معنی علل اربعه بودن ائمه:
از مصنفات:
عالم ربانی و حکیم صمدانی
مرحوم آقای حاج محمد باقر شریف طباطبایی
اعلیالله مقامه
«* رسائل جلد 7 صفحه 171 *»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد للّه رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
و بعد اين چند كلمهايست در جواب مسألهاي چند كه بعضي سؤال كرده بودند، پس سؤال ايشان را عنوان ميكنم و در تلو هريك جوابي مينويسم انشاءالله.
سؤال: معني اينكه ائمه علل اربعه هستند چه چيز است؟
جواب: اول بايد معني علل اربع را بنويسم تا به آساني بتواني فهميد كه ائمه هدي صلوات الله عليهم علل اربعند.
پس بدانكه حكما گفتهاند كه از براي هر چيزي چهار علت بايد باشد: اول عليت غائي، دوم علت فاعلي، سيوم علت مادي، چهارم علت صوري. مثل آنكه براي كرسي كه يكي از چيزهاست اين چهار علت ضرور است كه بايد نجّاري باشد كه كرسي را بسازد و نجّار را علت فاعلي مينامند، و بايد چوبي باشد كه از آن چوب كرسي را بسازند و چوب را علت مادي مينامند، و بايد كرسي را به هيئت مخصوصي ساخت كه مثلاً چهارگوش باشد و آن هيئت را علت صوري مينامند، و بايد اين كرسي را براي كاري ساخت، مثل نشستن در زير آن يا بر روي آن كه فايده و حاصل كرسي است و اين فايده را علت غائي ميگويند. و خداوند حكيم جلّ شأنه كرسي را آفريده به اين چهار علت چنانكه دانستي و اگر حكيمي دانا گفت كه علت فاعلي كرسي نجّار است مراد او همين است كه دانستي و مراد او اين نيست كه نجّار نعوذ بالله خداست يا شريك خداست يا كمك خدا كرده در ايجاد كرسي يا استقلالي براي او هست، بلكه مراد اين است كه نجّار به حول و قوّه الهي و تعليم خداوندي اين كرسي را ساخته و اگر خدا قدرت ساختن كرسي به او نداده بود و تعليم او نفرموده بود به واسطه دانايي، نجّار نميتوانست كه به حول و قوّه خود كرسي بسازد. و چون در جميع فواعل و كاركنان عالم فكر كني خواهي دانست كه از اين قبيل است، حتي آتش به همينطور ميسوزاند
«* رسائل جلد 7 صفحه 172 *»
و آفتاب به همينطور روشن ميكند كه هيچ صاحب اثري در اثر خود مستقل نيست و شريك و معين و وزير و وكيل خدا نيست و خداوند جلّ شأنه اثر هر چيزي را در آن چيز آفريده و به واسطه آن چيز و اثر آن كارهاي ديگر را ميكند. و او است خالق هرچيزي به هر طوري كه خواسته و به هر چيزي كه خواسته وحده وحده لاشريك له في شيء من الاشياء.
پس چون اين معني را متذكر شدي بدانكه در بعضي از موجودات علت فاعلي و علت غائي و علت مادي و علت صوري متعددند چنانكه يافتي كه نجار شخصي است و كسي كه در زير كرسي مينشيند شخصي ديگر است و چوب چيزي ديگر است كه دخلي به آن دو شخص ندارد و هيئت كرسي چيزي ديگر است كه بر چوب وارد شده و اختصاصي به چوب ندارد و آن هيئت را بر آهن هم ميتوان وارد آورد ولكن در همه چيز و همهجا لازم نيست كه اين چهار، چهار شخص باشند و ميتواند بود كه اين چهار از يك شخص به وجود آيد باعتبارها و جهات عديده، مانند نور آفتاب كه خداوند عالم جلّ شأنه آن نور را به واسطه آفتاب آفريده و آفتاب را علت فاعلي نور آن قرار داده و همچنين آن نور را براي آفتاب آفريده و اگر آفتاب را نيافريده بود و نور آفتاب را نميآفريد پس اگر خطاب كند به آفتاب خواهد گفت كه لولاك لما خلقت انوارك. پس آفتاب به اين ملاحظه علت غائي نور خود هم شد چنانكه علت فاعلي آن بود. و همچنين مادّه نور آفتاب را خداوند عالم جلّ شأنه از جايي ديگر نگرفته چنانكه نجّار چوب را از جايي ديگر ميگرفت. پس خداوند ماده نور آفتاب را از خود آفتاب خلق فرموده در زير رتبه آفتاب نه از ذات خود آفتاب، چنانكه با چشم ميبيني كه چنين است. و همچنين صورت نور آفتاب را خداوند عالم از ماسواي آفتاب نگرفته و از خود آفتاب خلق فرموده در رتبهاي پستتر از رتبه ذات آفتاب و پستتر از رتبه ماده نور آفتاب، چنانكه اگر شعوري داشته باشي ميفهمي كه امر چنين است. پس جميع علتهاي چهارگانه نورآفتاب را خداوند عالم به واسطه يك آفتاب قرار داده نه به واسطه اشخاص متعدده. پس خداوند عالم جلّ شأنه آفتاب را علتهاي چهارگانه نور آفتاب قرار داده به اينطور كه شنيدي، و خداست خالق آفتاب و خالق نور آفتاب وحده
«* رسائل جلد 7 صفحه 173 *»
وحده لاشريك له.
