رسالهاي ديگر
در سر غسل مس ميت
از مصنفات:
عالم ربانی و حکیم صمدانی
مرحوم آقای حاج محمد باقر شریف طباطبایی
اعلیالله مقامه
«* رسائل جلد 7 صفحه 288 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد للّه ربّ العالمين و صلّي اللّه علي محمّد و آله الطيبين.
چون بعضي از برادران پرسيدند كه سبب چيست كه در مس ميّت آدمي غسل بايد كرد و شستن موضع ملاقات كفايت نميكند، و در مسّ ميته حيوانات به رطوبت، شسستن كفايت ميكند و غسلي نبايد كرد؟
پس عرض ميكنم كه اگرچه دانستن اسباب و علل شرايع لزومي ندارد ولكن اجابت كردن مؤمنين به قدر امكان، اداي حقوق ايشان است و امري است ممدوح؛ چنانكه علل بسياري از شرايع را سؤال كردهاند از ائمه طاهرين سلام الله عليهم و ايشان جواب فرمودهاند. مثل آنكه سؤال از سبب غسل ميّت كردند و جواب فرمودند كه ميّت جنُب ميشود به سبب خروج نطفه كه از او جدا ميشود در وقت احتضار.
پس عرض ميشود به اختصار كه چون اصل هر خيري و كمالي و طهارتي مبدء خيرات است و آن مبدء در عالم غيب است، و اصل هر شرّي و نقصي و نجاستي در منتهي است كه عالم شهاده باشد.
و از اين جهت جميع مردم مأمورند از جانب شارع7 كه زاهد باشند در متاع دنيا كه عالم شهاده است و راغب باشند در نعمتهاي عالم بقا كه عالم غيب است.
و اينكه عرض شد اصل خيرات در عالم غيب است و اصل شرور در عالم شهاده است، مرادم اين است كه اگر اهل عالم شهاده به مقتضيات عالم شهاده عمل كنند، به تعب و زحمت گرفتار خواهند شد مثل آنكه اگر بدن شهادي صفراوي باشد و به مقتضيات عقل كه از عالم غيب است عمل كند و غضب بيجا نكند و سفاهت به كار نبرد و تكبّر بر ساير خلق نكند و تفوّق بر ايشان نجويد و آزار و اذيّت و شتم و ضرب و قتل و غارت و ظلم نكند، دوستان او زياد شوند و به نعمت معاشرت و معاونت و امداد ايشان در هر جهتي از جهات در دنيا و آخرت خواهد رسيد. و اگر عقل غيبي را تابع صفراي شهادي كند و به مقتضيات آن عمل
«* رسائل جلد 7 صفحه 289 *»
كند و غضب بيجا و سفاهت به كار برد و تفوّق بر ايشان جويد و استعلاء و تكبّر را پيشه خود كند و مشغول ضرب و شتم و آزار و اذيّت و قتل و غارت گردد، البته تمامي ايشان دشمن او شوند و اعانت يكديگر كرده در دفع صدمات او بكوشند و در هر امري از امور و از هر جهتي از جهات در دنيا و آخرت گرفتار مكافات اعمال خود شود.
پس اين بود مرادم كه عرض كردم اصل جميع خيرات از مبدء است و اصل جميع شرور از منتهي است. و مراد اين نيست كه عالم شهاده خودش از براي خودش شرّ است و بد است. آيا نميبيني كه آتش از براي خودش شرّ نيست ولكن از براي سوزانيدن انسان شرّ است؟ و سگ از براي خودش نجس نيست و نبايد كه خودش از خودش اجتناب كند ولكن از براي انسان نجس است و انسان بايد از آن اجتناب كند؟
پس چون اين مطلب را دانستي بدان كه مقتضيات هر غيبي از براي هر شهاده خير است. زيرا كه هر غيبي نسبت به هر شهادهاي نزديكتر است به غيبالغيوب و مقتضيات هر شهاده نسبت به هر غيبي شرّ است چرا كه آن دورتر است از غيبالغيوب و غيبالغيوب، مبدء كل خيرات است.
پس چون اين مطلب را دانستي بدان كه هر بدني كه روح اعلي و غيب اعلي به آن تعلق گيرد و به مقتضيات آن روح عمل كند، خيرات و شرافت آن زياده خواهد شد و اگر روح اعلي به آن تعلق گرفت و آن بدن به مقتضيات آن روح عمل نكرد و اعراض از مقتضيات آن روح كرد، شرور و خساست آن زياده خواهد شد. پس اگر روح وسطي غيبي در بدني شهادي پيدا شد، البته اگر به مقتضاي آن روح هم عمل كند و اعراض از آن نكند، شرافت آن مقابل با شرافت بدني كه روح اعلي در آن پيدا شده و عمل به مقتضاي آن كرده نخواهد شد. و همچنين اگر بدني اعراض از روح وسطي كرد، خساست آن به قدر خساست بدني كه از روح اعلي اعراض كرده نخواهد شد.
