و منفرد تأكيدي ندارد و حد بلند کردن دست تا گردن است و از گوشها نبايد بگذرد و کفهاي دست خود را رو به قبله کند و انگشتان خود را برهم گذارد و روايتي شده است که انگشتان را بر هم ميگذارد مگر انگشت بزرگ را که ميگشايد.
مقصد سيم: در قيام است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است ايستادن در نماز و راست نمودن کمر.
مسأله: جايز است تکيه کردن به ديوار مسجد و گذاردن دست بر آن و ياري جستن به آن از جهت برخاستن و تکيه کردن بر جانب راست و چپ و بر عصا و احتياط در ترک تکيه ايست که اگر آنچه بر او تکيه کرده است نباشد خواهد افتاد.
مسأله: مکروه است تکيه کردن از براي غير مريض.
مسأله: مکروه است تکيه کردن بر يک پا.
مسأله: سزاوار است که مابين دو قدم خود را فاصله قرار دهد در حال قيام به يک وجب
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 97 *»
يا کمتر.
مسأله: مستحب است که انگشتان پا در حال قيام رو به قبله باشد.
مسأله: مستحب است که دستهاي خود را بر رانهاي خود گذارد و انگشتان خود را بر هم گذارده باشد.
مسأله: زن دستهاي خود را بر پستانهاي خود ميگذارد و پاهاي خود را بهم ميچسباند.
مسأله: مستحب است که انسان نظر خود را به موضع سجده خود کند در حال قيام.
مسأله: مستحب است معتدل ايستادن.
مسأله: مکروه است که روي خود را به طرف راست و چپ گرداند.
مسأله: اگر فراموش کرد و نماز خود را نشسته کرد بيعلت, نماز خود را قطع ميکند و ميايستد و نماز خود را اعاده ميکند.
مسأله: کسي که از ايستادن عاجز است مينشيند و همين که قوت گرفت ميايستد و اگر با تکيه بر عصا و تکيه بر ديوار ميتواند ايستاد, نمينشيند.
مسأله: مريضي که نميتواند بايستد ولي ميتواند راه برود در حال راه رفتن نماز ميکند و نمينشيند.
مسأله: حد مرض را که نبايد نشست به خود انسان واگذاردهاند.
مسأله: کسي که نشسته نماز کرد جايز است که چهارزانو نماز کند و جايز است که پاهاي خود را دراز کند.
مسأله: کسي که نشسته نماز نتواند کند خوابيده نماز کند بر پهلوي راست و اگر نتواند بر پهلوي چپ و اگر نتواند به پشت ميخوابد و روي خود را مانند محتضر رو به قبله ميکند و به اشاره نماز ميکند و اشاره سجود را پستتر ميکند از اشاره رکوع.
مسأله: کسي که قدرت بر رکوع و سجود ندارد به سر خود اشاره ميکند و اگر نتواند به چشم خود.
مسأله: کسي که به اشاره سجده ميکند مستحب است که بلند کند آن چيز را که بر
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 98 *»
آن سجده ميکند و کسي که نتواند که اشاره کند يا بنشيند کسي ديگر بلند ميکند از براي او آن چيز را که سجده بر آن ميکند و ميگذارد بر پيشاني او.
مسأله: جايز است نشسته نافله کردن بيعلت.
مسأله: کسي که نشسته نافله ميکند مستحب است که دو رکعت را يک رکعت حساب کند و جايز است که يک رکعت به يک رکعت حساب کند و اگر واجبي را نشسته کرد يک رکعت را به يک رکعت حساب ميکند و اگر کسي که نماز نشسته کرد قدري از سوره را باقي بگذارد و برخيزد و باقي را تمام کند و رکوع کند از براي او نماز ايستاده حساب ميشود.
مسأله: کسي که در کشتي نماز ميکند ايستاده نماز ميکند اگرچه قامت خود را خم کند و اگر ايستاده نتواند, نشسته نماز ميکند و واجب نيست بيرون آمدن اگرچه ممکن باشد.
مقصد چهارم: در قرائت است و در آن چهار مطلب است
مطلب اول: در قرائت در نمازهاي واجبي و سنتي و در آن چند مسأله است
مسأله: سوره فاتحه واجب است در نمازهاي واجبي و شرط صحت سنتيها بنابر روايتي در هر حال نيست به جهت اينکه شخص که تعجيل دارد روايت شده است که کافي است او را سه تسبيح در حال قرائت و تسبيحي در حال رکوع و تسبيحي در حال سجود.
مسأله: بسمله جزء سوره فاتحه است و ادعاي اجماع کردهاند که جزء هر سورهايست.
مسأله: مستحب است خواندن سوره کاملي در نمازهاي واجبي و سنتي بعد از سوره حمد و احتياط واضح است.
مسأله: مکروه است قرائت کمتر از سوره و بيشتر از سوره و احتياط واضح است.
مسأله: مکروه است قرائت کمتر از سوره و بيشتر از سوره و احتياط واضح است.
مسأله: شخص گنگ از عوض قرائت حرکت ميدهد زبان خود را و اشاره ميکند به انگشت خود.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 99 *»
مسأله: احتياط در آن است که قرائت نماز صبح و دو رکعت اول مغرب و عشاء و دو رکعت نماز ظهر روز جمعه را در سفر و حضر و جماعت و فرادي جهر نمايد و اگر عمداً ترک کند نماز را اعاده ميکند.
مسأله: جايز نيست که صدا را بسيار بلند کند و جايز نيست که بسيار آهسته بخواند بهطوري که نشنود و بايد وسط قرائت کند.
مسأله: در حال تقيه جايز است در دل خود قرائت کند اگر بترسد در حرکت زبان.
مسأله: بر زنان جهر نيست مگر آنکه امام باشد پس اندکي بلند ميخواند به قدري که شنيده شود قرائت او.
مسأله: در تشهد و قنوت و رکوع و سجود انسان مختار است در جهر و اخفات.
مسأله: سنت در نافلههاي شبي جهر است و در نافلههاي روزي آهسته.
مسأله: مستحب است سکوت کمي بعد از قرائت.
مطلب دويم: در سورههايي که در نمازها خوانده ميشود و در آن چند مسأله است
مسأله: روايتهاي بسيار در سورهها رسيده است و همه خوب است وبعضي را در اينجا ذکر ميکنم پس در نمازهاي صبح سورههايي را بخواند که به بزرگي عمه و غاشيه و قيامت باشد و در ظهر و خفتن به بزرگي اعلي و شمس و غاشيه باشد و در عصر و مغرب که مانند نصر و توحيد و زلزله باشد.
مسأله: بهتر از همه سورهها در واجبات سوره قدر و توحيد است و کسي که ترک کند سورههاي ديگر را و اين دو سوره را به جهت فضيلت بخواند ثواب سورههايي که ترک کرده به او ميدهند و اگر اين دو را خواند پس در رکعت اول قدر را بخواند و در رکعت دويم توحيد را.
مسأله: در شب جمعه سوره جمعه و اعلي را بخواند و در صبح جمعه, سوره جمعه و توحيد را بخواند و در نماز جمعه جمعه و منافقين را بخواند و روايتي ديگر نيز وارد شده است و همه خوب است.
مسأله: در صبح روز دوشنبه و پنجشنبه در رکعت اول سوره انسان را بخواند و در
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 100 *»
رکعت دويم سوره غاشيه را بخواند.
مسأله: مستحب است در نافلههاي ظهر که در اول سوره حمد و جحد را بخواند و در باقي حمد و توحيد را بخواند و نافلههاي عصر را با حمد و توحيد بجا آورد و در نافله مغرب رکعت اول را با حمد و جحد بخواند و دويم را با حمد و اخلاص و دو رکعت ديگر را به هرچه بخواهد يا به جحد و به توحيد و در نماز شب دو رکعت اول را با حمد وسي مرتبه قل هو الله بخواند و چهار رکعت ميان را به طور نماز جعفر بجا آورد و دو رکعت ديگر را به سوره ملک و دهر بجا آورد و شفع را به حمد و قل هو الله در هر رکعتي سه مرتبه و وتر را به توحيد سه مرتبه و معوذتين و نافله صبح را به جحد و توحيد بجا آورد.
مطلب سيم: در احکام دو رکعت آخر است و در آن چند مسأله است
مسأله: مختار است نماز گزار در دو رکعت آخر که تسبيح بگويد يا قرائت نمايد.
مسأله: قرائت در آن دو رکعت افضل از تسبيح است.
مسأله: مريض و کسي که سهو بسيار ميکند در دو رکعت آخر تسبيح بخواند امام در دو رکعت آخر فاتحةالکتاب ميخواند و مأمومين تسبيح ميکنند يا امام تسبيح ميکند و مأمومين قرائت ميکنند.
مسأله: کفايت ميکند در دو رکعت آخر مطلقاً تسبيح و مستحب است که سه مرتبه بگويد سبحان الله سبحان الله سبحان الله يا تسبيح و تحميد و استغفار نمايد يا تسبيحات اربع بخواند يک مرتبه يا سه مرتبه يا ميگويد سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله سه مرتبه يا ميگويد الحمدلله و سبحان الله و الله اکبر همه اينها جايز است.
مطلب چهارم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: احتياط ترک خواندن دو سوره است در يک رکعت.
مسأله: احتياط در ترک سورهايست که سجده واجبي دارد.
مسأله: مستحب است خواندن اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم.
مسأله: مستحب مؤکد است جهر به بسم الله مطلقاً.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 101 *»
مسأله: مستحب است که قرائت را به آرامي نمايد و سوره حمد را نيکو قرائت نمايد و در موضع وقف, وقف نمايد و حروف را نيکو ادا کند.
مسأله: کسي که محتاج ميشود که در اثناي قرائت پيش رود از قرائت باز ميايستد و پيش ميرود تا آن موضع که ميخواهد بعد از آن قرائت ميکند.
مسأله: مکروه است که در ميان قرائت, سکوت کند که کلام کسي را بشنود.
مسأله: هرچه ذکر خدا وذکر پيغمبر صلي الله عليه و آله باشد يا سخن گفتن با خدا باشد ضرر ندارد در نماز.
مسأله: جايز است يک آيه را مکرر خواندن در نماز.
مسأله: جايز نيست گفتن آمين بعد از قرائت خواه امام باشد و خواه مأموم.
مسأله: سوره والضحي و المنشرح يک سوره است و المتر کيف و لايلاف هم يک سوره است و هر دو را به جاي يک سوره بايد خواند.
مسأله: جايز است عدول کردن از سوره به سوره ديگر.
مسأله: مکروه است عدول کردن از قل يا ايها الکافرون و قل هو الله احد مگر در جمعه که عدول ميکند از سوره قل هو الله اگر آن را خواند به سوي جمعه و منافقين يا آنکه آن نماز را در دو رکعت تمام ميکند و به نيت واجب نماز را از سر گيرد و مستحب است که اگر نصف سوره را خواند آن را تمام کند.
مسأله: کسي که نصف سوره را خواند پس فراموش کرد و شروع در سوره ديگر کرد و آن را تمام کرد و پيش از رکوع ملتفت شد رکوع ميکند و ضرر ندارد.
مسأله: معوذتين از قرآنند و جايز است خواندن آنها در هر واجبي.
مسأله: مکروه است ترک خواندن قل هو الله در نمازهاي يک روز.
مسأله: مکروه است خواندن سوره قل هو الله به يک نفس.
مسأله: کسي که شروع در سوره کرد و غلط کرد سوره قل هو الله بخواند و رکوع كند.
مسأله: کسي که نماز جمعه را به غير سوره جمعه و منافقين خواند نماز را اعاده ميکند خواه در سفر باشد يا حضر.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 102 *»
مقصد پنجم: در رکوع است و در آن چند مسأله است
مسأله: رکوع, واجبي است از واجبات نماز.
مسأله: واجب است از براي مردان خم شدن به قدري که انگشتان به زانوها برسد.
مسأله: واجب است ساکن شدن در حال رکوع.
مسأله: واجب است ذکر مطلقاً در رکوع يعني هر ذکر که باشد.
مسأله: مستحب است که کمر خود را در حال رکوع راست گيرد و پشت خود را کمان نکند.
مسأله: واجب است بلند کردن سر بعد از رکوع و جايز نيست که بيبلند کردن سر به رکوع رود.
مسأله: واجب است که بعد از رکوع راست بايستد به طور اعتدال تا بندهاي تن او هر يک به جاي خود آيد.
مسأله: مستحب است تکبير از براي رکوع پيش از آن و بلند کردن دستها به تکبير در حال ايستادگي پيش از رکوع.
مسأله: مستحب است تکبير بعد از بلند کردن سر از رکوع و پيش از سمع الله و بلند کردن دستها به تکبير.
مسأله: مستحب است که کف دست خود را از سر زانو پر کند وانگشتان را گشاده گيرد.
مسأله: مستحب است که پشت خود را مسطح گيرد به طوري که اگر قطره روغني به پشت او بچکاني به هيچ طرف ميل نکند و پاها را راست بدارد.
مسأله: مستحب است کشيدن گردن و سر خود را فرو نيندازند.
مسأله: مستحب است که نظر او در حال رکوع مابين دو قدم او باشد.
مسأله: مستحب است که مابين دو قدم در حال رکوع يک وجب باشد و قدمها برابر باشد.
مسأله: مستحب است گفتن سمع الله لمن حمده بعد از راست شدن از رکوع.
مسأله: مستحب است بلند گفتن سمع الله.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 103 *»
مسأله: مستحب است که مأموم بدل سمع الله الحمدلله رب العالمين بگويد آهسته.
مسأله: مستحب است صلوات فرستادن در رکوع و در سجود.
مسأله: مستحب است طول رکوع و سجود.
مسأله: جايز است هر ذکري در رکوع و سنت در ذکر سه دفعه است و فضل در هفت مرتبه است و هرچه زياد شود فضيلتش بيشتر است.
مسأله: مکروه است قرائت در رکوع.
مسأله: مستحب است که ذکر کند در رکوع به سبحان ربي العظيم و بحمده.
مسأله: جايز است بلند کردن دست از زانو در حال رکوع به جهت حاجتي و برنداشتن بهتر است.
مسأله: جايز است که ذکر رکوع را بلند کند يا آهسته هرگاه فرادي باشد و اما امام مستحب است که بلند ذکر کند و مأموم آهسته.
مسأله: مکروه است کمتر از سه ذکر در رکوع.
مسأله: مستحب است که دست راست را بر زانو پيش از دست چپ گذارد.
مسأله: زن در حال رکوع دستهاي خود را بالاي زانوهاي خود ميگذارد تا آنکه بسيار خم نشود.
مقصد ششم: در سجود است و در آن چند مسأله است
مسأله: سجود در نماز واجب است در هر رکعتي دو مرتبه.
مسأله: واجب است سجود بر هفت عضو: پيشاني و دو کف دستها و سر زانوها و دو انگشت پاها و اما گذاردن بيني سنت است.
مسأله: کفايت ميکند در اين اعضاء مسمي يعني به قدر سر انگشتي هم از اين اعضاء اگر بر زمين برسد کفايت ميکند.
مسأله: واجب است که مواضع سجود قرار گيرد و ساکن شود.
مسأله: باکي نيست که موضع سجده اندکي پست و بلند باشد يعني به قدر آجري.
مسأله: کسي که سجده کند و پيشاني او بر موضع ناملايمي افتد ميکشد پيشاني
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 104 *»
خود را بر زمين و بلند نميکند.
مسأله: واجب است ذکر در حال سجود هر ذکري که باشد و مستحب است گفتن سبحان ربي الاعلي و بحمده.
مسأله: مکروه است قرائت در حال سجود.
مسأله: مستحب است طول دادن سجود.
مسأله: واجب است بلند کردن سر بعد از سجده اولي و نشستن به آرامي تن و همچنين نشستن بعد از سجده دويم و درست نشستن.
مسأله: مستحب است تکبير پيش از سجود در حالي که راست ايستاده است و بعد از سر برداشتن از سجود و همچنين پيش از سجود دويم در حالي که نشسته است و بعد از سر برداشتن از سجود دويم.
مسأله: مستحب است که در وقت فرود آمدن براي سجود اول, دستهاي خود را بر زمين گذارد پيش از زانوها.
مسأله: مستحب است که مرفقهاي خود را از زمين بلند کند و مکروه است بر زمين گذاردن آنها و بر زانوها و رانها.
مسأله: مستحب است که کف دستها را بر زمين گذارد نه بر چيزي ديگر.
مسأله: مستحب است که انگشتان را بر هم گذارد در حال سجود و رو به قبله نهد بر زمين.
مسأله: مستحب است سجود بر تربت سيدالشهداء روحي فداه.
مسأله: مستحب است که زن پيشاني خود را بگشايد در حال سجود.
مسأله: مستحب است که نظر او در حال سجود به سوي بيني او باشد و ميان دو سجده بر دامن او.
مسأله: مستحب است که محل سجود و محل ايستادن مساوي باشد.
مسأله: دستها را در حال سجود برابر رو و شانهها بر زمين ميگذارد و مکروه است که دستها را به زانوها بچسباند يا نزديک رو برد تا برابر زانوها گذارد.
مسأله: مستحب است که در حال نشستن به طرف چپ نشيند و قدمهاي خود را از
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 105 *»
طرف راست بيرون نمايد و برطرف راست نشستن مکروه است در نماز.
مسأله: مستحب است گفتن استغفر الله ربي و أتوب اليه ميان دو سجده.
مسأله: مستحب است که در حال برخاستن بر دستةاي خود تکيه کند و زانوهاي خود را پيش از دستها بردارد.
مسأله: زن بر دو کفل خود مينشيند و مانند مرد نمينشيند و وقت فرود آمدن از براي سجود اول مينشيند و بعد سجده مي کند و زانوها را پيش از دستها ميگذارد بر زمين و در حال سجود خود را به زمين ميچسباند و در حال نشستن رانهاي خود را بهم ميچسباند و زانوهاي خود را بلند ميکند از زمين و وقت برخاستن به آرامي برميخيزد و عقب خود را بلند نميکند و در حال سجود اعضاي خود را بهم جمع ميکند و مرفقهاي خود را بر زمين مينهد.
مسأله: اگر بدن انسان بخارد در حال سجود ميتواند بخاراند هرگاه بر او صبر دشوار باشد و صبر بهتر است.
مسأله: خوب نيست که بر پيشاني انسان اثر سجود نباشد.
مسأله: کسي که بر پيشاني او دملي باشد زمين را به قدر دمل گود ميکند در حال سجود دمل را در آن گود ميگذارد تا بر خاك سجده شده باشد و اگر اين را نتواند بر ابروي راست خود سجده ميکند و اگر اين را هم نتواند بر ابروي چپ خود و اگر اين را هم نتواند به چنه خود.
مسأله: دميدن در موضع سجده مکروه است اگر کسي در کنار انسان باشد
مسأله: جايز است اگر پيشاني او خاکآلود شود پاک کند در اثناي نماز و موضع سجده خود را درست کند.
مسأله: مکروه است که در ميان دو سجده دستهاي خود را از زمين برندارد.
مسأله: جايز نيست سجود از براي غير خدا.
مقصد هفتم: در قنوت است و در آن چند مسأله است
مسأله: قنوت سنت است در هر نماز واجبي و سنتي و بسيار مؤکد است.
مسأله: جايز است ترک قنوت در حال تقيه و بلند کردن دو دست در اين هنگام
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 106 *»
کفايت ميکند از قنوت و اگر از اين هم بترسد کفايت ميکند او را سه دفعه که بگويد بسم الله الرحمن الرحيم.
مسأله: قنوت در هر نماز در رکعت دويم پيش از رکوع و بعد از قرائت است و قنوت در نماز جمعه در هر دو رکعت است لکن در رکعت اول پيش از رکوع و بعد از قرائت است و در رکعت دويم بعد از رکوع است.
مسأله: کمتر چيزي که جايز است در قنوت سه تسبيح است.
مسأله: در قنوت دعاي معيني نيست و هرچه بر زبانت جاري شود ميگويي.
مسأله: مستحب است که دعاهائي که وارد شده است در قنوت بخواند در روز جمعه و غير جمعه.
مسأله: مستحب است استغفار در قنوت وتر هفتاد مرتبه و العفو سيصد مرتبه.
مسأله: گفتن هذا مقام العائذ بک من النار هفت مرتبه و شمردن به دست راست و نگاه داشتن به دست چپ از براي قنوت برابر رو و اگر بخواهد در زير لباس.
مسأله: مستحب است بلند خواندن قنوت.
مسأله: مکروه است بلند کردن دست به حدي که از سر بگذرد.
مسأله: مستحب است طول دادن قنوت در غير جماعت.
مسأله: جايز است قنوت به نفرين بر دشمن و نام بردن آن.
مسأله: مستحب است ذکر ائمه عليهم السلام در قنوت.
مسأله: هرچه مناجات پروردگار باشد جايز است.
مسأله: مستحب است در قنوتهاي واجبي, دعا و در وتر استغفار.
مسأله: مستحب است تکبير پيش از قنوت.
مسأله: رخصت دادهاند در ترک قنوت اگرچه تقيه نباشد.
مقصد هشتم: در تشهد و سلام است و در آن دو مطلب است
مطلب اول: در تشهد است و در آن چند مسأله است
مسأله: تشهد واجب است در نماز واجبي و شرط صحت است در نمازهاي سنتي.
مسأله: واجب در تشهد شهادتين است و احتياط در آن است که صلوات را بعد از
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 107 *»
آن دو ترک نکند.
مسأله: واجب است نشستن به قدر تشهد در دو رکعتيها يک مرتبه و در غير آنها دو مرتبه.
مسأله: مستحب است که تشهد را به طوري که وارد شده بخوانند و آن اينطور است که اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشريک له و اشهد ان محمداً عبده ور سوله اللهم صل علي محمد و آل محمد.
مسأله: مستحب است که ذکري كه وارد شده پيش از تشهد بخوانند.
مسأله: مستحب است که بر طرف چپ بنشيند در حال تشهد و قدمهاي خود را از طرف راست بيرون کند و پشت قدم راست را بر شكم قدم چپ گذارد.
مسأله: مستحب است نظر در حال تشهد در دامن کردن.
مسأله: مستحب است که زن رانهاي خود را بهم بچسباند و زانوهاي خود را از زمين بردارد در حال تشهد هرگاه در حال تقيه باشد و نتواند که بنشيند و تشهد بخواند اندکي مينشيند و بعد برميخيزد و تشهد ايستاده ميخواند.
مسأله: جايز نيست که در تشهد بگويد تبارک اسمک و تعالي جدک.
مسأله: جايز نيست سلام دادن در تشهد اول.
مسأله: مستحب است که هرگاه از تشهد برخيزد بگويد بحول الله و بقوته اقوم و اقعد يا تکبير بگويد.
مسأله: مستحب است براي مردان که چون از تشهد برخيزند تکيه بر دو کف دست خود کنند و برخيزند و اما زنان يکدفعه برميخيزند و تکيه بر دست خود نميکنند.
مسأله: انسان مختار است که تشهد را بلند بخواند يا آهسته.
مطلب دويم: در سلام است و در آن چند مسأله است
مسأله: سلام واجب است در نمازهاي واجبي بعد از تشهد آخر.
مسأله: سلام حاصل ميشود به اينکه بگويد السلام علينا و علي عباد الله الصالحين يا اينکه بگويد السلام عليکم واما رحمة الله و برکاته مستحب است.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 108 *»
مسأله: بيرون نميرود از نماز به گفتن السلام عليک ايها النبي و نه به سلام بر ائمه.
مسأله: مستحب است از براي امام بعد از گفتن السلام علينا و علي عباد الله الصالحين هرگاه اين را مقدم داشت و اختيار کرد اينکه سلام ديگر بگويد رو به قبله يا از جانب راست خود.
مسأله: مستحب است از براي مأموم اينکه سلام بدهد پيش روي خود و سلام ديگر دهد از دست راست, خواه در دست راست او کسي باشد و خواه نباشد و سلام ديگر از دست چپ اگر کسي باشد.
