ساعد الله قـلـبک یا بـقـیـة اللـه
فی ذکرَی ارتحال ولیک المؤید المسدد الولائي
المرحوم الحاج محمدکریم الکرماني
رفع الله شأنه
وصیتنامه مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع به خط خودشان
ترجمه وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد الله و سلام علی عباده الذين اصطفی. اين صحيفهای است که نوشته است آن را بندۀ اثيم کريم بن ابرهيم کرمانی عفا الله عن جرائمهما در ماه جمادی الثانيه در سال هزار و دويست و هشتاد و هشت وقت سفرش به سوی مشهد حسين عليه السلام به خط خود در حال صحت و کمال شعور خود الحمد الله به جهت وصيت کردن بر روش صالحانی که متذکرند.
پس بدانيد ای فرزندان و فرزند زادگان و برادران و خواهران من خدا شما را ياری کند که من شهادت میدهم به اينکه نيست خدائی بجر خدای يگانه بزرگ مطاع آن چنان خدائی که نه زائيده است و نه زائيده شده است و نيست احدی مانند او، او چنان است که خود خود را ستوده است در کتاب خود و رسول او و ائمه طاهرين عليهم السلام او را در سنت و احاديث خود و صف فرموده اند، نيست شريکی برای او در ذات او و نه در صفات او و نه در افعال او و نه در عبادت او.
و شهادت میدهم به اين که محمد صلی الله عليه و آله بنده اوست و رسول اوست بحق و قائم مقام اوست و نيست خلقی نزد خدا بزرگتر از او و شريعت آن بزرگوار ناسخ همه شريعتها است و باقی است تا روز قيامت و آن بزرگوار خاتم پيغمبران است و کتاب او خاتم کتابهاست و دين او خاتم دينهاست و برای آن بزرگوار است هر فضيلتی بجز خدائی.
و شهادت میدهم به اينکه علی و يازده فرزند آن بزرگوار عليهم السلام خليفههای اويند و امامان منند و آن بزرگواران با محمد و فاطمه صلوات الله عليهم همه از يک نور و طينتند و از برای ايشان است هر فضيلتی بجز خدائی و نبوت.
و شهادت می دهم به اين که آنچه فرمودهاند حق است وعدل است و راست، قول من در هر چيزی قول آل محمد است عليهمالسلام در آنچه پنهان داشتهاند و در آنچه ظاهر نمودهاند و در آنچه به من رسيده است و در آنچه نرسيده است و در آنچه فهميدهام و در آنچه نفهميدهام خواه نوشته باشم در آن چيزی يا ننوشته باشم، خواه گفته باشم يا نگفته باشم آنچه فرموده اند آل محمد عليهم السلام من هم مي گويم و آنچه دين ورزيده اند به آن دين ميورزم، ايمان آوردم به آنچه ايمان آوردند آل محمد عليهم السلام به آن و به آنچه کافر شدند کافرم.
و شهادت میدهم به اينکه هر چه از امور دين که اتفاق دارند بر آن فرقه محقه اثنا عشريه همه حق است و هيچ شک در آن نيست و رد کننده بر آن و انکار کننده آن کافر است.
و شهادت میدهم به اينکه دوستان ايشان دوستان خدايند و برای ايشان است ولايت من و دشمنان ايشان دشمنان خدايند و از ايشان است بيزاری من، دوست ميدارم کسي را که دوست بدارد آل محمد را و دشمن میدارم کسی را که دشمن بدارد ايشان را و دوستم با کسی که تصديق کند مرا در دين من و دشمنم با کسی که تکفير کند مرا و بيزاری جويد از دين من، به درستی که من چون شناختم شيخ احمد بن زين الدين و سيد کاظم بن سيد قاسم اعلی الله مقامهما را که از بزرگان شيعه و از نيکانند آن دوبزرگوار را دوست داشتم و دوستان ايشان را در دين دوست داشتم و دشمنان و تکفير کنندگان و کسانی که بيزاری میجستند از ايشان در دين دشمن داشتم و شهادت میدهم به اينکه هر چه در کتاب خدا و سنت رسول است و ائمه هدی از ذکر مرگ و برزخ و رجعت و قيامت و بهشت و دوزخ و آنچه متعلق به آنهاست همه حق است و صدق ظاهراً و باطناً همان طوری است که آل محمد سلام الله عليهم فرموده اند و اعتقاد کردهاند و دين ورزيدهاند به آن و وصيت میکنم شما را ای فرزندان و فرزندزادگان من به آنچه وصيت کردند ابراهيم و يعقوب فرزندان خود را که ای فرزندان من به درستی که خداوند برگزيده است برای شما دين را پس مميريد البته مگر آنکه مسلم باشيد و چنگ بزنيد به حبل خدا و متفرق مشويد و بپرهيزيد خدا را بقدر استطاعت خود.
