جواب سؤالات فقهي
از مصنفات:
عالم ربانی و حکیم صمدانی
مرحوم آقای حاج محمد باقر شریف طباطبایی
اعلیالله مقامه
«* رسائل جلد 7 صفحه 37 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
و صلي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين.
چون بعضي از آقايان انارك سلّمه اللّه تعالي سؤالاتي فرموده و جوابي خواستهاند پس سؤال به سؤال عنوان كرده و جواب را به جواب، تا جواب با سؤال بر وفق صواب آيد ان شاء اللّه تعالي.
سؤال: بيان فرماييد كه خمس به خانه و اثاث البيت تعلق ميگيرد يا خير؟ همچنين لباس و امثال اينها؟
جواب: خانه و اثاث البيت و لباس و امثال اينها جزء مؤونه است كه هرقدر از مخارج آنها زياد آيد خمس دارد و خود اينها خمس ندارد مگر آنكه چنين فرض شود كه خانه و اثاث البيتي را شخصي بخرد به مالي كه خمس آن را نداده و آن شخص فوت شود و خانه و اثاث البيت متروك گردد. پس بر وارث است كه خمس آنها را بدهند اگر بدانند كه مورّث نداده. يا آنكه خانه و اثاث البيتي به ارث برسد به وارثي كه گمان ارث را نداشت و به حسب اتفاق ارثي به او رسيد پس خمس آن را بايد بدهد.
سؤال: هرگاه كسي مثلاً خمس مبلغ معيني داد بعد آن مبلغ تلف شد يا خرج نمود بعد ثانياً همانقدر تنخواه به دست آورد، آيا بايد خمس مبلغي را كه بعد تحصيل كرده بدهد يا خير؟
جواب: بلي بايد خمس آن مبلغ را بدهد.
سؤال: هرگاه كسي متزوّج شود و مهر زوجه را بالفعل نداشته باشد يا بعضش را داشته باشد بعضش را نداشته باشد يا تمامش را بالفعل داشته باشد، در اين صور خمسش را بايد بدهد يا در صورت عدم وجدان نبايد بدهد؟
جواب: از اصل صداق خواه مذموم@ باشد يا موجود خمس بر زوج تعلق نميگيرد مگر آنكه چيزي را كه ميخواهد صداق كند خمس آن را نداده باشد پس بايد بدهد.
«* رسائل جلد 7 صفحه 38 *»
سؤال: هرگاه ابن سبيل را نيابند سهم او را نگاه دارند و انتظار بكشند تا اهلش بيايند يا به عالم جامع الشرائط بدهند كه او به اهلش برساند؟
جواب: سهم ابن سبيل را بايد حفظ كرد تا به اهلش برسد خواه در نزد صاحب مال يا در نزد غير او.
سؤال: بايد خمس را به مؤمن بدهند يا به هر سيد صحيح النسبي ميتوان داد از آن ساداتي كه عداوت با اهل حق نميكنند؟ در صورت عدم جواز به غير مؤمن خمسي كه به آنها دادهاند قبل از اطلاع بر عدم جواز مجزي است يا خير؟
جواب: خمس را به هر سيد صحيح النسبي كه عداوت با اهل حق ندارد ميتوان داد.
سؤال: سيد فقير كه سهم فقرا ميگيرد هرگاه نوشتهاي از عالم جامع الشرائط داشته باشد ميتواند سهم امام را نيز بگيرد يا خير؟
جواب: اگر بر فقر خود باقي است و سهم خود او كفايت او را نكند ميتواند از سهم امام به قدر كفايت بگيرد.
سؤال: هرگاه كسي نوشتهاي از عالم موصوف داشته باشد و مأذون باشد كه سهم امام بگيرد، چون آن عالم وفات كرد باز ميتواند بعد از وفات آن عالم، سهم امام را بگيرد يا بايد مجدداً نوشتهاي از عالم حي بگيرد؟
جواب: اگر فقير است و متدين، احتياج به تجديد نوشته ندارد.
سؤال: هرگاه سيدي به قدر مؤونه خود و عيالش داشته باشد يا كسبي داشته باشد كه امرش بگذرد، ميتواند از سهم فقرا خمس بگيرد يا خير؟
جواب: اگر به قدر كفايت خود و عيالش دارد يا كسبي داشته باشد كه او را كفايت كند نميتواند از خمس بگيرد.
سؤال: كسي كه ملكي يا حيواني با پولي بخرد كه خمس آن را داده باشد بعد آن ملك يا آن حيوان ترقي كند و صاحب ملك و حيوان آن ملك و حيوان را بفروشد
«* رسائل جلد 7 صفحه 39 *»
آيا بايد خمس ما به التفاوت را بدهد يا خير؟
جواب: ربحي كه حاصل ميشود بعد از وضع مؤونه خود و عيال خود اگر چيزي زياد آمد خمس آن را بايد بدهد.