مسأله: منفرد هرگاه سلام از دست راست خود داد قصد دو ملک را ميکند و به بيني خود اشاره به طرف راست ميکند و امام اگر سلام از طرف راست داد قصد ميکند دو ملک را و مأمومين را و اشاره به چشم خود ميکند و مأموم سلامي که پيش رو ميگويد قصد ميکند امام را و دو ملک را و سلامي که از دست راست ميگويد قصد ميکند دو ملک را و کسي را که بر دست راست اوست و سلامي که از دست چپ ميگويد قصد ميکند دو ملک را و کسي که بر طرف چپ اوست و اگر بر طرف چپ او کسي نباشد سلام نميکند بر دست چپ مگر آنکه به طرف راست او ديوار باشد و طرف چپ او کسي باشد آنگاه سلام به طرف چپ ميکند.
مسأله: مستحب است جمع کردن السلام علينا و علي عباد الله الصالحين و السلام عليکم به ترتيب.
مسأله: نيت بيرون رفتن از نماز در سلام, واجب نيست و هرکس سلام داد از نماز بيرون ميرود خواه نيت بکند خواه نکند.
مختصري در آداب نماز از اول تا آخر به طور اختصار
پس هرگاه وقت داخل شد و شرايط نماز را به عمل آورده باشد چنانکه در كتاب طهارت و همين كتاب گذشت پس بايستد و اذان بگويد و صداي خود را بلند کند و الف و ها را فصيح بگويد و دو انگشت خود را بر گوش خود بگذارد ودر آخر هر فصلي بايستد و فصيح بيان کند حروف را, پس چون اذان گفت ميان آن و ميان اقامه, فاصله قرار بدهد به نشستني يا به دو رکعت نماز يا به سخني يا به تسبيحي,
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 109 *»
پس برخيزد واقامه بگويد رو به قبله و در آخر هر فقره بايستد و پي در پي فقرات را بگويد, بعد از آن نماز خود را بگشايد به سه تکبير, يا پنج, يا هفت و او ايستاده باشد رو به قبله و انگشتان پاي او رو به قبله باشد و قدمهاي خود را از يکديگر جدا گذاشته باشد به فاصله يک وجب يا کمتر و دستهاي خود را بر رانهاي خود گذارده باشد با انگشتان بهم بسته و نظر او به جاي سجود او باشد و کمر او راست.
پس چون تکبير گفت دستهاي خود را تا گردن خود بلند کند و از گوشهاي خود نگذراند و کف دستهاي او رو به قبله باشد و پشت آنها به جانب سرش باشد و انگشتان بهم بسته باشد و دعاهاي وارد شده را در ميان تکبيرها بخواند و همچنين بعد از گشودن نماز پس اعوذ بالله بگويد بعد از آن سوره حمد را بخواند و بسم الله را بلند بگويد و فصيح قرائت کند بعد يک سوره تمام بخواند و اگر نمازهاي شب است بلند قرائت کند و اگر نمازهاي روز است آهسته پس اندکي ساکت شود ودستهاي خود را به تکبير بلند کند و تکبير بگويد.
پس رکوع کند و آنقدر خم شود که سر انگشتانش به زانويش برسد اقلاً و دست راست را به زانوي راست پيش از دست چپ بر زانوي چپ بگذارد و در حال رکوع آرام بگيرد و کمر خود را راست بگيرد و پشت خود را کمان نکند و پر کند کف دست خود را از سر زانوي خود و انگشتان خود را بگشايد و گردن خود را بکشد و نظر ميان دو قدم خود کند مادام که در رکوع است و قدمهاي خود را گشاده بگذارد به فاصله يک وجب و ذکر بکند.
پس چون فارغ شد از ذکر, سر خود را بلند بکند و راست بايستد و بعد از آرام گرفتن, تکبير بگويد و دستهاي خود را به تکبير بلند کند بعد از آن سمع الله بگويد پس تکبيري ديگر از براي سجود گفته به سجود فرو رود و دستهاي خود را پيش از زانوها بر زمين گذارد و سجده بر هفت عضو بکند پيشاني و دو دست و دو زانو و دو انگشت پاها و بيني خود را نيز بر زمين بگذارد و دستهاي خود را همچون بال بگيرد و مرفقهاي خود را بر زمين و زانوها و رانها نگذارد و دو دست را با هم بگذارد و با هم بردارد و انگشتان خود را بهم متصل کند و دستهاي خود را برابر رو و شانهها بگذارد و بهروي خود نزديک نکند و به زانوها نچسباند
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 110 *»
و قدري از برابر زانوها به راست و چپ بگذارند و انگشتان دستها را رو به قبله بگذارد و نظر بر بيني خود بکند و در سجود آرام بگيرد و ذکر بکند بعد از آن, سر بردارد و معتدل بنشيند و بر طرف چپ خود بنشيند به طوري که گذشت و دست خود را از زمين بردارد و به تکبير بلند کند و بگويد الله اکبر پس استغفار کند و باز بگويد الله اکبر و دستهاي خود را به تکبير بلند کند و نظر او ميان دو سجده در دامان او باشد و دو مرتبه سجده کند چنانکه دانست و دو مرتبه سر بردارد و بنشيند چنانکه دانست.
پس به رکعت دويم برخيزد و راست بايستد و قرائت کند چنانکه دانست پس تکبير بگويد و دستهاي خود را به تکبير بلند کند پس دستهاي خود را به قنوت بلند کند و انگشتان خود را بهم بگذارد و قنوت بخواند و دستهاي خود را بيندازد بعد تکبير بگويد و دستهاي خود را به تکبير بلند کند از براي رکوع و رکوع و سجود کند چنانکه دانست.
پس بنشيند به طور تورک چنانکه دانست و نظر در حال تشهد در دامنش باشد و انگشتانش بسته باشد پس سلام بگويد و مختار است در تشهد و ذکر رکوع و سجود و قنوت که بلند بخواند يا آهسته و مستحب است بلند خواندن قنوت و سمع الله و صداي خود را بسيار بلند نکند در حال بلندي و بسيار آهسته نخواند که خودش نشنود در حال آهستگي, اين است آداب نماز به طور مختصر از اول تا آخر.
باب سيم: در تعقيب و سجده شکر است ودر آن دو مقصد است
مقصد اول: در تعقيب است و در آن دو مطلب است
مطلب اول: در احکام مطلق تعقيب است و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب مؤکد است تعقيب بعد از نمازهاي واجبي و سنتي.
مسأله: روايت شده است که آنچه ضرر به نماز ميرساند به تعقيب هم ضرر ميرساند.
مسأله: مرخص فرمودهاند از براي صاحب حاجت اينکه از پي حاجت خود رود و تعقيب بخواند مادام که با وضو باشد.
مسأله: مستحب است بلند کردن دو دست بالاي سر بعد از نماز.
مسأله: مستحب است سه تکبير بعد از نماز واجبي و دعائي که وارد شده است.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 111 *»
مسأله: مستحب است تسبيح حضرت فاطمه زهراء عليها السلام و آن معين است از جانب پيغمبر صلي الله عليه و آله و کيفيت آن سي و چهار تکبير است و سي و سه تحميد است و سي و سه تسبيح است.
مسأله: مستحب است که بعد از تسبيح زهرا عليها السلام تهليل گويد و استغفار نمايد.
مسأله: مستحب است که آن را پيش از تغيير دادن پاها بخواند و تعليم اطفال نمايد.
مسأله: هرکس سهو کند و تکبير را زياده از سي و چهار گويد بنا را بر سي و سه ميگذارد و اگر سهو کند در تحميد تا آنکه از شصت و هفت بگذرد بنابر شصت و شش ميگذارد و اگر در تسبيح سهو کند وزياده بر صد بخواند چيزي بر آن نيست هرگاه شک کند در تسبيح فاطمه عليها السلام بنا را بر حد يقين گذارد و روايتي شده است که اعاده نمايد.
مسأله: مستحب است که تسبيح را پي در پي بخواند و قطع ننمايد.
مسأله: مستحب است که تسبيح از تربت سيدالشهداء عليه السلام بوده باشد.
مسأله: مستحب است که دانههاي تسبيح سي و چهار باشد چرا که مؤمن بايد خالي از چهار چيز نباشد مسواک و شانه و سجاده و تسبيحي که در آن سي و چهار دانه باشد و انگشتر عقيق.
مسأله: مستحب است سي و چهار مرتبه گفتن سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر بعد از هر نماز.
مسأله: مستحب است که از نماز برنگردد مگر به لعنت بر بنياميه و چهار نفر از مردان و چهار نفر از زنان که ملعونند.
مسأله: مستحب است بعد از هر نمازي سؤال جنت و پناه بردن از آتش و صلوات بر پيغمبر و آل او و استغفار به طوري که وارد شده است و دعاهايي که رسيده است و آنها بسيار است و در کتب اصحاب رضوان الله عليهم مذکور است و کمتر چيزي که کفايت ميکند از دعا بعد از نماز اين است که بگويد اللهم اني
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 112 *»
اسألک من کل خير احاط به علمک و اعوذ بک من کل سوء احاط به علمک اللهم اني اسألک عافيتک في اموري کلها و اعوذ بک من خزي الدنيا و عذاب الآخرة.
مسأله: مستحب است قرائت آيةالکرسي و سورهها و آيات بسياري که در کتب اصحاب مذکور است.
مسأله: جايز است عمل به کتب اصحاب که در سنن و ادعيه و مستحبات نوشتهاند هرگاه از براي عمل نوشته باشند نه محض روايت.
مطلب دويم: در بعضي تعقيبات و احکام مخصوص به هر نمازي است و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است دعاهايي که وارد شده است بعدازظهر و بعدازعصر.
مسأله: مستحب است نشستن از براي دعا بعد از عصر يک ساعت.
مسأله: مستحب است استغفار بعد از عصر هفتاد مرتبه و قرائت سوره انا انزلناه ده مرتبه.
مسأله: مستحب است دعاهايي که وارد شده بعد از مغرب و عشاء.
مسأله: مکروه است سخن گفتن مابين چهار رکعت نافله مغرب.
مسأله: مستحب است ترک سخن در تعقيب مغرب بخصوصه.
مسأله: مستحب است بعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب که بگويد هفت مرتبه بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لاقوة الا بالله العلي العظيم.
مسأله: مستحب است صلوات بر پيغمبر و آل او صلوات الله عليهم بعد از نماز صبح صد مرتبه و استغفار هفتاد مرتبه وساير دعاهايي که وارد شده است.
مسأله: مستحب است نشستن بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب.
مسأله: مکروه است خوابيدن پيش از طلوع فجر و بعد ازنماز صبح از سنتهاي مؤکدي است که نبايد ترک کرد تهيلات و تعويذاتي است که پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب وارد شده است. پس ده مرتبه بگويد لا اله الا الله وحده لاشريک له له الملک و له الحمد يحيي و يميت و هو حي لايموت بيده الخير و هو علي کل شيء قدير و ده مرتبه بگويد اعوذ بالله السميع العليم من
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 113 *»
همزات الشياطين و اعوذ بک رب ان يحضرون ان الله هو السميع العليم و کمتر تعويذ آنست که بگويد اعوذ بالله السميع العليم.
مسأله: کسي که فراموش کند تهليل و تعويذ را پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آفتاب قضاء کند آن را چنانکه نماز را قضاء ميکند زيرا که روايت شده است که آن دو فريضهاند بر هر مسلمي.
مسأله: در هر صبح و شام سه مرتبه بگويد اللهم اجعلني في درعک الحصينة التي تجعل فيها من تريد و همچنين بگويد در هر صبح ابتداء يومي هذا بين يدي نسياني و عجلتني بسم الله و ما شاء الله چرا که اين دعا کفايت ميکند تو را از هرچه فراموش کني وديگر حاجت نيست به ذکر دعاهاي بسيار چرا که در کتب اصحاب رضوان الله عليهم مذکور است.
مقصد دويم
در احکام سجده شکر است و در آن چند مسأله است
مسأله: سجده شکر مستحب است در هر نعمتي و مؤکد است بعد از نمازهاي پنجگانه و به سجده شکر هر نقصي که در نماز باشد اصلاح ميشود.
مسأله: مستحب است طول دادن سجده شکر و به خاک گذاردن رو و پهن کردن دستان و گذاردن سينه و شکم بر زمين.
مسأله: مستحب است در سجده شکر اينکه بگويد صد دفعه شکراً شکراً و اگر بخواهد عفواً عفواً و کمتر ذکرها آنست که بگويد سه مرتبه شکراً لله.
مسأله: مستحب است که دعاهاي وارد شده را بخواند در سجود.
مسأله: مستحب است که هرگاه به ياد نعمتي بيايد روي خود را بر خاک گذارد به جهت شکر خدا و اگر سواره باشد فرود آيد و روي خود را بر خاک گذارد و اگر از شهرت بترسد روي خود را بر سر زين گذارد و اگر اين را هم نتواند روي خود را بر کف دست خود بگذارد و حمد کند خدا را بر نعمتي که به او داده است و اگر در ميان مردم باشد دست خود را بر اسفل شکم خود گذارد و قد خود را خم کند به جهت تواضع از براي خدا و به طوري خم شود که مردم گمان کنند که مثلا دردي به دل او عارض شده.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 114 *»
مسأله: مستحب است سجده بسيار کردن در وقت ظهور هر نعمتي.
مسأله: مستحب است که دست بر موضع سجده بمالد و بر روي خود بکشد و بر بدن خود بمالد و دعاهاي وارد شده را بخواند.
باب چهارم: در چيزهائي است که نماز را ميشکند و آنچه ملحق به آن است و در احکام شک و سهو و در آن سه مقصد است.
مقصد اول: در چيزهائي است که نماز را ميشکند و آنچه ملحق به آن است و در آن دو مطلب است
مطلب اول: در چيزهائي است که نماز را ميشکند و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز نيست بعد از احرام نماز شکستن نماز مگر به جهت ضرورت.
مسأله: اگر کسي ببيند پسري را که از خود گريخته است يا بدهکاري را که طلي از آن دارد و ميگريزد يا ماري را که از آن ميترسد بر جان خود يا فراموش کرده باشد متاع خود را و بترسد گم شدن آن را يا تلف آن را يا گريختن حيوان خود را پس در اين حالها و امثال اينها جايز است شکستن نماز اگر به جهت آن ضرور شود شکستن. و اگر ضرور به شکستن نيست و به اندک توجهي و التفاتي درست ميشود آن کار را ميکند و نماز را نميشکند.
مسأله: روايت شده است که اگر کسي ببيند طفل را به سوي آتش ميرود يا گوسفندي داخل اطاق ميشود و چيزي را خراب ميکند از نماز برميگردد و آن کار را درست ميکند و برميگردد و باقي نماز خود را ميکند مادام که سخن نگفته باشد.
مسأله: جايز نيست داخل شدن در نماز بيطهارت اگرچه در حال تقيه باشد.
مسأله: کسي که خوابيد يا بول يا غايطي يا ريحي از او اخراج شد در اثناي نماز, نماز او ميشکند و طهارت او باطل ميشود خواه عمدا کرده باشد خواه سهوا اين کار را با اختيار يا بياختيار.
مسأله: کسي که سخن گويد عمداً در اثناي نماز به غير ذکر خدا و به غير از دعا, نماز او ميشکند و اگر از روي فراموشي يا سهو يا ناداني, سخن گفت يا گمان کرد که
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 115 *»
از نماز بيرون رفته و سخن گفت, نماز را نميشکند.
مسأله: روايت شده است که هرکس ناله کند در نماز پس مثل آن است که سخن گفته است و حمل بر کراهت ميشود.
مسأله: روايت شده است که هرکس يادش آيد ميتي از منسوبانش در اثناي نماز, گريه کند نمازش فاسد ميشود و اين هم حمل بر کراهت ميشود و اگر از براي ياد بهشت و دوزخ باشد افضل اعمال است.
مسأله: کسي که قهقهه در نماز کند نماز او باطل ميشود و اما تبسم, باکي نيست و باطل نميکند.
مسأله: اگر کسي به کل تن خود از قبله بگردد نمازش باطل ميشود و اما التفات کم, باطل نميکند ولکن نقص نماز است.
مسأله: هيچ چيز غير, از آنچه نص در آن وارد شده است نماز را باطل نميکند.
مطلب دويم: در آنچه ملحق به شکنندههاي نماز ميشود و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز نيست همچون سنيان, دست بستن در نماز و آن حرام است و نقص است در نماز.
مسأله: هرگاه کسي بر نماز گزار در اثناي نماز سلام کند واجب است که رد کند و همان لفظ که او گفته جواب بگويد.
مسأله: جايز است سلام بر نمازگزار کردن.
مسأله: هرگاه کسي در نماز عطسه کند ميگويد الحمدلله و صلوات ميفرستد و اگر مؤمني ديگر, عطسه کند باز ميگويد الحمدلله و صلي الله علي النبي وآله اگرچه آن مؤمن, دور باشد.
مسأله: جايز است که اگر مؤمني عطسه کند و تو در نماز باشي و به آن دعا کني چنانکه معلوم است چرا که آن هم دعاست.
مسأله: جايز است که اگر شخصي حاجتي در اثناي نماز داشته باشد آنکه به سر خود اشاره کند يا به دست خود و زن هرگاه حاجتي داشته باشد دست برهم ميزند.
مسأله: روايت شده است که جايز است سرفه کردن به جهت آنکه کسي ملتفت
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 116 *»
شود که حاجت خود را به او به اشاره بفهماني و همچنين به اين جهت, تسبيح کند و زدن زن بر زانوي خود به جهت حاجتي و دست زدن به ديوار و تسبيح و بلند کردن آواز به جهت بيدار کردن شخص خواب.
مسأله: روايت شده است که اگر از بيني کسي خون آيد در اثناي نماز و آب در پيش روي او باشد يا دست راست و چپ او يا پشت سر او جايز است که بشويد به شرط آنکه التفات از قبله نکند و اگر التفات کرده اعاده ميکند و در قي هم چنين فرمودهاند.
مسأله: روايت شده است که جايز است کندن سالول و کندن خورده گوشتي از جراحت يا کندن دندان در اثناي نماز اگر نترسد که خون جاري شود.
مسأله: روايت است که جايز است كه ريگي به کسي زند به جهت آنکه رو کند به او يا سگي را بزند.
مسأله: جايز است که قدري ساکت شود در نماز تا سخني را بشنود و جايز است که آيه را مکرر بخواند يا قنوت را يا تشهد را تا آنکه اگر فراموش کرده چيزي از آنها را, به يادش آيد و به جهت آنکه از معني آنها عبرتي بگيرد و جايز است که ساکت شود و فکر کند تا اگر فراموش کرده چيزي از آنها را, به يادش آيد.
مسأله: روايت شده است که جايز است کشتن عقرب و افعي و مار در اثناي نماز و اگر مار به نزديکي او آيد تا يک گام متعرض کشتن ميشود و الا فلا و همچنين جايز است کشتن پشه و کيک و شپش و مگس و جايز است انداختن شپش و دفن آن به زير ريگ و چيزي بر آن گذاشتن که بيرون نيايد و بستن آن در جامه تا از نماز فارغ شود.
مسأله: روايت شده است که جايز است آب خوردن در نماز وتر از براي کسي که ميخواهد فردا را روزه گيرد و ميترسد که صبح او را دريابد و جايز است که دوگام و سه گام پيش رود و ظرف را بردارد و به قدر حاجت بخورد.
مسأله: روايت شده است که جايز است که زن طفل را در حال تشهد بردارد و شير دهد و آن را خاموش کند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 117 *»
مسأله: جايز است خارانيدن تن و تراشيدن چيزي از جامه اگر بر آن باشد.
مسأله: روايت شده است که جايز است پيش آوردن نعلين با دست يا پا.
مسأله: جايز است شمردن آيهها با انگشت و درست کردن موضع سجود وپاک کردن خاک از پيشاني و اصلاح جامه.
مسأله: روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله نخامه را در اثناي نماز در مسجد ديدند چوبي از خوشه خرما برداشتند و پيش رفتند و آن را تراشيدند قهقري و برگشتند تا به جاي نماز خود آمدند و باقي نماز را کردند و از اين حديث چندين مسأله معلوم ميشود: يکي آنکه جايز است نظر به غير موضع سجود. دويم آنکه مستحب است تراشيدن نخامه از مسجد. سيوم آنکه مستحب است اگرچه در اثناي نماز باشد. چهارم آنکه جايز است راه رفتن به جهت امر مستحب در نماز. پنجم آنکه جايز است خم شدن و چيزي از زمين برداشتن و انداختن آن بعد از رفع حاجت.ششم آنکه جايز است حرکت دادن دست در نماز به قدر تراشيدن چيزي. هفتم آنکه بايد قهقري برگشت. هشتم آنکه مستحب است برگشتن به جاي اول. نهم آنکه جايز است که همان باقي نماز را بکند و اعاده ضرور نيست. دهم آنکه کاري که طاعت باشد نماز را نميشکند.
مسأله: مکروه است برهم گذاشتن چشم در نماز مگر در حال رکوع.
مسأله: مکروه است که کسي که ميخواهد به قضاي حاجت رود نماز کند اگر نگاه داشتن خود, ضرر نرساند به نماز و الا جايز نيست و همچنين مکروه است با چکمه تنگ نماز کردن.
مسأله: مکروه است بازي کردن با دست و سر و ريش در نماز و خيالات در دل کردن و خميازه کشيدن و تمدد اعصاب کردن و دهان بستن و سرپا نشستن و دستها بر زمين پهن کردن و انگشت شکستن و کسالت کردن و پينکي زدن اگر به خواب نرود و سنگيني کردن و انگشتان درهم کردن و بيني پاک کردن و آب از دهن انداختن و بر يک پا ايستادن و با سنگ, بازي کردن و شتر راندن براي کسي که در حال راه رفتن نماز ميکند و به زن حلال, نظر دوختن و تأمل در
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 118 *»
آن کردن و اگر حرام باشد که جايز نيست و التفات به راست و چپ کردن و نماز کردن براي کسي که شياف برداشته باشد و ناخن و ريش با دندان بريدن و نگاه در انگشتر و مصحف کردن مثل کسي که ميخواهد بخواند.
مقصد دويم: در بيان احکام شک است و در آن دو مطلب است
مطلب اول: در شک در رکعات نماز است و در آن چند مسأله است
مسأله: احتياط در آن است که اگر کسي در نماز دو رکعتي يا دو رکعت اول از نمازهاي ديگر شک کند اعاده کند و اما در دو رکعت آخر جايز است که بنا بر بيشتر بگذارد اگر شک در زياده نباشد و نماز احتياط, بعد از سلام دادن نماز بجا آورد.
مسأله: کيفيت نماز احتياط آنست که هر قدر که احتمال ميرود که از نمازش کم شده باشد بعد از سلام بجا آورد پس اگر احتمال يک رکعت کمي ميدهد يک رکعت ايستاده بجا ميآورد يا دو رکعت نشسته و اگر احتمال دو رکعت کمي ميدهد دو رکعت ايستاده بجا ميآورد و وضع نماز احتياط مثل ساير نمازها است.
مسأله: اگر در نماز احتياط سهوي کند معتبر نيست بنابر آن, ميگذارد که تکليفي بر او زياد نشود.
مسأله: اگر شک کند ميان چهار و پنج سلام ميدهد و دو سجده سهو بجا ميآورد و اگر ميان سه و پنج شک کند بنابر يقين ميگذارد و تمام ميکند پس دو سجده سهو ميکند يا بنابر چهار ميگذارد و تمام ميکند و دو رکعت نشسته بجا ميآورد.
مسأله: اگر کسي شک کند و گمان کمتر کند عمل به آن ميکند و احتياط بر آن نيست و اگر گمان زياده کرد عمل به آن ميکند و دو سجده سهو ميکند.
مسأله: کسي که نداند چند رکعت کرده و مظنه او به هيچ طرف نرود نماز را اعاده ميکند.
مسأله: کسي که شک در سه چيز کند او کثير السهو است و همچنين کسي که عُرفاً بسيار شک کند پس اينها اعتبار به شک خود نميکنند و بنابر آن ميگذارند که
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 119 *»
تکليفي بر ايشان زياد نشود.
مسأله: امام اعتنا به شک خود نميکند با حفظ مأموم و همچنين مأموم هم اعتنا به شک خود نميکند با حفظ امام.
مسأله: بعد از فارغ شدن از نماز اعتباري در شک نيست.