پس چون اين معني را در آفتاب و نور آفتاب يافتي بدانكه خداوند عالم جلّ شأنه اول چيزي كه در عالم آفريد وجود مبارك پيغمبر بود9 و در اخبار بسيار وارد شده و شيعه و سنّي آن اخبار را قبول دارند وآن اخبار به حدّ تواتر رسيده بلكه ميتوان گفت كه معني اين اخبار در ميان شيعه و سنّي از حد تواتر گذشته و به حد ضرورت رسيده كه بر سر گلدستهها و منارهها سنّيها فرياد ميكنند كه السلام علي اول الموجودات و اشرف الكاينات. و در ميان شيعه اين معني از حد تواتر گذشته كه ساير ائمه نيز سلام الله عليهم در اصل طينت و خلقت با پيغمبر9 شريكند. اشهد انّ ارواحكم و نوركم و طينتكم واحدة طابت و طهرت بعضها من بعض، و حسين منّي و انا من حسين، و علي منّي و انا من علي و از اين قبيل اخبار در ميان شيعه بلكه در ميان سنّي از حد تواتر گذشته. و اگر بخواهي بداني كه چنين است به كتاب غاية المرام عربي و فارسي رجوع كن تا بيابي.
پس چون دانستي كه ايشان: اول موجودات و اشرف كاينات و خلاصه بريّاتند، بدانكه خداوند عالم جلّ شأنه جميع ماسواي ايشان را: از نور ايشان آفريده چنانكه همه نورهاي آفتاب را به واسطه آفتاب آفريده و نور ايشان: از ايشان صادر شده چنانكه نور آفتاب از آفتاب صادر شده و جميع نورهاي ايشان را: خداوند عالم جلّشأنه از براي ايشان آفريده چنانكه نورهاي آفتاب را از براي آفتاب آفريده و جميع مواد و صور اشياء را در زير رتبه ايشان به واسطه ايشان: آفريده نه از ذات شريف ايشان، چنانكه جميع مواد و صور انوار آفتاب را به واسطه آفتاب در زير رتبه آفتاب آفريده نه از ذات آفتاب، ما تري في خلق الرحمن من تفاوت. و ايشان: شريك خداوند جلّ شأنه نيستند نه در ذات مقدسه خود و نه در انوارشان و وكيل او نيستند و معين او نيستند، چنانكه آفتاب شريك خدا نبود نه در خلقت ذات خود نه در خلقت انوار خود و وكيل و معين او جلّ شأنه نبود. هو الذي خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شيء سبحانه و تعالي
«* رسائل جلد 7 صفحه 174 *»
عمّا يشركون. پس اين است معني آنكه ايشان: علل اربع جميع اشياء هستند و در جميع كتابهاي فارسي و عربي كه در اين باب نوشته شده از اين قبيل اخبار بسيار است، از مرحوم مجلسي و ساير علماي ابرار اعلي الله مقامهم به اين مضمون كه خداوند ايشان را: آفريد و نه لوحي بود و نه قلمي و نه بهشتي و نه جهنّمي و نه مؤمني و نه كافري و نه آسماني و نه زميني و نه عرشي و نه فرشي و نه آفتابي و نه ماهي و نه نوري و نه ظلمتي و نه انساني و نه حيواني و نه گياهي و نه جمادي و نه دنيايي و نه آخرتي و نه آتشي و نه هوايي و نه آبي و نه خاكي و نه چيزي از چيزها پس خلق فرمود از نور ايشان: لوح و قلم و عرش و كرسي و آفتاب و ماه و همچنين ساير اشياء را. فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر، فان يكفر بها هؤلاء فقد وكّلنا بها قوماً ليسوا بها بكافرين.