سؤال: غير مدخوله پدر بر پسر حرام است يا حلال؟
جواب: معقوده غير مدخوله پدر بر پسر حرام است و كذا العكس و حكم غير معقوده غير مدخوله واضح است.
و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته حرّره العبد محمّد باقر في 8 شعبان المعظم سنه 1293 حامداً مصلّياً مستغفراً.
«* رسائل جلد 7 صفحه 40 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
و صلي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين.
چون بعضي از برادران سؤالي فرموده بودند سؤال ايشان را مصدّر ساخته جوابي در تلو آن عرض ميشود:
سؤال: به شرف عرض عالي ميرساند به اتفاق جميع فرق طائفه اماميه نكاح مؤمنه از براي غير مسلم درست نيست. چرا حضرت امير صلوات اللّه و سلامه عليه دختر خود را به عمر داده؟ استدعا دارم به احسن وجهي جواب مرقوم بفرماييد.
جواب: به اتفاق جميع فرق اماميه حضرت اميرالمؤمنين عليه صلوات المصلين آنچه بكند صحيح است و مردم بايد از او تعليم بگيرند نه او از مردم. پس هرچه كرده صحيح بوده و هرچه نكرده صحيح بوده، اين است اصل جواب و حق آن كه در ظاهر تزويج مؤمنه به منافق جايز است از اين جهت حضرت پيغمبر9 دو دختر خود را متعاقب تزويج نمود به ثالث مقتوله ثانيه را پس از مقتوله اولي و حضرت امير هم صلوات اللّه عليه بعد از امتناع بسيار و پيغام ثاني به عباس عموي حضرت كه اگر اين كار را نكند دو شاهد را تعيين ميكنم كه در ملأ عام شهادت دهند كه او دزدي كرده و دستهاي او را به شهادت دو شاهد قطع ميكنم، چنين كاري را در ظاهر كردند و در باطن جنيّهاي را به صورت ام كلثوم فرمودند و به تصرف او دادند و ام كلثوم را از نظر كساني كه بايد پنهان داشت پنهان فرمودند چنانكه حضرت پيغمبر9 در باطن چنين كرده بودند حتي آنكه آن جنيه يك روزي خود را به صورت گاوي به ثاني نمود و شاخ خود را به شكم او گذارد و او را به ديوار فشار داد به طوري كه از جان خود ترسيد و فهميد كه اين صورت يكي از جانّ است و از ترسي كه از او برداشت جرأت ابراز اين امر را نكرد. و صلي اللّه علي محمّد و آله مظهر العجائب و مظهر الغرائب و لعنة اللّه علي اعدائهم بعدد حروف الكتب بين الكتائب و قد تم في ليلة الجمعة الحادي و عشرين من شهر ذي القعدة الحرام من شهور سنه 1296 حامداً مصلياً مستغفراً.
«* رسائل جلد 7 صفحه 41 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
ـ عرض ميشود اگر شخص نتواند به هيچ وجه از يكي از مواقيت خمسه محرم شود پس از محاذي يا از دون حرم محرم شود، آيا احرام او صحيح است يا خير و آيا چيزي بر او هست يا خير؟
ـ اگر احرام از محاذي مسجد شجره شده صحيح است و در ساير مواقيت هم در صورتي كه ممكن نبوده و قبل از دخول حرم و در محاذات ميقاتي محرم شده احرام او صحيح است و چيزي بر او نيست.
ـ ديگر آنكه كسي به احتمال مرض در حال احرام استظلال كند و از هر روزي مدّي گندم دهد و آن را هم وجهش را بدهد و در غير آن موضعي كه اين كار را كرده بدهد به جهت آنكه مستحقي نيابد مثل آنكه در كربلا بدهد، آيا عمل او صحيح است يا خير؟
ـ بلي عمل او صحيح است.
ـ و ديگر آنكه اگر به جهت ناخوشي و بيميلي به گوشت، از گوشت ذبيحه خود نخورد و ذبيحه او را هم تا ذبح شود عامه او را ببرند در مني و نباشد در آنجا اهل استحقاقي كه به آنها داده شود، آيا بايد اعاده كند يا كفايت ميكند و در صورت اعاده اگر در غير مني مثل آنكه در بلد خود كند آيا صحيح است يا خير؟
ـ تفحص لازم نيست، همين كه مسلمين در مني ميبرند كفايت ميشود تجسس نبايد كرد.
