جواب سؤالات
آقا سيد علي بن امير عبد الرزاق
محمدي نائيني
از مصنفات:
عالم ربانی و حکیم صمدانی
مرحوم آقای حاج محمد باقر شریف طباطبایی
اعلیالله مقامه
«* رسائل جلد 6 صفحه 44 *»
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد للّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي محمّد و آله الطاهرين و اللعنة علي اعدائهم اجمعين.
و بعد چون بعضي ايرادات و بعضي از مسائل سؤال كرده بود جناب مستطاب سلالة الاطياب الانجاب آقا سيد علي بن الامير عبد الرزاق المحمدي النائيني وفقه اللّه لمراضيه پس عبارات جناب ايشان را به عنوان سؤال، و جواب هريك را در تلو آن به عنوان جواب مينويسم به توفيق اللّه تعالي و تأييده و به نستعين.
سؤال: شخصي بر بعضي از فرمايشات جناب عالي ايراد گرفته و آن اين است كه فرمودهايد اگر بعضي گفتند قائل به جميع ضروريات ظاهر و باطنش خوب است و بعضي گفتند شايد در باطن بد باشد، جماعت اول بر حقند و جماعت دوم بر باطلند. چرا كه همه اين مطالب به ضرورت اسلام و ايمان محكم شده و همچنين هركس شك داشته باشد در حقيت جماعت اول يا شك داشته باشد در بطلان جماعت دوم بر باطل است. و همچنين هركس شك داشته باشد در بطلان شككننده در امور ضروريه بر باطل است.
و ايضاً در جواب بعضي از امور دين فرمودهايد كه بر صاحب شعوران و پيروان پيشوايان دين و ايمان: پوشيده نيست كه هر امري را كه خداوند عالم جلّشأنه از خلق خود خواسته آن امر را به ايشان رسانيده و معقول و منقول نيست كه خداوند عالم جلّشأنه چيزي را اراده كند از خلق خود و آن چيز را به ايشان نرساند و مخفي دارد. تا جايي كه ميفرمايند كه: نبايد كه خلق طالب آن امري شوند كه خداوند عالم جلّشأنه از ايشان مخفي داشته پس چون اين مقدمه شريفه الهيه نبويه علويه 3 را متذكر شدي متسمك شو به آن تا هرگز گمراه نشوي. تا آنكه ميفرمايند: بدان كه هر امري را كه خداوند عالم جلّشأنه از خلق خود خواسته
«* رسائل جلد 6 صفحه 45 *»
يقيناً به ايشان رسانيده و مخفي نداشته در هيچ عصري از عصرها و در هيچ وقتي از وقتها و در هيچ مكاني از مكانها و در هيچ مقامي از مقامها و در هيچ مرتبهاي از مرتبههاي ملك خود و بدان كه هر امري را كه مخفي داشته از خلق خود، نخواسته آن امر را انتهي.
و سركار استاد و آقاي ايشان در كتاب هداية الصبيان بعد از بيان ركن رابع ميفرمايند كه بايد دانست كه اين ركن از دين از جور ظالمين مخفي بود و ايشان را كسي نميشناخت و لكن علوم ايشان در ميان بود به قدر تمام شدن حجت خدا تا در اين زمان كه خداوند عالم مصلحت در اظهار اين امر دانست.