و وصيت می کنم شما را به برپا داشتن نمازها در وقت آنها و حاضر شدن به نماز جماعت در نزد برپا داشتن جماعت و دادن زکوتها را در وقت دادن آنها و روزه داشتن در ماه رمضان وقت رسيدن آن ماه و بجا آوردن حج وقت استطاعت و زيارت قبرهای ائمه عليهم السلام هر چه ممکن باشد و عمل کردن به سنتها هر چه ممکن باشد و دوستی با دوستان خدا و بيزاری از دشمنان خدا.
و وصيت میکنم شما را به ادا کردن امانت و راستی با خدا و نيکی و معروف مکارم اخلاق و تقوی و تقوی و تقوی و تقيه کردن در هر چه ناچار به تقيه شديد و انتظار فرج آل محمد عليهم السلام در اوقات شب و روز پس اگر روشن فرمود خدا چشم مرا به ظهور امام عليه السلام در زندگی خودم پس من سزاوارترم به ملازم بودن خدمت آن بزرگوار و اگر من محروم شدم و شما فيض خدمتش را دريافتيد و خداوند چشم شما را به جمالش روشن فرمود پس بر شما باد به سبقت گرفتن به سوی او و ملازم بودن خدمت او و سلام مرا به آن بزرگوار برسانيد و از او سوال کنيد که مرا زنده فرمايد که به خدمتش مشرف شوم و اگر شما هم محروم شديد به فرزندان خود وصيت کنيد چنانچه من به شما وصيت کردم.
و بسيار طلب مغفرت کنيد برای من و نيکی کنيد برای من آنچه شما را ممکن باشد و آنچه بتوانيد صله رحم کنيد اگر چه به خوشروئی و سلام باشد و بر خود واجب کنيد اطاعت کردن عالم کاملی را از اهل حق اگر چه به طی کردن منزلها باشد و بر خود مپسنديد که بر جهات بمانيد و حذر کنيد از هر طالب دنيائی که علم را بر خود بسته است و دين را اسباب و زاد دنيا کرده است.
و وصيت می کنم شما را که اگر رسيد به من واقعه که چاره از آن نيست اول نظر کنيد در غسل دادن و حنوط کردن و کفن نمودن و در هيچ يک از اينها تجاوز از سنت نکنيد و حذر کنيد از اينکه به جهت اکرام من مرتکب حرامی يا مکروهی شويد يا بجا آوريد کاری را که مخصوص به ماتم داری ائمه است زيرا که من بنده کوچک آنهايم.
و بايد که صالحتر و پرهيزگارتر از برادران حاضرين من بر من نماز بگذارد و يکی از برادران دينی صالح من ارکان ايمان را تلقين من کند و يکی از برادران صالح نيک که مهربان به من باشد مرا به کربلای معلی ببرد هرگاه در نزد قبری از قبور يکی از ائمه ديگر نبوده باشم و هرگاه در يکی از مشاهد مقدسه بميرم در همان جا مرا دفن کنيد و از آنجا مرا بجای ديگر نقل نکنيد و طلب کنيد در هر يک از مشاهد مشرفه نزديکتر مکانها را به قبر مقدس هر چه ممکن بشود و لکن در پائين پا يا پشت سر و حذر کنيد که مرا در پيش روی قبر دفن کنيد.
و اما آنچه از مال واگذارم پس همه را جمع کنيد و اول قرض ها را از آن بيرون کنيد يعنی آنچه از قرضها معين باشد و مرا ممکن نيست که در ايام حيات خود قرضهای خود را ذکر نمايم زيرا که آنها روز به روز کم و زياد میشود. پس آنچه ثابت شد برای وصی و يقين کرديد بدهید بدون مناقشه و اگر کسی ادعا کرد چيز کمی را کبيرهای ورثه از مال خود تفضلاً بدهند بدون مناقشه زيرا که من بر ايشان حق بزرگی دارم.
پس آنچه از مال باقی ماند بر سه قسمت کنند و يک قسمت را جدا کنيد برای آنچه وصيت ميکنم پس اولاً اجرت کربلا بردن نعش مرا که در غير مشاهد مشرفه بميرم از همين ثلث بيرون کنيد و اجرت دفن و آنچه حاجبان و حکام به جهت دفن من میگيرند در کربلا يا غير آن از اين ثلث بيرون کنيد و مرا در موضعی دفن کنيد که قبر مسلمی در آنجا شکافته نشود مگر در سرداب هائی که در رواق مقدس يا حرم باشد پس از آنجا تجاوز نکنيد.
