در صفحه های اولین این وبلاگ مختصری درباره ی اسلام – تشیع – استبصار نوشتیم. در ادامه ی این بحث مناسب است منظور خود را از »مكتب استبصار« به روشنى بيان كنيم. معنى لغوى كلمهى »استبصار«، »طلب فهم و بصيرت« است. به دست آوردن اين فهم و بصيرت، از واجبات به شمار مىرود. در قرآن و احاديث ائمهى هدىعليهمالسلام به اين موضوع توجه و تأكيد زيادى شده است….
در قرآن، خداوند پس از شرح حال كسانى كه ملائكه را دختران خدا دانسته و آنها را تا سرْحدّ پرستش احترام و كرنش مىنمودند، مسئلهى »تقليد كوركورانه« را مطرح مىكند و سخن كسانى را كه منطق و استدلال آنها بر تقليد و پيروى كوركورانه از نياكان است، نقل فرموده و جواب ايشان را مىدهد: قالوُا اِنّا وَجَدْناآباءَنا عَلى اُمَّةٍ وَ اِنّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدوُنَ … قالَ اَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدى مِمّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ؟ قاْلوُا اِنّا بِما اُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِروُنَ. فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ »گفتند: ما پدران خويش را بر اين كيش و روش يافتيم و ما آنچه از ايشان به جاى مانده را راهبرده و از آنها پيروى مىكنيم … گفت (آن ترساننده و راهنما) اگرچه آنچه من آوردهام شما را درستتر و به حقيقت نزديكتر باشد از آنچه پدرانتان را بر آن يافتهايد؟ (در پاسخ) گفتند: ما آنچه را شما آوردهايد انكار مىكنيم و به آن نمىگرويم؛ پس ما از آنها انتقام كشيديم و بنگر كه عاقبت و سرانجام تكذيبكنندگان چگونه خواهد بود«.
و همانگونه كه در قرآن به اين امر تأكيد شده است، در احاديث ائمهعليهمالسلام نيز اين امر به طور جدّى بيان شده است، از جملهى آنها حديثى است از حضرت صادقعليهالسلام كه فرمود: العامل على غير بصيرة كالسّاير على غير الطّريق لايزيده سرعة السير من الطّريق الّا بُعداً »كسى كه بدون بصيرت (يعنى بينش درستى كه همراه دليل و برهان باشد) به كارى بپردازد (گرايش و پرستشى داشته باشد) مانند كسى است كه براى رسيدن به مقصدى، بيراهه مىرود و بديهى است كه هرچه تندتر برود، از راه اصلى و درست، دورتر خواهد شد«.
اما »استبصار« و »مكتب استبصار« از نظر اصطلاح به چه معناست؟ مكتب استبصار، با توجه به فرامين و دستورات الهى صورت گرفته است و محور و مرجع اصلى و حقيقى آن، قرآن و بعد از آن فرمايشات ائمهعليهمالسلام مىباشد؛ به طورى كه براى تحصيل هرگونه بصيرتى در هر زمينهاى از زمينههاى مربوط به اسلام و تشيّع، بايد به اين دو مرجع »قرآن و عترت« رجوع كرد. توضيح مختصر درباره مكتب استبصار به اين شكل است: »قرآن را در جايگاه اصلى آن قرار دادن و در كوچك و بزرگ امور به آن مراجعه داشتن و از آن الهام گرفتن و از آن آموختن و به آن پرداختن را »مكتب استبصار« مىناميم«.
در طول متجاوز از چهارده قرنى كه از طلوع خورشيد نبوّت خاتميّهصلى الله عليه وآله و نزول قرآن و ظهور اسلام – تشيّع مىگذرد، مكتبهاى گوناگونى پيدا شده كه همه كم و بيش از قرآن در بيان مبانى و مسائل خود بهره گرفته و احياناً برداشتهايى را براساس ديد مكتبى خود، به قرآن و درنتيجه به اسلام – تشيّع يا فقط به اسلام نسبت داده و مىدهند و مدّعى هستند كه مكتب آنها هماهنگ با قرآن و بلكه همان حقايق قرآن است. ولى متأسّفانه نه تنها آن مكتبها حقايق قرآن و يا هماهنگ با قرآن نبوده كه در بسيارى از موارد مضادّ با قرآن و كاملاً درخلاف جهت و مقصد قرآن در حركتند: اين مطلب را كه در اينجا به صورت ادّعا مطرح كردهايم در جاهاى ديگر و بحثهاى ديگر به طور تفصيل و با دلائل و شواهد كافى به اثبات رسيده است. اميد مىرود كسانى كه طالب حق و فهم حقيقت هستند، خود به بررسى دقيقترى بپردازند تا با همهى مباحث – به طور اجمال يا تفصيل – آشنا گردند.
