کتاب «العنف…» که در دوازده بخش تألیف شده است، جمعآوریهایی است در سه محور که نخستین و مهمترین آن محورها، «تکفیر المسلم» است.
در این محور، به شخصیت دو عالم شهیر شیعی، مرحوم شیخ احمد اَحسائی اع و مرحوم سیدکاظم رشتی اع اشاره شده و مختصر زندگی این دو بزرگوار نقل شده و بحث تکفیرشدنِ ایشان نقد شده است.
فصل های دیگر کتاب، درباره محورهای دیگری است و درباره اشخاصی دیگر همچون بحث مشروطه، محمدباقر صدر، محسن امین، سید موسی صدر و… .
به فصل های دیگر کتاب، نقدهای مفصلی داریم و در این مجال فقط دو فصل اول و دومِ این کتاب را معرفی می کنیم.
این کتاب که در سال 2019م منتشر شده است و ظاهراً پیش از این در سال 2016 نیز به چاپ رسیده، مجموعه مباحثی است از نویسنده کتاب یا مقتبس از دیگر کتابها. به طور مشخص، دو فصل اول و دوم، از کتاب «الشیخیة، نشأتها و تطورها و مصادر دراستها» نوشته محمدحسن آل طالقانی اقتباس شده است. بجاست متذکر شویم سال ها قبل نقدهایی درباره نوشته محمدحسن آل طالقانی به زبان عربی منتشر شده است.
در فصل اول از کتاب «العنف…» پس از مختصری از زندگی مرحوم شیخ احمد اَحسائی مسئله تکفیرشدن ایشان نقد شده و تصریح شده است که آن بزرگوار از آن نسبتها تبری کرده و نامه ای در پاسخ نگاشته اند. تمام متن نامه، در این کتاب (ص43) نقل شده است.
همچنین در زندگی مرحوم سید کاظم رشتی اع، پس از بیان مختصری درباره زندگی ایشان، فرمایش آن بزرگوار، در گزارشی که از مجالس مناظره داشته اند، نقل شده و به مطالبی اشاره شده است که تلاش شده منصفانه باشد و در این مختصر به نکات جزئی آن نمی پردازیم.
با این همه، بسیار تعجب است از مؤلف کتاب «العنف…» که چطور به مسئله تکفیرشدن مرحوم شیخ احمد اَحسائی اع اشاره کرده و تلاش کرده است منصفانه برخورد کند؛ ولی وقتی در فصل نُهم (ص462) زندگی مهدی خالصی و محمد خالصی را نقل کرده است، هیچ اشاره نکرده است که محمد خالصی، کسی که قائل به حرام بودنِ شهادت ثالثه در اذان و اقامه بود و کسی که قائل به حرام بودن زنجیرزدن در روز عاشورا بود (و دیگر فتواهای وی که در همین کتابِ مذکور آمده است) از مکفران مرحوم شیخ احمد اَحسائی هم بوده است و در واقع همه عتاب و سرزنش مؤلف در فصل نخست کتاب، شامل حال این شخص نیز می شود.
و هموست که برای نخستین بار، به مرحوم شیخ اع این تهمت را زد که ایشان، نعوذ بالله، کشیش مسیحی بودهاند و در احساء و مطیرفی آثاری از ایشان نیست و حال آنکه مشاهده و عیان، این تهمت را روشن میکند و همو به مرحوم سید اع، نعوذ بالله، تهمت زد که ایشان از ولادی وستک روسیه هستند و دیگران این حرفها را از این تهمت خالصیزاده اقتباس کردند.
و اما بخشی از نتیجه گیریِ مؤلف در پایان فصل نخست، شاید ریشه در نوشته های محمدحسن آل طالقانی دارد؛ چه اینکه مطالبی نگاشته است تحت عنوان «تراجعه تحت الضغط العام» و در این بخش ادعا کرده است مرحوم شیخ اع، به علت فشار افکار عمومی از بعضی نظریات خود برگشته است. با توجه به تفصیلی که آن بزرگوار برای نظریات خود بیان فرموده است که مقتبس از آیات قرآنی و روایات معصومی است و با توجه به مسئله شناخت متشابهات و محکمات و قراردادن هر کدام در موضع خود، این رجوع معنا نخواهد داشت؛ گذشته از آنکه ادعائی است اثباتنشده و در این کتاب هم صریحاً دلایلی و مصادیقی نقل نشده است.