مسأله: شک در نافله اعتباري ندارد و جايز است بنابر کمتر گذاردن.
مطلب دويم: در شک در کارهاي ديگر است در نماز و در آن چند مسأله است
مسأله: هرگاه شک کني در کاري از کارهاي نماز اگر از موضع آن هنوز نگذشته باشد آن کار را بجا ميآورد و اگر گذشته است و داخل کاري ديگر شده است آن گاه شک کرده اعتباري ندارد و همچنين هر شک که بعد از فارغ شدن از نماز کني.
مسأله: کسي که گمان کند که کاري را کرده است بنابر کردن آن کار ميگذارد و دو سجده سهو ميکند.
مسأله: کسي که بسيار شک ميکند اعتناء به شک خود نميکند.
مقصد سيم: در احکام سهو است و در آن دو مطلب است
مطلب اول: در سهو در اجزاي نماز است و در آن چند مسأله است
مسأله: کسي که فراموش کند اذان واقامه را تا آنکه تکبير بگويد اعتناء نميکند و به نيت وجوب, اعاده ندارد بلي مستحب است براي آن, اعاده,
هرگاه اذان و اقامه را فراموش کرده و در اثناي نماز يادش آيد بخصوص هرگاه پيش از رکوع يادش بيايد و بخصوص اگر پيش از قرائت به يادش آيد و هر زمان که اعاده بکند با اذان و اقامه اعاده ميکند.
مسأله: کسي که سهو کند در اذان و کلمهاي را از محل خود پستتر گويد يا پيشتر گويد برميگردد و از آنجا که غلط گفته است درست ميگويد و تا آخر ميرود و اگر بيادش آيد در اثناي اقامه که در اذان خطائي کرده چيزي بر آن نيست و روايتي شده است که برميگردد به همان حرف که خطا کرده است و درست ميگويد و ما بعد آن را ميخواند و همچنين اگر کسي فراموش کرد حرفي از اقامه
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 120 *»
را از همانجا اعاده ميکند و تا آخر را ميگويد.
مسأله: کسي که فاصله ميان اذان و اقامه را فراموش کرد چيزي بر آن نيست ولکن عمدا نکند.
مسأله: کسي که تکبيرة الاحرام را فراموش کرد نمازش باطل است.
مسأله: کسي که عمداً قرائت را ترک کرد نمازش باطل است و اگر فراموش کرد و هنوز به رکوع نرفته به يادش آمد قرائت ميکند و اگر بعد از رکوع به يادش آيد چيزي بر آن نيست حتي آنکه اگر فاتحه را در کل نماز فراموش کند, نمازش صحيح است ولکن همان قرائت را بعد از نماز, قضاء ميکند خواه از يک رکعت باشد و خواه از دو رکعت.
مسأله: کسي که جهر و اخفات را سهو کند يا از روي جهالت, مخالفت کند چيزي بر آن نيست و اگر عمداً مخالفت کند نماز را اعاده کند.
مسأله: کسي که رکوع را سهواً ترک کند و به يادش آيد بعد از آنکه دو سجده کند, احتياط در اعاده نماز است.
مسأله: کسي که ذکر رکوع و سجود را عمدا ترک کند, نمازش باطل ميشود و کسي که فراموش کند آن را و پيش از آنکه سر بردارد به يادش آيد آن را بجا ميآورد و اگر بعد از سر برداشتن به يادش آيد نمازش صحيح است و بعد از نماز آن ذکر را قضاء ميکند.
مسأله: هرکس دو سجده را عمداً ترک کند نمازش باطل ميشود و اگر فراموش کند و پيش از رکوع به يادش آيد دو سجده را بجا ميآورد واگر بعد از رکوع به يادش آيد نماز را اعاده ميکند.
مسأله: کسي که در نماز واجبي يک رکعت تمام زياد کند نماز را اعاده ميکند.
مسأله: کسي که در رکعتهاي نافله زياد کند اعتنا به زيادش نميکند و مينشيند و تشهد و سلام ميگويد.
مسأله: کسي که يک سجده را فراموش کند و پيش از رکوع به يادش آيد آن را بجا ميآورد و اگر بعد از رکوع به يادش آيد نمازش صحيح است و آن يک سجده را
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 121 *»
بعد از سلام قضاء ميکند و اگر بعد از سلام نماز به يادش آيد همان وقت که به يادش آيد آن يک سجده را قضاء ميکند.
مسأله: کسي که تشهد اول را فراموش کند و پيش از رکوع به يادش آيد مينشيند و تشهد را ميخواند و اگر بعد از رکوع به يادش آيد نمازش صحيح است و بعد از سلام آن را قضا کند و اگر تشهد دويم را فراموش کند و پيش از تمام شدن نماز به يادش آيد آن را بجا ميآورد و اگر بعد از تمام شدن به يادش آيد آن را قضا ميکند.
مسأله: کسي که در نماز وتر تشهد را فراموش کند تا آنکه داخل رکعت سيوم شود و رکوع کند جايز است برگردد و تشهد بخواند و چنين عمل در واجبي, شايسته نيست.
مسأله: کسي که سهواً سلام دهد بيجا و به يادش آيد پيش از آنکه چيزي منافي نماز بوده باشد از او سر زند اگرچه سهواً باشد يا بعد از آن ,ماداميكه باطل کننده نماز نباشد, برميخيزد و نماز را تمام ميکند.
مسأله: کسي که چيزي از نماز را ترک کند سهواً و بعد از آنکه محلش گذشته باشد به يادش آيد قضاء ميکند همان چيز را بعينه بعد از نماز.
مطلب دويم: در احکام دو سجده سهو است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب از دو سجده سهو همان دو سجده سهو است به تنهايي ودر آنها تکبيري و تسبيحي و ذکري و تشهدي و سلامي به طور وجوب نيست و احتياط در آن است که ذکري را که روايت شده است ترک نکند.
مسأله: مستحب است از براي امام که هرگاه دو سجده سهو کند اينکه تکبير گويد پيش از سجود و بعد از سجود.
مسأله: احتياط در آن است که در دو سجده بگويد بسم الله و بالله اللهم صل علي محمد و آل محمد يا بگويد بسم الله و بالله السلام عليک ايها النبي و رحمة الله و برکاته.
مسأله: محل دو سجده بعد از سلام نماز است يا پيش از آن و اگر فراموش کند دو سجده را هر وقت به يادش آيد بجا ميآورد و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 122 *»
در دو سجده سهو ديگر سهوي نيست پس اگر شک کند که يک سجده کردهام يا دو سجده, اعتناء نميکند و بنا را بر دو سجده ميگذارد.
مسأله: روايت شده است که سجده سهو واجب است بر کسي که نداند که در نماز خود زياد کرده است يا کم و اما کسي که سهو کند و سهو خود را بداند و تمام کند آن را يا قضاء کند بر او سجده سهوي نيست و طريق نجات آن است که دو سجده سهو بجا آورد اگر از روي فراموشي در نماز سخن گويد و اگر شک کند ميان سه و چهار وظنش بر چهار رود, و اگر شک کند در ميان دو و چهار و بنا را بر کمتر گذارده باشد, و اگر سهوا تشهد را ترک کند و بعد از گذشتن محل به يادش آيد, و اگر يک سجده را ترک کند و بعد از گذشتن محل به يادش آيد, و هرگاه در محل قيام بنشيند يا در محل نشستن برخيزد يا در محل قرائت تسبيح کند يا در محل تسبيح قرائت کند, و هرگاه نداند که در نماز خود چيزي زياد کرده يا کم کرده و در شک ميان چهار و پنج.
مسأله: مستحب است دو سجده سهو از براي هر زياده و کمي که در نماز واقع شود.
مسأله: سهو امام با حفظ مأموم اعتبار ندارد و سهو مأموم با حفظ امام اعتبار ندارد و سهو در نافله اعتبار ندارد و سهو در نماز احتياط اعتبار ندارد و سهو در دو سجده سهو اعتبار ندارد.
مسأله: اگر مأموم, پشت سر امام سهو کند و تکبير و تسبيح وتشهد و قرائت هيچ يک را بجا نياورد از اول نماز تا آخر نماز, سهوش اعتبار ندارد و چيزي بر او نيست مگر تکبيرة الاحرام که اگر او را سهواً نگفته داخل نماز نشده.
مسأله: کسي که نماز وتر را کرد بعد به يادش آمد که دو رکعت از نماز شب را نکرده آن دو رکعت را ميکند و وتر را اعاده ميکند.
مسأله: کسي که ميترسد که در نماز شک کند نماز را تخفيف ميدهد.
مسأله: روايت شده است که هرگاه کسي نماز ظهر را کرد و داخل نماز عصر شد و بعد از آنکه دو رکعت بجا آورد در اين اثناء يقين کرد که نماز ظهر را دو رکعت
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 123 *»
کرده, هرگاه ميان دو نماز, باطل کننده نماز از او سر نزده همين دو رکعت آخر عصر را دو رکعت آخر ظهر قرار ميدهد و نماز را تمام ميکند و بعد از آن, نماز عصر را تمام ميکند.
مقصد چهارم: در نماز مسافر و خائف است و در آن سه مطلب است.
مطلب اول: در بيان شروط نماز قصر است و آنچه متعلق به آن است و در آن چند مسأله است.
مسأله: واجب است قصر نماز در سفر چنانچه واجب است تمام در حضر.
مسأله: کسي که در سفر نماز خود را تمام کند از روي ناداني چيزي به آن نيست.
مسأله: واجب است قصد در هشت فرسخ و آن سير يک روز قطار است نه حيوان تندرو.
مسأله: مسافتي که در آن واجب است قصر, قصد هشت فرسخ است خواه در رفتن تنها باشد يا رفتن و برگشتن, به اين معني که چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد و خواه در همان روز برگردد يا غير آن روز مادام که سفر خود را قطع نکرده باشد.
مسأله: مسافر هرگاه در جايي قصد ده روز کند که بماند سفر او منقطع ميشود و واجب است بر او تمام, مثل کسي که در حضر است و همچنين اگر کسي در جايي بماند و قصد ده روز نداشته باشد و هميشه متردد باشد و به اين احوال يک ماه در آنجا بماند يا سي روز بعد از آن نماز را تمام ميکند اگرچه قصد اقامه ده روز نداشته باشد اگرچه يک نماز ديگر در آن مکان باشد.
مسأله: کسي که در اثناء سفر به وطن رسد سفر او منقطع ميشود و نماز خود را تمام ميکند و مراد از وطن هر منزلي است که شخص آن منزل را وطن خود قرار داده باشد و در آنجا بناي وطن داشته باشد يا آنکه به حسب ظاهر بگويند, آنجا وطن او است.
مسأله: کسي که برسد به ده خود يا زمين خود و در آنجا منزلي که وطن او باشد نداشته باشد در خصوص او دو روايت شده روايت قصر و روايت تمام و مختار است در عمل کردن به هر يک از آنها پس ميتوان نماز را قصر کرد و ميتوان
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 124 *»
روزه را افطار کند يا آنکه نماز را تمام کند و روزه بدارد اگرچه در آن ده بيش از يک نخله نداشته باشد.
مسأله: هرگاه سفر معصيت باشد و حرام باشد نماز را تمام ميکند در آن سفر و روزه را ميگيرد و همچنين سفري که به صيد ميروند پس در سفر صيد هم نماز را تمام ميکند و روزه ميگيرد مگر آنکه به جهت قوت او و عيال او باشد پس در اين وقت قصر ميکند و افطار مينمايد.
مسأله: کسي که مشايعت کند برادر خودر ا به قصد هشت فرسخ و يا زياده قصر ميکند وافطار مينمايد و مشايعت کردن او بهتر است از آنکه بماند و روزه بگيرد و نماز خود را تمام کند. و حق برادر را ترک کند.
مسأله: واجب است تمام کردن نماز بر مکاري و شتردار و ملاح وقاصد و شبان و تاجري که دايم در حرکت است و چادرنشينان بيابان و همچنين هرکس كه سفر کسب او باشد.
مسأله: مکاري هرگاه ده روز يا بيشتر در منزل خود يا در غير منزل خود به قصد يا به غير قصد اقامه کند در سفر اول نماز را قصر ميکند و در سفرهاي ديگر تمام ميکند و همچنين هرگاه مکاري و جمال تندتر از سير متعارف بروند قصر ميکنند و روايتي شده است که ميان دو منزل قصر ميکند و در منزل تمام ميکند.
مسأله: هرگاه بيرون رود مسافر از منزل خود نماز را قصر ميکند تا آنکه برگردد به منزل خود و حد ترخص يعني از مکاني که از آنجا به بعد نماز را قصر ميکند, پنهان شدن اوست از خانه و اهل او.
مسأله: فرقي نيست در سفر ميان دريا و بيابان پس ملاحظه هشت فرسخ را ميکند خواه در در دريا باشد يا در بيابان.
مسأله: فرقي نيست ميان کسي که او را به اکراه, سفر برند يا به اختيار خود رود و همين که قصد هشت فرسخ دارد نماز را قصر ميکند مگر آنکه کسي باشد که علي الاتصال به فکر گريختن باشد و قصد هشت فرسخ نداشته باشد پس او نماز را تمام ميکند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 125 *»
مطلب دويم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است قصر بر کسي که دانسته باشد واجب بودن قصر در سفر را و به ياد او باشد و اما جاهل به مسأله و کسي که فراموش کرده است, چيزي بر ايشان نيست.
مسأله: هرگاه تمام کرد جاهل به مسأله در سفر يا قصر کرد در حال اقامه از روي ناداني چيزي بر آن نيست.
مسأله: هرگاه کسي فراموش کند و نماز را در سفر تمام کند چون يادش آمد اگر وقت باقي است نماز را اعاده کند اگر وقت گذشته است اعاده ندارد.
مسأله: کسي که از روي ناداني در سفر نماز مغرب را قصر کند بر او قضا و اعادهاي نيست.
مسأله: هر نمازي که قصر ميشود نافله ندارد و هر نمازي که تمام است نافله دارد.
مسأله: نافلههاي شب در سفر قصر نميشود.
مسأله: دو رکعت نمازي که بعد از نماز خفتن بجا ميآورد نشسته, در سفر ساقط نميشود.
مسأله: کسيکه عزم كرد بر ده روز ماندن و بعد از عزم سفري پيش آمد پس اگر عزم بر سفر بعد از آن باشد که نماز کرده اگرچه يک نماز باشد با قصد اقامه, تا در آن محل است نماز را تمام ميکند و اگر هنوز نماز نکرده عزم بر سفر کرد نماز را قصر ميکند مادام که قصد اقامه تازه نکرده باشد و کسي که نيت اقامه کند در اثناي نماز, نماز را تمام ميکند و اگر در اثناي نماز عدول از قصد اقامه کرد پس اگر پيش از رکعت سيم برگشته نماز را قصر ميکند و اگر داخل رکعت سيم شده نماز را تمام ميکند واحتياطاً نماز را اعاده ميکند به طور قصر.
مسأله: واجب نيست که منزلي که وطن قرار داده ملک باشد بلکه مطلق منزل که حلال باشد کافي است.
مسأله: کسي که سفر کند و در اثناي سفر برسد به ده خود و مزرعه خود ميتواند در آنجا قصر کند و ميتواند تمام کند و اما در غير آن مزرعه نماز را قصر ميکند.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 126 *»
مسأله: کسي که به قصد ملاقات پادشاه جابري سفر کند و نيت او حق نباشد نماز را تمام ميکند.
مسأله: مسافر مختار است در حرم خدا و رسول و حرم اميرالمؤمنين و حرم حسين صلوات الله عليهم که نماز را تمام کند يا قصر نمايد و تمام افضل است و مستحب است نماز بسيار کردن در آن حرمها و حرم خدا و رسول چهار فرسخ در چهار فرسخ است و حرم اميرالمؤمنين کوفه و آنچه متعلق به آن است در حوالي کوفه و حرم امام حسين صلوات الله عليه پنج فرسخ در پنج فرسخ است از چهار جانب قبر و احتياط در غير مسجد کوفه و در غير حاير معروف, قصر است.
مسأله: مستحب است از براي مسافر, نماز سنتي در نزد قبر حسين عليه السلام و در مکه و مدينه و در مشاهد پيغمبر صلي الله عليه و آله و در مسجد کوفه.
مسأله: کسي که داخل شد بر او وقت در حضر و نماز نکرد تا آنکه سفر رفت نماز را در سفر قصر ميکند و کسي که داخل شد بر او وقت در سفر و نماز نکرد تا داخل شد بر اهل خود نماز را تمام ميکند.
مسأله: مستحب مؤکد است که بعد از هر نماز قصر سي دفعه بگويد سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر.
مسأله: کسي که قصد مسافت هشت فرسخ نداشته باشد و سير کند به قدر مسافت خورده خورده, نماز را تمام ميکند و اما در برگشتن اگر قصد هشت فرسخ دارد نماز را قصر ميکند.
مسأله: کسي که قصد هشت فرسخ کرد و چون چهار فرسخ رفت از قصد خود برگشت پس در برگشتن نماز خود را قصر ميکند و اگر پيش از آنکه به چهار فرسخ رسد از قصد خود برگشت نماز را در برگشتن تمام ميکند و مستحب است در اين صورت که آنچه نماز قصر کرده است در وقت رفتن اعاده کند.
مطلب سيم: در نماز خوف است ودر آن چند مسأله است
مسأله: واجب است قصر بر کسي که ميترسد خواه در سفر باشد خواه در حضر.
مسأله: مستحب است نماز جماعت از براي خائفين به طوري که وارد شده است و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 127 *»
آن به اينطور است که ميايستد امام و ميآيند طايفهاي از اصحاب او و در پشت سر او ميايستند و طايفه ديگر در مقابل دشمن پس نماز ميکند امام با جماعت يک رکعت بعد از آن برميخيزد و امام ايستاده صبر ميکند و مأموم يک رکعت ديگر خود را ميکند تنها و سلام ميدهند و ميروند در مقابل دشمن ميايستند و آن طايفه ديگر ميآيند در پشت سر امام و امام رکعت دويم خود را با ايشان ميکند پس امام مينشيند و آن جماعت رکعت آخري خود را ميکنند پس امام سلام ميدهد نماز را و در مغرب ميتواند که يک رکعت يا دو رکعت از براي طايفه اولي کند و باقي را از براي طايفه دويمي.
مسأله: کسي که ميترسد از دزدي يا درندهاي يا دشمني, واجب است بر او که نماز کند به طوري که ممکن است اگرچه به اشاره باشد يا بر حيوان سواري باشد اگرچه رو به غير قبله باشد و اگرچه با تيمم باشد از نمد زين حيوان يا يال آن و نماز نکند مگر در آخر وقت و اگر ممکنش باشد تکبير اول را رو به قبله بگويد بعد به هر سمت, مظنه نجات دارد برود.
مسأله: کفايت ميکند در اثناي جنگ از هر رکعتي يک تکبير اگر نماز به اشاره ممکن نباشد و اگر ممکن باشد تکبير ميگويد و به اشاره نماز را بجا ميآورد به هر سمت که باشد.
مسأله: اسيري که او را بسته باشند واجب است که نماز کند به حسب امکان اگرچه به اشاره باشد.
مسأله: کسي که به گل فرو رفته باشد يا مشرف به غرق باشد نماز ميکند به حسب امکان و هر قدر از واجبات را ميتواند بجا ميآورد و هر قدر که نميتوانند معذورند.
مسأله: کسي که مقابل دشمن ايستاده است نماز ميکند بالاي حيوان و اگر بتواند تکبير اول را رو به قبله گويد و هر قدر از واجبات را بتواند بجا آورد.
مسأله: خائف مختار است که نماز را بر حيوان خود کند و حمد و سوره بخواند يا بر زمين کند و همان حمد تنها را بخواند و اولي بهتر است
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 128 *»
و چون شرط وجوب نماز جمعه و عيدين وجود امام است در اين رساله ذکر آندو و شرايط آنها را نکرديم و اگر کسي خواسته باشد رجوع به رساله جامع نمايد.
باب ششم: در نماز آيات است و در آن دو مطلب است
مطلب اول: در وجوب و کيفيت آن است و در آن چند مسأله است
مسأله: نماز آيات واجب است از براي گرفتن آفتاب و ماه و زلزله و بادهاي سخت و ظلمت و جميع ترسهاي آسماني.
مسأله: مرد و زن در نماز آيات مساويند.
مسأله: اين نماز ده رکعت است و چهار سجده.
مسأله: قنوت ميخواند در هر رکعت جفتي.
مسأله: قرائت در نماز بر دو قسم است يا آنکه هر رکعتي حمد را ميخوانند با يک سوره تمامي يا آنکه در رکعت اول حمد را ميخواند و سوره را در پنج رکعت تقسيم ميکنند در هر رکعتي قسمتي را ميخوانند و همچنين در پنج رکعت دويم در آن هم به هر قسم قرائت ميتوان کرد.
مسأله: در هر دفعه که سر از رکوع برميدارد الله اکبر ميگويد مگر در رکعت پنجم و دهم که چون سر برميدارد سمع الله گويد.
مسأله: مستحب است طول دادن نماز آيات و خواندن سورههايي که مثل يس و نور و کهف و هجر و انبياء و اشباه اينها باشد و در رکوع و سجود او نيز مثل قرائت او باشد.
مسأله: مستحب است طول دادن قنوت به قدر قرائت و رکوع.
مسأله: مستحب است طول دادن در نماز گرفتن آفتاب بيشتر از ساير آيات.
مسأله: مستحب است بلند خواندن قرائت اين نمازها.
مسأله: مستحب است که نماز او در زير سقف نباشد.
مسأله: مستحب است بجا آوردن نماز در مسجد.
مسأله: مستحب است جماعت در اين نماز بخصوص اگر کل قرص بسوزد.
مختصري در بيان آداب اين نماز از اول تا آخر
پس چون آيتي ظاهر شود رو به نماز کند و تکبيرة الاحرام گويد و قرائت حمد نمايد و سوره بخواند پس تکبير گويد و رکوع اول را بجا بياورد پس سر بردارد و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 129 *»
تکبير گويد و حمد و سوره خواند و تکبير گويد و قنوت خواند پس تکبير گويد و رکعت دويم بجا آورد پس سر بردارد و قرائت حمد و سوره نمايد و رکوع سيم را بجا آورد پس سر بردارد و تکبير گويد و قرائت کند و تکبير گويد و قنوت خواند و رکوع چهارم را بجا آورد پس سر بر دارد و قرائت حمد و سوره نمايد و تكبير گويد و ركوع پنجم را بجا آورد پس سر بردارد سمع الله گويد و به سجده رود و دو سجده را بجا آورد پس برخيزد و قرائت نمايد پس تکبير گويد و قنوت خواند پس تکبير گويد و رکوع اول را بجا آورد پس سر بردارد و تکبير گويد و قرائت نمايد پس تکبير گويد و به رکوع دويم رود و سر بردارد و تکبير گويد و قرائت نمايد و قنوت بخواند و تکبير گويد و به رکوع سيم رود پس سر بردارد و تکبير گويد و قرائت کند و تکبير گويد و قرائت نمايد و تکبير گويد و قنوت خواند و تکبير گويد و به رکوع پنجم رود پس سر بردارد و سمع الله گويد و به سجود رود و دو سجده را بجا آورد و تشهد و سلام گويد و اگر خواهد در رکعت اول حمد خواند و در پنج رکعت اول يک سوره را تفريق کند و در اين صورت حمد را اعاده نبايد کرد و همچنين در پنج رکعت آخر اگر خواهد در اولش يک سوره حمد بخواند و يک سوره را در پنج رکعت تفريق نمايد و در اين نماز پنج قنوت است دو در پنج رکعت اول و سه در پنج رکعت آخر.
مطلب دويم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: نماز آيات را در همان ساعت که آيات ظاهر ميشود بايد بجا آورد.
مسأله: اگر آيت در وقتي ظاهر شود که بترسد که اگر مشغول آن شود نماز يوميه فوت شود اول, نماز يوميه را بجا آورد بعد, نماز آيات را و اگر داخل نماز آيات شده بود و در اثناء نماز ملتفت شد که اگر نماز آيات را تمام کند فريضهاش فوت ميشود, نماز آيات را قطع ميکند و نماز فريضه را بجا ميآورد و چون نماز فريضهاش تمام شود عود به نماز آيات کند و از همانجا که قطع کرده بود ميگيرد و نماز را تمام مينمايد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 130 *»
مسأله: اگر مزاحم شود نماز آيات و نافله, نماز آيات را مقدم دارد.