ـ و اگر شخص ضرورةً به جهت قلت مؤونه نتواند داخل بيت شود آيا چيزي بر او هست يا خير؟ هريك از اين مسائل را مرحمت فرموده معجلاً جواب آنها را مرحمت فرماييد.
ـ داخل خانه كعبه شدن واجب نيست.
ـ عرض ديگر. آيا جن از جسم اين عالم جسمي دارد كه گرگ ميتواند بخورد آن را يا خير؟ و در صورتي كه ندارد و از عالم حس مشترك پايين نيامده چگونه ميشود گرگ
«* رسائل جلد 7 صفحه 42 *»
او را بخورد؟ و السلام عليكم و رحمة اللّه.
ـ جن داخل اجسام اين دنيا ميشوند چنانكه ديوانه جني ميشود و داخل بدن سگ سياه و مار سياه و گربه سياه ميشوند و گرگ ميشناسد آنها را و ميخورد.
«* رسائل جلد 7 صفحه 43 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
سؤال: شخصي فوت كرده و در هيچ باب وصيتي نكرده. حال كه معلوم شده تنخواه مال التجاره او به قدري است كه در زمان حيات اين شخص استطاعت مكه معظمه داشته، همچنين يقين از براي حاكم شرع حاصل شد كه قدر معيني از خمس و سهم امام7 و مال الزكوة بر ذمه آن شخص متوفي باقي است و اين شخص ورثه صغير هم دارد آيا حاكم شرع ميتواند از مال التجاره يا ساير تركه او، اداء اين حقوق واجبه وارده بر او را بنمايد يا خير؟
جواب: بسم اللّه تعالي. اگر وارث كبير دارد وارث ميتواند حقوق واجبه او را بجا آورد و اگر وارث كبير ندارد حاكم شرع ميتواند اين امور را متصدي شود به شرطي كه شرايط حكومت شرعيه در او جمع باشد نه هر صاحب عصا و عبائي. و هرگاه وارث صغير، كبير شد واجب است بر او كه اين حقوق را بجا آورد اگر بجا نياورده باشند.
سؤال: و آيا كفن او را از تركه او ميتوان گذارد يا خير؟
جواب: كفن او بايد ازاصل تركه جدا شود مگر زن شوهردار كه كفن او با شوهر او است.
سؤال: شخص در زمان حيات خود در حال صحت تمام مايملك خودش را مصالحه به غير كرد و اختيار فسخ اين مصالحه را از براي نفس خود تا زمان حياتش هروقت كه بخواهد يا تا مدت معيني قرار گذارد، آيا چنين صلحي صحيح ميباشد يا فاسد است؟
جواب: صحيح است.
سؤال: و آيا بعد از فوت چنين شخصي و فسخ ننمودن آن شخص اين صلح را، وراث اين شخص را ميرسد كه اين صلح را فاسد بنمايند يا نه؟
«* رسائل جلد 7 صفحه 44 *»
جواب: اگر اختيار فسخ را مخصوص نفس خود قرار داده و خود فسخ نكرده، وراث نميتوانند فسخ كنند.
سؤال: شخصي كه تمام مايملك خود را مصالحه به غير كرده و شروطي چند در ضمن آن صلح با آن شخصي كه به آن صلح نموده قرار گذارده از قبيل اينكه فلان مبلغ خمس به سادات بده و فلان مبلغ سهم امام7 بده و فلان مبلغ معين به زوجهام بده يا فلان مبلغ را صرف كفن و دفن و ايام تعزيتم بكني و فلان مبلغ را خرج حمل و نقل نعشم بنما و به فلان اولادم چقدر بده، آيا امثال اين شروط موافق شرع ميباشند يا نه؟
جواب: بلي اين شروط موافق شرع است.
سؤال: و آيا ورثه اين شخص ميتوانند به آن شخصي كه مايملك به او صلح شده و اين قرارها با او داده شده كه اهل اين صلح را بر وفق شرع فاسد بنمايند و آيا اين شروط و امثال اينها موافق شرع ميباشند يا مخالف شرع؟
جواب: امثال اين شروطي كه نوشتهايد همه صحيح است و احدي نميتواند فاسد كند.
سؤال: زوجه در زمان حيات زوج تمام حقوقي را كه دارد به زوج مصالحه ميكند مثل حق مهريه و حق ثمنيه و ساير حقوق وارده بر زوج را به وجه معيني. آيا بعد از وفات زوج به سواي آن وجه معين مال المصالحه حقي از بابت ثمنيه از براي زوجه باقي ميماند و صلح زوجه، ثمنيه خود را در زمان حيات زوج صحيح است يا فاسد است؟
جواب: مهريه را كه مصالحه كرده صحيح است و السلام. ثمنيه را در حال حيات زوج نميتواند مصالحه كند و اگر كرده فاسد است.
