اینک پس از مشخصشدن عبارات مکتبی در این باره، باید پرسید آیا ممکن است که در طلاب علوم دینی یا حتی علمای نامی صفت حسادت وجود داشته باشد؟
همانگونه که مرحوم آقای کرمانی رفعَ اللهُ درجاته اشاره فرمودند، طلاب علوم دینی نیز بنیآدمند و یکی از صفات ناپسند که در بنیآدم است، صفت حسادت است. در روایات متعددی نیز از «علماء سوء» یاد شده است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند: «زلة العالم کانکسار السفینة تَغرق و تُغرق.»[1] و عجیب اینکه در حدیثی دیگر میفرمایند: خداوند متعال شش گروه را به شش چیز عذاب میکند و از جمله میفرماید فقها را به حسد.[2] و این نشاندهنده «امکانِ» این مسئله است. گذشته از آنکه واقعیتهای تاریخی، «وقوعِ» این مسئله را نیز شهادت میدهد.
مرحوم سید نعمت الله جزائری نقل میکند که وقتی در شیراز به تحصیل علوم عقلی اشتغال داشتم، به معلمم گفتم نظر شما درباره تفسیر شیخ عبدعلی، مشهور به تفسیر نورالثقلین چیست؟ پاسخ داد تا وقتی که عبدعلی زنده است، تفسیر او یک فَلس ارزش ندارد…: مادام الشیخ عبدعلی حیاً فلایساوی تفسیره فلساً واحداً، اما اذا مات فأول من یکتبه أنا.[3]
مرحوم خوانساری در روضات الجنات از مودت و صفاء واقعیِ بین دو عالمِ معاصر اظهار شگفتی میکند و میگوید میان میر داماد و شیخ بهائی ارتباط تامّی بود و برادری عجیبی که نظیر آن در سلسله علما کم یافت میشود؛ به ویژه اگر معاصر هم باشند: «و کان بینهما خلطة تامة و موآخاة عجیبة قلّما یوجد نظیرها فی سلسلة العلماء و لاسیما المعاصرین منهم.»[4]
این اظهار شگفتی بیانگر شیوع این بیماری است و نیازی به تفسیر بیشتر نیست.
در بعضی منابع آمده است که یکی از عالمنماهای حسود، هنگامی که عالم محسود به زکام مبتلا شد، برای عیادت او به منزلش رفته و شربتی مخلوط با سم به او خورانید و چهار فرزند او را یتیم کرد.[5]
سید شهاب الدین مرعشی علت تکفیرِ شیخ هادیِ طهرانی نجفی را حسادت میداند و گفته است: «ان الشیخ هادی من علماء النجف الأشرف قد کُفّر و ضُرب بعصَا الکُفر نتیجة الحسد لا غیر فانه کان عالما فاضلاً لمیکتب الا الصواب و لم أجد فی کتاباته ما یدلّ علی الکفر و الزندقة.» و گفته است منشأ تکفیر، این جریان بود که شیخ هادی در آخرین روزهای زندگی میرزا حبیب رشتی به ملاقات او رفت. دو نفر (دو شیخ) در خانه بودند. وقتی چای آورده شد و شیخ هادی چای نوشید، خادم استکانها را جمع کرد و هنگام خروج از اتاق، با آن دو شیخ برخورد کرد. آن دو به نقل از میرزا حبیب گفتند: میرزا میگوید استکانها را آب بکش! چرا که کافِر از آن نوشیده است. این خبر به سرعت منتشر شد و میرزا حبیب هم پس از سه روز از دنیا رفت و فرصتی نشد که از او حقیقت مسئله سؤال شود. ولی ثابت شد که این دو نفر به علت حسد به شیخ هادی نجفی، این تهمت را به میرزا بستند؛ ولی بحث این تکفیر بر زبان مردم باقی ماند: «و انما کان منشأ القول بتکفیره أنه زار المیرزا حبیب [أی میرزا حبیب الله الرشتی] فی أیامه الأخیرة و کان شیخان فی الباب فجیء بالشاي و شربه الشیخ هادی و أتی الخادم و رفع الاستکان و حین الخروج من الغرفة إلتقی بالشیخین لعنة الله علیهما فقالا له: المیرزا یقول طهروا الاستکان فانه قد شرب منه الکافر و سرعان ما انتشر هذا الخبر و ارتحل المیرزا بعد ثلاثة أیام و لمیُسأل عن حقیقة الحال و لکن ثبت أنهما قالا ذلک من عند أنفسهما حسداً بالشیخ هادی و لکن بقی تکفیر الشیخ علی ألسنة العوام…»[6]
همه آنچه نوشته آمد، نمونههایی بود از بروز صفت رذیله حسادت در میان طلاب علوم دینی. و بماند بررسیدنِ کتاب «قصص العلماءِ» تُنکابنی که به تعبیر مرحوم نوری در «فیض القدسی» در این کتاب أکاذیب صریحه ذکر شده است!:
«…لکثرة ما فی هذا الکتاب من الأکاذیب الصریحة…ان بعض المتکلفین الذی احب انیعد من المؤلفین ذکر فی ترجمة صاحب العنوان [ای المرحوم المجلسی] اشیاء منکرة و اکاذیب صریحة لیس لها فی کتب الاصحاب و ارباب التراجم اثر و لا عند العلماء منها خبر کدأبه فی اکثر التراجم بل ذکر فی حق کثیر من اعیان العلماء و اساطین الفقهاء ما لایلیق نسبته الی ادنی المتعلمین …و قد ذکر فی عداد کراماته ایضا منامین اعرضت عن نقلهما لعدم الوثوق بنقله کما لایخفی علی من راجع سایر منقولاته.»[7]
و به تعبیر نویسندهای دیگر، این کتاب «فضائح العلماء» است؛ نه قصص العلماء.[8]
و همچنین نباید غافل بود از جدال حکما و فلاسفه و فقها و نزاع محدثین و مجتهدین که منشأ بخشی از درگیریهای آنها، علتهایی نفسانی و مشخصاً حسادت، طمع مال دنیا و مریدپرستی بوده است. و باید اضافه کرد نه فقط در حوزههای علوم دینی و اسلامی که حتی در لطیفترین رشتهها مانند ادبیات نیز کشمکشهایی اینچُنینی وجود داشته و وجود دارد و گاهی به ابتذال کشیده میشود و به تعبیر عوامانه دعواهای خالهزنکی که پیامدهای ناگوار اجتماعی دارد، کم نیست.[9] از این رو انکار این موضوع به طور کلی، از جهل یا تجاهل سرچشمه میگیرد. به تعبیر یکی از معاصران، افراد بزرگ «هم اشتباه میکنند، و این عجیب نیست؛ عجیب این است که عدهای اشتباه آنها را توجیه میکنند.»[10]
ادامه دارد…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] العوالم الشریف، ج3، ص369
[2] ان الله عز و جل یعذّب ستة بستة: العرب بالعصبیة و الدهاقنة بالکبر و الأمراء بالجور و الفقهاء بالحسد و التجار بالخیانة و أهل الرستاق بالجهل. (الخصال، ج1، ص325)
[3] زهر الربیع، ج1، ص 68
[4] روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات، ج2، ص63
[5] قبسات من حیاة السید المرعشی (ره)، ص96
[6] همان؛ فتن فی عصر الظهور الشریف، ص213
[7] فهرست کتب مشایخ عظام، ص196
[8] همان، ص197
[9] برای نمونه بنگرید به هفتهنامه کتاب هفته خبر، ش16، از ص44تا56
[10] پارههای جان، محمد اسفندیاری، ص12