جواب: نميدانم جناب مورد ايرادي به عرض من دارند كه گفتهام امري را كه خداوند عالم جلّشأنه از خلق خود خواسته به ايشان رسانيده و مخفي نداشته؟ و بسيار بعيد است از جناب ايشان كه بر اين مطلب ايرادي بگيرند چرا كه من مكرر خدمت ايشان رسيدهام و صحبت علمي در ميان آمده و ايشان را به اين بيانصافي نشناختهام كه اين مطلب را مسلّم ندارند. و نميدانم كه آيا ايرادي بر كلام بانظام استاد و آقاي من اعلي اللّه مقامه دارند و حال آنكه در كتب ايشان ميبينند تفاصيل علومي چند را از مقامات توحيد الهي و اسماء و صفات او گرفته تا مقامات اركان و نقباء و نجباء و غير آنها از تحقيقاتي كه در هر مسألهاي فرمودهاند كه در كتب علماي سلف با آن تفصيل نبوده و مخفي بوده و به اندازه احتياج خلق در هر عصري اتمام حجت شده و نميدانم كه آيا جناب ايشان در ميان عرض من با كلام بانظام استاد و آقاي من اعلي اللّه مقامه منافاتي يافتهاند واقعاً يا نعوذ باللّه خواستهاند مغالطهاي بيندازند كه من گفتهام امر خدا واضح است و استاد و آقاي من اعلي اللّه مقامه فرمودهاند كه امري از امور الهيه در يك وقتي از جور ظالمين مخفي بوده. پس اگر واقعاً منافاتي يافتهاند يا نعوذ باللّه خواستهاند مغالطه كرده باشند، جواب اين است كه آيا استاد و آقاي من اعلي اللّه مقامه فرمودهاند كه امري كه در يك وقتي مخفي
«* رسائل جلد 6 صفحه 46 *»
بوده از جور ظالمين، در همان وقتي كه مخفي بوده، تكليف خلقي كه بر ايشان مخفي بوده اين بوده كه آن امر را بدانند؟ تا منافات داشته باشد با عرض من كه گفتهام آنچه را كه خداوند جلّشأنه از خلق خود خواسته آن امر را به ايشان رسانيده. پس هر امري از امور دينيه كه يك وقتي مخفي است و خلق آن را نميدانند، آن امر را خدا نخواسته ظاهر كند و تكليف مكلّفين جاهل قرار نداده آن امر را تا وقتي كه او اظهار كند و به خلق برساند. پس آن وقت كه رسانيد و خلق فهميدند، تكليف ايشان خواهد شد. مثل آنكه پيغمبر9 در ابتداي دعوت فرمود: قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا و هنوز نمازي و روزهاي و شرعي را از براي مردم بيان نفرموده بود و مردم تكليفي هم نداشتند و هركس لا اله الاّ اللّه ميگفت رستگار بود. تا وقتي كه نمازي و روزهاي و ساير شرايع را به تدريج به مردم رسانيدند و به تدريج مكلّف شدند و قبل از رسانيدن مكلّف نبودند. حتي آنكه امر امامت و خلافت ائمه: را در زمان حيات حمزه سيد الشهداء به او نرسانيده بودند و حال آنكه حمزه از رستگاران و مفلحين بود. اما بعد از آنكه رساندند و مردم فهميدند، پس از آن هركس تخلّف كرد هلاك شد.
باري جناب مورد بهتر ميدانند ايراد خود را و با من هم كمال آشنايي را دارند ايراد ايشان اگر غير از اين است و ميخواهند واقعاً رفع شود خودشان از براي من بنويسند كه آن چيست تا اگر ايراد ايشان وارد باشد من تسليم كنم و اگر ايشان اشتباه كرده باشند از اشتباه بيرون آيند و ميان من و ايشان طوري نبوده و نيست كه ايشان تعليقهاي به من ننويسند و من جواب عرض نكنم و حال آنكه نهايت آشنايي و دوستي در ميان من و بني اعمام ايشان بود و همچنين با خود ايشان و با مرحوم مبرور اَب اكرم امجد ايشان رحمه اللّه نهايت دوستي را داشتيم.
سؤال: از جمله ايرادات اين است كه در آنجا كه سركار فرمودهايد كه ضرورت شيعه اثنيعشر و اتفاق و اجماع علماي ايشان بر اين قائم است كه عمل ايشان
«* رسائل جلد 6 صفحه 47 *»
بايد از روي اين كتابها باشد و جميع آنها در «فصل الخطاب» جمع است پس عامل به غير آنها خارج از ضرورت شيعه و اجماع ايشان است. جناب مورد فرموده حكايت بعثت معلّم در كدام است و شنيدن از معلم ما لميسمع من لَلَة و لا دَدَة شما را به حق بزرگان قسم ميدهم كه جوابي شافي فرمايش كنيد اگرچه بعثت معلّم در آن اشكالي نيست و لكن شنيدن از معلّم آنچه شنيده نشده و حال آنكه مجموع احكام در كتب مذكوره جمع است.