مسأله: اگر آفتاب يا ماه بگيرد و شخص خبر نشود پس اگر همه قرص گرفته بود نماز را قضاء ميکند و الا نميکند و هرگاه مطلع شد به کسوف و فراموش کرد نماز را يا کوتاهي کرد در نماز پس بر اوست نماز, خواه تمام قرص گرفته باشد يا بعض آن.
مسأله: اگر ماه بگيرد و شخص خواب باشد و چون بيدار شود کسالت کند از نماز, مستحب است که فردا غسل کند و نماز را از روي وجوب قضاء کند.
مسأله: اگر آفتاب و ماه بگيرد و تو سوار باشي و نتواني که پياده شوي بر مرکب نماز کن.
مسأله: مستحب است که اگر پيش از باز شدن قرص, نماز شخص تمام شود نماز را اعاده کند و جايز است که بنشيند و دعا کند تا قرص باز شود.
مسأله: اگر قرص باز شود پيش از آنکه نماز تو تمام شود نماز خود را تمام کن.
مسأله: اگر زلزله بسيار شود مستحب است که روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را مردم روزه گيرند و روز جمعه غسل کنند و جامههاي نظيف بپوشند و بيرون بروند به جهت نماز و دعاهايي که وارد شده در سجده بعد از نماز زلزله بخوانند.
مسأله: جايز نيست فحش دادن به باد و کوهها و ساعتها و روزها و شبها و دنيا.
باب هفتم: در نماز جماعت است و در آن چهار مقصد است
مقصد اول: در فضل جماعت و جاهايي که مستحب است يا واجب است و در آن چند مسأله است
مسأله: ثواب جماعت بسيار است و نماز در جماعت افضل است از نماز به تنهايي, بيستوچهار درجه و کسي که به سوي جماعت رود از براي او است به هر گامي هفتاد هزار حسنه وبلند ميکند خدا از براي او هفتاد هزار درجه و اگر بميرد بر اين حال موکل ميکند خدا به او هفتاد هزار ملک که عيادت کنند او را در قبرش و بشارت دهند او را و انيس او شوند در تنهايي و استغفار کنند از براي او تا روز قيامت.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 131 *»
مسأله: کسي که ترک جماعت کند از روي بيميلي و عذري نداشته باشند نماز او مقبول نيست.
مسأله: کسي که همسايه مسجد باشد و به نماز حاضر نشود نمازش مقبول نيست مگر آنکه بيمار باشد يا شغل لازمي داشته باشد يا عذري.
مسأله: کسي که نماز در خانه کند از روي بيميلي به جماعت مسلمانان, غيبت ندارد و هرکس بيميل باشد به جماعت مسلمانان, واجب است بر مسلمانان غيبت او و ساقط ميشود در ميان مسلمانان عدالت آن و واجب ميشود دوري از او و اگر به امام, مسلمانان حال آن را عرض کنند امام او را ميترساند و منع ميکند اگر حاضر شد به جماعت معاف است و الا خانه او را بر روي او خواهند سوخت.
مسأله: مستحب است که کور هم حاضر شود جماعت مسلمانان را اگرچه ناچار باشد از آنکه از خانه خود تا مسجد ريسماني بکشد و دست به آن گرفته به مسجد آيد.
مسأله: کسي که پنج نماز را در جماعت کند بايد به او گمان خير کرد.
مسأله: مستحب است اختيار جماعت اگرچه بايد امام, قدري نماز را از اول وقت به تأخير بيندازد.
مسأله: نماز سنتي در جماعت بدعت است مگر در چند جاي بخصوص.
مسأله: واجب است جماعت در نماز جمعه و در نماز عيدين نه در غير آنها.
مسأله: مستحب است حاضر شدن جماعت مخالفين استحباب مؤکدي و هرکس در صف اول پشت سر ايشان نماز کند مثل کسي است که پشت سر پيغمبر صلي الله عليه و آله در صف اول نماز کرده باشد ولکن اقتدا نميكند به ايشان.
مسأله: مستحب است که نماز را در خانه خود کند, بعد به مسجد مخالفين حاضر شود و با ياشان از روي تقيه نماز کند يا آنکه اول با ايشان نماز کند بعد از جهت خودش نماز کند.
مسأله: جايز نيست نماز با مخالفين بيوضو و تکبير نميگويد با ايشان ولکن خود را چنين مينمايد که گويا تکبير گفت با ايشان.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 132 *»
مسأله: کسي که مبتلا شد که با ايشان نماز کند و نتواند که به تنهايي از براي خود نماز کند با ايشان نماز ميکند ولکن اقتداء نميکند و در پيش خود اذان و اقامه ميگويد و تكبير ميگويد و اگر از ترس چنان آهسته گويد که خودش هم نشنود کافي است و اگر امامشان قرائت را تندتر کرد و قرائت تو تمام نشده باشد کفايت ميکند تو را حمد. و سوره را ترک کن و رکوع برو و اگر هنوز حمد را تمام نکردهاي و او به رکوع رفت قرائت را ترک کن و به رکوع برو با او و اگر تو پيش از او فارغ شوي از قرائت, تسبيح و تهليل کن تا او هم قرائت را تمام کند و سکوت مکن به جهت شنيدن قرائت او اگر قرائت را بلند بخواند بلکه تو از براي خود بخوان, خواه بشنوي قرائت او را خواه نشنوي و اگر رسيدي در وقتي که امامشان در رکوع است و نتواني که اذان واقامه گويي و قرائت نمايي تکبير بگو و داخل شو با ايشان و اين از همه رکعات تو بهتر است.
مسأله: کمتر اشخاصي که جماعت ميتوانند کرد, يک مرد و يک زن است و کودک در دست راست مرد ميايستد و بيمار نشسته در دست راست نمازگزار جماعت است ومؤمن به تنهايي حجت است و نماز مؤمن به تنهايي ثواب نماز جماعت دارد.
مقصد دويم: در احکام امام است و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز نيست امامت کودک پيش از بلوغ و اگر امامت کرد نماز خودش صحيح است ولکن نماز قوم باطل است.
مسأله: واجب است که امام مرد باشد هرگاه مأمومين مرد باشند و جايز نيست امامت زنان از براي مردان و جايز است امامت مردان از براي زنان.
مسأله: مکروه است امامت زنان از براي زنان, کراهت شديدي در نماز واجبي و اگر امامت کرد در وسط صف ميايستد و باقي زنان از راست و چپ او ميايستند خواه در نماز ميت باشد يا غير آن و جايز است امامت زنان در نافله بيکراهت و زن ميتواند نماز سنتي را به شوهر خود اقتداء کند.
مسأله: شرط است در امام که مؤمن باشد و دوست ائمه طاهرين صلوات الله عليهم و شيعيان ايشان باشد و تابع باشد مر ايشان را در عقايد و اگر بيني که در
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 133 *»
اصول اعتقادات مواليان اختلاف دارند پس نماز مکن مگر با کسي که به دين او خاطرجمع باشي و نماز با ناصب صحيح نيست و اگر به جهت تقيه با او نماز کردي پيش خود قرائت بکن و صحيح نيست نماز با مخالفين و واقفيان و غاليان در ائمه و پيغمبر صلوات الله عليهم و با کسي که نميشناسي او را و با کسي که تو او را کافر ميداني و يا او تو را کافر ميداند و کسي که اعتقاد به تقدير خدا ندارد و با کسي که خدا را جسم ميداند يا اعتقاد به جبر دارد يا منکر فضايل آل محمد است عليهم السلام يا آنکه اصول اعتقادش مخالف کتاب و سنت است و به طريقه يهود و نصاري و مجوس و سنيان و ساير مخالفان رفته است.
مسأله: امام بايد عادل باشد پس صحيح نيست نماز با فاجر و کسي که فسق علانيه ميکند و مرتکب گناهان ميشود يا عاق است يا مسکر ميخورد اگرچه موالي اهلبيت باشد و عدالت آنست که شخص, معروف باشد به پوشيدن عيب خود و عفت و بازداشتن اعضاي خود از حرام ومعروف باشد به آنکه گناهان کبيره را که خدا وعده آتش بر آنها کرده است نميکند و نمازهاي پنجگانه را محافظت کند و به جماعت مسلمانان حاضر شود و تخلف از جماعت ايشان نکند مگر به جهت عذري و به طوري باشد که اگر احوال او را از قبيله او يا اهل محله او بپرسند بگويند ما بدي از او نديديم و به طوري باشد که اگر با مردم معامله کند ظلم نکند ايشان را و اگر سخن گويد با ايشان دروغ نگويد و اگر وعدهاي کند خلف نکند. هرگاه در کسي اين صفتها را ديدي او را عادل بدان و جايز است شهادت او و نماز با او.
مسأله: جايز نيست نماز با ولدالزنا و ديوانه و مرتد و کسي که او را ختنه نکردهاند بدون عذر.
مسأله: مکروه است نماز با کسي که جزام دارد يا پيس باشد يا اعرابي باشد و مأموم مهاجر باشد و مکروه است اقتداء به کسي که او را حد زدهاند بعد از توبه.
مسأله: شايسته نيست که کسي که خود را ميداند که ولدالزنا است يا اعرابي است يا حد خورده است يا ختنه نشده است يا خوره دارد يا پيس است که امامت
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 134 *»
کند.
مسأله: باکي نيست که کور امامت کند هرگاه قرائتش و فقاهتش و فضيلتش بيشتر باشد و کسي او را رو به قبله بدارد.
مسأله: باکي نيست که بنده امامت کند هرگاه فقيهتر از قوم باشد و اعلم از آنها باشد و قوم, او را بپسندند.
مسأله: مکروه است امامت کسي که او را بسته باشند از براي مأمومي که نبسته باشند و کسي که فالج است از براي صحيح.
مسأله: مکروه است امامت کسي که با تيمم نماز ميکند از براي کسي که با وضو نماز ميکند.
مسأله: مکروه است امامت کسي که قوم, او را نميپسندند و اذن به او ندادند.
مسأله: مکروه است تقدم بر صاحب منزل در منزلش و سلطان در سلطنتش هرگاه شروط امامت داشته باشد.
مسأله: شايسته نيست امامت نشسته از براي ايستادگان و باکي نيست به امامت ايستاده از براي نشستگان.
مسأله: مکروه است امامت مسافر از براي حضريان و برعکس.
مسأله: شايسته نيست که کسي که عملش از مأموم کمتر است مقدم شود وهمچنين کسي که معرفتش کمتر است.
مسأله: اگر مسافر اقتداء به حضري بکند پس اگر بخواهد دو رکعت اول را ظهر قرار ميدهد و دو رکعت آخر را عصر يا آنکه در نماز ظهر امام, دو رکعت اول را نماز ظهر خود قرار ميدهد و دو رکعت آخر را به نيت نافله بجا ميآورد و در عصر او دو رکعت اول را به نيت نافله بجا ميآورد و دو رکعت آخر را به نيت عصر و چون مسافر به حاضر اقتداء کند و در رکعت دويم سلام دهد مستحب است که از نماز منصرف نشود تا امام سلام دهد.
مقصد سيم: در احکام مأمومين است و در آن چند مسأله است
مسأله: هرگاه مأموم يکي باشد در طرف راست امام ميايستد خواه مرد باشد يا
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 135 *»
کودک باشد, صحيح باشد يا مريض و اگر مريض نتواند بايستد مينشيند در طرف راست امام و اگر بيش از يکي باشند ميايستند پشت سر امام يا مينشينند اگر مريض باشند.
مسأله: اگر مأموم زن باشد خواه يکي باشد يا زياده در پشت سر امام ميايستد لکن اگر يکي باشد در جانب راست امام ميايستد به طوري که سجده برابر پاي امام بکند يا برابر زانوهاي امام.
مسأله: اگر مأموم مردي باشد يا کودکي و يک زن يا بيشتر هم با ايشان باشد مرد يا کودک در طرف راست امام ميايستد و زن, پشت سر.
مسأله: اگر مردان وزنان با هم باشند مردان پشت سر امام ميايستند و زنان پشت سر مردان اگرچه آن مردان بنده باشند يا به حد بلوغ نرسيده باشند.
مسأله: جايز است که مردان صف کشند در پشت سر امام از طرف راست امام اگرچه در طرف چپ کسي نباشد.
مسأله: اگر مردي از طرف چپ امام ايستد و امام نداند چون امام آگاه شود مستحب است که او را به طرف راست خود برد.
مسأله: باکي نيست که مأمومين در ميان ستونها صف کشند.
مسأله: جايز نيست که ميان امام و مأموم حايلي يا ديواري باشد مگر آنکه جا تنگ باشد.
مسأله: جايز است که ميان زنان و امام حايل باشد اگر مکان امام پايينتر از مکان زنان باشد.
مسأله: باکي نيست که امام در طاق نماز کند اگر جا تنگ باشد.
مسأله: اگر قومي نماز کنند با امام و ميان ايشان و ميان امام آنقدر فاصله باشد که نتوان گام برداشت آن امام, امام ايشان نيست و همچنين فاصله ميان دو صف نبايد بيش از آن باشد که بتوان گام برداشت.
مسأله: بايد صفوف تمام باشد, متصل باشد بعضي از آنها به بعضي پس اگر صفوف متصل شد و در وقت نشستن جا تنگ شد بر ايشان جايز است که بعضي از ايشان
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 136 *»
مقدم شود يا مؤخر شوند يا اندکي منحرف شوند و اگر جا بسيار تنگ شود جايز است که شخص به عقب برود در صف عقبي يا پيش رود اگر خللي در صف پيشي بيند.
مسأله: مستحب است كه صفوف راست باشد و شانههاي ايشان برابر باشد تا شيطان بر ايشان غالب نشود.
مسأله: جايز نيست تنها ايستادن در پشت سر صف از جهت بيميلي به صف اول مگر آنکه در صف اول جا نباشد پس ميايستد پشت سر ايشان برابر امام.
مسأله: مستحب است که مکان امام و مأموم برابر باشد و اگر اين نشود مکان امام پايينتر باشد و جايز است که مکان مأموم بالاتر از مکان امام باشد اگرچه به قدر بلندي بامي باشد و اگر زمين گشاده باشد ولکن سرازير جايز است در اين صورت که مکان امام بلندتر باشد از مکان مأموم و اما اگر بلندي زمين از جهت ساختن باشد مانند تختگاهي يا دکه جايز نيست که امام در آنجا نماز کند و مأموم, پايينتر مگر آنکه بلندي به قدر يک انگشت يا کمتر يا اندکي بيشتر باشد.
مسأله: بهترين صفها صف اول است و در آنهم هرچه نزديکتر به امام است افضل است و طرف راست صف افضل است از چپ صف و ثواب نماز کردن در راست صف بيشتر است از نماز کردن در چپ صف به قدر بيشتري ثواب نماز جماعت از ثواب نماز به تنهايي.
مسأله: کساني که پشت سر امام نماز ميکنند در صف اول بايد صاحبان عقل و علم باشند تا اگر امام چيزي را فراموش کند آنها به يادش آرند.
مسأله: بهترين صفها در نماز جنازه صف آخر است و در باقي نمازها صف اول است.
مقصد چهارم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است متابعت مأموم, امام را در افعال.
مسأله: اگر مأموم سر خود را پيش از امام از سجده بردارد بايد باز به سجده رود.
مسأله: اگر سر خود را پيش از امام از رکوع بردارد بايد دو مرتبه به رکوع رود.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 137 *»
مسأله: کسي که پيش از امام به رکوع رود سر بردارد و به همراهي امام رکوع رود.
مسأله: امام ضامن هيچ چيز از نماز مأمومين نيست مگر قرائت را.
مسأله: اگر دو نفر نماز کنند با هم و هر يک به خيال آنکه آن ديگر اقتداء کرده نيت امامت کند نماز هر دو صحيح است و اگر هر يک به نيت اقتداي ديگري نماز کند نماز هر دو فاسد است.
مسأله:هرگاه مؤذن قدقامت الصلوة گفت همه برميخيزند.
مسأله: جايز نيست قرائت کردن در پشت سر امام عادلي اگر قرائت را بشنود يا آنکه نمازي باشد که امام آهسته قرائت ميکند و اگر نمازي باشد که امام بلند قرائت ميکند و مأموم بسيار دور باشد به حدي که همهمه امام را نشنود مستحب است که قرائت کند.
مسأله: واجب است که مأموم گوش دهد به قرائت امام اگر بشنود آن را و مستحب است که در دل خود تسبيح کند.
مسأله: مستحب است که تسبيح کند مأموم و دعا کند و حمد کند و صلوات بفرستد و استغفار کند درحال قرائت امام در نمازهايي که قرائت آن آهسته است.
مسأله: امام قرائت ميکند در دو رکعت آخر و مأموم تسبيح ميکند يا امام تسبيح ميکند و مأموم قرائت مينمايد و احتياط ترک قرائت هر دو است با حمد در دو رکعت آخر اگرچه جايز است.
مسأله: کسي که قرائت ميکند پشت سر امام وفارغ ميشود قبل از امام پس تمجيد کند خدا را و ثنا گويد تا امام از قرائت فارغ شود يا آنکه يک آيه را باقي ميگذارد از سوره و تمجيد خدا ميکند تا آنکه امام از قرائت فارغ شود آنگاه اين يک آيه را ميخواند و رکوع ميکند.
مسأله: جايز است اقتدا به کسي که نماز واجبي ميکند خواه آن دو نماز متفق باشند يا مختلف و اگرچه يکي قضاء باشد و ديگري اداء.
مسأله: کسي که نماز را فرادي کرد پس جماعتي منعقد شد مستحب است که نماز
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 138 *»
خود را اعاده کند خواه در وقت باشد يا خارج وقت و همچنين اگر نماز خود را به جماعت کرد خواه به اماميت خواه به مأموميت پس جماعتي ديد مستحب است که نماز را اعاده کند.
مسأله: کسي که داخل نماز شد به نيت فرادي پس جماعتي برپا شد نماز خود را در دو رکعت سلام ميدهد به نيت مستحب و نماز را با امام از سر ميگيرد.
مسأله: کسي که به جماعتي برسد و ايشان از نماز خود فارغ شده باشند مرخص است در ترک اذان واقامه.
مسأله: ممکن است اقتداء کردن در جميع حالات نماز لکن هرگاه امام را پيش از رکوع دريابد يا در رکوع, آن رکعت از براي آن حساب ميشود و اگر دريابد امام را بعد از سر برداشتن از رکوع, آن رکعت از براي او حساب نميشود و متابعت ميکند امام را در سجدهها و اولِ نماز خود را بعد از ايستادن قرار ميدهد.
مسأله: کسي که دريافت امام را بعد از آنکه سر خود را از رکوع بلند کرد سجده ميکند با امام و تشهد ميخواند پس اگر امام برخاست او هم برميخيزد و آن را اول نماز خود قرار ميدهد و اگر امام سلام داد او برميخيزد و نماز خود را بجا ميآورد و کسي که دريافت امام را در حال سجده مختار است که سجده کند با او يا آنکه بايستد تا آنکه امام سر از سجده بردارد پس اگر امام برخاست نماز خود را با او ميکند و اگر امام نشست به تشهد او هم مينشيند و چون امام سلام داد بر ميخيزد و کسي که دريافت امام را در حال تشهد او هم مينشيند وتشهد ميخواند بعد اگر امام برخاست به همراهي او برميخيزد و نماز را بجا ميآورد و اگر امام سلام داد او به تنهايي برميخيزد و نماز خود را بجا ميآورد. مسأله: هرگاه کسي ميخواهد که به امام ملحق شود در حال رکوع.
مسأله: مستحب است که امام, رکوع خود را طول دهد به قدر دو رکوع.
مسأله: مکروه است که امام برخيزد از مکان خود پيش از آنکه مأمومين همه فارغ شوند از نماز خواه به اول نماز رسيده باشند خواه نرسيده باشند.
مسأله: مکروه است که امام نافله کند بعد از سلام پيش از آنکه نماز مأمومين همه
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 139 *»
تمام شود.
مسأله: امام سزاوار است که بشنواند به مأمومين همه اذکار خود را و سزاوار نيست که مأمومين بشنوانند به امام چيزي را.
مسأله: مکروه است که امام دعا به خود تنها بکند.
مسأله: مستحب است که امام نماز را به قدر قوه ضعيفتر مأمومين کند.
مسأله: مکروه است که داخل نماز شود کسي که تکبير رکوع امام را درک نکرده باشد.
مسأله: کسي که به جماعت ميآيد و قوم در رکوعند و ميترسد که سر بردارند تا او به ايشان برسد در همانجا که هست رکوع ميکند و همان حال رکوع راه ميرود تا به ايشان برسد.
مسأله: کسي که از او فوت شود رکعتي با امام, دو رکعت اول نماز خود را قرائت ميکند اگر به دو رکعت آخر امام رسيده است و اگر به رکعت دويم امام رسيده است يک رکعت را که با او ميکند قرائت نميکند ولکن رکعت ديگر را قرائت ميکند.
مسأله: کسي که به رکعت اول امام نرسيده باشد تشهد نماز خود را در محل خود ميخواند و به جهت متابعت امام, با امام نيز تشهد ميخواند و مسأله: مستحب است که در تشهد متابعتي نيمخيز بنشيند.
مسأله: کسي که به رکعت دويم امام داخل شد به جهت متابعت امام قنوت ميخواند و روايتي شده است که اگر در نماز صبح باشد همان قنوت کفايت از قنوت رکعت دويم ميکند.
مسأله: کسي که در رکعت دويم امام داخل شد و امام سهواً پنج رکعت کرد او در رکعت چهارم تشهد ميخواند و سلام ميگويد.
مسأله: کسي که سهو کرد و به رکوع نرفت با امام تا امام سجده کرد رکوع ميکند و سجود ميکند و ملحق ميشود.
مسأله: باکي نيست سلام دادن قبل از امام.
مسأله: کسي که سهو کرد در پشت سر امام و هيچ ذکري و تسبيحي و تشهدي و
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 140 *»
دعائي نخواند و همان رکوع و سجود را بجا آورد نمازش صحيح است و چيزي بر آن نيست.
مسأله: کسي که نماز کرد به امامت قومي, بعد دانست که جنب بوده يا وضو نداشته خود او نماز را اعاده ميکند و بر قوم چيزي نيست اگرچه قوم خبر شوند.
مسأله: کسي که امامت قوم را کرد و قوم او را عادل ميدانستند بعد خبر شدند که او يهودي بوده مثلاً يا تکذيب به تقديرات خدا ميکرد چيزي بر مأموم نيست نبايد که نماز را اعاده کند مگر آنکه پيش از نماز حال او را دانسته باشد.
مسأله: کسي که نماز کند به امامت قومي, بعد از آن مطلع شود که رو به قبله نماز نکرده چيزي بر مأمومين نيست.
مسأله: کسي که بينيت نماز, امامت قومي کند او گناه کرده است و نماز قوم صحيح است.
مسأله: باکي نيست که در کشتي نماز جماعت کند نماز ميکند ايستاده و اگر نتواند نشسته وامام پيش روي ايشان ميايستد و زنها پشت سر مردها و اگر کشتي در موج افتد زنان مينشينند و باکي نيست که زنان برابر مردان باشند و اگر کشتي در رودخانه باشد مکروه است نماز جماعت در آن زيرا که در رودخانه جماعت مکروه است.
مسأله: هرگاه نماز امام تمام شد هرکس ميخواهد برخيزد و هرکس ميخواهد بنشيند و هرکس ميخواهد نماز کند و انتظار امام نبايد کشيد.
باب هشتم
در قضاي نمازهاي فوت شده است ودر آن چند مسأله است
مسأله: کسي که بيطهارت نماز کرده و بعد از وقت دانست نماز را قضا ميکند.
مسأله: کسي که فراموش کرد نماز را يا خوابيده بود تا وقت گذشت, نماز را قضا ميکند.
مسأله: نمازهائي که پيش از تکليف, فوت شده يا در احوال جنون يا کفر اصلي يا حيض يا نفاس يا در حال ناصب بودن نمازي کرده باشد قضا ندارد.
