«* مکارم الابرار فارسي جلد 8 صفحه 1 *»
«هدايـة الصّبيـان»
از تصنيفات:
عالم ربّانى و حكيم صمدانى
مرحوم آقاى حاج محمّد كريم كرمانى
اعلى اللّه مقامه
«* مکارم الابرار فارسي جلد 8 صفحه 2 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد للّه و سلام على عباده الذين اصطفى
و بعــد چنين گويد بنده اثيم كريم بن ابراهيم كه اين كلماتى است بر سبيل اختصار كه به رشته تحرير در آوردم
به جهت تمرين و تعليم اطفال بلّغهم اللّه منتهى الآمال در اصول عقايد حقه و حقايق معارفى كه مبناى فرقه
ناجيه بر آن است تا الواح صدور ايشان به رسوم عقايد حقه مرتسم شود و آن را مشحون ساختم به بعضى ادله
واضحه تا اينكه اهل تميز ايشان فىالجمله بهرهاى هم از آن ببرند و به تقليد صرف آنها را نپذيرند و آن را مسمّى
ساختم به «هداية الصبيان» و آن مشتمل است بر مقدمه و چهار فصل:
مقدمــه
در بيان امورى چند است كه قبل از ذكر عقايد بيان آنها لازم آمد. بدانيد اى فرزندان پسنديده و اى نور
ديدگان برگزيده كه وجود شما در اين عالم عبث نيست و معلوم است كه شما در اين عالم نبودهايد و خود شما
خود را از شكم مادران بيرون نياوردهايد و خود شما خود را نساختهايد پس آن كسى كه شما را ساخته و از
شكم مادر بيرون آورده از براى مطلبى ساخته و از براى مطلبى بيرون آورده و از براى محض لهو و لعب و
خوردن و آشاميدن شما را به اين عالم نياوردهاند پس سعى كنيد تا بفهميد كه از براى چه شما را در اين عالم
آوردهاند و كجا مىبرند و با شما چه خواهند كرد. پس نصيحت مىكنم شما را مانند پدر مهربان و از من
بپذيريد و تا طفليد و آيينه قلب شما صافى است و به زنگ حرص و طلب دنيا آلوده نشده است كسب معرفت
كنيد و دانا و بينا شويد كه چه كس شما را ساخته و از شكم مادر بيرون آورده و شما را روزى مىدهد و عمر
مىدهد
«* مکارم الابرار فارسي جلد 8 صفحه 3 *»
و عاقبت به كجا خواهد برد تا چون ان شاء الله به سن پيرى رسيد پشيمان نشويد و آرزو نكنيد كه كاش در سن طفوليت تحصيل معرفت كرده بوديم و به لهو و لعب نگذرانيده بوديم لهذا گوش دهيد و آنچه
شما را تعليم مىكنم با كمال هوش فرا گيريد تا خدا شما را به واسطه هدايت يافتن و ما را به واسطه
هدايت كردن بيامرزد فانه هو الرؤف الرحيم.
* * * * * * *
فصــل اوّل
در معرفت خداست. پس بدانيد اى نور چشمان من كه شما در اين عالم نبوديد و همچنين پدران شما و
مادران و خويشان شما هيچيك در اين عالم نبودهايد و همه را كسى به اين عالم آورده خودشان خود را
نساختهاند و خودشان خود را به اين عالم نياوردهاند، پس كسى ايشان را به اين عالم آورده كه غير ايشان است
و آن خداست و خدا را كسى نساخته كه اگر او را كسى ساخته بود آن هم بندهاى بود مثل شما و خدا تازه پيدا
نشده بلكه هميشه بوده و هميشه خواهد بود و هرگز نخواهد مرد كه اگر بميرد پس آن هم بندهاى خواهد بود
مثل شما.
