02-10 رسائل فارسی جلد دوم – رساله در جواب سؤالات مرحوم ميرزا حسينعلي نائيني (1)ـ مقابله

 

 

جواب سؤالات

مرحوم ميرزا حسينعلي نائيني (1)

 

از مصنفات:

عالم ربانی و حکیم صمدانی

مرحوم آقای حاج محمد باقر شریف طباطبایی

اعلی‌الله مقامه

 

 

«* رسائل جلد 2 صفحه 166 *»

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين.

و بعد چون تعليقه‏اي رسيد از جانب سني الجوانب عمدة الاعاظم و الاعيان و زبدة الافاخم بين الاقران المؤيد بلطف اللّه الخفي و الجلي الميرزا حسينعلي النائيني لازال موفقاً مسدداً بعناية الولي صلوات اللّه عليه و آبائه الطيبين الطاهرين و در ضمن آن جواب از مسائلي چند را خواسته بودند پس هريك از آن مسائل را در عنواني قرار داده و در تلو آن جوابي عرض مي‏شود.

فرموده‏اند: اموالي كه از والدين به ارث منتقل مي‏شود به زيد خمس بر آن تعلق خواهد گرفت يا خير؟

عرض مي‏شود: كه آنچه از اخبار معلوم مي‏شود خمس تعلق نمي‏گيرد به ارث والدين و ساير اقرباء مگر ارثي كه بي‏گمان برسد به حسب اتفاق از شخصي كه گمان نمي‏رفت.

فرموده‏اند: شخصي مؤمن اگر ابوين او فاسق يا العياذ باللّه كافر باشند طلب مغفرت او فائده‏اي به حالت آنها خواهد داشت و نجاتي براي آنها است يا خير؟

عرض مي‏شود: كه استغفار مؤمن از براي والدين فاسق نفعها مي‏دهد كه كمتر عملي از اعمال نفع مي‏دهد و ولد صالح از جمله باقيات الصالحات است كه از براي ميت باقي مانده به طوري كه ثواب اعمال صالحه او عائد والدين

 

 

«* رسائل جلد 2 صفحه 167 *»

او مي‏شود چه جاي استغفار حتي آنكه اعمال صالحه‏اي كه قبل از مكلّف شدن از او صادر مي‏شد كفاره گناهان والدين خواهد بود چنانكه وارد شده كه چون طفل را به معلم سپارند پس چون تعليم كند او را بسم اللّه الرحمن الرحيم خداوند بيامرزد جميع گناهان والدين او را اللهم اغفر لي و لوالدي و ارحمها كما ربياني صغيرا و اجزهما بالاحسان احساناً و بالسيئات غفراناً و اما استغفار از براي كفار بي‏فائده است و جايز نيست چنانكه صريح قرآن است ماكان للنبي و الذين آمنوا ان‏يستغفروا للمشركين و لو كانوا اولي قربي من بعد ما تبين لهم انم اصحاب الجحيم و ماكان استغفار ابراهيم لابيه الاّ عن موعدة وعدها اياه فلما تبين له انه عدو للّه تبرء منه.

فرموده‏اند: ملكي را زيد وقف مي‏كند علي من سيولد له وقفيت آن صحيح است يا ملك آن ولد خواهد شد؟

عرض مي‏شود: كه وقف بر من سيولد صحيح نيست و ملك، ارث خواهد شد از براي وارث مگر در صورتي كه شخص وقف كند بر اولادي كه موجودند و در ضمن عقد شرط كند كه من سيولد شريك باشند با اولادي كه شريك بوده‏اند پس چنين وقفي صحيح است بنابر صحيح اخبار و مختار من اتبع الاثار.

فرموده‏اند: در ملك وقف يا غصب نماز صحيح است يا خير؟

عرض مي‏شود: املاكي كه ديوار ندارد مثل محل زراعات بي‏در و ديوار مي‏توان در آنها نماز كرد.

فرموده‏اند: زميني كه غصب نباشد ولي ديوار و سقف آن از پول حرام ساخته شده باشد نماز دارد يا خير؟

عرض مي‏شود: كه ديوار و سقف دخلي به مكان مصلي ندارد و مي‏تواند نماز كند بر روي زمين.

فرموده‏اند: ملكي را مي‏گويند كه سابقاً وقف بوده است ولي پدر شخص

 

 

«* رسائل جلد 2 صفحه 168 *»

آن ملك را خريده و چند نفر ديگر هم به طور ملكيت در آن عمل مي‏كرده‏اند حال بايد تصرف ملكيت در آن بشود يا وقف است؟

عرض مي‏شود: كه محض گفتن وقفيَّت معلوم نمي‏شود و عمل مسلمين محمول به صحت است كه به ملكيت عمل كرده‏اند تا وقتي كه معلوم شود فساد عمل ايشان.