و بيرون کنيد از ثلث اجرت صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد عليهم السلام به نيابت از من در هر روزی که از عمر من گذشته باشد هزار صلوات و باکی نيست که اشخاص متعدده مستأجر شوند برای صلوات فرستادن و همچنين بيرون کنيد اجرتی برای کسی که برای من حج بگذارد از هر شهری که در آن بميرم و بيرون کنيد اجرتی برای کسی که زيارت کند به نيابت من عتبات عراق و مشهد رضا عليه السلام را و بايد آنکه برای من حج میگذارد برای من زيارت کند در مدينه مشرفه البته.
پس از آنچه از ثلث باقی ماند کتابهائی را که به خط خودم هست و قرآن من که حاشيه دارد و دو فصل الخطاب که يکی خط شيخ علی و يکی به خط ملامحمدحسين است قيمت کنيد آنها را و از همان ثلث بخريد و وقف کنيد بر کسی که منتفع شود از آنها از شيخيه و امينی از اولاد مرا متولی قرار بدهند و بايد که حفظ کند کتب مرا از مندرس شدن و فاسد شدن و هم چنين هر چه از کتب که به خط شيخ و سيد اعلی الله مقامهما در کتابخانه من است به همين طور از بقيه ثلث بخرند و وقف کنند به همين وقف و اين وقف بعد از حمل نعش و دفن بايد باشد. پس بعد از آن آنچه باقی ماند بر سه قسمت کنند يک ثلث برای صله ارحام از غير ورثه قرار بدهند و بعضی از زوجات منقطعه را نيز از اين ثلث بدهند و يک ثلث ديگر را برای سادات فقير از شيخيه کثرهم الله قرار دهند و يک ثلث ديگر را برای فقراي شيخيه قرار دهند نه غير شيخي، و از ورثه هم نباشند و اگر محمدرضاخان فقير باشد به او هم بدهند و هر چه لباس در نزد زنها و فرزندان من باشد از لباسهای خود ايشان مال ايشان است آنها را کسی قيمت نکند که به ايشان بخشيدهام و بدانيد که حنوط من و کفن من هر دو موجود است مرا به آن کفن بپوشيد و در آن کفن تربتها و تسبيحها و غير آنها است همه را با من قرار دهيد در کفن من و در آن کفن دو رقعه است آن دو را در کفن من بگذاريد و در آن کفن انگشتری است که ارکان ايمان بر آن نقش شده است آنرا در دهن من بگذاريد و اين عقايدی که نوشتم در مجالس و محافل در شهرها به سر مردم بايد خوانده شود تا مردم حسن باطن من و بد سلوکی خود را با من بدانند و بايد ترجمه کنند هر قومی آنرا به زبان خود.
و اميدوارم از کسی که منتفع شده است از من در زمان حيات من اينکه بعد از نمازها مرا فراموش نکند و بر من استغفار کند و التماس ميکنم از ايشان که بر خود قرار دهند هر روزی چيزی از قرآن برای من بخوانند و از پنجاه آيه کمتر نخوانند اگر چه به مکرر کردن سوره قل هو الله احد باشد و هر که زياد کند خداوند بر او زياد کند.
و من از وقتی که مشايخ خود را شناختم برای ايشان هر روزی دو رکعت نماز گذارده ام و برای شيخ روزی يک جزو قرآن خوانده ام و براي سيد شبی يک سوره يس خواندهام و ترک نکردم مگر به جهت عذری يا فراموشی و من بر برادران خود حق بزرگی دارم، هل جزاء الاحسان الا الاحسان.
پس بايد برساند وصی من اين التماس را به سوی برادران دينی من هر چه بتواند پس اين است وصيت من به سوی وصی من و برادران من و اميدوارم که مرا مخالفت نکنند در يک حرف، ثبتنا الله و اياکم بالقول الثابت في الحياة الدنيا و فی الاخره.
… سوال میکنم از خدا اينکه من و شما را بر حق ثابت بدارد. و نوشت اين را کريم بن ابرهيم به دست خود در لنگر در ماه جمادی الثانيه در نزد سفرش به سوی مشهد حسين عليه السلام در سال هزار و دويست و هشتاد و هشت هجری و هر يک از فرزندان پدر من که فقير باشند بر شما جايز است که از ثلثی که برای رحم قرار دادهام به او بدهيد.
محل مهر مبارک: کريم بن ابرهيم…