و همچنين بدانيد كه يك خدا بيش نيست به جهت آنكه اگر خداى ديگرى بود غير از خداى يگانه مىبايستى
كه آن هم پيغمبرى نزد بندگان خود بفرستد و آنها را از حكم و فرمان خود خبر كند و ديديم كه اين خداى
يگانه صد و بيست و چهار هزار پيغمبر نزد بندگان خود فرستاد و همه آمدند و گفتند كه خدا يكى است و همه
معجزه داشتند كه دليل راستى ايشان بود، اگر خداى ديگر مىبود پس چرا سكوت كردى كه اين پيغمبران
بندگان آنها را از راه ببرند و همه را كافر كنند؟ پس چون اين پيغمبران گفتند كه يك خدا بيش نيست و كسى
به ايشان اذيتى نكرد و حرف ايشان را باطل نكرد و معجزههاى ايشان را از دست ايشان نگرفت دانستيم كه
اين پيغمبران راست گفتهاند و خداى همه عالم يكى بيشتر نيست.
و همچنين بايد بدانيد كه خداى شما دانا و بيناست به جهت آنكه شما را در تاريكى شكم به اين خوبى و
درستى آفريده همه اعضاى شما درست و صحيح، و اگر دانا و بينا نبود شما را چگونه در تاريكى به اين خوبى
مىآفريد.
و همچنين بدانيد كه خداى شما صاحب قدرت و قوت است به جهت آنكه اگر عاجز و ناتوان بود
«* مکارم الابرار فارسي جلد 8 صفحه 4 *»
نمىتوانست كه اينهمه بنده بيافريند و اين آسمان و زمين را بسازد و نگاه دارد.
و همچنين بدانيد كه خدا شباهت به بندگان خود ندارد به جهت آنكه اگر شباهت به بندگان خود مىداشت
آن هم بندهاى بود مثل شما، پس هيچكس شبيه و مانند او نباشد.
و همچنين بدانيد كه خدا را شريكى و وكيلى در كارهاى او نيست خودش به دست خود اين عالم و اين بندگان
را آفريده و هيچ بندهاى نمىتواند كه چيزى خلق كند يا كسى را روزى دهد يا كسى را زنده كند يا كسى را
بميراند غير از خود خداوند يگانه كه همه را او خلق مىكند و همه را او روزى مىدهد و همه مردهها را او زنده
مىكند و همه زندهها را او مىميراند بى شريكى و وكيلى.
و همچنين بدانيد كه بايد همين خداى يگانه را بپرستيد و شريكى در عبادت و بندگى او قرار ندهيد به جهت
آنكه همين خداى يگانه شما را خلق كرده پس چرا بايد بندگى غير اين خدا را بكنيد و هرگاه آنچه را در اين
فصل نوشتم درست در دل خود جاى دهيد معرفت شما كامل خواهد شد ان شاء الله و در معرفت خدا همين
شما را بلكه بزرگتران شما را كافى است.
* * * * * * *
فصــل دوّم
در معرفت پيغمبران است. بدانيد اى فرزندان كرام كه چون دانستيد كه خدا شما را خلقت كرده و به اين عالم
آورده بدانيد كه شما چون وقتى كه از شكم مادر بيرون آمديد جاهل و نادان بوديد و هيچ از خوب و بد اين
دنيا خبر نداشتيد و نمىدانستيد كه شما چگونه بايد در اين عالم رفتار كنيد پس چون خداى شما مهربان بود
خواست به شما نيك و بد اين عالم را بفهماند و به شما تعليم كند كه چگونه رفتار كنيد تا عمر شما دراز شود و
با هم نزاع نكنيد و اذيت نكشيد. پس كسى را از بندگان غيبى خود به سوى شما فرستاد و او را حاكم و بزرگتر
شما كرد كه بيايد در زمين و شما را تربيت كند و نيك و بد شما را به شما تعليم كند و اگر نزاع كنيد در ميان
شما حكم كند و آن پيغمبر است در ميان خلق و در هر عصرى حاكمى در ميان خلق آفريده تا در ميان خلايق
حكم كند و خوب و بد كارهاى ايشان را به ايشان تعليم نمايد پس از اين جهت صد و بيست و چهار هزار
پيغمبر در ميان خلق آفريد كه بندگان را هدايت كنند و آخرى آن پيغمبران
«* مکارم الابرار فارسي جلد 8 صفحه 5 *»
پيغمبر ما محمد پسر عبداللّه است صلىاللهعليهوآله كه در مكه ظاهر شد و معجزههاى بسيار آورد و قرآن بر او نازل شد، پس بدانيد كه آن پيغمبر بهترين پيغمبران است و از جميع خلق خدا بهتر و مقرّبتر است و او را فضيلتهاى بسيار است. از آن جمله چند فضيلت است كه لازم است دانستن آن:
اوّل ــ آنكه بدانيد كه هركس آن بزرگوار را بشناسد خدا را خواهد شناخت و هركس او را نشناسد خدا را
نخواهد شناخت به جهت آنكه او دليل و راهنماى به سوى خداست و مثل او كسى صفات خدا را ظاهر نكرده و
نخواهد كرد.