فرموده‏اند: هرگاه كسي از بلد خود به قدر شش فرسخ دور شد و در مزرعه‏اي كه مالك است منزل كرد و قصد كرد كه يك ماه در آنجا بماند آيا به محض اينكه از آنجا خارج شد روزه او باطل است يا خير؟ و هرگاه به دهات نزديك كه هزار قدم مثلاً راه است تا منزل او برود روزه او باطل است يا نه؟

عرض مي‏شود: در صورتي كه در آن منزل قصد اقامه كرده اشكالي در صحت روزه او نيست اگرچه كمتر از مسافت شرعي از آن منزل خارج شود و عود كند پس نماز او تمام و روزه او صحيح است.

فرموده‏اند: در شب ماه مبارك شخص سفر مي‏كند و روز به ملك خود مي‏رسد و در آنجا روزه مي‏گيرد و از آنجا هم شب بيرون مي‏رود صبح به ملكي ديگر از خود مي‏رسد كه در جايي ديگر است و همين‏طور ده شب بيرون مي‏رود صبح به ملكي ديگر از خود مي‏رسد كه در جايي ديگر است و همين‏طور ده شب مثلاً سفر مي‏كند و صبح به ملك خود مي‏رسد و روز در آنجا اقامه مي‏كند آيا روزه او صحيح است يا خير؟

عرض مي‏شود: كه منازلي را كه شخصي در بين سفر به آنها مي‏رسد و مالك آن منازل است مخيَّر است كه در املاك خود نماز را تمام كند و روزه بگيرد يا نماز را قصر كند و روزه را افطار كند و لكن در عرض راه اگر راه به قدر مسافت شرعي است بايد نماز را قصر كند و روزه را افطار كند اگر سفر كسب او نيست.

فرموده‏اند: معاملاتي كه مي‏كنند و تنخواهي به كسي مي‏دهند و تمسك

 

 

«* رسائل جلد 2 صفحه 169 *»

مي‏گيرند آيا فرعي كه مي‏گيرند به صيغه مصالحه بر آخذ حلال است يا خير؟

عرض مي‏شود: كه اگر فرع را به يكي از صيغ شرعيه داين مستحق شود بر او حلال مي‏شود مثل آنكه يك من قند را بفروشد به مديون به ده تومان با اينكه مديون مي‏داند كه قيمت يك من قند پنج هزار دينار است پس بعد از اجراء صيغه داين مستحق ده تومان مي‏شود و ذمه مديون مشغول به ده تومان مي‏شود علاوه بر اصل دين احل اللّه البيع و حرّم الربا.

فرموده‏اند: در اين بلاد متداول است كه يك من آرد به نانوا مي‏دهند و يك من و چهار يك مثلاً نان مي‏گيرند آيا حلال است يا نه؟

عرض مي‏شود: كه به جهت تخلص از شائبه ربا بهتر اين است كه گندم را بفروشند به خباز به قيمت معين و نان را بخرند از او به قيمت معين اگرچه نمي‏توان حكم كرد كه يك چهار يك نان علاوه ربا است چرا كه همان آرد به جهت امتزاجش به آب ربع مي‏كند و زياده مي‏شود و در واقع چيزي علاوه از يك من گرفته نشده و آنچه ظاهراً زياد گرفته شده وزن آب ممزوج است نه وزن جنس آرد.

فرموده‏اند: مسأله ديگر و عرض ديگر اين است كه يكي از آقايان وقتي ذكر فرموده‏اند كه مسأله‏اي داشتم از چند نفر علماي اصفهان سؤال كردم و جواب شافي ندادند خواهش كردند كه چاكر به حضور مبارك عرض كنم و استدعاي جواب شافي كافي مفصلي از بندگان عالي بنمايم و سؤال اين است كه از قراري كه در كتب علماي سلف و خلف ذكر شده و الان در ميان مردم مشهور است از براي حضرت بقية اللّه و حجته محمّد بن الحسن صلوات اللّه و سلامه عليه و عجل اللّه فرجه اولاد و احفاد امجاد متولد شده و تا ظهور آن جناب از دنيا رحلت مي‏كنند و مجدد متولد خواهند شد آيا اين اولاد از نساء اين عالم بهم مي‏رسند يا خير اگر آن حضرت از اين مردم متأهل شده‏اند و عيال اختيار فرموده‏اند پس چگونه است كه كسي نديده و نفهميده است و

 

 

«* رسائل جلد 2 صفحه 170 *»

خبر نداده است و اگر اولادي از براي آن جناب به وجود نيامده و تا ظهور موجود نخواهند شد كه منافي است كلمات علماء و اعتقادات مشهوره در ميان مردم استدعا دارم جواب مسأله را مفصلاً مرقوم فرماييد كه معاشرت آن حضرت عجل اللّه فرجه در اين دنيا الان تا حين ظهور چگونه است؟ و چطور با اين مردم رفتار فرموده‏اند و مي‏فرمايند و به چه قِسم تزويج مي‏فرمايند زنان را؟

