مکتب استبصار/قسمت هفتم

دين و ابعاد آن (۱)
    1- تعريف دين


نظر به اين‏كه مصالح و مفاسد خلق را (به طور كامل و تمام و همه‏جانبى) جز خدا كسى نمى‏داند، پيامبرانى برگزيد و آن مصالح و مفاسد را به آنان آموخت و آن‏ها را در ميان بندگان خود فرستاد تا آن‏ها را به آنان بياموزند و اطاعت و امتثال فرمان آن پيامبران را واجب و لازم قرار داد و آن را »ايمان« ناميد و مخالفت و تمرّد از فرمان آن پيامبران را »كفر و عصيان« نام گذارد.
 آن‏چه صلاح دل‏ها و ذات‏ها و حقيقت‏هاى بندگانش در آن بود، »اعتقادات، معارف و اصول دين« ناميده شد و آن‏چه صلاح نفوس آنان در آن بود، »اخلاقيات و آداب« ناميده شد و آن‏چه صلاح بدن‏هاى آنان در آن بود، »احكام و سنّت‏ها« ناميده شد.
 و مجموعه‏ى آن‏ها را »دين« گفته‏اند و گاهى هم اين مجموعه را »شريعت« ناميده‏اند. و البته نام رسمى آن »اسلام« است: انّ الدين عند اللّه الاسلام، و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يُقبل منه، و رضيت لكم الاسلام ديناً…… (ادامه در ادامه مطلب)


     2- سه بُعد دين



 در ميان احاديث منسوب به حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله حديثى است كه در آن حديث، ابعاد دين به طور اجمال بيان شده است. اين حديث، در كتاب‏هاى عرفانى نقل شده و عرفا، با استناد به همين حديث، ابعاد دين را بيان نموده‏اند. در »مكتب استبصار« هم از اين حديث شريف بسيار استفاده شده است گرچه در توجيه و تفسير و بيانِ مراد و ديگر جهات، با عرفا اختلاف نظر دارد:
 قال رسول اللّه‏صلى الله عليه وآله: »الشريعة اقوالى و الطريقة افعالى و الحقيقة احوالى« (شريعت، گفتار من و طريقت، رفتار من و حقيقت، حالت‏هاى من است).
 طبق اين حديث شريف است كه دين به سه بُعدِ »حقيقت، طريقت و شريعت« تقسيم شده است.
 ما در دو قسمت پيش، در بحث »هدف از ارسال رسل استبصار است« كليّاتى درباره‏ى اين سه بعد ارائه داديم گرچه مناسب بود كه اين بحث را به طور مفصّل نيز ادامه دهيم، ولى به دليل كمى مجال براى ارائه‏ى بحث‏هاى متنوع، به رؤوس و كليات مطالب اشاره مى‏شود (و البته از بعضى دقائق و نِكات نمى‏توان گذشت و به ذكر آن‏ها خواهيم پرداخت):



    3- معانى لغوى سه بُعد دين:



 مناسب است قبل از شروع در بحث، معانى لغوى اين سه بُعد بيان شود و با اندكى توجه، مى‏يابيم كه ميان معنى لغوى هر كدام با معنى اصطلاحيش (كه بعد ذكر خواهد شد)، مطابقت كاملى وجود دارد:
 حقيقت: در لغت آمده است: »حقيقة الشى‏ءِ: كُنهه«. يعنى حقيقت چيزى، »كُنْهِ« آن است و »كنه« در لغت به معنى ذات، مايه و اصل هر چيز است.
 طريقت: در لغت آمده است: »طريقة الرجلِ: مَذهبه« يعنى طريقه‏ى شخص، مذهب و راه و روش اوست.
 شريعت: در لغت آمده است: »الشريعة مثلُ الشِّرعة، و هى مورد الناس للاستسقاء سميت بذلك لوضوحها و ظهورها« يعنى لفظ شريعت، مانند شرعه است و شرْعه، جايى است كه مردم براى طلب آب به آن‏جا مى‏روند و به اين نام ناميده شده است به جهت آشكارى و پيدايى آن.



    4- معانى اصطلاحى سه بُعد دين:



 آن‏چه كه در امر دين بر انسان درك و فهم آن لازم است، سه قسم است. براى تعريف هر يك عبارتى از آقاى مرحوم (اع) را نقل مى‏كنيم:
 قال مولانا الكريم (اعلى اللّه مقامه الشريف): »…انّى وجدتُ العلم ثلاثاً، علماً هو من المبادى البعيدة للعمل و هو العلم بحقائق الاشياء و يسمى ب»علم الحقيقة« و علماً مقروناً بالعمل و هو العلم باصلاح النفس و تزكية الاخلاق و كيفية التخطّى و السير الى اللّه سبحانه و يسمى ب»علم الطريقة« و علماً بكيفية الاعمال و حسنها و قبحها و حلالها و حرامها و يسمى ب»علم الشريعة«.
 ايشان مى‏فرمايند: آن‏چه را كه شخص بايد در امر دين فرا گيرد، سه قسم است (كه آن‏ها را علم – آگاهى – مى‏ناميم):
 1- علمى كه از سرچشمه‏هاى ابتدائى عمل (انجام دستورهاى الهى) است كه به »علم حقيقت« ناميده مى‏شود و عبارت است از آگاه شدن به حقيقت موجودات (جهان و جهانيان).
 2- علمى كه با عمل (انجام دستورهاى الهى) همراه است و آن، آگاه شدن به روش اصلاح نفس و پرورش اخلاق پسنديده و گام‏برداشتن و رفتن به سوى خداوند سبحان كه »علم طريقت« ناميده مى‏شود.
 3- آگاه شدن به خوبى‏ها و زشتى‏ها، رواها و نارواهاى كارهاى انسانى (دستورهاى شرعى الهى) كه به »علم شريعت« ناميده مى‏شود.
 در قسمت بعد، به ذكر كليات ديگرى خواهيم پرداخت.