سالنامه یا کارنامه؟ مسئله این است
امشب
دو نفر، دو سالنامه به من هدیه دادند و من این دو سالنامه را میگذارم کنار آن چند
سالنامه دیگر که چند نفر دیگر به من هدیه دادهاند. در اندیشهام که چرا تا اول
سال میرسد، برخی سالنامه هدیه میدهند؟ اصلاً چرا سالنامه چاپ میکنند؟ ممکن است
یکی از بزرگترین اهداف چاپ سالنامهها، تبلیغات باشد و البته در کنار آن اطلاعاتی
درباره رخدادهای سال جاری ارائه میکنند و البته در کنار نام هر روز از سال، چند
خط برای نوشتن در نظر میگیرند. پرسش اصلی این است که آیا من باید تمام این
سالنامهها را پُر کنم؟ باید تمام صفحههای این سالنامهها را سیاه کنم (و یا قرمز
و یا آبی؛ بستگی به رنگ خودکار دارد) و یا برای تزیین در گوشهای روی هم سوار کنم؟
یا شاید هم باید به شخص دیگری هدیه دهم؟
برای شفافتر شدن پرسش، اجازه دهید توضیحی
بنویسم. صحبت درباره تقویمهای جیبی نیست؛ چراکه در چاپ جیبی، در کنار نام هر روز
از سال فقط چند خط کوتاه در نظر گرفته شده است؛ اما سالنامههایی با قطع وزیری و
با جلدهای سخت، هر روزِ از سال، در یک صفحه چاپ شده است و در بعضی سالنامههای
دفتری، روز پنجشنبه و جمعه در یک صفحه چاپ شده است. پرسش درباره این سالنامههای بزرگ با قطع وزیری است؛ چه
باید نوشت در این صفحهها؟ ممکن است این سالنامه را بگذاریم برای اینکه دفتر مشق
باشند و یا دفتر حساب و کتاب باشد و نوشتن آمار اقتصادی خانوار، و یا دهها موضوع
دیگر. شاید هم بگذاریم برای اینکه در سال نود و یک از آن استفاده کنیم.
هرچه فکر
میکنم، میبینم در این میان کمبودی هست. من با دیدن یک صفحه کامل برای هر روزِ از
سال، گمان میکنم که باید در آن صفحه بنویسم که در آن روز چه کردهام. احساس میکنم
وظیفه سالنامه آن است که وقایع زندگی من را در خود ثبت کند. هرچه فکر میکنم، تنها
به این نتیجه میرسم که باید روز بیست و نهِ اسفندِ سال نود، سالنامهای جلو من
باشد که تمام ورقهای آن پر باشد از کارهای من. در بیست و نهم اسفندِ سال نود،
سالنامه من، کارنامه خواهد بود. اگر چنین نباشد و اگر صفحههای این سالنامه مطالب
دیگری را در خود جای دهند، هدفِ اصلی از چاپ این سالنامه متحقق نشده است. مانند آن
است که در دفتر مخصوص نوشتن زبان، عربی بنویسیم.
باید یک سالنامه انتخاب کرد و
ابتدایش نوشت: «لایغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها» (کوچک و بزرگ امور را محاسبه
کرده است) و به این وسیله، این سالنامه، نمونه زمینی و جسمانیِ نامه اعمال باشد؛
نامه اعمالی که «لایغادر صغیرة و لا کبیرة …». باید در هر صفحه از این سالنامه
تکرار شود: ساعت … (ساعتِ دقیق اذان را بنویسد) از خواب برخاستم و نماز صبح خواندم، ساعت «الف»
(نوشتن ساعت دقیق) به کار x پرداختم، ساعتِ «ب» به کار x پرداختم، ساعت «پ» به کار x پرداختم، ساعت «ت»…. تا اینکه ساعت «ی» به
رختخواب رفتم. در این میان چه چیزهایی شنیدم، چه تجربههایی به دست آوردم و یا حتی
– شاید – ظهر چه غذایی خوردم و شام، چه نوشیدم. و فردا، روز از نو و نوشتن از نو.
یا در ابتدای سالنامه نوشت: «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد» (ز گهواره تا گور
دانش بجوی) و در هر صفحه از صفحههای این سالنامه که نماینده یک روز از روزهای سال
است، حدیثی، آیهای، مطلب جالبی، نکتهای مکتبی و… یادداشت کرد و تا نکته روز را
ننوشتهاست، به خواب نرود و اگر نکتهای پیدا نکرد، با دوست خود تماس بگیرد و از
او خواهش کند نکتهای مکتبی به من بیاموز و بلافاصله یادداشت کند. روز آخر اسفندِ
سال نود، سالنامهای پر از دانستیهای مکتبی و علمی پیش روی او است. یا میتوان در
ابتدای سالنامه نوشت «العبد الاثیم الجانی … بن … یرجو رحمة ربه» (بنده گناهکار
جانی، فلان فرزند فلان، خواستار رحمت پرونده خود است) و در هر صفحه از صفحههای
سالنامه، گناههایی که در آن روز انجام داده است بنویسد و آخر شب، قبل از خواب، بر
همه آنها مُشرِف شده و استغفار کند و امیدوار باشد که بیست و نهمِ اسفند سال نود، سالنامه
(کارنامه)ای پاک از گناه خواهد داشت. البته میتوان کار دیگری هم کرد. میتوان در
صفحه اول سالنامه نوشت «یک روز عادی در زندگیِ شخصی غیر عادی» (عنوان مقالهای که
زمانی نوشتم) و پس از آن، برنامه روزانه آقای مرحوم، حاج محمد کریم کرمانی، صاحب
کتاب ارشاد را در صفحه مربوط به اول فروردین و همان برنامه را در روز دوم فروردین
بنویسد و در روز سوم فروردین تکرار کند و در روز چهارم فروردین، پنجم فروردین …
بیست و نهمِ اسفندِ نود تکرار کند و امیدوار باشد که شاید روز «هشتم آبان نود»
برنامه روزانه آقای مرحوم را حفظ شده باشد و تا حد امکان، در زندگی خود به کار
برد.
با نوشتن به یکی از روشهای فوق است که «خدا» را «جدا» احساس نخواهد
کرد و با تمام وجود او و اولیای او را در کنار خود «وجدان» خواهد کرد و مصداقی
برای این حدیث خواهد شد که «حاسِبوا انفسکم قبل انتحاسبوا» ( قبل از آنکه حساب و
کتاب شوید، خود به حساب و کتاب خود برسید). شگفتآور است؛ شاید در صفحههای
سالنامه، هرگز با اسم «خدا» روبرو نشود ولی خدا را در کنار خود احساس کند؛ همانگونه
که در زندگی فردی و اجتماعیِ خارج از صفحههای سالنامه، «خدا» را نمیبیند اما خدا
همه جا هست. چندی پیش کتابی از «کارل چاپک» با ترجمه پرویز معتمدی میخواندم. جمله
جالبی نوشته بود: «انسان هرقدر سرشناستر و دولتمندتر باشد
معمولاً به همان نسبت هم تابلو يا پلاكش سادهتر و بىآرايهتر است…فكر مىكنم پاپ
هم بر در منزلش به غير از پيوس { Pius؛لاتين،
نام كوچك براى مردان و به معنى پارسا } ننوشته باشد؛ نه عنوانى و نه عدد و رقمى. و
خدا هم كه اصلاً تابلويى ندارد نه در آسمان و نه در زمين. آخر آدم عاقل؛ تو بايد خودت
تشخيص بدهى كه او در آنجاست». انسان با «سالنامه/کارنامه نویسی» خدا را وجدان
خواهد کرد.