مسأله: کسي که غشي کرده باشد چند روز نمازهايي که از او فوت شده قضا
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 141 *»
ندارد و مستحب است قضا.
مسأله: کسي که بر او چند نماز قضا باشد و ميخواهد آنها را بجا آورد يک اذان ميگويد و همه نمازها را به اقامه بجا ميآورد.
مسأله: کسي که از او فوت شود نماز و در وقت نماز ديگر يادش آيد نماز فوت شده را ميکند بعد از آن, نماز حاضر را ميکند مادام که نترسد که نماز حاضر هم فوت شود و اگر وقت تنگ باشد نماز حاضر را مقدم دارد و دور نيست که اَولي تقديم نماز حاضري باشد در هر حال.
مسأله: قضا در همه وقت جايز است مادامي که وقت نماز حاضري تنگ نشده باشد.
مسأله: جايز است نماز سنتي از براي کسي که بر ذمه او نماز واجبي باشد.
مسأله: کسي که يک نماز از او فوت شده باشد و نداند که کدام نماز است يک دو رکعتي ميکند از براي صبح و يک سه رکعتي از براي مغرب و يک چهار رکعتي از براي هر يک از آن سه نماز ديگر.
مسأله: کسي که چند نماز از او فوت شود به همان ترتيبي که از آن فوت شده قضا ميکند اگر بداند.
مسأله: کسي که نماز قصر از او فوت شده قصر, قضا ميکند اگرچه در حضر باشد و اگر نماز تمام از او فوت شده تمام, قضا ميکند اگرچه در سفر باشد.
مسأله: کسي که داخل شد وقت بر او در حال سفر و نماز نکرد تا داخل بلد شد و هنوز وقت باقي است و نمازش فوت شد يا آنکه در حضر وقت داخل شد و نماز نکرد و سفر کرد در وقت و نمازش فوت شد نماز را در صورت اول, تمام قضا ميکند و در صورت ثاني قصر قضا ميکند.
مسأله: مستحب است که کسي از براي ميت قربةً الي الله عبادت کند و واجب است بر ولي اگر ميت مرد باشد که نمازهاي فوت شده ميت را قضا کند و کفايت ميکند هرگاه مسلم عارفي تبرعاً آن نمازها را قضا کند.
مسأله: روايت شده است که جايز است نماز و صدقه و روزه و حج از براي زنده.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 142 *»
مسأله: اگر ذمه ميت مشغول نباشد به فريضه قضا نميکنند از عوض او.
مسأله: وليي که از عوض ميت نماز ميکند کسي است که اولاي مردم به ميراث باشد از مردمان و اگر ولي متعدد باشد آنکه بزرگتر است ولي است و اگر ميت زن باشد به احتياط در قضا کردن ولي است از عوض او و اگر چيزي تبرعاً بجا آورد باکي نيست.
مسأله: اگر براي ميت وليي از مردان نباشد قضا ميکند فوت شده را ولي که از زنان باشد.
مسأله: جايز نيست قضاي نماز واجبي در حال سواري.
مسأله: جايز است قضاي نماز وتر هر وقت که بخواهد و وتر را وتر قضا ميکند.
باب نهم: در نمازهاي سنتي است و در اين باب نمازهاي بسيار است و بعضي از آنها را در رساله جامع ذکر کردهايم ولکن چون بسياري از آنها در کتابهاي اصحاب به عربي و فارسي ذکر شده است ديگر در اين مختصر ذکر آنها را نميکنم و به چند نماز اقتصار ميکنم.
يکي نماز هديه است و آن به اين قسم است که در روز جمعه چهار رکعت نماز کند و آن را هديه رسول صلي الله عليه و آله کند و چهار رکعت ديگر هديه حضرت فاطمه صلوات الله عليها نمايد و در روز شنبه چهار رکعت هديه حضرت امير عليه السلام و روز يکشنبه چهار رکعت هديه حضرت امام حسن عليه السلام و روز دوشنبه چهار رکعت هديه حضرت امام حسين صلوات الله عليه و روز سهشنبه چهار رکعت هديه حضرت امام زينالعابدين عليه السلام و در چهارشنبه چهار رکعت هديه امام محمدباقر عليه السلام و در پنجشنبه چهار رکعت هديه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام و در روز جمعه باز چهار رکعت نماز هديه حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و چهار رکعت هديه حضرت فاطمه صلوات الله عليها و باز در روز شنبه چهار رکعت هديه موسي بن جعفر عليهما السلام و در يکشنبه چهار رکعت هديه رضا عليه السلام و در دوشنبه چهار رکعت هديه حضرت محمد تقي عليه السلام و در سهشنبه چهار رکعت هديه حضرت علي النقي عليه السلام و در چهارشنبه چهار رکعت هديه حسن عسکري عليه السلام و در پنجشنبه چهار رکعت
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 143 *»
هديه حضرت صاحب الزمان صلوات الله عليه و عليهم اجمعين و اين هديه در دو هفته تمام ميشود و باز از سر ميگيرد و بعد از هر دو رکعت ميخواند اللهم انت السلام و منک السلام و اليک يعود السلام حينا ربنا منک بالسلام اللهم ان هذه الرکعات هدية مني الي وليک و اسم امام را ميبرد فصل علي محمد و آل محمد و بلغه اياها و اعطني افضل عملي و رجائي فيک و في رسولک صلوات الله عليه و آله بعد هر دعائي كه خواهي بکن.
و يکي ديگر صلوات جعفر است و آن چهار رکعت است و در رکعت اول حمد و سوره اذا زلزلت در رکعت دويم حمد و سوره و العاديات و در رکعت سيم حمد و سوره اذا جاء نصر الله و در رکعت چهارم حمد و سوره قل هو الله ميخواند و در هر رکعتي بعد از قرائت ميگويد سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر پانزده مرتبه و در هر رکوعي و سر برداشتني و هر سجودي و سر برداشتني ده مرتبه آن تسبيحات را ميخواند و اين نماز را در هر وقت ميتواند بکند و اگر ميخواهي اين نماز را از نوافل خود قرار بده و اگر حاجتي پيش آيد دو رکعت را بکن و از پي حاجت برو و بعد دو رکعت ديگر را بجا آورد و اگر تعجيل داشته باشي نماز جعفر را بيتسبيحات بکن بعد تسبيحات را قضا کن و اگر از تسبيحات در حالتي سهو کني و در حالتي ديگر يادت آيد همان وقت قضا کن.
و يکي ديگر نماز طلب باران است و آن مثل نماز عيدهاست يعني دو رکعت است و دوازده تکبير دارد يکي به جهت تکبيرة الاحرام بعد قرائت ميکني و تکبير ميگوئي و قنوت ميخواني بازتکبير ميگوئي و قنوت ميخواني پنج مرتبه بعد تکبير ميگوئي و رکوع ميکني پس چون سر از رکوع برداري سجده ميکني و بعد برخواسته قرائت ميکني و بعد تکبير ميگوئي و قنوت ميخواني چهار مرتبه بعد تکبير ميگوئي و رکوع ميکني و هر تکبير دست خود را بلند ميکني و بعد از نماز دو خطبه ميخواني پس چون خواهند نماز در طلب باران کنند امام, بيرون ميرود در صحرا به مکان پاکيزه به آرامي و وقار و خضوع و خشوع و مسکنت از براي خدا و بيرون ميروند با آن مردم پس حمد
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 144 *»
ميکند خدا را و تمجيد ميکند و ثناء ميگويد و کوشش در دعا ميکند و بسيار تسبيح و تهليل و تکبير ميگويد و مثل نماز عيدين دو رکعت نماز ميکند بياذان و اقامه وقرائت را بلند ميکند و دعا ميکند و کوشش ميکند در دعا پس چون نماز را سلام داد بر منبر ميرود و جامه خود را برميگرداند يعني جانب چپ را به طرف راست ميکند و جانب راست را به طرف چپ پس رو به قبله ميكند و صد دفعه تکبير ميگويد به آواز بلند پس رو به جانب مردم ميکند از طرف راست و صد دفعه تسبيح ميکند به آواز بلند پس ملتفت مردم ميشود از جانب چپ و صد دفعه تهليل ميگويد به آواز بلند بعد رو به مردم ميکند و صد دفعه تحميد ميکند بعد دستهاي خود را بلند کرده و دعا ميکند و مردم نيز دعا ميکنند و خطبه ميخوانند و مردم روز شنبه و يکشنبه و دوشنبه روزه ميگيرند و امام در دوشنبه بيرون ميرود و منبر را بيرون ميبرند و چنانچه در روز عيد بيرون ميروند بيرون ميروند و مؤذنان در پيش روي او با عصا ميروند.
و يکي ديگر نماز استخاره است و بهترين اقسام او اين است که شش رقعه بگيري و در هر يک بنويسي بسم الله الرحمن الرحيم خيرة من الله العزيز الحکيم لفلان بن فلانة و در سه رقعه مينويسي افعل و در سه رقعه مينويسي لاتفعل و رقعهها را ميگذاري در زير سجاده خود و دو رکعت نماز ميکني و پس از نماز سر به سجده گذارده ميگويي استخير الله برحمته خيرة في عافية صد مرتبه بعد سر برميدارد و مينشيني و ميگويي اللهم خر لي و اختر لي في جميع اموري في يسر منک و عافية بعد دست به رقعهها زده آنها مشوش کند و يک يک بيرون آورد تا سه دفعه از يک جنس بيرون آيد وعمل به مقتضاي او کند و همينقدر در اين باب اکتفا ميشود.
تمام شد کتاب ترجمه جامع به حول و قوه خداوند
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين
آمين يا رب العالمين
کتاب الصيام
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 145 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
جزء سيم: در روزه است و در آن پنج باب است و خاتمه.
باب اول: در آنچه روزه به آن حاصل ميشود و آنچه ملحق به آن است و در آن پنج فصل است
فصل اول: در وقت امساک است و آنچه متعلق به اوست و در آن چند مسأله است
مسأله: اول وقت امساک آن چيزهايي که روزه را ميشکند طلوع صبح صادق است و آن سفيدي است که بر پهناي افق ظاهر ميشود نه آن سفيدي که به درازي به سوي آسمان بالا ميرود پيش از طلوع صبح صادق.
مسأله: آخر وقت امساک غروب آفتاب است و معلوم ميشود که غروب آفتاب به رفتن سرخي از افق مشرق و پيدا شدن سياهي شب.
مسأله: جايز است بهکار بردن همه مفطرات از غروب آفتاب تا طلوع صبح صادق.
مسأله: اگر کسي مفطري بهکار برد در شب ماه رمضان و مراعات صبح را ننمايد و چون مطلع شود بعد از صبح مفطري بجا آورده بايد آن روز را قضاء کند.
مسأله: اگر کسي در ماه رمضان مراعات صبح را بکند و چنان داند که شب است پس مفطري بجا آورد و در واقع اشتباه کرده باشد و مفطر را بعد از صبح به عمل آورده باشد در واقع چيزي بر آن نيست.
مسأله: کسي که زني به او خبر دهد که شب باقي است پس مفطري بجا آورد پس ظاهر شود که آن زن دروغ گفته آن روز را قضا ميکند.
مسأله: کسي که به او خبر دهند که صبح است و گمان کند که شوخي ميکنند و دروغ ميگويند و بخورد بعد ظاهر شود که راست گفته بود روزه آن روز را تمام و بعد در وقت امکان قضا ميکند.
مسأله: اگر دو نفر نگاه کنند به صبح, يکي يقين کند که صبح است و ديگري شک داشته باشد آنکه شک دارد ميخورد و آنکه يقين دارد داخل روزه ميشود.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 146 *»
مسأله: جايز است خوردن در شب ماه رمضان و غير رمضان مادام که يقين به طلوع صبح نکرده باشد و مستحب است که سحور را پيش از وقت شک بخورد به جهت احتياط وقت.
مسأله: کسي که در غير ماه رمضان سحور را اشتباهاً بعداز طلوع فجر بخورد آن روز را افطار ميکند.
مسأله: کسي که گمان کند غروب است در وقتي که علم ممکن نباشد و افطار کند بعد ظاهر شود که آفتاب باقي است روزه او صحيح است و چيزي بر او نيست ولکن تا شام مفطري بجا نميآورد.
مسأله: مستحب است احتياط و تأخير افطار تا سرخي از بالاي سر برود.
مسأله: واجب است افطار روزهدار بعد از رفتن سرخي از بالاي سر.
مسأله: نيت امساک از مفطرات ميکنند در ايام ماه رمضان در وقتي که ماه داخل ميشود و نيت, همان عزم به روزه است به طوري که خدا واجب کرده و احتياج برآن نيست که در دل کلامي بگذرانند.
مسأله: کسي که در شب نيت روزه فردا را نداشته باشد و چون صبح شود خيال روزه کند به جهت قضاي ماه رمضان يا نذر غير معيني يا روزه سنتي مادام که مفطري بجا نياورده باشد ميتواند که روزه بگيرد اگرچه اندکي پيش از غروب باشد.
مسأله: کسي که قضاي ماه رمضان ميگيرد ميتواند تا زوال افطار کند و اگر از شب, نيت روزه داشته باشد مکروه است افطار کردن او و اما بعد از زوال پس افطار نکند هرگز.
مسأله: اگر روزه سنتي باشد تا غروب آفتاب ميتواند افطار کرد ولکن بعد از زوال مکروه است و اگر از شب نيت داشته باشد پيش از زوال نيز مکروه است.
مسأله: کسي که روزه نذر غير معيني دارد و نيت روزه کرده است و بعضي از برادران او نزد او آيند و غذائي براي آنها بياورد جايز است که با آنها افطار کند و غذا خورد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 147 *»
مسأله: کسي که روزه سنتي دارد و نزد يکي از بردران ميرود و از براي او طعامي ميآورند مستحب است که افطار کند و او را خبر نکند از روزه خود.
فصل دويم: در آنچه روزهدار آن را بايد ترک بکند و در احکام آنها و در آن دو مطلب است
مطلب اول: در آنچه روزهدار بايد ترک بکند و در آن چند مسأله است
مسأله: واجب است ترک کردن روزهدار اکل و شرب متعارفي را و اما غير متعارفي پس احوط اجتناب از آن است.
مسأله: واجب است امساک از جماع در قبل زن به نص و اجماع و در دبر به اجماع منقول.
مسأله: واجب است امساک روزهدار از انزال, خواه به بازي کردن با زن باشد يا غير.
مسأله: واجب است امساک روزهدار و غير آن از دروغ بر خدا و رسول و ائمه عليهم السلام و از غيبت و ظلم و نظر کردن بعد از نظر کردني به بيگانه.
مسأله: روايت شده است که زن هرگاه در شب از حيض پاک شود و سستي کند در غسل تا صبح شود آن روز را قضا ميکند.
مسأله: روايت شده است در مستحاضه که هرگاه غسلها را ترک کند روزه خود را قضا ميکند.
مسأله: احتياط در اجتناب کردن از قي کردن به طور عمد است و اگر بياختيار آيد باکي نيست.
مسأله: احتياط ترک اماله کردن است.
مسأله: احتياط شديد در باقي نماندن بر جنابت است تا صبح عمداً.
مطلب دويم: در احکام است و در آن چند مسأله است
مسأله: کسي که روزي از ماه رمضان را عمداً افطار کند واجب است بر او قضاء و کفاره و کفاره آن آزاد کردن يک بنده است يا روزه, دو ماه پي در پي يا طعام دادن شصت مسکين از براي هر مسکيني يک مد.
مسأله: کسي که از هر سه کفاره عاجز شود هجده روز, روزه ميگيرد ياتصدق
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 148 *»
ميدهد هرچه ميسر شود و اگر اين دو هم ممکن نشود استغفار ميکند و استغفار کفاره هر کسي است که قدرت بر کفاره ندارد.
مسأله: هرکس افطار کند در روز ماه رمضان بر حرامي بر اوست سه کفاره و اگر بر حلال افطار کند بر اوست يک کفاره.
مسأله: کسي که با زن جماع کند چه حلال و چه حرام ده مرتبه در يک روز ماه رمضان, بر اوست ده کفاره و اگر اکل و شرب کند بر اوست يک کفاره.
مسأله: کسي که عمداً روزه ماه رمضان را بخورد و بعد سفر کند کفاره از او ساقط نميشود.
مسأله: کسي که در ماه رمضان زوجه خود را اکراه بر جماع کند و زن اطاعت او نکند بر اوست دو کفاره و پنجاه تازيانه و اگر زن هم راضي باشد بر هر يکي کفاره جداگانه است و بيست و پنج تازيانه.
مسأله: کسي که در قضاي ماه رمضان پيش از زوال جماع کند چيزي بر او نيست و اگر بعد از زوال جماع کند بر اوست کفاره و کفاره آن تصدق دادن بر ده مسکين است از براي هر مسکيني مدي و اگر استطاعت نداشته باشد يک روز, روزه ميگيرد بدل آن روز و سه روز ديگر هم روزه ميگيرد به جهت کفاره.
مسأله: مستحب است قضا از براي کسي که غيبت کند برادر مسلم خود را.
مسأله: احتياط در قضا کردن روزه است از براي کسي که عمداً دروغ بر خدا و رسول ببندد.
مسأله: اگر روزهدار مفطري از روي ناداني به اينکه اين مفطر است بجا آورد چيزي بر او نيست.
مسأله: اگر روزهدار از روي فراموشي مفطري بجا آورد چيزي بر او نيست خواه روزه سنتي باشد يا غير.
مسأله: کسي که به بازي انزال کند بر اوست کفاره جماع خواه در ماه رمضان باشد يا قضا.
مسأله: کسي که در غير وضوي واجبي مضمضمه کند و آب به حلق او جهد آن روز
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 149 *»
را قضا کند احتياطاً.
مسأله: کسي که عمدا در آب فرو رود مستحب است قضاکردن آن روزه خود را.
مسأله: کسي که با جاريه خود بازي کند و مذي از براي او ظاهر شود مستحب است بر او قضا.
مسأله: احتياط در قضا کردن کسي است که عمداً قي كند نه آنکه بياختيار آيد.
فصل سيوم: در چيزهايي است که سزاوار است ترک کردن آنها از براي روزهدار و در آن چند مسأله است
مسأله: مکروه است خاييدن علک در روزه و علک صمغها است که ميخايند.
مسأله: مکروه است چشيدن روزهدار چيزي را.
مسأله: مکروه است مبالغه در مضمضمه و استنشاق.
مسأله: مکروه است که روزهدار چيزي به بيني کشد.
مسأله: مکروه است از براي مرد جوان بازي کردن با زن به جهت آنکه شايد مني از او جدا شود.
مسأله: مکروه است بوسيدن جوان بسيار شهوت, زن را.
مسأله: مکروه است سرمه از براي روزهدار (اگر بترسد كه داخل سرش بشود خ ل)و کراهتش شديدتر است هرگاه طعم او در حلق او برود يا در او مشک باشد.
مسأله: مکروه است دوا به چشم کردن روزهدار.
مسأله: مکروه است مسواک کردن با چوب تر.
مسأله: مکروه است حجامت کردن با خوف ضعف و اگر خوف ضعف ندارد باکي نيست.
مسأله: مکروه است از براي حجام که حجامت کند کسي را.
مسأله: مکروه است بوکردن رياحين خصوصاً نرگس.
مسأله: مکروه است که خود را با مشک خوشبو کند.
مسأله: مکروه است تلذذ از براي روزهدار يعني مرتکب اموري شود که لذت داشته باشد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 150 *»
مسأله: مکروه است پوشيدن جامه تر.
مسأله: مکروه است در آب رفتن زن نه مرد.
مسأله: مکروه است شعر خواندن در ماه رمضان مگر مرثبه.
مسأله: مکروه است مکيدن حصه خرما اگر چيزي از آن به حلق نرود و الا حرام است.
مسأله: مکروه است داخل شدن حمام هرگاه بترسد که ضعفي حاصل شود.
مسأله: مکروه است به زن خوشصورت نظر کردن و در او تأمل کردن.
مسأله: مکروه است بيرون کردن خون از بدن اگرچه به کندن دندان باشد.
مسأله: مکروه است آب دهن را فرو دادن بعد از مضمضه مگر آنکه يک دفعه يا سه دفعه آب از دهن اندازد.
مسأله: اگر کسي در روز ماه رمضان محتلم شود مکروه است که پيش از غسل بخوابد.
مسأله: مکروه است جدال و جهد و قسم خوردن.
فصل چهارم: در آنچه مستحب است براي روزهدار و در آن چند مسأله است
مسأله: مستحب است پنهان کردن روزه سنتي مگر آنکه از او بپرسند پس دروغ نگويد.
مسأله:مستحب است مسواک کردن با چوب خشک.
مسأله: مستحب است که خود را خوشبو کند با غير از مشک بخصوص در اول روزه و طيب تحفه روزهدار است.
مسأله: مستحب است قيلوله.
مسأله: مستحب است افطاري دادن روزهدار در وقت غروب به هرچه ميسر شود بخصوص در ماه رمضان.
مسأله: مستحب است خواندن دعاهايي که وارد شده است در نزد افطار و سحور و غيره و خواندن سوره انا انزلناه در آن دو وقت.
مسأله: مستحب است که نماز را پيش از افطار بجا آورد مگر آنکه بعضي برادران
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 151 *»
انتظار او را داشته باشند يا آنکه نفس او با مجادله و منازعه کند.
مسأله: مستحب است افطار کردن بر حلوا و رطب و آب بخصوص نيمگرم و خرما و شکر و مويز و شير و سويق که آن را قاووت گويند.
مسأله: مستحب است سحور خوردن در ماه رمضان و افضل در سحور خرما و مويز و سويق و آب است.
مسأله: مستحب است از براي کسي که روزه سنتي دارد افطار کردن در نزد برادر مؤمن هرگاه خواهش کند از او اگرچه يک دقيقه پيش از غروب باشد و روزه خود را بپوشاند و افطار کردن در نزد برادر مؤمن افضل است.
مسأله: مستحب است که همه اعضاي او روزه بدارد از آنچه خداوند او را کراهت دارد.
مسأله: مستحب است که روزهدار متحمل شود جهالت جهال را و فحش دهندهگان را و در جواب بگويد که من روزه دارم جواب نميگويم.
فصل پنجم: در چيزهايي که مباح است و بخصوص در حديث وارد شده است و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز است که مرد در آب رود.
مسأله: جايز است آب ريختن بر سر و بورياي زير پا و ترشح کردن با بادزن و خود را با جامه خنک کردن.
مسأله: جايز است شياف برداشتن.
مسأله: جايز است حجامت کردن اگر خوف ضعف نداشته باشد.
مسأله: جايز است به حمام رفتن اگر خوف ضعف نداشته باشد.
مسأله: جايز است چکانيدن دوا و روغن در گوش.
مسأله: جايز است آب در دهان و بيني کردن و مبالغه نکند.
مسأله: جايز است سرمه به چشم کردن اگر طعمي در حلق ندهد يا مشک نداشته باشد.
مسأله: باکي نيست که مرد زبان زن را بمکد يا زن زبان مرد را بمکد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 152 *»
مسأله: باکي نيست به خاييدن طعام از براي طفل و مرغ.
مسأله: باکي نيست در فرو بردن نخامه که از سينه و سر به دهان آيد.
مسأله: باکي نيست به داخل شدن مگس در حلق.
مسأله: باکي ينست در مکيدن انگشتر.
مسأله: باکي نيست در کندن موي زير بغل.
مسأله: باکي نيست در چشيدن شوربا در وقت حاجت اگر به حلق فرو نرود.
مسأله: باکي نيست در آروغ اگرچه چيزي از طعام بالا آيد و فرو رود.
مسأله: کسي که صبح جنب باشد ميتواند كه روزه سنتي بگيرد.
مسأله: اگر کسي در شب ماه رمضان جنب شود و نتواند که غسل کند تا آنکه صبح طلوع کند غسل ميکند و آن روز را روزه ميگيرد ولکن عمدا از صبح تأخير نيندازند.
مسأله: باکي نيست که سر مسواک خود را بشويد و بفشارد تا خشک شود و مسواک کند.
مسأله: جايز است افطار کردن در نزد تقيه و خوف و روايتي شده است که آن روز را قضاء کند.