دوم ــ آنكه او اول كسى است كه خدا او را خلق كرده و هيچكس را پيش از او نيافريده، او را خلق كرده بود و در
عالم غيب بود پيش از همه پيغمبران و در آخر الزمان او را به ميان خلق فرستاد تا خلق را هدايت كند.
سوم ــ آنكه بدانيد كه خدا هرچه به خلق خود مىبخشد و انعام مىكند اول به او مىدهد و او به مردم
مىرساند به جهت آنكه مردم آن قابليت را ندارند كه خودشان از خدا چيزى بگيرند مگر به واسطه
پيغمبر صلىاللهعليهوآله پس همه خير و شر را تعليم او مىكند و او تعليم مردم مىكند و هر نعمتى و فيضى را به او
مىدهد و او به مردم مىرساند و بر دست او جارى مىشود و اوست ولىنعمت خلق و حاجت بندگان را او به
خدا مىرساند به جهت آنكه اوست واسطه ميان خلق و خدا.
چهارم ــ اينكه اوست پيغمبر خدا در ميان خلق و او پاكطينت و راستگوست و پاك است از هر گناهى و
عيبى و نقصى به جهت آنكه خدا گناهكار و ظالم و باعيب و نقص را حاكم بر بندگان خود نمىكند و امين خدا
نمىشود پس آنچه گفته و خبر داده از امور دين و نيك و بد و قرآن و امر مردن و قبر و قيامت و حشر و نشر و
بهشت و جهنم همه راست و درست است و اگر او دروغگو بود خدا امر او را باطل مىكرد و معجزات را از او
مىگرفت و او را رسوا مىكرد و نمىگذاشت كه بندگان را از راه ببرد و بىدين و كافر كند و آنچه ذكر شد كافى
است در معرفت پيغمبر ان شاء الله تعالى.
* * * * * * *
فصل سوّم
در معرفت امامت است. بدانيد اى عزيزان ارجمند كه چون
«* مکارم الابرار فارسي جلد 8 صفحه 6 *»
دانستيد كه خدا شما را عبث خلق نكرده و شما را بىحاكم نمىگذارد، پس واجب است كه بدانيد كه بعد از پيغمبر واجب است كه در زمين باز امامان باشند كه دين پيغمبر را به خلق برسانند و دين و مذهب او را محافظت كنند كه جاهلان دين او را برطرف نكنند و تغيير ندهند و آن امامان بايد مثل خود پيغمبر راستگو و پاكطينت باشند و از هر ظلمى و عيبى و نقصى و گناهى پاك باشند تا مردم خاطرجمع باشند كه آنچه اينها از دين خدا مىگويند راست است و هر حكمى كه مىكنند به عدالت است و در اينها هم فضيلتهاست كه نهايت ندارد و از همه خلق خدا بعد از پيغمبر بهترند و هيچ مخلوقى به مرتبه ايشان نمىرسد و آن چهار صفت كه پيش گذشت در شأن پيغمبر همه را دارند مگر پيغمبرى.
