جواب سؤالات
سيد محمد پشت مشهد كاشانى
از مصنفات:
عالم ربانی و حکیم صمدانی
مرحوم آقای حاج محمد باقر شریف طباطبایی
اعلیالله مقامه
«* رسائل جلد 7 صفحه 24 *»
بسم اللّٰه الرّحمن الرّحیم
الحمد للّٰه و سلام علی عباده الذین اصطفیٰ.
و بعد اگرچه عبارت سؤال مفصل ذکر شده و مختلف چرا که بعضی از آنها در اثبات لزوم وجود حجتی است در زمین از جانب خدا مطلقا خواه آن حجت نبی باشد یا وصی نبی باشد یا خلیفه او، بدون اختصاص به زمانی دون زمانی و بعضی از آنها در اثبات وجود مبارک امام عصر عجلاللّهفرجه است و بعضی در اثبات لزوم وجود خلفاء و راویان اخبار و حمله احکام و آثار است در غیبت آن بزرگوار و فی الجمله ذکر ترتّب مقام بعضی بر بعضی، ولی مقصود از نقل عبارات مفصله از کتاب مبارک ارشادالعوام و رجوم الشیاطین ظاهراً همان است که در آخر سؤالات در تعلیقه شریفه ذکر فرمودهاید و لفظش این است که بیان فرمایید که مراد از حاکم ظاهر که در همه ارشاد و سایر کتب است در این زمان کیست؟ آیا ظاهر است و مشهور یا خائف است و مغمور؟ و آنکه در رجوم الشیاطین میفرماید بعد از رحلت حاکم سابق بایستد به طور ظاهر امر او مردی پستتر باشد آیا خلف مساوی در درجه، ظاهر است در این زمان یا آنکه مخفی است؟ مشروحاً مطلب را بیان فرمایید در امروز تکلیف چیست. هرگاه خود سرکار هستید بدانیم و هرگاه دیگری را یافتهاید بفرمایید که بدانیم تا امروز در اختلاف رفقا سالم بمانیم. زیاده سوء ادب است وــالسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته.
عرض میشود که شکی نیست در هر عصر و زمان از جانب خداوند حکیم منان در میان این خلق نادان به جهت نظم عباد و تعمیر بلاد و آموختن صلاح و فساد وجود حجت عالم عادل معصومی لازم است خواه آن حجت نبی باشد یا وصی نبی و یومنا هذا حجت عدل معصوم از جانب خداوند در میان خلق امام عصر عجلاللّهفرجه است و او است که نظم عباد میدهد و تعمیر بلاد و تدبیر ملک میکند و او است متصرف و اینگونه امور منافاتی با غائب بودن آن بزرگوار ندارد و هو الحیّ الذی یکون محل عنایة الله و محل نظره و
«* رسائل جلد 7 صفحه 25 *»
لاجله تدور السموات و یسکن الارض و یکون العلة الغائیة فی بقاء العالم و لولاه لیفنی العالم البتة و هو القلب الذی یکون مظهر الروح فیحیی به العالم لا غیر.
و اما نقباء و نجباء شکی در این نیست که هستند و متعدد هم هستند و موافق روایتی در هر عصری دوازده نقیب و موافق روایتی سی نفر نقیب هستند و همچنین حدیث است که در هرعصری هفتاد نفر نجیب هستند ولی جمیع آنها مخفی و غایبند به همان دلیلی که امام ایشان غایب است و هیچیک از آنها به وصف نقابت و نجابت ظاهر نیستند و چه میشود که امام؟ع؟ به جهت مصالحی چند بعضی از ایشان را به صفت علم و حکمت میان خلق فرستادند که کسی ایشان را نشناسد چرا که به یک ملاحظه ايشان اسم مبارک آن بزرگوارند و حدیث است که در زمان غیبت کسی تفوّه به اسم مبارک آن بزرگوار نکند. خلاصه ایشان در زمان غیبت باید از انظار خلایق مخفی باشند به همان ادله که در کتاب مبارک ارشاد العوام ذکر شده. و اما کسانی که ظاهرند و در مرئیٰ و مسمع خلقند و مردم ایشان را میبینند و میشناسند و با مردم معاشرت میکنند و مجالست میکنند عدولی چند هستند که از جانب امام؟ع؟ در میان این مردم حافظ دین مبین و مروج شریعت سید المرسلین صلوات اللّه علیه و آله اجمعین و مبین معارف و احکام و شارع حلال و حرامند چنانکه در صفت ایشان امام؟ع؟ میفرماید: ان لنا فی کل خلف عدولاً ینفون عن دیننا تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین پس ایشان باید عالم باشند به راههای شکوک و شبهات ملقات در قلوب اهل دین و ایمان و عارف باشند به مکرها و حیلهها و تسویلات جنود شیاطین تا بتوانند رفع آنها را بکنند. و این را هم باید دانست که ايشان حافظ دينند و رافع شکوک و شبهات، و رفع مفاسد و اختلاف وارده در دين و مذهب را میکنند نه هر مفسده و اختلافی که در هر جای ملک واقع شود مثل آنکه پادشاهی ظالم و جابر باشد و بر رعایای خویش ظلم کند یا آنکه سلطانی با سلطانی جنگ کند و به این واسطه مفاسدی چند در ملک پیدا شود و هیچیک از حجج الهی که حجت اصل هم بودند حتی ائمه طاهرین سلام اللّه علیهم اجمعین
«* رسائل جلد 7 صفحه 26 *»
رفع اینگونه مفاسد را نکردند و از زمان حضرت آدم؟ع؟ تاکنون اینگونه مفسدهها و ظلمها و جورها در ملک بوده و هست پس رفع اینگونه مفاسد با ایشان نیست و اگر وقت رفع اینگونه امور شده بود خود امام؟ع؟ ظاهر میشد و آن بزرگوار اولی بود از دیگران خلاصه اینگونه اشخاص همیشه بودند و الآن هم هستند و در میان مردم ظاهرند و مشهود و ایشان متعدد هستند چنانکه عبارت حدیث دلالت بر تعدد ایشان میکند.