«* رسائل جلد 7 صفحه 45 *»
جواب سؤالات ملا اسمعيل تودشكي از سركار روحي فداه
در خصوص مسائلي كه جويا شده بوديد از عمل به احكام جامع و هداية العوام و بعضي مسائل ديگر، عرض ميشود:
ـ اما در باب كتاب جامع الاحكام و هداية العوام تا قيام قائم عجل اللّه فرجه ميتوان به آنها عمل كرد چرا كه تمام آنها احاديث اهل بيت: است و چيزي از هوي و رأي و غير احاديث در آنها نيست.
ـ اما بدن عنصري كه بعد از نفخ صور زنده ميشود ديگر نخواهد مرد و به آن بدن شخص مؤمن داخل بهشت ميشود.
ـ اما بدني كه در رجعت زنده ميشود باز ثانياً ميميرد اگر در اين دنيا كشته شده و كشته ميشود اگر در اين دنيا مرده است و از براي هر ماحض الايماني يك مردن و يك كشته شدني هست پيش از قيامت.
ـ اما در قيامت بعد از نفخ صور، ديگر مردني و كشتهشدني نخواهد بود.
ـ اما در قبر زنده ميشوند ماحض الايمان و ماحض الكفر.
ـ اما اعراض اين بدن كه سبب موت بود زنده نميشود و آن بدني كه مانند روغن بادام است در مغز بادام، آن زنده ميشود يا مانند سحاله طلا است كه در خاكهاي بسيار ممزوج شده، آن ريزهها مانند طلا زنده ميشود، اما خاكهايي كه ممزوج با آن ريزهها بود زنده نميشود.
ـ اما آيات قرآني حفظ ميكند بدن مؤمن را از كرم زدن و گنديدن و بدن مؤمن بعد از غسل ميت طاهر است و آنچه رطوباتي كه بعد از غسل از آن ظاهر ميشود طاهر است و نجس نيست مانند آب دهن. وحشتي هم كه سنيها دارند از نوشتن آيات قرآن به كفن از همين است كه ميگويند نجس ميشود و حال آنكه اجزاي بدن بعد از غسل ميت ظاهر و باطن آن همگي پاك است و نجس نيست.
باري چون ائمه طاهرين سلام اللّه عليهم اجمعين اذن دادهاند معلوم ميشود
«* رسائل جلد 7 صفحه 46 *»
كه كار خوبي بوده و بيحرمتي نبوده و اگر بيحرمتي بود ايشان: اذن نميدادند و نهي ميفرمودند و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته. والد ماجد را سلام بسيار ميرسانم و دعاگوي ايشان و شما هستم و التماس دعا دارم. حرره العبد محمّد باقر.
سؤال: جناب آقا ميرزا ابو القاسم كرماني زيد فضله در باب وجهي كه از يكي رفقا گرفته شده در عوض برات ديواني به ايشان داده شود چون كه ميخواهد وجه حليت پيدا نمايد به اين ملاحظه تجويز سركار بندگان عالي هرگاه ميشود از بابت سهم امام يا خمس محسوب شود محسوب داريم و الا فلا. مقصود حليت وجه است هرگاه ميشود از بابت سهم امام يا خمس محسوب شود مرقوم فرماييد و الا فلا. استدعاي ديگر آنكه دعائي مرحمت فرموده كه اصلاح امر دنيا و آخرت بشود و آن دعا را مداومت نمايم.
جواب سؤالات ميرزا ابوالقاسم كرماني:
عرض ميشود كه وجه معهود را از بابت سهم امام7 مأذون هستيد حساب كنيد. دعا از براي خير دنيا و آخرت، تعقيب هر نماز است كه اولش اللهم اني اسألك من كل خير احاط به علمك است به غير از تعقيب مكرر بخوانيد. التماس دعا دارم و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته.
«* رسائل جلد 7 صفحه 47 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
به حضور مبارك بندگان سركار عالي عرضه ميدارد هرگاه زوجي به اصرار زوجه مطلقه كرد او را و وقت اجراي صيغه طلاق بعضي از چيزها را كه به زوجه نداده بود فراموش كرد كه موضوع كند و زوجه مدعي است كه آنها از من است آيا در اينصورت زوج ميتواند مطالبه كند آن اشياء را يا نه؟
بسم اللّه تعالي. زوج ميتواند مطالبه كند.
عرض ديگر. شخصي مبلغي از يكي از محارم خود طلب داشت و بعد وجهي از او گرفت و اظهار نكرد كه من از بابت طلب خود گرفتم وجه مزبور را و من باب تقيه گفت كه فلان ملك من مال تو باشد و دو نفر را هم شاهد گرفت كه من اين حرف را تقيةً گفتم و صلح و هبهاي هم نشد آيا در اين صورت ملك مزبور از مالك است يا مال آن كسي كه به او گفتند مال تو باشد؟ و حال آنكه در اين مدت اين ملك در تصرف خود مالك بوده و در نزد اشخاص عديده به رهن هم ميگذاشته.