و امامان دوازدهاند: اول على بن ابيطالب. دوم امام حسن. سوم امام حسين. و هردو از فرزندان على بن ابيطالب
بودند و مادر ايشان فاطمه دختر پيغمبر بود. چهارم امام زينالعابدين كه پسر امام حسين بود. پنجم امام
محمدباقر كه پسر امام زينالعابدين بود. ششم امام جعفر صادق كه پسر امام محمدباقر بود. هفتم امام موسى
كاظم كه پسر امام جعفر صادق بود. هشتم امام رضا كه پسر امام موسى كاظم بود. نهم امام محمد تقى كه پسر
امام رضا بود. دهم امام على النقى كه پسر امام محمد تقى بود. يازدهم امام حسن زكىّ عسكرى كه پسر امام
على النقى بود. دوازدهم حضرت امام محمد مهدى كه پسر امام حسن عسكرى بود. و حضرت امام محمد
مهدى كه پادشاه اين عصر و امام اين زمان است و حاكم اين روزگار است، از دست ظالمان از چشم مردمان
پنهان شده است و مصلحت در ظهور نمىداند و عماقريب ظاهر خواهد شد و در ميان مردم حكم خواهد كرد
و ظالمان را برطرف مىكند ولكن با وجود آنكه از نظرها پنهان است دين خدا را محافظت مىكند و او مردم را
مىبيند و هرچه صلاح بداند مىكند و بعد از ظهور همه امامان و حضرت پيغمبر عليهمالسلام باز به دنيا مىآيند و
حاكم و سلطان دنيا مىشوند و عالم را پر از عدالت خواهند كرد و مردگان را زنده خواهند كرد و تلافى از همه
ظالمان خواهند كرد و تا قيامت ايشان حاكم خواهند بود در دنيا و چون قيامت شود باز ايشان حاكم
«* مکارم الابرار فارسي جلد 8 صفحه 7 *»
روز قيامت خواهند بود و كلّ حساب خلايق را ايشان خواهند كرد و ظالمان و بدان را به جهنم خواهند فرستاد و
خوبان و مؤمنان را به بهشت خواهند فرستاد و ملائكه و جن و انس همه به حكم ايشان هستند و خواهند بود
و به قدرت خدا هرچه بخواهند در دنيا و آخرت خواهند كرد و مىكنند و همينقدر ان شاء الله در معرفت شما
به ائمه بس است.
* * * * * * *
فصــل چهارم
در معرفت شيعه. بدانيد اى فرزندان هوشمند كه چون دانستيد كه خدا زمين را بى حاكم و پادشاه بر حق
نمىگذارد و دانستيد كه امام شما يعنى امام محمد مهدى عليهالسلامبه جهت مصلحت از نظرها مخفى است، پس
بدانيد كه خدا در زمان غيبت امام باز مردم را بى حاكم نمىگذارد و زمين را بى پادشاه نگذارده و نخواهد
گذاشت، پس كسى را در هر عصرى بايد در ميان خلق ضعيف بگذارد كه دست خلق به او برسد و او را ببينند و
دين خود را از او ياد بگيرند و بر جهالت و ضلالت نمانند و باز كمى به قدر مصلحت در ميان مردم حكم كنند تا
بندگان در روز قيامت نگويند خدايا پيغمبر را از ميان مردم بردى و امامان را پنهان كردى و دست ما به آنها
نمىرسيد و ما هم جاهل و نادان بوديم پس اگر بدى كرديم از راه نادانى بود. پس خدا به اين جهت در ميان خلق از شيعيان در هر عصرى چند نفرى را انتخاب كرده است و علوم ائمه را به ايشان تعليم كرده، ايشان را در
ميان خلق قرار داده كه مردم آنها را ببينند و دين خدا را از ايشان ياد بگيرند و از جهالت و نادانى بيرون آيند و
آن جماعت كه حكّام خدايند در ميان خلق دو گروهند: يك گروه را نقبـا مىگويند و ايشان صاحبان حكم و
سلطنت مىباشند و به اذن و حول و قوه خدا صاحبان تصرف در ملكند كه هيچ چيز از فرمان ايشان بيرون
نيست و ايشان پيشكاران ائمه عليهمالسلاممىباشند و احكام سلطنت ائمه را در دنيا و آخرت ايشان به انجام
مىرسانند؛ و گروه ديگر را نجبـا مىگويند كه ايشان صاحب حكم و سلطنت نيستند ولكن صاحبان علوم
ائمهاند و علم و دين را ايشان تعليم مردم مىكنند و اين دو گروه پيشوايان خلق مىباشند در دنيا و آخرت،
پس در دنيا حكّام و معلمانند و در آخرت پيشكاران و
«* مکارم الابرار فارسي جلد 8 صفحه 8 *»
وزراء مىباشند و بر دست ايشان نجات مىيابند مؤمنان و هلاك مىشوند كافران و ايشان به بهشت مىبرند به اذن و حكم ائمه عليهمالسلام هركس را كه صلاح مىدانند و به جهنم مىبرند هركس را كه صلاح مىدانند.