در نوع اين مكتبها دستهاى از روشهاى نادرست كه ساختهى افكار عدهاى از داخل مسلمانان (يهوديها، نصرانيها، مجوسيها، مشركها و كافرهايى كه ظاهراً اسلام آورده ولى افكار و تصوّرات نادرست خود را از دست نداده و در وجود آنها ثابت و راسخ گرديده) و يا خارج از ايشان (يونانيها، رومىها و ايرانىها) بودهاست، مورد بحث و گفتگو قرار گرفته و نظرياتى اظهار شده و طرفدارانى پيدا كرده و براى نشر و انتشار در ميان مسلمانان و يا شيعيان به زيور آيات قرآنى و يا روايات نبوىصلى الله عليه وآله و يا رواياتى از امامان شيعيانعليهمالسلام زينت داده شده و در آخر كار به عنوان معارف اسلام و يا »اسلام – تشيّع« در كُتب و رسالهها نوشته شده و در مدارس و مراكز علمى مسلمانان مورد تدريس، و در ميان طبقات مختلف جوامع اسلامى منتشر گرديده است.
در نوع اين مكتبها، سخنان و فرضيهها و پيشداورىهاى بزرگان اين مكاتب، به عنوان »پيشوا و رهبر« قرار گرفته است و قرآن و سخنان معصومين به عنوان »پيرو و پسرو« وجود دارد: يعنى قرآن و فرمايشات را در قالب سخنان خود مىريزند و هرچه كه مضادّ و مخالف سخنان خود شد را به نوعى تأويل كرده و يا ردّ مىكنند. و حال آنكه بايد سخنان خود را در قالب قرآن و احاديث بريزند و هرچه از سخنان خود را باطل ديدند ردّ كنند؛ چرا كه خودِ قرآن از همهى طبقات بشرى (دانشمندان، متفكّران و غير آنها) دعوت مىكند كه پيروى از راهنماييهاى او نمايند. و مدّعى است كه آنچه را قرآن به سوى آن دعوت مىنمايد كاملاً هماهنگ با فطرت بشر بوده و عقل انسانى (مشروط برآنكه آميخته با هواها و خواستههاى انحرافى بشرى نشده باشد) به راستى و درستى همهى آن حقايق گواهى مىدهد. قرآن آنچنان به كار خود اطمينان دارد كه هر اساسى غير اساس خود را بىاساس معرّفى مىكند و هر دعوتى غير دعوت خود را گمراهى مىشمرد، مىگويد و ماذا بعدَ الحقّ الّا الضلال. بنابراين بايد فقط و فقط قرآن از ديدگاه استادان آن، محمّد و آلمحمّد صلّىاللّه عليهم پيروى شود و قرآن پيشواى بشر و بشريّت باشد و محور تمامى افكار و گرايشها و روشها قرار گيرد. همچنانكه متأسّفانه امروز كاملاً برخلاف اين پيشنهاد قرآن، پيرو همهى مكتبها قرار داده شده و دنبالهروِ افكار بشرى شده و فكر و برداشت و پيش داوريهاى بشر بر آن حكومت مىكند.
بارى، در زمانى كه اختلاف نظرهاى بسيارى درباره موضوعات مختلف ميان مراكز علمى و همچنين ميان مكاتب وجود داشت و در زمانى كه بعضى با توجه به فلسفه و حكمت و بعضى با اجتهاد پيش مىرفتند، مكتب استبصار توسط شيخ اوحد، احمد بن زين الدين احسائى بر جهان شيعه عرضه شد.
اين مكتب، مكتبى است كه در آن تمام امور با دليل و برهان بيان شده و روشن گرديده است و كسى كه خواهان فهم دين است، با مراجعه به سخنان پيشوايان اين مكتب، راه درست و مستقيم را خواهد يافت؛ راهى كه مطابق فطرت اوّليهى انسان است و انسان را به سوى سعادت راهنمايى مىكند.