بسم اللّه تعالي. ملك مال مالك است و محض گفتن كه مال غير است مال غير نميشود و لكن مؤمن نبايد مؤمن را فريب دهد و با توريه با او معامله كند. مؤمنان جندق بايد سعي كنند كه به طور توريه با يكديگر معامله نكنند كه خير دنيا و آخرت در امانت و راستي است نه در توريه و فريب دادن و السلام.
«* رسائل جلد 7 صفحه 48 *»
صورت مسائلي كه از رشت سؤال شده
و سركار آقاي همداني جواب فرمودهاند.
بسم اللّه الرحمن الرحيم
مسائلي كه از رساله مباركه هداية العوام حكم آنها را نفهميدهايم:
سؤال: در باب ظرف طلا و نقره، آيا قليان و سرقليان و سماور و قوري چاي و قندان و از اين قبيل اشياء و دوات قلمدان و قاشق قلمدان اطلاق ظرف برش ميشود و استعمال آنها جايز نيست يا هست؟ و در صورت عدم جواز استعمال، آيا حدي دارد كه مس يا برنج داخل كنند كه از ظرفيت بيفتد يا خير و استعمال ظرف طلا و نقره در منزل خود شخص و غير، حكمش يكي است يا تغيير پيدا ميكند؟ حكم مسأله را مشروحاً بيان فرماييد كه معلوم شود.
جواب: قليان و سرقليان دخلي به اواني و ظروف اكل و شرب ندارد و چون اصل قليان و سرقليان از ساير فلزات است و روكش آنها را طلا و نقره ميكنند بياشكال ميتوان آن قليان را كشيد. سماور و قوري چايي و قندان از اواني و ظروف اكل و شرب است و استعمال آنها در اكل و شرب اگر از طلا و نقره است حرام است. دوات قلمدان و قاشق قلمدان دخلي به اواني ندارد و جايز است استعمال آنها. حدش آنست كه عرفاً بگويند طلا و نقره است اگرچه مس داخل كنند مگر آنكه امر به عكس شود. استعمال اواني طلا و نقره در اكل و شرب در منزل خود و غير، حكمش يكي است و حرامست استعمال آنها.
سؤال: در باب لباس حرير كه ميفرمايند در هدايه براي مرد و زن جايز نميباشد در نماز بپوشد، اول بفرماييد مراد از لباس، چه ميباشد؟ و آيا چقدر پشم يا پنبه ميانش ببافند از حرير بودن خارج ميشود و بايد پنبه يا پشم در پود مخلوط نمايند يا چلّه؟ حكم اين را هم بيان فرماييد.
«* رسائل جلد 7 صفحه 49 *»
جواب: لباس حرير مراد حرير محض است. پس اگر ريسمان پشم و پنبه در پود و تار آن باشد حرير محض نيست اگرچه حرير غالب باشد و پشم و پنبه كمتر باشد جايز است پوشيدن آن مثل اليجه و لازم نيست كه پشم و پنبه غالب باشد و مسمي كافيست يعني مسماي عرفي.
سؤال: در باب معامله شمع فرنگي با ارامنه در ولايت ايران چه صورت دارد جايز است يا خير؟ حكمش را بيان فرماييد.
جواب: شمع فرنگي مثل قند ارسي است. در بازار مسلمانان ميتوان خريد يا از دست مسلم.
سؤال: معامله با حكّام و ديوانيان و پول از آنها گرفتن در حالت علم به اينكه اين پول، پول ماليات است و از محل ماليات گرفتهاند يا از گمرك گرفته شده چه صورت دارد؟ با حالت علم و عدم علم، حكم هردو را بيان فرماييد.
جواب: معامله با حكّام ديوان جايز است مادام كه آن پولي كه ميدهند بعينه ندانيد كه به ظلم گرفته شده اگرچه نوعاً بدانيد كه مداخل ايشان از ماليات است. تحف و هداياي سلاطين بنياميه و بنيعباس را ائمه طاهرين سلام اللّه عليهم قبول ميفرمودند با اينكه نوعاً معلوم بود كه مداخل ايشان از مردم است. و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته حرره العبد محمّد باقر.