باب دويم: در کساني است که روزه ايشان صحيح است و کساني که روزه ايشان صحيح نيست و در آن سه فصل است
فصل اول: در کساني است که روزه بر ايشان واجب نشده است و آنچه متعلق به آنست و در آن چند مسأله است.
مسأله: واجب نيست روزه بر طفلي که به حد بلوغ نرسيده است.
مسأله: واجب نيست روزه بر ديوانه مادامي که ديوانه است.
مسأله: واجب نيست روزه بر کسي که بيهوش شده باشد و بيهوشي او در تمام روز و شب باشد و واجب نيست قضا بر آن بلکه مستحب است.
مسأله: مستحب است که طفل را به روزه بدارند در نه سالگي يا به قدر آنچه طاقت دارد اگرچه بعضي از روز باشد يا آنکه او را به روزه بدارند وقتي که طاقت دارد يا
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 153 *»
وقتي که نزديک بلوغ ميرسد و واجب است به روزه داشتن آن در وقت بلوغ.
مسأله: مستحب است که بر پسر تأکيد کنند وقتي که سه روز را ميتواند روزه بگيرد.
مسأله: صحيح نيست روزه از حايض اگرچه يک دقيقه پيش از غروب حايض شود يا يک دقيقه بعد از فجر طاهر شود و واجب است بر او قضا.
مسأله: صحيح نيست روزه زني که بر نفاس است حتي آن روزي که در آن روز وضع حمل ميکند اگرچه يک دقيقه پيش از غروب باشد و واجب است بر او قضا.
مسأله: روزه مستحاضه صحيح است و عمل استحاضه را بجا ميآورد و روزه ميگيرد مگر ايام حيض را که آنها را قضا ميکند.
مسأله: مستحب است از براي حايض هرگاه طاهر شود در ميان روز اينکه شکننده روزه به عمل نياورد تا شام اگرچه واجب نيست بر او و واجب است بر او قضاي آن روز.
مسأله: مستحب است بر زن هرگاه حايض شود بعد از زوال, امساک کردن تا شام.
فصل دويم: در مسافر و مريض است و در آن دو مطلب است
مطلب اول: در مسافر است و در آن چند مسأله است
مسأله: جايز نيست روزه ماه رمضان در سفر و واجب است بر آن قضاي آن.
مسأله: جايز نيست روزه در سفر خواه واجبي باشد يا سنتي مگر در چند جا.
مسأله: جايز است روزه سه روز بدل هدي در سفر.
مسأله: جايز است هجده روز روزه از براي کسي که از عرفات پيش از غروب عمداً آمده باشد و عاجز باشد از فدا و آن شتري است که در روز عيد نحر ميکنند.
مسأله: جايز است روزه کفاره صيد حرم در سفر.
مسأله: جايز است روزه کفاره تراشيدن سر به جهت اذيت در حال احرام.
مسأله: جايز است روزه اعتکاف در مسجدالحرام و مسجد رسول صلي الله عليه و آله و مسجد مداين هرگاه اعتکاف کند در سفر.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 154 *»
مسأله: جايز است روزه سه روز در مدينه به جهت عمل مخصوصه که وارد شده.
مسأله: کسي که نذر کرده باشد که روزه گيرد روز بخصوصي را پس سفري در آن روز اتفاق افتد افطار ميکند و قضا مينمايد و رخصتي رسيده است که هرگاه در وقت نذر, بخصوصه قيد کرده باشد که در سفر هم روزه بگيرد روزه ميگيرد.
مسأله: کسي که از سفر آيد پيش از زوال و بيرون شهر افطار نکرده باشد آن روز را روزه ميگيرد.
مسأله: کسي که بيرون شهر افطار کرده يا آنکه بعد از زوال وارد ميشود باقي روز را امساک ميکند به جهت ادب و واجب نيست.
مسأله: کسي که سفر برود افطار ميکند آن روز را در هر وقت که باشد خواه پيش از ظهر و خواه بعد از ظهر.
مسأله: کسي که در سفر روزه بگيرد و بداند که واجب است افطار روزه او کفايت نميکند و بر اوست قضاء.
مسأله: کسي که در سفر روزه بگيرد از ناداني روزه او کفايت ميکند و قضا ندارد.
مسأله: مکروه است جماع در سفر در روز ماه مبارک رمضان به کراهت بسيار شديدي.
مسأله: مستحب است از براي مسافر که روزها نخورد مگر به قدر قوت و نياشامد به قدر آنکه سيراب شود.
مسأله: مکروه است سفر در ماه مبارک رمضان پيش از شب بيست و سيم نه بعد از آن مگر به جهت ضرورتي يا به جهت بيرون رفتن به مکه يا جنگي در راه خدا يا مالي يا برادري که بترسد هلاک آن را به جهت مشايعت برادر مؤمني که به سفر ميرود يا استقبال برادري که از سفر ميآيد.
مسأله: شروط افطار در سفر بعينها همان شروط قصر نماز است و در كتاب دويم گذشت.
مطلب دويم: در مريض است و در آن چند مسأله است
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 155 *»
مسأله: صحيح نيست روزه از مريض و مرض حدي ندارد و بر اوست قضا.
مسأله: حد مرض با مريض است و خود او امين است اگر ميترسد بر نفس خود, افطار ميکند و اگر نميترسد و قوتي در خود ميبيند روزه ميگيرد.
مسأله: هرچه روزه به آن ضرر رساند افطار بر آن واجب است حتي آنکه اگر چشمش درد کند وشام خوردن بر او ضرر داشته باشد افطار ميکند.
مسأله: اگر کسي مريض نباشد و بترسد که به سبب روزه گرفتن مريض شود روزه او صحيح نيست.
مسأله: کسي که اول روز را به جهت علتي افطار کند و آخر روز قوتي در خود ببيند باقي روز را امساک ميکند به جهت ادب و واجب نيست.
مسأله: هرکس روزه بگيرد در حال مرض با وجودي که از آن ضرر ميبيند بر اوست قضا.
باب دويم: در کسي است که ساقط ميشود از او روزه به جهت عارضي و در آن چند مسأله است
مسأله: مرد پير و زن پير هرگاه بر ايشان دشوار باشد روزه, افطار ميکنند و فدا ميدهند از هر روزي مدي از طعام و قضا بر ايشان نيست.
مسأله: کسي که ناخوشي عطاش دارد که بيآب بر او زيست کردن دشوار است اگر عطاش او مرضي است که اميد رفع دارد مثل ساير ناخوشيها است پس حکم او مثل حکم مريض است و گذشت و اگر اميد رفع ندارد حکم او مثل حکم مرد پير و زن پير است.
مسأله: کسي که در اثناي روزه تشنه شود به طوري که بترسد بر جان خود به قدر ضرورت آب ميخورد و چيزي بر او نيست.
مسأله: آبستني که وضع حمل او نزديک باشد و بترسد بر جان خود يا بر ولد خود بر او است افطار و قضا و فدا از هر روزي يک مد.
مسأله: زن شيردهي که کم شير باشد و ميترسد بر جان خود يا ولد خود اگر ميتواند دايه ميگيرد و الا افطار ميکند و شير ميدهد و فدا ميدهد از هر روزي يک
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 156 *»
مد و قضا ميکند.
مسأله: جايز نيست که زن, روزه سنتي بگيرد بدون اذن شوهر.
مسأله: جايز نيست روزه سنتي فرزند, بدون اذن والدين.
مسأله: جايز نيست روزه سنتي بنده بدون اذن آقا.
مسأله: مکروه است روزه ميهمان بدون اذن صاحبخانه.
مسأله: مکروه است روزه صاحبخانه بدون اذن ميهمان.
مسأله: جايز نيست از براي کسي که بر ذمه او قضاي ماه مبارک رمضان است اينکه روزه سنتي بگيرد.
باب سيم: در احکام شهر رمضان است و در آن چهار مقصد است مقصد اول: در روزه ماه رمضان و متعلقات آن است و در آن چند مسأله است
مسأله: روزه ماه رمضان واجب است به ضرورت اسلام.
مسأله: کسي که منکر روزه ماه رمضان باشد و حلال داند افطار آن را بر امام است که او را بکشد.
مسأله: کسي که افطار ماه رمضان را حلال نداند و با وجود اين افطار کند دو دفعه او را تعزير ميکنند و بار سيوم او را ميکشند.
مسأله: در علامات ماه رمضان اختلاف مابين علما بسيار است, مشهور مابين علماي متأخرين آن است که اعتبار به رؤيت ميکنند خواه بيست و نه روز شود ميان دو حلال يا سي روز و اما مشهور مابين متقدمين علما آنست که کمتر از سي روز نخواهد شد پس اگر مابين دو هلال بيست و نه شد معلوم است که هلال اول را در شب دويم ديدهاند و هلال شب اول مخفي شده است پس يک روز را قضا ميکند و ظاهرتر در نزد حقير و نزديکتر به احتياط در دين قول متقدمين علما است و حقير در اين خصوص چندين رساله مطول نوشتهام با دليل و برهان هرکس خواهد رجوع کند.
مسأله: روايات بسيار وارد شده است در اين که ماهي تمام و ماهي ناقص است در عرض سال لکن مشهور علما خلاف آن اخبار را اختيار کردهاند به جهت اخباري
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 157 *»
ديگر و ظاهرتر قول مشهور است و عمل به رؤيت است حتي در ماه رمضان.
مسأله: کسي که روزه گرفت يوم الشک را از ماه شعبان يا روز آخر از ماه شعبان را پس اتفاق افتاد که ماه رمضان به حسب رؤيت کم شد همان روزه يوم الشک روز آخر شعبان کفايت ميکند از قضا ديگر قضائي بر او نيست.
مسأله: کسي که يوم الشک را به نيت ماه رمضان روزه بگيرد خطا کرده و از رمضان حساب نميشود, اگر معلوم شد که آن روز از ماه رمضان بوده و اما اگر به نيت شعبان روزه بگيرد اگر آن روز در واقع از شعبان باشد براي او روزه شعبان حساب ميشود و اگر از ماه رمضان باشد براي او از ماه رمضان حساب ميشود.
مسأله: کسي که روزه بگيرد روزي را يا چند روز را يا ماهي را به نيت سنت و نداند آن ايام از ماه رمضان است چون معلوم شود آن ايام از ماه رمضان بوده و روزه او در ماه رمضان واقع شده, کفايت ميکند او را همان روزها از روزه ماه رمضان.
مسأله: هلال ماه رمضان و غير آن ثابت ميشود به رؤيت و به شياعي که علم عادي از آن حاصل شود و گذشتن سي روز از اول شعبان و به شهادت دو عادل اگر در آسمان علتي باشد و آندو عادل از بيرون شهر داخل شهر شده باشند و اما با نبودن علت و نديدن کسي غير از ايشان در بلد اسلام با وجود آنکه همه مردم طالب هلالند و آن دو هم در بلد هستند متهمند و البته قبول نميشود از آنها شهادتشان و اگر طوري باشد که احتمال تهمت در آنها نرود و علم عادي به قول آنها حاصل بشود به قول آنها عمل ميکند.
مسأله: جايز نيست شهادت زنان در هلال ماه رمضان.
مسأله: هرگاه دو عادل شهادت دهند که اهل فلان شهر سي روز روزه گرفتند بنابر رؤيت, هلال ثابت ميشود.
مسأله: حکم همه شهرها در هلال يکي است پس اگر در شهري ببينند ودر شهري ديگر ثابت شود به شهود, پيروي ايشان ميکنند.
مسأله: جايز نيست عمل کردن به اخبار منجمين در رؤيت هلال و غير آن.
مسأله: جايز نيست در هلال اعتناء کردن به قول مخالفين مگر در وقت تقيه پس
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 158 *»
متابعت ايشان ميکنند در روزه و در فطر و اضحي و غير آن ولکن اگر افطار کرد روزي را از ماه رمضان به قول ايشان قضا ميکند.
مسأله: مستحب است روزه روز پنجم از هلال سال گذشته و روزه روز شصشم از هلال رجب به نيت شعبان اگر هلال ماه رمضان را نديده باشند.
مسأله: پنهان شدن هلال پيش از شفق به جهت شب اول و بعد از شفق به جهت شب دويم و ديدن سايه سر در نور او به جهت شب سيوم امر کلي نيست و مختلف ميشود در ماههاي تمام و ناقص و همچنين اعتباري نيست به طوق انداختن ماه از براي شب دويم.
مسأله: روايتي شده است که هرگاه هلال را پيش از زوال ببينند از شب گذشته است و اگر بعد از زوال ببينند از شب آينده است و اين هم امر کلي نيست و مختلف ميشود در ماههاي تمام و ناقص.
مسأله: کسي که اسير باشد و ماه رمضان را فراموش کرده باشد و نداند که کي داخل ميشود و کي بيرون ميرود يک ماه را به حدس, روزه ميگيرد و هرگاه بعد کسي را بيابد و از ماه رمضان بپرسد و آن را بشناسد ملاحظه کند اگر روزهاي او پيش از ماه رمضان بوده کفايت نميکند و اگر در ماه رمضان يا بعد بوده کفايت ميکند.
مقصد دويم: در بعضي از سنتهاي ماه رمضان است و در آن چند مسأله است
مسأله: سزاوار است که در ماه رمضان انسان حفظ کند فرج و زبان خود را و بپوشد چشم خود را و باز دارد اذيت خود را از مردم.
مسأله: سزاوار است در ماه رمضان بسياري استغفار و دعا و کوشش در عبادت و برخاستن شبها.
مسأله: سزاوار است که تا بتواند سخن نگويد مگر به دعا و تسبيح و استغفار و تکبير.
مسأله: سزاوار است که کوشش کند در عبادت بخصوص در دهه آخر.
مسأله: سزاوار است که خلق خود را نيکو کند و غيظ خود را فرو نشاند و صله
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 159 *»
ارحام نمايد و در راه خدا انفاق کند و رحمت بر يتيمان نمايد.
مسأله: سزاوار است افطاري دادن به روزداران اگرچه نصف خرمايي باشد يا شربت آبي باشد.
مسأله: سزاوار است بسيار تلاوت کردن قرآن و بسيار نماز کردن.
مسأله: مستحب است کوشش کردن در عبادت و نماز و دعا در شبهاي قدر.
مسأله: مستحب است مجامعت کردن با زن در شب اول ماه رمضان.
مسأله: سزاوار است دعاهاي مأثوره را در وقت رؤيت هلال و شبها و روزها و در وقت افطار و سحور بخوانند.
مسأله: مستحب است قرائت عنکبوت و روم در شب بيست و سيم و هزار مرتبه سوره قدر و تفصيل عملها و دعاها و نمازها و غسلها در کتب اصحاب مذکور است و ذکر آنها در اينجا به طول ميانجامد و رجوع به کتب ثقات در اين اعمال در نزد اين فقير جايز است.
مقصد سيم: در بعض آنچه متعلق به ماه رمضان است از احکام و در آن چند مسأله است
مسأله: رمضان اسمي است از اسمهاي خدا و معني او سوزاننده گناهان است و آمرزنده آنها پس نبايد گفت که رمضان آمد و رمضان رفت يا اين رمضان است و بايد گفت ماه رمضان يعني ماه خدا پس اگر کسي بگويد رمضان تصدق ميدهد و روزه ميگيرد به جهت کفاره.
مسأله: کسي که مسلمان شود در ماه رمضان و چند روز گذشته باشد بر او قضاي روزهاي گذشته نيست و همچنين آن روزي که در آن مسلمان شده و اگر قبل از فجر مسلمان شد آن روز و مابعد را روزه ميگيرد.
مسأله: شب قدر بيست و سيم است و مستحب است احياء شب نيمه شعبان و نوزدهم ماه رمضان و بيست و يکم آن چرا که در نيمه شعبان تعلق ميگيرد اراده به امور سال و در شب نوزدهم تعلق ميگيرد تقدير خدا و در شب بيست و يکم قضا ميشود و در شب بيست و سيم حکم ميشود و امضا ميگردد به طور اجمال و تفصيل
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 160 *»
آن در عرض سال ظاهر ميشود.
مسأله: هرگاه مشتبه شود شبهاي قدر اعمال آنها را در شبهايي که محل اشتباه است احتياطاً بجا ميآورد.
مقصد چهارم: در روزه قضا و احکام آنست و در آن چند مسأله است
مسأله: نيست قضائي بر صغير به جهت ايام صغر بعد از اينکه به حد بلوغ رسيده.
مسأله: نيست قضائي بر مجنون بعد از آنکه عاقل شد از براي ايامي که روزه نگرفته بود در حال ديوانگي.
مسأله: نيست قضائي بر کسي که غشي کرده بود بعد از آنکه افاقه پيدا شد به جهت اوقات غشي.
مسأله: نيست قضائي بر کافر هرگاه اسلام بياورد به جهت آن ايامي که در حال کفر خورده بود.
مسأله: نيست قضائي بر ناصب بعد از هدايت يافتن از براي آن ايامي که به طور نصب خود روزه گرفته بود.
مسأله: حايض و نفسا قضا ميکنند روزه را که خوردهاند بعد از پاک شدن و بيرون رفتن از ماه رمضان.
مسأله: مريض و مسافر قضا ميکنند روزه خود را بعد از صحت و اقامه.
مسأله: روايت شده است که مستحاضهاي ترک کرده است غسلها را قضا ميکند روزه خود را.
مسأله: کسي که روزه ماه رمضان را به جهت مرض يا حيض و نفاس خورده و پيش از صحت يا پاک شدن مرد قضا ندارد پس ولي او قضا نميکند از عوض او.
مسأله: کسي که ماه رمضان به جهت بيماري از او فوت شود و بيماري او مستمر شود تا ماه رمضان آينده فديه ميدهد از هر روزي مدي بر مسکيني و ديگر قضا بر او نيست و اگر در اثناي سال صحت يافت و سستي در قضا کردن نمود تا ماه رمضان ثاني رسيد بر اوست قضا و فديه.
مسأله: کسي که مسافر بود در ماه رمضان و سفر او دوامي بهم رسانيد تا ماه رمضان
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 161 *»
آينده و هرگز اقامه ننمود بر اوست فديه و قضائي بر او نيست و همچنين هر عذري که خدا بر انسان غالب آورد, خواه يک عذر باشد يا عذرهاي متعدد, خواه در دو ماه رمضان باشد يا بيشتر.
مسأله: جايز است جدا کردن ايام قضاي ماه رمضان و پي در پي افضل است.
مسأله: جايز نيست که کسي که بر او قضا هست روزه سنتي بگيرد.
مسأله: کسي که افطار کرد در ماه رمضان به جهت مرضي و بعد صحت يافت و توانست قضا کند و نکرد و بعد مرد در اينجا دو روايت است و دو قول است يکي آنکه ولي او از عوض او قضا ميکند و يکي آنکه تصدق ميدهد از عوض او از هر روزي بمدي از مال او و اگر مال نداشته باشد ولي او روزه ميگيرد عوض او و هر دو روايت مشهورند و به هر يک که عمل کند مختار است.
مسأله: آن کسي که عوض ميت قضا ميکند اولاي مردم است به ميراث او از مردان و اگر وارث مرد نباشد پس از زنان و اگر دو ولي داشته باشد بزرگتر و روايتي شده است افضل اهلبيت او از عوض او قضا کنند و روايتي شده است که هرکس بخواهد از اهل او قضا کند.
مسأله: کسي که سفر رفت در ماه رمضان و مرد قبل از اقامه يا بعد از آن از عوض او روزه او را قضا ميکنند و سفر مثل مرض نيست.
مسأله: زن هرگاه مريض شد يا خون ديد و به جهت آن روزه خود را خورد و بعد توانست که روزه بگيرد و نگرفت تا مرد قضا ميکنند عوض او و اگر نتوانست قضا کند به جهت عذري قضائي از عوض او نيست به خلاف سفر که در هر حال قضا ميکنند از عوض او.
مسأله: هرگاه مردي بميرد و بر او قضاي دو ماه پي در پي باشد از علتي تصدق ميدهند از ماه اول و قضا ميکنند ماه ثاني را.
مسأله: جايز است تأخير قضاي ماه مبارک رمضان تا هر ماهي که بخواهد. و بعد سفري پيش آمد و مقدر نشد که باقي رساله نوشته شود.
تمام شد رساله شريف و الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين و لعنة الله
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 162 *»
علی اعدائهم اجمعين1264
(خ ل تمت الکتاب في يوم الاحد شهر ربيعالثاني من شهور سنة احدي و سبعين و مأتين
بعد الالف من الهجرة المطهرة النبوية عليه و آله آلاف التحية)
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 163 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
کتاب چهارم: در زکوة است و آن مشتمل است بر دو مقصد و خاتمه:
مقصد اول: در زکوة اموال است و در آن يک مقدمه و چهار باب است:
مقدمه: در آنچه واجب است که پيشتر بيان شود از چيزهايي که تعلق به صدقات دارد و در آن چند مسأله است:
مسأله: زکوة واجبي است از واجبهاي خداو هرکس منع آن کند گناهکار است و گردن آن را در دولت حق خواهند زد.
مسأله: هرکس زکوة ندهد و حلال داند ندادن را کافر است به خداي عظيم و مرتد است از اسلام.
مسأله: زکوة دو زکوة است يکي زکوة ظاهر که معروف است و يکي زکوة باطن زکوة باطن آن است که آنچه تو داشته باشي و برادر مؤمن تو به آن محتاجتر باشد آن را بر خود ترجيح دهي و منع از آن نکني.
مسأله: واجب است سخاوت کردن به دادن زکوة و به ساير حقهاي واجبي که بر مال است و حرام است بخل در آنها.
مسأله: مستحب مؤکد است که قرار دهد شخص بر خود در مال خود حق معيني به قدر طاقتش و اندازه مالش و آن را ادا کند در هر روز يا در هر هفته يا در هر ماه و مداومت بر آن کند و آن را بدهد به سائل و محروم ومحروم کسي است که روزي آن کم شده است و کسب و حرفه دارد و چيزي به دست او نميآيد يا صله رحمي به آن کند يا ضعيف را به آن دستگيري کند يا زحمتي را از کسي بردارد يا به برادر مؤمن خود دهد يا مصيبتي را به آن از برادر خود دفع کند.
مسأله: مکروه است منع کردن ماعون و ماعون قرضي است که به برادر مؤمن خود قرض دهي يا متاعي را به عاريه دهي يا نيکي که به کسي کني و اگر آن کسي که به عاريه ميخواهد آن متاع را ميشکند يا فاسد ميکند در منع آن باکي نيست.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 164 *»
مسأله: مستحب مؤکد است صله ارحام و صله همسايه مسلم و مراد از صله نيکي به ايشان است به اخلاق و مال.
مسأله: مستحب است قرض الحسنه به مؤمن دادن.
مسأله: مستحب است خوراندن طعام به مسکين و يتيم و اسير.
مسأله: مستحب است انفاق در راه خدا در شب و در روز و پنهان و علانيه.
مسأله: اگر کسي زکوة واجبي خود را ادا کند ديگر از صدقه ديگر از او نپرسند.
مسأله: هيچ مالي در بر و بحر عالم تلف نميشود مگر به ندادن زکوة وسخيترين مردم کسي است که حق واجبي خدا را ادا کند و بخيل کسي است که حق واجبي خدا را ادا نکند اگرچه در جاهاي ديگر مسرف باشد.
باب اول: در کساني است که زکوة بر ايشان واجب است
و در آن چند مسأله است:
مسأله: واجب است زکوة بر بالغ نه بر يتيم.
مسأله: واجب است زکوة بر عاقل نه بر ديوانه.
مسأله: اگر يتيم به حد بلوغ رسيد زکوة گذشته ايام را نبايد بدهد.
مسأله: زکوة واجب است بر آزاد نه بر بندگان اگرچه مکاتب باشند.
مسأله: شرط است در وجوب زکوة که انسان قادر بر تصرف در آن مال باشد پس اگر مالي باشد گمشده يا غصبي يا مال غايبي باشد که نه در دست خود اوست و نه در دست وکيل او زکوة بر آن نيست و اگر مال چندين سال غايب باشد بعد برگردد مستحب است که زکوة يک سال او را بدهد و اگر غايب است و هر وقت بخواهد او را ميگيرد ولکن عمداً نميگيرد هر ساله زکوة آن مستحب است.
