جان فدای «نــــام» دوست[1]
ــ تأملی بر مفهومِ حُرمتِ تسمیه امام زمان عَجّـل اللهُ فرَجَه ــ
یکی از فروعات مسئله امامت حضرت صاحب العصر و الزمان أرواحنا له الفداء و عجّل الله فرجه، مسئله به زبان آوردن و نوشتن نام شریف آن حضرت در دوران غیبت است. علمای شیعه دراین باره کتابها نوشتهاند و بررسیها کردهاند و استفتاءات مقلدین از فقهای عصرهای مختلف نشان دهنده اهمیت این بحث است. کتابهایی همچون «أنوار الساطعة في تسمیة حجة الله القاطعة» و کتاب «شرعة التسمیة» و کتاب «کشف التعمیة فی جواز التسمیة» بخشی از این تلاشهاست. آقابزرگ تهرانی در کتاب کمنظیرِ «الذریعة إلی تصانیف الشیعة»، رسالهها و کتابهای متعددی را دراین باره نام برده است.[2] از متأخرین هم افرادی متعرض این مسئله شدهاند و به طور ضمنی یا مستقل آن را بررسیدهاند.
علت این همه تحقیقها و پیگیریها، احادیث متنوعی است که از هر کدام حکمی استنباط میشود. نوشتهاند درباره مسئله تسمیه حضرت حجت علیهالسلام، بیش از یکصد روایت از ناحیه اهلبیت سلام الله علیهم صادر شده است[3] و حدیثشناسان این احادیث را به چهار نوع تقسیم کردهاند:[4]
دسته اول روایاتی است که به طور مطلق از تسمیه حضرت نهی میکنند. همچون روایت حضرت هادی علیهالسلام که فرمود: لا یحلّ لکم ذکره باسمه[5] (برای شما حلال نیست که او را به اسم یاد کنید) و امام صادق علیهالسلام فرمودند: لایسمّیه باسمه الا کافر (بهجز کافر، هیچ کس نام آن حضرت را نمیبرد.)
دسته دوم روایاتی است که نام شریف ایشان را تا زمان ظهور نهی کرده است. حضرت عبدالعظیم از امام هادی صلوات الله علیه نقل میکنند: لایحل ذکره باسمه حتی یخرج فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً.[6]
روایات دسته سوم روایاتی است که علت را بیان کرده و نهی از نام شریف آن حضرت را به جهت تقیه، خوف و علتهای دیگر دانسته است. از جمله وقتی ابوخالد کابلی از حضرت باقر علیهالسلام درخواست میکند که نام صاحبِ امر را بیان بفرمایید، حضرت میفرمایند: سألتنی والله یا ابا خالد عن سؤال مجهد…و لقد سألتنی عن أمر لو أن بنیفاطمه عرفوه، حرصوا علی أنیقطعوه بضعة بضعة[7] (به خدا سوگند ای اباخالد، سؤال سختی که مرا به تکلف و زحمت میاندازد، از من پرسیدی. تو از من چیزی را پرسیدی که اگر بنیفاطمه او را بشناسند، حرص ورزند که او را قطعهقطعهکنند.) در این حدیث و امثال آن، علت نهی از تسمیه را خوف و تقیه بیان فرمودهاند.
چهارمین دسته، روایاتی است که در آنها به اسم شریف آن حضرت تصریح شده است، چه از سوی امام معصوم و چه از راوی. در حدیث است که امام عسکری علیهالسلام گوسفند سربریده (یا بخشی از آن) را برای محمد بن ابراهیم کوفی فرستادند و فرمودند: هذه من عقیقة ابنی محمد[8] (این عقیقه پسرم «محمد» است.)
نتیجه این چهار دسته از روایات، سه گفتار کاملاً مختلف است. برخی از علما به حرمتِ تسمیه قائل شدهاند و فرمودهاند نباید نام مبارک حضرت صلوات الله علیه را بر زبان آورد یا نوشت تا آنکه آن حضرت ظهور فرماید. علمایی همچون مرحوم مجلسی ، شیخ صدوق، طبرسی، میرداماد، محدث جزائری، محدث نوری، میرزای شیرازی و میرزا محمدتقی اصفهانی و امثال ایشان، به این نظریه قائلند.
قائلین به این نظریه نام مبارک حضرت را ذکر نکرده و هنگام نگارش، یا نامِ حضرت را حذف میکنند همانگونه که مرحوم صدوق در کمالالدین چنین کرده است یا به صورت حروف مقطعه مینویسند چنانکه در کتاب کافی چنین است[9] و در این زمان هم مرسومِ در جامعه همین سبک حروف مقطعه است: م ح م د.
