پس از روشن شدن این مسئله و حرامبودنِ نامبردن از شخص کامل، باید به چند مطلب که متمم است، اشاره کنیم.
مطلب اول اینکه طبق بیان بزرگان دین رفع اللهُ شأنهم آنچه امروز بر آشنایان با تعالیم عالیه مکتبی واجب است، اعتراف و اقرار به وجود رتبه کمال و وجود کاملان دین در هر زمان است. و شناخت اشخاص ایشان و تلاش و سیر و سفر برای شناخت اشخاص کامل، وظیفه ایشان نیست؛ اما مُستعد و آماده بودن برای اینکه اگر خداوند متعال کاملی را شناسانید، امری لازم است. چنانکه آقای شریف طباطبایی اعلی الله مقامه در رسالهای که سالها پس از وفات آقای مرحوم کرمانی اعلی الله مقامه نگاشتهاند، تصریح میفرمایند که الان هم در طلب کامل دین هستم؛ اما نه آنگونه که اهل تصوف در شهرها میگردند تا کاملی و مرشدی را بیابند؛ بلکه من مُترقّبم و مستعد که اگر خبری از کاملی شنیدم، به زیارت او روم.[1]
در کتاب مبارک ارشادالعوام نیز میفرمایند:
«و منع از آن نمیکنم که کسی دعا کند که خداوند او را به شرف ملاقات یکی از اکابرِ دین مشرف فرماید اگر صلاح داند و از این مضایقه نیست و شخصیت نقبا را و نجبا را خداوند الی الآن برای عامه مکلفین ابراز نداده، پس از ما عموماً نخواسته است معرفت اشخاص آنها را.»[2]
مطلب دوم اینکه اگر خداوند بر شخصی منت نهاد و با کاملی آشنا گردید (به هر وسیلهای و به هر کیفیتی) نباید به دیگران اعلام کند و او را که نام حضرت است، نزد دیگران مشهور سازد و این مطلب در فرمایشی که از رسائل آقای مرحوم اعلی الله مقامه نقل کردیم، مذکور بود.
مطلب سوم اینکه اگر شخصی کاملی را شناخت و به دیگران هم او را معرفی نکرد و نام امام را فاش نکرد و آن شخصِ کامل از دنیا رفت، پس از وفات و رحلت او میتوان درباره مقام او سخن گفت. چنانکه در کتاب «شیخ اوحد و معرفت فؤادی» میفرمایند:
«و البته این حکم درباره زمان حیات ایشان است. اما بعد از وفاتشان چه مانعی دارد که کسی بگوید فلان عالم کامل، نقیب بود یا نجیب بود در صورتی که آن شخص به نقابت یا به نجابت آن عالم کامل یقین حاصل کرده باشد.»
و همچنین در کتاب مبارک حدیقة الاخوان است که آقای شریف طباطبایی رزقنا اللهُ شفاعتَه درباره بزرگان اعلی الله مقامهم میفرمایند:
«شيخ مرحوم بعد از آنكه فوت كردند كأنّه مسلّم شد كه نقيبند اگرچه در حال حياتشان اگر اين را ميشنيدند طرد ميكردند. سيد مرحوم و آقا هم بعد از فوتشان نقابتشان پيش مردم مسلّم شد اگرچه در حال حياتشان اگر كسي به ايشان نسبت ميداد بيزاري ميجستند و طرد و لعن ميكردند. من اگر بگويم رابع ايشانم مرا هم نقيب خيال ميكنند و بدانيد كه من نقيب نيستم.»[3]
و از همین باب بود برائتهای این بزرگواران از افرادی که نسبت کمال (مقام نقابت و نجابت) را به ایشان میدادند؛[4] اما پس از وفاتشان این اجازه رسیده است که به مقام ایشان اشاره شود.
در پایان این بحث، به فرمایش ویژهای از شیخ مرحوم اعلی الله مقامه اشاره میکنیم. ایشان در رساله «العصمة و الرجعة» فصلی را با عنوانِ «فصلٌ فی بعض کیفیة خروجه» مطرح میفرمایند[5] و حدیثی را از حذیفه نقل میفرمایند که از رسولخدا صلی الله علیه و آله شنید که درباره حضرت مهدی فرمودند: نامش احمد و عبدالله و مهدی است. شیخ مرحوم اعلی الله مقامه در توضیح این سه اسم میفرمایند: «چون محمد صلی الله علیه و آله خاتم پیامبران است و حضرت حجت علیهالسلام آخرین اوصیا است، حکمت اقتضا کرده است که به نامهای رسولخدا مُسمی شوند. و اسم زمینی رسول خدا «محمد» و نام آسمانی ایشان «احمد» است و لقب ایشان «عبدالله» و کنیه ایشان «ابوالقاسم» و خاتم ولایت (حضرت مهدی صلوات الله علیه) نیز همنام ایشان است.
پس نام آن بزرگوار عجل الله فرجه «محمد» است و «احمد» هم نامیده میشود و «احمد» همان اسمی است که مخفی میشود مانند اسم «محمد»؛ یعنی آن اسمی که از عموم مردم مخفی میشود «محمد» است به علت ترس بر ایشان از ناحیه مردم و اسمی که معنایش از بسیاری از شیعه مخفی میشود «احمد» است و – شیعه – او را به نام اول (یعنی محمد) میشناسند.
و برای او اسمی دیگر است که ظاهر میشود و آن «مهدی» است و به این اسم نزد شیعه و سنی مشهور میشود؛ چراکه این اسم غیرمعین است پس ترسی بر او نیست از اظهار اسم «مهدی» چراکه تخصیصی به آن حضرت ندارد.