و بايد دانست كه امر اين ركن از دين، سابق بر اين از جور ظالمين مخفى بود و ايشان را كسى نمىشناخت
ولكن علم ايشان در ميان بود به قدر تمام شدن حجت خدا تا در اين زمانها كه خداوند عالم مصلحت در اظهار
اين امر دانست و ظاهر و مشخص كرد امر ايشان را و اول ظاهر شدن امر اين ركن كه ركن چهارم دين است به
واسطه جناب شيخ احمد پسر شيخ زين الدين لحسائى بود اعلى الله مقامه و رفع فى الخلد اعلامه، پس آن
بزرگوار به حول و قوه خدا اين ركن را اظهار كرد در عالم و حجت خدا را تمام كرد جزاه الله عن الاسلام و
المسلمين خير جزاء المحسنين و بعد از آن بزرگوار ظاهركننده امر جناب سيد كاظم پسر سيد قاسم رشتى
اجلّ الله شأنه و انار برهانه. پس اين دو بزرگوار به حول و قوه خداوند احكام دين را از فروع و اصول در همه اين
عالم پهن كردند به طورى كه شهرى از شهرها نماند مگر آنكه علم و معرفت ايشان به آنجا رسيد و بندگان به
واسطه اين دو بزرگوار آزمايش شدند و هركس حكم و علم ايشان را قبول كرد نجات يافت و هركس قبول نكرد
گمراه شد.
و بايد دانست كه خداوند بعد از ايشان باز زمين را خالى نگذارده و نخواهد گذاشت تا ظهور امام و واجب است
دوستى ايشان و دوستى دوستان و پيروان ايشان و دشمنى دشمنان ايشان و هركس دشمنى ايشان را بورزد
و حال آنكه علم و فضل و ايمان ايشان را به ائمه عليهمالسلامدانسته باشد ناصب و از دين خداوند خارج شده است و
عدو خدا و رسول است، چراكه ايشان پهن نكردهاند در عالم مگر معانى قرآن و حديث را و نمىگويند مگر
آنچه را كه اهل اسلام بر آن اجماع دارند و بيزارند از هر قولى و فعلى و دينى كه خلاف اجماع مسلمين باشد.
پس بنابراين مخالف ايشان مخالف اجماع مسلمين است و مخالف اجماع مسلمين كافر است و دشمنى كافر
واجب و همچنين هركس با دوستان ايشان عداوت كند و حال آنكه بداند كه ايشان در اعتقادات تابع اين دو
بزرگوارند آن هم ناصب و
«* مکارم الابرار فارسي جلد 8 صفحه 9 *»
كافر و منكر بديهى مذهب شيعه شده است و كافى است آنچه در اين فصل ذكر شد از
معرفت ركن چهارم دين و كافى است آنچه در اين رساله ذكر كرديم در معرفت اصول دين از براى صبيان ان
شاء الله.
* * * * * * *
و كتبها العبد الاثيم كريم بن ابرهيم فى مجلس واحد ابتغاء مرضات الله ثبتنا الله و اياكم بالقول الثابت فى
الحيوة الدنيا و فى الاخرة. و تمت فى ليلة الجمعة خامس شهر ذىقعدة من سنــة 1260
به منظور سهولت در خواندن مطابق رسمالخط روز نسخهبردارى شد. ناشر