ولی متحیرم که کسانی که از پی شخص کامل میگردند و نقیب و نجیب میخواهند پیدا کنند، نقیب و نجیب را از برای چه میخواهند. اگر به جهت این میخواهند که معارف دین خود را از ایشان فرا گیرند و مسائل حلال و حرام را از ایشان بیاموزند و اگر غالین و مبطلین و جاهلین، تحریف و الحاد و تأویل در دین کنند رفع آنها را بکنند و اگر شکوک و شبهات که در دین وارد آید دفع نمایند که این عدول هم اینگونه کارها را میکنند چنانکه خداوند عالم جلّشأنه ایشان را برای این کارها خلق کرده و در اینگونه امور احتیاج به نقیب و نجیب نیست. چرا که آن بزرگواران شأنشان اجلّ و اعظم از این کارها است و به کارهای اعظم از اینها مأمورند و اگر نقیب و نجیب میخواهند که اگر فقیر شوند آنها را غنی کنند و علم اکسیر به آنها بدهند یا اگر مریض شوند فی الفور بدون دوا و غذا و طبیب رفع مرض آنها را بکنند و اگر منصبی بخواهند فی الفور دعا کنند که خداوند به او بدهد و از این قبیل کارها، که هیچ عصری و زمانی هیچ حجتی از حجتهای خداوند تابع هوی و هوس و خواهشهای مردم نبودهاند و لو اتبع الحق اهواءهم لفسدت السموات و الارض.
و اگر کسی بگوید اگر امر چنین است پس مشایخ اعلی اللّه مقامهم و رفع فی الخلد اعلامهم چه بودند؟ عرض میکنم که مشایخ ما+ هیچیک ادعای نقابت و نجابت نکردند حتی آنکه لعن میکردند کسانی را که نسبت نقابت و نجابت را به ایشان میدادند و بر فرض تسلیم جواب، جواب این فقره سابقاً ذکر شد که ایشان به صفت علم و حکمت ظاهر بودند لا غیر و از این گذشته نصی و دلیلی از کتاب و سنت بر اینکه
«* رسائل جلد 7 صفحه 27 *»
یومنا هذا باید هادیان و پیشوایان نقباء و نجباء باشند نداریم. پس نمیدانم که بعضی را چه بر این داشته که میخواهند نقیب و نجیب پیدا کنند و حال آنکه سابقاً عرض شد که آنچه این مردم در دین و مذهب اصولاً و فروعاً محتاجند، عدولی که در میان هستند کفایت میکنند.
و اما آنکه مرقوم شده بود که آیا خلف مساوی در درجه، ظاهر است در این زمان یا اینکه مخفی است؟ عرض میشود که حقیر تاکنون تالی مشایخ+ و مساوی ایشان را نیافتهام و خود را هم معاذ اللّه که تالی و مساوی آن بزرگواران بدانم حتی اینکه اگر مرا در سلک دوستان و موالیان خود محسوب دارند فخرها میکنم و ینبغی انیفخر به.
و اما آنکه از احوال خود حقیر استفسار نموده بودید مختصر عرض کنم که حقیر در مسائل دین و مذهب از مسائل توحید الی ارش الخدش خود را محتاج به احدی از علماء معروفه نمیدانم و اگر کسی بخواهد شک و شبهه در دینم بکند از عهده او بحول اللّه و قوته برمیآیم و در رفع شکوک و شبهات و جمع اختلاف احادیث و آیات و حل مشکلات آنها محتاج به احدی از علماء معروفه بحمد اللّه نیستم و مع ذلک ادعاء نقابت و نجابت هم ندارم و خود را پستتر از آن میدانم که نسبت به آن بزرگواران بدهم. و این چند کلمه را محض اینکه خواسته بودید عرض کردم و الا بنای رجز خوانی ندارم.
و اما جواب سؤال دیگر که مرقوم داشته بودید که در حدیث وارد است که به جابر نمودند ملکوت ارض را که به حضرت ابراهیم خلیل الرحمن علی نبینا و آله و علیه السلام ننمودند با آنکه در قرآن است و کذلک نری ابرهیم ملکوت السموات و الارض، اختلاف حدیث و آیه را بیان فرمایید،
عرض میشود تمام علم ملکوت سموات و ارض مخصوص محمّد و آل محمّد صلوات اللّه علیهم است و بس و اما انبیاء علی نبینا و آله و علیهم السلام هریک به قدر رتبه و مقام و سعه و احاطه خود از آل محمّد؟عهم؟ که در جمیع عوالم خلق من الدرة الی
«* رسائل جلد 7 صفحه 28 *»
الذرة لسان ترجمان خداوند جل شأنه میباشند فرا میگیرند. پس خداوند به واسطه محمّد و آل محمّد؟عهم؟ نمود به حضرت ابراهیم؟ع؟ ملکوت السموات و الارض را و لکن نه جمیع آنها را. پس آنچه را که به جابر نمود از آن عوالمی بود که به حضرت ابراهیم؟ع؟ ننموده بودند و حدیث شریف منافاتی با آیه مبارکه ندارد. و چون به واسطه کثرت مشاغل فرصت تفصیل نبود اتکالاً علی فهمک الشریف به همین مختصر اکتفا نمود. و صلی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین و لعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین. حرّره فی عاشر شهر ربیع المولود من شهور سنة 1295 حامداً مصلّیاً مستغفراً.