جواب: عرض ميشود كه مرادم از كتبي كه عمل شيعه بايد بر آن باشد كتابهاي احاديثي است كه اعتماد جميع علماي شيعه بر آنها است مثل كتب اربعه و كتاب وسائل و امثال آنها و مرادم از آنكه جميع آنها در فصل الخطاب جمع است اين است كه جميع آن احاديث را در كتاب فصل الخطاب جمع فرمودهاند و گويا در اين باب از براي جناب مُورد ايرادي نباشد.
اما حكايت بعثت معلّم عن ابيعبد اللّه7 قال رسول اللّه9: انّ عند كلّ بدعة تكون من بعدي يكاد بها الايمان وليّاً من اهل بيتي موكّلاً به يذبّ عنه ينطق بالهام من اللّه و يعلن الحق و ينوّره و يردّ كيد الكائدين يعبّر عن الضعفاء فاعتبروا يا اولي الابصار و توكّلوا عليه و روي انّ الشيعة من آل محمّد:. و في الكافي عن النبي9: يحمل هذا الدين في كلّ قرن عدول ينفون عنه تأويل المبطلين و انتحال الجاهلين كما ينفي الكير خبث الحديد.
و اما شنيدن از معلّم چيزي را كه از معلم سابقي شنيده نشده، فعن النبي9: ربّ حامل فقه الي من هو افقه. و قال9: ربّ حامل فقه و ليس بفقيه. و بسي واضح است كه حامل فقهي كه ميرساند به افقه از خود، سابق است زماناً و افقه از او لاحق است و بسي واضح است كه چنانچه از فقيه بايد شنيد از افقه هم بايد شنيد و البته افقه چيزي را ميفهمد كه فقيه آن را
«* رسائل جلد 6 صفحه 48 *»
نفهميده و البته ميگويد چيزي را كه فقيه نگفته و لكن بايد تمام آنچه را كه فقيه ميگويد و تمام آنچه را كه افقه و اعلم ميگويد از كتاب و سنت باشد نه از غير آنها.
باري اگر جناب مُورد از لفظ «لَلَه» و «دَدَه» وحشت كردهاند يا از لفظ بعثت معلم وحشت كردهاند، فعن النبي9: نحن معاشر الانبياء نكلّم الناس علي قدر عقولهم. پس با اطفال و با ضعفاء مانند اطفال به زبان مانند زبان لَلَه و دَدَه تكلم فرمودهاند و با بزرگان و اقويا به زبان بزرگان و اقويا و حكماء تكلّم فرمودهاند. و در صورتي كه بعث اللّه غراباً يبحث في الارض در قرآن باشد، بحث كردن بر بعثت معلم بيجا است و اگر شنيدن از لَله و دده لازم است شنيدن از افقه و اعلم الزم است و لكن لاتغني الايات و النذر عن قوم لايؤمنون.
سؤال: جلوس بعد از سجده دويم را هيچيك از علماي شيعه هستند كه واجب بدانند و آن واجب است و اگر عمداً ترك آن شود نماز باطل است يا خير؟
جواب: مرحوم آقا سيد علي عليه الرحمة در كتاب شرح كبير ذكر فرمودهاند كه سيد مرتضي علم الهدي جلسه استراحت را كه جلوس بعد از سجده دويم باشد واجب دانسته و سيد مرحوم مذكور نقل اجماع بر وجوب آن جلوس فرموده و خود مرحوم آقا سيد علي عليه الرحمة هم اگرچه به استحباب قائل شده و لكن بعد از اختيار استحباب فرمودهاند كه قول به وجوب احوط و اقوي است. باري شرح كبير در آنجاها هست ايرادكننده نظر كند در آن كتاب و ايراد نكند و آنچه از اخبار آل محمّد: معلوم ميشود عمل ابيبكر و عمر بر اين بوده كه بعد از سجده دويم ننشينند و عمل حضرت امير7 بر نشستن بوده و امر به نشستن ميفرمودهاند و اگر يك وقتي از ساير ائمه: عملي مطابق عمل ابيبكر و عمر صادر شده محمول بر تقيّه است در نظر سيد مرتضي و هركس كه واجب دانسته و از آن جمله در «جامع الاحكام» هم به وجوب قائل است و به نظر اين قاصر هم خلاف اهل خلاف لازم و واجب است اما اگر كسي عمداً ترك كرد و تقليد كرده از كساني كه مستحب ميدانند، نماز او باطل نيست
«* رسائل جلد 6 صفحه 49 *»
اما اگر تقليد كرده از كساني كه واجب ميدانند اعاده نماز بر او واجب است.
