اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای بزرگی است که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایههای سلسله صفوی را بنیاد گذاردند. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم مىشد: یکى قاسملو و دیگرى ارخلو یا قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحى ابیورد و دره گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدى باشند.تعداد بسیاری از این ایل ها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند.
واژه افشار به معنی چابک و علاقهمند به شکار است.واژه افشار از ایل افشرانلو یا هفت شرانلو گرفته شده است که این ایل به همین نام هنوز در شمال خراسان زندگی می کنند.
زبانهای رایج درتکاب شامل کرمانجی، کردی سورانی و ترکی میباشد.کرمانجی که در گذشته در بیشتر نواحی و روستاهای تکاب رایج بود بتدریج توسط زبان ترکی جایگزین شدهاست.گویش کرمانجی که شاخه بزرگی از زبان کردی شمال میباشد هنوز در طوایف شاقی (شقاقی،شکاکی)، شرانی، موصولانی(موصلانلو)٬ زاخورانی (زعفرانلو) و صربیانی که ایل افشار را تشکیل میدهند در منطقه افشار تکاب تکلم میشود.ایل بزرگ افشارکه در شرق ترکیه ساکن میباشند نیز به کرمانجی صحبت میکنند.
با تحقیقات اخیر ونشانه های بجا مانده مشخص شده که ایل افشار که تاکنون فکر میکردند ترک تبارند کرد تبار بوده وبه زبان کردی شمال یعنی کرمانجی صحبت میکرده اند ولی بدلیل اینکه زبان حاکم ان زمان ترکی بوده است (برخلاف این زمان که فارسی زبان حاکم است دران هنگام در دربار ونامه نگاریها از زبان ترکی استفاده میشده است). به اشتباه ترک نامیده شده اند. بطور مثال زبان بازماندگان ایل افشار در حوالی درگز و باجگیران همچون ایلات شمال خراسان مثل زعفرانلو-شادلو کرمانجی می باشد وزبان ایل بزرگ افشار شرق ترکیه نیز کرمانجی بوده وزبان طایفه های ایل افشار درمنطقه تکاب و شاهیندژ (اذربایجان غربی) مثل طایفه های شاقی شقاقی-شکاکی – شرانی- موصولانی موصلانلو- زاخورانی زعفرانلو – صربیانی نیز کرمانجی میباشد.
غذای محلی ایل افشار در منطقه افشار تکاب کله جوش یا ماوکا نام دارد.لبنیات مصرفی افشاریها نوعی پنیر ریز بسیار خوشمزه ومقوی بنام شور است که همراه با کره محلی مصرف شده و فقط در این ناحیه ازایران یافت میشود.خوراک مخصوصی که موقع دندان در اوردن کودکان شیر خوار پخته و به انها داده میشود دَََََنَک نام دارد که ازحبوباتی مثل نخود وماش درست میشودوسبب تقویت دندانهای نوزاد میشود.
لباس سنتی ایل افشار درمنطقه افشار تکاب همچون کرمانجهای ترکیه وخراسان میباشدکه تا چند سال پیش استفاده میشد.لباس مردانه شامل پیراهن سفید با دکمه هایی در کنار سینه بوده وشلوار مشکی با فاق خیلی بلند و دستاری بر سر بنام کلودستمال وشالی بدور کمر بوده است.
قلعه منتسب به سلیمان خان افشار
آنچه خواندید، مقدمهای بود (هرچند کمی بی ربط)برای کاری که«سلیمانخانافشار» انجام داد.سلیمانخان که از تبار افشار و جزو خوانین بوده است، در سال ۱۲۷۷ قمری دستور داد وقفنامهای نوشته شود.طبق مفاد این وقفنامه، دو روستا و درامد آن، وقف انتشار کتابهای شیخ و سید مرحوم – اعلی الله مقامهما – شد.
وقفنامه «سلیمانخان افشار»بندهای زیادی دارد ولی در این قسمت فقط به آنچه مربوط به بحث ماست اشاره میکنم.
وقفنامه با حمد و ثنای الهی آغاز شده و پس از تمجید از سلیمان خان و ذکر موقعیت وقف در اسلام، از قریههایی نام برده شده است که هر کدام برای کاری وقف شدهاند: روستای «بلفون آقاج» برای تعمیرات تکیه حسینی واقع در همان روستا. بخشی از قریه «تپکان تپه» برای ایام عاشورا و قریههای «بکوسبربری» و «سَبیل» برای انتشار مصنفات و مؤلفات جناب شیخ و سید اعلی الله مقامهما.روشن است که سلیمانخان به این دو بزرگوار ارادت خاصی داشته است.
درباره روستای «بکوسبربری»و اینکه امروز چه نامی دارد نتوانستم اطلاعاتی به دست آورم ولی درباره روستای «سَبیل»در کتاب «فرهنگ جعرافیای ایران ج ۴» آمده است: «روستای سَبیل دهی است از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه واقع در پانزده هزار و پانصد گزی جنوب خاوری تکاب و پنج هزار گزیِ خاور راه عمومی تکاب به بیجار.هوای آن معتدل و دارای دویست و نود و شش تن سکنه است.آب آنجا از چشمهسار تأمین میشود.محصول آن غلات، بادام، کرچک، حبوب و شغل اهالی زراعت و گلهداری است و صنایع دستی آنان جاجیمبافی. راه آن ارابهرو است».