پس از اين جهت اگر انسان، مؤمن شد اشرف خواهد شد از مؤمن جن و از مؤمن حيوانات و از مؤمن نباتات و از مؤمن جمادات؛ و اگر اعراض كرد از مبدء خير و كافر شد، از
«* رسائل جلد 7 صفحه 290 *»
تمامي آنها كافرتر و بدتر و نجستر خواهد شد. چنانكه در قرآن است كه ميفرمايد : ان هم الا كالانعام بل هم اضلّ و ميفرمايد : كأنّهم خشب مسنّدة و ميفرمايد: ثمّ قست قلوبهم من بعد ذلك فهي كالحجارة او اشدّ قسوة.
و از اين جهت كفّار جمادات و نباتات و حيوانات و ناصبان آنها نجس نيستند، بلكه بعضي از آنها حلال هم هستند مثل كبك و گنجشك و امثال آنها؛ اما كفّار و ناصبان انساني نجسند و بعضي از حيوانات از شدت اعراض نجس هم شدهاند مانند سگ ولكن كفّار انساني از آن نجسترند. چنانكه در حديث است كه خداوند خلقي نجستر از سگ خلق نكرده و ناصب ما اهل بيت از سگ نجستر است.
و چون اين مطلب را يافتي بدان كه سبب فرار هر روحي از هر بدني، اختلاف و اختلال و فساد و انحراف اخلاط بدن است. چنانكه حضرت امير7 تصريح فرموده در حديث اعرابي پس سبب مردن، اعراض بدن است از روح و چون اعراض كرد، البته موجب خساست آن خواهد شد لامحاله.
پس اگر بدني از روح اعلي اعراض كرد، خساست آن زياد خواهد شد و اگر بدني از روحهاي وسطي اعراض كرد، خسيس ميشود ولكن خساست آن به سرحدّ خساست بدن اول نخواهد بود.
پس اگر روحي نباتي از بدن نبات بيرون رفت، مثل ميوهها كه از بدن آنها بيرون ميرود و بعد از بيرون رفتن آن روح، بدن آنها متعفّن و گنديده ميشود؛ خساست در آنها ظاهر است ولكن خساست آنها به حدّ نجاست نميرسد و اما روح حيواني چون كه از روح نباتي بالاتر است، اگر بدن حيواني از روحش اعراض كرد خساست آن به حدّ نجاست ميرسد و بايد موضع ملاقات را شست اگر با رطوبت به آن برسد و همينكه موضع ملاقات شسته شد، اثر نجاست و خساست آن از انسان رفع ميشود اگرچه نيّت قربت هم نكرده باشد به خلاف بدن انسان كه اعراض ميكند از روح انساني كه بالاتر از روح حيواني است، پس آن بدن به طوري نجس ميشود كه اگر به يبوست هم كسي ملاقات آن كند، اثر نجاست آن در آن اثر ميكند و به محض شستن موضع ملاقات هم كفايت نميكند. بلكه اگر تمام بدن را هم بشويد، رفع اثر نجاست آن از انسان نميشود. چرا كه اثر نجاستِ آن از بدن تجاوز ميكند
«* رسائل جلد 7 صفحه 291 *»
و به روح اثر ميكند و بايد لامحاله روح و بدن هردو از اثر نجاست آن پاك شوند. پس روح عملي بايد بكند كه رفع اثر نجاست از آن بشود و آن عمل، نيّت است و قصد قربت است كه كار روح است؛ و بدن هم بايد عملي بكند كه رفع اثر نجاست از آن بشود و آن عمل، شستن آن است. پس بايد انسان غسل مسّ ميّت با نيّت قربت به عمل آورد كه ظاهر و باطن آن پاك شود از اثر نجاست ميّت.
و از آنچه عرض شد سبب غسل خود ميّت را هم خواهيد فهميد اگر فكر كنيد. و چون انسان هم بدن نباتي و هم بدن حيواني و هم بدن انساني دارد و هر سه مردهاند و اعراض كردهاند بايد آن سه را به سه غسل، غسل داد. و بيش از اين مرا مجال تفصيل حال نيست و اگر در آنچه عرض شد فكر كنيد، سبب ساير اعمالي كه از اين قبيل است به دست شما خواهد آمد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته و صلي الله علي محمّد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
حرّره محمّد باقر در همدان در روز يكشنبه اواخر شهر جماديالاولي في سنه 1286 حامداً مصلّياً مستغفراً.