مسأله: اگر طلبي از کسي دارد زکوة آن مال را نبايد بدهد و اگر آن شخص ميدهد و آن نميگيرد مستحب است زکوة آن مال و همچنين است حکم مالي که در نزد کسي امانت گذارده است.
مسأله: واجب است زکوة مالي که قرض کرده اگر يک سال بماند بر حال خود.
مسأله: اگر چيزي بفروشد به قيمتي و شرط کند بر مشتري که زکوة يک سال يا
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 165 *»
زياده آن مال را او بدهد بر مشتري واجب است دادن زکوة او نه بر بايع.
مسأله: اگر کسي بر ذمه او ديني باشد يا مهري که موجود نيست زکوتش بر آن نيست.
مسأله: اگر کسي در نزد آن امانتي باشد زکوتش بر آن نيست اگرچه به آن مال تجارت کند روايتي شده است که اگر آن مال را تجارت کند بر اوست زکوة و الا فلا.
مسأله: هرکس مالي داشته باشد و در جايي گذاشته باشد و يک سال بر او بگذرد زکوة او را بايد بدهد اگرچه بر او مساوي او يا زياده بر او قرض باشد.
مسأله: اگر کسي در نزد اهل و عيال خود اخراجاتي بگذارد اگر حاضر است زکوة آن را ميدهد و اگر غايب است نه.
مسأله: واجب است زکوة بر مزارع و مساقي در حصه خودشان.
مسأله: هرکس بميرد و بر ذمه او زکوتي باشد از اصل مال او بايد زکوة را بيرون کرد.
باب دويم: در چيزهايي که زکوة در آنها واجب است و آن سه قسم است حيوان و غله و نقد پس در اين باب سه مطلب است:
مطلب اول: در زکوة حيوان است و در آن سه فصل است:
فصل اول: در زکوة شتر است و در آن چند مسأله است:
مسأله: اگر کمتر از پنج شتر باشد زکوتي در آن نيست.
مسأله: چون شتر به پنج نفر رسد يک گوسفند بايد داد تا آنکه به ده نفر رسد چون به ده نفر رسيد بايد دو گوسفند داد تا آنکه به پونزده نفر رسد پس چون به پونزده نفر رسيد سه گوسفند بايد داد تا آنکه به بيست نفر رسد چون به بيست نفر رسيد بايد چهار گوسفند داد تا آنكه به بيست و پنج نفر رسد چون به بيست و پنج نفر رسيد بايد پنج گوسفند داد و چون به بيست و شش نفر رسد يک نفر شتر مادهاي که پا به سال دو گذارده باشد بايد داد و اگر چنين شتر نداشته باشد يک نفر شتر نري که پا به سال سه گذارده باشد بايد بدهد تا آنکه شترهاي او به سي و شش رسد پس
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 166 *»
چون به سي و شش رسيد يک نفر شتر مادهاي که پا به سال سه گذارده باشد بايد داد تا آنکه به چهل و شش رسد پس چون به چهل و شش رسيد يک نفر شتر مادهاي که پا به چهار سال گذارده باشد و قابل سواري باشد بايد داد تا آنکه به شصت و يک رسد پس چون به شصت و يک رسيد يک نفر شتر مادهاي که پا به پنج گذارده باشد بايد داد تا آنکه به هفتاد و شش نفر رسد پس چون به هفتاد و شش نفر رسد دو نفر شتر مادهاي که پا به سال سه گذارده باشد بايد داد تا آنکه به نود و يک رسد پس چون به نود و يک رسد دو نفر شتر مادهاي که پا به سال چهار گذارده باشد بايد داد تا آنکه به صد و بيست و يک رسد پس چون به صد و بيست و يک نفر رسيد آن وقت بايد حساب کرد هر پنجاه شتر را يک شتر مادهاي که پا به چهار سال گذارده باشد بايد داد و هر چهل شتر را يک مادهاي که پا به سه سال گذارده باشد بايد داد و هرچه شتر زياده شود بعد از اين به همين حساب پنجاه و چهل بايد داد.
مسأله: مالک را بايد مختار کرد در دادن هرچه بخواهد بعد از اينکه بر صفت آنچه بيان شد باشد.
مسأله: هرکس شترش به حد زکوة رسيده باشد و آن جوره شترها که بيان شد نداشته باشد اگر شتري ميدهد که در سن يک سال کمتر است با آن شتر دو گوسفند يا بيست درهم ميدهد و اگر شتري ميدهد که يک سال بزرگتر است ميگيرد از عامل صدقات دو گوسفند يا بيست درهم مگر آنکه کسي که شتر ماده پا به دو سال ندارد و شتر نر پا به سه سال دارد آن را ميدهد و چيز ديگر نميگيرد.
مسأله: شتران کوچک چيزي در آنها نيست تا آنکه يک سال از روز تولد آنها بگذرد.
مسأله: حکم شتر بختي مثل شتر عربي است.
فصل دويم: در زکوة گاو است و در آن چند مسأله است:
مسأله: در کمتر از سي گاو چيزي نيست.
مسأله: چون گاو به سي رسد يک گاو که پا به دو سال گذاشته باشد بايد داد تا آنکه به چهل گاو رسد پس چون به چهل رسد يک ماده گاو که پا به سه سال گذارده باشد
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 167 *»
بايد داد.
مسأله: سي و چهل دو حدند از براي گاو پس گاوها را بر سي و چهل بايد قسمت کرد اگر چيزي زياده نيايد همان زکوة معين را بايد داد و اگر زياده آيد آن زياده بخشيده است مثلا شصت گاو دو سي ميشود پس دو گاو پا به دو سال بايد داد و هشتاد گاو دو چهل ميشود پس دو ماده گاو پا به سه سال بايد داد و اما هفتاد گاو يک سي و يک چهل ميشود پس يک گاو پا به دو سال و ماده گاو پا به سه سال بايد داد و اما اگر هفتاد و پنج باشد پنج آن بخشيده است تا آنکه هشتاد شود مثلاً.
مسأله: حکم گاوميش هم حکم گاو است.
فصل سيوم: در زکوة گوسفند است و در آن چند مسأله است
مسأله: اگر گوسفند کمتر از چهل باشد چيزي بر آن نيست.
مسأله: چون گوسفند به چهل رسد يک گوسفند بايد داد تا آنکه به صد و بيست يک برسد پس چون به صد و بيست و يک رسد دو گوسفند بايد داد تا آنکه به دويست و يک گوسفند رسد پس چون به دويست و يک گوسفند رسد سه گوسفند بايد داد تا آنکه به سيصد و يک گوسفند رسد پس چون به سيصد و يک رسد چهار گوسفند بايد داد تا آنکه به چهارصد گوسفند رسد و زياده در آن وقت براي هر صد گوسفند يک گوسفند بايد داد و آنچه در ميان دو نصاب باشد بخشيده شده است.
مسأله: روايتي شده است که گوسفند پير را به زکوة نگيرند و همچنين گوسفند نري را که به جهت گله نگاه ميدارند و همچنين پير و معيوب را و همه را ميشمرند و بعضي گفتهاند که پير و معيوب و شکسته و لاغر را در زکوة نگيرند و همه را در نصاب ميشمرند.
مسأله: در گوسفندي که براي خوردن نگاه داشتهاند و گوسفند نري که به جهت گله نگاه داشتهاند زکوة نيست و روايتي شده است که همچنين زکوة نيست در آن گوسفندي که بچه را شير ميدهد و گوسفندي که به جهت شير دادن نگاه ميدارند.
مسأله: هر گوسفندي که يک سال در پيش صاحب نمانده باشد زکوة ندارد پس
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 168 *»
چون يک سال بماند زکوة بر آن واجب ميشود.
مسأله: جايز است که مال زکوة را خود نگاه دارد و قيمت آن را جامه يا طعام به اهلش بدهد اگر قيمت, براي ايشان بهتر باشد.
مسأله:موافق آنچه از شرع رسيده در سال آن است که همين که هلال ماه دوازدهم ظاهر شد حکم سال بر مال جاري ميشود و زکوة بايد بدهد.
مسأله: شرط است که گوسفند در بيابان بچرد در يک سال و الا زکوة ندارد.
مسأله: بچه گوسفند چون يک سال بماند از روز تولد زکوة بر او وارد ميآيد.
مسأله: حيوان کارکن و آنکه او را دستي علف دهند زکوة ندارد.
مسأله: مال کسي را با مال کسي ديگر حساب نکند.
مسأله: اگر کسي مالي را بفروشد که در آن زکوة باشد از مشتري زکوة آن را ميگيرد و مشتري از پي بايع برود و مطالبه حق خود کند يا آنکه بايع زکوة را ادا کند.
مسأله: هرگاه کسي شتري يا گاوي يا گوسفندي يا متاعي داشته باشد و سال بر آن بگذرد و آن حيوانات بميرند و آن متاع بسوزد بر او چيزي نيست اگر تفريط در زکوة نکرده.
مطلب دويم: در زکوة پول است و در آن چند مسأله است
مسأله: اگر طلا به بيست مثقال رسد نيم مثقال زکوة آن است پس اگر چهار مثقال زياد بشود ده يک مثقال که چهل يک آن چهار باشد, نيز بايد داد و همچنين من بعد هر چهار که زياد شود چهل يک آن را نيز بايد داد.
مسأله: هرگاه نقره به دويست درهم رسد پنج درهم زکوة آن است پس اگر چهل درهم زياد شود يک درهم در زکوة آن زياد ميشود و همچنين هر چهل درهم که زياد شود يک درهم در زکوة زياد ميشود.
مسأله: شرط است که نصاب کامل يک سال در پيش صاحب بماند و حرکت نکند.
مسأله: شرط است که طلا و نقره سکهدار باشد پس اگر شمش يا زيوري باشد
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 169 *»
زکوة ندارد و زکوة زيور عاريه دادن آن است به هرکس بخواهد.
مسأله: از براي هر يک از طلا و نقره نصاب خود او را بايد ملاحظه کرد و با هم حساب نميشوند و همچنين هرچه مابين دو نصاب باشد حساب نميشود.
مسأله: هرگاه پول مغشوشي باشد و نقره آن به حد نصاب نباشد زکوة ندارد و اگر به حد نصاب باشد و مقدار آن را نداند آن را آب ميکنند و زکوة آن را بيرون ميکنند.
مسأله: مالي که حرکت نميکند هر ساله زکوة آن را ميدهد مگر آنکه آن را شمش کند.
مسأله: اگر کسي مال خودر ا شمش يا زيور سازد به جهت فرار از زکوة يا آب و زميني بخرد يا هبه کند به کسي اگر پيش از يک سال است چيزي بر آن نيست و اگر بعد از سال است زکوة آن لازم است.
مسأله: جايز است که عوض زکوة, طلا, نقره يا جامه يا طعامي بدهد.
مطلب سيوم: در زکوة غلات است و در آن چند مسأله است:
مسأله: واجب است زکوة در چهار غله گندم و جو و خرما و مويز نه چيز ديگر.
مسأله: شرط واجب شدن زکوة آن است که غله به پنج وسق برسد و وسق شصت صاع است وصاع چهار مد است که شش رطل مدني و نه رطل عراقي باشد و رطل مدني صد و نود و پنج درهم است و رطل عراقي صد و سي درهم است پس صاع هزار و صد و هفتاد درهم است و مد دويست و نود و دو درهم و نيم است و معروف ميان اصحاب آن است که درهم, شش دانگ است و دانگي هشت دانه جو متوسط است پس درهمي چهل و هشت دانه جو است و درهم نيم دينار و پنج يک دينار است و دينار يک درهم و سه سبع درهم است پس دينار شصت و چهار جو و چهار سبع جو است.
مسأله: وقت واجب شدن زکوة وقتي است که بر غله اسم گندم و جو و خرما و مويز راست باشد و آنچه از نقل از اهل لغت ظاهر ميشود آن است که خرما وقتي خرماست که خشک بشود و آن سه ديگر ظاهر است.
مسأله:روايت شده است که انگور را در وقت خراصي زکوة ميدهند هرگاه مويز
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 170 *»
آن به حد نصاب برسد.
مسأله: در هر غله نصاب خود آن غله را ملاحظه بايد کرد و جنسي ديگر را با او حساب نبايد کرد و در معرفت نصاب خراصي کفايت ميکند.
مسأله: واجب ميشود زکوة بر کسي که مالک زراعت شده باشد پيش از آنکه اسم غله بر آن راست آيد و در ملک او باشد تا آنکه آن اسم بر آن راست آيد.
مسأله: آنچه از باران يا آب جاري آب خورد, ده يک آن را بايست داد و آنچه با دلو و ريسمان و چرخ و حيوان آب دهند بيست يک بايد داد.
مسأله: اگر زراعتي به هر دو قسم, آب خورد پس اگر هر دو قسم مساوي باشد نصب آن زراعت را ده يک و نصف آن را بيست يک بايد بدهند و اگر يک مرتبه يا دو مرتبه از آسمان آب خورد و باقي را به چرخ بيست يک بايد داد.
مسأله: خرج زراعت واجرت عمله و سرکاران و غيره را بايد اول جدا کرد آنچه باقي بماند اگر به حد نصاب رسد زکوة آن را بايد داد و الا فلا.
مسأله: بايد زا زراعت خراج سلطان و مقاسمه را بيرون کرد بعد اگر چيزي بماند و به حد نصاب رسد آن وقت زکوة آن را بايد داد و اين در زمينهاي خالصه است و زمينهاي خراجدار است نه ساير املاک.
مسأله: ماليه که پادشاهان از مالکان املاک ميگيرند اگر از عين زرع ببرند زکوة آنچه ايشان بردهاند بر مالک نيست و اگر بعد از برداشتن زراعت از مالک چيزي از بابت همان زراعت گيرند نه از عين زراعت گيرند آن هم ظاهراً چنين است و اگرنه از بابت زرع گيرند ظلمي است که کردهاند و زکوة زرع ساقط نميشود.
مسأله: مزارعين و مساقين در سهم خود زکوة ميدهند و مالک در سهم خود.
مسأله: جايز نيست دادن غله بد به عوض غله خوب.
مسأله: جايز است که قيمت زکوة را جامه و طعام گرفته به اهلش برسانند.
مسأله: اگر انسان زکوة غلات خود را داد ديگر بر او چيزي نيست مگر آنکه غلات او از خرج سال او زياد آيد اگر چنين باشد خمس آن را بايد بدهند.
مسأله: اگر بستاني غله او خورده شود و به اندوختن نرسد زکوة ندارد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 171 *»
مسأله: از براي محافظت کننده نخلان يک خوشه و دو خوشه را خراصي نميکنند به جهت اجرت او.
مسأله: اگر زکوة غلات خود را داد ديگر بر او چيزي نيست اگرچه هزار سال بر او بماند مگر آنکه غلات را نقد کند و بر نقد يک سال بگذرد آنگاه زکوة آن را بايد بدهند.
مسأله: مستحب است صدقه دادن به فقيري که بيايد در روز درو و بريدن قبضه قبضه و مشت مشت و اين غير از زکوة است.
مسأله: مکروه است بريدن و درو کردن و تخم پاشيدن در شب چرا که فقرا نميآيند.
مسأله: مکروه است رد سائل در هنگام بريدن مگر آنکه سه فقير را چيز داده باشد آنگاه جايز است.
مسأله: اسراف است در هنگام بريدن و درو که با دو دست تصدق دهد.
مسأله: جايز است از براي راهگذران که ميوه بخورند ولکن خرابي نکنند و نبرند و مستحب است براي صاحب باغ که ديوارها را سوراخ کند که راهگذران داخل شوند و بخورند.
خاتمه: در آن چند مسأله است:
مسأله: نيست زکوتي در مال التجارهاي که در حرکت است و مشهور ميان علماء استحباب زکوة آن مال است.
مسأله: مستحب است زکوة در ماديان اگر در صحرا بچرد و از اسبهاي غير عربي اسبي يک دينار و از عربي دو دينار ميدهد.
مسأله: شرط است در اين زکوة که يک سال بر آن بگذرد و در بيابان چرا کند و ماده باشد.
مسأله: زکوة زيور عاريه دادن آن است به غير.
مسأله: مالي که سالها غايب باشد چون برگردد زکوة يک سال ميدهد و مستحب است نه واجب.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 172 *»
مسأله: در خضر و سبزيها و آنچه همان روز فاسد ميشود زکوتي نيست مگر آنکه آن را بفروشد و بر قيمتش يک سال بگذرد.
مسأله: روايت شده است که هرچه به کيل درآيد زکوة دارد وبعضي از اصحاب هم به آن عمل کردهاند.
مسأله: در جواهر و اشباه آن زکوة نيست و همچنين در شمس نقره زکوة نيست.
مسأله: روايت شده است که زکوة در مال التجاره ثابت ميشود به شرط آنکه به قدر رأس المال يا زياده در تمام عرض سال از آن بخرند پس اگر کمتر بخرند زکوة در آن نيست مگر آنکه آن را بفروشد و بر قيمتش سال بگذرد و اگر سالها بگذرد که کمتر از رأس المال بخرند زکوة يک سال آن را ميدهد و اصحاب, اين حديث را حمل بر استحباب کردهاند و به تقيه بيشتر شباهت دارد.
مسأله: جايز نيست تجارت به مالي که صاحبش زکوة آن را نداده باشد و اگر بگويد دادهام کفايت ميکند.
مسأله: در غلام و کنيز زکوتي نيست مگر آنکه يک سال بر آن بگذرد پس يک صاع خرما ميدهد و اگر آن را بفروشد بر قيمت آن چيزي نيست مگر آنکه يک سال بر آن بگذرد.
مسأله: آنچه پادشاه بگيرد از بابت زکوة و خمس آن در نزد خدا محسوب است.
باب سيوم: در مصرفهاي زکوة است و در آن چند مسأله است:
مسأله: از جمله مصارف: فقراء و مساکينند و فقير آن کسي است که سؤال نميکند و مسکين آن کسي است که بدحالتر باشد و سؤال ميکند و آنها که ناخوشيهاي مزمن دارند وشرط است در آنها که غني نباشند.
مسأله: غني آن کسي است که زکوة بر آن واجب است ولکن اگر عيالبار باشد و مال او کفايت نکند عيالش را, زکوة ميگيرد از جهت فقري که به واسطه ايشان دارد و روايت شده است که زکوة مال خودر ا از بابت توسعه قدري به عيال خود ميدهد و قدري به غير.
مسأله: هرگاه شخص, فقير باشد جايز است که آنقدر از زکوة به آن بدهند که غني
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 173 *»
شود.
مسأله: هرکس ادعاي فقر کند از او ميپذيرند و حاجت به قسم نيست.
مسأله: خانه و کنيز و حيوان سواري و خادم از اسباب غني نيست و اگر کسي اسباب جنگ داشته باشد آن را ميفروشد و خرج عيال ميکند.
مسأله: هرکس زکوة به نااهل دهد از روي ناداني پس بداند که به نااهل داده ضامن است وبايد زکوة را از سر بدهد و ميتواند از آن شخص پس بگيرد.
مسأله: هرکس پيش از تمام شدن سال زکوة مال را بدهد و در آن سال آن کس که گرفته غني شود يا مرتد شود بايد زکوة را اعاده کند.
مسأله: اگر فقير حيا کند از قبول کردن زکوة ميشود که زکوة را به آن بدهد و نگويد زکوة است.
مسأله: از جمله مصارف زکوة آنهايند که از پي جمع کردن زکوة ميروند امام به آنها هر طور که صلاح داند ميدهد.
مسأله: بنيهاشم را از پي جمع کردن زکوة نفرستند.
مسأله: از جمله مصارف زکوة کساني هستند که اقرار به توحيد خدا کردهاند و اقرار به رسول صلي الله عليه و آله هم ظاهراً کردهاند و هنوز در باطن دل خود نشناختهاند و برشکند امام به آنها زکوة ميدهد تا بر ايمان ثابت شوند.
مسأله: امروزه زکوة به غير شيعه نميدهند.
مسأله: از جمله مصارف زکوة کسانيند که کفاره بر گردن ايشان مانده در قتل خطايا در ظهار يا در قسم يا در قتل صيد حرم وندارند چيزي که کفاره بدهند و مؤمن هم باشند و بنده مکاتبي که از مال المکاتبه خود عاجز مانده.
مسأله: جايز است خريدن غلام شيعهاي که آقاي آن, آن را اذيت ميکند از مال زکوة و آزاد کردن.
مسأله: از جمله مصارف زکوة کسانيند که قرض دارند و آن قرض را در طاعت خدا صرف کردهاند و اسراف و فساد ننمودهاند.
مسأله: اگر از فقيري طلب داشته باشي و بر تو زکوتي باشد ميشود آن زکوة را
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 174 *»
به ازاء طلب خود برداري به شرط آنکه آن فقير به قدر طلب تو متاعي يا اسبابي يا خانه داشته باشد يا کسبي کند.
مسأله: ممکن است قضاي دين ميت کردن از مال زکوة خواه ميت اجنبي باشد يا واجب النفقه.
مسأله: از جمله مصارف راه خداست و آن وجوه بر است و قربتهاي به خدا اگر توسل به آنها به غير از زکوة ممکن نباشد.
مسأله: از جمله مصارف ابن سبيل است و آن کسي است که در سفر است در طاعت خدا پس مال ايشان را دزد ميبرد و در غربت بيچيز ميشود پس بر امام است که او را از مال زکوة به وطنش برگرداند.
باب چهارم: در احکام است و در آن چند مسأله است:
مسأله: شرط است که آن کسي که از زکوة به آن ميدهند ناصب نباشد.
مسأله: واجب است که از اهل ولايت و تشيع و معروف به آن باشد.
مسأله: جايز است زکوة دادن به اطفال مؤمنين بعد از موت پدرشان تا آنکه به حد بلوغ برسند.
مسأله: جايز نيست دادن زکوة به واجب النفقه خود از سهم فقراء و مساکين و واجب النفقه پدر و مادر است اگرچه بالا باشند و اولاد است اگرچه پايين باشند و زن و غلام و کنيز است.
مسأله: جايز است دادن زکوة به کسي که پدر او يا عموي او يا برادر او خرج او را ميدهند از جهت توسعه هرگاه آنها او را به قدر وسعت نميدهند.
مسأله: ظاهر آن است که جايز است دادن زکوة به واجب النفقه از سهم غارمين و راه خدا و رقاب و عاملين زکوة و غير اينها هرگاه از اهل آن باشند واحتياط واضح است.
مسأله: جايز است دادن زکوة به واجب النفقه به جهت توسعه از سهم راه خدا.
مسأله: واجب است که گيرنده زکوة هاشمي نباشد.
مسأله: جايز است صدقههاي مستحبي به هاشميين.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 175 *»
مسأله: جايز است دادن هاشميين از صدقه واجبه هرگاه مضطر به آن شوند از بابت اکل ميته.
مسأله: حلال است صدقه بعضي هاشميين بر بعضي.
مسأله: کسي که مادرش هاشمي است و پدرش نيست حلال است بر او صدقه و جايز نيست بر او خمس.
مسأله: حلال است صدقه از براي آزاد کردگان بنيهاشم.
مسأله: در زمان غيبت امام عليه السلام خود مالک, زکوة را تقسيم ميکند به اهلش يا وکيل او خواه فقيه باشد يا نباشد و درعصر ظهور, حکم, حکم امام است.
مسأله: واجب نيست که زکوة بر جميع سهام قسمت شود.
مسأله: مستحب است که بعضي را بر بعضي تفضيل دهد مثلاً کسي را که سؤال نميکند يا عاقلتر است يا تدين او بيشتر است يا فقيهتر است يا قرابتي دارد بر غير تفضيل ميدهد.
مسأله: مستحب است که حيوانات را از مال زکوة به اصحاب تجمل دهند و باقي را به سايرين.
مسأله: واجب است ادا کردن زکوة چون سال تمام شود و وارد شده است جواز تقديم و تأخير يعني پيش دهد در اول سال يا کمتر از سال و عقب دهد پنج ماه و احوط آن است که اگر پيش دهد به نيت قرض دهد.
مسأله: باکي نيست که زکوة را به شهري ديگر فرستد ولکن اگر در شهر خودش مستحق بود و نداد و فرستاد و تلف شد ضامن است.