«* رسائل جلد 7 صفحه 50 *»
صورت استفتائي است كه از رشت
از سركار آقاي همداني شده
قبلة الاناما عرض ميشود شخصي را مرضي عارض شده رجوع به طبيبي نموده شخص طبيب مريض را فتواي به شرب خمر داده. آن شخص طبيب مرد معروفي است و لكن حذاقت آن معلوم نيست. اذن ميدهيد كه به فتواي مشاراليه معمول شود يا نه؟ و اگر مريض به فتواي چنين طبيبي عمل كند معاقَب است يا مثاب؟
عرض ديگر آنكه تختهاي را كه بر آن ميت را غسل مينمايند، بعد از غسل سدر و كافور و آب خالص، آيا تخته پاك است يا نجس؟
عرض ديگر آنكه شخصي به شخصي وجهي از بابت نماز وحشت ميدهد و او را از جانب خود امين ميكند كه به چهل و يك نفر برساند. اشخاصي كه نماز وحشت ميخوانند اطفال و زنان و بعضي از مقلد و بعضي بلا تقليد و قرائتند. آيا بياذن صاحب وجه ميتوان به ايشان داد يا نه؟ اگر شخص امين بخواهد همه وجه را به ارباب قرائت و تقليد بدهد پيدا نخواهد شد.
صورت جواب: اما شرب خمر در هيچ مرضي جايز نيست اگرچه طبيب حكم كند و اگرچه طبيب حاذق باشد. خداوندي كه مرض را آفريده دواي جايز الاستعمال هم آفريده و علاجي كه منحصر باشد به شرب خمر . . .
«* رسائل جلد 7 صفحه 51 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
صورت سؤالات مخلص اخلاصكيش تا به حال تقليد خود را درست كرده بودم به اين معني كه به مضمون آيه مباركه و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا در تفحص و تجسس بودم كه آقا و مولاي خود را بيابم الحال به اعتقاد ناقص خود راهي در پيش گرفتهام و رساله مرحوم شيخ احمد و حاجي سيد كاظم اعلي اللّه مقامهما را به دست آورده ولي ناقص و ناتمام است. بعضي چيزها را ندارد من جمله تقليد ميت را ندارد نميدانم براي آنها جايز است يا خير؟ جواب مرحمت فرماييد.
متن رساله از مرحوم شيخ طاب ثراه است ولي مرحوم حاجي سيد كاظم حاشيه بر او نوشتهاند. در صورت جواز تقليد ميت تقليد كداميك از آن آقايان مقدم بر ديگري است؟ رأي هركدام را در اين باب مفصلاً مرقوم فرماييد تكليف دانسته شود.
بر فرض اينكه تقليد ميت جايز نباشد سركار كداميك از علماء حي را اعلم ميدانيد كه تقليد كنم، اعلميت شرط است يا اورعيت؟ بر جناب عالي واجب است كه هركس را اعلم ميدانيد بفرماييد اگر رساله مرحوم شيخ احمد صحيح مقابله شده در نزد سركار يافت شود و پُر دركار نباشد به جهت مخلص خود بفرستيد كه عين الطاف و نهايت مخلصنوازي است.
هرچه تفحص و تجسس كردم رساله مرحوم حاجي محمّد كريم خان طاب ثراه و جعل الجنة مثواه را دست نياوردم اگر پيدا بشود اين مقدم است يا تقليد مرحوم شيخ يا حاجي سيد كاظم؟ هركدام مقدم است بيان فرماييد معلوم شود.
صورت جواب: بسم اللّه الرحمن الرحيم. در باب تقليد ميت آيا جايز است يا نيست، اين مسأله خلافي است و مختصر حقيقت امر را از براي شما به طوري مينويسم كه خودتان در اين مطلب بابصيرت باشيد.