عرض مي‏شود: كه بعضي از امور دينيه هست كه طوري به كتاب خدا و سنت رسول9 و احاديث ائمه: معلوم شده كه قابل تأويل نيست و تأويل نمي‏كند آنها را برخلاف آنچه معلوم شده مگر ملحدين در دين لعنهم اللّه و از آن جمله است امر امامت امام دوازدهم محمّد بن الحسن روحي فداه صلوات اللّه و صلوات ملائكته و انبيائه و رسله و جميع خلقه عليه و علي آبائه الكرام كه شخصي است مانند اشخاص آباء كرام خود: كه در اين دنيا بودند اشهد ان ارواحكم و نوركم و طينتكم واحدة طابت و طهرت بعضها من بعض پس مي‏خورد مثل آنكه آباء كرام او: مي‏خوردند و مي‏آشامَد چنانكه ايشان مي‏آشاميدند و مي‏خوابد چنانكه ايشان مي‏خوابيدند و بيدار مي‏شود چنانكه ايشان بيدار مي‏شدند و نكاح مي‏كند با زنهاي اين دنيا چنانكه ايشان نكاح مي‏كردند و توليد مي‏كند چنانكه ايشان توليد مي‏كردند. و همچنين در ساير امور مثل ايشانند مگر در غيبت و طول عمر كه به جهت آنكه آخر اوصياء هستند اقتضائي در وجود مسعود او7 پيدا شده كه در آباء كرام او: نبوده و قطع نظر از اين معني جميع ايشان در امتثال اوامر الهي و سنت پيغمبر9 معصوم از مخالفت و مسامحه هستند و انكحوا الايامي منكم امر الهي است و النكاح سنتي فمن رغب عن سنتي فليس مني سنت پيغمبر است9 و تناكحوا تناسلوا فاني اباهي بكم الامم يوم القيامة و لو بالسقط امر او است9 پس البته ايشان نكاح مي‏كنند بدون تأويل و نسل بسيار

 

 

«* رسائل جلد 2 صفحه 171 *»

از ايشان به وجود مي‏آيد بدون تأويل. اما مردم ايشان را نمي‏شناسند اگرچه ايشان را مي‏بينند و با ايشان معامله مي‏كنند مانند آنكه برادران يوسف، يوسف را مي‏ديدند و با او معامله مي‏كردند و او را نمي‏شناختند تا وقتي كه خود گفت انا يوسف و هذا اخي آن ‏وقت او را شناختند چنانكه در اخبار عديده وارد شده كه از براي آن بزرگوار عجل اللّه تعالي فرجه خصالي چند است از چندين پيغمبر كه از آن جمله است خصلتي كه از يوسف در ايشان است و آن همين است كه مردم ايشان را مي‏بينند و با ايشان معامله مي‏كنند و ايشان را نمي‏شناسند مانند برادران يوسف و از همين است كه وقتي كه ظاهر مي‏شوند و خود را به مردم مي‏شناسانند بسياري از مردم مي‏گويند كه او را مكرر در بلاد كه او خود را نمي‏شناساند به مردم مانند خضر و الياس و مستمراً در شهري منزل نمي‏كند كه مردم به طول عمر او را بشناسند بلكه چندي در شهري است و چندي در قريه‏اي و چندي در شهري ديگر و قريه‏اي ديگر و چندي در بيابانها و بر سر كوهها در ميان ايلات و چادرنشينان پس از اين جهتها مردم نمي‏توانند پي برند به او و از اين جهتي كه او در ميان مردم است دعاهاي بسيار وارد شده كه شيعيان او آن دعاها را بخوانند به جهت حفظ او از دشمن كه مضمون آن دعاها اين است كه او را حفظ كن از پيش رو و از پشت سر و از يمين و از يسار كه مبادا دشمني او را بشناسد و اذيتي به او رساند و اگر معني غيبت آن جناب روحي له الفداء مانند غيب بودن ملائكه بود دعاي حفظي ضرور نبود كه شيعيان از براي او بخوانند چنانكه دعاي حفظي از براي جبرئيل و ميكائيل ضرور نيست چرا كه در عالمي هستند كه كسي نمي‏تواند به ايشان اذيت برساند به خلاف حضرت بقية اللّه في الارض روحي له الفداء كه در زمين تشريف دارند در ميان مردم و خود ايشان و شيعيان ايشان دعاي حرز و حفظ ايشان را مي‏خوانند اللهم احفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله و من فوقه و من تحته و اصرف عنه بأس كل باغ و طاغ و شر كل ذي شر باسمك

 

 

«* رسائل جلد 2 صفحه 172 *»

المكنون المخزون الذي عندك الذي لايجاوزه بر و لا فاجر و صل عليه و علي آبائه الطيبين الطاهرين كما انت اهله ان‏تصلي عليهم اجمعين يا اكرم الاكرمين. و همين‏قدر از بيان از براي امثال سركار آمر ادام اللّه تأييده كافي است.

و قد فرغت في عصر يوم الثلثاء السابع‏عشر من شهر شوال المكرم من شهور سنة 1300 حامداً مصلّياً مستغفراً.