مسأله: مستحب است بيرون کردن زکوة چون سال تمام شود و اگرچه نيابد از براي آن مستحقي و اگر بيرون کرد به نيت کسي يا فرستاد پيش او يا نيت کسي کرد و تلف شد بريء الذمه است.
مسأله: اگر به مالي که زکوة در آن هست تجارت کرد هرچه نفع کند بقدر الحصه بايد نفع زکوة را بدهد و اگر ضرر کرد بايد غرامت آن را بکشد.
مسأله: اگر مال زکوة را جدا کرد و با آن تجارت کرد ضامن آن مال است اگر تلف
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 176 *»
شد چيزي از آن و اگر نفع کرد مال زکوة است.
مسأله: هرکس بر ذمه او زکوة باشد و بميرد قبل از تقسيم ارث بايد زکوتي که بر ذمه اوست بيرون کند.
مسأله: سزاوار نيست که کمتر از پنج درهم به يک نفر فقير دهند.
مسأله: جايز است از براي کسي که به او مالي دادهاند که به فقرا دهد اينکه براي خود و عيال خود مثل يکي از آنها بردارد اگر در سخن صاحب زکوة قرينه نباشد که بخصوصه به غير دهد و اگر قرينه باشد خود برندارد بياذن او.
مسأله: کسي که زکوة مال خود را به نااهل دهد واجب است که اعاده کند و روايتي شده است که اگر کوشش کرده و چنان دانسته که اهل است و داده است بريء الذمه است و اگر کوتاهي در کوشش کرده بريءالذمه نيست.
مسأله: کسي که مالي دارد و به آن تجارت ميکند و نفع او کفايت خرج سال آن را نميکند جايز است که زکوة بگيرد.
مسأله: روايت شده است که کسي که نفع آن کفايت عيالش را نميکند زکوة ميگيرد از براي باقي عيالش و خود از آن نميخورد.
مسأله: هر عملي که انسان کرده در حال ناصبي بودن و گمراه بودن پس شيعه شده اجر آن عمل را به آن ميدهند مگر زکوة که بايد اعاده کند زيرا که حق الناس است.
مسأله: اگر شيعه در بلدي نباشد زکوة را ميفرستد به سوي ايشان در بلدي ديگر و اگر کسي را نيابد که براي ايشان ببرد در اينجا دو روايت است روايتي آن است که ميدهد به کسي که نصاب نباشد و روايتي ديگر آن است که چهار سال انتظار ميکشد اگر ممکن شد رساندن فبها و الا ميبندد آن را در چيزي و مياندازد در دريا.
مسأله: اهل زکوة مستضعفين شيعهاند و اما آنها که معرفتشان به اولياء آلمحمد عليهم السلام و اعداء ايشان نيکو است و مواليند از براي اولياء ايشان و تبري کنندهاند از اعداء ايشان و بصيرت ايشان قويست آن برادريست ديني که از برادر پدري و مادري نزديکتر است و از آل محمد است عليهم السلام و همه
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 177 *»
مانند يک جسدند و زکوة براي ايشان شايسته نيست بلکه ايشان سزاوار برند و اينکه منزه کنند ايشان را از چرکهاي اموال.
مسأله: هرکس بميرد و بر او زکوتي باشد و ترکهاي که اگر زکوة را بيرون کند ورثه بيچيز شوند زکوة را بيرون ميکنند و بر سر ورثه قسمت ميکنند و چيزي از آن را به غير ميدهند روايتي شده است که همه زکوة رابه قرابت خود مده و لکن بعضي را به ايشان بده و بعضي را در ميان ساير مسلمين قسمت نما و روايتي شده است که همه را به اهلبيت خود ميتواند داد و روايتي شده است که قرابت افضل است.
مسأله: به مؤمن ميتوان داد سه هزار و ده هزار مثلاً و به فاجر به اندازه ميدهد.
مسأله: کسي که زکوتي را ببرد که به مستحقي بدهد جايز است اينکه عدول کند از او و به غير دهد مادامي که تسليم نکرده باشد.
مسأله: کسي که به او زکوتي دهند که به اهلش برساند مستحب است که قبول کند و ثواب از براي او هست.
مسأله: ميتوان زکوة را به پسر غلام داد اگر آن پسر آزاد باشد.
مسأله: کسي که مال به قدر کفايت خود داشته باشد و بر او ديني باشد آن مال را به عوض قرض خود ميدهد و صدقه قبول ميکند.
مسأله: جايز است به قرض مؤمن دادن پيش از رسيدن وقت زکوة و چون وقت زکوة رسد آن را به جاي زکوة حساب کند.
مسأله: هرچه را که خدا واجب کرده است علانيه کردن بهتر است و هرچه را که مستحب کرده است پنهان کردن بهتر است پس اگر کسي زکوة مال خود را بر دوش خود گرفته ببرد علانيه قسمت کند نيکوست.
مسأله: صدقه بايد با نيت صدقه باشد.
مسأله: کسي که زکوة نگيرد و حال آنکه واجب شده است براي او مثل کسي است که زکوة ندهد و بر او واجب شده.
مقصد دويم: در زکوة فطر است و در آن چهار فصل است:
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 178 *»
فصل اول: در کسي که فطره بر آن واجب است
و در آن چند مسأله است:
مسأله: زکوة بر يتيم نيست.
مسأله: فطره مکاتب بر خود اوست اگر عيال مولاي خود نباشد.
مسأله: کسي که زکوة براي او حلال است فطره بر او واجب نيست.
مسأله: مستحب است براي فقير که فطره خود را به عيال خود دهد و آنها دست به دست بگردانند.
مسأله: بر هر مکلفي واجب است که فطره را بيرون کند از جهت هرکس که عيال اوست در ماه رمضان اگرچه غايب باشند از او و ميتواند که به ايشان امر کند که ايشان فطره را از جهت او بيرون کنند اگرچه خود غايب از ايشان باشد.
مسأله: اگر کسي اسلام آورد در ماه رمضان فطره بر او واجب است و اگر اسلام آورد بعد از بيرون رفتن ماه چيزي بر آن نيست.
مسأله: واجب است بر آقا که زکوة از بنده دهد اگر صاحب يک سر درست باشد اگرچه از دو غلام باشد.
فصل دويم: در بيان جنس فطره است و در آن چند مسأله است:
مسأله: واجب است بيرون کردن فطره از جنس قوت غالب در شهر.
مسأله: خرما در فطره دادن افضل است.
مسأله: جايز است که قيمت آن را نقره دهد.
مسأله: مقدار فطره يک صاع است که هزار و صد و هفتاد درهم باشد.
فصل سيوم: در وقت وجوب فطره است و در آن چند مسأله است:
مسأله: واجب است فطره به دريافتن جزء آخر از ماه رمضان.
مسأله: آخر وقت بيرون کردن فطره نماز عيد است اگر فطره را نداد تا نماز داخل شد آن ديگر صدقه است.
مسأله: مرخص است در بيرون کردن فطره از اول ماه رمضان تا آخر آن.
مسأله: کسي که زکوة را جدا کرد پيش از نماز تا آنکه اهلش را بيابد ضرر ندارد اگر بماند تا بعد از نماز.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 179 *»
مسأله: اگر قبل از نماز بيرون کرد فطره را بريء الذمه است و الا ضامن است تا آنکه به صاحبانش برساند.
فصل چهارم: در مصرف زکوة فطره است و در آن چند مسأله است:
مسأله: مصرف فطره فقير شيعه است.
مسأله: جايز نيست به يک فقير کمتر از يک سر بدهند و اگر فطره زياد باشد به چند نفر بدهند بهتر است.
مسأله: فطره مخصوص شيعيان است اگر ايشان را نيابد به ضعفاء دهد و به غير ايشان ندهد.
مسأله: جايز است در زمان غيبت که مالک خود تقسيم زکوة کند به اهلش و در زمان حضور حکم حکم امام است.
خاتمه: در صدقه است و در آن دو فصل است:
فصل اول: در اوقات صدقه است و در آن چند مسأله است:
مسأله: مستحب است که صدقه را صبح بسيار زود دهد.
مسأله: مستحب است که روز و شب را به صدقه بگشايد.
مسأله: مستحب است صدقه دادن در شب.
مسأله: مستحب است صدقه دادن در روز جمعه و عرفه و ماه رمضان.
مسأله: مستحب است انفاق در هر روز اگرچه به کمي باشد.
مسأله: مکروه است رد کردن مرد سائل در شب.
فصل دويم: در احکام انفاق است و در آن چند مسأله است:
مسأله: مستحب مؤکد است صدقه دادن در حال غني و فقر اگرچه صاحب قرض باشد.
مسأله: مستحب است که انسان عيال خود قرار دهد اهلبيتي از مسلمانان را که سير کند گرسنه ايشان را و بپوشاند عورت ايشان را و نگذارد که محتاج مردم شود.
مسأله: مستحب است معالجه کردن مريضان به تصدق.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 180 *»
مسأله: مستحب است صدقه دادن از جهت طفل و امر کردن طفل که تصدق را به دست خود دهد اگرچه کم دهد.
مسأله: مستحب است که انسان تصدق به دست خود دهد بخصوص اگر مريض باشد.
مسأله: مستحب است بسيار دادن صدقه آنقدر که مردم بگويند اسراف ميکند و اسراف نيست.
مسأله: مستحب است صدقه دادن اگرچه به يک خرما باشد و اگرچه بايد قرض کند وتصدق دهد و هر نيکي صدقه است خواه به فقير باشد يا به غني.
مسأله: مستحب است تصدق کردن در پنهاني.
مسأله: مستحب است تصدق دادن در حال صحت و آن بهتر است از تصدق دادن در حال مرض.
مسأله: مستحب است خنک کردن جگر گرم اگرچه حيواني باشد يا نصراني باشد در وقت ضرورت و شدت.
مسأله: مستحب است صدقه دادن بر رحم حتي آنکه وارد شده است که اگر رحم انسان محتاج باشد صدقه او به غير, صدقه نيست.
مسأله: جايز نيست صدقه دادن به کسي که دشمن باشد از براي چيزي از حق يا بخواند مردم را به چيزي از باطل و جايز است صدقه دادن بر مجهول الحال و کسي که در دلت براي آن رحم ميافتد.
مسأله: مستحب است عطا کردن به سائل اگرچه در پشت اسب باشد.
مسأله: مکروه است قطع کردن سخن سائل و اگر نه اين بود که گدايان دروغ ميگفتند هرآينه رستگار نبود هرکس که رد ايشان ميکرد.
مسأله: اگر در روزي سه نفر مسکين را عطا کرد جايز است رد کردن بعد از آن و هرکس سه نفر را داد حق آن روز را داده است.
مسأله: جايز نيست بازگشت در صدقه و اگر کسي مالي را برداشت که به سائل دهد و ديد که سائل رفته آنرا به مال خود برنگرداند به سائلي ديگر دهد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 181 *»
مسأله: روايت شده است در صدقه پسر که به حد تکليف نرسيده است که باکي نيست اگر در محل خود بدهد.
مسأله: چون به سائل چيزي دادي از او بخواه که دعا کند براي تو چرا که دعاي آنها درباره تومستجاب است و درباره خودشان مستجاب نيست به جهت آنکه دروغ ميگويد.
مسأله: اگر نيکي به هفتاد دست بگردد همه ثواب ميبرند و از ثواب صاحب نيکي کم نميشود و روايت شده است که اگر به چهل هزار دست هم بگردد همه ثواب ميبرند.
مسأله: سزاوار است مواسات کردن با برادر مؤمن يعني نصفه کردن مال, ميان خود و ميان مؤمن بلکه ترجيح دادن او واز نصف زياده دادن به او اگرچه در حال تنگي باشد, شخصي به حضرت باقر عليه السلام عرض کرد که شيعه در ولايت ما بسيار است فرمودند آيا غني ايشان دستگيري فقير ايشان ميکند و نيکوکار ايشان از بدکار ايشان درميگذرد و مواسات با هم ميكنند عرض کرد نه فرمودند اينها شيعه نيستند شيعه کسي است که چنين کند و فرمود آيا يکي از شما ميآيد نزد برادر خود و داخل کند دست خود را در کيسه او و هرچه ميخواهد بردارد و او آن را نراند عرض کردند که همچنين چيزي سراغ نداريم در ميان خودمان فرمودند پس چيزي نيستند عرض کردند پس هلاک ميشوند فرمودند که هنوز عقلشان تمام نشده است.
مسأله: سزاوار است که ابتدا کند به عيال خود پس کسي که نزديکتر است پس کسي که بعد از آن نزديکتر است.
مسأله: مستحب است بوسيدن دستي که به آن دست تصدق کند و پس گرفتن صدقه از سائل و بوييدن آن و بوسيدن آن وپس دادن آن به سائل و بوسيدن دست سائل.
مسأله: جايز نيست منت گذاردن بعد از صدقه و نيکي.
مسأله: جايز نيست ملامت کردن کسي را که چيز ميدهد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 182 *»
مسأله: مستحب است ابتداء کردن به صدقه پيش از سؤال و بسيار دادن صدقه.
مسأله: مستحب است پنهان شدن از سائل در حال صدقه تا ذليل نشود.
مسأله: بهترين صدقهها صدقه غني است و دست بالا بهتر است از دست پايين و خدا کسي را ملامت بر کفاف نميكند و بهترين صدقهها صدقهايست که از زيادتي مال باشد.
مسأله: کسي که چيزي ندارد که تصدق کند از جاه و منزلت خود تصدق کند.
مسأله: مستحب است صدقه دادن به بهترين مال و جايز نيست صدقه دادن به مال حرام.
مسأله: مستحب است خورانيدن طعام به مردم و صدقه دادن به آن چيزي که آن را دوستتر ميدارد.
مسأله: بهترين صدقهها خنک کردن جگر گرم است و دادن آب به انسان يا به حيوان.
مسأله: روايت شده است که هرکس نتواند پيشکشي براي ما بياورد پيشکشي برد براي صالحين دوستان ما, ثواب پيشکشي ما از براي او نوشته ميشد و کسي که نتواند به زيارت ما بيايد برود به زيارت صالحين دوستان ما, ثواب زيارت ما از براي او نوشته ميشود.
مطلب دويم(کذا): در فقراء است و در آن چند مسأله است:
مسأله: مستحب است استغناء کردن از مردم و ترک طلب حاجت از ايشان و مأيوس بودن از آنچه در دست ايشان است.
مسأله: هرکس حاجت خود را به مؤمن بگويد به خدا گفته است و هرکس به کافر بگويد شکوه خدا را کرده است.
مسأله: حلال نيست سؤال کردن مگر در سه جا اول خوني که اتفاق افتاده باشد و از ديه آن عاجز باشد يا قرض شديدي که به گردن آن بماند و چاره نداشته باشد يا فقر شديدي.
مسأله: حاجتها امانت خداست در سينههاي بندگان هرکس آن را پنهان کند براي آن عبادت نوشته شود و بپرهيز از آنکه خبر دهي مردم را به کل احوال خود که
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 183 *»
خار بشوي بر ايشان.
مسأله: مکروه است سؤال کردن در مجالس و آن سبب بخيل شدن مردم ميشود.
مسأله: مکروه است سؤال کردن با حاجت.
مسأله: حرام است سؤال کردن بيحاجت.
تمام شد کتاب زکوة به املاي مصنفش کريم بن ابراهيم در شب سهشنبه
چهاردهم ماه شعبان از سنه 1266.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 184 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
کتاب خمس و انفال
از کتاب هداية العوام ترجمه کتاب جامع از مصنفاتت کريم بن ابرهيم
و آن مشتمل است بر چهار فصل:
فصل اول: در چيزهايي است که خمس در آن واجب است و بعضي مسائل مناسبه و در آن چند مسأله است:
مسأله: خمس واجبي است از واجبات اسلام و کافر ميشود هرکس انکار کند آن را.
مسأله: خمس کرامتي است که خداوند به اولاد عبدالمطلب فرموده منزه کرده است خداوند ايشان را از چرک مالهاي مسلمانان که زکوة باشد و ايشان را به اين واسطه ممتاز فرموده است از ساير مسلمانان.
مسأله: واجب است خمس در غنايمي که از مواضع جنگ ميآورند و مسلمانان جنگ کرده باشند به اذن امام با کافران که شهادتين بگويند و مسلمان شوند و اگر بياذن امام باشد همه آن غنايم مال امام است.
مسأله: واجب است خمس در معدنهاي فلزات و نمک و گوگرد و نفط و سنگها و امثال اينها.
مسأله: واجب است خمس در گنج هرجا که بيابد و روايتي شده است که اگر در خانههاي مکه يابد به اهل آن خانه خبر کند اگر گفتند مال ماست به آنها ميدهد و الا تصدق ميکند همه آن را و اگر در غير خانههاي مکه يابد اگر اهلي دارد و گفتند از ماست به آنها ميدهد و الا خمس آن را ادا ميكند.
مسأله: واجب است خمس در آنچه از دريا بيرون آورد خواه به آب فرود رود و خواه از روي آب گيرد.
مسأله: واجب است خمس در آن مالي که زياد آيد از خرج خودش و خرج عيالش و مزرعهاش و خراج سلطان خواه آن مال از نفع تجارت باشد يا زراعت يا صنعتها
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 185 *»
يا هديها و جايزهها يا متاعها يا ميراثها يا آنکه از صحراها جمع کرده باشد و هرچه بدان ماند از فايدهها خواه کم و خواه زياد حتي آنکه اگر در شکم حيوان مالي يافته باشد و به صاحب اولش گفته باشد و او گفته باشد از من نيست يا در شکم ماهي چيزي يافته باشد که خمس آنها را بعد از مؤنه بايد بدهد.
مسأله: واجب است خمس در مال دشمنان اهلبيت عليهم السلام اگر به دست مؤمن آيد.
مسأله: واجب است خمس در آن مالي که از روي جهالت چشم از حلال و حرامش پوشيده و ميان آنها تمييز نميدهد و صاحبش را هم نميداند.
مسأله: زميني که ذمي ميخرد از مسلمان خمس آن را از او ميگيرند.
فصل دويم: در احکام است و در آن چند مسأله است:
مسأله: اگر کسي اجير شد به مالي که براي کسي حج کند و حج کرد و از آن مال قدري زياد آورد آن, خمس ندارد.
مسأله: اگر صاحب خمس هديه به کسي دهد آن هديه, ديگر خمس ندارد.
مسأله: در معدن و گنج و غوص در دريا خمس ميأهد بعداز وضع خرج آنها ودر صنعتها و تحصيل کردنها و منافع تجارات و زراعات خمس ميدهد بعد از خرج خودش و عيالش و خرج مزرعهاش و خراج سلطان.
مسأله: زکوة در گنجي که يافته نيست هرچه باشد.
مسأله: آنچه سلطان به اسم خمس بگيرد از بابت خمس او حساب ميشود.
مسأله: حلال نيست که با مال خمسدار چيزي بخرد مادام که خمس آن را نداده باشد.
مسأله: خمس در همه مال يک مرتبه است.
فصل سيوم: در مصرف خمس است و در آن چند مسأله است:
مسأله: همه خمس مال خداست بعد از آن مال پيغمبر است صلي الله عليه و آله بعد از آن از ائمه عليهم السلام به هر مصرف که ميخواهند ميرسانند.
مسأله: در حکم ظاهر از براي آن شش سهم قرار دادهاند سه سهم آن در ظاهر,
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 186 *»
مخصوص امام است و سه سهم ديگر براي ساير بنيهاشم که فقير باشند.
مسأله: آن سه سهم که مال بنيهاشم است ثلثي مال يتيمان است و ثلثي مال مسکينان و ثلثي مال غريبان هرگاه فقير باشند در محل غربت.
مسأله: بايد به هر يک از سه طايفه سهمي داد و همه را به يک طايفه ندهد.
مسأله: بنيهاشم آنانند که منسوب به هاشم باشند خواه از پدر و مادر و خواه از مادر و اصحاب خمس آنانند که از پدر منسوب باشند پس خمس براي ايشان جايز است و زکوة حرام است.
مسأله: امام خمس را ميان سهام قسمت ميکند به طوري که خدا فرموده و به هر يک آنقدر ميدهد که در آن سال غني شود پس اگر چيزي زياد آمد از بنيهاشم مال امام است و اگر کم آمد از مال خود ميدهد تا همه را غني کند.
مسأله: امام مختار است اگر بخواهد تقسيم کند مال را به همه ميكند و اگر بخواهد همه را به يک نفر هم بدهد ميدهد.
مسأله: واجب است که آن خمس گيرنده مؤمن باشد و به غير مؤمن حرام است.
مسأله: همه اقسام خمس را به سهام قسمت ميکنند چنانکه دانستي مگر مالي که از حرام و حلال فراهم آمده که آن خمسش رد مظلمه است و از بابت خمس بنيهاشم نيست پس اگر تصدق به بنيهاشم کند از بابت رد مظالم ضرر ندارد و خمس زمين ذمي را از اخبار نفهميديم که به چه مصرف بايد رساند پس اگر به فقراي شيعه دهد ضرر ندارد و احتياط آن است که به بنيهاشم ندهد.
مسأله: ثابت نشده است که خمس را ميتوان به کسي داد که از اولاد مطلب باشد.
فصل چهارم: در انفال است و در آن چند مسأله است:
مسأله: جميع زمين از امام است عليه السلام و هيچکس شريک او نيست در آن.
مسأله: هيچ از زمين براي کسي حلال نيست که در آن تصرف کند مگر به طوري که امام عليه السلام رخصت داده است.
مسأله: حرام است براي دشمنان آلمحمد عليهم السلام تصرف در زمين و انتفاع از آن و أکل و شرب و تمتع و راه رفتن بر آن و هرگونه تصرفي که باشد.
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 187 *»
مسأله: جايز است براي شيعه تصرف در زمين به طوري که رخصت دادهاند.
مسأله: اگر زميني در دست شيعه باشد بعد دستش از آن منقطع شود هر قسم که باشد آن زمين باز به امام برميگردد و غيري ميتواند که به اذن امام در آن تصرف کند.
مسأله: اگر شيعه از تصرف کفار مالي بيرون آورد بدون اذن امام آن مال مال امام است والا اگر به اذن بوده خمس آن را امام راضي شده که بردارد.
مسأله: زميني را که به جنگ نگرفته باشند و به دست والي آيد خواه اهلش متفرق شده باشند يا به دست خود داده باشند يا مصالحه کرده باشند آن مال امام است به حکم ظاهر.
مسأله: زمينهاي موات خواه اهلي داشته و تمام شدهاند يا نداشته يا صاحبي داشته که آن را احياء کرده بعد ترک کرده و رفته به حکم ظاهر, مال امام است.
مسأله: سر کوهها و رودخانهها و نيزارها به حکم ظاهر, مال امام است.
مسأله: آنچه پادشاهان کافر براي خود انتخاب کردهاند و آنچه به مردم تيول ميدهند مال امام عليه السلام است به حکم ظاهر بلکه پادشاهان اسلام هم چنينند ولي هر چه غصبي باشد به صاحبش رد ميشود.
مسأله: هرچه از غنيمت امام عليه السلام پيش از قسمت انتخاب کند براي خود مال اوست.
مسأله: غنيمت قشوني که بياذن او دعوا کردهاند هم از امام عليه السلام است به حکم ظاهر.
مسأله: ميراث آن کس که مرده و وارث ندارد مال امام عليه السلام است.
مسأله: معدنها هم از امام عليه السلام است ومرخص کردهاند که شيعه کار کند و خمس آن را بدهد و همچنين هرچه در دست مردم است از فوايد.
مسأله: نهر سيحان و جيحان و نهر بلخ و نهر خشوع که در ماوراءالنهر است و نهر مهران هند و نيل مصر و دجله و فرات از امام است به حکم ظاهر.
مسأله: درياي محيط بلکه کل درياها از امام است به حکم ظاهر و الا در حکم باطن
«* مكارم الابرار فارسي جلد 10 صفحه 188 *»
جميع دنيا مال امام است.
مسأله: آنچه مال امام باشد و به تصرف کسي نباشد براي شيعيان ايشان حلال است و مباح کردهاند براي شيعه و منت, ايشان راست و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين. تمام شد بر دست مصنفش کريم بن ابرهيم در غره ذيقعده 1271