پس عرض ميكنم به دليل عقل و نقل معلوم است كه حلال آن است كه خداوند مالك ملك حلال كرده بر بندگان خود و حرام آن است كه او حرام كرده و مستحب چيزي
«* رسائل جلد 7 صفحه 52 *»
است كه او مستحب قرار داده و مكروه آن است كه او مكروه است و مباح آن است كه او مباح قرار داده و شكي نيست كه اين احكام را خداوند جلّشأنه وحي نكرده در اين امت مگر به پيغمبر خود9 و شكي نيست در ميان شيعه اثنيعشري كه احكام الهيه را پيغمبر9 نسپرده مگر در نزد ائمه طاهرين سلام اللّه عليهم و شكي نيست كه باقي مردم بايد احكام الهيه را از ايشان: بگيرند و بعضي مردم از براي بعض روايات ايشان را در احكام برسانند و از پيش خود چيزي نگويند. پس هركس صادق و امين شد و اطاعت ايشان را بر خود لازم دانست و روايتي كرد از ايشان از براي كسي كه اطاعت ايشان را بر خود لازم ميداند بايد قبول كند از او روايت آن راوي را و عذري از براي او نيست در قبول نكردن روايت او چرا كه خود ايشان: فرمودهاند لا عذر لاحد من موالينا في التشكيك فيما يرويه عنا ثقاتنا. پس اگر راوي مؤمن عدل ثقه يك حديث را ميداند همان يك حديث را از ايشان روايت ميكند و زياده روايت نميكند چرا كه ميداند كه جايز نيست دروغ بستن به ائمه خود سلام اللّه عليهم و واجب است بر كسي كه اطاعت ايشان: را بر خود واجب ميداند قبول روايت همان يك حديث را از راوي آن. و اگر شخص راوي هزار حديث ميداند هزار را روايت ميكند و واجب است بر كسي كه اطاعت ايشان را بر خود لازم ميداند قبول هزار حديث را و اگر يافت دو نفر را كه يكي از آنها يك حديث روايت ميكند و يكي هزار حديث روايت ميكند بايد از هردو قبول كند چرا كه هردو مؤمن و هردو عادل و ثقه و امينند و نبايد روايت راوي يك حديث را رد كند به جهت آنكه راوي هزار حديث را ميشناسد و رد كردن راوي يك حديث مثل رد كردن روايات راوي هزار حديث است و اگر جايز بود رد كردن روايت راوي كمروايت را به جهت وجود راوي بسيار روايت، بايد از احدي روايتي قبول نكرد مگر از كسي كه جميع روايات را روايت كرده و در ميان شيعه نيست كسي كه جميع روايات را روايت كرده باشد.
«* رسائل جلد 7 صفحه 53 *»
باري آنچه از دين ائمه طاهرين: است اين است كه روايت راوي مؤمن عدل ثقه را بايد قبول كرد چه كم روايت كند چه بسيار اگرچه راوي روايات بسيار اعلم باشد از راوي روايات كم. پس متذكر باشيد كه دين خداي عز و جل و دين رسول او9 و دين اوصياي او: اين است كه مردم بايد به امر خدا عمل كنند و بس و امر او در نزد رسول او است9 و پس از او در نزد ائمه طاهرين است: و بس هركس از ايشان روايت كند و مؤمن و عادل و امين باشد بايد از او قبول كرد خواه كم روايت كند يا بسيار.
و شك نيست كه روايت راوي راستگوي امين به محض مردن آن دروغ نميشود و اگر روايت راوي به محض مردن او دروغ ميشد، بايد نعوذ باللّه جميع روايات در اين زمان دروغ باشد چرا كه جميع آنها از راويهاي مرده به اهل اين زمان رسيده.
و اگر كسي گمان كند كه اطاعت غير معصومين بر كسي لازم است در چيزي كه روايتي نداشته باشد از دين شيعه خارج است. و اصل تقليد مردم از امام7 است و گرفتن روايت از راوي عدل ثقه در واقع تقليد امام7 است و راوي واسطه است و امام7 زنده است و تقليد از امام حي است7 و راوي اگر مرد روايت او بر حال خود باقي است.
باري تقليد اعلم واجب نيست و به كتاب مؤمن عدل ثقه ميتوان عمل كرد اگرچه صاحب كتاب مرحوم شده باشد.
اما در باب كتب شيخ مرحوم اعلي اللّه مقامه و سيد مرحوم اعلي اللّه مقامه در فقه ميدانيد كه اين كتبي كه از ايشان چاپ شده و در ميان است مغلوط است و نميتوان به آنها اعتنا كرد و لكن رسائل آقاي مرحوم اعلي اللّه مقامه در فقه صحيح و غير مغلوط آنها بسيار است، كتاب هدايه ايشان را مقابله كرده ارسال داشتم.
«* رسائل جلد 7 صفحه 54 *»
(جواب کردستان)
بسم اللّه الرحمن الرحيم
و صلي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين.
سؤال: به عرض عالي ميرساند كه اين آيه شريفه و طعام الذين اوتوا الكتاب حلّ لهم و طعامكم حلّ لهم با اينكه از محكمات است چرا طايفه اماميه اثنيعشريه پرهيز از اهل كتاب ميكنند؟
جواب: آيات قرآن محكمي دارد و متشابهي و محكم آنها آياتي است كه پيغمبر9 و اولي الامر بعد از او: آنها را بيان فرموده باشند به قول و فعل خودشان و متشابه آن آياتي است كه تفسير آنها و معني و مراد از آنها معلوم نباشد حتي آيه اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة را اگر بيان نكرده بودند از براي امت، مردم نميدانستند مراد خدا را از لفظ اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة و از اين است كه خداوند عالم جلّشأنه فرموده و لو ردّوه الي الرسول و الي اولي الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم و به نص اين آيه مباركه، امت اهل استنباط نيستند و بايد رجوع كنند به اهل استنباط و اهل استنباط رسول خدا است9 و اولي الامري كه اهل علمند: نه اولوا الامر جهال به غلبه چرا كه استنباط كار جهال نيست و اولوا الامر به غلبه جهالند به بسياري از معاني آيات قرآنيه بالبداهة به اتفاق فريقين. پس آيه شريفه و طعام الذين اوتوا الكتاب حلّ لكم با قطع نظر از تفسير و بيان رسول و اولي الامر: از متشابهات است. فاما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه.