قبل از ادامه دادن بحث، نظر شما را به اين حديث شريف كه در لزوم تحصيل بصيرت در دين است جلب مىكنيم. تقاضاى ما اين است كه در مفاد آن دقّت فرماييد:
عن ابىالحسن موسىعليهالسلام قال: يُقال لِلمُؤمِنِ فى قبرِه مَن رَبُّك؟ قال فَيقولُ: اللّهُ. فيُقالُ له ما دينُك؟ فيقولُ: الاسلامُ. فيُقالُ مَن نبيُّك؟ فَيقولُ: محمّدٌصلى الله عليه وآله. فيُقال من امامُك؟ فيَقولُ: فلانٌ. فيُقالُ كيف علِمتَ بذلك؟ فيقولُ: امرٌ هدانىَ اللّهُ له و ثَبّتَنى عليه. فيُقال له نَم نومةً لا حُلْم فيها نومةَ العروس. ثمّ يُفتَح له بابٌ الى الجنّة فيَدخُل اليه من رَوحها و ريحانها. فيقول: ياربِّ عجِّلْ قيامَ الساعة لَعَلّى اَرجِع الى اهلى و مالى. و يُقال للكافر من ربُّك؟ فيقول: اللّه. فيُقال من نبيُّك؟ فيقول: محمّد. فيقال: ما دينك؟ فيقول: الاسلام. فيقال: من اين علمتَ ذلك؟ فيقول: سمعتُ الناس يقولون فقلتُ. فيضرِبانه بمِرزَبة لو اجتمع عليها الثقلانِ الانسُ و الجنّ لميُطيقونها. قال فيَذوب كما يذوب الرَصاص ثمّ يُعيدان فيه الروح فيُوضع قلبُه بين لوحين من نار. فيقول: ياربّ اَخِّر قيامَالساعة. (فروع كافى ج 3)
»در كتاب كافى از حضرت امام موسى كاظم عليهالسلام نقل شده كه فرمود: به مؤمن در قبرش گفته مىشود (از او پرسش مىشود) پرورنده تو كيست؟ مىگويد: خداى يكتا. به او گفته مىشود: دين تو كدام است؟ مىگويد: اسلام. گفته مىشود پيامبر تو كيست؟ مىگويد: محمّدصلى الله عليه وآله. پس گفته مىشود: پيشواى تو كيست؟ مىگويد: فلان (نام امام و پيشواى خود را مىگويد). پس گفته مىشود به اين عقايد چگونه آگاهى يافتى؟ (از چه راهى به اين دين گرايش پيدا كردى؟) مىگويد: خداى من مرا به آن هدايت فرمود و مرا بر گرايش به آن ثابت و استوار قرار داد. (يعنى در امر دين بابصيرت گشتم و از راهنماييهاى خداوند متعال در كتاب او؛ قرآن و از فرمايشات حجّتهاى او بهرهمند شدم) پس به او گفته مىشود با كمال آسايش و آسودگى خاطر، به مانند خوابيدن داماد در شب زفاف بخواب و آسوده باش. سپس گشوده مىشود براى او درى به سوى بهشت كه از آن در، نسيمهاى بهشتى و عطر گلهاى آن داخل قبر او مىگردد. پس مىگويد: اى پرورنده من شتاب فرما در بپاداشتن قيامت تا من به سوى خانواده و مال خويش برگردم.
و گفته مىشود به كافر پرورنده تو كيست؟ مىگويد: خداى يكتا. گفته مىشود: پيامبر تو كيست؟ مىگويد: محمّدصلى الله عليه وآله. گفته مىشود دين تو كدام است؟ مىگويد: اسلام. گفته مىشود چگونه و از چه راهى به اين اعتقاد و دين گرويدى و از آن آگاه شدى؟ پس مىگويد: شنيدم مردمان چنين مىگفتند و معتقد بودند، من هم (به پيروى از آنها) چنين گفتم و به آن معتقد گشتم. پس مىزنند او را (آن دو ملكى كه از او پرسش مىكردند) با گرزى كه اگر انسانها و جنها در برابر آن قرار بگيرند طاقت تحمّل آن را نخواهند داشت. فرمود امام عليهالسلام: پس او گداخته و ذوب مىگردد چنانكه مس گداخته و ذوب مىشود. (باز آن دو ملك) او را به حالت اوّل برگردانده دل او را ميان دو لوح از آتش قرار مىدهند (و به همينطور عذاب مىشود) و مىگويد اى پرورنده من برپاداشتن قيامت را تأخير بيانداز. (زيرا مىداند عذاب قيامت براى او سختتر و رسوايى او بيشتر خواهد بود)«.
در قسمتهاى بعد، با مشايخ مكتب استبصار – اعلى اللّه مقامهم – و وجه فضيلت ايشان بر ديگران آشنا خواهيم شد.