و در کتاب «اکمال الدین» است در وصفی که امیرالمؤمنین علیهالسلام از حضرت قائم علیهالسلام کردند: «و برای او دو اسم است، اسمی مخفی میشود و اسمی آشکار. پس اسمی که مخفی میشود «احمد» است و اسمی که آشکار میگردد «محمد» تا آخر حدیث. و مراد این است که اسم ایشان، «محمد»، بعد از شروع غیبت کبری آشکار میشود و اما قبل از غیبت کبری، آن نیز مخفی است به علتی که گفتیم.»
آنچه از این فرمایش روشن میشود، این است که نامِ مخفی امام صلوات الله علیه در زمان غیبت کبری، معنا و باطنِ نام احمد است و این فرمایش، عبارةٌ اُخرای مطلبی است که پیش از این یادآور شدیم که شخص کامل (انسان کامل، شیعه کامل) اسم امام و در زمان غیبت حضرت تسمیه او حرام است.
اللهم صل علی محمد عبدک المرتضی و رسولک المصطفی… و علی أهل بیته الأبرار الطاهرین و علی ملائکتک الذین استخلصتهم لنفسک و حجبتهم عن خلقک و علی انبیائک… و علی رُسلک الذین خصصتهم بوحیک… و علی عبادک الصالحین الذین أدخلتهم فی رحمتک الائمة المهتدین الراشدین و اولیائک المطهرین و علی جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت.[6]
15 شعبان المعظم 1436
———————————————
[1] ر.ک: رسائل 5، رساله3
[2] ارشادالعوام، ج4، ص395
[3] حدیقة الاخوان، فرمایش شماره 412
[4] از جمله ر.ک: سیفصل و چهارفصل.
[5] جوامع الکلم، ج5، ص328: فصلٌ في بعض كيفية خروجه ، اعلم ان الاخبار في ذلك كثيرة جدا مشتملة علي معان متعددة لايكاد يجمعها خبر نعم اغلب تلك المعاني توجد في حديث المفضل بن عمر و سيأتي ان شاء الله تعالي و نحن نذكر شيئا من تلك المعاني تحصيلا لبعض الترتيب في هذا الفصل و تقدم من هذا حديث الاختصاص و في غيبة الطوسي عن حذيفة قال سمعت رسول الله صلي الله عليه و آله و ذكر المهدي فقال انه يبايع بين الركن و المقام اسمه احمد و عبدالله و المهدي فهذه اسماء ثلثة، اقول لما كان محمد صلي الله عليه و آله خاتم النبيين و الحجة عليه السلام خاتم الوصيين اقتضت الحكمة ان يسمي باسمائه و كان صلي الله عليه و آله اسمه في الارض محمد و في السماء احمد و هو عبدالله في اللقب و ابوالقاسم في الكنية و كان خاتم الولاية سميا له فاسمه عجل الله فرجه محمد و يسمي باحمد و هو الاسم الذي يخفي كالاول يعني ان اسمه الذي يخفي عن العامة محمد خوفا عليه منهم و اسمه الذي يخفي معناه عن كثير من شيعته احمد و انما يعرفونه بالاول و له اسم يظهر و هو المهدي و به يعرف عند الخاصة و العامة لانه غير معين له فلايخشي عليه من اظهار هذا الاسم لعدم التخصيص و في الاكمال في وصف اميرالمؤمنين للقائم عليه السلام و له اسمان اسم يخفي و اسم يعلن فاما الذي يخفي فاحمد و اما الذي يعلن فمحمد الحديث، و المراد ان اسمه محمد يعلن بعد الغيبة الكبري و اما ما قبلها فهو ايضا يخفي لما قلنا و هو في غيبته في السماء في قرية يقال لها كرعة في اليمن بواد يقال له شمروخ و شمريخ ، روي المفيد رحمه الله في الكفاية بسنده قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله يخرج من اليمن من قرية يقال لها كرعة علي رأسه عمامتي متدرع بدرعي متقلد بسيفي ذيالفقار و مناد ينادي هذا المهدي خليفة الله فاتبعوه و في مكاتبة الحجة عليه السلام للمفيد (ره) فنحن مقيمون بارض اليمن بواد يقال له شمروخ و شمريخ و السلام.
و عن عبدالله بن عمر راوي حديث الكفاية السابق علي هذه المكاتبة قال علي بن عيسي هذا حديث حسن رزقناه عاليا اخرجه ابوالشيخ الاصفهاني في عواليه اقول هذه القرية بطيبة كما اشير اليه في قوله عليه السلام في الكافي عن ابيعبدالله انه قال لا بد لصاحب هذا الامر من غيبة و لا بد له في غيبته من عزلة و نعم المنزل طيبة و ما بثلاثين من وحشة ، يعني و الله اعلم ان هذه القرية التي يقال لها كرعة في الوادي المذكور المسمي بشمروخ و شمريخ في اليمن و قد كان معه من الابدال و النقباء ثلاثون نقيبا و هذا كلام جري علي غير ظاهره فالمراد باليمن جهة العقل من الولاية و المراد بطيبة التي هي المدينة المشرفة طيبة التي هی في السماء الواقعة في الاقليم الثامن المسمي سفليه بجابلقا و جابرسا و علويه بهورقليا… .
[6] دعای ماه مبارک رمضان. در این دعا پس از صلوات بر رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام بر انبیا و رسولان درود میفرستیم و سپس بر کاملان دین با عبارت: و علی عبادک الصالحین و همچنین عبارت: الائمة المهتدین الراشدین؛ چراکه این تعبیر پس از نام اهل بیت علیهمالسلام آمده است و مستقلاً ذکر شده است و با قرینههای متعدد مییابیم که مراد کاملان دین هستند. و پس از ایشان بر چهار ملک درود میفرستیم؛ چراکه رتبه ایشان پس از رتبه کاملان است و صلوات بر ایشان از فضل صلوات بر کاملان.