سؤال: معبود حضرات چيست و مخاطب در قرآن حضرات ايّاك نعبد كيست؟
جواب: معبود ايشان صلوات الله عليهم ذات يكتاي خداوند عالم است جلّ شأنه و مخاطب ايشان در ايّاك نعبد، همان ذات يكتاست و ايشان آمدند كه مردم را از بتپرستي برهانند و فرمود كلّ ما يشغلك عن الله فهو صنمك يعني هرچيزي كه تو را مشغول كند از خدا و ياد خدا، آن چيز بتي است از براي تو. و ايشان و اتباع ايشان صلوات الله عليهم بالاتر از آنند كه كسي اينجور خيالات واهيه درباره ايشان كند و خداوند مروّتي به مخالفان ما كرامت كند كه اينجور خيالات واهيه كفرآميز در حق كساني كه شارح و مبيّن دين و مذهب و آئيناند گمان نكنند و بهتان نبندند و چون از ايراد واقعي بر كلمات ايشان بعون الله عاجز شدند و هستند، لابد و ناچار شدند كه باب افترا بر روي خود گشايند. انّ الذين يؤذون المؤمنين و المؤمنات بغير مااكتسبوا فقد احتملوا بهتاناً و اثماً مبينا.
سؤال: ايشان با خداوند عالم متّحدند يا مغاير هستند؟
جواب: در اصل معني مخلوق بودن و محتاج بودن، ايشان صلوات الله عليهم و غير ايشان يكسانند. چنانكه آفتاب مخلوق خداست نور آفتاب هم مخلوق، و چنانكه ايشان مخلوق خدايند انوار ايشان هم مخلوق خداست. و هيچ خلقي را با خداوند قرابتي و نسبتي
«* رسائل جلد 7 صفحه 175 *»
نيست و خلق با خلق نسبتها دارند و بعضي از آنها نورند و بعضي منير، و بعضي سببند و بعضي مسبّب و همگي در مخلوق بودن شريكند و هيچيك نسبتي با ذات خداي سبحانه ندارند. بلي ايشان برگزيدگان خدا و مقرّبان درگاه اويند و معني تقرّب به او اين نيست كه كسي خويش و نزديك ذات او باشد، بلكه مراد اين است كه شخص امتثال كند اوامر او را و اجتناب نمايد از نواهي او در هر عالمي به دار رضاي او برسد و از دار غضب او دور شود. و دار رضاي او و دار غضب او ذات او نيستند چرا كه آنها دوتا هستند و ذات مقدّس او يك است و دو نيست.