و اما احتراز از اهل كتاب به جهت آن است كه شيطان بر ايشان مسلط شده و نگذارده ايشان به پيغمبر آخر الزمان9 ايمان آورند و به نص آيه شريفه كسي كه شيطان بر او مسلط است مشرك است چنانكه ميفرمايد انه ليس له سلطان علي الذين آمنوا و علي ربهم يتوكلون انما سلطانه علي الذين يتولونه و
«* رسائل جلد 7 صفحه 55 *»
الذين هم به مشركون پس چون بر اهل كتاب شيطان مسلط شده و مشركند به نص آيه شريفه ديگر نجسند چنانكه فرموده انما المشركون نجس و احتراز از ايشان لازم است با رطوبت. پس مراد از طعامي كه از ايشان حلال است بر مسلمين، طعامي است كه با رطوبت ملاقات نكرده باشند به آن مانند ميوههاي ايشان و حبوباتشان و امثال اينها چنانكه در احاديث اولي الامر: موجود است و كسي كه از اولي الامر الهي اعراض كند و تابع متشابه آيات شود، آيات محكمه شرح حال او را كرده.
سؤال: استفتاي ديگر آنكه انبياء و اولياء و ائمه دوازدهگانه مادامي كه در بطن و رحم مادر خودشان بودند و مني بودند و هنوز علقه و مضغه نشده بودند، آيا نجس بودند يا پاك؟
جواب: بنابر فتواي شافعي كه جميع منيها از جميع اناسي پاك است و آيه و لقد كرّمنا بني آدم را شاهد بر مدعاي خود آوردهاند. پس اين جماعت كه نبايد وحشتي داشته باشند از پاك بودن نطفه انبياء و اولياء:.
و اما اعتقاد ما آن است كه اهل بيت نبوت: طاهرند و مطهر به نص آيه قرآن چنانكه فرموده انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهلَ البيت و يطهّركم تطهيراً و بر شخص عاقل واضح است كه اين تطهيري كه در آيه شريفه است و اختصاص به اهل بيت نبوت دارد و در مقام انتخاب و انتجاب و امتنان ايشان نازل شده تطهيري كه شامل ساير مسلمين است نيست و نفرموده انمايريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل الاسلام. و همچنين مراد خداوند جلّشأنه اهل بيت خشت و گل نيست چرا كه فرموده من تبعني فانه مني و در بيت خشت و گِل بودند كساني كه پيغمبر را برنجانيدند و از ايشان اعراض فرمودند و آيه مباركه فقد صغت قلوبكما درباره آنها نازل شد بدون شرط و قيدي. پس مراد خدا، اهل بيت نبوت است كه تابع نبي9 بودهاند و مراد از تطهير، تطهير مطلق است و قيدي
«* رسائل جلد 7 صفحه 56 *»
در آيه نيست. پس مطلق رجس را خداوند عالم جلّشأنه از اهل بيت نبوت كه معصومند از مخالفت نبي9 دور كرده و طاهر و مطهرند به تطهير الهي از هر ناپاكي و جميع آنچه از آنها است پاك است و از فتواهاي شافعي است كه آنچه از پيغمبر9 بروز كند پاك است و جميع پيغمبران در اين حكم با پيغمبر ما شريكند.
باري موافق اخبار اولي الامر: نطفه امام7 را ملك از عرش الهي شربتي گرفته ميآورد و ميرساند به كسي كه بايد برساند و از آن شربت به عمل ميآيد و با قطع نظر از جميع اينها آنچه از انسان نجس است، بعد از بيرون آمدن از بدن نجس است نه در وقتي كه در اندرون بدن است و اگرنه تكليف مالايطاق بود و نطفه مرد در حالي كه در صلب او است كه اجتنابي لازم ندارد و پاك است و چون در رحم زن قرار گرفت مادام كه از او خارج نشده پاك است و اجتنابي نبايد بكند و نجس آن چيزي است كه از آن اجتناب بايد كرد پس نطفه جميع مؤمنين پاك است. و السلام علي من اتبع الهدي حرره محمّد باقر در شب جمعه بيست و نهم شوال سنه 1296 حامداً مصلياً مستغفراً.