علاوه بر این دو روستا، روستای «حسن آباد» را که قریه بزرگی بوده است برای چند کار وقف کرده است که یکی از مفاد وقفنامه این است:«فانها أی حسن آباد المذکورة بمزارعها و ملحقاتها علی جناب السیدین السندین الورعین الأنجبین العالمین الفاضلین الکریمین الهمامین اللوذعیین المنارین، جناب السید حسن و جناب السید احمد ازاد الله توفیقهما ابنی العلامة الفهامة المرحوم المبرور السید کاظم الرشتی (حسن آباد با همه مزرعهها و ملحقات آن وقف دو فرزند جناب سید کاظم رشتی، سید حسن و سید احمد، گردید …)». در ادامه متن وقفنامه (بخشی که درباره دو روستای بکوسبربری و سبیل است) را ذکر میکنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الواقف علی الضمائر، المطلع علی ما فی السرائر، من وقف رحمته علی عباده الأخیار و جزاهم بما فعلوا جنات تجری من تحتها الانهار.
و الصلوة و السلام علی محمد و علی آله خیر آل و عترته المیامین الأبدال، من احث علی فعل الخیرات و ندب إلی إجراء القربات و الصدقات و جعلها خیر عدة و أسی ذخیرة لیوم المعاد، سیما اذا کانت علی العباد و الزهاد و أهالی التقوی و السداد.
اما بعد فانه لما وفق الله سبحانه و تعالی فخر الأقران الفخام و زبدة الخواتین العظام، صاحب الرفعة و علو القدر و المقام، الکریم الذی لایُجازی و السخی الذی لایبادی، صاحب المواهب السنیة و الأخلاق الکریمة المرضیة، مَن ساد فجاد، و سما ذُری الأطواد، جناب فرید الزمان، جناب الأفخم المحترم: سلیمان خان أفشار (أدام الله حیاته و بقاءه) إلی التفکر بصافی الفکر، إلی انقلاب هذه الدنیا و تصرفها بأهلها، و ان المغرور من رَکَنَ الیها، و اعتمد فی النائبات علیها، و دراها أنها مکاثرة و مفاخرة غیر أنها مزرعة للآخرة، و وقف علی ما ورد من صحیحات الأخبار و زواهر الآثار من الآیات و الروایات من انه “لیس للانسان الا ما سعی” و من أنه إذا کان یوم القیامة المؤمنون یستظلون بظل صدقاتهم التی قدموها فی هذه الدنیا. و علی ما ورد عن خیر البشر: «اذا مات ابنُ آدم انقطع عنه منها کل شی، ما عدی علم ینتفع به بعد الممات أو ولد صالح یدعو له غب الوفاة أو صدقة جاریة یغادیه خیرها و یماسیه» و قد تقدم منه بنیة صادقة و طویة رائعة و وقفَ و سبَلَ و تصدق و صرف و خلدَ و ابدَ قربة الی الله تعالی و طلباً لمرضاته و راجاءاً للفوز بجنانه و ذلک بعض القری الواقعة فی مملکة أفشار علی أراضی صائن قلعته.
فمن ذلک القریة المسماة بـلفون آقاج مع کافة توابعها و عامة لواحقها المبین ذکر حدودها علی وجه التحقیق فی الوقفیة المکتوبة بالفارسی.
علی أن یُصرف نماء القریة المذکورة سنة فسنة علی تعمیرات التکیة الحسینیة الواقعة فی القریة المزبورة.
و من ذلک من القریة المسماة تبکان تبه الثلثان التامان منها جمیعا المذکور حدودها و قیودها فی الوقفیة بالفارسیة المذکورة.
علی أنیُصرف نماء هذین الثلثین سنة فسنة فی أیام عاشوراء فی تعزیة سید الشهداء و خامس أصحاب الکساء أبی عبد الله الحسین علیه السلام.
و من أوقافه من القری المذکورة الواقعة علی الأرض المذکورة القریتین المسماتین أحدهما بکوسبربری و الاخری: سبیل المعلومتی الحدود و الآرکان مفصلاً فی الوقفیة الفارسیة السالف ذکرها علی أنیُصرف العائد من نمائها سنة فسنة فی طبع مصنفات و مؤلفات جناب الشیخ العلامة الرفیع قدره و مقامه، الفائق بما حاز من موارد الإعجاز، جامع الکمالات، فرید المصنفات، الشیخ أحمد بن زین الدین الأحسائی رفع الله مقامه.
و مصنفات و مؤلفات السید الهمام و الأسد القمقام علامة العلماء و فرید النبلاء السید المغوار و خیر المنان المرحوم السید کاظم الرشتی و علی من یتعرض لشرح مصنفاتهما من یسلک مسلکهما من فرقة الشیخیة و ذلک دائماً مستمراً مادام یحصل من الوقف نماء من دون تغیر فی البین.
تصویر صفحه دوم و صفحه اول وقفنامه:
تصاویر را ذخیره کرده و در اندازه واقعی تماشا کنید.