سؤال: معرفت امام زمان كه از اصول مذهب است، چيست مراد از امام زمان؟
جواب: گويا از عبارت سؤال چيزي افتاده و ميخواسته بنويسد كه مراد از امام زمان كيست. پس معرفت امامت كه از اصول مذهب است و معروف در ميان شيعه اثناعشري است معرفت جميع ائمه دوازدهگانه است سلام الله عليهم اجمعين و مراد از امام زمان در اين زمان، حضرت بقيّة الله حجة بن الحسن امام دوازدهم عجّل الله فرجه است و در زمان هر امامي از ائمه گذشته سلام الله عليهم معرفت همان امامي است كه در آن زمان بوده و در زمان پيغمبر9 معرفت خود او بود اگر امامت را به معني مخصوصي كه مخصوص ائمه طاهرين بود معني كنيم. و اگر امامت را به معني پيشوا معني كنيم هر پيغمبري در زمان خود امام زمان خود بود و معرفت او بر امّت او لازم بود و معذلك صاحب مرتبه امامت خاصّه نبودند مگر حضرت ابراهيم علي نبيّنا و آله و عليه السلام. و به اين معني كه پيغمبران پيشواي امّت خود هستند و معرفت ايشان در هر زماني بر امّت ايشان لازم بود و اوصياي ايشان هم پيشوايان امّت هستند و مبيّن حلال و حرام ايشان و اهل هر عصري در اخذ حلال و حرام لابد بايد ايشان را بشناسند و اخذ حلال و حرام خدا را بكنند و به اين معني علماي امّت پيغمبر9 هم پيشوايان مقلّدين خودند چنانكه پيغمبر9 فرمودند علماء امتّي كانبياء بنياسرائيل. كه مقلّدين بايد مجتهد و عالم را به علم و تديّن و تقوي و عدالت بشناسند و او را تقليد و پيروي كنند، و به اين معني
«* رسائل جلد 7 صفحه 176 *»
پيشنمازها را امام جماعت مينامند و امام جمعه را امام جمعه ميگويند. و اين معني امامت را كسي كه بخواهد اقتدا به پيشوا و پيشنمازي كند بايد او را به عدالت بشناسد و عدد اينجور پيشنمازها از حد شمار بيرون است. و اما امامتِ مخصوصه به ائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين مخصوص خود ايشان است و به ملاحظهاي سيزدهمي براي ايشان نيست و به ملاحظهاي پانزدهمي براي ايشان نيست و هركس از شيعه اثنيعشري غير ايشان را با ايشان شريك كند در معني امامت مخصوصه به ايشان، ماها او را كافر و نجس ميدانيم چرا كه از ضرورت مذهب اثناعشري خارج شده،
هذا اعتقادي فيه قد ابديته | فليقبل الواشون او فليمنعوا |
سؤال: ائمه هدي: كه علل اربع هستند مركبند يا بسيط؟ از براي خودشان علّيت دارند يا نه؟
جواب: ائمه طاهرين سلام الله عليهم مخلوقند و ماها همه مخلوقات را مركب ميدانيم و بسيط، ذات خداي سبحانه است و بس. اگرچه بعضي از حكما بسايط بسيار قائل شدهاند و عقل و مافوق عقل را بسيط خيال كردهاند ولي ماها بسيط حقيقي غير از ذات خداي سبحانه قائل نيستيم و جميع خلق از اول خلق گرفته تا آخر آن را مركب ميدانيم. چرا كه حضرت امام رضا7 فرمود: انّ الله سبحانه لم يخلق شيئاً فرداً قائماً بذاته دون غيره للذي اراد من الدلالة عليه، و دو بسيط در نزد ماها داخل معقولات نيست به طورهايي كه خود ميدانيم و غير ما نميدانند، و الحمد للّه علي ما منّ علينا من معرفة توحيده.
و اما اينكه آيا ايشان: براي خود علّيت دارند يا نه، آنچه شما در مشيت و فعل و صنع خدا ميگوييد، چونكه ما ايشان: را اول موجودات ميدانيم، ميگوييم. پس از شما سؤال ميكنم كه هرچيزي را خداوند عالم به مشيت و صنع خود آفريده، آيا مشيت و صنع خود را به مشيت و صنعي ديگر آفريده يا خود مشيت را به خود مشيت آفريده؟ و ماها چون متمسّكيم به ائمه طاهرين سلام الله عليهم چنين فرمودهاند كه خلق
«* رسائل جلد 7 صفحه 177 *»
الله الاشياء بالمشيّة و خلق المشيّة بنفسها. و نه اين است كه اين معني را نفهميده بگوييم بلكه فهميدهايم كه هر چيزي را خداوند عالم به رطوبت تر ميكند و رطوبت را به خود رطوبت رطوبت كرده، و هر چيزي را به چربي چرب ميكند و چربي را به خود چربي چرب كرده، و هر چيزي را به گرمي گرم ميكند و گرمي را به خود گرمي گرم كرده. و همچنين در ساير اسباب و مسبّبات آنها، و ذات مقدس او رطوبت و چربي و گرمي و ساير اسباب و آلات نيست. والسلام علي من اتبع الهدي. تمام شد اين مختصر در روز دوشنبه بيست و سيّم شهر محرم الحرام 1287 حامداً مصلّياً مستغفراً.