سؤال: در كتابي از كتب كه ردّ وحدت ناطق فرمودهايد فرمايش فرمودهايد آنچه معني آن اين است كه هيچيك از علماء را نخواهي يافت كه در احكام اختلافيه غير ضروريّه متّفق باشند چرا كه فرمودهاند: نحن اوقعنا الخلاف بينكم و حال آنكه سركار عالي امر فرمودهايد به عمل كردن به كتاب جامع پس گويا جميع مسائل آن ضروريه است و اگر ضروريه نيست پس چيست كه سركار امور خلافيه آن را بيان نميفرماييد؟
جواب: مسائل كتاب جامع الاحكام جميع آنها از مسائل ضروريه نيست و مانند ساير كتب فقهاء است كه هريك فتواي خود را فتوا دادهاند. و اينكه عرض كردهام در مسائل نظريه هيچيك از علماء و فقهاء با هيچيك در جميع مسائل نظريه متفق نيستند اگرچه در بعضي از مسائل متفق باشند چرا كه ائمه: فرمودهاند: نحن اوقعنا الخلاف بينكم گويا محل ايراد مورد نباشد.
اما سبب آنكه مواضع اختلاف را در كتاب جامع الاحكام بيان نكردهام و عمل كردن به آن را جايز دانستهام پس به دو لحاظ است: يكي لحاظ ميان خود و خداي خود و يكي لحاظ جواب باحثين.
ـ اما لحاظ اول آن است كه مسائل نظريه را هم مانند مسائل ضروريه، ائمه طاهرين: از جانب رب العالمين در ميان اهل دين گذاردهاند و مانند ضروريات دين همه آنها حق است نه آنكه بعضي حق است و بعضي باطل است چنانكه فرمودهاند نحن اوقعنا الخلاف بينكم و لكن شرط است در نظر، نظر در كتاب و سنت انظروا الي من كان منكم قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فارضوا به حكماً فانّي قد جعلته عليكم حاكماً الي آخر الحديث.
ـ اما لحاظ جواب باحثين و مُوردين اينكه جواز تقليد ميّت و عدم جواز آن محل اختلاف است در ميان اصوليين و بعضي جايز دانسته و مع ذلك محل اختلاف را بيان
«* رسائل جلد 6 صفحه 50 *»
نكردهاند بلكه معني جايز دانستن تقليد ميت همين است كه آنچه فتواي او است عمل كنند اگرچه برخلاف فتواي مجيز باشد. و وجهي ديگر اين است كه محل اتفاق اصوليين است كه هركس شرايط اجتهاد در او جمع شد تقليد از او جايز است و هر مجتهدي اجازه ميدهد و تجويز ميكند تقليد از مجتهد غير خود را و حال آنكه آن غير در بعضي از مسائل برخلاف او فتواي ميدهد به طوري كه او به فتواي غير عمل نميكند و مع ذلك تجويز ميكند كه عوام تقليد كنند از آن غير و هيچيك نبايد كه محل اختلاف را بيان كنند چرا كه جايز نميدانند كه عوام برخلاف فتواي ايشان به فتواي غير عمل كنند. و اما علماي اخباريين كه مطلقاً اعتنائي به اينگونه سخنها ندارند. و اميد است كه همينقدر از بيان از براي طالبان حق كافي باشد.
سؤال: شما را به حق خدا كه اين مسأله را كه در سوانح فرمودهاند بيان فرماييد كه فرمودهاند: و اذا بطل الاجتهاد و التقليد فلا حاجة لنا الي بيان معني المجتهد الكلي و الجزئي و حال آنكه خود ايشان معني مجتهد و مقلد را انكار ندارند.