به قائلین این نظریه ملحق میکنیم افرادی را که احتیاط کرده و میگویند احتیاط این است که اسم خاص برده نشود. در استفتائی از یکی از معاصران چنین آمده است:
«در كتب مذهبى ديده مىشود كه نام حضرت ولى عصر عليه السلام را بصورت «م ح م د» مىنويسند، ضمناً در ادعيه مثلاً صلوات مخصوصۀ حضرت عليه السلام نام ايشان را سر هم ذكر مىكنند، نظر خود را در مورد نام بردن ايشان با نام حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم بيان بفرماييد.
جواب:
باسمه تعالى؛ بهتر اين است كه با كنيه و وصف از آن حضرت نام برده شود، و احتياط آن است كه به اسم خاص اسم برده نشود هرچند بعيد نيست كه حرمتى نداشته باشد، و الله العالم.»[10]
نظریه دیگر این است که اگر موضع تقیه نباشد، اشکالی ندارد و اگر تقیهای پیش آمد، نباید به نام حضرت تصریح کرد. افرادی همچون شیخ حر عاملی، خواجه نصیرالدین طوسی و فیض کاشانی به این نظریه قائل بودهاند. نظر صاحب كشف الغمّه،على بن عيسى اربلى نيز همين است، چنانكه در كشف الغمّه مینویسد: «فتواى من اين است كه منع تلفظ به نام مهدى عليه السّلام (محمّد) از روى تقيّه بوده است، ولى اكنون اشكال ندارد.»[11]
در انوار النعمانیة آمده است: اعلم أنه قد وقع الخلاف بين اصحابنا رضوان اللّه عليهم في هذه المسألة، فذهب شيخنا المفيد و الشيخ الطبرسي قدس اللّه روحهما و جماعة من المتأخرين الى تحريم تسميته عليه السّلام باسمه و ذهب جماعة منهم صاحب كشف الغمة و المحقق خاجا نصير الدين الطوسي و من المتأخرين شيخنا البهائي (ره) الى الجواز، و انما جاء هذا الاختلاف من اختلاف الاخبار.[12]
نظریه سوم این است که ذکر نام شریف آن حضرت در دوران غیبت صغری حرام بوده است و به تعبیر دیگر حُرمت تسمیه به دوران غیبت صغری اختصاص داشته است.
هر یک از قائلین به یکی از این سه نظریه، نوعی از انواعِ چهارگانه روایاتِ این مسئله را رجحان داده و دلایلی برای تضعیف دو نظریه دیگر بیان کردهاند. و چون در این نوشتار در پی تفصیل بیشترِ این مسئله نیستیم، جرح و تعدیلهای ایشان را نقل نکرده و به نوشتارهای دیگر ارجاع میدهیم.
در این میان نظریههای دیگری هم است که شهرت خاصی ندارد. از جمله دیدگاه صاحب کفایة الموحدین است که او را به ردنویسی بر مشایخ عظام اعلی الله مقامهم میشناسیم.
ادامه دارد…
——————————————-
[1] اقتباسی از شعر حافظ: مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست / تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست.
[2] از جمله الذریعة، ج18، ص23؛ ج14، ص178؛ رسائل فی حرمة تسمیة الامام علیهالسلام ج11، ص138 و172
[3] حکم تسمیه و ذکر نام شریف حضرت ولی عصر عج، حسن واعظی، نشر مجله انتظار.
[4] این تقسیمبندی در منابع متعددی آمده است، از جمله: القواعد الفقهیة، ج3، ص124؛ سلسله درسهای حدیثشناسی مهدویت، شیخ نجم الدین طبسی؛ حکم تسمیه و ذکر نام شریف حضرت ولی عصر عج، حسن واعظی؛ فروغ تابان ولایت، محمدی اشتهاردی، ج1؛ مقاله خدامراد سلیمیان در مشرق موعود، بهار1392، شماره25، ص169 و… .
[5] الکافی، ج1، ص328
[6] أمالی صدوق، ص339
[7] الغیبة، نعمانی، ص289
[8]کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص432
[9]کشف التعمیة في حکم التسمیة، بحث روائي بجواز التصریح باسم المهدي في عصر الغیبة، محمدبن حسن حر عاملی، بیروت: دار الهادی، ص31
[10] استفتائات جدید للتبریزی، رقم 2297، ص405
[11] كشف الغمّه، ج ٣، ص ۴٣٨
[12] الأنوار النعمانیة، نعمت الله الجزائری، ج2، ص 38