جواب: تفصيل اين مطلب همان است كه در كتاب سوانح مذكوراست و اگر بخواهم تفصيل دهم بايد به قدر سوانح كتابي بنويسم و لكن مختصر مطلب اين است كه احكام خمسه را جملگي خداوند عالم ميداند و بس و هيچ مخلوقي نميتواند حكمي از احكام خمسه را به عقل خود و رأي خود از براي خود و غير خود قرار دهد و تمام احكام خمسه را خداوند عالم جلّشأنه وحي فرموده به رسول خود9 و شرح و بيان فرمودهاند آنها را ائمه طاهرين:. پس هر اجتهادي و هر تقليدي كه مانند اجتهاد([1]) كه قواعد و قوانيني چند را خودشان به عقل خودشان قرار دادهاند و استخراج فروع و جزئيات از آن قوانين ميكنند باطل است و في الجمله تفصيلي در سوانح هست از آن قوانين و هر اجتهاد و تقليدي كه از كتاب و سنت است و تفريع بر
«* رسائل جلد 6 صفحه 51 *»
آنها است حق است. و من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدينه فعلي العوام انيقلّدوه و در تلو آيه شريفه و منهم امّيّون لايعلمون الكتاب الاّ اماني حديث مفصلي هست كه بيان اجتهاد و تقليد باطل را فرموده و اجتهاد حق و تقليد حق را بيان فرموده. در تفسير صافي هم قدري از حديث را ذكر كرده و تمام حديث در كتب اخبار هست و در فصل الخطاب نيز مذكور است.
سؤال: اگر جنب بول كرد و تنحنح نكرد و بعد از غسل رطوبت مشتبهي ديد اعاده واجب است يا نه؟
جواب: اگر بعد از جنابت بول كرده و بعد از بول كردن غسل كرده بالاتفاق اعاده غسل نبايد بكند اگرچه تنحنح نكرده باشد و رطوبت مشتبهي ديده باشد.
سؤال: اگر شخص نشسته به خواب رفته باشد و نداند كه تشهد و سلام گفته يا نه در نافله يا غير آن چه كند؟
جواب: وضو بسازد و اعاده كند.
سؤال: نافله روز جمعه ساقط است يا خير و در صورت سقوط تلافي چه بايد كرد؟
جواب: در روز جمعه نافله ظهر و عصر ساقط است و لكن بيست ركعت نماز در روز جمعه از اول ارتفاع آفتاب تا نزديك ظهر مستحب است.
سؤال: اگر سوره توحيد يا قدر خواند و هنوز به ركوع نرفته متذكر شود كه روز جمعه است و جمعه و منافقين بايد خواند، كفايت ميكند يا خير؟
جواب: بلي همان سوره كه خوانده كفايت ميكند و لكن مستحب است كه نماز را به دو ركعتي تمام كند و آن دو ركعت را مستحب قرار دهد و بعد نماز ظهر را با سوره جمعه و منافقين ادا كند.
سؤال: اگر سهواً ترك جمعه يا منافقين كند و وقت باقي است، اعاده لازم است يا نه؟
جواب: اعاده واجب نيست و لكن اگر وقت باقي است اعاده مستحب است با جمعه و منافقين.
«* رسائل جلد 6 صفحه 52 *»
سؤال: اگر شخص شك داشته باشد در دخول وقت واجب است كه تفحّص كند تا وقت داخل شده تا وضو به نيّت وجوب يا مستحب بگيرد يا خير؟
جواب: تفحّص كردن در وقت واجب نيست اما مستحب است و وضو را به نيت استحباب قبل از دخول وقت و در حال شك در دخول وقت ميتوان ساخت اما به نيت وجوب بعد از دخول وقت يا ظن به دخول وقت ميتوان ساخت.
سؤال: اگر حالتي كه به آن در شك افتد كه آيا حدث است و ناقض وضو و يا وجعي است كه به آن شيطان وسوسه كرده براي شخص حاصل شده ميتوان وضو را به نيت تجديد اعاده كند يا خير؟ در اين صورت چه كند كه رفع اين بلا شود؟
جواب: لاتنقض اليقين الاّ بيقين مثله شك در ناقض بلكه ظن در ناقض، ناقض وضو نيست و به اين جهت كه به شك افتاده در ناقض اگر وضو بسازد بدعت كرده و همان وضوي اول كافي است و اگر وسواس او را اذيت كند تعمد كند و وضو را به حدثي باطل كند و بعد وضو بسازد تا بدعت نشود و لكن اگر اين را عادت خود قرار دهد به تعب خواهد افتاد از دست شيطان و سزاوار همان بياعتنائي به وسوسه او است و همان تقوي است نه متابعت او و السلام.
و صلي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين. و قد فرغت منها يوم الخميس غرّة شهر صفر من شهور سنة 1302 حامداً مصلّياً مستغفراً.